برسد به دست محسن هاشمی
قطعنامه 598، جام زهر بود. به رغم پذیرش این قطعنامه از سوی ایران، 2500 کیلومتر از خاک کشورمان همچنان در اشغال دشمن باقی ماند. هیچ اقدامی برای تبادل و آزادسازی اسرا صورت نگرفت. موضوع جبران خسارت های ناشی از تجاوز حزب بعث، نادیده گرفته شد. دو سال بعد از پذیرش قطعنامه، جنگ نفت و حمله متحدان آمریکا به کشور عراق بود که باعث شد دولت صدام تصمیم بر تبادل اسرا و ترک مناطق اشغالی کشورمان بگیرد.
تجربه تلخ دیگر این که درست پس از پذیرش این قطعنامه و اعلام آتش بس بود که ارتش بعث عراق از جنوب وارد خاک ایران شد و تا آسفالت جاده اهواز پیشروی کرد و به نقطه ای رسید که حتی سال 59 نیز به آن نرسیده بود. از غرب نیز منافقین با پشتیبانی دشمن به تصرف شهرهای مختلف پرداخته و تا سی کیلومتری شهر کرمانشاه جلو آمدند. بر اساس آمار موجود، بخش قابل توجهی از اسرای ایرانی در همین چند روز پس از پذیرش قطعنامه در چنگال دشمن گرفتار آمده و بیش از دو سال را در اردوگاه های حزب بعث آن هم بدون ثبت نام و بازرسی صلیب سرخ جهانی در وضعیتی بغرنج سپری کردند.
این اتفاقات ثمره یک صلح تحمیلی و عقب نشینی غیر عزتمندانه است. همان زهرنامه ای که باعث شد خمینی پس از نوشیدن آن تا آخرین لحظه حیات، در هیچ یک از دیدارهای عمومی حتی یک جمله نیز با مردم سخن نگوید.
جام زهری که به تعبیر مقام معظم رهبری توسط مسئولان اقتصادی وقت به حضرت روح الله داده شد، با آن همه پیامدی که داشت، جایی برای افتخار و انگیزه ای برای تکرار باقی نگذاشته است.
به محسن هاشمی و سایر آقازاده های وارث انفعال و ترس و گریز توصیه می کنم اگر مرد نیستند، لااقل آزاده باشند. جام زهر نوش جان غرب زدگان، دور است زما تن به مذلت دادن.