اشک آتش

از اسلام ناب آمریکایی بیزارم!از ادعای برتری هویج بر بسیج!از اسلام بی خطر بیزارم...از اسلام آسه برو آسه بیا...اسلام پاستوریزه...اسلام عبدالملک مروان...اسلام بنی امیه و بنی العباس...اسلام شیوخ منطقه!!...اسلام پر عافیت و بی عاقبت...
----------------------------------------------------------------------------------
باید گذشتن از دنیا به آسانی
باید مهیا شد از بهر قربانی
با چهره خونین سوی حسین رفتن
زیبا بود اینسان معراج انسانی

پیام های کوتاه
بایگانی
آخرین نظرات

۳۸۷۶ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «اشک آتش» ثبت شده است

مثل کوه، مثل دریا، همچو باران

سیدحمید مشتاقی نیا | دوشنبه, ۵ شهریور ۱۴۰۳، ۰۷:۴۳ ق.ظ

صدای معلم | تقدیم به کوه صبر و استقامت بزرگ بانوی کربلا ؛ حضرت زینب (س)

 

دو روز پیش خانواده ای که از مشهد برای تفریح به چالوس آمده بودند به هشدارها توجه نکرده و به رغم نامساعد بودن شرایط دریا برای شنا وارد آن شدند. 

زن سی سال سن داشت، هفت ماه بود که باردار بود. دختری ده ساله هم داشت. در آب غرق شدند و جان باختند.

مرد خانواده از این مصیبت در خودش فرو رفت. حالش بد شد. یازده و نیم همان شب از غصه جان داد و رفت.

سالها پیش در جریان زلزله کرمانشاه خانم روانشناسی بود که به عنوان مشاور از تهران به مناطق زلزله زده اعزام شد. مراجعه کنندگان او زنها و دخترانی بودند که داغ عزیزانشان را شرح داده و از او کمک می خواستند. این خانم طاقت شنیدن این همه درد و رنج و مصیبت را نداشت. سکته (یا به نقلی خودکشی) کرد و جان باخت. 

خدا همه شان را رحمت کند و به بازماندگانشان صبر بدهد. داغ عزیز سخت است؛ نمی توان کتمان کرد.

از این دست خبرها و اتفاقات بسیار است.

اما

فدای دل عمه جانمان بشوم. بچه بودیم میوندار هیات گاه وسط دسته به زبان مازنی دم می گرفت: اَتِّه زن و این غم، زینب صبره قِربون...

زن بود. داغ شهادت دو جوانش را دید. شهادت برادران و برادر زادگان و بستگان و دوستانش را دید. تشنگی و غارت و اسارت دید. می نشست گریه و زاری می کرد به خدا جای شماتت نداشت. شد پشت و پناه و بزرگ و عقیله کاروان که هیچ، دیگران را دلگرمی می داد که هیچ، با بیان غرّا و منطق استوارش ایستاد بساط یزیدیان را در همان نخستین روهای پس از اسارت در دارالاماره کوفه بر هم ریخت و روشنگری هایش اشک و آه مردم و حتی مأموران اموی را درآورد، مرز حق و باطل را مشخص کرد و حسین و راه حسین را تا ابدیت تاریخ در اهتزار نگه داشت.

  • سیدحمید مشتاقی نیا

روسری باز و بستنی!

سیدحمید مشتاقی نیا | دوشنبه, ۵ شهریور ۱۴۰۳، ۰۷:۲۳ ق.ظ

طرز تهیه بستنی کیم خانگی ساده و خوشمزه با نشاسته ذرت بدون ثعلب به روش  کارخانه ای

 

دیروز رفته بودم پیاده روی اربعین در بلوار پیامبر اعظم یا همان مسیر حرم تا حرم. البته امسال برخلاف دفعات قبل که از حرم حضرت معصومه به سمت جمکران می رفتم از جمکران به سمت حرم حرکت کردم یعنی دقیقا بر خلاف مسیری که عموم مردم طی می کنند. با این وصف این بار از روبرو به چهره مردم خیره می شدم. در هوای گرم و کویری قم قیافه های خسته زوار انصافا دیدنی بود. امام حسین هوایشان را داشته باشد. دمشان گرم. بعضی هایشان بابت کهولت سن یا نقص عضو و بیماری انصافا با زحمت این راه را طی می کردند.

خب در این بین چهره هایی دیدم که دفعات قبل نمی دیدم. تک و توک آقایونی با شمایل عجیب مثل موهای گیس کرده و نیز معدود خانمهایی که حجابشان کامل نبود، گره روسری شان باز بود و گاه زیادی شل به نظر می رسید. البته این وضع حجاب صرفا به نسبت شرایط قم عجیب و نامطلوب است. در شهرهای دیگر وضعیتی بسیار بدتر را دیده ام.

در فکر بودم این قضیه را چطور تحلیل کنم؟

-اینها سالهای قبل هم بودند من نمی دیدم و این بار چون مسیر را برعکس آمدم چشمم به جمالشان روشن شد؟

-ماشالله قدرت جاذبه ما بالا رفته و توانسته ایم پای این طیف را هم به این برنامه ها بکشانیم. بالاخره پیاده روی اربعین همیشه مورد هجمه بوقهای تبلیغی استکبار بوده.

-اینها بچه های خودمان هستند که ذره ذره دارند عقب نشینی اعتقادی میکنند؟ یعنی قبلا محجبه بودند در راهپیماییهای اربعین و نیمه شعبان شرکت می کردند حالا از حجاب عقب نشینی کرده اند و با ظاهر جدید به همان مراسم آمده اند؟

-اساسا آمده اند برای عادی سازی گناه و شکستن هنجارها و قصد خیر ندارند؟ 

-تذکر بدهیم؟ ندهیم؟ بنرهایی درباره تقیّد حضرت زینب و دختران اسیر کاروان اباعبدالله نسبت به مقوله حجاب را باید در طول مسیر نصب کنیم؟ چه کنیم؟ قطعا بعضی از اینها ارادت قلبی به ساحت اهل بیت دارند و شاید تکانی بخورند... بعضی خانمها چادری و حجابشان کامل بود، پای برهنه طی طریق می کردند آنهم بدون جوراب!

یک خانمی با وضعیت نه چندان مناسب از ماشین پیاده شد. کیسه بزرگ پر از بستنی دستش بود که آورد برای زوار. از قضا این دفعه را برخلاف معمول شانس آوردم و بالاخره یکی توزیع خیراتش را درست از کنار من آغاز کرد. راحت دستم را دراز کردم و یک دانه برداشتم. ملت هجوم آوردند. زود فاصله گرفتم به گوشه ای دنج رفتم بستنی کیم را باز کردم و سنگین و رنگین و محترمانه شروع کردم به گاز زدن آن. دوست نداشتم دیگرانی که سهمی از توزیع ناگهانی بستنی نداشتند نگاهشان به من بیفتد. در آن هوای گرم دم ظهر انصافا خوردن بستنی خنک می چسبید دل را جلا می داد و آدم را حسابی سر حال می آورد. کلا رشته افکارم پاره شد و یادم رفت که داشتم درباره چی فکر می کردم.

  • سیدحمید مشتاقی نیا

اسلام همیشه در تقابل با ظلم است

سیدحمید مشتاقی نیا | يكشنبه, ۴ شهریور ۱۴۰۳، ۰۶:۴۱ ق.ظ

photo_2024-08-24_18-01-03_ox6m.jpg

 

شایان مصلح پسر خوبی است اگر حرف بدی می زند از روی نفهمی اوست. او بارها در صفحات مجازی به اهل سنت توهین کرده است. فوتبالیست و شاعر اهل بیت است که جذب فرقه شیرازی شده. فرقه ای که بال دوم اسلام آمریکایی و مکمل تفکر داعش در دامن زدن به جنگ بین شیعه و سنی و ایجاد حاشیه امن برای صهیونیسم و آمریکاست.

او در جدیدترین پست مجازی خود حمایت از مردم فلسطین در راهپیمایی اربعین را به خاطر سنی بودن خلاف مکتب حسین علیه السلام و همراهی با شمر بر شمرده و توصیه کرده که در اربعین صرفا باید برای ظهور و فرج امام عصر عج دعا کرد!

عده ای درخواست برخورد قضایی با هتاکی ها و تحریفهای مکرر او را مطرح کرده اند. اگر قرار است شیعه لندنی در قم آزادانه دفتر و دستک داشته باشد برخورد با عمله های بیسواد و ابله آنها ضرورتی ندارد. اما خوب است از طرف مدیریت فرهنگی باشگاهها یا تربیت بدنی با او صحبت شود. خوب است دوستانی چون سید رضا نریمانی که برای جذب و دلجویی او را به هیات خود دعوت کرده اند با وی بیشتر صحبت کنند.

والله اگر به زن و بچه شمر هم تعرض و ظلم شود ما سکوت نمی کنیم. والله علی علیه السلام در صفین آب را به روی دشمنان خود نبست و انسانیت را زیر پا نگذاشت. والله علی ما فرمود حق دارید بخاطر کشیده شدن خلخال از پای زن یهودی از غصه دق کنید. مگر می شود دم از حسین علیه السلام زد و در مقابل مظلومیت و گرسنگی کودکان فلسطین و یمن و آفریقا و ... سکوت کرد؟ مگر دستور نداریم در برابر ندای یا للمسلمین مظلوم در هر جای جهان بی تفاوت ننشینیم؟ اسرائیل که جای خود دارد در مکتب عدل اسلام حتی اگر یک به ظاهر شیعه ای به ناحق دست روی کودک اهل سنت بلند کند ما طرفدار کودک بی گناهیم. از مولایمان آموختیم کونا  للظالم خصما و للمظلوم عونا.

مگر می شود روی وجدان پا گذاشت؟ حسین بن علی فرمود اگر دین ندارید لااقل آزاده باشید. یعنی دین وجه تکامل یافته فطرت و آزادگی و شرافت است. یعنی حتی اگر لامذهب هم باشید و حسین را گناهکار بدانید نمی توانید حمله به خیمه زن و فرزندانش را توجیه کنید. نمی شود وجدان داشت و آوارگی زن و کودک فلسطینی را دید و گفت به درک! چون سنی هستید حقتان است؛ ما امام حسینی هستیم!! 

حسینی که آزادگان جهان با هر دین و مسلکی او را در طول تاریخ رهبر خود خوانده اند را اینگونه تخریب کنیم، رواست؟

مگر اسرائیل فقط دشمن سنی هاست و با شیعه کاری ندارد؟ همین دیروز در مسجد «بنی‌صالح» در شمال غزه ریختند قرآنها را به آتش کشیدند. قرآن سوزی بارها در اروپا هم اتفاق افتاده. همانطور که خیلی از مسلمین فرق ارتدوکس و کاتولیک را نمی دانند خیلی از غربی ها هم فرق شیعه و سنی را نمی دانند. در همین فلسطین هم شیعیانی زندگی و مبارزه می کنند، چرا از آنها دفاع نمی کنید؟ بزرگان و مردم غزه بارها اعلام کرده اند مبارزه با ظلم را از مکتب عاشورا آموخته اند. اسرائیل جنوب لبنان را گرفت منطقه شیعه نشین نبود؟ صدها هزار شیعه در جریان اشغال عراق به دست آمریکایی ها کشته شدند چرا رگ غیرت تشیع لندنی تکان نخورد؟ دست اسرائیل و آمریکا برسد ایران را تکه تکه نمی کنند؟ در تمام سالهای نبرد با تکفیری های سوریه و عراق که بهترین جوانهای ما پرپر شدند شایان مصلح و امثال او می توانستند ولو به صورت نمادین سلاح در دست گرفته و به جنگ با داعشی ها که از قضا سنی مسلک بودند بروند؛ اما نرفتند و در گوشه عافیت، پول پارو کرده و گاه و بیگاه پارازیتی ول داده اند. تو خیلی دلداده اهل بیتی چرا به جای نام اصلی ات که "علی" است خودت را "شایان" معرفی می کنی؟ 

