اشک آتش

از اسلام ناب آمریکایی بیزارم!از ادعای برتری هویج بر بسیج!از اسلام بی خطر بیزارم...از اسلام آسه برو آسه بیا...اسلام پاستوریزه...اسلام عبدالملک مروان...اسلام بنی امیه و بنی العباس...اسلام شیوخ منطقه!!...اسلام پر عافیت و بی عاقبت...
----------------------------------------------------------------------------------
باید گذشتن از دنیا به آسانی
باید مهیا شد از بهر قربانی
با چهره خونین سوی حسین رفتن
زیبا بود اینسان معراج انسانی

پیام های کوتاه
بایگانی
آخرین مطالب
آخرین نظرات

۷۴ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «ایران زیبا» ثبت شده است

مادر را ببینید

سیدحمید مشتاقی نیا | پنجشنبه, ۲۶ مرداد ۱۴۰۲، ۰۵:۰۷ ب.ظ

عکس زیر مربوط است به تجلیل از فرزاد بادپا جوان قهرمانی که تروریست حرم شاهچراغ را با دست خالی دستگیر کرد. او نیروی خدماتی حرم بود.

حالت مادر را نگاه کنید چه ذوقی دارد و چه کیفی میکند دست و بازوی پسر شجاعش را چسبیده. ماشاءالله لا حول و لا قوة الا بالله. خدا برایش نگه دارد و نوه های خوب و پاکدامنی نصیبش کند.

 

فرزاد بادپا» مورد تقدیر قرار گرفت - خبرگزاری مهر | اخبار ایران و جهان |  Mehr News Agency

  • سیدحمید مشتاقی نیا

پرچم غیرت بالاست

سیدحمید مشتاقی نیا | جمعه, ۲۳ تیر ۱۴۰۲، ۱۲:۱۸ ب.ظ

photo_2023-07-14_11-25-19_ey6t.jpg

 

این سنگ نورد به ظاهر ایرانی را دیدید که پرچم مقدس کشورش را برای خوشآمد دشمن در فرانسه روی زمین کشید؟ چقدر هزینه میشود برای چنین افرادی تا بتوانند رشد کنند و در میادین ورزشی بدرخشند ولی همیشه هم طلبکار و نانجیب هستند؟ خنجری که از پشت به مردم کشورش زد دردناک و تأسف آور بود؛

حالا

این تصویر را ببینید برای همین هفته گذشته است. تشییع پیکر جانباز و آزاده مرحوم حسین منصف در بابل، آن که آن وسط پرچم ایران را به دست گرفته سرکار خانم طوبی اکبرنیا همسر مقاوم حسین منصف است که پشت تابوت مرد سالهای سخت زندگی اش مثل کوه قدم بر می دارد.

میدانید چرا میگویم سالهای سخت؟ حسین رفته بود جبهه که برگردد و بساط عروسی را سر و سامان بدهد اسیر شد حدود هفت سال در چنگال دشمن ماند با آینده ای مبهم و نامعلوم. به نامزدش نامه نوشت که قدر جوانی اش را بداند و آزاد است که برود دنبال سرنوشت و زندگی خودش و مختار است که از انتظار نامشخص و دلهره آور چشم به راهی در امان مانده و .... زن ایستاد و جوانی اش را پای همسر اسیرش ریخت. صبر کرد تا برگردد. در این سالها هم که حسین از دویدن در راه شهدا و انقلاب و احیای ارزشها و فعالیت فرهنگی تا ایستادگی در عرصه عدالتخواهی و حق طلبی، تاوانی سترگ داد و آماج تهمتهای ناروایی چون بی دینی و ضدیت با انقلاب و ولایت و وابستگی به بیگانه و ... قرار گرفت، بارها دادگاهی شد و غیرقانونی به زندان افتاد و کتک خورد، ناجوانمردانه شلاق جفای مافیای فساد را بر تن رنجور خویش خرید و... باز هم پا به پای همسرش ایستاد و کم نیاورد. شب آخر نیز حسین و طوبی کنار هم، موکب جشن غدیر را برپا کرده بودند. حسین در کنار نفس های نگران و ملتهب همسر، دست در دست دوستان شهیدش سپرد و به ملکوت غیرت و مردانگی پیوست.

روز تشییع حسین به سفارش او پرچم ایران و تصاویر منوّر شهدا و شعائر دین و انقلاب، زینت بخش محفل انس یاران صدیق اسلام و میهن عزیزمان بود. مسئولین بدانند روی دیوار چه کسانی نقاشی می کشند. یاران صادق انقلاب پرچم غیرت و وطن پرستی را با خون دل برافراشته نگاه میدارند. مثل مادر شهیدان احمد و محمد کشوری که دو فرزند جوان و رشیدش را در راه حفظ کیان مملکت داد و می گفت افتخار میکنم پرچم ایران را روی دوش بگیرم و در خیابان راه بروم. مثل بهنام محمدی سیزده ساله که دستانش غرق خون شد تا خودش را از طنابی زمخت بالا بکشد، خطر تیر مستقیم دشمن را به جان بخرد، پرچم ارتش متجاوز را از بلندای ساختمانی در خرمشهر پایین کشیده و پرچم ایران عزیز را به اهتزاز در آورد و بعد که خواستند دستان مجروحش را باند پیچی کنند نگذاشت و گفت این باند و دوا بماند برای رزمنده هایی که آن جلو از دشمن تیر و ترکش میخورند. مثل پدر سید روح الله عجمیان که سی ماه سابقه جبهه داشت اما کارگر فصلی بود و در خانه ای محقر در محله ای محروم زندگی میکرد، جوان رعنایش زیر تازیانه و مشت و خنجر یزیدیان له شد، از او پرسیدند سهمت از سفره انقلاب چه بود لبخندی زد و  پاسخ داد: من سهمم را از سفره انقلاب گرفته ام، سربلندی میهن و سرافرازی پرچم ایران...

ایران با فرزندان حقیقی و بی ادعایش تا بیکران تاریخ، سرافراز مانده و نام قهرمانان راستینش هرگز فراموش نخواهد شد.

 

photo_2023-07-14_11-25-26_i2m.jpg

عکس از سرکار خانم نرگس رضازاده

  • سیدحمید مشتاقی نیا

برسانید به دست وطن فروشان!

سیدحمید مشتاقی نیا | پنجشنبه, ۱ تیر ۱۴۰۲، ۰۹:۳۹ ق.ظ

کتاب روایت آزادگی - مطاف عشق

 

یک مدتی پیرامون آزادگان و وضعیت اسرای ایرانی در چنگال عراق تحقیق و مصاحبه و مطالعه داشتم. همکاری موقت در موسسه فرهنگ اسارت و آزادگان با مدیریت مسعود ده نمکی فرصتی برای ایجاد این عرصه مطالعاتی شد. کتابی هم با عنوان "روایت آزادگی" پیرامون بعضی نکات و آموزه های مغفول اسارت به انتشار رساندم.

دو موضوع برای من جالب بود که بی استثنا در همه 20 اردوگاه اسرای ایرانی در عراق اتفاق افتاد.

