اشک آتش

از اسلام ناب آمریکایی بیزارم!از ادعای برتری هویج بر بسیج!از اسلام بی خطر بیزارم...از اسلام آسه برو آسه بیا...اسلام پاستوریزه...اسلام عبدالملک مروان...اسلام بنی امیه و بنی العباس...اسلام شیوخ منطقه!!...اسلام پر عافیت و بی عاقبت...
----------------------------------------------------------------------------------
باید گذشتن از دنیا به آسانی
باید مهیا شد از بهر قربانی
با چهره خونین سوی حسین رفتن
زیبا بود اینسان معراج انسانی

پیام های کوتاه
تبلیغات
Blog.ir بلاگ، رسانه متخصصین و اهل قلم، استفاده آسان از امکانات وبلاگ نویسی حرفه‌ای، در محیطی نوین، امن و پایدار bayanbox.ir صندوق بیان - تجربه‌ای متفاوت در نشر و نگهداری فایل‌ها، ۳ گیگا بایت فضای پیشرفته رایگان Bayan.ir - بیان، پیشرو در فناوری‌های فضای مجازی ایران
بایگانی
آخرین نظرات

۱۵۲ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «خیانت» ثبت شده است

پول میگیرید که خیانت کنید؟

سیدحمید مشتاقی نیا | دوشنبه, ۲۷ آبان ۱۴۰۴، ۰۶:۴۲ ق.ظ

باغ ویلاهای غیرمجاز بلای جان سفره‌های زیرزمینی؛ قیمت تانکر آب ۲برابر شد

 

فیلمی در آمده از تخریب خانه یکی از اهالی روستاهای بابل که دارای فرزند معلول است. 

شما هر نقطه از استانهای شمالی کشور بروید چه در زمینهای مرغوب کشاورزی و باغات چه در حریم جنگل و کوهستان و دریا، ویلاهای بسیار بزرگ و مجلل را می بینید که توسط اشراف منطقه و یا سرمایه دارهای پایتخت نشین به طور غیر قانونی ساخته شده و کسی کاری به کارشان نداشته است اما هر از گاه خبری میخوانید از تخریب یک خانه و یا کلبه مردم بومی به جرم ساخت و ساز غیر مجاز توسط جهاد کشاورزی یا منابع طبیعی با حکم قضایی.

همه باید به قانون پایبند باشند بحثی نیست اما قانون هم باید برای همه اجرا شود. وقتی مردم می بینند سرمایه دارهای گردن کلفت صاحب نفوذ در حاشیه امن به سر برده اما تیغ قانون برای ضعفا تیز است چه قضاوتی درباره عملکرد نظام اسلامی که پابرهنگان را ولی نعمت خود می دانست خواهند داشت؟ خانه این بندگان خدا را در فصل سرما خراب میکنید لااقل سر پناهی هم برایشان در نظر بگیرید. 

چند سال پیش بود که این اتفاق زشت با وسعتی بیشتر در همین شهر بابل رخ داد. کلبه های مردم روستای تورسو در وسط زمستان و درست در ایام مصادف با میلاد امام عدالت، حضرت علی علیه السلام و در آستانه دهه فجر تخریب شد و موجی از انزجار عمومی را رقم زد.

شما از بیت المال مسلمین پول میگیرید که آبروی انقلاب را ببرید؟

  • سیدحمید مشتاقی نیا

ضرر می بینید و ضرر می رسانید

سیدحمید مشتاقی نیا | يكشنبه, ۲۶ آبان ۱۴۰۴، ۱۱:۰۳ ق.ظ

معنى و تعریف و شرح و جذر و وزن کلمة تأسف فی معجم عربی عربی

 

فیلمی منتشر شده از تجمع مختلط مردها و زنهای بعضا بی حجاب در یکی از شهرهای مازندران برای ورزش صبحگاهی که این فیلم البته برای تبلیغ آنها و دعوت از بقیه جهت حضور در این تجمع به ظاهر ورزشی آن هم در مرکز این شهر خوشنام دینی و انقلابی تهیه شده است.

یکی از کانالهای خبری استان به این موضوع واکنش نشان داد و گفت مگر میشود مسئولان امنیتی و انتظامی و قضایی از وجود چنین حرکات تشکیلاتی و برنامه ریزی شده ای بی اطلاع باشند؟ و بعد به انتقاد از استاندار مازندران پرداخت که صراحتا اعلام کرده بود ضرورتی برای رفع هنجارشکنی نمی بیند.

واقع امر آن است به جای انتقاد از استاندار مازندران که سابقه خوبی در التزام به قانون ندارد باید یقه چهره های به ظاهر موجّه منتسب به دستگاه دین و مذهب و نظام را گرفت که در کمال سادگی و خوش باوری در جایگاه روابط عمومی استانداری به دفاع بی حد و حصر از این شخصیت ناموجّه پرداختند. قطعا این افراد در هر لباس و جایگاهی که باشند بابت این تغافل نامبارک باید آن دنیا در محضر شهدا جوابگو باشند.

  • سیدحمید مشتاقی نیا

شفته های غرب!

سیدحمید مشتاقی نیا | دوشنبه, ۲۰ آبان ۱۴۰۴، ۰۹:۰۵ ق.ظ

قیمت خرید شفتالو زرد با فروش عمده امروز ۱۸ آبان

 

بهزاد نبوی اخیرا در مصاحبه ای که در سایت تابناک منتشر گردید گفته است که کودتای 28 مرداد کار انگلیس بود.

خود آمریکا اسنادی را منتشر و از طبقه بندی خارج نموده که نشان میدهد در کودتای مذکور دست داشته است اما دوستان اصلاح طلب زیر بار نمی روند و دنبال سفیدشویی کاخ سیاه هستند.

اصلا فرض را بر این بگذاریم که کودتا کار انگلیس و بدون دخالت آمریکا بود چرا آمریکا که متحد و امین دکتر مصدق بود پشت او را خالی کرد و از مخصمه نجاتش نداد؟

چرا بعد از کودتا مقامات آمریکا سیل پیامهای تبریک را برای شاه روانه ساخته و در سفر به تهران به حمایت از شاه و کودتاچیان پرداختند؟ مگر واقعه شانزده آذر و شهادت دانشجویان معترض به سفر ریچارد نیکسون معاون رییس جمهور ایالات متحده در دانشگاه تهران چهار ماه بعد از همین کودتا نبود؟

چرا دولت از آن پس در اختیار آمریکا قرار گرفت؟ کار تا آنجا پیش رفت که علی امینی در خاطراتی که خودش نوشته و توسط کیهان لندن منتشر گردیده اذعان میدارد که نخست وزیری او با دخالت مستقیم آمریکا صورت پذیرفته است. امینی وظیفه شتاب دهی در وابستگی ایران به آمریکا را بر عهده داشت.

انگلیس و آمریکا اساسا یک قماش و متحد دیرینه اند و اصل تحلیل مرحوم مصدق که برای نجات از دست بریتانیا باید به سمت آمریکا رفت اشتباه بود. کودتای 28 مرداد هم کار انگلیس بود هم آمریکا. اعدام سید حسین فاطمی نمادی از این اتحاد شرارت بار است.

اصل وابستگی به بیگانه اشتباه است و به تجربه ثابت شده هیچ کشوری منافع دیگران را به مصالح خود ترجیح نمیدهد. شاه هم در اواخر عمر از اینکه به آمریکا اعتماد کرده اظهار پشیمانی نمود.

  • سیدحمید مشتاقی نیا

کار نشناس ها!

سیدحمید مشتاقی نیا | چهارشنبه, ۱۵ آبان ۱۴۰۴، ۰۹:۵۴ ق.ظ

در هر رشته و حرفه و تخصصی حتما عده ای هم در مقام کارشناس و صاحب نظر حضور دارند که بعضا به صرف رانت و یا ظاهر نمایی و القاب دهان پرکن توانسته اند این جایگاه را به خود اختصاص دهند.

