اشک آتش

از اسلام ناب آمریکایی بیزارم!از ادعای برتری هویج بر بسیج!از اسلام بی خطر بیزارم...از اسلام آسه برو آسه بیا...اسلام پاستوریزه...اسلام عبدالملک مروان...اسلام بنی امیه و بنی العباس...اسلام شیوخ منطقه!!...اسلام پر عافیت و بی عاقبت...
----------------------------------------------------------------------------------
باید گذشتن از دنیا به آسانی
باید مهیا شد از بهر قربانی
با چهره خونین سوی حسین رفتن
زیبا بود اینسان معراج انسانی

پیام های کوتاه
تبلیغات
Blog.ir بلاگ، رسانه متخصصین و اهل قلم، استفاده آسان از امکانات وبلاگ نویسی حرفه‌ای، در محیطی نوین، امن و پایدار bayanbox.ir صندوق بیان - تجربه‌ای متفاوت در نشر و نگهداری فایل‌ها، ۳ گیگا بایت فضای پیشرفته رایگان Bayan.ir - بیان، پیشرو در فناوری‌های فضای مجازی ایران
بایگانی
آخرین نظرات

۵۸ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «عاشورا» ثبت شده است

مثل کوه، مثل دریا، همچو باران

سیدحمید مشتاقی نیا | دوشنبه, ۵ شهریور ۱۴۰۳، ۰۷:۴۳ ق.ظ

صدای معلم | تقدیم به کوه صبر و استقامت بزرگ بانوی کربلا ؛ حضرت زینب (س)

 

دو روز پیش خانواده ای که از مشهد برای تفریح به چالوس آمده بودند به هشدارها توجه نکرده و به رغم نامساعد بودن شرایط دریا برای شنا وارد آن شدند. 

زن سی سال سن داشت، هفت ماه بود که باردار بود. دختری ده ساله هم داشت. در آب غرق شدند و جان باختند.

مرد خانواده از این مصیبت در خودش فرو رفت. حالش بد شد. یازده و نیم همان شب از غصه جان داد و رفت.

سالها پیش در جریان زلزله کرمانشاه خانم روانشناسی بود که به عنوان مشاور از تهران به مناطق زلزله زده اعزام شد. مراجعه کنندگان او زنها و دخترانی بودند که داغ عزیزانشان را شرح داده و از او کمک می خواستند. این خانم طاقت شنیدن این همه درد و رنج و مصیبت را نداشت. سکته (یا به نقلی خودکشی) کرد و جان باخت. 

خدا همه شان را رحمت کند و به بازماندگانشان صبر بدهد. داغ عزیز سخت است؛ نمی توان کتمان کرد.

از این دست خبرها و اتفاقات بسیار است.

اما

فدای دل عمه جانمان بشوم. بچه بودیم میوندار هیات گاه وسط دسته به زبان مازنی دم می گرفت: اَتِّه زن و این غم، زینب صبره قِربون...

زن بود. داغ شهادت دو جوانش را دید. شهادت برادران و برادر زادگان و بستگان و دوستانش را دید. تشنگی و غارت و اسارت دید. می نشست گریه و زاری می کرد به خدا جای شماتت نداشت. شد پشت و پناه و بزرگ و عقیله کاروان که هیچ، دیگران را دلگرمی می داد که هیچ، با بیان غرّا و منطق استوارش ایستاد بساط یزیدیان را در همان نخستین روهای پس از اسارت در دارالاماره کوفه بر هم ریخت و روشنگری هایش اشک و آه مردم و حتی مأموران اموی را درآورد، مرز حق و باطل را مشخص کرد و حسین و راه حسین را تا ابدیت تاریخ در اهتزار نگه داشت.

  • سیدحمید مشتاقی نیا

اسلام همیشه در تقابل با ظلم است

سیدحمید مشتاقی نیا | يكشنبه, ۴ شهریور ۱۴۰۳، ۰۶:۴۱ ق.ظ

photo_2024-08-24_18-01-03_ox6m.jpg

 

شایان مصلح پسر خوبی است اگر حرف بدی می زند از روی نفهمی اوست. او بارها در صفحات مجازی به اهل سنت توهین کرده است. فوتبالیست و شاعر اهل بیت است که جذب فرقه شیرازی شده. فرقه ای که بال دوم اسلام آمریکایی و مکمل تفکر داعش در دامن زدن به جنگ بین شیعه و سنی و ایجاد حاشیه امن برای صهیونیسم و آمریکاست.

او در جدیدترین پست مجازی خود حمایت از مردم فلسطین در راهپیمایی اربعین را به خاطر سنی بودن خلاف مکتب حسین علیه السلام و همراهی با شمر بر شمرده و توصیه کرده که در اربعین صرفا باید برای ظهور و فرج امام عصر عج دعا کرد!

عده ای درخواست برخورد قضایی با هتاکی ها و تحریفهای مکرر او را مطرح کرده اند. اگر قرار است شیعه لندنی در قم آزادانه دفتر و دستک داشته باشد برخورد با عمله های بیسواد و ابله آنها ضرورتی ندارد. اما خوب است از طرف مدیریت فرهنگی باشگاهها یا تربیت بدنی با او صحبت شود. خوب است دوستانی چون سید رضا نریمانی که برای جذب و دلجویی او را به هیات خود دعوت کرده اند با وی بیشتر صحبت کنند.

والله اگر به زن و بچه شمر هم تعرض و ظلم شود ما سکوت نمی کنیم. والله علی علیه السلام در صفین آب را به روی دشمنان خود نبست و انسانیت را زیر پا نگذاشت. والله علی ما فرمود حق دارید بخاطر کشیده شدن خلخال از پای زن یهودی از غصه دق کنید. مگر می شود دم از حسین علیه السلام زد و در مقابل مظلومیت و گرسنگی کودکان فلسطین و یمن و آفریقا و ... سکوت کرد؟ مگر دستور نداریم در برابر ندای یا للمسلمین مظلوم در هر جای جهان بی تفاوت ننشینیم؟ اسرائیل که جای خود دارد در مکتب عدل اسلام حتی اگر یک به ظاهر شیعه ای به ناحق دست روی کودک اهل سنت بلند کند ما طرفدار کودک بی گناهیم. از مولایمان آموختیم کونا  للظالم خصما و للمظلوم عونا.

مگر می شود روی وجدان پا گذاشت؟ حسین بن علی فرمود اگر دین ندارید لااقل آزاده باشید. یعنی دین وجه تکامل یافته فطرت و آزادگی و شرافت است. یعنی حتی اگر لامذهب هم باشید و حسین را گناهکار بدانید نمی توانید حمله به خیمه زن و فرزندانش را توجیه کنید. نمی شود وجدان داشت و آوارگی زن و کودک فلسطینی را دید و گفت به درک! چون سنی هستید حقتان است؛ ما امام حسینی هستیم!! 

حسینی که آزادگان جهان با هر دین و مسلکی او را در طول تاریخ رهبر خود خوانده اند را اینگونه تخریب کنیم، رواست؟

مگر اسرائیل فقط دشمن سنی هاست و با شیعه کاری ندارد؟ همین دیروز در مسجد «بنی‌صالح» در شمال غزه ریختند قرآنها را به آتش کشیدند. قرآن سوزی بارها در اروپا هم اتفاق افتاده. همانطور که خیلی از مسلمین فرق ارتدوکس و کاتولیک را نمی دانند خیلی از غربی ها هم فرق شیعه و سنی را نمی دانند. در همین فلسطین هم شیعیانی زندگی و مبارزه می کنند، چرا از آنها دفاع نمی کنید؟ بزرگان و مردم غزه بارها اعلام کرده اند مبارزه با ظلم را از مکتب عاشورا آموخته اند. اسرائیل جنوب لبنان را گرفت منطقه شیعه نشین نبود؟ صدها هزار شیعه در جریان اشغال عراق به دست آمریکایی ها کشته شدند چرا رگ غیرت تشیع لندنی تکان نخورد؟ دست اسرائیل و آمریکا برسد ایران را تکه تکه نمی کنند؟ در تمام سالهای نبرد با تکفیری های سوریه و عراق که بهترین جوانهای ما پرپر شدند شایان مصلح و امثال او می توانستند ولو به صورت نمادین سلاح در دست گرفته و به جنگ با داعشی ها که از قضا سنی مسلک بودند بروند؛ اما نرفتند و در گوشه عافیت، پول پارو کرده و گاه و بیگاه پارازیتی ول داده اند. تو خیلی دلداده اهل بیتی چرا به جای نام اصلی ات که "علی" است خودت را "شایان" معرفی می کنی؟ 

چقدر حدیث و آیه داریم در ضرورت اتحاد مسلمین، در ضرورت دفاع از مظلوم و مبارزه با جور؟ اگر می شود با آمریکا و اسرائیل و انگلیس متحد بود چطور نمی شود با مسلمانان اهل سنت که مشترکات بیشتری داریم اتحاد داشت؟!

