حضرت ام البنین شاعر بود
امالبنین را زنی شاعر و فصیح و از خانوادهای اصیل و شجاع شمردهاند. حضرت علی (علیهالسّلام) با معرفی برادرش عقیل که عالم به انساب عرب بود، وی را که خاندانش در شجاعت معروف بودند، به همسری انتخاب کرد.
امالبنین را ادیب و شاعری فصیح و اهل فضل و دانش دانستهاند[۳۵] که در رثای حضرت عباس این اشعار را سروده بود و میخواند:
یا من رَاَی العباس کرّ
علی جماهیر النقد
و وراه من ابناء حیدر
کل لیث ذی لبد
انبئت اَنّ ابنی اصیب
براسه مقطوع ید
ویلی علی شبلی اما
ل براسه ضرب العمد
لو کان سیفک فی ید
یک لما دنا منک احد[۳۶]
«ای که عباس را دیدی، بر انبوه دشمنان فرومایه حمله میکرد و در آن هنگام که فرزندان حیدر در کارزار چون شیران در پشت سر وی بودند. میگویند دست فرزندم قطع شده و بر سرش عمود فرود آمده. وای بر من، آیا بر فرق شیر شجاعِ من عمود فرود آمد و سر او را کج کرد؟ اگر شمشیرت را در دست داشتی کسی به تو نزدیک نمیشد»[۳۷]
لا تدعُوَنِّی وَ یْکَ اُمَّ البنین
تُذکِّرینی بِلُیوث العرین
کانت بنونَ لیْ اُدعَی بهِم
و الیومَ اَصبَحتُ و لا من بَنین
اَربعهٌ مِثلَ نسُورُ الرّبی
قد وَاصلُوا الموتَ بقَطعِ الوَتینِ
تنازَعُ الحِرصانَ اَشلائَهُم
فَکُلّهُم اَمسُوا صَریعاً طَعین
یا لَیتَ شِعری اَکَما اَخبَروا
بِاَنَّ عبّاساً مَقطُوعَ الیَدَین[۳۸]
«وای بر تو مرا دیگر مادر پسران مخوان که مرا به یاد شیران بیشهام میاندازی. من پسرانی داشتم که به خاطر آنان مرا ام البنین میخواندند ولی امروز دیگر پسری ندارم. چهار پسر که مانند عقابهای کوهسار بودند و با بریده شدن رگ حیات یکی پس از دیگری به مرگ پیوستند. بر سر نعش آنها نیزهها به ستیزه برخاستند و همه آنان از زخم نیزه به خاک افتادند. ای کاش میدانستم آیا چنانکه خبر دادند؛ عباس من دست راستش قطع شده بوده است! »[۳۹] [یادداشت ۴][۴۰]