اشک آتش

از اسلام ناب آمریکایی بیزارم!از ادعای برتری هویج بر بسیج!از اسلام بی خطر بیزارم...از اسلام آسه برو آسه بیا...اسلام پاستوریزه...اسلام عبدالملک مروان...اسلام بنی امیه و بنی العباس...اسلام شیوخ منطقه!!...اسلام پر عافیت و بی عاقبت...
----------------------------------------------------------------------------------
باید گذشتن از دنیا به آسانی
باید مهیا شد از بهر قربانی
با چهره خونین سوی حسین رفتن
زیبا بود اینسان معراج انسانی

پیام های کوتاه
بایگانی
آخرین نظرات

دلش آنجا بود

سیدحمید مشتاقی نیا | سه شنبه, ۲۳ آبان ۱۴۰۲، ۱۱:۱۶ ق.ظ

فردا؛ تشییع شهید عبدالصالح زارع در قم - مشرق نیوز

 

عاشق قم بود و با جان و دل به زیارت حرم حضرت معصومه سلام الله علیها می رفت. تولدش در شب شهادت پدر فاطمه معصومه بود. نام و جان و دلش با عمه سادات گره خورده بود. با اصرار او بود که خانواده اش به قم نقل مکان کردند. خودش هم دلش می خواست ساکن قم بشود.

 یکی دیگر از مکان هایی که صالح موقع آمدن به قم حتماً باید به آن جا می رفت، گلزار شهدای این شهر بود. در گلزارعلی بن جعفر علیه السلام، لحظاتی را تأمل می کرد و با دقت به تصاویر شهدای مجاهد عراقی و یا شهدای سایر کشورها نگاه می انداخت و برایشان فاتحه می خواند. به زیارت شهدای درگیری با پژاک هم می رفت. می گفت: تعریف شهیدان ولی الله صحرایی و عاصمی و آوازه مجاهدت هایشان را بسیار شنیده ام.

هر بار تماس داشت می گفت: سید! تو با شهدا مأنوسی. هر وقت به زیارتشان رفتی، یا در سفرهای راهیان نور، به یاد من هم باش.

می دانستم او بیشتر از من در حال و هوای شهادت است و با یاد شهدا انس دارد. آمده بود منزل ما. دید بخشی از دیوار را با تصاویر سرداران شهید زینت داده ام. جای تصویری خالی بود. گفت: این قسمت را نگهدار، باید عکس مرا بچسبانی.

در میان همه روضه ها با روضه مادرمان، حضرت زهرا سلام الله علیها، حال دیگری پیدا می کرد. گریه که می کرد معلوم بود از ته دل و از عمق جانش سوخته و در مصایب ام ابیها طاقت از کف داده است. مدتی آهنگ پیشواز تلفن همراهش هم روضه جانسوز خانم بود.

پیکرش را که آوردند، دیدم انگار همه چیز مطابق میلش پیش رفته است. شهید شده است. پیکرش را به قم آورده و می خواهند در حرم عمه سادات طواف بدهند. قرار است او را در گلزار شهدای قم به خاک بسپارند. مانده بود فقط روضه حضرت زهرا، که نور علی نور بشود. نشستم کنار پیکرش. زانو زدم، صورتش را که مثل قرص ماه می درخشید بوسیدم و روضه مادر پهلوشکسته اش را خواندم.

خیابانی در قم را به اسم او نامگذاری کرده اند. حالا عبدالصالح زارع، بخشی از هویت و تاریخ این شهر مقدس است.

راوی: حجت الاسلام سید حرّ کاظم زاده، از دوستان شهید/ کتاب عبد صالح/ انتشارات مطاف عشق

  • سیدحمید مشتاقی نیا

پاسخ قرآن به ظریف

سیدحمید مشتاقی نیا | سه شنبه, ۲۳ آبان ۱۴۰۲، ۱۰:۴۹ ق.ظ

فرارو | (تصاویر) ظریف با ویلچر در کنفرانس خبری شرکت کرد

 

امروز یکی از اساتید بزرگوار حوزه در کلاس درس خود نسبت به اظهارات مشکوک ظریف واکنش نشان داد که به اختصار خدمتتان عرض می کنم:

1- وَ ما لَکُمْ لا تُقاتِلُونَ فی سَبیلِ اللهِ‌ وَ الْمُسْتَضْعَفینَ مِنَ الرِّجالِ وَ النِّساءِ وَ الْوِلْدانِ الَّذینَ یَقُولُونَ رَبَّنا أَخْرِجْنا مِنْ هذِهِ الْقَرْیَةِ الظَّالِمِ أَهْلُها وَ اجْعَلْ لَنا مِنْ لَدُنْکَ وَلِیًّا وَ اجْعَلْ لَنا مِنْ لَدُنْکَ نَصیراً [75]

چرا در راه خدا، و [براى رهایى] مردان و زنان و کودکانى که [به دست ستمگران] تضعیف شده‌اند، پیکار نمى‌کنید؟! همان افراد [ستمدیده‌اى] که مى‌گویند: «پروردگارا! ما را از این شهر [مکّه]، که اهلش ستمگرند، بیرون ببر [و رهایى ببخش]؛ و از سوى خود، براى ما سرپرستى قرار ده؛ و از جانب خود، یار و یاورى براى ما مقرّر فرما».

بنا بر نص آیه، مسلمان وظیفه دارد در دفاع از مظلوم پیکار کند.

2- اساساً هیچ گاه سیاست جمهوری اسلامی این نبوده است که بخواهد جای دیگران بجنگد. آنچه که ایران در لبنان و آذربایجان و بوسنی و سوریه و عراق و... انجام داد حمایت از مستضعفان بوده که در موضوع فلسطین هم همین روال در جریان است.

3- ظریف خودش می داند ایران قصد ورود مستقیم به نبرد با رژیم غاصب را نداشته و ندارد مگر آنکه مورد حمله قرار بگیرد. ظریف می داند در طول دفاع مقدس، امام رحمت الله در اوج موشکباران به پناهگاه نمیرفت و خودش را با مردم یکسان میدانست، مقام معظم رهبری شخصاً به خطوط مقدم جبهه میرفت و خطر را به جان می خرید بر خلاف خودش که از میهن دور بود و در عافیت به سر میبرد ولی مدعی است اگر جنگ بشود فقط مردم آسیب می بینند. ظریف به طور حساب شده ای در بزنگاه های تاریخی وارد گود شده و ضربه ای به جریان مقاومت می زند و کنار می رود درست مثل آنچه در موضوع سفر اسد و جشن پیروزی جبهه مقاومت انجام داد. برآیند سخنان اخیر ظریف آنگونه که در فضای رسانه ای نیز به ثمر نشست القای این طرز فکر دلخواه استکبار بود که "مسأله فلسطین ربطی به ما ندارد."

 

  • سیدحمید مشتاقی نیا

زن و بچه

سیدحمید مشتاقی نیا | سه شنبه, ۲۳ آبان ۱۴۰۲، ۱۰:۲۸ ق.ظ

رابطه با جنس مخالف

 

می گویند وقتی کودک بی تابی می کند و به هیچ وجه ساکت نمی شود به خصوص در دل شب، پدر یا یک مرد او را به حالت نشسته در آغوش بگیرد، قدم بزند و آهسته سخن بگوید. تُن صدای مردانه باعث آرامش و سکوت کودک خواهد شد.

بعضی خانم های مجرد هم این طور است. گاهی بر اثر فکر و خیال و نگرانی از سرنوشت و آینده دچار بی تابی می شوند و بیراهه تسکین خود را در هم کلامی و چت شبانه با مردها جستجو می کنند.

این خانمها لزوما دنبال برقراری روابط جنسی نیستند؛ اگر چه بعضی مردهای ضعیف را به اشتباه می اندازند؛ اما آسیب اصلی این دسته از بانوان به مردها، تحمیل بار روانی و عصبی و تلاطم درونی شان است که رنجش و ناراحتی مخاطب را فراهم می آورد.

اولاً خیلی از خانمهای مجرد، سنگین و با وقار هستند و کمبودی را به خود تلقین نمیکنند که حالا بخواهند آواره فضای مجازی شده و به بهانه بحث سیاسی و فرهنگی، سر صحبت را با جنس مخالف آغاز کرده و دنبال تخلیه خود باشند.

دوماً این ایراد به خود آقایانی که گله می کنند نیز وارد است اساسا چرا وارد ارتباط مجازی با جنس مخالف ولو به بهانه بحث سیاسی و فرهنگی می شوند که بعد بخواهند از آسیب روانی و عصبی تحمیل شده شکوه کنند؟ اسلام با این نوع بازی ها موافق نیست. بهتر است هر کس خودش مواظب حریم خودش باشد.

  • سیدحمید مشتاقی نیا

بر بام شفق

سیدحمید مشتاقی نیا | سه شنبه, ۲۳ آبان ۱۴۰۲، ۰۹:۴۷ ق.ظ

این اشعار مال اوایل جوانی است که بعد البته متاسفانه شعر و شاعری را گذاشتم کنار

بر بام شفق

دفتر شعر

این سروده های کوتاه مربوط به اواسط دهه هفتاد است

«دیباچه»

از فراخنای تاریخ و عمق تاریک زمان، نوری پدیدار است که تلالو آن دل دردمندان را نشانه رفته و بارقه های شرف و عزت را در قلوب آزادگان شعله ور ساخته است. فطرت پاک انسان های نیک نهاد به اشارتی غبار دیده زدوده و مبهوت ندایی است ازلی که جسم و جان را لرزانده و چشم مشتاقان را خیره از تجلی خویش می سازد.

از تارک افق مشرق؛ حک شده بر دامن زمان؛ آوای سرخ «هیهات منا الذله»

خاک تفتیده نینوا پیامبر هممه نسل هاست و سینه او راز دار سعادت تاریخ. فرزندان آدمی را خطی است بر صفحه روزگار که رایحه عاشورایی آن از کربلای حسین«علیه السلام» تا عرش کبرایی حق؛ فروغ رستگاری را ارمغان بشر ساخته و اما... نه این شامه کژفهم من و تو؛ که درک آن، دل خدایی می طلبد و جنون عاشقی و جز این شعور بنی آدم در چنگال عجز می ماند.

این شور حسینی است که ارث عاشورائیان گشته و نغمه جاودان عاشقان ثارالله که:

«ان کان دین محمد (ص) لم یستقم الا بقتلی فیاسیوف خذینی»

و چنین است راز سرخ هابیلیان همه اعصار که رضوان حق را جولانگاه جاودانگی خویش ساخته اند. هر که نمی از یم مواج عاشورا و نضهت خونینش در رگ حیات خویش تزریق کرده؛ غیرت را محور امور خود می داند و در  این اثنا ادبیات انقلاب اسلامی هویت خود را باید در همیت و مردانگی عاشقان بی ادعای حسین«علیه السلام» جستجو کند. شعر انقلابی از چشمه سار پرگهر نینوا جوشش یافته و کام تاریخ را از باده پرحلاوت غیرت سرمست می سازد.

هر صفحه از ادبیات انقلاب مملو است از حماسه سرایی ها و غم نامه هایی که از سینه دردمند هنرمند انقلابی تراوش کرده و در کاوش زوایای جهان هستی؛  ترویج آرمان کربلا را متعهد گشته است.

خداوند همه را در احیای فرهنگ عاشورا مددکار شیر دختر علی؛ زینب سلام الله علیها قرار دهد. انشاءالله.

والسلام، سید حمید مشتاقی نیا

 

 

«نوید وصل»

جلوه فروش پرده پنهان رخی نما

بهانه محبت یزدان رخی نما

شکسته بال و جان عطش و آتشم در بر

الا نوید وصلت سبحان رخی نما

 

 

 

 

«عشق مجسم»

تویی عشق مجسم در دل من

علی مصداق علم حاصل من

دراین دشت هویت های مفقود

تو هستی جوهر آب و گل من

 

«مهرعلی»

بام ثریایی دل جای تو

عشق تراود ز دم نای تو

سوخته ی مهر علی؛ جان من

نقش دلم رقص تمنای تو

 

«ساز غم»

دلت سجاده راز و نیازم

لبت محراب گلگون نمازم

طنین عاشقی دارد نوایت

بیا ساز غمت با خون نوازم

 

«دل خون»

خیس باران شفق این دل خون

خاک تفتیده، مهیای جنون

لاله و آتش روئیده پی اش

خیز و برگیر سرِگشته نگون

 

 

 

 

«نون وقلم»

نون و قلم خواندی و ما یسطرون

حکم تو این بود بغلطی به خون

ای تو امید همه آمال ما

وه چه غریبانه شدی لاله گون

 

«خان عالم»

سرای عاشقی محراب خون شد

سرافرازی همینک سرنگون شد

دم لیلی خروش ناله دارد

دلش تفدیده اما لاله دارد

خدایا سرو قامت چون کمان است

رعیت زاده را بنگر که خان است

بسیجی ای سرافراز دو عالم

خریدار رخت ناز دو عالم

حدیث عشق را در خون سرودی

خروش لیلی و مجنون نمودی

دل تفدیده ات بس ناله دارد

کویر عاشقی صد لاله دارد

کمان شد از غم ایام قامت

پر از خون جگر گردیده جامت

بسیجی خان عالم غربت خاک

دلش گنجینه مهجور افلاک

خریدار رخ نازت لبانم

تمام غصه ات مهمان جانم

 

 

 

«محبت»

محبت سرّ هستی گنج خلقت

طنین معرفت از اوج حکمت

حیات جاودان تا بی نهایت

بهشت هر دو عالم در محبت

 

«دسته گل»

از جان و جهان و مکنت و تخت

بستند به کوی عاشقی رخت

منت بود از خاک بر افلاک

با دسته گلی به نام «نوبخت»

 

«کمان قامت»

دیدی ای مه که ز سیلی دل زهرا خون شد

عاقبت لاله احمد کفنش گلگون شد

دیدی آخر کمر قامت حیدر چو کمان

خم شد از خم شدنش جن و ملک مجنون شد

 

«اندیشه سبز»

پیدا و نهان در دو جهانی

اندیشه سبز عاشقانی

زیبا گل باغ آسمانی

محبوب خدا صاحب زمانی

 

 

 

 

«دل مجنون»

غزلخوانی ز صحرایی برون جست

تعهد تا ابد بر عاشقی بست

نگاه عاشقی سیراب خون است

دل مجنون ز خون گردیده سرمست

 

«گل بوستان»

گلی در بوستان متقین شد

رضا سرمایه اهل یقین شد

خوشا بر بی پناهان این سعادت

امینی نائب از دیگر امین شد

 

«بیرق عشق»

شام غریبان غریبان بلا شد

دست یتیمی و اسیری برملا شد

سینه خروشان و دل لرزان طفلان

آه یتیمی در جگر سوزان طفلان

برنیزه کفر است سرهای نجابت

این بیرق عشق است و ایمان وشهادت

باهر عطش چون قطره ای سیراب خون شد

شنزار دشت بی کسی غرق جنون شد

جان برادر این علم تا عرش برپاست

سجاده عشق حسین بر فرش برجاست

ای اهل عالم خیمه اسرار اینجاست

آری سرای عاشقی تا عرش برپاست

این تیغ عشق و این قفای گردن من

جانا ز سرخی کن کفن پیراهن من

«کوچه اسرار»

سری در کوچه اسرار داری

به انبار فضیلت بار داری

الا ای کاشف سرّ الهی

مهیا شو که سر بر دار داری

 

«دار شهادت»

الهی دل به دریای شهادت

نماز خون مصلای شهادت

درون سینه ام فریاد عشق است

سرم بر دار سودای شهادت

 

«ارمغان تنهایی»

دل گرفته من ارمغان تنهایی است

ضریح دیده من میزبان تنهایی است

سحر کشاکش فریاد و آه مهجوری

نگر که عزم دلم آستان تنهایی است

 

«خاک عشق»

خرابه خانه عشق است این خاک

گل و پروانه عشق است این خاک

طهارت با شراب وصل جوئیم

که چون خونابه عشق است این خاک

 

 

 

 

«جام عطش»

ای قافله به خاک و خون افتاده

در دایره موج جنون افتاده

قومی که عطش به جام شوقش دادند

در زمزم عشق سرنگون افتاده

 

«نیزه و سر»

از اوج نیایش سحرگفتی تو

بک آیه ز سوره ظفر گفتی تو

در قهقهه سرخ وصال عشقت

از قصه آن نیزه و سر گفتی تو

 

«کوثر عشق»

ای فرق شکوفنده به محراب

وی ظلمت کوفه را چو مهتاب

با سرخی کوثر غم تو

جوشد عطش از فرات چون آب

 

«شعله تو...»

