اشک آتش

از اسلام ناب آمریکایی بیزارم!از ادعای برتری هویج بر بسیج!از اسلام بی خطر بیزارم...از اسلام آسه برو آسه بیا...اسلام پاستوریزه...اسلام عبدالملک مروان...اسلام بنی امیه و بنی العباس...اسلام شیوخ منطقه!!...اسلام پر عافیت و بی عاقبت...
----------------------------------------------------------------------------------
باید گذشتن از دنیا به آسانی
باید مهیا شد از بهر قربانی
با چهره خونین سوی حسین رفتن
زیبا بود اینسان معراج انسانی

پیام های کوتاه
تبلیغات
Blog.ir بلاگ، رسانه متخصصین و اهل قلم، استفاده آسان از امکانات وبلاگ نویسی حرفه‌ای، در محیطی نوین، امن و پایدار bayanbox.ir صندوق بیان - تجربه‌ای متفاوت در نشر و نگهداری فایل‌ها، ۳ گیگا بایت فضای پیشرفته رایگان Bayan.ir - بیان، پیشرو در فناوری‌های فضای مجازی ایران
بایگانی
آخرین نظرات

۷۵ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «سینما» ثبت شده است

کیک لجن آنها!

سیدحمید مشتاقی نیا | چهارشنبه, ۱۶ آبان ۱۴۰۳، ۰۳:۲۶ ب.ظ

چرا 'کیک محبوب من' فیلم بدی است؟ | پایگاه خبری تحلیلی انصاف نیوز

 

"کیک محبوب من" مبتذل ترین فیلم رسمی بعد از انقلاب است که در سایه خواب آلودگی نهادهای نظارتی تولید گردیده و دست به دست می چرخد. من نسخه کامل و بدون سانسور فیلم را دیدم و اصلا نمیتوانم تصور کنم مگر این فیلم قابل سانسور هم هست؟ اگر قرار است مسئولان فرهنگی و نهادهای نظارتی جمهوری اسلامی که در مقابل منتقدین انقلابی و تهدید میز و منصب خود همواره نا شکیب و ترش رو و سخت گیر بوده اند اینطور در ازای ترویج ولنگاری در قلب ایران اسلامی بی تفاوت باشند اساسا فیلتر شبکه های اجتماعی بیگانه چه معنایی میدهد؟

کیک محبوب من صرفا یک فیلم ضد انقلابی و مخالف نظام نیست. مبنای این فیلم ضدیت با اسلام و ایران عزیز است. ترویج مشروب خواری و آموزش نحوه تولید خانگی آن، تشویق مخاطب به تقابل مستقیم با مأموران انتظامی، برهنگی سر و بدن، نقض حریم جنسیتی، تقبیح نماز و حجاب و مذهب، ترویج اباحه گری و ارتباط جنسی با نامحرم و... یک طرف ماجراست. زیر سوال بردن دفاع مقدس از زیان یک ارتشی بازنشسته لاقید که بعد از یکسال حضور اجباری در جبهه فهمید جنگ یک کار بیهوده است! و روتوش و تدلیس رژیم طاغوت با یادآوری خوشی های حیوانی و جنسی آن دوران، بی اعتنا به وطن فروشی پهلوی در واقع حرکتی رسمی و سیاسی بر ضد کیان اسلام و ایران است.

برای مسئولان کشور باید تأسف خورد اگر هنوز نفهمیده اند هدف از ترویج بی حجابی، اختلاط و روابط جنسی آزاد و عرق خوری و نفی احکام دین و پشت پا زدن به مبانی ارزشی و هویتی ایران و اسلام است. این فیلم یک شمّه از خباثت مخالفین حجاب را برملا می سازد که اساس حرکتشان تخدیر فضای جامعه با حکمرانی شهوات و اصالت بخشیدن به خوی حیوانی برای نفی غیرت و شرافت و هویت گرایی است که در نهایت جز به وطن فروشی ختم نخواهد شد.

به قول شهید آوینی اگر شعار هنر برای هنر را بپذیریم نیز باز حق تحریف هنر در توجیه رذایل شهوانی را نداریم چه اینکه هنر یعنی زیبایی و شرارت و شهوت پرستی و لاقیدی به یقین در زمره زیبایی ها نیست. من روی سخنم با لایه های بی غیرت و دین ستیز مدعی هنر نیست که حساب این جماعت هیز و هرز بر همگان روشن است؛ تغافل مسئولان نان خور جمهوری اسلامی در رها نمودن مبلغان سکس و شراب و بی عفتی است که دل انسان را به درد وا می دارد. اگر با عوامل سازنده این فیلم برخورد نشود هر روز شاهد تولید آثار موهن و تخریبگر فرهنگی خواهیم بود که ذهن بخش قابل توجهی از مردم را با فساد مأنوس ساخته و باورهای دینی و ملی را یک به یک نابود می سازند. معتقدم هر مسئول دستگاه فرهنگی یا نظارتی که این فیلم را دید و از کنار آن ساده گذشت و تصمیمی برای بستن راه چنین دست درازی هایی نسبت به موازین شرع و انقلاب نگرفت و از ذبح شدن فکر و ذهن جوانان در مسلخ لیبرالیسم فرهنگی تکان نخورد شرف نداشته و خائن به خون شهداست. این انقلاب و حاکمیت دینی با اهدای خون حدود چهارصد هزار شهید مظلوم، مفت به چنگ نیامده که میل چند بچه ساواکی ظاهرا هنرمند و شهوت زده و طاغوت پرست در سایه سکوت سهامداران سفره نظام به ستیز با آن برود.

  • سیدحمید مشتاقی نیا

دسته دختران

سیدحمید مشتاقی نیا | پنجشنبه, ۱۰ آبان ۱۴۰۳، ۰۹:۳۷ ق.ظ

دسته دختران»؛ روایت مدرن، رئالیستی و زنانه از فتح خرمشهر - بلاگ نماوا

 

هنوز برای من قابل تصور نیست چطور یک عده ای البته اندک در زمان جنگ، یعنی روزهای ابتدایی که نبرد شهری و کوچه به کوچه در شهرهای مرزی در جریان بود و مردم خانه هایشان را رها کرده و آواره شده بودند، زیر آتش دشمن بلند میشدند می رفتند به جبهه و دست به دزدی از خانه ها و حتی البسه شهدا می زدند! مرحوم خلخالی رفته بود خرمشهر دید دزدی را آوردند که جیب شهدا را خالی میکرد دستور اعدامش را داد. (کتاب خاطرات مرحوم خلخالی). راستش چند سال قبل درباره جوانی معتاد و دزد که البته در ایام کرونا فوت کرد شنیدم یکی دوبار سفر پیاده اربعین رفت و کارش این بود جیب زائران را خالی کند!

بعضی فیلمسازهای ما همین طور رفتار میکنند. وسط بحبوحه تهاجم فرهنگی دشمن در شرایطی که آتش شبهات و تردیدها و وسوسه ها بر سر ملت ریخته به بهانه ساخت کار به ظاهر مذهبی و انقلابی به تمسخر ارزشها و تقویت شبهات می پردازند.