یکی اینکه بی استثنا در همه اردوگاه ها سرسخت ترین زندان بان ها و دژخیمان بعث بعد از مدتی این جمله را خطاب به اسرای ایرانی به کار می بردند که بالاخره نفهمیدیم ما اسیر شما هستیم یا شما اسیر ما! این عبارت نشان میدهد که اسرای ایرانی، آزادگی را فراتر از معنای آزادی در فکر و عمل خویش جاری ساخته و به رغم همه سختی ها و کمبودها و فشارها، دشمن را در اثر ایستادگی خود به استیصال کشاندند.

نکته بعد اما بر میگردد به سرنوشت جاسوس ها و وطن فروش ها.

در هر اردوگاهی بالاخره چند نفری پیدا میشدند که فریب دشمن را خورده و به جاسوسی برای آنها رو می آوردند و فعالیتهای مخفی اسرا مثل آموزشهای علمی و ورزشی و جلسات روضه و نماز جماعت را لو می دادند. جاسوس ها معمولا از میان افرادی بودند که در کار قاچاق و ... بوده و در نقاط مرزی توسط دشمن به اسارت گرفته می شدند. البته گاهی رزمنده معمولی هم فریب دشمن را می خورد و با آنها همکاری میکرد. 

جاسوس ها از طرف دشمن حمایت می شدند. جوایزی مثل سیگار و شکر و شیرخشک دریافت می کردند و اگر اسیری با آنها برخورد میکرد نیروهای عراقی پشت جاسوس درآمده و اسیر مقابل را تنبیه می کردند.

تا کی؟

تا زمانی که زمزمه آزادی و تبادل اسرا مطرح شد. وقتی بحث آزادی اسرا جدی شد زندان بان های عراقی گاهی با اسرایی که زیاد شکنجه شده بودند رو بوسی کرده و طلب حلالیت می کردند. نکته جالبش اینجاست همان زندان بان بعثی که از جاسوس ها و خائنین برای اداره اردوگاه استفاده میکرد حالا راه می رفت و پس گردن یا توی سر آنها می زد و می گفت خاک بر سرت که وطنت را فروختی!!

این خاطره را از اسرای اغلب اردوگاهها شنیده ام. حتی دشمنان هم به حکم فطرت و خرد می دانند خیانت و وطن فروشی کاری پست و حقیر است و وقتی تاریخ مصرف چنین افرادی میگذرد مثل دستمال کاغذی چرکین، آنها را دور می اندازند.

  • سیدحمید مشتاقی نیا

مثل ستاره

سیدحمید مشتاقی نیا | چهارشنبه, ۲۴ خرداد ۱۴۰۲، ۰۴:۴۵ ب.ظ

 

محمد قنبری یک شهید معمولی نیست. خون پاک او غبار فتنه را از ذهن بسیاری زدود و باطن پلید جنایت پیشگان را نمایان ساخت. ایذه قرار بود به تحریک منافقان و میدان داری ماده گرگی خون آشام، حالا حالاها مرکز جوشش نفرت و خباثت و توطئه بر ضد اسلام و انقلاب باشد. شهادت مظلومانه این مدافع امنیت، دفتر رسوایی عناصر وطن فروش را مقابل چشم ملت گشود و مهر پایان بر طومار آشوب و نفاق کوبید. به برکت جان زلال این شهید و مظلومیت پنج فرزند داغدار و سلحشوری مادر دلیرش، زین پس هر تحرک خائنانه ای در ایذه با ضرب شست مردم بیدار و وطن پرست و دشمن ستیز ایذه در نطفه خفه خواهد شد.

  • سیدحمید مشتاقی نیا

این مادر هم رفت

سیدحمید مشتاقی نیا | شنبه, ۲۰ خرداد ۱۴۰۲، ۰۶:۱۸ ق.ظ

سید صاحب گفت و نوشت اینبار اگر از جبهه برگردم طوری برمیگردم که هیچ کس مرا نشناسد. روز اول مرداد 67، عید قربان بود. عراقی ها تک گسترده ای داشتند. همراه نیروها پشت کمپرسی از دوکوهه به خط اعزام شد. 65 کیلومتری جاده اهواز خرمشهر نزدیک سه راهی کوشک، گلوله توپی به کمپرسی اصابت کرد. فقط پنج سید آنجا حضور داشتند از میان سی نفر فقط همان پنج سید شهید شدند. سید صاحب محمدی را از روی جوراب و شلوار پلنگی اش شناختند. تکه هایی از بدنش در تهران به خاک سپرده شد.

برادرش سید مهدی به تهران آمده بود. نماز عید قربان را که خواند گفت امام پیام داده باید بروم. خبر از برادر نداشت. چهار روز بعد از شهادت سید صاحب، سید مهدی هم در غرب شهید شد. منافقین شکنجه اش کرده بودند. مچ دستش قطع شده بود. گلوله توی پایش زده بودند و بدنش را سوزاندند. او را هم از روی دندانها و موی سرش شناسایی کردند.

مادر در مسجد نشسته بود. مراسم شهادت سید صاحب بود. یکی آمد پرسید خبر شهادت سید صاحب را شنیدی چه حالی داشتی؟ گفت فدای سر اسلام. پرسید بگویند سید مهدی زخمی شده چه حالی خواهی داشت؟ مادر لبخندی زد. مکثی کرد و آرام جواب داد: حرفتان را راحت بزنید؛ سید مهدی هم شهید شده.

این مادر، دیروز به رحمت خدا رفت. سیده رقیه محمدی، اهل دیوکلای امیرکلای بابل با همسر و پسرعمویش سید جلال محمدی سالهای سال در کربلا زندگی کرده و کبوتر حرم ارباب بی کفن بود. غیر از سیدصاحب، بقیه فرزندانش متولد کربلا هستند تا این که صدام اخراجشان کرد و ساکن تهران شدند. 

یک روز پدر، که سیدی اهل دل است، در امامزاده هاشم جاده هراز، رو به همراهانش کرد و گقت زمانی میرسد سید صاحب مثل امامزاده ها زائر خواهد داشت. 

امروز هم بقعه سادات خمسه کوثر در جاده اهواز و هم مزار او در قطعه چهلم بهشت زهرای تهران و هم منزل پدری اش محل تردد عشاق و زوّار شهدا و دارالشفای دل دردمند مریدان طریقت وصال است.

برای شادی روح خودتان فاتحه ای را به این مادر کربلایی هدیه کنید.

فرحین بما آتاهم الله من فضله

 

photo_2023-06-10_05-15-27_p9ls.jpg

  • سیدحمید مشتاقی نیا

اشهد انّ خمینی، روح الله!

سیدحمید مشتاقی نیا | شنبه, ۱۳ خرداد ۱۴۰۲، ۰۹:۰۹ ب.ظ

امام خمینی - دانشنامه‌ی اسلامی

 

شهید غلامرضا عالی، شب 22 بهمن 57 هم تا مرز شهادت رفته بود. در خیابانهای تهران گلوله ای به سرش خورد و بدنش از کار افتاد. مراقبت از او کار دشواری بود و خودش از این ماجرا رنج می برد. دلش شکست. به امیرالمومنین علی علیه السلام متوسل شد. شمایلی از حضرت را دید که به او فرمود به دیدار خمینی برو. رفت. امام او را حواله داد به جده اش حضرت زهرا و شفا گرفت.

