تو با سلاح جنگی، ما با سلاح ایمان، بجنگ تا بجنگیم
مهدی زین الدین آمده بود و برادرش مجید، اسماعیل دقایقی و اسماعیل صادقی، محمد معماریان و لطفی نیاسر و احمد مکیان و نبی لو و سید محمد موسوی نژاد و نواب و سعیدی و ابراهیمی و خوانساری و کمال کورسل و شفیعی و حقیقی و اصلانی ها و دخانچی و... همه آغوش باز کرده بودند به استقبال هشت کبوتر سرخ حرم بانوی کریمه که بر دوش مردم شهر تا آستان بهشت بدرقه شدند.
شور و شعور و شعار در گلوها و مشت ها فریاد می شد. همه مسیر مملو از خشم و خروش بود. مردم قم با رجزهایشان آمریکا ارباب این سگ هار را به مصاف خویش فرا خواندند. عزای ما روزی است که بخواهیم دم از سازش با کفر و نفاق و الحاد بزنیم.
روضه ما اما برکت و سرمایه و سلاح ماست که آن نفسهای آخر، موقع تدفین شهدا چشمه دلهای شکسته را از چشمهای مردم جاری ساخت. روضه، رروضه حضرت زهرا بود. شهدا را تحویل مادرشان دادیم و دست تمنا به دامان مطهر بانو رساندیم به آبروی شهدا به وجاهت صورتهای نمناک فرزندان و پدران و مادران شهدا تفضلی نموده و هینمه پوشالی دشمن را در هم بکوید.