اشک آتش

از اسلام ناب آمریکایی بیزارم!از ادعای برتری هویج بر بسیج!از اسلام بی خطر بیزارم...از اسلام آسه برو آسه بیا...اسلام پاستوریزه...اسلام عبدالملک مروان...اسلام بنی امیه و بنی العباس...اسلام شیوخ منطقه!!...اسلام پر عافیت و بی عاقبت...
----------------------------------------------------------------------------------
باید گذشتن از دنیا به آسانی
باید مهیا شد از بهر قربانی
با چهره خونین سوی حسین رفتن
زیبا بود اینسان معراج انسانی

پیام های کوتاه
تبلیغات
Blog.ir بلاگ، رسانه متخصصین و اهل قلم، استفاده آسان از امکانات وبلاگ نویسی حرفه‌ای، در محیطی نوین، امن و پایدار bayanbox.ir صندوق بیان - تجربه‌ای متفاوت در نشر و نگهداری فایل‌ها، ۳ گیگا بایت فضای پیشرفته رایگان Bayan.ir - بیان، پیشرو در فناوری‌های فضای مجازی ایران
بایگانی
آخرین نظرات

۶۰۷ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «بابل دارالمومنین» ثبت شده است

مجتبی هم آمد!

سیدحمید مشتاقی نیا | چهارشنبه, ۱۷ آبان ۱۴۰۲، ۰۹:۴۰ ق.ظ

 

هر شیء معمولی، در و پنجره، بشقاب و قاشق و استکان و نعلبکی، کتاب و سکه و فرش و ... هر چیزی قدمت که پیدا کند با ارزش می شود. شاید بخاطر اینکه در مقابل بلایا و حوادث، مقاوم بوده و دوام آورده است.

رفاقت ها با ارزش است رفاقت های قدیمی با ارزش تر. که گفته اند نگه داشتن دوست بسی دشوارتر از پیدا نمودن دوست است.

آقا مجتبی موقر از این دست دوستان قدیمی است. سر و صورتش سبز نشده بود که با هم آشنا شدیم. یک جورهایی برادر کوچکتر من شد. نه اینکه اختلاف نظر نداشته باشیم اما دوستی ما می چربید به همه ریز نظرها و نقدها.

اواسط دهه هشتاد که شبکه های مجازی در کار نبود و وبلاگ نویسی بزرگترین و فراگیرترین فعالیت رسانه ای و مدرن به شمار می آمد آقا مجتبی موقر هم وارد این عرصه شد و خوش درخشید. یادم می آید مصاحبه ای مکتوب هم با هم داشتیم. درباره اش نوشتم: مجتبی موقر، استعدادی که ناگهان شکفت!

راستش را بخواهید چه کسی تصور می کرد آن بچه کم سن ریز نقش پر جنب و جوش و آتیش پاره، روزی اهل قلم و رسانه و صاحب نظر در امور فرهنگی و اجتماعی شده و در شعاعی از حیات واقعی و مجازی خویش، اثرگذار باشد؟

سر صبحی با خبر شدم که دوباره میخواهد وبلاگ نویسی را شروع کند. خوشحال شدم و به او تبریک گفتم. وبلاگ حکم یک منبع را دارد که سالهای سال محل رجوع و تحقیق مطالعه گران خواهد بود. البته نقص اطلاع رسانی و بازدید آن را میتوان با تبلیغ لینک مطالب در گروههای مجازی جبران نمود.

به همان میزان که دیروز از شنیدن خبر پناهندگی یکی دیگر از دوستان قدیمی که او را هم مثل مجتبی از نوجوانی اش می شناختم اندوهگین و دلگیر شدم خبر حضور دوباره مجتبی در عرصه وبلاگ مرا خوشحال کرده است. خوشحال شدم که بچه های قدیم مسجدی همچنان پرانگیزه و تازه نفس هستند. برای او بیش از پیش آرزوی موفقیت دارم.

وبلاگ مجتبی را میتوانید در این نشانی دنبال کنید:

http://mojtabamovaghar.blogfa.com/

 

 

  • سیدحمید مشتاقی نیا

پای ثابت همه عرصه های انقلاب

سیدحمید مشتاقی نیا | جمعه, ۱۲ آبان ۱۴۰۲، ۱۰:۴۷ ق.ظ

13 آبان 1395 بابل، مرحوم محمدحسین منصف، آزاده، جانباز، راوی، نویسنده و فعال عرصه های فرهنگی و عدالتخواهی در کنار برادر خوبم آسید حمید رضا حسین زاده

شادی روح آن مرحوم صلواتی هدیه کنید

 

photo_2023-11-03_09-35-04_jjdu.jpg

  • سیدحمید مشتاقی نیا

چرا رییس جمهور عصبانی شد؟

سیدحمید مشتاقی نیا | جمعه, ۵ آبان ۱۴۰۲، ۰۸:۲۵ ق.ظ

پیکر زخمی طبیعت مازندران از زباله - ایسنا

 

روز گذشته جناب رییس جمهور نسبت به معطلی دو طرح محیط زیستی مرتبط با زباله در مازندران (آمل و ساری) اعتراض تندی داشت. ایشان همچنین خواستار رفع مشکلات بر زمین مانده شرکت نساجی مازندران گردید. خب برای ایشان باید سوال باشد چرا نماینده عالی دولت در استان که علاقه شدیدی هم به شومن بازی و پیگیری طرحهای ابتری مانند راه اندازی تاکسی هوایی! دارد، یا حتی طرح راه اندازی پتروشیمی میانکاله که قانونی نبوده و با دستور دولت تعطیل شده است را پیگیری میکند اما وظایف قانونی خود در اتمام پروژه های مهم نیمه کاره را رها میسازد؟

تخلیه زباله در جنگلهای انجیلسی بابل نیز با توجه به خسارتهای بسیار آن از طرف نهاد قضا ممنوع اعلام شده اما نمایندگان قوه مجریه انگیزه ای برای عمل به قانون ندارند.

رییس جمهور در نخستین سفر استانی خود به قم نیز دستور اتمام پروژه نیمه کاره منوریل را صادر کرد که با اعتنایی مسئولان دولت در قم مواجه شد. این نوع اتفاقات از ثمرات اداره دولت بر مبنای شرکت سهامی و انتخاب مدیرن بر اساس توصیه کانونهای قدرت است. رویکردی اشتباه که دولت را مجبور کرد در دو سال اول فعالیت خود دست به تغییر بعضی وزرایش زده و تغییر بعضی دیگر از وزرا را از باب حفظ آبرو به دور بعد موکول سازد.

  • سیدحمید مشتاقی نیا

حجم شعار از حجم عمل بزرگتر نباشد

سیدحمید مشتاقی نیا | سه شنبه, ۲ آبان ۱۴۰۲، ۰۴:۳۹ ب.ظ

فاجعه انباشت زباله در قلب جنگل‌های هیرکانی +فیلم

 

روزانه سیصد تن زباله در قلب جنگلهای شهرستان بابل رها میشود که بارانهای سیل آسای اخیر بخشی از آن را با خود به میان جنگل و روستاهای اطراف کشانده است.