این متن حاوی چند خاطره از بعضی کار نشناس های عرصه نویسندگی در موسسات و مراکز فرهنگی است که گاهی با آنها مواجه شده ام. البته دور از انصاف است که اعتراف نکنم از دیدگاهها و نظرات بعضی کارشناسان خبره و صاحب فن مثل آقا مفید اسماعیلی و یا آقا رضا مصطفوی و... هم بهره گرفته و از نکته های آموزنده شان در افزایش وزانت کار استفاده نموده ام.

همانطور که گفتم این متن فقط در خصوص بعضی مدعیان کارشناسی عرصه قلم است که این جایگاه را اشغال نموده و از این جهت که بالاخره باید نظری بدهند به اظهار فضل پرداخته اند:

  • درباره شخصیتی تازه درگذشته باید کاری نوشته می شد. من روی کاغذ نوشتم و کار را عرضه کردم. یک بابای دیگری هم که روحش شاد اساسا نویسنده نبود متنی آورد که تایپ شده بود. کارشناس محترم اصلا به خودش زحمت خواندن و مقایسه قلم و محتوا را نداد و به صرف رؤیت ظاهر حکم داد که آن کار در اولویت خواهد بود. آن کار چاپ شد و دیده نشد. شکر خدا مدتی بعد همان اثر دستنویس را به جای دیگری دادم منتشر شد و مورد استقبال خوانندگان قرار گرفت.
  • کاری درباره نقش علما و روحانیون در دفاع مقدس آماده کردم. کارشناس باید میخواند و نظری می داد. یک عالمی را نام بردم اهل استان ایلام که می رفت به جبهه و نواقص و نیازهای رزمنده ها را تأمین می کرد. دید بچه ها حمام ندارند برایشان حمام ساخت. کارشناس مدعی زیرش نوشت: عفت کلام را رعایت فرمایید!!!
  • کاری بود در باره یکی از شهدای مطرح. روحانی پیرمرد شهرشان که عالمی ربانی و مشهور بود با او گرم می گرفت و به زبان مازندرانی به عنوان شوخی می گفت: قِشنگه ریکا. یعنی پسر زیبا. کارشناس که از قضا خودش آدم مقیدی نبود زیرش نوشت: این عالم مشکل اخلاقی داشت؟!
  • درباره شهیدی نوشتم که در نوجوانی اش یعنی دهه سی که در روستا حمام نداشتند اگر غسلی به او واجب می شد می رفت داخل چاه که جای پایی داشت می ایستاد و غسل می کرد. کارشناس گفت: این کار غیر بهداشتی است! خب بنده خدا وظیفه نویسنده و راوی نقل واقعیات است و خواننده خودش متوجه می شود که اقتضائات حکم و برداشت هر موضوع در دوره های مختلف چگونه بوده است.
  • در مجموعه خاطرات یک شهید، خاطره ای از شجاعت او در نبرد با ساواک وجود داشت که طنز بود. شهید خودش را زده بود به آن راه و رفته بود وسط مجلسی که ساواکی ها نشسته بودند با صدای بلند قرآن خواند. آنها عصبانی شدند دست و پایش را گرفتند و پرتش کردند وسط کوچه. کارشناس نوشت: این خاطره طنز است حذف شود!
  • مجموعه ای از خاطرات شهدای یک شهر را آماده کردم. هر شهید یک خاطره معنوی و آموزنده داشت. کارشناس گفت: اثر پژوهشی نیست! خب بنده خدا من هم که گفتم کار پژوهشی نیست و شبه داستانی و خاطره محور است.
  • رزمنده ای خاطراتش را نوشت برایش بازنویسی کردم. کارشناس گیر داد که چرا اسم سرداران را نبرده اید! خب این بنده خدا رزمنده معمولی بود. فرمانده نبود که درباره مقام و منزلت فرمانده هان خاطره بگوید. چیزهایی که خودش دید را نوشت که بسیار هم معنوی و آموزنده و فرهنگ ساز بود.
  • در کاری از بعضی وصایای شهدا هم استفاده شد. کارشناس نوشت منبع ندارد! گفتم پدر بیامرز! من خودم دارم منبع می سازم. این دست خط شهید است که از خانواده گرفتم و در بنیاد شهید و حفظ آثار هم ثبت شده. طرف زیر بار نرفت. وقتی دیدم چیزی بارش نیست یک وبلاگ صوری تشکیل دادم. وصیتنامه های مورد نظر را در آن وارد کردم. بعد همان وبلاگ را به عنوان منبع وصایا معرفی کردم که مورد قبول واقع شد!!
  • سر جریان نشر کتابی، ناشر با من صحبت کرد چند بار هم صحبت کرد که مقدمه اش را عوض کنی بهتر است، کار را سبک میکند. زیر بار نرفتم. کار چاپ شد، چند بار هم چاپ شد. از قضا چند نفر گفتند که چه مقدمه جذابی داشت. حتی یک بنده خدایی که شخصیتی فرهیخته است در جمعی گفت همه متن کتاب یک طرف، مقدمه اش هم یک طرف، می چربید به کل کار. کار تا آنجا پیش رفت که همان ناشر هم از من بابت آن مقدمه تشکر کرد. در گوشی یاداور شدم که شما مخالف آن مقدمه و مصرّ بر حذف یا تغییرش بودی. اصلا و ابدا یادش نیامد! الله اکبر!
  • بعضی مواقع کاملا متوجه می شوید غاصب عنوان کارشناس نه خودش نویسنده است و نه مطالعه تخصصی پیرامون موضوع دارد. طرف اصرار میکرد برای کتابی که حجم چندانی نداشت باید فصل بندی با ذکر عنوان صورت بگیرد. هر چه توضیح میدادی که بابا میشود لااقل بدون ذکر عنوان فصل بندی کرد بخش ها را با عدد شماره گذاری کردو... اساسا باید به نظر و سلیقه نویسنده و فهم مخاطب احترام گذاشت. از قضا به حرف طرف گوش دادم. کار منتشر شد و در نقدی که دیگران برایش نوشتند همین ایراد ذکر شد که کار کم حجم نیاز به فصل بندی ندارد! جالب است این کارشناس همچنان هم به کارش مشغول است و هر اثری پیشش برود می گوید چرا فصل بندی ندارد! غیر این نکته دیگری را یاد نگرفت.

جالب است بدانید همین طیف مدعی کارشناسی که گاهی چنین شروع به ایراد گرفتن و خواباندن اثر میکنند با سفارش فلانی و تماس بهمانی کاری بسیار ضعیف که انتشارش مصداق اسراف در مصرف کاغذ است را تأیید و روانه چاپ می کنند.

متآسفانه آنهایی که کلاس می گذارند و سنگین برخورد میکنند بیشتر در امانند. یک تجربه هم این است که کار را دیرتر تحویل بدهید. می گویند دیر شد وقت نداریم و زود می برند برای انتشار. این ویژگی معمولا به نشریات اختصاص دارد.

 در تقابل با چنین مواجهاتی که از روی کم شانسی است به یک ترفند متوسل میشوم. گاهی چند ایراد فاحش و مضحک را عمدا در کار می گنجانم. مثلا غلطهای تایپی یا جملات بی ربط و... طرف ذوق میکرد که مچ نویسنده را گرفته و به ذکر همین موارد به عنوان کشف کارشناسانه خود بسنده میکرد. در اصلاحیه بعدی هم معمولا جز در همان موارد قبل دقت لازم صورت نمیگیرد و کار از زیر سبیلشان رد می شود. اخیرا کاری را به جایی ارائه دادم. کار با موضوع شهدا و دفاع مقدس بود. چند مطلب بی ربط با شهدا و دفاع مقدس را هم در کتاب گنجاندم که چند صفحه میشد تا دست کارشناس برای حذف آن باز بوده و هیجان شغلی اش حسابی ارضا شود. جناب دکتر کارشناس اصلا متوجه نشد و احتمالا متن را نخواند و صرفا از روی عادت گیر داد که چرا نیم فاصله ها رعایت نشده؟ از تیترها و عناوین جذاب تری استفاده کنید!