خدا نیامرزد طیف شیرازی را که با تفکیک عقل از منطق دین، اینطور بچه های ساده ما را به خدمت اسرائیل در می آورند.

  • سیدحمید مشتاقی نیا

پرستش به مستی است

سیدحمید مشتاقی نیا | سه شنبه, ۲۳ مرداد ۱۴۰۳، ۰۶:۴۹ ب.ظ

photo_2024-08-13_07-13-13_t0lm.jpg

 

اوضاع که اینطور نمی ماند

آن قدر کوچک می شوم اندازه گرد و غبار، پای زائرانت چسبیده و هر روز به طواف می آیم

و

آنقدر بزرگ می شوم زانو زده، دست باز کرده و میدان حرمت را در آغوش می گیرم

جسم و روحم برای توست

زائر عابر و پلاک موقت نمیشوم

منتظر کربلای موعود خویش می مانم؛ جام سرخ عشق و مستی و رقص وصال. می خواهم از آن تو باشم و تو از آن من.

  • سیدحمید مشتاقی نیا

سوغات عاشورا

سیدحمید مشتاقی نیا | جمعه, ۵ مرداد ۱۴۰۳، ۰۵:۴۸ ق.ظ

photo_2024-07-25_05-39-24_e6r9.jpg

 

صبح عاشورا بعد از نماز صبح دسته عزاداری که از گلزار شهدای علی بن جعفر علیه السلام به سمت حرم کریمه اهل بیت به راه افتاد خاک و گل و کاه زینت بخش سر و روی عزاداران حسینی بود که همه هم از قشر جوان بودند. یک پر کاه را از زیر پای آنها به غنیمت برداشتم.

میگویند آیت الله بروجردی خاک زیر پای عزاداران حسینی در روز عاشورا را به رسم تبرک بر چشم بیمارش کشید و شفا گرفت.

میگویند آیت الله میلانی دستمالی پارچه ای را به اشک صورت جوانها می مالید و سفارش کرد روز تدفینش با او به خاک بسپارند.

خدا ما و نسل ما را تا ابد ریزه خور خوان کرامت اهل بیت قرار دهد که در دو عالم سرمایه ای بالاتر از حبّ این خاندان شریف نداریم.

  • سیدحمید مشتاقی نیا

عاشورا عید نوروز است!

سیدحمید مشتاقی نیا | سه شنبه, ۲۶ تیر ۱۴۰۳، ۰۶:۲۲ ب.ظ

photo_2024-07-15_18-20-27_dv1d.jpg

 

عاشورا همان رستاخیز اول فروردین است؛ قدر است، عرفه و مبعث و فطر است. هر روزی عاشورا نیست. عاشورا هر روزی است که ورای قالبهای به ظاهر متضاد اشک و لبخند، به اصالت خویش بازگردی و فطرة الله التی فطر الناس علیها را تجسم ببخشی. انسان اگر خودش باشد با همان بن مایه ای که از دم حیات بخش نفخت فیه من روحی آفریده شده، عبد است اما آزاد است بنده است اما خداست. عید ما روزی است که در آن گناه نکنیم. گناه فقط بی مبالاتی نسبت به چارچوب تشریع نیست. بی اعتنایی به دایره تکوین بالاترین گناه اشرف مخلوقات عالم است.

روزی که خودت باشی و عالم را آن گونه که خدا خواست به تسخیر خویش درآوری، از بند زمان و مکان و قیود نفسانی رهیده باشی؛ آن روز است که قدر خود را دانسته، معرفت حقیقی به معبود یافته، به فطرت خویش بازگشته رستاخیز و بعثت روح را رقم زده و در عاشورای قرب الهی به راهی که تو را می خواند لبیک خواهی گفت. مگر فلسفه خلقت و عبادت جز رسیدن به کمال است؟ اکملت لکم دینکم در غدیر ولایت انسان کامل نهفته است. آن که مسیر تکامل فطری را طی کرده و گام در راه امام بگذارد مصداق خلیفة الله خواهد بود.

عاشورا و قدر و مبعث و فطر و عرفه تو نوروز است اگر در جایگاهی بایستی که در قاموس خلقت برایت تعریف شده. جشن و عزا بهانه است. اشک و لبخند وسیله است. به خود بیاییم و به سوی خدا برویم. تسلیم ابزارها و قلاده ها نباشیم و فارغ از هیاهو و دلبستگی و چرب و شیرین و زرق و برق و فراز و فرودهای دنیا ذوب در حقیقت باشیم. ذلیل دنیا نباشیم و شرافت وجودی خویش را در وسعت روح جسته و غریق دریای محبت معبود شویم. یاران عاشورایی حسین از آنچه رنگ تعلق بگیرد جدا شده و گناه تشریع و تکوین را ترک نموده و مقام حلّت بفنائک را به چنگ آوردند. شادی و تبسم و وجد و مجد اصحاب اباعبدالله در تابلوی آسمانی شام آخر از آن روست که عرفه و قدر و فطر و بعثتشان در نوروز عاشورا رقم می خورد. وقتی خودت باشی آنگونه که خدا آفرید و از بالا به دنیا نگاه کنی و رنگ و لعاب مادی را بی ارج بدانی و خود را در مسیر کمال بیابی، ورای قالبهای اشک و لبخند و عزا و جشن در قلبت سرور سروری را حس خواهی کرد. خدا باش به همه چیز خواهی رسید. شرط خدایی شدن خدایی زیستن است، در بند نبودن و حق گفتن و حقیقت جستن. شرط شهید شدن، شهیدانه زیستن است رها بودن از بازی های زودگذر و اندیشه و عمل در مسیر خود بودن و خدا جستن. نظر به وجه الله می کند قطره ای که به دریای خلقت و فطرت و رحمت رسیده و دریا شده است. سیمرغ عشق و جلوه وحدانیت حق، تویی اگر بال و پر عاشقی گشوده و در حق مخلوق از زاویه محبت و هدایت و خدمت، خدایی نموده و خاک آستان خلقت و محو دریای عظمت آفرینش قرار بگیری. عاشورا را در دلت جشن بگیر اگر خوب گریستی، خوب فکر کردی و قرار گذاشتی به خود بازگشته، حسینی بمانی و حسینی بمیری. اللهم اجعل محیای محیا محمد و آل محمد و مماتی ممات محمد و آل محمد(ص).

  • سیدحمید مشتاقی نیا

حسین جامع

سیدحمید مشتاقی نیا | يكشنبه, ۲۴ تیر ۱۴۰۳، ۰۴:۴۳ ب.ظ

photo_2024-07-13_16-31-24_3t8j.jpg

 

برنامه ریزی منافقان و نقشه های شیطانی دشمن برای مبارزه با مناسک دینی سر جای خود. یک نکته ای گاهی باعث نگرانی می شود که جای توضیح دارد.

بعضی مداحها و منبری ها شاید از سر خیز شاید برای آنکه بازارشان شلوغ شود هی این جمله را تکرار می کنند که امام حسین امام همه است و همه را با هر وضع و حالی که باشند خریدار است. 

