اشک آتش

از اسلام ناب آمریکایی بیزارم!از ادعای برتری هویج بر بسیج!از اسلام بی خطر بیزارم...از اسلام آسه برو آسه بیا...اسلام پاستوریزه...اسلام عبدالملک مروان...اسلام بنی امیه و بنی العباس...اسلام شیوخ منطقه!!...اسلام پر عافیت و بی عاقبت...
----------------------------------------------------------------------------------
باید گذشتن از دنیا به آسانی
باید مهیا شد از بهر قربانی
با چهره خونین سوی حسین رفتن
زیبا بود اینسان معراج انسانی

پیام های کوتاه
بایگانی
آخرین مطالب
آخرین نظرات

۵۸۰ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «بابل دارالمومنین» ثبت شده است

یک بازدید معمولی

سیدحمید مشتاقی نیا | شنبه, ۲۶ خرداد ۱۴۰۳، ۰۳:۲۶ ب.ظ

photo_2024-06-15_15-20-09_y35o.jpg

 

اول اصل این خبر را که روز گذشته در بعضی کانالهای مجازی شهرستان بابل منتشر شد بخوانید:

با دستور دادستان بابل صورت گرفت:
بازدید از کافه‌ها و قهوه‌ خانه‌های سطح شهر

🔹حجت‌الاسلام مرتضوی «نماینده دادستان» به همراه رئیس اداره اماکن، ضابطین دادگستری، گشت رضویون بسیج  و عملیات سپاه از کافه‌ها و قهوه خانه‌های سطح شهر بازدید نمودند.
🔹در این بازدید ۹ واحد صنفی اخطار پلمب و مقادیری مشروبات الکلی کشف گردید.

جمعه، ٢۵ خرداد ۱۴۰۳

 

ضمن تشکر از عزیزان قضایی و ضابطین محترم دو نکته برای حقیر سوال شد.

یک اینکه در خبر آمده تعدادی واحد صنفی اخطار پلمپ دریافت کردند در حالیکه مقداری مشروبات الکلی کشف شد. یعنی کشف مشروبات الکلی در کافه ها نمیتواند منجر به پلمپ آنها شده و صرفاً اخطار دریافت می کنند؟ 

دوم اینکه چنانکه در خبر ذکر شده این کشفیات در جریان بازدید از کافه ها و قهوه خانه ها به دست آمده، اگر قرار باشد کار پلیسی و اطلاعاتی در این خصوص صورت بگیرد چقدر مشروبات الکلی یا افلام ممنوعه دیگر کشف خواهد شد؟ به راستی در بعضی کافه ها و قهوه خانه ها چه میگذرد؟

  • سیدحمید مشتاقی نیا

امور حسبه

سیدحمید مشتاقی نیا | جمعه, ۲۵ خرداد ۱۴۰۳، ۰۸:۲۷ ب.ظ

بعضی شهروندان در روزها و هفته های اخیر در مراجعه یا تماس با امام جمعه بابل از وی خواستند نسبت به وضعیت نگران کننده کشف حجاب و بی عفتی در معابر و اماکن عمومی که زیبنده نام دارالمومنین و پایتخت شهیدان شمالی نیست موضع گیری نموده و از مسئولان مربوطه مطالبه گری کند.

احیای گشت های خودرویی امر به معروف و نهی از منکر بسیج به صورت مستقل و منفک از نیروی انتظامی یکی از راهکارهای کنترل میدانی وضعیت حجاب است. امام جمعه رییس شورای فرهنگ عمومی شهر است که لازم است از ظرفیت این شورا برای اصلاح و عملیات فرهنگی با موضوع حجاب و عفاف بهره گیری شود.

امام جمعه بابل در خطبه های نماز جمعه امروز نسبت به سقوط تیم فوتبال دریای بابل به دسته پایین تر ابراز نگرانی نمود!

  • سیدحمید مشتاقی نیا

محمدحسین منصف

سیدحمید مشتاقی نیا | جمعه, ۲۵ خرداد ۱۴۰۳، ۱۲:۱۸ ق.ظ

photo_2024-06-14_00-09-16_9g3i.jpg

 

سنگ قبرها یک رسانه اند. فرصتی برای انتقال پیامی موجز و جامع از مرام و مسلک صاحب قبر. فکرش را نمی کردم روزی متن سنگ نوشته مزار حسین را به من بسپارند. سعی کردم هر آنچه بتواند شخصیت او را در حصار محدود کلمات خلاصه کند و عصاره منش و سلوک و اندیشه اش باشد را در این دو خط بگنجانم. آزاده ای که هیچ گاه اسیر نشد. تا بود در راه خدا آرام نگرفت، ایستاده زیست، ایستاده جان داد و در شب عید غدیر تا موکب عشق و دلدادگی شهدا پر گشود.

امیدوارم نسلهای بعد وقتی این سنگ نوشته را می خوانند در طریقت او کنکاش نموده و عدالت خواهی و مبارزه و خستگی ناپذیری اش در راه خدا را شناخته و بستایند.

روحت شاد حسین. شب جمعه ست، شب شهادت امام پنجم ما. ممنون میشوم برای این دوست خوبم فاتحه ای هدیه کنید.

  • سیدحمید مشتاقی نیا

برسد به دست جناب قالیباف

سیدحمید مشتاقی نیا | پنجشنبه, ۲۴ خرداد ۱۴۰۳، ۰۴:۱۳ ب.ظ

حجت الاسلام نیکزاد از دانشمندان اهل فکر و فلسفه و استاد دروس خارج حوزه علمیه در مازندران است که ید طولایی در پاسخگویی به شبهات داشته و اشراف او به مسائل روز نه تنها دانشجویان که اساتید طراز اول دانشگاه را به جلسات پربارش فرا می خواند. در یادداشتی که می خوانید کلامی را در نقد ورود محمد باقر قالیباف به عرصه انتخابات اخیر بیان داشته که حاوی نکات مستدل و مهمی است:

 

پاسخ استاد درس خارج حوزه علمیه بابل به شبهه‌ای پیرامون اندازه پوشش حجاب -  خبرگزاری حوزه

 

باسمه تعالی

تذکار صمیمانه و خیرخواهانه با جناب آقای دکتر قالیباف و هواداران محترم ایشان

مقدمتاً اشاره کنم که هم آقای دکتر قالیباف و هم آقای دکتر جلیلی از یاران و مدافعان و جان بر کفان انقلاب و نظام و رهبری هستند سوابق آنها سوابق درخشان و انقلابی و جهادی است و هر کدام از آنها به منصب ریاست جمهوری برسند باید از او حمایت و دفاع کرد اما لازم است چند نکته به عنوان تذکار دوستانه و خیرخواهانه محضر آقای دکتر قالیباف و هواداران ایشان ذکر شود.

۱- شرکت در انتخابات مجلس و درخواست رآی از مردم برای ایفای وظایف نمایندگی مجلس، نوعی تعهد با مردم برای عهده داری این مسئولیت و التزام به آن است چنانکه نامزد کردن خود برای ریاست مجلس و درخواست رای از نمایندگان برای این مسئولیت، نوعی تعهد با نمایندگان برای عهده داری این مسئولیت و التزام به آن است.

با این حساب کنار نهادن این دو تعهد و متارکه هم مسئولیت نمایندگی مجلس و هم مسئولیت ریاست مجلس آن هم در آغاز کار و بدون عمل حداقل به بخشی از این تعهدات، آیاخلاقاً پسندیده است؟

  آیا اگر مردم تهران در موقع رای دادن می‌دانستند آقای دکتر قالیباف از همان آغاز ایفای مسئولیت نمایندگی، جهت نامزدی ریاست جمهوری، آن را رها می‌کند این اندازه به او رای می‌دادند؟ و اگر در زمان نامزدی ریاست مجلس از همان آغاز اعلام می‌کرد که قصد واگذاری این مسئولیت را دارد این تعداد از نمایندگان به او رای می‌دادند؟جواب هر دو پرسش قطعاً منفی است.

۲- در سوگند نامه نمایندگان مجلس تعهدات مؤکدی آمده است که یک نماینده مجلس به این راحتی نمی‌تواند مسئولیت نمایندگی مجلس را رها کند.

بخشی از سوگندنامه( اصل ۶۷)به شرح زیر است:

«من در برابر قرآن مجید, به خدای قادر متعال سوگند یاد می کنم و با تکیه بر شرف انسانی خویش تعهد می نمایم که پاسدار حریم اسلام و نگاهبان دستاوردهای انقلاب اسلامی ملت ایران ومبانی جمهوری اسلامی باشم ودیعه ای را که ملت به ما سپرده به عنوان امینی عادل پاسداری کنم و در انجام وظایف وکالت, امانت و تقوی را رعایت نمایم و همواره به استقلال و اعتلای کشور و حفظ حقوق ملت و خدمت به مردم پای بند باشم, از قانون اساسی دفاع کنم و در گفته ها و نوشته ها و اظهار نظرها, استقلال کشور و آزادی مردم و تامین مصالح آنها را مد نظر داشته باشم »

نماینده مجلس در آغاز نمایندگی با این  سوگند در پیشگاه قرآن تعهدات متعددی می‌کند از جمله تعهد می‌کند: « ودیعه ای را که ملت به ما سپرده به عنوان امینی عادل پاسداری کنم و در انجام وظایف وکالت, امانت و تقوی را رعایت نمایم ....»  آیا رها کردن مسئولیت نمایندگی مجلس آن هم در آغاز کار با این تعهدات و سوگند، اخلاقاً قابل توجیه است؟

۳- عزیزانی که به توانمندی‌های آقای دکتر قالیباف برای ریاست جمهوری برای توجیه نامزدی ایشان برای ریاست جمهوری به درستی استدلال می‌کنند آیا این استدلال می‌تواند توجیه کننده متارکه مسئولیت بسیار مهم ریاست قوه مقننه باشد؟ آیا این استدلال معنایش این نیست که مسئولیت ریاست قوه مقننه چندان قابلیت و توانمندی نمی‌خواهد؟

آیا این عزیزان به این نکته توجه کرده‌اند که در صورت رای آوری آقای دکتر قالیباف جایگاه قوه مقننه تضعیف خواهد شد؟ چون ظاهراً فرد توانمندی با ویژگی‌های آقای دکتر قالیباف برای مسئولیت ریاست این قوه در مجلس وجود ندارد.

