با خدا
دیشب دوستی تماس گرفت که از قضا انسانی فرهیخته و بسیار اهل علم است. جوری حرف میزد که قلبش انگار دارد از کار می ایستاد. نگران اوضاع و احوال انتخابات بود. سعی کردم با خنده و شوخی حال و هوایش را عوض کنم. در این ایام چند بار چنین تماسهایی داشته ام. دغدغه و دلسوزی بچه های انقلابی قابل ستایش است اما نباید خودمان را با حرص و جوش از بین ببریم. سال 88 یادم است بعضی بچه های حزب اللهی از غصه حوادث و حرمت شکنی هایی که رخ داده بود دچار بیماری های عصبی و حتی تشنج می شدند. خدا رحمت کند مرحوم ابوترابی را. بعضی آزاده ها در زمان اسارت مخالف هر نوع جنب و جوش و تحرکی بودند. می گفتند رفقای ما دارند در جبهه شهید می شوند ما بپر بپر و شادی و ورزش کنیم؟ سید علی اکبر مخالف این ایده بود. مقداری پارچه به جا مانده از لباسهای مندرس را جمع میکرد به شکل توپ در می آورد می انداخت وسط که با هم بازی کنند. می گفت جمهوری اسلامی به انسان سالم و توانمند نیاز دارد. اگر درب و داغان و فرتوت باشیم باری بر دوش نظام اسلامی خواهیم بود. باید با طراوت و سالم بمانیم تا باری از دوش انقلاب و اسلام بر داریم.
گور پدر هر چه غم و غصه و نگرانی است. البته این جمله آخر را من گفتم نه مرحوم ابوترابی! بی خیال نباشیم. باید دغدغه داشته و تلاش کنیم اما با حفظ آرامش و در فضایی آرام بدون اضطراب و دلهره و ... امام را ببینید یاد بگیرید. مهمترین اتفاق تاریخی قرن را داشت رقم میزد، همه افکار دنیا متوجه پرواز 57 و بازگشت او به ایران بود. ممکن بود هوپیما را بزنند، یا او را دستگیر و زندانی و اعدام کنند یا هر اتفاق دیگر؛ اما... ایستاد نماز شبش را خواند. خبرنگار که پرسید چه حسی داری، با خونسردی جواب داد: هیچ!
کسی که به خدا متصل است مثل کوه آرام خواهد بود. مومنان خاطرشان جمع باشد خدا شاهد و ناظر عالم است. موظفند به تکلیفشان عمل کنند و از غیر خدا ترسی به دل راه ندهند.