ساختار امامت جمعه می تواند فسادخیز باشد؟
فردی را به عنوان بزرگ یک شهر منصوب می کنند که موظف است نقش رهبری معنوی و فکری جماعتی را در جغرافیایی مشخص برعهده بگیرد.
این مسئولیت بزرگ در حالی واگذار می شود که او اختیار و مکنتی ندارد یعنی هیچ اداره و صاحب منصبی موظف به همکاری و همراهی با امام جمعه نیست و هیچ بودجه خاصی در اختیار امام جمعه قرار نمی گیرد.
یا امام جمعه باید چهره ای محبوب و کاریزما داشته و از ابهت و وجاهتی برخوردار باشد که رودربایستی با او منجر به تبعیت و همراهی با وی شود، (که مدت هاست چنین چهره هایی کمتر برای این مسئولیت انتخاب می شوند)
یا باید بپذیرد که محدودیت های دست و پا گیر راه را برای فعالیت های راهبردی او بسته و چاره ای جز اکتفا به موعظه و خطابه ندارد؛
و یا در صورت علاقمندی به نقش آفرینی اجتماعی و درعین حال محرومیت از جایگاه معنوی و اقتدار اجتماعی، متوسل به بهره گیری از روش های دیپلماتیک در تقویت ارتباط با صاحبان قدرت اعم از مسئولان ادارات و یا طبقه ثروتنمد گردد که در این صورت مجبور است چشم خود را نسبت به بعضی کژ روی ها بسته و یا خدای ناکرده خودش نیز آلوده زد و بندها شود.
این که می بینیم بعضی از ائمه جمعه از رسالت نهی از منکر در مقابل مسئولان متخلف سر باز زده و یا همنشین تعدادی از ثروتمندان و تاجران بدنام شده اند شاید یک علت اساسی اش بر گردد به همین ساختار معیوبی که در انتصاب و مسئولیت دهی ائمه جمعه به وجود آمده است.
البته نمی توان انکار کرد وجود بعضی ائمه جمعه جوان و انقلابی را که بی اعتنا به شیرینی های عرصه قدرت، خدا و راه خدا را بر استمرار در منصب ترجیح داده اند و نیز معدود ائمه جمعه جوانی که با ظرافت و هنرمندی توانسته اند جایگاه معنوی و نفوذ فکری خود را در بین مردم و مسئولان یک شهر تثبیت نمایند.