من دیروز فیلم دسته دختران را دیدم. خانم قیدی البته کارگردانی محترم و دلسوز است که فیلم ویلایی هایش را خیلی دوست دارم؛ دسته دخترانش را نه. واقعا دغدغه ما در تولید فیلمی با موضوع نقش زنان در دفاع مقدس باید عادی سازی بدحجابی و اختلاط و تماس و لمس نامحرم و ردّ نجاست سگ و ... باشد؟ سه بار دستشویی رفتن سیمین تقلید از کارهای جشنواره پسند توالت محور سعید روستایی در ابد و یک روز و متری شش و نیم نیست؟ مثلا کارگردان شهامت هنجارشکنی و عبور از تابوها را دارد؟

خانم قیدی باید دقت کند در کار فرهنگی و پرداخت به سوژه های دفاع مقدس شبیه جیب برهای زمان جنگ اقدام نکند.

من کتابهای جنگ را زیاده خوانده ام و میدانم هر جور آدمی چه بسا در جنگ و دفاع از کشور نقش داشته. دختری مشهور به سیمین هم در خرمشهر بود که امدادگری میکرد و زیاد حجاب مناسبی نداشت که با ترکش خمپاره به شهادت رسید؛ البته اهل کشف حجاب و تمسخر متدینین و اختلاط و سگ بازی نبود. فضای غالب جنگ اما با معنویت و فتح ارزشهای الهی به پیش رفت که گویا به مذاق بعضی فیلمسازها خوشایند نیست. خدا و دین و اهل بیت و ... کجای بعضی آثار دیده می شوند؟ چرا عزیزان روشنفکر نما حتی از کاربرد واژه شهید در آثارشان پرهیز میکنند و از تعابیری چون مرگ و مردن برای کشته های مظلوم دفاع مقدس بهره میگیرند؟ مگر مدعی پرداختن به واقعیتهای تاریخ جنگ نیستید؟ چرا این واقعیتها را نمی بینید یا از دیدنشان فرار میکنید؟ اگر دنبال جلب رضایت امثال پگاه آهنگرانی هستید که حسین فهمیده ها را زیر سوال میبرند طبعاً مخاطب مردمی خود را از دست میدهید و چنین میشود که دسته دختران به رغم حضور کارگردانی با سابقه درخشان تولید فاخر ویلایی ها به اندازه یک فیلم سطحی و  درجه چندم تلویزیونی هم دیده نمی شود.

  • سیدحمید مشتاقی نیا

برهوت

سیدحمید مشتاقی نیا | جمعه, ۴ آبان ۱۴۰۳، ۰۸:۲۴ ق.ظ

 

چند فیلم ایرانی و خارجی با نام برهوت تولید شده است. آن چه دیروز از شبکه تماشا با نام برهوت پخش شد ساخت کشور دانمارک است که در یکی دو سال اخیر تولید شده و گویا از بهترین آثار سینمایی این کشور به شمار می آید. ماجرا مربوط به قرن هجده است. از دو منظر اقتصاد و عدالت می توان درباره داستان فیلم نظر داد.

اقتصاد و تولید:

پادشاه دانمارک برای افزایش درآمد حاکمیت پیشنهاد میدهد زمین های بی حاصل و بیابانهای پر از تیغ توسط مهاجران به کشتزار تبدیل شود. یک افسر خوشنام و قهرمان جنگ داوطلب میشود که دستور پادشاه را عملی سازد. او با دشواری های فراوانی مواجه میشود اما با تلاش و اراده ای بزرگ موفق میشود تیغ زارها را به زمین کشت سیب زمینی اختصاص دهد والبته فرجامی تلخ را به دلیل فساد کانونهای قدرت تجربه میکند. سیب زمینی تا آن زمان صرفا در فرانسه و آلمان کشت میشد و مردم دانمارک چنین محصولی را ندیده بودند. کما اینکه در ایران نیز از حوالی قرن نوزدهم شاهد کشت سیب زمینی بودیم و هنوز هم بعضی جنوبیها به آن آلو می گویند.

این نگاه پادشاه دانمارک مرا یاد نگرش گورباچف در شوروی انداخت که البته قبلا در یادداشتهایم به آن پرداخته ام. او معتقد بود زمین خالی و بی مصرف معنا نمیدهد. اگر زمین قابل کشت است باید چیزی در آن کاشت و کشاورزی کرد اگر نه باید در آن به پرورش دام پرداخت. این نگاه منجر به استقلال و خودکفایی شوروی در بخشهای مربوط به کشاورزی و دامداری گردید. ما قدر انبوه زمین های رها شده را باید دانسته و نیز برای حضور مهاجران برنامه داشته باشیم.

عدالت:

شازده پسر اشراف زاده ای دنبال کثافت کاری های خودش است. او خشن و نامرد و زیاده خواه است و در راه موفقیت دیگران اگر منافعش اقتضا کند به هر طریقی سنگ اندازی میکند. او البته در حاکمیت نیز دارای نفوذ است. در صحنه ای از فیلم مقابل چشم دهها نفر برده ای جوان را به درون چاه انداخته و دستور میدهد آنقدر رویش آب جوش بریزند تا بمیرد. بقیه هم ایستاده اند و تماشا می کنند و فریادهای مرد جوان را می بینند و صرفا تأسف میخورند. اگر همان جا می رفتند و یقه او را میگرفتند و مانعش می شدند یا توی دهانش می زدند ولو جانشان به خطر می افتاد ارزش داشت که ندای انسانیت درون خود را پشت گوش نیندازند و البته مانع از طغیانگری های بعدی او شوند که در نهایت دامان خیلی ها از جمله بعضی از تماشاچیان آن واقعه را گرفت. مردانه مردن و رشادت نشان دادن با ارزش تر از ذره ذره حقیر شدن و نابودی و شکست در آینده ای تلخ و ناگزیر است. ظلم اگر امان بیابد دامنه اش گسترده تر میشود و ساکتین و بی تفاوت ها را هم به ورطه نیستی می کشاند.

  • سیدحمید مشتاقی نیا

چه

سیدحمید مشتاقی نیا | چهارشنبه, ۱۸ مهر ۱۴۰۳، ۰۳:۴۷ ب.ظ

چه (فیلم) - ویکی‌پدیا، دانشنامهٔ آزاد

 

به مناسبت سالروز اعدام ارنستو گوارا معروف به چه گوارا فیلم سینمایی "چه" از سیمای جمهوری اسلامی پخش شد که البته ساعت مناسبی نداشت. تقارن آن با سالگرد عملیات چریکی طوفان الاقصی هم در نوع خود جالب است.

چگوارا شخصیت محبوب انقلابیون دنیاست به خصوص در جریان پیروزی انقلاب اسلامی نیز بسیاری از جوانان مبارز اعم از مسلمان یا مارکسیسم سعی در شبیه سازی خود با این اسطوره انقلابی گری و مبارزه با امپریالیسم داشتند. 

خیلی ها هم در کشور ما افرادی را شبیه به چه گوارا توصیف کرده اند، مثلا دباره شهید چمران، یا نادر مهدوی یا محسن چریک (سعید گلاب بخش) یا خسرو گلسرخی و ... چنین تعابیری به کار رفته است.

