شهادت از نگاه سهروردی
رساله لغت موران (1) در دوازده فصل کوتاه سازماندهی شده و در واقع دوازده داستان کوتاه و گاه چند سطری است. آنچه در پی میآید بازنویسی داستان ششم رساله لغت موران است که دیدگاه سهروردی را نسبت به «شهید و شهادت» نشان میدهد.
رابطه خفاشها با آفتاب پرست تیره و تار شده بود. شده بودند دشمن خونی هم. به قول معروف سایه هم را با تیر میزدند، تا سرانجام بعد از اینکه یک دعوای خونین بین آنها اتفاق افتاد، رؤسای خفاشها شبانه محفلی تشکیل دادند تا یک نقشه حسابی و دقیق برای مجازات آفتاب پرست پیدا کنند. هر کدام از خفاشها هر چه به ذهنش رسید گفت. شب از نیمه گذشته بود، بالاخره به این نتیجه رسیدند که فعلاً باید آفتاب پرست را زندانی کنند تا سر فرصت تصمیم بگیرند که چطور او را مجازات کنند.
خفاشها شب از نیمه گذشته، آرام و بی سر و صدا خانه آفتاب پرست را محاصره کردند و در یک حمله غافلگیرانه او را که از همه جا بی خبر و غرق خواب ناز بود دستگیر کردند و با طناب بستند و در یک جای تاریک حبس کردند. سحر نشده، خفاشها دوباره دور هم جمع شدند تا این بار قاطعانه تصمیم بگیرند و آفتاب پرست را به اشد مجازات محکوم کنند. آنها پس از بحث و بررسی فراوان تصمیم نهایی را گرفتند: مرگ آفتاب پرست!
خفاشها بلافاصله حکم و نحوه اجرای حکم را به آفتاب پرست اعلام کردند؛ خودت را برای مرگ آماده کن! بعد از طلوع خورشید، در بیابانی بی آب و علف، مقابل تابش شعلههای داغ آفتاب قرار میگیری تا کور شوی و بی جان.
آفتاب پرست عاشقانه زمزمه کرد:
اقتلونى یا ثقاتى/ إنّ فى قتلى حیاتى
و حیاتى فى مماتى / و مماتى فى حیاتى (2)
او مشتاقانه لحظه شماری میکرد تا خورشید طلوع کند.
آفتاب تا سینه آسمان بالا آمده بود که خفاشها با سنگ و چوب به سراغ آفتاب پرست آمدند تا به زور او را از کنج زندان تاریک و نمناک بیرون کنند و در برابر تیغه های کشنده خورشید قرار بدهند. آفتاب پرست همینکه چشمش به آنها افتاد، متین و آرام گفت: من خود به استقبال مرگ میروم «وَ لا تَحْسَبَنَّ الَّذِینَ قُتِلُوا فِی سَبِیلِ اللَّهِ أَمْواتاً بَلْ أَحْیاءٌ عِنْدَ رَبِّهِمْ یُرْزَقُونَ، فَرِحِینَ بِما آتاهُمُ اللَّهُ مِنْ فَضْلِهِ؛ نپندارید که شهیدان راه خدا مردهاند بلکه زنده به حیات ابدى شدند و در نزد خدا متنعم خواهند بود، در حالى که خدا به آنچه از بخشش و احسان خود به آنان عطا کرده شادمانند.» (3)
--------------------------------------------------------------------------------
(1). رساله لغت موران را شیخ اشراق به درخواست دوستى که خواهش کرده بود تا سهروردی چند کلمهای راجع به «روش سلوک» بنویسد، به فارسی نگاشته است. این کتاب در صفحه 295 جلد سوم از مجموعه چهار جلدی مصنفات شیخ اشراق، که توسط مؤسسه مطالعات و تحقیقات فرهنگى تهران، در سال 1375 هجری شمسی به تصحیح و مقدمه هانرى کربن و سید حسین نصر و نجفقلى حبیبى چاپ شده است. رساله «لغت موران» با ترجمه انگلیسى در کتاب اشپیس «سه رساله در تصوّف» مبتنى بر نسخه ایاصوفیه شماره 4821، نیز چاپ شده است. همچنین این رساله به صورت مستقل به کوشش حسین مفید توسط انتشارات مولی نیز منتشر شده است؛ر.ک:مجموعه مصنفات شیخ اشراق، مقدمه، ص 54
(2). هم مضمون با این بیت:
آزمودم مرگ من در زندگى است
چون رهم زین زندگى پایندگى است
این شعر اینگونه هم نقل شده است:
اقتلونى اقتلونى یا ثقات
إنّ فى قتلى حیوة فى حیوة
ر.ک: جذوات و مواقیت، میر محمد باقر داماد، تصحیح و تعلیق از على اوجبى، تهران، میراث مکتوب، 1380، ص 79
(3). سوره آل عمران، آیه 169 و 170؛ در جغرافیای عرفانی – فلسفی شیخ اشراق، نور نماد وجود و تاریکی نماد عدم است، به همین جهت او به خداوند نورالانوار میگوید. در این داستان هم خفاشها نماد تاریکی و نیستی و آفتاب پرست نماد روشنایی و هستی و عشق به نور است.