اشک آتش

از اسلام ناب آمریکایی بیزارم!از ادعای برتری هویج بر بسیج!از اسلام بی خطر بیزارم...از اسلام آسه برو آسه بیا...اسلام پاستوریزه...اسلام عبدالملک مروان...اسلام بنی امیه و بنی العباس...اسلام شیوخ منطقه!!...اسلام پر عافیت و بی عاقبت...
----------------------------------------------------------------------------------
باید گذشتن از دنیا به آسانی
باید مهیا شد از بهر قربانی
با چهره خونین سوی حسین رفتن
زیبا بود اینسان معراج انسانی

پیام های کوتاه
بایگانی
آخرین نظرات
  • ۶ ارديبهشت ۰۳، ۱۸:۳۹ - علیرضا محمدی
    چه جالب

۵۵۲ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «بابل دارالمومنین» ثبت شده است

در دانشگاه صنعتی بابل چه میگذرد؟

سیدحمید مشتاقی نیا | سه شنبه, ۷ آذر ۱۴۰۲، ۰۲:۴۷ ب.ظ

مدتی است درباره مدیریت دانشگاه صنعتی نوشیروانی بابل مطالبی در فضای مجازی منتشر میشود که نیازمند توجه و رسیدگی فوری نهادهای نظارتی است. بخشی از این افشاگری ها را شرعا نمیتوان اینجا هم ذکر کرد اما یک بخش این مطالب لااقل در خصوص نقش یکی از معاونان دانشگاه به نام خسروی در تحریک دانشجویان برای ایجاد اغتشاش است که میزان صحت و سقم آن حتما باید مورد رسیدگی قرار بگیرد.

عجیب است وقتی یک بسیجی از سر دلسوزی به انتقادی کوتاه درباره یک مسئول رده پایین در حد فرماندار و امام جمعه دست میزند با پرونده سازی و بگیر و ببند مواجه میشود اما وقتی درباره تخلفات یک مسئول مطالبی منتشر میشود کسی نیست به آن رسیدگی کرده و موارد اتهامی را بررسی نماید!

نهادهای قضایی و تأمینی و نظارتی باید دقت کنند که وظیفه اصلی آنها حفظ انقلاب و اسلام است نه صیانت از میز مسئولان.

  • سیدحمید مشتاقی نیا

معرکه امتحان

سیدحمید مشتاقی نیا | شنبه, ۴ آذر ۱۴۰۲، ۰۹:۱۱ ق.ظ

یک هفته از فوت جانگداز بانوی جوان بابلی که از شکاف ایجاد شده در پل موزیرج سقوط کرد، گذشت. یک هفته قبل از وقوع این حادثه تلخ نیز یک پسر نوجوان درست از همان نقطه سقوط کرد و آسیب دید. شهرداری دست روی دست گذاشت تا بعد از فوت یک شهروند اقدام به تعمیر آن قسمت از پل نمود.

نکته بعد اینکه بعد از وقوع حادثه سقوط و جان باختن بانوی جوان، کسی واکنشی نشان نداد تا اینکه با مطالبه گری فعالان انقلابی، در نهایت پنج اطلاعیه در این خصوص صادر شد.

دادستان بابل قول پیگیری داد.

فرماندار، رییس شورا، شهردار و یکی از اعضای شورا هم ابراز تأسف و عذرخواهی کرده و وعده پیگیری قصور مسئولان و برخورد با عوامل مقصر حادثه را مطرح کردند.

یک هفته گذشت اما گویا پرونده پیچیده شبکه جاسوسی یا مافیای اقتصادی است که هنوز عامل قصور و ترک فعل در شهرداری شناسایی نشده است.

البته بیانیه آقا محمدزمان یعقوبی از اعضای شورای شهر، گرای لازم را داد که ناکارآمدی از سوی معاونت سیما منظر شهرداری بوده و...

ولی هنوز اتفاقی در این خصوص نیفتاده و خبری به افکار عمومی داده نشده که بالاخره با چه کسی قرار است برخورد شود.

جالب اینکه بعضی مدیران فکری فرهنگی پشت پرده چینش نیرو در شهرداری از عناصری هستند که همواره با خودتحقیری و بزرگ نمایی دنیای غرب، خواهان استعفای مدیران نالایق بوده اند اما این بار در مقابل تخلف تیم وابسته خود و دوستانشان سکوت کرده اند.

یک آقایی بابت سر بُر شدن یک درخت در چهارراه فرهنگ بابل از تریبون رسمی انتقاد کرده بود اما اینبار در مرگ یک انسان سکوت پیشه کرده است.

حضراتی که برای دفاع از یک مدیر متخلف بازداشتی و محکوم قضایی به صف شده و زمین و زمان را به هم دوخته بودند اینجا در مقابل جان یک انسان سکوت کرده اند چون دیگر پای نفع جناحی و باندی در میان نیست.

یک بابایی گفت بنویس آیا خبرنگاران هم بابت کارت هدایایی که از شهرداری می گیرند زبانشان قفل شده است؟

البته دو سه نفر از فعالان خبری را دیدم که در این خصوص مطالباتی مطرح کردند اما اغلب در سکوت و بی اعتنایی به سر می برند.

این افرادی که اشاره کردم یا منتسب به جریانهای انقلابی هستند یا جریانهای خاکستری اما حتی عناصر ضدانقلاب که به بهانه دروغین مرگ مهسا شهر را به آشوب کشیدند نیز برای خون این بانوی بابلی اهمیت قائل نشده و در حد یک خط مطلب منتشر نکرده اند.

خدا عاقبت ما را به خیر کند. عدل و انصاف نباید تابع گرایشات باندی و جناحی و منافع گروهی قرار بگیرد. اگر قرار باشد دیه متوفی از بودجه شهرداری داده شود در واقع این مردم هستند که محکوم می شوند. باید مسئول نالایق شناسایی شده و خسارت وارده از جیب او مسترد شود.

  • سیدحمید مشتاقی نیا

تبلیغ سرخ

سیدحمید مشتاقی نیا | سه شنبه, ۳۰ آبان ۱۴۰۲، ۰۷:۵۳ ق.ظ

نمایشگاه مجازی - تبلیغ سرخ

 

چند سال پیش درباره آیت الله شهید محمدعلی توسلی تحقیقی داشتم که هم در وبلاگ و هم در دو نشریه مرتبط با فرهنگ ایثار و شهادت منتشر شد.

برخلاف تصور عموم که گروگان های ایران در لبنان را چهار نفر میدانند هفت ایرانی در لبنان مفقود شده اند. یکی اش همین آیت الله محمدعلی توسلی است مقیم بابل اما اهل روستای کله بست مازندران که الان تبدیل شده است به نام هادی شهر و نزدیک بابلسر قرار دارد. یک هادی شهر هم سمت جلفا داریم که با هم متفاوتند. شیخ شهید توسلی متولد 1300 دایی مرحوم آیت الله روحانی نماینده فقید ولی فقیه در مازندارن بوده و در لبنان رابطه محکمی با جنبش اسلامی امل داشته است.