مادر محمدرضا مرادی میگفت خبر شهادت پسرم را که آوردند نوزادی دختر داشتم که ناگاه به شدت بیمار شد و دکترها جوابش کردند. سه روز بعد ما را برای ملاقات با امام بردند. ماجرای نوزادم را برای ایشان تعریف کردم. با آرامش جواب داد ان شاءالله حالش خوب می شود. فردای آن روز خانمی به منزل ما آمد. خودش را معرفی کرد. معلم آموزشگاهی در محله مان بود. می گفت از خدا خواستم توفیق جهاد در راهش را نصیبم کند. شب خواب امام را دیدم که گفت در همسایگی شما نوزادی است که نیاز به مراقبت دارد. زن، کودک را با خودش برد و به او رسیدگی کرد تا حالش خوب شد.

پدر شهید مدافع حرم حسن رجایی فر پیرمرد خوش قلب روستایی است. می گفت افتخار میکنم غیر از این پسر، یک فرزندم را هم سالهای اول انقلاب در راه امام دادم. امام بیماری قلبی داشت و در بیمارستان بستری بود. از تلویزیون اخبار را دنبال می کردم. مردم جمع شده بودند و دعا می خواندند و اشک می ریختند. از حال و هوای تصاویر احساس کردم کار امام دیگر تمام است. دلم شکست. نیمه های شب وضو گرفتم و دو رکعت نماز خواندم. از خدا خواستم یا جان مرا بگیرد یا جان یکی از فرزندانم را در عوض عمر امام طولانی تر شود. خوابم برد. دیدم گردابی سبز به سمتم آمده و یکی از فرزندانم را با خود برده است. نماز صبح، همسرم را به آرامی صدا زدم. وقتی نشست برایش توضیح دادم امروز یا من می میرم یا یکی از بچه ها؛ اما ناراحت نباش در عوض عمر امام طولانی تر می شود. وسط های روز بود که فرزند خردسالم همین جا وسط اتاق دراز کشید و مرد. شب تلویزیون اعلام کرد حال امام خوب است و به زودی مرخص می شود.

شهید احمد کاکا آن اوایل به منافقین گرایش داشت. با اصرار برادرش، او را به تهران و دیدار امام برد. تمایل نداشت اما بالاخره از سر کنجکاوی رفت داخل حسینیه جماران نشست ببیند این پیرمرد حرف حسابش چیست. می گفت دیدم امام انگار فقط دارد مرا نگاه می کند و جمله ای گفت که چهار ستون بدنم را لرزاند: آیا وقت آن نرسیده است جوانان ما از راه اشتباهی که رفته اند برگردند؟

دوستان شهید محمدزمان ولی پور می گفتند وقتی از دیدار امام بر می گشتیم صحبتها به همراهان امام کشیده شد که آن بالا موقع سخنرانی، اطراف ایشان نشسته بودند. محمدزمان با تعجب میگفت: آن بالا که غیر از امام کسی نبود! هر چه اصرار کردیم و نام افراد را بردیم فایده ای نداشت. محو امام شده بود و کسی را ندید.

حاج حسن مهدیزاده، پیرمردی با صفا و خادم الشهداءست. می گفت روزهای آغاز جنگ، شور اعزام به خط را داشتیم. موقع آموزش، دستم به شدت آسیب دید و باید گچ گرفته می شد. با این وصف جبهه را از دست می دادم. حالم گرفته شد. ناگهان خبر دادند فرصت دیدار با امام فراهم شده است. گفتم این سید خدا اگر نگاهی کند هم دستم خوب می شود و از جبهه نمی مانم. امام موقع سخنرانی انگار فقط دست مرا می دید. طاقت نیاوردم و زیر گریه زدم. بعد از این همه سال هنوز هم اگر دردی سراغ دستم می آید سرش داد می زنم برو! این دست شفا گرفته چشمان امام است.

چند فرمانده و بیسیم چی شهید را سراغ دارید دقایق حساسی که کار بیخ پیدا می کرد و کار تمام بود، آخرین تماسشان با مقر این جمله بود: سلام ما را به امام برسانید و بگویید تا آخر ایستادیم. یکی اش عبدالحمید انشایی، دیده بان ارتش بود. دشمن را که در چند قدمی خود دید، گرای موقعیت خودش را به توپخانه داد و خواست که محکم آنجا را بکوبند. آخرین پیامش این بود: به امام و مادرم بگویید شیاکوه لرزید، اما انشایی نلرزید.

حسین اسدی برادر دو شهید بود. یک بار در ملاقات با امام تصویری از خودش را برد تا امام زیرش را چیزی به یادگار بنویسد. امام نوشت: خداوند این شهید سعید را رحمت فرماید. گفتند لابد امام گمان کرد حسین عکس برادر شهیدش را به ایشان نشان داده. جنگ هم تمام شد برای حسین اتفاقی نیفتاد تا سال 88 همراه با نورعلی شوشتری به سیستان رفته بود که در انفجار تروریستی جامه سرخ به تن پوشید و آسمانی شد.

فرماندهان نظامی آمدند پیش امام مشورت که قرار است عملیات بزرگی در غرب شوش انجام دهیم؛ اما گویا دشمن بو برده و احتمال شکست وجود دارد. به آرامی پاسخ داد: بروید با توکل بر خدا شروع کنید، شما پیروزید. اصرار کردند استخاره بگیرد نپذیرفت و جمله اش را تکرار کرد. با توکل بر خدا آغاز کردند. فتح المبین به یکی از بزرگترین عملیاتهای تاریخ جنگ تبدیل شد.

داشت از پاریس بعد از سالها تبعید و مبارزه به وطن باز می گشت. مهمترین رویداد قرن در شرف وقوع بود. همه رسانه های دنیا پرواز انقلاب را لحظه به لحظه پوشش می دادند. رهبران مبارز غرق در اضطراب بودند. ممکن بود هر حادثه ای برای امام رخ بدهد. شاه و حامیانش از هیچ جنایتی ابا نداشتند. خبرنگار آمد کنار امام و پرسید چه حسی دارید؟ خونسرد و آرام پاسخ داد: هیچ!

سال 42 امثال شیخ محمود حلبی او را مسخره می کردند مگر میشود بر حکومتی با این همه تجهیزات و سلاح و زور و قساوت پیروز شد؟ 21 بهمن 57 آیت الله طالقانی به اصرار اطرافیان با امام تماس گرفت و خواهش کرد دستور شکستن حکومت نظامی را لغو کند. عمال شاه قرار است چنین و چنان کنند. پاسخ امام را که شنید فقط گریه کرد: اگر این دستور از طرف صاحب الامر(عج) باشد چه؟

دشمن از پنج استان مرزی وارد شد و 14 هزار کیلومتر از خاک کشور را به اشغال در آورد. شرایط ابتدایی انقلاب بود و نیروهای مسلح از آمادگی لازم بی بهره بودند. همه مسئولان کشور به تلاطم افتادند جز امام که خونسرد بود و فرمود: دیوانه ای آمده است و سنگی انداخته است!

گفت حصر آبادان باید شکسته شود، شد، آزادی پاوه، مهران، جزایر مجنون.... گفت و شد. صدای شکسته شدن استخوانهای کمونیسم را هم او به گوش رهبران بلوک شرق رساند.