  • سیدحمید مشتاقی نیا

جنایت در یکی از مدارس تهران

سیدحمید مشتاقی نیا | يكشنبه, ۱۲ آبان ۱۴۰۴، ۱۱:۰۸ ق.ظ

Karname Syah002

 

از عملیات مدرسه سپاس که صبح روز سیزدهم اردیبهشت 61 توسط ما به اجرا در آمد شروع می کنم. مدرسه سپاس دبیرستانی است که زیر پل ستارخان قرار دارد. به ما گفته بودند که سی - چهل نفر عضو انجمن اسلامی دارد که باید همه را قتل عام کنید. ما چهار نفر تحت فرماندهی شخصی به نام قباد تحت عنوان واحد عملیاتی سعید عزیزی که چهار نفرمان به ژ – 3 کلت و بمب های تی ان تی مسلح بودیم با یک پیکان سرقتی به مدرسه سپاس مراجعه کردیم. ابتدا به دفتر مدرسه رفتیم و تقریبا لباس کامل کمیته ای هم نپوشیده بودیم، به مدیر مدرسه گفتیم ما از کمیته آمده ایم و طبق مدارکی که از خانه های تیمی به دست آمده در انجمن اسلامی مدرسه شما منافقین نفوذ کرده اند، بچه ها را جمع کنید تا معلوم شود نفوذی کیست؟ مدیر مدرسه به ما مشکوک شده بود و قبول نمی کرد و گفت باید تلفن بزنم و از کمیته مرکز جویا شوم که آیا شما کمیته ای هستید یا نیستید و رفت تلفن بزند اما فرمانده ما رفت و تلفن را از او گرفت و پرت کرد و شروع به جو سازی کرد که ما در جبهه جان می دهیم، در خیابانها جان می دهیم شما هنوز حرف ما را قبول ندارید، حرف ما مستند نیست و ... در این میان برادر مسئول امور تربیتی مدرسه آمدند و قبول کردند بچه ها را جمع کنند و از بلند گو بچه ها را صدا زدند. چون فصل امتحانات بود و انجمن اسلامی ها همه شان نبودند 4 نفر دانش آموز پانزده شانزده ساله با اعضای امور تربیتی مدرسه در کتابخانه جمع شدند و در همان کتابخانه که نشسته بودند همگی آنها توسط دو تن از ما به رگبار بسته شدند و همگی شهید شدند. ما سریعا مدرسه را ترک کردیم و در حالیکه مدیر و مسئولان مدرسه گریه می کردند و دانش آموزانی که در حیات بودند یک گوشه جمع شده و حالت وحشت زده و بهت زده ای داشتند ما با تیر اندازی هوایی مدرسه را ترک کردیم و متواری شدیم.

از اعترافات محمدرضا نادری عضو واحدهای تروریستی ویژه منافقین/ کتاب کارنامه سیاه/ جلد دوم/ صفحه110

  • سیدحمید مشتاقی نیا

باز هم کالا برگ پرید

سیدحمید مشتاقی نیا | جمعه, ۳ آبان ۱۴۰۴، ۰۷:۰۹ ق.ظ

معرفی فیلم وسترن جدید و قدیمی؛ بهترین‌ های ژانر فیلم کابویی

 

موضوع فقط کالا برگ نیست. این چندمین بار است که دولت از جیب مردم چاله چوله هایش را پر میکند حاضر نیست از حقوقهای نجومی و سفرهای غیرضروری و مأموریتهای دلاری نورچشمی ها بزند. کالا برگ مهرماه پرداخت نشد. چند بار دیگر هم دولت از این کارها کرده بود. نکته این جاست چرا صدایی از نمایندگان مجلس شنیده نمی شود؟ چرا رسانه ها ساکتند و از حقوق مردم دفاع نمیکنند؟ دولت رییسی یا احمدی نژاد یک روز پرداخت یارانه دیر می شد چه الم شنگه ای راه می افتاد؟ چرا مردم باید بازنده وفاق و تقسیم غنائم صاحبان قدرت باشند؟ موضوع فقط کالا برگ نیست. توزیع کالا برگ یک مصوبه قانونی است. دولت نه در بحث حجاب و عفاف نه در بحث استعلام از نهادهای امنیتی برای انتصاب مسئولان نه در به کارگیری مدیران دو تابعیتی در مشاغل حساس نه در موضوع ساخت مسکن و اجرای برنامه هفتم و... تابع قانون نیست. چطور انتظار دارید وقتی مسئولان ما قانون شکن هستند مردم تابع و ملتزم به قانون باشند؟ این کجراهه عاقبتی جز بلبشوی جامعه و اوضاعی بدتر از همگسیختگی اجتماعی و فرهنگی و اقتصادی خواهد داشت که امروز نمونه هایی از آن را در رها شدگی بازار و گرانی روزانه اجناس و افزایش بی بند و باری های اخلاقی مشاهده می کنید.

  • سیدحمید مشتاقی نیا

همه شرمنده خون شهداییم

سیدحمید مشتاقی نیا | سه شنبه, ۳۰ مهر ۱۴۰۴، ۰۵:۳۴ ق.ظ

اشتباه کردم این چند روزه هم کتاب بلیت بهشت را خواندم هم هر شب پسران هور را تماشا کردم به خصوص قسمت آخرش را که سه بار دیدم و حسابی به هم ریختم. بدتر اینکه همزمان اخبار سیاسی روز را هم دنبال نمودم و به مرز آشفتگی رسیدم.

ننگ و نفرین شهدا بر مسئولانی که به خاطر دو روز بهره مندی بیشتر از چرب و نرم دنیا چوب حراج بر ارزشها زدند. اشرافی گری، تجمل پرستی، شکاف طبقاتی، تبعیض، فساد اقتصادی و اخلاقی، سبک زندگی غربی و... جفای به آرمانهای شهداست. از حجاب تا معیشت و بانکداری و آموزش و فرهنگ و قضا و... به ریش عدالت خندیدند. برای اهتزاز پرچم اسلام خیلی زحمت کشیده شد اما سیاسیون کثیف چپ و راست همه چیز را بازیچه مطامع خود و خانواده و باندهای فسادشان قرار دادند. همه قوانین و احکام به حال خود رها گردید و نصه و نیمه بعضی ها اجرا شد. دانه درشتهای مفسد آزادند اما ضعفا در بند کشیده می شوند. عدالت اجتماعی به سخره گرفته شد. رانت و حقوقهای نجومی آه از نهاد مردم بلند ساخت. صنعت و اقتصاد و بانک و گمرک در چنبره مافیاست. فرهنگ و ارزشهای غیر دینی و غیر ملی رسما رواج پیدا کرده. به نفع مسئولین است نهج البلاغه نخوانند، به نفع مسئولین است دم از شهدا نزنند. یادگار حسین بن علی است که فرمود لقمه ها و پولهای حرام نمیگذارد حرف حق بر دل اثر کند.

و این جمله آیت الله جوادی چقدر زیباست: ظاهر مردم، باطن مسئولان است

تنها دلخوشی ما به این نظام شبه جمهوری شبه اسلامی همین کل کل با آمریکا و اسرائیل است. البته این یک ویژگی ممتاز را هم خواص چپ و راست تلاش دارند با انزوای مشی رهبری به حاشیه برانند که امیدوارم تا مدتی نتوانند. 

  • سیدحمید مشتاقی نیا

خشت اول و دیوار کج

سیدحمید مشتاقی نیا | سه شنبه, ۲ مهر ۱۴۰۴، ۰۳:۳۱ ب.ظ

مسئول استانی رفت به عیادت حاج آقا. برای رضای خدا؟ برای عرض ادب و انجام وظیفه؟ برای انسانیت و شادی دل مومن و تکریم علما؟

پیرمرد روی تخت بیمارستان از او تشکر کرد اما وظیفه عالم را مولا علی علیه السلام مشخص نموده، باید تذکر بدهد و حق را به خصوص از حاکمان طلب نماید. عالم راستین با آن دو سه طلبه سلبریتی اداری فاکتور به دست مرکز استان که کارشان مجیزگویی اصحاب قدرت است فرق دارد. تذکر داد درباره فقرا و رعایت حال مردم، مقابله با مفاسد اقتصادی و اجتماعی و ...

