حوزه منهای دین معنا ندارد. دین نیز بدون سیاست نیست. با این حال حتی
اگر معتقد شویم که کناره گیری دین و حوزه های علوم دینی از سیاست باعث در امان
ماندن از شرّ دشمنان دین خواهد شد بنا به تجربه خواهیم دید که هر چه دین منزوی تر
گردید، زیاده خواهی دشمنان دین در هدم ارزش های معنوی نیز گسترده تر خواهد شد. اهل دین
حتی اگر با سیاست کار نداشته باشند؛ اما اهل سیاست به یقین با دین کار دارند! سیاستی
که مبنای آن بر تأمین منافع قدرتمندان باشد با اصول و ارزش های دین سازگار نیست.
سیاستمدار برخاسته از این طرز فکر، برای حفظ و استحکام موقعیت مادی خود به هر
ترفندی به منظور کنار راندن و خنثی سازی دستورات دین دست خواهد زد. در چنین وضعیتی
آیا باز هم رواست حوزه های علمیه که هویتی منهای دین ندارند، از اساس تفکر خود
دفاع ننموده و به بهانه حفظ صوری حرمت ها از رسالت اصلی شان در تبیین اندیشه اسلام
سر باز زنند؟!
متن زیر، بخشی از سخنان بسیار مهم و روشنگرانه مقام معظم رهبری است که
به وضوح و مستدل به ردّ تفکر انزوای درونی روحانیت پرداخته و راهبرد مواجهه با
دشمنان دین را برای علاقمندان مکتب حقیقی اسلام ناب، تبیین می نماید:
"حوزههای علمیه – به خصوص حوزهی علمیهی قم - در هیچ دورهای
از تاریخ خود، به قدر امروز مورد توجه افکار جهانی و انظار جهانی قرار نداشتهاند؛
به قدر امروز مؤثر در سیاست های جهانی و شاید مؤثر در سرنوشت جهانی و بینالمللی
نبودند. حوزهی قم هرگز به قدر امروز دوست و دشمن نداشته است. شما ملتزمان حوزهی
علمیهی قم، امروز از همیشهی این تاریخ، دوستان بیشتری دارید؛ دشمنان بیشتر و
خطرناکتری هم دارید. امروز حوزهی علمیهی قم - که در قلهی حوزههای علمیه قرار
گرفته است - یک چنین موقعیت حساسی را داراست.
در این جا یک مغالطهای هست که باید به آن اشاره کنم. ممکن است بعضی
بگویند اگر حوزههای علمیه وارد مسائل جهانی، مسائل سیاسی، مسائل چالشی نمی شدند،
این قدر دشمن نمی داشتند و محترمتر از امروز بودند. این مغالطه است. هیچ جمعی،
هیچ نهادی، هیچ مجموعهی باارزشی به خاطر انزوا و کنارهگیری و گوشهنشینی و خنثی
حرکت کردن، هرگز در افکار عمومی احترامبرانگیز نبوده است، بعد از این هم نخواهد
بود. احترام به مجامع و نهادهای بیتفاوت و تنزهطلب که دامن از مسائل چالشی برمی چینند،
یک احترام صوری است؛ یک احترامِ در معنا و در عمق خود بیاحترامی است؛ مثل احترام
به اشیاء است، که احترام حقیقی محسوب نمی شود؛ مثل احترام به تصاویر و تماثیل و
صورت هاست؛ احترام محسوب نمی شود. گاهی این احترام، اهانتآمیز هم هست؛ همراه با
تحقیر باطنیِ آن کسی است که تظاهر به احترام می کند. آن موجودی که زنده است، فعال
است، منشأ اثر است، احترام برمیانگیزد؛ هم در دل دوستان خود، و هم حتّی در دل
دشمنان خود. دشمنی می کنند، اما او را تعظیم می کنند و برای او احترام قائلند.
اولاً حاشیهنشین شدن حوزهی علمیهی قم و هر حوزهی علمیهی دیگری به
حذف شدن میانجامد. وارد جریانات اجتماع و سیاست و مسائل چالشی نبودن، بتدریج به
حاشیه رفتن و فراموش شدن و منزوی شدن میانجامد. لذا روحانیت شیعه با کلیت خود، با
قطع نظر از استثناهای فردی و مقطعی، همیشه در متن حوادث حضور داشته است. برای همین
است که روحانیت شیعه از یک نفوذ و عمقی در جامعه برخوردار است که هیچ مجموعهی
روحانی دیگری در عالم - چه اسلامی و چه غیر اسلامی - از این عمق و از این نفوذ
برخوردار نیست.
ثانیاً اگر روحانیت می خواست در حاشیه و در پیادهرو حرکت کند و منزوی
شود، دین آسیب میدید. روحانیت سرباز دین است، خادم دین است، از خود منهای دین
حیثیتی ندارد. اگر روحانیت از مسائل اساسی - که نمونهی برجستهی آن، انقلاب عظیم
اسلامی است - کناره می گرفت و در مقابل آن بیتفاوت میماند، بدون تردید دین آسیب
میدید؛ و روحانیت هدفش حفظ دین است.