حجت الاسلام رحیمیان می گفت در مسجد سلماسی که امام درس میداد به مرور جمعیت طلاب زیاد شد. هر چه از امام خواستیم روی صندلی برود یا بالای منبر بنشیند عقبی ها هم او را ببینند نمی پذیرفت. نهایتا قبول کرد فقط یک پله از منبر بالا برود. رفت و نشست. همان روز اول نگاهی به جمعیت انداخت و یک جمله گفت: انسان هر چقدر که بالاتر می رود زمین خوردنش سخت تر است. کلام امام مقلّب القلوب بود. نیم ساعت صدای گریه جمع قطع نمی شد.

مثل شاهرخ ضرغام، مثل سیدحمید میرافضلی و... چقدر جوانان این مملکت را سراغ دارید گذشته متفاوتی داشتند و دم مسیحایی امام احیایشان کرد؟ بی دلیل نیست که درباره اش گفته اند: روح خدا بود در کالبد زمان.

پیر خمخانه عشق که انتظار لقاءالله و وعده وصالش در نیمه خرداد را نوید داده بود و آروزی حشر با بسیجیانش را داشت مربی فطرتهای خفته ای بود که آخرالزمان مادی زدگی و لذت جویی و غفلت و هرزگی را از شاهراه یومنون بالغیب، با ملکوت کربلای 61 هجری پیوند داد: "  آنچه برای این‌جانب غرورانگیز و افتخارآفرین است روحیه بزرگ و قلوب سرشار از ایمان و اخلاص و روح شهادت‌طلبی این عزیزان که سربازان حقیقی ولی‌الله‌الاعظم ارواحنا فداه هستند می‌باشد و این است فتح‌الفتوح."

  • سیدحمید مشتاقی نیا

وقتی ادا اطوارت داد غربی ها را در می آورد!

سیدحمید مشتاقی نیا | چهارشنبه, ۱۰ خرداد ۱۴۰۲، ۰۵:۲۲ ق.ظ

frauenfilmfest

 

مهشید آهنگرانی، دختر منیژه حکمت و خواهر پگاه آهنرانی است. او چند سال پیش به بهانه تحت فشار بودن و عدم وجود امنیت سیاسی در ایران از کشور کانادا درخواست پناهنگی کرد که مورد موافقت قرار گرفت.

حالا دولت کانادا گذرنامه او را رصد کرده و متوجه شده وی در یکی دو سال اخیر بارها به ایران سفر داشته است. یکبار به خاطر سر زدن به مادر، یکبار به بهانه ساخت فیلمی در انتقاد از حکومت ایران! یکبار به بهانه پیگیری بازداشت خواهرش و...

دولت کانادا هم صدایش درآمده که تو اگر در ایران از امنیت کافی برخوردار نیستی چطور میتوانی اینقدر آزادانه به این کشور سفر کرده و حتی به قول خودت در تولید فیلمی بر ضد حاکمیت آن سهم داشته باشی؟ 

گویا دولت کانادا قصد لغو اقامت و پناهنگی مهشید خانم را دارد و ایشان هم که مثل اغلب روشنفکرنماها غرب را کعبه آمال می دانست زبان به انتقاد گشوده و قوانین مهاجرت دولت فخیمه کانادا را ناعادلانه خوانده است!

دروغ گفتن، خودپسندی و منفعت طلبی گویا از ذات سلبریتی ها قابل تفکیک نیست.

  • سیدحمید مشتاقی نیا

دیدنی

سیدحمید مشتاقی نیا | شنبه, ۳۰ ارديبهشت ۱۴۰۲، ۰۵:۰۸ ق.ظ

img_20230511_213033_788_1i9h.jpg

 

همان میزان که گره خوردن و علقه قلبی جوانان و نوجوانان با ارزشهای الهی باعث مسرت نیروهای انقلاب و امید به آینده کشور است موجب نگرانی و غم دشمنان این آب و خاک خواهد بود.

تصویر فوق مربوط است به برگزار کنندگان یادواره شهدای خانطومان در هیات بیت الشهداء شهرستان بابل که بعد از اتمام مراسم و خروج میهمانان عکسی به یادگار ثبت نمودند. به رغم همه کاستی های فرهنگی مسئولان و فشار سنگین رسانه های بدخواه و بیگانه، حضور نسل جوان در خدمت رسانی به فرهنگ ایثار و شهادت و زنده نگاه داشتن یاد شهدا مایه مباهات و دلگرمی است.

به همان میزان که شهدا تأثیرگذارترین سرمایه فرهنگی ما در پرورش جوانان مومن و استوار ایران اسلامی هستند خار چشم دشمنان و دلیل خشم و عصبانیت و ناامیدی بدخواهان این مرز و بوم نیز به شمار می آیند. دم شهدا گرم که بار تمدن سازی جهانی اسلام از خاستگاه ایران لاله گون را یک تنه بر دوش کشیده و ترجمان بل احیاء را در طراوت بخشی به نهالهای سبز انقلاب اسلامی و بالندگی درخت تناور حاکمیت دین به تصویر کشانده اند. عبارت پشت سرشان هم حاوی پیام شیوایی است: این راه ادامه دارد...

هذا من فضل ربنا.

  • سیدحمید مشتاقی نیا

بیگانه از خود

سیدحمید مشتاقی نیا | چهارشنبه, ۲۷ ارديبهشت ۱۴۰۲، ۰۵:۴۲ ق.ظ

چه عواملی باعث خودباختگی می شود/ روش فرعون برای اطاعت پذیر کردن مردم -  خبرگزاری مهر | اخبار ایران و جهان | Mehr News Agency

 

من یک مازندرانی ام و به آن افتخار می کنم، لور باشید یا کورد یا آذری و بلوچ و... همه اقوام قابل احترام و با ارزش هستند. میزان اعتبار انسان ها بسته به رنگ و نژاد و قومیت و زادگاه نیست. هر شهری ممکن است زندان داشته باشد، مسجد و حوزه علمیه هم داشته باشد.

آدمها بر اساس شخصیت و رفتار و اندیشه شان معتبر هستند. خیلی زشت و دردآور است که هنوز عده ای تصور میکنند اگر از اصالت خود تبرّی بجویند متمدن تر هستند و یا اگر همنشین و هم صحبت و  هم چت و همسر مردم شهرهای بالا! و نواحی مرکزی کشور باشند پیشرفته و سربلند خواهند بود!

این حس خودباختگی و تهی بودن دردآور و تأسف بار است. حالا حساب کنید کسی که در محدوده جغرافیای ملی خود نسبت به بخش هایی دیگر از مملکت احساس کمبود شخصیتی و عقب افتادگی هویتی می کند در برابر زرق و برق تمدن پوشالی غرب چقدر متأثر و منفعل خواهد بود؟

در زمینه هویت ملی و دینی این مرز و بوم متمدن و سربلند و پرافتخار تاریخ، کم گذاشته ایم و از این ناحیه مقابل تهاجم اعتقادی و فکری و تبلیغاتی دشمن به شدت آسیب پذیر هستیم. کاش مردم ما با آداب و رسوم و تاریخ و مفاخر و جایگاه خود بیشتر آشنا بودند.