شیخ محمدعلی توسلی از دوستان امام موسی صدر بود که به دعوت وی برای تبلیغ در لبنان سکنا داشت. مردم آنجا آنقدر به او علاقه داشتند که بعد از مفقود شدنش دو هفته در بیروت دست به تحصن زدند. علامه شمس الدین از مجمع علمای تشیع لبنان نیز در نامه نگاری های خود نام ایشان را بالاتر از اسامی سایر نیروهای مفقود شده ایران قرار میداد. متأسفانه این اتفاقات در ایران بازتاب رسانه ای نداشته است. اخباری از شکنجه او در زندان فالانژها به گوش می رسید. شیخ توسلی را بابت کهولت سن شهید به حساب آورده و در مدرسه فیضیه بابل سنگ یادبودی به نامش نصب کرده اند. اطلاعی از سرنوشت او در دست نیست و پیکرش هیچ گاه پیدا نشد.

کتابی دستم رسید با نام "تبلیغ سرخ" که محمد ابراهیم توسلی فرزند آن شهید درباره پدرش نوشته است. فرزند شهید البته خودش پیرمردی فاضل و دبیری خوشنام و معتقد است. این کتاب یک معرفی اجمالی درباره شخصیت شهید دارد و بعد میرود سراغ یکی از دستنوشته های جالب او. در این دستنوشته، شهید کوشیده است معارف دین را در قالبی جذاب ذیل بحثی دو طرفه به نگارش درآورد. هدف وی در واقع انتقال مفاهیم اعتقادی به فرزندان خودش بود.

اشعاری از این شهید نیز در انتهای کتاب منتشر شده که زیبا و خواندنی هستند. یکی از این اشعار طعنه درون صنفی حوزوی دارد که چند بیتش را تقدیم میکنم. خیلی دلتان خواست خودتان بروید کتاب را تهیه کنید و بخوانید!

ای که دانی خویشتن را مجتهد

از کجا گشتی تو اینسان معتقد

هی به خود بالی چو اشخاص غیور

دیگران را پیش خود بینی چو مور

گر تو را مغرور میسازد هنر

این هنر خود موجب شرّ است شرّ

......

  • سیدحمید مشتاقی نیا

چه کسی یقه شهرداری را خواهد گرفت؟

سیدحمید مشتاقی نیا | يكشنبه, ۲۸ آبان ۱۴۰۲، ۰۶:۲۳ ب.ظ

photo_2023-11-19_17-04-10_vc9u.jpg

 

هفته پیش یک نوجوان هنگام عبور از پل موزیرج بابل، از شکافهای ایجاد شده بین دو لاین رفت و برگشت (فضای سبز)، سقوط کرد و به شدت آسیب دید.

شب گذشته نیز بانویی 25 ساله به نام مرحومه فائزه غلامپور بر اثر سقوط از این شکاف‌ها به داخل بابلرود جان خود را از دست داد.

چه کسی جوابگوی این خانواده داغدار خواهد بود؟

چرا کسی عذرخواهی نمی کند؟

چرا کسی استعفا نمی دهد؟

چرا کسی عزل و بازخواست نمی شود؟

مدعی العموم کجاست؟

  • سیدحمید مشتاقی نیا

اگر به جایی وصل باشید

سیدحمید مشتاقی نیا | جمعه, ۲۶ آبان ۱۴۰۲، ۱۰:۱۴ ق.ظ

یک بنده خدایی که بدهکار بزرگ بانکی و متهم دانه درشت اقتصادی است و حتی نام مجموعه او در اخبار بیست و سی نیز بعنوان مجموعه ای متخلف ذکر شد، پدرش فوت کرد.

از بزرگ و کوچک مسئولان یک استان، خودشان را رساندند پای تابوت یا در مراسم ختم و اطلاعیه صادر کردند و ... چرا؟ چون این بابا یک وقتهایی هوای حضرات را از نظر مالی داشت. عید قربان گوسفند میبرد در خانه آقایان، سفره هایشان را هر از گاه رنگین میکرد و...

همان ایام یک جانباز فرمانده و خوش نام در همان حوالی بر اثر آثار باقی مانده از جراحات دوره جنگ تحمیلی، به شهادت رسید. اصلاً اثری از مسئولان دیده نمیشد ولو در حد صدور یک پیام تسلیت.

حالا دوستان گله نکنند چرا خبر ارتحال این بزرگوار تازه در گذشته که نقش بسزایی در جبهه اقتصادی و فرهنگی کشور داشته، بخش مهمی از صنایع فلزی کشور که بعد از انقلاب با خروج مهندسان خارجی از فعالیت ایستاده بود را سر پا نگاه داشته، گروههای عدالتخواه اما غیر اسلامی غرب را با امام و انقلاب پیوند داده و جذب نموده و تا آخر عمر هر جا هر طور که توانست به انقلاب و مردم خدمت کرد این چنین با سکوت رسانه ای و بی تفاوتی مسئولان سیاسی و فرهنگی شهر و استانش مواجه شده است. این مسأله نشان میدهد او فردی مستقل و فاقد وابستگی به جناح ها و کانون های قدرت و ثروت بود. لااقل حتی اگر کمترین علقه ای بین او جریان اپوزیسون هم برقرار بود لااقل شورای شهر یک میدان به نامش میزد.

  • سیدحمید مشتاقی نیا

پدر مس ایران درگذشت

سیدحمید مشتاقی نیا | شنبه, ۲۰ آبان ۱۴۰۲، ۰۴:۴۲ ب.ظ

محمدهادی اردبیلی» مدیرعامل وقت شرکت مس روایت می‌کند تولید اولین مس آندی در  لحظه آزادی خرمشهر - ماهنامه تخصصی پردازش

 

از خواب کوتاه بعد از ظهر بیدار شده ام که دوستان تماس گرفته اند پیام تسلیت بنویس از طرف جبهه فرهنگی فاطمیون مازندران، مهندس اردبیلی درگذشت! نوشتم متنش را هم در ادامه می خوانید؛

اما این نکته را عرض کنم خدمتتان

مهندس محمدهادی اردبیلی متولد و ساکن بابل بود اما پدرش اصالت اردبیلی داشت.

به تازگی کتابی از او خواندم که هنوز منتشر نشده است. امیدوارم دوستان همت کنند این کتاب به زودی منتشر شود. بعضی مطالبش را هیچ جا نخوانده و نشنیده اید.

این که به او میگویند پدر مس ایران از این بابت است که بعد از پیروزی انقلاب و قهر و هجرت و اخراج مهندسان آمریکایی و اروپایی، او بود که توانست با مدیریت ایمانی خود متکی بر باور ما میتوانیم بدون وابستگی و کمک از بیگانه، صنایع مادر را به چرخش در بیاورد. در مدیریت فولاد و نفت نیز گام هایی درخشان برداشت.