پرواز به سوی حرمت آمالم

هر لحظه ز دوری رخت مینالم

تو شمعی و من در آرزویی هستم

در شعله تو کاش بسوزد بالم

 

 

 

 

«بی یار»

من کرب و بلای عشق و خون خواهم شد

در مستی خویش واژگون خواهم شد

جاری ز زلال آب چشمان توام

یارم بنگر بی نو نگون خواهم شد

 

«بردوش گل ها»

باغبان بردوش گل ها می رود سوی حرم

گوئیا روح و روانم پر گشوده از برم

لحظه ای سویم نگر ای مرهم زخم فراق

تا بسوزد اندرون شعله ات بال و پرم

 

«گل سرخ»

شهدی ز شفق به کام بنمود سحر

رقصی به دلش نهفته دارد چو گهر

با غمزه خورشید گل سرخ شکفت

سرخی به رخش تراود از خون جگر

 

«فصل انتظار»

شهادت را به آغوشم فشارم

به تغیش گردن خود را  سپارم

مهار عشق در زنجیر یارم

رها در فصل سبز انتظارم

 

 

 

 

«بسیج خون»

درون ساغر تنهایی امشب

نما ساقی می از چشمان زینب

زحزن او کمی بر ما روا دار

بگو گل را که بنموده سر دار

ببین جمعیت نالان ز هرسو

همی گویند زینب گوهرت کو

من و اشک و دل و غم قطره گونیم

به اقیانوس ماتم سر نگونیم

ز حزنت دل دگر بی تاب گشته

و اشک دیده ام خوناب گشته

در این ماتمکده ما شعله گشتیم

صدای غربت و آوای دشتیم

الا ای ساقی گریان و نالان

نسیم عاشقی دارد نیستان

نما جاری ز خون سرخ مولا

دمی نای بسیجی در نی ما

رگ من کشتزار عشق و ماتم

سرود نینوا آلام جانم

بسیج خون شناور تا بیابان

عطش غرق نیایش در نیستان

سرود غیرت آواز بسیجی

غم زینب گل راز بسیجی

الا ساقی دو چشمم خیره عشق

طریق سرخ مستی سیره عشق

بسیجی ساقیا پیمانه دارد

نما لطفی که وصل یار خواهد

هرآن بذری که با خون آب دادند

سرشک دیده اش خوناب دادند

 

«نسیم تربت»

زمین کربلا غم خانه عشق

عطش مست از می پیمانه عشق

نسیم تربتش عطر شقایق

و خاک غربتش کاشانه عشق

 

«روی یاران»

تو گفتی عشق دریای جنون است

تو گفتی عشق اقیانوس خون است

سرودی رهروان آئینه رویند

ولیکن روی آنان لاله گون است

 

«غم تنهایی»

سر ناساز دارد یار امشب

دلش گنجینه اسرار امشب

الهی یادم اندر سینه اش کن

غم تنهایی ام بردار امشب

 

«ید اسلام»

«مصطفی مازح» ید اسلام بود

«رشدی» روبه صفت را دام بود

گفت لبیک ندای پیر حق

گرچه نزد ما بسی گمنام بود

 

 

«تار وجود»

رها در آسمان عشق معبود

بُود بود و نبودم از تو موجود

وجودم رشته آغشته در جود

ز تار چشم تو پود از دل رود

 

«مزار دل»

مزار قلب من بقیع

بود مرا وطن بقیع

جهان بود اگر غزال

غزال را ختن بقیع

 

«آوای مهر»

پژواک رعد آسای دل

نقش غممت هر جای دل

رقصی نما با پای دل

شعری بخوان با نای دل

باران رحمت اشک تو

روز و شبم در رشک تو

چشم عطش بر مشک تو

رخسار تو سیمای دل

ای آسمان تصویر تو

ای کهکشان تکبیر تو

عشق خدا زنجیر تو

ای اوج محنتهای دل

ای از شفق برخاسته

عذر فلق را خواسته

قلب مرا آراسته

ای چشم بی پروای دل

ای چشم تو چون جام من

ای مهر تو در دام من

ای شوق تو در کام من

مهرت شده آوای دل

 

«تاحریم کبریا»

از نیستان ازل محو تماشای توام

تا حریم کبریا شیدای مینای توام

در خرابات دلم مست و غزل خوان سرور

در تولای توام سرگشته نای توام

 

«آفتاب عشق»

خم ابروی تو محراب عشق است

شب تنهایی ام مهتاب عشق است

سرم بر دار زلفت در نیایش

حیاتم با طلوع ناب عشق است

 

«فروغ عزت»

در اشک شهر دل حکومت زتوست

نقش رخ ماه حقیقت ز توست

آیه ایمان ملائک تویی

روح سلوک همه سالک تویی

جلوه ای از نور خدایی حسین

خون خدا و سر جدایی حسین

طلوع شمس حق ز گیسوی تو

سجده ایثار به ابروی تو

جوهر صبر و استقامت حسین

چشمه جوشان شهادت حسین

عالم عشق است ز روی تو خوش

تیغ خدایی و شرارت بکش

فروغ عزت ز تو آید پدید

به حق مادرت نمایم شهید

«آمین یارب العالمین»

 

«زائر خون»

زائر خون راز دل آغاز کن

عقده سنگین غمت باز کن

زائر خون کنج قفس مانده ام

بند به دنیا ز نفس مانده ام

زائر خون تار غمت ساز من

حسرت رقص شفق آواز من

زائر خون لال زبان لاله سرخ

حرف من اینست همه ناله سرخ

زائر خون این هوس و این سکوت

از چه بگویم زکدامین سکوت

دشت خرابات دلم سوز سوز

پنجه زند درد به قلبم هنوز

زائر خون درد فراق و نفس

آه یتیمی کشم اندر قفس

زائر خون واله و شیدای تو

گم شده در راه تمنای تو

کی شود آخر که به تیر غمت

بشکفد آه دل از این ماتمت

زائر خون سرخی تاریخ عشق

تیغ خرد آمده تا بیخ عشق

زائر خون جرعه وصلی نمای

جام عطش سرخی دل وای وای

زائر خون سجده غم دامنت

یوسف و عطر خوش پیراهنت

یاد سفر هجرت شمع و شراب

حیف... که پروانه شده غرق خواب

 

«شمشیر نور»

انفجاری از پی فریاد شد

نور شمشیر سر بیداد شد

با دم پیر خرد چون آه رعد

نخوت کاخ ستم بر باد شد

 

«زائر بقیع»

بقیع خفته ظلمت مسافری داری

از این به بعد همه شب تو زائری داری

که نور قدسی حق نهان خلوت توست

ز کنج کوچه غربت تو عابری داری

 

«پر طلایی»

دلی دارم هوایش کربلایی

کبوتر های بامش پر طلایی

نسیم کوچه هایش آه غربت

نوای سازش آهنگ جدایی

دلی دارم برو بومش خدایی

به دامان شفق دست گدایی

نوای عاشقی دارد دمادم

به یاد آشنای کبریایی

سرشک دیده دل از جدایی

نوا دارد نوای نینوایی

وضوی خون سر و سجاده گلگون

نیایش در عطش دارد صفایی

دلی دارم که دایم ناز دارد

به عشق آسمان آواز دارد

الهی سینه از آتش فزون است

شرار دل سکوت راز دارد

الهی این دل و درد جدایی

دل شیدائیم گشته هوایی

به یاد وصل تو برگنبد عشق

به پروازی در آید پر طلایی

 

«شیرین یار»

سر زلف تو یار مهربانم

شکر در کام تو شیرین زبانم

دلم روشن ز نور عشق یاران

همه اختر ولی تو آسمانم

 

«رشک شفق»

تیری که ز غمزه رخت صادر شد

گویی به دگرگونی ما قادر شد

چون دید شفق رقص شقایق در خون

با رشک به پا بوسی آن حاضر شد

 

«یار نیمه ره»

تازیان عشق بر چشمان خواب

بیقرارم بیقرار آقتاب

از نهیب ناگه سرخ بهار

یا ز گلهای غریب پشت خار

چشمه دل آتش افروز بلا

محنت بی طاقتی شد بر ملا

دامن عشاق رنگین خضاب

خون جگر لیلا ز زخم التهاب

دفن خاک افسانه عشق و وفا

ای امان از خنجر کید خفا

عاقبت رنجور هجران توایم

یار نیمه ره پشیمان توایم

 

«راه عشق»

آنان که به سر شوق عبادت دارند

بر سختی راه عشق عادت دارند

از بارگه یار نوید آنها

بر تارک عاشقی شهادت دارند

 

«انتظار نور»

آتشین مهر تابستان

مژده سیل پائیزی

آسمان کی زند فریاد

نغمه های سحرخیزی

زرد ساقه نیلوفر

چون ثنا گوی هجران است

عاقبت جای کفتر ها

گر نیایی به زندان است

آینه نور تاباند

در نگاه حضور تو

حمل بر شانه های اشک

انتظار ظهور تو....

  • سیدحمید مشتاقی نیا

مقاومت و پیروزی

سیدحمید مشتاقی نیا | دوشنبه, ۲۲ آبان ۱۴۰۲، ۰۲:۴۹ ب.ظ

کتاب 101 خاطره جنگی اثر راسم دلیچ | ایران کتاب

 

راسم دلیچ، فرمانده ارتش بوسنی، کتابی نوشته است با عنوان 101 خاطره جنگی که به فارسی هم منتشر شده است. مطالعه این کتاب را امروز به پایان رساندم. دلم میخواهد روزی برسد کتابی از خاطرات رزمندگان ایرانی حاضر در جنگ بوسنی نیز گردآوری و منتشر شود. هنوز دلیل این تعلل عجیب تاریخی را درک نمیکنم.

راسم دلیچ در این کتاب به سفر خود به ایران نیز اشاره میکند و از کمکهای جمهوری اسلامی به نیکی یاد میکند. او نماز مغرب و عشا را پشت سر رهبر معظم انقلاب خواند و تابلویی از یکی از مساجد زیبای بوسنی را به ایشان هدیه داد. مقام معظم رهبری تشکر کرد و گفت یکبار به یوگسلاوی سابق سفر داشته و در این مسجد نماز خوانده و به مردم گفته است بوسنی به زودی در امتحانی سخت قرار خواهد گرفت و سربلند بیرون خواهد آمد.

جنایات بشری در بوسنی بسیار بدتر از خباثتهای داعش بود. صربها در اقدام به نسل کشی مسلمانان، وحشیانه ترین رفتارهای حیوانی را در حق زنان و کودکان اعمال میداشتند. کشورهای غربی در مقابل این جنایات آنطور که باید واکنش نشان نداده و تلاش داشتند روی آن سرپوش بگذارند. 

راسم دلیچ با صراحت از ناکارآمدی قطعنامه های سازمان ملل در دفاع از حقوق مردم مظلوم بوسنی سخن می گوید.

جالب است علاوه بر صربها بخشی از کرواتها هم با بوسنی می جنگیدند. در داخل بوسنی هم چند دستگی و جدایی طلبی وجود داشت. در این میان ایستادگی و غیرت جوانان مسلمان بوسنی پشت سر رییس جمهور شجاعشان علی عزت بگوویچ در اوج فشارها و تحریمها که نان و غذای معمولی هم جیره بندی شده بود در نهایت منجر به نجات و آزادی و استقلال کشور بوسنی هرزگوین گردید.

سعید قاسمی سالها پیش در خاطراتش بیان کرده بود که مردم بوسنی از ما میخواستند مدل عکس شهید فهمیده در اسکناس های پنجاه تومانی، برایشان سربند یاحسین و یازهرا و یا مهدی ادرکنی درست کنیم. اهل تسنن بوسنی تابلوی لا فتی الّا علی لا سیف الا ذوالفقار در خانه هایشان نصب می کردند و شهادت را یک افتخار می دانستند.

ایران چند شهید در خاک بوسنی تقدیم اسلام کرده که امیدوارم روزی از گمنامی خارج شوند.

  • سیدحمید مشتاقی نیا

پیاده شو با هم بریم

سیدحمید مشتاقی نیا | يكشنبه, ۲۱ آبان ۱۴۰۲، ۰۷:۱۰ ب.ظ

معنی ضرب المثل سواره خبر از حال پیاده ندارد 🔼 + داستان حکایت - ماگرتا

 

اینکه مسئولان دولتی بعد از کلی وعده و وعید درباره ساخت 4 میلیون مسکن، نهایتا از مردم میخواهند صد میلیون تومان برای سرمایه گذاری اولیه و در دو سال نیز هر سه ماه صد میلیون تومان به حساب شرکت سازنده واریز کنند نشان میدهد سطح شناخت کارگزاران و سیاستگذارن اقتصادی کشور از وضع زندگی توده مردم بسیار با واقعیتهای موجود فاصله دارد. 

عدم درک و آشنایی با وضع زندگی و بضاعت مردم بالطبع منجر به اتخاذ تصمیم هایی در امور مختلف اقتصادی می شود که تأثیر مثبتی بر معیشت مردم نخواهد داشت. بیخود نیست که گفته اند سواره از پیاده خبر ندارد.

  • سیدحمید مشتاقی نیا

اوج، گاهی زیر موج!

سیدحمید مشتاقی نیا | يكشنبه, ۲۱ آبان ۱۴۰۲، ۰۷:۰۳ ب.ظ

فاطمه معتمد آریا: عکس من را از ولیعصر پایین بیاورید - BBC News فارسی

 

کاشف به عمل آمد تیم سازنده برنامه به افق فلسطین که در اقدامی عجیب و حاشیه ساز تریبون پخش مستقیم رسانه ملی را در اختیار بعضی چهره های مساله دار فتنه 88 مثل ابطحی و انصاری داده و آنها هم به جای تبیین مواضع انقلاب در خصوص آزادی قدس شریف به عقده گشایی از نظام و حمایت از موسوی و کروبی پرداختند، از سازمان رسانه ای اوج بوده اند.

خاطرتان هست در اوج فتنه اوباش فحشا طلب در سال گذشته، ناگهان دیوارنگاره میدان ولی عصر عج به تصاویر زنان فرهیخته و افتخارآفرین ایران اسلامی اختصاص پیدا کرد و در اقدامی عجیب، عکس فاطمه معتمد آریا هم که با کشف حجاب و سخنان تحریک آمیز خود نقش بسزایی در آتش افروزی اوباش داشت در میان زنان مذکور جای گرفته بود؟ نه تنها نیروهای متدین به این کج سلیقگی سازمان اوج اعتراض کردند بلکه خود معتمدآریا هم شروع به دهن کجی و تمسخر این اقدام کرد و ظرف 24 ساعت بعد این دیوارنگاره پایین کشیده شد.

همان وقت امیرحسین ثابتی مطلبی منتشر کرد و به این مضمون نوشت که لایه هایی از فعالان فرهنگی مرتبط با سپاه آنقدر ساده لوح یا خودباخته هستند که گمان میکنند اگر به اصحاب فتنه و آشوب باج بدهند آنها جذب نظام خواهند شد و البته دستاوردی جز لگدپراکنی این افراد حاصلشان نمی گردد

  • سیدحمید مشتاقی نیا

سیلی اول

سیدحمید مشتاقی نیا | يكشنبه, ۲۱ آبان ۱۴۰۲، ۰۶:۴۷ ب.ظ

گزارشی از ناهنجاری‌های‌اخلاقی در خوابگاه‌های تهران؛

 

دوستان گله کردند چرا درباره رییس دانشگاهی که متعرض دختری دانشجو شده و چت های غیر اخلاقی اش هم لو رفته افشاگری نمیکنی؟

خدمتشان عارض شدم که از نظر شرعی افشای تخلفات اخلاقی محل اشکال است. آنچه که امیرالمومنین علیه السلام در برخورد با کارگزاران بی ملاحظه انجام میداد در حیطه سوءاستفاده مسئولین در اموال بیت المال بود.

البته نهادهای ذی ربط باید پیگیر این نوع گزاراشات باشند که امیدوارم به وظیفه خود فارغ از علائق و روابط جناحی عمل نمایند.

یک نکته را هم جا دارد برای چندمین بار مورد توجه قرار دهم. اصل اختلاط بین مرد و زن در اسلام جز در فرض ضرورت تأیید شده نیست.

یک حرفی را آقای قرائتی سالها پیش گفته بود. وقتی دختر و پسرها کودک هستند و چیزی حالی شان نیست آنها را از هم جدا میکنیم. وقتی بزرگ شدند و حالی شان شد چه خبر است آنها را مختلط سر کلاس میبریم!

این چند وقته هم که انواع فیلمها و تصاویر از رقص و روابط آزاد دخترها و پسرهای دانشجو منتشر شده است. البته خیلی از دانشجواها هم بچه های نجیب و پاکی هستند.

خوب نظام اسلامی در این باره چه وظیفه ای دارد؟ حوزه علمیه و پایگاه بسیج را هم مختلط کنید قطعا حاشیه ساز خواهد بود. اسلام یک چیزی می دانست که توصیه کرد زمینه تخدیر و فساد در جامعه از بین رفته یا لااقل تضعیف شود.

دانشگاه بین المللی قم در بعضی رشته ها اصل تفکیک را رعایت کرده و آرامش خوبی هم در فضای علمی آن برقرار شده است.

نظام اسلامی اگر دنبال حجاب است که کار خوبی هم هست باید دنبال گسترش فرهنگ عفاف نیز باشد. سبک زندگی اسلامی صرفا مربوط به حیطه زندگی شخصی مردم نیست. کارگزاران جمهوری اسلامی به خصوص شورای عالی انقلاب فرهنگی به عنوان اتاق فکر نظام دینی موظف هستند راهکارهای مناسب برای تحقق حکمرانی مبتنی بر دین در حیطه مدیریت و اقتصاد و صنعت و فرهنگ و بازار و سربازی و ... را طراحی و ارائه نمایند. در این خصوص خیلی کوتاهی و غفلت صورت گرفته و فرصتهای بسیاری تلف شده است.

راستی یک دوستی هم حرف خوبی زد. دانشگاهی که خبر روابط نامشروع رییسش یواش یواش دارد در جامعه پخش می شود سال گذشته شاهد تجمع چند نفره تعدادی داعشجوی طرفدار فحشا بود که اهانت های رکیک و زشتی را نسبت به رهبر انقلاب و نظام و شهدا داشتند. از طرف دانشگاه برخورد خاصی با آنها صورت نگرفت. حالا مشخص شد رییس بی عرضه دانشگاه مورد نظر، خودش آدم مشکل دار و بی ناموسی بوده که راحت از کنار این مسائل عبور کرده است.