  • سیدحمید مشتاقی نیا

وضوی خون و نماز پیروزی

سیدحمید مشتاقی نیا | شنبه, ۱۶ ارديبهشت ۱۴۰۲، ۱۱:۴۵ ق.ظ

پرمعناترین تصویر سفر رئیسی در سوریه؛ نماز پیروزی در مسجد اموی دمشق

 

کربلای هویزه که بروید یک ردیف بعد از مزار شهید سید حسین علم الهدی، مزاری است برای دانشجوی شهید محمد حسن قدوسی که پسر آیت الله شهید علی قدوسی است. می گویند در آخرین لحظات عمرش که می دانست از شدت جراحت، رخت اقامت از دنیا خواهد بست، لبخند زد و با خون خودش وضو گرفت و به آسمان وصال پر گشود.

یادم است اولین بار که این خاطره را شاید حدود بیست سال پیش در جمعی دانشجویی مطرح کردم برای خیلی ها سوال بود که علت کار او چیست. برایشان درباره عشقبازی با خدا و ایمان به هدف و نگاه متعالی فرا مادی و عاقبت محور توضیح دادم....

 

دو روز است این تصویر که بالای صفحه می بینید و مربوط است به نماز آ سید ابراهیم رییسی در مسجد اموی دمشق در رسانه های مختلف باز نشر و دست به دست می شود و اغلب هم این تیتر را برایش انتخاب کرده اند: نماز پیروزی.

قطعا این نماز نماد پیروزی فرزندان بی ادعای نهضت جهانی خمینی، اعم از رزمندگان جوان ایرانی و افغانستانی و پاکستانی و آذربایجانی و سوری و لبنانی در مقابل اتحاد بین المللی و گسترده و مجهز غربی و عربی و صهیونیستی است که جلوه ای مختصر از قیام و پیروزی نهایی جبهه امام عصر عج در دوره ظهور را ترسیم نموده است.

جالب است تصویر فوق در روزهایی منتشر می شود که مصادف با سالگرد شهدای مظلوم و غریب خانطومان است.

البته این نماز پیروزی، مقدمه ای به نام وضوی خون داشت که ثمره شیرین و ابدی آن را باید به حاج قاسم سلیمانی، همدانی، تقوی فر، اسکندری، حسونی زاده، خزائی، حمید، نوری، نوروزی، حاجی حتم لو، غریب، کابلی، مشتاقی، علیزاده، رادمهر، بلباسی، بواس، بریری، باغبانی، حیدری، طاهر، رجایی فر، عابدینی، اسدی، حبیب اللهی، شالیکار، عمادی، زارع، کریمی، حججی، قربانخانی، کریمیان، جمشیدی، موسوی، خلیلی، دهقانی، حسینی، صابری، رحیمی منش، امرایی، هاشمی، عربی، سامانلو، روشنایی، جیلان، حاجی زاده، سالخورده، سلمانیان، مکیان، نبی لو، بیاضی زاده، محمدی، قربانی، نظری، حاجیوند، کیهانی، علیدوست، عارفی، مرادی، خانزاده، دانشگر، ایمانی، تمام زاده، آژند، عشریه، صدرزاده، ذوالفقاری، عطایی، سنجرانی، محمدخانی، بیضایی، اکبری، لطفی، عفتی، طهماسبی، قاسمی، اسماعیلی، کمالی و همه گلگون کفنان تاریخ ساز منادی تمدن نوین و جهانی عصر ظهور و خانواده های صبورشان تبریک و تهنیت گفت.

  • سیدحمید مشتاقی نیا

اینستاگرام، قاتل شیخ شهید

سیدحمید مشتاقی نیا | يكشنبه, ۱۰ ارديبهشت ۱۴۰۲، ۰۳:۳۳ ب.ظ

سلیمانی را اینستاگرام کشت. مباشر جنایت به طور مستمر پیگیر صفحات اغواگر ضدانقلاب در اینستا بود.

آن پسرک فریب خورده مشهدی هم که با قمه جان چند جوان بسیجی را گرفت در نوجوانی مذهبی بود و در اعترافاتش گفت که متاثر از اینستا به مرور تبدیل به انسانی ستیزه جو و ناسازگر و یاغی شده است.

آن طلبه همدانی هم که جلوی حوزه علمیه با گلوله به شهادت رسید کشته دروغ بافی های اینستاگرام است. شرط میبندم همین بابایی که شاهرگ طلبه ای را در قم نشانه رفت دست پرورده القائات توهم زا و دشمن ساز اینستاست.

فضای یله مجازی آوردگاه فرهنگ و باروهای دروغین جبهه دشمن است اما اینستا ویژگی خاص خودش را دارد از همه شبکه ها جذاب تر و با نفوذتر است. محوریت ساختار اینستا مبتنی بر خود ستایی و شهرت طلبی و جلب توجه است.

راه خودستایی و شهرت و منیّت هم در گرو "خالَف، تُعرف" قرار دارد. باید خلاف جریان آب شنا کنی تا دیده شوی ولو مسیرت باطل و پوچ باشد وگرنه در نظام تربیتی منیّت محور اینستا بازنده ای.

اینستا توانست یک تنه، نظام اسلامی را به گوشه رینگ ببرد و تلفات روی دست کشور بگذارد. دیگر نیاز نیست گروهکهای وابسته اقدام به اعزام مزدور و نیروی مسلح کنند. همین جا کنار دم و دستگاه خودتان ذهن یکی را تغییر میدهند و تبدلیش میکنند به سرباز دشمن.

ما به اینستا باختیم.

کشته هایی که دادیم بماند. خیلی ها از نظر اعتقادی به اینجا رسیده اند که:

یک- ما بدبختیم.

دو- مقصر بدبختی ما هم آخوندها هستند.

تبدیل شده اند به یک مشت شهروند بی انگیزه لجوج با حس کاذب شکست و طلبکاری و کینه.

روح و روان مردم ما را اینستا تسخیر کرده و به هر شکلی که دلش بخواهد در می آورد.

دولت میتواند پهنای باند اینستا را مسدود کند تا دسترسی به آن ناممکن یا بسیار مشکل شود اما این کار را نمی کند.

زیرا

فیلترشکن مصرف اینترنت را بالا میبرد و سودآور است.

بعضی عزیزان در همین فضای اینستا مشغول زید بازی تشکیلاتی هستند.

بعضی ها نان و آبشان در گرو وجود اینستاست به بهانه مقابله با شبهات آن و حتی ادعای مزخرف و مضحک صدور انقلاب از طریق اینستا در حالی که داریم یک به یک جوانان و شهروندان خودمان را از نظر فکری و فرهنگی از دست می دهیم.

هر کس که اسب تراوای دشمن را در اندرونی فکر و اندیشه و ذهن مردم راه داد، هر کس با فیلتر اینستا مخالف بود، هر کس مانع از انسداد پهنای باند اینستاست در شهادت عباسعلی سلیمانی ها شریک جرم است.