او شاگرد مرحوم یزدانی در اوایل سال 42 بود و اذعان دارد که حرکتهای انقلابی مردم بابل از همان سال شروع شده است. قابل توجه عزیزان چپ توده ای که تلاش دارند بگویند انقلاب در بابل اوایل دهه پنجاه و توسط مارکسیستها رقم خورد.

او مدتی به نروژ رفت و سفیر ایران شد. تلاشهای این مرد تحصیل کرده و با دغدغه باعث گرایش بسیاری از مبارزان و یا مردم پاک طینت در غرب و آمریکای مرکزی به اسلام و انقلاب اسلامی گردید. حتی بعضی جنبشهای مارکسیستی در نیکاراگوئه نیز به واسطه فعالیتهای او پیرو مولا علی علیه السلام و مرید امام خمینی گردیدند.

جالب است بدانید تا آخرین لحظات عمر هم دغدغه ایران و انقلاب را داشت و حتی در اغتشاشات سال گذشته نیز با اینکه پیر و بیمار بود اسپری دست میگرفت و دیوارهای اطراف را از شعارهای ضدانقلابی و ضد ایرانی پاک میکرد و فرصتی دست میداد به روشنگری و اثبات ماهیت غرب می پرداخت.

روحش شاد. امروز به دوستان شهیدش پیوست. محبت کنید فاتحه ای برایش هدیه بفرستید، خدا برایتان جبران می کند.

 

بسم الله الرحمن الرحیم

پیام تسلیت جبهه فرهنگی فاطمیون مازندران

به مناسب درگذشت "پدر مس ایران"

انّا لله و انّا الیه راجعون

فقدان جهادگر گمنام، اسطوره خدمت، فرزند اراده و ایمان، تجلی بخش  باور "ما میتوانیم"، خط شکن عرصه تولید و خودکفایی، علمدار جبهه اقتصاد مقاومتی، فرمانده بی ادعای میدان سازندگی، طلایه دار مجاهد هندسه آبادگری، میهن پرست انقلابی و ولایتمدار، مهندس محمدهادی اردبیلی از مدیران برجسته صنایع مادر –که از او به عنوان پدر مس ایران یاد می شود- و سفیر اسبق جمهوری اسلامی ایران در نروژ اگر چه به رسم ادب جای تألم و تسلیت به بازماندگان سوگوار و مردم شریف بابل و دلسوزان ایران و انقلاب دارد اما در واقع فرصتی برای شناخت روح جهاد و حرکت درمسیر استقلال طلبی و استکبارستیزی و تلاش با دستهای خالی و تکیه بر ایمان و عشق و اخلاص برای آبادانی کشور اسلامی است.

از جلسات بچه مسلمانهای انقلابی بابل در سال 42 و مبارزات دانشجویی و کارگری و صنعتی با ایادی استعمار و امپریالیسم، تا مدیریت در بحران گنبد و خدمت به محرومان نجیب شرق مازندران و اداره صنایع بزرگ بر زمین مانده مس و فولاد و نفت در یزد و کرمان و اصفهان و خوزستان، معاونت در وزارت صنایع و پیامرسانی شعار جهانی اسلام انقلابی در قطب شمال و... دلدادگی به ایران و نظام اسلامی و پای بندی به امر ولایت فقیه، جلوه هایی شکوهمند از حضور میدانی و اثر گذار مدیری توانمند، خلّاق و اهل دغدغه و خستگی ناپذیر برای خودکفایی ایران سربلند به شمار می آید.

امید است شناخت و معرفی زوایای پیدا و پنهان شخصیت این مجاهد نستوه عرصه سازندگی و غیرت و ایستادگی، فرصتی مغتنم برای تربیت نسلی وطن پرست و با همت و مستقل و معتقد به شعار اصیل و راهبردی "ما می توانیم" به شمار آمده و نام و یاد قهرمانان گمنام جبهه خودکفایی را سرلوحه کتاب قطور تاریخ عزتمند و سرافراز انقلاب تمدن ساز اسلامی ایران قرار دهد.

ضایعه درگذشت این مرد بزرگ که از مفاخر ارزنده کشور و چهره های ماندگار ایران عزیز است را به همه ایرانیان متعهد و مبارزان جبهه جهانی مستضعفین و نیز خانواده مومن و ولایی و دانش دوست مرحوم تعزیت عرض نموده، درجه اعلای غفران و قرب الهی و همنشینی با اصحاب با وفای امیرالمومنین علی علیه السلام را از درگاه خالق متعال مسألت داریم.

جبهه فرهنگی فاطمیون استان مازندران

 

 

  • سیدحمید مشتاقی نیا

مجتبی هم آمد!

سیدحمید مشتاقی نیا | چهارشنبه, ۱۷ آبان ۱۴۰۲، ۰۹:۴۰ ق.ظ

 

هر شیء معمولی، در و پنجره، بشقاب و قاشق و استکان و نعلبکی، کتاب و سکه و فرش و ... هر چیزی قدمت که پیدا کند با ارزش می شود. شاید بخاطر اینکه در مقابل بلایا و حوادث، مقاوم بوده و دوام آورده است.

رفاقت ها با ارزش است رفاقت های قدیمی با ارزش تر. که گفته اند نگه داشتن دوست بسی دشوارتر از پیدا نمودن دوست است.

آقا مجتبی موقر از این دست دوستان قدیمی است. سر و صورتش سبز نشده بود که با هم آشنا شدیم. یک جورهایی برادر کوچکتر من شد. نه اینکه اختلاف نظر نداشته باشیم اما دوستی ما می چربید به همه ریز نظرها و نقدها.

اواسط دهه هشتاد که شبکه های مجازی در کار نبود و وبلاگ نویسی بزرگترین و فراگیرترین فعالیت رسانه ای و مدرن به شمار می آمد آقا مجتبی موقر هم وارد این عرصه شد و خوش درخشید. یادم می آید مصاحبه ای مکتوب هم با هم داشتیم. درباره اش نوشتم: مجتبی موقر، استعدادی که ناگهان شکفت!

راستش را بخواهید چه کسی تصور می کرد آن بچه کم سن ریز نقش پر جنب و جوش و آتیش پاره، روزی اهل قلم و رسانه و صاحب نظر در امور فرهنگی و اجتماعی شده و در شعاعی از حیات واقعی و مجازی خویش، اثرگذار باشد؟

سر صبحی با خبر شدم که دوباره میخواهد وبلاگ نویسی را شروع کند. خوشحال شدم و به او تبریک گفتم. وبلاگ حکم یک منبع را دارد که سالهای سال محل رجوع و تحقیق مطالعه گران خواهد بود. البته نقص اطلاع رسانی و بازدید آن را میتوان با تبلیغ لینک مطالب در گروههای مجازی جبران نمود.