چقدر حدیث و آیه داریم در ضرورت اتحاد مسلمین، در ضرورت دفاع از مظلوم و مبارزه با جور؟ اگر می شود با آمریکا و اسرائیل و انگلیس متحد بود چطور نمی شود با مسلمانان اهل سنت که مشترکات بیشتری داریم اتحاد داشت؟!

خدا نیامرزد طیف شیرازی را که با تفکیک عقل از منطق دین، اینطور بچه های ساده ما را به خدمت اسرائیل در می آورند.

  • سیدحمید مشتاقی نیا

نقاشی عدالت

سیدحمید مشتاقی نیا | شنبه, ۳ شهریور ۱۴۰۳، ۰۷:۰۴ ق.ظ

پس از ختم پرونده (م.ر)؛ انتظار برای فرجام پرونده (م.ه) | خبرنامه دانشجویان  ایران

 

نحوه برخورد با دانه درشتهای فتنه را دیدید؟ جوانکهای خنگ جوگیر بازی خورده که با شانتاژ دانه درشتها خر شده و به میدان اغتشاش قدم گذاشتند پرونده دار شده و آینده شان تباه گردید؛ اما عناصر اصلی و پشت صحنه می آیند پست های مهم را اشغال می کنند و صدایی هم از مسئولان قضایی و امنیتی شنیده نمی شود. به جای آن جوانهای احمقی که می آمدند جلوی دوربین می گفتند ... خوردیم باید امثال مجید انصاری و ظفرقندی و ... را وادار به ... خوردن می کردید نه آنکه تقدیسشان کنید.

در برخورد با مفاسد اقتصادی هم همین روال حاکم است. بی کس و کارها اسیر دادگاه و زندان می شوند آنهایی که لقمه های بزرگتر برداشتند به پرونده شان رسیدگی خاصی صورت نمی گیرد. مثالش پرونده اختلاس محیرالعقول فولاد مبارکه که به جایی نرسید، ابربدهکاران بانک دی، همدستان اکبر طبری مثل مصطفی نیاز که دارد صاف صاف می چرخد و کار خیر می کند، مثالش آن بابایی که به گفته رییس دادگستری تهران سی هزار میلیارد تومان به شبکه بانکی بدهکار است و با مذاکره! پذیرفته چهل درصدش را پس بدهد. حتی اسمش را نمی آورند که آب توی دلش تکان نخورد و.... بگذریم. از این دست حرفها و مثالها زیاد است. جالبش آنجاست وقتی می گوییم در برقراری عدالت لنگ می زنیم و قانون را با تبعیض پیاده می کنیم و... به عزیزان بر می خورد و تذکر می دهند سیاه نمایی نکنید! نظام اگر اعتماد مردم را نداشته باشد چیزی ندارد.

  • سیدحمید مشتاقی نیا

سرداران ارس

سیدحمید مشتاقی نیا | شنبه, ۳ شهریور ۱۴۰۳، ۰۶:۴۹ ق.ظ

photo_۲۰۱۹-۰۶-۰۸_۰۷-۵۵-۴۵_1iqf.jpg

 

آدم مغروری نیستم.

با خانواده یا دوستان جایی باشم عکس تکی نمیگیرم.

از انتشار عکسهای شخصی هم خوشم نمی آید.

اما اینجا واقعا احساس غرور کردم.

امروز سالگرد شهادت سه سرباز پاک وطن در مرز جلفاست سوم شهریور 1320. شهیدان «سرجوخه مصیب ملک محمدی»، «سید محمد راثی هاشمی» و «عبدالله شهریاری» به رغم آن که دستور عقب نشینی داشتند میدان را خالی نکردند و داوطلبانه دو شبانه روز مقابل ارتش متجاوز روس در مرز ارس (نخجوان- آذربایجان) مقاومت کرده، جانانه جنگیدند و به شهادت رسیدند. رضاشاه که فرمانده کل قوا بود از مسئولیتش شانه خالی کرد؛ اما آنها که در نقطه صفر مرزی بودند، نه گریختند و نه تسلیم شدند. معروف است فرمانده تیپ ارتش روس وقتی این منطقه را تصرف کرد و متوجه شد دو روز فقط با همین سه نفر جنگیده، درجه هایش را کند و روی دوش سرجوخه ملک محمدی گذاشت. دستور داد نیروهایش به آنها ادای احترام نموده و سلام نظامی بدهند. بعد سپرد از اهالی منطقه بیایند پیکر این سه جوان رعنا را با آداب اسلامی به خاک بسپرند. روحشان شد. این بچه ها اگر بودند به خیل رزمندگان و شهدای دفاع مقدس می پیوستند. مرد باید غیرت داشته باشد. ایستاده زندگی کند و ایستاده بمیرد. یاد همه شهدای سرافراز کشورمان که تا آخرین لحظه مردانه ایستادند و جنگیدند و پا پس نکشیدند گرامی. یاد شهید خلعتبری، ماشاءالله پیل افکن، اقبالی دوگاهه و...

