اشک آتش

از اسلام ناب آمریکایی بیزارم!از ادعای برتری هویج بر بسیج!از اسلام بی خطر بیزارم...از اسلام آسه برو آسه بیا...اسلام پاستوریزه...اسلام عبدالملک مروان...اسلام بنی امیه و بنی العباس...اسلام شیوخ منطقه!!...اسلام پر عافیت و بی عاقبت...
----------------------------------------------------------------------------------
باید گذشتن از دنیا به آسانی
باید مهیا شد از بهر قربانی
با چهره خونین سوی حسین رفتن
زیبا بود اینسان معراج انسانی

پیام های کوتاه
بایگانی
آخرین نظرات

۲۹ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «ماه رمضان» ثبت شده است

تیرکس بوروکرات

سیدحمید مشتاقی نیا | سه شنبه, ۲۵ ارديبهشت ۱۴۰۳، ۰۹:۲۱ ق.ظ

قیمت و خرید کتاب خاطرات یک تیرکس بوروکرات

 

"خاطرات یک تیرکس بوروکرات" را خواندم. مجموعه ای از 19 داستان فارسی و ایرانی. می گویم فارسی و ایرانی نه فقط از این باب که نویسنده اش یعنی حمیدرضا زاهدی که به یقین از اساتید فن نویسندگی است ایرانی است و قلمش فارسی که خب هست؛ اما نوع نگاهش هم ایرانی بود با اندک چاشنی روشنفکری. روشنفکری با ذائقه ملی و روشنفکری به طعم غربی با هم تفاوت دارند. نویسنده اثر جاهایی با رویکردی سطحی به بیان حرفهایی می پردازد که ریشه در شائبه های فضای مجازی و دورهمی های عصرانه سنین بالا در پارک محل دارد؛ آنجا که ضد جنگ می نویسد و نامردی را پررنگ جلوه می دهد، به مداحی و سرودهای مذهبی طعنه می زند، زن مشاور مذهبی سیما را در حد یک روسپی به لجن می کشاند و ... اما به سفره افطار دل بسته است، محبت را ارزش می داند، زن بارگی و خیانت و مفسده جویی را تیرباران می کند، همبرگر خوری یا انفعال در برابر تبلیغات ماهواره ای و شوق مصرف زدگی و تقلید کورکورانه از فرهنگ غرب را منکوب می سازد و... نشان می دهد او به خاستگاه تمدنی خود همچنان وفادار است.

"تیرکس بوروکرات" یکی از نوزده داستان همین مجموعه است که روی جلد کتاب هم جا خوش کرده، قیام بر ضد دیوانسالاری مضمحل و فرصت سوز و ویرانگر، انقلابی ترین نوشته این اثر است. با "قلب عزیز" هم بسیار خو گرفتم. قصه های کوتاه نگارنده و پردازش مطلوب او می تواند الگویی در کلاس های آموزش داستان نویسی باشد.

  • سیدحمید مشتاقی نیا

خدا کریم است

سیدحمید مشتاقی نیا | دوشنبه, ۲۰ فروردين ۱۴۰۳، ۰۳:۵۵ ب.ظ

photo_2024-04-08_16-19-31_aytm.jpg

 

یک زوج خوشبخت از سلسله پر خیر و برکت یاکریم ها دو سه هفته قبل آمدند به بالکن خانه ما و روی گلدان کاکتوس نیمه خشکیده ای لانه کردند، دو تا دانه تخم گذاشتند و به نوبت روی آن نشستند. امروز متوجه شدیم تخم ها جوجه شدند. فرصتی که یاکریم رفته بود از آن دو عکس گرفتیم. البته مادر یا پدرش زود برگشت و روی تن لرزان و احتمالا ترسیده آنها نشست و گرمشان کرد.

تولد این دو جوجه یاکریم را در آستانه عید فطر به فال نیک میگیرم. ان شاءالله خبرها و اتفاقات خوش همواره در مسیر زندگی همه ما قرار بگیرد. ان شاءالله سایه ترس و جنگ و آوارگی از سر مستضعفین عالم برچیده شود.

  • سیدحمید مشتاقی نیا

دلنوشته خواندنی فرزند شهید زاهدی

سیدحمید مشتاقی نیا | چهارشنبه, ۱۵ فروردين ۱۴۰۳، ۰۹:۵۵ ب.ظ

تصویر دیده‌نشده‌ از دیدار سردار شهید زاهدی با رهبر معظم انقلاب - همشهری  آنلاین

 

بسم رب الشهداء والصدیقین
و لا تحسبن الذین قتلو فی سبیل‌الله اموات بل احیا عند ربهم یرزقون...


اللهم تقبل منا هذا القربان🌹
خدایا این قربانی را از ما بپذیر...
خدایا کسی را فدایت کردیم که تمام عمر خواست که دیده نشود...
خواست که اگر کاری کرده فقط برای رضای تو باشد، خواست که قلب امام زمانت را شاد کند...
همیشه از دوربین و جلوی دوربین بودن تا حد امکان فراری بود...
و تو دیدی و تو میشناختی اش... 
خدایا تو میدانی که چه سرمایه معنوی ای از دست ما رفت...
روزهایی را دیدیم که از ۶ صبح تا یک نیمه شب سر کار بود و با آن خستگی نماز شبش ترک نمیشد، نماز هایی که تعداد زیادی از مردم شامل دعاهایش بودند...
سال ها بود که ساعت های خوابش به ندرت به پنج ساعت میرسید...
خدایا تو دیدی و شنیدی که روزی حداقل سه جزء قرآن تلاوت میکرد و در ایام ماه مبارک رمضان، هر سه تا چهار روز یک ختم قرآن داشت...
میگفت من چشم را برای دو چیز میخواهم، قرآن خواندن و شاید دیدار مهدی فاطمه...
خدایا تو شاهد بودی «علی» ما هیچوقت نخواست دیده شود، هیچ وقت نخواست مطرح باشد هیچوقت نخواست اسمش برده شود...
از زمان جنگ هر روز عاشورا اش ترک نمیشد...
خدایا ما ندیدیم نمازش از اول وقت فاصله بگیرد...
خدا را شکر که اجر قریب ۴۵ سال مجاهدت عزیز دلمان و نور چشممان  سردار محمد رضا زاهدی اینگونه رقم خورد...
و چه عاقبتی بهتر از شهادت...
هیچوقت فکر نمیکردم در روز شهادت امام علی (ع) دو بابا علی از دست بدهم
«هنیاً لک»
گوارای وجودت...
به آرزویت رسیدی

استرس ها، بی خوابی ها، خستگی ها، درد های مجروحیت کمر و بازو و سینه و دست ها، تیر کشیدن های جای جراحت پا که همان اندک خواب را هم ازت گرفته بود، چشم درد ها و قطره ریختن های داخل چشم، همه و همه...بالاخره تموم شد... 
خداحافظ یار و سرباز رهبرم...
 خداحافظ یار سید حسن نصرالله...
خداحافظ بابا علی ما...