پیش تر با شکایت جمعی از اهالی منطقه در دادگاه ثابت شد که دفن این حجم از زباله چه بلای غیرقابل جبرانی بر سر طبیعت اعم از جنگل و حیوانات و زمین های کشاورزی می آورد. بنابر حکم دادگاه، دفن زباله در روستای انجیلسی بابل ممنوع است اما کسی دنبال اجرای این حکم نیست. متخصصان پزشکی نیز بر این باورند که شیرابه ها و ذرات به جا مانده از کوه زباله در طبیعت، عوارض سرطانی و بیماریهای گوارشی و پوستی نیز برای مردم به همراه دارد.

دیروز خبرگزاری ایرانا گزارشی در این خصوص تهیه کرد که میتوانید اینجا بخوانید:

https://irna.ir/xjNMfm

همزمان رسانه های مجازی بابل دست به انتشار خبری با موضوع اقدام دادستان این شهر در دفاع از حقوق عامه زدند. بر این اساس شهروندان در صورت مشاهده قنادانی که جعبه شیرینی را جزو وزن شیرینی محاسبه میکنند میتوانند به اداره تعزیرات شکایت کنند!

البته که قنادی ها حق ندارند جعبه شیرینی را با وزن شیرینی محاسبه کنند اما ادعاها و شعارهای ما باید با قدمهایی که بر میداریم مطابقت داشته باشد.

  • سیدحمید مشتاقی نیا

آیا نتانیاهو واقعا بابلی است؟

سیدحمید مشتاقی نیا | سه شنبه, ۲ آبان ۱۴۰۲، ۰۷:۲۶ ق.ظ

ساری مازندران - عکس خشنود( بنیامین نتانیاهو) نخست وزیر اسرائیل در دوران  کودکی در شهر بابل مازندران سال ١٣٣٨ | Facebook
 

احتمالا بسیاری از هم سن و سال های دهه شصتی حقیر، به خاطر دارند که در دوران مدرسه، معمولا یکی از همکلاسی ها پدر یا پدربزرگی داشت که در دوران کودکی، در دبستان بدر (بعضی ها هم دبستان سعدی) تحصیل کرده و از قضا همکلاسی و یا هم مدرسه ای بنیامین نتانیاهو بود.
وقی از چند و چون این قضیه پرسش می شد پاسخ می دادند که نام فارسی اش شاهرخ خوشخو (یا خوشنود) بود که تا کلاس پنجم در بابل درس خواند و پس از آن با خانواده اش به سرزمین های اشغالی مهاجرت کرد.
در سال های اخیر که هر از چندگاهی این بحث در فضای مجازی مطرح می شد، چند باری در این بستر به جستجو پرداخته و اندک شواهدی از اصلیت ایرانی و یا بابلی این فرد پلید نیافتم.
به نظر می رسد دو عامل سبب رواج این گزاره غلط در فضای حقیقی و مجازی جامعه، به ویژه در سطح استان مازندران گردیده:
یک) حسادت از برخی نقاط قوت بابل در بعضی هم استانی ها
دو) بیماری خود مهم پنداری برخی همشهریان (حتی با انتصاب یک جانی بالفطره، اما مشهور چون نتانیاهو به دیارشان)
در روزهای اخیر نیز با انتشار ویدئوی یک نظامی صهیونیست که پدر و مادرش را اصالتا بابلی اعلام کرده بود، مجددا این بحث سخیف رواج گرفت و در کمال تعجب نوشته ای از برادر عزیزی که به تحقیق در مورد تاریخ بابل مشهور است منتشر شد که با استناد به یک عکس قدیمی و فرم بینی و انحنای چانه ی یک دانش آموز، تلویحا این انگاره را تقویت کرد. 
اما اسناد از نتانیاهو و اصالتش چه می گویند؟
بنیامین متولد 1949 در تل آویو است. او در سال های 1956تا 1958 و 1963 تا 1967 و همچنین سال های تحصیلات دانشگاهی را در امریکا تحصیل و زندگی کرد.
همچنین پدرش بن زایون (بن صهیون) مایلیکوفسکی فرزند یک خاخام یهودی است که در لهستان به دنیا آمد و در سال 1920 به همراه خانواده اش به فلسطین مهاجرت و در بیت المقدس ساکن شدند.
از طرفی بودند سیاستمداران و مسئولانی از رژیم صهیونیستی که اصالت ایرانی داشته و همگان نیز بدان مطلع بودند که مهمترینشان موشه کاتساو (موسی قصاب)، رئیس جمهور اسبق و شائول موفاز، وزیر دفاع اسبق این رژیم جعلی بودند، حال سئوالی که مطرح است این است که چه مانعی بر سر اعلام اصالت ایرانی نخست وزیر این رژیم وجود دارد که این موانع برای رئیس جمهور و یا وزیر دفاع آن وجود ندارد؟
پس مشاهده می فرمایید که حتی نتانیاهو و دو نسل پیش تر از او نیز هوای دل انگیز شهرمان بابل به مشام شان نخورده و تکرار شوخی و جدی این گزاره، فایده ای جز رسوب یک انگاره غلط در اذهان، نخواهد داشت.

به قلم مطلب احمدی

  • سیدحمید مشتاقی نیا

چوب خدا، صدا دارد

سیدحمید مشتاقی نیا | پنجشنبه, ۲۰ مهر ۱۴۰۲، ۱۲:۴۵ ب.ظ

این مطلب را نه از باب استناد به آیه و حدیث و روایت که بر اساس تجربه شخصی با کمال اطمینان عرض میکنم آدمها در همین دنیا نتیجه کارهای خوب و بدشان را می بینند. حتی اگر زنده نباشند اثرش در همین دنیا تعقیبشان خواهد کرد. استثنا هم ندارد. من هم بدی کنم یا خوبی پژواکش را در همین عالم مشاهده خواهم کرد. مثالهایش را بداهه میتوانم در حد یک کتاب برایتان ردیف کنم. این موضوع البته به این معنا نیست که هر کس هر اتفاق بدی برایش رخ دهد حتماً مرتکب رفتار بدی شده. ابتلائات عالم ممکن است دلائل مختلف داشته باشد اما اصل بازگشت افعال به خودمان قابل کتمان نیست.

مطلب را طولانی نکنم.

مرحوم حیدر رحیم پور ازغدی جایی نوشته بود که علی شریعتی با جوش و خروش اصرار داشت علامه مجلسی را درباری و دلداده سلطنت معرفی کرده و او را از این بابت زیر سوال ببرد. استدلالش هم مربوط می شد به مدحی که علامه از شاهان صفوی در ابتدای کتابش نگاشته. حیدر میگفت هر چه پاسخ میدادم که چه بسا انتشار کتابی بزرگ و تأثیرگذار که از ذخایر مکتوب عالم شیعه است منوط به مدح شاه وقت بوده و علامه چاره ای جز این نداشته توی کت علی شریعتی نمیرفت.

تا اینکه علی را سر نوشته ها و سخنرانی هایش گرفتند و در نهایت برای رهایی چاره ای نداشت جز اینکه تقیه کرده و به طور صوری تعهد کتبی بدهد که با شاه و ساواک شاه همکاری خواهد داشت. حیدر میگفت بعد از انقلاب داشتم روزنامه ای را میخواندم که دیدم ذیل مطلبی پیرامون شخصیت علی شریعتی دست به افشاگری زده که مرحوم همکار ساواک و طرفدار شاه بوده و بفرمایید این هم سندش! همان دستخط صوری شریعتی در تعهد به ساواک را منتشر کرده بود. حیدر گفت روزنامه را بستم و داد زدم علیییی! روحت شاد! ببین آنچه به علامه مجلسی نسبت دادی حالا سر خودت هم آمد و دامنگیرت شد.

