اشک آتش

از اسلام ناب آمریکایی بیزارم!از ادعای برتری هویج بر بسیج!از اسلام بی خطر بیزارم...از اسلام آسه برو آسه بیا...اسلام پاستوریزه...اسلام عبدالملک مروان...اسلام بنی امیه و بنی العباس...اسلام شیوخ منطقه!!...اسلام پر عافیت و بی عاقبت...
----------------------------------------------------------------------------------
باید گذشتن از دنیا به آسانی
باید مهیا شد از بهر قربانی
با چهره خونین سوی حسین رفتن
زیبا بود اینسان معراج انسانی

پیام های کوتاه
بایگانی
آخرین نظرات

۹۱ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «مقام معظم رهبری» ثبت شده است

بالاتر از همه اعیاد

سیدحمید مشتاقی نیا | شنبه, ۱۸ مرداد ۱۳۹۹، ۰۶:۲۶ ق.ظ

 

رهبرانقلاب: اینکه در بعضی از تعبیرات گفته شده است که عید غدیر عیدالله‌الاکبر و از همه‌ی اعیاد بالاتر است، علّت این و وجه این چیست؟ خب، در قرآن کریم آیاتی هست که به غیر از مسئله‌ی غدیر به مسئله‌ی دیگری قابل تطبیق نیست.
 همین آیه‌ی معروف «الیَومَ یَئِسَ الَّذینَ کَفَروا مِن دینِکُم فَلا تَخشَوهُم وَ اخشَونِ اَلیَومَ اَکمَلتُ لَکُم دینَکُم وَ اَتمَمتُ عَلیکُم نِعمَتی وَ رَضیتُ لَکُمُ الاِسلامَ دیناً» که در اوایل سوره‌ی مائده است، با غیر مسئله‌ای در وزن و اهمّیّت و اندازه‌ی مسئله‌ی غدیر، قابل تطبیق نیست.
 امروز روزی است که دشمنان -کفّار- از دین شما مأیوس شدند. چه چیزی مگر بر دین اضافه شد که دشمن را مأیوس کرد؟ ...این تعبیر درباره‌ی نماز، زکات و جهاد نیامده است.
پس این یک قضیّه‌ی دیگری غیر از احکام فرعی است. آن قضیّه چیست؟ قضیّه‌ی رهبری جامعه‌ی اسلامی؛ قضیّه‌ی نظام حکومت و امامت در جامعه‌ی اسلامی.۹۵/۰۶/۳۰

 

  • سیدحمید مشتاقی نیا

آیت الله خامنه ای و شریعتی

سیدحمید مشتاقی نیا | پنجشنبه, ۲۹ خرداد ۱۳۹۹، ۱۲:۲۸ ب.ظ

 

گفت و گوی مجله سروش (شماره 102 ، خرداد 1360 ) با حضرت آیت الله خامنه ای که در آن نقل قولی هم از امام خمینی (ره) درباره دکتر علی شریعتی دیده می شود همچنان خواندنی است به بازخوانی این گفتگو می‌پردازیم:

***

با توجه به اینکه شما با دکتر شریعتی سابقه صمیمیت دوستی داشتید و با او از نزدیک آشنا بودید آیا تمایل دارید درمورد چهره و شخصیت او با ما مصاحبه کنید؟

آیت‌الله خامنه‌ای: بسم الله الرحمن الرحیم

بله من حرفی ندارم که درباره شخصیت شریعتی و معرفی شخصی از جوانب این انسانی که برای مدت‌های مدیدی مرکز و محور گفتگوها و قال و قیل‌های زیادی بوده، آشنایی‌های خودم را تا حدودی که در این فرصت می‌گنجد بیان کنم.

به نظر من شریعتی برخلاف آنچه که همگان تصور می کنند یک چهره همچنان مظلوم است و این به دلیل طرفداران و مخالفان اوست. یعنی از شگفتی های زمان و شاید از شگفتی های شریعتی این است که هم طرفداران و هم مخالفانش نوعی همدستی با هم کرده اند تا این انسان دردمند و پرشور را ناشناخته نگهدارند و این ظلمی به اوست.

