اشک آتش

از اسلام ناب آمریکایی بیزارم!از ادعای برتری هویج بر بسیج!از اسلام بی خطر بیزارم...از اسلام آسه برو آسه بیا...اسلام پاستوریزه...اسلام عبدالملک مروان...اسلام بنی امیه و بنی العباس...اسلام شیوخ منطقه!!...اسلام پر عافیت و بی عاقبت...
----------------------------------------------------------------------------------
باید گذشتن از دنیا به آسانی
باید مهیا شد از بهر قربانی
با چهره خونین سوی حسین رفتن
زیبا بود اینسان معراج انسانی

پیام های کوتاه
تبلیغات
Blog.ir بلاگ، رسانه متخصصین و اهل قلم، استفاده آسان از امکانات وبلاگ نویسی حرفه‌ای، در محیطی نوین، امن و پایدار bayanbox.ir صندوق بیان - تجربه‌ای متفاوت در نشر و نگهداری فایل‌ها، ۳ گیگا بایت فضای پیشرفته رایگان Bayan.ir - بیان، پیشرو در فناوری‌های فضای مجازی ایران
بایگانی
آخرین نظرات

۱۲۱ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «کار فرهنگی» ثبت شده است

احزاب و مسلحین مازندران

سیدحمید مشتاقی نیا | سه شنبه, ۲۶ شهریور ۱۴۰۴، ۰۶:۰۶ ق.ظ

کتاب احزاب سیاسی و گروه های مسلح در مازندران و گلستان اثر سیف الرضا شهابی |  ایران کتاب

 

دکتر سیف الرضا شهابی از مبارزان قدیمی ضد ستمشاهی در بابل است که البته گستره فعالیتهایش فراتر از شهر و استان بوده و میشود گفت لااقل در محدوده بابل با سابقه ترین مبارز سیاسی در تراز ملی است. وی مدتی با آیت الله طالقانی در زندان شاه هم بند بوده و همچنان فعال و پر انرژی به نگارش و تحقیق و تحلیل پرداخته و هر از گاه در جمع مبارزان سیاسی پیش از انقلاب در پایتخت نیز به سخنرانی می پردازد.

فارغ از بعضی گرایشات و اختلاف نظرهای سیاسی به شخصیت ایشان علاقمندم و برای وی احترام بسیاری قائل هستم. بزرگترین خبط سیاسی او را شرکت در انتخابات شورای به اصطلاح اسلامی شهر بابل میدانم که بنظرم مجموعه نامزدهای رقیب و یا همگروه وی نهایتا در سطح نشستن پای سخنرانی هایش بودند، نه بیشتر. این قالب اصلا گنجایش فردی در ظرفیت و تراز او را نداشت.

چند سالی است که در فضای مجازی با دکتر شهابی در ارتباطم. از مطالب ایشان استفاده میکنم و گاهی مطالبی برایشان می فرستم.

چند سال پیش متنی از مرحوم انوشه درباره تاریخ انقلاب در بابل منتشر شد که موجب ناخرسندی بسیاری از اهالی فرهنگ و تاریخ و انقلاب گردید. وی که خود سابقه گرایشات مارکسیستی داشته و هم قبل از انقلاب و هم بعد از انقلاب به زندان افتاده است در کتاب خود که متأسفانه با حمایت ساده لوحانه بعضی چهره های نیک اندیش تدوین گردیده اینطور وانمود کرد که مردم و روحانیت بابل از سال 56 اقدام به شورش! بر ضد رژیم نموده و عده ای از آنها کشته! شده اند. مبارزات قبل از آن مرهون چپها بوده است.

خب، مطلعین می دانند که بسیاری از چهره های مبارز انقلابی بابل همچنان در قید حیات هستند و این تحریف علنی میتواند برای آینده تاریخ نگران کننده باشد.

مرحوم مهندس اردبیلی که از وی بعنوان پدر صنعت مس ایران نیز یاد میشود در کتاب خاطرات خود نقل میکند که از سال 41 در جلسات مذهبی مرحوم حاج آقای یزدانی با نام امام آشنا شده و مبارزه با شاه را آغاز نموده است. در این خصوص به اندازه کافی مدرک سند بر ابطال ادعای مرحوم انوشه وجود دارد.

روحانیت از دیرباز علم مبارزه با شاه را بر دوش کشیده است. از شهید سید حسن مدرس تا آیت الله کاشانی و مرحوم طالقانی که پیش از امام وارد مبارزه گردید و ...

امام رحمت الله نیز از سال 41 بعد از رحلت آیت الله بروجردی که مرجع عظمی بود و به رغم بعضی مخالفتها و ایستادگی هایی که در مقابل شاه داشت چندان معتقد به درگیری مستقیم حوزه با سلطنت نبود، جایگاه علمی و اجتهادی خود را تثبیت نموده و وارد عرصه مبارزه بزرگ و سرنوشت ساز با رژیم طاغوت گردید.

البته روحانیت به شیوه حزب توده یا فداییان خلق و مجاهدین به سمت تشکل سازی نرفت و مبتنی بر فرهنگ ولایی و نگاه هیاتی و ارتباط شبکه ای به مبارزه پرداخت که به نظر من کار درستی بود. در سالهای اخیر تجربه فعالیتهای عدالتخواهانه و ارزشی نیز ثابت کرده است که توصیه به راه اندازی تشکیلات در واقع برای ایجاد محدودیت، شناسایی، اخلال و انهدام حرکت های انقلابی است. نظم بدون تشکیلات و مبارزه جریانی و شناور بهترین روش برای جلب توجه کمتر و امنیت بیشتر در مبارزات مخفی و غیر رسمی به شمار می رود.

البته این روش، آسیب خاص خودش را هم دارد کما اینکه با پیروزی انقلاب اسلامی، آنهایی که تشکل داشتند آمادگی بیشتری برای تصاحب امور و تصدی مسئولیتها نشان داده و اقبال افزون تری را به خود اختصاص دادند.

حوزوی ها هر چند به مثابه توده ای ها یا ملی گراها و خلقی ها اعم از فدایی و منافق دارای تشکیلات مبارزاتی نبودند اما توفیق بیشتری در همراه سازی بدنه مردم کسب نمودند. از همین روست که اگر چه همه سران سیاسی مبارز ضد شاه دستگیر و به زندان افتادند اما تنها این امام بود که دستگیری اش موج اعتراض اجتماعی و قیام عمومی مردم را برانگیخت و در نهایت منجر به تثبیت رهبری بلامنازع او و روحانیت حامی وی گردید.

در  این باره به تازگی از دکتر شهابی هم سوال پرسیدم. ایشان حقیر را ارجاع داد به آثاری که در این خصوص منتشر ساخته. کتاب "احزاب سیاسی و گروههای مسلح در مازندران و گلستان از سال 32 تا 57" به قلم دکتر شهابی را تهیه و مطالعه نمودم.

مطالعه این کتاب واقعا برایم جالب بود و بسیار بر اطلاعاتم افزود. قطعا از آن دست کتابهای ارزشمندی است که در فرصتهای دیگر باید بارها به آن رجوع کنم.

دکتر شهابی در کتاب خود به حضور مبارزاتی روحانیون بابل در سالهای 41 و 42 نیز پرداخته و اسنادی در این خصوص به صورت گذرا منتشر کرده که پاسخ کوتاه همان شبهه مذکور درباره تاریخچه انقلاب در بابل است. البته ایشان ورود حوزه به عالم سیاست در ابتدای دهه چهل را بخاطر فضای باز سیاسی ناشی از روی کار آمدن کندی در آمریکا و امینی مهره آمریکا در ایران میداند که همانطور که پیشتر بیان شد درست به نظر نمی رسد.

تا بحال نمیدانستم چیزی بنام انجمن تبلیغات اسلامی هم در دوران شاه داشته ایم که البته برای نصب بلندگو و برنامه های مذهبی باید مجوز اخذ می کردند. آخرین رییس مجلس قبل انقلاب ساروی بود. (البته بابل هم پیشتر یک رییس مجلس داشته است) تا الان گمان میکردم قائمشهری ها بیشتر از بابلی ها به چپ گرایش داشتند. حتی بعضی پیرمردهای محلی از این شهر بعنوان استالینگراد ایران یاد میکردند! اما خب با مطالعه این کتاب مشخص شد لااقل در سطوح فکری و لیدری جریان مارکسیست، بابلی ها حضور فعال تری داشتند. کشته های زیادی در دوره شاه دادند. پنج نفر از اعضای یک خانواده در راه تحقق افکار مارکس جان باختند. جالب آنکه دستکم دو بابلی در دفاع از کمونیستهای جبهه ظفار عمان کشته شده اند. (شاه هم البته برای مبارزه با چپها به ظفار نیرو فرستاده بود که از میزان هزینه ها و تلفات آن آماری در دست نیست.)

چون بحث استالینگراد یا لنینگراد مطرح شد پرانتزی عرض کنم، جنگی و نه حزبی بخواهیم نگاه کنیم به اعتقاد تحلیلگران دفاع مقدس، چذابه، لنینگراد ایران است، مصاف سهمگین حسن باقری با لشکریان بعث آنهم با حضور و فرماندهی مستقیم صدام در قالب عملیات مولای متقیان یک عملیات رو کم کنی و سخت بود که سرنوشت جنگ را برای عملیاتهای موفقیت آمیز فتح المبین و بیت المقدس مشخص ساخت.

ای کاش خلقیها بعد از انقلاب برای مردم تیغ نمی کشیدند. واقعه آمل اوج حماقت خلقی ها در تقابل با خلق الله بود.

حرمتی پور را قبلا می دانستم که بابلی است. وی از شاخته اشرف دهقان رهبری بعضی فعالیتهای تروریستی بر ضد جمهوری اسلامی را هم برعهده داشت. جایی خوانده ام که جریان حمله از جنگل به ساختمان سپاه شیرگاه و شهادت شش بسیجی و پاسدار زیر سر او بود که بعدها در جریان پاکسازی جنگل که با درایت مثال زدنی شهید طوسی صورت گرفت بساط او و همدستانش برای همیشه جمع شد. البته هنوز بسیاری از مردم فرق فدایی ها با مجاهدین را نمیدانند و همه را جزو منافقین حساب می کنند. سریال سرزمین مادری کمال تبریزی انصافا خوب و زیبا به فعالیت مارکسیستها در جریان انقلاب پرداخت که چند بار دیدنش هم ارزش دارد.

دکتر شهابی در کتاب خود به فجایع تصفیه حسابهای خونین درون سازمانی فداییان خلق هم می پردازد. بیان این واقعیتها به تبیین چهره مبارزات غیر دینی کمک می رساند.

بنازم سبک مبارزاتی امام را که جنگ مسلحانه در آن راه نداشت. امام را باید مبدع جنگ نرم دانست. انقلابش مبتنی بر فرهنگ و اندیشه بود و هدفش بلوغ و رشد و بیداری ملت و سلاحش نوار و کاغذ و کتاب و منبر و بلندگو. با مردم و برای مردم راهبر بود به معنای واقعی کلمه.

مهمترین و عبرت بار ترین آموزه کتاب اما این نکته است که شاه با حمایت و اعمال نفوذ اجانب به قدرت رسید، تاج و تختش داشت به رهبری کاشانی و مصدق سقوط میکرد که باز با حمایت اجانب کودتا کرد و قدرتش را احیا نمود، در همه احزاب را تخته کرد و بعد برای حفظ ظاهر دستور تشکیل دو حزب فرمایشی و نمایشی را صادر نمود، همین دو حزب هم متشکل از عناصر وفادار بودند که بعضا باید به تأیید نهادهای امنیتی می رسیدند، جالب آنکه در انتخابات داخلی همین احزاب من در آوردی هم به استناد مدارک حزبی و امنیتی، تقلب و دعوا رخ میداد و جالب تر آنکه شاه همین دو حزب را هم منحل کرد و امر ملوکانه! بر این مدار تعلق گرفت که همه مسئولان و مردم باید به عضویت یک حزب (رستاخیز) دربیاند... حالا اما شاهزاده و شاه دوستان، مدعی آزادی سیاسی و حق انتخاب و ضرورت توجه به خواست مردم شده و برای ما دم از دموکراسی می زنند! جماعت طاغوتی هر وقت از گذشته خیانت بار و سراسر جنایت دو دیکتاتور پهلوی اعلام برائت کردند بعد برای ما پز روشنفکری داده و ژست آزادی بیان بگیرند.

  • سیدحمید مشتاقی نیا

سازمان و تبلیغات و اسلام

سیدحمید مشتاقی نیا | شنبه, ۲۳ شهریور ۱۴۰۴، ۱۰:۵۷ ق.ظ

سید محمد نوروزیان امیری‎ (@m_nuorozian) • Threads, Say more

 

مقاله زیر را دوست و برادر بزرگوارم دکتر آسید محمد نوروزیان نوشته که پیشتر درباره شخصیت این متفکر جوان و خوش آتیه کشورمان مطلبی اینجا منتشر کرده ام. شخصا امیدی به آینده سازمان تبلیغات اسلامی ندارم و با توجه به فضای اداری کسل کننده و مأموریتهای موازی، در صورت عدم تحول، ادغام آن در سازمان اوقاف لااقل میتواند در مصرف بودجه و ایجاد تمرکز، مفیدتر باشد.

مقاله زیر چه مورد فهم و اجرای مدیران سازمان مربوطه قرار بگیرد چه نگیرد حاوی اندیشه ای سازنده و پیش رو در راستای تعالی فعالیتهای تشکیلاتی حول محور فرهنگ و تمدن دینی است که باور دارم مورد استفاده دغدغه مندان این عرصه قرار گرفته و برای همه مجموعه های هدفمند دینی در این عصر یا دوره های آتی راهگشا خواهد بود.

 

«هوالحکیم»

 

به سوی طراحی نقشه جامع حکمت‌بنیان برای هماهنگی و هم‌افزایی نهادهای تربیت عمومی غیررسمی ایران، با محوریت سازمان تبلیغات اسلامی

سید محمد نوروزیان امیری[1]

 

ایران امروز در جستجوی مسیری روشن برای تحقق تربیتی جامع و اصیل است که در عمق خود نه‌تنها پاسخگوی نیازهای روزمره جامعه باشد، بلکه افقی حکیمانه برای آینده‌ای معنادار ترسیم نماید. در این مسیر، نهادهای تربیت عمومی غیررسمی، به‌عنوان بخش‌های اثرگذار و متنوعی از نظام تربیتی، نقشی بی‌بدیل ایفا می نمایند. اما فقدان انسجام و هم‌افزایی میان این نهادها، سبب شده تا ظرفیت‌های عظیم موجود در این بخش به شکلی پراکنده و ناکارآمد مورد استفاده قرار گیرد. این شکاف اساسی، نقطه‌ای است که ضرورت طراحی یک نقشه جامع را بیش از پیش برجسته می‌سازد. طرح مسئله به‌وضوح بر این پایه استوار است که چگونه می‌توان با ایجاد هماهنگی میان نهادهای متنوع تربیتی غیررسمی، مسیری خردمندانه برای رشد و تعالی جامعه ایران رقم زد؟ به نظر می رسد سازمان تبلیغات اسلامی، به‌عنوان یکی از نهادهای محوری در این عرصه، با برخورداری از ظرفیت‌های تبلیغی، فرهنگی و اجرایی، می‌تواند محوریت این تحول را بر عهده گیرد. ایده اصلی این جستار آن است که راهبرد هم افزایی نهادها، نیازمند برخورداری این نهادها از «حکمت عملی» به مثابه چارچوبی برای درک واقعیت‌های پیچیده انسانی و هدایت تربیتی با رویکردی معطوف به معنا و غایت است. در این مسیر چالش‌های متعددی همچون تفاوت رویکردهای نهادهای موجود، فقدان الگوی مفهومی مشترک و گسست میان سیاست‌گذاری و اجرا، پیش روی این طرح قرار خواهد داشت که به نحوی مستقل نیازمند تامل است. اما راهکار پیشنهادی، بر پایه هم‌افزایی حکمت‌بنیان و ایجاد بستری برای تعامل و هم افزایی این نهادها، افقی روشن از انسجام و تعالی ترسیم خواهد نمود. این جستار گامی در جهت تحقق این مهم، با تأکید بر محوریت سازمان تبلیغات اسلامی به‌عنوان بهره‌ور اصلی است. 

 

تربیت غیررسمی در جستجوی معنا: فراتر از نظام‌سازی به سمت معنابخشی وجودی 

در جهانی که نظام‌های رسمی عمدتاً بر استانداردسازی و بازدهی متمرکز هستند، تربیت غیررسمی همچون ساحتی آزاد و انعطاف‌پذیر، فضایی برای معنابخشی به زندگی فردی و اجتماعی فراهم می‌آورد. این نوع تربیت نه به‌عنوان مکمل، بلکه به‌مثابه بُعدی اساسی از زیست انسان، در پی آن است که افراد و جوامع را در مسیر یافتن پاسخ به پرسش‌های بنیادین هستی قرار دهد. تربیت غیررسمی می‌تواند جایگاهی فراهم کند که در آن، نسبت میان آزادی فردی و مسئولیت اجتماعی بازتعریف شود. آزادی فردی، بدون تربیتی که آن را به مسئولیت اجتماعی پیوند دهد، ممکن است به خودخواهی و انزوا بیانجامد. از سوی دیگر، مسئولیت اجتماعی بدون زمینه‌ای برای آزادی و رشد درونی فرد، می‌تواند به اجبار و تحمیل تبدیل شود. تربیت حکمی که بر مبنای آموزه‌های معنوی و عقلانی شکل می‌گیرد، واسطه‌ای است که این دو مفهوم را در تعادلی خلاقانه قرار می‌دهد. در این راستا، تربیت غیررسمی به‌عنوان فضایی برای هم‌افزایی درون‌فردی و میان‌فردی عمل می‌کند. هم‌افزایی درون‌فردی به معنای تقویت لایه‌های مختلف وجود انسان، از عقلانیت تا عواطف و معنویت است. این نوع تربیت، افراد را به تعمق در اهداف و ارزش‌های زندگی خود دعوت می‌کند و راه را برای خودآگاهی و خودسازی هموار می‌سازد. از سوی دیگر، هم‌افزایی میان‌فردی به ایجاد پیوندهای اجتماعی معنادار می‌پردازد، جایی که افراد نه‌تنها به‌عنوان اعضای یک جامعه، بلکه به‌عنوان انسان‌هایی با شأن و کرامت برابر، در تعامل با یکدیگر قرار می‌گیرند.  سازمان تبلیغات اسلامی، به‌عنوان یکی از بازیگران اصلی تربیت غیررسمی، می‌تواند با تأکید بر این معنابخشی وجودی، نقش محوری در هدایت جامعه به سمت تربیتی حکمت‌بنیان ایفا کند. این سازمان می‌تواند از طریق طراحی برنامه‌هایی که ارزش‌های انسانی و الهی را تلفیق می‌کنند، بستری برای شکل‌گیری جامعه‌ای با هویتی پایدار و معنادار فراهم آورد.

تبلیغ به‌مثابه شأنی از تربیت: از آگاهی‌بخشی ابزاری تا تعالی‌بخشی وجودی 

«تبلیغ» در سنت‌های فلسفی و دینی، به‌مثابه شأنی و در برخی بینش ها به منزله نحوی از تربیت تلقی می‌شود که درصدد شکل‌دهی به بنیان‌های فکری و معنوی انسان است. تبلیغ نه صرفاً ابزاری برای ارتباط، بلکه بستری برای آگاهی‌بخشی وجودی و کشف حقیقت است. در این نگاه، تربیت و تبلیغ دو روی یک سکه‌اند؛ اولی به تربیت عقلانی و اخلاقی توجه دارد و دومی به انتقال حکمت و معنا. در نظام‌ تربیتی اکنون در ایران، تبلیغ اغلب به یک ابزار اجرایی فروکاسته شده است که در خدمت اهداف ابزاری قرار دارد. اما در منظومه تربیت حکمت‌بنیان، تبلیغ واجد رسالتی عمیق‌تر است: دعوت به تدبر، تفکر،تعقل، تذکر و در نهایت، شکوفایی انسان. این رویکرد، تبلیغ را نه به‌عنوان وسیله‌ای برای اقناع جمعی، بلکه به‌عنوان فرآیندی معرفتی می‌بیند که می‌تواند مخاطبان را از سطح نیازهای ظاهری به افق‌های متعالی سوق دهد. در چارچوب تربیت عمومی غیررسمی ایران، به نظر می رسد سازمان تبلیغات اسلامی می‌تواند به‌عنوان نهادی محوری، میان این دو شأن(تربیت و تبلیغ) پیوندی ژرف برقرار کند. این سازمان با رسالتی حکمت‌بنیان، قادر است از تبلیغ به‌عنوان ابزاری برای تربیت فراگیر استفاده کند؛ تربیتی که نه‌تنها به انتقال ارزش‌ها و فضایل انسانی و دینی می‌پردازد، بلکه به دنبال نهادینه‌سازی عقلانیت، اخلاق و معنویت در ساختارهای اجتماعی است. این نقش، مستلزم بازتعریف فلسفی تبلیغ و تبیین آن به‌مثابه شأنی وجودی است که با «حکمت عملی» گره خورده است. در این صورت، تبلیغ به ابزاری برای پرورش انسان متعالی و جامعه‌ای اخلاق‌مدار تبدیل خواهد شد. 

گذار از ساختار بوروکراتیک صنعتی‌شده به ساختار نرم تربیتی‌شده: عبور از سخت‌افزار مدیریتی به حکمت نرم‌افزاری 

ساختارهای بوروکراتیک که زاییده انقلاب صنعتی هستند، بر انباشت قدرت، تفکیک وظایف، و استانداردسازی فرآیندها ابتناء دارند. این ساختارها، اگرچه در مدیریت سازمان‌های صنعتی کارآمدند، اما در حوزه تربیت عمومی، که با ماهیت سیال و چندساحتی انسان سر و کار دارد، ناکارآمد و مخرب‌ بوده و تاحدودی به ضد اهداف خود بدل خواهند شد. نگارنده معتقد است، تربیت عمومی غیررسمی نیازمند ساختاری نرم، پویا و حکمت‌بنیان[2] است که به جای اعمال کنترل از بیرون، تحول درونی را تسهیل کند. ساختار نرم تربیتی‌شده، از منظر فلسفی، بر پایه حکمت عملی و عقلانیت جوهری[3] استوار است. این ساختار نه‌تنها به تعاملات انسانی اولویت می‌دهد، بلکه خود را به‌مثابه موجودی زنده تصور می‌کند که دائماً در حال یادگیری، تطبیق و ارتقاء است. چنین ساختاری، به جای تقسیم سخت‌افزاری وظایف، بر هم‌افزایی نرم‌افزاری( تقویت پیوندهای درونی میان مأموریت‌ها، ارزش‌ها و اهداف) تمرکز دارد. در نقشه جامع هماهنگی نهادهای تربیت عمومی، عبور از ساختار «بوروکراتیک» به ساختار «تربیتی نرم» شرط اساسی است. سازمان تبلیغات اسلامی می‌تواند با اتخاذ این رویکرد، از جایگاه یک نهاد اجرایی صرف فراتر رفته و به نهادی حکمت بنیان بدل شود. این سازمان، با بهره‌گیری از ساختار نرم، قادر خواهد بود نقش محوری خود را در هماهنگی و هم‌افزایی نهادهای تربیتی ایفا کند. به این ترتیب، تربیت عمومی نه‌تنها از قید و بندهای صنعتی‌شده و بازارگرایانه رها شده و به افق‌های متعالی انسانی دست خواهد یافت. 

 عقلانیت حکمی در برابر عقلانیت ابزاری: بازاندیشی در فرآیند تعیین و تحقق غایات تربیتی 

عقلانیت ابزاری، که زاییده دوران مدرن است، ا زمنظری بازارگرایانه بر کارآمدی و سودمندی تمرکز دارد. این نوع عقلانیت، هدف را در سطح کلان تعیین می‌کند و فرآیند تحقق آن را به لایه‌های پایین‌تر سازمان‌ها و نهادها واگذار می‌نماید. اما در حوزه تربیت عمومی غیررسمی، این نوع عقلانیت، به دلیل بی‌توجهی به عمق و کیفیت اهداف، قادر به پاسخ‌گویی به نیازهای انسانی و اجتماعی نیست. در مقابل، عقلانیت حکمی، که ریشه در حکمت اسلامی و فلسفه‌های انسانی دارد، بر وحدت مبانی،غایات و روش ها تأکید می‌کند. این عقلانیت، فرآیند تعیین هدف و تحقق آن را از پایین به بالا می‌نگرد، به‌طوری که خود افراد و نهادها، مشارکت‌کنندگان اصلی در فرآیند تعیین تا تحقق هدف هستند. عقلانیت حکمی، غایت تربیت را نه صرفاً در دستیابی به مهارت‌ها یا نتایج از پیش تعیین شده، بلکه در تحول درونی، کیفی سازی فرایندها و تعالی وجودی انسان می‌بیند. در طراحی نقشه جامع هماهنگی نهادهای تربیت عمومی، گذار از عقلانیت ابزاری به عقلانیت حکمی، ضرورتی اجتناب‌ناپذیر است. سازمان تبلیغات اسلامی، به‌عنوان نهادی حکمت‌بنیان، می‌تواند این تحول را رهبری نموده و الگویی ارائه دهد که در آن، غایت و روش در یک کل هماهنگ و وحدت‌بخش تعریف شوند. این رویکرد، به جای تکیه بر قدرت اجرایی، بر حکمت و مشارکت تأکید داشته و می‌تواند بستری برای تربیت انسانی متعالی فراهم آورد. 

