اشک آتش

از اسلام ناب آمریکایی بیزارم!از ادعای برتری هویج بر بسیج!از اسلام بی خطر بیزارم...از اسلام آسه برو آسه بیا...اسلام پاستوریزه...اسلام عبدالملک مروان...اسلام بنی امیه و بنی العباس...اسلام شیوخ منطقه!!...اسلام پر عافیت و بی عاقبت...
----------------------------------------------------------------------------------
باید گذشتن از دنیا به آسانی
باید مهیا شد از بهر قربانی
با چهره خونین سوی حسین رفتن
زیبا بود اینسان معراج انسانی

پیام های کوتاه
بایگانی
آخرین مطالب
آخرین نظرات

از روحانیت بترسید!

سیدحمید مشتاقی نیا | چهارشنبه, ۱۷ خرداد ۱۴۰۲، ۰۴:۴۴ ق.ظ

photo_2023-06-07_04-28-36_u1lp.jpg

 

یک نکته را باید در تاریخ اصلاح کرد. این که گفته اند روحانیت پیشتاز انقلاب بود حرف جامع و درستی نیست. بخشی از روحانیت به رهبری روح خدا در مصاف با شاه حرف اول را زد و گرنه بسیاری از روحانیون اصلا با انقلاب همراه نبودند و تا آنجا که می شد یا پای شاه ایستادند یا گوشه ای دنج را انتخاب کرده و در عافیت به سر بردند. بعد که دیدند قدرت چرخیده است آمدند این طرف ایستادند.

از روحانیت جاه طلب منفعت خواه بزدل و پول پرست باید ترسید.

هر کس عمامه دارد را نمیتوان با امام و آقا و مطهری و بهشتی و ... قیاس کرد.

خیلی ها پای پول که بیاید وسط دست و دلشان می لرزد. مثل فلان امام جمعه ای که با متهمان اقتصادی شهر برو بیا دارد و سفره افطار ولایت را با پول آنها تأمین میکند و وقتی میگویی در شان این جایگاه نیست حشر  و نشر داشتن با متهمان و رانتخواران و ... در یک کلام صاف و صادق میگوید: دفتر خرج دارد!

خیلی ها فهم و قدرت تحلیل و زیرکی امام را ندارند.

خیلی ها از شهامت و اراده امام بی بهره اند و...

جمعی از برادران مجمع طلاب کهگیلویه، جناب تاجرگردون، مرد پر حاشیه نجومی بگیر معزول مجلس که ضربه سنگین او به اعتبار نهادهای  نظارتی نظام به راحتی جبران پذیر نیست را دعوت کرده اند به قم ذیل عنوان بصیرت افزایی!! تو خود حدیث مفصل بخوان از این مجمل.

  • سیدحمید مشتاقی نیا

وقتی قاتلان الداغی هنوز اعدام نشده اند

سیدحمید مشتاقی نیا | چهارشنبه, ۱۷ خرداد ۱۴۰۲، ۰۴:۲۸ ق.ظ

برخورد قاطع با عوامل شهادت حمید الداغی - ایرنا

 

این حادثه ساعت ۷صبح روز پنجشنبه ۱۱خردادماه امسال در سه‌راهی الورد به سمت روستای دهشاد در شهریار اتفاق افتاد. ماجرا از این قرار بود که کارگر جوان بسیجی پس از پایان کارش در یکی از کارخانه‌های شهریار در حال بازگشت به خانه بود که در راه ۲ موتورسوار را دید که قصد مزاحمت برای زن جوانی را دارند. او برای دفاع از زن جوان جلو رفت اما ۲موتورسوار ناگهان چاقو کشیدند و چندین ضربه به او زدند. این ضربات چنان غافلگیرانه بود که کارگر جوان نتوانست از خودش دفاع  کند و به‌شدت مجروح و دقایقی بعد به بیمارستان منتقل شد. سرهنگ فیاض‌اللهیاری، فرمانده ناحیه مقاومت بسیج شهرستان شهریار درباره این حادثه گفت: پس از این حادثه جوان بسیجی به بیمارستان امام‌سجاد(ع) منتقل شد و تحت عمل جراحی قرار گرفت و پزشکان اعلام کردند ریه‌های او آسیب دیده اما وضعیتش رو به بهبود است. سردار‌اللهیاری درباره وضعیت زن جوان نیز گفت:‌ او ساعت ۷صبح در حال رفتن به محل کارش بود و در آن ساعت صبح با توجه به خلوت بودن خیابان ۲موتورسوار به‌سویش حمله کردند و قصد سرقت یا آزار و اذیت داشتند که با شجاعت کارگر غیور در اجرای نقشه‌شان ناکام ماندند. براساس این گزارش، این حادثه یادآور شهادت حمیدرضا الداغی جوان سبزواری است که چندی قبل برای نجات دختری جوان از دست اوباش با دست خالی با آنها درگیر شد و با ضربات چاقو به شهادت رسید.

  • سیدحمید مشتاقی نیا

ببین چه می کاری!

سیدحمید مشتاقی نیا | سه شنبه, ۱۶ خرداد ۱۴۰۲، ۰۲:۳۰ ب.ظ

مرغ سیاه گران‌ترین مرغ جهان که تخم آن هم قیمت طلاست!

 

بنده خدایی بود زیاد برایش گره ایجاد شده بود. همه ما در زندگی با گره ها و مشکلاتی مواجه هستیم. فراز و نشیب در زندگی همه وجود دارد اما این بنده خدا پشت هم بد می آورد و ماجراهای تلخ زندگی او تمامی نداشت. برایم سوال شد.

سعی کردم بیشتر به او نزدیک شوم. به مرور متوجه شدم او فردی بسیار بدخواه است و به قول معروف چشم ندارد خوشی و موفقیت دیگران را ببیند. تا میشنید یکی عروسی کرده اخمهایش را در هم می کشید دندان هایش را به هم می فشرد و با خشم آرزو میکرد الهی زیر تریلی برود! یکی در کنکور قبول می شد، می گفت ایشالله فلج بشود! خبر می آمد فلانی ماشین خریده ...

می گفتم چه اشکال دارد از موفقیت دیگران خوشحال شویم بگوییم الحمدلله، خدا بیشتر بدهد، ان شاءالله به سلامتی...؟

اصلاً دعای خیر در مرامش نبود. نمی خواهم این قاعده را همه جا و به همه کس تعمیم بدهم. هر بلا و مصیبتی ممکن است فلسفه خاص خودش را داشته باشد ما لزوما از عالم غیب با خبر نیستیم اما به یقین بدخواهی، بد بیاری هم می آورد. با دل سیاه نمیشود روشنایی را دید.

با یک بنده خدای دیگری آشنا شدم مشکل تجرد داشت! به هر دری می زد هر جا خودش را عرضه میکرد، حقارت می کشید، التماس می کرد، تور می انداخت، نذر و دعا می کرد؛ اما همسری نصیبش نمی شد. ظاهرا آدم خوبی نشان می داد. احساس میکردم دل صافی دارد و به خدا نزدیک است. خواب های خوبی می دید، کارهای خوب هم انجام می داد. برایم سوال بود که چرا ده سال است که بعد از یک تجربه تلخ طلاق، اینطور در فضای واقعی و مجازی، شبانه روز زار می زند اما همسری نصیبش نمی شود، دعاهای خیر دیگران هم درباره اش اجابت نمی شود. گزینه ای هم وسط می آید زود پا پس می کشد یا کار خراب میشود و...؟ خودش می گفت لابد سحر و جادویی در کار است و باید بروم سراغ جن گیر و رمال و ...