مخالفان او به اشتباهات دکتر شریعتی تمسک می کنند و این موجب می شود که نقاط مثبتی که در او بود را نبینند.

بی گمان شریعتی اشتباهاتی داشت و من هرگز ادعا نمی کنم که این اشتباهات کوچک بود اما ادعا می کنم که در کنار آنچه که ما اشتباهات شریعتی می توانیم نام گذاریم، چهره شریعتی از برجستگی ها و زیبایی ها هم برخوردار بود.

پس ظلم است اگر به خاطر اشتباهات او، برجستگی های او را نبینیم.

من فراموش نمی کنم که در اوج مبارزات که می توان گفت که مراحل پایانی قال و قیل های مربوط به شریعتی محسوب می شد، امام در ضمن صحبتی بدون اینکه نام از کسی ببرند، اشاره ای کردند به وضع شریعتی و مخالفت هایی که در اطراف او هست. نوار این سخن همان وقت از نجف آمد و در فرونشاندن آتش اختلافات موثر بود.

در آنجا امام بدون اینکه اسم شریعتی را بیاورند اینجور بیان کرده بودند: (چیزی نزدیک به این مضمون) بخاطر چهار تا اشتباه در کتابهایش بکوبیم، این صحیح نیست این دقیقا نشان می داد موضع درست را در مقابل هر شخصیتی و نه تنها شخصیت دکتر شریعتی.

ممکن بود او اشتباهاتی بعضا در مسایل اصولی و بنیانی تفکر اسلامی داشته باشد مثل توحید، یا نبوت و یا مسایل دیگر اما این نباید موجب می شد که ما شریعتی را با همین نقاط منفی فقط بشناسیم.

در او محسنات فراوانی هم وجود داشت که البته مجال نیست که الان من این محسنات را بگویم، برای اینکه در دو مصاحبه دیگر درباره برجستگی های دکتر من مطالبی گفته ام. این درباره مخالفان.

اما ظلم طرفداران شریعتی به او کمتر از ظلم مخالفانش نبود بلکه حتی کوبنده تر و شدیدتر هم بود. طرفداران او بجای اینکه نقاط مثبت شریعتی را مطرح کنند و آنها را تبیین کنند، در مقابل مخالفان صف آرایی هایی کردند و در اظهاراتی که نسبت به شریعتی کردند سعی کردند او را یک موجود مطلق جلوه بدهند.

سعی کردند حتی کوچکترین اشتباهاتی را از او نپذیرند. یعنی سعی کردند هرگز اختلافی را که با روحانیون یا با متفکران بنیانی و فلسفی اسلام دارند در پوشش حمایت و دفاع از شریعتی بیان کنند. در حقیقت شریعتی را سنگری کردند برای کوبیدن روحانیت و یا کلا متفکران اندیشه بنیانی و فلسفی اسلام.

خود این منش و موضع گیری کافی است که عکس العمل ها را در مقابل شریعتی تندتر و شدیدتر کند و مخالفان او را در مخالفت حریص تر کند.

بنابراین من امروز می بینم کسانی که به نام شریعتی و بعنوان دفاع از او درباره شریعتی حرف می زنند، کمک می کنند تا شریعتی را هرچه بیشتر منزوی کنند.

متاسفانه به نام رساندن اندیشه های او یا به نام نشر آثار او یا به عنوان پیگیری خط و راه او، فجایعی در کشور صورت می گیرد. فراموش نکرده ایم که یک مشت قاتل و تروریست بنام «فرقان ها» خودشان را دنباله رو خط شریعتی می دانستند.

آیا شریعتی براستی کسی بود که طرفدار ترور شخصیتی مثل شهید مطهری باشد؟ او که خودش را همواره علاقه مند به مرحوم مطهری و بلکه مرید او معرفی می کرد. من خودم از او این مطلب را شنیده ام.

