از شهید اصفهانی تا مرحوم نوشیروانی!
سید حسین فلاح نوشیروانی، مردی بزرگ و نیک اندیش بود که "بخشی" از اموال خود را وقف خدمت به مردم بابل نمود.
رحمت الله اصفهانی، جوانی بابلی و دارای پنج فرزند بود. خودش در 33 سالگی به شهادت رسید و یک فرزندش به نام یوسف نیز چهار سال بعد به خیل شهیدان دفاع مقدس پیوست. شهید اصفهانی از مال دنیا یک خانه مسکونی داشت. همان را فروخت و با پنج کودک قد و نیم قدش مستأجر خانه مردم شد؛ اما پول فروش خانه اش را به حساب صد امام واریز کرد تا پناهی برای بی سرپناهان فراهم شود.
این قصه معروف را لابد شنیده اید. پادشاهی برای شکار رفته بود که راه را گم کرد و میهمان ناخوانده و ناشناس مردی بادیه نشین شد. مرد برای پذیرایی از این میهمان رهگذر، چیزی نداشت جز یک رأس گوسفند که همان را سر برید و پیشکش میهمان نمود. شاه موقع خداحافظی، خود را معرفی کرد و از میزبان خواست تا اگر مشکلی داشت به دربار او رجوع کند.
مدتی بعد مرد فقیر صحرا نشین از زور فشار معیشت، قصد دربار حاکم کرد و راهی شد. پادشاه از او استقبال کرد و خواست تا محبتش را جبران کند. از اطرافیانش مشورت خواست. یکی گفت صد رأس گوسفند به او عطا کن. یکی گفت صد رأس گوسفند و گاو و اسب و ... هر کس کمتر یا بیشتر نظری داد. وزیر عاقل دربار اما رو به پادشاه کرد و گفت: مرد بیابان نشین هر چه را که در دنیا داشت برای خدمت به تو عطا کرد، تو هم اگر می خواهی هم سنگ محبت او رفتار کنی، باید هر آن چه را که در بساط داری به او ببخشی. ...
اگر قرار است در بابل خیابان و میدانی به نام مرحوم نوشیروانی شود و یا روزی به نام او اختصاص یابد و یا کنگره ای به پاسداشت نام و یاد او برگزار شود، حق آن است که همه شهر را به نام شهید رحمت الله اصفهانی بشناسیم.