به همان میزان که دیروز از شنیدن خبر پناهندگی یکی دیگر از دوستان قدیمی که او را هم مثل مجتبی از نوجوانی اش می شناختم اندوهگین و دلگیر شدم خبر حضور دوباره مجتبی در عرصه وبلاگ مرا خوشحال کرده است. خوشحال شدم که بچه های قدیم مسجدی همچنان پرانگیزه و تازه نفس هستند. برای او بیش از پیش آرزوی موفقیت دارم.

وبلاگ مجتبی را میتوانید در این نشانی دنبال کنید:

http://mojtabamovaghar.blogfa.com/

 

 

  • سیدحمید مشتاقی نیا

پای ثابت همه عرصه های انقلاب

سیدحمید مشتاقی نیا | جمعه, ۱۲ آبان ۱۴۰۲، ۱۰:۴۷ ق.ظ

13 آبان 1395 بابل، مرحوم محمدحسین منصف، آزاده، جانباز، راوی، نویسنده و فعال عرصه های فرهنگی و عدالتخواهی در کنار برادر خوبم آسید حمید رضا حسین زاده

شادی روح آن مرحوم صلواتی هدیه کنید

 

photo_2023-11-03_09-35-04_jjdu.jpg

  • سیدحمید مشتاقی نیا

چرا رییس جمهور عصبانی شد؟

سیدحمید مشتاقی نیا | جمعه, ۵ آبان ۱۴۰۲، ۰۸:۲۵ ق.ظ

پیکر زخمی طبیعت مازندران از زباله - ایسنا

 

روز گذشته جناب رییس جمهور نسبت به معطلی دو طرح محیط زیستی مرتبط با زباله در مازندران (آمل و ساری) اعتراض تندی داشت. ایشان همچنین خواستار رفع مشکلات بر زمین مانده شرکت نساجی مازندران گردید. خب برای ایشان باید سوال باشد چرا نماینده عالی دولت در استان که علاقه شدیدی هم به شومن بازی و پیگیری طرحهای ابتری مانند راه اندازی تاکسی هوایی! دارد، یا حتی طرح راه اندازی پتروشیمی میانکاله که قانونی نبوده و با دستور دولت تعطیل شده است را پیگیری میکند اما وظایف قانونی خود در اتمام پروژه های مهم نیمه کاره را رها میسازد؟

تخلیه زباله در جنگلهای انجیلسی بابل نیز با توجه به خسارتهای بسیار آن از طرف نهاد قضا ممنوع اعلام شده اما نمایندگان قوه مجریه انگیزه ای برای عمل به قانون ندارند.

رییس جمهور در نخستین سفر استانی خود به قم نیز دستور اتمام پروژه نیمه کاره منوریل را صادر کرد که با اعتنایی مسئولان دولت در قم مواجه شد. این نوع اتفاقات از ثمرات اداره دولت بر مبنای شرکت سهامی و انتخاب مدیرن بر اساس توصیه کانونهای قدرت است. رویکردی اشتباه که دولت را مجبور کرد در دو سال اول فعالیت خود دست به تغییر بعضی وزرایش زده و تغییر بعضی دیگر از وزرا را از باب حفظ آبرو به دور بعد موکول سازد.

  • سیدحمید مشتاقی نیا

حجم شعار از حجم عمل بزرگتر نباشد

سیدحمید مشتاقی نیا | سه شنبه, ۲ آبان ۱۴۰۲، ۰۴:۳۹ ب.ظ

فاجعه انباشت زباله در قلب جنگل‌های هیرکانی +فیلم

 

روزانه سیصد تن زباله در قلب جنگلهای شهرستان بابل رها میشود که بارانهای سیل آسای اخیر بخشی از آن را با خود به میان جنگل و روستاهای اطراف کشانده است.

پیش تر با شکایت جمعی از اهالی منطقه در دادگاه ثابت شد که دفن این حجم از زباله چه بلای غیرقابل جبرانی بر سر طبیعت اعم از جنگل و حیوانات و زمین های کشاورزی می آورد. بنابر حکم دادگاه، دفن زباله در روستای انجیلسی بابل ممنوع است اما کسی دنبال اجرای این حکم نیست. متخصصان پزشکی نیز بر این باورند که شیرابه ها و ذرات به جا مانده از کوه زباله در طبیعت، عوارض سرطانی و بیماریهای گوارشی و پوستی نیز برای مردم به همراه دارد.

دیروز خبرگزاری ایرانا گزارشی در این خصوص تهیه کرد که میتوانید اینجا بخوانید:

https://irna.ir/xjNMfm

همزمان رسانه های مجازی بابل دست به انتشار خبری با موضوع اقدام دادستان این شهر در دفاع از حقوق عامه زدند. بر این اساس شهروندان در صورت مشاهده قنادانی که جعبه شیرینی را جزو وزن شیرینی محاسبه میکنند میتوانند به اداره تعزیرات شکایت کنند!

البته که قنادی ها حق ندارند جعبه شیرینی را با وزن شیرینی محاسبه کنند اما ادعاها و شعارهای ما باید با قدمهایی که بر میداریم مطابقت داشته باشد.

  • سیدحمید مشتاقی نیا

آیا نتانیاهو واقعا بابلی است؟

سیدحمید مشتاقی نیا | سه شنبه, ۲ آبان ۱۴۰۲، ۰۷:۲۶ ق.ظ

ساری مازندران - عکس خشنود( بنیامین نتانیاهو) نخست وزیر اسرائیل در دوران  کودکی در شهر بابل مازندران سال ١٣٣٨ | Facebook
 