در یک سطح دیگر، کسانی که امروز در جنبه های سیاسی و در مقابل یک قشری یا جریانی قرار گرفته اند، خودشان را به شریعتی منتسب می کنند از آن جمله هستند بعضی از افراد خانواده شریعتی.

این ها در حقیقت از نام و از عنوان و از آبروی قیمتی شریعتی دارند سوءاستفاده می کنند برای مقاصد سیاسی و این طرفداری و جانبداری است که یقینا ضربه اش به شخصیت شریعتی کمتر از ضربه مخالفان شریعتی نیست.

مخالفان را می شود با تبیین و توضیح روشن کرد. می شود با بیان برجستگی های شریعتی، آنها را متقاعد کرد و اگر در میان مخالفان معاندی وجود دارد او را منزوی کرد اما اینگونه موافقان را به هیچ وسیله ای نمی شود از جان شریعتی و از سر شریعتی دور کرد.

بنابراین من معتقدم چهره شریعتی در میان این موافقان و این مخالفان چهره مظلومی است و اگر من بتوانم در این باره یک رفع ظلمی بکنم به مقتضای دوستی و برادری دیرینی که با او داشتم و حتما ابایی ندارم.

عده ای معتقدند که معمولا شخصیت ها از دور یا پس از مرگ مبالغه آمیز و افسانه ای جلوه می کنند. آیا به نظر شما درمورد شریعتی نیز می توان این نظر را صادق دانست و آیا چهره او نیز دستخوش چنین آفتی شده است؟

آیت‌الله خامنه‌ای: البته من تصدیق می کنم که بخشی از شخصیت شریعتی مبالغه آمیز و افسانه آمیز جلوه می کند درمیان قشری از مردم، اما متقابلا بخش های ناشناخته ای از شخصیت شریعتی هم وجود دارد.

شریعتی را ممکن است به عنوان یک فیلسوف، یک متفکر بزرگ، یک بنیانگذار جریان اندیشه مترقی اسلام، معرفی کنند. این ها همانطوری که اشاره کردید، افسانه آمیز و مبالغه آمیز است و چنین تغییراتی در خصوص مرحوم دکتر شریعتی صدق نمی کند.

اما متقابلا شریعتی یک چهره پرسوز پیگیر برای حاکمیت اسلام بود، از جمله منادیانی بود که از طرح اسلام به صورت یک ذهنیت و غفلت از طرح اسلام به صورت یک ایدئولوژی و قاعده نظام اجتماع رنج می برد و کوشش می کرد تا اسلام را به عنوان یک تفکر زندگی ساز و یک نظام اجتماعی و یک ایدئولوژی راهگشای زندگی مطرح کند.

این بُعد از شخصیت شریعتی آنچنان که باید و شاید شناخته نشده است و روی این بخش وجود او تکیه نمی شود.

می بینید که اگر از یک بعد از سوی قشری از مردم شریعتی چهره اش مبالغه آمیز جلوه می کند، باز بخش دیگری از شخصیت او و گوشه دیگری از چهره او حتی ناشناخته و تاریک باقی مانده است.

بنابراین می توانم در پاسخ شما بگویم بله به صورت مشروط در مورد شریعتی هم این بیماری وجود داشته است اما نه به صورت کامل و قسمت هایی از شخصیت او آنچنان که باید هم حتی شناخته نشده است. 

نقش دکتر شریعتی در آغازگری ها چه بود؟ آیا او را می توان در این مورد با اقبال و سیدجمال مقایسه کرد؟

آیت الله خامنه‌ای: البته شریعتی یک آغازگر بود، در این شک نباید کرد. او آغازگر طرح اسلام با زبان فرهنگ جدید نسل بود.

