آب دهان سر بالا!
دادگاه ویژه روحانیت می گوید امام جمعه شما خیلی فشار می آورد که حتماً با تو که چند باری از او انتقاد کرده ای برخورد کنیم.
امام جمعه هم البته از اساس این موضوع را تکذیب می کند.
یعنی یا آن آقای روحانی کارمند دادگاه دارد دروغ می گوید یا این آقای روحانی امام جمعه.
شاید هم اصلاً من دارم دروغ می گویم که از قضا خودم هم طلبه هستم!
یعنی کسی که ماجرا را می شنود به هر طرف که برود مجبور است یک روحانی را متهم به دروغ بداند.
این طور می شود که آدم ترجیح می دهد موضوع را جایی تعریف نکند. البته یک نگاه هم بالاخره باید اصلاح شود و آن هم این که هیچ گاه منصب و لباس کسی را به اسلام و نظام گره نزنیم تا اگر دروغ یا هر اشتباه دیگری از یک فرد صاحب مقام و نفوذ دیدیم زود به انقلاب و مکتب حق بد بین نشویم.
هم مردم باید به این نگاه برسند که عملکردهای بد امثال من را به پای دین ننویسند؛
هم مسئولان به خصوص در دادگاه ویژه باید به این نتیجه برسند که صرف داشتن مقام و منصب نشانه حقانیت فرد و ترادف او با نظام نیست و نباید با ظلم و ایذاء و تضییع حقوق و... طلاب انقلابی را به بهانه کذب حفظ نظام، قربانی تثبیت میز اربابان تزویر نمود وگرنه مردم هم یاد می گیرند که خطاهای هر صاحب عنوان و پست و پولی را به حساب نظام بگذارند.
این یک نگاه اگر اصلاح شود نظام و دین خدا از مظلومیت رها خواهند شد.