این مساله از یک جهت درست و از یک جهت باعث سوءبرداشت است. امام امام هدایت است برای همه انسانها. حرّ را هم که راه و آب را به روی طفلان اباعبدالله بست به خیمه راه داد اما حرّی که توبه کرده بود. رسول ترک و شیخ حسین کبیر و ... هم در محفل اباعبدالله صاحب نفس شدند اما بعد از تغییر مسیر و اصلاح. 

هر کس می تواند به حسین ارادت داشته باشد اما دقت کنیم که وسعت کشتی محبت حسین به معنای تأیید عمل مدعیان نیست. راه اهل بیت از مسیر گناه و ظلم و بی حیایی نمی گذرد. حسین چراغ هدایت است برای آن کس که دنبال هدایت باشد. اسلام دین تکثرگرایی نیست. کسی که اصرار دارد راه اشتباه و رفتار گناه خود را به صورت علنی و با پرده دری ادامه دهد در عین حال زیر پرچم اباعبدالله هم باشد باید بداند همان اباعبدالله شهید راه هدایت و مبارزه با منکر بود. طبعاً عاشقان حسین هم حق دارند این فرد را مخاطب فریضه امر به معروف و نهی از منکر خود قرار دهند.

  • سیدحمید مشتاقی نیا

دست تو باز است حسین

سیدحمید مشتاقی نیا | جمعه, ۲۲ تیر ۱۴۰۳، ۰۶:۵۴ ق.ظ

‫اشک‌های مجری با شنیدن داستان تحول مهمان، سرازیر شد + فیلم‬‎

 

اسم احمد صادق نیا را دوست دارم. برایم خاطره انگیز است. نام یک شهید بابلی است. در نوجوانی برای اولین بار که می خواستم درباره شهدا بنویسم از او نوشتم. خواب خوبی هم پشت سرش دیدم که در ذهنم ماند.

با توجه به کسالتی که دارم این شبها را در خانه ماندم و توفیق حضور در مراسمی را نداشتم. میترسم بروم این ویروس لامصب را به دیگران منتقل کنم امام حسین یقه مرا بگیرد خیری که برای ما نداشتی زدی چند نفر از مریدان ما را هم ناکار کردی!

شبها برنامه محفل را می بینم که البته انصافا زیبا و اشک آور است.

پریشب به طور اتفاقی در شبکه نسیم متوجه برنامه ای شدم با نام سرگذشت. البته این برنامه سالهای قبل هم پخش می شد اما چون ساعتش مصادف با ساعتی است که اغلب عزاداران حسینی در تکایا و مساجد هستند نتوانست به اندازه برنامه رمضانی عباس موزون دیده شود.

مهمان برنامه سرگذشت مردی خرم آبادی بود به نام احمد صادقی نیا. تشابه اسمی او با شهید احمد صادق نیا باعث شد برنامه را دنبال کنم. او جوانی عرق خور و لاابالی بود که با دعای مادر و اشاره اباعبدالله متحول شد و به یکی از زلال ترین عاشقان و خادمان مکتب حسین علیه السلام تبدیل گردید.

پیشنهاد میکنم این قسمت از برنامه را در اینترنت جستجو و تماشا کنید یا لااقل پنج دقیقه طلایی آن را در نشانی زیر ببینید:

http://www.yjc.ir/00aovR

 

  • سیدحمید مشتاقی نیا

سید خندان در اصفهان

سیدحمید مشتاقی نیا | پنجشنبه, ۲۱ تیر ۱۴۰۳، ۱۰:۵۲ ق.ظ

هم رزمانش به او سید خندان می گفتند/ گره گشایی اش را اگر بگویم یک کتاب قطور  می شود | ندای اصفهان

 

حسی که همیشه در وداع یا تشییع شهدای افغانستانی و پاکستانی به من دست می داد این بود که مبادا تفاوتی در تجلیل شهدا دیده شود. هر چقدر برای شهدای هموطن خودمان مایه می گذاریم باید برای برادران شهید فاطمیون و زینبیون نیز همت به خرج داده و پای کار بیاییم. غربت این بچه ها چه آنها که اصلا کسی را در ایران ندارند تا بر مزارشان برود یا معدود بازماندگان و خانواده هایی که زین پس باید با غربت و تنهایی بیشتری دست و پنجه نرم کنند دل آدم را به درد می آورد.

خوشحال شدم که دیدم انتشارات دارخوین اقدام به چاپ کتابچه ای از خاطرات سید هادی حسینی معروف به سید خندان از رزمندگان دلیر افغانستانی مقیم اصفهان به قلم سرکار خانم معصومه حلیمی نموده است. امیدوارم همه شهدای مدافع حرم مدفون در ایران هم با تلاش دلسوزان فرهنگ ایثار و شهادت به جامعه معرفی شوند.

این شهید به فنلاند رفته بود و موقعیت مادی خوبی برایش فراهم شده بود؛ اما به همه تمایلات دنیایی پشت پا زد و به عشق حضرت زینب و در دفاع از حریم ناموس علی به میدان خطر و خط مقدم آتش و خون رفت و به عاشورای ناتمام اباعبدالله پیوست. می گفت اول حرم حضرت زینب را آزاد کنم بعد به زیارت حرم برادرش بروم. حرم زینب سلام الله که آزاد شد سرافرازانه به دیدار خود حضرت نه در کربلا که در عرش رضوان الهی شتافت و جرعه نوش می ساقی کوثر گردید.

آنچه در سوریه رقم خورد و خروش رزمندگان شیعی، جبهه توحش و عصیان به پشتیبانی غرب و صهیون را به شکست کشانید دستاورد انتقال صحیح فرهنگ جهاد و مقاومت از دوران دفاع مقدس به نسل جدید جامعه بود. بی شک پرورش و اشاعه فرهنگ و خاطرات رزمندگان جبهه نور در دفاع از حرم آل الله می تواند زمینه ساز شکل گیری لشکر بزرگ توحید در تحقق تمدن جهانی اسلام و ظهور منجی بشریت به شمار آید.

  • سیدحمید مشتاقی نیا

سیدِ بغداد

سیدحمید مشتاقی نیا | سه شنبه, ۲۹ خرداد ۱۴۰۳، ۱۰:۲۸ ق.ظ

دانلود و خرید کتاب سید بغداد محمد طعان ترجمه محمد رضا شیخی محمدی

 

کتاب سید بغداد را خواندم و لذت بردم اما؛ ضعفی نگران کننده هم داشت که نمی شود کتمان کرد.

تبدیل اندیشه های دینی به اثر هنری از ایده تعزیه خوانی آغاز شد که تا کنون ادامه یافته.

کتاب دکتر و پیر اثر شهید هاشمی نژاد یک گام تاریخی در راستای تبدیل مباحث عمقی ایدئولوژیک به محصول نسبتا هنری جذاب بود. کتابی با موضوع حجاب را در همین وبلاگ معرفی کردم که استدلالهای موافقین و مخالفین آن را در قالب داستان بلند طراحی کرده بود که در نوع خود جالب بود. این کتاب، دختران آفتاب نام داشت که به پیشنهاد یکی از دوستان خواندم و انصافا لذت بردم، هر چند کمی طولانی و گاه ملال آور بود.

کتاب سید بغداد اثر یک پزشک لبنانی ساکن فرانسه به نام دکتر محمد طعان است که پیش تر سناریست بوده و بعدها به عرصه نگارش رمان رو آورده است. این کتاب به زبان فرانسه نوشته و سپش به فارسی برگردانده شده است. یک جورهایی خلق داستان شباهت داشت به سریال شب دهم جناب حسن فتحی که نمیدانم دکتر طعان آن را دیده و ایده اش را از آن برداشت کرده یا نه.