یک نکته را در طول چند ماه مراوده با او متوجه شدم. ذهن بسیار مشوّشی داشت. فوق العاده بد بین بود. کمترین حرف و تحرکی را با بدترین گمانه ممکن تحلیل میکرد. گمان می کرد همه حقش را خورده اند، یا دارند به او ظلم میکنند، یا در حقش مرتکب قصور میشوند، یا میخواهند سرش کلاه بگذارند، یا دارند مسخره اش می کنند، یا در حال ترحّم به او هستند، یا میخواهند مچش را بگیرند، یا غرورش را خدشه دار کرده اند، یا قصد توهین و تحقیر را دارند و... به این بهانه پشت سر هم دعوا راه می انداخت.

خدای من! او واقعا پدیده عجیبی بود. سطح بالای بدبینی و بدگمانی اش باعث ناسازگاری با محیط بود. اطرافیان درجه یکش نیز از دست او عاصی شده بودند، هر چند کاری از دستشان بر نمی آمد. با یقین به او گفتم اگر تو ازدواج کنی باز هم کارت به جدایی ختم می شود، خیلی زودتر از آنچه که فکرش را بکنی. خدا خیلی تو را دست دارد، می داند یکبار سابقه طلاق چه بر سرت آورده و چگونه احساس شکست و ناکامی داری، اگر یکبار دیگر طلاق را تجربه کنی در درون خودت و نیز در اجتماع کوچک پیرامونت سرافکنده و نابود خواهی شد، این چیزها را می داند که دعاها و نذرها را اجابت نمیکند. خدا تو را دوست دارد و اینبار از طریق ناکامی ظاهری و مادی، هوایت را داشته است. اگر تو هم خدا را واقعا دوست داری برای درمان خودت و جلب رضایت او اقدام کن.

  • سیدحمید مشتاقی نیا

تب دماغ!

سیدحمید مشتاقی نیا | سه شنبه, ۱۶ خرداد ۱۴۰۲، ۰۲:۲۳ ب.ظ

چرا انگشت توی دماغ خود می‌کنیم؟ | طرفداری

 

رییس جامعه جراحان گفت: رتبه اول جراحی زیبایی بینی در جهان متعلق به ایران است.

 

مردم ایران در شمار زیباترین مردمان جهان  هستند.

فرهنگ ایرانی یا اسلامی، مشحون از حقایقی است که منجر به تقویت هویت و میل به عزت و خودباوری می گردد.

گرایش به عمل زیبایی در مواقع غیرضروری در واقع اذعان به زشتی و نارضایتی از ظاهر و رقابت ناتمام بر سر خودنمایی و جلوه فروشی است.

غفلت از فرهنگ و آموزه های بومی و ملی و دینی، این سطح از خود باختگی و مد گرایی و لذت جویی را رقم زده است. مسئولان فرهنگی کشور این قصور را هم در کارنامه بلند کوتاهی های خویش ثبت نمایند. هر چه جامعه از داشته های هویتی خود تهی شود به فروپاشی و فاصله گرفتن از ارزشها و هنجارهای ملی و اعتقادی نزدیک تر می گردد.

  • سیدحمید مشتاقی نیا

این نوع ارتباط حلال است آیا؟!

سیدحمید مشتاقی نیا | سه شنبه, ۱۶ خرداد ۱۴۰۲، ۱۰:۵۱ ق.ظ

وسوسه | فلسفه واژه وسوسه چیست؟ | دلایل وسوسه | کلینیک اعصاب و روان راه احیاء

 

چندی پیش خانمی مجرد که سنی از او گذشته بود پرسید:

من چند سالی است که در فضای مجازی به خصوص شبها به دایرکت مردها و پسرها می روم و به بهانه های مختلف مثل بحث سیاسی و ... سر صحبت را باز میکنم. استیکرها و عباراتی که به کار میبرم،  (عشوه گری و...) بعد از مدتی در آنها این برداشت را ایجاد میکند که لابد منظوری دارم. بعضی هایشان آدمهای سنگینی هستند و چیزی نمی گویند اما بعضی های دیگر خوششان می آید و نزدیکتر و صمیمی تر میشوند و نهایتا درخواستی که مدنظرشان هست را مطرح میکنند.

این موقع است که من بلافاصله توی ذوقشان میزنم، جواب رد میدهم و آنها را به عفت و سر به زیری و پاکی دعوت میکنم!!

این کارم از نظر شرع اشکال دارد؟

من که واقعا گمان میکردم در مقابل دوربین مخفی قرار دارم با تعجب علت این کارش را سوال کردم. گفت:

دو هدف دارم. یکی اینکه آن پسر و مرد مجرد یا متاهل یاد بگیرد در فضای مجازی دنبال زنان و دختران مشکل دار نگردد و کلا هیز نباشد! دوم اینکه به خودم هر بار ثابت میکنم که آدم پاکی هستم و نجابتم را حفظ کرده ام!!

منتظر جواب بود.

کمی فکر کردم و گفتم: به نظرم یک علت سومی را جا انداختی. تو بابت شرایطی که در آن به سر میبری عطش بحث و صحبت با جنس مخالف را داری و با این کار به نوعی خودت را هم تخلیه میکنی.

این کار تو قطعا درست نیست. تو ممکن است در وسوسه کردن یک جوان موفق باشی و او را درباره خودت به اشتباه بیندازی اما معلوم نیست در اصلاح و نصیحت او هم موفق عمل کنی. از کجا معلوم جوانی که تحریک شد و هزاران تصویر را این مدت از ارتباط فرضی با تو در ذهن خودش ساخته و پرورش داده و در طول شبگردی های مجازی تو قوای جنسی اش تحریک شده، به گناه نیفتاده باشد؟ از کجا معلوم بعد از قطع ارتباط تو برای اطفای آتشی که در دامان غرایزش انداختی دنبال ارتباط با دیگری نرود؟

یک حرف دیگر را رویم نشد به او بگویم. دلم میخواست بگویم: تو قطعا دیوانه ای و به روانپزشک نیاز داری. به یقین جایی از زندگی ات بدجور احساس تحقیر کرده ای که گمان میکنی دیگران را لب آب ببری و تشنه برگردانی، غرور و رضایت و شخصیت به دست می آوری. انتقام شکست و ناکامی ات را از جوان مردم نگیر.

  • سیدحمید مشتاقی نیا

چشم سکوت میکنیم!

سیدحمید مشتاقی نیا | سه شنبه, ۱۶ خرداد ۱۴۰۲، ۱۰:۴۴ ق.ظ

ادعا‌ها در رابطه با «بازرسی برهنه بدنی» در بازداشتگاه‌ها واقعیت دارد؟

 

یک چیزی یاد گرفته اند؛ جنگ ترکیبی! بعد همه چی را ذیل همین عنوان تفسیر میکنند. جنگ ترکیبی علیه نظام صحت دارد اما به یقین مدیران ناشایست و کم کاری های مدیریتی بخشی از همین جنگ ترکیبی است.

دوستان مجازی و حقیقی شاهدند که من هر جا دیدم نظام مظلوم واقع شده به دفاع پرداختم اما این مورد از آن مواردی است که اگر چه دشمن بزرگنمایی و سوءاستفاده کرده اما زمینه بزرگنمایی و سوءاستفاده دشمن را خود مسئولان نظام اداری به وجود آورده اند. آن موقع که دوستان طلبه عدالتخواه و بسیجی و انقلابی را به زندان انداخته و بدرفتاری می کردند، تذکرات این بچه ها در خصوص فاصله وضعیت زندان به خصوص بخش قرنطینه با احکام بدیهی اسلام راه به جایی نبرد و رگ غیرت و همت مسئولان بالا دستی را نجنباند.