احتمالا بسیاری از هم سن و سال های دهه شصتی حقیر، به خاطر دارند که در دوران مدرسه، معمولا یکی از همکلاسی ها پدر یا پدربزرگی داشت که در دوران کودکی، در دبستان بدر (بعضی ها هم دبستان سعدی) تحصیل کرده و از قضا همکلاسی و یا هم مدرسه ای بنیامین نتانیاهو بود.
وقی از چند و چون این قضیه پرسش می شد پاسخ می دادند که نام فارسی اش شاهرخ خوشخو (یا خوشنود) بود که تا کلاس پنجم در بابل درس خواند و پس از آن با خانواده اش به سرزمین های اشغالی مهاجرت کرد.
در سال های اخیر که هر از چندگاهی این بحث در فضای مجازی مطرح می شد، چند باری در این بستر به جستجو پرداخته و اندک شواهدی از اصلیت ایرانی و یا بابلی این فرد پلید نیافتم.
به نظر می رسد دو عامل سبب رواج این گزاره غلط در فضای حقیقی و مجازی جامعه، به ویژه در سطح استان مازندران گردیده:
یک) حسادت از برخی نقاط قوت بابل در بعضی هم استانی ها
دو) بیماری خود مهم پنداری برخی همشهریان (حتی با انتصاب یک جانی بالفطره، اما مشهور چون نتانیاهو به دیارشان)
در روزهای اخیر نیز با انتشار ویدئوی یک نظامی صهیونیست که پدر و مادرش را اصالتا بابلی اعلام کرده بود، مجددا این بحث سخیف رواج گرفت و در کمال تعجب نوشته ای از برادر عزیزی که به تحقیق در مورد تاریخ بابل مشهور است منتشر شد که با استناد به یک عکس قدیمی و فرم بینی و انحنای چانه ی یک دانش آموز، تلویحا این انگاره را تقویت کرد. 
اما اسناد از نتانیاهو و اصالتش چه می گویند؟
بنیامین متولد 1949 در تل آویو است. او در سال های 1956تا 1958 و 1963 تا 1967 و همچنین سال های تحصیلات دانشگاهی را در امریکا تحصیل و زندگی کرد.
همچنین پدرش بن زایون (بن صهیون) مایلیکوفسکی فرزند یک خاخام یهودی است که در لهستان به دنیا آمد و در سال 1920 به همراه خانواده اش به فلسطین مهاجرت و در بیت المقدس ساکن شدند.
از طرفی بودند سیاستمداران و مسئولانی از رژیم صهیونیستی که اصالت ایرانی داشته و همگان نیز بدان مطلع بودند که مهمترینشان موشه کاتساو (موسی قصاب)، رئیس جمهور اسبق و شائول موفاز، وزیر دفاع اسبق این رژیم جعلی بودند، حال سئوالی که مطرح است این است که چه مانعی بر سر اعلام اصالت ایرانی نخست وزیر این رژیم وجود دارد که این موانع برای رئیس جمهور و یا وزیر دفاع آن وجود ندارد؟
پس مشاهده می فرمایید که حتی نتانیاهو و دو نسل پیش تر از او نیز هوای دل انگیز شهرمان بابل به مشام شان نخورده و تکرار شوخی و جدی این گزاره، فایده ای جز رسوب یک انگاره غلط در اذهان، نخواهد داشت.

به قلم مطلب احمدی

  • سیدحمید مشتاقی نیا

چوب خدا، صدا دارد

سیدحمید مشتاقی نیا | پنجشنبه, ۲۰ مهر ۱۴۰۲، ۱۲:۴۵ ب.ظ

این مطلب را نه از باب استناد به آیه و حدیث و روایت که بر اساس تجربه شخصی با کمال اطمینان عرض میکنم آدمها در همین دنیا نتیجه کارهای خوب و بدشان را می بینند. حتی اگر زنده نباشند اثرش در همین دنیا تعقیبشان خواهد کرد. استثنا هم ندارد. من هم بدی کنم یا خوبی پژواکش را در همین عالم مشاهده خواهم کرد. مثالهایش را بداهه میتوانم در حد یک کتاب برایتان ردیف کنم. این موضوع البته به این معنا نیست که هر کس هر اتفاق بدی برایش رخ دهد حتماً مرتکب رفتار بدی شده. ابتلائات عالم ممکن است دلائل مختلف داشته باشد اما اصل بازگشت افعال به خودمان قابل کتمان نیست.

مطلب را طولانی نکنم.

مرحوم حیدر رحیم پور ازغدی جایی نوشته بود که علی شریعتی با جوش و خروش اصرار داشت علامه مجلسی را درباری و دلداده سلطنت معرفی کرده و او را از این بابت زیر سوال ببرد. استدلالش هم مربوط می شد به مدحی که علامه از شاهان صفوی در ابتدای کتابش نگاشته. حیدر میگفت هر چه پاسخ میدادم که چه بسا انتشار کتابی بزرگ و تأثیرگذار که از ذخایر مکتوب عالم شیعه است منوط به مدح شاه وقت بوده و علامه چاره ای جز این نداشته توی کت علی شریعتی نمیرفت.

تا اینکه علی را سر نوشته ها و سخنرانی هایش گرفتند و در نهایت برای رهایی چاره ای نداشت جز اینکه تقیه کرده و به طور صوری تعهد کتبی بدهد که با شاه و ساواک شاه همکاری خواهد داشت. حیدر میگفت بعد از انقلاب داشتم روزنامه ای را میخواندم که دیدم ذیل مطلبی پیرامون شخصیت علی شریعتی دست به افشاگری زده که مرحوم همکار ساواک و طرفدار شاه بوده و بفرمایید این هم سندش! همان دستخط صوری شریعتی در تعهد به ساواک را منتشر کرده بود. حیدر گفت روزنامه را بستم و داد زدم علیییی! روحت شاد! ببین آنچه به علامه مجلسی نسبت دادی حالا سر خودت هم آمد و دامنگیرت شد.

الغرض

بزرگواری بود که از نظر خدمات فرهنگی و آموزشی و اجتماعی و... منشأ برکات بسیاری می شد. یک اخلاق بد داشت که دلش کوچک بود. کمترین مخالفتی را تاب نمی آورد و فوری با چسباندن یک انگ بزرگ، درصدد حذف طرف بر می آمد. ترکشش به من هم گرفت که البته بخشیدمش. رزمنده ای را ضدولایت میخواند، بسیجی را دزد معرفی میکرد و ... باور کنید کارهای بزرگ و خوبی را انجام داده که نیازمند قدردانی است اما این اخلاق بد متأسفانه از او جدا نشد و همواره موجب ریزش و دلخوری عده ای از جوانان متدین و دلسوخته میگردید. بعد از فوتش متوجه شدم چند مجموعه نظارتی گیر داده اند که بر اساس شواهد موجود، مرحوم همفکر با انجمن حجتیه بوده و کارهای انقلابی اش انگیزه تقیه داشته و... خنده ام گرفت. روحت شاد بزرگوار! یک عمر مخالفین و منتقدینت را با تهمت از سر راه برداشتی حالا مجموعه هایی رسمی تو را متهم می شمارند و افکاری را نسبت به تو بدبین میسازند. دلم سوخت و از او دفاع کردم و به نیّت پاک و اعمال خیرش شهادت دادم. ولی به هر حال نمیشود چوب خدا را نادیده گرفت. جمعی از مومنین به هیچ وجه زیر بار نرفته و خدشه به اعتبار او را وارد دانستند. مواظب آخر و عاقبت کارمان باشیم. برای عاقبت به خیری خود دعا و اراده کنیم.