کتاب سید بغداد، تلاش مخلصانه یک پزشک لبنانی برای ادای دین به مکتب شیعه و بیان توحش صدام و حزب بعث و ناجوانمردی و ادعاهای پوچ آمریکاست که از این منظر بسیار با ارزش است. خیلی از اهالی هنر انگار کورند و فراتر از رویاها و خلسه جنسی دغدغه ای نداشته و واقعیتهای اطراف را نمی بینند. محمد طعان تلاش کرد آموزه هایی از مکتب شیعه را در جوامع غربی معرفی کند. به هر حال هر اثری که در فرانسه منتشر یا ارائه شود به طور معمول در دنیای غرب دیده خواهد شد. از این بابت باز هم از این نویسنده توانا باید تشکر کرد؛ اما

برادر بزرگوار ما جایی از کتاب، خرافه ای را هم جزو مذهب جا زده که درست نیست. علمای شیعه معتقد به شناخت میزان نفوذ شیطان در وجود انسان از طریق ریختن سرب مذاب در آب سرد و قضاوت پیرامون شکل حاصل شده نیستند. نویسنده ارجمند اطلاعات خوبی پیرامون تاریخ سیاسی عراق، وضعیت جغرافیایی و تفاوت نگاه قبایل  مختلف عرب و کرد و ... داشت. دو جای داستان هم تأکید کرد صدام آغازگر جنگ بر ضد ایران بوده است. ای کاش زحمت می کشید پیرامون مبانی شیعه در عصر غیبت هم تحقیقی صورت می داد. متأسفانه دو بار در کتاب تأکید می کند وظیفه شیعه در عصر غیبت صرفا عزاداری و گریه و انابه و استغفار است و باید دست روی دست بگذارد، بنشیند تا گناه در عالم فراگیر شده و روزی امام عصر ظهور نماید!

واقعاً این همه احکام دین پیرامون امر به معروف و نهی از منکر، ظلم ستیزی، ضرورت یاری رساندن به مظلوم، حمایت از مستضعفین، اهتزاز شعائر الهی، احکام قضا و دیات و ارث، جهاد و نفی سبیل و... ارزش مطالعه و تدقیق نداشت و نویسنده را با ابعاد اجتماعی دین آشنا نمی ساخت؟ اسلام آیین فردی و مناسکی و اخته شده نیست و برای اداره زندگی بشر از گهواره تا گور برنامه دارد. اسلام اجازه سکوت در قبال ظلم و اعانه بر اثم را نمی دهد. منتظر واقعی حضرت برای یاری رساندن دین و اجرای احکام الهی تلاش می کند و می داند که حضرت در زمان ظهور نیازمند پایگاه اجتماعی و یاورانی آماده و پا به رکاب است. انتظار حقیقی عین شهادت طلبی است. هر که خواهان ظهور حضرت حجت و اشاعه فرهنگ ولایت و امامت است ندای هل من ناصر سالار شهیدان را در هر نقطه ای از تاریخ که ایستاده باشد لبیک می گوید و زمینه ظهور را با ترویج فرهنگ مقاومت و حق باوری و ظلم ستیزی مهیا می سازد.

  • سیدحمید مشتاقی نیا

حمید نوری، عرفه و عاشورای قربان!

سیدحمید مشتاقی نیا | يكشنبه, ۲۷ خرداد ۱۴۰۳، ۰۸:۴۰ ق.ظ

مقاله ای در مورد منطق الطیر عطار نیشابوری | مرکز پژوهشی موسسه آوای توحید

 

حمید نوری در مصاحبه اش گفت دیروز در هواخوری زندان سوئد بودم امروز در تهران و ان شاءالله عید قربان را کنار خانواده ام هستم، در حالی که منافقین می گفتند حتی خدا هم نمی تواند تو را آزاد کند. این کار خداست...

در این ماجرا و ماجراهای مشابه برای ما عبرت و درسی وجود دارد. همه در مقابل خدا هیچیم. اناالرجل و منیت و تکبر در مقابل خدا مسخره و پوچ است. معروف است سازنده کشتی تایتانیک گفت این کشتی را خدا هم نمی تواند در آب غرق کند. در همان سفر اول غرق شد! یا ماجرای نمرود و مرگ دردناک به واسطه یک پشه ... در مقابل خدا غرّه نشویم. ضعف خودمان را بشناسیم و در همه امور به او متصل شویم.

خدا خدای ناممکن هاست. آنقدر اعجاز از خودش نشان داده که ناامیدی از او برای اهل خرد ناممکن است. آنکه خدا را دارد غنی است و بی خدا هر که هست و هر چه که دارد فقیر و محتاج و ذلیل خواهد بود.

امروز روز عرفه است. عرفه یعنی شناخت. فردا عید قربان است، عید قرب و نزدیکی و بندگی خدا. شناخت مقدمه انس و قرب الهی است. کسی می تواند نفس و هر آنچه که بدان تعلق دارد را در پیشگاه الهی ذبح کند که خدا را بشناسد و بداند بدون او هیچ است و با او همه چیز. صبغةالله و من احسن من الله صبغه. هر که به رنگ خدا در امد خدایی شد. آب حیات و رمز جاودانگی ما در اتصال به معبود است. دادن سر نه عجب داشتن سر عجب است. حسین علیه السلام نمونه جهانی و تمدن ساز جاودانگی در محضر خداست. هند و غزه و سومالی و یمن و نیکاراگوئه و بوسنی و... هر جا مقاومتی جانانه و تاریخ ساز در برابر ظلم صورت گرفت نام و یادی از اباعبدالله نیز در میان بود. حسین ماند و هر انکه به شهدای کربلای ناتمام تاریخ پیوست به حکم قاطع "التی حلّت بفنائک"، جاودانه گردید.

به قول عطار:

جان چه خواهی کرد، بر جانان فشان     در ره جانان چو مردان جان فشان

  • سیدحمید مشتاقی نیا

نروم جز به همان ره که تو ام راه نمایی

سیدحمید مشتاقی نیا | يكشنبه, ۶ خرداد ۱۴۰۳، ۰۸:۳۶ ب.ظ

photo_2024-05-26_20-36-09_tx7.jpg

 

هر دو فرزند خمینی هستند و وصفی از او را به دوش می کشند.

خمینی روح الله بود، روح خدا در کالبد زمان و چون ابراهیم بر فرق بتهای زمانه کوبید و کاخهای ستم و استبداد را به لرزه انداخت.

سید روح الله عجمیان با شهادتش جانی دوباره به انقلاب بخشید، نقاب از چهره تزویر و مدعیان دروغین آزادی زدود و توحش و نفاق شان را بر ملا ساخت.

سید ابراهیم رئیسی بت تبختر و فرعونیت و جاه طلبی و کبر را در هم شکست. یکبار دیگر نشان داد جمهوری اسلامی رئیسی دارد اما رئیس، نه! هر کس در هر مقامی که باشد "مسئول" است و نوکر ملت.

آیا این قاب ساده، اتفاقی ثبت شده است؟ کسی از پشت پرده حوادث عالم خبر ندارد. هر دو مسافر اربعین اباعبدالله در طریق کربلا و بیعت با نهضت عاشورا هستند نه فقط در قاب کوچک تصویر که مرام و مسلکشان نیز عاشورایی بود. هر دو مظلوم زیستند و مظلوم شهید شدند؛ اما شهادتشان راه سبز ایمان و هدایت و ایستادگی بر صراط حق را بیش از پیش روشن ساخت و انقلابی در دلها رقم زد. شهادت یک انتخاب است، ثمره اختیار در سلوک حیات. شهید، بیدار است و فلسفه شهادتش بیدارگری است. این خصلت شمع است که می سوزد و نور می پراکند. پیر میکده جماران فرمود "خدا می داند راه و رسم شهادت کور شدنی نیست."  سلیمانی ها، رییسی ها، زاهدی ها،عجمیان ها، علی وردی ها و ... حجت خدا هستند. چراغ راه خدا خاموش ناشدنی است و مردان روزگار را گرد خود جمع می کند. عاشورا به پایان نرسیده، ندای هل من ناصر سالار شهیدان، لبیک اصحاب صدق و ایمان و جهاد و شهادت و رستگاری را تا انتهای تاریخ طلب نموده و دلداگان کوی وصل را به مسلخ عشق فرا می خواند. هر که دارد هوس کرببلا بسم الله...