الغرض

بزرگواری بود که از نظر خدمات فرهنگی و آموزشی و اجتماعی و... منشأ برکات بسیاری می شد. یک اخلاق بد داشت که دلش کوچک بود. کمترین مخالفتی را تاب نمی آورد و فوری با چسباندن یک انگ بزرگ، درصدد حذف طرف بر می آمد. ترکشش به من هم گرفت که البته بخشیدمش. رزمنده ای را ضدولایت میخواند، بسیجی را دزد معرفی میکرد و ... باور کنید کارهای بزرگ و خوبی را انجام داده که نیازمند قدردانی است اما این اخلاق بد متأسفانه از او جدا نشد و همواره موجب ریزش و دلخوری عده ای از جوانان متدین و دلسوخته میگردید. بعد از فوتش متوجه شدم چند مجموعه نظارتی گیر داده اند که بر اساس شواهد موجود، مرحوم همفکر با انجمن حجتیه بوده و کارهای انقلابی اش انگیزه تقیه داشته و... خنده ام گرفت. روحت شاد بزرگوار! یک عمر مخالفین و منتقدینت را با تهمت از سر راه برداشتی حالا مجموعه هایی رسمی تو را متهم می شمارند و افکاری را نسبت به تو بدبین میسازند. دلم سوخت و از او دفاع کردم و به نیّت پاک و اعمال خیرش شهادت دادم. ولی به هر حال نمیشود چوب خدا را نادیده گرفت. جمعی از مومنین به هیچ وجه زیر بار نرفته و خدشه به اعتبار او را وارد دانستند. مواظب آخر و عاقبت کارمان باشیم. برای عاقبت به خیری خود دعا و اراده کنیم.

  • سیدحمید مشتاقی نیا

درباره کنگره

سیدحمید مشتاقی نیا | شنبه, ۱۵ مهر ۱۴۰۲، ۱۱:۰۱ ق.ظ

کنگره دارالمومنین پنج شنبه گذشته با حضور صادق لاریجانی در بابل برگزار شد. پیشنهاد برگزاری این کنگره را چند سال پیش این حقیر در جلسه جمعی از فعالان فرهنگی شهر با امام جمعه مطرح کردم و فکر میکنم حدود یک ساعتی درباره ضرورت احیای هویت شهری (شهرستان) صحبت نمودم. این پیشنهاد مورد استقبال قرار گرفت. بابل با چالش های متعدد فرهنگی مواجه بوده و هست که غفلت از افتخارات و تاریخچه با ارزش این دیار از مهمترین عوامل ایجاد این چالش ها بوده است. در سالهای اخیر، خط مستمر و حساب شده ای به پشتوانه فکری یک بنیاد به ظاهر علمی اما در واقع سیاسی، همواره درصدد تغییر نگرشهای فرهنگی و تحریف سبک زندگی ملی و اسلامی بوده که موفقیتهایی هم در سایه غفلت مسئولان به چنگ آورده است. به طور نمونه از زمان دوم خرداد به رغم وجود ابنیه مذهبی با قدمت هفت یا هشت قرن مثل امامزاده قاسم و... برج دیدبانی کاخ شاه که مربوط به معماری عصر پهلوی اول است به عنوان نماد شهر مطرح گردید. مفاخر شهر از عالمان دین تا دانشمندان و سیاسیون و هنرمندان و خیّران مثل مرحوم دادگر و مکرمه قنبری و سید حسین فلاح نوشیروانی و... به طور کل به وادی فراموشی سپرده شدند. مبارزه با بهاییت به فرماندهی علامه سعیدالعلماء به حاشیه رانده شد. عنصر توده ای که ثبت تاریخ انقلاب در بابل را به تحریف کشاند مورد تجلیل قرار گرفت و میدانی به نامش شد. هیچ اثر فاخر یا قابل اعتنایی در خصوص تاریخچه پرافتخار این دیار تولید نشد و به دست جوانان شهر نرسید. حتی موزه شهر که باید گنجینه هویت و افتخارات و تاریخچه مردمان این خطه باشد فاقد جامعیت لازم در معرفی سبقه این دیار است. فرهنگ بومی مردم بابل در تقابل مستقیم با سبک پوشش و زندگی به ظاهر مدرن و غربی است که به محاق فراموشی رفت. این شهر فقط در عملیات کربلای 4 در یک شب، 72 شهید تقدیم دین و میهن کرد که نسل جدید از آن بی خبر است. حسّ خودباختگی و خودکمتر بینی در مقابل ساکنان شهرهای بزرگ در رفتار و گفتار بعضی جوانان آزار دهنده است و...

 دکتر سید محمد نوروزیان که از اساتید خوشفکر و اندیشمند و انقلابی شهر است زحمت تهیه و تدوین طرح کنگره را برعهده گرفت که انصافا وقت زیادی گذاشت، جوانب امر را رصد کرد و طرحی جامع را آماده ساخت. دکتر علیرضا سفیدچیان هم در کنار او از تجربیات گرانسنگ خود برای غنای این طرح مایه گذاشت. رفقای دیگر فعال فرهنگی شهر هم پای کار آمده بودند. این طرح اما مدتها در دفتر امام جمعه متوقف ماند و البته هیچگاه مورد حمایت قرار نگرفت و نهایتا توسط کانون قدرت مصادره شد.

هیچ یک از رفقایی که برای تدوین این طرح زحمت کشیده بودند به صورت علنی از این اتفاق که نافی بدیهیات اخلاقی بود انتقاد نکردند. علت این بود که به هر حال اصل بیداری و خروج از انفعال در صاحبان قدرت را هم میتوان به فال نیک گرفت. هر چه باشد هدف ما تقویت عناصر هویتی شهر بود که اصل برگزاری این کنگره فارغ از اینکه توسط چه کسی باشد می توانست در راستای عمل به اهداف این طرح و تحقق بخشی از نیّت خیر آن تلقی شود. عدم حمایت از نیروهای فعال مستقل، امری طبیعی و قابل پیش بینی بود. نکته ای که کمی باعث نگرانی می شد ناتوانی در جریان سازی و تولید محتوا پیرامون این کنگره و نگاه صرفاً شعاری و رفع تکلیفی نسبت به برگزاری آن بود که امید است در صورت استمرار فعالیت کنگره در سالهای بعد مورد توجه قرار بگیرد. یک نکته هم از باب هشدار و رفع خطر مقدّر لازم به یادآوری است که داعیه احیای جامعه ایمانی و از بایسته ترین لوازم تحقق دارالمومنین، لزوم سنخیت گفتار و عمل و تطابق امور با اهداف و آرمانهای دینی است که در این خصوص اهتمام ویژه ای لازم است تا هر نوع آلایندگی مورد نفرت افکار عموم در برگزاری این نوع کنگره ها زدوده شود. وجود ردّپایی از بعضی متهمان یا مجرمان اقتصادی و سیاسی مثل اکبر طبری و حاج کیومرث و بیژن خان و قاسم و سید صادق و سید مجتبی و غفار و ... در تضاد علنی با رویکرد جامعه ایمانی مطلوب خواهد بود.