 حفظ کثرت نهادی برای وصول به وحدت در بینش تربیتی: هم‌افزایی در تنوع، تعالی در هماهنگی 

تربیت عمومی غیررسمی در ایران، با تنوعی از نهادهای دولتی، نیمه‌دولتی و مردمی مواجه است. این کثرت نهادی، اگرچه در نگاه نخست نشانه‌ای از پراکندگی است، می‌تواند بستری برای تنوع فکری و کارکردی در فرآیند تربیت عمومی باشد. اما این امر تنها زمانی به یک مزیت تبدیل می‌شود که وحدتی در بینش تربیتی حاکم بر این نهادها موجود باشد. حفظ کثرت نهادی به معنای پذیرش و حمایت از تنوع ساختاری و مأموریتی است، اما این تنوع باید در چارچوب یک بینش حکمت‌بنیان همسو شود. این وحدت، نه از طریق سلطه یا حذف تفاوت‌ها، بلکه با ایجاد یک چشم‌انداز مشترک و مأموریت فراگیر قابل‌تحقق است. چشم اندازی حکیمانه که در ابتدای حرکت انقلاب اسلامی ایران قابل ردیابی، قابل آشنایی زدایی و بازتعریف است. سازمان تبلیغات اسلامی، با موقعیت منحصربه‌فرد خود به‌عنوان یک کنشگر مرزی، می‌تواند نقشی محوری در تحقق این هم‌افزایی ایفا کند. این رویکرد مستلزم طراحی سازوکاری است که نهادهای مختلف بتوانند ضمن حفظ هویت و مأموریت‌های اختصاصی خود، در مسیر آن چشم انداز مشترک حرکت نمایند. این مهم، باید متکی بر حکمت عملی باشد که هم به اصول معنوی و دینی پایبند است و هم به اقتضائات اجتماعی و فرهنگی توجه دارد. به این ترتیب، با راهبری اثربخش سازمان تبلیغات اسلامی، این کثرت نهادی به یک نیروی پیش‌برنده تبدیل شده و وحدت در بینش تربیتی، از دل این تنوع شکوفا خواهد شد. 

 سازمان تبلیغات اسلامی به‌مثابه کنشگر مرزی در تربیت عمومی 

سازمان تبلیغات اسلامی، در جایگاه یک نهاد حکمت‌بنیان، دارای نقشی منحصربه‌فرد در تربیت عمومی و غیررسمی است. این سازمان، نه صرفاً یک نهاد اجرایی یا فرهنگی، بلکه یک کنشگر مرزی[4] است که هم در دل نهادهای دولتی جای دارد و هم در پیوندی نزدیک با جامعه مدنی و نهادهای مردمی عمل می‌کند. این موقعیت مرزی، سازمان تبلیغات اسلامی را قادر می‌سازد تا به‌عنوان پل ارتباطی میان سطوح مختلف ساختارهای تربیتی عمل نماید. از یک سو، این سازمان می‌تواند در مواجهه ای تربیتی، سیاست‌ها و رویکردهای دولتی را با نیازها و واقعیت‌های جامعه تطبیق دهد و از سوی دیگر، صدای مردم و نهادهای مردمی را در سطح سیاست‌گذاری کلان انعکاس دهد. این نقش، مستلزم برخورداری از حکمت عملی است که به سازمان امکان می‌دهد تا در میان دو حوزه دولتی و مردمی، تعادل ایجاد نموده و نقشی هماهنگ‌کننده و «هادی» ایفا کند. برای ایفای این نقش، سازمان تبلیغات اسلامی باید به‌عنوان سازمانی یادگیرنده و انعطاف‌پذیر عمل کند که همواره در حال بازتعریف مأموریت‌ها و ساختارهای خود بر اساس تغییرات محیطی و اجتماعی است. به این ترتیب، این سازمان می‌تواند الگویی حکمت‌بنیان برای سایر نهادهای تربیتی ارائه دهد و به کانونی برای هم‌افزایی و هماهنگی در تربیت عمومی تبدیل شود. 

 ساختار ادهوکراتیک در تربیت غیررسمی: مأموریت‌محوری به جای چارت‌محوری 

ساختار ادهوکراتیک، که بر اساس مأموریت‌ها و اهداف پویا شکل می‌گیرد، یکی از مناسب‌ترین مدل‌ها برای تربیت عمومی غیررسمی به نظر می رسد. این ساختار، برخلاف چارت‌محوری سنتی، بر انعطاف‌پذیری، نوآوری و سازگاری با تغییرات محیطی تأکید دارد. در تربیت عمومی غیررسمی، چالش‌های اجتماعی و فرهنگی به سرعت در حال تغییراند و ساختارهای سنتی بوروکراتیک قادر به پاسخ‌گویی سریع و کارآمد به این تغییرات نیستند. در مقابل، ساختار ادهوکراتیک با تمرکز بر مأموریت‌ها، این امکان را فراهم می‌کند که نهادها به‌طور مداوم مأموریت‌های جدید تعریف نموده و ساختارهای فرعی خود را متناسب با این مأموریت‌ها شکل دهند. برای مثال، سازمان تبلیغات اسلامی می‌تواند با اتخاذ این رویکرد، به‌جای تعریف ساختارهای ثابت، بر اساس نیازهای روز جامعه مأموریت‌های جدید تعریف و ساختارهای لازم برای تحقق این مأموریت‌ها را به‌صورت موقت ایجاد نماید. این امر، نه‌تنها به سازمان امکان می‌دهد تا سریع‌تر و کارآمدتر عمل کند، بلکه به آن اجازه می‌دهد تا به‌عنوان نهادی منعطف، پویا و خلاق در تربیت عمومی شناخته شود. 

 گذار از ساختار بوروکراتیک صنعتی‌شده به ساختار نرم تربیتی‌شده: از سختی نظم به لطافت معنا 

ساختارهای بوروکراتیک، که متناسب با پارادایم صنعت و تفکر سازمان‌یافته خطی هستند، عمدتاً بر نظم، پیش‌بینی‌پذیری، و کنترل تأکید دارند. این ساختارها، هرچند در مدیریت فرآیندهای فنی و عملیاتی کارآمد هستند، در حوزه تربیت که ماهیتی پویا، متغیر و پیچیده دارد، ناکارآمد به نظر می‌رسند. تربیت، برخلاف تولید صنعتی، به تغییرات کیفی در انسان‌ها و شکل‌گیری عمیق لایه‌های فکری و ارزشی آنها وابسته است و بنابراین، نیازمند ساختاری نرم و منعطف است که بتواند با ماهیت سیال انسان و جامعه همگام شود. گذار از ساختارهای سخت بوروکراتیک به ساختارهای نرم تربیتی‌شده، مستلزم تغییر در پارادایم مدیریت و حکمرانی تربیتی است. ساختاری که به‌جای تمرکز بر مقررات ،سلسله‌مراتب و کنترل از بیرون، بر روابط، مشارکت، خودکنترلی و خلاقیت تأکید نماید. نهادهای تربیتی باید به‌جای برخوردار بودن از چارچوب‌های سخت‌گیرانه، بستری فراهم نمایند که در آن ارزش‌ها، معانی و اهداف مشترک شکل بگیرد و به‌طور منعطف در عمل پیاده شود. سازمان تبلیغات اسلامی، با رویکردی حکیمانه، می‌تواند پیشگام این تحول باشد. این سازمان باید به‌گونه‌ای عمل کند که به‌جای تبدیل‌شدن به یک نهاد سلسله‌مراتبی محض، به فضای تربیتی و فرهنگی تبدیل شود که هم افراد و هم نهادهای همکار بتوانند در آن آزادانه و خلاقانه به تحقق اهداف مشترک بپردازند.  حداقل های معادل این گونه از سازمان، در جهادسازندگی دهه 60 در ایران قابل مطالعه است.

راهبری ساختاری نهادهای مرتبط با تربیت عمومی غیررسمی 

راهبری ساختاری، به‌عنوان الگویی متکی بر انسجام نهادی، فراتر از رویکردهای فردمحور و اراده‌گرایانه، به تنظیم روابط و نقش‌ها در میان نهادهای مختلف می‌پردازد. این رویکرد، سازمان‌ها را از تکیه‌ بر توانمندی‌های شخصی یا مدیریت تک‌بعدی رها کرده و به سمت یکپارچگی نظام‌مند هدایت می‌کند. از منظر تربیت عمومی غیررسمی، راهبری ساختاری باید قابلیت توازن میان استقلال نهادها و هم‌افزایی در مأموریت‌های مشترک را دارا باشد. این مدل، با بهره‌گیری از نظریه‌های تربیتی و مدیریتی پیشرفته، چارچوبی برای هماهنگی مأموریت‌ها، منابع، و اهداف فراهم خواهد آورد. سازمان تبلیغات اسلامی، با توجه به جایگاه راهبردی خود در هدایت تربیت عمومی، باید از تمرکز صرف بر برنامه‌ریزی‌های متمرکز دوری نموده و به سمت «مدیریت شبکه‌ای» حرکت کند. نقش این سازمان می‌تواند به‌عنوان "نهاد میانجی حکمت‌بنیان" تعریف شود؛ نهادی که با ایجاد دیالوگ میان نهادهای دولتی و مردمی، شبکه‌ای از همکاری و اعتماد متقابل بیافریند. این رویکرد، نه تنها انسجام در سیاست‌گذاری را تقویت خواهد نمود، بلکه به ظرفیت‌سازی در سطح محلی نیز می‌انجامد. راهبری ساختاری، تنها زمانی می‌تواند به موفقیت دست یابد که با الهام از عقلانیت حکمی، انعطاف‌پذیری لازم را برای پاسخ‌گویی به چالش‌های متغیر زمانه داشته باشد. به این ترتیب، نهادهای تربیتی قادر خواهند بود در یک بستر پویا و هم‌افزا، وظایف خود را به‌گونه‌ای هماهنگ انجام دهند که به تحقق اهداف مشترک تربیتی منجر شود.

چندفرهنگی بودن ساختار فرهنگی تعامل نهادی 

در کشوری که تنوع فرهنگی و فکری یکی از ویژگی‌های بنیادین آن است، تربیت عمومی غیررسمی نیازمند ساختارهایی است که بتوانند این گوناگونی را نه تنها مدیریت، بلکه به‌عنوان فرصتی برای رشد و تعامل به کار گیرند. چندفرهنگی بودن[5]، به معنای پذیرش و به رسمیت شناختن تفاوت‌ها، یک اصل اساسی در طراحی نظام‌های تربیتی مبتنی بر حکمت است که بتوانند جامعه‌ای هم‌بسته و در عین حال متنوع را به سمت تعالی هدایت کنند. ساختار فرهنگی تعامل نهادی، اگر مبتنی بر اصول چندفرهنگی باشد، به نهادهای تربیتی امکان می‌دهد تا به جای تکیه بر یکپارچگی تصنعی، به همزیستی سازنده تنوع‌های فرهنگی و اجتماعی بپردازند. چنین ساختاری، با پذیرش تنوع فکری و فرهنگی، انعطاف‌پذیری لازم را برای جذب و تأثیرگذاری بر مخاطبان مختلف فراهم می‌کند. این رویکرد، نه تنها زمینه‌ساز مشارکت گسترده‌تر متربیان است، بلکه ظرفیت جامعه را برای گفت‌وگو و درک متقابل افزایش خواهد داد. سازمان تبلیغات اسلامی، به‌عنوان یکی از نهادهای محوری در تربیت عمومی، باید در طراحی ساختارهای فرهنگی خود از الگوهای موفق جهانی و بومی بهره گیرد. چنین ساختاری، می‌تواند با تأکید بر احترام به ارزش‌های انسانی مشترک و آرمان‌های متعالی دینی، بستری برای ایجاد ارتباط و تعامل میان فرهنگ‌های مختلف فراهم آورد. به این ترتیب، تربیت عمومی غیررسمی می‌تواند به ابزاری برای تقویت انسجام اجتماعی و گسترش عدالت فرهنگی بدل شود.