به مذاق آقایان خوش نیامد. دستور دادند خبرنگاران همراه، همه این حرفها را سانسور کنند. چند روز بعد کلیپی آماده کردند که طرف از راهروهای بیمارستان می آید به عیادت حاج آقا و حاج آقا لبخندی به لب دارد. زیرش هم از طرف عالم شهر نوشتند: این مسئول چقدر به به و چه چه است! فقط همین بابا برازنده مردم این استان بود که خدا را شکر نصیب ما شد!

دروغ تا کی؟ دغل بازی تا کجا؟ دقیقا در چه زمینه ای قابل اعتماد هستید؟ اگرصداقت و جرأت داشتید فیلم کامل را به همراه صدا منتشر می کردید. او سابقه محکومیت تعزیراتی دارد. کسی که مال حرام خورد از دروغ و نفی احکام و حدود الهی ابایی ندارد.

  • سیدحمید مشتاقی نیا

خود کرده را تدبیر نیست

سیدحمید مشتاقی نیا | پنجشنبه, ۲۸ شهریور ۱۴۰۴، ۰۴:۰۵ ب.ظ

دیپلماسی عزت یا ذلت !

 

به کسانی که اعتقادی به داشتن انرژی هسته ای و بهره مندی از آن نداشتند سپردیم که بروند از حقوق هسته ای ما دفاع کنند! خب معلوم است هر نتیجه ای که به دست بیاید هر قراردادی که بسته شود برای آنها موفقیت آمیز است چون اساسا باوری نسبت به داشتن توان هسته و غنی سازی نداشته اند. 

مشکل از آنهایی است که تفکر این جماعت را می شناختند و صلاحیتشان را تأیید نموده و کار را دستشان سپردند. چوب را بدهیم دست دیوانه، گوشت را بدهیم دست گربه، مقصر ماییم یا آن دیوانه؟ مقصر ماییم یا آن گربه؟! بهترین بچه های این مملکت با کمترین بهانه ای رد صلاحیت شده و پرونده دار می شوند از پایین ترین مناصب سیاسی و اجتماعی محروم میشوند؛ میدان را باز کرده اند برای جماعت فروشنده! و تسلیم پذیر بعد انتظار دارند ملت بصیرت داشته و به رشد و بلوغ سیاسی برسند! شما رسیدید که دیگران برسند؟

  • سیدحمید مشتاقی نیا

دست چپاول بانک

سیدحمید مشتاقی نیا | پنجشنبه, ۲۸ شهریور ۱۴۰۴، ۰۹:۳۶ ق.ظ

راهکار مقابله با فساد بانکی

 

دیروز رفتم از خودپرداز سیصد هزار تومان پول کشیدم، هزار و پانصد تومان کارمزد گرفت! یعنی پول خود آدم را می خواهند به آدم بدهند دستمزد میگیرند؟ به جای تشکر از اعتماد و لطف ما که با امانت دهی و گردش مالی خود در واقع حامی بانک و منبع درآمد آن هستیم! اگر قرار است کارمزد بگیرند لااقل میزان دریافت وجه از دستگاه را افزایش دهند آدم پول بیشتری خواست هر روز کارمزد به بانک ندهد. قبلا می گفتند هر روز پولتان بیشتر در بانک بماند به شما سود بیشتر می دهیم حالا دارند پدر سوخته بازی در می آورند.

در روز چقدر مردم از این دستگاهها پول می کشند؟ کارمزدها را بانک می خواهد چکار کند؟ بانک باید متشکر باشد که مراجعه مستقیم نکرده و باعث شدیم در استخدام کارمند و حفظ منابع مالی آن صرفه جویی شود. حقشان است آدم سر راه مسیرش گذری برود بانک همه پولهایش را بکشد بیرون. مگر کل وجه متعلق به ما در بانک چقدر است که دلواپس نگهداری اش باشیم؟

بانک اگر خیری برای جامعه داشته باشد کارمزد هم بگیرد نوش جانش اما بانکها در کشور ما به استناد گزارش مراکز رسمی به جای تقویت تولید در خدمت بنگاه داری و واسطه گری بوده و ثمره ای جز فساد مالی و ایجاد تورم و فشار معیشت برای مردم نداشته اند و جز عده ای از خواص زالو صفت کسی از این سیستم بانکی ما سودی نبرده است.

  • سیدحمید مشتاقی نیا

احزاب و مسلحین مازندران

سیدحمید مشتاقی نیا | سه شنبه, ۲۶ شهریور ۱۴۰۴، ۰۶:۰۶ ق.ظ

کتاب احزاب سیاسی و گروه های مسلح در مازندران و گلستان اثر سیف الرضا شهابی |  ایران کتاب

 

دکتر سیف الرضا شهابی از مبارزان قدیمی ضد ستمشاهی در بابل است که البته گستره فعالیتهایش فراتر از شهر و استان بوده و میشود گفت لااقل در محدوده بابل با سابقه ترین مبارز سیاسی در تراز ملی است. وی مدتی با آیت الله طالقانی در زندان شاه هم بند بوده و همچنان فعال و پر انرژی به نگارش و تحقیق و تحلیل پرداخته و هر از گاه در جمع مبارزان سیاسی پیش از انقلاب در پایتخت نیز به سخنرانی می پردازد.

فارغ از بعضی گرایشات و اختلاف نظرهای سیاسی به شخصیت ایشان علاقمندم و برای وی احترام بسیاری قائل هستم. بزرگترین خبط سیاسی او را شرکت در انتخابات شورای به اصطلاح اسلامی شهر بابل میدانم که بنظرم مجموعه نامزدهای رقیب و یا همگروه وی نهایتا در سطح نشستن پای سخنرانی هایش بودند، نه بیشتر. این قالب اصلا گنجایش فردی در ظرفیت و تراز او را نداشت.

چند سالی است که در فضای مجازی با دکتر شهابی در ارتباطم. از مطالب ایشان استفاده میکنم و گاهی مطالبی برایشان می فرستم.

چند سال پیش متنی از مرحوم انوشه درباره تاریخ انقلاب در بابل منتشر شد که موجب ناخرسندی بسیاری از اهالی فرهنگ و تاریخ و انقلاب گردید. وی که خود سابقه گرایشات مارکسیستی داشته و هم قبل از انقلاب و هم بعد از انقلاب به زندان افتاده است در کتاب خود که متأسفانه با حمایت ساده لوحانه بعضی چهره های نیک اندیش تدوین گردیده اینطور وانمود کرد که مردم و روحانیت بابل از سال 56 اقدام به شورش! بر ضد رژیم نموده و عده ای از آنها کشته! شده اند. مبارزات قبل از آن مرهون چپها بوده است.

خب، مطلعین می دانند که بسیاری از چهره های مبارز انقلابی بابل همچنان در قید حیات هستند و این تحریف علنی میتواند برای آینده تاریخ نگران کننده باشد.

مرحوم مهندس اردبیلی که از وی بعنوان پدر صنعت مس ایران نیز یاد میشود در کتاب خاطرات خود نقل میکند که از سال 41 در جلسات مذهبی مرحوم حاج آقای یزدانی با نام امام آشنا شده و مبارزه با شاه را آغاز نموده است. در این خصوص به اندازه کافی مدرک سند بر ابطال ادعای مرحوم انوشه وجود دارد.

روحانیت از دیرباز علم مبارزه با شاه را بر دوش کشیده است. از شهید سید حسن مدرس تا آیت الله کاشانی و مرحوم طالقانی که پیش از امام وارد مبارزه گردید و ...

