نهادهای فرهنگی علیل!
جوان معلولی را دیده بودم سالها پیش در کاروان پیاده مرحوم ابوترابی در مشهد. این پسر معلول از تهران با پای پیاده آمده بود. شهریار بیژنی که از نخبگان علمی کشور است زیر بغل او را گرفته بود و آهسته پا به پایش می آمد. من البته از مشهد به این دوستان ملحق شدم و توفیق همراهی در این مسیر طولانی را آنهم در گرمای تابستان نداشتم.
پسر معلول که اهل تهران بود درباره فعالیتهای فرهنگی اش می گفت. کی؟ تابستان سال 76 بود. او حتی در حرف زدن هم مشکل داشت تعریف کرد که رفته است این طرف آن طرف بانی یپدا کرده، ماشین تایپ خریده و شروع کرد به تایپ وصایای شهدای محل. پرسیدم چرا؟ گفت خواستم کاری برای شهدا کرده باشم.
راستش را بخواهید آن موقع کارش برایم سبک و کم اهمیت به نظر آمد. الان 25 سال از آن ماجرا می گذرد. امکانات فرهنگی و رسانه ای خیلی پیشرفت کرده است. اما جالب است هنوز هم گاهی برای تهیه تصویر یا وصیت یک شهید که معمولی ترین یادگار اوست دچار مشکل و زحمت میشویم چه برسد به آشنایی با سیره و خاطراتش. درباره بعضی شهدا هر چه در اینترنت جستجو کنیم بی فایده است. گاه حتی پایگاههای بسیج هم نسخه ای از وصیت شهدای محل ندارند.
حالا خوب است دفاع مقدس را گنج می دانیم و شهدا را قهرمان و الگو. ارزش تجربیات گرانسنگ دوران دفاع مقدس که امروز در عرصه های مدیریتی و ... کشور کارساز است بارها به اثبات رسیده اما آیا شأن و جایگاه این شهدا که از همه دلبستگی های مادی خود برای خدا و نجات ملت گذشتند آنقدری نیست که دهها موسسه و متولی دستگاههای عریض و طویل فرهنگی کشور در حد تهیه آرشیو و انتشار تصویر و وصیت آنها حرکتی از خود نشان بدهند؟ در خلأ حضور و دلسوزی نهادهای نفت خور بی مصرف و علیل، فعالان مستقل فرهنگی باید قدمی در این راستا بردارند.