اشک آتش

از اسلام ناب آمریکایی بیزارم!از ادعای برتری هویج بر بسیج!از اسلام بی خطر بیزارم...از اسلام آسه برو آسه بیا...اسلام پاستوریزه...اسلام عبدالملک مروان...اسلام بنی امیه و بنی العباس...اسلام شیوخ منطقه!!...اسلام پر عافیت و بی عاقبت...
----------------------------------------------------------------------------------
باید گذشتن از دنیا به آسانی
باید مهیا شد از بهر قربانی
با چهره خونین سوی حسین رفتن
زیبا بود اینسان معراج انسانی

پیام های کوتاه
بایگانی
آخرین نظرات
  • ۶ ارديبهشت ۰۳، ۱۸:۳۹ - علیرضا محمدی
    چه جالب

۶۶ مطلب در مهر ۱۴۰۲ ثبت شده است

ارواح پوک!

سیدحمید مشتاقی نیا | پنجشنبه, ۱۳ مهر ۱۴۰۲، ۰۴:۱۱ ب.ظ

وقتی خدا را نداشته باشی، هویت نداری، گمشده ای در درونت تو را به سرگشتی و پوچی میکشاند اگر از حقیقت فراری باشی. انسان اشرف مخلوقات است. فطرت درونش او را به بزرگی و شرافت فرا میخواند اما متأثر از دنیای مصرف و تکنولوژی، وقتی انسانیت را در چارچوب بدن و هاضمه فیزیک معنا کند حس خلأ و تهی شدن از هویت، ثمره ای جز خودکشی یا میل به پوچی و تنزّل به مقام حیوانیت نخواهد داشت:

 

چندی پیش مردی اهل ژاپن که ۱۲هزار پوند هزینه کرده بود تا با دوخت لباسی شبیه سگ، او را به شکل سگ «بوردرکولی» درآورند گفت، «سگ‌های ظالم و بی‌عاطفه با من بازی نمی‌کنند و این موضوع مرا بسیار ناراحت کرده است.»

این مرد ژاپنی که «توکوسان» نام دارد، پیش از اینکه با لباس سگ «بوردرکولی» قدم به بیرون از خانه بگذارد، یک لباس دیگر سگ داشت که فقط وقتی در خانه بود، آن را می‌پوشید.

این مرد سال گذشته یک شرکت ژاپنی به نام «زپت» (Zeppet) را، که برای ساخت مجسمه‌ها و مدل‌های فیلم شهرت دارد، برای دوخت این لباس به خدمت گرفت. این شرکت لباس حیوان‌نما را در ۴۰ روز ساخته است.

او در این باره می‌گوید: «چهارپایان و به خصوص چهارپایان مهربان حیوانات مورد علاقه من هستند. در میان آنها فکر می‌کردم یک حیوان بزرگ‌تر که نزدیک به جثه‌ام باشد بهتر است، بنابراین تصمیم گرفتم تا یک سگ شوم.»

البته همان‌طور که انتظارش هم می‌رفت، توکو از زمان انتشار ویدیوهایش در رسانه‌های اجتماعی با واکنش‌های منفی بسیاری روبرو شده است. برخی می‌گویند که او به دلیل اختلال روانی باید به دنبال درمان باشد.

حالا او پس از اینکه مدت‌ها درون یک قفس می‌نشست، تصمیم گرفت به پارک رفته و به سگ‌های دیگر نزدیک شود. اما هر بار که سعی می‌کرد به سگی نزدیک شود، آنها ابتدا از دیدن او کمی تعجب می‌کردند و سپس از او فاصله می‌گرفتند که این موضوع او را بسیار ناراحت و شاکی کرده است.

مردی که لباس سگ می‌پوشید، شاکی شده که چرا سگ‌ها با او بازی نمی‌کنند

توکوسان می‌گوید، «پوشیدن لباس سگ، سرگرمی مورد علاقه من است اما دوست داشتم سگ‌ها هم مرا بین خودشان راه می‌دادند و از اینکه این اتفاق نیفتاد، ناراحت شدم.»

مردی که لباس سگ می‌پوشید، شاکی شده که چرا سگ‌ها با او بازی نمی‌کنند

  • سیدحمید مشتاقی نیا

آپارتاید رسانه ای

سیدحمید مشتاقی نیا | چهارشنبه, ۱۲ مهر ۱۴۰۲، ۰۵:۰۲ ب.ظ

هزاران نفر در سیل اخیر لیبی جان باختند. هنوز برای من قابل هضم نیست چرا دنیا به خصوص کشورهای اسلامی به راحتی از کنار این اتفاق تلخ گذشتند؟ چرا رسانه ها آنطور که باید اخبار این واقعه ناگوار را پوشش ندادند؟ چرا اگر حادثه ای در ابعاد یک دهم این ماجرا برای چشم آبی ها پیش می آمد به سر تیتر اخبار عالم تبدیل می شد؟

 

همدردی در شهر سیل زده درنه لیبی

  • سیدحمید مشتاقی نیا

باز هم سینما، باز هم تعرض

سیدحمید مشتاقی نیا | چهارشنبه, ۱۲ مهر ۱۴۰۲، ۰۴:۴۳ ب.ظ

تعرض جنسی یا تجاوز جنسی - از پیشگیری تا درمان - دکتر طاهری

 

جماعت مدعی روشنفکری بیشترین سر و صدا بر سر آزادی را دارند، مدعی دفاع از حقوق زن هستند، در همه مسائل هم اظهار نظر کرده و نسخه شفایخش ارائه می دهند؛ اما هر از گاه صدای گندکاری یکی از آنها در آمده و کوس رسوایی شان به صدا در می آید. پیش از شروع ماجرای مهسا، شاهد افشاگری های حیرت آوری از پشت پرده فساد جنسی سینما توسط بعضی زنان سینماگر بودیم. در خبر زیر، تعرض به چند دختر نوجوان، موضوع پرونده تعرض یک کارگردان عنوان شده است:

 

روزنامه ایران: شهریور سال ۱۴۰۱ دختر نوجوانی به نام ملیکا ادعا کرد از سوی یک کارگردان میانسال مورد آزار و اذیت قرار گرفته است .

وی که با مادرش به پلیس آگاهی رفته بود، در توضیح ماجرا به مأموران گفت: من به یک آموزشگاه خصوصی می‌رفتم.مربی ما خانمی ۴۰ ساله بود که یک روز درباره بحث آرامش روح و پاک کردن ذهن و روح از شیاطین صحبت می‌کرد، بعد هم وقتی اشتیاق مرا برای ادامه این بحث دید گفت که یک کارگردان سرشناس را می‌شناسد که می‌تواند روح انسان‌ها را از شر شیاطین پاک کند. من تحت‌تأثیر حرف‌های خانم مربی قرار گرفتم و به او اعتماد کردم و خواستم من را به آن کارگردان معرفی کند.

دو روز بعد با من تماس گرفت و گفت به سختی توانستم برایت وقت ملاقات بگیرم و باید به خانه آقای کارگردان در شمال تهران برویم. من هم روز قرار با ذوق و شوق به خانه ویلایی کارگردان ۴۵ ساله رفتم. خانم مربی هم آنجا بود. کارگردان مورد نظر از همان ابتدا با دیدن من حرف‌های عجیبی زد. از خودش تعریف کرد که ارتباطات ماورایی دارد و بعد هم مدعی شد شیاطین مرا احاطه کرده‌اند اما گفت نگران نباش چون هنوز دختری نوجوان هستی و روحت پاک است، بزودی از دست آنها رها می‌شوی و به همه خواسته‌هایت می‌رسی.

پس از آن خانم مربی با این بهانه که محیط باید خلوت باشد ما را تنها گذاشت. لحظاتی بعد آقای کارگردان به من گفت برای شروع کار باید لباس‌هایم را دربیاورم و من هم که در جو محیط قرار گرفته بودم حرفش را گوش کردم اما او من را آزار داد و بعد هم گفت برای به سرانجام رسیدن هدفم نباید درباره این موضوع با کسی حرف بزنم.

شب وقتی به خانه برگشتم آنقدر حالم بد بود که موضوع را به مادرم گفتم و حالا هم از آقای کارگردان و مربی‌ام شاکی هستم.

پس از ثبت این شکایت و در حالی که مأموران تحقیقات خود را آغاز کرده بودند، دومین شکایت مشابه از آقای کارگردان به پلیس اعلام شد.

میترا ۱۶ ساله که با پدرش به پلیس آگاهی رفته بود، در توضیح ماجرا گفت: یک ماه قبل از طریق مربی‌ام در یک آموزشگاه با کارگردان و تهیه‌کننده‌ای آشنا شدم.

خانم مربی می‌گفت تهیه‌کننده میانسال می‌تواند روحم را از ناپاکی‌ها خلاص کند و پس از آن می‌توانم به خواسته‌هایم برسم. به همین خاطر با او قرار گذاشتم و به خانه مرد میانسال رفتم اما او مرا آزار داد. من از ترسم نزدیک یک ماه سکوت کردم تا اینکه فهمیدم یکی دیگر از دوستانم هم با همین ترفند به دام سیاه همین کارگردان افتاده و مورد آزار قرار گرفته است. به همین دلیل ماجرا را به خانواده‌ام گفتم، اما دوستم از ترس آبرویش سکوت کرده و موضوع را به خانواده‌اش نگفته است.

با اظهارات شاکی دیگر، مأموران به خانه ویلایی کارگردان رفته و او را بازداشت کردند. در ادامه مربی آموزشگاه نیز دستگیر شد. سپس پرونده برای تحقیق و رسیدگی به شکایت‌ها به شعبه ششم دادگاه کیفری استان تهران فرستاده شد.

در آن جلسه نخستین شاکی گفت: روز حادثه وقتی حرف‌های این مرد را شنیدم اول تعجب کردم اما وقتی مربی گفت نگران نباش من هم برای دور کردن شیاطین خودم را به دست آقای کارگردان سپردم و او شیاطین را از من دور کرده و با خیال راحت به او اعتماد کن، خام حرف‌های این زن شدم و خودم را تسلیم آقای کارگردان کردم.

میترا نیز گفت: من به تازگی فهمیده‌ام که چند دختر دانش‌آموز دیگر هم به دام این دو شیاد افتاده‌اند، اما آنها از ترس آبرویشان سکوت کرده و پیگیر پرونده نشده‌اند. این مرد باید به سزای عملش برسد چون زندگی چندین دختر را تباه کرده است.

سپس دو متهم با انکار اتهام‌شان عنوان کردند هیچ‌کدام از شاکی‌ها را آزار نداده‌اند. زن جوان مدعی شد خودش قربانی خواسته‌های شوم این کارگردان شده اما او دختران نوجوان را اغفال نکرده است.

با تکمیل تحقیقات، دو متهم بزودی در دادگاه کیفری یک استان تهران محاکمه می‌شوند.

  • سیدحمید مشتاقی نیا

سر تندیس حاج قاسم هم معامله میکنیم

سیدحمید مشتاقی نیا | چهارشنبه, ۱۲ مهر ۱۴۰۲، ۰۸:۳۳ ق.ظ

مشخصات، قیمت و خرید تندیس طرح شهید حاج قاسم سلیمانی کد B100 | دیجی‌کالا

 

غائله مهسا، بازی برد برد بود. طرفداران فحشا به مطالبه اصلی خود یعنی کشف حجاب رسیدند. در پایتخت جمهوری اسلامی حتی در باغ موزه دفاع مقدس و بیخ گوش عزیزان سپاه هم مانور بی حجابی در جریان است.

دولت هم از این بازی ضرر نکرد. مطالبات اصلی مردم از فضای معیشت به مطالبات غیرواقعی و بی خاصیت منحرف شد و فریاد از گرانی و بیکاری و ... جای خودش را به هوس بوسیدن در کوچه و آغوش رایگان داد. دولت از این موقعیت استثنایی کمال بهره را برد و در اقدامی ضربتی، دلار را از بیست و پنج هزار تومان به پنجاه هزار تومان رساند و چاله چوله های اقتصادی اش را پر کرد. مقداری هم از همین درآمد بادآورده در قالب یارانه و سهام عدالت به لایه هایی از جامعه بخشیده شد تا رزومه عدالت و مردم داری اش بدون آمار نماند. پرونده اختلاس های کلانی مثل فولاد مبارکه و ... در محاق فراموشی فرو رفت، طرح های حاشیه سازی مثل صیانت فضای مجازی، افزایش هزینه تلفن ثابت و... در لابلای همین هیاهو به اجرا درآمد، مبارزه با حلقه های رسانه ای و فکری وابسته به اجانب شدت و رسمیت بیشتری گرفت و...

نظام و ضد نظام، سهمشان را از این غائله به دست آوردند. ضررش ماند برای مردم و احکام شرع.

قدرت، شیرین است و تغییر باور "اوجب واجبات بودن حفظ نظام" به "اوجب واجبات بودن حفظ میز"، راه را برای توجیه هر نوع سیاست بازی و عقب نشینی از شعائر هموار ساخته است.

الغرض؛ به همان دلیل و انگیزه ای که خشتک رییس جمهورهای سابق را بخاطر دم زدن از ورود بانوان به ورزشگاه برای تماشای مسابقات فوتبال، روی سرشان می کشیدیم اما در دولت رییسی به این خواسته فدراسیون جهانی تن دادیم (و البته از این دست مثالها فراوان است) بابت تندیس حاج قاسم هم عقب نشینی کرده و تصویر این نماد مقاومت و عزت و بالندگی ملت را از ورزشگاه اصفهان دور خواهیم کرد.

  • سیدحمید مشتاقی نیا

راز تجاوز پدر به دختر نوجوان

سیدحمید مشتاقی نیا | دوشنبه, ۱۰ مهر ۱۴۰۲، ۰۴:۲۹ ب.ظ

به نظر شما مخترع مواد مخدر صنعتی چه کسی است؟ اصلاً این ابداع، یک نوآوری شخصی است یا سالها مطالعه و تحقیقات علمی و هدف گیری فرهنگی و سیاسی پشت آن خوابیده است؟ سردمداران نظام کفر از اشاعه فحشا و افیون چه سودی می برند؟ علاوه بر سودهای کلان مالی، ایجاد غفلت و دامن زدن به پلیدی و بر هم زدن تمدن های انسانی در راستای توسعه تفکر امپریالیسم و غارت ملتها و استثمار بشر و تقویت پایه های نظام سرمایه داری است.

یک نمونه از نتایج اعتیاد به مصرف شیشه:

دیده‌بان: مرداد سال ۱۴۰۰ مردی با مراجعه به پلیس از برادرش شکایت کرد و گفت: برادر ۴۴ ساله‌ام سال‌هاست که در زمینه خرید و فروش مواد مخدر فعالیت می‌کند و چندین بار دستگیر شده و به زندان افتاده است. او یک بار در ۳۰ سالگی ازدواج کرد اما دو سال بعد از همسرش جدا شد و پس از آن هم ۳ بار دیگر ازدواج کرد اما به خاطر کارها و رفتارهایش نتوانست زندگی خوبی داشته باشد و همسرانش همگی طلاق گرفتند و حالا با داشتن ۴ فرزند با یکی از دخترانش به نام سحر زندگی می‌کند.

حکم پدری که به دختر 14ساله‌اش بارها تجاوز کرد

وی در ادامه راز هولناکی را برملا کرد و گفت: موضوعی که باعث شد از او شکایت کنم جنایتی است که در حق دخترش مرتکب شده است. چند روز قبل سحر که ۱۴ ساله است به خانه ما آمد و در حالی که وضعیت جسمی و روحی خوبی نداشت گفت که پدرش از ۴ سال قبل او را مورد آزار و اذیت قرار می‌داده است هرچند بارها به نامادری‌اش گفته بود اما او باور نکرده و حتی دعوایش هم کرده بود. سحر که فکر می‌کرد من هم حرف‌هایش را باور نمی‌کنم برای اثبات ادعایش فیلمی به من نشان داد که از شدت ناراحتی دیوانه شدم. خیلی فکر کردم چه کار باید بکنم تا اینکه تصمیم گرفتم موضوع را به پلیس بگویم.

 

در ادامه دختر نوجوان وقتی در برابر مأموران قرار گرفت، گفت: ۱۰ ساله بودم که مادرم جدا شد و رفت اما من را با خودش نبرد و پیش پدرم ماندم. از همان موقع پدرم من را مورد آزار قرار می‌داد چهار سال از ترسم به کسی حرفی نزدم. یازده ساله بودم که پدرم برای چهارمین بار ازدواج کرد و من اولین بار موضوع را به نامادری‌ام گفتم اما حرف‌هایم را باور نکرد چون فکر می‌کرد من به خاطر رفتارهای بد پدرم دروغ می‌گویم و می‌خواهم با این بهانه پیش مادرم برگردم. بارها خواستم خودکشی کنم اما ترسیدم. بالاخره تصمیم گرفتم موضوع را به عموی بزرگم بگویم و برای اینکه او حرفم را باور کند آخرین بار از پدرم فیلم گرفتم.

بدین ترتیب کارشناسان پزشکی قانونی آزار و اذیت دختر نوجوان را تأیید کردند و مرد شرور با دستور قضایی بازداشت شد. وی پس از دستگیری ابتدا منکر آزار دخترش شد اما وقتی فیلم ضبط شده را دید به ناچار لب به اعتراف گشود.

با تکمیل تحقیقات پرونده برای رسیدگی به شعبه ششم دادگاه کیفری یک استان تهران فرستاده شد در ابتدای این جلسه که پشت درهای بسته برگزار شد سحر برای پدرش درخواست اشد مجازات کرد.پس از آن متهم با پذیرش اتهامش گفت: من تحت تأثیر مواد مخدر شیشه این کارها را انجام دادم و خیلی پشیمانم.

در پایان جلسه قضات برای صدور رأی وارد شور شدند و با توجه به مدرک‌های موجود در پرونده مرد شرور را به اعدام محکوم کردند.

  • سیدحمید مشتاقی نیا

نسخه آیت الله در مواجهه با زن لخت!

سیدحمید مشتاقی نیا | دوشنبه, ۱۰ مهر ۱۴۰۲، ۰۴:۱۴ ب.ظ

آیت‌الله مسعودی خمینی: گشت ارشاد نمی داند معنای بنشین، بفرما و بتمرگ متفاوت است؟ /آقای جنتی پیر شده و باید در خانه بنشیند

 

از این آدم هایی که یکجا نشسته اند، تجربه کار میدانی ندارند و از کنار گود میگویند لنگش کن بدم می آید.

کسی که واقع را نمی شناسد و تجربه ای در کاری ندارد اما به خودش اجازه نسخه پیچیدن هم می دهد اول از همه، خودش را مضحکه قرار داده است.

طرف را آیت الله می خوانند. گشت ارشاد را زیر سوال برده که فرق بتمرگ و بفرما و بنشین را بلد نیستند. بعد درباره نحوه برخورد با بی حجابی اینطور گفته: "من اگر یک خانم سر تا پا لخت ببینم، به او می‌گویم که؛ خانم! تو یک خانم باوفا و باصفایی هستی، تو یک خانم خانه‌دار و بچه‌دار هستی. من از شما تقاضا و التماس می‌کنم که این وضعیت این‌طوری خوب نیست."

خب اگر این زن سر تا پا لخت به حرف شما گوش نکرد چه کار میکنی؟

جواب ایشان: "باید رها کنم و بروم. نباید یقه‌ او را بگیرم که؛ چرا حرف من را نشنیدی؟"

بزرگوار! اینطوری که هیچ قانونی در هیچ جای دنیا پیاده نمی شود. همیشه عده ای هستند که از قانونی خوششان نمی آید. نظرشان محترم است اما در عرصه عمل باید تابع قانون باشند. بستن کمربند باشد یا استفاده از ماسک یا .... کسی منکر ضرورت کار فرهنگی نیست ولی اگر از کنار زنی که سرتا پا لخت باشد و به تذکر گوش نمی دهد به سادگی بگذریم که برخورد با بی حجابی و کشف حجاب معنا نمی دهد. باز گذاشتن دست فواحش برای مانور بی عفتی در جامعه مطابق کدام آموزه دین است؟ برداشت یک آیت الله از مفهوم کلمه "امر" در فریضه امر به معروف و نهی از منکر همین اندازه است؟ راستی حاج آقا نفرمود اگر این خانم احیانا سلیطه و دریده بود و خواهر و مادر مأمور و آمر به معروف را به فحش کشید باید چه کرد؟

حیف نیست متفکرانی مثل شهید مطهری را دادیم امثال این بابا که جلوتر از بینی اش را هم نمی بیند صاحب تریبون شده اند؟

سلسله رسانه های خبری وابسته به طیف لاریجانی با ترس از احتمال رد صلاحیت علی خان در انتخابات پیش رو به سراغ آیت الله؟! مسعودی خمینی رفته و حرف های خود را از زبان وی بیان نموده اند که آیت الله جنتی باید کنار برود و خالص سازی سیاسی مشکل اصلی جامعه است و هاشمی رفسنجانی نباید رد صلاحیت می شد و...

آیت الله مسعودی خمینی مدتی تولیت حرم حضرت معصومه را هم بعهده داشت و از لج شکست انتخاباتی هاشمی در برابر احمدی نژاد به یکباره تمامی طلبهای معطل مانده موقوفات حرم از دولتهای هاشمی و خاتمی را در دولت نهم به اجرا گذاشت که منجر به پلمپ طولانی مدت بزرگترین ورزشگاه قم (شهید حیدریان) گردید. از دیگر کرامات این بزرگوار جلوگیری از اجرای پروژه منوریل قم به این بهانه بود که بلندی سکوهای آن موجب وهن حرم است و میلیاردها تومان هزینه بیت المال هدر داده شد.

  • سیدحمید مشتاقی نیا

تو خودت خود کتابی!

سیدحمید مشتاقی نیا | دوشنبه, ۱۰ مهر ۱۴۰۲، ۱۰:۴۲ ق.ظ

شعر کتاب خوب از عباس یمینی‌شریف | کتابک

 

یک هفته اخیر دو کتاب را باید قبل از چاپ میخواندم و نظر میدادم. یکی اش رمانی دفاع مقدسی بود و دیگری خاطرات سفیر اسبق ایران در نروژ.

اولی جذاب بود؛ اما نویسنده انگار عجله داشت پول قرارداد را زودتر بگیرد و برود سراغ پروژه بعدی. برای همین دقت لازم را در ارتباط دهی بین داستانک ها و فراز و فرودهای رمان نداشت و گاه دچار تناقضات آزار دهنده ای می شد که شعور مخاطب زیر سوال می رفت. از ناشر خواستم نویسنده را مجاب کند کار خودش را حداقل یکبار بخواند.

اما دومی خیلی برایم شیرین و آموزنده بود. نکات تاریخی، مدیریتی و تبلیغی خوبی در خود جای داده بود. به دوستی که کار را دستم رساند پیام دادم حتی یکروز تأخیر در انتشار این کتاب، خسارت به تاریخ انقلاب و این مرز و بوم است.

یک نگاه کلی دارم که شاید بعضی دوستان خوششان نیاید. نمیگویم نباید رمان نوشت و منتشر کرد. بالاخره رمان هم مخاطب و حوزه تأثیر خودش را دارد؛ اما من اگر مخیّر بین دو کتاب باشم حق تقدم را چه در زمینه نشر و چه در زمینه مطالعه برای کتابی قائلم که بخشی از واقعیتهای تاریخ را در خود جای داده باشد. 

به میزان آثاری که پیرامون شخصیت و زندگی افراد مختلف در ایران و جهان با گرایش های متفاوت علمی و مذهبی و قومیتی و سیاسی و... خوانده ام باور دارم زندگی هر کس کتابی است که روزی باید به رشته تحریر در بیاید و قطعاً تجربیات و آموزه های موثری را به همراه دارد. البته زندگی ها خوش و شیرین یا تلخ و ناگوار روزی به پایان می رسند؛ اما سربلندی برای کسی است که در مسیر انسانیت و ارزشهای فطری حرکت کرده باشد. فراز و نشیبهای زندگی تمامی ندارد؛ آرامش تنها سهم کسانی است که به داشته ها و نداشته هایشان راضی بوده و به عقل مدبّر روزگار، اعتماد داشته باشند.

  • سیدحمید مشتاقی نیا

بانوی اول

سیدحمید مشتاقی نیا | يكشنبه, ۹ مهر ۱۴۰۲، ۰۷:۴۱ ب.ظ

خانواده شهید عجمیان خواستار اشد مجازات برای قاتلان فرزندشان شدند - ایرنا

 

بانوی اول سرزمین ما، مادران و همسران شهدا هستند. لقب بانوی اول برازنده زنان بی ادعایی است که با دار و ندار همسرانشان ساخته و زندگی سالم و بخور و نمیر را در قالب تشکل مقدس "خانواده" مدیریت کرده و پایه های تمدنی کشور را سر و شکل می دهند. بانوی نخست مملکت، خانمهای کارگری هستند که با دست پینه بسته، عزت فرزندانشان را حفظ نموده و جلوی هیچ نامردی گردن کج نمی کنند. زنان کارآفرین، زنان مبتکر و خلاق، زنانی که پشتوانه رشد و بالندگی همسر و فرزندانشان هستند، قهرمانان گمنامی که با حفظ عفاف و پاکدامنی، آینده سالم این مرز و بوم را تضمین می کنند. ریحانه های بهشتی که در تلاطم روزگار، ققنوس وار شمع وجودشان در راه تعالی خانواده ذوب می شود و صدایی از آنان بر نمی خیزد؛ می سوزند و لبخند می زنند.

  • سیدحمید مشتاقی نیا

صادق نباشید!

سیدحمید مشتاقی نیا | يكشنبه, ۹ مهر ۱۴۰۲، ۱۰:۰۲ ق.ظ

اکبر طبری: در خانه صادق لاریجانی بازداشت شدم - BBC News فارسی

 

اصلاً برادران لاریجانی یکی از یکی زرنگ تر، تیزهوش تر، عالم تر. در هر کاری وارد شدند رفتند رأس، آن بالا نشستند و درخشیدند. به هر چه دست زدند طلا شد. از ریاست قوه گرفته تا ورود به عرصه کشاورزی در اطراف ورامین یا همین اخوی فاضلشان که در دانشگاه های آمل و بابل درخشید. سعید مرتضوی هم شاهد است.

منتها، کسی نگفته خدا هوش و زکاوت را فقط به برادران لاریجانی داده و بقیه مردم پپه هستند. 

بزرگوار! شما چند سال نماینده مردم مازندران بودی حالی از ملت نپرسیدی و جز برای اکبر خان طبری و حاج کیومرث و بیژن جان قدمی بر نداشتی؛ حالا دم انتخابات خبرگان یکهو یادت افتاد که مازندرانی هستی و باید به مردم حوزه انتخابیه ات سر بزنی انتظار داری مردم چه قضاوتی درباره قصد و نیّت و صداقتت داشته باشند؟

البته یکی از کسانی که قرار است در شهر خود به شکل خصوصی و عمومی میزبان آن جناب باشد، پای دامادش گیر است و گویا میخواهد از زور حاج صادق هم بهره ای ببرد. بالاخره هر چه باشد عدلیه اژه ای در تراز دستگاه صادق لاریجانی است. این آقا پیش تر هم با زار زدن محضر ریاست وقت قوه، توانسته بود بازداشت موقت دامادش را از یکماه به بیست روز کاهش دهد.

ما که بخیل نیستیم. حکم دادگاه بدوی این شاه داماد محکوم فساد اداری بالکل لغو شود. نوش جان اهل و عیال و خویشان و بر و بچ مافیا. دهان مردم را نخواهید توانست بست. ضربه ای که نباید می خوردید را خوردید.

  • سیدحمید مشتاقی نیا

بینی آدم مغرور و خاک

سیدحمید مشتاقی نیا | شنبه, ۸ مهر ۱۴۰۲، ۰۸:۳۴ ب.ظ

photo_2023-09-30_20-08-31_6nrl.jpg

 

میگفت من خودم ختم روزگارم. آدمها را با یک نگاه می شناسم. نگاه که خوب است، طرف پیام هم بدهد راحت می فهمم چه منظوری دارد و شخصیتش چگونه است، چه برسد به چهره اش نگاه کنم از حالت چشمانش میفهمم آدم خوب یا بدی است، قابل اعتماد هست یا نیست، حسّم به من دروغ نمی گوید و...

با اولین نفری که ازدواج کرد طلاق گرفت. طرف فامیل نزدیکش بود اصلا نیاز به حسّ و نگاه به چهره و ... نبود عمری همبازی هم بودند. دو سه ماه بعد از ازدواج فهمید طرف مشکل اساسی دارد و برای زندگی مشترک مناسب نیست. طلاق گرفت؛ اما عبرت، نه!

عمرش را گذاشت پای فضای مجازی. تصویر یکی را می دید میگفت همانی است که دنبالش بودم. می رفت دایرکت طرف سر صحبت را باز می کرد. بعد از کلی اتلاف وقت میفهمید طرف متأهل است یا صرفا او را اسباب سرگرمی خودش دانسته و...

در دنیای واقعی هم به هر کس رسید مبتنی بر نگاه اول قضاوت کرد. دنبال خیلی ها دوید جواب رد شنید.

یک وقت هایی بحث ازدواجش جدی می شد. طرف می آمد جلو اما به هزار دلیل پیدا و پنهان پا به فرار می گذاشت و کلاً غیب میشد.

بر مبنای چهره به بعضی ها اعتماد میکرد، پولش را خوردند رفت. کاسه چه کنم دست گرفت.

دید بدون تقلب نمیتواند به جایی برسد. با جعل مدرک و ... خودش را مستحق صدقه نشان داد و رفت تحت پوشش موسسات خیریه. خودش را جلوی آینه ندید که پی ببرد درونش چه میگذرد!

رفت دنبال شغل. بر مبنای ظاهر به صاحب کار اعتماد میکرد. مدتی طول میکشید بفهمد سرش کلاه رفته و حقش را ضایع کرده اند و...

شکست های پیاپی در زندگی، مشکلات روانی حادّی برای او پدید آورد. دیگر به همه بدبین شد. دیگر از شنیدن خبر موفقیت هر کس دچار التهاب می شد تنش کهیر می زد، دستش دچار شوک می شد از کار می ایستاد و....

بعد از مدتها یادش افتادم. در دنیای مجازی سری به او زدم. دیدم نوشته تا با یکی بحث نکنی او را نخواهی شناخت! 

خدای من! چقدر دیر؟! عمری را سر منم منم سوزاند. آنقدر شکست خورد بینی اش به خاک مالیده شد تازه رسید به یک حرف منطقی! تازه فهمید دیگر نباید بر مبنای ظاهر افراد حکم داد. 

چقدر دیر و شکننده. چرا انسان باید اینطور خودش را از تجربیات و عبرتهای جاری روزگار بی نصیب نگاه دارد تا نیمی از عمرش هدر رفته و آنقدر سرش به سنگ بخورد که تازه بفهمد مسیر زندگی را اشتباه طی کرده؟ مطالعه حقایق عالم و آشنایی با تجربیات دیگران، ما را از پیمودن بسیاری از راههای خطا مصون نگاه میدارد.

  • سیدحمید مشتاقی نیا

فارغ از حواشی

سیدحمید مشتاقی نیا | شنبه, ۸ مهر ۱۴۰۲، ۰۵:۵۴ ب.ظ

حرکت عجیب علیرضا دبیر در عکس دسته جمعی

 

یک عده گیر دادند که دبیر را نگاه کنید اصرار دارد شورت ورزشی اش جلب توجه نکرده و پاهایش را به هر ضرب و زوری هست از لنز دوربین مخفی نگاه دارد. یک عده هم گفتند حسن یزدانی چرا با دمپایی نشسته؟ اصلا همین حسن یزدانی که با لبخند ملیح کنار حاج محمود کریمی عکس یادگاری گرفته چند روز پیش فیلم نامتعارف خواستگاری اش بیرون آمده و...

این هم خصلت فضای مجازی و افکار عمومی است که به حاشیه ها علاقمندند. عیبی ندارد. فارغ از همه حواشی، اصل این اقدام یعنی دعوت از محمود کریمی به اردوی تیم ملی کشتی و ابراز علاقه پهلوانان میهن به مراثی اهل بیت، کاری فرهنگی، الگوساز و در خور تحسین است.

  • سیدحمید مشتاقی نیا

هفت بانوی شهید بابلی

سیدحمید مشتاقی نیا | شنبه, ۸ مهر ۱۴۰۲، ۱۰:۲۲ ق.ظ

photo_2023-09-30_10-14-06_wz73.jpg

 

شهرستان بابل هفت بانوی شهید دارد که متأسفانه در مراسم اخیری که به این نام گرفته شد تنها نام چهار شهیده مطرح گردید. جهت ثبت و اطلاع، عناوین هفت بانوی شهیده بابلی مبتنی بر فهرست معرفی شده در کانال سنگر شهدا بدین شرح می باشد:


1️⃣ شهیده فاطمه ارج که در سال 1358 حین دیدن آموزش نظامی در پادگان المهدی (ولیک) بابل به شهادت رسیده است.
2️⃣ شهیده منیرالسادات دابوئیان در غائله گنبد به شهادت رسید و پس از تشییع جنازه با شکوه در بابل در آرامگاه معتمدی به خاک سپرده شد.
3️⃣شهیده مریم مصلحی اهل محله مرادبیگ بابل در بمباران هوایی محله ظفر تهران در اسفند سال 1363 به شهادت رسیده اند.
 4️⃣ شهیده مولود مهدوی در سال 1365 در کرمانشاه در بمباران هوایی زمانی که برای عیادت اقوام که از مجروحان جنگی به کرمانشاه مسافرت کرده بودند، در بمباران دشمنان به همراه همسرش به شهادت می‌رسند.
 5️⃣ شهیده هاجر خاکی که در حمله هوایی کرمانشاه به شهادت می‌رسند.
6️⃣ شهیده صدیقه احمدزاده کلایی اهل روستای سیاهکلا محله بابل که در حادثه خونین مکه در سال 1366 به شهادت رسیده است.
7️⃣ شهیده ربابه رستمی درونکلا اهل روستای درونکلا که توسط تکفیری های فرقه ریگی در سال 1389 در مسجد امام حسین چابهار به شهادت رسیده است.

  • سیدحمید مشتاقی نیا

بستگی به عینکت دارد!

سیدحمید مشتاقی نیا | جمعه, ۷ مهر ۱۴۰۲، ۰۶:۵۰ ق.ظ

جاسوس - عینک آفتابی - Man Whitewall - مدل کالا

 

یک زوج جوان البرزی که فقط سه سال با هم زندگی کرده اند کارشان به طلاق کشیده. نکته اینجاست که این دو علیه هم چهل پرونده در محاکم حقوقی و کیفری تشکیل داده اند! به نقل از فاضلی هریکنده ای رییس کل دادگستری استان البرز که به گمانم همشهری ماست: "این پرونده‌ها با عناوین مختلف از جمله، سرقت، ضرب و جرح، توهین و فحاشی، جعل، کلاهبرداری، شهادت کذب، مهریه، نفقه، دادخواست طلاق، جهیزیه و ... تشکیل شده‌اند."

اینکه به لیلی میگفتند لیلی؛ یعنی منسوب به لیل، به دلیل تاریکی صورت و سیاهی چهره اش بود. از مجنون پرسیدند این دختر سیاه و بی ریخت لایق این سطح عشق ورزیدن هست که کارت به جنون بکشد؟ جواب داد لیلی را از چشم من نگاه کنید که چه زیباست.

حرف درستی است. ما آدمها گاهی از چیزی خوشمان می آید عیب و ایرادها و نواقص و ضعفها را به راحتی نادیده می گیریم. بدمان که بیاید خوبی های طرف را هم به بدی تأویل می بریم. همه ما آدمها مستعد پیش داوری و خروج از انصاف هستیم. 

نکته دیگر اینکه نباید نقش بعضی وکلا را در این نوع پرونده سازی ها نادیده گرفت. دوستی داشتیم تعریف میکرد موقع طلاق خواهرش، وکیل آمد و گفت فلان قدر هزینه حق الوکاله برای پیگیری کار طلاق می گیرد. توافق کردند و کار شروع شد. بعد از مدتی کاشف به عمل آمد وکلای عروس و داماد با هم رفیق و هم دست هستند. هر دو با زمینه چینی و تشویق موکلان خود پرونده های جدیدی مثل توهین و تهدید و... را باز می کردند و به همین بهانه حق الوکاله بیشتری را برای دعاوی جدید می ستاندند.

امیدوارم هیچ وقت طلاق بین زن و شوهر یا جدایی بین دو دوست اتفاق نیفتد اما اگر کار به اینجا کشید به حرمت روزهای خوش و نان و نمکی که با هم خوردید مثل آدم و بی حاشیه از هم جدا شوید.

  • سیدحمید مشتاقی نیا

مثل همه

سیدحمید مشتاقی نیا | پنجشنبه, ۶ مهر ۱۴۰۲، ۰۳:۳۱ ب.ظ

امام جمعه‌ای که مسئولان شهر را روی آسفالت نشاند

 

هیچ وقت برای من قابل هضم نبوده در همایش و برنامه ای، عده ای به صرف اینکه دارای مسئولیت و فیش حقوقی و میز بزرگ هستند، روی صندلی نشسته و بقیه باید در اطرافشان بایستند. این عکس مربوط است به حرکت خوب امام جمعه بهمئی وقتی برای بازگشایی مدرسه رفته بود و دید دانش آموزان روی زمین نشسته اند خودش هم روی زمین نشست و مسئولین نیز صندلی ها را کنار گذاشته و روی زمین نشستند و خاطره ای خوب در ذهن نوجوانان رقم زدند. خدا رحمت کند شهید سلیمانی را در سفر به یکی از شهرها وارد جلسه ای شد دید صندلی او از صندلی بقیه بزرگتر است حاضر نشد روی آن بنشیند. از امام جمعه ای که آنجا بود خواست بیاید جای او که امام جمعه هم از خدا خواسته پرید و رفت روی آن نشست!

این خصلت شهداست که شوق دیده شده و بالاتر نشستن و ویژه خوردن و... نداشتند.

  • سیدحمید مشتاقی نیا

و باز هم استاندار مازندران

سیدحمید مشتاقی نیا | چهارشنبه, ۵ مهر ۱۴۰۲، ۰۳:۰۳ ب.ظ

photo_2023-09-27_14-54-27_n9ku.jpg

 

تازه میخواستم از استاندار مازندران برای یکبار هم شده تشکر کنم روز اول مهر،دست دختر شهید بلباسی را گرفت و او را به مدرسه برد و جای خالی پدر را برایش پر کرد که استوری بالا به دستم رسید. ظاهراً جناب استاندار در حرکتی عجیب، دختر شهید را که در مدرسه غیرانتفاعی ثبت نام کرده بود با خودش برد به مدرسه شاهد! این کار هم روی آن بچه و هم روی دانش آموزان مدرسه شاهد تأثیر خوبی ندارد. با این وصف آنکه دیگری را همراهی کرد، فرزند شهید بود که زینت المجلس جناب استاندار برای حضور و سخنرانی در دبستان شاهد قرار گرفت؛ نه اینکه استاندار بخواهد پدری کند و او را سر کلاس خودش برساند.

  • سیدحمید مشتاقی نیا

هما روستا؛ از کرخه تا راین

سیدحمید مشتاقی نیا | سه شنبه, ۴ مهر ۱۴۰۲، ۰۴:۰۹ ب.ظ

اسامی و بیوگرافی بازیگران فیلم از کرخه تا راین با نقش ها +عکس ها و داستان  جدید 1402 🖤 حرف تازه

 

دیشب ساعت نوزده، زدم شبکه نمایش ببینم هفته دفاع مقدس چه فیلمی دارد. از کرخه تا راین داشت. پشت کردم به تلویزیون و چون فیلم را از حفظ بودم شروع کردم به ور رفتن با گوشی اما صدای فیلم را می شنیدم. در ذهنم سوال شد خانم هما روستا که این نقش را خوب بازی کرده در آمریکا دفن شده یا بعد از مرگ، پیکرش را به ایران آوردند؟ رفتم سراغ پروفسور گوگل. معلوم شد در بهشت زهرا دفن است؛ اما یک نکته برایم جالب بود. تولد و مرگ مرحومه درست در یک روز قرار داشت که آنهم چهارم مهر بود. حالا نمیدانم از کرخه تا راین صرفا به مناسبت هفته دفاع مقدس داشت پخش میشد و اتفاقی با شب سالگرد فوت این خانم مصادف شد یا یکی حواسش بود و برنامه را اینطور ریخت؟

به هرحال فارغ از سوابق و گرایشات فکری و فرهنگی و سیاسی خانم روستا که بزرگ شده شوروی و ساکن آمریکا بود و مرحوم پدرش که گویا از بزرگان حزب کمونیسیت به شمار می آمد، بابت نقش خوبی که در این فیلم دفاع مقدسی بازی کرد و تاثیر بسزایی که در دیده شدن بخشی از واقعیت دردناک جنگ و پرده ای از مظلومیت ملت ایران داشت، غفران و شادی روحش را از خدا مسألت دارم.

  • سیدحمید مشتاقی نیا

سربازان در گهواره

سیدحمید مشتاقی نیا | دوشنبه, ۳ مهر ۱۴۰۲، ۰۹:۳۳ ق.ظ

photo_2023-09-25_08-50-46_7cbt.jpg

 

این رژه ای که مادران یزدی در هفته دفاع مقدس همراه با نوزادان کالسکه سوار خود انجام دادند از بعضی جهات مهمتر از مانور نیروهای مسلح است. دشمن، ما را ضعیف میخواهد و یکی از ابعاد قدرت یک ملت، میزان جمعیت آن است. ماهاتیر محمد در خاطرات خود همراه با افتخاراتی که در سر و سامان دهی به امور اقتصادی و تولیدی و علمی و صنعتی کشورش بیان میکند، زمینه سازی برای رشد جمعیت را نیز یکی از جلوه های پیشرفت مالزی در دوره مدیریت خود بر می شمارد.

مانور فرزند آوری و تربیت نسل مومن و اهمیت به خانواده، کاری زیربنایی در مواجهه با دشمنان اسلام است. خیلی از کارهای فرهنگی، ظاهری و سطحی و پوسته ای است اما تکثرّ جمعیت و جهاد فرزندآوری از آن دست اقدامات مبنایی و دشمن سوز است که دل بدخواهان اسلام را به درد آورده و نقشه های شومشان را باطل می سازد. دم مادران یزدی گرم.

  • سیدحمید مشتاقی نیا

روحت شاد محسن رضایی!

سیدحمید مشتاقی نیا | دوشنبه, ۳ مهر ۱۴۰۲، ۰۹:۱۹ ق.ظ

photo_2023-09-25_08-50-38_3u5f.jpg

 

این محسن رضایی آن محسن رضایی نیست! از رزمنده های خوب و بسیجیان دلداده بابلی است که چند سال پیش در حادثه منا در حالی که جان عده ای را نجات داده بود در فشار جمعیت به خیل دوستان شهیدش پیوست. دیروز سالگرد این واقعه تلخ بود. با حاج محسن رضایی چندباری توفیق سفر به راهیان نور را داشتم. خسته نمی شد این مرد، برای همه میدوید و از جان و دل مایه میگذاشت. یکبار موقع برگشت بین دو نماز بلند شدم. گفتم خودم بارها مسئول کاروان بودم می دانم سفر به مناطق عملیاتی و انجام بعضی هماهنگی ها آنهم با حضور خواهران دانشجو چقدر سخت و خسته کننده است. اما برایم جالب بود آقا محسن در اوج خستگی و فشار کار هم میخندید و تبسم از لبانش محو نمی شد. این حرف را که زدم باز هم خندید، اما بعد از من خواست دیگر در جمع از او تعریف نکنم. بعد از شهادت او بارها با کاروانهای مختلف دانشجویی عازم مناطق عملیاتی جنوب شدم. همیشه هم به یادش بودم و نامش را زنده نگه میداشتم. همه مسئولین کاروانها زحمت میکشند اما واقعاً بی اغراق دیگر کسی را مثل او ندیدم اینطور دلسوز و پرکار و با تدبیر باشد. برای چندمین بار به من ثابت شد شهدا یک سر و گردن از مردم عادی بالاتر هستند و بهتر می درخشند. خدا هم خوش سلیقه است دیگر.

برای شادی روح این شهید مظلوم صلواتی هدیه کنیم.