دیدار ما باشد در آن دنیا و امیدواریم در آن روز پیشتان روسفید باشیم...
انشاءالله خدا ما را هم به خیر عاقبت و شهادت در راهش از این دنیا ببرد.

  • سیدحمید مشتاقی نیا

در حاشیه تهدید داعش

سیدحمید مشتاقی نیا | يكشنبه, ۱۲ فروردين ۱۴۰۳، ۰۵:۴۷ ب.ظ

شهادت یکی از پاسداران سپاه تهران توسط تروریست‎ها - خبرگزاری مهر | اخبار  ایران و جهان | Mehr News Agency

 

داعشی صهیون!

تو که حرفی از شهید و شهادت و استقامت و توکل و قیام نشنیده بودی، فرهنگ و مرامت، توسری خوری و انفعال و ذلت پذیری بود تا اینکه انقلاب ما پیروز شد، حرف امام در گوش جهان پیچید، فرهنگ ایثار و جهاد و شهادت، نسخه نجات بشریت از شرّ ظلم و جور و استکبار قرار گرفت و تو به اراده اربابانت مامور شدی مفهوم جهاد و شهادت را به تحریف برده و کتاب خدا را در جنایت و ناجوانمردی تفسیر نمایی و دست به اسلحه ببری و کودک و زن و مرد و پیر و جوان بی گناه را وحشیانه به قتل برسانی.

تو حالا برای ما که پیام آور ایثار و شهادتیم و مکتبمان علوی و فاطمی و حسینی است رجز خوانده و تهدید به شهادت میکنی که مثلا شب قدرمان را به خاک و خون میکشانی به خیالت محفل نورانی این شبهایمان را خلوت کنی؟

احمق! نخواندی و نشنیده ای بزرگترین آرزوی ما در شبهای قدر، امضای صحیفه اعمالمان به خط سرخ شهادت و جرعه نوشی از باده حیات بخش ساقی کوثر است. حاج قاسم های ما تربیت یافته شبهای قدر هستند.

ما وارث محراب سرخ کوفه و زمین تفتیده نینواییم، جامانده قافله عشق و وصالیم. ما پژواک ندای ملکوتی فزت و رب الکعبه را از خانقای بازی دراز تا کوچه پس کوچه های غریب غزه تجسم بخشیده و مکتب شهادت را با پایمردی و محبت و سعادت بشریت و دستگیری از انسانها تفسیر نموده ایم. نجوای شب و رزومان است:

این تیغ تیز و این قفای گردن من

جانا ز سرخی کن کفن پیراهن من

اللهم ارزقنا توفیق الشهادة فی سبیلک

  • سیدحمید مشتاقی نیا

امروز در تاریخ می ماند

سیدحمید مشتاقی نیا | سه شنبه, ۷ فروردين ۱۴۰۳، ۰۵:۵۰ ب.ظ

برای حضور در محفل قرآنی امام حسنی‌ها،چگونه به ورزشگاه آزادی برویم -  خبرگزاری مهر | اخبار ایران و جهان | Mehr News Agency

 

محفل امام حسنی ها که به ابتکار برنامه تلویزیونی محفل که هم اینک در حال برگزاری در ورزشگاه انبوه از جمعیت صدهزارنفری آزادی است یک اتفاق مبارک و ماندگار است که مدتها قابل بررسی و تحلیل خواهد بود.

خیلی مختصر میخواهم اشاره کنم هوای تهران سرد است باد نسبتا شدیدی می وزد. ایام عید نوروز است و تهران خلوت شده. ملت ساعتهاست در ورزشگاه نشسته اند و به سرما و باد بی اعتنا هستند. یک دستشان کتاب خداست و یک دستشان تصویر قهرمان شهیدی از غزه

قرآن میتواند مردم را دور هم جمع کند.

صدا و سیما میتواند مرجع و تأثیرگذار و جریان ساز باشد.

قرآن و اهل بیت مکمل هم هستند.

خروجی انس با قرآن و اهل بیت باید انسان انقلابی مبارز باشد.

همه مسلمین با هر مذهب و گرایشی زیر چتر قرآن باید جهاد برای آزادی قدس را آغاز نمایند.

محفل امام حسنی ها مانور فرهنگی ام القرای اسلام در مبارزه با رژیم غاصب است. امروز زیاد النخاله و اسماعیل هنیه هر دو در تهران بودند.

سحرگاه روز میلاد امام حسن، حمله آمریکا به دیرالزور شهید ایرانی دیگری را به شهدای طریق القدس افزود.

ظرفیت جهان اسلام باید برای جنگ مستقیم با رژیم غاصب آماده شود. مرگ با عزت بهتر از زندگی در سایه سکوت و مماشات با ظلم و طاغوت است.

امام حسن همان امام حسین است. اگر در شرایط برادر بود همان کار را انجام میداد که او انجام داد. امروز میتواند مبدأ عاشورای امام حسنی در قرن 21 باشد. 