خیلی از مردم خطه ارس اطلاع یا توجه چندانی به مزار این سه مرزبان شهید ندارند. راننده آژانسی که ما را به این نقطه برد بازنشسته نیروی انتظامی بود. از کار ما خوشش آمد. با بچه های من ایستاد و عکس گرفت و اصرار داشت کرایه نگیرد که البته به زور تقدیمش کردم. پنج شش سال از این سفر تاریخی می گذرد. هنوز حس شعف و غرور از زیارت مزار این سه جوان رشید را در وجود خود حس میکنم. امیدوارم دستگاههای فرهنگی به معرفی قهرمانان ملی توجه بیشتری نشان دهند. حدود یکماه پیش در موزه کلیسای وانک وقتی دیدم عزیزان ارامنه برای قاتل خون آشامی چون یپرم خان که در شهادت شیخ فضل الله نوری و یاران ستارخان و باقرخان و مردم مسلمان و ارمنی همدان و کرمانشاه و... نقش مستقیم داشت تندیس ساخته اند آهی از سر درد و حسرت کشیدم. 

  • سیدحمید مشتاقی نیا

متهم چو متهم ببیند خوشش آید!

سیدحمید مشتاقی نیا | جمعه, ۲ شهریور ۱۴۰۳، ۰۱:۰۷ ب.ظ

photo_2024-08-23_01-00-35_jxwu.jpg

 

تاجگردون، حاشیه دار ترین نماینده مجلس از ظفرقندی حاشیه دارترین وزیر کابینه تعریف و تمجید کرد و گفت: بین وزرای پیشنهادی، ظفرفندی ممتاز بود!

باید عرض کنم تو هم ممتازی عزیزم! تا وقتی مملکت قوه قضاییه نداشته باشه و نهادهای امنیتی دنبال نخود سیاه باشن همه تون ممتازین.

  • سیدحمید مشتاقی نیا

اردک در اتوبوس!

سیدحمید مشتاقی نیا | جمعه, ۲ شهریور ۱۴۰۳، ۰۷:۲۵ ق.ظ

 

طرفدار نگهداری از حیوانات خانگی هستم البته در اتاق، نه؛ حیاط یا بالکن.

این شهروند محترم هم خوش سلیقه است و به جای نگه داری از سگ و گربه، حیوانی به درد بخور را انتخاب نموده و حتی آن را با خود سوار اتوبوس شهری کرده است. برای نظافت محیط هم البته ابتکاری جالب به کار بسته که در تصویر می بینید. خودم عاشق نگهداری مرغ و جوجه هستم و اگر شرایطش برایم فراهم شود مثل گذشته از این کار استقبال خواهم کرد.

  • سیدحمید مشتاقی نیا

ما با مسئول دزد مخالفیم

سیدحمید مشتاقی نیا | پنجشنبه, ۱ شهریور ۱۴۰۳، ۱۲:۲۴ ب.ظ

photo_2024-08-22_00-18-03_2tyc.jpg

photo_2024-08-22_00-18-17_89ku.jpg

photo_2024-08-22_00-18-23_5mcg.jpg

photo_2024-08-22_00-18-29_gdtn.jpg

photo_2024-08-22_00-18-35_kyiu.jpg

 

جناحها می آیند و می روند. برای ما فرقی نمیکند کدام جناح روی کار است. نظام دیوانسالار خواسته یا ناخواسته دارد به نظام امت و امامت لطمه وارد می کند. ته مایه جمهوریت منوط به حضور سیاسی جوانان انقلاب است که کفتارها می خواهند آن را هم زدوده و کار نظام را یکسره کنند.

در همه دولتها شاهد حضور افراد بدنام و بدسابقه نیز بوده ایم، در بعضی دولتها بیشتر. حضور متهمان اقتصادی در مناصب دولتی باعث بی اعتمادی مومنان به سلامت نظام و بی اعتباری نهادهای قانونی خواهد شد حتی اگر رییس عدلیه به روی مبارکش نیاورد، رییس مقننه چشمک بزند و رییس مجریه اصلا توی باغ نباشد. ما با مسئول دزد مخالفیم چه دزدهای مادی که از طریق رانت و باندبازی و ویژه خواری جیب مردم را خالی می کنند چه سارقان معنوی که با شیطنتهای مدیریتی خود تیشه به ریشه باورهای ملی و مذهبی جامعه می زنند. همچنان در مبارزه با مظاهر زر و زور و تزویر ایستاده ایم. با کسی تعارف نداریم و به حول و قوه الهی خسته و نومید نخواهیم شد. وضعیت لابی گر و شرکت سهامی دولت جدید، خیلیها را به طمع انداخته است.

  • سیدحمید مشتاقی نیا

صرفا برای پز

سیدحمید مشتاقی نیا | پنجشنبه, ۱ شهریور ۱۴۰۳، ۰۵:۱۶ ق.ظ

تصویر عجیب و غریب از فیش رستوران علی دایی!

 

یک بابایی رفته است رستوران علی دایی در شمال شهر تهران، عکس فیش پرداختی را منتشر کرده که حتی آب معدنی و ماست خیار را به او گران فروخته اند و قیمت غذاها نجومی است و... 