امام رحمت الله نیز از سال 41 بعد از رحلت آیت الله بروجردی که مرجع عظمی بود و به رغم بعضی مخالفتها و ایستادگی هایی که در مقابل شاه داشت چندان معتقد به درگیری مستقیم حوزه با سلطنت نبود، جایگاه علمی و اجتهادی خود را تثبیت نموده و وارد عرصه مبارزه بزرگ و سرنوشت ساز با رژیم طاغوت گردید.

البته روحانیت به شیوه حزب توده یا فداییان خلق و مجاهدین به سمت تشکل سازی نرفت و مبتنی بر فرهنگ ولایی و نگاه هیاتی و ارتباط شبکه ای به مبارزه پرداخت که به نظر من کار درستی بود. در سالهای اخیر تجربه فعالیتهای عدالتخواهانه و ارزشی نیز ثابت کرده است که توصیه به راه اندازی تشکیلات در واقع برای ایجاد محدودیت، شناسایی، اخلال و انهدام حرکت های انقلابی است. نظم بدون تشکیلات و مبارزه جریانی و شناور بهترین روش برای جلب توجه کمتر و امنیت بیشتر در مبارزات مخفی و غیر رسمی به شمار می رود.

البته این روش، آسیب خاص خودش را هم دارد کما اینکه با پیروزی انقلاب اسلامی، آنهایی که تشکل داشتند آمادگی بیشتری برای تصاحب امور و تصدی مسئولیتها نشان داده و اقبال افزون تری را به خود اختصاص دادند.

حوزوی ها هر چند به مثابه توده ای ها یا ملی گراها و خلقی ها اعم از فدایی و منافق دارای تشکیلات مبارزاتی نبودند اما توفیق بیشتری در همراه سازی بدنه مردم کسب نمودند. از همین روست که اگر چه همه سران سیاسی مبارز ضد شاه دستگیر و به زندان افتادند اما تنها این امام بود که دستگیری اش موج اعتراض اجتماعی و قیام عمومی مردم را برانگیخت و در نهایت منجر به تثبیت رهبری بلامنازع او و روحانیت حامی وی گردید.

در  این باره به تازگی از دکتر شهابی هم سوال پرسیدم. ایشان حقیر را ارجاع داد به آثاری که در این خصوص منتشر ساخته. کتاب "احزاب سیاسی و گروههای مسلح در مازندران و گلستان از سال 32 تا 57" به قلم دکتر شهابی را تهیه و مطالعه نمودم.

مطالعه این کتاب واقعا برایم جالب بود و بسیار بر اطلاعاتم افزود. قطعا از آن دست کتابهای ارزشمندی است که در فرصتهای دیگر باید بارها به آن رجوع کنم.

دکتر شهابی در کتاب خود به حضور مبارزاتی روحانیون بابل در سالهای 41 و 42 نیز پرداخته و اسنادی در این خصوص به صورت گذرا منتشر کرده که پاسخ کوتاه همان شبهه مذکور درباره تاریخچه انقلاب در بابل است. البته ایشان ورود حوزه به عالم سیاست در ابتدای دهه چهل را بخاطر فضای باز سیاسی ناشی از روی کار آمدن کندی در آمریکا و امینی مهره آمریکا در ایران میداند که همانطور که پیشتر بیان شد درست به نظر نمی رسد.

تا بحال نمیدانستم چیزی بنام انجمن تبلیغات اسلامی هم در دوران شاه داشته ایم که البته برای نصب بلندگو و برنامه های مذهبی باید مجوز اخذ می کردند. آخرین رییس مجلس قبل انقلاب ساروی بود. (البته بابل هم پیشتر یک رییس مجلس داشته است) تا الان گمان میکردم قائمشهری ها بیشتر از بابلی ها به چپ گرایش داشتند. حتی بعضی پیرمردهای محلی از این شهر بعنوان استالینگراد ایران یاد میکردند! اما خب با مطالعه این کتاب مشخص شد لااقل در سطوح فکری و لیدری جریان مارکسیست، بابلی ها حضور فعال تری داشتند. کشته های زیادی در دوره شاه دادند. پنج نفر از اعضای یک خانواده در راه تحقق افکار مارکس جان باختند. جالب آنکه دستکم دو بابلی در دفاع از کمونیستهای جبهه ظفار عمان کشته شده اند. (شاه هم البته برای مبارزه با چپها به ظفار نیرو فرستاده بود که از میزان هزینه ها و تلفات آن آماری در دست نیست.)

چون بحث استالینگراد یا لنینگراد مطرح شد پرانتزی عرض کنم، جنگی و نه حزبی بخواهیم نگاه کنیم به اعتقاد تحلیلگران دفاع مقدس، چذابه، لنینگراد ایران است، مصاف سهمگین حسن باقری با لشکریان بعث آنهم با حضور و فرماندهی مستقیم صدام در قالب عملیات مولای متقیان یک عملیات رو کم کنی و سخت بود که سرنوشت جنگ را برای عملیاتهای موفقیت آمیز فتح المبین و بیت المقدس مشخص ساخت.

ای کاش خلقیها بعد از انقلاب برای مردم تیغ نمی کشیدند. واقعه آمل اوج حماقت خلقی ها در تقابل با خلق الله بود.

حرمتی پور را قبلا می دانستم که بابلی است. وی از شاخته اشرف دهقان رهبری بعضی فعالیتهای تروریستی بر ضد جمهوری اسلامی را هم برعهده داشت. جایی خوانده ام که جریان حمله از جنگل به ساختمان سپاه شیرگاه و شهادت شش بسیجی و پاسدار زیر سر او بود که بعدها در جریان پاکسازی جنگل که با درایت مثال زدنی شهید طوسی صورت گرفت بساط او و همدستانش برای همیشه جمع شد. البته هنوز بسیاری از مردم فرق فدایی ها با مجاهدین را نمیدانند و همه را جزو منافقین حساب می کنند. سریال سرزمین مادری کمال تبریزی انصافا خوب و زیبا به فعالیت مارکسیستها در جریان انقلاب پرداخت که چند بار دیدنش هم ارزش دارد.

دکتر شهابی در کتاب خود به فجایع تصفیه حسابهای خونین درون سازمانی فداییان خلق هم می پردازد. بیان این واقعیتها به تبیین چهره مبارزات غیر دینی کمک می رساند.

بنازم سبک مبارزاتی امام را که جنگ مسلحانه در آن راه نداشت. امام را باید مبدع جنگ نرم دانست. انقلابش مبتنی بر فرهنگ و اندیشه بود و هدفش بلوغ و رشد و بیداری ملت و سلاحش نوار و کاغذ و کتاب و منبر و بلندگو. با مردم و برای مردم راهبر بود به معنای واقعی کلمه.

مهمترین و عبرت بار ترین آموزه کتاب اما این نکته است که شاه با حمایت و اعمال نفوذ اجانب به قدرت رسید، تاج و تختش داشت به رهبری کاشانی و مصدق سقوط میکرد که باز با حمایت اجانب کودتا کرد و قدرتش را احیا نمود، در همه احزاب را تخته کرد و بعد برای حفظ ظاهر دستور تشکیل دو حزب فرمایشی و نمایشی را صادر نمود، همین دو حزب هم متشکل از عناصر وفادار بودند که بعضا باید به تأیید نهادهای امنیتی می رسیدند، جالب آنکه در انتخابات داخلی همین احزاب من در آوردی هم به استناد مدارک حزبی و امنیتی، تقلب و دعوا رخ میداد و جالب تر آنکه شاه همین دو حزب را هم منحل کرد و امر ملوکانه! بر این مدار تعلق گرفت که همه مسئولان و مردم باید به عضویت یک حزب (رستاخیز) دربیاند... حالا اما شاهزاده و شاه دوستان، مدعی آزادی سیاسی و حق انتخاب و ضرورت توجه به خواست مردم شده و برای ما دم از دموکراسی می زنند! جماعت طاغوتی هر وقت از گذشته خیانت بار و سراسر جنایت دو دیکتاتور پهلوی اعلام برائت کردند بعد برای ما پز روشنفکری داده و ژست آزادی بیان بگیرند.