آیا بهتر نیست هم رئیس قوه مقننه قوی و توانمند و هم رئیس قوه مجریه قوی و توانمند داشته باشیم؟ با این حساب آیا بهتر نیست ایشان مسئولیت سنگین ریاست قوه مقننه را که تجربه چندین ساله دارد عهده‌دار شود و ریاست قوه مجریه را به فرد توانمند و لایق دیگری واگذار کند؟

با پوزش فراوان از محضر جناب آقای دکتر قالیباف عزیز و هواداران انقلابی ایشان.

ارادتمند: نیکزاد

  • سیدحمید مشتاقی نیا

مسافر ملکوت

سیدحمید مشتاقی نیا | چهارشنبه, ۲۳ خرداد ۱۴۰۳، ۰۸:۰۶ ق.ظ

مشخصات ، قیمت و خرید کتاب مسافر ملکوت: نیم‌نگاهی به زندگانی طلبه شهید شیخ محمدزمان  ولی‌پور|فروشگاه کتاب قم

 

بعضی اتفاق ها برای آدم خاطره می شود. مثلا وقتی کتاب طعمه اروند را برای طراحی به دوست خوبم آقا میثم واثقی (که در حال حاضر از اساتید دانشگاه امام حسین است) سپردم در میان تصاویر متفرقه ای که از دفاع مقدس داشت چرخید و عکسی را برای روی جلد آن انتخاب کرد. بعد از چاپ کتاب، حاج آقای شکوهی که خودش اصالتاً مشهدی است تماس گرفت و گفت خانمی به دفتر انتشارات در خیابان صفاییه قم آمده و اصرار دارد اصل تصویر جلد کتاب را دریافت کند. این خانم هم ظاهرا مشهدی بود و می گفت تصویر متعلق به برادر شهیدش است که آن را در آلبوم خاطراتش ندارد.

یا مثلا خانم دکتر بنی هاشمیان که از مریدان شهید شجاعیان است و اتفاقا سر موضوعی هم بینمان بحث تندی شده بود بعد از خواندن کتاب خاطرات این شهید مرا به کناری کشید و مدعی شد پیغامی از طرف شهید برایم دارد. حرفش را گوش دادم و جدی نگرفتم؛ اما بعد عیناً همان مسأله برایم اتفاق افتاد. یا درباره کتاب خاطرات شهید سید روح الله عمادی هم موضوعی هست که بعدا برایتان تعریف میکنم؛ ان شاءالله.

خب، امروز حاج حسن آقای مهدیزاده، پیر دیر عشقبازی با شهدا پیام داد و یادآوری کرد که سالگرد شهادت محمد زمان ولی پور است.

کتاب مسافر ملکوت را از همه کارهایم بیشتر دوست دارم.

سفری با دوستان دانشگاه علوم پزشکی بابل به مشهد رفته بودم. دست یکی از رفقا کتابی از مرحوم نادر ابراهیمی بود. گرفتم و سریع خواندم. سبک نوشتاری اش برایم جالب و شیرین بود. برگشتم قم، دوستان طلبه ای تماس گرفتند که ما خودمان خاطرات طلبه شهید محمدزمان ولی پور را جمع آوری کرده ایم، نوشتنش با شما.

محمدزمان ولی پور شخصیتی عرفانی داشت و از این رو به شیخ ملکوتی هم شهرت یافته بود. خاطرات را خواندم و به ذهنم رسید سبک نادر ابراهیمی را در قالب مینی مال پیاده کنم. کار که تمام شد، دوستان خواندند و نظر دادند و رفتند برای قرارداد با ناشر، یعنی آقای خلیلی موسسه شهید کاظمی که انصافا در عرصه تولید و نشر کتاب دفاع مقدس همتا ندارد.

در این اثنا همسر یکی از دوستان، کار را خواند و به تمسخر گرفت. می دانستم که سر رشته ای در ادبیات ندارد؛ اما خب دل نازک من گرفت و در خودم فرو رفتم.

ساعتی نگذشت که پیامکی طولانی از مرحوم آزاده محمد حسین منصف به دستم رسید. گویا کتاب "این عشق الهی است" خاطرات شهید سید علی اکبر شجاعیان که یک سال و نیم قبل چاپ شده بود را همان روز خوانده بود و تحت تأثیر آن به تشویق و تحسین این حقیر پرداخت. حالم جا آمد!

کتاب مسافر ملکوت خیلی زود منتشر شد و به لطف خدا هر کس که خواند تعریف کرد. حتی جایی بودم خانم نویسنده ای کتاب مرا دست گرفته بود بی انکه بداند نویسنده اش منم توصیه کرد که این گونه کتاب بنویسم! این کار دو بار از تلویزیون و چهار بار از رادیو معرفی شد که مادرم آن را شنید و خوشحال شد.

دو سال وقتی به مشهد مقدس می رفتیم این کتاب در پشت شیشه فروشگاه آستان قدس در داخل حرم مطهر قرار داشت که دیدنش بچه هایم را به ذوق می آورد.

روح محمدزمان ولی پور، سیدعلی اکبر شجاعیان و همه شهدا شاد. هر چه در دنیا و آخرت داریم مرهون لطف و کرامت شهداست. امیدوارم در این عرصه توفیق بیشتری داشته باشم و بخش کوچکی از حق بزرگ شهدا را به سهم و بضاعت خود ادا کنم.

  • سیدحمید مشتاقی نیا

جایگاه یا جایگاه دار؟!

سیدحمید مشتاقی نیا | دوشنبه, ۲۱ خرداد ۱۴۰۳، ۰۷:۰۶ ق.ظ

روش های پیدا کردن نزدیک ترین پمپ بنزین های نزدیک من

 

دیروز ظهر در بابل خواستیم پمپ بنزین ایستگاه آمل بنزین بزنیم دیدیم کارگر جایگاه به بعضی ها کارت سوخت میداد به بعضی هم میگفت تمام شد! اعتراض کردم گفت کارت خودم هست و یک چیزی بابتش میگیرم اما دقت کردم دیدم رمز کارتهایی که به بعضی میداد چهار تا یک بود.
امیدوارم مسئولین نظارت بیشتری بر عملکرد جایگاه دارها داشته باشند.

  • سیدحمید مشتاقی نیا

کمی جدی تر باشید لطفا

سیدحمید مشتاقی نیا | يكشنبه, ۲۰ خرداد ۱۴۰۳، ۱۱:۴۱ ق.ظ

شهرستان بابل هفت امام جمعه دارد بعلاوه اعضای شورای تأمین و اعضای شورای فرهنگ عمومی شهر مجموعا حدود سی نفر می شوند.

همین تعداد هم بیایند ده اکیپ سه نفره خودرویی سیار تشکیل بدهند به راحتی می توانند وضعیت حجاب بابل را کنترل کنند. حالا بماند که ده حوزه علمیه و چند صد پایگاه بسیج و دهها هیأت مذهبی و کانون فرهنگی و .... در این شهرستان وجود دارد که از ظرفیت شان استفاده مطلوب صورت نمی گیرد.

تعداد کشف حجاب ها زیاد نیست اما همین مقدار آزار دهنده هم روز به روز دارد بیشتر می شود. ظاهر جامعه اسلامی باید حفظ بماند تا زمینه تجری به احکام الهی تقویت نشود. مسئولان ما گاه آنقدری که برای مهره چینی در ادارات و کسب کرسی قدرت و قبیله گرایی سیاسی و تعاملات جناحی وقت و انرژی صرف می کنند برای صیانت از حریم ارزشها اهتمام ندارند. عزیزانی که طرح کارآمد کنگره دارالومنین را کش رفته و به نفع جریانی خاص و با نگاهی محدود و صنفی مصادره کردند باید دقت بیشتری نسبت به خروجی فعالیتهای فرهنگی خود داشته باشند.

دوستانی که تجربه کار میدانی در خصوص امر به معروف و نهی از منکر در حوزه حجاب و عفاف را دارند نیک می دانند اندکی اراده و همت می تواند اوضاع نابسمان کنونی را تحت کنترل در بیاورد. ضروری است مسئولان ما در حیطه دفاع از ارزشها بیدار شده و کمی جدی تر عمل نمایند.

  • سیدحمید مشتاقی نیا

خدای هنرمند ما

سیدحمید مشتاقی نیا | شنبه, ۱۹ خرداد ۱۴۰۳، ۰۹:۱۴ ق.ظ

هر چه خدا خلق کرد زیباست باید با چشم عبرت و لذت به مخلوقات عالم نگریست. انسان زیباست، حیوان زیباست، بیابان زیباست، کویر و کوه و دشت و رود و جنگل و دریا و ...

مازندران هم یکی از زیباترین جلوه های خلقت دست هنرمند الهی است. الحمدلله رب العالمین.

گاهی بعضی کم سپاسی های ما در قبال این موهبت خدایی رنج آور است. مثل همین دپوی زباله در دل طبیعت یا حتی در محدوده مسکونی شهرها، مثل آنچه در انتهای بازار امام حسین بابل و یا در ورودی شهر قائمشهر جنب پل رودخانه تلار آنهم در نزدیکی بیمارستان قائم با بویی مشمئز کننده به چشم می آید.

 

photo_2024-06-08_08-51-20_pig0.jpg

photo_2024-06-08_08-52-05_x7v6.jpg

photo_2024-06-08_08-51-55_k93c.jpg

photo_2024-06-08_08-51-50_tw9k.jpg

photo_2024-06-08_08-51-40_en3o.jpg

photo_2024-06-08_08-51-34_d2x3.jpg

  • سیدحمید مشتاقی نیا

یازده یازده

سیدحمید مشتاقی نیا | سه شنبه, ۱۸ ارديبهشت ۱۴۰۳، ۱۱:۲۲ ق.ظ

photo_2024-05-07_11-21-17_847b.jpg

 

کتاب را داغ داغ بخوانید!