 

http://s6.picofile.com/file/8214553000/photo_2007_07_25_03_04_58.jpg

  • سیدحمید مشتاقی نیا

یا ضامن کارمند!

سیدحمید مشتاقی نیا | دوشنبه, ۳ مهر ۱۴۰۲، ۰۹:۰۲ ق.ظ

photo_2023-09-25_08-54-26_yee4.jpg

 

پشت وانت نوشته بود: یا ضامن کارمند!

تصویر را یکی از دوستان پزشک بابلی فرستاد و در ادامه نوشت:

اما سند این تصویر، خودم بودم

آمریکا برای براندازی نظام هیچ غلطی نمی‌تونه بکنه

اما بانک‌ها نه؛ غلط‌های زیادی کردند و هم اکنون هم دارند می‌کنند.

پاشنه آشیل انقلاب، بانک‌ها هستند.

بلوار نوشیروانی، جنب تربیت‌بدنی

یک دنیا حرف برای گفتن داشت

یکی از بدترین فحشی که به یک حکومت اسلامی شیعی می‌شه گفت همین عبارت بود.

  • سیدحمید مشتاقی نیا

وزارت ارشاد حواسش کجاست؟

سیدحمید مشتاقی نیا | دوشنبه, ۳ مهر ۱۴۰۲، ۰۸:۵۷ ق.ظ

این مطلب را در شبکه های اجتماعی دیدم، چون مشابهش را قبلا شاهد بودم حیفم آمد آن را در دسترس موتورهای جستجوگر قرار ندهم:

 

شیطنت در نگارش کتاب تربت پاکان قم 
امروز ۳۱ شهریور آغاز هفته دفاع مقدس و یادآور مجاهدت و جانفشانی هزاران زن و مرد مومنی است که برای حفظ جمهوری اسلامی از جان و مال و فرزند خود گذشتند و عزّت و امنیت را برای مردم و کشور به ارمغان آوردند. 
در این امنیت برآمده از خون هزاران شهید به رهبری حضرت امام و مقام معظم رهبری که باید قدردان آن بود متأسفانه افرادی با قدر ناشناسی  و شیطنت گام در مسیر دشمنان اسلام و جمهوری اسلامی نهاده اند و از سر ناآگاهی یا کوتاهی، از آنان حمایتهایی هم شده است، یکی از آنان؛ کتاب تربت پاکان قم است. در این کتاب خادم و خائن در کنار هم معرفی شده اند، البته با این روش که هم خدمت و جانفشانی خادمان دین و انقلاب تحریف شده و هم بر خیانت دیگران سرپوش گذارده شده است.در کتاب تربت پاکان قم کلمات امام برای امام خمینی و انقلاب برای نهضت مردم و شهادت برای جانفشانی مبارزان و یاران امام واژه های فراموش شده اند و مولف با رندی و شیطنت از کنار بسیاری از حقایق و ارزشها عبور کرده است، که به نمونه ای از آنها اشاره می کنیم؛ 
۱. در صفحه ۱۳۰۸  در شهر حال سید کاظم شریعتمداری به مقابله ایشان با امام و انقلاب و بسیاری از آنچه که به خلع ایشان از مرجعیت و موضوع کودتای نوژه و ...نپرداخته است.
 ۲. در صفحه ۲۰۷۶ در شرح حال مهندس مهدی بازرگان وقایع زندگی ایشان از سال ۱۳۴۰ تا سال ۱۳۷۳ سانسور شده است، در واقع برای آن که از انقلاب اسلامی نامی برده نشود  شرح حال شخصی مثل بازرگان هم در این مقطع زمانی پنهان شده است 
۳.از شهید آیت الله سید محمدرضا سعیدی نخستین مجتهد شهید نهضت امام خمینی 
که در وادی السلام دارای مزار نمایانی است هیچ شرح حالی نیامده است. 
۴. در شرح حال شهید سید مجتبی نواب صفوی آنچه که مربوط به شهادت ، زمان شهادت 
و محل دفن آن شهید می شود پنهان شده است. 
۵. شرح حال حجه الاسلام شهید غلامحسین حقانی از شهدای هفتم تیر که در قبرستان شیخان مدفون است را نیاورده است. 
۶. در صفحه ۴۰۹ در شرح حال  نوشته است؛
 مدنی در ۲۰ شهریور۱۳۶۰ش بعد از اقامه نماز جمعه براثر انفجار بمب به دیدار معبود شتافت. 
و از شهادت این شهید محراب شهید آیت الله سید اسداله مدنی با رندی گذشته است.
۷.  صفحه ٨٥٤ در شرح حال شهید حجه الاسلام حاج شیخ عباس شیرازی چنین آورده است: 
وی در روز جمعه ۱۷ خرداد ۱۳۶۴ درگذشت.
 و از شهادت و چگونگی آن سخنی نگفته است. 
۸ . صفحه ۱۱۷۶ در شرح حال شهید آیت الله قدوسی چنین آورده است؛ 
قدوسی سرانجام در ۱۴ شهریور ۱۳۶۰ به دیدار معبود شتافت.
از شهادت ایشان هم گذر کرده است. 
۹ . صفحه۱۲۶۶ در شرح حال شهید  حجه الاسلام شیخ فضل الله محلاتی چنین آورده است. محلاتی در تاریخ اول اسفند ۱۳۶۴همراه جمعی از نمایندگان مجلس و مسئولین قضایی کشور که با یک هواپیما عازم جنوب بودند در حوالی اهواز مورد اصابت موشک قرار گرفت و منفجر شد. 
در اینجا هم از واژه شهادت استفاده نشده است و ...
و مواردی دیگر  
اینها مواردی از افراط و تفریط و تحریف آقای عبدالحسین جواهر کلام نویسنده کتاب تربت پا کان قم بود، برخی نویسندگان درخیال باطل خود همچون دشمنان ما چنین می پندارند که انقلاب اسلامی دوامی نخواهد داشت و لذا چنان می نویسند که خیال خود را از آینده واهی و خیالی خود راحت کنند تا مبادا گزندی به آن ها برسد. این کتاب از حیث نگارش و امانت داری و ارجاع به منابع هم دچار مشکلات عدیده ای است که باید در جای خود نقد شود. 
امید است مسئولان وزارت ارشاد در صدور مجوز دقت بیشتری درباره ی چنین نویسندگانی داشته باشند. 
 
قم ۳۱ شهریور ۱۴۰۲ 
✍️ بهمن قربانی

  • سیدحمید مشتاقی نیا