  • سیدحمید مشتاقی نیا

در حاشیه تهدید داعش

سیدحمید مشتاقی نیا | يكشنبه, ۱۲ فروردين ۱۴۰۳، ۰۵:۴۷ ب.ظ

شهادت یکی از پاسداران سپاه تهران توسط تروریست‎ها - خبرگزاری مهر | اخبار  ایران و جهان | Mehr News Agency

 

داعشی صهیون!

تو که حرفی از شهید و شهادت و استقامت و توکل و قیام نشنیده بودی، فرهنگ و مرامت، توسری خوری و انفعال و ذلت پذیری بود تا اینکه انقلاب ما پیروز شد، حرف امام در گوش جهان پیچید، فرهنگ ایثار و جهاد و شهادت، نسخه نجات بشریت از شرّ ظلم و جور و استکبار قرار گرفت و تو به اراده اربابانت مامور شدی مفهوم جهاد و شهادت را به تحریف برده و کتاب خدا را در جنایت و ناجوانمردی تفسیر نمایی و دست به اسلحه ببری و کودک و زن و مرد و پیر و جوان بی گناه را وحشیانه به قتل برسانی.

تو حالا برای ما که پیام آور ایثار و شهادتیم و مکتبمان علوی و فاطمی و حسینی است رجز خوانده و تهدید به شهادت میکنی که مثلا شب قدرمان را به خاک و خون میکشانی به خیالت محفل نورانی این شبهایمان را خلوت کنی؟

احمق! نخواندی و نشنیده ای بزرگترین آرزوی ما در شبهای قدر، امضای صحیفه اعمالمان به خط سرخ شهادت و جرعه نوشی از باده حیات بخش ساقی کوثر است. حاج قاسم های ما تربیت یافته شبهای قدر هستند.

ما وارث محراب سرخ کوفه و زمین تفتیده نینواییم، جامانده قافله عشق و وصالیم. ما پژواک ندای ملکوتی فزت و رب الکعبه را از خانقای بازی دراز تا کوچه پس کوچه های غریب غزه تجسم بخشیده و مکتب شهادت را با پایمردی و محبت و سعادت بشریت و دستگیری از انسانها تفسیر نموده ایم. نجوای شب و رزومان است:

این تیغ تیز و این قفای گردن من

جانا ز سرخی کن کفن پیراهن من

اللهم ارزقنا توفیق الشهادة فی سبیلک

  • سیدحمید مشتاقی نیا

عاشوراییان و گروهان فاطمه الزهرا

سیدحمید مشتاقی نیا | سه شنبه, ۷ آذر ۱۴۰۲، ۰۲:۳۷ ب.ظ

شهید هــادی محـــمد زاده

 

به لطف خدا نگارش کتابی را بر اساس خاطرات برادر محمود محمدزاده از فرماندهان دلیر اطلاعات عملیات لشکر 25 کربلا دست گرفتم که مطالبش برای خودم بسیار شیرین و آموزنده بود. این کتاب حاوی خاطراتی از حضور گروهان خط شکن فاطمه الزهرا از گردان عاشورا در عملیات کربلای 4 است. آنچه که بیشتر به فال نیک گرفتم آغاز کار کتاب در ابتدای ماه محرم بود و اتمامش که دیروز در سالروز شهادت حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها صورت گرفت. امیدوارم مورد توجه و قبول حضرت مادر قرار بگیرد.

در این مدت با خاطرات شهدای گرانقدری چون هادی محمدزاده، عبدالله شریفی، ایرج سورکی آزاد، محمدباقر دلدار، محمدباقر ملازاده، عبدالحسین حیدری، حسین بابازاده، محمدرضا مجیدی، خانقاه جهانگرد، وسکره، تازیکه، دباغی، گراییلی، و... زندگی کردم که ساعات خوشی برایم رقم زد.

ان شاءالله آن دنیا از شفاعت شهدا محروم نباشیم.

  • سیدحمید مشتاقی نیا

بانوی اول ایران

سیدحمید مشتاقی نیا | چهارشنبه, ۳ آبان ۱۴۰۲، ۰۹:۰۸ ب.ظ

حرم فاطمه معصومه - ویکی‌پدیا، دانشنامهٔ آزاد

 

ابراهیم اگر ابراهیم شد و خوش درخشید نمیتوان نقش بانوی بزرگی چون هاجر را در زندگی او نادیده انگاشت. به پیامبر خدا آنقدر ایمان داشت که بپذیرد با طفل شیرخوارش در صحرا تنها بماند. شیطان در قالب پیرمردی خیرخواه به سویش رفت بلکه احساسات مادرانه اش را برانگیزد تا مانع از عزم ابراهیم برای ذبح اسماعیل شود. هاجر اما گفت تسلیم محض خدا و پیامبرش هستم و بس. دل ابراهیم قرص شد و در مسلخ عشق سربلند تاریخ گردید.

موسی اگر موسی شد دل دریایی مادرش یوکابد بدرقه راهش در امواج سهمگین نیل بود و اراده زن پاکدامن تاریخ سازی چون آسیه او را از کاخ ستم تا میعاد نبوت و هدایت، همراهی نمود.

یک محمد بود و یک خدیجه. ایثار مادر امت آنقدر بزرگ بود که رسول الله شهادت بدهد اقامه دین مدیون عظمت وجود و شخصیت آسمانی این بانوی بزرگ است.

خطبه فدکیه در حقیقت خطبه ولاییه بود. فاطمه کمر به حمایت حق بسته بود. مثل شیر می غرّید و از ولایت علی دم زده و غاصبان را رسوا می نمود. امروز اگر سیرت و غیرت علوی اسوه مردان عالم است به برکت بیان و منطق و کلام فاطمی است.

زینب عصاره فاطمه و علی بود. شیر زن دشت کربلا که افشاگری و روایتگری حکیمانه اش مکمل نهضت عاشورا شد. بنیان یزیدیان را برباد داد و مبدأ خیزش ابدی مستضعفان جهان در تأسی به قیام اباعبدالله گردید.

یک اسلام است و یک فاطمه معصومه. قم اگر قم است و آشیانه آل محمد(ص)، حوزه اگر حوزه شد و مادر انقلاب گردید، ایران اگر مهد بیداری جهان شد و پرچم آزادگی ملتها در مبارزه با ظلم را در پهنه گیتی به اهتزاز درآورد مرهون شمع وجود دختر موسی بن جعفر است.

نقش زن در اسلام را اگر میخواهید بدانید به عظمت وجود بانوانی بنگرید که محور اندیشه حماسه و ایمان قرار گرفته و حیات نور دین و فطرت را در هجوم سیاهه بیداد و عصیان و تغافل و غارتگری، محافظت نمودند.

  • سیدحمید مشتاقی نیا

تازه جنگ شروع شد!

سیدحمید مشتاقی نیا | شنبه, ۷ مرداد ۱۴۰۲، ۰۸:۵۶ ق.ظ

یادداشت | تجلیات توحیدی حضرت زینب (س) - خبرگزاری حوزه

 

گیرم حسین را کشتید با راه حسین چه میکنید؟ شما حق را نشناختید، قدرت منطق و نفوذ سخن حق را نشناختید، نفهمیدید آه مظلوم اثر دارد، ادع الی سبیل ربک بالحکمة و الموعظة الحسنه را درک نکردید، شما زنیب را نشناختید و خون ریختید و رفتید به زعم خودتان پیروز شدید اما قرنهاست که حرف زینب به کرسی نشسته است: فوالله لاتمحون ذکرنا و لا تمیت وحینا. پیام عاشورا ماند و منشأ هزاران خیزش مستضعفان عالم در تاریخ قرار گرفت.

چه کرد این بانوی صبر و بصر. یک روز کلامش خط رسوایی جریان باطل قرار گرفت یک روز بارگاهش حرم اصحاب هدایت و مرز بین دو جبهه حق و باطل شد.

دنیا بر مدار زینب می چرخد. هر کس پیام عاشورا را گرفت و درس آزادگی آموخت و کاخهای ستم را لرزاند و زیر بار ظلم نرفت مرهون مجاهدت شیر دختر علی است. از کینه منطق و بیان نافذ او بعد از چهارده قرن، همه اذناب ستم جمع شدند تا بارگاهش را با خاک یکسان کنند که به حکم غیرت وارثان نهضت کربلا تیرشان به سنگ نشست.

جایگاه و قدرت زن در اسلام را می خواهید ببینید، انقلاب زینب، خروش فاطمه، ایثار خدیجه، استقامت آسیه و ... را ببینید که چگونه علم توحید را بر بلندای تاریخ زنده نگاه داشتند. ام البنین را ببینید ...

  • سیدحمید مشتاقی نیا

عشق وعطش

سیدحمید مشتاقی نیا | جمعه, ۶ مرداد ۱۴۰۲، ۱۰:۰۰ ق.ظ

درباره ما | شوق وصال

 

عارف بالله شهید آیت الله سید اسدالله مدنی دوست داشت جواب این دو پرسش ذهنی اش را دریافت کند: این که آیا واقعا سلاله رسول الله است یا نه و اینکه به آرزوی دیرینه خود یعنی شهادت خواهد رسید؟ یک شب خواب اباعبدالله را دید که به او فرمود: یا بُنیّ انت مقتولٌ.

علی اضعر رنجبر، پاسدار وظیفه بود. خدمتش تمام شد داوطلبانه ایستاد خط برای بچه ها آب و شربت درست می کرد. کربلای پنج شلمچه مجروح بود و اسیر شد. گلویش زخم داشت. آب می خواست. با صدایی از ته گلو می گفت: آب... آب... فرمانده عراقی سوژه اش را پیدا کرد. او را نشاند زیر آفتاب، روحیه بقیه را ضعیف کند. فیلمبردار را هم خبر کرد. علی اصغر فهمید. با همان صدای ته گلو گفت: حسین... حسین... و دیگر صدایی از او برنخاست.

وسط عملیات مرصاد، کمال کورسل دید بچه های عراقی بدر بی طاقت شده اند. تشنگی امان همه را بریده بود. بلند شد و ایستاد. گفت: مگر ما آرزو نداشتیم ذره ای از عطش اباعبدالله را در عاشورا درک کنیم. خب اینجا هم عاشوراست و امروز هم کربلا... با تشنگی شهید شد.

فرماندهان بیت المقدس هفت می گویند خیلی از شهدای این عملیات شهدای عطش هستند. اواخر حتی شربت خنک هم رسید. اما زبان بعضی شهدا به کام خشکشان چسبیده بود و توان فرو بردن آب را نداشتند.

تکه کاغذی که به یادگار از گردان کمیل به جا ماند گزارشی کوتاه از شهادت رزمندگان در تشنگی بیابانهای فکه است. آخرش با این جمله تمام شد: فدای لب تشنه ات یاحسین.

سید حسن علی امامی قبل از والفجر هشت می رفت شناسایی. یک بار دوربین انداخت با تعجب گفت شما هم کربلا را می بینید؟ بارگاه اباعبدالله از اینجا پیداست.

علی اصغر خنکدار وسط عملیات روی قایق ایستاد. گفت بچه ها نگاه کنید اباعبدالله آماده است. سلامی داد و در آغوش حسین جای گرفت.

شهید حسین روح اللهی می گوید علی اصغر میرزازاده در آغوش من جان داد. آخرین لحظه سرش را بالا آورد، به اباعبدالله سلامی داد و آرام گرفت.

محمدزمان ولی پور موقع شهادت لبخند به لب داشت. یکی او را در خواب دید و علتش را پرسید. گفت من امام حسین را در آغوش گرفته بودم که لبخند زدم.

علی امرایی در خواب دید امام حسین از داخل ضریح، او را خطاب قرار میدهد. فرمود تو هم از ما هستی. به سوریه که رفت میدانست قافله حسین در انتظار اوست.

سید محمد حسینی کارگر افغانی کارگاه دمپایی سازی در قم بود. گفت برای خودم سوال است من که اینقدر در روضه حسین علیه السلام به سر و سینه می زنم آیا در دفاع از او هم میتوانم ادعایم را ثابت کنم. شهید که شد پدرش لبخند زد و گفت سید محمد ادعایش را ثابت کرد.

اسماعیل خانزاده قبل از اعزام به سوریه در دفترچه اش نوشت: "خدایا! دوست دارم آن چنان شهادتی نصیبم شود که وقتی در عالم باقی، تشرف به محضر مولایم، سرور و سالار شهیدان حضرت اباعبدالله علیه السلام پیدا کردم بگویم حسین جان، من هم جان ناقابل خود در راه خدا نثار کردم. آه چقدر شیرین و لذت بخش است آن لحظه برایم ...ای قادر متعال! دوست دارم خونم پاشیده شود تا دین تو حفظ بماند ..."

او با تمام عشقی که به دختر کوچک خود می ورزید، جملاتش را اینگونه به پایان برد: "چقدر برایم عزیز است که حتی حاضرم به خاطر شهادت، از نرگس عزیزم صرف نظر کنم ..."

عشق کربلای تو چه کرد با دل بچه های ما حسین جان. ندای هل من ناصر حسینی، لبیک یا خمینی؛ منشور مقاومت جهانی لشکر آخرالزمانی سیدالشهدا گردید.

حالا همه شان به حسین رسیده اند. حسین هم هوای شهدا را دارد. به حسین که سلام می دهیم به ارواح مطهر حل شده در وجود امام عشق نیز سلام می دهیم: و علی الارواح التی حلّت بفنائک...

از کرامات حسین است که عاشورا می شود و نمیمیریم. اگر امروز قالب تهی کنیم حق داریم. خدایا ما را با جامه سرخ شهادت در سرای مهر خویش بپذیر و نعماتت را با سعادت وصال در بزم عاشقان راستینت بر ما تمام کن. دنیا و آخرت، ما و نسل ما را از حسین جدا نساز. روضه یعنی باغ؛ بهشت ما آن جاست که یاد شهدا و سید الشهداء باشد. خدا را شکر یک عاشورای دیگر را هم دیدیم و در محفل عود به فطرت، فرصت توبه پیدا نمودیم. خدایا بر ما روا مدار که با بار گناه از عاشورای حسینت خارج شویم. حسین امام صداقت و پاکی و عدالت و غیرت بود. یاران راستینش نیز از همین جنس بودند. مباد با خدای خود بی صداقت باشیم و با بندگانش دور از عدالت. عاشورا بشود و ساخته نشویم، باخته ایم.

  • سیدحمید مشتاقی نیا

رسم عاشق کشی و شیوه شهرآشوبی

سیدحمید مشتاقی نیا | پنجشنبه, ۵ مرداد ۱۴۰۲، ۱۱:۱۹ ق.ظ

رسم عاشق کشی

 

عباس مجازی در کما بود. اسمش را هم صدا می زدند واکنشی نشان نمی داد؛ اما تا می گفتند حسین، با دست می کوبید روی سینه اش. خاصیت عباس این است که محو در وجود حسین باشد.

داوود ابراهیمی یل نستوه لشکر 27، در دوکوهه می دوید که پایش به چیزی گیر کرد و بر زمین افتاد. نشست به گریه. با تعجب پرسیدند مرد به این بزرگی بخاطر یک زمین خوردن ساده، گریه میکنی؟ در حال خودش نبود. گفت من دستانم را حائل کردم و به زمین خوردم؛ فدای پهلوان دشت کربلا که موقع زمین افتادن از اسب، دستی به بدن نداشت.

