در گرمخانه ها چه می گذرد؟
شاید در وهله نخست اینگونه به نظر برسد که تأسیس گرمخانه در شهرها، حرکتی مثبت در جهت حمایت و رفاه کارتن خواب هاست. این چند سطر؛ اما حکایت دیگری دارد:
دو سه بار گرفتار شدم و بردنم گرمخونه خاوران که امیدوارم دفعه آخرم باشه! هر بار هم مثل همیشه؛ بعد از حموم اجباری که شامپو و صابون هم به اندازه کافی نبود، دوباره با تن خیس، لباس کثیف میپوشیدیم و کف زمین روی موکت، «کتابی» میخوابیدیم. پتو به تعداد کافی هست اما همهشون کثیفن و بوی مرگ میدن. کثیفی بیشتر از همه آزار میده. ظرفیت گرمخونه نهایتا واسه ۱۰۰ نفره اما حدود ۲۵۰ نفر پذیرش میکنن. کنار افراد معتاد، مردم عادی که واسه انجام یه کار اداری اومدن تهران و جای خواب نداشت هم میرن گرمخونه. بعضی معتادا به خاطر سوءمصرف یا نشئگی تا صبح هذیون میگفتن و آرامش بقیه رو گرفته بودن. تا صبح غوغا بود. صبح زود هم با یه نون لواش و یه تیکه پنیر به اندازه یه سیمکارت، بیرونمون مینداختن و باز ما میموندیم و جادهای که از شهر خیلی فاصله داشت.
ادامه این گزارش تأسف آور با موضوع طلبه کارتن خواب! را بخوانید: