حمله رئیس شورای شهر امیرکلا به یک فعال عدالتخواه!
صادق کیان نژاد از فعالان عدالتخواه شهرستان بابل از سوی ریاست شورای شهر امیرکلا مورد ضرب و شتم قرار گرفت.
صادق کیان نژاد از جوانان انقلابی شهرستان بابل است که حضور قاطعانه و مستمر او در جبهه دفاع از ارزش های اسلام و انقلاب اسلامی بر کسی پوشیده نیست. به دنبال افشای ماهیت برخی از اعضای شورای اسلامی شهر امیرکلا و ارائه اسناد موثق به دستگاه های نظارتی که منجر به رد صلاحیت ریاست شورای این شهر در این دوره از انتخابات گردید صادق کیان نژاد مورد ضرب و شتم ریاست شورای شهر امیرکلا قرار گرفت و تعدادی از جوانان انقلابی این شهر در تماس هایی از سوی برخی از اعضای شورا و بستگان آنان تهدید به برخورد فیزیکی! شدند. در این خصوص تذکر چند نکته ضروری است:
1- 1- حمله به صادق کیان نژاد یک درگیری شخصی نبوده و از منظر ما هجمه به شعائر، ارزش ها و معیارهای انقلاب محسوب می شود. رئیس شورای شهر امیرکلا بغض و کینه خود را نسبت به جریان های عدالتخواه اینگونه نشان داده است. لازم است چهره ها و گروه های انقلابی و ارزشی شهرستان بابل به طور جدی در این ماجرا وارد شده و مانع از تضییع حق یک فعال ارزشی جبهه حزب الله بشوند.
2- 2- از دستگاه قضایی انتظار می رود با توجه به اسناد و شواهد موجود نسبت به برخورد قاطع با اخلالگران نظم عمومی در هر جایگاهی که هستند اقدام نموده و در اسرع وقت مانع از تشدید یا تکرار چنین رفتارهای گستاخانه ای بشوند.
3- 3- لازم است وزارت کشور و قوه قضاییه در اسرع وقت نسبت به تعلیق عضویت رئیس فعلی شورای شهر امیرکلا اقدام نموده و در صورت لزوم، حکم انحلال شورای این شهر را صادر نمایند.
شرح ماجرای حمله رییس شورای شهر امیرکلا به صادق کیان نژاد را با قلم ایشان بخوانید:
ناگفتههای صادق کیاننژاد در خصوص وقایع روز پنجشنبه 26/2/92 ساری:
صبح روز پنجشنبه تاریخ 26/2/92 ، جهت شرکت در جلسهای به ساختمان شمارهی 2 استانداری واقع در خیابان معلم ساری مراجعه نمودم. دقایقی پیش از ساعت شروع جلسه در پیادهروی خیابان منتظر بقیهی اعضای جلسه بودم که آقای احسان شجاعیان (رییس کنونی شورای اسلامی شهر امیرکلا) با دیدن بنده و بعضی دوستان به کنار ما آمد و با تلفن همراه به شخصی که پشت خط بود چنین مواردی را میگفت:
- سریع بیایید. چوب هم همراهتان باشد. به منوچهر بگو بیاید. خودش تنهایی همهیشان را حریف است. دیر نکنید. عجله کنید. اینها باید ادب شوند. هفت، هشت نفرند که همه را منوچهر حریف است.
بعد از لحظاتی با رسیدن بقیهی دوستان وارد جلسه شدیم. اواسط جلسه در حالیکه اعضای جلسه گرم بحث و تبادل نظر بودند ایشان بدون هماهنگی وارد جلسه شدند و علیرغم تذکرات متعدد مدیر جلسه، شروع به داد و بیداد و ایراد اتهام به برخی اعضای جلسه کردند و حتی به حاجآقا ناصری، نماینده مردم بابل در مجلس شورای اسلامی که در جلسه حضور نداشتند نیزاتهاماتی را وارد نمود که باعث اعتراض مدیر جلسه گردید و با تذکرات پیدرپی ایشان را از اتاق بیرون کردند. بعد از اتمام جلسه از اتاق خارج شدیم. به محض خارجشدن با ایشان روبرو شدیم و مجدداً شروع به تهدید بنده و دیگر افراد حاضر در جلسه نمود که:
- الان منوچهر میآید همهیتان را لتهپار میکند. من با همهیتان کار دارم.
و دیگر سخنان تهدیدآمیز.