  • سیدحمید مشتاقی نیا

هفت بانوی شهید بابلی

سیدحمید مشتاقی نیا | شنبه, ۸ مهر ۱۴۰۲، ۱۰:۲۲ ق.ظ

photo_2023-09-30_10-14-06_wz73.jpg

 

شهرستان بابل هفت بانوی شهید دارد که متأسفانه در مراسم اخیری که به این نام گرفته شد تنها نام چهار شهیده مطرح گردید. جهت ثبت و اطلاع، عناوین هفت بانوی شهیده بابلی مبتنی بر فهرست معرفی شده در کانال سنگر شهدا بدین شرح می باشد:


1️⃣ شهیده فاطمه ارج که در سال 1358 حین دیدن آموزش نظامی در پادگان المهدی (ولیک) بابل به شهادت رسیده است.
2️⃣ شهیده منیرالسادات دابوئیان در غائله گنبد به شهادت رسید و پس از تشییع جنازه با شکوه در بابل در آرامگاه معتمدی به خاک سپرده شد.
3️⃣شهیده مریم مصلحی اهل محله مرادبیگ بابل در بمباران هوایی محله ظفر تهران در اسفند سال 1363 به شهادت رسیده اند.
 4️⃣ شهیده مولود مهدوی در سال 1365 در کرمانشاه در بمباران هوایی زمانی که برای عیادت اقوام که از مجروحان جنگی به کرمانشاه مسافرت کرده بودند، در بمباران دشمنان به همراه همسرش به شهادت می‌رسند.
 5️⃣ شهیده هاجر خاکی که در حمله هوایی کرمانشاه به شهادت می‌رسند.
6️⃣ شهیده صدیقه احمدزاده کلایی اهل روستای سیاهکلا محله بابل که در حادثه خونین مکه در سال 1366 به شهادت رسیده است.
7️⃣ شهیده ربابه رستمی درونکلا اهل روستای درونکلا که توسط تکفیری های فرقه ریگی در سال 1389 در مسجد امام حسین چابهار به شهادت رسیده است.

  • سیدحمید مشتاقی نیا

روحت شاد محسن رضایی!

سیدحمید مشتاقی نیا | دوشنبه, ۳ مهر ۱۴۰۲، ۰۹:۱۹ ق.ظ

photo_2023-09-25_08-50-38_3u5f.jpg

 

این محسن رضایی آن محسن رضایی نیست! از رزمنده های خوب و بسیجیان دلداده بابلی است که چند سال پیش در حادثه منا در حالی که جان عده ای را نجات داده بود در فشار جمعیت به خیل دوستان شهیدش پیوست. دیروز سالگرد این واقعه تلخ بود. با حاج محسن رضایی چندباری توفیق سفر به راهیان نور را داشتم. خسته نمی شد این مرد، برای همه میدوید و از جان و دل مایه میگذاشت. یکبار موقع برگشت بین دو نماز بلند شدم. گفتم خودم بارها مسئول کاروان بودم می دانم سفر به مناطق عملیاتی و انجام بعضی هماهنگی ها آنهم با حضور خواهران دانشجو چقدر سخت و خسته کننده است. اما برایم جالب بود آقا محسن در اوج خستگی و فشار کار هم میخندید و تبسم از لبانش محو نمی شد. این حرف را که زدم باز هم خندید، اما بعد از من خواست دیگر در جمع از او تعریف نکنم. بعد از شهادت او بارها با کاروانهای مختلف دانشجویی عازم مناطق عملیاتی جنوب شدم. همیشه هم به یادش بودم و نامش را زنده نگه میداشتم. همه مسئولین کاروانها زحمت میکشند اما واقعاً بی اغراق دیگر کسی را مثل او ندیدم اینطور دلسوز و پرکار و با تدبیر باشد. برای چندمین بار به من ثابت شد شهدا یک سر و گردن از مردم عادی بالاتر هستند و بهتر می درخشند. خدا هم خوش سلیقه است دیگر.

برای شادی روح این شهید مظلوم صلواتی هدیه کنیم.

 

http://s6.picofile.com/file/8214553000/photo_2007_07_25_03_04_58.jpg

  • سیدحمید مشتاقی نیا

یا ضامن کارمند!

سیدحمید مشتاقی نیا | دوشنبه, ۳ مهر ۱۴۰۲، ۰۹:۰۲ ق.ظ

photo_2023-09-25_08-54-26_yee4.jpg

 

پشت وانت نوشته بود: یا ضامن کارمند!

تصویر را یکی از دوستان پزشک بابلی فرستاد و در ادامه نوشت:

اما سند این تصویر، خودم بودم

آمریکا برای براندازی نظام هیچ غلطی نمی‌تونه بکنه

اما بانک‌ها نه؛ غلط‌های زیادی کردند و هم اکنون هم دارند می‌کنند.

پاشنه آشیل انقلاب، بانک‌ها هستند.

بلوار نوشیروانی، جنب تربیت‌بدنی

یک دنیا حرف برای گفتن داشت

یکی از بدترین فحشی که به یک حکومت اسلامی شیعی می‌شه گفت همین عبارت بود.

  • سیدحمید مشتاقی نیا

مناطق آزاد فرهنگی - آموزشی!

سیدحمید مشتاقی نیا | دوشنبه, ۲۷ شهریور ۱۴۰۲، ۰۸:۱۷ ق.ظ

photo_2023-09-20_07-57-46_6gnx.jpg

 

گفته می شود تصویر بالا مربوط است به لباس فرم جدید دبستان غیردولتی مه چهرگان بابل.

امیدوارم تکذیب شود.

اینکه حجاب برای دختران دانش آموز در مدارسی که از نگاه و ورود نامحرم پوشیده است الزامی نباشد قابل قبول است؛ اما طراحی لباس مدرسه بر مبنای هجو و تحریف و تخفیف حجاب و محوریت جلوه فروشی و خودنمایی در انظار عموم (فاصله خانه تا مدرسه و بالعکس) ولو برای سنین قبل از تکلیف نیز به یقین با اهداف تربیتی نظام اسلامی سازگار نیست. آموزش و پرورش و نهادهای نظارتی و فرهنگی اگر احیاناً رودربایستی و مراوده خاصی با متولیان مدرسه مذکور ندارند لطفاً پیگیر بوده و تذکر دهند.

  • سیدحمید مشتاقی نیا

دارند غارتمان می کنند!

سیدحمید مشتاقی نیا | دوشنبه, ۱۳ شهریور ۱۴۰۲، ۱۰:۲۲ ق.ظ

استاد دانشگاه فلوریدا: سرمایه داری رو به افول است | خبرگزاری بین المللی  شفقنا

 

یادداشتی جالب و خواندنی از دکتر عابدین مومنی:

نظام کاپیتالیستی و سرمایه داری در روابط اقتصادی مردم متناسب با شرایط جوامع بشری با شگردهایی ورود می کند. ویژگی اصلی نظام کاپیتالیستی غارت داشته های اندک بی بضاعت ها و فقرا است آن چه که بضاعت بی بضاعت ها است عمر آنان است شگرد نظام کاپیتالیستی تصاحب و تمَلُّک جان بی بضاعت ها است به این ترتیب که بخشی از عمرشان به ظاهر مال خودشان باشند تا زنده بمانند و در خدمت نظام غارتگر باشند. نظام کاپیتالیستی همه ناتوانان اقتصادی را طفیلی نظام کاپیتالیستی می دانند، یعنی بی بضاعت ها از صدقه سر نظام چپاول گر سرمایه داری زنده هستند با لطف نظام سرمایه داری زندگی دارند. با عنایت نظام کاپیتالیستی شخصیت اجتماعی، موقعیت علمی، سیاسی دارند از تنَعُّمات و لذائذ دنیائی و طبیعی برخوردارند، در حالی که حیات نظام کاپیتالیستی وابسته به چپاول و غارت است با غارت و چپاول زنده است. چپاول و غارت سرمایه داری با پوشش نهادها و تشکیلات انجام می گیرد که ظاهر قانونی و موَجَّه دارد به پشتیبانی قانون و وجاهت اجتماعی سرکیسه می کند. از جمله تشکیلات معتبر و موَجَّه نظام سرمایه داری بانک است. بعد از پیروزی انقلاب اسلامی تشکیلات گوناگونی برای گرم کردن بازار چپاول و غارت و به اسم های گوناگون پدید آمد از قبیل شرکت های مضاربه ای، ارمغان بهزیستی، لیزینگ خودرو، بازار گرمی بانک ها تحت عنوان حساب های قرض الحسنه، موثرترین همه آنان بانک های خصوصی بودند که با اموال مردم به بورس زمین، هتل و مکان های به دست آوردن ثروت های بادآورده روی آوردند و با پول مردم صاحب آلاف و الوف شدند.
از جمله نهادهای به دست آوردن ثروت بادآورده، بازارهای ربوی است مانند سرای ایرانی، شهر فرش، و امثال آن ها است که کسی در مورد این گونه بازارها اظهار نظر نمی کند در تبلیغات تلویزیونی گفته می شود بدون ضامن و چک تا نیم میلیارد می توانید خرید نمایید. آیا این مقدار خرید از باب دل سوزی و احسان به بی بضاعت ها انجام می شود؟ یا این که برای به دست آوردن سود مضاعف و تمَلُّک کردن عمر بی بضاعت ها پدید آمده است؟ پدید آمدن استارتاپ ها چه مقصود و منظوری دارد؟ تلویزیون با این همه تبلیغات از تشکیلات سرمایه داری هزینه تبلیغات را چگونه وصول می کند؟ از کجا و کی وصول می کند؟ از طرفی مالیات تولید، ارزش افزوده، مالیات بر درآمد و.... از طرف دیگر هزینه تبلیغات رادیو، تلویزیونی، مطبوعات و دیگر رسانه ها، تابلوهای تبلیغاتی شهرداری، سود فروش مدت دار همه از جیب بی بضاعت ها وصول می شود. چرا به وضعیت نابسامان اقتصادی هیچ توجهی نمی‌شود؟ چرا در چنین وضعیتی کسی به فکر صاحبان ثروت های بادآورده نیست؟ تا کی باید از بی بضاعت ها به جیب ثروتمندان سرازیر باشد؟ تا کی تاوان همه چیز را بی بضاعت ها باید بپردازند؟ با این که بی بضاعت ها پرداخت مالیات، تبلیغات، سود خرید مدت دار و امثال آن را می پردازند همه اسم و آوازه برای صاحبان ثروت بادآورده است کارخانجات مال آنان است بانک ها مال آنان است آموزش گاه های تمامی مقاطع مال آنان است و..... پس عدالت را در کجا و کی باید دید؟ آیا یارانه دادن و سهمیه بنزین دادن و امثال آن ایجاد عدالت است؟ در وضعیت بیان شده چگونه می شود به عدالت فکر کرد؟ چگونه می شود عدالت را پدید آورد؟
همه از سفره خالی بی بضاعت ها حرف می زنند حتی آنان که بضاعت اندک بی بضاعت ها تصاحب و تمَلُّک می کنند هم به زبان دل سوز سفره خالی بی بضاعت ها هستند هیچ کس نمی گوید چه می شود سفره آنان خالی است؟ بضاعت آن ها به کجا می رود که موجب خالی شدن سفره می شود؟ چرا باید هزینه جامعه به یک عده تحمیل شود؟ اگر به تشکیلاتی مانند سرای ایرانی گفته شود محصولات با این قیمت کارخانه ای خرید می شود با فلان قیمت باید به فروشی می رسد پرداخت هزینه تبلیغات و مالیات به عهده خودتان است این همه تبلیغات گران انجام خواهد شد؟ همین یک قلم برای تعیین تکلیف بی بضاعت ها کافی است. مشکل اساسی فقر، نظام خون آشام کاپیتالیستی است باید نظام اقتصادی اسلامی شود تا مشکل سفره خالی رفع گردد.

  • سیدحمید مشتاقی نیا

یک توصیه کوچک هم میتواند سبب خیر باشد

سیدحمید مشتاقی نیا | يكشنبه, ۱۲ شهریور ۱۴۰۲، ۰۸:۱۸ ب.ظ

مرحوم جانباز حاج محمد تهرانی

 

در سنین ابتدای جوانی کف پاهایم به شدت ترک برداشت. کرم و پماد و ... تأثیری نداشت. یک شب محمد تهرانی خدا رحمتی در مسجد متوجه این موضوع شد. توصیه کرد از سنگ پا استفاده کنم. این کار را کردم و شکر خدا پایم خوب شد.

اخیراً دوباره با این مشکل مواجه شدم. کرم ها و پمادهایی را استفاده کردم تأثیر نداشت. یک دفعه یاد توصیه محمد تهرانی افتادم و نجات پیدا کردم. خدا رحمتش کند. محمد تهرانی از بچه های قدیمی انقلاب و جنگ بود که نسلهای مختلف بسیجیان بابل با او خاطرات خوبی دارند. خواستم بگویم صدقه جاریه لزوما اقدام مادی و پولی نیست. گاهی یک راهنمایی و مشورت کوچک میتواند تا سالها موجب آرامش و نجات دیگران بوده و ثوابی به روح باعث و بانی آن واریز نماید. محمد خدا رحمتی کتابهای خوبی هم به جوانان هدیه میداد که به یادگار مانده و ثواب نشر علم و محتوای آن به روح مرحوم می رسد. اینجا درباره اش نوشته ام با عنوان ما و هدیه تهرانی! بخوانید:

https://ashkeatash.blog.ir/post/%D9%85%D8%A7-%D9%88-%D9%87%D8%AF%DB%8C%D9%87-%D8%AA%D9%87%D8%B1%D8%A7%D9%86%DB%8C


 

  • سیدحمید مشتاقی نیا

پس آنگه بگویم که تو کیستی

سیدحمید مشتاقی نیا | يكشنبه, ۱۲ شهریور ۱۴۰۲، ۰۸:۰۸ ق.ظ

عکسی منتشر نشده از تدفین محمدعلی رجایی

 

یک عادتی دارم خودم وقتی در تشییع جنازه افراد مشهور شرکت میکنم و یا تصاویر مربوط به تشییع و تدفین آنها را نگاه میکنم توجهم به این است که چند درصد شرکت کنندگان جوان و یا پیر هستند. عالمی در شهرمان فوت کرده بود. همه دوستش داشتند پست و مقامی هم نداشت. تشییعش پر از مردم از همه اقشار بود که البته جوانها در آن جمع می درخشیدند. عالم دیگری فوت کرد یکی دو سال بعد. تلاش می شد او هم محبوب جلوه داده شود آنهایی که آمدند مشتی پیرمرد و یا مسئول بودند. تشییع جنازه آیت الله اراکی را یادم است از بابل در هوای سرد اتوبوس شهرداری سوار شدیم و آمدیم قم. هنوز طلبه نشده بودم. عزاداری جوانها دیدنی بود. آیت الله بهجت هم همینطور. حالا بقیه بزرگان را نمی خواهم اسم بیاورم. یک عمر است در تشییع جنازه شهدا در شهرهای مختلف شرکت میکنم. اغلب جوانها زیر تابوت هستند. دوست پاسدار و آزاده ما هم که اخیراً فوت کرد جوانها آمده بودند. این هم معیار شخصی خودم است در قضاوت پیرامون جایگاه اجتماعی و تأثیرگذار اشخاص.