دیشب شاعری در محضر آقا بیتی خواند که آقا تأیید و تحسین کرد: 

همیشه راه رسیدن به حق سیاسی نیست

که گاه، چاره به جز حمله حماسی نیست

  • سیدحمید مشتاقی نیا

ادب داشته باشید

سیدحمید مشتاقی نیا | دوشنبه, ۶ فروردين ۱۴۰۳، ۱۰:۲۶ ق.ظ

این مساله به فرهنگ بر میگردد در اخلاق و تربیت و فهم افراد ریشه دارد؛ لزوما ربطی به ماه مبارک رمضان ندارد. هر وقت بیرون میخواهید غذا بخورید سعی کنید دور از چشم دیگران باشد. شاید یکی نداشته باشد، شاید یکی آن لحظه نتواند. در رستوران می نشینید پشتتان به سمت بیرون باشد. این کار یک رفتار انسانی است ربطی به دین و مکتب خاصی ندارد. معروف است در هامبورگ محله هایی که مسلمان نشین است غیر مسلمانها در ماه مبارک در ملاءعام چیزی نمی خورند و نمی آشامند.

اینکه ماه مبارک رمضان در جامعه اسلامی عده ای که به هر دلیلی نمیخواهند یا نمی توانند روزه بگیرند ابایی از روزه خواری علنی مقابل کودکان و زنان روزه دار نداشته باشند نشان دهنده فرهنگ و تربیت غلطی است که با مفاهیم انسانی هم ناسازگار بوده و به شدت نیازمند اصلاح است.

این را هم بدانید بچه کوچکی که روزه میگیرد و بخاطر روزه خواری علنی شما دهانش آب افتاده و آه می کشد زندگی تان را زیر و رو می کند.

 

وظیفه حکومت اسلامی در مواجهه با روزه خواری علنی چیست؟

  • سیدحمید مشتاقی نیا

فروشنده

سیدحمید مشتاقی نیا | يكشنبه, ۵ فروردين ۱۴۰۳، ۰۲:۴۲ ب.ظ

گفتیم مردم دنبال مدرک تحصیلی به خارج میروند؛ چه کاری است خب! خودمان دانشگاه پولی بزنیم ارزش علمی نداشت که نداشت. ملت مدرکشان را می گیرند ما هم پولش را.

گفتیم منطقه آزاد کیش و ... را شل میگیریم از حجاب و عفاف و ... کوتاه می آییم یک عده کمتر بروند دوبی و قطر.

گفتیم چرا عده ای راه بیفتند دنبال شبکه های ماهواره ای؟ خودمان شبکه نمایش خانگی و ... میزنیم یک خورده بزنند برقصند شوخیهای جنسی کنند در عوض اوضاع تحت کنترل خودمان باشد.

و... شده ایم مثال کسی که هم خدا را میخواهد هم خرما را. به مردم فهمانده ایم پول باشد از ضوابط کوتاه می آییم مثل فروش طرح ترافیک.

هدف آقایان که کسب درآمد بیشتر است اما حتی اگر خوشبین باشیم که قصدشان خیر و از جنس دغدغه فرهنگی است تجربه ثابت کرده اباحه گری محدود در هر عرصه ای به مرور جای خود را باز کرده و در همه سطوح جامعه فراگیر می شود.

امروز کشف حجاب و روزه خواری علنی در سطح جامعه رواج گسترده پیدا کرده و دل مومنان را به درد می آورد. مسئولین هم شل و ول شده و صرفا تماشا می کنند. 

فقدان استراتژی فرهنگی، خوشبینانه ترین نقد به عملکرد نظام در حفظ احکام دینی است. وگرنه تجویز اختلاط زن و مرد در ورزشگاهها و دانشگاهها و بی مبالاتی نسبت به کنترل فضای مجازی و سکوت در قبال چپاولگری بانکها و بی توجهی به ضرورت کاهش سن ازدواج از طریق حذف دروس زائد و عملکرد ضعیف و شبهه ناک دستگاههای نطارتی نسبت به جولان مافیای قدرت و ثروت و کج دار و مریز بودن عملکرد نهاد عدلیه و ... قطعه های خاکستری پازلی است که ناظر بی طرف را نسبت به صداقت و اراده مسئولان در اجرای آموزه های مکتب وحی و گسترش سبک زندگی مطلوب ملی و دینی دچار تردید می سازد.

  • سیدحمید مشتاقی نیا

ام المومنین

سیدحمید مشتاقی نیا | چهارشنبه, ۱ فروردين ۱۴۰۳، ۰۶:۳۳ ب.ظ

فهمید لحظات آخر عمرش است. گفت سه وصیت دارم.

یکی اش این بود ای رسول خدا از من راضی هستی؟!

پیامبر بغض کرد. خدیجه جان! تو که همه زندگی ات، همه اعتبارت، همه دارایی ات، همه آبرویت را به پای من و رسالت من گذاشتی، این چه حرفی است دیگر جانم؟ تو در منزل من بسیار سختی کشیدی، دختر اشرافی عرب! در اقامه دین خدا با هر چه که داشتی کوشیدی، همسر مجاهد من، نازنین خدیجه محمد...

وصیت دیگرش را که اصلا رویش نشد مقابل رسول خدا به زبان بیاورد. فاطمه را فرستاد به پدر بگوید من از تاریکی و تنهایی شب اول قبر و حساب و کتاب آن در هراسم. می شود آن رختی که در زمان نزول وحی بر تن داشتی را کفنم قرار دهی، بلکه تقدس آن نظر لطف خدا را به سویم جلب کند!

الله اکبر. این حرف را خدیجه ای به زبان می آورد که جبراییل امین از قول خدا فرمود سلام مرا به او برسان. هیچ منّتی نداشت نه سر محمد نه بر سر خدا که من به حکم و اقتضای جهاد کبیرم و ایثاری که داشتم زندگی ام را دادم پس لابد نگاه ویژه خدا را دارم و وظیفه اوست که کارم را جبران کند و... خیر؛ تا آخر هم خودش را بدهکار خدا و راه خدا می دانست.

یک وصیت دیگری داشت بانوی اول اسلام به رسول الله فرمود مبادا بعد از من زنی از زنان عرب به فاطمه که عمر و نفس و جان من است کج خلقی کند، سیلی به صورتش بنوازد ...

دعای خدیجه اجابت شد. تا زمانی که فاطمه کودک بود، مادر پدر بود و نور چشم رسول و... اما بعد از حیات ظاهری رسول، خدا را شکر خدیجه نبود و ندید و نشنید ماجرای کوچه را، زن عرب که نه، نامرد گردن کلفت خبیث راه را بر او بست و چه بر سر پاره تن رسول الله آورد.

