اشک آتش

از اسلام ناب آمریکایی بیزارم!از ادعای برتری هویج بر بسیج!از اسلام بی خطر بیزارم...از اسلام آسه برو آسه بیا...اسلام پاستوریزه...اسلام عبدالملک مروان...اسلام بنی امیه و بنی العباس...اسلام شیوخ منطقه!!...اسلام پر عافیت و بی عاقبت...
----------------------------------------------------------------------------------
باید گذشتن از دنیا به آسانی
باید مهیا شد از بهر قربانی
با چهره خونین سوی حسین رفتن
زیبا بود اینسان معراج انسانی

پیام های کوتاه
بایگانی
آخرین نظرات

۱۰ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «حضرت ابوالفضل» ثبت شده است

حسینیه معلی

سیدحمید مشتاقی نیا | يكشنبه, ۲۹ بهمن ۱۴۰۲، ۰۸:۳۱ ق.ظ

پخش «حسینیه معلی» از امشب در شبکه سه سیما - خبرگزاری مهر | اخبار ایران و  جهان | Mehr News Agency

 

من اتفاقا با مداحی های میثم مطیعی اصلا حال نمی کنم. سلیقه است دیگر. روضه های او را دوست ندارم. البته بعضی نوحه های حماسی اش در تشییع شهدای مدافع حرم انصافا دلچسب است.

برنامه تلویزیونی حسینیه معلی را هم بدون اشکال نمی دانم. بعضی کارشناسان برنامه در این سطح نبوده اند. این که یک مشت پیرمرد را از راه دور بیاورند سر پا بایستند تا چند جوان تحت عنوان کارشناس برنامه که در سن فرزندان آنها هستند بخواهند سر جای خود نشسته و اعلام نظر کنند درست نیست. رقص مرد هم که توأم با تکان دادن تحریک آمیز پایین تنه باشد اشکال شرعی دارد. چنین نقدهایی گاه در بعضی سری های این برنامه وجود داشته است.

اما از حق نگذریم حسینیه معلی یک شاهکار رسانه ای است که جریان معنوی و فرهنگی جامعه را تقویت می کند. همین سری جدید که در ایام شعبانیه برگزار می شود بسیار شاد و جذاب است که نقاط قوّت آن بر خرده ضعف هایش می چربد. شخصیت نزار قطری بسیار دوست داشتنی ظاهر شده، میثم مطیعی در تحلیل و نقد و نظر، نکات آموزنده ای بیان می کند. شخصیت با وقار نریمانی و لبخندها و شیطنتهای به موقع بنی فاطمه و اجرای شیرین نجم الدین شریعتی از محاسن و جاذبه های خوب این برنامه است. شرکت کننده ها اغلب حرفه ای و زیبا اجرا می کنند. حضور اقوام از کرد و ترکمن و عرب و آذری و لر و... به خصوص عزیزان اهل سنت محب اهل بیت یک حرکت استراتژیک فرهنگی در راستای رفع توطئه و فتنه دشمن و مقوّم مبانی نظام دینی است.

به سهم خودم به سازندگان و اتاق فکر این برنامه عرض خسته نباشی و دست مریزاد دارم. اجرشان با ام الشهداء و حجةالله علی الحجج، صدیقه طاهره سلام الله علیها.

  • سیدحمید مشتاقی نیا

برادر علی

سیدحمید مشتاقی نیا | چهارشنبه, ۸ شهریور ۱۴۰۲، ۰۶:۰۸ ب.ظ

عاشقانت میفروشند عیش را ، غم میخرند...

 

پیامبر گفت جعفر طیار که در غزوه موته پرچمدار سپاه اسلام بود یک دستش قطع شد با دست دیگر علم را نگه داشت دست دیگرش قطع شد و به شهادت رسید در قیامت دو بال برای پرواز در بهشت خواهد داشت.

علم اسلام امروز یکی اش همین جرعه آبی است که در خیمه گاه عزای اباعبدالله دست زائری داده می شود. این مرد که با دو دست بریده آب به زائران تشنه می رساند همنشین جعفر طیار است. همسفره باب الحوائج، ابالفضل العباس. علم داران حق دست و سر و جان میدهند نشان دین را زمین نمی گذارند. چنین است که گفته اند از نشانه های مومن، زیارت اربعین است. پرچم اسلام بالاست به کوری چشم دشمنان حق و آزادگی.

