یکی از بدترین پدیده های اجتماعی که مضرات آن در اغلب موارد دامنگیر
همه جامعه می شود، مسأله طلاق است. این معضل اجتماعی به هیچ وجه زیبنده جامعه
اسلامی نیست و علاوه بر دولت ها و متولیان فرهنگی، همه اقشار جامعه نیز نسبت به
رفع آن مسئولیت دارند. آمار بالای این رویداد تلخ نشان می دهد نسبت به رفع این
معضل اجتماعی اهتمام لازم صورت نگرفته است.
شاید اگر عوارض مخرب این پدیده نامبارک را بدانیم دغدغه بیشتری نسبت
به پیشگیری یا مقابله با آن در خود احساس نماییم.
از نظر اسلام طلاق بدترین حلال خدا لقب گرفته و با عادی سازی آن مخالفت
شده است.
شهید ابوالحسن محمدزاده از رزمندگانی بود که یا در صحنه های جنگ حضور
داشت و یا اگر هم پشت جبهه بود به علت مشغله فراوان، برای حضور در کنار خانواده فرصت
کمی در اختیار داشت؛ اما همان لحضات اندک با هم بودن را عاشقانه سپری می کرد.
در همسایگی این شهید، خانواده دیگری زندگی می کرد متشکل از یک مرد و
زن جوان و مادر شوهر. روابط درون این خانواده چندان صمیمی نبود و زن جوان همواره
از سوی همسر و به خصوص مادر همسر خود مورد شماتت و گاه توهین و ناملایمت قرار می
گرفت. مادر شوهر و شوهر این زن به هر بهانه ای به او سرکوفت زده، از کارش ایراد
گرفته و داد و هوار راه می انداختند و این زن اغلب دل شکسته و اندوهگین بود و
همواره به زندگی خوش و با نشاط ابوالحسن و همسرش غبطه می خورد.
ابوالحسن با این که فرصت کمی در اختیار داشت از کنار این مسأله به
سادگی عبور نکرد. او خودش را بخشی از کلیت جامعه دانسته و با مفاهیمی چون "به
من چه" و"مشکل خودشان است" و... بیگانه بود. دغدغه اجتماعی این شهید و مسئولیت
پذیری او باعث شد دنبال چاره ای برای حل این مشکل برآید. او سعی کرد از روش های
مرسوم مانند گفت و گوی مستقیم و نصیحت و ... و یا واسطه قرار دادن ریش سفیدان
فامیل اختلافات خانودگی آنها را کاهش داده و فرهنگ بزرگواری و متانت را به آنها
یادآوری کند.
تلاش های این شهید اما هیچ تأثیری نداشت. اخلاق بد و طلبکارانه شوهر و
مادر شوهر همچنان ادامه داشت و روزگار را بر آن زن تلخ می نمود.
جالب بود ابوالحسن محمدزاده به رغم آن که از تلاش های فراوانش نتیجه
ای نگرفت بازهم از فکر آنها بیرون نیامد و این احساس را نداشت که من کار خودم را
کرده ام و بیش از این دیگر ربطی به من ندارد و ...
او با مشورت همسرش با این که فرصت کمی را می توانست در کنار خانواده
بگذراند، از همان خوشی های کوتاه با هم بودن نیز گذشت و برای آن که آن زن زندگی
تلخ خودش را با زندگی شیرین آنها مقایسه نکرده و فکر طلاق به سرش نزند و بداند که
خیلی از زندگی های مشترک خالی از اختلاف نظر و مشکلات نیست، گاه دعوایی صوری راه
می انداخت! این رزمنده جوان و همسرش گاه بین خود را شکرآب نشان می دادند و با هم
به بحث و جدل می پرداختند تا زن جوان همسایه، تحمل بیشتری در زندگی از خود نشان
داده و با صبوری و مرور زمان، تدبیری برای اصلاح رفتار همسرش پیدا نماید.1
این خاطره تنها مثالی است برای آن که به ما نشان دهد همه نسبت به محیط
پیرامون خود مسئولیم واگر نسبت به مشکلات دیگران حساس بوده و دغدغه بیشتری در رفع
گره های اجتماعی داشته باشیم شاهد بسیاری از عوارض ناشی از معضلات فرهنگی و
اجتماعی اطراف خود نخواهیم بود.
1- بر اساس خاطره ای به روایت همسر شهید ابوالحسن محمدزاده، نشریه سبز
سرخ، کنگره بزرگداشت سرداران شهید استان مازندران