عباس تقی پور نفس های آخر عمرش را می کشید. دلش شکسته بود. از قبل گفته بود دوست دارم برگردم یکبار دیگر زن و فرزندانم را ببینم و بعد شهید شوم. اسرا دورش جمع شدند. یکی گفت به صاحب نامش متوسل شویم. ذکر یاابالفضل به آسمان رفت. ساعتی شده، نشده جانی دوبار گرفت و نشست. گفت آقایی با دست های بریده آمده بود بالای سرم... سالها بعد به وطن بازگشت، زن و فرزندانش را دید و بعد به خیمه اباعبدالله پیوست.

حاج قاسم هر سال فاطمیه ده روز مجلس روضه داشت. به مداح و سخنران سپرده بود جلسه اول و جلسه آخر را به قمر بنی هاشم اختصاص دهند. گاه وسط روضه بی تاب می شد و از مداح میخواست دیگر ادامه ندهد. بعد از شهادت، دست قطع شده اش هم بهانه روضه ابالفضل شد.

شهید حسینعلی فخری، یازده فرزندش را رها کرد و به جبهه رفت. مسئول تدارکات شد. در اوج آتش دشمن به بچه های خط، آب می رساند. گفتند خطرناک است ماشین را راحت می زنند. می گفت به نیابت از ساقی عطشان نینوا نمیخواهم تشنگی کربلا برای رزمنده ها تکرار شود.

بساط تفحص را که در طلاییه راه انداختند به ابالفضل العباس علیه السلام توسل پیدا کردند. اولین شهیدی که پیکرش بعد از سالها از دل طلاییه بیرون آمد، ابوالفضل ابوالفضلی اهل شهر کاشان بود.

رزمنده ای می گفت وسط عملیات والفجر هشت در فاو، کنار ساختمانی به محاصره دشمن در آمدیم. کارمان تمام بود. از نظر عده و عُده کمتر از حریف بودیم. به فکرمان رسید توسل کنیم به حضرت ابالفضل. چند خشاب خالی کردیم سمت دشمن که دیدیم دستهایشان را بالا برده و تسلیم شدند. بعد که ما را دیدند با تعجب گفتند تعدادتان که خیلی بیشتر بود. بقیه کجا هستند؟

خبرنگار خارجی آمده بود خط مقدم با کنجکاوی از رزمنده ای پرسید تانک تی 72 را چگونه میتوانید منهدم کنید؟ پاسخ شنید: با خرج یاابوالفضل!

بچه های شیعه در نبل و الزهرا محاصره بودند. سید روح الله عمادی، روضه حضرت ابالفضل را خواند و گریست و با همرزمانش به خط زد. روز تاسوعا به شهادت رسید. پیکرش را می خواستند عقب بیاورند دستش جدا شد و بر زمین افتاد.

مصطفی صدرزاده هیات زد اسمش را گذاشت اباالفضل العباس. مادرش تا شنید اشکش سرازیر شد گفت من تو را نذر ابالفضل العباس کرده بودم. او هم روز تاسوعا به قافله کربلا پیوست.

رسم بود وقتی می گفتند رمز عملیات یا ابالفضل است خیلی ها دیگر لب به آب نمی زدند.

امام سجاد فرمود همه شهدا به مقام عموی ما حضرت عباس غبطه می خورند.

او در حیاتش گره گشا بود که بعد از شهادتش نیز باب استجابت حوائج مردم شد. حیدر کرار دشت کربلا در مصاف با دشمن شهید نشد. رفت برای کودکان تشنه آب بیاورد که تیربارانش کردند. سه برادرش قبل از او در میدان شهید شده بودند. تا لحظه آخر اما به فکر اباعبدالله بود. حسین نتوانست پیکر او را به جمع سایر شهدا برساند. بنی اسد هم نتوانستند. مرقد مطهر عباس قرار است کمی آن طرف تر، روایت مستقلی از مردانگی و غربت جبهه اباعبدالله داشته باشد.

ام البنین مادر وفا و ادب، در کنج قبرستان بقیع، چهار قبر به یاد فرزندانش حفر کرد و به بهانه فراق آنها هر روز می نشست روضه اباعبدالله را می خواند. آل سعود زنها را به بقیع راه نمی دهند. دست تقدیر اینگونه رقم خورد حالا خانمها می آیند پشت دیوار مشبک بقیع، درست جایی که مزار حضرت ام البنین پیداست، فقط او را زیارت میکنند و روضه فرزنش ابالفضل را می خوانند و اشک می ریزند.

  • سیدحمید مشتاقی نیا

خدا داند که من طاقت ندارم...

سیدحمید مشتاقی نیا | چهارشنبه, ۴ مرداد ۱۴۰۲، ۱۲:۰۳ ق.ظ

پرچم ساتن یا علی اکبر - فروشگاه فرهنگی مذهبی آل طاها

 

فیض الله ذبیح نیا گفت دوست دارم مثل علی اکبر حسین از دنیا بروم. حرف شهید که روی زمین نمی ماند؛ بدنش، چرا!

 پیکر مطهر او بخشی از خاک کربلای چذابه شد.

مهدی صابری عاشق علی اکبر بود. آخرین دستنوشته ای که از او به یادگار ماند قطعه ای زیبا در وصف جوان رعنای اباعبدالله است. هیأتی که در یزدانشهر قم تشکیل داد به نام شهزاده علی اکبر بود. همان بچه ها همت کردند پیکر علی اکبر خامنه ای با شکوه تشییع شود. تا قبل از مهدی صابری شهدای غیرایرانی مدافع حرم را بی سر و صدا در بهشت معصومه به خاک می سپردند. او نخستین شهید مدافع حرم است که با سر و سینه زدن و اشک و آه جوانان آخرالزمانی نسل بنی هاشم در خیابانهای قم تشییع و با روضه حضرت علی اکبر تا معراج کربلاییان تاریخ بدرقه شد.

محمدحسین محمدخانی صدای خوبی نداشت. می آمد وسط که مجلس گرم کن سینه زنی هیأت باشد. به نوحه علی اکبر که می رسیدند گاه از خود بی خود می شد. با صدای بلند نغمه سر می داد:

انگار بنا نیست سری داشته باشی

سر داشته باشی جگری داشته باشی

انگار بنا نیست که ای پیر محاسن

این آخر عمری پسری داشته باشی

شیخ حسین کبیر نیمه های شب از خواب برخاست. گفت قلبم تیر می کشد. خبر شهادت پسرش را که آوردند فهمید همان لحظه که قلبش به درد نشست لحظه شهادت تنها پسرش بود. بعدها روضه علی اکبر که می خواند، می گفت من بالای سر پسرم نبودم جگرم اینگونه می سوزد وای به حال و روز پدری که با چشم خود شهادت جوانش را دید و آتش گرفت.

می گویند اهل دلی حضرت اباعبدالله را در خواب دید که در بالای سینه مبارکش حفره ای وجود داشت. فرمود این از داغ شهادت علی اکبر است.

در روایت داریم پدری که در زمان حیاتش داغ فرزند جوانش را ببیند بهشت بر او واجب است حتی اگر در فراغ او فزع کند؛ آن قدر که سوگ جوان سنگین است.

داغی که حسین از غم اکبر به جگر داشت جز خالق اکبر ز غم او که خبر داشت؟

داشت جوانش را تا میدان بدرقه می کرد دلش به درد نشست. آه کشید و فرمود اللهم اشهد قد برز الیهم غلام اشبه الناس خلقا و خلقا و منطقا برسولک و انّا اذا اشتقنا الی رویت نبیک نظرنا الیه. پدرها دوست دارند راه رفتن پسر جوانشان را تماشا کنند و لذت ببرند. حسین آه کشید و جوانش را در وسط معرکه نظاره کرد.

 وقتی علی اکبر بازگشت و بی تاب عطش بود و گفت: یا ابت العطش قد قتلنی و ثقل الحدید قد اجهدنی و هل الی شربة من الماء سبیل؟ آه کشید و فرمود: واغوثاه... صبر کن و ستیز، اندکی دیگر به ملاقات جدت خواهی شتافت و شربتی زلال از کوثر جنات حق خواهی نوشید که آبی گواراتر از آن نیست.