  • سیدحمید مشتاقی نیا

"ما میتوانیم" در فوتبال

سیدحمید مشتاقی نیا | يكشنبه, ۲۱ آبان ۱۴۰۲، ۰۶:۰۶ ب.ظ

خلاصه بازی برزیل 2 - ایران 3 زیر 17 سال- ویدیو ورزش سه

 

یک اتفاق خوب ورزشی روز گذشته افتاد که در نوع خودش جالب و غرورآفرین بود؛ اما آنگونه که باید بازتاب رسانه ای نداشت. در مسابقات جام جهانی فوتبال زیر 17 سال جهان، تیم ملی ایران در حالی که دو بر صفر از برزیل عقب بود توانست نتیجه را سه بر دو به سود خود به اتمام رسانده و شگفتی ساز بشود.

من خیلی اهل ورزش آنهم فوتبال نیستم. اما معتقدم برجسته سازی این نوع اخبار میتواند روح خودباوری و اراده را در دل جوانان این مرز و بوم تقویت نماید.

  • سیدحمید مشتاقی نیا

دختران آفتاب

سیدحمید مشتاقی نیا | يكشنبه, ۲۱ آبان ۱۴۰۲، ۰۳:۵۴ ب.ظ

کتاب دختران آفتاب اثر مجموعه ی نویسندگان | ایران کتاب

 

توفیق اجباری شد بابت کاری، دختران آفتاب را بخوانم، حدود 400 صفحه پی دی اف. موضوعش هم حجاب است و حقوق زن که در قالب رمان نوشته شده. هر چند فضایش کاملا زنانه یا بعبارتی دخترانه بوده و برای مردها شاید کلافه کننده باشد اما باید اعتراف کرد که یکی از بهترین آثار هنری در موضوع مذکور و در راستای پاسخ به شبهات و باز کردن گره های ذهنی جوانانی است که سالهاست آماج بمباران فکری دشمن بر ضد دین و مکتب وحی قرار گرفته اند. دست نویسندگان و گروه تحقیقی که پشت تولید این اثر قرار داشته اند درد نکند.

به نظرم این کتاب را باید در چارچوب کتب درسی دانشگاه و یا دبیرستان گنجاند. کسی قسم نخورده است که کتابهای درسی حتما باید خشک و رسمی باشند. چه اشکال دارد یک رمان هم کتاب درسی باشد در عوض انبوهی از مباحث اعتقادی را در باور مخاطب گنجانده و مطلع پژوهش بیشتر قرار بگیرد؟

یک نکته را هم عرض کنم این شیوه نوشتاری که در کتاب دختران آفتاب انتخاب شده تقلیدی به جا از کتاب خوب و ارزنده "دکتر و پیر" اثر فاخر استاد شهید سید عبدالکریم هاشمی نژاد است. آنجا در طول سفر با قطار، بحثی پیرامون مسائل اعتقادی در گرفته که در قالب داستان طرح شده است.

خدا روح این شهید و دیگر دانشمندان شهید انقلاب را شاد کند. خدا کند نسل جدید مجالی برای آشنایی با آثار گرانقدر فرهیختگانی چون شهید هاشمی نژاد و باهنر و بهشتی و مفتح و ... را پیدا نمایند.

  • سیدحمید مشتاقی نیا

پدر مس ایران درگذشت

سیدحمید مشتاقی نیا | شنبه, ۲۰ آبان ۱۴۰۲، ۰۴:۴۲ ب.ظ

محمدهادی اردبیلی» مدیرعامل وقت شرکت مس روایت می‌کند تولید اولین مس آندی در  لحظه آزادی خرمشهر - ماهنامه تخصصی پردازش

 

از خواب کوتاه بعد از ظهر بیدار شده ام که دوستان تماس گرفته اند پیام تسلیت بنویس از طرف جبهه فرهنگی فاطمیون مازندران، مهندس اردبیلی درگذشت! نوشتم متنش را هم در ادامه می خوانید؛

اما این نکته را عرض کنم خدمتتان

مهندس محمدهادی اردبیلی متولد و ساکن بابل بود اما پدرش اصالت اردبیلی داشت.

به تازگی کتابی از او خواندم که هنوز منتشر نشده است. امیدوارم دوستان همت کنند این کتاب به زودی منتشر شود. بعضی مطالبش را هیچ جا نخوانده و نشنیده اید.

این که به او میگویند پدر مس ایران از این بابت است که بعد از پیروزی انقلاب و قهر و هجرت و اخراج مهندسان آمریکایی و اروپایی، او بود که توانست با مدیریت ایمانی خود متکی بر باور ما میتوانیم بدون وابستگی و کمک از بیگانه، صنایع مادر را به چرخش در بیاورد. در مدیریت فولاد و نفت نیز گام هایی درخشان برداشت.

او شاگرد مرحوم یزدانی در اوایل سال 42 بود و اذعان دارد که حرکتهای انقلابی مردم بابل از همان سال شروع شده است. قابل توجه عزیزان چپ توده ای که تلاش دارند بگویند انقلاب در بابل اوایل دهه پنجاه و توسط مارکسیستها رقم خورد.

او مدتی به نروژ رفت و سفیر ایران شد. تلاشهای این مرد تحصیل کرده و با دغدغه باعث گرایش بسیاری از مبارزان و یا مردم پاک طینت در غرب و آمریکای مرکزی به اسلام و انقلاب اسلامی گردید. حتی بعضی جنبشهای مارکسیستی در نیکاراگوئه نیز به واسطه فعالیتهای او پیرو مولا علی علیه السلام و مرید امام خمینی گردیدند.

جالب است بدانید تا آخرین لحظات عمر هم دغدغه ایران و انقلاب را داشت و حتی در اغتشاشات سال گذشته نیز با اینکه پیر و بیمار بود اسپری دست میگرفت و دیوارهای اطراف را از شعارهای ضدانقلابی و ضد ایرانی پاک میکرد و فرصتی دست میداد به روشنگری و اثبات ماهیت غرب می پرداخت.

روحش شاد. امروز به دوستان شهیدش پیوست. محبت کنید فاتحه ای برایش هدیه بفرستید، خدا برایتان جبران می کند.

 

بسم الله الرحمن الرحیم

پیام تسلیت جبهه فرهنگی فاطمیون مازندران

به مناسب درگذشت "پدر مس ایران"

انّا لله و انّا الیه راجعون

فقدان جهادگر گمنام، اسطوره خدمت، فرزند اراده و ایمان، تجلی بخش  باور "ما میتوانیم"، خط شکن عرصه تولید و خودکفایی، علمدار جبهه اقتصاد مقاومتی، فرمانده بی ادعای میدان سازندگی، طلایه دار مجاهد هندسه آبادگری، میهن پرست انقلابی و ولایتمدار، مهندس محمدهادی اردبیلی از مدیران برجسته صنایع مادر –که از او به عنوان پدر مس ایران یاد می شود- و سفیر اسبق جمهوری اسلامی ایران در نروژ اگر چه به رسم ادب جای تألم و تسلیت به بازماندگان سوگوار و مردم شریف بابل و دلسوزان ایران و انقلاب دارد اما در واقع فرصتی برای شناخت روح جهاد و حرکت درمسیر استقلال طلبی و استکبارستیزی و تلاش با دستهای خالی و تکیه بر ایمان و عشق و اخلاص برای آبادانی کشور اسلامی است.

از جلسات بچه مسلمانهای انقلابی بابل در سال 42 و مبارزات دانشجویی و کارگری و صنعتی با ایادی استعمار و امپریالیسم، تا مدیریت در بحران گنبد و خدمت به محرومان نجیب شرق مازندران و اداره صنایع بزرگ بر زمین مانده مس و فولاد و نفت در یزد و کرمان و اصفهان و خوزستان، معاونت در وزارت صنایع و پیامرسانی شعار جهانی اسلام انقلابی در قطب شمال و... دلدادگی به ایران و نظام اسلامی و پای بندی به امر ولایت فقیه، جلوه هایی شکوهمند از حضور میدانی و اثر گذار مدیری توانمند، خلّاق و اهل دغدغه و خستگی ناپذیر برای خودکفایی ایران سربلند به شمار می آید.

امید است شناخت و معرفی زوایای پیدا و پنهان شخصیت این مجاهد نستوه عرصه سازندگی و غیرت و ایستادگی، فرصتی مغتنم برای تربیت نسلی وطن پرست و با همت و مستقل و معتقد به شعار اصیل و راهبردی "ما می توانیم" به شمار آمده و نام و یاد قهرمانان گمنام جبهه خودکفایی را سرلوحه کتاب قطور تاریخ عزتمند و سرافراز انقلاب تمدن ساز اسلامی ایران قرار دهد.