عکس بالا مربوط به لحظه خاکسپاری شهیدان رجایی و باهنر است. پاسدارها، روحانیون و مسئولین حاضر هم اکثرشان از جوانان هستند. گفتم این یک حرف را خدمتتان عرض کنم.

  • سیدحمید مشتاقی نیا

بگذارید این صدا به همه عالم برسد

سیدحمید مشتاقی نیا | شنبه, ۱۱ شهریور ۱۴۰۲، ۰۶:۱۲ ب.ظ

دعوا بر سر خانه فوق لاکچری یک ایرانی مشهور در انگلیس

 

ابراهیم گلستان یک هنرمند چپ توده ای متعصب است که آثارش در دهه های چهل و پنجاه بیشتر می درخشید. حالا چند روزی پس از مرگ او حرف و حدیثها درباره خانه فوق لاکچری اش که سازه ای باستانی در لندن است بالا گرفته. عده ای در دفاع از او گفته اند نانش که دولتی نبوده و اموالش میراث خانواده فئودال اوست.

چپ ها در طول تاریخ از حقوق کارگر سخن گفته اند و ضرورت درک اقشار فرو دست و شعار مبارزه با امپریالیسم و کاپیتالیسم سر داده اند. کمونیسیم یا سوسیالیسم را نسخه نجات بخش بشر و تنها راه اجرای عدالت بر شمرده اند و...

یکی از علتهای فروپاشی دولتهای کمونیست البته آلودگی سران به حقوق مضاعف و ویژه خواری بوده است.

اعضای صد و خورده ای نفری اتحادیه خلق کمونیستهای ایران که برای نجات مردم مستضعف در سال 60 به آمل حمله کرده و برای ساعاتی این شهر را به اشغال خود درآوردند بچه پولدارهای تحصیل کرده آمریکا بودند. آنهایی که مقابلشان ایستادند و آن چهل نفری که در شهر هزار سنگر به شهادت رسیدند اما بچه کارگر و شاگرد مینی بوس و حلب ساز و ... بودند.

شهید رحمت الله اصفهانی اهل بابل که پنج فرزند داشت. خانه اش را فروخت به مستأجری رفت و پولش را به حساب صد امام ریخت سقفی شود برای برادری ناشناس که ممکن است از او نیازمندتر باشد. یک فرزندش نیز بعد از او به میدان رفت و شهید شد.

شیخ محسن قرائتی مشهورترین روحانی مبلّغ دینی است. یک خانه در تهران داشت فروخت، مسجدی ساخت در شهرک پردیسان قم، پناهی باشد برای مومنان.

آیت الله العظمی مرعشی روزه استیجاری می گرفت، در فقر و تنگدستی زندگی میکرد دار و ندارش را می گذاشت برای خریداری و صیانت از گنجینه مکتوب تشیع، نفعش برسد به همه جامعه.

شهید سید احمد پلارک بیشتر آن 2500 تومان حقوقی که از سپاه می گرفت را مایحتاج ضروری می خرید شبانه می برد در خانه محرومان. نخست وزیر شهیدمان از دار دنیا هیچ نداشت.

رهبر تنها انقلاب جهانی و تمدن ساز اسلام آجیل و میوه های رنگارنگ را کنار گذاشته شبیه پایینترین طبقات مردم زندگی کند.

خمینی در تهران مستأجر بود. قاسم سلیمانی معروفترین ژنرال نظامی دنیا یک متر زمین نداشت و در خانه سازمانی می زیست.

و....

مریدان علی همواره فراتر از دلباختگان مارکس به فکر نجات جامعه بوده و بالاترین نسخه عدالت را در فرهنگی به نام "ایثار" ترسیم نموده اند.

البته ما هم مدعیان بلاعمل زیاد داریم. اما در بستر اندیشه زلال دین نمونه هایی زیبا از دیگرخواهی و فداکاری و فتوت مردمانی با دل دریایی، رقم خورده که در گستره گیتی نظیر ندارد.

  • سیدحمید مشتاقی نیا

خب حاج علی آقا! شما هم که رفتی

سیدحمید مشتاقی نیا | دوشنبه, ۶ شهریور ۱۴۰۲، ۱۰:۲۶ ق.ظ

photo_2023-08-28_10-02-09_si93.jpg

 

دارم خاطره شهیدی را مینویسم خبر رحلت حاج علی آقا را میشنوم روحت شاد مرد خدا ثواب این کار هم برای شما.

نوجوانی من در مسجد با حاج آقا مویدی و حاج آقا یزدانی و حسین منصف و حاج مهدی مرندی و جواد جلالی و ... گذشت. همه اینها الان در بزم شهدا میهمان سفره اباعبدالله هستند.

ریش و سبیلم در نیامده بود. عینک جیوه ای میزدم. کمربند بزرگ سفید، شلوار سبز کمر باریک، تی شرت خارجی. حالا بنده خدا حاج آقای مویدی خودش سخنران اول در بحث مبارزه با تهاجم فرهنگی در سطح استان بود. بعد من می شدم اسکورتش از مدرسه صدر تا مسجد از مسجد تا مدرسه صدر. کلی سوال چرت و پرت هم توی راه می پرسیدم. بنده خدا دانشمندی بود اما گله نکرد اصلاً به روی خودش نمی آورد. با حوصله جواب می داد. گاهی با نگاه های ریز اختصاصی اش سرتاپایم را ورانداز می کرد اما حرفی نمی زد. همین حاج آقایی که گاهی به مغازه دار تذکر می داد کیف و کفشی که میفروشد منقّش به تصاویر و نوشته های غربی نباشد به مسئولین هم تشر می رفت در کار فرهنگی کم نگذارند. یکبار اصرار کرد که طلبه بشوم. گفتم حاج آقا خداییش به من میاد طلبه شم؟ گروه خون من میخوره؟ حال و حوصله شو دارم؟ من میتونم برم منبر و تبلیغ و ...؟ گفت خودت رو که میتونی اشباع کنی. ماشالله روحیه پیگیر هم که داری. گفتم یعنی سماجت دیگه؟ گفت حالا...

روحش شاد. عرصه تبلیغ و منبر در استان مازندران را چند قدم برد به جلو. یک روحانی با سواد خوش خنده خوش صدا با روحیه طنز برای همه جوانها جذاب بود. دهه هفتاد مدرسه به مدرسه می رفت از این همایش به آن همایش دعوت می شد و خاطره ای زیبا از همنشینی با یک عالم متبحر و انسان شناس رقم می زد و سطحی از بینش قوی دینی را برای مخاطب جوان ایجاد میکرد.

پسرش حسن هم چند سال پیش در راه تبلیغ دین خدا آسمانی شد و بر اثر سانحه از دنیا رفت. این مرد خیلی شکست اما یکجا ننشست و فعالیتهای تربیتی اش را محکمتر ادامه داد.