دهم شوال روز وفات ام المومنین، بانوی نخست اسلام، همسر نمونه عالم خلقت، شهیده صبر و استقامت و ایمان، خدیجه کبری سلام الله علیها تعزیت باد.

 

مشرق نیوز - طرح/ وفات حضرت خدیجه(س)

  • سیدحمید مشتاقی نیا

این خانم همه جا هست

سیدحمید مشتاقی نیا | جمعه, ۲۵ اسفند ۱۴۰۲، ۰۳:۰۹ ب.ظ

photo_2024-03-15_16-32-35_0wxo.jpg

 

اولین عصر ماه مبارک رمضان، نخستین برنامه زندگی پس از زندگی در ماه نو، داوود (محمد) سلیمانی، جوان میهمان برنامه بود. ماجرای حادثه ای را تعریف کرد که سال 96 برایش اتفاق افتاد. داشت با موتور به محفل مناجات شبانه ماه مبارک می رفت. تصادف کرد. بیهوش شد سر و صورتش غرق خون بود. دید خانمی با چادر خاکی از راه رسید. چهره اش پیدا نبود. دستی به سر و صورت او کشید و گفت خوب می شوی.

مادر یوسف داورپناه می گفت ضدانقلاب ها مرا بردند گوشه بیابان، جنازه پسرم را انداختند جلوی پایم، گفتند بنشین با دست خودت باید او را دفن کنی. خودشان با اسلحه ایستادند دور تا دورم. دلم داشت از جا کنده می شد. هیچ کس نبود به فریادم برسد و تسکینی به دردم بدهد. دیدم خانمی با چادر مشکی آمد کنارم گفت آرام باش، لااله الاالله بگو، الله اکبر بگو، زمین را بکن...

عبدالحسین برونسی رفت قابله بیاورد نتوانست. درگیر کارهای انقلاب شد. در غیاب او خانمی نجیب آمد خانه شان خودش را قابله معرفی کرد. بچه را راحتتر از آنچه تصور میشد به دنیا آورد. تعارف کردند چیزی نخورد، چیزی نگرفت. گفت اسم دختران را بگذارید فاطمه و رفت.

همسر منوچهر مدق می گفت من خانم را بیرون خانه دیدم، اما منوچهر که روزهای آخر عمرش را می گذراند گفت او هم همراه آن مرد به عیادتم آمده بود داخل. بعد که رفتند می گریست من از شما شفا نخواستم، شفاعتتان کافی است، حالا که خودتان را به من نشان دادید دیگر میلی به ماندن ندارم.

زندانبان عراقی آب خنک را می آورد جلوی دهان اسیر مجروح ایرانی، اما می ریخت روی زمین و مسخره اش می کرد. دو روز این کار را کرد. شب سوم رفته بود خانه. صبح مادرش با غیظ و غضب به او گفت تو داری چه کار می کنی؟ چه بلایی داری سر ما می آوری؟ دیشب خانمی آمد به خوابم گفت به پسرت بگو اگر یکبار دیگر بچه های مرا آزار بدهد زندگی اش را سیاه میکنم.

هلال بن نافع گفت دیدم پسر علی نفس های آخرش را می کشد. گفتم لااقل تشنه از دنیا نرود. رفتم یک ظرف آب آوردم. ملعون گفت دیگر دیر شده. کارش را تمام کردم. گفتم تو که کارش را تمام کردی دیگر چرا بدنت به رعشه افتاده؟ با حیرت گفت لحظات آخر که روی سینه اش نشسته بودم صدای بانویی را شنیدم که لرزه بر اندامم انداخت از ته دل می گفت: غریب مادر حسین.

++++

این خانم برای پدرش هم مادری میکرد.

  • سیدحمید مشتاقی نیا

دل شکسته باشید

سیدحمید مشتاقی نیا | پنجشنبه, ۲۴ اسفند ۱۴۰۲، ۰۵:۰۶ ب.ظ

قرص درمان "قلب شکسته" کشف شد! | پایگاه خبری جماران

 

اگر می خواهید به هر چه می خواهید برسید از دل شکسته استقبال کنید. هر وقت زمین خوردید، گره ای افتاد، کسی چیزی گفت و... دلتان شکست اول از همه خدا را شکر کنید زیرا درهای رحمتش به روی شما باز شده است. گفته اند بین دل شکسته و خدا هیچ حجابی نیست. حرفتان مستقیم به گوش خدا می رسد و ملائک آمین گوی دعایتان هستند.

زیباترین و مطمئن ترین راز عالم که کلید سرنوشت و نجات مادی و معنوی ما در آن نهفته، دل شکسته است. هر وقت دلتان شکست و هوس ریختن اشک داشتید، خدا را شکر کنید و بعد هر چه می خواهید، از او بخواهید. شک نکنید به گنجهای هستی نزدیک شده اید و سخت ترین راهها پیش پایتان هموار خواهد شد. 

به گمانم خدا خدایی شدن را در دلهای شکسته قرار داده، یا خودش هم دل شکسته است که حالِ دل شکستگان را درک نموده و تقدیر عالم را در کف آنها قرار می دهد.

غروبهای ماه مبارک رمضان و فشار تشنگی و گرسنگی و خستگی، دل ها را گاه مغموم و حالها را دگرگون می سازد. فرصت خوبی است. اول خدا را شکر کنیم که این لحظات را در اختیار مان قرار داده و بعد هر چی نیکی است برای دیگران و خود طلب نماییم که بسیار به اجابت نزدیک است.

الحمدلله چنین خدایی داریم که دل دار بندگان است و غم و اندوه مخلوقاتش را با یک آه از صحیفه قلبشان می زداید. ثروتمندترین مردم دنیا آنهایی هستند که دلشان شکسته است.

و البته مواظب باشیم دل کسی را نشکنیم که بازنده دو عالم خواهیم بود.