ضایعه درگذشت این مرد بزرگ که از مفاخر ارزنده کشور و چهره های ماندگار ایران عزیز است را به همه ایرانیان متعهد و مبارزان جبهه جهانی مستضعفین و نیز خانواده مومن و ولایی و دانش دوست مرحوم تعزیت عرض نموده، درجه اعلای غفران و قرب الهی و همنشینی با اصحاب با وفای امیرالمومنین علی علیه السلام را از درگاه خالق متعال مسألت داریم.

جبهه فرهنگی فاطمیون استان مازندران

 

 

  • سیدحمید مشتاقی نیا

به انقلاب و نظام و مردم رحم کنید

سیدحمید مشتاقی نیا | جمعه, ۱۹ آبان ۱۴۰۲، ۰۸:۵۵ ق.ظ

اقدام ناگهانی آخوندی و ظریف و روحانی را کنار هم بگذارید.

صدا و سیما بر مبنای ذستورالعمل اتاق های فکر پشت پرده سیاست تلاش داشت به بهانه پرداختن به مساله غزه، آبی هم برای انتخابات آتی مجلس گرم کند. از این رو تریبونی به شخصیتهای اصلاح طلب و گاه فتنه گر داد که بخشی از آنها مثل مجید انصاری و ابطحی از این فرصت برای دفاع و تطهیر سران فتنه استفاده کرده و آذری جهرمی هم به مناقشات جناحی مدنظر خود دامن زد. در حالی که اساسا شعار نه غزه نه لبنان از فتنه 88 سر زبانها افتاد و موسوی نیز این جماعت لاابالی را مردم خداجو لقب داد.

جالب است همین صدا و سیما حاضر نیست به نیروهای مستقل و عدالتخواه و منتقد دو جناح تریبون بدهد.

بگذریم.

به طور ناگهانی اما در روزهای اخیر، عباس آخوندی و جواد ظریف و حسن روحانی به میدان آمده و حرفهایی مشکوک را به زبان آوردند. آخوندی گمانه ای در خصوص فروپاشی نظام مطرح کرد. روحانی از قریب الوقوع بودن جنگ سخن گفت و ظریف ضمن رد مبانی استکبارستیزی انقلاب، یادآور شد که جنگ باعث آسیب به مردم شده اما مسئولان در امان خواهند ماند.

این اظهار نظرها در حالی است که یکماه پس از آغاز نبرد جدید حماس و رژیم غاصب، زندگی عادی در ایران جریان داشته، تأثیری از این جنگ بر افزایش قیمت ارز و طلا مشاهده نشده و ایران و حتی حزب الله به اذعان همه تحلیلگران بین المللی اراده ای برای ورود مستقیم به جنگ با اسرائیل نشان نداده اند.

در هفته های نخست جنگ بین روسیه و اوکراین نیز شاهد چنین گمانه هایی از سوی چهره های مرموز در خصوص احتمال گسترش نبرد به مرزهای ایران بودیم. موارد دیگری از دیدار روحانی با جاسوسان اسرائیلی که در کتاب تماس دکتر عباسی بیان شد تا طرح مباحث مشکوک از سوی ظریف در جریان حضور اسد در ایران و... در خصوص این چهره ها وجود دارد که نتیجه ای رسمی از بررسی آن اعلام نشده است.

دو تحلیل بدبینانه و نسبتا خوشینانه را میتوان در این خصوص بیان کرد.

یا امثال روحانی و ظریف بر اساس فرضیه ها و قرائنی که بارها مطرح گردیده مأمور شبکه های امنیتی بیگانه بوده و وظیفه دارند سر بزنگاه نسبت به خالی کردن دل مردم و ایجاد شکاف بین امت و امامت و تضعیف جبهه مقاومت اقدام کنند،

یا این حرکتها صرفا جنبه انتخاباتی و تاریخی داشته و حضرات قصد دارند نام خود را به عنوان منجی کشور ثبت نمایند.

آنچه مهمتر از این تحلیلهاست ضرورت هوشیاری شورای نگهبان و پرهیز از سفارش پذیری و تمایلات مصلحت اندیشانه در انتخابات مجلس و خبرگان آتی است.

تأیید صلاحیت روحانی و مجتهد سازی از او در دو انتخابات خبرگان گذشته بدون آنکه امتحان علمی بدهد و نیز تأیید صلاحیت او در انتخابات ریاست جمهوری سال 92 که به اذعان کدخدایی با وساطت یک نفر انجام شد از ابهامات زجرآور تاریخ انقلاب اسلامی است. نگذارید این تجربیات تلخ دوباره تکرار شود.

  • سیدحمید مشتاقی نیا

عمو پولدار

سیدحمید مشتاقی نیا | جمعه, ۱۹ آبان ۱۴۰۲، ۰۸:۲۹ ق.ظ

باستی هیلز: نماد لوکس و زیبایی در تهران - آی بس

 

صاحبان باستی هیلز و ویلاهای اشرافی در لواسان آنقدری قدرت داشتند که با یک اشاره، امام جمعه انقلابی و عدالتخواه این شهر را به رغم حمایت گسترده ای که از سوی مومنان و جوانان بسیجی داشت برکنار کنند؛ گمان می کنید آنقدری قدرت ندارند که شهرداری لواسان را مجاب کنند اطلاعات ملکی آنها را به سازمان امور مالیاتی ندهد؟

  • سیدحمید مشتاقی نیا

این قهرمانها را به مردم معرفی کنید

سیدحمید مشتاقی نیا | پنجشنبه, ۱۸ آبان ۱۴۰۲، ۰۳:۰۶ ب.ظ

محمد طاها، آن موقع چندان آسیب جدی ندیده بود و می‌توانست از همان راهی که دختر بچه را نجات داده بود خودش را نیز از دام آتش رها کند اما ماند. محمد حسین، امیر محمد و دوست دیگرشان علی اصغر به‌دلیل استشمام دود ناشی از سوختن ظروف و وسایل پلاستیکی در انتهای ون بیهوش شده بودند و محمد طاها آنها را یکی پس از دیگری از داخل خودرو بیرون ‌برد و در آخرین مرحله خودش دچار سوختگی شدید از ناحیه صورت، دست‌ها و پاهایش شد.

روزنامه همشهری در گزارشی به اقدام این قهرمان کوچک پرداخته که در ادامه متن کامل آن را می خوانید. معرفی و تجلیل از این قهرمانان، روح حماسه و ایثار و فرهنگ گذشت و کرامت را در جامعه تقویت خواهد کرد:

 

ساکنان شهرک فرهنگیان شهرستان صفاشهر شیراز هجدهم بهمن‌ماه سال ۹۹را هرگز فراموش نمی‌کنند؛ روزی که آتش‌سوزی در یک خودروی ون که چند کودک و نوجوان در آن محبوس شده بودند، آنها را تا یک قدمی مرگ برد  و اگر محمد طاهای ۹ساله نبود، تبدیل به فاجعه‌ای دردناک می‌شد. آن روز محمدطاها جانش را به خطر انداخت تا جان ۴نفر را نجات دهد و درحالی‌که خودش دچار سوختگی شده بود، تبدیل به قهرمان شهر شد اما حالا که ۳سال از حادثه گذشته، هنوز داغ این سوختگی او و خانواده‌اش را آزار می‌دهد و آنها از اینکه در این مدت‌ وعده‌های داده شده برای کمک به محمدطاها بی‌نتیجه مانده، گله‌مندند.

محمدطاهای 9 ساله، قهرمان تمام مردم صفادشت شد

محمدرضا آرمند، پدرخانواده، کارگر معدن سنگ باقرآباد صفاشهر است و با حقوق بخور و نمیر کارگری در معدن، امور زندگی زن و 3فرزندش را می‌گذراند؛ محمد حسین 17ساله، محمد طاها 11ساله و آتنا 3و نیم ساله. او روز حادثه را به خوبی به یاد دارد؛ روزی که یکی از همسایه‌ها با او تماس گرفت و از اتفاق هولناکی گفت که برای محمدطاها که در آن زمان 9سال بیشتر نداشت، رخ داده بود. پدر خانواده، خبر را که شنید، ضربان قلبش چند برابر شد و عرق سردی بر پیشانی‌اش نشست. او هنوز هم نمی‌داند که چگونه مسیر چندکیلومتری تا بیمارستان را با سرعتی عجیب طی کرده و وقتی فرزندش را باندپیچی شده روی تخت بیمارستان دیده، فکر کرده که دیگر همه‌‌چیز تمام‌شده است.