با علی دایی کاری ندارم، درست یا غلط بودن قیمت گذاری غذا هم همینطور؛ اما خدایی اش چقدر از این رستورانها و هتلها در کشور وجود دارند که اتفاقا چون مشتری دارند به کارشان ادامه می دهند. مثلا چرا آدم وقتی می تواند در هتلی مرتب و تمیز با قیمت شبی دو میلیون تومان بخوابد (که همان هم البته از توان مردم عادی خارج است) میرود هتلی با قیمت شبی ده میلیون تومان؟ چقدر پول به خاطر پز دادن و لاکچری بازی هدر می رود. بماند همین افراد که اینطور ریخت و پاش می کنند بیست جور نسخه برای توجه به محرومان می پیچند. حتی اگر بپذیریم جامعه حالاحالاها از نظام طبقاتی اقتصاد و معیشت و رفاه خارج نخواهد شد عقل و انصاف ما انسانها چگونه می پذیرد برای کاری که انجامش توجیه معقولی ندارد وقت یا پول خود را هدر بدهیم؟

  • سیدحمید مشتاقی نیا

حرفی برای گفتن

سیدحمید مشتاقی نیا | چهارشنبه, ۳۱ مرداد ۱۴۰۳، ۰۸:۵۴ ق.ظ

 

حدود بیست سال پیش کتاب ده گفتار شهید مطهری را خواندم و از آن بهره بردم. اخیرا دوستی این کتاب را به من هدیه داد. دوباره هوس کردم آن را بخوانم و خدا میداند چقدر لذت بردم. نسبت به همه آثار شهید همین نگاه را دارم. چقدر تفاوت است بین یک شخصیت متفکر با افرادی که صرفا نویسنده و محقق و مجتهد و مولفند. آثار شیخ مرتضی متعلق به دهه های چهل و پنجاه است اما هنوز برای مسائل روز پاسخگو و کارآمد هستند. مطهری هم مجتهد بود؛ اما یک قدم بالاتر از اجتهاد، متفکر بود برای همین نیازهای زمانه را شناخت و برای رفع آن تلاش کرد. از دیگر نکات جالب توجه آثار مطهری اشراف او به ادبیات فارسی و استفاده به جا از اشعار و مثل هاست. گاه در جایگاه یک منبری و واعظ، مکشوفه ای علمی و فکری را با بهره گیری از ظرایف ادبی برای مخاطب جا می اندازد. خدا مانند او را بیشتر کند. فرصتی دست بدهد یکبار دیگر همه آثار او را مرور خواهم کرد.

  • سیدحمید مشتاقی نیا

شاهد از غیب

سیدحمید مشتاقی نیا | چهارشنبه, ۳۱ مرداد ۱۴۰۳، ۰۸:۴۴ ق.ظ

درست همان روزی که ارشاد گیر داد در کتابت ننویس بعضی ائمه جمعه جاه طلبند، دوستی زنگ زد که از دفتر امام جمعه با او تماس گرفته اند چون فلان برنامه فلان شب هیات شما مورد استقبال مردم قرار خواهد گرفت، سخنرانی سخنران که از مدتها قبل هماهنگ شده بود را لغو کرده و حاج اقا را به جای او بیاورید!

البته جاه طلبی مصادیق مختلفی دارد. ضمن احترام به اکثریت ائمه جمعه ای که اهل خدا و معتقد به آخرت و ملتزم به مبانی انقلاب هستند نمیشود باندبازی و قدرت طلبی و فامیل گرایی و دنیاپرستی بعضی ائمه جمعه را نادیده گرفت.

  • سیدحمید مشتاقی نیا

شهود کذاب

سیدحمید مشتاقی نیا | سه شنبه, ۳۰ مرداد ۱۴۰۳، ۰۶:۵۶ ب.ظ

شهادت دروغ و مجازات آن - حکم مجازات در کلانتری و دادسرا

 

بارهاست که میشنوم یکی می رود عده ای را اجیر می کند در قبال مبلغی پول یا وعده ای خاص، بیایند به نفع او و بر ضد دیگری در دادگاه شهادت دروغ بدهند قاضی هم به استناد ادعای شهودی که پست فطرانه دست بر قران نهاده و سوگند ناروا می خورند، حقی را ناخواسته ناحق می کند. این موضوع بسیار رنج آور و تأثر برانگیز است. در زمانه ای که نه تنها بی دینی بلکه بی قیدی و لاابالی گری و تعهد گریزی در قبال اصول انسانی و وجدانی نیز به برکت حاکمیت فضای مجازی و سلبریتی گرایی به امری عادی بدل گشته و قبح ناجوانمردی و بی شرافتی از هم گسیخته برای اعتماد به شهادت شهود باید قواعد سختگیرانه تری را پیش بینی نمود.

  • سیدحمید مشتاقی نیا

ایران زیبا

سیدحمید مشتاقی نیا | سه شنبه, ۳۰ مرداد ۱۴۰۳، ۰۶:۴۵ ب.ظ

photo_2024-08-20_06-22-45_msyn.jpg

 

مناطق مختلفی از ایران را دیده ام البته هنوز نه همه جا را. در این میان سه نقطه کشور برایم شعف انگیز و خاص بود. یکی اش شهر زیبای مرزی جلفا در آذربایجان شرقی با کلیسای تاریخی سنت استپانوس و آبشار بی نظیر آسیاب خرابه، یکی اش غار (چال) نخجیر در شهر دلیجان استان مرکزی که غاری زنده و شورانگیز است. روستای ییلاقی فیلبند بابل در مازندران که البته گذرگاه خودرویی آن از شهر آمل است نیز یکی دیگر از معجزات طبیعت ایران زیباست. روستایی در بالای ابرها که در اوج تابستان طاقت فرسا، شبهایی خنک دارد. در حالی که در پایین کوه از گرمای شرجی شمال خیس عرق میشوی یک ساعت و اندی بعد در بالای کوه باید لباسی زمستانی بپوشی و شبها از بخاری استفاده کنی. دلم میخواهد مردم ایران دیدنی های سرزمین خودشان را ببینند. به خصوص قشری که حاضرند برای سفرهای خارجی در حد میلیارد هزینه کنند اما هنوز جاذبه های خیره کننده گردشگری کشورشان را از نزدیک ندیده اند.

  • سیدحمید مشتاقی نیا

نگاه چپ!