وارد این قیاسها نمیشوم و چنین قصدی ندارم؛ اما یک صحنه از فیلم ناخوآگاه مرا یاد سید علی اکبر ابوترابی انداخت. در اوایل فیلم فیدل به همراه ارنستو با یارانشان از جاده ای روستایی و خلوت عبور می کردند که کشاورزان به دیدنشان شتافتند و به آنها ابراز ارادت کردند. در کاروان پیاده مرحوم ابوترابی به سمت مرز خسروی صحنه ای مشابه را دیدم. کشاورزها که بعضا از برادران هل سنت بودند با دیدن سید ابوترابی ناگهان دست از کار کشیده به لب جاده می دویدند و او را در آغوش کشیده و می بوسیدند.

فیلم سینمایی "چه" ساختاری معمولی و حتی شبیه فیلمهای ایرانی داشت. البته بازیگر نقش ارنستو توانست در جشنواره کن مقام نخست را به عنوان بهترین بازیگر جهان در آن سال به خود اختصاص دهد.

فیدل بارها از ارنستو میخواهد که در کوبا بماند و به بولیوی یا آرژانتین نرود. او که بعد از دوره سخت انقلاب به ساحل آرامش رسیده اما معتقد است هر جا صدای مظلومی شنیده می شود باید به یاری اش شتافت. ترجیح میدهد دوباره راهی کوه و بیابان و میدان خطر شود. این سخن او ریشه فطری دارد و البته خاستگاه اسلامی.

سعدی شیرازی هم بنی آدم را اعضای یک دیگر می خواند. شعرش بر سردر سازمان ملل نصب شده و ما به آن افتخار می کنیم اما وقتی بخواهیم از مظلومی در فلسطین و لبنان و بوسنی و ... حمایت کنیم عده ای از مدعیان جیغشان بالا می رود که دیگران به ما چه؟ میگویند دین ما انسانیت است. کجای انسانیت اجازه میدهد درباره سبعیت صهیونیسم کودک کش سکوت کرد؟

سیاستمداران بسیاری در دنیا پزشک بوده و هستند. فهرست پزشکان سیاستمدار، فهرست بلندبالایی است. سرچ کردم این اسمها آمد: سون‌یات‌سن رهبر انقلاب چین، ژان پل مارا یکی از فعالان انقلاب فرانسه، پاپ جان بیست و یکم رهبر کاتولیک‌های جهان، جرج حبش بنیانگذار جبهه مردمی برای آزادی فلسطین، فتحی شقاقی و عبدالعزیز الرنتیسی از چهره‌های سرشناس جنبش حماس، پاپاداک دیکتاتور هائی‌تی، کوبی شک رئیس‌جمهور برزیل، ویلیام واکر رئیس‌جمهور نیکاراگوئه، گرو هارلم برونتلند نخست‌وزیر سابق سوئد، بشار اسد رییس جمهور سوریه، ابراهیم جعفری نخست وزیر پیشین عراق، سالوادور آلنده رییس جمهور پیشین شیلی و ...

چه گوارا پزشک بود. ماهاتیر محمد هم پزشک بود و هر دو نقش سازنده و چشمگیری در دوره خود داشتند. رادوان کارادزیچ رهبر شبه‌نظامیان صرب بوسنی و مسؤول نسل‌کشی مسلمانان هم پزشک بود.

پزشکها می توانند انسانها را نجات دهند یا بکشند. مسعود پزشکیان هم پزشک است. امیدوارم بتواند در سعادت و تعالی جامعه اثر محسوس داشته باشد.

  • سیدحمید مشتاقی نیا

مدرسه زندگی

سیدحمید مشتاقی نیا | چهارشنبه, ۱۸ مهر ۱۴۰۳، ۰۶:۲۳ ق.ظ

سینمایی مدرسه زندگی | شبکه امید

 

مدرسه زندگی یک فیلم سینمایی فرانسوی است. دو بار آن را تماشا کردم. جذاب است و رشحاتی از طنز هم دارد و مطابق با فطرت و غرایز انسانی ساخته شده. یک نکته در آن برایم جالب بود.

آدمهایی که خطاهای کوچک انجام می دهند لزوما اهل انجام خطاهای بزرگ نیستند. یا شهامتش را ندارند یا برایشان خط قرمز به شمار می آید. گاهی حتی ممکن است با آنهایی که تخلفات بزرگ را مرتکب می شوند هم مقابله کنند. طرف با قلاب در منطقه ای که ممنوع است ماهی میگیرد اما مقابل شکارچی های گوزن کمیاب می ایستد.

بعضی از آدمهایی که خطاهای کوچک را انجام نداده و آن را خط قرمز خود می دانند ممکن است از ارتکاب تخلفات بزرگ خودداری نکنند. طرف ممکن است حاضر نباشد صد هزار تومان بدزدد اما پای میلیارد که وسط بیاید گونه ای دیگر رفتار کند. روی صید ماهی حساسیت نشان بدهد خودش برود گوزن در حال انقراض را شکار کند.

همه آدمها ممکن است برای خودشان خطوط قرمز و باورهایی داشته باشند.

و نیز هر انسانی ممکن است قیمتی داشته و در ازای منافع کلان دست به هر اقدامی بزند.

نباید درباره هر کس با مشاهده رفتار خوب یا بد حکم کلی داد. نه باید تهمت زد و بدبین بود نه باید غفلت ورزید.

البته خدا بندگان شریفی هم دارد که نه اهل انجام خطاهای کوچکند و نه ارتکاب خطاهای بزرگ.

  • سیدحمید مشتاقی نیا

سایه های شهر

سیدحمید مشتاقی نیا | دوشنبه, ۹ مهر ۱۴۰۳، ۰۶:۰۵ ب.ظ

صفحه برنامه سایه های شهر تلوبیون | مرجع پخش زنده و دانلود فیلم ، سریال و  سایر برنامه های تلویزیون

 

چند فیلم با نام سایه شهر یا سایه های شهر در کشورهای مختلف ساخته شده که مطرح ترین آن مربوط به سینمای هند است.

یک فیلم ایرانی هم با همین نام یعنی سایه های شهر تولید شده که در واقع تدوین مستقلی از یک سریال تلویزیونی بوده است. کارگردانی اش را مرتضی آتش زمزم انجام داده است. این فیلم با موضوع فعالیت موساد در لبنان به منظور تخریب فعالیتهای هسته ای ایران ساخته شده است. میشل ابوفاضل دیپلمات لبنانی در ایران است که همسر باردارش گروگان گرفته شده و در ازای آزادی او از وی میخواهند کیف حاوی اورانیوم غنی شده را به ایران حمل کند که در نهایت با دخالت نیروی امنیتی لبنان ناکام می مانند. فیلم در لبنان تولید شده و غالب بازیگران آن هم لبنانی هستند. کارگردان اصفهانی علت استفاده از بازیگران لبنانی را کمتر بودن دستمزد آنها نسبت به هنرمندان ایرانی دانسته است.

نکته جالب ماجرا این جاست که این فیلم جذاب عاشقانه و پلیسی توسط سیمای استانی اصفهان مورد حمایت و تولید قرار گرفته که نگاه ملی و بین المللی مسئولان مربوطه در این خصوص قابل تمجید و الگوبرداری برای سایر شبکه های استانی است.

یک ریز موضوعی هم در این فیلم به شکل گذرا مورد توجه قرار میگیرد و آن هم نفوذ جاسوس های اسرائیلی و ازدواج گروهی و خانوادگی آنها با لبنانی هاست. من سالها قبل یعنی در اواسط دهه هفتاد از یکی از شخصیتهای مطرح فرهنگی کشور که در لبنان هم فعالیتهای قابل ملاحظه ای داشته شنیدم خرید و فروش اطلاعات در بین بعضی شهروندان این کشور متأسفانه عادی و رواج پیدا کرده است. بی تردید کار حزب الله به عنوان دشمن با انگیزه و خط مقدمی اسرائیل و آمریکا در همه این سالها بسیار دشوار و حساس بوده است.

  • سیدحمید مشتاقی نیا

شه سوار

سیدحمید مشتاقی نیا | چهارشنبه, ۲۸ شهریور ۱۴۰۳، ۰۷:۱۸ ق.ظ

همه چیز درباره فیلم کمدی شه سوار | فیلیموشات

 

پردیسان قم اسمش شهرک بود الان با بیش از سیصد هزار نفر جمعیت از بعضی شهرستانها هم تراکم بیشتری دارد.

چند مجتمع فرهنگی و سینمایی در این منطقه ساخته شد. سه سالن سینما فعلا در این محدوده فعال می باشند، به نامهای کانون، محراب، هایپر که زیرمجموعه فروشگاه است.

سینما محراب را که به خانه ما نزدیکتر است ندیده بودم. کانون فرهنگی محراب فعالیت گسترده ای دارد و بر خلاف مجتمع فرهنی شهید ربانی که مثل بیمارستان مادر تکمیل و رها شده و کاربرد خاصی ندارد در شهرهای دیگر برای فعالین فرهنگی نام آشناست. از میان فیلمهایی که ندیده بودم شه سوار را انتخاب کردم بابت بازی هادی کاظمی. هادی کاظمی در نقش خود از همه یک سر و گردن بالاتر بود؛ اما ماجرای فیلم جز در مواقعی که رقص و آهنگ داشت حوصله مخاطبان را سر برده و برخلاف قلب رقه که همه را میخکوب می کرد باعث همهمه در بین تماشاچیان شد. فیلم علی رغم ادعای تبلیغاتی آن طنز نبود و اتفاقا ماجرایی دردناک و آزاردهنده داشت. چند صحنه کوچک شوخی اینستاگرامی ضمیمه داستان شده بود که نو و جذاب نبود. سالن محراب هم اندازه و زیبایی و راحتی سینما کانون را نداشت. همچنان توصیه میکنم اگر قلب رقه را ندیدید بروید ببینید وقتتان هدر نمیرود. شه سوار را در ردیف فیلمهای گیشه ای و چیزی مانند تگزاس 3 دانسته و تماشای آن را در اولویت خود قرار ندهید.

  • سیدحمید مشتاقی نیا

قلب رقه

سیدحمید مشتاقی نیا | سه شنبه, ۲۰ شهریور ۱۴۰۳، ۰۶:۴۸ ب.ظ

درخواست اکران و دانلود فیلم سینمایی قلب رقه | اکران مردمی آنلاین

 

قلب رقّه را امروز عصر در سینما کانون دیدم. رقّت قلب، نخ تسبیح و خمیرمایه کشش داستان بود. دست کارگردان و بازیگرانش درد نکند. مثل به وقت شام، صحنه های هالیوودی داشت. مثل بادیگارد، نمایی از هیبت حاج قاسم را به نمایش گذاشت، مثل حبیب، نقش نفوذ پاسداران انقلاب در قلب دشمن را محور نمایش قرار داد. ماجرای جنایات داعش و ضرباتی که بر پیکر اسلام وارد آورد تا سالهای سال می تواند سوژه ساخت آثار هنری باشد. دست پلید صهیونیسیم و استکبار در آنچه بر مسلمین گذشت پیداست که در قلب رقه نیز مورد توجه قرار گرفت.

داستان فیلم را تعریف نمی کنم که خودتان بروید ببینید. چنین آثاری قطعا بیشتر به حمایت مخاطبان نیاز دارند. این فیلم که ماجرایی پر از حادثه و هیجان را درباره پاسداران گمنام امام زمان به تصویر کشاند به شهید سید رضی موسوی تقدیم شد که در زمان شهادتش او را تأثیرگذارترین فرمانده ایرانی در سوریه لقب دادند. ترور او توسط اسرائیل خط اثبات رابطه صهیون با گروههای تکفیری را پررنگ می سازد. او در تمام دوران حیات ظاهری اش گمنام زیست و خار چشم داعش و صهیونیسم بود.

  • سیدحمید مشتاقی نیا

خاکریز

سیدحمید مشتاقی نیا | سه شنبه, ۶ شهریور ۱۴۰۳، ۰۶:۴۶ ب.ظ

دانلود فیلم خاکریز | فیلم اکشن | سینمایی | دوبله فارسی

 

"خاکریز" را یکی از بهترین آثار سینمای روس می دانند. این فیلم را امروز تماشا کردم. خمیرمایه ای شبیه "سفر به چذابه"، "معراجی ها" و "متولد ماه مهر" دارد. بحث ساخت و ساز و توسعه و نوگرایی و تعارض محتمل آن با ارزشهای گذشته هم یکجورهایی شبیه "میهمان داریم" خودمان بود؛ پیوند بین حال و گذشته و پلی برای سفر در بستر زمان با موضوع حوادث جنگ. حالا ما از آنها الهام گرفتیم یا آنها از ما نمی دانم. البته اساسا احساس خطر از فراموشی ارزشها و افتخارات تاریخی و ضرورت حفظ آثار فرهنگی کهن و انتقال آموزه های معرفتی و تجربیات تاریخ به نسل جدید از دغدغه های همه دلسوزان جوامع بشری است.

یک جایی آقا فرمود کتاب جنگ و صلح تولستوی را چون اغلب مردم روس خوانده بودند در زمینه ذهن شان حس دفاع ملی را تداعی بخشید و در نبرد با متجاوزان به کارشان آمد.

فرهنگ و هنر در قوام ملتها تاثیر گذار است. انقلاب اسلامی ایران اساسا بر مبنای فرهنگ شکل گرفت و ابزار ترویج و توسعه آن کتاب و منبر و نوار و اعلامیه بود. شعر و موسیقی نیز به مرور بدان افزوده شد. در دفاع مقدس نوحه های حماسی بیشترین کاربرد ترویجی و تهییجی را برعهده داشت. بعد از جنگ ضرورت حفظ خاطرات و سرمایه های این گنجینه معرفتی مورد تأکید رهبری انقلاب قرار گرفت اگر چه از نگاه توسعه گرایانه غرب زدگان قابل اعتنا نبود. در زندگی شهدای نسل جدید ما اگر دقت کنید ارتباط با حال و هوای سالهای دفاع مقدس از طریق کتاب، فیلم، راهیان نور، شبهای خاطره و... به شدت ملموس است. البته باید پذیرفت به نسبت دستاوردهای معنوی آن دهه و برهه پرفراز و نشیبی که در آن قرار داریم آنگونه که باید آثار هنری فراگیر و مورد علاقه عموم در این رابطه تولید نکرده ایم. هر شهری می تواند یک موزه دفاع مقدس داشته باشد. گلزار شهدا را که چینش سنگ قبرهایش برآمده از ذوق و پیام مطلوب نسل گذشته بود به راحتی یکسان سازی و نبود کردیم. امیدوارم درک مناسب تری نسبت به آموزه های دفاع مقدس داشته و ضرورت حفظ و اشاعه آن را بیشتر مورد توجه قرار دهیم.

  • سیدحمید مشتاقی نیا

سرزمین مادری

سیدحمید مشتاقی نیا | سه شنبه, ۲۳ مرداد ۱۴۰۳، ۰۴:۰۰ ب.ظ

زمان پخش دو فصل اول «سرزمین مادری» از شبکه 3 | تکلیف فصل سوم سرزمین مادری  چی شد؟

 

سرزمین مادری خیلی زیبا بود. البته کارهایی که به کمال تبریزی سپرده می شود معمولا بی حاشیه نیست. او شخصیت خودش را در قهرمان فیلم مارمولک به تصویر کشاند. در سریال شهریار آنقدر نمک عشق زمینی را شور کرد که داد خانواده مرحوم را درآورد. دست به یقه شدنش با علیرام نورایی و توهین به او بعد از فتنه 88 بخاطر بازی اش در قلاده های طلا که به دروغ گفت اصلا نورایی را نمی شناخته! بعد دیگری از واقعیت درون مشوش کمال خان است. سریال سرزمین مادری هم داد بختیاری ها را در آورد و سالها متوقف ماند. 

اما اصلاح و تکمیل آن انصافا زیبا و دیدنی شد. پخش نامنظم و بی برنامه و اعصاب خردکن صدا و سیما باعث ابتر ماندن بخش های مهمی از سریال و بی رغبتی و دلسردی مخاطبان گردید. ارزشش را دارد یکبار دیگر هر سه مجموعه سرزمین مادری به طور منظم از شبکه ای بازپخش شود. برهه هایی مهم از تاریخ ایران زمین و انقلاب مظلوم اسلامی با بازی جذاب هنرمندان و روایت پر کشش داستان بی شک مورد استقبال مردم و بهانه ای برای بارخوانی ناگفته های تاریخ انقلاب اسلامی قرار خواهد گرفت. امیدوارم هنرمندان ما نسبت به وقایع یک قرن اخیر موطن خود تعهد بیشتری نشان داده و برگهای ناخوانده و نانوشته تاریخ این مرز و بوم را بیشتر مورد توجه و تبدیل به محصول و اثر هنری فاخر قرار دهند.

  • سیدحمید مشتاقی نیا

دار مکافات

سیدحمید مشتاقی نیا | پنجشنبه, ۱۸ مرداد ۱۴۰۳، ۰۳:۱۸ ب.ظ

The Gunfighter 1950 فیلم خارجی وسترن " تیر انداز " دوبله فارسی

 

فیلم خارجی و سیاه و سفید وسترن "تیرانداز" تولید 1950 آمریکا، قهرمان فیلم در لحظات پایانی توسط یک جوان از پشت تیر می خورد و از اسب بر زمین می افتد. کلانتر آنجاست و جوان را دستگیر می کند. قهرمان فیلم دارد نفس های آخرش را می کشد، اصرار می کند که جوان بی گناه است و تقصیری ندارد و رهایش کنند. رهایش می کنند.

جوان که همچنان سر لج و بغض است می گوید نیازی به حمایت تو ندارم. مرد پوزخندی می زند. می گوید اگر می خواستم از تو حمایت کنم چنین حرفی نمی زدم و می گذاشتم دستگیر و حتی اعدامت کنند. اتفاقا برای آن که مجازات شوی باید زنده بمانی. روزگار با تو کاری خواهد کرد که دیگر روی خوش نبینی، زندگی دشواری را توأم با خشونت و دربدری تجربه کنی و ناجوانمردانه کشته شوی.

بعضی بزرگان ما هم توصیه ای دارند به این مضمون که اگر میخواهی ریشه ظالم را خشک کنی او را به خدا بسپار. البته این توصیه به معنای سکوت و ظلم پذیر بودن نیست؛ اما یادآوری می کند خدا جای حق نشسته و داد مظلوم را حتما از ظالم می ستاند. کسی نیست که بدی کند و بدی نبیند. برای همین گفته اند از ظلم به کسی که پناه و یاوری جز خدا ندارد حتماً بپرهیز.

  • سیدحمید مشتاقی نیا

قلبی به اندازه یک شهر

سیدحمید مشتاقی نیا | چهارشنبه, ۱۷ مرداد ۱۴۰۳، ۰۳:۲۲ ب.ظ

صفحه برنامه قلبی به اندازه یک شهر تلوبیون | مرجع پخش زنده و دانلود فیلم ،  سریال و سایر برنامه های تلویزیون

 

قهرمان فیلم، دلی صاف و مهربان دارد. دلسوز همه است و به همه خوبی می کند، حتی به آنهایی که به او خوبی نمی کنند و درکی از رفتار محبت آمیز او ندارند. او از دار دنیا چیزی ندارد. کارگر موقت روزمزد شرکتی خدماتی است که هر جا کسی سر کارش نبود او جایگزین می شود. هر کاری از تبلیغ دم در فروشگاه تا شستن دستشویی ورزشگاه و ماساژ صاحبکار طماع مبتلا به نقرس و... یک شعار دارد: خوشبخت کسی است کاری را که دوست دارد انجام می دهد. او به گوهر قناعت و رضایت دست یافته و به رغم همه فشارهای اقتصادی و دشواریهای شغلی، کم نمی آورد، خسته نمی شود و برای آینده تلاش می کند. هیچ کس به فکر او نیست و تفکرش را درک نمی کند. پسرش اهل موسیقی است. مجرد و مستقل است. زیر فشار مشکلات دارد سر خم می کند. به پدر روی خوش نشان نمی دهد. پدر با طمانینه و صبوری سخن می گوید. رضایت و تلاش را به او یادآور می شود و می رود. ساز او روح دوباره ای می یابد، دوباره می نوازد... زندگی ادامه دارد. آرامش از آن کسی است که تلاش می کند اما به آنچه دست می یابد قانع ست.

  • سیدحمید مشتاقی نیا

حقیقت محض

سیدحمید مشتاقی نیا | شنبه, ۱۳ مرداد ۱۴۰۳، ۰۶:۰۱ ب.ظ

 

زن‌، قهرمان داستان حقیقت محض، خبرنگار یک روزنامه پر مخاطب است. به اخباری دسترسی پیدا می کند که نشان میدهد ترور رییس جمهور آمریکا توسط یک زن جاسوس سیا که از قضا دخترش با پسر او همکلاس است صورت گرفته. عوامل روزنامه تحریکش میکنند برای شکست رقیب سیاسی انتخابات، خبر را افشا کند. خبر را افشا میکند. سیا از او میخواهد نام کسی که این اطلاعات را در اختیارش قرار داده لو بدهد. زن به تعهدات خبری پایبند است و یاداوری میکند طبق قانون کسی حق چنین درخواستی را از او ندارد. تهدیدها نتیجه نمیدهد. او را به دادگاه و سپس زندان می برند. همسرش به مرور تصمیم بر جدایی می گیرد. مدیران روزنامه پشتش را خالی میکنند و دنبال منافع خودشان می روند. سیا همچنان با نفوذ در دادگستری به آزار جسمی و روحی او در زندان می پردازد. بعد از یکسال و خورده ای بازداشت به پنج سال زندان محکوم می شود. او هیچ گاه نام منبع خبر را فاش نکرد و نگفت دختر خردسال قاتل، اخبار و اسناد را در اختیارش قرار داده است. دو بار این جمله را در فیلم تکرار کرد: مقابل زور نباید تسلیم شد. این فیلم آمریکایی ساخته راد لوری چند بار از شبکه نمایش و افق سیما پخش شده و خواهد شد. دیدن چندباره اش می ارزد.

  • سیدحمید مشتاقی نیا

من و دبورا

سیدحمید مشتاقی نیا | پنجشنبه, ۱۱ مرداد ۱۴۰۳، ۰۶:۴۷ ب.ظ

صفحه برنامه من و دبورا تلوبیون | مرجع پخش زنده و دانلود فیلم ، سریال و سایر  برنامه های تلویزیون

 

من و دبورا ساخته ای زیبا از مرحوم سید ضیاءالدین درّی است که سال 84 تولید شد اما به دلیل پاره ای اختلافات اداری بین سیما و سینما معطل ماند.

امروز این کار دیدنی از شبکه نمایش پخش شد که موفق به تماشای آن شدم.

دبورا دختری آمریکایی و علاقمند به گزارشگری و تولید خبر است. پدرش را در حادثه یازده سپتامبر از دست داده. دولت آمریکا به تحقیقات مستقل او روی خوش نشان نمی دهد. دبورا به فرانسه می آید. مدارک و اموالش به سرقت می رود. یک استاد دانشگاه ایرانی به نام علی که همسرش را در حادثه تروریستی منافقین از دست داده سر راه او سبز می شود و کمکش می کند و نهایتا با هم ازدواج می کنند.

علی کاملا بر اساس سنتهای شرقی و دینی زندگی می کند و این رویه باعث تقویت حس آرامش در دبورا می شود. علی تلاش دارد در یونسکو سمیناری را با موضوع تروریسم ترتیب داده و با ارائه اسنادی سابقه کهن ایران در فرهنگ و صلح گرایی و نیز خشونت طلبی دشمنانش را یادآور شود. سازمان سیا به دنبال توقف این سمینار است و منشی لبنانی و همسر آمریکایی علی را در این مسیر به خدمت می گیرد. این دو نهایتا عذاب وجدان گرفته و آگاهی یافته و با علی همکاری می کنند. دبورا توسط تروریستهای آمریکایی به قتل می رسد.

تیزبنی ضیاءالدین درّی در نقد فضای رسانه ای حاکم بر جهان البته در قالبی عاطفی به غنای اثر افزوده است. امام خمینی ره در وصیتنامه خود جمله ای دارد که می فرماید امروز دنیا روی تبلیغات می چرخد و ما در تبلیغات عقب هستیم. به نظر، کارگردان تلاش داشت این مهم را در فیلم یادآور شود. فشل بودن دستگاه فرهنگ و ارشاد و رایزنی های فرهنگی خارج از کشور هم از تیغ تیز کنایه فیلم دور نمانده است.

یک قسمت از فیلم، امین زندگانی تکه جالبی به زبان می آورد: به ایران که می روی رییس جمهورش معترض است! دولت معترض است! مجلس معترض است! مردم معترضند. آمریکا از بیرون که می بیند فکر می کند چنین مملکتی با یک تلنگر از هم می پاشد. اما پای کشورشان که وسط می آید یکهو همه ایران با شعار مرگ بر آمریکا به خیابان می ریزند.

  • سیدحمید مشتاقی نیا

ایران برگر

سیدحمید مشتاقی نیا | سه شنبه, ۵ تیر ۱۴۰۳، ۰۶:۳۱ ب.ظ

دانلود فیلم - ایران برگر - کیفیت عالی - دانلود سریال و فیلم ایرانی

 

مناظره امروز را نتوانستم درست و حسابی نگاه کنم. از صبح مهمانهای غدیر می آمدند و می رفتند. الحمدلله روز پر برکتی بود و مهمانهای زیادی داشتیم. نظر خاصی درباره مناظره امروز نمی دهم؛ اما چون گاهی به شکل عبوری دیدم نامزدها در حال فهرست کردن وعده های خود هستند یادم افتاد به مخاطبان عزیز وبلاگ پیشنهاد بدهم فیلم سینمایی ایران برگر ساخته مسعود جعفری جوزانی را که موضوعی انتخاباتی و البته با رویکرد طنز دارد حتماً نگاه کنند. روزهای عید و شادی است و حسابی از تماشای این اثر خنده تان می گیرد، از طرفی مضمون سیاسی آن در ارتباط با حال و هوای انتخابات است. این فیلم را هنوز صدا و سیما پخش نکرده اما با جستجو در فضای مجازی میتوانید دانلود و تماشا کنید.

  • سیدحمید مشتاقی نیا

امام جمعه تراز انقلاب

سیدحمید مشتاقی نیا | دوشنبه, ۳۱ ارديبهشت ۱۴۰۳، ۰۵:۲۵ ب.ظ

عکسی که آیت الله آل هاشم وصیت کرده بود بعد از شهادت منتشر شود - خبرآنلاین

 

باور کنید یک نفر وقتی در کانال تلگرامی اش که هفتصد هشتصد نفر عضو هم نداشت نوشت چرا نرده های نمازجمعه شهر ما را بر نمی دارند توسط فامیل امام جمعه که مسئولیتی انتظامی داشت احضار شد و از او تعهد کتبی خواستند دیگر درباره نرده های نمازجمعه چیزی ننویسد! حالا آن شهر اصلا بزرگ و در اهمیت کلان شهرها نبود و نمازگزار چندانی نداشت.

باور کنید امام جمعه ای در شهری که شاید هفتاد درصد مردم کشور اسمش را هم نشنیده باشند رفت پشت تریبون مصلا و گفت آنهایی که از من انتقاد می کنند -از قضا منتقدانش بچه های بسیجی و انقلابی بودند- یک مشت آدم نفهم هستند! آنچه خودش لایقش بود را بیان کرد.

امام جمعه هایی هستند که مسئولان قضایی شهر و استانشان را تحت فشار می گذارند که دهان منتقدان را گل بگیرند.

باور کنید بعضی امام جمعه ها شهامت برگزاری نشست علمی و پرسش و پاسخ با جوانان و دانشجویان و اساتید و اهل نظر را ندارند. تعارف که نداریم دستشان خالی است.

بعضی ائمه جمعه به بهانه جذب بودجه برای مخارج دفتر و اجرای برنامه های فرهنگی و خیریه رفته اند زیر بلیت باندهای ثروت و قدرت و نمک گیر مفسدان اقتصادی شده و سر بزنگاه هم حق نمک را ادا می کنند.

سید محمد علی آل هاشم، مصداقی از حدیث ورثةالانبیاء بود، میراث دار و به جا مانده ای از فرهنگ و سیرت بنی هاشم. آیت الله مملکت در کلان شهر تبریز و نماینده ولی فقیه در یکی از بزرگترین و مهمترین استانهای کشور، خاکی و مردمی بود. بسیاری از قید و بندهای من درآوردی را شکست. نه فقط نرده های نماز جمعه که هر نوع مانعی در برقراری رابطه با ملت را از سر راه برداشت؛ در دسترس همه بود، شد طبیب دوّار؛ روحانیت حقیقی بدون مادّی پرستی و اشرافی گری و خودبرتر بینی را به تصویر کشاند. شد علمدار اسلام ناب و پرچمدار انقلاب حقیقی اسلام در شمال غرب ایران.

اهل علم و سواد و اندیشه بود. بی پروا با جوانها و صاحب نظران گعده بحث و مساله شناسی و تبادل نظر داشت. منتقدینش را هم تکریم میکرد. سر سفره های چرب و نرم از ما بهتران نرفت. سوار وسایل نقلیه عمومی می شد. با محاسن سفیدش گاه به سینما می رفت و در نقد فیلمها سخن می گفت.

می گویند دوست خوب کسی است که شما را به یاد خدا بیندازد. می گویند نگاه به چهره عالم عبادت است. می گویند عالم ربانی یعنی آنکه شما را نه به سوی خود که به سوی خدا بخواند. می گویند دعوت به حق نه با زبان که با رفتار و سلوک متقیانه باشد...

سید محمدعلی آل هاشم الگویی از یک امام جمعه تراز انقلاب شناخته می شود که حق سنگر مستحکم عبادی سیاسی مصلا را ادا کرد.

روحش شاد. آرزوی شهادت داشت. در پرتو امضای کریمانه خورشید خراسان به  سید محمدعلی قاضی طباطبایی و سید اسدالله مدنی پیوست و در بزم وصال شهدا از جام طهور ساقی کوثر سیراب گردید.

  • سیدحمید مشتاقی نیا

خاک و ریشه

سیدحمید مشتاقی نیا | دوشنبه, ۱۷ ارديبهشت ۱۴۰۳، ۱۱:۲۰ ق.ظ

فیلم ایرانی تجارت | Tejarat Film Irani - YouTube

 

این روزها مطالبی از بعضی هنرمندان خارج نشین منتشر میشود که نشان می دهد بابت جلای وطن پشیمانند و در غرب با درد غربت و مشکلات معیشتی و... دست به گریبان هستند.

هر از گاه اخباری از سرقت یا تجاوز و زندانی شدن بعضی پناهجویان در کشورهای غربی نیز منتشر می شود.

این خبر هم دیروز منتشر شد: "یک زن پناهجوی ایرانی در آنتالیا با نام ساناز جلیلی بعد از صدور حکم دیپورت پلیس مهاجرت ترکیه، خودکشی کرد و جان باخت. پرونده‌ این پناهجوی ۳۴ساله بعد از سال‌ها انتظار و به‌رغم داشتن قبولی سازمان ملل، به دست پلیس مهاجرت ترکیه بسته شد."

فکر میکنم خوب است این روزها صدا و سیما فیلم سینمایی تجارت ساخته مسعود کیمیایی را بعد از سه دهه دوباره پخش کند.

یک جای فیلم، فرامرز قریبیان وقتی می بیند پسرش که به اروپا مهاجرت کرده عاشق زنی شده که نمی داند پدر فرزندش کیست می خواباند زیر گوشش. می گوید پس غیرت ایرانی ات چه شد؟ بعد ادامه میدهد: پل سازی بیا اینجا پل بساز، دکتری بیا دردهای مردمت را درمان کن، مخالفی بیا اینجا مخالفت کن اینجا مبارزه کن اینجا زندان برو...

غرب برای ایرانی های با شرافت و غیرتمند یک زندان بزرگ است. خفت و ذلت در غربت بسیار تلخ است.

 

  • سیدحمید مشتاقی نیا

بی وفایی!

سیدحمید مشتاقی نیا | چهارشنبه, ۱۲ ارديبهشت ۱۴۰۳، ۱۱:۱۵ ق.ظ

دانلود آهنگ بی وفایی دل من از غصه داغون شده بامشاد | با دو کیفیت 320 و 128  | با متن

 

یک مطلبی میخواندم به مناسبت سالگرد درگذشت نخستین زن بازیگر سینمای ایران به نام صدیقه (روح انگیز) سامی نژاد که با فیلم دختر لر درخشید. او دهم اردیبهشت سال 76 در تهران و در تنهایی مرده است. عجیب است فریدون جیرانی به این بهانه نوشته است:

"ریشه سرگذشت تلخ بازیگران در سینمای ایران را باید در جامعه‌ای جستجو کرد که نتوانسته است تفکر مدرن را بومی کند و در خود حل نماید."

یعنی باز هم تقصیر را انداختند گردن جامعه!

یادم می آید وقتی خبر فوت جهانگیر جهانگیری و حسین شهابی را شنیدم واقعا فکر کردم سر کاری است. چرا؟ چون در بین هم صنفی های خودشان هیچ بازتابی نداشت. سینماگرها در حد یک صفحه تسلیت و یادبود هم برایشان اهمیتی قائل نشدند. 

منوچهر نوذری به خاطر ضمانت مالی به زندان رفت چند نفر از همکارانش حالی از او پرسیدند؟ در حالی که اغلبشان در پول غوطه می خوردند. پرویز بهرام در بیمارستان بود. همسرش مصاحبه کرد گفت یک نفر از سلبریتی ها و هنرمندها سراغش را نگرفت.

چقدر هنرپیشه ها وقتی به کهولت رسیدند توسط صنف خودشان فراموش شدند؟ همین الان غلامحسین لطفی و بهروز بقایی و فرامرز صدیقی و محمد کاسبی در بستر بیماری هستند. چند نفر از همکارانشان سراغشان را می گیرند؟ چندی پیش غلامحسین لطفی در مصاحبه با محمدرضا علیمردانی مقابل دوربین نتوانست بغضش را کنترل نموده و از درد تنهایی زار زار گریست.

جماعت خودباخته الکی خوش که گدای نگاه دیگرانند اغلب پای همسران خودشان هم نمیتوانند بایستند و کارشان به جدایی میکشد چه به اینکه بخواهند پای همکارانشان مانده و به وقت پیری و تنهایی هوایشان را داشته باشند. بعد هم طلبکارانه می آیند یقه مردم را چسبیده و ژست روشنفکری می گیرند که اگر هنرمندی در گمنامی است تقصیر جامعه است!