  • سیدحمید مشتاقی نیا

برای خدا آبروداری کنیم

سیدحمید مشتاقی نیا | سه شنبه, ۲۲ اسفند ۱۴۰۲، ۰۷:۳۵ ب.ظ

همین یک جو اعتباری که در اجتماع داریم، دور و بری هایمان جواب سلاممان را می دهند، جایی میرویم تحویلمان میگیرند، چند نفری هستند که حالمان را می پرسند، نظرمان را جویا می شوند و... مرهون لطف و بزرگواری خداست. خداست که باطن عفن ما را مخفی نگاه داشته و آبرویمان را خریده و به ما اعتبار داده است.

روزه داری سخت است. گاهی آدم خسته و عصبی می شود. اما خب اجرش به تحمل همین سختی است. نکند با پرخاشگری و دعوا و بگو مگو با اطرافیان، آبروی خدا را ببریم. بگویند طرف چون روزه دار است بی اعصاب و غیر قابل کنترل شده است.

برعکس، اگر این ماه بیشتر شاد و خوش خلق تر باشیم راه خدا را تبلیغ کرده ایم. دیگران متوجه می شوند ما چون روزه دار هستیم به خدا نزدیک شده و رفتارمان را اصلاح نموده ایم.

در خاطرات شهید مدافع حرم، معلم دلسوخته و عارف، مجید عسکری جمکرانی می خواندم مهری را هر شب زیر بالش می گذاشت. صبح قبل از نماز که بیدار می شد همان جا سجده شکری به جا می آورد که خدا جان دستت درد نکند روز دیگری را هم دیدم و توفیق عبادت کسب نمودم.

حالا هر روز نه لااقل سالی یکبار خدا را شکر کنیم که فرصت بندگی دست و پا شکسته ای نصیبمان شده است. الحمدلله، دم خدا گرم ماه رمضان دیگری را درک نمودیم. بدان امید که با روزه داران حقیقی اش محشورمان سازد.

 

حکایت لبخند معلمی که شوق پرواز داشت - ایرنا

  • سیدحمید مشتاقی نیا

خدا سلام!

سیدحمید مشتاقی نیا | دوشنبه, ۲۱ اسفند ۱۴۰۲، ۱۱:۳۵ ق.ظ

سلام" نام خداست ، - عکس ویسگون

 

سلام خدا! باز ما آمدیم. دوباره ماه تو شد و نوبت لوس بازیهای ما رسید. نعوذ بالله تو را خنگ فرض کرده ایم. بزرگواری ات را به حساب سادگی ات گذاشتیم. اما تو خدایی، بزرگتر از آنچه که در وصف و وهم بگنجد. می دانی رفیق نیمه راهیم. می دانی دنبال رابطه یکطرفه ایم و خرمان که از پل بگذرد به هر چه دوستی و رفاقت است پشت پا می زنیم. می رویم دنبال کار و رندگی مان، روز از نو و روزی از نو تا رمضان سال بعد. اینها را خودت میدانی و به هر آنچه پیدا و نهان است اشراف داری اما باز هم خودت را میزنی به آن راه، برایمان خدایی میکنی، جنبده ای را بدون روزی رها نمی کنی.

خدا جانم ما باز آمدیم در طلب دستهای مهربان و آغوش گرم تو. دم افطار دوباره خودمان را برایت لوس میکنیم. باز هم قرار است با تو عهد ببندیم که مسیرت را رها نسازیم. خودمان هم میدانیم سر این عهد باقی نخواهیم ماند. ولی شیرین است همین چند لحظه با تو بودن و احساس پشت گرمی داشتن. از مادر مهربان تری خدا و دل نرمت غرور پدرانه خدایی ات را به کرنش وا می دارد. انبوه خطاهای ما را به غمزه چشمی زدوده و حس سبکبالی و پرواز را به جانمان می نشانی.

سلام خدای من. ماهت مبارک. دور هم که باشیم می بوسیمت و سال نوی خودسازی و عید بازگشت به اصالت خویش را به تو هم تبریک میگوییم. امیدوارم بتوانیم خرق عادت نموده و دلت را یکبار هم که شده از دست خود شاد نماییم. 

  • سیدحمید مشتاقی نیا

بفهم برادر

سیدحمید مشتاقی نیا | دوشنبه, ۶ شهریور ۱۴۰۲، ۰۶:۴۵ ب.ظ

photo_2023-08-28_18-23-36_i33g.jpg

 

این بابا لااقل در ظاهر که طلبه است نان حوزه خورده و پول امام زمان برایش هدر رفته. هوس دلقک بازی دارد و خودنمایی یا واقعاً حالی اش نیست خدا می داند. متلک انداخته که چرا عباس موزون قرار است در دانشگاه درس آیین زندگی بدهد و او آیین مردگی را بیشتر بلد است!

کاری که عباس موزون در رمضان این سالها در سیمای جمهوری اسلامی انجام داده و معنویت و معاد را به زندگی مردم وارد کرده به اندازه کار فرهتگی صدها طلبه موثر بوده و ارزش دارد. اتفاقاً اسم برنامه اش هم بوده زندگی پس از زندگی.

این پسرک اما نمی داند که مرگ هم بخشی از زندگی است. آنانی که در این دنیا خوب زندگی میکنند زندگی ابدی شان نیز خوب و زیبا خواهد بود. آیین زندگی، آیین مردگی هم هست، مرگ نه به معنای پایان هستی که خاستگاه مادی و بینش حیوانی دارد؛ مرگ باوری به معنای ورود خدا در لحظات زندگی، اعتقاد به حساب و کتاب قیامت و زمینه سازی برای حیات طیبه جاودانه در پیشگاه مبدأ هستی. 

  • سیدحمید مشتاقی نیا

حسینِ خدا

سیدحمید مشتاقی نیا | شنبه, ۲ ارديبهشت ۱۴۰۲، ۰۲:۴۸ ب.ظ

از خدا شکایت داشتم - زندگی پس از زندگی ۱۴۰۲ | شبکه 4 - ۲۴ فروردین ماه ۱۴۰۲

 

امسال ماه رمضان خیلی ها با برنامه قرآنی محفل که از شبکه سوم سیما پخش میشد صفا کردند اما من مثل سالهای اخیر طرفدار برنامه زندگی پس از زندگی یا بعبارت دیگر، مرگ قبل از مرگ! بودم.