  • سیدحمید مشتاقی نیا

وفاق یا کودتای اشرافیت؟!

سیدحمید مشتاقی نیا | پنجشنبه, ۲۱ شهریور ۱۴۰۴، ۰۸:۵۵ ق.ظ

شورش اجتماعی ۱۴۰۱؛ از خانه تا خیابان | فرهیختگان آنلاین

 

دل سرمایه سالاران باج خور و فاسد و زیاده طلب هیچ گاه با انقلاب اسلامی همراه نبوده است. امام، شهید بهشتی و دیگر بزرگان ایده پرداز انقلاب بارها تکرار کرده اند آنهایی تا آخر با ما خواهند بود که طعم فقر را چشیده باشند، مبارزه و رفاه طلبی با هم سازگار نیست و...

این روزها بعضی دوستان مطالبی از خرده فرمایشات آقازاده فلان سردار و فلان عضو ارشد بیت و فلان آیت الله زاده و وکیل و وزیر را می فرستند و گله از اینکه اینها بازگوی همان خط و مشی غرب هستند و بی شک فرزندها مثل بنون زبیر بر پدرها تأثیرگذارند و...

فتنه 88 را یادتان هست؟ آن موقع تعبیری روی زبانها و قلمها جریان داشت به نام شورش اشرافیت. می گفتند بالا شهری ها علیه پایین شهری ها طغیان کرده اند. این حرف بیراه نبود. منافع کلان سرمایه سالاران انحصار طلب اقتصادی در خطر افتاده بود.

فتنه مهسا هم از همین دست بود. شما به سطوح ساده لوح میدانی اغتشاشات نگاه نکنید. آنهایی که به تنور فتنه می دمیدند جماعت شکم سیر خوشگذران و زیاده خواه طلب بودند که ته دغدغه شان را موتور سواری بانوان و سلف مختلط و آغوش رایگان و بوسیدن در کوچه عنوان نموده و اما در پوشش آن با گرانی ناگهانی ارز و فراموشی پرونده فساد فولاد مبارکه و ... نفعی کلان به چنگ آوردند.

این فتنه ها البته به اقتضای گرایش دولتها جلوه و ظهور متفاوتی دارند. شورش اشرافیت را از منظری دیگر در قالب تفاهم شوم مسئولان ارشد کشور بر ضد قانون ارزیابی کنید. مدیران و متولیانی که سوگند خورده اند عامل به قانون باشند دست به دست هم می دهند که قانون معارض تاج و تختشان را معطل بگذارند.

قانون می گوید باید با متهمان دانه درشت اقتصادی مثل مهدی جهانگیری و حسین فریدون و زنگنه تا مهدی عبوری و مصطفی نیاز و....  برخورد شود. همه با هم توافق کرده اند کاری به کار آنها نداشته باشند. دریافت حقوقهای نجومی به نص صریح کلام رهبری جرم است. قانون مخالف کشف حجاب و هنجارشکنی است. قانون با کلاهبرداری رسمی تحت مدیریت موسسات خصوصی مثل بانک آینده مخالف است. شما مجلس ترحیم مرحوم انصاری را دیدید. تصاویر آن حاوی پیام مهمی برای انقلاب اسلامی بود. خیلی از بالانشین های هر دو جناح نمک گیر سفره متهمان اقتصادی بوده و در این خصوص با هم تفاهم دارند. قانون می گوید افرادی که سوابق امنیتی یا پرونده اقتصادی دارند حق تصدی مسئولیت دولتی ندارند. از تاجگردون مجلس بگیرید بیایید تا مسئولان و مدیران بعضی مجموعه های دولتی و هلدینگها و وزارتخانه ها که واقعا نیازی به بیان مصادیق نیست. بارها درباره سوابق تیره بعضی از آنها افشاگری شده اما نهادهای نظارتی در تفاهمی مشترک به این نتیجه رسیده اند که به روی مبارک خود نیاورند.

بی اعتنایی به قانون وقتی از طرف مسئولان عادی سازی شود دیگر نمیتوان انتظاری از مردم معمولی کوچه و بازار داشت.

توافق اخیر هسته ای هم که داد بعضی نمایندگان مستقل مجلس را درآورده در راستای همین شورش شیک اشرافیت بر ضد قانون تحلیل نمایید. مشابهش را که سال 67 در زهرنامه معروف تجربه کرده بودیم.

مشکل کجاست؟ مسیری که نظام به غلط پیمود تغییر سطح زندگی مدیران از مردم عادی به طبقات مرفه و بسیار برخوردار بود که باعث شد خیلی از مسئولان و خانواده هایشان عملا در خدمت طبقه اشراف درآمده و مشکلات و مطالبات آنها را مشکلات و مطالبه خود بپندارند. بالاترین نفوذی که در انقلاب صورت گرفت، جاسوسی و نشت اطلاعات نبود. تغییر ذائقه مسئولان انقلاب از شعارهای اسلامی و انقلابی به آمال حیوانی و راحت طلبی و لذت جویی بود. اینگونه است که فریادهای رهبری و دلسوزان پاپتی انقلاب به جایی نرسیده و با پنبه وفاق و... سربریده می شود.

نظام اگر میخواهد به مسیر اصلی خود بازگردد نیازمند یک حرکت بزرگ انقلابی مبنایی است. حقوق و عواید مدیران باید آنقدری باشد که بیش از یک زندگی معمولی در حد نیازهای اولیه رفاهی در اختیارشان قرار نگرفته و لذت دنیا طلبی و مادی پرستی باعث لگد پرانی آنها به سمت ارزشهای اسلامی و ملی نگردد. رفاه طلبی با مبارزه سازگار نیست. این جمله را آویزه گوش خود قرار دهیم. تعارض منافع، پدر مملکت را در آورده است. نان عده ای در خیانت و استحاله و وطن فروشی است. مرگ بر آمریکا که بگویی بدن آنها می لرزد.

  • سیدحمید مشتاقی نیا

بابل و ساز نیرنگ!

سیدحمید مشتاقی نیا | پنجشنبه, ۲۱ شهریور ۱۴۰۴، ۰۸:۵۰ ق.ظ

بیانیه انصار حزب الله و جبهه اسلامی عدالتخواه
بسم الله الرحمن الرحیم
مردم دارالمومنین بابل از قرنها پیش ملتزم به احکام دین و اهل خیر و ایمان بوده اند و در انقلاب اسلامی و دفاع مقدس و فتنه های مختلف همواره پای اسلام و نظام دینی ایستاده و جان فشانی کرده اند. حق این مردم نیست امروز در حالی که با مشکلات عدیده اجتماعی و اقتصادی و معشیتی دست به گریبان هستند به جای پاسخی در خور از سوی مسئولین و ارائه راهکار برای رفع مشکلات اساسی مردم، حرف ها و برنامه هایی بشنوند که بوی عوامفریبی و رنگ اغواگری داشته باشد.
قطع مکرر و نامنظم برق که بیانگر ناترازی مدیریتی دولت است داد مردم را در آورده و تولیدکنندگان، کشاورزان، کسبه و عموم خانواده ها را خسته و متضرر نموده است. قطع برق به خصوص در مناطق روستایی موجب قطع آب شرب و توقف جریان آن گردیده و آزار مستمر مردم را در پی داشته است. گرانی و بی ثباتی قیمتها کمر مردم را له کرده و معیشت ولی نعمتان انقلاب را با مشکل جدی مواجه نموده است. استخدامهای رانتی و بریز و بپاش بعضی مجموعه های دولتی و خدماتی انتقاد گسترده مردم را در پی داشته است. مشکل زباله هنوز حل نشده و بی تدبیری مسئولان در همه این سالها ضرری هنگفت بر گرده مردم تحمیل نموده است. ترافیک سرسام آور سطح شهر و جاده های اطراف، عمر و اعصاب مردم را هدر میدهد... مسئولان امر به جای آنکه فهرستی از مشکلات اساسی مردم تهیه نموده و حرف و برنامه ای برای رفع آن داشته باشند در اقدامی فریبنده دنبال برگزاری کنسرت به بهانه شادی ملت! بوده و جالب است که خواست و میل منفعت طلبانه خویش را به پای مردم می نویسند! 
شما از کدام مردم دم میزنید؟!
کدام شهروندی است که بگوید آب و برق و گرانی و بیکاری و اجاره نشینی و ترافیک و ... مهم نیست نیاز به کنسرت داریم؟! تحریف واقعیتهای جامعه و ایجاد دوقطبی های کاذب، ناصواب ترین کاری است که یک مسئول به جای انجام وظیفه مرتکب میشود.
مگر جناب استاندار نمیگفت مردم فقیر و گرسنه اند؟ پس چرا به جای مردم فقیر و گرسنه دنبال تفریح و شادی طیف برخوردار و سرخوش جامعه هستید؟
اگر صداقت دارید و دنبال شادی مردم هستید به جای برگزاری کنسرتی با حضور دویست سیصد نفر، دهها هزار جمعیت ساکن این شهرستان مظلوم را با رفع مشکلاتشان شاد و خوشحال و دعاگوی خود قرار دهید. 
یک روز با شجریان، یک روز با فردوسی پور، یک روز با موتور سواری بانوان... اینهمه بی صداقتی و فریب چرا؟ تا کی گمان میکنید با توسل به غوغا سالاری و هوچی گری خواهید توانست افکار عمومی را فریب داده و جای اصل و فرع را در مطالبات ملت تغییر دهید؟ توصیه برادرانه ما این است فرصت خدمت به مردم را مغتنم شمرده و به جای تحریف دغدغه های ملت دنبال آبادانی و سرافرازی جامعه اسلامی بوده و دعای خیر مردم را ذخیره آخرت خویش قرار دهید.
والسلام علی عبادالله الصالحین
جبهه اسلامی عدالتخواه و انصار حزب الله شهرستان بابل