ثالثاً اگر حضور در صحنه موجب تحریک دشمنیهاست، این دشمنیها در یک
جمعبندی نهائی مایهی خیر است. آن دشمنیهاست که غیرت ها و انگیزهها را تحریک می
کند و فرصت هائی برای موجود زنده میآفریند. هر جا به مجموعهی روحانیت یا به دین
یک خصومتورزی و کینورزیای انجام گرفت، در مقابل، حرکتی سازنده از سوی بیداران و
آگاهان انجام گرفت. یک وقتی در جمعی گفتم که نوشتن یک کتاب به وسیلهی یک نویسندهی
متعصب ضد شیعه، موجب به وجود آمدن چندین کتاب منبع بزرگ شیعی شد. در همین شهر قم
اگر کتاب «اسرار هزار ساله» از سوی یک فرد منحرف که ترکیبی از تفکرات سکولاریستی و
گرایش های وهابی گری داشت، منتشر نمیشد، امام بزرگوار ما نمیرفت درس خود را مدتی
تعطیل کند و کتاب «کشف الاسرار» را بنویسد؛ که در این کتاب، اهمیت حکومت اسلامی و
ولایت فقیه، نخستین جوانههایش مشاهده می شود. بازتولید این تفکر مهم فقهی و شیعی
در ```کتاب «کشف الاسرار» امام بزرگوار محسوس است. اگر تحرک گرایش های چپ و
مارکسیستی و حزب توده در دههی ۲۰ و اوائل دههی ۳۰ نمی بود، کتاب ماندگاری مثل
«اصول فلسفه و روش رئالیسم» تولید نمی شد و به وجود نمیآمد. بنابراین، این دشمنیها
به ضرر ما تمام نشده است. هر جا خصومتورزی انجام گرفت، موجود بیدار و آگاه - یعنی
حوزهی علمیه - از خود واکنشی نشان داد و فرصتی آفرید. دشمنیها فرصتآفرینند؛ آن
وقتی که ما بیدار باشیم، آن وقتی که ما زنده باشیم، آن وقتی که ما غافل نباشیم.
در همان دوران رضاخانی، آن حرکت خصمانهای که با روحانیت شد، موجب شد
مرجع تقلیدی مثل مرحوم سید ابوالحسن اصفهانی (رضوان اللَّه تعالی علیه) اجازهی
صرف وجوهات را در تولید نشریههای دینی و مجلات دینی بدهد؛ که این یک چیز بیسابقهای
بود، در آن روز هم چیز عجیبی بود. بنابراین نشریهی دینی با پول وجوهات و با سهم
امام به راه افتاد؛ مجامع دینی با اتکای به سهم امام به وجود آمد. یعنی شخصیتی مثل
سید اصفهانی (رضوان اللَّه تعالی علیه) برخلاف آن چه که برخی تصور می کردند و می کنند،
به فکر مسائل فرهنگی کشور ما و دنیای شیعه و کشور شیعه است و صرف سهم امام را در
یک چنین کاری مجاز می شمرد؛ اینها فرصت هاست. دشمنیها یک چنین فرصت های بزرگی را
به وجود میآورند.
رابعاً با بیطرف ماندن روحانیت در مسائل چالشیِ اساسی، موجب نمی شود
که دشمن روحانیت و دشمن دین هم بیطرف و ساکت بماند؛ «و من نام لمینم عنه». اگر
روحانیت شیعه در مقابل حوادث خصمانهای که برای او پیش میآید، احساس مسئولیت
نکند، وارد میدان نشود، ظرفیت خود را بروز ندهد، کار بزرگی را که بر عهدهی اوست،
انجام ندهد، این موجب نمی شود که دشمن، دشمنی خود را متوقف کند؛ بعکس، هر وقت آنها
در ما احساس ضعف کردند، جلو آمدند؛ هر وقت احساس انفعال کردند، به فعالیت خودشان
افزودند و پیش آمدند. غربیها ظرفیت عظیم فکر شیعه برای مواجههی با ظلم جهانی و
استکبار جهانی را از مدتها پیش فهمیدهاند؛ از قضایای عراق، از قضایای تنباکو؛ لذا
آنها ساکتبشو نیستند؛ آنها به تجاوز خود، به پیشروی خود ادامه می دهند. سکوت و بیطرفی
علما و روحانیون و حوزههای علمیه به هیچ وجه نمیتواند دشمنی دشمن را متوقف کند.
بنابراین حرکت حوزههای علمیه، بیطرف نماندن حوزههای علمیه در قبال حوادث جهانی،
در قبال مسائل چالشیِ ملی و بینالمللی یک ضرورتی است که نمی شود از آن غافل شد".۱۳۸۹/۰۷/۲۹ بیانات
در دیدار طلاب و فضلا و اساتید حوزه علمیه قم
هیچ پدری به فرزند خودش حمله نمی کنه ولو اینکه ناخلف باشد ...مثل نوح پیغمبر که راضی نبود پسرش غرق بشه...
حکومت جمهوری اسلامی فرزند حوزه است...باید قبول کنیم که نقد منصفانه ای نمی تونه در حال حاضر از سوی حوزه انجام بگیره