همه مهمانهای امسال این برنامه حرفهای خوب و جالب و مفیدی برای بینندگان داشتند اما گل حرفهای آنها حرفی بود که از زبان یک جوان سابقا شرور بیان شد.

مرد جوان خوزستانی مقیم قم که سابقه اعتیاد و نزاع و پرخاشگری و مزاحمت داشت گفت: من آن موقع خدا را قبول نداشتم اما حسین را دوست داشتم!

یاد رسول ترک افتادم، یاد شاهرخ ضرغام و... خیلی ها در طول تاریخ بودند و هستند و خواهند بود که در اتصال به شبکه اهل بیت عاقبت به خیر شدند. اتقوا الله و ابتغوا الیه الوسیله.

برای همین است که گفته اند حسین کشتی نجات است و مصباح هدایت. آن که مقصد را نمی داند اما عنان کار را به راه بلدی معتمد می سپارد حتما به مقصد خواهد رسید. من ارادالله بدأ بکم.

برای همین است آن عالم اهل سنت می گفت شما شیعه ها مناسبت های متعدد دارید و در هر مناسبتی فرصت جذب مردم به دین را پیدا می کنید.

برای همین است که وهابیت ساخته استعمار به دنبال زدن نشانه های دین و علائم مذهبی است.

برای همین است که امام گفت محرم و صفر است که اسلام را زنده نگه داشته است.

برای همین است بچه های فاطمه در سخت ترین شرایط جنگ، با عشق به اباعبدالله حماسه هایی بزرگ و بی نظیر در جبهه ها خلق کردند.

برای همین است که شیطان اصرار دارد روضه نگیریم پولش را بدهیم جای دیگر. غافل از اینکه روضه ها انسان سازند و انسان تربیت شده محفل اشک، اهل مسئولیت و دستگیری است.

برای همین است گفته اند یکی از فلسفه های وجود امامت، ترسیم الگو و ارائه نمونه عملی از نسخه نجات بخش دین است.

برای همین است زندانبان های بعثی فریاد یاابالفضل اسرا را که میشنیدند عقب می رفتند.

برای همین است که نیروهای داعش تا فریاد یا زهرا میشنیدند چارچوب بدنشان به لرزه می افتاد.

برای همین است که گفته اند حسین بالاترین نعمت خدا به شیعیان است و اگر او را از شیعیان بگیرند دیگر بها و منزلتی نخواهند داشت.

محرم، ترجمان انسانی ماه رمضان است و تمثیل زمینی معارف دین. برنامه هدایت و سعادت بشر بدون ذکر مثال و تصویر نمونه، ممکن است ابتر بماند. حسین را و زینب را و عاشورا و پیام نهضت ابدی و ناتمام کربلای اباعبدالله، بهار احیای فطرتهای خفته و فصل بیداری دلهای غبار گرفته است.

تبلیغ و کار فرهنگی برای اهل بیت، بالاترین فعالیت سازنده دلسوزان دین محسوب شده و اثر نورانی آن در پرورش و هدایت انسانها همواره ملموس و شگرف خواهد بود. برای حسین قدم بردارید.

  • سیدحمید مشتاقی نیا

نوروز فطر، مبارک

سیدحمید مشتاقی نیا | جمعه, ۱ ارديبهشت ۱۴۰۲، ۰۸:۴۲ ب.ظ

عکس تبریک عید فطر به دوست | عید فطر مبارک رفیق | حیاط خلوت

 

عید فطر بر شما مبارک. مبارک یعنی هر کار خوبی که انجام می دهید بیشتر از انتظارتان ثمر بدهد.

فطرة الله التی فطرالناس علیها خدا همین که به اصالت خودمان برگردیم و فطرت را بر غریزه ترجیح بدهیم خوشحال می شود.

اعمال ما آن قدری نیست که سزاوار لطف بی کران الهی باشد، اما خدا، خداست و به وسعت نظر خودش بال مهربانی زیر پای مان می گستراند.

خدای ماه رمضان خدای بعد از ماه رمضان هم هست. امیدوارم پاکی و صداقت و حس قربی که این ایام نسبت به خدا داشتیم بعد از این ماه هم در سیرت خویش دنبال نماییم.

شب فطر، شب قدر اعمال و نیّات ماست و روز فطر، نوروز خجسته بازگشت به اصالت خویش. اوفوا بعهدی اوف بعهدکم مربوط است به همین شب و روز فطر. اعمالمان را با محک رضایت خدا بسنجیم، تقدیرمان بر سعادت دو عالم رقم خواهد خورد و حیاتی نو را تجربه خواهیم نمود.

امشب دوباره متولد میشویم اما پاک زیستن یا در سیاهی غلتیدن بسته به اراده و رفتار خودمان دارد. خدا کند از خدا جدا نشویم. یادمان داده اند روزی چند بار در اذان فریاد الله اکبر سر بدهیم تا یادمان نرود بالاتر از خدا چیزی نیست و رنگ خدا بهترین رنگهاست. صبغة الله و من احسن من الله صبغه. حیف که مشکل ما فراموش کاری است.

گمشده ما خداست و آرامش و خوشبختی هر دو عالم در گرو وصلت جاودانه با خالق یگانه ای است که ما را از روح خودش آفریده. از او هستیم و به او بر می گردیم. پس باید با او زندگی کنیم.

  • سیدحمید مشتاقی نیا

قیمت خون

سیدحمید مشتاقی نیا | جمعه, ۱ ارديبهشت ۱۴۰۲، ۱۲:۰۱ ق.ظ

خون شهید احیاگر ارزش‌های یک ملت است

 

پدر نداشت، مادر نداشت، فک و فامیلها رهایش کرده بودند. پول و پله ای هم که نداشت. نوجوان بود و تنها و یتیم. محلی ها دلشان سوخت. نوبت گذاشتند هر کدام دو هفته او را ببرند خانه نگهداری کنند تا اینقدر آواره نباشد. همینطوری هم که آب و غذا به او نمی دادند. دیدند پسر خوبی است سر به زیر است حرف گوش کن است. بعضی ها تا می کشید او را به کار می گرفتند از کشاورزی و دامداری و باغداری تا نظافت منزل و ... چیزی نمی گفت. توقعی نداشت. سرش پایین بود. لقمه نانی می خورد، لباس کهنه دیگران را می پوشید خدا را شکر می گفت.