جوان، شبیه پیامبر بود و هم نام علی. عصاره غدیر بود. فرقش که شتافت و دید لحظات آخر حیات ظاهری است، به فکر آرامش و  تسکین پدر بود. دلداری اش داد و گفت: یا ابتاه علیک السلام هذا جدّی یقروک السلام و یقول لک عجّل القدوم علینا...

و باز پدر بود که می سوخت. صورت به صورت پسر نهاد و آه کشید: علی الدنیا بعدک العفاء.

حالا داغ یاران، داغ برادر، داغ طفل شیرخوار، داغ حمله به حرم وخیمه گاه، بماند.

آتش بر ابراهیم گلستان شد. از بیابان زیر پای طفل عطشانش آب زمزم جوشید. در قربانگاه نوجوانش آیه نازل شد دست نگه دار که فدیناه بذبح عظیم.

حسین اما همه داغهای عالم را دید. سوخت تا آتش عشق و محبت او حرارتی سرد ناشدنی در قلوب آزادگان عالم شود؛ تا چراغ هدایت و کشتی نجات امت باشد. یوم الحسین دارد در عالم فراگیر میشود. پرچم اسلام را یاد حسین بر کاخهای ستم فرو خواهد نشاند.

  • سیدحمید مشتاقی نیا

با مسلم شروع میکنیم

سیدحمید مشتاقی نیا | چهارشنبه, ۲۸ تیر ۱۴۰۲، ۰۱:۱۵ ق.ظ

موضوع: "مقایسه امتحان حضرت ابراهیم (ع) و امام حسین (ع) و پاداش آن‌ها" -  اللهم عجل لولیک الفرج، السلام علیک یا صاحب الزمان(عج)،الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی  مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ و عَجّل فَرَجَهم

 

میخواهی وارد محرم شوی باید مسلم باشی. رمز ورود به نهضت حسینی، اسلام است. تسلیم خدا بودن در زبان و بیان و قلم و ادعا نیست. مسلم غریبی کشید، تشنگی کشید، جراحت دید، اسیر شد، در یک قدمی شهادت هم به یاد حسین بود و دلسوز قیام خونینش.

رضا اسماعیلی را که سر می بریدند، بی تابی نکرد، گریه نکرد، نترسید، مردانه ایستاد و  گفت: یاعلی.

همایون مسکوب در فکر خودش غوطه ور بود. در دو راهی مرگ و زندگی، در کوران حادثه و حماسه پایش خواهد لغزید یا نه؟ روی مین که خوابید و معبر را باز کرد نفس راحتی کشید که در معرکه امتحان سربلند شده است.

مادر احمد کشوری بعد از شهادت او محمدش را هنگام نماز شب در هاله ای از نور دید. فهمید این پسرش هم ماندنی نیست. بی تاب نشد. نگفت که نرو. سفارش کرد راضی نیستم ساده و معمولی شهید شوی. مثل احمد بجنگ و شهید شو.

مصطفی چمران همه داشته های مادی عالم را داشت و در راه خدا هدیه داد.

حسین لشکری 18 سال اسارت کشید. هشت سال انفرادی بود. انواع بیماری ها به جانش افتاد. حاضر نشد به خواسته دشمن تن داده و  بر ضد کشورش مصاحبه کند.

عباس بابایی تسلیم خدا بود. هر چه مقامش بالاتر میرفت سختی بیشتری به جان میخرید. خانه سازمانی اش از همه محقرتر بود. خم میشد بچه شهید یا جانباز را روی دوش سوار می کرد و بر لبش گل لبخند می نشاند. لحظه وصال که فرا رسید با تن رنجور و نفس های شمرده اش زمزمه کرد: مسلم سلامت میکند یاحسین.

خون نوزاد شش ماهه را اباعبدالله به آسمان پاشید. سرش را بالا گرفت و گفت: هوّن علیّ ما نزل بی انّه بعین الله. آسان است برای من تحمل این مصیبت وقتی می دانم که خدا می بیند.

مشهورترین فرمانده نظامی دنیا، در خانه سازمانی زندگی میکرد. یک متر زمین و ملک و پس انداز نداشت. گاهی هم پول قرض میگرفت. سفارش کرد عشق دیده شدن نداشته باشید. بدانید آنکه باید ببیند می بیند.

ابراهیم هادی خوش تیپ و خوش قیافه بود. دخترها براندازش کردند و تکه ای انداختند. رفت موی سرش را از ته تراشید. مبادا به خاطر زیبایی و اندام او کسی به فکر گناه بیفتد.

محمد گلدوی زن داشت و دو بچه. تازه شغل درست حسابی گیرش آمده بود. شک نکرد. عامل انتحاری را چسبید از زمین بلندش کرد و به بیرون مسجد برد تا جان همه را نجات دهد به قیمت یتیمی فرزندانش.

خمینی را گفتند به پناهگاه برو. گفت همه که نمیتوانند به جای امن بروند.

علی محمودوند فرزند بیمار داشت. مجید عسکری فرزند نابینا داشت. سید روح الله عمادی از دردی که فرزند خردسالش می کشید در عذاب بود و اشک می ریخت؛ اما همه آنها در معرکه امتحان، خدا را بر تمام تعلقات خویش ترجیح دادند. پدر سید روح الله عجمیان پیکر اربا اربای جوانش را تا معراج شهادت بدرقه کرد و گفت سهم من از سفره انقلاب، وجود رهبری و اهتزاز پرچم اسلام است.

شیطان در قالب انسانی دلسوز نزد هاجر رفت و گفت چه نشسته ای که ابراهیم میخواهد فرزند زیبا و دردانه ات را قربانی کند. هاجر آرام و  مطمئن پاسخ داد اگر پیامبر خدا چنین میخواهد من حرفی ندارم.

مسلم باش تا احرام محرّم ببندی و در عرفه عاشورا، حج وصال با حق مطلق و کعبه جاودانگی را نصیب خود سازی. سپاه حسین، مسلم میخواهد آن را که در دو راهی خود و خدا، کم نیاورد و شک نکند. انما المومنون، الذین آمنوا بالله و رسوله، ثم لم یرتابوا، بعد از ایمان مرحله یقین است، اینکه در راه حق مبتلا به تردید نشوی و جاهدوا باموالهم و انفسهم فی سبیل الله، اولئک هم الصادقون. رستگاری در اسلام است و محو شدن در قدرت اختیار و اراده حق. اگر راست میگویی که اسلام آوردی در همه زندگی ات مسلم باش. خودت را خرج کن. برای خدا قدم بردار و جز او و راه او را نبین.

حسین دخانچی قطع نخاع بود. گازهای سمی بدنش را دچار عفونت کرد. خیلی درد می کشید. تکه ای کاغذ برداشت بالای سرش نصب کرد. با خط خوش روی آن نوشته بود: چرا پای کوبم؟ چرا دست یازم؟ مرا خواجه بی دست و پا می پسندد.

همسر مهدی آقاجانی دیده بود او زیر مشکلات خم به ابرو نمی آورد و در دل سختی ها این جمله از زبانش نمی افتاد: الهی رضاً برضائک. روز تشییع مهدی، دلش پر درد بود اما در هر قدم با او همکلام شد: تسلیماً لأمرک، لا معبود سوائک...

  • سیدحمید مشتاقی نیا

مباهله و عاشورا

سیدحمید مشتاقی نیا | جمعه, ۲۳ تیر ۱۴۰۲، ۰۵:۲۷ ق.ظ

 

یک تشابهی دارد مباهله با قصه عاشورا. حسین با همه اهل و عیالش به تقابل با جبهه نفاق و الحاد رفت همانطور که جدش رسول الله در روز مباهله با عزیزترین کسانش به مصاف با اهل باطل شتافت.

مومن در میدان حق، با یقین وارد شده و ترسی به دل راه نمی دهد.

  • سیدحمید مشتاقی نیا