یازده یازده
خاطرات خواندنی رزمنده شمالی، خلیل اسماعیل نتاج 
به قلم زیبای حسن و حسین شیردل منتشر شد.
https://book.icfi.ir/

  • سیدحمید مشتاقی نیا

مسئول قانون شکن، خائن است

سیدحمید مشتاقی نیا | پنجشنبه, ۱۳ ارديبهشت ۱۴۰۳، ۱۱:۱۰ ق.ظ

دپوی زباله شهری در منطقه جنگلی انجیلسی بابل‌کنار - خزرنما

 

25 سال پیش گفتند چون فعلا مکانی برای دفن زباله نداریم زباله های شهر بابل و شهرهای اطراف را در دل جنگل زیبای منطقه انجیل سی تخلیه می کنیم.

بخش عمده ای از جنگل و منابع طبیعی و اراضی کشاورزی و باغداری در این 25 سال نابود شد. موجودات زنده بسیاری جان سپردند. آلودگی و بیماری ناشی از دفن صدها تن زباله و نفوذ شیرابه مسموم آن در عمق زمین و آبهای جاری اطراف، خساراتی هنگفت روی دست مردم و دولت باقی گذاشت.

آن اوایل عده ای از اهالی خواستند جلوی این اقدام را بگیرند. کتک مفصلی خوردند. به آنها گفته شد مطالبه گری باید از طریق مجاری قانونی باشد.

سال 1400 عده ای از اهالی به قانون پناه بردند. قوه قضاییه هم در رأی بدوی و هم در مرحله تجدیدنظر با توجه به اسنادی که نشان از خسارت سنگین دپوی زباله در جنگل داشت حکم به منع استمرار آن داد.

الان سال 1403 است. مردان قانون در شهرداری و دولت نه به وعده 25 سال پیش خود عمل کرده اند و نه به حکم سه سال پیش قانون.

هنوز هم می گویند جای مناسبی برای دفن زباله نداریم!

خب در این 25 سال چه می کردید؟ چه کسی باید یقه متولیان این قصور و ترک فعل خسارت بار را بگیرد؟

اگر قرار باشد مطالبه گری قانونی هم به بن بست برسد دیگر چگونه می شود مردم را به صداقت مسئولان و اصلاح امور خوشبین نگاه داشت؟

چگونه است گاه کلبه سی ساله اهالی بومی جنگل نشین به بهانه صیانت از منابع طبیعی در سرمای زمستان ویران می گردد اما کوه عظیم الجثه زباله با آسیب های وحشتناک آن به راحتی نادیده گرفته می شود؟

الان چه کسی دارد به قانون دهن کجی می کند؛ مردم یا مسئولان؟ 

وعده های مختلفی از سوی مسئولان شهری و استانی و کشوری بارها مطرح شده از تخصیص اعتبار برای راه اندازی دستگاه زباله سوز تا تغییر مکان دپوی زباله و ... کدام نهاد باید پیگیر راستی آزمایی وعده های توخالی مسئولان بوده و از اعتبار و وجاهت نظام اسلامی دفاع کند؟

نهادهای اطلاعاتی باید با ورود به این موضوع، مافیای احتمالی و افراد ذی نفع در اطاله حل معضل زباله را شناسایی و به دادگاه معرفی کنند.

  • سیدحمید مشتاقی نیا

تکلیف این پنجاه میلیارد تومان چه شد؟

سیدحمید مشتاقی نیا | يكشنبه, ۹ ارديبهشت ۱۴۰۳، ۰۷:۵۹ ب.ظ

دلِ خونِ «انجیل‌سی» از زباله‌ها!/ حال مردم خوب نیست

 

حالا که بحث دفن زباله در سایت انجیلسی بابل دوباره بالا گرفت و شاهد شکل گیری اعتراضات مردمی و البته اظهار نگرانی معمول و نخ نما شده مسئولان شهری در واکنش به آن هستیم خوب است یکبار دیگر این خبر را که سوم دی ماه سال گذشته در سایت تسنیم منتشر شد و انعکاس چندانی در رسانه های محلی که بعضاً نمک گیر شهرداری هستند نداشت، مورد توجه قرار دهیم:

"فرماندار ویژه بابل گفت: به‌دستور وزیر کشور تأمین اعتبار ۵۰۰میلیاردریالی در سه مرحله برای برون‌رفت از مشکل ۲۵ساله زباله سایت انجیلسی بابل اختصاص یافت. در این صورت‌جلسه که در 29 آذر ماه تنظیم شد عنوان شده است این مبلغ 500 میلیارد ریال اختصاصی جهت افزایش تولید کمپوست است و تأمین 500 میلیارد دیگر را وزارت کشور به‌عهده شهرداری بابل گذاشته است و شهرداری هم متعهد شد این مبلغ را برای برون‌رفت از مشکل سایت انجیلسی تأمین کند."

لینک خبر در خبرگزاری تسنیم:

https://tn.ai/3011387

گفتنی است به اذعان مسئولان بهداشت و درمان، دفن زباله در جنگل باعث آلودگی شدید محیط زیست، مرگ پرندگان و رواج انواع بیماری و فاجعه انسانی گردیده است. قوه قضاییه نیز دفن زباله در این محل را غیرقانونی اعلام کرده است.

جای این سوال باقی است آیا بی توجهی به قانون در رفع معضل زباله متضمن تأمین منافع افراد خاصی است؟

پنجاه میلیارد تومان اختصاص داده شده از سوی وزارت کشور کجاست؟ شهرداری بابل که عوارض دریافتی از کسبه را در مواردی تا پنج برابر سال قبل افزایش داده نسبت به انجام تعهد ثبت شده در وزارت کشور چه قدم مثبتی برداشته است؟

چرا مسئولان شهری نسبت به خبری که در سوم دی ماه از قول فرماندار وقت بابل منتشر شد واکنشی نشان نداده اند؟

گفتنی است در جریان فوت یک شهروند و جراحت دو تن دیگر که ناشی از تعلل سازمان سیما منظر شهرداری در رفع حفره ایجاد شده در پل موزیرج بود اعتماد عمومی نسبت به تخصص و دغدغه مندی بعضی مسئولان بلدیه خدشه دار شده است.

  • سیدحمید مشتاقی نیا

نامردها

سیدحمید مشتاقی نیا | دوشنبه, ۳ ارديبهشت ۱۴۰۳، ۰۳:۳۷ ب.ظ

منافقین با یک دروغ، پدرم را دِق‌‌مرگ کردند/ مجادله تند مربیان آمریکایی با خلبانان ایرانی هنگام ترک کشور/ اگر فرودگاه اصفهان را قُرق می‌کردیم هیچ‌کس نمی‌توانست جلوی ما را بگیرد/ قرآن اهدایی صدام را قبول نکردم و کتک خوردم اما یک‌سال بعد از دست حضرت آقا قرآن گرفتم

 

 "پدرم یکی دو سال بعد از اسارت من از دنیا رفت. در حالیکه من زیر شلاق بعثی‌ها در زندان بودم، برخی از منافقین خَبیث و بی‌معرفت حاضر در هوانیروز که جنگ را هم ندیده بودند، به پدرم گفتند که «ما صدای پسر تو را در رادیو آمریکا شنیدیم؛ آنوقت تو دنبال بچه‌ات می‌گردی؟» اینگونه به پدرم القا کردند که پسرت پناهنده آمریکا شده. شنیدن این حرف‌ها برای پدرم آنقدر سنگین بود که آن شب به خانه آمد و برخلاف همیشه برای نماز صبح بیدار نشد و از دنیا رفت. بعد‌ها برادرم تعریف کرد که پدرم آن روز وقتی به خانه رسید، با تاثر و ناراحتی به آن‌ها گفت: «من امروز دنبال کار‌های محمدابراهیم بودم تا خبری از او پیدا کنم، اما شنیدم که او پناهنده آمریکا شده».  پدرم با اینکه تنها ۴۸ سال سن داشت همان شب از این غصه دق‌ّ‌مرگ شد."

منافققین نامردی هایی زیادی در طول دوران جنگ در حق این مردم روا داشتند که زوایایی از آن هنوز ثبت نشده است. نمونه فوق بخشی از این پلشتی جماعت وطن فروش است که در مصاحبه سرهنگ باباجانی خلبان آزاده هوانیروز آمده است. برای مطالعه متن کامل مصاحبه این دلاور ارتشی که از مفاخر گمنام شهرستان بابل است به نشانی زیر مراجعه کنید:

https://www.mizanonline.ir/001tY7

  • سیدحمید مشتاقی نیا

سبب خیر

سیدحمید مشتاقی نیا | جمعه, ۳۱ فروردين ۱۴۰۳، ۰۵:۰۸ ب.ظ

photo_2024-04-19_16-58-22_v4ao.jpg

 

اواسط عید بود حوالی شب قدر که خواب خوشی دیدم. من و مهدی آقاجانی و عده قلیلی دیگر با پیراهن مشکی حلقه زده بودیم در حیاط حرم حضرت اباعبدالله، سینه می زدیم. باران شدیدی هم می بارید. از سر و روی ما آب چکه می کرد. ولی خیلی خوش به حالمان بود و لذت می بردیم... بیدار هم شدم دوست داشتم دوباره به خواب بروم و خودم را در آن حال و هوا ببینم.

صبح فردایش پیامک فرستادم برای مهدی و خوابم را برایش تعریف کردم.

امروز یک دفعه یاد این خواب افتادم. 