این چند روزه که حادثه آتش سوزی موسسه اتفاق افتاد همه برای سلامتی اش دعا کردند. دیدم روحانی نمای بی ادبی جایی از این حادثه احساس خوشحالی می کند. او را که خدا زده و از چشم مردم انداخته است، جوابی نمی خواهد. حاج آقا مویدی، منصف و ... هیچ کس معصوم نیست. مگر ما هستیم؟ مسأله این است ترازوی عمر ما به چه سمتی سنگینی می کند. امثال مویدی و یزدانی و منصف و مرندی و جلالی و ... با تمام ضعف ها و قوت هایشان جریان ساز بودند و به سهم خود باری از دوش اسلام و جامعه اسلامی برداشتند و نوجوانانی را تربیت کردند که امروز می توانند بیرق حق را برافراشته نگه دارند. توفیقی که خیلی ها از کسب آن عاجز ماندند. روحشان شاد. ممنون میشوم برای این عزیزان به خصوص حاج علی آقای مویدی فاتحه ای بخوانید.

  • سیدحمید مشتاقی نیا

قانون، فصل الخطاب است

سیدحمید مشتاقی نیا | شنبه, ۱۴ مرداد ۱۴۰۲، ۱۰:۴۲ ق.ظ

بیانیه جبهه اسلامی عدالتخواه شهرستان بابل و انصار حزب الله استان مازندران
بسم الله الرحمن الرحیم
بر اساس قوانین رسمی نظام مقدس جمهوری اسلامی، صاحبان مشاغل موظّف به رعایت موازین شرعی و حفظ حریم عفت عمومی در واحدهای صنفی خود می باشند. همه صاحبان کسب و کار از این قانون مطلع بوده و اغلب به آن پایبند هستند.
 در پروژه اخیر ضد اسلامی ترویج شده از سوی رسانه های بیگانه، کشف حجاب به عنوان دستورالعمل دشمنان نظام در خدشه دار نمودن امنیت فرهنگی جامعه و اشاعه بی قانونی و ایجاد بی مبالاتی در اجتماع به منظور گسترش فحشا قرار گفته که مبارزه با آن تکلیف همه دلسوزان دین و انقلاب اسلامی و دلدادگان طریقت شهدای این مرز و بوم است.
به همان میزان که اختلاس و رانتخواری و تبعیض و... همواره مورد اعتراض فعالان عرصه عدالتخواهی و عناصر حامی اندیشه انقلاب اسلامی قرار داشته، کشف حجاب و اشاعه فحشا نیز به عنوان یکی دیگر از مصادیق قانون شکنی، امری مذموم و منکری اجتماعی تلقی می گردد که تقابل با آن به عزمی همگانی نیاز دارد.
جبهه اسلامی عدالتخواه بابل و انصار حزب الله استان مازندران که در سالهای اخیر در راستای مبارزه با زیاده خواهی بعضی صاحب مسندان ذی نفوذ در هر جایگاه و نسبت و رابطه ای که بودند حضوری مستمر و مجدّانه داشته است در تقابل با پدیده شوم کشف حجاب و هرزگی نیز عمل به مرّ قانون را فصل الخطاب همه اختلاف نظرها و جبهه بندی ها می دانند.
جالب آنکه بعضی مماشات کنندگان در صیانت از حقوق عامه این بار نیز عمل به قانون حجاب را بازیچه خویش قرار داده اند؛ اما اگر کمترین تعرّضی به منافع و حریم شخصی خودشان صورت بگیرد بلافاصله به دامان قانون پناه می آورند.
فعالیت مسئولان قضایی و نیروهای ارزشی در شهرستان بابل تأثیر قابل اعتنایی در کنترل قانون گریزی معدودی از عناصر هنجارشکن در فضاهای عمومی داشته است که در این خصوص نقش دادستان بابل چه در مقابله با مفاسد اقتصادی و چه در مبارزه با مفاسد اجتماعی پررنگ و قابل تقدیر شمرده می شود.
شیرینی سرای بابل از معدود واحدهای تجاری شهر دارالمومنین است که به رغم چندبار تذکر مسئولان و تعهد مدیریت محترم آن در پی گزارش های مکرر جمع کثیری از متدینین، باز هم اراده ای برای کنترل وضعیت بی حجابی بعضی مشتریان که گاه فراتر از محدوده پوشش موی سر بوده نشان نداده و متأسفانه در روز تاسوعای حسینی تبدیل به پاتوق اجتماع بعضی افراد غیرمتعهد قرار گرفته و فضایی دور از ظواهر دینی و شعائر مذهبی و بی اعتنا به حرمت ایام عزای سالار شهیدان که بزرگ شهید عرصه امر به معروف و نهی از منکر است را رقم زد. متأسفانه فروشندگان مربوطه حتی در آن روز نیز نسبت به تذکر ضابطان و مردم برخوردی ناشایست نشان دادند که چاره ای جز اعمال قانون در راستای صیانت از ارزشهای انسانی و الهی باقی نماند و واحد مربوطه موقتا پلمپ گردید.
جبهه اسلامی عدالتخواه شهرستان بابل و انصار حزب الله ضمن دعوت از همه مسئولان و مردم در التزام عملی به قانون و نفی زیاده خواهی و ویژه خواری و قلدرمآبی، حمایت قاطع از اقدام انقلابی دادستان محترم بابل در برخورد با هنجارشکنی عناصر قانون شکن و مروّجان فرهنگ برهنگی و با تأکید بر حضور مؤمنانه و عاشورایی مریدان مکتب اباعبدالله الحسین علیه اسلام در عرصه اصلاح امور اجتماعی، برادرانه به بعضی مسئولان عزیز گوشزد می نماید در هر جایگاه و منصبی که قرار دارند از مشاورانی بهره بگیرند که اجرای قانون را به عنوان خط قرمز ثبات جامعه باور داشته و با اجتناب از هوچی گری از دامن زدن به حواشی فرصت سوز برحذر باشند.
بی تردید راه حل همه معضلات اجتماعی و اقتصادی و فرهنگی جامعه در التزام به قانون توسط همه مردم و مسئولان خواهد بود و چنانچه کسی در این خصوص دچار تردید است صلاحیت تصدی گری در جامعه دینی را نخواهد داشت.
والسلام علی عبادالله الصالحین
جبهه اسلامی عدالتخواه شهرستان بابل
انصار حزب الله استان مازندران
13. 05. 1402

  • سیدحمید مشتاقی نیا

رحمت الله علیهم

سیدحمید مشتاقی نیا | يكشنبه, ۱ مرداد ۱۴۰۲، ۱۱:۱۱ ق.ظ

photo_2023-07-23_11-01-53_fv05.jpg

 

من بابل نرفتم. بچه هایم رفتند. بدون اینکه من از آنها بخواهم بدون اینکه به من بگویند سید علی و صدرا دوتایی بلند شدند پیاده از شهرک دانش تا آرامگاه گله محله راه رفتند و مزار حسین منصف را پیدا کردند و فاتحه ای خواندند. این عکس را هم برایم فرستادند. سیدعلی یادش هست کوچک بود حسین با او کشتی میگرفت. چند جلسه هم با من آمده و حسین را دیده بود.