هر کس به پیاده روی اربعین در کربلا رسید که رسید اگر نه در شهر و دیار خود به خیل عزاداران حسینی بپیوندند و بیرق عاشقی را در اربعین سالار شهیدان بر افراشته نگاه دارد. آنکه باید ببیند می بیند. در هر نقطه از جغرافیای عالم میتوان اربعینی شد.

  • سیدحمید مشتاقی نیا

رسم عاشق کشی و شیوه شهرآشوبی

سیدحمید مشتاقی نیا | پنجشنبه, ۵ مرداد ۱۴۰۲، ۱۱:۱۹ ق.ظ

رسم عاشق کشی

 

عباس مجازی در کما بود. اسمش را هم صدا می زدند واکنشی نشان نمی داد؛ اما تا می گفتند حسین، با دست می کوبید روی سینه اش. خاصیت عباس این است که محو در وجود حسین باشد.

داوود ابراهیمی یل نستوه لشکر 27، در دوکوهه می دوید که پایش به چیزی گیر کرد و بر زمین افتاد. نشست به گریه. با تعجب پرسیدند مرد به این بزرگی بخاطر یک زمین خوردن ساده، گریه میکنی؟ در حال خودش نبود. گفت من دستانم را حائل کردم و به زمین خوردم؛ فدای پهلوان دشت کربلا که موقع زمین افتادن از اسب، دستی به بدن نداشت.

عباس تقی پور نفس های آخر عمرش را می کشید. دلش شکسته بود. از قبل گفته بود دوست دارم برگردم یکبار دیگر زن و فرزندانم را ببینم و بعد شهید شوم. اسرا دورش جمع شدند. یکی گفت به صاحب نامش متوسل شویم. ذکر یاابالفضل به آسمان رفت. ساعتی شده، نشده جانی دوبار گرفت و نشست. گفت آقایی با دست های بریده آمده بود بالای سرم... سالها بعد به وطن بازگشت، زن و فرزندانش را دید و بعد به خیمه اباعبدالله پیوست.

حاج قاسم هر سال فاطمیه ده روز مجلس روضه داشت. به مداح و سخنران سپرده بود جلسه اول و جلسه آخر را به قمر بنی هاشم اختصاص دهند. گاه وسط روضه بی تاب می شد و از مداح میخواست دیگر ادامه ندهد. بعد از شهادت، دست قطع شده اش هم بهانه روضه ابالفضل شد.

شهید حسینعلی فخری، یازده فرزندش را رها کرد و به جبهه رفت. مسئول تدارکات شد. در اوج آتش دشمن به بچه های خط، آب می رساند. گفتند خطرناک است ماشین را راحت می زنند. می گفت به نیابت از ساقی عطشان نینوا نمیخواهم تشنگی کربلا برای رزمنده ها تکرار شود.

بساط تفحص را که در طلاییه راه انداختند به ابالفضل العباس علیه السلام توسل پیدا کردند. اولین شهیدی که پیکرش بعد از سالها از دل طلاییه بیرون آمد، ابوالفضل ابوالفضلی اهل شهر کاشان بود.

رزمنده ای می گفت وسط عملیات والفجر هشت در فاو، کنار ساختمانی به محاصره دشمن در آمدیم. کارمان تمام بود. از نظر عده و عُده کمتر از حریف بودیم. به فکرمان رسید توسل کنیم به حضرت ابالفضل. چند خشاب خالی کردیم سمت دشمن که دیدیم دستهایشان را بالا برده و تسلیم شدند. بعد که ما را دیدند با تعجب گفتند تعدادتان که خیلی بیشتر بود. بقیه کجا هستند؟

خبرنگار خارجی آمده بود خط مقدم با کنجکاوی از رزمنده ای پرسید تانک تی 72 را چگونه میتوانید منهدم کنید؟ پاسخ شنید: با خرج یاابوالفضل!

بچه های شیعه در نبل و الزهرا محاصره بودند. سید روح الله عمادی، روضه حضرت ابالفضل را خواند و گریست و با همرزمانش به خط زد. روز تاسوعا به شهادت رسید. پیکرش را می خواستند عقب بیاورند دستش جدا شد و بر زمین افتاد.

مصطفی صدرزاده هیات زد اسمش را گذاشت اباالفضل العباس. مادرش تا شنید اشکش سرازیر شد گفت من تو را نذر ابالفضل العباس کرده بودم. او هم روز تاسوعا به قافله کربلا پیوست.