محمدصادق کوشکی، مهدی آقاجانی را به صرف اختلاف نظر در زمان شروع گشتهای ارشاد، سرباز اسرائیل خواند! مهدی نه با حجاب مخالف است نه با اجباری بودن حجاب، بحثش زمان شروع این طرح بود که احساس کرد همزمانی آغاز آن با حمله به اسرائیل، کار درستی نیست و آن اتفاق بزرگ را تحت الشعاع قرار میدهد. این نظر درست باشد یا غلط، مصداق سربازی برای دشمن نیست. آقای کوشکی هم محترم و اهل دغدغه است؛ اما اصرار بر این وهن و تهمت و عدم اصلاح این اشتباه به وجهه او نزد دوستان بسیجی لطمه وارد کرد.

این ماجرا البته برای محمدمهدی آقاجانی که در فضای مجازی مورد وهن قرار گرفت مصداقی از رحمت الهی و منشأ برکت خواهد بود به اذن الله.

  • سیدحمید مشتاقی نیا

برسانید به دست محمدصادق کوشکی

سیدحمید مشتاقی نیا | چهارشنبه, ۲۹ فروردين ۱۴۰۳، ۰۶:۳۶ ب.ظ

photo_2024-04-17_20-57-54_jexq.jpg

 

صادق کوشکی به مسعود فراستی و محمدمهدی آقاجانی گفت سرباز اسرائیل!

حرفی را که باید آخر متن بزنم همین اول کار بنویسم بهتر است. زشت نیست به خاطر یک اختلاف نظر عادی، کسی را سرباز دشمن بدانیم؟ حالا اگر طرف مقابل از فعالین عرصه های انقلاب باشد که دیگر بدتر، خودمان و راه مان را ضایع می کنیم.

مطالب محمدصادق کوشکی را اغلب میخوانم و می پسندم.

مسعود فراستی را با دغدغه هایش نسبت به سینمای انقلاب اسلامی می شناسیم. تمام جماعت خودباخته و غربزده به او لقب حکومتی و جیره خور نظام داده اند.

محمدمهدی آقاجانی فرزند دلاور سردار شهید مهدی آقاجانی مانند پدر که می رفت تا چند متری تانک دشمن شلیک می کرد و می گفت باید حرارت انفجار آن را حس کنم، همیشه در میدان و پای کار انقلاب و نیروی خط مقدمی عرصه های جهاد بوده و هست، از اردوهای جهادی در مناطق محروم تا کار فرهنگی در شهر و هیات و پایگاه و دانشگاه و موکب اربعین، تولید برنامه های ارزشی برای سیما تا حضور میدانی در تقابل با اغتشاشات و ... در دفاع از نوامیس مردم شکمش با چاقو دریده شده است.

مسعود فراستی و محمدمهدی آقاجانی و شاید خیلی های دیگر استوری گذاشته و بنا به دلایلی با گشت ارشاد در موقعیت فعلی مخالفت نموده اند.

صادق کوشکی آنها را سرباز اسرائیل خطاب کرده است؛ به همین سادگی!

 صرف همین یک بهانه برای ایراد چنین اتهام سنگینی کافی است؟

از قضا این قلم حامی حجاب قانونی و شرعی است. به یقین در این زمینه علاوه بر کار فرهنگی نیازمند کار میدانی و انتظامی هم هستیم. کما اینکه در عرصه اقتصاد و صنعت و بانکداری و قضا و آموزش و عدالت اجتماعی و ... هم از آنچه اسلام خواست فاصله داشته و باید عزمی جزم برای اصلاح امور داشته باشیم. اما هر کس با ما هم نظر نبود بنا بر نص کلام ولایت و البته به حکم خرد، لزوماً کافر و سرباز دشمن نیست.

صدها نقطه مشترک میان بچه های فعال جبهه انقلاب وجود دارد همه را رها نموده و به صرف یک اختلاف نظر، بدترین و زشت ترین تهمتها را گسیل کنیم خدا را خوش می آید؟ نشانه تقوای ماست؟ مطابق نظر و مورد رضایت رهبری است؟

الان من هم بگویم صادق کوشکی که به سهم خودش زحمات زیادی در دفاع از حریم اندیشه انقلاب داشته به خاطر تخریب و بی تقوایی در مواجهه با نیروهای خودی (که البته چندمین بار است تکرار می کند)، عنصر نفوذی رژیم صهیونیستی است؛ رواست؟

همه نیاز به امر به معروف و نهی از منکر داریم، یکی در باب حجاب، یکی در حوزه سبک زندگی، یکی در حیطه قلم و بیان، اخلاق اسلامی، انصاف، ادب و ... امیدوارم آقای کوشکی عزیز این اشتباه آخرت سوز خود را جبران کند.

اگر امثال ما و آقای کوشکی و مسئولان و منتسبان به انقلاب و نظام، نقد پذیر بوده و اشتباه خود را اصلاح کنیم میتوانیم از مردم عادی کوچه و بازار هم توقع داشته باشیم در مقابل امر به معروف و نهی از منکر دیگران نرمش به خرج داده و راه صلاح را پیش بگیرند.

 

photo_2024-04-17_20-57-47_rjqo.jpg

photo_2024-04-17_20-57-31_by40.jpg

  • سیدحمید مشتاقی نیا

وقتی مؤذن به شهر بازگشت

سیدحمید مشتاقی نیا | سه شنبه, ۲۸ فروردين ۱۴۰۳، ۱۱:۴۳ ق.ظ

1879799_478_7tof.jpg

 

حسن درستی نماز را دوست می داشت. بازی فوتبال هم اگر بود، صدای اذان را می شنید راهش را می کشید می رفت مسجد. از ابتدای جوانی شد مؤذن مسجد محل. صبح ها زمستان بود یا تابستان قبل از اذان بلند می شد می رفت مسجد و اذان می گفت. در مسجد محلشان نماز جماعت صبح برقرار نبود. اذانش که تمام می شد با دوچرخه خودش را می رساند پانصد متر آن طرف تر مسجد دیگری نماز جماعت می خواند. مادر از سر دلسوزی گفت: چه کاری است حالا خودت را زحمت می اندازی؛ این وقت صبح می روی مسجد برای اذان. گفت: حتی اگر یک نفر با صدای اذان من برای نماز بیدار شود می ارزد.

والفجر هشت در خاک عراق مفقود شد. بیست و هفت سال بعد خواستند منطقه را تفحص کنند. روز آخر ماه ذی الحجه بود. گفتند فردا اول محرم است. بد نیست توسلی به سیدالشهدا داشته باشیم. بعد از توسل و روضه و با چشم اشک بار که کار را شروع کردند سرخی پرچم کوچک سه گوشی نظرشان را به خود جلب کرد. خاک را آهسته کنار زدند. روی پرچم نوشته بود یا ثارالله. زیر آن بدن مطهر شهیدی بود که زیر لباس نظامی اش پیراهن مشکی پوشیده بود. مدارک هویتی اش هم کامل بود؛ حسن درستی از بابل.

خبر در شهر پیچید. پوستر شهید همه جا پخش شد. همه جا حرف از حسن بود. حسن باز هم مؤذن شهر شد. یکبار دیگر رایحه جهاد و ایثار و شهادت در کوچه پس کوچه های شهر پیچید. خیلی ها می گفتند ما خواب بودیم بازگشت پیکر حسن، بیدارمان کرد.

  • سیدحمید مشتاقی نیا

برای مدیری که "صادق" بود

سیدحمید مشتاقی نیا | سه شنبه, ۲۱ فروردين ۱۴۰۳، ۰۱:۲۱ ب.ظ

حجت الاسلام محمدصادق اکبری

 

خیلی از مسئولین تاب شنیدن نقد را ندارند. تعارف که نداریم. ستیزه جویی و ناسازگاری بعضی مردم با آمران به معروف از باب "اشبه منهم بآبائهم" یک جورهایی به امرایشان رفته است. بروید داخل اداره ای و محترمانه و مستدل زبان به نقد مقامی بگشایید. چند درصد تحمل شنیدنش را دارند؟ مطلب بنویسید و نقدتان را منتشر کنید؟! کمِ کمش تشویش اذهان عموم را به پایتان می نویسند، به خصوص در شهرهای کوچک که گاه نهادهای امنیتی، خودشان را متولی صیانت از میز صاحبان قدرت می پندارند؛ آنهم عزیزان قضایی که شاید به خاطر جایگاهشان کمتر عادت به شنیدن نقد و نظری متفاوت داشته باشند. این را از باب تجربه عرض میکنم؛ از لا به لای خاطراتی که سالها از رفت و آمد در راهروهای دادگاه ویژه آموخته ام.

تصورش هم برای این حقیر و دوستان عدالتخواه دشوار بود مسئولی در جایگاه نخست قضایی استانی قرار بگیرد که حیاط خلوت باند طبری بود، تاب شنیدن انتقادهای تند و تیز بچه های بی ترمز بسیج را داشته باشد که هیچ، پرونده سازی نکند که هیچ، این طرف آن طرف تماس نگیرد و مکاتبه نکند حال فلانی را بگیرید که هیچ، نه تنها با روی گشاده شنوای حرف منتقدان باشد بلکه بی طرفانه و از سر انصاف به پیگیری نقدها و نظرها و گزارشات اقدام کرده و خاطی را حتی اگر از همکاران و معتمدین خودش باشد –بی اعتنا به بعضی تعصبات صنفی که راه اصلاح بسیاری از نهادها را مسدود نموده- متنبه و وادار به پاسخگویی سازد. ظاهر و باطنش "صادق" باشد! عادت کردیم بعضی امامان بی صداقت روزهای تعطیل هم "اوصیکم بتقوی الله" را فراتر از خطبه های نماز جمعه به رسمیت نشناسند، چه برسد به مسئولانی که کرسی ریاست را سکوی پرش خود و چند نسل آینده شان شمرده و اگر سر اصول و ارزشهای اسلام و انقلاب اهل معامله باشند سر مقام و منصب و پول و شهرت با کسی مماشات نکرده و به هر دستاویزی برای حفظ و ارتقای آن چنگ می زنند.