  • سیدحمید مشتاقی نیا

درباره کنگره

سیدحمید مشتاقی نیا | شنبه, ۱۵ مهر ۱۴۰۲، ۱۱:۰۱ ق.ظ

کنگره دارالمومنین پنج شنبه گذشته با حضور صادق لاریجانی در بابل برگزار شد. پیشنهاد برگزاری این کنگره را چند سال پیش این حقیر در جلسه جمعی از فعالان فرهنگی شهر با امام جمعه مطرح کردم و فکر میکنم حدود یک ساعتی درباره ضرورت احیای هویت شهری (شهرستان) صحبت نمودم. این پیشنهاد مورد استقبال قرار گرفت. بابل با چالش های متعدد فرهنگی مواجه بوده و هست که غفلت از افتخارات و تاریخچه با ارزش این دیار از مهمترین عوامل ایجاد این چالش ها بوده است. در سالهای اخیر، خط مستمر و حساب شده ای به پشتوانه فکری یک بنیاد به ظاهر علمی اما در واقع سیاسی، همواره درصدد تغییر نگرشهای فرهنگی و تحریف سبک زندگی ملی و اسلامی بوده که موفقیتهایی هم در سایه غفلت مسئولان به چنگ آورده است. به طور نمونه از زمان دوم خرداد به رغم وجود ابنیه مذهبی با قدمت هفت یا هشت قرن مثل امامزاده قاسم و... برج دیدبانی کاخ شاه که مربوط به معماری عصر پهلوی اول است به عنوان نماد شهر مطرح گردید. مفاخر شهر از عالمان دین تا دانشمندان و سیاسیون و هنرمندان و خیّران مثل مرحوم دادگر و مکرمه قنبری و سید حسین فلاح نوشیروانی و... به طور کل به وادی فراموشی سپرده شدند. مبارزه با بهاییت به فرماندهی علامه سعیدالعلماء به حاشیه رانده شد. عنصر توده ای که ثبت تاریخ انقلاب در بابل را به تحریف کشاند مورد تجلیل قرار گرفت و میدانی به نامش شد. هیچ اثر فاخر یا قابل اعتنایی در خصوص تاریخچه پرافتخار این دیار تولید نشد و به دست جوانان شهر نرسید. حتی موزه شهر که باید گنجینه هویت و افتخارات و تاریخچه مردمان این خطه باشد فاقد جامعیت لازم در معرفی سبقه این دیار است. فرهنگ بومی مردم بابل در تقابل مستقیم با سبک پوشش و زندگی به ظاهر مدرن و غربی است که به محاق فراموشی رفت. این شهر فقط در عملیات کربلای 4 در یک شب، 72 شهید تقدیم دین و میهن کرد که نسل جدید از آن بی خبر است. حسّ خودباختگی و خودکمتر بینی در مقابل ساکنان شهرهای بزرگ در رفتار و گفتار بعضی جوانان آزار دهنده است و...

 دکتر سید محمد نوروزیان که از اساتید خوشفکر و اندیشمند و انقلابی شهر است زحمت تهیه و تدوین طرح کنگره را برعهده گرفت که انصافا وقت زیادی گذاشت، جوانب امر را رصد کرد و طرحی جامع را آماده ساخت. دکتر علیرضا سفیدچیان هم در کنار او از تجربیات گرانسنگ خود برای غنای این طرح مایه گذاشت. رفقای دیگر فعال فرهنگی شهر هم پای کار آمده بودند. این طرح اما مدتها در دفتر امام جمعه متوقف ماند و البته هیچگاه مورد حمایت قرار نگرفت و نهایتا توسط کانون قدرت مصادره شد.

هیچ یک از رفقایی که برای تدوین این طرح زحمت کشیده بودند به صورت علنی از این اتفاق که نافی بدیهیات اخلاقی بود انتقاد نکردند. علت این بود که به هر حال اصل بیداری و خروج از انفعال در صاحبان قدرت را هم میتوان به فال نیک گرفت. هر چه باشد هدف ما تقویت عناصر هویتی شهر بود که اصل برگزاری این کنگره فارغ از اینکه توسط چه کسی باشد می توانست در راستای عمل به اهداف این طرح و تحقق بخشی از نیّت خیر آن تلقی شود. عدم حمایت از نیروهای فعال مستقل، امری طبیعی و قابل پیش بینی بود. نکته ای که کمی باعث نگرانی می شد ناتوانی در جریان سازی و تولید محتوا پیرامون این کنگره و نگاه صرفاً شعاری و رفع تکلیفی نسبت به برگزاری آن بود که امید است در صورت استمرار فعالیت کنگره در سالهای بعد مورد توجه قرار بگیرد. یک نکته هم از باب هشدار و رفع خطر مقدّر لازم به یادآوری است که داعیه احیای جامعه ایمانی و از بایسته ترین لوازم تحقق دارالمومنین، لزوم سنخیت گفتار و عمل و تطابق امور با اهداف و آرمانهای دینی است که در این خصوص اهتمام ویژه ای لازم است تا هر نوع آلایندگی مورد نفرت افکار عموم در برگزاری این نوع کنگره ها زدوده شود. وجود ردّپایی از بعضی متهمان یا مجرمان اقتصادی و سیاسی مثل اکبر طبری و حاج کیومرث و بیژن خان و قاسم و سید صادق و سید مجتبی و غفار و ... در تضاد علنی با رویکرد جامعه ایمانی مطلوب خواهد بود.

  • سیدحمید مشتاقی نیا

هفت بانوی شهید بابلی

سیدحمید مشتاقی نیا | شنبه, ۸ مهر ۱۴۰۲، ۱۰:۲۲ ق.ظ

photo_2023-09-30_10-14-06_wz73.jpg

 

شهرستان بابل هفت بانوی شهید دارد که متأسفانه در مراسم اخیری که به این نام گرفته شد تنها نام چهار شهیده مطرح گردید. جهت ثبت و اطلاع، عناوین هفت بانوی شهیده بابلی مبتنی بر فهرست معرفی شده در کانال سنگر شهدا بدین شرح می باشد:


1️⃣ شهیده فاطمه ارج که در سال 1358 حین دیدن آموزش نظامی در پادگان المهدی (ولیک) بابل به شهادت رسیده است.
2️⃣ شهیده منیرالسادات دابوئیان در غائله گنبد به شهادت رسید و پس از تشییع جنازه با شکوه در بابل در آرامگاه معتمدی به خاک سپرده شد.
3️⃣شهیده مریم مصلحی اهل محله مرادبیگ بابل در بمباران هوایی محله ظفر تهران در اسفند سال 1363 به شهادت رسیده اند.
 4️⃣ شهیده مولود مهدوی در سال 1365 در کرمانشاه در بمباران هوایی زمانی که برای عیادت اقوام که از مجروحان جنگی به کرمانشاه مسافرت کرده بودند، در بمباران دشمنان به همراه همسرش به شهادت می‌رسند.
 5️⃣ شهیده هاجر خاکی که در حمله هوایی کرمانشاه به شهادت می‌رسند.
6️⃣ شهیده صدیقه احمدزاده کلایی اهل روستای سیاهکلا محله بابل که در حادثه خونین مکه در سال 1366 به شهادت رسیده است.
7️⃣ شهیده ربابه رستمی درونکلا اهل روستای درونکلا که توسط تکفیری های فرقه ریگی در سال 1389 در مسجد امام حسین چابهار به شهادت رسیده است.

  • سیدحمید مشتاقی نیا

روحت شاد محسن رضایی!

