اشک آتش

از اسلام ناب آمریکایی بیزارم!از ادعای برتری هویج بر بسیج!از اسلام بی خطر بیزارم...از اسلام آسه برو آسه بیا...اسلام پاستوریزه...اسلام عبدالملک مروان...اسلام بنی امیه و بنی العباس...اسلام شیوخ منطقه!!...اسلام پر عافیت و بی عاقبت...
----------------------------------------------------------------------------------
باید گذشتن از دنیا به آسانی
باید مهیا شد از بهر قربانی
با چهره خونین سوی حسین رفتن
زیبا بود اینسان معراج انسانی

پیام های کوتاه
بایگانی
آخرین نظرات

۸۲ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «کار فرهنگی» ثبت شده است

برادر حامد

سیدحمید مشتاقی نیا | دوشنبه, ۱۲ آذر ۱۴۰۳، ۰۵:۳۱ ب.ظ

برادر-حامد:-سرگذشت-و-خاطرات-شهید-حامد-جرفی | کرخه-نور | خانه کتاب و ادبیات  ایران

 

حامد جرفی میتواند الگوی یک بسیجی باشد الگوی یک دانشجو، الگوی یک طلبه، الگوی یک معلم، الگوی یک مدیر.

ولی خدایی اش خیلی گمنام است. کسی که میشود درباره اش فیلم سینمایی و سریال هایی دیدنی ساخت. نمی دانم شاید به خاطر شهرتی که سیدحسین علم الهدی به دست آورد این شهید و حماسه سازان هویزه کمتر مورد توجه قرار گرفتند کما اینکه شهرت سید محمدعلی جهان آرا زودتر شکل گرفت و بعدها اسم شهیدان قنوتی و بهروز مرادی و عبدالرضا موسوی و بهنام محمدی سر زبانها افتاد.

اما به طور کل باید پذیرفت برای معرفی شهدا و حماسه های دفاع مقدس خیلی کم کاری و کم لطفی صورت گرفته است.

چند سال پیش در فضای مجازی با شخصیت عجیب و سازنده حامد جرفی، بخشدار بسیجی هویزه آشنا شدم. فوق لیسانس زبان خارجه داشت، نهج البلاغه پژوه بود، بعضی کارمندان خارجی و نیز استاد غربی خود یعنی دکتر جان کوپر را مسلمان ساخت و... درباره او مطلبی نوشتم که بارها در فضای مجازی منتشر شد و میتوانید در لینک زیر بخوانید:

https://ashkeatash.blog.ir/tag/%D8%B4%D9%87%DB%8C%D8%AF%20%D8%AD%D8%A7%D9%85%D8%AF%20%D8%AC%D8%B1%D9%81%DB%8C

از وقتی با شخصیت و خاطرات کم نظیر و تحول آفرین این شهید عزیز آشنا شدم در سفرهای راهیان نور در مقتل شهدای هویزه درباره او هم صحبت کرده ام. برای مخاطبان بسیار جالب بود و از شنیدنش لذت می بردند. متأسفانه درباره حماسه مدافعان هویزه شناخت بسیار اندکی حتی در بین راویان دفاع مقدس وجود دارد.

کتابی هم در خصوص خاطرات این شهید با عنوان "برادر حامد" توسط بچه های خوزستان و به قلم سرکار خانم اعظم محمدپور منتشر شده که واقعا خواندنی است. قلم ساده و روان و بی آلایش نویسنده بسیار تحسین برانگیز است. به ایشان تبریک میگویم. چقدر دلم میخواهد خانواده او به خصوص کریم و احمد را ببینم. چقدر دلم میخواهد سر مزار حامد و نیز مادر بزرگوارش رفته و روحی تازه کنم. این کتاب را از یکی از دوستان هدیه گرفتم. وقتی خواندم کتاب را بوسیدم و در آغوش فشردم. توصیه میکنم حتما بخوانید و لذت ببرید.

راستی کاش درباره جان کوپر از شخصیتهای مطرح زندگی حامد هم کار مستقلی تولید می شد.

  • سیدحمید مشتاقی نیا

از مشهد تا ژوهانسبورگ

سیدحمید مشتاقی نیا | دوشنبه, ۵ آذر ۱۴۰۳، ۰۵:۱۰ ب.ظ

قیمت و خرید کتاب از مشهد تا ژوهانسبورگ اثر حسین قرایی انتشارات شهید کاظمی

 

کلا کتابهای تاریخ شفاهی را دوست دارم و با دقت و سریع میخوانم حتی اگر مربوط به ایران و انقلاب و اسلام و دفاع مقدس نباشد. کتاب از مشهد تا ژوهانسبورگ، زمانه و زندگی سیدعبدالله حسینی روحانی هنرمند و شاعر خوب مشهدی که در کشورهای آفریقایی به ترویج اسلام پرداخت با مصاحبه حسین قرایی را خواندم. خیلی لذت بردم و نکات جالبی را فهمیدم که برایم شیرین و راهگشا بود. امیدوارم عمر همه مبلغان دین همینقدر پربرکت باشد. خواندن این کتاب را به همه دوستان توصیه میکنم. اولش خواستم یک گله از برادر مصاحبه کننده داشته باشم که چرا درباره ماجرای سفر به افغانستان و علت مهاجرت به آفریقا سوالی نپرسید؛ اما در انتهای کتاب که یادداشتی از حجت الاسلام حسینی در خصوص دیدارش با سید حسن نصرالله را خواندم با توجه به شرایط این روزهای جنگ لبنان و غزه به ذهنم آمد یادآوری کنم دوستان روحانی یا غیر روحانی همواره باید دقت داشته باشند که خیلی از مسائل و حقایق عالم تا در پرده سرّ و ناگشوده هستند با ارزش و تأثیرگذارند. عین خواب که نباید هر جایی گفت و تعبیر جست درباره اسرار مگوی وادی معرفت هم نباید در علن زبان گشود و حقایق را لو داد و ارزشش را زدود، بماند که غیر ما دشمن هم میبیند. دشمنی که از سحر و ماوراء ولو به طریقت شیطان بی نصیب نیست.

بگذریم.

واقعاً کتاب خوبی بود. فارغ از بعضی اختلاف نظرها با این روحانی بزرگوار و خدوم به خصوص در مسأله حجاب و نیز انتخابات، انصافاً از مطالعه اثر بهره بودم و حرفهایی نو آموختم. دلم میخواهد یکبار خودم مصاحبه مفصل تری با سیدعبدالله حسینی داشته باشم؛ اللهم ارزقنی.

  • سیدحمید مشتاقی نیا

افسار گسیخته

سیدحمید مشتاقی نیا | شنبه, ۳ آذر ۱۴۰۳، ۰۵:۰۲ ب.ظ

photo_2024-11-23_16-59-42_f2sm.jpg

 

فیلمی دارد در فضای مجازی پخش می شود که احتمالا مربوط به مراسمی در هفته بسیج است آنهم در یک مسجد با حضور بانوان چادری و آرم سپاه و... موسیقی دور از شأن مسجد پخش میشود و مردی آن وسط در حال رقصیدن است، کسی هم به روی مبارکش نمی آورد.

خب این تصویر حکایت از شکسته شدن حرمت مسجد دارد و طبعا اگر به دست شبکه های وهابی برسد که میرسد سندی برای آنها تلقی خواهد شد در تخریب بیشتر وجهه تشیّع. قطعاً با اجرا کنندگان این برنامه که چه بسا چند جوان تازه به دوران رسیده کم تجربه بلندپرواز طرف قرارداد با یکی از نهادها هستند برخورد خواهد شد.

مشکلی مهمتر از این که منافی حرکت مساجد است اما تعطیلی بسیاری از مساجد و فقدان فعالیت ولو در حد برگزاری نماز جماعت است و یا مساجد خلوت و خالی از نمازگزار که نشانه کم کاری متولیان امر و فقدان فعالیتهای پرورشی و فرهنگی و جانبی است... مسجد سنگر است. شیطانها از مسجد میترسند. به راستی چرا این پایگاههای عظیم مردمی که نقش مهمی در استحکام پایه های اعتقادی جامعه دارد اغلب بی استفاده مانده اند؟ چه کسی مسئول است؟ 

  • سیدحمید مشتاقی نیا

کنگره دارالمومنین

سیدحمید مشتاقی نیا | پنجشنبه, ۱۷ آبان ۱۴۰۳، ۱۱:۱۸ ق.ظ

ایسنا - اولین همایش ملی دارالمومنین بابل

 

کنگره دارالمومنین (بابل) یک طرح غصبی است که از پیشنهاد دهنده و طراحان آن نه کسب اجازه و نه درباره نحوه درست اجرای آن، نظرخواهی شد.

رفقا نجابت به خرج دادند که عیبی ندارد حالا هر چه باشد حتی به نام دیگران بالاخره به نفع جبهه فرهنگی انقلاب و اندیشه تمدنی اسلام خواهد بود که اینگونه نشد! لااقل در سال نخست اجرای کنگره شاهد اتفاق امیدوار کننده ای نبودیم. برگزاری مراسم در فضایی دور از دسترس مردم، دعوت از سخنرانان بی ربط و سیاسی، عدم تصمیم گیری جهت پیشرفت و اعتلای فرهنگی شهر و قصور در شناخت و شناساندن نخبگان و تاریخ دیار و... بیشتر شائبه اتخاذ رویکردهای تبلیغی صرف و بیلان کاری و رزومه سازی و تحکیم پیوندهای منفعت طلبانه سیاسی با مافیای قدرت در پایتخت را دامن می زد.

امید است در سال دوم برگزاری این کنگره شاهد استفاده از دیدگاههای صاحب نظران دلسوز و آشنا با فرهنگ و تاریخ بوده و هر چه بیشتر از نیّتهای انتخاباتی و سهم خواهانه فاصله بگیریم. معرفی پیشینه و نیز چهره های برجسته فرهنگی و دینی و علمی و ... حوادث و اماکن اصیل تاریخی و ... شهرستان در حدود هزار سال اخیر، فعال سازی ظرفیتهای معطل مانده فرهنگی شهر به خصوص در عرصه مساجد، ارزش گذاری برای فعالیتهای پیشتاز و تحول آفرین نخبگان و...  میتواند در تقویت هویت اجتماعی و حس خودباوری مردم به خصوص نسل جوان موثر بوده و آینده ای بهتر با جامعه ای سالم تر و ایمانی و تعالی خواه را رقم بزند. 

کنگره باید پیوست و ثمره علنی و عملی و محسوس و خروجی موثر داشته باشد.

  • سیدحمید مشتاقی نیا

شکّیّات فرهنگی!