امام که دستور داد جبهه را خالی نگذارید خودش را به خط مقدم رساند. خدا دل پاکش را خرید و مهمان کربلا شد.

آن محل در طول جنگ، شانزده شهید تقدیم کرد. آب چشمه را در حوضچه ای هدایت کرده بودند تا همه بتوانند راحت از آن استفاده کنند. یکی پیشنهاد داد تصویر شهیدی از شهدای محل را پایین حوض نقاشی کنند. هر شهیدی را انتخاب می کردند فک و فامیلهای بقیه شهدا ممکن بود اعتراض کنند. فقط یک شهید بود که همه محل چون از او نگهداری کرده بودند او را از خودشان می دانستند. سالهاست هر کس که می رود از حوض چشمه روستا آب بردارد چشم در چشم حسن میشود و سلامی به او می دهد. مزار او هم تبدیل شده است به دارالشفاء. خدا به حرمت مظلومیت این شهید تنها و دلشکسته، قبر او را ملجأ و مأمن مردم قرار داده است.

یک ماجرای دیگر را هم بگویم و حرفم را بزنم.

دو کارگر افغانی بودند در قم وضع مالی خرابی داشتند. کارگری می کردند. عملگی و اسباب کشی و ...سخت ترین کارها را با کمترین دستمزد انجام می دادند. بعضی ها هم فقر و تنگدستی آن دو را که میدیدند احساس ارباب رعیتی پیدا کرده و پشت سر هم به آنها دستور می دادند. حرم بی بی که به خطر افتاد هر دو با دوستانشان به سوریه شتافتند. زینب دل شکسته شان را خرید و در کربلای دمشق ماندگار شدند. صحنه تشییع جنازه شان را از یاد نمی برم. پارچه سبز کشیده بودند روی تابوتشان. ملت ریخته بودند پارچه های سبز را تکه تکه می کردند تبرک با خودشان به خانه ببرند.

خونی که در راه خدا ریخته می شود قیمت دارد و کرامت می بخشد. اکرمته بالسعادة و الشهاده...

ماه خدا به اتمام رسید. حجم گناهان و قصور و گردن کشی ما آنقدر زیاد است که بعید می دانم با این العفو گفتن های دم افطار وزن چندانی از آن کاسته شود. جزو پایین مرتبه ترین بندگان خدا هستیم و آبرویی پیش خدا و اولیای خدا نداریم. جز ریخته شدن خونمان جوهر دیگری نمیتواند سیاهنامه اعمالمان را بپوشاند و ارزشی به حیاتمان ببخشد. از خدا بخواهیم توفیق ادای حق الناس را یافته و سپس با شهادت به دیدارش بشتابیم بلکه سرافکندگی مان کمتر شود.

  • سیدحمید مشتاقی نیا

آجر کوره جهنم

سیدحمید مشتاقی نیا | دوشنبه, ۲۸ فروردين ۱۴۰۲، ۰۴:۵۵ ب.ظ

 

عکسی منتشر شد با موضوع افطار معاون رئیس جمهور در امور زنان با روزه‌اولی‌ها در کوره‌های آجرپزی.

بله درست خواندید روزه اولی ها در کوره های آجرپزی.

دیده اید بانکها هفته دفاع مقدس که می شود گاهی کیسه های شن را به شکل سنگر مقابل ورودی شعبه می چینند، رییس و معاونین چفیه گردن می اندازند گاهی نوای کجایید ای شهیدان خدایی پخش می کنند و... خوشحالند که به سهم خود دینشان را به شهدا ادا کرده اند!

در حالی که همچنان به مشتری پولدار خدمات بیشتری می دهند، هوای فک و فامیلها و دوست و رفقایشان را دارند و... انگار نه انگار شهدا گفته اند نظام طبقاتی باید از بین برود، ریشه تبعیض و رانت باید خشکانده شود، امکانات نظام اسلامی باید در خدمت محرومان باشد و...

فلسفه روزه یکی اش لااقل این است که به یاد محرومان باشیم، لزوما نه به این معنا که برویم با آنها افطار و سحر نوش جان کنیم و عکس یادگاری بیندازیم بلکه بدین جهت که یادمان نرود برای از بین بردن فقر و محرومیت دارای رسالتی سنگین هستیم. باید برایمان سوال باشد چرا به رقم هدر رفت میلیاردها تومان سرمایه مملکت در زیر پای آقازاده ها و نامشخص بودن مبالغ هنگفت قاچاق و اختلاس و ... بلاتکلیفی پرونده های سنگینی مثل فولاد مبارکه و... همچنان کودکانی با زبان روزه مجبور به کار و تلاش در کوره های آجرپزی هستند تا باری از دوش خانواده هایشان بردارند؟ باید برای شما سوال باشد در نظامی که قرار است زمینه ساز تمدن جهانی اسلام باشد چرا هر که محروم تر است شانس کمتری برای ورود به دانشگاه دارد؟ چرا در شعاع دو کیلومتری مسئولان پایین رده هم یک جوان بیکار پیدا نمی شود و....؟!

  • سیدحمید مشتاقی نیا

برای هم دعا کنیم

سیدحمید مشتاقی نیا | سه شنبه, ۲۲ فروردين ۱۴۰۲، ۰۸:۲۰ ب.ظ

photo_2023-04-11_19-57-35_kl0o.jpg

 

دعا سلاح مومن است. دعا در حق خود، نوعی توکل و توسل است که در کنار عمل، بستر تحقق آرزو و هدف را آماده می سازد. دعا در حق دیگران، هدیه ای با ارزش برای مومنان است که اتفاقا به اجابت نزدیک تر است.

خیرخواه دیگران باشیم و دل صاف داشته باشیم. از موفقیت های دیگران رنجیده نشویم و حسادت نورزیم. اصرار بر دعا، یک بعدش همین خودسازی است. انسانی که در حق دیگران دعا می کند در واقع باطن خودش را از بدی ها و بدخواهی ها صیقل می دهد.

