خدا و تاریخ
آیت الله سید محمد خامنه ای برادر بزرگتر رهبر است. سه برادرش که همگی از او کوچکتر هستند سابقه زندان رژیم طاغوت دارند جز خودش. او البته بعنوان پسر بزرگ آ سید جواد، غمخوار و یار پدر و مادر و پیگیر امور برادرانش بود.
کتاب قطور خاطرات سید محمد خامنه ای را خواندم. اهل علم و فرهیخته و خوش ذوق است. گویا اولین وکیل روحانی کشور و جزو نخستین دانشجویان معمم دانشگاه زمان طاغوت به شمار می آید. او ذهن نکته سنجی دارد. وقایعی از دوران شاه را بیان می کند که کمتر کسی به آن توجه نشان داده است. شخصیتش زلال است و حرفهایش را صادقانه بیان می کند. چه آنجا که مبانی انقلاب و مبارزه با طاغوت را به شکل مستدل و مستند بیان می کند تا مخاطب را قانع سازد و چه آنجا که بی طرفانه گاه از بعضی رفتارهای دادگستری زمان شاه تمجید نموده و ریزنقدهایی به دفتر حضرت امام هم وارد می داند. از نگاه و تحلیلش اینگونه بر می آید که شخصیت حساس و زودرنجی دارد و برای همین هیچگاه تبدیل به یک سیاستمدار مطرح و گردن کلفت و پرهیاهو نشد.
یک نکته را با ربط یا بی ربط میخواهم خدمتتان عارض شوم. سالها پیش یعنی موقعی که دبیرستانی بودم در نشریه ای (بنظرم هفته نامه صبح) جمله ای از حضرت امام خواندم که فرمود ما باید تمام عشقمان به خدا باشد نه تاریخ! آن موقع خیلی این سخن ذهنم را به خود مشغول کرد.
این نقد به بعضی مسئولین وارد است که در انجام وظایف خود گاه نگاه میکنند که ممکن است بعدها درباره آنها چه بگویند. بعضی ها دوست دارند همیشه قهرمان و خوشایند مردم باقی بمانند. این نگرش منفعت طلبانه منجر به عقب نشینی از ادای تکالیفی می شود که به عنوان امانت به آنها محول گردیده و در ازای انجام آن پول و پستی اشغال شده است. آنچه که مبنای نگرش شهدا و امام و مکتب اهل بیت بوده عمل به تکلیف و جلب رضایت خدا ولو در گمنامی و غربت و عزلت است. یزید خواست نام و یاد حسین را برای همیشه محو سازد. زینب سلام الله قسم خورد که چنین نخواهد شد و نشد. آن که برای خدا قدم بردارد خدا عزتش را ضمانت می کند.