با توجه به قرابت فکری و ارتباط عمیق عاطفی ام با برادرم حسین منصف،
ترجیح می دهم فحوای این متن -که به یقین آخرین نوشتار این قلم در خصوص شورا و
شهردار بابل در این دوره از تصدی شورا بر امور زادگاهم خواهد بود- خطاب به ایشان
باشد هر چند که رنجش او را نیز چه بسا به دنبال داشته باشد:
جناب حسین آقای منصف عزیز، سلام!
فایل صوتی مربوط به سخنان جنجالی شهردار بابل درباره مشاوره با
صهیونیست ها را با دقت گوش دادم. مطمئنم منظور سرهنگ بیژنی از ادای این عبارات،
رسمیت بخشیدن به دشمنان اسلام و یا وهن ارزش های اسلام و انقلاب نبوده است.
نحوه بیان و ادبیات گفتاری وی در مجموعه فایل های صوتی منتشر شده از
جلسات شورای شهر را در سطح شأن و اعتبار فرهنگی شهری چون دارالمومنین بابل نمی
دانم؛ اما فراموش نکنیم او منتخب شورای شهری است که اتفاقاً ادبیات و گاه رفتار
شماری از آنها نیز در سطح اعتبار و وزن تاریخی مردم مظلوم و فرهیخته این شهر نیست.
این شهردار را در ارائه خدمات شهری موفق تر از شهردار ناپخته قبلی
بابل می دانم که بالاترین هنرش ساکت نگاه داشتن اعضای چپ و راست شورای شهر بود.
انصاف حکم می کند از خدمات شهردار فعلی و موقت بابل قدردانی کنیم.
اشتباه شهردار در بهره گیری از افراد ناوارد در امور فرهنگی، البته
پاشنه آشیلی است که بنیان تاج و تخت او را از جا خواهد کند. به همان نسبت که مرتضی
حسینی را پسری خوب، سیاسی و غیر فرهنگی و نامناسب برای تصدی امور فرهنگی شهری در
وزن و اعتبار دیار مومنان می دانم، به کارگیری نیروهای خوش سابقه، فرهنگی و موجهی
چون مرتضی محمدپور و اکبرپور روشن را در سایر معاونت های شهرداری بسیار قابل تحسین
و به جا می دانم.
من هم مانند بسیاری از تحلیل گران ناپیدای شهر، بر این باورم که
شهردار، کاندیدای دوره آتی انتخابات مجلس شورای اسلامی خواهد بود و بر خلاف این
جمع محافظه کار، از بیان این تحلیل ابایی ندارم.
حسین آقای عزیز!
به عنوان کسی که با تمام قوا برای پیروزی و ورودت به شورای شهر بابل
تلاش کرد همچنان مدافع تمام قد فعالیت های عدالتخواهانه ات هستم. کسی نمی تواند
شورآفرینی کمیسیون فرهنگی شورای شهر بابل در دهه های فجر سال های گذشته با اجرای
سرودهای خیابانی و ... و تغییر محسوس با رویکرد انقلابی در فضای شهر را نادیده
بگیرد. کسی نمی تواند تقویت بخش قابل توجهی از هنرمندان جوان و گمنام بابل توسط
حسین منصف را انکار نماید.
بسیاری از انتقادهای حسین منصف به شهردار بابل، مانند عدم تمکین او
نسبت به بعضی از قوانین شورا، به کارگیری مشاوران غیر بومی با حقوق بالا و ...
درست و به جا هست که متأسفانه امثال من آن طور که باید در حمایت از نقدهای سازنده
او وارد میدان نشدیم؛ اما بسیاری از دعواهای رسانه ای وی با شهردار، دعوایی خاله
زنکی و بی اهمیت و فرصت سوز تلقی می شود.