سیدحمید مشتاقی نیا | دوشنبه, ۳ مهر ۱۴۰۲، ۰۹:۱۹ ق.ظ

photo_2023-09-25_08-50-38_3u5f.jpg

 

این محسن رضایی آن محسن رضایی نیست! از رزمنده های خوب و بسیجیان دلداده بابلی است که چند سال پیش در حادثه منا در حالی که جان عده ای را نجات داده بود در فشار جمعیت به خیل دوستان شهیدش پیوست. دیروز سالگرد این واقعه تلخ بود. با حاج محسن رضایی چندباری توفیق سفر به راهیان نور را داشتم. خسته نمی شد این مرد، برای همه میدوید و از جان و دل مایه میگذاشت. یکبار موقع برگشت بین دو نماز بلند شدم. گفتم خودم بارها مسئول کاروان بودم می دانم سفر به مناطق عملیاتی و انجام بعضی هماهنگی ها آنهم با حضور خواهران دانشجو چقدر سخت و خسته کننده است. اما برایم جالب بود آقا محسن در اوج خستگی و فشار کار هم میخندید و تبسم از لبانش محو نمی شد. این حرف را که زدم باز هم خندید، اما بعد از من خواست دیگر در جمع از او تعریف نکنم. بعد از شهادت او بارها با کاروانهای مختلف دانشجویی عازم مناطق عملیاتی جنوب شدم. همیشه هم به یادش بودم و نامش را زنده نگه میداشتم. همه مسئولین کاروانها زحمت میکشند اما واقعاً بی اغراق دیگر کسی را مثل او ندیدم اینطور دلسوز و پرکار و با تدبیر باشد. برای چندمین بار به من ثابت شد شهدا یک سر و گردن از مردم عادی بالاتر هستند و بهتر می درخشند. خدا هم خوش سلیقه است دیگر.

برای شادی روح این شهید مظلوم صلواتی هدیه کنیم.

 

http://s6.picofile.com/file/8214553000/photo_2007_07_25_03_04_58.jpg

  • سیدحمید مشتاقی نیا

یا ضامن کارمند!

سیدحمید مشتاقی نیا | دوشنبه, ۳ مهر ۱۴۰۲، ۰۹:۰۲ ق.ظ

photo_2023-09-25_08-54-26_yee4.jpg

 

پشت وانت نوشته بود: یا ضامن کارمند!

تصویر را یکی از دوستان پزشک بابلی فرستاد و در ادامه نوشت:

اما سند این تصویر، خودم بودم

آمریکا برای براندازی نظام هیچ غلطی نمی‌تونه بکنه

اما بانک‌ها نه؛ غلط‌های زیادی کردند و هم اکنون هم دارند می‌کنند.

پاشنه آشیل انقلاب، بانک‌ها هستند.

بلوار نوشیروانی، جنب تربیت‌بدنی

یک دنیا حرف برای گفتن داشت

یکی از بدترین فحشی که به یک حکومت اسلامی شیعی می‌شه گفت همین عبارت بود.

  • سیدحمید مشتاقی نیا

مناطق آزاد فرهنگی - آموزشی!

سیدحمید مشتاقی نیا | دوشنبه, ۲۷ شهریور ۱۴۰۲، ۰۸:۱۷ ق.ظ

photo_2023-09-20_07-57-46_6gnx.jpg

 

گفته می شود تصویر بالا مربوط است به لباس فرم جدید دبستان غیردولتی مه چهرگان بابل.

امیدوارم تکذیب شود.

اینکه حجاب برای دختران دانش آموز در مدارسی که از نگاه و ورود نامحرم پوشیده است الزامی نباشد قابل قبول است؛ اما طراحی لباس مدرسه بر مبنای هجو و تحریف و تخفیف حجاب و محوریت جلوه فروشی و خودنمایی در انظار عموم (فاصله خانه تا مدرسه و بالعکس) ولو برای سنین قبل از تکلیف نیز به یقین با اهداف تربیتی نظام اسلامی سازگار نیست. آموزش و پرورش و نهادهای نظارتی و فرهنگی اگر احیاناً رودربایستی و مراوده خاصی با متولیان مدرسه مذکور ندارند لطفاً پیگیر بوده و تذکر دهند.

  • سیدحمید مشتاقی نیا

دارند غارتمان می کنند!

سیدحمید مشتاقی نیا | دوشنبه, ۱۳ شهریور ۱۴۰۲، ۱۰:۲۲ ق.ظ

استاد دانشگاه فلوریدا: سرمایه داری رو به افول است | خبرگزاری بین المللی  شفقنا

 

یادداشتی جالب و خواندنی از دکتر عابدین مومنی:

نظام کاپیتالیستی و سرمایه داری در روابط اقتصادی مردم متناسب با شرایط جوامع بشری با شگردهایی ورود می کند. ویژگی اصلی نظام کاپیتالیستی غارت داشته های اندک بی بضاعت ها و فقرا است آن چه که بضاعت بی بضاعت ها است عمر آنان است شگرد نظام کاپیتالیستی تصاحب و تمَلُّک جان بی بضاعت ها است به این ترتیب که بخشی از عمرشان به ظاهر مال خودشان باشند تا زنده بمانند و در خدمت نظام غارتگر باشند. نظام کاپیتالیستی همه ناتوانان اقتصادی را طفیلی نظام کاپیتالیستی می دانند، یعنی بی بضاعت ها از صدقه سر نظام چپاول گر سرمایه داری زنده هستند با لطف نظام سرمایه داری زندگی دارند. با عنایت نظام کاپیتالیستی شخصیت اجتماعی، موقعیت علمی، سیاسی دارند از تنَعُّمات و لذائذ دنیائی و طبیعی برخوردارند، در حالی که حیات نظام کاپیتالیستی وابسته به چپاول و غارت است با غارت و چپاول زنده است. چپاول و غارت سرمایه داری با پوشش نهادها و تشکیلات انجام می گیرد که ظاهر قانونی و موَجَّه دارد به پشتیبانی قانون و وجاهت اجتماعی سرکیسه می کند. از جمله تشکیلات معتبر و موَجَّه نظام سرمایه داری بانک است. بعد از پیروزی انقلاب اسلامی تشکیلات گوناگونی برای گرم کردن بازار چپاول و غارت و به اسم های گوناگون پدید آمد از قبیل شرکت های مضاربه ای، ارمغان بهزیستی، لیزینگ خودرو، بازار گرمی بانک ها تحت عنوان حساب های قرض الحسنه، موثرترین همه آنان بانک های خصوصی بودند که با اموال مردم به بورس زمین، هتل و مکان های به دست آوردن ثروت های بادآورده روی آوردند و با پول مردم صاحب آلاف و الوف شدند.
از جمله نهادهای به دست آوردن ثروت بادآورده، بازارهای ربوی است مانند سرای ایرانی، شهر فرش، و امثال آن ها است که کسی در مورد این گونه بازارها اظهار نظر نمی کند در تبلیغات تلویزیونی گفته می شود بدون ضامن و چک تا نیم میلیارد می توانید خرید نمایید. آیا این مقدار خرید از باب دل سوزی و احسان به بی بضاعت ها انجام می شود؟ یا این که برای به دست آوردن سود مضاعف و تمَلُّک کردن عمر بی بضاعت ها پدید آمده است؟ پدید آمدن استارتاپ ها چه مقصود و منظوری دارد؟ تلویزیون با این همه تبلیغات از تشکیلات سرمایه داری هزینه تبلیغات را چگونه وصول می کند؟ از کجا و کی وصول می کند؟ از طرفی مالیات تولید، ارزش افزوده، مالیات بر درآمد و.... از طرف دیگر هزینه تبلیغات رادیو، تلویزیونی، مطبوعات و دیگر رسانه ها، تابلوهای تبلیغاتی شهرداری، سود فروش مدت دار همه از جیب بی بضاعت ها وصول می شود. چرا به وضعیت نابسامان اقتصادی هیچ توجهی نمی‌شود؟ چرا در چنین وضعیتی کسی به فکر صاحبان ثروت های بادآورده نیست؟ تا کی باید از بی بضاعت ها به جیب ثروتمندان سرازیر باشد؟ تا کی تاوان همه چیز را بی بضاعت ها باید بپردازند؟ با این که بی بضاعت ها پرداخت مالیات، تبلیغات، سود خرید مدت دار و امثال آن را می پردازند همه اسم و آوازه برای صاحبان ثروت بادآورده است کارخانجات مال آنان است بانک ها مال آنان است آموزش گاه های تمامی مقاطع مال آنان است و..... پس عدالت را در کجا و کی باید دید؟ آیا یارانه دادن و سهمیه بنزین دادن و امثال آن ایجاد عدالت است؟ در وضعیت بیان شده چگونه می شود به عدالت فکر کرد؟ چگونه می شود عدالت را پدید آورد؟
همه از سفره خالی بی بضاعت ها حرف می زنند حتی آنان که بضاعت اندک بی بضاعت ها تصاحب و تمَلُّک می کنند هم به زبان دل سوز سفره خالی بی بضاعت ها هستند هیچ کس نمی گوید چه می شود سفره آنان خالی است؟ بضاعت آن ها به کجا می رود که موجب خالی شدن سفره می شود؟ چرا باید هزینه جامعه به یک عده تحمیل شود؟ اگر به تشکیلاتی مانند سرای ایرانی گفته شود محصولات با این قیمت کارخانه ای خرید می شود با فلان قیمت باید به فروشی می رسد پرداخت هزینه تبلیغات و مالیات به عهده خودتان است این همه تبلیغات گران انجام خواهد شد؟ همین یک قلم برای تعیین تکلیف بی بضاعت ها کافی است. مشکل اساسی فقر، نظام خون آشام کاپیتالیستی است باید نظام اقتصادی اسلامی شود تا مشکل سفره خالی رفع گردد.

  • سیدحمید مشتاقی نیا

یک توصیه کوچک هم میتواند سبب خیر باشد

سیدحمید مشتاقی نیا | يكشنبه, ۱۲ شهریور ۱۴۰۲، ۰۸:۱۸ ب.ظ

مرحوم جانباز حاج محمد تهرانی

 

در سنین ابتدای جوانی کف پاهایم به شدت ترک برداشت. کرم و پماد و ... تأثیری نداشت. یک شب محمد تهرانی خدا رحمتی در مسجد متوجه این موضوع شد. توصیه کرد از سنگ پا استفاده کنم. این کار را کردم و شکر خدا پایم خوب شد.

اخیراً دوباره با این مشکل مواجه شدم. کرم ها و پمادهایی را استفاده کردم تأثیر نداشت. یک دفعه یاد توصیه محمد تهرانی افتادم و نجات پیدا کردم. خدا رحمتش کند. محمد تهرانی از بچه های قدیمی انقلاب و جنگ بود که نسلهای مختلف بسیجیان بابل با او خاطرات خوبی دارند. خواستم بگویم صدقه جاریه لزوما اقدام مادی و پولی نیست. گاهی یک راهنمایی و مشورت کوچک میتواند تا سالها موجب آرامش و نجات دیگران بوده و ثوابی به روح باعث و بانی آن واریز نماید. محمد خدا رحمتی کتابهای خوبی هم به جوانان هدیه میداد که به یادگار مانده و ثواب نشر علم و محتوای آن به روح مرحوم می رسد. اینجا درباره اش نوشته ام با عنوان ما و هدیه تهرانی! بخوانید:

https://ashkeatash.blog.ir/post/%D9%85%D8%A7-%D9%88-%D9%87%D8%AF%DB%8C%D9%87-%D8%AA%D9%87%D8%B1%D8%A7%D9%86%DB%8C


 

  • سیدحمید مشتاقی نیا

پس آنگه بگویم که تو کیستی

سیدحمید مشتاقی نیا | يكشنبه, ۱۲ شهریور ۱۴۰۲، ۰۸:۰۸ ق.ظ

عکسی منتشر نشده از تدفین محمدعلی رجایی

 

یک عادتی دارم خودم وقتی در تشییع جنازه افراد مشهور شرکت میکنم و یا تصاویر مربوط به تشییع و تدفین آنها را نگاه میکنم توجهم به این است که چند درصد شرکت کنندگان جوان و یا پیر هستند. عالمی در شهرمان فوت کرده بود. همه دوستش داشتند پست و مقامی هم نداشت. تشییعش پر از مردم از همه اقشار بود که البته جوانها در آن جمع می درخشیدند. عالم دیگری فوت کرد یکی دو سال بعد. تلاش می شد او هم محبوب جلوه داده شود آنهایی که آمدند مشتی پیرمرد و یا مسئول بودند. تشییع جنازه آیت الله اراکی را یادم است از بابل در هوای سرد اتوبوس شهرداری سوار شدیم و آمدیم قم. هنوز طلبه نشده بودم. عزاداری جوانها دیدنی بود. آیت الله بهجت هم همینطور. حالا بقیه بزرگان را نمی خواهم اسم بیاورم. یک عمر است در تشییع جنازه شهدا در شهرهای مختلف شرکت میکنم. اغلب جوانها زیر تابوت هستند. دوست پاسدار و آزاده ما هم که اخیراً فوت کرد جوانها آمده بودند. این هم معیار شخصی خودم است در قضاوت پیرامون جایگاه اجتماعی و تأثیرگذار اشخاص.

عکس بالا مربوط به لحظه خاکسپاری شهیدان رجایی و باهنر است. پاسدارها، روحانیون و مسئولین حاضر هم اکثرشان از جوانان هستند. گفتم این یک حرف را خدمتتان عرض کنم.

  • سیدحمید مشتاقی نیا