الان در خصوص بازرسی بدنی زندانیان سر و صدا بلند شده است و مسئولان مرتبط جوابیه ای داده اند که تنها بخشی از آن درست است:

 

خبرگزاری میزان در مطلبی نوشت:

در پروژه جنگ ترکیبی و تبلیغاتی تمام‌عیار غرب علیه ایران که در پاییز سال گذشته آغاز و همچنان ادامه دارد، موضوع بازداشتگاه‌ها و ادعا‌های دروغ در این رابطه یکی از محور‌های اصلی بخش رسانه‌ای این جنگ بوده است. 

اخیرا نیز در ادامه همین پروژه، معدود افرادی مدعی شده‌اند که در زمان بازداشت نزد ضابطان قضایی، بازرسی برهنه بدنی در خصوص آن‌ها انجام شده است. 

 

بررسی‌های خبرگزاری میزان نشان می‌دهد، بازرسی بدنی از متهمان و محکومان قبل از ورود به زندان در حال حاضر با استفاده از تجهیزات فناوری روز صورت می‌گیرد. 

البته در نظام‌های زندانبانی کشور‌های غربی نیز، علی رغم دسترسی به آخرین فناوری‌های روز، همچنان در موارد لازم، بازرسی‌های فیزیکی به کار گرفته می‌شود.

در ایران نیز، با توجه به اینکه امکان وارد کردن اقلام ممنوعه از قبیل تلفن همراه، مواد مخدر، سیم کارت و ... به زندان از سوی افراد وجود دارد در برخی از موارد خاص که نیاز به بررسی کامل بدن وجود دارد، اینگونه بازرسی‌ها با رعایت موازین قانونی، شرعی و حفظ حریم خصوصی افراد انجام می‌شود و بدیهی است که در این راستا بازرسی زندانیان زن صرفا توسط مامورین زن صورت می‌گیرد.

همچنین برخلاف ادعا‌های مطرح شده، در این بازرسی‌ها، هیچگونه تصویری ثبت و ضبط نمی‌شود و با رعایت تمام پروتکل‌ها، بازرسی بدنی انجام می‌شود.

طرح ادعا‌هایی مبنی بر روال بازرسی‌ها با برهنه کردن افراد در ادامه پروژه سیاه‌نمایی از ایران در خارج از کشور است که متاسفانه در داخل نیز عده‌ای با بیگانگان همنوایی می‌کنند و همان سخنان تکرار می‌شود.

در سال‌های اخیر و بویژه در دوره تحول و تعالی در قوه قضاییه، تاکیدات بسیاری در رابطه با حفظ کرامت متهمان و محکومان صورت گرفته و اقدامات ویژه‌ای نیز انجام شده است که می‌توان به دستورالعمل «تبیین حقوق بازداشت شدگان، رعایت کرامت آنان و نحوه نظارت بر بازداشتگاه‌ها» اشاره کرد.

بر اساس این گزارش، چنانچه کسی ادعا دارد که خارج از موازین فوق الاشاره مورد بازرسی قرار گرفته، میتواند مصادیق را به بازرسی سازمان زندان‌ها و اقدامات تامینی و تربیتی کشور ارائه نماید تا موضوع پیگیری شود. قاعدتا ادعا‌هایی که بدون سند و مدرک مطرح شوند، طبق روال گذشته مورد پیگیری و پیگرد قضائی خواهند بود."

  • سیدحمید مشتاقی نیا

یکنفر ترمز اضطراری قطار را بکشد!

سیدحمید مشتاقی نیا | سه شنبه, ۱۶ خرداد ۱۴۰۲، ۰۶:۵۵ ق.ظ

در چه مواقعی می‌توان ترمز قطار را کشید؟

 

شهرداری عوارض کسب و کار خرد را نسبت به سال گذشته پنج برابر می کند.

وزارت نیرو به رغم پرداخت قبوض برق فروردین ماه، به بهانه تصویب افزایش بهای برق مصرفی، مبلغ اضافه ای را تحت عنوان بدهی روی قبوض اردیبهشت ماه مشترکین می کشد.

شرکت مخابرات بدون هیچ مصوبه قانونی از مهر ماه 1401 اقدام به افزایش ناگهانی هزینه آبونمان تلفن های ثابت میکند و نسبت به اعتراض نمایندگان مجلس، سازمان بازرسی و شورای رقابت اعتنایی ندارد.

بانکها بخش قابل توجهی از سپرده های مردم را به جای حمایت از تولید و ... به کارکنان خودشان وامهای کلان با اقساط بلند مدت می پردازند.

کیسه های برنج خریداری شده از فروشگاهها 300 الی 500 گرم کسری دارند.

نوشابه خانواده که می خرید به اندازه یک لیوان جای خالی دارد.

وزن نان کم شده است.

بسیاری از رانندگان تاکسی مابقی کرایه را پس نمی دهند.

بعضی تعمیرکارهای لوازم خانگی یا خودرو و ... جیب مشتری را صندوقچه گنج می پندارند.

و....

یکجایی باید ترمز این بی قانونی و اجحاف و تعدی گرفته شود. زیبنده جامعه اسلامی نیست که دست در جیب یکدیگر گذاشتن به امری عادی و مرسوم تبدیل گردد.

  • سیدحمید مشتاقی نیا

مادر

سیدحمید مشتاقی نیا | دوشنبه, ۱۵ خرداد ۱۴۰۲، ۰۶:۴۹ ق.ظ

می دانستم خانواده با شنیدن مارش عملیات بسیار نگران هستند. مادر می گفت: هنگامی که شنیدم عملیات شروع شده، شبها فرش را کنار می زدم و صورتم را در کف اتاق می گذاشتم و می خوابیدم. چون می دانستم شما خواب راحت ندارید...

 

 

.... رفتم پیش مهمانها با همه احوالپرسی کردم. هر کدام از حال و روز فرزندشان می پرسیدند. لحظه های سختی بود. چطور تشریح کنم که دوستم و پسر شما شهید شده است. به کسانی که فرزندشان شهید شده بود می گفتم: حالشان خوب است و به زودی می آیند. چون من مجروح شدم زودتر آمدم. آنها نیز ان شاءالله خواهند آمد. حیاط خانه ما سکویی داشت که هنگام بدرقه در آنجا ایستاده بودم. مادر سالار یحیی زاده خم شد و به زانو نشست و پاهایم را در آغوش گرفت و گفت: تو رو به خدا راستشو بگو به سر سالار چه آمده. خواب دیدم نگرانم.

لرزش پاهایم را حس می کردم. هر چه تلاش کردم حرفی سر هم کنم و بگویم نشد. بی اختیار اشک از چشمانم سرازیر شد. با دیدن گریه من به آرامی به زمین نشست. دستش را گرفتم بلندش کردم. لرزان و گریه کنان از ما خداحافظی کرد و رفت...

 

 

... علی اهل سلماس کمک دیگر من بود. بر روی زانوی خود نوشته بود: به یاد مادر. گفتم علی چرا به یاد مادر نوشتی؟ گفت: مادرم یک سالی است فوت کرده، مادرم منتظر من است و اتاق پذیرایی را آماده کرده. میدانم در این عملیات پیش مادرم خواهم رفت... علی را دیدم وسط آب دست و پا میزد. به سختی به دیواره کانال تکیه اش دادم. خون از قلب علی بیرون می جهید. دقایقی نگذشت او نیز شهید شد.

برشهایی از کتاب خروش اروند، خاطرات خودنوشت جانباز دلاور اردبیلی، حسین جولانی، صفحات 55، 66، 111. مطالعه این کتاب را ساعاتی پیش به پایان رساندم. برای معرفی اثر، ترجیح دادم خودتان با فضای خاطرات آشنا شوید.

 

نمایشگاه مجازی - خروش اروند: خاطرات حسین جولانی

  • سیدحمید مشتاقی نیا

هنرمند یعنی آلپاچینو در 83 سالگی!

سیدحمید مشتاقی نیا | يكشنبه, ۱۴ خرداد ۱۴۰۲، ۰۸:۱۰ ق.ظ

اتفاق جذاب برای آل پاچینو در ۸۳ سالگی

 

بازیگر «پدرخوانده» که پیش از این یک پسر ۳۳ ساله و یک دوقلوی ۲۲ ساله از ازدواج‌های قبلی‌اش دارد، در انتظار تولد چهارمین فرزند خود از شریک زندگی جوان و ۲۹ ساله خود «نور الفلاح» است. او در سال ۲۰۱۴ درباره پدر بودن با نیویورکر صحبت کرد و گفت که داشتن فرزند، حلقه مفقوده‌ای بوده است که او از زمانی که پدرش او و مادرش را در کودکی ترک کردند، احساس می‌کرده است.

او همچنین گفته بود: «آگاهانه می‌دانستم که نمی‌خواهم مانند پدرم باشم. من سه فرزند دارم و در قبال آنها مسؤولم، من بخشی از زندگی آنها هستم. وقتی من نیستم، برای من و آنها ناراحت‌کننده است».

«رابرت دنیرو» ستاره هم‌نسل «آل پاچینو» نیز اخیرا اعلام کرد که در سن ۷۹ سالگی برای هفتمین بار پدر شده و نوزاد هفتم او به تازگی به دنیا آمده است. با تولد نوزاد جدید، تفاوت سنی میان «درنا» فرزند ارشد دنیرو و کوچکترین بچه او ۵۱ سال است.

رافائل که ۴۶ سال دارد،  الیوت ۲۵ ساله و هلن گریس ۱۱ ساله به همراه یک دوقلو به نام‌های آرون و جولیان که حالا ۲۷ سال دارند، دیگر فرزندان «رابرت دنیرو» هستند.

«مخمصه» ساخته «مایکل مان» (۱۹۹۵)، قسمت دوم فیلم «پدرخوانده» محصول سال ۱۹۷۴ به کارگردانی «فرانسیس فورد کاپولا»، «قتل عادلانه» به کارگردانی «جان اونت» و «مرد ایرلندی» به کارگردانی «مارتین اسکورسیزی» ۲۰۱۹، فیلم‌هایی هستند که این دو ستاره بزرگ سینما در کنار هم مقابل دوربین رفته‌اند.

ایسنا

  • سیدحمید مشتاقی نیا

از شما بعید است پدرجان!

سیدحمید مشتاقی نیا | يكشنبه, ۱۴ خرداد ۱۴۰۲، ۰۶:۱۳ ق.ظ

آیت‌الله علوی بروجردی: این خبر «خجالت‌آور» است

 

آیت الله علوی بروجردی در توییت اخیر خود اینگونه نوشت:

"اساتید کاردان را از دانشگاهها اخراج نکنید! دانشجوها را از دست ندهید! این خبر خجالت آور است که در سال گذشته، نزدیک به ده هزار پزشک متخصص مهاجرت کرده اند. چرا با تنگ نظری با این افراد برخورد میکنید؟ اگر بخواهیم اقتصاد و سایر امور را اصلاح کنیم به این متخصصان نیاز داریم."

من کلا خوشم می آید از اینکه علما و طیف حوزوی ولو آن قشر که در سالهای مبارزه با رژیم ستمشاهی مهر سکوت بر لب داشتند، حالا زبان به گلایه و نقد امور بگشایند. مردم دوست دارند دردهایهایشان را از زبان روحانیت بشنوند اما خدایی اش خوب است کمی در بیان مستدل حرفها دقت داشته باشیم.

بر فرض صحت این ادعا یعنی اخراج اساتید کاردان و از دست دادن دانشجوها و مهاجرت ده هزار پزشک متخصص! خدمت شما عارضم که پزشکان معمولا دیگر دانشجو به حساب نمی آیند و اغلبشان کرسی تدریس و استادی هم ندارند و خروج آنها از کشور به بیان همکاران و همفکرانشان در سازمان نظام پزشکی ربطی به تنگ نظری های سیاسی نداشته و از باب کسب درآمد بیشتر بوده است. ما هم از این اتفاق خرسند نیستیم اما اصلاح اقتصاد ارتباط چندانی با رشته پزشکی و متخصصان مربوطه ندارد.

از حضرات انتظار می رود قبل از انتشار هر متنی نسبت به پیوستگی موضوعی عبارات دقت بیشتری نشان دهند.

  • سیدحمید مشتاقی نیا

اشهد انّ خمینی، روح الله!

سیدحمید مشتاقی نیا | شنبه, ۱۳ خرداد ۱۴۰۲، ۰۹:۰۹ ب.ظ

امام خمینی - دانشنامه‌ی اسلامی

 

شهید غلامرضا عالی، شب 22 بهمن 57 هم تا مرز شهادت رفته بود. در خیابانهای تهران گلوله ای به سرش خورد و بدنش از کار افتاد. مراقبت از او کار دشواری بود و خودش از این ماجرا رنج می برد. دلش شکست. به امیرالمومنین علی علیه السلام متوسل شد. شمایلی از حضرت را دید که به او فرمود به دیدار خمینی برو. رفت. امام او را حواله داد به جده اش حضرت زهرا و شفا گرفت.

مادر محمدرضا مرادی میگفت خبر شهادت پسرم را که آوردند نوزادی دختر داشتم که ناگاه به شدت بیمار شد و دکترها جوابش کردند. سه روز بعد ما را برای ملاقات با امام بردند. ماجرای نوزادم را برای ایشان تعریف کردم. با آرامش جواب داد ان شاءالله حالش خوب می شود. فردای آن روز خانمی به منزل ما آمد. خودش را معرفی کرد. معلم آموزشگاهی در محله مان بود. می گفت از خدا خواستم توفیق جهاد در راهش را نصیبم کند. شب خواب امام را دیدم که گفت در همسایگی شما نوزادی است که نیاز به مراقبت دارد. زن، کودک را با خودش برد و به او رسیدگی کرد تا حالش خوب شد.

پدر شهید مدافع حرم حسن رجایی فر پیرمرد خوش قلب روستایی است. می گفت افتخار میکنم غیر از این پسر، یک فرزندم را هم سالهای اول انقلاب در راه امام دادم. امام بیماری قلبی داشت و در بیمارستان بستری بود. از تلویزیون اخبار را دنبال می کردم. مردم جمع شده بودند و دعا می خواندند و اشک می ریختند. از حال و هوای تصاویر احساس کردم کار امام دیگر تمام است. دلم شکست. نیمه های شب وضو گرفتم و دو رکعت نماز خواندم. از خدا خواستم یا جان مرا بگیرد یا جان یکی از فرزندانم را در عوض عمر امام طولانی تر شود. خوابم برد. دیدم گردابی سبز به سمتم آمده و یکی از فرزندانم را با خود برده است. نماز صبح، همسرم را به آرامی صدا زدم. وقتی نشست برایش توضیح دادم امروز یا من می میرم یا یکی از بچه ها؛ اما ناراحت نباش در عوض عمر امام طولانی تر می شود. وسط های روز بود که فرزند خردسالم همین جا وسط اتاق دراز کشید و مرد. شب تلویزیون اعلام کرد حال امام خوب است و به زودی مرخص می شود.

شهید احمد کاکا آن اوایل به منافقین گرایش داشت. با اصرار برادرش، او را به تهران و دیدار امام برد. تمایل نداشت اما بالاخره از سر کنجکاوی رفت داخل حسینیه جماران نشست ببیند این پیرمرد حرف حسابش چیست. می گفت دیدم امام انگار فقط دارد مرا نگاه می کند و جمله ای گفت که چهار ستون بدنم را لرزاند: آیا وقت آن نرسیده است جوانان ما از راه اشتباهی که رفته اند برگردند؟

دوستان شهید محمدزمان ولی پور می گفتند وقتی از دیدار امام بر می گشتیم صحبتها به همراهان امام کشیده شد که آن بالا موقع سخنرانی، اطراف ایشان نشسته بودند. محمدزمان با تعجب میگفت: آن بالا که غیر از امام کسی نبود! هر چه اصرار کردیم و نام افراد را بردیم فایده ای نداشت. محو امام شده بود و کسی را ندید.