رسم بود وقتی می گفتند رمز عملیات یا ابالفضل است خیلی ها دیگر لب به آب نمی زدند.

امام سجاد فرمود همه شهدا به مقام عموی ما حضرت عباس غبطه می خورند.

او در حیاتش گره گشا بود که بعد از شهادتش نیز باب استجابت حوائج مردم شد. حیدر کرار دشت کربلا در مصاف با دشمن شهید نشد. رفت برای کودکان تشنه آب بیاورد که تیربارانش کردند. سه برادرش قبل از او در میدان شهید شده بودند. تا لحظه آخر اما به فکر اباعبدالله بود. حسین نتوانست پیکر او را به جمع سایر شهدا برساند. بنی اسد هم نتوانستند. مرقد مطهر عباس قرار است کمی آن طرف تر، روایت مستقلی از مردانگی و غربت جبهه اباعبدالله داشته باشد.

ام البنین مادر وفا و ادب، در کنج قبرستان بقیع، چهار قبر به یاد فرزندانش حفر کرد و به بهانه فراق آنها هر روز می نشست روضه اباعبدالله را می خواند. آل سعود زنها را به بقیع راه نمی دهند. دست تقدیر اینگونه رقم خورد حالا خانمها می آیند پشت دیوار مشبک بقیع، درست جایی که مزار حضرت ام البنین پیداست، فقط او را زیارت میکنند و روضه فرزنش ابالفضل را می خوانند و اشک می ریزند.

  • سیدحمید مشتاقی نیا

سوغات فکه

سیدحمید مشتاقی نیا | سه شنبه, ۲۳ اسفند ۱۴۰۱، ۰۵:۴۳ ق.ظ

فکه ، قتلگاه 120 رزمنده/وقتی بعثی ها اسرا و شهدای فکه را آتش زدند!

 

چند روز پیش دم ظهر بود که به فکه رسیدیم. چشمم به ضیاییان افتاد از طلاب خوب و سادات نجیب اهل خراسان که البته در حوزه قم مشغول به تحصیل است و هر سال در قامت خادمی شهدا یکی دوماهی را در کربلای خوزستان بیتوته می کند.

جریان پیدا شدن شهید گمنامی را در روز قبل برایم تعریف کرد.

گفت چند شهید گمنام را آورده بودند برای وداع. شب بود و مداح میخواند دم گرفته بودیم و بر سر و سینه می زدیم. نوجوانی چهارده ساله داریم در بین خدام که ناگهان از خود بیخود شد و از حال رفت. حالش که خوب شد سراغ مسئول تفحص را گرفت. بخش هایی از فکه دوباره کار تفحص آغاز شده است. او را بردیم پیش مسئول مربوطه. گفت فردا شهیدی پیدا میکنید قولش را به من بدهید که مشتی از خاک زیر استخوانهای این شهید را برای تبرک به من بدهید. مسئول مربوطه هم چیزی نگفت و قبول کرد.

فردایش بیسیم زد که آن نوجوان را بیاورید. شهیدی پیدا شد و میخواست به قولش عمل کند. این بار سمج شدیم تا ماجرا را از زبان خادم نوجوان بشنویم.

گفت آن شب وسط عزاداری و وداع با شهدای گمنام، چشمم به فردی افتاد که با سر و صورت زخمی میان ما سینه میزد. در تعجب بودم که دیدم مردی نورانی هم به جمع ما وارد شد که سر و دست بر بدن نداشت. آنکه سر و صورتش زخمی بود به استقبالش رفت و به آغوشش کشید. بعد آمد سمت من و گفت علی کوچولو! فردا میهمان شما هستم. نتوانستم خودم را کنترل کنم و از حال رفتم...

مسئول تفحص چشمانش اشکی شد. گفت یادم رفت به رفقا بگویم تفحص فکه را امسال به نیّت و با استعانت از حضرت ابالفضل العباس علیه السلام آغاز کرده ایم.

  • سیدحمید مشتاقی نیا

ماه در ادامه خورشید

سیدحمید مشتاقی نیا | شنبه, ۶ اسفند ۱۴۰۱، ۱۱:۳۲ ق.ظ

عکس های زیبا از ماه و خورشید

 

ماه که هست، حتما خورشید هم هست. خورشید نیز ماه را در کنار خود دارد. ماه، مکمل کار خورشید است. در اوج تاریکی شب، ماه است که عَلَم خورشید را برافراشته نگاه می دارد. خبر از وجود خورشید و ظهور صبح می دهد. ماه، آیینه انعکاس نور خورشید است.