این پنج سالی که حجت الاسلام محمدصادق اکبری به عنوان یک مدیر غیر بومی در رأس دستگاه عدلیه استان مازندران قرار گرفت و با هوش و تجربه خود خیلی زود بر اوضاع مسلط شد یکی از طلایی ترین دوره های مدیریت قضایی استان به شمار می آید. البته این دستگاه تا رسیدن به نقطه ایده آل تراز انقلاب اسلامی همچنان مسیری طولانی را باید بپیماید اما نمیتوان مجاهدت این روحانی دلسوخته و با درایت را در اعتلای نهاد حساس قضایی و در حیطه مرتبط با اختیارات خود نادیده گرفت.

حجت الاسلام اکبری وارد حواشی نشد. تعارف با مدیران را کنار گذاشت. اصل نانوشته و منحوس "قانون خوب است اما برای ضعفا" را نادیده انگاشت. به گردن کفلتها ولو وابسته به مافیای از مابهتران و باندهای هزارفامیل و اژدهای هفت سر فساد و تبهکاری بودند حتی با وساطت افراد ظاهر الصلاح جانماز آبکش موجّه که محاسن مبارکشان در پوشش مذهب و توجیه دریافت وجوه شرعی به طور نامتعارف چرب می شود، باج نداد. دید بعضی زیردستانش علیه او توطئه می کنند با اغماض و کریمانه گذشت و نادیده گرفت. چپ و راست استان برایش فرقی نداشت. به سفارش ها و توصیه های فراقانونی وقعی ننهاد. یقه مسئولین را هم گرفت و میز کسی را به میزان الهی رجحان نداد. شعار تو خالی "پارتی جوانان بدون پارتی بودن" را دیگران سر دادند و عمل نکردند او اما بی هیچ ادعایی با عادی ترین و پایین ترین افراد از سطوح مختلف جامعه نشست و دردشان را شنید و برای حل مشکلشان قدم برداشت. شهروندانی که در عمرشان یک مسئول دون پایه اداری را هم از نزدیک و خصوصی ندیده بودند بارها او را سنگ صبور دردهای دل داغدار خویش یافتند. حواشی رسانه ای که با برخورد ناپسند و بچگانه بعضی مسئولان قضایی حوزه شهری در حال تبدیل به بحرانی اجتماعی و فرا ملی بود با سر پنجه تدبیر و عقلانیت او ختم به خیر گردید.

خدا رحمت کند مرحوم آزاده محمدحسین منصف را که خودش از بزرگترین منتقدان عملکرد دستگاه قضا بود. بعد از دیداری که با حجت الاسلام اکبری داشت تماس گرفت و اولین تعبیرش این بود "اگر یک روحانی میتواند با اخلاق و سیره ای پیامبر گونه اینطور در دل انسان جا باز کند پس خود رسول اکرم چقدر دوست داشتنی بود."

دیروز خبر پایان مأموریت حجت الاسلام اکبری در دادگستری مازندران توسط رسانه های محلی منتشر شد. برای ایشان هر جا و در هر منصبی که باشد آرزوی توفیق روزافزون دارم. امیدوارم نظام اسلامی بیش از پیش شاهد رشد چنین مدیرانی بوده و پایه های حاکمیت دینی در باور مردم مستحکم تر شود. امیدوارم به برکت ایام الله فطر، هر جا که هستیم از مدار فطرت خارج نگردیم.

  • سیدحمید مشتاقی نیا

اتاق جنگ

سیدحمید مشتاقی نیا | شنبه, ۱۸ فروردين ۱۴۰۳، ۱۱:۰۰ ق.ظ

اتاق-جنگ:-خاطرات-قاسم-جعفریان | مشق-وابسته-به-م.-ف.-ه-حدیث-مهتاب | خانه کتاب  و ادبیات ایران

 

کتاب "اتاق جنگ" را دقایقی پیش به پایان بردم. اثر زیبایی از حسن و حسین شیردل حاوی خاطرات خواندنی قاسم جعفریان. حسین منصف این کتاب را دوست داشت و دوست داشت دیگران هم بخوانند. در دیدار خانوادگی که با همسر این آزاده مرحوم داشتم اتاق جنگ را از ایشان هدیه گرفتم.

خواندن این کتاب از دو جهت برای من لذت داشت. یکی حال و هوای شمال و بچه هایی که کم و بیش با شخصیت خیلی هایشان آشنایی دارم و دیگر اما زاویه دید قاسم جعفریان بود که همیشه دلم می خواست از نگاه او خاطرات جنگ را ببینم. آدمهای باهوش نگاه خاص تری به وقایع روزمره زندگی دارند.

به کربلای یک که رسیدم گفتم گل خاطرات کتاب همین جاست؛ به کربلای 4 و ام الرصاص که رسیدم گفتم نه این قسمت دلچسب تر است؛ اما همه خاطرات جبهه و جنگ یک طرف، ستیز درونی در کارزار عشق و دلبستگی از آن دست ناگفته هایی است که کمتر قابل تصور و حتی تصویر سازی است. رزمنده تازه دامادی که به همسرش عشق می ورزد اما حاضر است برای خدا از او هم بگذرد و حجله دامادی را رها نموده و به خط مقدم بشتابد و نوعروس جوانی که داغ یک خواهر و دو برادر دیده، راه و هدف برادران شهید و همسرش را می ستاید ولی دلواپسی های نفس گیر زنانه، طاقتش را طاق کرده و خلوت و اشک را دلخوشی غربت و نگرانی هایش قرار می دهد. نمی دانم سینما میتواند روزی به این بخش از ناگفته های جنگ، عرض ارادتی داشته باشد یا نه.

زخم طعنه و تیر کنایه و زهر زبان جماعت عقرب صفت نیز قصه ناتمام دلسوختگی و آتش نهان قلب عاشقان راه خداست که هر صفحه ای از تاریخ، نشانی از آن بر جگر پاره خویش ثبت نموده است.

جنگ در سال 65 به اوج خود رسید. در سال 66 رها شد. رها شدن جنگ یعنی فرسایش جبهه، کم شدن حضور نیروها، سرد شدن مسئولان، نرسیدن امکانات و عادی شدن بی عاری و تقویت فرهنگ بی تفاوتی. اینگونه بود که مقدمه عقب نشینی های سال 67 چیده شد و جام زهر به کام امام مان فرو نشست.

یادمان باشد هیچ وقت در هیچ جبهه ای مصاف با دشمن را رها نسازیم. بی تحرک و سرد و بی برنامه نمانیم. خودمان و دشمن را به حال خویش رها نسازیم. عقب نشینی فرهنگی این سالهای ما ثمره رخوت و بی عاری و سکون و سکوتی است که از یکی دو دهه قبل آغاز شد و چه ضربه سختی خوردیم.

راستی بی صبرانه منتظرم جلد دوم این اثر با نام "اتاق جنگ بعد از جنگ" را هم دیده و بخوانم.

 

  • سیدحمید مشتاقی نیا

یادگار شب قدر

سیدحمید مشتاقی نیا | يكشنبه, ۱۲ فروردين ۱۴۰۳، ۰۳:۴۳ ب.ظ

 

دختر کوچولوی افغانی با ادب و بامزه

این دختر کوچولو دو برادر داره که کمی از خودش بزرگ‌ترند و همه شون آدامس و دستمال کاغذی جیبی میفروشند
امشب دختر کوچولوی افغانی که اسمش شهلا است ،مهمان ایستگاه افطاری ساده ما بود و آوردمش کنار خودم و با آش و چای شیرین و پنیر با احترام ازش پذیرایی کردم و آخرشم بوسیدمش و بغلش کردم.
کنار من که نشست احساس محبت کرد و بمن گفت :عمو چایی منو شیرین تر کن😊 کمی شکر ریختم و‌چایی اش را به اندازه شیرین کردم،مثل صورت خودش شیرین شد😊
بعد بمن گفت این سرود زیبایی که داره پخش میشه موبایلو بیار جلو تا من ببینم
داشتم سرود سلام فرمانده ۲ را پخش میکردم.همانطور که افطاری میخورد به نماهنگ سرود نگاه میکرد و خوشحال بود☺️❤️🌹

گروه فرهنگی جهادی فاطمیون بابل
خیابان مدرس جنب مخابرات استان

گروه مجازی تلنگر🌺
یکشنبه ۲۰ فروردین ۱۴۰۲
افطاری شب ۱۹ ماه رمضان/شب قدر

این مطلب رو پارسال حسین آقای منصف در گروه تلنگر منتشر کرد. الان جاش خالیه. آزاد مردی که شب عید غدیر در خدمت موکب جشن مولا به دوستان شهیدش رسید ان شاءالله امشب میهمان خوان کرامت ساقی کوثره.
شادی روحش صلواتی هدیه کنیم.🌷🙏🌷

  • سیدحمید مشتاقی نیا

پرچم، همیشه بالاست!

سیدحمید مشتاقی نیا | شنبه, ۱۱ فروردين ۱۴۰۳، ۰۴:۱۹ ب.ظ

photo_2024-03-19_09-42-15_79al.jpg

 

محمدحسین منصف، آزاده، جانباز، پژوهشگر و راوی دفاع مقدس و از فعالان عرصه عدالتخواهی، در یکی از آخرین سخنرانی های خود با موضوع اهمیت و قداست پرچم که در زمان اغتشاشات سال 1401 در جمع خواهران فرهیخته جبهه فرهنگی فاطمیون مازندران در بابل بیان بیان داشته، به نکات خوب و جالبی اشاره کرده که متن آن را در ادامه خواهید خواند. در این سخنرانی از چند فایل صوتی و تصویری نیز استفاده شده که جهت درک بهتر مخاطب، متن آن پیاده سازی گردیده است. محمدحسین منصف که از خادمان خستگی ناپذیر مکتب اهل بیت بود در شب عید غدیر سال 1402 در حین آماده سازی موکب جشن، دچار حمله قلبی شد و به دوستان شهیدش پیوست. وی علاقه خاصی به پرچم ایران داشت. در مناسبتهای مختلف به خصوص در جشن و شادی های خیابانی پس از برد مسابقات ورزشی از هزینه شخصی خود ده ها پرچم مقدس جمهوری اسلامی را تهیه و در بین مردم توزیع می نمود. بنا بر سفارش این بسیجی خستگی ناپذیر، همسر و دوستان وی در مراسم تشییعش پرچم ایران و تصاویر شهدا را به اهتزاز در آوردند.