حاج حسن مهدیزاده، پیرمردی با صفا و خادم الشهداءست. می گفت روزهای آغاز جنگ، شور اعزام به خط را داشتیم. موقع آموزش، دستم به شدت آسیب دید و باید گچ گرفته می شد. با این وصف جبهه را از دست می دادم. حالم گرفته شد. ناگهان خبر دادند فرصت دیدار با امام فراهم شده است. گفتم این سید خدا اگر نگاهی کند هم دستم خوب می شود و از جبهه نمی مانم. امام موقع سخنرانی انگار فقط دست مرا می دید. طاقت نیاوردم و زیر گریه زدم. بعد از این همه سال هنوز هم اگر دردی سراغ دستم می آید سرش داد می زنم برو! این دست شفا گرفته چشمان امام است.

چند فرمانده و بیسیم چی شهید را سراغ دارید دقایق حساسی که کار بیخ پیدا می کرد و کار تمام بود، آخرین تماسشان با مقر این جمله بود: سلام ما را به امام برسانید و بگویید تا آخر ایستادیم. یکی اش عبدالحمید انشایی، دیده بان ارتش بود. دشمن را که در چند قدمی خود دید، گرای موقعیت خودش را به توپخانه داد و خواست که محکم آنجا را بکوبند. آخرین پیامش این بود: به امام و مادرم بگویید شیاکوه لرزید، اما انشایی نلرزید.

حسین اسدی برادر دو شهید بود. یک بار در ملاقات با امام تصویری از خودش را برد تا امام زیرش را چیزی به یادگار بنویسد. امام نوشت: خداوند این شهید سعید را رحمت فرماید. گفتند لابد امام گمان کرد حسین عکس برادر شهیدش را به ایشان نشان داده. جنگ هم تمام شد برای حسین اتفاقی نیفتاد تا سال 88 همراه با نورعلی شوشتری به سیستان رفته بود که در انفجار تروریستی جامه سرخ به تن پوشید و آسمانی شد.

فرماندهان نظامی آمدند پیش امام مشورت که قرار است عملیات بزرگی در غرب شوش انجام دهیم؛ اما گویا دشمن بو برده و احتمال شکست وجود دارد. به آرامی پاسخ داد: بروید با توکل بر خدا شروع کنید، شما پیروزید. اصرار کردند استخاره بگیرد نپذیرفت و جمله اش را تکرار کرد. با توکل بر خدا آغاز کردند. فتح المبین به یکی از بزرگترین عملیاتهای تاریخ جنگ تبدیل شد.

داشت از پاریس بعد از سالها تبعید و مبارزه به وطن باز می گشت. مهمترین رویداد قرن در شرف وقوع بود. همه رسانه های دنیا پرواز انقلاب را لحظه به لحظه پوشش می دادند. رهبران مبارز غرق در اضطراب بودند. ممکن بود هر حادثه ای برای امام رخ بدهد. شاه و حامیانش از هیچ جنایتی ابا نداشتند. خبرنگار آمد کنار امام و پرسید چه حسی دارید؟ خونسرد و آرام پاسخ داد: هیچ!

سال 42 امثال شیخ محمود حلبی او را مسخره می کردند مگر میشود بر حکومتی با این همه تجهیزات و سلاح و زور و قساوت پیروز شد؟ 21 بهمن 57 آیت الله طالقانی به اصرار اطرافیان با امام تماس گرفت و خواهش کرد دستور شکستن حکومت نظامی را لغو کند. عمال شاه قرار است چنین و چنان کنند. پاسخ امام را که شنید فقط گریه کرد: اگر این دستور از طرف صاحب الامر(عج) باشد چه؟

دشمن از پنج استان مرزی وارد شد و 14 هزار کیلومتر از خاک کشور را به اشغال در آورد. شرایط ابتدایی انقلاب بود و نیروهای مسلح از آمادگی لازم بی بهره بودند. همه مسئولان کشور به تلاطم افتادند جز امام که خونسرد بود و فرمود: دیوانه ای آمده است و سنگی انداخته است!

گفت حصر آبادان باید شکسته شود، شد، آزادی پاوه، مهران، جزایر مجنون.... گفت و شد. صدای شکسته شدن استخوانهای کمونیسم را هم او به گوش رهبران بلوک شرق رساند.

حجت الاسلام رحیمیان می گفت در مسجد سلماسی که امام درس میداد به مرور جمعیت طلاب زیاد شد. هر چه از امام خواستیم روی صندلی برود یا بالای منبر بنشیند عقبی ها هم او را ببینند نمی پذیرفت. نهایتا قبول کرد فقط یک پله از منبر بالا برود. رفت و نشست. همان روز اول نگاهی به جمعیت انداخت و یک جمله گفت: انسان هر چقدر که بالاتر می رود زمین خوردنش سخت تر است. کلام امام مقلّب القلوب بود. نیم ساعت صدای گریه جمع قطع نمی شد.

مثل شاهرخ ضرغام، مثل سیدحمید میرافضلی و... چقدر جوانان این مملکت را سراغ دارید گذشته متفاوتی داشتند و دم مسیحایی امام احیایشان کرد؟ بی دلیل نیست که درباره اش گفته اند: روح خدا بود در کالبد زمان.

پیر خمخانه عشق که انتظار لقاءالله و وعده وصالش در نیمه خرداد را نوید داده بود و آروزی حشر با بسیجیانش را داشت مربی فطرتهای خفته ای بود که آخرالزمان مادی زدگی و لذت جویی و غفلت و هرزگی را از شاهراه یومنون بالغیب، با ملکوت کربلای 61 هجری پیوند داد: "  آنچه برای این‌جانب غرورانگیز و افتخارآفرین است روحیه بزرگ و قلوب سرشار از ایمان و اخلاص و روح شهادت‌طلبی این عزیزان که سربازان حقیقی ولی‌الله‌الاعظم ارواحنا فداه هستند می‌باشد و این است فتح‌الفتوح."

  • سیدحمید مشتاقی نیا

یک واجب دیگر برای هر خانه!

سیدحمید مشتاقی نیا | شنبه, ۱۳ خرداد ۱۴۰۲، ۰۶:۲۷ ق.ظ

متن در مورد فریب و فریبکاری با جملات سنگین

 

زن می گوید: پس تنورک از واجبات هر خونه ست! مرد هم سرش را به نشانه تایید و تسلیم تکان می دهد.

این اولین و آخرین تبلیغات اغواگر صدا و سیما نخواهد بود که فرهنگ مصرف گرایی را در میان مردم جا می اندازد. یک روز می گوید اگر کباب پز در خانه ندارید پس نقصی دارید، یک روز می گوید فرش های کهنه تان را باید عوض کنید، حشره کش صوتی که اساسا یک دروغ و کاهبرداری است را بارها تبلیغ می کند، تلویزیونتان باید مد جدید باشد و...

می دانید که بسیاری از مردم تحت تأثیر فضای هیجانی تبلیغات قرار می گیرند.

صدا و سیما می گوید برای تأمین مخارج و تولید آثار فرهنگی مجبور به درآمد زایی است. قرار است در تولیدات فرهنگی اش چه چیزی بگوید؟ سبک زندگی ایرانی و اسلامی را جا بیندازد؟ فطرت را اصل مهم معرفی نماید؟ راه رسیدن آرامش را به مردم بیاموزد؟ به هر حال صدا و سیما مدعی است که یک دانشگاه عمومی است.

اما تبلیغ کالاهای غیر ضروری در واقع پشت پا زدن به فرهنگ اصیل و سبک زندگی عقلایی است. وقتی جامعه در رقابت مادی فرو رفته و اصل بر خرید و دارایی بیشتر قرار بگیرد و آنهایی که توانایی خرید بیشتر و حضور در رقابت مصرف زدگی را ندارند احساس ضعف و سرافکندگی کنند، ارزش های انسانی کمرنگ گردیده، عقده و طغیانگری استیلا یافته و بنیان خانواده و امنیت اجتماع تهدید خواهد شد. جامعه ای که در سراشیب دنیازدگی فرو رفته و لذت جویی و منفعت طلبی در آن اوج بگیرد با جامعه تراز آرمانی اسلام که پرورش و تعالی انسانها و ظلم ستیزی و برابری و خدمت و ایثار و مجاهدت در آن محوریت دارد فرسنگها فاصله خواهد داشت.

 

  • سیدحمید مشتاقی نیا

چنانچه بی عدالتی وجود داشته باشد!

سیدحمید مشتاقی نیا | جمعه, ۱۲ خرداد ۱۴۰۲، ۰۵:۳۵ ق.ظ

رئیسی: آئین‌نامه مربوط به تسهیلات نامتعارف کارکنان بانک‌ها اصلاح شود

 

"رئیس‌جمهور با بیان اینکه دولت مردمی با هرگونه رویه تبعیض‌آمیز مخالف است، وزیر اقتصاد و رئیس‌کل بانک مرکزی را مامور کرد چنانچه آیین‌نامه‌ای وجود دارد که برای کارکنان بانک‌ها تسهیلات ویژه در نظر گرفته، اصلاح شود."

 

این خبر، بالاترین سطح واکنش رییس دولت مردمی پیرامون خبر اعطای 164 هزار میلیارد تومان تسهیلات به کارکنان بانکها بود.

آن موقعی که دستور مستقیم برای برخورد با حقوقهای نجومی صادر شد چه اتفاقی رخ داد و یقه چه کسی گرفته شد که حالا با عبارت "چنانچه آیین نامه ای وجود دارد ..." اتفاق خاصی در دفاع از حقوق مردم و مبارزه با بی عدالتی رخ بدهد؟

جهت اطلاع آقای رییسی عارضم که سخاوتمندی بانکها در قبال کارکنانشان که وجهی از وجوه تبعیض قانونی و شکاف رسمی طبقاتی در جامعه اسلامی است در حالی صورت می گیرد که شعبات قارچ گونه بانکها اموال مردم را به لطایف الحیلی جذب نموده و در خدمت سرمایه داران قرار می دهند اما وقتی یک شهروند معمولی برای رفع نیاز متعارف خود وام اندکی هم تقاضا می کند به در بسته برخورد کرده و با تحقیر رانده می شود. عارضم خدمت آقای رییسی که این رویه ضد عدالت بانکها که مورد سکوت دولتها قرار داشته علاوه بر معضلاتی چون تبعیض و شکاف طبقاتی و تقویت نظام فکری سرمایه سالاری، باعث رواج نزول خواری گردیده و زندگی بسیاری از مردم سطوح مختلف جامعه را به آتش کشیده است.

  • سیدحمید مشتاقی نیا

یک بابلی رییس مجلس شد!

سیدحمید مشتاقی نیا | جمعه, ۱۲ خرداد ۱۴۰۲، ۰۵:۲۳ ق.ظ

حسین دادگر - ویکی‌پدیا، دانشنامهٔ آزاد

 

به بهانه سالروز تشکیل مجلس؛ جایگاه بارفروش(بابل) در سه دهه‌ی نخست شکل‌گیری مجلس شورای ملی

✍️ حامد ابراهیم‌زاده بازگیر

🔹 در ۱۳ مرداد سال ۱۲۸۵ش مظفرالدین شاه قاجار فرمان مشروطه را صادر و دو ماه بعد یعنی در ۱۴ مهر همان سال انتخابات در تهران برگزار و نخستین جلسه مجلس در کاخ گلستان با نطق احساسی و پرشور شاه قاجار تشکیل شد.

🔹 چند ماه بعد که نظام السلطان حکمران مازندران شد تلگراف‌هایی از تهران جهت تشکیل انجمن های ولایتی و ایالتی و هم چنین انتخاب نمایندگان به حکومت مازندران مخابره و وی نیز حکم مجلس شورا را به اهالی ساری و بارفروش ابلاغ کرد.

🔹 ملامحمدجان علامه یکی از علمای بارفروش انجمن ولایتی را با ۱۱۰ عضو در مسجد کاظم بیک تشکیل و دو نفر به نام‌های حسن‌خان مفتخرالممالک و آقامحمدعلی را انتخاب به طهران فرستاده طهران نیز نمایندگان بارفروش را به عنوان نماینده مردم مازندران پذیرفت و بدین نحو پرونده اولین مجلس شورای ملی در مازندران بسته شد.

🔹در دوره سوم مجلس شورای ملی در سال ۱۲۹۳ش نیز حسین دادگر با کسب ۲۷۳۴ رای از حوزه انتخابیه بارفروش به نمایندگی مجلس شورای ملی انتخاب و در اجلاسیه سوم این دوره، نایب رئیس اول مجلس شد.

🔹در ۲۲ بهمن سال ۱۳۰۲ دوره پنجم مجلس شورای ملی آغاز و رضاخان پهلوی (سردار سپه) نماینده اول حوزه‌های انتخابیه کشور به عنوان نماینده رسمی از بارفروش روانه مجلس شد تا آنکه در دو ماه آخر همین دوره یعنی در آذر ۱۳۰۴ حسین دادگر با کسب ۳۵۷۱ رای به عنوان نماینده بارفروش در "مجلس موسسان اول" انتخاب و در انتخابات هیئت رئیسه با کسب ۱۲۲ رای از مجموع ۲۲۰ رای نایب رئیس اول شد که این مجلس، احمدشاه قاجار را از سلطنت خلع و رضاخان پهلوی را به سلطنت و پادشاهی ایران انتخاب کرد.

🔹حسین دادگر در دوره‌های هفتم، هشتم و نهم مجلس شورای ملی نیز به طور متوالی از سوی مردم بابل به نمایندگی انتخاب و در مجلس حضور یافت و نکته حائز اهمیت در این ادوار آن که وی در هر سه دوره به طور متوالی به ریاست مجلس شورای ملی برگزیده شده بود.
 

  • سیدحمید مشتاقی نیا

اعتراض، عامل اتحاد!

سیدحمید مشتاقی نیا | پنجشنبه, ۱۱ خرداد ۱۴۰۲، ۱۱:۲۳ ق.ظ

 

حافظه من ضعیف شده یادم نیست مرحوم آیت الله یزدی بود یا آیت الله شاهرودی یکبار در گلایه از عملکرد زیر مجموعه خود عبارتی با این مضمون به کار برد که خوب نیست در جریان برگزاری یک دادگاه هم شاکی ناراضی بیرون بیاید هم متشاکی عنه و هم قاضی!

مرحوم گل آقا هم زیرش نوشت: و هم قاضی القضات!

مطلبی خواندم از جناب رییس مجلس که همصدا با سایر منتقدان خودروی تولید داخل فرمود: "قطعه‌ساز و خودروساز تا مصرف کننده و دولت از تولید خودرو ناراضی‌اند..."

از آنجا که باید هر اتفاقی را به فال نیک گرفت و در حسن وقوع افعال، خوش گمان بود به نظر، خود این موضوع یعنی تولید خودروهای مرگ بار و بی کیفیت میتواند وجه مثبتی هم داشته باشد. به هر حال نباید از نیمه پر لیوان غافل شد. همواره یکی از تهدیدهای اجتماعی و فرهنگی و سیاسی جامعه ما ایجاد دو قطبی بوده که ممکن است حتی منجر به گسست و تقابل و جنگ داخلی شود. مشابهش را که در سوریه و... دیده اید.

از این رو باید هر عنصری که میتواند عامل ایجاد وحدت بین مردم و حتی مسئولان باشد را قدر دانست و نهایت استفاده را از آن در راه تقویت ثبات اجتماعی تحصیل نمود.

الان وضعیت بغرنج خودروسازی یک فرصت استثنایی برای مانور وحدت ملی و بالتبع نشاندن خار در چشم دشمنان کور دل است. کمتر پیش می آید در مساله ای همه آحاد ملت و دولت با هم یکصدا و هم نظر باشند.

همانطور که آقای قالیباف هم افاضه فرمودند از خود تولیدکننده تا مصرف کننده و حتی زمامداران امور از این وضعیت ناراضی اند. و جالب آنکه مجموعه این اعتراضها و گلایه ها هم هیچگاه راه به جایی نبرده است. ببینید اگر خدای ناکرده اصلاحات و تغییراتی در صنعت خودروسازی رخ بدهد ممکن است رضایت یک عده جلب شده اما یک عده دیگر همچنان ناراضی باقی بمانند که این موضوع خودش منجر به ایجاد دوقطبی در جامعه میشود. اما وقتی هیچ کس به روی مبارکش نیاورد و خودروسازها همچنان با تولید خودروهای بی کیفیت، داد ملت و دولت را در بیاورند وحدت در جامعه حکمفرما بوده و یکصدایی و یکرنگی همچنان پایدار خواهد ماند.

  • سیدحمید مشتاقی نیا

این دو خبر با هم!

سیدحمید مشتاقی نیا | پنجشنبه, ۱۱ خرداد ۱۴۰۲، ۱۰:۱۸ ق.ظ

اعلام خبر بازگشت پیکر شهید محمد جعفری

مراسم اولین سالگرد درگذشت مرحوم سید محمود دعایی-1 | پایگاه خبری جماران

 

من این دو خبر را به طور اتفاقی در یک زمان خواندم.

تصویر اول مربوط است به خبر پیدا شدن پیکر مطهر شهید افغانستانی مدافع حرم، محمد جعفری و سجده شکر پدر شهید.

تصویر دوم مربوط است به سالگرد مرحوم دعایی، مدیر مسئول روزنامه اطلاعات. سید حسن خمینی در این مراسم به سخنرانی پرداخت و از خاتمی تجلیل کرد! او همچین تأکید داشت که اینترنت چیز خوبی است و نباید جلوی فضای مجازی را گرفت!

با خوب و بد خاتمی کاری ندارم، با این که اصلا بنایی بر بستن فضای مجازی وجود ندارد و فیلتر درست یا غلط چند پلتفرم به معنای تعطیلی فضای مجازی نیست هم کاری ندارم.

خداییش دغدغه نوه امام که خودش را متولی و میراث دار امام امت می داند در آستانه سالگرد آن پیر فرزانه، جز تکاپوی جناحی و بازی سیاسی چیست؟ کجا دیدید متولیان کلام و نام امام، دغدغه اندیشه جهانی امام را داشته و مثلا محض رضای خدا یکبار به دلجویی و سرکشی از خانواده های شهدای مدافع حرم بپردازند؟

محصول تربیتی امام امثال محمد جعفری ها هستند که هر چند اصالت ایرانی ندارند اما در راستای عمل به آرمانهای امام امت و گسترش اندیشه اسلام اصیل، در جبهه جهانی حق به جانفشانی در راه حمایت از مستضعفان و نبرد با صهونیسیم و فرزندان آمریکای جنایتکار می پردازند.

فرزندان حقیقی امام، شهدای مدافع حرم و جهادگران عرصه علم و عمل و اندیشه تمدن ساز دین هستند.

  • سیدحمید مشتاقی نیا

معنا درمانی و مردمسالاری دینی!

سیدحمید مشتاقی نیا | چهارشنبه, ۱۰ خرداد ۱۴۰۲، ۰۶:۴۸ ب.ظ

کتاب تجدید خاطرات، زندگی نامه خودنوشت ویکتور فرانکل را دقایقی پیش به پایان رساندم. از آن دست کتابهایی بود که با دقت خواندم و به یقین بعضی مطالب آموزنده و بدیع آن به لطف خدا تا مدتها از ذهنم پاک نخواهد شد.

فرانکل صاحب مکتب معنا درمانی در علم روانشناسی است؛ نویسنده اثر مشهور و جهانی "انسان در جستجوی معنا".

او بر این باور است در پس پرده هر اتفاقی ولو بد و ناخوشایند و سخت و تیره، حتما علت و هدفی غایی نهفته است که کشف آن به زندگی معنا بخشیده و ادامه حیات و چیرگی بر ناملایمات را آسان می سازد.

مثلا خودش که در جریان اردوگاه های کار اجباری نازی ها، تالمات جسمی و روحی عمیقی را تحمل کرده، داغ جانکاه همسر، پدر، مادر و برادرش را بر سینه دارد، معتقد است لابد برای همه این مصیبتها هدفی قرار داده شده و انتظاری از او وجود دارد که به سمت آن باید حرکت نموده و مقصود نهان را برآورده سازد. از زبان معلولی که در تنگنا قرار داشته می نویسد: من رنج برده ام اما میدانم بدون رنج، رشدی که کرده ام ناممکن می بود.

او منتقد تفکر سرمایه داری غرب و به خصوص آمریکاست. بر این باور است که توجه بیش از حد به تجملات و ارزش صرف قائل شدن برای داشته های مادی و بی اعتنایی به صاحبان مشاغل خرد و بی ارزش دانستن انسانهای کم برخوردار، مصداق روشن بی هویتی و معنا گریزی از زندگی است که مهمترین ثمره آن انحطاط اخلاقی و فروپاشی نظام خانواده و بی نظمی اجتماعی است.

این از اندیشه فرانکل که در منظومه فکری لذت جو و حقیقت گریز غرب، برجسته شد و خوش درخشید و به یک انقلاب ماهوی انگیزه ساز و معنا بخش بدل گردید؛

اما

خوب است به این نکته توجه شود که فرانکل مانند پدرش یک یهودی معتقد و با ایمان است. پیروان هر دینی ممکن است مومن و یا متظاهر و مدعی و فاقد ایمان باشند. اسلام برای همه ادیان آسمانی احترام قائل است و به اشتراک در کلمه حق توحید، توجه نشان می دهد.

پدر ویکتور فرانکل در اوج ناامیدی یهودیان تبعیدی به اردوگاه کار اجباری نازی ها به آنها دلداری داده و خدا را یادآور شده و توکل به او را آرامش بخش دلهای مضطرب می دانست.

نمی توان تأثیر پذیری فرانکل پایبند به منویات انسانی و الهی آیین یهود و تأسی او به مرام پدر با ایمانش را نادیده گرفت. او در واقع با همین نگرش به نقد فرهنگ سرمایه سالار و مادی زده و منفعت گرا  و لذت جوی غریزه محور غرب روی آورده است.

ابتکار مکتب "معنا درمانی" در واقع یهودی سازی مؤمنانه علم سطحی نگر روانشناسی سکولار است.