ماه بدون خورشید نمی شود و خورشید بدون ماه، کار ناتمام دارد.

موسی، برادرش هارون را وزیر و یاور خویش خواند.

محمد، برادرش علی را مکمل سلوک خود دانست. انا و علی ابوا هذه الامه، انا مدینة العلم و علی بابها مقدمه ای است برای نزول الیوم اکملت لکم دینکم...

خورشید کربلا نیز بدون قمر نیست. تولد و شهادتش مقارن او، تدبیر و غیرت و شهامت و مرام ابالفضل، مکمل فرهنگ عاشورا و پژواک پیام سرخ نهضت اباعبدالله است.

ماه وارث خورشید است. العلماء ورثة الانبیاء، ولایت نیز در عصر غیبت خورشید، انعکاس نور حق و نوید ظهور صبح حقیقت است.

ماه، پشت ابر نمی ماند. صدای تپش قلوب منتظر، رعشه کاخهای سیاه استبداد خواهد شد و نور محبت و انتظار عملی برای ظهور منجی را بر سینه مستضعفان عالم خواهد تاباند.

  • سیدحمید مشتاقی نیا

میتوانی ام البنین باشی؟

سیدحمید مشتاقی نیا | جمعه, ۱۶ دی ۱۴۰۱، ۰۷:۵۵ ب.ظ

خیلی ها می روند پای آستان ارادت حضرت ام البنین و از مادر ادب، حاجت میخواهند. این بانوی بزرگوار هم کمتر کسی را از خوان کرامت خود دست خالی بر می گرداند؛ هنیئا لهم.

اما

چند خانم متدین مرید حضرت ام البنین را سراغ دارید که حاضر باشند با مرد متدینی ازدواج کنند که همسرش از دنیا رفته و فرزندان کوچکش نیاز به مادر دارند؟ چند نفر را سراغ دارید بین فرزندان خود با فرزندانی که همسرشان از زوجه درگذشته خود دارد تفاوت نگذارند و عدالت و محبت را در رفتار با آنها رعایت کنند؟

جند مرد متدین و مذهبی را سراغ دارید که حاضر باشند با زنی ازدواج کنند که از همسر متوفای خود صاحب فرزند است و برای بچه های یتیم او پدری کنند؟

ما الگوهای بزرگ و سازنده ای در اسلام داریم که فقط دوستشان داریم، برایشان اشک می ریزیم و از محضرشان طلب حاجت داریم و کمتر حاضریم از آنها پیروی کنیم.

ام البنین معصوم نبود. این را گفتم که کسی بهانه نیاورد بگوید ما کجا و شخصیت ائمه و معصومین کجا؟! که البته حتی ائمه و معصومین هم اساسا برای الگوپذیری ما خلق شده اند و قرار است امام هدایت و سعادت جامعه باشند.

  • سیدحمید مشتاقی نیا

منتهی الآمال دل بی قرار

سیدحمید مشتاقی نیا | چهارشنبه, ۹ آذر ۱۴۰۱، ۱۰:۰۷ ق.ظ

photo_2022-11-30_08-58-09_eqg5.jpg

 

بهشت مگر جایی به جز حریم شماست؟

آخرت را که نمی دانیم، اگر هم اهل بهشت نباشیم، این دنیا را لااقل گاهی به بهشت برین حق، سرک کشیده ایم. کربلا و نجف و کاظمین و مشهد و قم و بقیع را دیده ایم و در هوایشان نفس کشیده ایم.

بعد از دیده فرو بستن هم اگر عمل، ذخیره خالصی بود و به ازایش اجری، روحمان کبوتر حرم شود و آمین گوی دعای زوّار، برایمان بس است، زیاده خواهی انسان هم بالاخره حدی دارد!

...

چقدر خوشبختیم که شما را داریم.

  • سیدحمید مشتاقی نیا

خوان و خانم

سیدحمید مشتاقی نیا | شنبه, ۵ آذر ۱۴۰۱، ۱۱:۴۰ ق.ظ

شنبه های ام البنینی

 

امروز بساط شنبه های ام البنینی بر پا نبود. لااقل ساعتی که هر صبح شنبه در حیاط صحن مسجد اعظم حرم مطهر خانوم، کاسه آشی به نیّت بانوی ادب و ایثار دست ملت میدادند، خبری از بانیان این خیر عظیم و نورانی نبود. بعدش که رفتم را نمی دانم.