این شبها وسط روضه به یاد محمدحسین منصف، جواد جلالی نیا و حاج آقا یزدانی هستم. نوجوانی تا بزرگسالی من با آنها سپری شد. روحشان شاد به برکت صلوات بر محمد و آل محمد.

  • سیدحمید مشتاقی نیا

دخترم مائده

سیدحمید مشتاقی نیا | سه شنبه, ۲۷ تیر ۱۴۰۲، ۰۷:۱۸ ب.ظ

کتاب خاطرات واقعی دخترم مائده - نقد و نظرات درباره کتاب خاطرات واقعی دخترم  مائده - بهخوان

 

همین اول کار قبل از اینکه متن مرا بخوانی بگو الحمدلله. خدا را شکر کن حتی اگر فقیری، بدهکاری، بیماری، مستأجری، شوهر نداری، بدبختی باز هم بگو خدایا شکرت. همین که هستیم، نفس میکشیم، دور همیم، یک روز عادی را میگذرانیم، الحمدلله و البته هیچ نعمتی بالاتر از شکرگذاری نیست.

کتاب "دخترم مائده" خیلی اتفاقی به دستم رسید مثل سایر کتابهایی که اخیرا در وبلاگ معرفی میکنم. بن خرید کتاب از وزارت ارشاد شامل حالم شد و گشتم داخل سایت هر کتابی که ارزان تر بود و چاپ قدیم، خریداری کردم. هر کدام که خواندم نظرم را همین جا با شما دوستان وبلاگی به اشتراک گذاشتم. اما

این کتاب "دخترم مائده" که از قضا نویسنده اش یک دکتر فیزیوتراپ بابلی است بنام عباس غلامی از همه کتابهایی که این ایام خواندم متفاوت تر بود. اشکم را خوش انصاف در آورد آن هم نه یک بار و دو بار ...

ضمن احترام به دوستان همشهری خودم که در عرصه نشر زحمت میکشند اما چندباری حسرت خوردم که کاش این کتاب را یک ناشر حرفه ای تر با قدرت توزیع بالاتر منتشر میکرد. این داستان واقعی کاملا مستعد ساخت یک مستند و یا حتی فیلم سینمایی است به خصوص در شرایطی که شکر خدا همه شاهدان عینی زنده اند و حضور دارند و دسترسی به مدارک قابل بررسی و اثبات مدعا راحت تر است.

مائده دختر سیزده ساله نازنین و آفتاب مهتاب ندیده یک خانواده مرفه شمالی که خوشی زده است زیر دلشان و برای تنوع و رهایی از یکنواختی امکانات مترقی رفاهی، عزم اقامت به کشور دوست و برادر کانادا را دارند به ناگاه دچار نوعی سخت از بیماری سرطان میشود که هفتاد درصد مبتلایان به آن در طول درمان، جان شیرین خود را از دست داده اند.

دکتر عباس غلامی بخش هایی از رنجی که در آن مدت کشید را بر زبان قلم جاری ساخته و توصیف نموده طوری که چهارستون بدن آدم را به لرزه در می آورد. فیزیوتراپ همشهری ما که از قضا روحی لطیف و دلی نازک و عاطفی دارد مدتی البته از روزنه نور هدایت اهل بیت فاصله گرفته بود که به توصیه و تشویق خواهرانش دوباره به دامان معنویت و خلوتگاه آغوش حق بازگشت و مراد خویش را ورای تکاپوی اجتناب ناپذیر علم طب، از ساحت قدسی ملکوتیان طلب نمود تا آنکه دست عنایت خدا را دید و ...

چند سال پیش با دوست پزشک متخصصی در مشهد بحث میکردم. آن موقع که ما طلبه ها دریافتی مان از حوزه حدود هفتصد هزار تومان بود او ماهی پنجاه میلیون تومان به گفته خودش درآمد داشت. انواع امکانات مادی هم در اختیارش بود. میگفت شما چون فقیر هستید خدا را می پرستید. گفتم ما چون غنی هستیم پول را نمی پرستیم. میگفت چون نقص و نیاز را حس میکنید مثلا شفا میخواهید و... خدایی را برای خود ساخته اید. جوابش را دادم و البته این را هم گفتم حتی اگر چنین باشد بگذار همین مردم فقیر و نیازمند و ضعیف تکیه گاهی در عالم معنا داشته باشند، ناامید نمانند و ... پول و علم و قدرت و شهرت، حلّال همه مشکلات نیست.

دکتر عباس غلامی یک جایی از کتاب می گوید که در کنار همه تلاشهای درمانی به دعا هم پناه آورد. یک آدم معمولی به او گفت دعاها مثل تیرهایی هستند که از همه طرف پرتاب میشوند ان شاءالله یکی شان به هدف نشسته و اثر میکند. چقدر با این سخن آرام شد. از همه خواست برای دخترش دعا کنند. دعاها بالاخره اثر کرد. در روایات هم دعا را سلاح مومن دانسته و توصیه شده برای همدیگر دعا کنید که دعای غیر در حق انسان به اجابت نزدیکتر است.

کتاب دخترم مائده را بخوانید و با یادی از امام رضا، حسین بن علی و مولایمان ولی عصر در خلوت خود اشک بریزید. ما همه فقیریم و بدون خدا، هیچ. انسان ضعیف است حتی در مقابل یک پشه و یا یک ویروس بسیار کوچکتر از پشه؛ این از منظر مادی. از نظر معنوی هم که هر آن احتمال غفلت و گناه و سقوط از ما دور نیست. هر لحظه به یاد خدا باشیم دل در گرو کفایت او بسپاریم حتی در حد بستن بند کفش، خدا را در نظر داشته و حمایتش را طلب کنیم.

و البته همچنان معتقدم خدا کسی را اسیر دو جا نکند، دادگاه و بیمارستان؛ من از این دو بیزارم.

  • سیدحمید مشتاقی نیا

از شانس ما!

سیدحمید مشتاقی نیا | دوشنبه, ۲۶ تیر ۱۴۰۲، ۰۶:۱۰ ق.ظ

اگر محمد صادقی در انگلیس بود چه رفتاری با وی انجام می‌شد؟+ فیلم و عکس |  خبرگزاری فارس

 

محمد صادقی پیش تر در مصاحبه ای گفته بود که پدرش بابلی و مادرش اهل آمل است! البته مازندران فرهیختگان بسیاری دارد حالا بعضی هم اینطوری تو زرد از آب در می آیند. قابل توجه بعضی عزیزانی که اصرار دارند به هر قیمتی شده همسر شمالی پیدا کرده بلکه به این واسطه جای پایی برای اقوام در نقاط خوش آب و هوا پیدا کنند!

این بابا را اینطور نگاه نکنید چلغوز و مسخره است، همین فردا پس فردا که آزاد شود می رود آنطرف آب و میشود رهبر اپوزیسیون، محمد حسینی را که یادتان هست و ایضا حمید فرخ نژاد و شاهین نجفی و علی کریمی و...

گذشت آن زمانی که لیدرهای جریانهای سیاسی و فکری با هر گرایش مادی یا معنوی، چپ یا راست، از میان فرهیختگان و اندیشمندان و فضلای جامعه بودند الان هر کی لمپن تر و دلقک تر و پخمه تر باشد ادعایش برای راهبری فکری جامعه بیشتر است و پخمه تر از آنها هم جماعتی هستند که سر را پایین انداخته و دنبالشان راه می افتند.

  • سیدحمید مشتاقی نیا