این متن به مناسبت یوم الله دوازده فروردین تقدیم شما میگردد:

 

پرچم چرا مهم است؟!

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع ما پرچم است و من می‌خواهم چند سوال بپرسم‌. پرچم به عنوان یک نماد جهت هویت ملی چه اهمیت و مفهومی دارد؟

می‌خواهیم از این سوال و جواب‌ها به یک مفهوم عمیق برسیم. صرفاً شعار نباشد و در نهایت به یک استدلال قوی و محکم و قانع کننده برسیم. شما که در اینجا حضور دارید مذهبی هستید اما فکر کنید با فردی مواجه می‌شوید که مذهبی نباشد و با نقش پرچم نیز آشنا نباشد و بخواهید با استدلال او را قانع کنید. بهتر است در مدارسی که افراد مذهبی نیز وجود ندارند، این جلسات برگزار شود. شما هیچ وقت به پرچم وطن خود توهین نمی‌کنید؛ اما یک بچه ناآگاه که نقش پرچم را در هویت سازی ملی درک نکند، فکر می‌کند پرچم یک پارچه معمولی است و حالا اگر این پارچه را آتش بزنند، این همه حساسیت برای چیست؟ ابتدا من سه سوال می‌پرسم و بعد یک مداحی در مورد هویت ملی، پرچم و رهبری برایتان خواهم گذاشت که بسیار جالب است. سرود ملی ما که رهبری نیز به آن تاکید دارد و می‌بینید که این سرود که همان سرود سلام فرمانده است بین المللی شده است که هر چند بار هم این سرود خوانده شود آدم حوصله‌اش سر نمی‌رود. من یک فیلم دارم که در کشور عراق سرود سلام فرمانده با همین آهنگ و فقط به صورت سلام یا مهدی، توسط فرماندهان نظامی و ارتشی عراق، بسیجیان و مردم خوانده می شود. در این فیلم اشکی که هنگام خواندن این سرود از چشمان فرماندهان با ابهت عراق ریخته شده، دیده می شود‌. یعنی کارکرد سرود برای هویت بخشی دینی و ملی مثل همان سرود سلام فرمانده است که همه را متوجه خود می‌سازد؛ مثلاً وقتی این سرود در جمعی خوانده می‌شود، مادری که حتی با آن آشنا نیست پسرش را وارد جمع کرده و با این سرود سلام می‌دهد؛ یعنی سرود در اعماق قلب نفوذ می‌کند. مقام معظم رهبری هم بر نقش سرود، شعر و ترانه تاکید بسیار زیادی کرده است. حال من این مداحی را برای شما می‌گذارم که متوجه بشوید یک مداحی خوب چقدر می‌تواند تاثیرگذار باشد. عنوانش این است: ما برای این پرچم سه رنگ، حتی بی تفنگ هم می ایستیم و دفاع میکنیم. حالا من سه سوال می پرسم تا این مفهوم برای ما معنی پیدا کند. هر کسی در زندگی اش عزیزی را از دست داد یکی پدرش یکی مادرش یکی برادرش. روی قبر او یک سنگ قبر مرمر قرار می‌دهید و شعری را که احساس عشق و محبت شما را روی سنگ قبر حک می‌کنید و هر هفته می‌آیید و برای او فاتحه می‌خوانید. حال فرض کنید در یکی از این روزها فردی فحاش و بی‌ادب بیاید و با پتکی سنگ قبر را بشکند و روی قبر بنزین بریزد و آن را شعله ور کند، احساس شما نسبت به آدم در آن لحظه چیست؟ شما چادر را برای خود انتخاب کرده‌اید که یک چیز شخصی و دینی می‌باشد اما به شما نگفتند که حجاب فقط شامل چادر است. مانتوی خوب و مناسب هم می‌تواند حجاب باشد. حال شما زیر چادر خود یک مانتوی مناسب را هم پوشیده‌اید که اگر چادرتان را از سرتان برداشتند، حجاب شما از لحاظ شرعی درست باشد. اگر کسی به این نمادی که شما شخصاً برای خود انتخاب کرده‌اید توهین کند، احساس شما چیست؟ حال اینکه پرچم یک نماد شخصی نیست و هویت ساز ملی می‌باشد و همه آن را اتنخاب میکنند. چادر و پوشش‌های این مدلی هزاران سال در ایران سابقه دارد حتی به قبل از اسلام هم مربوط می‌شود به قول مقام معظم رهبری چادر نشانه ملی ماست. در دوران صدر اسلام شکل چادر به گونه امروزی نبود. در قرآن توضیح می‌دهد که پوشش و حجاب چطور باید باشد. حالا که شما چادر را به عنوان ارزش خود انتخاب کرده‌اید، شخصی بیاید و با توهین و فحاشی چادر شما را پاره کند و آتش بکشد، آیا شما ساکت می‌شوید؟ اگر کسی برود سنگ قبر حافظ، سعدی، فردوسی و شعرای بزرگ ما را بشکند و ستون‌های آنها را خرد کند مردم ساکت می‌نشینند؟ اگر کسی در این مقبره‌ها بمب بگذارد آنجا را به آتش بکشد و مقبره را نابود کند و به آنها فحش بدهد، مردم سکوت خواهند کرد؟ این سوالات را در ذهن داشته باشید که اگر در مدارس پسرانه و دخترانه و یا جاهای دیگر با شخصی مواجه شدید، بتوانید با استدلال به این سوالات پاسخ دهید و ذهن آنها را درگیر کنید تا آن را بپذیرند. حال به این مداحی حماسی گوش کنید؛ این ترانه‌ها و سرودها مثل پرچم می‌توانند روی ایستادگی، تهییج و هویت سازی بسیار تاثیرگذار باشد:

ابری نمیشه هیچ وقت این آسمون آبی/سینه زن حسینه جوون انقلابی

ما پای انتخابمون انقلابمون می‌مونیم/ ما پای اعتقادمون اتحادمون می‌مونیم

ما پای یا حسینمون با حسینمون می‌مونیم/ ما پای انتخابمون انقلابمون می‌مونیم

ما پای اعتقادمون اتحادمون می‌مونیم/ ما پای یا حسینمون با حسینمون می‌مونیم

من اهل کشوری ام که اسمش فخر مشرقینه/ هر شهرش یه گوشه روضه حسینه

آقام جان حسین حسین/ آقام جان حسین حسین خیلیا پدرامون جانباز و شهیدن/ با یه تابوت چوبی به کربلا رسیدن

ما پای پرچم سه رنگ حتی بی تفنگ میمونیم/ ما پای رهبر و ولی، منبرعلی میمونیم

ما پای ناجی جهان صاحب الزمان میمونیم/ ما پای پرچم سه رنگ حتی بی تفنگ می‌مونیم

ما پای رهبر و ولی، منبر علی می‌مونیم/ ما پای ناجی جهان صاحب الزمان می‌مونیم

من اهل کشوری ام که پرچمدار اربعین/ زیباترین جای اذانش اسم امیرالمومنینه

آقام جان حسین حسین/ آقام جان حسین حسین

 

عصاره فرهنگ و هویّت

من از چندین کتاب، تعاریفی را پیدا کردم که خوب است در ذهنتان نقش ببندند. یک تعریف این است که می‌گوید اسطوره‌ها، حماسه‌ها و نمادها بخش مهمی از تاریخ فرهنگ هر سرزمینی اند که منظور از نماد پرچم است. تعریف دیگری از پرچم وجود دارد که پرچم به عنوان یک نماد ملی در جهان امروز از اهمیت خاصی برخوردار است. اگرچه پرچم و همه نمادهای مثل پرچم در تاریخ نقش ایفا کردند؛ در عصر جدید و به واسطه تشکیل دولت‌ها و ملت‌ها جایگاه و کارکرد پرچم اهمیت مضاعفی پیدا کرده است. شما می‌دانید که در کشورهای مختلف برای توهین به پرچم جریمه وجود دارد. کشورهایی مثل انگلستان فرانسه و آلمان که به ایران که می‌رسد برعکس عمل می‌کنند وعکس حاج قاسم را که قهرمان ملی ماست، از اینترنت و جاهای مختلف فضای مجازی حذف می‌کنند، برای توهین به پرچم مجازات دارند. آف کان یک سازمان رادیو تلویزیونی انگلیسی است که قوانین و مقررات وضع می‌کند و می‌گوید که خشونت نباید در رسانه‌ها جمعی، تلویزیون، رادیو و روزنامه تبلیغ شود. اما آموزش کوکتل و ساخت بمب‌های بنزینی و پاره کردن آتش زدن پرچم ایران را نشان می‌دهند. یعنی در واقع قوانین خودشان را زیر پا می‌گذارند. در آلمان قوانین بسیار سختگیرانه‌ای در مورد اهانت به پرچم وجود دارد. بر طبق قوانین اگر کسی به پرچم فدرال آلمان آسیب برساند یا به آن توهین کند، با مجازات ۵ سال زندان روبه‌رو خواهد شد. چون پرچم هویت ملی یک کشور است.

در تلویزیون نشان داد زمانی که ما کشتی نفتکش انگلیسی را گرفتیم اولین کاری که کردیم این بود که پرچم انگلیس را پایین بیاوریم و از آن فیلم گرفته و در دنیا پخش می‌کنیم. چرا این کار را می‌کنیم؟ چون آنها هم با ما همان کار را کردند و ما هم به همان شیوه تنبیهشان کردیم. پایین کشیدن پرچم یک کشور یعنی توهین و تنبیه آن کشور و همه دنیا این را پذیرفته‌اند. در فرانسه قانونی در سال ۲۰۱۰ تصویب شده است که توهین به پرچم و سرود ملی یک جرم سنگین محسوب می‌شود و اگر کسی هنگام مراسم عمومی به سرود ملی یا پرچم کشور بی‌احترامی کند، به بیش از ۶۰۰۰ یورو جریمه محکوم می‌شود و اگر هنگام خواندن سرود ملی مسخره بازی درآورد، دستگیر و جریمه می‌شود؛ بنابراین کسی جرات نمی‌کند این کار را بکند؛ زیرا به شدت با آنها برخورد می‌شود. پرچم برای ملت‌ها هویت ساز است همه این را پذیرفته‌اند و بی‌احترامی به پرچم یعنی بی‌احترامی به اقتدار آن کشور. وقتی آنها کشتی ما را می‌گیرند ما هم کشتی آنها را می‌گیریم و پرچمشان را پایین می‌کشیم و به دنیا نشان می‌دهیم.

تعاریف‌ دیگر می‌گویند نظام‌های سیاسی تصویر هویت ملی خود را در قالب نمادی به نام پرچم معرفی می‌کنند؛ وقتی ورزشکاری برنده می‌شود، روی پرچمش سجده می‌کند و با آن در ورزشگاه دور می‌زند یا وقتی کوهنوردی قله را فتح می‌کند، پرچم را در نوک قله برافراشته می‌کند. پرچم ویژگی منحصر به فردی دارد که آن ایجاد حس همبستگی است. پرچم می‌تواند آحاد یک ملت را از هر نژاد و اقلیت تحت یک ارزش فراگیر پذیرفته شده به نام ملیت یعنی ایرانیت گرد هم آورد و آنان را به هم پیوند دهد. در نظام نوین جهانی در هر مناسبتی من جمله مراسمات سیاسی، ورزشی و غیره پرچم هر کشوری در عرصه بین المللی ملیت آن کشور وجود دارد. در بازی‌های جام جهانی و المپیک ابتدا پرچم کشورها وارد می‌شود و افرادی را به عنوان پرچم‌دار برای حمل آنها در نظر می‌گیرند.

 

شرافت و مقاومت

آخرین تعریف که در کتاب‌ها دیدم این است که پرچم عنصر جدا نشدنی حماسه‌های یک ملت در عرصه‌های مختلف ملی، بین المللی، ورزشی و نظامی است و در طول تاریخ در ذهن جمعی یک ملت، یادآور حماسه‌های ایجاد شده است. در طول تاریخ هر قهرمانی‌ که یک ملت به دست آورده است، به واسطه پرچم پیروزی‌اش را نشان می‌دهد؛ مثلاً تختی در المپیک مدال به دست آورده است و پرچم ایران را دور سرش چرخانده است. در جنگ بر علیه دشمن پیروز شده‌ایم و پرچم را برافراشته‌ایم و همه این اتفاقات تاریخی در ذهن یک ملت با پرچم گره می‌خورد. یعنی وقتی انسان پرچم را می‌بیند به یاد تاریخی می‌افتد که بیانگر پیروزی‌ها، شکست‌ها، ناملایمات، ناکامی‌ها و موفقیت‌هاست.

یکی دیگر از تعریف‌ها میگوید: بدیهی است ملتی می‌تواند هنگام خطر و تجاوز، از خود رشادت به خرج دهد که هویت ملی خود را باور داشته باشد. کسی که پرچم وطنش را آتش می‌زند، هویت ملی خویش را باور ندارد. لازم به ذکر است که در حوادث اخیر عده بسیار کمی دست به این کار زدند؛ چه بسا که مامور به این کار بودند. ولی همین تعداد کم هم زنگ خطری است. باید بچه‌های ما ارزش پرچم را درک کنند. سال‌ها قبل من با تعدادی از بچه‌های مسجد و شهید مدافع حرم رحیم کابلی که اخیرا جسدش بعد از سال‌ها برگشته است و یکی از راویان برتر جنگ بود در اتوبوس صحبت می‌کردیم. یک خاطره ای که از او شنیدم را نقل می‌کنم به این خاطره گوش کنید که نشان می‌دهد فرماندهان ما چقدر به پرچم اهمیت می‌دادند که حتی در یک تمرین آموزشی نمی‌پذیرفتند کسی که پرچم را در دست دارد و روی زمین غلت می‌زند گوشه‌ای از پرچم روی خاک مالیده شود و او را تنبیه می‌کردند. شهید رحیم کابلی توسط شهید شیرسوار که فرمانده گردان ویژه شهدا بود، تنبیه شد. خود رحیم کابلی گفت من پرچمدار گردان مسلم بودم. پرچمدار می‌گوید همه در تمرین صبحگاهی اسلحه داشتند و غلت می‌زدند و زمانی که من با پرچم غلت زدم گوشه پرچمم به زمین می‌خورد و تنبیه شدم. الان هر دوی آنها شهید شدند و در عالم دیگر کنار یکدیگرند. به فیلمی که برایتان می‌گذارم نگاه کنید که شهید رحیم کابلی در کنار ما در اتوبوس است و من دارم همین خاطره را برای بقیه تعریف می‌کنم. برای شادی روح شهید کابلی شهید مدافع حرم یک صلوات بفرستید. ایشان یکی از راویان خوش صدا و خوش گویش بود و سخنوری و روایتگری بسیار عالی داشت.

 

نماد اقتدار

به این تصویر نگاه کنید مال زمانی است که پرتغالی‌ها در ایران بودند و هرمز و قشم را اشغال کرده بودند و سرباز ایرانی در حالی که شکست خورده است، مقتدرانه بالای سر پرچم ایستاده است. اما روزی رسید که ما کماندوی آمریکایی را در خلیج فارس دستگیر کردیم و پرچم کشتی‌هایشان را هم پایین کشیدیم و خودشان را اسیر کردیم و آنها را به ذلت رساندیم. جمهوری اسلامی ایران هم اعتبار پرچم ایران را و هم اعتبار ملیت و هویت ایرانی را در دنیا بالا برد. آنها جرات نمی‌کنند به ما نگاه چپ بیندازند. این فیلم را نگاه کنید مال زمانی است که ما کشتی انگلیسی را دستگیر کردیم و پرچمش را پایین کشیدیم و حالا اعراب در مورد چگونگی ما با هم بحث می‌کنند. می‌گویند ایرانی‌ها رفتند یک کشتی انگلیسی را توقیف کرده‌اند، به جبران کشتی ایرانی که انگلیسی‌ها دستگیر کردند. ما توقع داشتیم دنیا زیر و رو شود و دنیا شعله ور شود و خلیج فارس از ناوها و زیردریایی‌ها پر شود. می‌خواهم به شما چیزی را نشان دهم ایرانی‌ها یک اقدام شگفت‌انگیز انجام دادند و ویدیویی از اقدامشان برای توقیف نفتکش انگلیسی منتشر کردند. مثل فیلم‌های جیمز باند قایق‌ها و بالگردهایی که نیروها از آن برای تصرف کشتی انگلیسی و نمایش قدرت ایران استفاده کردند. خیلی شگفت انگیز است هوشیاری و پایین کشیدن پرچم انگلستان و فرود کماندوی ایرانی که روی کشتی یک عملیات نظامی انجام دادند و مردم ایران ببینند که نیروهای کشورشان چگونه به انگلیس حمله ور می‌شوند و کشتی انگلیس را توقیف می‌کنند. یک خیال دیگر هم داشتیم و با خود گفتیم که انگلیسی‌ها ساکت نخواهند نشست؛ ولی اکنون می‌شنویم که وزیر خارجه و وزیر دفاع انگلیس هر دو عقیده دارند که این مسئله باید به صورت سیاسی حل و فصل شود. ایرانی‌ها گفته‌اند که یک ناو انگلیسی وجود داشته است که از کشتی محافظت می‌کرده و ما به آنها اجازه نزدیک شدن ندادیم و جلوی چشمانشان کشتی‌شان را توقیف کردیم. ظاهرا انگلیسی‌ها فقط در مقابل ما قدرتمند می‌شوند و در مقابل ایرانی‌ها نه که این خیلی عجیب است.

انگلیسی‌ها در همه جای جهان غالب بودند و به همه زور گفتند. حال در جبل الطارق کشتی ما را می‌گیرند و ایرانی‌ها در خلیج فارس حال آنان را می‌گیرند! بله ایران امروز اینگونه است و در حالی که نیروی ایرانی بند کفشش را روی کشتی انگلیسی سفت می‌کند، عکس گرفته و آن را در دنیا منتشر می‌کند که نشانگر این است که شما هیچ چیز نیستید و ما در مقابل شما می‌ایستیم. حال این فیلم را ببینید که در مورد پایین کشیدن پرچم نفتکش انگلیسی است.

کارشناس برنامه از نیویورک: سلام و صبح بخیر از اینکه من را دعوت کردید متشکرم. اما موضوع مهم دیگری است که سی‌ان‌ان در مقابل آن سکوت کرده است. ایران نفتکش انگلیس را توقیف کرده است و ما نتوانستیم به متحدمان کمکی بکنیم. به یاد دارید زمانی که ایران ملوان‌های ما را در خلیج فارس دستگیر کرد و آنها در مقابل دوربین گریه کردند. امروز ایرانی‌ها می‌گویند که اگر سربازان آمریکایی بخواهند به اینجا بیایند، باید ابتدا پوشک به تن کنند. ایران آبرویی برای آنها نگذاشت به طوری که خود انگلیس نتوانست از کشتی‌اش دفاع کند آمریکایی‌ها هم نمی‌توانند به او کمک کنند.

حال به صحبت‌های رهبر گوش دهید که در مورد همین موضوع است: گفتیم انگلیس که واقعاً خبث او واضح است، دزدی دریایی می‌کند و کشتی ما را در واقع می‌دزدد که انشالله جمهوری اسلامی و عناصر مومن در جمهوری این خباثت‌ها و این کارها را بی‌جواب نخواهند گذاشت و در فرصت و جای خود پاسخ خواهند داد.