سیدحمید مشتاقی نیا | سه شنبه, ۱ آبان ۱۴۰۳، ۰۸:۲۱ ق.ظ

روایت جمعی فلسطینیان از آخرین تصویر نماد مقاومت | وقتی کودکان فلسطینی ژست  یحیی سنوار را بازسازی کردند - همشهری آنلاین

 

شبکه ۱۴ اسرائیل اعلام کرد ارتش این رژیم احتمالا منزلی که «یحیی السنوار»، رئیس فقید دفتر سیاسی حماس در آن به شهادت رسید را منفجر خواهد کرد.

این اقدام احتمالی ارتش رژیم صهیونیستی به دلیل بیم از تبدیل شدن این خانه به یادمانی برای شهید السنوار است.

 

در دهه های گذشته بعضی ها تلاش داشتند یادمان های دفاع مقدس در مناطق عملیاتی جنوب را به بهانه ساخت تفریحگاه و پارک و فضای سبز از بین ببرند. ننه علی که از دنیا رفت بلافاصله ریختند و آلونک حلبی او را که روی مزار فرزند شهیدش در بهشت زهرا ساخته و بیست سال در آن روضه خوانی می کرد از بین بردند. عده ای با ضرب و زور جلوی خانواده های شهدا و دلسوزان فرهنگی درآمدند و به بهانه یکسان سازی قبور شهدا چینش خاطره انگیز و ذوقی مزار آنها، قاب عکسها و جملات طلایی وصیت شان را از مقابل چشم مردم زدودند. خیلی ها تلاش کردند از حسین فهمیده ها چیزی درون کتب درسی نباشد.

حرکتها و تصمیم های فرهنگی مشکوک زیادی داشتیم. دشمن از نمادها و سمبل ها و یادآوری حماسه ها در هراس است.

  • سیدحمید مشتاقی نیا

ابتذال در سعدآباد

سیدحمید مشتاقی نیا | شنبه, ۲۸ مهر ۱۴۰۳، ۱۰:۱۶ ق.ظ

منظورم از سعدآباد مجموعه کاخ موزه های سعدآباد است و منظورم از ابتذال لزوما کشف حجاب نیست که دیگر در بسیاری از تفرجگاهها و خیابانهای کشور به امری عادی تبدیل شده و اساسا کار از برداشتن روسری گذشته و به نمایاندن سر سینه و پیراهنهای آستین کوتاه کشیده شده است. شاه یک مجسمه ای را در وسط حیاط سعدآباد نصب کرده که همچنان باقی است و با عرض پوزش تصویر آن را در پایین مطلب آورده ام. گویا به مرور بعضی ها دارند کشف حجاب را به این وضعیت می رسانند.

جالب است در جای جای مجموعه سعدآباد انبوهی از عوامل حراستی و ارتشی و گاه انتظامی هم به چشم می خورند. تذکر هم می دهند که عکس برداری از این نقطه ممنوع است، حق نداری از لباس خونی شهید چمران در موزه ارتش عکس بگیری، یا راه خروج از این طرف است مبادا دوباره برگردی و ظروف سلطنتی را از نو نگاه کنی... صرفاً با کشف حجاب کاری ندارند. مهسا امینی بر نظام پیروز شد قابل انکار نیست کما اینکه دختر آبی هم با مرگ خود زمینه ورود زنان برای تماشای مسابقات مردانه فوتبال را فراهم کرد. بگذریم.

مقصودم از ابتذال چیز دیگری است.

اگر حاکمی در جمهوری اسلامی برود دفتر و دستکش را در دل طبیعت بنا کند، که نباید بکند، چه فریادها و فغانها و وامصیبتهایی به آسمان خواهد رفت که چه نشسته اید آخوندها دارند کشور را نبود میکنند و...

مجموعه کاخهای سعدآباد، دهها هکتار منطقه جنگلی شمال شهر تهران است که به زوال رفت و استراحتگاه اختصاصی درباریان گردید. کسی اعتراضی کرد؟ کسی اعتراضی می کند؟ دهها نفر هر روز به تماشای موزه های این کاخ جنگلی بزرگ می آیند. خیلی هایشان اساسا با نظام سر خوش نیستند. غرولندهایشان مشخص است. بعضی ها را دیدم که می گویند: به به! چه سرمایه ای! چقدر زیبا، چه ابهتی، چه قدرتی! اینها چه کردند در این مملکت، خدا شاه را رحمت کند...

ابتذال غیر از این است که جمهوری اسلامی، کاخهای گران قیمت شاه را برای عبرت مردم به موزه تبدیل کرده و خیلی ها عبرت نمی گیرند که هیچ به تحسین کژی ها می پردازند؟

من البته چند سال پیش امام جمعه ای را در شهری کوچک دیدم که بازنشسته عقیدتی ارتش بود. می گفت هر چقدر مسئولین یک شهر ماشینهای گران قیمت تری را سوار شوند نشانه پیشرفت و موفقیت آن شهر است. گفتم برادر! خوشبختی و پیشرفت یک شهر به زیرساختها و سطح رفاه و خدمات عمومی بستگی دارد. ولگردی و خوش خوشان با اموال مردم که هنر نیست. آن امام جمعه البته مدتی بعد به دلایلی دیگر کنار گذاشته شد.

خب، یک بخش این موضوع بر میگردد به پایه های فکری جامعه که اصلاح آن وظیفه نهادهای فرهنگی و آموزشی است.

اما خدایی اش چه اشکال دارد مدیریت کاخ سعدآباد با عواید میلیاردی حاصل از فروش بلیتهای گران قیمت کاخ، محض رضای خدا یک تابلویی هم جایی از حیاط عریض و طویل آن مقابل چشم ملت قرار بدهد که در همین دویست سال اخیر چند میلیون کیلومتر مربع از خاک مقدس کشور ما بر باد رفت تا صرفا یک نمونه از قدرت و درایت شاهان دو سده اخیر بازگو شود؟ حالا ظلم و حق کشی و جنایت و خوشگذرانی و وابستگی و تو سری خوری از اجانب و... شان بماند.

این اردوهای روایت پیشرفت را باید در همچین جاهایی هم به دیده مردم کشاند. میز پرس و پاسخ و گفت و گو و کرسی فکر و اندیشه و فرهنگ راه انداخت. ما ابزار تبلیغ، کم داریم و از نفوذ رسانه ای خوبی برخوردار نیستیم. چنین فرصتهایی را لااقل قدر بدانیم.

 

photo_2024-10-18_20-08-58_u3x5.jpg

photo_2024-10-18_20-10-24_9unl.jpg

photo_2024-10-18_20-10-13_xwwc.jpg

photo_2024-10-19_09-58-04_gqzn.jpg

photo_2024-10-18_20-08-05_9y27.jpg

  • سیدحمید مشتاقی نیا

اسماعیل

سیدحمید مشتاقی نیا | پنجشنبه, ۲۹ شهریور ۱۴۰۳، ۱۲:۵۲ ب.ظ

کتاب اسماعیل - (رمان) نشر سوره مهر - پاتوق کتاب

 

"مهین خانم گفت: وا، یعنی چه، شاه به اون خوشگلی، نباشه؟! به جاش آخوندا باشن، مگه میشه؟!

قاه قاه خندید و محکم زد روی زانویش. مادر گفت: زبونت رو گاز بگیر مهین. چی می گی؟ بیچاره آخوندا!

  • راست می گم دیگه، هر جا ببیننمون، همون جا حلالمون می کنن!

آن قدر خندید که چشمهایش خیس شد و زیر لب گفت: استغفرالله، چقدر پشت سرشون بد گفتم. حالا ببینم راست راستی تو میخوای دست رو دست بذاری تا انقلاب بشه بعد زن بگیری؟ اومد و نشد. اون وقت میخوای چکار کنی؟ بی سر و همسر بمونی؟

  • نه میشه ان‌شاءلله
  • از کجا معلومه؟
  • وعده خداست رد خور نداره..."

رمان "اسماعیل" اهدایی خانم حیدری است که هم خودم خواندم و هم همسرم؛ نوشته مرحوم امیرحسین فردی.

سالها پیش خاطرات یکی از کارشناسان فیلمنامه در سینمای هالیوود را می خواندم. می گفت هر فیلمنامه ای میرسد فقط سی صفحه اولش را میخوانم. اگر کشش نداشت پرتش میکنم کنار میروم سراغ فیلمنامه بعدی اگر کشش داشت و جذاب بود تا آخرش می روم و درباره ساخته شدنش تصمیم میگیرم.

کتاب اسماعیل از همان ابتدایش کشش لازم را برای همراه سازی مخاطب در اختیار داشت.

یکبار یکی از سایتهای اصولگرا یادداشتی درباره امیرحسین فردی نوشته بود و او را در حد یک ضدانقلاب منافق و همسو با غرب پایین آورد. تعجب کردم. او همان وقت داشت در حوزه هنری استان تهران کلاسهای نویسندگی را اداره میکرد. مدتی بعد امیرحسین فردی به رحمت خدا رفت. بزرگان نظام در سوگ او پیام تسلیت دادند. دقیقا همان سایت را دیدم که چقدر در مدح و نکوداشت آثار مرحوم قلم فرسایی کرد! دنیاست دیگر نباید به خیلی دیده‌ها و شنیده‌ها اعتماد کرد.

رمان "اسماعیل" یک اثر فاخر انقلابی است که در عین برخورداری از کشش و قوت متن در جذب مخاطب، با پرهیز از شعارزدگی و سطحی نگری به طور گذرا و گاه غافلگیر کننده به تبیین مبانی انقلاب اسلامی پرداخته و بعضی وقایع تاریخ معاصر را جهت تحریک مخاطب به تحقیق بیشتر مورد اشاره قرار میدهد. توجه دقیق او به حاشیه ها و جزییات در توصیف انسانها و محیط و موقعیت‌ها مسحور کننده است و خواننده را به وجد می آورد. البته از من بپرسید همچنان رضا امیرخانی را نفر اول رمان نویسی جبهه انقلاب میدانم ولی انصافا از کارهای ارزشمند مرحوم فردی هم نمی توان به سادگی گذشت.

  • سیدحمید مشتاقی نیا

سرداران ارس

سیدحمید مشتاقی نیا | شنبه, ۳ شهریور ۱۴۰۳، ۰۶:۴۹ ق.ظ

photo_۲۰۱۹-۰۶-۰۸_۰۷-۵۵-۴۵_1iqf.jpg

 

آدم مغروری نیستم.

با خانواده یا دوستان جایی باشم عکس تکی نمیگیرم.

از انتشار عکسهای شخصی هم خوشم نمی آید.

اما اینجا واقعا احساس غرور کردم.

امروز سالگرد شهادت سه سرباز پاک وطن در مرز جلفاست سوم شهریور 1320. شهیدان «سرجوخه مصیب ملک محمدی»، «سید محمد راثی هاشمی» و «عبدالله شهریاری» به رغم آن که دستور عقب نشینی داشتند میدان را خالی نکردند و داوطلبانه دو شبانه روز مقابل ارتش متجاوز روس در مرز ارس (نخجوان- آذربایجان) مقاومت کرده، جانانه جنگیدند و به شهادت رسیدند. رضاشاه که فرمانده کل قوا بود از مسئولیتش شانه خالی کرد؛ اما آنها که در نقطه صفر مرزی بودند، نه گریختند و نه تسلیم شدند. معروف است فرمانده تیپ ارتش روس وقتی این منطقه را تصرف کرد و متوجه شد دو روز فقط با همین سه نفر جنگیده، درجه هایش را کند و روی دوش سرجوخه ملک محمدی گذاشت. دستور داد نیروهایش به آنها ادای احترام نموده و سلام نظامی بدهند. بعد سپرد از اهالی منطقه بیایند پیکر این سه جوان رعنا را با آداب اسلامی به خاک بسپرند. روحشان شد. این بچه ها اگر بودند به خیل رزمندگان و شهدای دفاع مقدس می پیوستند. مرد باید غیرت داشته باشد. ایستاده زندگی کند و ایستاده بمیرد. یاد همه شهدای سرافراز کشورمان که تا آخرین لحظه مردانه ایستادند و جنگیدند و پا پس نکشیدند گرامی. یاد شهید خلعتبری، ماشاءالله پیل افکن، اقبالی دوگاهه و...

خیلی از مردم خطه ارس اطلاع یا توجه چندانی به مزار این سه مرزبان شهید ندارند. راننده آژانسی که ما را به این نقطه برد بازنشسته نیروی انتظامی بود. از کار ما خوشش آمد. با بچه های من ایستاد و عکس گرفت و اصرار داشت کرایه نگیرد که البته به زور تقدیمش کردم. پنج شش سال از این سفر تاریخی می گذرد. هنوز حس شعف و غرور از زیارت مزار این سه جوان رشید را در وجود خود حس میکنم. امیدوارم دستگاههای فرهنگی به معرفی قهرمانان ملی توجه بیشتری نشان دهند. حدود یکماه پیش در موزه کلیسای وانک وقتی دیدم عزیزان ارامنه برای قاتل خون آشامی چون یپرم خان که در شهادت شیخ فضل الله نوری و یاران ستارخان و باقرخان و مردم مسلمان و ارمنی همدان و کرمانشاه و... نقش مستقیم داشت تندیس ساخته اند آهی از سر درد و حسرت کشیدم. 

  • سیدحمید مشتاقی نیا

دست تو باز است حسین

سیدحمید مشتاقی نیا | جمعه, ۲۲ تیر ۱۴۰۳، ۰۶:۵۴ ق.ظ

‫اشک‌های مجری با شنیدن داستان تحول مهمان، سرازیر شد + فیلم‬‎

 

اسم احمد صادق نیا را دوست دارم. برایم خاطره انگیز است. نام یک شهید بابلی است. در نوجوانی برای اولین بار که می خواستم درباره شهدا بنویسم از او نوشتم. خواب خوبی هم پشت سرش دیدم که در ذهنم ماند.

با توجه به کسالتی که دارم این شبها را در خانه ماندم و توفیق حضور در مراسمی را نداشتم. میترسم بروم این ویروس لامصب را به دیگران منتقل کنم امام حسین یقه مرا بگیرد خیری که برای ما نداشتی زدی چند نفر از مریدان ما را هم ناکار کردی!

شبها برنامه محفل را می بینم که البته انصافا زیبا و اشک آور است.

پریشب به طور اتفاقی در شبکه نسیم متوجه برنامه ای شدم با نام سرگذشت. البته این برنامه سالهای قبل هم پخش می شد اما چون ساعتش مصادف با ساعتی است که اغلب عزاداران حسینی در تکایا و مساجد هستند نتوانست به اندازه برنامه رمضانی عباس موزون دیده شود.

مهمان برنامه سرگذشت مردی خرم آبادی بود به نام احمد صادقی نیا. تشابه اسمی او با شهید احمد صادق نیا باعث شد برنامه را دنبال کنم. او جوانی عرق خور و لاابالی بود که با دعای مادر و اشاره اباعبدالله متحول شد و به یکی از زلال ترین عاشقان و خادمان مکتب حسین علیه السلام تبدیل گردید.

پیشنهاد میکنم این قسمت از برنامه را در اینترنت جستجو و تماشا کنید یا لااقل پنج دقیقه طلایی آن را در نشانی زیر ببینید:

http://www.yjc.ir/00aovR

 

  • سیدحمید مشتاقی نیا

طراحی صلواتی بنر هیئت

سیدحمید مشتاقی نیا | دوشنبه, ۱۱ تیر ۱۴۰۳، ۰۳:۵۸ ب.ظ

آقا علیرضا امیرسلیمانی از جوانان گل و متدین بابل و از فعالین شاخص فرهنگی استان است که در نهاد کتابخانه های عمومی مازندران مسئولیتی دارد. او در امور مرتبط با طراحی و گرافیک و... خوش درخشیده و البته مجری موفق بعضی برنامه ها و محافل فرهنگی نیز هست.

آقا علیرضا با همراهی دوستانش در آستانه ماه محرم به هیئتهای مذهبی اعلام کرده آماده است به طور صلواتی طراحی بنر جایگاه مراسم (پشت منبر و دکور) را انجام دهد. شماره تماسش را هم در اطلاعیه نوشته که می توانید از هر جای کشور با او ارتباط بگیرید. اجر او و دوستانش و همه خادمان درگاه اهل بیت علیهم السلام با حضرت اباعبدالله ان شاءالله.

 

photo_2024-06-30_15-40-02_d6ys.jpg

  • سیدحمید مشتاقی نیا

از وادی مردستان

سیدحمید مشتاقی نیا | دوشنبه, ۴ تیر ۱۴۰۳، ۱۰:۲۹ ق.ظ

photo_2024-06-23_09-44-57_qev.jpg

 

هر سال چند روز مانده به عید غدیر سر ما حسابی شلوغ است. زیاد مهمان می آید و می رود و از قبل باید آماده آماده باشیم. پارسال عید غدیر روز جمعه بود. یک روز قبلش یعنی پنج شبنه حتی یک لحظه بیکار نبودم. کارهای مربوط به میزبانی مهمانان غدیر یکطرف، از طرف دیگر چون پسرم قرار بود به اردویی یکهفته ای برود که در زندگی اش تأثیر گذار بود کمی بیشتر دچار اضطراب بودم. 

عصر پنج شنبه دوستی تماس گرفت و گفت دختر خانم جوانی از بستگانش که جزو سادات هم هست و خیلی مذهبی است بخاطر کشف حجاب! بازداشت شده است. از من خواست کاری کنم. می دانستم کسی را بخاطر کشف حجاب زندانی نمی کنند و حتماً ماجرا جور دیگری اتفاق افتاده است.

با رفقای سپاه تماس گرفتم. گفتند این خانم کشف حجاب کرد و وقتی یک بسیجی به او تذکر داد شروع به پرخاش و درگیری نمود. حتی وقتی او را پیش قاضی بردند به قاضی هم فحش داد که نهایتا بازداشت شد. دیدم شکر خدا قاضی پرونده آشناست.

از دوستان بسیج خواستم که به میمنت ایام غدیر از این دختر سیده راضی بوده و شکایت خصوصی شان را پس بگیرند. بزرگواری کردند و پذیرفتند. به قاضی پرونده زنگ زدم و گفتم که رضایت شاکی را جلب کرده ام می ماند جنبه عمومی جرم که اگر عذرخواهی صورت گرفت به گل روی مولا علی آزادش کنند. قاضی که خودش از سادات بزرگوار بود پذیرفت. عصر پنج شنبه نزدیک اذان مغرب که همه جا تعطیل است به دادگاه رفت. بستگان دختر هم رفتند و پس از اخذ تعهد و عذرخواهی وی دستور آزادی اش صادر شد.

چقدر از این اتفاق خرسند بودم. پیش خودم گفتم این عیدی حضرت زهرا و مولا علی برای من بود که توفیق دادند شب جشن غدیر، واسطه آزادی سیده ای از نسل شریفشان باشم. دعا کردم آن دختر خانم هم هدایت شود. گفتم عید غدیر امسال تا آخر عمر به یادم خواهد ماند.

اذان مغرب را که گفتند تماسهای رفقا هم شروع شد. هر کسی زنگ می زد تبریک می گفت دلش خوش بود اولین نفری است که تماس گرفته. من هم توی ذوقشان نمی زدم.

سفره شام را خیلی زود پهن کردیم. تجربه داشتیم گاهی مهمانها از همان شب غدیر قدم رنجه می کنند. اواسط شام گوشی همراه من زنگ خورد. یکی از رفقا بود. جواب ندادم. دیدم قطع نمی کند و پشت هم زنگ می زند. یادم آمد او مدتی است برای تحصیل مقطع دکترا از بابل به اصفهان می رود و گاهی در قم توقف می کند. گفتم شاید در قم مانده و جایی ندارد. گوشی را جواب دادم.

- حمید! پا شو بیا حسین تموم کرد... زود باش...

خدای من! اصلا نفهمیدم چه گفت. چند بار پرسیدم تا برایم جا افتاد. نمی توانستم باور نکنم. چون او از نزدیکترین دوستان حسین بود. ولی به خودم امید دادم شاید صحت نداشته باشد. به رفقای مشترک دیگر زنگ زدم. رحمت الله علیه. حسین منصف واقعا رفته بود.

این عید غدیر دیگر امکان نداشت از خاطرم برود. آن شب مگر توانستم بخوابم؟ رفقا هم تا صبح تماس می گرفتند. اغلب هم اصرار داشتند بیا و کارها را دست بگیر. نرفتم. نمی شد بروم. هم میهمان داشتم. هم باید پسرم را راهی اردو می کردم. هم دلم می خواست مراسم حسین با آرامش برگزار شود. وقت هست برای آنکه حرفهای حسین را به گوش همه برسانیم.

دیگر بابل نرفتم تا اواخر دی ماه. در این مدت البته گاهی با خانم حسین و دوستان مشترک در تماس بودم. آنها لطف داشتند و در بعضی کارها نظر می خواستند. دوستانی که وبلاگ مرا دنبال می کنند می دانند در این یکسال هر فرصتی دست داد خاطره و نکته و عکسی از حسین را منتشر کردم. ان شاءالله تا زنده ام این کار را خواهم کرد. هر چند خیلی دلم برای دوستانی چون حسین منصف و جواد جلالی نیا و حاج آقا یزدانی و ... تنگ شده است. خدا می داند آن دنیا بیشتر از این دنیا دوست و آشنای صمیمی دارم.

قمری حساب کنیم امشب شب سالگرد حسین است. یادم است اولین مطلبی که بعد از فوت حسین نوشتم دعوت به خویشتنداری و استمرار جشن و شادی غدیر بود. مگر نمی خواهیم روح حسین شاد شود؟ حسین دلش می خواست پرچم اهل بیت و شهدا و انقلاب بالا بماند. خودش هم زندگی اش را وقف انقلاب و اسلام و شهدا و امام و آقا کرد. چقدر تهمت خورد. چقدر اذیتش کردند. خدا می داند لحظه ای از راه خدا برنگشت.

حسین در اسارت آزاده بود. آزاد هم که شد آزاده ماند. در مقابل هیچ زورگویی سر خم نکرد. به هیچ یک از تعلقات مادی دنیا دلبسته نشد. تا لحظه آخر عمرش رزمنده ماند. هیچ وقت خسته نشد. هیچ وقت ناامید نشد. خدا خواست پاسدار آزاده ای که یک عمر در مسیر عدالت کوشید و طعم فحش و تهمت و شلاق را چشید در شب جشن امام عدالت آسمانی شود. درست در موکب عید غدیر وقتی تمام روز را یک نفس دوید و دم و دستگاه موکب را علم نمود. موقع نماز مغرب که شد گفت برویم جلوی موکب سر خیابان نماز بخوانیم. از تبلیغ راه خدا غافل نبود. خیلی برای شهدا زحمت کشید. اولین روایتگری های شهدا اولین نمایشگاههای شهدا، اولین راهیان نورهای درون شهری و استانی و... چقدر برای شهدا قلم زد و قدم برداشت. همان روز تصاویر شهدا را با دست نشان داد و گفت ببینید آمده اند به ما کمک کنند. برای همین است امروز کارها خوب و با سرعت پیش رفته است. نماز مغرب و عشا را خواند قلبش دیگر نای حرکت نداشت. قلبی که یک عمر در رنج و محنت و مجاهدت تپید در آستان جانان حس آرامش یافت و به خواب فرو رفت. نیما سرمد آمده بود، حسین موقر، احمد و محمود کاکا.... همه شهدا آمده بودند دستش را گرفتند شب جمعه ای میهمان خوان کرامت اباعبدالله شدند. حسین در شب غدیر از جام شراب طهور ساقی کوثر نوشید و به قافله عشق پیوست.

  • سیدحمید مشتاقی نیا

این موکب عدس پلو با نازخاتون میدهد!

سیدحمید مشتاقی نیا | جمعه, ۱ تیر ۱۴۰۳، ۰۵:۱۸ ب.ظ

photo_2024-03-19_09-42-15_ej82.jpg

 

دوست عزیز!
اینجا که ایستاده ای سالهای سال حسین می ایستاد و با ذوق و لبخند، عَلَم عشق به ایران و اسلام و انقلاب و ولایت و شهدا را برافراشته نگاه میداشت.
سال پیش همینجا از موکب غدیر تا بزم نورانی یاران شهیدش پر گشود.
به یاد آزاده خط شکن عرصه های رزم و فرهنگ و قلم و عدالت، محمدحسین منصف، دست در دست شهدا پرچم سربلند کشورت را همیشه برافراشته نگه دار.

 

 

خانم حسین زنگ زد. گفت امسال هم مثل هر سال موکب غدیر را البته این بار در غیاب حسین در کنار مخابرات برقرار خواهند کرد. متنی خواست برای بنر، چند خط بالا را نوشتم. روح حسین شاد. پارسال شب عید غدیر موکب را که بر پا کرد نماز جماعت را آورد سر خیابان. مغرب و عشایش را خواند و رفت.

خانم حسین یک عمر پای این مرد ایستاد. می گویم مرد حواستان باشد حسین یک مرد معمولی نبود. زندگی با او صبر عظیمی می خواست. همان روزهای اول زندگی پیش از آنکه راهی خانه مشترک شوند حسین رفت به جبهه و حدود هفت سال بعد برگشت. نامه نوشت به خانمش برای جدایی وکالت و اختیار دارد. این زن بانوی روزهای سخت و تربیت شده مکتب زینب کبری بود. جوانی اش را در انتظاری که پایانش نامعلوم بود پای عشقش قربانی کرد.

بعد از اسارت هم آدمی نبود یکجا بنشیند. انواع کارهای فرهنگی بزرگ و پر دردسر مثل راه اندازی کاروان پیاده حرم امام و راهیان نور کشوری و استانی و برپایی نمایشگاه شهدا و ... را دست گرفت. حالا این کارهایش یکطرف، عدالتخواهی و آزادی بیان و رک گویی هایش نسبت به مسئولین باعث کینه بعضی از آنها می شد. انواع تهمتها را نثارش می کردند. بی دلیل می انداختندش زندان. کتکش هم زدند. شلاق هم زدند. رد صلاحیتش کردند، خانه اش را تفتیش می کردند و... حسین کم نیاورد خانمش هم پا به پای او ایستاد. 

سر فتنه فحشا چقدر تهدیدش کردند. نه حسین میدان را خالی کرد نه خانمش ترسید.

شبها با بلندگویی که سرودهای حماسی و ملی از آن شنیده میشد می رفت وسط تجمع اغتشاشگران چای و نبات و آب معدنی پخش می کرد. بعد می نشست با صبوری و لبخند بحث می کرد. خیلی ها میدیدند آزاده زخم خورده ای که به خیلی از مسائل جاری نقد جدی دارد اما پای انقلاب ایستاده، از دوست و دشمن صدمه دیده اما اسلام و نظام را تنها نمیگذارد تحت تأثیر قرار گرفته و میدان را ترک می کردند. ایران که ولز را برد کلی پرچم کوچک سه رنگ تهیه کرد آورد بین ماشینها و مردمی که شادی می کردند پخش کرد. تمام آن مدت فقط یک بار از کوره در رفت و خونش به جوش آمد. جلوی آنهایی که بعد از باخت ایران پرچم آمریکا را دست گرفته و هلهله می کردند می گرفت و با بغض می پرسید یعنی حاضری بخاطر هر مخالفتی که داری پرچم دشمن کشور خودت را دست بگیری، خوار و خفیف شوی و ملتت را بفروشی؟

حسین عشق عجیبی به پرچم ایران داشت. هر جا موقعیتی دست میداد پرچم را برافراشته نگه می داشت و بین دیگران هم پخش می کرد. توصیه کرده بود اگر عمرش باقی نبود در تشییع جنازه اش هم پرچم ایران را سر دست بگیرند. در تشییع حسین خانمش و خیلی های دیگر پرچم ایران و تصاویر شهدا را سر دست گرفتند. امروز که تماس گرفت گفت به یاد حسین می خواهم در موکب غدیر به مردم شام بدهم. حسین عدس پلو با نازخاتون را خیلی را دوست داشت. همین را پخش می کنم خودش و مردم خوشحال شوند. رحمت الله علیه.

پارسال کارها داشت به تأخیر می افتاد. عجله ای و هول هولی شده بود. حسین ایستاد و با کمک چند نفر خیلی زودتر از آنچه تصور می شد ستون خیمه موکب را برافراشت و کارها را راه انداخت. یکی پرسید چقدر زود کار را تمام کردی؟! با دست تصاویر شهدا را نشان داد. گفت مگر نمی بینی اینهمه شهدا آمدند به کمک؟ ساعاتی نگذشت که شهدا او را با خود بردند. مردی که عمرش را پای عدالت گذاشت در شب بیعت با امام عدالت به موکب وصال با ساقی کوثر فراخوانده شد. دوست جانبازی می گفت حسین را بعد از خاکسپاری در خواب دیده است. برایش تعریف کرد مرا از تابوت که درآوردند و در خاک گذاشتند دستم در دستان حضرت زینب بود. حسین خیلی صبور بود. بلاهایی که سرش آوردند هر که بود چپ میکرد. حسین خیلی زحمت کشید. تا لحظه آخر عمرش پای امام و انقلاب و شهدا ایستاد و به فکر برافراشته نگه داشتن یاد و راه خدا بود. شادی روحش صلوات.

 

  • سیدحمید مشتاقی نیا

یک حرف حساب فرهنگی

سیدحمید مشتاقی نیا | يكشنبه, ۲۷ خرداد ۱۴۰۳، ۰۵:۰۲ ب.ظ

رابطه قبل از ازدواج چه مزایا و معایبی دارد؟

 

قاضی‌زاده هاشمی: "دوره تحصیل را باید کوتاه کنیم/ نزدیک ۲۵ سال درس خواندم که جراح مغز و اعصاب شوم، نصف این دوره اضافه‌ است."

راستش یکی از درست و حسابی ترین حرفهایی که در انتخابات اخیر شنیدم همین جمله قاضی زاده هاشمی است. مقام معظم رهبری هم تأکید فرمود دروس زائد را حذف کنید. مرحوم هاشمی شاهرودی یکبار در برنامه خانواده سیما که به مناسبت روز قوه قضاییه شرکت کرده بود از مسئولان خواست دروس زائد مدارس و دانشگاه را حذف و نیز دوره خدمت سربازی را کاهش دهند. زیرا فاصله سن بلوغ تا مرحله ازدواج که گاه به حدود پانزده سال می رسد بر خلاف طبع انسان و اهداف عالم خلقت بوده و با آموزه های دین و رویکرد تمدن ساز مکتب وحی منافات دارد.

در این باره بارها در وبلاگ و نیز شبکه های مجازی مطالبی را منتشر کرده ام. سهولت در ایجاد بستر ازدواج یکی از مبنایی ترین برنامه های فرهنگی اسلام است که جامعه را از بسیاری از ناملایمات اجتماعی رهایی می بخشد. از سوی دیگر حس بلوغ و حفظ حریم شخصیت جوان باعث خروج او از مرحله کودکی و خامی و لودگی و ورود به عرصه مسئولیت پذیری است که علاوه بر تأمین هویت و ارتقای شخصیت انسانها در رشد و تعالی اقتصادی و معنوی جامعه نیز تأثیرگذار است. نمی دانم این حرفها تا کی قرار است در پشت تریبون و حصار کاغذ و کلمات باقی بماند. آن قدر باید گفت و تکرار کرد تا به مطالبه و دغدغه عمومی بدل شود.

  • سیدحمید مشتاقی نیا

ثمره کار فرهنگی باید کرامت و عزت باشد

سیدحمید مشتاقی نیا | پنجشنبه, ۲۷ ارديبهشت ۱۴۰۳، ۰۱:۰۹ ب.ظ

photo_2024-05-16_12-49-28_tktu.jpg

 

می گویند این تصویر استقبال از شهردار زنجان در مدرسه قرآنی امام حسن مجتبی علیه السلام است.

امام یک چیزی می دانست که فرمود حوزه های علمیه باید از دولتها مستقل بمانند. مسئولان مدرسه برای جذب بودجه بیشتر بر خلاف روح پیام مکتب وحی که عزت و شرافت در آن اصلی مهم است چه رفتاری از خود نشان می دهند؟ چه ذهنیتی برای شاگردانشان ایجاد خواهد شد؟

همه کسانی که می خواهند در امور معنوی اعم از عدالت طلبی و دین پزوهی و ترویج فرهنگ اصیل انقلاب و اسلام نقش ارزنده و سرنوشت ساز داشته باشند تا جایی که مقدور است باید مستقل باقی مانده و نمک گیر دولتها نباشند. حالا فرض کنید خدای ناکرده بعضی ائمه جمعه برای تأمین هزینه های دفتر، نمک گیر و همسفره مفسدان اقتصادی بشوند. چه بر سر جامعه و نظام دینی و باور جوانان خواهد آمد؟

  • سیدحمید مشتاقی نیا

وقتی مؤذن به شهر بازگشت

سیدحمید مشتاقی نیا | سه شنبه, ۲۸ فروردين ۱۴۰۳، ۱۱:۴۳ ق.ظ

1879799_478_7tof.jpg

 

حسن درستی نماز را دوست می داشت. بازی فوتبال هم اگر بود، صدای اذان را می شنید راهش را می کشید می رفت مسجد. از ابتدای جوانی شد مؤذن مسجد محل. صبح ها زمستان بود یا تابستان قبل از اذان بلند می شد می رفت مسجد و اذان می گفت. در مسجد محلشان نماز جماعت صبح برقرار نبود. اذانش که تمام می شد با دوچرخه خودش را می رساند پانصد متر آن طرف تر مسجد دیگری نماز جماعت می خواند. مادر از سر دلسوزی گفت: چه کاری است حالا خودت را زحمت می اندازی؛ این وقت صبح می روی مسجد برای اذان. گفت: حتی اگر یک نفر با صدای اذان من برای نماز بیدار شود می ارزد.

والفجر هشت در خاک عراق مفقود شد. بیست و هفت سال بعد خواستند منطقه را تفحص کنند. روز آخر ماه ذی الحجه بود. گفتند فردا اول محرم است. بد نیست توسلی به سیدالشهدا داشته باشیم. بعد از توسل و روضه و با چشم اشک بار که کار را شروع کردند سرخی پرچم کوچک سه گوشی نظرشان را به خود جلب کرد. خاک را آهسته کنار زدند. روی پرچم نوشته بود یا ثارالله. زیر آن بدن مطهر شهیدی بود که زیر لباس نظامی اش پیراهن مشکی پوشیده بود. مدارک هویتی اش هم کامل بود؛ حسن درستی از بابل.

خبر در شهر پیچید. پوستر شهید همه جا پخش شد. همه جا حرف از حسن بود. حسن باز هم مؤذن شهر شد. یکبار دیگر رایحه جهاد و ایثار و شهادت در کوچه پس کوچه های شهر پیچید. خیلی ها می گفتند ما خواب بودیم بازگشت پیکر حسن، بیدارمان کرد.

  • سیدحمید مشتاقی نیا

نیشتر منتشر شد

سیدحمید مشتاقی نیا | يكشنبه, ۱۹ فروردين ۱۴۰۳، ۰۵:۱۳ ب.ظ

کتاب نیشتر - مطاف عشق

 

نیشتر منتشر شد

رهیافت هایی برای تأمل در سبک زندگی فردی و اجتماعی

تهیه کتاب با تخفیف ویژه از انتشارات مطاف عشق:

https://mataf.ir/product/36959/%DA%A9%D8%AA%D8%A7%D8%A8-%D9%86%DB%8C%D8%B4%D8%AA%D8%B1/

 

  • سیدحمید مشتاقی نیا

یادگار شب قدر

سیدحمید مشتاقی نیا | يكشنبه, ۱۲ فروردين ۱۴۰۳، ۰۳:۴۳ ب.ظ

 

دختر کوچولوی افغانی با ادب و بامزه

این دختر کوچولو دو برادر داره که کمی از خودش بزرگ‌ترند و همه شون آدامس و دستمال کاغذی جیبی میفروشند
امشب دختر کوچولوی افغانی که اسمش شهلا است ،مهمان ایستگاه افطاری ساده ما بود و آوردمش کنار خودم و با آش و چای شیرین و پنیر با احترام ازش پذیرایی کردم و آخرشم بوسیدمش و بغلش کردم.
کنار من که نشست احساس محبت کرد و بمن گفت :عمو چایی منو شیرین تر کن😊 کمی شکر ریختم و‌چایی اش را به اندازه شیرین کردم،مثل صورت خودش شیرین شد😊
بعد بمن گفت این سرود زیبایی که داره پخش میشه موبایلو بیار جلو تا من ببینم
داشتم سرود سلام فرمانده ۲ را پخش میکردم.همانطور که افطاری میخورد به نماهنگ سرود نگاه میکرد و خوشحال بود☺️❤️🌹

گروه فرهنگی جهادی فاطمیون بابل
خیابان مدرس جنب مخابرات استان

گروه مجازی تلنگر🌺
یکشنبه ۲۰ فروردین ۱۴۰۲
افطاری شب ۱۹ ماه رمضان/شب قدر

این مطلب رو پارسال حسین آقای منصف در گروه تلنگر منتشر کرد. الان جاش خالیه. آزاد مردی که شب عید غدیر در خدمت موکب جشن مولا به دوستان شهیدش رسید ان شاءالله امشب میهمان خوان کرامت ساقی کوثره.
شادی روحش صلواتی هدیه کنیم.🌷🙏🌷

  • سیدحمید مشتاقی نیا

پرچم، همیشه بالاست!

سیدحمید مشتاقی نیا | شنبه, ۱۱ فروردين ۱۴۰۳، ۰۴:۱۹ ب.ظ

photo_2024-03-19_09-42-15_79al.jpg

 

محمدحسین منصف، آزاده، جانباز، پژوهشگر و راوی دفاع مقدس و از فعالان عرصه عدالتخواهی، در یکی از آخرین سخنرانی های خود با موضوع اهمیت و قداست پرچم که در زمان اغتشاشات سال 1401 در جمع خواهران فرهیخته جبهه فرهنگی فاطمیون مازندران در بابل بیان بیان داشته، به نکات خوب و جالبی اشاره کرده که متن آن را در ادامه خواهید خواند. در این سخنرانی از چند فایل صوتی و تصویری نیز استفاده شده که جهت درک بهتر مخاطب، متن آن پیاده سازی گردیده است. محمدحسین منصف که از خادمان خستگی ناپذیر مکتب اهل بیت بود در شب عید غدیر سال 1402 در حین آماده سازی موکب جشن، دچار حمله قلبی شد و به دوستان شهیدش پیوست. وی علاقه خاصی به پرچم ایران داشت. در مناسبتهای مختلف به خصوص در جشن و شادی های خیابانی پس از برد مسابقات ورزشی از هزینه شخصی خود ده ها پرچم مقدس جمهوری اسلامی را تهیه و در بین مردم توزیع می نمود. بنا بر سفارش این بسیجی خستگی ناپذیر، همسر و دوستان وی در مراسم تشییعش پرچم ایران و تصاویر شهدا را به اهتزاز در آوردند.

این متن به مناسبت یوم الله دوازده فروردین تقدیم شما میگردد:

 

پرچم چرا مهم است؟!

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع ما پرچم است و من می‌خواهم چند سوال بپرسم‌. پرچم به عنوان یک نماد جهت هویت ملی چه اهمیت و مفهومی دارد؟

می‌خواهیم از این سوال و جواب‌ها به یک مفهوم عمیق برسیم. صرفاً شعار نباشد و در نهایت به یک استدلال قوی و محکم و قانع کننده برسیم. شما که در اینجا حضور دارید مذهبی هستید اما فکر کنید با فردی مواجه می‌شوید که مذهبی نباشد و با نقش پرچم نیز آشنا نباشد و بخواهید با استدلال او را قانع کنید. بهتر است در مدارسی که افراد مذهبی نیز وجود ندارند، این جلسات برگزار شود. شما هیچ وقت به پرچم وطن خود توهین نمی‌کنید؛ اما یک بچه ناآگاه که نقش پرچم را در هویت سازی ملی درک نکند، فکر می‌کند پرچم یک پارچه معمولی است و حالا اگر این پارچه را آتش بزنند، این همه حساسیت برای چیست؟ ابتدا من سه سوال می‌پرسم و بعد یک مداحی در مورد هویت ملی، پرچم و رهبری برایتان خواهم گذاشت که بسیار جالب است. سرود ملی ما که رهبری نیز به آن تاکید دارد و می‌بینید که این سرود که همان سرود سلام فرمانده است بین المللی شده است که هر چند بار هم این سرود خوانده شود آدم حوصله‌اش سر نمی‌رود. من یک فیلم دارم که در کشور عراق سرود سلام فرمانده با همین آهنگ و فقط به صورت سلام یا مهدی، توسط فرماندهان نظامی و ارتشی عراق، بسیجیان و مردم خوانده می شود. در این فیلم اشکی که هنگام خواندن این سرود از چشمان فرماندهان با ابهت عراق ریخته شده، دیده می شود‌. یعنی کارکرد سرود برای هویت بخشی دینی و ملی مثل همان سرود سلام فرمانده است که همه را متوجه خود می‌سازد؛ مثلاً وقتی این سرود در جمعی خوانده می‌شود، مادری که حتی با آن آشنا نیست پسرش را وارد جمع کرده و با این سرود سلام می‌دهد؛ یعنی سرود در اعماق قلب نفوذ می‌کند. مقام معظم رهبری هم بر نقش سرود، شعر و ترانه تاکید بسیار زیادی کرده است. حال من این مداحی را برای شما می‌گذارم که متوجه بشوید یک مداحی خوب چقدر می‌تواند تاثیرگذار باشد. عنوانش این است: ما برای این پرچم سه رنگ، حتی بی تفنگ هم می ایستیم و دفاع میکنیم. حالا من سه سوال می پرسم تا این مفهوم برای ما معنی پیدا کند. هر کسی در زندگی اش عزیزی را از دست داد یکی پدرش یکی مادرش یکی برادرش. روی قبر او یک سنگ قبر مرمر قرار می‌دهید و شعری را که احساس عشق و محبت شما را روی سنگ قبر حک می‌کنید و هر هفته می‌آیید و برای او فاتحه می‌خوانید. حال فرض کنید در یکی از این روزها فردی فحاش و بی‌ادب بیاید و با پتکی سنگ قبر را بشکند و روی قبر بنزین بریزد و آن را شعله ور کند، احساس شما نسبت به آدم در آن لحظه چیست؟ شما چادر را برای خود انتخاب کرده‌اید که یک چیز شخصی و دینی می‌باشد اما به شما نگفتند که حجاب فقط شامل چادر است. مانتوی خوب و مناسب هم می‌تواند حجاب باشد. حال شما زیر چادر خود یک مانتوی مناسب را هم پوشیده‌اید که اگر چادرتان را از سرتان برداشتند، حجاب شما از لحاظ شرعی درست باشد. اگر کسی به این نمادی که شما شخصاً برای خود انتخاب کرده‌اید توهین کند، احساس شما چیست؟ حال اینکه پرچم یک نماد شخصی نیست و هویت ساز ملی می‌باشد و همه آن را اتنخاب میکنند. چادر و پوشش‌های این مدلی هزاران سال در ایران سابقه دارد حتی به قبل از اسلام هم مربوط می‌شود به قول مقام معظم رهبری چادر نشانه ملی ماست. در دوران صدر اسلام شکل چادر به گونه امروزی نبود. در قرآن توضیح می‌دهد که پوشش و حجاب چطور باید باشد. حالا که شما چادر را به عنوان ارزش خود انتخاب کرده‌اید، شخصی بیاید و با توهین و فحاشی چادر شما را پاره کند و آتش بکشد، آیا شما ساکت می‌شوید؟ اگر کسی برود سنگ قبر حافظ، سعدی، فردوسی و شعرای بزرگ ما را بشکند و ستون‌های آنها را خرد کند مردم ساکت می‌نشینند؟ اگر کسی در این مقبره‌ها بمب بگذارد آنجا را به آتش بکشد و مقبره را نابود کند و به آنها فحش بدهد، مردم سکوت خواهند کرد؟ این سوالات را در ذهن داشته باشید که اگر در مدارس پسرانه و دخترانه و یا جاهای دیگر با شخصی مواجه شدید، بتوانید با استدلال به این سوالات پاسخ دهید و ذهن آنها را درگیر کنید تا آن را بپذیرند. حال به این مداحی حماسی گوش کنید؛ این ترانه‌ها و سرودها مثل پرچم می‌توانند روی ایستادگی، تهییج و هویت سازی بسیار تاثیرگذار باشد:

ابری نمیشه هیچ وقت این آسمون آبی/سینه زن حسینه جوون انقلابی

ما پای انتخابمون انقلابمون می‌مونیم/ ما پای اعتقادمون اتحادمون می‌مونیم

ما پای یا حسینمون با حسینمون می‌مونیم/ ما پای انتخابمون انقلابمون می‌مونیم

ما پای اعتقادمون اتحادمون می‌مونیم/ ما پای یا حسینمون با حسینمون می‌مونیم

من اهل کشوری ام که اسمش فخر مشرقینه/ هر شهرش یه گوشه روضه حسینه

آقام جان حسین حسین/ آقام جان حسین حسین خیلیا پدرامون جانباز و شهیدن/ با یه تابوت چوبی به کربلا رسیدن

ما پای پرچم سه رنگ حتی بی تفنگ میمونیم/ ما پای رهبر و ولی، منبرعلی میمونیم

ما پای ناجی جهان صاحب الزمان میمونیم/ ما پای پرچم سه رنگ حتی بی تفنگ می‌مونیم

ما پای رهبر و ولی، منبر علی می‌مونیم/ ما پای ناجی جهان صاحب الزمان می‌مونیم

من اهل کشوری ام که پرچمدار اربعین/ زیباترین جای اذانش اسم امیرالمومنینه

آقام جان حسین حسین/ آقام جان حسین حسین

 

عصاره فرهنگ و هویّت

من از چندین کتاب، تعاریفی را پیدا کردم که خوب است در ذهنتان نقش ببندند. یک تعریف این است که می‌گوید اسطوره‌ها، حماسه‌ها و نمادها بخش مهمی از تاریخ فرهنگ هر سرزمینی اند که منظور از نماد پرچم است. تعریف دیگری از پرچم وجود دارد که پرچم به عنوان یک نماد ملی در جهان امروز از اهمیت خاصی برخوردار است. اگرچه پرچم و همه نمادهای مثل پرچم در تاریخ نقش ایفا کردند؛ در عصر جدید و به واسطه تشکیل دولت‌ها و ملت‌ها جایگاه و کارکرد پرچم اهمیت مضاعفی پیدا کرده است. شما می‌دانید که در کشورهای مختلف برای توهین به پرچم جریمه وجود دارد. کشورهایی مثل انگلستان فرانسه و آلمان که به ایران که می‌رسد برعکس عمل می‌کنند وعکس حاج قاسم را که قهرمان ملی ماست، از اینترنت و جاهای مختلف فضای مجازی حذف می‌کنند، برای توهین به پرچم مجازات دارند. آف کان یک سازمان رادیو تلویزیونی انگلیسی است که قوانین و مقررات وضع می‌کند و می‌گوید که خشونت نباید در رسانه‌ها جمعی، تلویزیون، رادیو و روزنامه تبلیغ شود. اما آموزش کوکتل و ساخت بمب‌های بنزینی و پاره کردن آتش زدن پرچم ایران را نشان می‌دهند. یعنی در واقع قوانین خودشان را زیر پا می‌گذارند. در آلمان قوانین بسیار سختگیرانه‌ای در مورد اهانت به پرچم وجود دارد. بر طبق قوانین اگر کسی به پرچم فدرال آلمان آسیب برساند یا به آن توهین کند، با مجازات ۵ سال زندان روبه‌رو خواهد شد. چون پرچم هویت ملی یک کشور است.

در تلویزیون نشان داد زمانی که ما کشتی نفتکش انگلیسی را گرفتیم اولین کاری که کردیم این بود که پرچم انگلیس را پایین بیاوریم و از آن فیلم گرفته و در دنیا پخش می‌کنیم. چرا این کار را می‌کنیم؟ چون آنها هم با ما همان کار را کردند و ما هم به همان شیوه تنبیهشان کردیم. پایین کشیدن پرچم یک کشور یعنی توهین و تنبیه آن کشور و همه دنیا این را پذیرفته‌اند. در فرانسه قانونی در سال ۲۰۱۰ تصویب شده است که توهین به پرچم و سرود ملی یک جرم سنگین محسوب می‌شود و اگر کسی هنگام مراسم عمومی به سرود ملی یا پرچم کشور بی‌احترامی کند، به بیش از ۶۰۰۰ یورو جریمه محکوم می‌شود و اگر هنگام خواندن سرود ملی مسخره بازی درآورد، دستگیر و جریمه می‌شود؛ بنابراین کسی جرات نمی‌کند این کار را بکند؛ زیرا به شدت با آنها برخورد می‌شود. پرچم برای ملت‌ها هویت ساز است همه این را پذیرفته‌اند و بی‌احترامی به پرچم یعنی بی‌احترامی به اقتدار آن کشور. وقتی آنها کشتی ما را می‌گیرند ما هم کشتی آنها را می‌گیریم و پرچمشان را پایین می‌کشیم و به دنیا نشان می‌دهیم.

تعاریف‌ دیگر می‌گویند نظام‌های سیاسی تصویر هویت ملی خود را در قالب نمادی به نام پرچم معرفی می‌کنند؛ وقتی ورزشکاری برنده می‌شود، روی پرچمش سجده می‌کند و با آن در ورزشگاه دور می‌زند یا وقتی کوهنوردی قله را فتح می‌کند، پرچم را در نوک قله برافراشته می‌کند. پرچم ویژگی منحصر به فردی دارد که آن ایجاد حس همبستگی است. پرچم می‌تواند آحاد یک ملت را از هر نژاد و اقلیت تحت یک ارزش فراگیر پذیرفته شده به نام ملیت یعنی ایرانیت گرد هم آورد و آنان را به هم پیوند دهد. در نظام نوین جهانی در هر مناسبتی من جمله مراسمات سیاسی، ورزشی و غیره پرچم هر کشوری در عرصه بین المللی ملیت آن کشور وجود دارد. در بازی‌های جام جهانی و المپیک ابتدا پرچم کشورها وارد می‌شود و افرادی را به عنوان پرچم‌دار برای حمل آنها در نظر می‌گیرند.

 

شرافت و مقاومت

آخرین تعریف که در کتاب‌ها دیدم این است که پرچم عنصر جدا نشدنی حماسه‌های یک ملت در عرصه‌های مختلف ملی، بین المللی، ورزشی و نظامی است و در طول تاریخ در ذهن جمعی یک ملت، یادآور حماسه‌های ایجاد شده است. در طول تاریخ هر قهرمانی‌ که یک ملت به دست آورده است، به واسطه پرچم پیروزی‌اش را نشان می‌دهد؛ مثلاً تختی در المپیک مدال به دست آورده است و پرچم ایران را دور سرش چرخانده است. در جنگ بر علیه دشمن پیروز شده‌ایم و پرچم را برافراشته‌ایم و همه این اتفاقات تاریخی در ذهن یک ملت با پرچم گره می‌خورد. یعنی وقتی انسان پرچم را می‌بیند به یاد تاریخی می‌افتد که بیانگر پیروزی‌ها، شکست‌ها، ناملایمات، ناکامی‌ها و موفقیت‌هاست.

یکی دیگر از تعریف‌ها میگوید: بدیهی است ملتی می‌تواند هنگام خطر و تجاوز، از خود رشادت به خرج دهد که هویت ملی خود را باور داشته باشد. کسی که پرچم وطنش را آتش می‌زند، هویت ملی خویش را باور ندارد. لازم به ذکر است که در حوادث اخیر عده بسیار کمی دست به این کار زدند؛ چه بسا که مامور به این کار بودند. ولی همین تعداد کم هم زنگ خطری است. باید بچه‌های ما ارزش پرچم را درک کنند. سال‌ها قبل من با تعدادی از بچه‌های مسجد و شهید مدافع حرم رحیم کابلی که اخیرا جسدش بعد از سال‌ها برگشته است و یکی از راویان برتر جنگ بود در اتوبوس صحبت می‌کردیم. یک خاطره ای که از او شنیدم را نقل می‌کنم به این خاطره گوش کنید که نشان می‌دهد فرماندهان ما چقدر به پرچم اهمیت می‌دادند که حتی در یک تمرین آموزشی نمی‌پذیرفتند کسی که پرچم را در دست دارد و روی زمین غلت می‌زند گوشه‌ای از پرچم روی خاک مالیده شود و او را تنبیه می‌کردند. شهید رحیم کابلی توسط شهید شیرسوار که فرمانده گردان ویژه شهدا بود، تنبیه شد. خود رحیم کابلی گفت من پرچمدار گردان مسلم بودم. پرچمدار می‌گوید همه در تمرین صبحگاهی اسلحه داشتند و غلت می‌زدند و زمانی که من با پرچم غلت زدم گوشه پرچمم به زمین می‌خورد و تنبیه شدم. الان هر دوی آنها شهید شدند و در عالم دیگر کنار یکدیگرند. به فیلمی که برایتان می‌گذارم نگاه کنید که شهید رحیم کابلی در کنار ما در اتوبوس است و من دارم همین خاطره را برای بقیه تعریف می‌کنم. برای شادی روح شهید کابلی شهید مدافع حرم یک صلوات بفرستید. ایشان یکی از راویان خوش صدا و خوش گویش بود و سخنوری و روایتگری بسیار عالی داشت.