  • سیدحمید مشتاقی نیا

حضیض ذلت

سیدحمید مشتاقی نیا | جمعه, ۱ شهریور ۱۴۰۴، ۰۶:۲۱ ق.ظ

تنگه مرصاد، نماد غیرت و ایمان و حماسه مردم ایران است. پرچم آزادگی و سلحشوری و دشمن ستیزی ملتی است که در برابر دشمن، با اتکای به خداوند سر تسلیم فرود نخواهد آورد. اینجا یاد صیاد شیرازی زنده است، یاد سردار شوشتری، نمادی از دژ مستحکم ایران در برابر هر نوع تجاوزگری و زیاده خواهی، هلیکوپتر نمادین صیاد که اینجا فرود آمد و نفس دشمن را برید. ماشینهای درب و داغان منافقین هم اینجا به نمایش گذاشته شده و چند شهید گمنام که حافظان اصلی این مرز و بوم هستند. یاد کمال کورسل و شهدای تیپ بدر، یاد بچه های القائم سمنان، یاد بسیجی های بی نام و نشان و آتش به اختیار استان کرمانشاه ... موکبی هم به نام سید آزادگان علی اکبر ابوترابی فعال بود. ابوترابی در زمان بسته بودن راه کربلا پیاده روی عرفه را تا مرز خسروی راه انداخت. تنگه مرصاد مبدأ شروع حرکت نورانی او بود تا خاطره حماسه سازان ایرن عزیز زنده بماند. حالا نام خودش اینجا زنده نگاه داشته شده است. از منافق، پست و پلید تر چه کسی است؟

این خاطره را از آزادگان مختلف در اردوگاههای مختلف شنیده ام. عده ای منافق در بین اسرا بودند که پاسدارها و فرماندهان و روحانی ها را لو می دادند و جایزه می گرفتند. بعثی ها مراقب این جاسوسهای خائن بودند تا کسی آسیبی به آنها نزند. وقتی آزادی و تبادل اسرا قطعی شد، همان درجه داران بعثی می زدند توی سر عنصر منافق و با نفرت و تحقیر می گفتند خاک بر سرت که هموطنت را به ما فروختی.

 این سرنوشت همه خائنان و وطن فروشان است. تاریخ مصرفشان که بگذرد حتی نزد دشمن هم تفاله ای بیش نخواهند بود. وطن فروشی و خیانت، خلاف فطرت است و هر انسان با هر عقیده و مذهبی از پلیدی آن آگاه است. منافقین اما همچنان با هر که دشمن این آب و خاک است دست دوستی می دهند. از منافق پست تر مگر داریم؟

 

photo_2025-08-21_10-34-48_ubrc.jpg

photo_2025-08-21_10-34-56_06d6.jpg

photo_2025-08-21_10-35-06_tacf.jpg

photo_2025-08-21_10-35-43_uw84.jpg

photo_2025-08-21_10-35-10_etl0.jpg

  • سیدحمید مشتاقی نیا

تبریک به بعضی از خبرنگارها

سیدحمید مشتاقی نیا | شنبه, ۱۹ مرداد ۱۴۰۴، ۱۰:۲۹ ق.ظ

قلم فروشی! - ایرنا

 

روز خبرنگار را باید تبریک گفت اما نه به هر خبرنگاری. این شغل هم مثل هر صنف و دسته دیگر آدم خوب و درست دارد و آدم بد و ناصالح.

به یقین بخشی از خبرنگارها انسانهایی شریف و زحمت کش هستند که در راستای روشنگری و استیفای حقوق ملت تلاش می کنند و باید قدر دان شان بود. اما عده ای هم با سوءاستفاده از جایگاه خبرنگاری به قلم فروشی و خیانت به مردم روی می آورند. این عده دلبسته کارت هدیه سازمانها و افراد ذی نفوذ هستند و در ازای دریافت وجه یا رانت و امتیازی، چشم بر حقیقت بسته و به توجیه مشکلات و نارسایی ها می پردازند. از حقوق مردم دفاع نمی کنند و به پاچه خواری صاحبان قدرت روی می آورند. از ربا خوار بزرگ شهر، خیّر نیک اندیش درست نموده و چهره کریه ابر بدهکاران بزرگ بانکی را با اهرم رسانه، بزک و تدلیس می نمایند. بعضی از مسئولین رگ خواب خبرنگارها را پیدا کرده و با چرب کردن سبیل آنها راه نقد و رسوایی خود را می بندند. روز خبرنگار را نباید به این عده آدم باج گیر و حقیقت گریز و قلم فروش و منفعت طلب تبریک گفت. آنهایی که با پول به هر سازی می رقصند آفت عرصه رسانه و روشنگری محسوب می شوند.

  • سیدحمید مشتاقی نیا

کنسرت، مساله اول بابل!

سیدحمید مشتاقی نیا | جمعه, ۱۸ مرداد ۱۴۰۴، ۰۹:۰۵ ب.ظ

هر دولتی نقاط منفی و مثبتی دارد. کارکردهایی دارد و ترک فعل هایی.

دولت موجود ممکن است ضعفهایی داشته باشد. قادر به تأمین برق مردم و حداقلهای رفاهی آنها نباشد، اقتصاد را به حال خودش رها کرده باشد، ساخت و سازها را متوقف نموده، نسبت به مهار گرانی بی تفاوت باشد، مملکت را تعطیل کرده باشد، ضربه ای به اقتصاد و معیشت ملت زده که از عهده آمریکا و اسرائیل هم ساخته نباشد؛ اما در عوض واتساپ را رفع فیلتر نموده است...!