 

بازی در زمین دشمن به نفع اوست :: هوالحق

  • سیدحمید مشتاقی نیا

دم شهدا گرم

سیدحمید مشتاقی نیا | يكشنبه, ۲۱ اسفند ۱۴۰۱، ۱۲:۰۰ ب.ظ

نایب الزیاره تمامی دوستان بودم. امیدوارم قسمت همه ارادتمندان شهدا بشود. خدا کند جوانها و نوجوانهای ما به خصوص طیفی که در سایه غفلت و کوتاهی خانواده ها و مسئولان فرهنگی، ذهن و قلب خود را به رسانه های تبلیغی بیگانه سپرده اند برای یکبار هم که شده فرصت مغتنم زیارت سرزمین نور را به دست بیاورند. از باب فبشر عبادالذین یستمعون القول ... کاش لا به لای هزاران مطلب کوتاه و بلند ضد ارزشی و اغواگر و باطل، مجالی هم برای استماع کلام شهدا و آشنایی با اهداف و سیرت آنان وجود داشته باشد. کاش از امکان و فرصت تنفس در عالم ماده، برای تبلیغ مرام شهدا و انتقال فرهنگ جاودانگی، بیشتر استفاده کنیم... والعصر، به خدا فرصت کم است، ان الانسان لفی خسر، یخ عمر در حال آب شدن است و آخر این دنیا و دلبستگی به آن چیزی جز زیان فضاحت بار نیست، الا الذین آمنوا و عملوا الصالحات، همه در خسرانند مگر آنهایی که ایمان و عملشان با هم توأم باشد و تواصوا بالحق و تواصوا بالصبر، و در مقابل جامعه بی تفاوت نباشند خوبی ها را ترویج نموده و در استوار سازی راه خدا مدوامت بورزند.

بجنبیم که دارد دیر می شود.

 

photo_2023-03-12_10-41-49_zzoq.jpg

photo_2023-03-12_10-41-56_93ml.jpg

photo_2023-03-12_10-41-35_s4tx.jpg

  • سیدحمید مشتاقی نیا

قیمت مردانگی!

سیدحمید مشتاقی نیا | سه شنبه, ۲ اسفند ۱۴۰۱، ۰۵:۱۷ ب.ظ

عکس/ حضور بایدن در کی‌یف

 

جنجال تصویری از دیدار زلنسکی و بایدن در کاخ ریاست جمهوری اوکراین

 

به این دو عکس نگاه کنید چقدر حقیرانه است. چشمان ملتمس زلنسکی به بایدن را ببینید چگونه زار می زند او را از منجلاب جنگ بیرون بکشد. اوکراین در سایه حمایت غرب، غرق در مدرن ترین تسلیحات جنگی و انواع کمکهای خدماتی و درمانی و اقتصادی و ... ست؛ رییس جمهورش اینگونه حقیرانه و ذلیلانه ایستاده.

چهارده هزار کیلومتر از خاک ایران توسط دشمن بعثی اشغال شده بود دشمنی که حمایت کامل ابرقدرتهای وقت را پشتوانه خود داشت، ایرانی که تازه انقلاب کرده بود، نظامش نوپا بود، ارتشش دچار تصفیه داخلی شده بود، تحریم اقتصادی و نظامی و سیاسی داشت حتی سیم خاردار به او نمی دادند، مردمش مردانه ایستادند و مسئولانش جلوی هیچ مستکبری سر خم نکردند.

از بزرگترین دستاوردهای جمهوری اسلامی قیچی شدن دست قدرتهای بیگانه بود. گذشت آن زمانی که شرق و غرب برای کشورمان تصمیم میگرفتند و منابع کشور را بین خودشان تقسیم می کردند، روسای سه کشور بیگانه بی اطلاع شاه ایران در ایران قرار ملاقات می گذاشتند، هر جا را ابرقدرتها اراده میکردند از وطن جدا می ساختندو ... عزت و شرافت بالاترین نعمت برای یک ملت است.

  • سیدحمید مشتاقی نیا

خوی اصیل ایرانی!

سیدحمید مشتاقی نیا | يكشنبه, ۳۰ بهمن ۱۴۰۱، ۰۶:۵۱ ب.ظ

ابراز همدردی کودکان زلزله‌زده خوی با زلزله‌زدگان ترکیه و سوریه

 

گاهی فقط به پز دادن و ژست گرفتن اکتفا می کنیم. ادعایمان میشود آنقدر متمدن هستیم که شعر سعدی شیرازمان بر سر در سازمان ملل نقش بسته: بنی آدم اعضای یک دیگرند... بعد باران که می آید داد میزنیم فقط دربست، ارباب رجوع که می آید امروز و فردا میکنیم، ماشین می آورند برای تعمیر یک ایراد اضافه میگذاریم رویش، بیمار می آید مطب، قرار مجدد تنظیم می کنیم و... بین ادعا و عمل گاه فاصله بسیار است. به خودمان رحم نمی کنیم چه برسد مردم سایر نقاط عالم، داد و بیداد داریم که چرا به گرسنگان آفریقا و ایتام یمن و آوارگان فلسطین آب و غذا می رسانید.

این اما تعریف همه مردم ایران نیست. آنهایی که از فرهنگ و تمدن اصیل خود فاصله گرفته و اسیر نفس و مسابقه زر و تبعیت از فرهنگ غرب شده اند اینگونه اند و الا ایرانی راستین، مسلمان باشد یا به هر کیشی، حواسش به همه محرومان و مظلومان عالم هست دلش برای بشریت می تپد. یک جلوه اش را امروز بچه های زلزله زده شهرستان خوی به نمایش گذاشتند در ابراز همدردی با کودکان زلزله زده سوریه و ترکیه.

  • سیدحمید مشتاقی نیا

استخوانهایی که برای اسلام خرد شد

سیدحمید مشتاقی نیا | چهارشنبه, ۲۶ بهمن ۱۴۰۱، ۰۸:۴۵ ب.ظ

لگدی که به در خانه وحی کوفته شد بسیار محکم بود. آه از نهاد دخت نبی به آسمان برخاست. استخوان سینه مادر خرد شد.

سمّ ستوران کفر بر پیکر مطهر اباعبدالله، خاک کربلا را با سینه دردانه زهرا و زینت دوش رسول الله عجین و تا ابد متبرک ساخت.

ساق پای موسی بن جعفر از فشار غل و زنجیر، خرد شد.

 بدن نازنین سید حسین علم الهدی زیر شنی تانک یزیدیان زمان به خاک هویزه چسبید.

استخوان سید روح الله عمادی در جنوب شهر حلب خرد شد و دستش از پیکر جدا افتاد.

قفسه سینه سید روح الله عجمیان در جوار بهشت سکینه با ضربات مکرر اشرار شکست.

....

پرچم حق اما همچنان برافراشته مانده است. تقدس هدف والای دین در نجات بشر و نیل به کمال الهی، آنقدری می ارزد که استخوانهای اولاد نبی در جفای ظلمه دوران، خرد و شکسته شود. درخت تناور اسلام، خون آورد بدنهای تکه تکه و فرقهای شکافته و چشمهای سرخ و دلهای شکسته و در غم نشسته است؛ مفت به دست نیامده که مفت از دست برود.

شهادت امام کاظم ع – عطر قرآن

 

  • سیدحمید مشتاقی نیا

افزایش نگران کننده مهاجرت جنوبی ها به شمال

سیدحمید مشتاقی نیا | چهارشنبه, ۲۶ بهمن ۱۴۰۱، ۰۴:۱۰ ب.ظ

 

همشهری آنلاین به نقل از دبیر بخش مهاجرت‌های اجباری رصدخانه مهاجرت ایران نوشت که حجم عظیمی از مهاجرت ساکنان شهرهای جنوبی کشور به خصوص خوزستان به شمال کشور در حال رقم خوردن است. مسئول مربوطه البته شرایط اقلیمی را دلیل پر رنگی این اتفاق برشمرد و از این بابت اظهار نگرانی کرد.