قرار دوستانه

فریبا رنجبر، مادر خانواده، خانه‌دار است. او نیز هجدهم بهمن‌ماه سال 99را هیچ وقت فراموش نمی‌کند. می‌گوید: آن موقع به‌دلیل شیوع کرونا همه کلاس‌ها به‌صورت آنلاین برگزار می‌شد. کلاس آنلاین محمدطاها از ساعت 9صبح تا یک و نیم بعدازظهر ادامه داشت و وقتی تمام شد پسر همسایه در خانه آمد وگفت: «خاله، مامانم می‌خواهد دست مشتری‌ها غذا برساند اجازه می‌دهید محمد طاها با من بیاید تا تنها نمانم.» وی ادامه می‌دهد: همسایه ما آشپزخانه خانگی داشت، در خانه غذا می‌پخت و با ون غذا به‌دست مشتری می‌رساند. آن موقع ته دلم راضی نبود. برای همین گفتم ‌اگرتا بعدازظهر درس و مشق محمد طاها تمام شد عیبی ندارد. مدتی که گذشت چرتم گرفت و چون  دوران پایانی بارداری را می‌گذراندم، به خواب رفتم. در این زمان «محمد طاها» از خانه بیرون رفته و با پسر همسایه به طرف خودروی‌ون رفته بودند. آنها برای اینکه غذاها سرد نشود داخل خودروی ون اجاق گاز گذاشته بودند. شاید یک ربع نگذشته بود که محمدحسین، برادر بزرگ‌تر

محمد طاها به خانه آمد و ازمن سراغش را گرفت. وقتی فهمید از برادرکوچکش خبری نیست راه افتاد تا پیدایش کند. 10دقیقه که گذشت دیدم که از هر دوی‌شان خبری نیست جلوی در خانه رفتم و از فاصله دور دود زیاد و جمعیتی را دیدم که دور خودروی ون همسایه جمع شده بودند. با همان وضعیت از خانه بیرون رفتم تا اینکه زنان همسایه چون باردار بودم، من را گرفتند و نگذاشتند جلوتر بروم.

در محاصره آتش

پدر محمد طاها، درباره چگونگی وقوع حادثه آتش‌سوزی می‌گوید:«وقتی خانم همسایه غذاها را به داخل ون می‌برد و برمی‌گردد، 5نفر از بچه‌ها که محمد طاها و برادر بزرگ‌ترش هم جزو آنها بوده‌اند داخل ون می‌روند. آنها مشغول بازی با گوشی و حرف زدن می‌شوند غافل از اینکه شیلنگ اجاق گاز داخل ون نشتی دارد و در یک لحظه از جایش در می‌آید، آتش به جان خودرو می‌افتد و ناگهان در خودرو که ریموتی بوده قفل می‌شود. به‌گفته شاهدان، در زمان شروع آتش‌سوزی داخل‌ون، مرسانا دختربچه 3ساله‌ای که داخل ون کنار محمد طاها نشسته بوده، وحشت‌زده جیغ می‌کشد. محمدطاها فوری پالتویش را در می‌آورد و دور او  می‌پیچد، اما هر چه تلاش می‌کند، در ون باز نمی‌شود. در این هنگام یک تکه سنگ از روی قابلمه‌ای که داخل ون بوده برمی‌دارد و با شکستن پنجره خودرو دخترک را به زحمت بیرون می‌فرستد.

محمد طاها، آن موقع چندان آسیب جدی ندیده بود و می‌توانست از همان راهی که دختر بچه را نجات داده بود خودش را نیز از دام آتش رها کند اما ماند. محمد حسین، امیر محمد و دوست دیگرشان علی اصغر به‌دلیل استشمام دود ناشی از سوختن ظروف و وسایل پلاستیکی در انتهای ون بیهوش شده بودند و محمد طاها آنها را یکی پس از دیگری از داخل خودرو بیرون ‌برد و در آخرین مرحله خودش دچار سوختگی شدید از ناحیه صورت، دست‌ها و پاهایش شد.

مادر محمد طاها به شنیده‌های اهل محل درباره حادثه آتش‌سوزی اشاره می‌کند و می‌گوید:«در آن ساعت از روز هیچ رفت‌وآمدی از محل حادثه نمی‌شد. فقط یک راننده که از آن اطراف می‌گذشته متوجه ماجرا می‌شود و با کپسول آتش‌نشانی سمت ون می‌رود. داخل ون کپسول گاز وجود داشت که اگر منفجر می‌شد معلوم نبود چه اتفاقی می‌افتاد.

قهرمان شهر

بچه‌هایی که داخل ون محبوس شده بودند با شجاعت محمدطاها نجات پیدا کردند و پسربچه 9ساله تبدیل به قهرمان شهر شد. مادر محمدطاها می‌گوید: پس از این حادثه و انتشار اخبار آن، خیلی از مسئولان و مدیران به این اقدام شجاعانه نوجوان صفاشهری واکنش نشان دادند و البته وعده‌هایی دادند که در همان حرف‌ و حدیث‌ها باقی ماند و عملی نشد. در بازدید و دیدار استانی رئیس‌جمهور با مردم که اخیرا در حرم شاهچراغ برگزار شد، محمد طاها توانست به زحمت خودش را به اعضای تیم رئیس‌جمهور برساند و مشکلاتش را مطرح کند. بعد از این دیدار بود که دستور درمان کامل او صادر و برای دیگر مشکلاتش هم قول‌هایی داده شد. او ادامه می‌دهد: پسرم در این حادثه از ناحیه صورت و دست و پا دچار سوختگی شدید شد. همه انگشتان دستش به هم چسبیده و با اینکه چندبار عمل شده اما هنوز خوب نشده و حتی یک‌بار هم که پیوند پوست داشته جواب نداده و روی دست و صورتش تاول‌های زیادی زده است. این در حالی است که با توجه به شغل شوهرم، درآمد چندانی نداریم و هزینه‌های سنگین درمان فرزندم مثل خرید دارو و پماد مخصوص، فشار زیادی به ما آورده است. مثلا هر 2 یا 3 هفته باید ۳ الی ۴ میلیون تومان برای خرید پماد هزینه کنیم. از طرفی هزینه رفت‌وآمد ما تا بیمارستان سر به فلک می‌کشد و همه اینها باعث شده از لحاظ روحی و روانی دچار مشکل شده و در این گوشه دنیا تنها بمانیم.

  • سیدحمید مشتاقی نیا

بازنده افکار عمومی

سیدحمید مشتاقی نیا | پنجشنبه, ۱۸ آبان ۱۴۰۲، ۰۷:۵۰ ق.ظ

ایرنا - وداع با پیکر شهید امنیت سید روح‌الله عجمیان - صاحب‌خبر

 

برادر شهید عجمیان مصاحبه کرد و گفت قاتل اصلی سید روح الله همان پزشکی بود که با دخالت ولایتی از اعدام گریخت او بود که به پیکر برادرش چاقو زد و...، آن دو نفری که اعدام شدند دو جوان بی کس و کار بودند که اتهامشان محاربه بود و محکومیتشان لزوما ربطی به دخالت مستقیم در قتل شهید نداشت.

قوه قضاییه هم بیانیه داد و برای اینکه از تصمیم خودش دفاع کند شروع کرد به برشمردن نقش مثبت پزشک مذکور که چقدر در نجات مصدومان اغتشاش سهم داشته است و ... بعد یک رندی هم از قماش فتنه گران پیدا شد و مطلب نوشت که خوب اساسا اگر این جناب دکتر اینقدر نقش مثبت در معرکه آشوب داشته برای چه به پانزده سال زندان و نفی بلد محکوم شده است؟!

چنین است که وقتی دستگاه عدلیه میخواهد زیگزاگ حرکت کند بازنده افکار عمومی قرار گرفته و نزد هر دو گروه شکست خورده و مقهور می گردد.

  • سیدحمید مشتاقی نیا

از پز دموکراسی بیزارم

سیدحمید مشتاقی نیا | پنجشنبه, ۱۸ آبان ۱۴۰۲، ۰۷:۳۷ ق.ظ

عکس| خواب خوش نماینده مجلس!

 

بعضی دوستان لطف دارند دم انتخابات که میشود یادی هم از رفقای قدیمی خود مثل این حقیر می کنند. شاید تنها خصلت خوب برگزاری انتخابات همین یک ویژگی باشد. به همه دوستانی که یکی دوماهه اخیر لطف داشتند سری به این حقیر زدند عرض کردم در انخابات شرکت میکنم اما قصد فعالیت در ستادهای انتخاباتی را ندارم. اساسا وجود مجلس از باب هزینه فایده برای من مبهم است. مجلس روی کاغذ در راس امور است اما با تشکیل شوراهای عالی عملا دست و بالش در تحولات مهم کشور بسته و خلع سلاح شده است. 

مجلس نمیتواند در امور مرتبط با بنزین و اقتصاد و ... روی حرف شورای عالی هماهنگی اقتصادی سران قوا حرف بزند.

مجلس نمیتواند در امور مرتبط با هسته ای و ... روی حرف شورای عالی امنیت ملی حرف بزند.

مجلس نمیتواند در امور مرتبط با نظام وظیفه روی حرف ستاد کل نیروهای مسلح حرف بزند.

مجلس نمی تواند در ساختار آموزش کشور تحول ایجاد کرده و روی حرف شورای عالی انقلاب فرهنگی حرف بزند.

چند شورای عالی دیگر مثل فضای مجازی و ... هم داریم که بماند.

