چرخ بر هم زنم ار غیر مرادم گردد...
برداشت رژیم این بود مدتی مردم را به آزادی ظاهری دلخوش کند بعد ریشه انقلاب را بخشکاند. جمشید آموزگار را روی کار آورد که شعار آزادی سر داد از آن طرف سید مصطفی خمینی را که امید آینده اسلام بود در نجف به شهادت رساند. به زعم آنها امام پیرمرد بود از این داغ حتماً کمرش شکسته می شد. جانشین آینده او هم که دیگر در میان نخواهد بود.
در جای جای ایران مراسم ترحیم برای سید مصطفی گرفته شد. همه جا اسم امام و فرزندنش بیش از پیش سر زبانها افتاد. رژیم تاب این همه توجه به رهبر مخالفینش را نداشت. با توهین وی در روزنامه رسمی و دولتی تلاش کرد ابهت او را در هم بشکند و وی را خرد و حقیر سازد. مردم قم در نوزده دی قیام کردند و شهید دادند و پشت سرشان چهله هایی در تبریز و کرمان و گرگان و ... برگزار شد که روند پیروزی انقلاب را سرعت بخشید و کار رژیم را تمام ساخت. قیام مردم محاسبات رژیم را بر باد داد.
عملیات کربلای چهار شکست خورد. دشمن از زیر و بم کار اطلاع داشت و ظرف چند ساعت عملیاتی که قرار بود والفجر ده لقب بگیرد به کربلای چهار تغییر نام داد. این پیروزی برای دشمن شیرین بود و برای ما بسیار تلخ. ظاهر امر این طور است وقتی عملیاتی به شکست می انجامد مدتی دست برتر با لشکر پیروز خواهد بود. نیروهایی که شکست خورده اند بی انگیزه می شوند، به مرخصی می روند و... اما سپاه اسلام در تصمیمی مهم و سرنوشت ساز محاسبه دشمن را بر هم زد. بلافاصله دو هفته بعد از ماجرای ام الرصاص، باز هم در نوزدهم دی، لشکرهای آماده سپاه با حفظ روحیه در منطقه عمومی شلمچه وارد میدان شدند. کربلای پنج بزرگترین عملیات انهدامی رزمندگان اسلام بود که درسی عبرت آموز به دشمن داد که پس از آن دیگر به تکاپوی صلح و آتش بس افتاد و فهمید یارای نبرد با نیروهای پرانگیزه ایران را ندارد.
ما در نوزده دی دوبار بساط محاسبات دشمن را بر هم زدیم. هم انقلاب ما مدیون 19 دی 56 است هم دفاع مقدس مرهون 19 دی 65. اگر از تاریخ عبرت بگیریم و همواره با توکل بر خدا واکنشی دور از انتظار دشمن را نشان بدهیم پیروز میدان خواهیم بود.