اما نباید فراموش کرد علاوه بر شرایط اقلیمی، وضعیت امکانات زندگی نیز در بعضی استانهای مرزی شرایط مطلوبی ندارد.

یک اشاره ظریفی هم به حس تنوع طلبی بعضی مردم کشور باید داشت. مثلا بارها مشاهده شده جوانانی اعم از دختر یا پسر از ساکنان مناطق مرکزی یا جنوبی کشور تمایل به ازدواج با همسری از اهالی شمال دارند. گویا علت این گرایش علاوه بر خوی محبت و صفای باطنی اهالی شمال، در میل به داشتن جای پا در مناطق خوش و آب هوا هم ریشه دارد. 

حالا از این نکته که بگذریم یک مقوله فرهنگی را هم مسئولان ذی ربط باید مدنظر قرار دهند. بارها در بیان و نوشتار بسیاری از مردم مناطق مرزی به خصوص همین خوزستانی های عزیز دیده شده که احساس عقب ماندگی نسبت به مردم سایر نقاط کشور دارند. بخشی از این دوستان تصور میکنند همه مردم شهرهای مرکزی و شمالی و ... به بهترین امکانات مادی دسترسی دارند و فقط آنها هستند که از دایره رقابت بر سر کسب و معاش جا مانده اند. 

ملی شدن شبکه های استانی تا حد بسیاری میتواند در حفظ هویت بومی مردم مناطق مرزی و از بین رفتن بعضی خود تحقیری های اجتماعی و فرهنگی موثر باشد.

  • سیدحمید مشتاقی نیا

موضوع خیلی پیچیده نیست

سیدحمید مشتاقی نیا | پنجشنبه, ۲۲ دی ۱۴۰۱، ۰۷:۱۳ ق.ظ

واکنش انگلیس به صدور حکم اعدام برای علیرضا اکبری

 

روزنامه دیلی‌تلگراف به نقل از یک سخنگوی وزارت خارجه انگلیس نوشت: «ما از خانواده آقای اکبری حمایت می‌کنیم و بارها پرونده او را با مسئولان ایرانی مطرح کرده‌ایم. اولویت ما آزادی سریع او است و بر درخواست خودمان برای دسترسی فوری کنسولی تأکید کرده‌ایم.»

انگلیس با صراحت از فردی ظاهرالصلاح و انقلابی نما و کهنه کار نظامی حمایت می کند، چون این مرد منافع کشور متخاصم را تأمین میکرد.

انگلیس با همین صراحت از اوباش آشوبگر هم حمایت میکند. قضیه کاملا روشن است. دشمن ابایی از شفافیت در بیان نقشه اش نداشته و انگیزه ای برای تکذیب روابط خود با عناصر وابسته و وطن فروش ندارد؛ جاسوس حرفه ای باشد یا سرباز پیاده فریب خورده ای که برای تأمین منافع دشمنش روی هموطن خود تیغ می کشد.

هر نگاه و گرایشی که دارید کشور خود را به بیگانه نفروشید.

  • سیدحمید مشتاقی نیا

شده ها و نشده ها

سیدحمید مشتاقی نیا | يكشنبه, ۱۸ دی ۱۴۰۱، ۰۴:۱۸ ب.ظ

عکس/ گاز رسانی به مناطق روستایی و صعب العبور کردستان

 

برای گازرسانی به منطقه هورامانات استان کردستان، زمینِ مسیر عبور لوله های گاز، از جنس سنگ بسیار محکم بوده که عملیات حفاری برای دفن لوله‌های گاز را با دشواری‌های فراوانی روبرو ساخته که مشابه آن کمتر در جاهای دیگر ایران مشاهده می‌شود. با اینحال تلاش برای گازرسانی به این منطقه ادامه دارد. 

 

در جمهوری اسلامی کارهای نشده، زیاد داریم؛ اما کارهای شده را هم ببینیم.

  • سیدحمید مشتاقی نیا

تحفه یلدایی تقدیم به یک پاسدار ولایت

سیدحمید مشتاقی نیا | پنجشنبه, ۱ دی ۱۴۰۱، ۰۷:۳۹ ق.ظ

photo_2022-12-22_06-32-26_qrg4.jpg

 

خودش گفته که همه چیز را برای بشر می خواهد. اومانیسم حقیقی را باید در مکتب عاشقانه خدا جست، در نگاه تمامیت خواه او به مسجود جن و ملک؛ آن جا که تمام عالم را مسخّر و در استیلای اشرف مخلوقاتش آفریده است. خدا می گوید به خودت برس تا به من برسی؛ من عَرَف نفسه ... او همه چیز را برای انسان می خواهد و انسان را برای خودش که ملکوت انسان ورای جسم و هر آنچه که در منظر جهان مادی است، بازگشت به مبدأ کمال و همرنگی با معبود است. صبغةالله و من احسن من الله صبغه... برنده زندگی کسی است که به خدا برسد و خدایی کند.

پاسداری از حریم دل، شرط پاسداری از حرم دلدار است. نصرت محتوم خدا شامل صاحبدلانی است که ترجمان توحید را سوره اخلاص دانسته و به هر چه از جنس ناخالصی است، نه گفته اند و جز در آینه وجود یار، وجودی را معتبر ندانسته اند.

اصلا برای همین است که واژه شهدا و صدیقین در جوار و مکمل و مبیّن هم ذکر شده اند. آن که شهیدانه زیسته و شهیدانه بار سفر بسته، با خدای خودش در نهان و آشکار صادق و رو راست و یکرنگ است و باطن اعتقادش به وحدانیت و معاد، خرده شیشه و ناخالصی و غشّ در معامله ندارد.

سید محمد حسین نژاد عارف طریقت خانقاه بازی دراز و از آن دست سبز پوشان راست قامتی است که پاسداری از معارف قرآن را نه در چارچوب خشک و مرسوم سازمانی که رسالت فطری عبادالله الصالحین دانسته و مبتنی بر این فهم عمیق، تار و پود وجودش را با نور وصال و رایحه معراج حق در آمیخته است. نمونه ای از خرمن تربیت یافتگان مکتب کمال و تعالی و مست جام شیدایی و مدهوش روشنای سپیده بیداری و معرفت است.

او از تبار راهیان وادی ومنهم من ینتظر است که مهر دلباختگی اش را در سالها استقامت و معرکه پایداری صراط عملی حق و نیز در خلوت مجاهدت نفس، در طومار حَلّت بِفِنائِک دُردانه هستی جای داده است.

سید محمد ما با آن چه داشته و دارد –جان و مال و آبرو- بر عهد ازلی خویش با انقلاب نورانی وحی ایستاد و ایستاده و در فتنه های هزار رنگ و پر شرر درون و برون، پای اراده اش مسیر رستگاری و سبیل عاشورایی حق را برگزیده و به برکت گوشه چشم حضرت مادر، در زمره الذین انعم الله علیهم، حُسن ختام حیات ظاهری اش شهد جاودانگی و پیوست به قافله کربلاییان تاریخ خواهد بود؛ ان شاءالله.

  • سیدحمید مشتاقی نیا

مشکل ریشه ای تر از این حرفهاست!

سیدحمید مشتاقی نیا | سه شنبه, ۲۹ آذر ۱۴۰۱، ۰۷:۳۵ ب.ظ

تأملی بر اشتراکات بعضی مسئولان و آشوبگران

به این چند گزاره، صرفا از باب نمونه توجه کنید:

1- آزادی

اغتشاشگران می گویند همه باید در رفتار و بیان نظرات خود آزاد باشند. هیچ کس نباید مانع از اظهار نظر دیگران شود. در حالی که خودشان از گفت و گو فراری بوده و در جلسات سخنرانی مسئولانی که قصد پاسخگویی به پرسشهای آنها را دارند جنجال راه می اندازند و "هو" می کنند و مانع از طرح دیدگاه مخالف خود میشوند.

بعضی مسئولان هم خود را طرفدار گفتگو نشان می دهند؛ اما بر خلاف توصیه رهبری همواره از مردم و دانشجویان فاصله داشته و تنها در این شرایط که جامعه دچار التهاب شده از باب حفظ ظاهر و رفع تکلیف به جلسات پرسش و پاسخ با دانشجویان می روند. بعضی مسئولان تحمل نقد را نداشته و با پرونده سازی و عزل و اتهام تشویش اذهان و شکایت و فیلتر و سرک کشیدن به حریم خصوصی دیگران درصدد بستن دهان منتقدان بر می آیند.

2- قانون

اغتشاشگر وقتی به خیابان می آید و نظم جامعه را بر هم میزند یعنی قانون و مطالبه گری قانونی را قبول ندارد؛ اما وقتی وسط اغتشاشات دچار سانحه ای می شود به قانون پناه برده، شکایت می کند و در رسانه ها ننه من غریبم بازی در می آورد که چرا قانون به دادم نرسیده و از مظلومیت من دفاع نمی کند؟! معلوم نیست بالاخره قانون را فصل الخطاب می داند یا نه؟

بعضی مسئولان همه را توصیه به قانون می کنند؛ اما به قوانینی که مثلا خودشان برای حقوق سرباز تعیین کرده اند پایبند نیستند، دم از حفظ محیط زیست میزنند اما هزاران تن زباله شهری را در لب ساحل یا وسط جنگلها دپو میکنند، تمایلی به صدور مجوز تجمعات قانونی ندارند، مدعی حمایت از سوت زنی و کشف ظلمه هستند اما دهها تخلف آشکار صاحبان قدرت از قراردادهای زیان بار نفتی، حقوقهای نجومی، شکاف طبقاتی، زد و بندهایی چون واگذاری عجیب پتروشیمی میانکاله تا ترک فعلها و ساختار چاق و فشل ادارات و خرج های غیرضروری و ... را پشت گوش می اندازند.

3- نقد پذیری

کدام کارمند منتقدی توانسته در ساختار اداری کشور رشد کند؟ به طور معمول پیشرفت اداری مخصوص کارمندان سر به زیر و مجیزگو است. انتقاد از مافوق یا مسئولان ولو در رده های میانی یا پایین دستی اغلب با واکنش منفی آنها مواجه می شود. نه مسئول و صاحب میز تحمل آن را دارد که مخاطب امر به معروف و نهی از منکر دیگران قرار بگیرد نه آن بانویی که حجابش با قانون و شرع انطباق ندارد چنین ظرفیت و اخلاقی دارد. هر دو از اینکه تذکری بشنوند ناراحت شده و گاه به تقابل و پرخاش روی می آورند و هر دو نیز البته معتقد هستند که نقد و تذکر به رعایت قانون در حق دیگران بسی لازم و ضروری است!

4- سبک زندگی

عده ای میگویند ما ایرانی هستیم نباید شبیه اعراب باشیم. اسم مذهبی شان را عوض می کنند، سعی میکنند مثلا جای سلام از درود استفاده کنند، مجموعه نمادها و واژگان فارسی کهن را بر الفاط مشابه عربی-فارسی و نمادهای دینی ترجیح می دهند. در حالی که هیچ گاه به این موضوع اعتراض نمی کنند که چرا سبک معماری خانه هایشان ایرانی نیست، ایرانی های باستان هم سگ و حیوانات را در اتاق نگهداری نمیکردند، حاضر نیستند از ایرانی های قبل از اسلام که اهل عفاف و حجاب بودند تقلید کنند، حاضر نیستند لباسشان طرح و سیاق ایرانی داشته باشد، گوششان به دهان رسانه هایی است که از شیوخ متخاصم عرب بودجه می گیرند، حاضرند کشورشان را دو دستی تقدیم غرب کنند اگر نفعی مادی در آن ببینند و... ادعای ملی گرایی شان حرفی پوچ است.

بعضی از مسئولان هم که دم از ترویج سبک زندگی اسلامی و تمدن سازی می زنند برخلاف آموزه های دین، زندگی اشرافی دارند، اهل تجمل و رانت هستند، بانکداری و اقتصاد و آموزش و احکام جزاء و ... را به تبعیض آلوده می سازند. به شکاف طبقاتی و رانت دامن می زنند و...

5- دروغ

بسیاری از آمارها و اطلاعاتی که درباره آشوبها در شبکه های مجازی و رسانه های مرتبط با جریان آشوب پمپاژ میشود مثل فرار مسئولان و فروپاشی یک ماهه نظام و اعتصابات گسترده بازار و کشته سازی و ... دروغ محض است. کما اینکه وعده های انتخاباتی و آمار سازی های اجرایی و بیلان کارها و... بعضی مسئولان نیز با واقعیتهای جامعه فاصله ای شگرف دارد و گاه مصداق بارز دروغ و فریب است.

ذکر همین پنج نمونه فعلا کفایت میکند برای یادآوری وجود آسیب زای تناقضات مشترک گفتاری و رفتاری لایه های مختلف جامعه، برای آنکه ثابت شود بسیاری از مشکلات جاری کشور ورای طبقات اجتماعی و دسته بندی های سیاسی و ... ریشه در بعضی فرهنگهای غلط جاری در فکر و ذهن مردم اعم از فرا دست یا فرو دست، رئیس یا مرئوس دارد و تا زمانی که باورها و عملکردها اصلاح نشود، هر طیف و دسته ای با هر ظاهر و ادعایی روی کار بیاید و عنان قدرت را بر کف بگیرد، جامعه رنگ و بوی پیشرفت و آبادانی و آزادگی را به طور مطلوب نخواهد دید. مهم تر از هر اصلاح سیاسی و اقتصادی و ... اصلاح فرهنگ عمومی است. تحول در نگرشها و رویکردهاست که میتواند تعالی و سعادت دنیوی و اخروی جامعه مظلوم ایرانی را تضمین نماید. همانقدر که در سالهای نخست پیروزی انقلاب، مردم و مسئولان در سطح معیشت و مراوده و حقوق عمومی و... نزدیک به هم بودند لایه هایی از آنها این سالها در بی صداقتی و هنجارشکنی و منفعت طلبی و کام جویی و... شبیه هم شده اند.

منتقد نجیب و دلسوز و واقع بین و عدالتخواه، همه را بی تعارف و لکنت به رعایت چارچوبهای انسانی و عقلانی و قانونی دعوت میکند، خواه مسئولین باشند یا مردم، توجیه گر وضع موجود باشند یا معترض و آشوبگر و...

  • سیدحمید مشتاقی نیا