 

نماد اقتدار

به این تصویر نگاه کنید مال زمانی است که پرتغالی‌ها در ایران بودند و هرمز و قشم را اشغال کرده بودند و سرباز ایرانی در حالی که شکست خورده است، مقتدرانه بالای سر پرچم ایستاده است. اما روزی رسید که ما کماندوی آمریکایی را در خلیج فارس دستگیر کردیم و پرچم کشتی‌هایشان را هم پایین کشیدیم و خودشان را اسیر کردیم و آنها را به ذلت رساندیم. جمهوری اسلامی ایران هم اعتبار پرچم ایران را و هم اعتبار ملیت و هویت ایرانی را در دنیا بالا برد. آنها جرات نمی‌کنند به ما نگاه چپ بیندازند. این فیلم را نگاه کنید مال زمانی است که ما کشتی انگلیسی را دستگیر کردیم و پرچمش را پایین کشیدیم و حالا اعراب در مورد چگونگی ما با هم بحث می‌کنند. می‌گویند ایرانی‌ها رفتند یک کشتی انگلیسی را توقیف کرده‌اند، به جبران کشتی ایرانی که انگلیسی‌ها دستگیر کردند. ما توقع داشتیم دنیا زیر و رو شود و دنیا شعله ور شود و خلیج فارس از ناوها و زیردریایی‌ها پر شود. می‌خواهم به شما چیزی را نشان دهم ایرانی‌ها یک اقدام شگفت‌انگیز انجام دادند و ویدیویی از اقدامشان برای توقیف نفتکش انگلیسی منتشر کردند. مثل فیلم‌های جیمز باند قایق‌ها و بالگردهایی که نیروها از آن برای تصرف کشتی انگلیسی و نمایش قدرت ایران استفاده کردند. خیلی شگفت انگیز است هوشیاری و پایین کشیدن پرچم انگلستان و فرود کماندوی ایرانی که روی کشتی یک عملیات نظامی انجام دادند و مردم ایران ببینند که نیروهای کشورشان چگونه به انگلیس حمله ور می‌شوند و کشتی انگلیس را توقیف می‌کنند. یک خیال دیگر هم داشتیم و با خود گفتیم که انگلیسی‌ها ساکت نخواهند نشست؛ ولی اکنون می‌شنویم که وزیر خارجه و وزیر دفاع انگلیس هر دو عقیده دارند که این مسئله باید به صورت سیاسی حل و فصل شود. ایرانی‌ها گفته‌اند که یک ناو انگلیسی وجود داشته است که از کشتی محافظت می‌کرده و ما به آنها اجازه نزدیک شدن ندادیم و جلوی چشمانشان کشتی‌شان را توقیف کردیم. ظاهرا انگلیسی‌ها فقط در مقابل ما قدرتمند می‌شوند و در مقابل ایرانی‌ها نه که این خیلی عجیب است.

انگلیسی‌ها در همه جای جهان غالب بودند و به همه زور گفتند. حال در جبل الطارق کشتی ما را می‌گیرند و ایرانی‌ها در خلیج فارس حال آنان را می‌گیرند! بله ایران امروز اینگونه است و در حالی که نیروی ایرانی بند کفشش را روی کشتی انگلیسی سفت می‌کند، عکس گرفته و آن را در دنیا منتشر می‌کند که نشانگر این است که شما هیچ چیز نیستید و ما در مقابل شما می‌ایستیم. حال این فیلم را ببینید که در مورد پایین کشیدن پرچم نفتکش انگلیسی است.

کارشناس برنامه از نیویورک: سلام و صبح بخیر از اینکه من را دعوت کردید متشکرم. اما موضوع مهم دیگری است که سی‌ان‌ان در مقابل آن سکوت کرده است. ایران نفتکش انگلیس را توقیف کرده است و ما نتوانستیم به متحدمان کمکی بکنیم. به یاد دارید زمانی که ایران ملوان‌های ما را در خلیج فارس دستگیر کرد و آنها در مقابل دوربین گریه کردند. امروز ایرانی‌ها می‌گویند که اگر سربازان آمریکایی بخواهند به اینجا بیایند، باید ابتدا پوشک به تن کنند. ایران آبرویی برای آنها نگذاشت به طوری که خود انگلیس نتوانست از کشتی‌اش دفاع کند آمریکایی‌ها هم نمی‌توانند به او کمک کنند.

حال به صحبت‌های رهبر گوش دهید که در مورد همین موضوع است: گفتیم انگلیس که واقعاً خبث او واضح است، دزدی دریایی می‌کند و کشتی ما را در واقع می‌دزدد که انشالله جمهوری اسلامی و عناصر مومن در جمهوری این خباثت‌ها و این کارها را بی‌جواب نخواهند گذاشت و در فرصت و جای خود پاسخ خواهند داد.

دو فیلم دیگری را هم ببینید که در مورد این است که کشتی جنگی انگلیسی جرات نمی‌کند جلو بیاید و کشتی دیگر را نجات دهد و وقتی نیروهای ایرانی پرچم انگلیس را پایین می‌کشند، در واقع اعتبار آن را پایین کشیدند. در حالی که هیچکس جرات نمی‌کرد با انگلیس و آمریکا این کار را بکند و آنها نیز به همین علت با ایران مشکل دارند. چون ایران تحت سلطه آنها قرار نمی‌گیرد و وقتی یک نمونه در دنیا وجود داشته باشد که سلطه پذیر نباشد، آن وقت کشوری مثل ونزوئلا هم از سلطه آنها خارج می‌شود و یک کشور مستقل می‌شود؛ یمن قد علم می‌کند، سوریه نجات پیدا می‌کند و روز به روز کشورهایی که با ایران هستند، مستقل‌تر می‌شوند و ما اینگونه دشمنان را تنبیه می‌کنیم. در میدان جنگ عین الاسد را عین الجسد می‌کنیم و بعد از ۷۰ سال بعد از جنگ جهانی که هیچکس جرات نداشت پایگاه آمریکا را بزند، ما قبل از زدن رسماً اعلام کردیم که می‌خواهیم آنجا را بزنیم و زدیم و این یعنی پرچم ما بالاست.

 

خط قرمز

حال به این سوال من پاسخ دهید که اگر زمانی شما حجاب مانتو و چادر کاملی داشته باشید و کسی بیاید چادر را از سرتان برداشته و شروع به توهین و فحاشی کند، چه می‌کنید؟ قطعاً ناراحت می‌شوید؛ زیرا به حریم شخصی شما و هویتی که برای خود داشته‌اید حمله شده است.

سوال دوم اگر عزیزی را از دست داده باشید و هر هفته به سر مزار او بروید و شعری را که دوست دارید روی سنگ قبرش حک کرده باشید، قطعاً اجازه نمی‌دهید که کسی آنجا را آتش بزند یا به سنگ قبر آسیبی وارد کند.

حال اگر شخصی یک طاقه پارچه چادر را که هنوز دوخته نشده است و هویت ساز شما نباشد آتش بزند، آیا باز هم ناراحت می‌شوید؟ شما زمانی ناراحت می‌شوید که خودتان به آن چادر هویت و معنا داده باشید. مثل وقتی که به پرچم کشورتان هویت می‌دهید. کربلا چرا برای ما اهمیت دارد؟ چون روی خاک کربلا امام حسین علیه السلام فداکاری کرده است؛ شرف المکان بالمکین، یعنی شرف یک مکان از کسانی است که در آن زیسته‌اند. شما اگر از یک شهید لباس نگهداری کنید، پارچه‌ای معمولی نیست؛ زیرا به تن آن شهید بوده است. زمانی که سنگ قبر در سنگ‌بری است، شما نسبت به آن هیچ حس عاطفی ندارید؛ زیرا هنوز برایتان معنا پیدا نکرده است. شما به وسیله ترانه‌ای که روی آن نوشتید، فاتحه‌ای که می‌خوانید، عشقی که نسبت به عزیز از دست رفته خود دارید باعث هویت آن سنگ می‌شوید و حالا باید از هویت آن دفاع کنید. شعرا هویت ساز ملی هستند. در صورتی که کسی که به مزار آنها و سنگ قبرشان توهین کند، باعث آشفتگی و حساسیت می‌شود. پرچم هم یک پارچه معمولی نیست وقتی آن را دوختیم نمادهای الله و ملی را روی آن قرار دادیم و رنگ‌های آن را قرار دادیم؛ در واقع به آن هویت داده‌ایم؛ بنابراین باید از آن دفاع کنیم.