نقشه جامع حکمت‌بنیان برای هماهنگی نهادهای تربیتی 

طراحی نقشه‌ای جامع برای هماهنگی نهادهای تربیتی، نیازمند رویکردی است که اهداف، مأموریت‌ها، و ساختارهای مختلف را در یک چارچوب حکمت‌بنیان متحد سازد. این نقشه باید بر اصولی همچون هم‌افزایی نهادی، انعطاف‌پذیری ساختاری، و چندفرهنگی بودن استوار باشد تا بتواند پاسخ‌گوی نیازهای متغیر و متنوع جامعه باشد. نقشه جامع حکمت‌بنیان، فراتر از تمرکز صرف بر جنبه‌های عملیاتی، به جنبه‌های وجودی و معنایی تربیت نیز توجه دارد. این نقشه باید به‌گونه‌ای طراحی شود که تربیت عمومی را از سطح انتقال اطلاعات به سطح تربیت جامع انسان ارتقا دهد. حکمت‌بنیانی این نقشه، در توانایی آن برای ایجاد تعادل میان اهداف کوتاه‌مدت و بلندمدت، میان نیازهای فردی و اجتماعی، و میان تربیت دینی و انسانی نهفته است. سازمان تبلیغات اسلامی با قرارگرفتن در موقعیت مرزی، می‌تواند نقش محوری در تدوین و اجرای این نقشه ایفا کند. این سازمان باید با بهره‌گیری از ظرفیت‌های بومی، نقشه‌ای را طراحی کند که هم انسجام در سیاست‌گذاری‌های تربیتی را تضمین کند و هم به نیازهای محلی پاسخ دهد. نقشه حکمت‌بنیان، باید با تأکید بر مشارکت تمامی نهادهای تربیتی، بستری برای گفت‌وگو و همکاری میان آنها فراهم آورد و زمینه‌ساز تحقق آرمان‌های متعالی تربیت عمومی در ایران شود.

سخن آخر

در مواجهه با تربیت عمومی غیررسمی، سازمان تبلیغات اسلامی در جایگاهی کلیدی قرار دارد که فراتر از رویکردهای اجرایی یا مدیریتی، نیازمند بازاندیشی حکمت‌بنیان است. نقش این سازمان، از یک نهاد بوروکراتیک به کنشگری مرزی تبدیل می‌شود که هم‌زمان در ارتباطی سازنده میان سیاست‌های کلان و نیازهای جامعه مردمی عمل می‌کند. این بازتعریف ، سازمان تبلیغات اسلامی را قادر می‌سازد تا میان آزادی فردی و مسئولیت اجتماعی، عقلانیت ابزاری و حکمی و کثرت و وحدت نهادی بینشی متعادل برقرار کند. تربیت غیررسمی، عرصه‌ای است برای هم‌افزایی میان‌فردی و درون‌فردی که به‌واسطه آن، لایه‌های متنوع وجود انسان، از عقلانیت تا عواطف و معنویت، تقویت می‌شود. سازمان تبلیغات اسلامی می‌تواند با تأکید بر عقلانیت حکمی و حکمت عملی، زمینه را برای تحول درونی افراد و تعالی اجتماعی فراهم کند. تبلیغ، نه صرفاً به‌عنوان ابزاری برای اقناع، بلکه به‌مثابه شأنی وجودی، باید بستری برای آگاهی‌بخشی و کشف حقیقت باشد که انسان را به افق‌های متعالی سوق دهد. در نهایت، طراحی نقشه جامع هماهنگی نهادهای تربیت عمومی با محوریت این سازمان، مستلزم گذار از ساختارهای بوروکراتیک و صنعتی‌شده به ساختارهای نرم و تربیتی است. این تحول، بر اساس هم‌افزایی در تنوع نهادی و وحدت در بینش تربیتی، سازمان تبلیغات اسلامی را به پیشتازی در مسیر تربیت انسان متعالی و جامعه‌ موعود تبدیل خواهد کرد.

 

 


[1] - دکترای مدیریت آموزشی، پژوهش گر حکمت و تعلیم و تربیت ،   nourozian@gmail.com
 

[2] - رجوع شود به : نوروزیان، سید محمد؛ خلخالی، علی.(1395). زمان گذار از مدیریت دانش و حرکت به سوی استقرار سازمان حکمت بنیان، هماش ملی مدیریت دانش، دانشگاه علوم دریایی نوشهر.

[3] - الوانی، مهدی.(1402). مدیریت عمومی، تهران: نشر نی.

[4] - فراستخواه، مقصود.(1403). کنشگران مرزی، تهران: گام نو.

[5] - نوروزیان امیری، سید محمد.(1403). مدیریت آموزشی حکمت بنیان، لاهیجان: آکادمی علوم.

  • سیدحمید مشتاقی نیا

آواز گنجشکها

سیدحمید مشتاقی نیا | جمعه, ۲۲ شهریور ۱۴۰۴، ۰۶:۰۹ ق.ظ

اسامی بازیگران فیلم آواز گنجشک ها در حل جدول | جدول یاب

 

غصه نخور، همه چیز درست میشود. اوضاع اینطور نمی ماند. نه تلخی های دنیا ماندگار است نه شیرینی هایش.

تو تلاش کن، روزی را خدا می رساند.

حرص نزن. خیلی از داشته هایی که برای جمع کردنشان زحمت کشیدی در دستت نمی ماند.

مال حرام و یا حتی شبهه ناک، برکت ندارد و از کفت می رود.

خیلی از کسانی که فکرش را نمیکنی روزی به دردت میخورند. از مهربانی به دیگران کوتاهی نورز.

خدا همین نزدیکی است صدای تو را می شنود. رحم کنی حتی اگر به پرنده ای کوچک، خدا به تو رحم خواهد کرد. تقدیر به نفع تو رقم خواهد خورد....

آواز گنجشکها را شاید برای دهمین بار تماشا کردم. ارزشش را داشت.

  • سیدحمید مشتاقی نیا

آبی تر از آسمان

سیدحمید مشتاقی نیا | شنبه, ۹ شهریور ۱۴۰۴، ۰۹:۲۵ ق.ظ

باید مقابل حاج‎ حسن حسین‎زاده و امثال او شرمنده باشیم - ایسنا

 

چند روز پیش داشتم پیاده می آمدم به سمت خانه که چشمم افتاد به جوانی شبیه مازیار بیژنی. شبیه که نه خودش بود. با تعجب صدایش زدم و او هم از دیدن من غافلگیر شد. نزدیک به یک ساعت ایستادیم به خوش و بش و از هر دری سخنی گفتن. این از هر دری سخن گفتن، بحث را کشاند به برادرش شهریار که الان استاد دانشگاه است و دانشمندی نخبه، بعد در ادامه اش رفت سمت ابوترابی خدا رحمتی و کاروان پیاده مشهد و خسروی و خاطره ای از یک فرد عصایی و همینطوری بحث رفت طرف حاج حسن حسین زاده که تازه از آقا مازیار شنیدم به رحمت خدا رفته است. چند دقیقه ای در وصف حالات معنوی او گفتگویی کردیم.

یکی دو روز بعد لا به لای کتابهای پستی نمایشگاهی نخوانده ام کتاب کوچکی را کشیدم بیرون برای خواندن به نام "آبی تر از آسمان" که دیدم از قضا پیرامون شخصیت همین حاج حسن آقای حسین زاده است؛ رحمت الله علیه. ده سال پیش به برکت مرارتهای جانبازی اش به شهادت رسید.

حاج حسن نه سال در زمان شاه زندانی بود. نزدیک به پنج سال هم بعد از انقلاب در غل و زنجیر حزب بعث اسیر بود آن هم با پیکری زخمی و نزدیک به فلج. همه مبارزان قدیمی از مقام معظم رهبری تا مهندس بازرگان او را می شناختند. هیچ سهمی از سفره انقلاب بر نداشت. در خانه پدری نشست و تا آخر عمر خودش را بدهکار نظام و شهدا می دانست.

دائم الصوم و دائم الذکر و دائم الوضو بود. به قول دوستانش ولع عبادت داشت. سیر نمی شد این بشر از یاد خدا و عبادت در خلوت شام و سحر. من سالهای سال است در حوزه و دیگر محیطهای معنوی حضور داشته ام. این ولع عبادت را در وجود هر کس حتی بعضی علما هم نمی توان پیدا کرد. کتاب آبی تر از آسمان خیلی کوتاه و اشاره وار به زندگی حاج حسن پرداخت. نمیدانم آیا کسی دیگر قدمی بزرگتر برای معرفی او برخواهد داشت یا نه؟ دوست دارم تاریخ بداند در دل این انقلاب و جنگ، در میدان مبارزه و سلاح و جهاد و شهادت، انسانهایی درخشیدند که جان مایه معنوی درونشان در وجود عرفا و سلکای منزوی و تارک دنیا نیز یافت نمی شد. ره صدساله ای را در پرتو عمل خالصانه به آموزه های مکتب وحی، یک شبه طی نمودند که از عهده هیچ صوفی و درویش و زاهد گوشه نشینی بر نمی آمد. حاج حسن با آن تن نحیفش به اردوهای راهیان نور می رفت، به جمع های دانشگاهی و خوابگاهها می رفت، هر جا مشکلی بود چه فکری و اعتقادی و فرهنگی و چه معیشتی و اداری خودش را می رساند و در حد توان قدم بر می داشت و گره از کار می گشود. نورانیت و صفای باطنش در دلها اثر می کرد و عطش معنویت و خلوت با معبود را در جانها می افروخت. افتخارم این است در مسیر پیاده روی عرفه چند قدمی را هم دوشادوش این مرد خدا برداشتم. دلخوشم شاید به لطف و عنایت شهدا آن دنیا نیز چند صباحی توفیق همراهی با اولیای گمنام الهی نصیبم گردد، ان شاءالله.

  • سیدحمید مشتاقی نیا

صرفه جویی کنید هم برق می رود!

سیدحمید مشتاقی نیا | سه شنبه, ۵ شهریور ۱۴۰۴، ۰۷:۳۱ ق.ظ

تهرانی‌ها با این 4 روش از زمان قطع برق در تهران خبردار شوند | پایگاه خبری  جماران

 

صرفه جویی البته کار خوب و درستی است حتی اگر نعمتی به وفور و رایگان در اختیار باشد باز هم اخلاق و انصاف حکم بر اعتدال و صرفه جویی دارد. اسراف و تبذیر از نظر عقل و شرع، محکوم و نادرست است.

اما اینکه دولت در تبلیغات تلویزیونی مدعی میشود اگر صرفه جویی کنید برق را قطع نخواهد کرد و یا چون صرفه جویی نکردید دستگاه اکسیژن بیمار قطع شد و ... شبیه طنز است و موجب بی اعتمادی بیشتر مردم خواهد شد؛ چرا؟

چون حتی در زمانهایی هم که مصرف برق کاهش پیدا می کند نیز شاهد قطع برق هستیم. شما هفته سوم ماه فروردین را به خاطر دارید. در حالی که هوا مطبوع و ملایم بود، نه آنقدر گرم بود که کولرها روشن شود و نه آنقدر سرد که پکیج و بخاری برقی استفاده شود باز هم برق قطع میشد حتی در روزهای پنج شنبه و جمعه که ادارات و مدارس تعطیل بودند هم قطع میشد. جالب آنکه در ایام جنگ دوازده روزه شاهد قطع برق نبودیم. آنقدری که از گفتار مسئولان و قیاس شرایط موجود با زمان دولت شهید رییسی بر می آید قطع برق یک برنامه با ثبات و رسمی و از پیش طراحی شده و همیشگی است که ربطی به صرفه جویی مردم ندارد. صبر کنید پاییز بشود و کولرها خاموش، باز هم برق قطع میشود. از آسمان سیل ببارد باز هم برق قطع میشود.

اخیرا یکی از مسئولان دولتی بروز داد که قطع برق و صرفه جویی تحمیلی ناشی از آن باعث شد واردات گازوییل به صفر رسیده و فلان قدر از منابع اقتصادی صرفه جویی شود. حالا چه خسارتی بر زندگی و کسب و کار مردم وارد شد که اصلا مهم نیست. صرفه جویی و پرهیز از اسراف را باید تبدیل به یک فرهنگ کرد؛ اما بی اعتمادی مردم به شعارهای مسئولان و اثبات دروغ مشروط بودن ثبات برق به صرفه جویی مشترکان، نتیجه ای جز ابطال مقصود و حریص تر شدن نسبت به مصرف انرژی نخواهد داشت و البته این اعتماد زدایی در دیگر وجوه حکمرانی نیز باعث زیان دولت خواهد گردید. کاری کنید که وقتی مردم به حرفتان گوش میدهند نتیجه شیرین آن را هم ببینند.