دعا باعث رفع بلا هم هست و اساسا نوعی صدقه به شمار می آید.

این شبها در حق دیگران و خود دعا کنیم. فرصتی را خدا قرار داده تا دستهایمان به آسمان استجابت او نزدیک تر باشد. برای عاقبت به خیری خودمان و دیگران دعا کنیم. برای مستأجرها دعا کنیم صاحب خانه شوند. برای پدر و مادر و اولادمان توفیق بیشتر و سلامت طلب کنیم. برای بیکارها آرزوی اشتغال، برای بدهکارها دعا کنیم شرمنده کسی نشوند. برای مجردها به خصوص دختر خانمهای پا به سن گذاشته که گاه از حیطه تعادل خارج میشوند دعا کنیم به حق قران و به حق این شبهای عزیز و به حق مولا امیرالمومنین سر و سامان بگیرند و از علافی و در به دری نجات پیدا کنند.

دعا کنیم دلهای مردم دنیا به خدا نزدیک تر شود. اگر میخواهید زرنگی کنید خدا را زیاد شکر کنید؛ زیاد الحمدلله بگویید. تشکر از خدا هم ادب و عبادت اوست هم نعمتهایی را که داده افزون می سازد. دعا برای تعجیل در فرج امام زمان را از یاد نبریم.

این حقیر را از هم دعای خیر خویش فراموش نکنید. یاعلی مدد. در پناه حق

 

photo_2023-04-11_19-57-10_yzot.jpg

  • سیدحمید مشتاقی نیا

مسعود نبی، پیرمرد خوش قلب زیباکنار خلقت

سیدحمید مشتاقی نیا | دوشنبه, ۱۴ فروردين ۱۴۰۲، ۰۸:۱۵ ب.ظ

زندگی پس از زندگی» /آقای مسعود نبی؛ آنجا به من گفتند این ۶ نفر که در دنیا  هستند می‌میرند! + فیلم - رادار اقتصاد

 

به نام خودت دقت نکردی پیرمرد؟ تو قرار است "نبی" باشی. پیامبر درونت برانگیخته شود تا پیامبر بیرون مردم باشی. خبر بشنوی و خبر ببری که ایهاالناس! مرگ در دو قدمی شماست. برای دل کندن آماده شوید. دنیا را با همه آنچه که در آن است هیچ بدانید. ایهاالناس! حساب و کتابی هست. برای بدی هایتان "تنبیه" می شوید و اگر می خواهید بار گناهانتان سبک تر شود خوبی هایتان را بیشتر کنید. حقد و کینه و حسادت و قهر و لج را کنار بگذارید و در وادی محبت سکنی گزینید. گام هایتان را که درست بردارید به منزلگاه نور خواهید رسید و در شادی وصول در معراج حق، جاودانه خواهید شد.

مسعود نبی چنانی، پیرمرد زلال و با صفای گیلانی، همه عشقش در گرو همسرش بود. از سوم دبستان که تسبیحی از او به یادگار گرفت تا لحظات آخر عمر که بانو سر به شانه اش گذاشت، دستش را بوسید و حلالیت طلبید این عشق پایدار ماند و چقدر با صفا تأکید کرد او را از سوم دبستان دوست داشتم تا 24 سالگی که ازدواج کردیم، دست به او نزدم، حرام بود!

خدا عشق پاک پیرمرد رشتی را می شناخت. فصل جدایی که از راه رسید، عشق دیگری را جایگزینش ساخت. عشقی بالاتر را در دل او زنده نمود، دنیا را دوباره ببیند، نشانه های خدا را بشناسد، با معبود یکتا خلوت کند و با طبیعت عشق بازی نماید. این چند صباح زندگی جز گره ابروی یار نبیند و جز تشعشع وجود او را نشناسد.

شاید نداند این خداست که دارد با او عشق بازی می کند.

  • سیدحمید مشتاقی نیا

کار فرهنگی خدا!

سیدحمید مشتاقی نیا | جمعه, ۱۱ فروردين ۱۴۰۲، ۰۳:۳۹ ب.ظ

مهم‌ترین شرط خداباوری چیست؟

 

ماه رمضان به ظاهر دارد جسمت را درگیر میکند اما در واقع روحت را نشانه رفته است.
تشنه میشوی، گرسنگی را تحمل میکنی، جسمت شاید خسته شود ولی روحت انگار سبکبال می شود و لذت می بری. انرژی ات دو برابر می شود، حال خوشی داری که روزهای عادی زندگی نداری. حس زیبایی در تو شکل می گیرد که جای دیگری نمی توانی تجربه کنی.
خدا استاد کار فرهنگی است! برنامه ای برای تربیتت دارد که مو لای درزش نمی رود. تو را به نقطه ای می رساند که می فهمی هدفی داری و پوچ آفریده نشدی. گرسنگی و تشنگی و فشار را تحمل میکنی و لذت هم میبری چون می دانی آنکه باید ببیند می بیند و تو را این گونه می پسندد. تو را سبکبال و عاشق می خواهد. روح تو را برای خودش می خواهد. 
ماه رمضان، کارگاه انسان سازی خداست.
جذبه شگرف آن تار و پود وجودت را درگیر خود می سازد. درست مثل آهن ربا تو را هر آنچه هستی به خود جذب می کند. روح و جسمت، هر دو را پرورش می دهد و تعالی می بخشد. بزرگ می شوی و دیگر به امور کوچک دنیا مشغول نمیگردی. هدف داری و دنبال رشدی.
خدا را که باور کنی و در محاسبات زندگی ات دخیل بدانی دیگر از وعده فقر و تنگدستی و بیچارگی که وسوسه شیطان است به خود نمی لرزی و آماده گام های بزرگ میشوی. وسعت روزی خدا در ماه رمضان، توجه ویژه او به عباد خویش را یاداور میشود. 
 انسان روزه دار، پوچی و بن بست را بی معنا می داند. دیگر آرامش را نه در تمنیات مادی که در گرو اتصال به خدا می یابد.

اکرم پوراحمد

  • سیدحمید مشتاقی نیا