قبل از او بسیاری بودند که اندیشه مترقی اسلام را آنچنان که او فهمیده بود فهمیده بودند. بودند کسانی اما هیچکدام این موفقیت را پیدا نکردند که آنچه را فهمیده بودند در قالب واژه ها و تغییراتی که برای نسل امروز ما و یا بهتر بگویم نسل آن روز شریعتی، نسلی که مخاطبین شریعتی را تشکیل می داد گیرایی داشته باشد مطرح کنند. موفق نشده بودند به زبان آنها این حقایق را بیان کنند. جوری که برای آنها قابل فهم باشد این مسایل را بگویند.
شریعتی آغازگر طرح جدیدترین مسایل کشف شده اسلام مترقی بود به صورتی که برای آن نسل پاسخ دادن به سوال ها و روشن کردن نقاط ،مبهم و تاریک بود اما اینکه او را با سیدجمال یا با اقبال مقایسه کنیم، نه. اگر کسی چنین مقایسه ای بکند ناشی از این است که اقبال و سیدجمال را به درستی نشناخته است.

اتفاقا در یکی از جلسات یادبود مرحوم دکتر، شاید چهلم او بود -یکی از آقایان- در مشهد سخنرانی کرد و او را حتی از سیدجمال و از کواکبی و از اقبال و اینها هم برتر هم خواند، بلکه با آنها غیرقابل مقایسه هم دانست.

همان وقت هم این اعتراض در ذهن کسانی که شریعتی را به درستی می شناختند پدید آمد، زیرا تعریف از شریعتی به معنای این نیست که ما پیشروان اندیشه مترقی اسلام را تحقیر کنیم.

سیدجمال کسی بود که برای اولین بار بازگشت به اسلام را مطرح کرد کسی بود که مساله حاکمیت را و خیزش و بعثت جدید اسلام را اولین بار در فضای عالم بوجود آورد.

کاری که سیدجمال کرد سه جریان بوجود آورد در دنیا: یک جریان، جریان اندیشه مترقی در هند که بیشترین جریان های مترقی اسلام است.

جریان دیگر، آن جریان اندیشه مترقی در مصر بود، که آن هم به وسیله سیدجمال به وجود آمد و شما می دانید جریان مترقی در مصر، منشاء پیدایش جنبش های عظیم آزادیخواهانه در آفریقا شد. نه فقط مصر را به سطحی از بینش نوین اسلام رساند. بلکه نهضت های مراکش و الجزایر، کلا شمال آفریقا، ریزه خوار خوان حرکت سیدجمال بوده است. یک چنین حرکت عظیمی را سیدجمال در مصر به وجود آورد و کلا خاورمیانه.

و جریان سوم، جریان روشنفکری در ایران بود.

این سه جریان فکری اسلامی را سیدجمال در سطح جهان اسلام به وجود آورد. او مطرح کننده، به وجود آورنده و آغازگر بازگشت به حاکمیت اسلام و نظام اسلام است. این را نمی شود دست کم گرفت و سیدجمال را نمی شود با کس دیگری مقایسه کرد. در عالم مبارزات سیاسی، او اولین کسی است که سلطه استعماری را برای مردم مسلمان آن زمان معنا کرد قبل از سیدجمال چیزی به نام سلطه استعماری برای مردم مسلمان حتی شناخته شده نبود. او کسی بود که در ایران، در مصر، در ترکیه، در هند، در اروپا کلا در خاورمیانه در آسیا و در آفریقا سلطه سیاسی مغرب زمین را مطرح کرد و معنا کرد و مردم را به این فکر انداخت که چنین واقعیتی وجود دارد و شما می دانید آن زمان، آغاز عمر استعمار بود چون استعمار در اول نشرش در این منطقه اصلا شناخته شده نبود و سیدجمال اولین کسی بود که آن را شناساند. اینها را نمی شود دست کم گرفت.

مبارزات سیاسی سیدجمال چیزی است که قابل مقایسه با هیچیک از مبارزات سیاسی افرادی که حول و حوش کار سیدجمال حرکت کردند نیست.