  • سیدحمید مشتاقی نیا

ظلم و فریاد

سیدحمید مشتاقی نیا | يكشنبه, ۳ شهریور ۱۴۰۴، ۰۷:۳۰ ق.ظ

استثمار چیست؟ کار و تلاش از من، راحت و خواب از تو - کارخانه

 

جرج ارول در مزرعه حیوانات لزوما تلاش ندارد که حاکمیت کمونیسم و استحاله عملی شعارهای عدالتخواهانه را زیر سوال ببرد. او هر نوع انقلابی گری را زیر سوال برده و بر حفظ وضع موجود اصرار دارد. با جهان آخرت و معنویت بیگانه است و خورد و خوراک و رفاه را بالاترین آرمان بشر می شمارد. توطئه، نفوذ و خیانت را موهوم می داند. او با هر نوع انقلابی گری مخالف است تا خواب خوش کانونهای قدرت برآشفته نگردد. می گویند پوپر این رسالت را در عرصه فلسفه سیاسی برعهده داشت؛ تئوریزه نمودن رخوت و سکوت! ضرورت و فایده هر نوع اعتراض و انقلابی گری را زیرسوال برده و اندیشه جامعه را به سمت سازش با اصحاب قدرت و ثروت سوق دهد. ترویج سکس و فحشا و مشروب و مخدر و ... از سوی صاحبان قدرت نیز در همین راستا یعنی خنیاگری و شل و ول سازی جوامع به منظور پرهیز از طغیانگری و اعتراض تحلیل می گردد.

عده ای شاید به گمان اینکه تبلیغ مزرعه حیوانات دلشان را بر ضد این انقلاب خنک می سازد به معرفی و تشویق دیگران به خواندنش مبادرت می ورزند اما حقیقت آن است که نتیجه انس با این اثر، ضدیت با انقلاب اسلامی نیست، ضدیت با هر نوع انقلابی است و طبعا شامل اعتراض به این انقلاب و نظام هم می گردد. یعنی کسی که مخالف انقلاب اسلامی است هم بنا بر محتوای اثر کار بی فایده ای می کند اگر به نهضت و حرکت جدیدی بیاندیشد.

حرف جرج ارول اما از منظری درست است. نمی توان کتمان کرد بسیاری از افراد مدعی در هر نظام سیاسی یا دینی وقتی به قدرت یا وجاهتی دست می یابند شناگر ماهری شده و بر خلاف داعیه نخستین به سمت فساد و زیاده خواهی پیش می روند. کمونیسم یک مصداق از دروغ در حکمرانی عدالت خواهانه و برابری طبقاتی بود. شکاف طبقاتی که اساس مخالفت این تفکر با نظام سرمایه داری بود دوباره ذیل حاکمیت شرقی و کارگری سر برآورد و در نهایت به سقوط آن انجامید. اما این ویژگی منحصر به کمونیسم نیست. مگر هیچ حکومتی در دنیا هست که داعیه گسترش عدالت و خدمت را نداشته باشد؟ بعد دقیق که شوید می بینید رانت و دروغ و ناراستی و توحش و سانسور و ... بخشی تفکیک ناشدنی از آن به شمار می رود.

خود خواهی و منفعت طلبی و غفلت از فرهنگ ایثار و دیگر خواهی، دستاورد فرهنگ سرمایه داری است که به خودی خود با داعیه عدل و آزادی و انسانیت معارض بوده و تقویت آن منافی با شعار انسان گرایی و حقوق بشر است. مگر میشود برده داری و استثمار را دید و سکوت کرد به این بهانه که اگر با این فساد مقابله کنیم ممکن است بعدها خودمان دچار همین فساد یا ظلم دیگری شویم؟

با حاکمیت ها چه باید کرد؟ از طرفی لزوم تشکیل حکومت یک امر عقلی و فطری است. همه جوامع دنیا می دانند که برای برقراری نظم و حفظ یکپارچگی نیاز به حکومت دارند. جامعه بی حکومت نداریم. از طرفی هر حکومتی درهر نقطه ای که روی کار آمد به دلیل فساد و زیاده خواهی و ظلم بالادستی ها و یا مدیران میانی، منفور و به مرور منسوخ گردید.

اصل وجود حاکمیت قابل انکار نیست. اصل تلازم فساد با قدرت هم لااقل ذاتی نباشد از باب تجربه عملی قابل کتمان نیست. اسلام دو اصل تقوا (نظارت از درون) و امر به معروف و نهی از منکر (نظارت همگانی) را چاره حفظ سلامت حکومت یا لااقل راه تلاش برای حفظ بخشی از سلامت حاکمیت معرفی می نماید.

عده ای در قالب دین، عده ای در قالب بی دینی و روشنفکری همواره تلاش دارند بر جوامع سوار بوده و منافع خویش را از راه اغفال مردم به چنگ آورده و فسادشان را توجیه نمایند. رسالت تبیین و آموزش به همراه جهاد با ظلم از وظایف خدشه ناپذیر انسانهای آزاده و آگاه است. شاید حکومت صد در صد سالم و طاهر لااقل تا زمان ظهور حضرت حجت به وجود نیاید؛ اما می توان تلاش کرد حاکمیت اجتناب ناپذیر انسانهای ممکن الخطا را با تذکر و آگاهی بخشی به سمت صلاح و سلامت سوق داد. انقلابی گری و اصلاح طلبی هیچگاه تعطیل نخواهد شد. انسان، حیوان نیست و نمیتواند در ازای آنچه پیرامونش می گذرد بی تفاوت باشد. آرمانهای انسانی به حکم وجدان در انحصار خورد و خوراک و رفاه صرف نیست. آنهایی که انسان را اخته شده و سست و معتاد و بی رمق می خواهند جاده صاف کن فساد و ظلم هستند. در حد یک شمع که میشود تأثیر گذاشت. زبان، ارزان ترین و نافذترین رسانه عالم است که خدا در اختیار همگان قرار داده. باید حرف زد، دغدغه ایجاد کرد، دغدغه را به مطالبه و مطالبه را به فرهنگ تبدیل نمود. جامعه صد در صد انسانی و الهی و عدالت محور لااقل تا زمان ظهور نخواهیم داشت؛ اما اگر نمی شود نماز ایستاده خواند، نماز نشسته که ساقط نیست. یک گام هم به سمت خیر و نیکی و عدل قدم برداریم، یک ظلم هم کمتر شود به انسانیت خود و تمامی جوامع بشری خدمت کرده ایم.

  • سیدحمید مشتاقی نیا

از دشت لیلی تا جزیره مجنون

سیدحمید مشتاقی نیا | جمعه, ۲۵ مرداد ۱۴۰۴، ۱۰:۰۴ ق.ظ

خرید و قیمت کتاب از دشت لیلی تا جزیره مجنون چاپ سوم از غرفه حسینیه هنر  سبزوار

 

امروز سالگرد ترور و شهادت حجت الاسلام توحیدی مقابل دانشگاه فنی بابل است. از او به عنوان شهید مفتح بابل یاد میشود. مثل او شهدای بسیاری را در سراسر کشور داریم که ناشناخته مانده اند. ناشناخته در این حد که حتی دو صفحه مطلب و خاطره از آنها در فضای مجازی وجود ندارد چه برسد به چاپ کتاب و ساخت مستند و فیلم و...

خدا رحمت کند مرحوم محمد سرور رجایی را که از او با عنوان شهید آوینی افغانستان یاد میشود. پیشتر در باره اش در وبلاگ مطلبی نوشته ام. چقدر سختی و فقر و زحمت کشید تا به سهم خود قدمی برای معرفی شهدای ایرانی در افغانستان و افغانستانی در ایران بردارد. البته دایره اقدامش حول محور سالهای دفاع مقدس بود.

از الطاف خدا بود که به واسطه آشنایی اتفاقی با نام این نویسنده مجاهد با کتاب او نیز آشنا شوم. "از دشت لیلی تا جزیره مجنون" را توصیه میکنم حتماً بخوانید. دقایقی پیش خواندنش را به پایان رساندم. گامی است کوچک اما لازم و به جا در معرفی شهدای دو کشوری که در واقع یک میهن و یک سرزمینند.

دیروز بعد از زیارت حرم بانو برای خداحافظی به مزار شهدای مدافع حرم در بهشت معصومه سلام الله علیها رفتم. بچه های افغانستانی و پاکستانی غریبند و پیش خدا بیشتر عزت دارند. حرفهایی با آنها داشتم که باید می زدم. نمیدانم روزی می رسد لااقل یک برگ کاغذ در معرفی این شهدا ثبت و منتشر شود یا نه؟ چقدر کوتاهی کردیم در حق شهدا در حق فرهنگ جهاد و ایثار و شهادت. ان شاءالله سفر فردا به عتبات را تقدیم میکنم به همه شهدای غریب و گمنام ایران و سرتاسر جهان اسلام که در راه مبارزه با ظلم و استکبار و دفاع از کلمه حق و مستضعفین و حریم اهل بیت مرارت ها کشیده، دست از تعلقات مادی و علقه زن و فرزند و پدر و مادر شستند و مظلوم و بی ادعا به آستان دوست پر گشودند. البته نایب الزیاره همه دوستان وبلاگی هم خواهم بود به یاری خدا.

  • سیدحمید مشتاقی نیا

منطق سطحی یک استاندار

سیدحمید مشتاقی نیا | چهارشنبه, ۲۳ مرداد ۱۴۰۴، ۰۶:۴۱ ب.ظ

یکی از استانداران کشور افاضه فرموده که تا مردم گرسنه اند اعتقادی به اجرای قانون حجاب ندارم!

جوابهای متعددی به این بابا داده شده است. از جمله اینکه مگر اجرای قانون دل بخواهی است که هر مسئولی به سلیقه خود به آن نگاه کند؟ یا اینکه اتفاقا قشر هنجارشکن جامعه اغلب جزو طبقه محروم و آسیب دیده اقتصادی نیستند و از سر شکم سیری رو به ابتذال آورده اند و نیز اینکه اساسا مسبب بحران و فقر اقتصادی لایه هایی از مردم، خود دولت است که باید پاسخگو باشد نه طلبکار. نکته دیگر اینکه چرا نمگویید تا مردم گرسنه هستند تعرفه های خدماتی دولت را چند برابر نکرده و اجازه گرانی نمی دهیم؟ چرا این طور مواقع از اجرای قانون کوتاه نیامده و پدر ملت را در می آورید؟ چرا بازار و معیشت را به حال خود رها کرده اید؟

حالا از همه این حرفها گذشته این بابا طبق انتشار خبر رسمی در ابتدای تصدی پست استانداری جزو کلان سرمایه دارهای کشور بوده و بالا صدها میلیارد تومان املاک و مستغلات دارد و جالب آنکه سابقه محکومیت تعزیراتی بابت دریافت هزینه های غیرقانونی پزشکی از بیماران هم در سوابق مشعشع او به چشم می خورد؛ آن وقت مدعی است که به فکر گرسنگان جامعه است؟!

  • سیدحمید مشتاقی نیا

تبریک به بعضی از خبرنگارها

سیدحمید مشتاقی نیا | شنبه, ۱۹ مرداد ۱۴۰۴، ۱۰:۲۹ ق.ظ

قلم فروشی! - ایرنا

 

روز خبرنگار را باید تبریک گفت اما نه به هر خبرنگاری. این شغل هم مثل هر صنف و دسته دیگر آدم خوب و درست دارد و آدم بد و ناصالح.

به یقین بخشی از خبرنگارها انسانهایی شریف و زحمت کش هستند که در راستای روشنگری و استیفای حقوق ملت تلاش می کنند و باید قدر دان شان بود. اما عده ای هم با سوءاستفاده از جایگاه خبرنگاری به قلم فروشی و خیانت به مردم روی می آورند. این عده دلبسته کارت هدیه سازمانها و افراد ذی نفوذ هستند و در ازای دریافت وجه یا رانت و امتیازی، چشم بر حقیقت بسته و به توجیه مشکلات و نارسایی ها می پردازند. از حقوق مردم دفاع نمی کنند و به پاچه خواری صاحبان قدرت روی می آورند. از ربا خوار بزرگ شهر، خیّر نیک اندیش درست نموده و چهره کریه ابر بدهکاران بزرگ بانکی را با اهرم رسانه، بزک و تدلیس می نمایند. بعضی از مسئولین رگ خواب خبرنگارها را پیدا کرده و با چرب کردن سبیل آنها راه نقد و رسوایی خود را می بندند. روز خبرنگار را نباید به این عده آدم باج گیر و حقیقت گریز و قلم فروش و منفعت طلب تبریک گفت. آنهایی که با پول به هر سازی می رقصند آفت عرصه رسانه و روشنگری محسوب می شوند.