سیدحمید مشتاقی نیا | سه شنبه, ۳۰ مرداد ۱۴۰۳، ۰۶:۳۴ ب.ظ

حاج آقای عزیز، خب برای آدم سوءتفاهم می شود. مواردی خیلی خیلی کمتر از مشکلات و مسائلی که بعضی وزرا در پرونده شان داشتند را بچه های حزب اللهی منتقد داشتند همکاران شما برایشان زدند، صلاحیتشان را برای مسئولیتهایی خیلی خیلی کوچکتر رد کردند، آن وقت الان همه حضرات بعضا با سوابق مشعشع حمایت و دخالت در فتنه و خیانت برای تصدی جایگاهی مهم تأیید میشوند همزمان شما هم وزارتت برای چهارسال بعد تمدید میشود. به ما حق بدهید کمی چپ چپ نگاهتان بکنیم!

  • سیدحمید مشتاقی نیا

محافظه کاری بس است!

سیدحمید مشتاقی نیا | جمعه, ۲۶ مرداد ۱۴۰۳، ۱۰:۱۱ ب.ظ

انگشتر عقیق در دست راست بگذاری؟ خوب این را که همه می بینند!

نماز را با نوافلش بخوانی؟ همه مطلع می شوند!

پیشانی ات را موقع سجده، بر خاک بگذاری؟ این هم که به چشم دیگران می آید!

بسم الله الرحمن الرحیم نماز را بلند بگویی؟ همه می شنوند!

زیارت اربعین بروی یا بخوانی؟ اربعین، خودش یعنی یادآوری. یعنی به اول قصه برگردی یادت نرود اصل ماجرا چیست. کاروان اسارت روحت به نقطه آزادی بازگشته و مسیر را از نو آغاز کند و پیام بری کنی برای همه تاریخ.

این پنج خصلت را پدر بزرگوار امام زمان از خصائص مومن برشمرده است. یعنی عصر تقیه به اتمام رسید. مومن از ابراز عقیده اش نباید بیمی داشته باشد. یعنی جامعه بفهمد تو چه عقیده ای داری و قرار است چه راهی را بپیمایی. منتظر ظهور ابایی از بیان اندیشه اش ندارد، ابایی از متفاوت بودن ندارد، نمی ترسد بگوید راهش چیست. همرنگ جماعت نمی شود. یعنی و ذکّرهم بِایّام الله، یعنی و مَن یُعظّم شعائرالله فانهّا من تقوی القلوب... کاری کنید همه شهر بفهمد مسیر حق چیست. همه جا رائحه دین و شریعت و معرفت پراکنده شود. 

مومن از جنگ روانی دشمن نهراسیده و عقب نمی نشیند.

  • سیدحمید مشتاقی نیا

چقدر تو زیبایی پسر!

سیدحمید مشتاقی نیا | جمعه, ۲۶ مرداد ۱۴۰۳، ۰۶:۰۳ ق.ظ

ای دل مباش یکدم خالی ز عشق و مستی

 

از حدود چهل هزار اسیر آزاد شده ایرانی در عراق بیش از نیمی از آنها مفقودالاثر بودند. یعنی نامشان در صلیب سرخ ثبت نشد و خانواده هایشان از زنده بودن آنها خبر قطعی نداشتند. طبعا این اسرا بیشتر در معرض خطر قرار دارند و هر آن دشمنی به خباثت حزب بعث میتواند به راحتی هر بلایی را سرشان در بیارود که سر بعضی ها در آورد. اسرای مفقودالاثر بیشترین تنگناها و فشارهای روحی و جسمی را تحمل کردند اما حتی اسرایی که نامشان در صلیب سرخ ثبت شده و گاهی و با خانواده هایشان نامه نگاری داشتند از سرنوشت خود بی اطلاع بودند. اینکه آیا روزی می رسد که بالاخره آزاد شده و به میهن خویش بازگردند یا نه؟ بارها هم عراقی ها وعده پوچ آزادی و تبادل می دادند تا اینگونه فشار بیشتری را بر اعصاب و روان اسرا تحمیل نمایند.

بسیاری از این اسرا به خصوص در اردوگاههای ده تا بیست و نیز ملحقات اردوگاههای تکریت و زندانهای الرشید و استخبارات، گاه آرزوی نوشیدن آب خنک، استفاده کامل از آفتاب و دیدن آن طرف دیوار را داشتند. یک فضای سبز معمولی برایشان حسرت بود، حمام و سرویس بهداشتی راحت، غذایی که یکبار سیرشان کند، بهداشت و لباس کافی و... یکبار فرمانده یکی از اردوگاهها فرزند خردسالش را با خودش به داخل آورد. اسرا جمع شدند و از اینکه بعد از سالها چشمشان به یک کودک افتاد ذوق زده و خوشحال شدند...

حالا شما می رفتی وسط این اسرا بهشان می گفتی روزی همه تان آزاد می شوید که هیچ، راه کربلا باز می شود که هیچ، صدام سقوط می کند که هیچ، حدود سه دهه بعد اوضاع به گونه ای می شود که می توانید با زن و بچه هایتان بیایید عراق در آرامش و امنیت کامل پیاده روی کنید، عراقی ها از شما پذیرایی کنند. می توانید حتی به بغداد رفته و در خیابانهای آن قدم بزنید و بستنی بخورید و... شاید خیلی هایشان پوزخندی از سر تمسخر و ناامیدی تحویلتان می دادند و شما را افسانه سرایی ماهر خطاب می کردند. مگر این تخیلات در باور کسی می گنجید؟ الله اعلم.

چه کسی می داند آینده چه می شود؟

1- برای همه فروض پیش رو و حوادث پر فراز و نشیب و محتمل آینده باید آماده بود و برنامه داشت.