 

میراث فرهنگ و تمدن

اما آخرین سوال من اینکه این همه آدم در دنیا می‌میرند چرا استخوان‌های شهدا را برمی‌گردانند و آن را دفن کرده و به آن احترام می‌گذارند؟ در کشوری مانند فرانسه که پایتخت توریستی جهان است و حتی مفهوم شهدا را به روشنی درک نمی‌کنند هم استخوان‌های شهدا ارزشمند و قابل احترام است و اگر بخواهیم معقولانه و بدون غرض قضاوت کنیم می‌بینیم که در همه دنیا برای مدافعان و سربازانی که برای وطنشان فداکاری می‌کنند، ارزش و احترام قائلند و به دلیل کار بزرگی که آنها انجام دادند، برایشان مقدس است وگرنه برای سایر کسانی که می‌میرند اینگونه نیست؛ چون آن شخص از هویت ملی و هویت دینی دفاع کرده است و از جان خود گذشته است ارزشمند است. در کشور فرانسه دیواری وجود دارد که روی آن به ۲۵۰ زبان دنیا کلمه دوستت دارم حک شده است و پاریس را به عنوان پایتخت عاشقی دنیا معرفی می‌کنند. فرانسه فقط در بخش‌های از جنگ جهانی اول و دوم و انقلاب فرانسه از وطن خود دفاع کرد و یکی از ملت‌های جنایتکار جهان است. در کشور الجزایر سر هزاران نفر را بریده و آنها را کشته است و با استفاده از سر آنها موزه درست کرده‌اند و بعد همین‌ها اعلام می‌کنند که ما پایتخت عاشقی دنیا هستیم. نگاه کنید که چگونه نمادسازی می‌کنند و از این نماد دروغینی که ساخته‌اند دفاع کرده و از آن پول به دست می‌آورند و به همه جهانیان نشان می‌دهند. همین باعث می‌شود تعداد زیادی از گروه‌های توریستی برای دیدار این دیوار به آنجا بروند. فرانسه پرنماد‌ترین کشور دنیاست و بیشتر از سایر کشورها از پرچم استفاده می‌کند و به محض ورود به این کشور اولین چیزی که می‌بینید، پرچم است و در ابتدا وطن دوستی را در دل و ذهن بچه‌هایشان می‌کارند. به این عکس نگاه کنید میدان شارل دوگل است و بزرگ‌ترین میدان پاریس است. داخل این میدان یک طاق نصرت ۵۰ متری است به نام طاق نصرت آتوالد و در دور این طاق نصرت اسامی فرماندهان جنگی که در جنگ‌های فرانسه کشته شده‌اند را نوشته‌اند. زیر این طاق نصرت مزار ۹ سرباز گمنام فرانسوی است که در جنگ جهانی اول با آلمان در راه دفاع حدود یک قرن پیش کشته شدند. بعد از جنگ فرانسه استخوان‌ها را آوردند و آنجا دفن کردند و تعابیر مهم و عاشقانه‌ای برای آنها دارند. اول اینکه ۱۲ خیابان اصلی پاریس به این میدان می‌رسد و یکی از خیابان‌های مهمی که میدان در دو طرفش قرار دارد، خیابان شانزلیزه است و به آن میدانی می‌گویند که درخت‌های بزرگ و بلند دارد و آنها می‌گویند که ما از ۱۲ خیابان یا ۱۲ فلش به مزار سربازان گمناممان اشاره می‌کنیم؛ یعنی آنها برای ما مهم هستند. تعبیر دیگر این است که میدانی که استخوان‌های سربازان ما در آن دفن شده است، خورشید است که این ۱۲ خیابان شعاع آن هستند. هر روز بر سر مزار شهدایشان گل تازه می‌گذارند. بقیه از آنها می‌پرسند که گل گران است و چرا شما این کار را انجام می‌دهید؟ جواب می‌دهند برای اینکه آنها جانشان گران بود و جانشان را برای وطن دادند و هر فرانسوی باید بفهمد که وطن ارزشمند است. ما هر روز سر مزار این‌ها گل تازه می‌گذاریم تا فرانسوی‌ها بدانند که فداکاری‌های آنها تا ۱۰۰ سال آینده هم برای ما تازه است و با این کار در ذهن بچه‌هایشان این مهم را یادآور می‌شوند که فداکاری‌های صد سال گذشته هم‌وطنان هنوز برای ما تازه و ارزشمند است. چون ممکن است دوباره به کشور ما حمله شود و بچه‌ها باید بدانند که اگر برای کشورشان فداکاری انجام دهند، این فداکاری تا سال‌ها با ارزش است. مشعلی در کنار مزار آنها قرار دادند که شب و روز روشن است و می‌گویند این مشعل یعنی نور وجود آنها همیشه به این مشعل می‌تابد و آن را روشن می‌کند. جلوی توریست‌های این کشور سرود ملی کشورشان را می‌خوانند و فرهنگ خودشان را به آنها انتقال می‌دهند؛ بنابراین جهانیان اینطور به شهید، پرچم و هویت سازشان ارزش می‌گذارند و ما باید از دشمنانمان این چیزها را یاد بگیریم. پس ما هم نباید اجازه بدهیم کسی به پرچم، چادر، استخوان‌های شهدا و مقبره‌های شعرای ما توهین کند. امیدوارم این صحبت‌ها مثمر ثمر بوده باشد و ما بتوانیم با یک استدلال قوی کسانی را که در مورد اهمیت پرچم و استخوان‌های شهدا آگاهی ندارند، راهنمایی کنیم.

 

  • سیدحمید مشتاقی نیا

السلام علی الاعضاء المقطعات

سیدحمید مشتاقی نیا | دوشنبه, ۳۰ بهمن ۱۴۰۲، ۱۲:۳۲ ب.ظ

img_7069_ta4v.jpg

 

به یاری خدا فردا عازم سفر راهیان نور و نایب الزیاره همه دوستان هستم. مثل هر سال دو دعا را ورد زبان خود قرار داده ام. یکی اش قوّ علی خدمتک جوارحی است که به خصوص با سن بالا و ظهور نشانه های پیری به کمک بیشتری از خداوند متعال محتاجم. برای این سن و سال اتوبوس نشینی چند روزه، کمی دشوار است. دعای دیگرم اما رب اشرح لی صدری و یسّر لی امری و احلل عقدة من لسانی است. خدا رفتار و گفتار تأثیرگذار به ما بدهد.

از خدا می خواهم حافظه قوی داشته باشم از این شهدا لااقل یک خط خاطره برای بر و بچه های نسل جدید راهیان نور بیان کنم. ستارگان درخشان و پرفروغی چون شهیدان: علمدار، تورانی، دوامی، دادگر، تازیکه، وسکره، طوسی، آقاجانی، ایزدهی، ولی پور، زارع، شجاعیان، بزاز، روحی، رضانیا، رضایی، ضابط، ابراهیمی، نصیرایی، علی امامی، مصطفی پور، مصطفی نژاد، خنکدار، مهرزادی، سعادتی، کریمی، پام، نیک، بالازاده، همت، همتی، تدین، بدرنیا، بختی، بذری، جعفری مجد، مرزبالی، خسروی، زمانی، ملاآقایی، کاکا، منصف، زربیانی، ملازاده، محمدزاده، رحیمی، عبوری، بابازاده، مجیدی، حیدری، رعیت رکن آبادی، توسلی، متوسلیان، قنوتی، محمدی، فتاحی، وکیلی، جوزی، جزی، طباطبایی، اصلانی، دخانچی، کتابی، کشتکار، ترابیان، کورسل، آوینی، آیینی، چمران، جهان آرا، مجید، رنجبر، رنجبران، هادی، رشیدی، پیل افکن، خادم، ذبیح نیا، علیمردانی، نجاریان، بصیر، خلتعبری، صیاد شیرازی، یاسینی، سینایی، بابایی، مرادی، انشایی، عرفان، عشایری، الله وردی، صالحی، صادقی، آبشناسان، منفرد نیاکی، مشتاقی، رجایی فر، طاهر، بلباسی، داغمه چی، رادمهر، کمالی، بواس، جلیلیان، موسوی، حسینی، باکری، باقری، برونسی، دهستانی، صابری، محمودوند، محمدخانی، ذوالفقاری، نوری، اسدی، جمشیدی، وزوایی، شهیان زاده، شیرسوار، حجازی، فرومندی، کوهستانی، مجازی، خرازی، پورمند، روستا، عالی، یوسفی، خردمندی، خلیلی، مهدی پور، مهدی زاده، علم الهدی، سعیدی، جرفی، خیام، قدوسی، حاتمی، ملایی زمانی، بهرامی، رسولی، پروری، معماریان، مغنیه، اکبری، دریاقلی، هاشمی، ضرغام، سجودی، اوصیا، شهبازی، قجه ای، ربیعی، رفیعی، تورجی زاده، نواب، طوقانی، عجمیان، علی وردی، ویزشفرد، تلخابی، زین الدین، احدی، نیری، گلدوی، کیخواه، امرایی، نوبخت، قصابیان، کریمیان، دهقانی، عباسی، گُرد، مهدوی، داورپناه، ابوالفضلی، خوش سیرت، ردانی پور، شفیعی، فخری، آخشن، فراهانی، میرزایی، گراییلی، گلریز، محبوبی، دلدار، شریفی، شفیع زاده، کابلی، عشریه، خاکسار، اصفهانی، درستی، جیلان، سلیمانی، حججی، قربانخانی، شالیکار، تقی پور، کارگر، یحیی پور گنجی، جعفرزاده، خجسته، فخار، کشوری، شیرودی، خانزاده، لشکری، ابوترابی، عباسپور، شیخ حسنی، بقایی، آژند، روا، خوانساری، اکبرزاده، علیجانی، بهشتی، مدنی، مطهری، رجایی و...

  • سیدحمید مشتاقی نیا

راه نابودی جمهوری اسلامی

سیدحمید مشتاقی نیا | سه شنبه, ۳ بهمن ۱۴۰۲، ۰۷:۳۳ ق.ظ

چرایی «مصرف گرایی» در جامعه؛تبعات و مضرات آن

 

اگر فرهنگ و خلق و خوی غالب در جامعه، مادی و دنیایی شود:

فرهنگ ایثار و نوع دوستی رنگ می بازد

کسی در انتخابات پیروز می شود که بیشتر وعده شکمی بدهد

کسی دفاع از ارزشها را به صرفه نمی داند

حسّ فقر و نیاز کاذب باعث نارضایتی عمومی، افزایش آمار طلاق و ایجاد عقده های اجتماعی و بروز ناامنی و... می شود.

عرق به میهن کاهش می یابد

تفکر مقاومت تضعیف می شود، جامعه سست در مقابل زیاده خواهی بیگانه عقب می نشیند 

و....

جمهوری اسلامی بر مبنای معنویت و ایمان به غیب شکل گرفت. در دفاع مقدس هم همین نگاه باعث خلق حماسه شد.

راه نابودی جمهوری اسلامی دامن زدن به تفکر مادی و زدودن باورهای معنوی است.

رواج بی حجابی و لذت طلبی و شهوترانی یک جلوه از تهاجم فرهنگی است. تبلیغات سرسام آور بازرگانی و تشویق مردم به رقابت در خرید بیشتر و ترویج فرهنگ مصرف گرایی به پشتوانه رسانه و شبکه بیمار بانکی، بعد دیگری از ضربه فرهنگی دشمن به اساس تفکر جمهوری اسلامی است که به شدت از آن غافلیم. سازمان ها و نهادهای فرهنگی و خدماتی گمان می کنند با درآمد حاصل از تبلیغات بازرگانی می توانند کار فرهنگی کنند غافل از آن که دامن زدن به حس فقر، ریشه فرهنگ و امنیت کشور را می سوزاند.

مسئولان اگر خودشان دنبال مادیات باشند طبعا نفعشان در این است که جامعه هم به سمت دنیاطلبی و لذت جویی سوق پیدا کند.

  • سیدحمید مشتاقی نیا