دو فیلم دیگری را هم ببینید که در مورد این است که کشتی جنگی انگلیسی جرات نمی‌کند جلو بیاید و کشتی دیگر را نجات دهد و وقتی نیروهای ایرانی پرچم انگلیس را پایین می‌کشند، در واقع اعتبار آن را پایین کشیدند. در حالی که هیچکس جرات نمی‌کرد با انگلیس و آمریکا این کار را بکند و آنها نیز به همین علت با ایران مشکل دارند. چون ایران تحت سلطه آنها قرار نمی‌گیرد و وقتی یک نمونه در دنیا وجود داشته باشد که سلطه پذیر نباشد، آن وقت کشوری مثل ونزوئلا هم از سلطه آنها خارج می‌شود و یک کشور مستقل می‌شود؛ یمن قد علم می‌کند، سوریه نجات پیدا می‌کند و روز به روز کشورهایی که با ایران هستند، مستقل‌تر می‌شوند و ما اینگونه دشمنان را تنبیه می‌کنیم. در میدان جنگ عین الاسد را عین الجسد می‌کنیم و بعد از ۷۰ سال بعد از جنگ جهانی که هیچکس جرات نداشت پایگاه آمریکا را بزند، ما قبل از زدن رسماً اعلام کردیم که می‌خواهیم آنجا را بزنیم و زدیم و این یعنی پرچم ما بالاست.

 

خط قرمز

حال به این سوال من پاسخ دهید که اگر زمانی شما حجاب مانتو و چادر کاملی داشته باشید و کسی بیاید چادر را از سرتان برداشته و شروع به توهین و فحاشی کند، چه می‌کنید؟ قطعاً ناراحت می‌شوید؛ زیرا به حریم شخصی شما و هویتی که برای خود داشته‌اید حمله شده است.

سوال دوم اگر عزیزی را از دست داده باشید و هر هفته به سر مزار او بروید و شعری را که دوست دارید روی سنگ قبرش حک کرده باشید، قطعاً اجازه نمی‌دهید که کسی آنجا را آتش بزند یا به سنگ قبر آسیبی وارد کند.

حال اگر شخصی یک طاقه پارچه چادر را که هنوز دوخته نشده است و هویت ساز شما نباشد آتش بزند، آیا باز هم ناراحت می‌شوید؟ شما زمانی ناراحت می‌شوید که خودتان به آن چادر هویت و معنا داده باشید. مثل وقتی که به پرچم کشورتان هویت می‌دهید. کربلا چرا برای ما اهمیت دارد؟ چون روی خاک کربلا امام حسین علیه السلام فداکاری کرده است؛ شرف المکان بالمکین، یعنی شرف یک مکان از کسانی است که در آن زیسته‌اند. شما اگر از یک شهید لباس نگهداری کنید، پارچه‌ای معمولی نیست؛ زیرا به تن آن شهید بوده است. زمانی که سنگ قبر در سنگ‌بری است، شما نسبت به آن هیچ حس عاطفی ندارید؛ زیرا هنوز برایتان معنا پیدا نکرده است. شما به وسیله ترانه‌ای که روی آن نوشتید، فاتحه‌ای که می‌خوانید، عشقی که نسبت به عزیز از دست رفته خود دارید باعث هویت آن سنگ می‌شوید و حالا باید از هویت آن دفاع کنید. شعرا هویت ساز ملی هستند. در صورتی که کسی که به مزار آنها و سنگ قبرشان توهین کند، باعث آشفتگی و حساسیت می‌شود. پرچم هم یک پارچه معمولی نیست وقتی آن را دوختیم نمادهای الله و ملی را روی آن قرار دادیم و رنگ‌های آن را قرار دادیم؛ در واقع به آن هویت داده‌ایم؛ بنابراین باید از آن دفاع کنیم.

 

میراث فرهنگ و تمدن

اما آخرین سوال من اینکه این همه آدم در دنیا می‌میرند چرا استخوان‌های شهدا را برمی‌گردانند و آن را دفن کرده و به آن احترام می‌گذارند؟ در کشوری مانند فرانسه که پایتخت توریستی جهان است و حتی مفهوم شهدا را به روشنی درک نمی‌کنند هم استخوان‌های شهدا ارزشمند و قابل احترام است و اگر بخواهیم معقولانه و بدون غرض قضاوت کنیم می‌بینیم که در همه دنیا برای مدافعان و سربازانی که برای وطنشان فداکاری می‌کنند، ارزش و احترام قائلند و به دلیل کار بزرگی که آنها انجام دادند، برایشان مقدس است وگرنه برای سایر کسانی که می‌میرند اینگونه نیست؛ چون آن شخص از هویت ملی و هویت دینی دفاع کرده است و از جان خود گذشته است ارزشمند است. در کشور فرانسه دیواری وجود دارد که روی آن به ۲۵۰ زبان دنیا کلمه دوستت دارم حک شده است و پاریس را به عنوان پایتخت عاشقی دنیا معرفی می‌کنند. فرانسه فقط در بخش‌های از جنگ جهانی اول و دوم و انقلاب فرانسه از وطن خود دفاع کرد و یکی از ملت‌های جنایتکار جهان است. در کشور الجزایر سر هزاران نفر را بریده و آنها را کشته است و با استفاده از سر آنها موزه درست کرده‌اند و بعد همین‌ها اعلام می‌کنند که ما پایتخت عاشقی دنیا هستیم. نگاه کنید که چگونه نمادسازی می‌کنند و از این نماد دروغینی که ساخته‌اند دفاع کرده و از آن پول به دست می‌آورند و به همه جهانیان نشان می‌دهند. همین باعث می‌شود تعداد زیادی از گروه‌های توریستی برای دیدار این دیوار به آنجا بروند. فرانسه پرنماد‌ترین کشور دنیاست و بیشتر از سایر کشورها از پرچم استفاده می‌کند و به محض ورود به این کشور اولین چیزی که می‌بینید، پرچم است و در ابتدا وطن دوستی را در دل و ذهن بچه‌هایشان می‌کارند. به این عکس نگاه کنید میدان شارل دوگل است و بزرگ‌ترین میدان پاریس است. داخل این میدان یک طاق نصرت ۵۰ متری است به نام طاق نصرت آتوالد و در دور این طاق نصرت اسامی فرماندهان جنگی که در جنگ‌های فرانسه کشته شده‌اند را نوشته‌اند. زیر این طاق نصرت مزار ۹ سرباز گمنام فرانسوی است که در جنگ جهانی اول با آلمان در راه دفاع حدود یک قرن پیش کشته شدند. بعد از جنگ فرانسه استخوان‌ها را آوردند و آنجا دفن کردند و تعابیر مهم و عاشقانه‌ای برای آنها دارند. اول اینکه ۱۲ خیابان اصلی پاریس به این میدان می‌رسد و یکی از خیابان‌های مهمی که میدان در دو طرفش قرار دارد، خیابان شانزلیزه است و به آن میدانی می‌گویند که درخت‌های بزرگ و بلند دارد و آنها می‌گویند که ما از ۱۲ خیابان یا ۱۲ فلش به مزار سربازان گمناممان اشاره می‌کنیم؛ یعنی آنها برای ما مهم هستند. تعبیر دیگر این است که میدانی که استخوان‌های سربازان ما در آن دفن شده است، خورشید است که این ۱۲ خیابان شعاع آن هستند. هر روز بر سر مزار شهدایشان گل تازه می‌گذارند. بقیه از آنها می‌پرسند که گل گران است و چرا شما این کار را انجام می‌دهید؟ جواب می‌دهند برای اینکه آنها جانشان گران بود و جانشان را برای وطن دادند و هر فرانسوی باید بفهمد که وطن ارزشمند است. ما هر روز سر مزار این‌ها گل تازه می‌گذاریم تا فرانسوی‌ها بدانند که فداکاری‌های آنها تا ۱۰۰ سال آینده هم برای ما تازه است و با این کار در ذهن بچه‌هایشان این مهم را یادآور می‌شوند که فداکاری‌های صد سال گذشته هم‌وطنان هنوز برای ما تازه و ارزشمند است. چون ممکن است دوباره به کشور ما حمله شود و بچه‌ها باید بدانند که اگر برای کشورشان فداکاری انجام دهند، این فداکاری تا سال‌ها با ارزش است. مشعلی در کنار مزار آنها قرار دادند که شب و روز روشن است و می‌گویند این مشعل یعنی نور وجود آنها همیشه به این مشعل می‌تابد و آن را روشن می‌کند. جلوی توریست‌های این کشور سرود ملی کشورشان را می‌خوانند و فرهنگ خودشان را به آنها انتقال می‌دهند؛ بنابراین جهانیان اینطور به شهید، پرچم و هویت سازشان ارزش می‌گذارند و ما باید از دشمنانمان این چیزها را یاد بگیریم. پس ما هم نباید اجازه بدهیم کسی به پرچم، چادر، استخوان‌های شهدا و مقبره‌های شعرای ما توهین کند. امیدوارم این صحبت‌ها مثمر ثمر بوده باشد و ما بتوانیم با یک استدلال قوی کسانی را که در مورد اهمیت پرچم و استخوان‌های شهدا آگاهی ندارند، راهنمایی کنیم.

 

  • سیدحمید مشتاقی نیا

توهّم خدمت

سیدحمید مشتاقی نیا | جمعه, ۱۰ فروردين ۱۴۰۳، ۰۲:۲۲ ب.ظ

از روستای اِنجیلسی تا ساحل خزر؛ آلودگی 70 کیلومتری آب و خاک با دپوی 25 ساله  زباله - تسنیم

 

کم مانده است مسواک زدن شهردار بابل هم تیتر رسانه های محلی شده و خبرش با آب و تاب پوشش داده شود. بد نیست تحقیق و تفحصی صورت بگیرد میزان صرف درآمدهای شهری در راه تبلیغ و بزرگنمایی عملکرد شهرداری شفاف سازی شود. بد نیست شهرداری بابل پاسخ دهد که به رغم اعلام آمادگی وزارت کشور و تخصیص بودجه، چرا هنوز انگیزه ای برای حل معضل دفن زیان بار زباله در سایت انجیلیسی در مسئولان بلدیه دیده نمی شود؟

  • سیدحمید مشتاقی نیا