به یقین باور دارم که وجود حسین منصف در شورا و دلسوزی های او برای
بیت المال، حمایت هایش از محرومین، اصرارش بر قانون مداری نهادها و کانون های قدرت،
حمایت های مجدانه او از فعالیت های فرهنگی و ... عوایدی بزرگ و بی مثال برای منافع
مردم این شهر به همراه داشته است. با این حال، این که حسین منصف با همه کارکردهای
مثبتی که در پرونده اش دارد، پله ای برای درخشش و صعود کاندیدای سابق و رد صلاحیت
شده مجلس شورای اسلامی، جناب آقای فغانپور بشود برایم قابل هضم نیست. رفتار احساسی
حسین منصف برای برجسته سازی مرحوم هادی نوروزی –رحمت الله علیه- که هرچند انسانی
خوب مثل همه آدم های معمولی شهر بود؛ اما در قد و قواره الگو دهی و راهبری آرمانی
دنیا و آخرت قشر جوان نیست، را هرگز مورد تأیید قرار نخواهم داد.
برادرم، حسین آقای منصف!
بارها این حرف را پشت سر آقا مصطفای عزیز و دوست داشتنی زده ام و از
نفاق خود می دانم که از بازگو نمودن علنی آن اجتناب کنم. به نظر من، مصطفای منصف،
حسین را از ما ربود! جواد بیژنی، شهردار را به زمین می زند و مصطفای منصف، حسین
را.
با این حال دور از انصاف می دانم که از ناجوانمردی بعضی از دوستان به
اصطلاح اصولگرا هم گلایه علنی نداشته باشم؛ آن جا که می بینند حسین منصف به رغم
همه فشارها و تخریب ها و پرونده سازی ها که در بسیاری از مواقع از سوی هم فکران
سیاسی خودش صورت می گیرد باز هم یک تنه در مقابل فتنه گران و خائین و وطن فروشانی
که دل رهبر و خانواده های شهدا را خون کرده اند، با قدرت اما مطلومانه ایستاده و
مقاومت می کند و یک خدا قوت ساده هم به او نمی گویند. البته جمعی که از دل فهرست
انتخاباتی آنها جلال نورالله زاده و علی شکری پور بیرون بیایند، هر چه باشد
اصولگرا نیست.
حسین آقای عزیز!
شهردار بابل نیازی به مشاوره با صهیونیست ها ندارد. این ادعا از اساس
نادرست است. شما فرض کن جوانکی پیر اندام یا هر فرد دیگری، از این که روی یک سطل
زباله شهر نوشته شد: "سفارت آمریکا" عصبانی بشود؛ کمک به مساجد و هیئت
ها را حرام بداند، مخالف این باشد که در ایام محرم حتی یک بنر با موضوع شمر زمانه
ات را بشناس بر در و دیوار شهر نصب شود تا مبادا دل آمریکا و اسرائیل به درد
بیاید؛ با تقطیع کلمات رهبری و تحریف در فحوای کلام ایشان بخواهد با خط درشت روی بنرها بنویسد: حجاب به
معنی چادر نیست! یا مثلاً دلش بخواهد بنری در چهارراه شهدا نصب کند و به دروغ و با
جعل تاریخ بنویسد که در این جا عده ای در نبرد با بنی امیه! شهید شده اند، فتنه
گری قانون شکن، وطن فروش و هتاک را به عنوان افتخار فرهنگی! شهر مطرح نماید و ...
بعد همین جوانک مریض هم هوس کند که به شهردار شهر مشاوره بدهد و بر فرض محال،
شهردار مشورت با او را به جان بخرد؛ دیگر چه نیازی به مصاحبت و مشاورت با صهیونیست
ها باقی خواهد ماند؟! الحمدلله تا به حال از این اتفاقات در شهر ما رخ نداده است.
حرف آخر: برای داشتن شهری بهتر باید انتخابی درست داشت. من از همان
روز که مطلع شدم اکثریت اعضای شورای شهر برای بازدید از غرفه کوچک شهرداری وقت
بابل، بار سفر بسته و با استفاده از هزینه های عمومی شهرداری که از عرق جبین مرد و
زن زجرکشیده این شهر تأمین می شود به جزیره کیش سفر کرده اند، دور اصلاح طلب و
اصولگرای این شورا را خط کشیدم.
چه شهردار بهتری بخواهیم و چه شورایی بهتر، باید در انتخابات آتی
شورا، فارغ از باندبازی ها و قبیله گرایی ها رأی بدهیم. معتقدم برای بهتر شدن
شرایط این شهر، بی رودربایستی باید هر "سیزده" نفر فعلی عضو شورا را به
کنار زد. با این وصف برای مردم بابل، روز بیست و نه اردیبهشت، روز
"سیزده" به در خواهد بود!