در امر مبارزه با مفاسد اقتصادی مثل پرونده اتهامات فولاد مبارکه و ... هم مجلس کارایی لازم را نداشته است. وضعیت خودروسازی داد مردم و حتی مقام معظم رهبری را در آورده است، بانکها به ریش محرومان می خندند و .... مجلس صرفا تماشاچی است.

این هزینه های کلانی که صرف نمایندگان و خدم و حشمشان میشود را چند کارخانه تأسیس میکردند نفع بیشتری برای مملکت داشت. شده است چیزی شبیه شورای شهر که آنهم در واقع شورای شهرداری است.

  • سیدحمید مشتاقی نیا

مجتبی هم آمد!

سیدحمید مشتاقی نیا | چهارشنبه, ۱۷ آبان ۱۴۰۲، ۰۹:۴۰ ق.ظ

 

هر شیء معمولی، در و پنجره، بشقاب و قاشق و استکان و نعلبکی، کتاب و سکه و فرش و ... هر چیزی قدمت که پیدا کند با ارزش می شود. شاید بخاطر اینکه در مقابل بلایا و حوادث، مقاوم بوده و دوام آورده است.

رفاقت ها با ارزش است رفاقت های قدیمی با ارزش تر. که گفته اند نگه داشتن دوست بسی دشوارتر از پیدا نمودن دوست است.

آقا مجتبی موقر از این دست دوستان قدیمی است. سر و صورتش سبز نشده بود که با هم آشنا شدیم. یک جورهایی برادر کوچکتر من شد. نه اینکه اختلاف نظر نداشته باشیم اما دوستی ما می چربید به همه ریز نظرها و نقدها.

اواسط دهه هشتاد که شبکه های مجازی در کار نبود و وبلاگ نویسی بزرگترین و فراگیرترین فعالیت رسانه ای و مدرن به شمار می آمد آقا مجتبی موقر هم وارد این عرصه شد و خوش درخشید. یادم می آید مصاحبه ای مکتوب هم با هم داشتیم. درباره اش نوشتم: مجتبی موقر، استعدادی که ناگهان شکفت!

راستش را بخواهید چه کسی تصور می کرد آن بچه کم سن ریز نقش پر جنب و جوش و آتیش پاره، روزی اهل قلم و رسانه و صاحب نظر در امور فرهنگی و اجتماعی شده و در شعاعی از حیات واقعی و مجازی خویش، اثرگذار باشد؟

سر صبحی با خبر شدم که دوباره میخواهد وبلاگ نویسی را شروع کند. خوشحال شدم و به او تبریک گفتم. وبلاگ حکم یک منبع را دارد که سالهای سال محل رجوع و تحقیق مطالعه گران خواهد بود. البته نقص اطلاع رسانی و بازدید آن را میتوان با تبلیغ لینک مطالب در گروههای مجازی جبران نمود.

به همان میزان که دیروز از شنیدن خبر پناهندگی یکی دیگر از دوستان قدیمی که او را هم مثل مجتبی از نوجوانی اش می شناختم اندوهگین و دلگیر شدم خبر حضور دوباره مجتبی در عرصه وبلاگ مرا خوشحال کرده است. خوشحال شدم که بچه های قدیم مسجدی همچنان پرانگیزه و تازه نفس هستند. برای او بیش از پیش آرزوی موفقیت دارم.

وبلاگ مجتبی را میتوانید در این نشانی دنبال کنید:

http://mojtabamovaghar.blogfa.com/

 

 

  • سیدحمید مشتاقی نیا

خدا کند کسی تنها نماند

سیدحمید مشتاقی نیا | چهارشنبه, ۱۷ آبان ۱۴۰۲، ۰۷:۱۲ ق.ظ

ایمنا - ازدواج آسان از دیدگاه رهبر انقلاب + سن ازدواج - صاحب‌خبر

 

سر چهارراه حجتیه، پشت درخت کنار پیاده راه، روی نیمکت بتونی، دختر و پسری نشسته اند جیک در جیک هم صحبت میکنند و هر چند ثانیه از ترس نگاهی به اطراف می اندازند. سنشان می خورد به بیست و دو سه سال.

سر ورودی بازار، روی سکوی کنار پاساژ، دختر و پسر دیگری سرشان در گوشی هم هست و باز هم با احتیاط، اطراف را نگاه می کنند. سن آنها هم میخورد به دور و بر بیست.

شب هم وانت سبزی فروش آمده است سر چهارراه. سبزی فروش جوانی قد بلند با لهجه آذری و صدایی غرّاست. دختر جوانی آمده است برای خرید سبزی. گویا چندباری همدیگر را دیده اند. دختر که دارد می رود سبزی فروش صدایش می زند: خانم یک لحظه! دختر برمیگردد چادرش را درست میکند و نگاهش را به زمین می دوزد. انگار می داند قرار است چه بشنود. من در حال عبورم اما صدای جوان سبزی فروش نیمتواند کوتاه باشد. 

- خانوم! یه سوال از شما دارم. مجرد هستید؟

دختر چیزی نمی گوید یا لااقل من که نمیشنوم.

- به خدا ما ناموس سرمون میشه. میخواستم اجازه بفرمایی بیام خواستگاری...

رد شدم. بقیه ماجرا را نمی دانم. اما برای هر شش نفری که آن یکی دو ساعت دیدم دعا کردم. دعا کردم به هم برسند و سرکاری و فیک نباشند. دعا کردم اگر به هم رسیدند خوشبخت و عاقبت بخیر باشند.

خدا طبع انسانها را بر مبنای گرایش به زوجیت آفریده. شرایط دنیا به گونه ای پیش رفته که موانع مادی منجر به افزایش سن ازدواج و بالطبع افزایش میزان گناه در جوامع گردیده است. خدا کند جوانها به خصوص دخترها که معمولا خوش قلب تر و عجول تر هستند راحت سر کار نرفته و بازی نخورند. خدا کند صداقتها بیشتر شود. خدا کند همه جوانها خوشبخت و عاقبت به خیر شوند.

  • سیدحمید مشتاقی نیا

برای افکار عمومی چقدر ارزش قائلید؟

سیدحمید مشتاقی نیا | يكشنبه, ۱۴ آبان ۱۴۰۲، ۰۷:۴۴ ب.ظ

«اسلامی‌صدر» چرا راهی زندان شد؟

 

فرماندار عدالتخواه قزوین بالاخره با اعتراضات فراگیر مردمی از زندان آزاد شد اما قوه قضاییه بازنده این ماجرا بود درست مثل ماجرای خون دل پدر شهید عجمیان، ماجرای تغییر حکم معاون ارزی بانک مرکزی سابق، ماجرای تبرئه همدستان اکبر طبری، راکد ماندن پرونده فولاد مبارکه، واگذاری مشکوک پتروشیمی میانکاله و ...

قوه قضاییه باید متوجه باشد که ویترین نظام اسلامی است و هر شک و شبهه ای که نسبت به احکام آن بخصوص در امور مربوط به حق الناس و نفوذ مسئولان در اذهان عموم به وجود بیاید تیر سهمگینی به اعتبار جمهوری اسلامی تلقی میگردد.

در پرونده محکومیت فرماندار قزوین گفته شد قاضی صادر کننده حکم، خودش از متهمان دریافت زمین رانتی بوده که هنوز پاسخ روشنی در این خصوص به افکار عمومی ارائه نگردیده است.

  • سیدحمید مشتاقی نیا

مسلمان، خمار نیست!

سیدحمید مشتاقی نیا | يكشنبه, ۱۴ آبان ۱۴۰۲، ۰۶:۵۶ ب.ظ

جنگ اسرائیل و حماس به غذا هم سرایت کرده است| تحریم رستوران‌های اسرائیلی در آمریکا

 

نیویورک‌تایمز نوشت: نزدیک به 900 سرآشپز و تجار مواد غذایی در آمریکا با تشکیل گروهی به نام "مهمان نوازی برای بشریت" با امضای تعهدنامه ای درصدد فشار برای آتش بس و پایان حملات اسرائیل به مردم غزه هستند.

تحریم مواد غذایی و رستورانهای اسراییلی در آمریکا در حالی است که کشور مسلمان آذربایجان همچنان مشغول تأمین بخش اعظمی از نفت مورد نیاز رژیم غاصب است، ترکیه به رغم ادعای مسئولانش همچنان محل صدور کالا به آن رژیم غاصب است، اردن و بحرین و... تازه به فکر اخراج سفرای اسراییل افتاده اند و... هر روز خون دهها کودک بی دفاع فلسطین با فجیع ترین وضع بر زمین ریخته میشود. اسلام به صرف نماز و عبادت و ظواهر دینی نیست. اگر نتوانیم به موقع به وظایف انسانی خود عمل کنیم از منویات دین فرسنگها فاصله داریم. 

اسلام آمریکایی از فرهنگ آمریکایی هم عقب تر است.

  • سیدحمید مشتاقی نیا