در مقیاس کوچکتر، رسیدگی به معضلات شهرستانها هم چنین وضعیتی دارد. بابل مشکل ترافیک سرسام آور دارد که اعصاب و روان همه را به هم ریخته است. مشکل دفع زباله دارد. هر از گاه خبری از استخدامهای رانتی در سطح شهر منتشر میشود و... شاید نمایندگان دولت در استان قادر به کنترل اوضاع و رفع این مشکلات نباشند؛ اما در عوض عزمشان را جزم کرده اند که در بابل کنسرت راه انداخته و از این طریق، دستاورد سازی نمایند. البته میدانید که منظور از برگزاری کنسرت، تقویت شبکه مافیای فروش بلیت آن است و الا بارها این شهر شاهد اجرای برنامه های موسیقی زنده آنهم به صورت رایگان در جشنها و مناسبتهای مختلف بوده است. کنسرت خوب است یا بد، فعلاً محل بحث نیست. نکته اینجاست بهانه اصرار حضرات برای اجرای کنسرت ایجاد شادی و نشاط در بین مردم است. فرض کنید بابل پانصد هزار نفر جمعیت داشته باشد. بزرگترین سالن مناسب برای اجرای کنسرت، ظرفیت پذیرش هزار نفر را دارد. چهارصد و نود و نه هزار نفر دیگر چطور شاد بشوند؟ اساساً شادی های سطحی و محفلی و ابزاری، موقت و کاذب و گذراست. اگر واقعاً دنبال شادی مردم هستید مسائل اصلی شهر را حل کنید. معضل ترافیک را برطرف کنید مردم خوشحال میشوند و دعایتان می کنند، مشکل اشتغال، مشکل دفع زباله، معضل رانت و استخدامهای قبیله ای.... مردم میفهمند کارنامه عملکردتان در چه وضعیت بغرنجی است. تصور نکنید بازی با افکار عمومی و تحریف مطالبات حقیقی مردم میتواند اذهان جامعه را نسبت به شما خوشبین سازد. چند دقیقه ای ناشناس بروید داخل بازار یا وسط خیابان ببینید مردم چطور به یادتان هستند! بزرگترین کار فرهنگی خدمت به مردم است نه فریب و به حاشیه راندن مشکلات آنها.

  • سیدحمید مشتاقی نیا

دولت علیه ملت

سیدحمید مشتاقی نیا | پنجشنبه, ۱۷ مرداد ۱۴۰۴، ۰۶:۰۰ ق.ظ

دوست داشتم درباره اربعین بنویسم از فروش شلوار ویژه اربعین! در بازارهای شیراز، حال و هوای اربعین در اصفهان و شهرضا از حرم حضرت معصومه که آنقدر زائر بین راهی اربعین در آن آرمیده اند که خودش جزیی از این مسیر بزرگ شده است از مشهد مقدس و اعتقاد مردم به بدرقه زوار اربعین، موکبهای امام حسینی در نقاط مختلف شهر و روستاهای بابل و...

اینجا بابل است هوا گرم و شرجی است. انسان کاری نکند نفس هم بکشد عرق میکند و لباسها به تنش می چسبد. دو بار در روز برق را قطع میکنند. کنار یکی از بازاری های قدیمی نشسته ام. چند بازاری دیگر می آیند وقتی می فهمند طلبه ام شروع میکنند به درد دل کردن. از قطع آزار دهنده برق تا تعطیلی های ساقط کننده و فقدان نظارت بر توزیع محصولات کارخانه ها و قیمت گذاری ها و... بعضی هایشان می گویند ما از آخوند بدمان می آید از پاسدار بدمان می آید اما این دولت دارد کاری میکند که از عهده آمریکا و اسراییل هم بر نیامد. می خواهند داد مردم را در آورده و آنها را به خیابان بکشانند. مردم نجابت دارند و به حرمت شهدا و جنگ اخیر به خیابان نمی آیند. این بابا همان اول کار کلی آیه و حدیث میخواند بعد گند میزند به همه چی تا فحش کارهایش به دین بخورد بعد میگوید مساجد باید همه چی را اصلاح کند....

  • سیدحمید مشتاقی نیا

بر مسئول بی لیاقت، لعنت

سیدحمید مشتاقی نیا | چهارشنبه, ۹ مرداد ۱۴۰۴، ۱۱:۲۹ ق.ظ

بر مسئول بی کفایت، لعنت

بر هر کس که صلاحیت مسئول بی لیاقت را تأیید کرد، لعنت

بر هر کس که به مدیر بی کفایت رأی داد لعنت

بر هر کس که از مسئول بی لیاقت حمایت می کند لعنت

امسال دوبار اتحاد و وفاق ملی در کشور رقم خورد، یکبار به خاطر حمله ددمنشانه دشمن، یکبار به خاطر بی عرضگی مسئولین در تأمین ضروریات اولیه زندگی ملت که صدای همه را درآورد. به راستی چه کسی دارد پازل دشمن را در ایجاد یأس و بدبینی مردم به نظام تکمیل می کند؟ مردم با بصیرت ترند یا آن مفت خورهایی که به وضع موجود راضی بوده و درصدد توجیه آن هستند؟

  • سیدحمید مشتاقی نیا

نخ نما

سیدحمید مشتاقی نیا | يكشنبه, ۶ مرداد ۱۴۰۴، ۰۵:۱۳ ب.ظ

ترمیم فرش نخ نما چگونه انجام می شود؟ | قالیشویی توحید

 

شاید تلقی بعضی مسئولان عالی رتبه سیاسی این باشد که اگر در مصابحه با رسانه های غربی به گونه دلخواه آنها حرف بزنند و در مصاحبه  با رسانه ها داخلی و یا متعلق به کشورهای اسلامی به گونه ای دیگر، باعث سردرگمی و فریب دشمنان خواهند شد!

خب عصر عصر ارتباطات است و دشمن هم به همه رسانه های داخلی و اسلامی و عربی دسترسی دارد. پس فرضیه فریب برای سیاستمداران دنیا هم محتمل و قابل پیش بینی است. آنها البته به خوبی می دانند که سیاستهای کلی نظام اسلامی ایران را رهبری معظم آن تعیین و ترسیم می کند. این وسط تنها مردم و دلدادگان انقلاب در ایران و سایر کشورهای جبهه مقاومت هستند که از دیدن مواضع دوگانه و گاه منفعلانه مسئولان دچار یأس و دلسردی و سرخوردگی و بی اعتمادی می شوند.

چارچوبهای فکری و شعارهای مبنایی جمهوری اسلامی در بیان امامین انقلاب کاملاً واضح است و عدول از آنها حتی اگر بعنوان تاکتیک دیپلماسی باشد نتیجه ای جز نگرانی حامیان انقلاب و تمسخر و سوءاستفاده و امتیازخواهی دشمنان نخواهد داشت.

  • سیدحمید مشتاقی نیا

مرگ بر وطن فروش خائن

سیدحمید مشتاقی نیا | شنبه, ۵ مرداد ۱۴۰۴، ۱۱:۳۲ ق.ظ

ایران یکپارچه» در میدان ولی‌عصر(عج) به نمایش گذاشته شد - ایرنا

 

آیا کسی هست هنوز شک داشته باشد دست پژاک و جیش الظلم و منافقین و سلطنت طلبها با اسرائیل در یک کاسه است؟ اینهایی که نسبت به کشته شدن هموطنانشان بی تفاوتند که هیچ خودشان با تغذیه مالی و تجهیزاتی صهیونیسم اقدام به کشتار مردم بی گناه می کنند وطن دوست و حامی ایران هستند؟ براندازی انقلاب، دستاویزی برای تجزیه ایران است. اقدامی که شاهان ذلیل قاجار و پهلوی شروع کرده بودند را انقلاب اسلامی نیمه تمام گذاشت. انقلاب اسلامی با همه وجود هزینه داد اما نگذاشت یک متر از خاک پاک ایران عزیز جدا شود. مرد وطن پرست یعنی خلبان شهید خلعتبری که گفت حتی اگر وجبی از خاک کشورم روی پوتین سرباز دشمن باشد آن را با خون خود خواهم شست تا چیزی از این آب و خاک به غنیمت نبرد. حاکمیت ما فاقد نقد و ضعف و اشکال نیست؛ اما میهن پرستی حقیقی را همین انقلاب اسلامی به نمایش گذاشته است. تا زمانی که خار چشم مستکبران و زورمداران بچه کش خون آشام عالم هستیم یعنی راه مان را درست پیموده ایم. 

  • سیدحمید مشتاقی نیا