ایشان تا حیاط ساختمان و حتی بیرون آنجا نیز به چنین سخنان تهدیدآمیز ادامه دادند و از ما میخواستند صبر کنیم و آنجا را ترک نکنیم تا منوچهر بیاید و تکلیف ما را روشن کند. تا اینکه با جمع دوستان تصمیم گرفتیم برای شرکت در جلسهای دیگر به ساختمان شمارهی 1 استانداری برویم. ایشان وقتی از این موضوع مطلع شدند اقدام به جلوگیری از حرکت اتومبیل ما کردند و جلوی بستهشدن درب ماشین و حرکت آنرا گرفتند. حتی با کشیدن دست رانندهی ماشین که رییس ادارهی تبلیغات اسلامی شهرستان بابل حضرت حجتالاسلام قاسمیان بودند، قصد جلوگیری از حرکت ما را داشتند و کار داشت به درگیری میکشید. ایشان همچنان اصرار داشتند صبر کنیم تا منوچهر بیاید و تکلیف ما را روشن کند.
بنده برای جلوگیری از درگیری و هرگونه اقدام دیگر ضمن تماس با مرکز فوریتهای پلیسی(110) از پلیس درخواست حضور و جلوگیری از درگیری نمودم.
همینطور که در حال صحبت با مرکز فوریتهای پلیسی بودم آقای احسان شجاعیان به بنده حملهور شده و با زدن سیلی به بنده باعث پرت شدن تلفنهمراهم به کف خیابان شد. بنده ضمن خویشتنداری اقدام به برداشتن گوشی کردم و دوباره ضمن عذرخواهی از پلیسی که پشت خط بود علت قطعی موقت مکالمه را توضیح دادم و خواهش در تسریع اعزام پلیس نمودم. دوباره ایشان به بنده حملهور شده و با چند سیلی دیگر تلفن همراه و عینکم را به کف خیابان پرت کرد. بعد از این اقدام، با سرعت به گوشهی خیابان رفت و سررسید خودش را روی زمین گذاشت و دوباره به بنده حملهور شد و چند ضربهی دیگر به بنده وارد کرد و با تمام قدرت کت تنم را کشید پارهاش کرد. ضمناً با چنگزدن به بازویم باعث درد شدید و کبودی در این ناحیه گردید. در ادامهی درگیری، بنده را به سمت جوی آب کنار خیابان برده و احیاناً قصد پرت کردنم به داخل آن را داشتند که با ورود بعضی دوستانم از ادامهی ضرب و شتم او جلوگیری شد.
در طول درگیری با توجه که میدانستم نباید بهانه دست کسی بدهم، از طرف بنده هیچ سخن، ضرب و اهانتی به او نگردید و حتی دوستانم را از ایراد ضرب و جرح به او منع نمودم و همچنان منتظر حضور پلیس در سر صحنه بودم. حدود 10 دقیقهی بعد، موقعی که ایشان از محل حادثه متواری شده بود دو نفر از عزیزان انتظامی وارد صحنه گردیده و نسبت به صورتجلسه و گرفتن امضای بنده و 5 نفر از شاهدین اقدام نمودند.
بعد از اینکه ما از محل حادثه رفتیم با شمارههای 09113114518 و 09113111828 که احتمالاً مال خود او و پسرش میباشد چندینبار با برخی حاضرین جلسه تماس گرفته و به همان تهدیدات ادامه داده و ابراز کرده بود: من از امشب عملیات فیزیکی را بر علیه تکتک شما شروع میکنم و پای همهی شما را قلم خواهم کرد. نمیگذارم در امیرکلا زندگی کنید و ...
این حادثه را بیش از ده نفر گواهی کرده و طی گزارشی به نهادهای مربوطه ارسال کردهاند.
متأسفانه به دلیل فضای ملتهب ایجاد شده عکسهای مناسبی از صحنهی درگیری گرفته نشد. دو عکسی زیر تنها عکسهایی است که از این حادثه گرفته شده.
1. تصویر زیر اواسط درگیری را نشان میدهد. همچنان که آقای قاسم شعبانیان به او گوشزد میکند که از درگیری خودداری کند در حال حمله به سمت بنده (نفر گوشه تصویر با کت قهوهای) میباشد. آثار چین و چروک روی آستین کت به خاطر چنگ انداختن ایشان به بازوی بنده استکه باعث پارگی کت نیز گردید. ضمناً سررسید آقای احسان شجاعیان در زیر تیربرق(روی زمین) مشهود است که برای اینکه راحتتر بنده را مورد ضرب و شتم قرار دهد آن را روی زمین گذاشت.
- ۹۲/۰۲/۲۹