2- رویاپردازی هم شیرین است. اگرچه نباید به آن دل بست.

3- به خدا باید اعتماد داشت. خدا خدای معجزه هاست.

4- چقدر امید زیباست.

راستی زائران کربلا، یادتان باشد همه شهدا آرزوی زیارت اباعبدالله را داشتند. محمدرضا کتابی در وصیتنامه اش نوشت دوست دارم کربلا که آزاد شد کنار بارگاه آقا چایخانه بزنم و از زائرانش پذیرایی کنم. محمد مصطفی پور روی سینه اش نوشت آنقدر غمت به جان پذیریم حسین تا قبر تو را بغل بگیریم حسین، تیر درست روی همین نقطه فرود آمد. سید حسن علی امامی در آبهای اروند دوربین انداخت و گفت کربلا را می بینم. علی اصغر خنکدار ایستاد و گفت مگر نمی بینید امام حسین آمده است. سید محمد میرزازاده هم لحظات آخر دستش را روی سینه گذاشت گفت آقا تشریف آورده سلام داد و رفت... نامردی نکنید. می روید کربلا یاد این بچه ها باشید. عشاق حقیقی اباعبدالله را فراموش نکنید.

  • سیدحمید مشتاقی نیا

اتفاقی تکان دهنده در کره

سیدحمید مشتاقی نیا | پنجشنبه, ۲۵ مرداد ۱۴۰۳، ۰۹:۵۹ ب.ظ

خودکشی بیش از ۶ هزار نفر در کره جنوبی فقط در ۵ ماه / تاثیر پدیده عجیب کپی کردن خودکشی (عصرایران)

 

در پنج ماه نخست سال میلادی اخیر، بیش از شش هزار نفر در کره جنوبی خودکشی کردند. چرا؟ بخش قابل توجهی از آنها به خاطر تقلید از یک چهره معروف کره ای که خودش را کشت دست به این کار زدند. این خبر را وزارت بهداشت کره جنوبی اعلام کرد.

سلبریتی ها را دست کم نگیرید. اعتیاد یک چهره معروف، نوع لباس پوشیدنش، شوخی هایش، لاکچری بازی هایش و... می تواند روی صدها نفر تأثیر بگذارد. مهم است چه کسانی در جامعه، بزرگ و الگو می شوند.

  • سیدحمید مشتاقی نیا

تبریک تولد یک دوست

سیدحمید مشتاقی نیا | پنجشنبه, ۲۵ مرداد ۱۴۰۳، ۰۷:۵۴ ب.ظ

گل زیبا در طبیعت ژیبا

 

27 مرداد تولد یکی از دوستان خوب من است. از قضا با عنایت شهدا مقدر شد همین روز مسافر حریم دلربای اباعبدالله و زائر کوی اربعین باشد؛ چه هدیه ای از این بالاتر؟ امیدوارم در دامان امام عشق علیه السلام تولدی دوباره را تجربه کند، روحش از نو بشکفد و طراوت ازلی خویش را بازیافته و تا در کالبد تن است شیدای طریقت رستگاری و تشنه جام طهور وصال باشد. ما جامانده قافله نوریم و دلتنگ آغوش پر حلاوت یار. ما عاشورا زاده ایم و سربدار مسیر زلال عشق و حماسه و ایثار. خدا عاقبت دوستانش را جز با شهادت رقم نخواهد زد. مقارنت زاد روز او و پای نهادنش در حریم دلدار را به فال نیک باید گرفت. باشد که نوید تقارن میلادش با رائحه وصلت و شکوفایی گل وجودش در آستان صداقت و سعادت و شهادت باشد. 

دعای خیر را از پدرمان علی بیاموزیم که فرمود: و أنا أسألُ اللّه َ بسَعَةِ رَحمَتِهِ و عَظیمِ قُدرَتِهِ على إعطاءِ کُلِّ رَغبَةٍ ، ··· أن یَختِمَ لی و لکَ بالسَّعادَةِ و الشَّهادَةِ.

  • سیدحمید مشتاقی نیا

یاد حسین در نجف

سیدحمید مشتاقی نیا | پنجشنبه, ۲۵ مرداد ۱۴۰۳، ۱۰:۳۰ ق.ظ

photo_2024-08-14_22-27-45_b2tz.jpg

 

نجف ثوره العشرین/ به یاد آزاده عدالتخواه مرحوم محمد حسین منصف

ارسالی استاد سید سجاد ایزدهی

  • سیدحمید مشتاقی نیا

خدا ما را هم بیامرزد

سیدحمید مشتاقی نیا | پنجشنبه, ۲۵ مرداد ۱۴۰۳، ۰۷:۴۹ ق.ظ

چند روز پیش در تابناک خواندم آیت الله نکونام به رحمت خدا رفت. یکسری خاطرات در ذهنم مرور شد. خدایش بیامرزد. سالها پیش که دستگیرش کردند مطلبی درباره اش نوشتم دوست و دشمنش به من اعتراض کردند. این بار گفتم چیزی ننویسم. البته نسل مخاطبان وبلاگ جابجا شده. دوستان جدید، مطالبی که دوستان قدیم خوانده اند را نخوانده اند.

صبح رفتم نانوایی. کنار در مسجد محل دیدم اعلامیه ترحیمش را زده اند. نوشته اند آیت الله العظمی...! روحش شاد ما که بخیل نیستیم. اساسا روال حوزه اینطور است. شاگردها دوست دارند از استادشان قدیس بسازند و بعد به همین مناسبت، خودشان را هم به دلیل اتصال به او بالا بکشند. نوش جانشان.

گفتم چیزی ننویسم. نمی شود که. نویسنده ها مرض نوشتن دارند. حسی شبیه ولع و بی تابی دختران مجرد سن بالا که دنبال جنس مخالفی می گردند یک ریز حرف بزنند و چت کنند...