خانمهایی آمده بودند به روال معمول لقمه تبرّکی از خوان کرامت اهل بیت بردارند که متحیّر ماندند و کنجکاو.

پیرمردی رسید با قیاقه ای ساده و روستایی. کیسه بزرگ نان همراهش بود. به هر کس تکه ای بربری داد. شکر خدا کسی دست خالی نرفت.

  • سیدحمید مشتاقی نیا

شنبه های ام البنینی

سیدحمید مشتاقی نیا | شنبه, ۳۰ مهر ۱۴۰۱، ۰۷:۲۴ ب.ظ

photo_۲۰۲۲-۱۰-۲۲_۱۹-۲۰-۲۸_1v7u.jpg

 

رسم شده است اول در کربلا، حالا قم و خیلی دیگر از شهرها شنبه ها به یاد حضرت ام البنین خیراتی صورت میگیرد، سفره ای پهن می شود.

می دانید، یک حرف از خلق و خوی ام البنین خیلی برایم جالب است.

اسم واقعی اش فاطمه بود. اما همه او را به ام البنین میشناسند. چرا؟ به همسرش و دیگران سپرد او را فاطمه صدا نزنند، مبادا دل بچه های یتیم علی با شنیدن اسم مادر، بلرزند و گلویشان بغض بنشیند... از اسم خودش هم گذشت.

مادری با این سطح از ادب و معرفت است که میتواند پسری چون عباس را تربیت کند که تشنه بود و آب نخورد، به یاد کودکان عطشان خیمه گاه.

چهار پسرش در یک روز شهید شدند. خبر شهادت هر چهار پسرش را یکجا شنید:

عباس رفت؛

جعفر رفت،

عثمان رفت،

عبدالله رفت...

خندید و گفت: فدای سر حسین.

می نشست گوشه بقیع، به بهانه مصیبت فرزندانش روضه اباعبدالله میخواند. حالا هر هفته شنبه ها یک گوشه، عده ای به یاد و نام او و فرزندان رشیدش، بیرق عاشورای اباعبدالله را برافراشته نگاه میدارند.

این یک دقیقه، سهم امروز از سفره شنبه ام البنینی حرم حضرت معصومه سلام الله علیها تقدیم به شما:

https://www.aparat.com/v/CUfj5

  • سیدحمید مشتاقی نیا

حضرت عباس در اروپا!

سیدحمید مشتاقی نیا | جمعه, ۱۶ آذر ۱۳۹۷، ۰۸:۰۹ ب.ظ
در سال ۱۶۲۰ میلادی برخی از مؤمنین مقداری از خاک مزار حضرت ابوالفضل العباس(ع) را برای تبرّک و طلب شفا به آلبانی بردند.
مردم پس از مشاهدۀ آثار این خاک، تصمیم گرفتند که باقی مانده آن را در بالای کوه «تیموری» که در ۲۰۰ کیلومتری تیرانا، پایتخت این کشور قرار دارد، دفن کنند.

مقام حضرت عباس(ع) در اروپا(آلبانی)

با گذشت زمان بنایی در محل دفن خاک ساخته شد و نام این محل به کوه «عباس علی» تغییر یافت. مردم آلبانی، معتقدند که حضرت عباس(ع) با اسب بر روی یکی از کوه‌ها رفته است و دلیل عقیده آنان رد پای اسب و عمود پرچم به جا مانده بر روی سنگی در آن محل است.

اهالی آلبانی از ادیان و اقشار مختلف، از آن زمان، پنج روز از سال را (۲۰ تا ۲۵ آگوست) در این مکان مراسم می‌گیرند، از ارتفاع ۲۴۱۷ متری بالا می‌روند، ذبح می‌کنند، غذا می‌پزند و به نام حضرت عباس(ع) در میان فقرا توزیع می‌کنند.

در سال ۲۰۱۳ «استیوان پاپ دیمتروف» هنرمند بلغارستانی مجسمه‌ای از تمثال حضرت عباس(ع) سوار بر اسب ساخت که دو کودک در آغوش دارد و می‌خواهد به آنان آب بنوشاند. این تمثال بالای کوه تیموری نصب شده است.


منبع: وبلاگ مرد مفرد
http://mofrad.blog.ir/
  • سیدحمید مشتاقی نیا