  • سیدحمید مشتاقی نیا

کنسرت، مساله اول بابل!

سیدحمید مشتاقی نیا | جمعه, ۱۸ مرداد ۱۴۰۴، ۰۹:۰۵ ب.ظ

هر دولتی نقاط منفی و مثبتی دارد. کارکردهایی دارد و ترک فعل هایی.

دولت موجود ممکن است ضعفهایی داشته باشد. قادر به تأمین برق مردم و حداقلهای رفاهی آنها نباشد، اقتصاد را به حال خودش رها کرده باشد، ساخت و سازها را متوقف نموده، نسبت به مهار گرانی بی تفاوت باشد، مملکت را تعطیل کرده باشد، ضربه ای به اقتصاد و معیشت ملت زده که از عهده آمریکا و اسرائیل هم ساخته نباشد؛ اما در عوض واتساپ را رفع فیلتر نموده است...!

در مقیاس کوچکتر، رسیدگی به معضلات شهرستانها هم چنین وضعیتی دارد. بابل مشکل ترافیک سرسام آور دارد که اعصاب و روان همه را به هم ریخته است. مشکل دفع زباله دارد. هر از گاه خبری از استخدامهای رانتی در سطح شهر منتشر میشود و... شاید نمایندگان دولت در استان قادر به کنترل اوضاع و رفع این مشکلات نباشند؛ اما در عوض عزمشان را جزم کرده اند که در بابل کنسرت راه انداخته و از این طریق، دستاورد سازی نمایند. البته میدانید که منظور از برگزاری کنسرت، تقویت شبکه مافیای فروش بلیت آن است و الا بارها این شهر شاهد اجرای برنامه های موسیقی زنده آنهم به صورت رایگان در جشنها و مناسبتهای مختلف بوده است. کنسرت خوب است یا بد، فعلاً محل بحث نیست. نکته اینجاست بهانه اصرار حضرات برای اجرای کنسرت ایجاد شادی و نشاط در بین مردم است. فرض کنید بابل پانصد هزار نفر جمعیت داشته باشد. بزرگترین سالن مناسب برای اجرای کنسرت، ظرفیت پذیرش هزار نفر را دارد. چهارصد و نود و نه هزار نفر دیگر چطور شاد بشوند؟ اساساً شادی های سطحی و محفلی و ابزاری، موقت و کاذب و گذراست. اگر واقعاً دنبال شادی مردم هستید مسائل اصلی شهر را حل کنید. معضل ترافیک را برطرف کنید مردم خوشحال میشوند و دعایتان می کنند، مشکل اشتغال، مشکل دفع زباله، معضل رانت و استخدامهای قبیله ای.... مردم میفهمند کارنامه عملکردتان در چه وضعیت بغرنجی است. تصور نکنید بازی با افکار عمومی و تحریف مطالبات حقیقی مردم میتواند اذهان جامعه را نسبت به شما خوشبین سازد. چند دقیقه ای ناشناس بروید داخل بازار یا وسط خیابان ببینید مردم چطور به یادتان هستند! بزرگترین کار فرهنگی خدمت به مردم است نه فریب و به حاشیه راندن مشکلات آنها.

  • سیدحمید مشتاقی نیا

عزیزان مداح! این خاطره صادق آهنگران را بخوانید:

سیدحمید مشتاقی نیا | دوشنبه, ۲۴ تیر ۱۴۰۴، ۰۷:۲۷ ب.ظ

روایت آهنگران از اخطاری که از امام گرفت 

 

در مراسم سوم یا چهلم شهدای بمباران دزفول شعری خواندم که با بیت‌ ‌«ای عزیزان شد به پا غوغای محشر» شروع می شد و در ادامه شعر «یک طرف‌ افتاده طفلی یک طرف افتاده مادر». اشعار، صحنه های دلخراش جنگ را‌ مجسم می کرد که چه روی داده است. شعر را که خواندم همان شب دو بار از‌ تلویزیون پخش شد و در روزهای بعد چندین بار با آهنگ و تصاویر مناسبی‌ که بر روی آن مونتاژ شده بود، پخش شد.
بعد از این جریان در شیراز‌ خدمت آیت اللّه  ‌‌حائری شیرازی‌‌ بودیم تا برای رزمندگان از صحبت های ایشان‌ تصویر برداری کنیم. بعد از مراجعت، در اهواز آقای‌‌ غلامعلی رجایی ‌‌را‌ دیدم، ایشان به من گفت: آقای انصاری با ما تماس داشتند و سراغ شما را‌ می گرفتند. ولی من به ایشان گفتم به شیراز رفته اند.

آقای انصاری گفتند: به‌ ایشان بگویید امام به حاج ‌‌سید احمد‌‌ آقا فرمودند که: «به ایشان بگویید اشعار‌ حماسی بخواند». وقتی من این خبر را شنیدم ذهنم روی همان شعر متمرکز‌ شد، چرا که صحنه های دلخراش جنگ را بیان می کرد. با وجود ریتم بسیار‌ خوبی که داشت اشعار حماسی محرکی نبود و شاید تنها چند بند آن حماسی‌ بود. گفتم احتمالاً همان شعر است. با آقای رجایی تماس گرفتم ایشان گفت:‌ بله، این اشعار را چند شب از تلویزیون پخش کرده اند و حضرت امام هم‌ شنیده اند لذا این مطلب را بیان داشته اند.‌

‌‌   یک بار دیگر در نماز جمعه تهران اشعار حماسی‌ ‌‌«خیز ای رزمنده شیر‌  ‌ خانه از دشمن بگیر»‌ ‌‌را خواندم. در متن شعر چند جمله ای بود که می گفت «ای کسانی که‌ خانه هایتان ویران شد و سوخت ای کسانی که چه شُدید...»

بعد از اتمام نوحه‌ گویا از جماران تماس گرفته بودند ولی به من خبر ندادند. بعد آقای ‌‌مرتضائی فر‌ به من گفت که: حاج سید احمد آقا تماس گرفته و گفته است که امام به وسیله‌ رادیوی کوچکی که در دستشان بود اشعار را می شنیدند وقتی به این قسمت‌ رسیدند، رادیو را زمین گذاشته اند و فرموده اند: «به ایشان بگویید مردم ما،‌ مردم جنگند مردم حماسه اند» و امام روی این قسمت حساس شده اند.

این‌ مطلب را که شنیدم با خودم گفتم: اگر ما چیزی بخوانیم که مورد تایید امام‌ نباشد مورد تایید ‌‌امام زمان ‌‌هم نیست و خدا هم قبول نمی کند و اصلاً برای ما‌ فایده ای ندارد. لذا در جماران به خدمت آقای انصاری رسیدم و قضیه را برای‌ ایشان مطرح کردم و گفتم اگر قرار باشد ما شعری بخوانیم که امام تایید نکند،‌ کارم را مورد تایید اهل بیت(ع) و برای رضای خدا نمی دانم و به درد نمی خورد.‌ ایشان مدتی با من صحبت کردند که: امام روی اشعار خیلی حساسند و روح‌ امام با یک ذره ضعف در شعر و کارهای هنری حساس می شود و خیلی به‌ اشعار و کارهای هنری اهمیت می دهند و شما را نیز می شناسند.

در مورد بچه‌ بسیجی ها بیشتر حساس هستند و ما نیز در مورد کارهای شما در جنگ‌ برایشان تعریف کرده ایم به همین حساب بیشتر حساس شده اند. دیگر ما شروع‌ به خواندن اشعار حماسی کردیم و تا توانستیم حماسی اش کردیم. بعد از مدتی‌ جهت مشورت و کسب تکلیف پیش آقای انصاری آمدم که الحمدللّه ایشان‌ گفتند: امام اظهار رضایت کرده اند.

منبع: باشگاه خبرنگاران جوان

  • سیدحمید مشتاقی نیا

پدر هیاتهای مذهبی بابل درگذشت

سیدحمید مشتاقی نیا | پنجشنبه, ۲۰ تیر ۱۴۰۴، ۱۱:۵۵ ق.ظ

photo_2025-07-10_12-44-21_kb5h.jpg

 

می دانید قصه چیست؟ خیلی ها آشپز هستند یا خیاط یا تعمیرکار و بنا و نقاش و معلم و... اما فقط بعضی از آنها هستند که خوب دل به کار می دهند، هنرمندند و انگار دارند اثری ماندگار خلق می کنند که بر جانها بنشیند و بر صحیفه دل حک شود. به قول معروف، حق مطلب را خوب ادا می کنند. حاج عبدل از این جنس آدمها بود. هفتاد سال میانداری هیاتها را انجام می داد و به محافل عزاداری اباعبدالله شور و حال و حرارت می بخشید. حق غلامی درگاه اهل بیت را خوب ادا می کرد. قبل از انقلاب، از آن سالها که برای رفتن به مشهد باید شبی را بین راه می خوابیدند تا همین نفس های آخر می گفت اینها بچه های من هستند می رفت وسط هر هیاتی که جوانها در آن قامت بسته بودند می ایستاد میانشان و بساط  عیش و عشق را برپا می کرد. بگویم عشق می کرد از روضه خوانی ها گزاف نگفته ام. این سالها که در بستر بیماری بود، هر جمعی به عیادتش می رفت می گفت یک نفر روضه بخواند. خودش بیشتر از همه می گریست، اشکش همیشه دم مشکش بود. این روزها که حالش وخیم شد و دکترها جوابش کردند، نوای نوحه و روضه، آتش درونش را مهار مینمود، درد و رنج بیماری را از تنش می زدود و دل بی قرارش را تسکین می بخشید. ذکر یاحسین هیچگاه از لبهایش جدا نشد.

حالا این حاج عبدلی که می گویم، برای آنها که ندیده و نشناخته اند شاید تصویر کاملی ایجاد نشود. یک آدم رشید و بلند قامت و لاغر اندام و کشیده را تصور کنید با سر سینه صاف و چهره ای جدی و نگاهی نافذ و صدایی کلفت و پر حجم که وسط مجلس، دستهایش را بالا می آورد تا آخر مجلس او را می دیدند، یک "الله" می گفت، نظم و ترتیب می داد به صفوف عزا و اگر لازم بود خودش آن وسط دم می گرفت: یا حسین یاحسین، عزیز زهرا حسین...

رفتارش هم داش مشتی بود. میان جمعیت یکهو یک آدم تریپ متفاوت را پیدا می کرد، پرچم را می داد دستش، وسط جمع بچرخاند، او هم احساس کند بخشی از همین دسته است و در مجلس حسین علیه السلام سهمی دارد.

تصویر ذهنی تان را کامل تر کنم. حاج عبدالخالق طاهری، یک چهره فرهنگی بود. مدیریت دبستان را بر عهده داشت. از بچه های نونهال تا آن دفتردار طاغوتی سبیل کلفت شاه پرست را هم می آورد هیأت. کاری می کرد طرف با عشق بنشیند پای سماور مجلس روضه، به آنهایی که شب جمعه ای آمده اند کمیل گوش بدهند، چای و نان خشک برساند.

می گویند کار فرهنگی گاهی پنجاه سال بعد اثر می کند. حاجی، در تشییع دهها شهید این شهر وسط ایستاد و سینه زد. امام که فوت کرد همه هیاتها آمده بودند مسجد کاظمبیک، همه میوندارهای مطرح شهر جمع شده بودند دور حاج عبدل، او شمع محفلشان شده و هدایت جمع را دست می گرفت. برای امام یادم هست در مصلای بابل روی دوش بلندش کرده بودند، جوری بر سر و سینه می زد که از حال می رفت... نسلهایی از نوجوانها و جوانهای شهر به شوق سینه زدن کنار او، وارد هیات و مسجد شده، به مرور پایشان به نماز جماعت باز می شد، بسیجی می شدند و سر به راه. خیلی هایشان الان طلبه و هنرمند و مدیر و فعال و چهره تأثیرگذار عرصه انقلاب هستند. حاجی با یک سینه زنی پر شور و حال، کلی نیرو برای دین و مکتب وحی تربیت کرد.

دست به خیر و اهل مطالعه هم بود که این وجه سلوکش بماند برای بعد.

خیلی از مداحهای معروف کشور به بابل یا مازندران که می آمدند خودشان را شب جمعه به هیاتی می رساندند که حاجی در آن نفس می زد. بچه های اهل معنویت که بعد از جنگ، گمشده ای داشتند از سراسر استان، از شهرهای دور، تکه تکه با مینی بوس در هوای بارانی زمستان خودشان را به مجلس دعای کمیل هیات او در بابل می رساندند. الان را نگاه نکنید بابل حسینیه شده است. همه جایش بوی اشک و لبیک به اباعبدالله را دارد. آن موقع تنها هیأت جوان پسند شهر را او هدایت می کرد. خیابانهای اطراف مسجد گاه پر از جمعیت می شد. بعضی مداحهایی که الان خیلی معروف شده اند آن موقع نوجوان بوده و صدایی نازک یا دو رگه داشتند. حاجی می آوردشان اواخر مراسم چند دقیقه ای بخوانند، خودشان را پیدا کنند. به همه شان بها می داد. ثمره اش شد امروز که وقتی عرفه می شود، شهر به حالت نیمه تعطیل در می آید، هر شب هفته در گوشه و کنار، زمزمه روضه ای بر پاست، دهه محرم ترافیک برنامه ها سر در گمت میکند، دهها هیأت و جلسه خودجوش در جای جای شهر، علم اهل بیت را برافراشته اند. منبری ها و مداحهای بابلی در کشور شاخص شده اند. بابل همچنان دارالمومنین باقی مانده است. حق است اگر بر تابلو ورودی شهر بنویسند به "حسینیه بابل خوش آمدید".

امروز خبر فوت حاج عبدل در رسانه های شهر منتشر شد. رزوهایی که سالگرد حسین آقای منصف هم هست. حاج عبدل در کاروان پیاده روی سالگرد امام که حسین آقا راه می انداخت گاه از بابل تا تهران در صف جلو می ایستاد و با گام های استوارش ابهتی دیگر به این حرکت نورانی می بخشید. رحمت الله به عشاق اباعبدلله. می دانم بچه های هیاتی برای حاجی سنگ تمام می گذارند. تشییع حاج عبدل را ببینید. اگر در بابل یا شهرهای اطراف بودید حتما در تشییع او حاضر شوید، اگر در راه دور هستید تصاویر این بدرقه تاریخی و با شکوه را ببینید تا با همه وجود باور کنید، یک چهره فرهنگی بی ادعا و خدمتگزار و مرید اهل بیت چقدر در دل جوانها ارج و قرب دارد. چقدر رسانه های مجازی و ماهواره و انبوه شبهات و تحریفها و تخریبها به ذهن جوانها هجوم آورد، اما یک یا حسین گفتن مخلصانه حاج عبدل و امثال او فطرتهای زلال جوانان را احیا نموده و عشق به مکتب حسینی را خط قرمزشان قرار داده است. این روزها بابل عطر کربلا را خواهد داشت. یک هفته بعد از عاشورا دوباره عاشورایی به پا میشود. اهل بیت بدهکار کسی باقی نمی مانند. شهدا اهل جبران محبتند. روح پاک حاج عبدل در بزم وصال ملکوتیان دعاگوی ما باشد ان شاءالله.

  • سیدحمید مشتاقی نیا

حسینیه معلی و تعالی جامعه

سیدحمید مشتاقی نیا | سه شنبه, ۱۸ تیر ۱۴۰۴، ۰۸:۵۷ ق.ظ

اسامی و بیوگرافی ذاکرین و داوران برنامه حسینیه معلی محرم ۱۴۰۴ + زمان پخش و  تکرار - تیرداد نامه

 

همه سلسله برنامه های حسینیه معلی در سالهای اخیر را اگر در قم بودم تماشا کردم و لذت بردم. این برنامه جای خودش را در بین مردم باز کرده و از همین بابت هم بارها مورد هجمه رسانه های بیگانه قرار گرفته است. رسانه هایی که می دانند ماهیت نظام اسلامی مبتنی بر آموزه ها و آرمانهای نهضت عاشوراست و برنامه های جذاب دینی در تقویت پایگاه مردمی انقلاب و حرکت به سمت تمدن سازی جهانی کارآمد است. به تناسب صنف خودم بالطبع بیشتر توجهم به سمت کارشناسان دینی حاضر در برنامه بود. آ شیخ مصطفی کرمی انصافا خاکی و مردمی و دوست داشتنی است. آقا شهاب مرادی که نمونه یک روحانی خوشفکر و با سواد و خوش بیان است. ضمن احترام به همه فضلایی که در این سالها در حسینیه معلی شرکت کرده و بر معارف جامعه افزودند حضور آ سید حسین آقامیری در برنامه امسال بسیار به دلم نشست. نکته های خوب و آموزنده ای را به موقع بیان می کرد که در اصلاح سبک زندگی و نوع نگرش مخاطب بسیار حائز اهمیت است. علاوه بر خاطرات آموزنده شهدای گرانقدر، تبیین نگاه صحیح به مقوله مهدویت و انتظار، ضرورت حفظ اتحاد بین شیعه و سنی، نحوه برخورد و تربیت فرزند به خصوص دختران و... از جمله مسائلی بود که ذیل پرچم هیات و عزاداری اباعبدالله در راستای ارتقای بینش و حیات معنوی جامعه دینی به صورت کوتاه و اثرگذار از سوی این روحانی جوان که البته روضه خوانی حرفه ای است بیان گردید.

  • سیدحمید مشتاقی نیا

اراده باطل، شکست

سیدحمید مشتاقی نیا | دوشنبه, ۱۰ تیر ۱۴۰۴، ۰۶:۴۲ ب.ظ

آتش‌سوزی پایگاه ارتش اسرائیل توسط شهرک‌نشینان

 

تصورشان این بود که با آغاز جنگ، مردم ایران به خیابانها آمده و اقدام به شورش می کنند و عمر نظام اسلامی به پایان می رسد. مردم پشت ایران و نظامشان ایستادند و از همه طیفها حتی آنهایی که با حاکمیت مشکل داشتند دست در دست هم به حمایت از ارتش و سپاه و ابراز نفرت از دشمن صهیونیستی و آمریکایی پرداختند.

رژیم غاصب اما این روزها شاهد طغیان عده ای از شهرک نشینان بر ضد دولت جنایت پیشه است. شب گذشته به دنبال تیراندازی یک نظامی صهیونیست به سمت شهرک نشینان، عده ای از معترضین وارد پایگاه ارتش در منطقه بیسان شده و آن را به آتش کشیدند. 

"خبرنگار رادیو ارتش رژیم صهیونیستی نیز اذعان کرد، یک سامانه عملیاتی-فناوری متعلق به ارتش که توسط فرماندهی مرکزی مورد استفاده قرار می‌گرفت، در نتیجه این آتش‌سوزی آسیب دید.

یک منبع امنیتی صهیونیست نیز هشدار داد: این عبور از یک خط قرمز پررنگ دیگر است."

بماند که رسانه های مختلف دنیا، دانشگاهها، میادین ورزشی و... به عرصه تقابل با اندیشه سیاه صهیون تبدیل شده و آزادی خواهان عالم به تقبیح و تحقیر رژیم غاصب قدس در نبرد با ایران عزیز و حمایت از مردم فلسطین و ایران پرداخته اند که موجی از عصبانیت و نگرانی را در سردمداران کودک کش صهیونیسم دامن زده است. الان شبیه روزهای بعد از عاشورای شصت و یک هجری است. حرف و بیان و قلم و تبیین و تبلیغ، بساط جور و خیانت و فساد مستکبران را بر هم خواهد زد؛ بإذن الله.

 

  • سیدحمید مشتاقی نیا

وزیر خارجه ایران، عراقی است؟!

سیدحمید مشتاقی نیا | پنجشنبه, ۲۳ خرداد ۱۴۰۴، ۱۲:۵۴ ب.ظ

photo_2024-11-29_08-51-07_5ncd.jpg

 

رسانه های ضد ملی در تبلیغات تخریبی خود مدعی شده اند وزیر خارجه ایران، سید عباس عراقچی، همانطور که از اسمش پیداست عراقی است و طبعاً عرق وانگیزه ای برای دفاع از منافع کشورش ندارد!

این یادداشت درصدد دفاع از مواضع و عملکرد وزیر امور خارجه نیست. صرفاً از چند زاویه به بررسی این ادعا پرداخته میشود.

یک- رسانه های وابسته به بیگانه در حالی ژست عراق ستیزی و یا ایران دوستی به خود می گیرند که در طول تهاجم هشت ساله رژیم بعث با حمایت ابرقدرتهای شرق و غرب، کمترین غیرتی برای دفاع از تمامیت ارضی کشور نشان ندادند که هیچ بعضا خواستار فشار بیشتر بر هموطنان خود گردیده اند. کما اینکه در حال حاضر نیز ضمن وطن فروشی و جیره خواری اجانب، با جوّسازی و سیاه نمایی در پی تشدید تحریمهای اقتصادی دشمن برای هموطنانشان هستند.

دو- سید عباس عراقچی همدانی است. اگر انتساب به واژه عراق دلیل بر عراقی بودن کسی است پسوند "چی" با توجه به عدم وجود حرف چ در زبان عرب میتواند دلیل بر ایرانی بودن باشد. این برهان صرفا برای رد نوع استدلال رسانه های مذکور بیان شده است.

سه- اما توضیح تفصیلی بر اساس اطلاعات تاریخی و جغرافیایی:

در گذشته دو سرزمین معروف به عراق وجود داشت، یکی عراق عرب که از رامهرمز و اهواز و شوش تا بین النهرین اعم از بغداد و مدائن و بابل و... بود، یکی هم عراق عجم که منطقه مرکزی فعلی ایران از نهاوند تا ساوه و ری و کاشان و محلات و... را شامل می شد.

نام شهر "اراک" نیز در واقع متأثر از همین تعبیر قدیمی است که به معنای "عراق کوچک" به کار رفته است. شهر نراق نیز به معنای "عراق برتر" نامگذاری شده است.

این توضیح هم لازم است که اساسا تا قبل از جنگ جهانی اول، کشوری به نام عراق وجود نداشته و سرزمین بین النهرین اغلب دست حاکمیت ایران و گاه تحت حاکمیت دولت عثمانی بوده است.

حالا چرا به منطقه مرکزی ایران می گفتند عراق کوچک یا عراق عجم؟ علتش بر می گردد به تشابه تمدنی آثار تاریخی موجود در این دو منطقه. یعنی همانطور که از رامهرمز تا چغازنبیل هفت تپه و شوش و بابل و مدائن شاهد وجود آثار چند هزار ساله باستانی هستیم در منطقه مرکزی ایران نیز آثار باستانی کهنی از تمدن مردم این سرزمین به چشم می خورد که گاه قدمتشان به چند هزار سال می رسد. آتشکده آتشکوه در محلات، معبد اشکانی در محلات، آثار موجود پیرامون تپه های چند هزار ساله سیلک در کاشان، غار نخجیر در دلیجان، شهر زیرزمینی نوش آباد، قلعه باستانی ابیانه، دریاچه قم، تپه های چشمه علی شهر ری و ... نمونه هایی زیبا از آثار فاخر تمدنی ایران باستان است که اگر چه امروز چندان مورد شناخت مردم قرار ندارد اما مدال افتخاری بر تارک تاریخ تمدن ایران عزیز و کهن به شمار می رود.

عراقی ها و عراقچی های مرکز ایران در واقع منسوب به عراق عجم و عراق کوچک تمدنی جای گرفته در قلب ایران کهن محسوب میشوند.

این متن را صرفا جهت مطالعه و اطلاع دوستان وبلاگی نوشتم و اگر کسی دنبال منابع علمی آن است خودش زحمت تحقیق را متقبل شود.

  • سیدحمید مشتاقی نیا

این نفس سرکش

سیدحمید مشتاقی نیا | جمعه, ۱۷ خرداد ۱۴۰۴، ۰۴:۴۰ ق.ظ

ترامپ، سمبل فحشاسالاری +عکس - مشرق نیوز

 

حقیقت آن است حاکمیت فرهنگی کشور با نظام سیاسی موجود نیست. البته نمیتوان قصور مسئولان فرهنگی و سیاسی را در حوزه های مختلف نادیده گرفت اما سیطره تهاجم فرهنگی غرب منجر به تغییر سبک زندگی شماری قابل توجه از مردم گردیده است. این تغییر ذائقه فکری و فرهنگی با تهییج حس خود محوری و دنیا طلبی و لذت جویی، از انحراف در نوع پوشش تا افسردگی، سرخوردگی، طلبکاری و محق دانستن خود در تصرف غیرقانونی بیت المال دارای آثار مخرّب بوده است.