آن چه که قرار است تمدن نوین و جهانی اسلام به عنوان نسخه رهایی بخش و تعالی آفرین جوامع بشری معرفی کند ایده مترقی مردمسالاری دینی است. انقلاب اسلامی اصراری بر این ندارد که همه مردم دنیا مسلمان و شیعه شده و حاکمیتی مبتنی بر اصل ولایت فقیه تأسیس نمایند. اما معتقد است گمشده همه ملتها خداست و توجه به معنا و الزامات توحید که خدمت به انسانها فارغ از رنگ و نژاد و مذهب و ملیت و تضمین آزادی سازنده رشد محور سلامت آفرین از ضروریات آن است می تواند در تحقق تمدن الهی مبتنی بر سعادت طلبی و کمال جویی و احترام به حقوق دیگران و دستیابی به عدالت اجتماعی و رفع ظلم و غارتگری و تجاوز، نقش اصلی و کلیدی داشته باشد. اسلامی شدن علوم نیز چیزی جز این نیست که در بطن هر دانشی، یادمان بماند در مقابل خدا و خلق خدا مسئولیم. خلقت جهان بدون هدف و حکمت نیست و انسان موحد با رجوع به فطرت در تلاش است نقش خود را در دایره تدبیر الهی به وجه احسن بازی کند.

 

مشخصات، قیمت و خرید کتاب تجدید خاطرات اثر ویکتور فرانکل نشر آشیان |  دیجی‌کالا

  • سیدحمید مشتاقی نیا

لزوما فقط مربوط به پدر و مادرها نیست!

سیدحمید مشتاقی نیا | چهارشنبه, ۱۰ خرداد ۱۴۰۲، ۰۴:۵۵ ب.ظ

هزینه های عروسی در سال ۱۳۵۵ چقدر بود؟ - خبرآنلاین

 

اخیرا کتابی درباره یکی از شهدای قم میخواندم نکته ای داشت برایم جالب بود. شهید بنده خدا در جوانی کارگری می کرد. با بیل و کلنگ می ایستاد سر چهارراه، کنار بقیه کارگران روز مزد بلکه کسی بیاید کارگری بخواهد و او را انتخاب کند و نانی به کف آورد.

مرد میانسال و مومنی نیاز به چند نفر عمله داشت. رفت سر همان چهارراه و چند نفر از جمله همین جوان شهید قصه ما را با خودش برد. رفتارهای جوان با بقیه متفاوت بود. بیشتر کار میکرد. اهل غرغر نبود. دلسوزی داشت. نمازش به وقت بود و... چند روز دیگر هم به او گفت برای کار پیشش بیاید و باز هم او را زیر نظر گرفت و فهمید جوانی با خدا و کار درست است.

خودش به او پیشنهاد داد بیاید دخترش را بگیرد و دامادش شود. این اتفاق افتاد و دختر و پسری جوان و با ایمان خانه بخت رفتند و فرزندانی نیک به یادگار گذاشتند.

از رفتار آن مرد خوشم آمد. انصافا لیاقتش را داشت پدر همسر یک شهید باشد. غرور بی جا نداشت و فکر نکرد که اگر به جوانی پیشنهاد ازدواج با دخترش را بدهد خودش را کوچک کرده است. آدم با شخصیتی بود و وقتی صلاحیت یک جوان را دید پیش خودش نگفت که او کارگر معمولی است و پول و پله ای ندارد و... ایمان جوان را به دیگر امتیازات مادی ترجیح داد.

این را نگفتم عزیزان مجرد خواننده وبلاگ بروند یقه پدر و مادر را بگیرند که چرا برای ما همسر پیدا نکردید. حالا شاید شرایطش پیش نیامده باشد. اما خواستم بگویم خوب است همه به فکر اطرافیانمان باشیم و یادمان بماند عمل به دین باعث سهولت در اداره زندگی است.

  • سیدحمید مشتاقی نیا

وقتی ادا اطوارت داد غربی ها را در می آورد!

سیدحمید مشتاقی نیا | چهارشنبه, ۱۰ خرداد ۱۴۰۲، ۰۵:۲۲ ق.ظ

frauenfilmfest

 

مهشید آهنگرانی، دختر منیژه حکمت و خواهر پگاه آهنرانی است. او چند سال پیش به بهانه تحت فشار بودن و عدم وجود امنیت سیاسی در ایران از کشور کانادا درخواست پناهنگی کرد که مورد موافقت قرار گرفت.

حالا دولت کانادا گذرنامه او را رصد کرده و متوجه شده وی در یکی دو سال اخیر بارها به ایران سفر داشته است. یکبار به خاطر سر زدن به مادر، یکبار به بهانه ساخت فیلمی در انتقاد از حکومت ایران! یکبار به بهانه پیگیری بازداشت خواهرش و...

دولت کانادا هم صدایش درآمده که تو اگر در ایران از امنیت کافی برخوردار نیستی چطور میتوانی اینقدر آزادانه به این کشور سفر کرده و حتی به قول خودت در تولید فیلمی بر ضد حاکمیت آن سهم داشته باشی؟ 

گویا دولت کانادا قصد لغو اقامت و پناهنگی مهشید خانم را دارد و ایشان هم که مثل اغلب روشنفکرنماها غرب را کعبه آمال می دانست زبان به انتقاد گشوده و قوانین مهاجرت دولت فخیمه کانادا را ناعادلانه خوانده است!

دروغ گفتن، خودپسندی و منفعت طلبی گویا از ذات سلبریتی ها قابل تفکیک نیست.

  • سیدحمید مشتاقی نیا

کلا این مدلی خوب نیست!

سیدحمید مشتاقی نیا | سه شنبه, ۹ خرداد ۱۴۰۲، ۱۱:۱۱ ق.ظ

ترس چیست؟ | انواع ترس کدامند؟ | ویژگی ترس چه چیزهایی است؟ - تریتا

 

نخستین کسانی که در مخالفت با لایحه حجاب که به لایحه عادی سازی برهنگی شهرت یافته تلاش هایی را آغاز کردند چند طلبه گمنام و بی ادعا بودند. تلاش های آنها ثمر داد. چند نفر در این خصوص یادداشتها و مقالاتی نوشتند. محمدصادق کوشکی وارد میدان شد. متنی که نوشت اثر گذار بود. پشت سرش رسایی و بعد ورود حسین شریعتمداری وزن جبهه منتقدین را بالا برد. علم الهدی و حسینی همدانی و سپس سردار کوثری هم به میدان آمدند و الان خبرگزاری فارس اعلام کرده ارسال لایحه به مجلس متوقف شده و قرار است محتوای آن بیشتر مورد بررسی قرار بگیرد.

همین خبرگزاری فارس البته در ابتدا از مدافعین لایحه بود. دبیر شورای انقلاب فرهنگی هم مصاحبه ناامید کننده ای داشت. رسانه ها و چهره های وابسته به سپاه اغلب سکوت کردند. متولیان حوزه های علمیه هم، ائمه جمعه نیز منهای آن دو بزرگوار که اسم بردم صدایشان در نیامد. نگاه قبیله ای جای تفکر انقلابی را گرفت تا احکام شرع ذبح بشود.

در صورت صحت این خبر، الحمدلله فعلا قوه قضاییه یک قدم عقب نشست.

درست است که همین بچه های مستقل انقلابی توانستند یک پیروزی در حمایت از دین خدا به دست بیاورند؛ اما

درد است که آن چه باعث عقب نشینی طراحان لایحه مشکوک قرار گرفت فشار رسانه ای بود.

کما این که دردمندانه باید گفت آنچه منجر به ارائه لایحه ای ضعیف و متضاد با روح حاکمیتی دین گردید نیز هراس از فشار رسانه های معاند بود.

اینکه مسئولان بر مبنای هراس از رسانه، خواه افکار عمومی متعلق به حامیان نظام خواه هجمه تبلیغی جبهه معاند اقدام به تصمیم گیری کنند نشانه فاصله از معارف دین و ضعف تعهد نسبت به آرمانها و اهداف نظام اسلامی است.

  • سیدحمید مشتاقی نیا