  • سیدحمید مشتاقی نیا

20 فروردین، مبدأیی برای بیدارگری

سیدحمید مشتاقی نیا | دوشنبه, ۲۰ فروردين ۱۴۰۳، ۰۴:۲۵ ب.ظ

ما مگر آوینی را می شناختیم؟ اسمش را شنیده بودیم؟ تصویرش را دیده بودیم؟ خانه پرش صدای گرمی را روی مستندهای زیبای روایت فتح می شنیدیم بی آنکه بدانیم او کیست و چه کاره است. مقصر هم خودش بود. کجای تولیدات و آثارش اسم خودش را می نوشت؟

20 فروردین 1372، اخبار ساعت 20 شبکه دوم سیما که مختص خبرهای علمی و فرهنگی بود با اجرای آقای حسین زاده با آن سبیلی که آن موقع بین مجریان سیما منحصر به فرد بود خبر شهادت کارگردان و مستند ساز و راوی روایت فتح را اعلام کرد. رفته بود روی مین در قبله گاه فکه.

حالا تصویرش را اول بار دیدیم. عجب قیافه جذابی داشت. روحش شاد. فردایش شد. همان ساعت، همان خبر، همان گوینده؛ اعلام کرد مقام معظم رهبری در تشییع مستندساز روایت فتح شرکت نمود! یا للعجب! آقا برود تشییع جنازه یک مستندساز؟ اینجا دیگر گوش ها تیز شد. مگر سید مرتضی آوینی کیست که رهبر مملکت در مراسم تشییع نه چندان شلوغ او شرکت کرده است؟

بعد آقا به او لقب سید شهیدان اهل قلم داد.

آن زمان ها بحث مقابله با تهاجم فرهنگی هم حسابی داغ بود. آقا روی این مساله خیلی تأکید داشت.

بچه های مسجدی و پایگاهی که کاری بیشتر از گشت و ایست بازرسی و روضه و نوحه بلد نبودند -و خدا میداند همان کارها هم چقدر لازم و حیاتی بود- به صرافت افتادند که حرف رهبر روی زمین نماند. رهبر اندیشمندی که جنگ در جبهه فرهنگی را بعد از دوران جنگ سخت، وظیفه حیاتی و راهبردی نیروهای انقلاب بر شمرده بود حالا با برجسته سازی شخصیت یک هنرمند شهید و متفکر در حوزه هنر و رسانه، الگوی جهاد فرهنگی را نیز برای جوانان بسیجی مبتدی این عرصه نمایان ساخت.

بچه ها مبتدی بودند. خانه پرش مکانی تهیه می کردند. قبضی چاپ میکردند، دنبال اسم جالب و رسا برای مجموعه خود بودند، هشتاد هزار تومن می دادند ویدیوی ضبط و پخش می خریدند و شبهای جمعه قسمت به قسمت روایت فتح را ضبط می کردند. مدتی بعد البته سیما فیلم همه قسمتهای آن را جهت فروش عرضه کرد!

اصلاً هم خنده ندارد!
بچه ها دغدغه داشتند دلسوز بودند اما کار بلد نبودند. مگر اول جنگ بچه ها بلد بودند بجنگند؟ مرتضی قربانی در کتاب خاطراتش می گوید با سی عدد قابلمه زودپز که چاشنی انفجاری در آن کار گذاشته شده بود از اصفهان به خوزستان رفتیم و در دیدار با استاندار وقت تاکید کردیم که کاملا مسلح و آماده دفع تجاوز دشمن هستیم! همین مرتضی قربانی کسی است که پنج سال بعد پرچم مقدس حرم امام رضا را روی مسجد شهر بندری فتح شده فاو عراق نصب می کند.

از این دست خاطرات عجیب و خنده دار و عبرت آموز در طول جنگ بسیار است.

بچه های جبهه فرهنگی انقلاب هم سال 72 مبتدی بودند. مدتی گذشت تا اینکه توانستند در عرصه هنر و رسانه سری میان سرها درآورده و حرف بسیج و مسجد و انقلاب را در قالب اندیشه و هنر ارائه دهند. مجموعه تولیدات رسانه ای حزب الله در این سالها با اوایل دهه هفتاد اصلا قابل قیاس است؟ یکنفر آماز بگیرد در این سالها چقدر هنرمند و صاحب فضل و ادیب و ... از مساجد و پایگاهها و هیاتها برخاسته است؟

رهبر، مرجع هم هست اما یک قدم بالاتر. مرجع یعنی محل رجوع، بر می گردی و دستش را به تبرک می بوسی و به ساحت دین ادای احترام میگذاری، رهبر ولی آن جلوها ایستاده، باید بدوی، خیز برداری، نفس نفس بزنی تا به قله ای که ترسیم نموده برسی و با او دست بیعت بدهی.

خصلت رهبر ما همین است. می داند این راه از کجا آغاز شده و قرار است به کجا ختم شود. تئوری انقلاب جهانی و تمدن ساز اسلام را می شناسد. خودش راه را نشان می دهد، خودش الگو ترسیم می کند، خودش هم جلوتر می رود که یک وقت هوس نشستن و درجا زدن به سرت راه پیدا نکند.

شهادت آوینی را باید نقطه عطف انقلاب فرهنگی در جهان اسلام دانست. درک ضرورت حضور و کنشگری و تأثیرگذاری بی وقفه در شکل دهی به افکار عمومی و تبیین حقیقت برای همه مردم دنیا از آن دست دستاوردهایی است که مبدأ تاریخ آن بیستم فروردین هزار و سیصد و هفتاد و دو قرار دارد.

 

شهید سید مرتضی آوینی

  • سیدحمید مشتاقی نیا

همه ما از این اشتباهات داریم

سیدحمید مشتاقی نیا | پنجشنبه, ۱۶ فروردين ۱۴۰۳، ۰۴:۵۱ ب.ظ

زمان تشییع پیکر رضا داوودنژاد مشخص شد! | طوطیانیوز

 

رضا داوونژاد را خدا رحمت کند بازیگری دوست داشتنی و بی حاشیه بود. مصاحبه ای دارد با رضا رشیدپور در پاسخ به این سوال که بزرگترین اشتباه زندگی ات چیست می گوید خودم را آنقدر چاق کردم تا به سربازی نروم و این چاقی (مضرات ناشی از آن) به اندازه ده سال سربازی برایم تمام شد!

او اما در نهایت به رغم انجام دوبار عمل پیوند، به دلیل نارسایی کبدی در سن 44 سالگی در بیمارستان شیراز جان باخت.

روحش شاد. خیلی از مواقع گمان میکنیم داریم به خودمان لطف میکنیم، میخواهیم داخل چاله نیفتیم اما گرفتار چاه می شویم. چنین اشتباهاتی را همه ما در زندگی داشته ایم. کاش روزی عبرت بگیریم و سنجیده تر عمل کنیم.

  • سیدحمید مشتاقی نیا