تحریک قوای شهوانی و برانگیختن حس تنوع طلبی و زیاده خواهی و سیری ناپذیری جنسی، یکی از اهداف رسانه های ویرانگر مجازی است.

چند دهه گذشته پیدا کردن یک عکس مبتذل از نظر مشقّت در حکم جابجایی مواد مخدّر بود؛ امروز به برکت فضای مجازی و تلفن همراه، میلیون ها فیلم و تصویر مبتذل در جیب هر مرد و زن و کودکی قرار دارد.

مرد هوسرانی که زیاد فیلم مبتذل ببیند به خصوص با موضوع سکس زوری و...، حتی اگر متاهل باشد به مرور احساس عقب ماندگی در اجابت خوی حیوانی خود را پیدا کرده و هر روز دهها نقشه وهم آلود در مقابل چشمش مرور می شود. آزادی روابط جنسی هم نمیتواند این غریزه وحشی گری جنسی را ارضا نماید. اینگونه است که حتی در کشوری مثل آمریکا نیز شاهد وقوع تجاوز و قتل گاه در سطوح بالای اجتماعی هستیم.

هر کس که طرفدار حقوق زن است باید مخالف ولنگاری و بی بند و باری در جامعه باشد که متأسفانه اغلب عکس آن است. اولین قربانی آزادی بی قید در جامعه، زنان خواهند بود.

اغلب مردان هوسران تصور می کنند زنانی که کمتر مقیّد به حفظ حجاب هستند نسبت به روابط آزاد جنسی هم تمایل بیشتری دارند. از این رو هر فرصتی را به منظور تبدیل اینگونه زنان و دختران به طعمه ای برای اطفای شعله های سرکش شهوت درون، مغتنم می شمارند.

تهاجم رسانه ای غرب، صرفا یک حرکت فرهنگی نیست یک پدیده و تهاجم امنیتی است. پیشتر نیز شاهد انتشار اخباری از تجاوز به زنان در قالب آگهی های استخدام و یا در مهمانی های مختلط و... بوده ایم. خبر قتل معمولا مربوط به بانوانی است که تسلیم متجاوز نشده اند.

جامعه ای که گناه در آن عادی شود امنیتش از بین خواهد رفت. هنوز هم آمار تجاوز و آزار جنسی در غرب آزاد بالاتر از جوامع سنتی مثل ایران و دیگر کشورهای شرقی است. هر روز هم زودتر تصمیم بگیریم که به آموزه ها و حدود و سبک زندگی ملی و هویتی خویش باز گردیم خدمت بیشتری به سلامت و امنیت جامعه نموده ایم.

  • سیدحمید مشتاقی نیا

با چشمهایم جنگیدم

سیدحمید مشتاقی نیا | دوشنبه, ۱۳ خرداد ۱۴۰۴، ۰۴:۵۸ ب.ظ

انتشارات سوره مهر - کتاب با چشم‌هایم جنگیدم: خاطرات دیدبان و دیده‌ور  هرمزگانی جانباز شهید مراد هنرمند اثر زهرا اسپید معرفی و خرید

 

خیلی از خواندن این کتاب لذت بردم. اخیرا سه چهار کتاب مربوط به خاطرات دفاع مقدس یکی از استانها را خواندم که بدجوری حالم گرفته شد. با تمام وجود احساس کردم فرصت و امکاناتی از بیت المال را که می شد کار بهتری انجام داد هدر داده اند. آقا فرمود شهدا بهترین هستند بهترین ها را برایشان انجام دهید. این کتاب اما حال خوبی برایم به ارمغان آورد. با چشمهایم جنگیدم خاطرات رزمنده ای اهل استان هرمزگان است به نام مراد هنرمند که هم خاطراتش زیباست و اساسا جنس خاطره را می شناسد و می داند چه باید بگوید و هم قلم خانم زهرا اسپید که سر و شکل آن را مرتب کرده زینت و جاذبه خوبی به اثر بخشده است. رزمندگان و شهدای بعضی استانها مثل هرمزگان و خراسان شمالی و ... واقعا ناشناخته هستند و اگر قرار است کاری برای معرفی زحمات و مجاهدات آنها صورت بگیرد چه بهتر که در سیاق آثاری مثل همین کتاب، تألیف و منتشر گردد. توصیه میکنم این کتاب زیبا را که توسط سوره مهر به چاپ رسیده حتما بخوانید و لذت ببرید. شرح جزییاتی از وقایع جنگ که قادر است شما را برای دقایقی در آن فضای پر دلهره قرار دهد و تلخ و شیرینش را زیر زبانتان بکشاند، سختی های کار دیدبانی در خط مقدم و زیر آتش سنگین دشمن، انتظارات و حال و هوای خانواده یک جوان رزمنده داوطلب و ... از ویژگی های خاص این اثر خواندنی به شمار می آید. در این کتاب از اخلاص و حماسه رزمندگانی مطلع می شوید که شاید هیچگاه حتی اسمی از شهر زادگاهشان نشنیده باشید.

  • سیدحمید مشتاقی نیا

مشاور دو

سیدحمید مشتاقی نیا | دوشنبه, ۱۳ خرداد ۱۴۰۴، ۰۸:۲۶ ق.ظ

بازگشت «مشاور» با فصل دوم به قاب افق + تیزر

 

مشاور دو، رویکرد جدیدی از آموزشهای مرتبط با سبک و مهارتهای زندگی و اخلاق اجتماعی است. سری اول را فرهاد قائمیان بازی میکرد که جالب بود و با استقبال مردم مواجه شد. سری جدید را امیرحسین صدیق با عمامه مشکی بازی میکند که خیلی به چهره اش می آید.

دیشب انگار پاتکی برای جریان رسانه ای و مخرّب موسوم به "عشق ابدی" در نظر گرفته بودند. محور برنامه شد پاسخ به این نگاه سطحی و تحریف آلود و زیان بار که مگر با چند سوال ساده و شباهتهای سلیقه ای و گذرا و بی توجه به عمق اشتراکات شخصیتی و فرهنگی و اجتماعی دختر و پسر و خانواده هایشان میشود زندگی و عشقی طولانی و ابدی را پایه گذاشت؟ مگر کم داریم از این دست عشقهای توخالی هوس آلود چشمی و فیزیکی و خیابانی که زودتر از آنچه فکرش را بکنید به جدایی و گاه رسوایی منجر گردید؟ عشق و عقل، مکمل هم هستند. زندگی و تشکیل خانواده، بوالهوسی و عیش موقت نیست که به صرف چشم و ابرو و تیپ و لباس و شوخی و زبان بازی و مد و خوراک و... بشود وجهه ماندگار به آن داد. بالاترین توهین به مفهوم عشق، همین نگاه سطحی و مبتذل است که قداست و جاودانگی آن را نشانه رفته است.

  • سیدحمید مشتاقی نیا

چقدر خوب که قاسمیان بازداشت شد

سیدحمید مشتاقی نیا | سه شنبه, ۷ خرداد ۱۴۰۴، ۰۸:۰۵ ق.ظ

حجت الاسلام قاسمیان بازداشت شد - تسنیم

 

اتفاقا معتقدم کار قاسمیان ولو با علم به بازداشت توسط آل سعود، کار درستی بود. بالاخره روحانیت نان امام زمان را می خورد که امر به معروف و نهی از منکر کند. اینجا از آن مواردی است که خطر در راه نهی از منکر جائز به شمار آمده و احتمال تأثیر در آن راه دارد. زیرا قاسمیان یک روحانی شناخته شده در محافل قرآنی بین المللی است و بازداشت او میتواند نگاهها را به عملکرد معاویه گونه آل سعود جلب نماید. مگر قاسمیان چه گفت؟ او به مدعیان خادمی حرمین شریفین معترض شد که چرا وضعیت این قدمگاه نبوی و منزلگاه وحی آلوده به بی بند و باری شده است؟ خبر بازداشت این روحانی شجاع و نام آشنا میتواند میزان صداقت و تدین حکام غربزده و خودباخته آل سعود را در جهان اسلام به نمایش بگذارد. از سوی دیگر البته ممکن است رسانه های وابسته به سعودی به طور متقابل همین نقد را به حاکمیت جمهوری اسلامی برگردانند که همان هم میتواند و امید است سبب خیر شود. فرقی نمی کند شیعه یا سنی، وقتی داعیه دین را داریم نباید در سیطره حکومت خود به گسترش بی دینی و بی مبالاتی دامن بزنیم. شوخی با قانون خدا موجب رسوایی است.

  • سیدحمید مشتاقی نیا

تا نقطه پرواز

سیدحمید مشتاقی نیا | يكشنبه, ۵ خرداد ۱۴۰۴، ۰۳:۲۳ ب.ظ

نمایشگاه مجازی - تا نقطه پرواز: مروری بر زندگی معلم و روحانی شهید حسینقلی  کماسی

 

فکر میکنم اولین بار است کتابی درباره شهیدی از خطه خراسان شمالی می خوانم. "تا نقطه پرواز" خاطراتی از شهید حسینقلی کماسی است. او هم روحانی بود هم ورزشکار هم معلم هم کارگری کرد هم برای انقلاب دوید، پدر خوبی بود و برای تربیت بچه ها وقت می گذاشت، فرزند خوبی بود و برای والدینش سنگ تمام می گذاشت. رزمنده ای دلاور بود، همانطور که موقع نماز در پیش و جلوتر از بقیه بود هنگامه نبرد نیز جلوتر از همه بر دشمن می تازید. خسته نمی شد و خودش را نمی باخت. بقیه را هم تهییج می کرد و روحیه می بخشید تا در نبرد با دشمن کم نیاورند و خودشان را در معرکه هولناک آتش و خون، مفت نبازند. اوایل در ادوات بود. مهمات که تمام می شد نمی گفت دیگر تکلیفی ندارم، وظیفه ام را انجام داده ام... تازه سلاح دست می گرفت و می رفت وسط میدان. روحانی اگر روحانی باشد طبیب دوّار است. معلم جامعه است و عالم هستی را عاشقانه نگاه می کند. به همکارانش توصیه کرد که معلمی را به چشم یک شغل نبینند و عاشقانه به این راه قدم بگذارند. معلم روستا که بود برای حل مشکلات مردم محل، دفاع از حقوق تضییع شده پیرزن، کمک به دانش آموزان مستضعف علمی یا مالی، پیگیری معضلات و... همت می گمارد بی مزد و بی منّت. از عمق جان می سوخت و برای مشکلات مردم در خلوت با خدا سر به سجده می سایید و از عمق جان می گریست. اینگونه شد که دانش آموزانش نیز موقع هجرت به قم همراهی اش نموده و جذب حوزه علمیه شدند. در قم هم همان بود. دانش آموزی داشت که مرض پوستی لاعلاج گرفته بود. دوا و درمان اثر نداشت. رفت به بجنورد، با زحمت از چشمه ایوب پیامبر آبی برداشت و آمد به قم روی سر و صورت نوجوان ریخت و نجاتش داد. جبهه هم که می رفت بقیه دنبالش به راه می افتادند. آدمهایی که صداقتشان را در محبت به خدا و بندگان خدا به اثبات برسانند محبوب و اثرگذارند. فرمانده می دانست این معلم روحانی ورزشکار دلسوز و خوش مشرب و موثر و انسان ساز را نباید به خطر بفرستد. وجود امثال او برای جامعه مغتنم است. اصرار اصرار که در عملیات شرکت نکند. فایده ای نداشت. حسینقلی کار نیمه تمامی داشت که جز با نثار خون پاکش به سرانجام نمی رسید. دشت تفتیده شلمچه معراج روح بی قرار طلبه و آموزگار ایستاده ای بود که لحظه لحظه عمر و تلاش و علم و آموزش و مبارزه و جنگ و جهاد و خدمت و خلوت و عیان خویش را مقدمه وصلت با معبود می دانست. خوب و درست زندگی کرد که خوب و درست پر و بال گشود. رسول خدا فرمود در آخرالزمان شهادت، بهترینهای امت مرا گلچین می کند. خدا هم که خدای خوش سلیقه هاست. آنکس که تو را شناخت جان را چه کند؟ فرزند و عیال و خانمان را چه کند؟ دیوانه کنی هر دو جهانش بخشی، دیوانه تو هر دو جهان را چه کند؟ رحمت الله به عشاق اباعبدالله. انّا ان شاءالله بهم لاحقون.

  • سیدحمید مشتاقی نیا