راستش قلقلکم آمد این حرفها را برای تاریخ بنویسم. شاید گوشه ای ماند.

آن موقع که مرحوم را دستگیر کردند بعضی دوستان عدالتخواه برای دفاع از او در فیضیه تجمع کردند که یکسری شان دستگیر شدند. من زیاد موافق این موضوع نبودم. معتقدم عدالتخواهی اگر می خواهد هزینه بدهد جایی و برای کسی باشد که در راه عدالت هزینه داده است.

بعضی شاگردان نزدیک مرحوم، اسم مرا از دوستان شنیدند و آمدند در خانه ام. چندبار با آنها نشستم. ارادت عجیب مرید و مرادی شدید نسبت به استاد خود داشتند. او را یک متفکر جامع الاطراف می دانستند که در همه زمینه ها حرف و راه حلی برای ارائه دارد. خیلی هم کتاب نوشته بود. بسیاری از کتابهایش را آوردند من خواندم. فهمیدم متفکر نیست اما خب، اهل علم و دارای ذهن پر تکاپوست.  رساله هم نوشته بود. طبابت هم میکرد. همان ایام گویا در زندان سکته کرده بود. یکی از مریدانش می گفت او قدرت دارد به مرگ خودخواسته، ارادی، مصلحتی، نمایشی (اصطلاح اصلی اش را یادم رفت) در بیاید. روحش را از بدن جدا کرده و بعد از مدتی بدان بازگردد.

در کتابهایش توصیه عجیبی بر ارتباط با اجنه داشت. میگفت طلاب از این طریق میتوانند مشکلاتشان را حل کنند. از خاطرات خودش در ارتباط با اجنه می گفت. اینکه دوبار توانسته است با کمک اجنه از دست ماموران ساواک بگریزد. اما گویا با همان اجنه نتوانست از دست ماموران وزارت اطلاعات بگریزد. شاید اجنه هم جذب سیستم شده اند. این یک تکه را من گفته ام آن بنده خدا نگفت. او حتی متوجه نشد وقتی کسی به عنوان خبرنگار و مصاحبه گر مرکز اسناد می آید خاطراتت را ضبط میکند اما منتشر نمی کند یعنی حواست باشد روی تو تور پهن کرده اند.

می گفت از کودکی پرده اسرار غیب از مقابل دیدگانش برداشته شد. رکوع و سجده ستونهای مسجد را می دیده. در گذر از قبرستانها ارواح مردگان را هم می دیده. در قبرستان مسلمین نور بود اما بین ارواح کدورت وجود داشت. در قبرستان مسیحیان ظلمت حکمفرما بود ولی ارواح با هم سر دوستی داشتند. این حرفها را البته عرفا به طور معمول عیان و بیان نمی کنند.

درباره ریشه کنی فقر پیشنهاد داده بود موقوفات امامزادگان را بین فقرا پخش کنند. خب برادر من، اینطوری که دیگر چیزی برای فقرای نسلهای بعد نمی ماند. همه که از اول فقیر نبوده اند. خیلی ها هم اساسا توان مدیریت اقتصادی ندارند. خیلی ها صرفا احساس فقر دارند... این حرفها را در صف تاکسی و اتوبوس و نانوایی هم میشنویم. راهکار عالمانه و متفکرانه ای که نیست.

خدایش بیامرزد. این حرفها باعث نمی شود بگویم برخوردی که با او صورت گرفت درست و عادلانه بود. استادی می گفت از او و دوستانش کمک خواسته اند قانون یا حکمی پیدا کنند ارتباط با اجنه، طبابت بدون مجوز، نشر کتاب بدون تایید ارشاد را پرونده سازی کنند...

یکی از مریدانش می گفت هاشمی رفسنجانی پرینت درسهای خارج آقا را داد محسن رضایی آورد قم برای مرحوم و تشویقش کرد به نقد و رد آن، مرحوم نپذیرفت.(من این ادعا را رد یا تأیید نمیکنم، ممکن است راست باشد یا دروغ.) مرحوم گفت مرا وارد این دعواها نکنید. اما چو انداختند بین بزرگان. بگذریم. من آن موقع هم شنیدم در محافل بالا دستی روحانیت تهران مطرح شده یکنفر در قم دارد یال و کوپالی بهم میزند و داعیه بزرگی و زعامت دارد و...

آن موقع دادگاه ویژه، خیلی از بچه های حزب اللهی حوزه را هم اذیت میکرد. الان اوضاع عوض و خیلی بهتر شده. بسیاری از قضات جوان از بطن طلاب انقلابی و دلسوز و مستقل هستند.

این موضوع را هم ولش کنید، کش ندهید به ما چه. به هر حرفی که نباید توجه کرد. کلا تجربه ثابت کرده اگر به جایی وابسته نیستید بیخود وارد مجادلات و کش مکش های سیاسی نشوید. خیلی ها آن بالا بعدها با هم کنار می آیند. آها یادم آمد. رفیقی داشتیم در بابل بچه رزمنده و چپ گرا بود. یکهو شد شهردار رویان و جذب راست اما کلا از سیاست کشید کنار. پرسیدند چرا؟ گفت ویلاهای اطراف را نگاه کنید. مال صاحبان و برجستگان جناح هاست که صبح تا شب در سلام و رسالت به هم می پرند. ما سادگی میکنیم بخاطر آنها روی هم تیغ می کشیم و مکدر میشویم. ولی همانها آخر هفته اینجا جمع می شوند با هم جوج می زنند و به ریش ما میخندند.

گور پدر سیاست. بچه های من درستان را بخوانید و راه خودتان را بروید.

  • سیدحمید مشتاقی نیا