البته در زمان کنونی جنبش امام خمینی از نظر ما با اینکه دنباله حرکت سیدجمال است اما به مراتب جست بالاتری از حرکت سیدجمال دارد. در این تردیدی نیست. اما حرکت فکری و روشنفکری و سیاسی تبلیغی دکتر شریعتی را به هیچ وجه نمی توان حتی مقایسه کرد با حرکت سیدجمال.

و اما اقبال، اقبال نیز آغازگر دو جریان بود. یک جریان، جریان رهایی از فرهنگ غربی و بازگشت به فرهنگ خودی اسلامی و بهتر بگویم، فرهنگ خود شرقی و این همان چیزی است که بعدها به صورت تعابیری از قبیل غرب زدگی و امثال آن در ایران مطرح شده است.

شما می دانید آن چیزی که دکتر شریعتی بصورت بازگشت به خویشتن مطرح می کند، که این یکی از عمده ترین مسایلی است که او می گوید، این است که در سال 1930 (بلکه قبل از 30، 25 – 1920) به وسیله اقبال در هندوستان مطرح شد، یعنی کتاب های اقبال، شعرهای فارسی اقبال که همه اش مربوط به بازگشت به خود اسلامی و من اسلامی و من شرقی، این را در ضمن هزارها بیت شعر، اقبال لاهوری در مثلا چهل سال قبل از اینکه دکتر شریعتی امثال این را بیان کنند، بیان کرده و یک ملتی را با این شعرها به وجود آورده و آن ملت پاکستان است، یعنی یک منطقه جغرافیایی به وجود آورده است.

این یک کار بوده که اقبال آغازگر او بود، و این کار بسیار عظیمی است.

کار دوم اقبال همین مساله ایجاد یک قطعه جغرافیایی به نام اسلام است و یک ملت به نام اسلام و تشکیل دولت پاکستان است.

اول کسی که مساله کشوری به نام پاکستان و ملتی در میان شبه قاره به نام ملت مسلمان را مطرح کرد اقبال بود.

من به وضعیت کنونی پاکستان و سرنوشتی که بعد از اقبال، یعنی بعد از رهبران و بنیانگذاران پاکستان کلا بوجود آمد کاری ندارم، به جذب شدنش به استعمار و وابستگی های استعماریش کاری ندارم، اما به مجاهدات اقبال و فلسفه و بیان اقبال در این مورد کار دارم. این یک حرکت جدید بود. یعنی او ثابت کرد که مسلمان ها به معنای واقعی واژه ملت، یک ملت هستند در شبه قاره که این مساله را می توانید در بیانات اقبال، مکاتبات اقبال، که من یک بخش از آنها را در این کتاب مسلمانان در نهضت آزادی هند آورده ام، ملاحظه کنید اقبال آغازگر یک چنین اندیشه ای بود.

و می دانید این چقدر اهمیت دارد، چقدر بزرگ است. این را نباید دست کم گرفت.

البته دکتر شریعتی را ما هیچوقت کوچک نمی شماریم اما نمی توانیم دکتر را مقایسه کنیم با اینگونه چهره ها و اینگونه شخصیت ها و به همین دلیل هم بود که دکتر شریعتی خودش را «کوچه کبدال» اینها می دانست. مرید واقعی و شاگرد از دور اقبال می دانست و شما نگاه کنید سخنرانی های دکتر درمورد اقبال که چند سخنرانی بود که یک جا چاپ شده است بنام «اقبال» و ببینید چطوری عاشقانه و مریدانه درباره اقبال حرف می زند. کسی که از زبان دکتر آن حرف ها را می شنود. برایش روشن می شود که اینگونه مقایسه ها درست نیست.


درباره رابطه عاطفی و فکری شریعتی با روحانیت و روحانیون نظرات گوناگون و متفاوت و بعضا مغرضانه ای عرضه شده است. آیا شما می توانید به عنوان یک روحانی که با دکتر دوست و در بسیاری موارد همفکر بوده حقیقت را در این مورد بیان کنید؟

آیت الله خامنه‌ای: اتفاقا این از آن بخش های ناشناخته چهره و شخصیت دکتر است که قبلا اشاره کردم بعضی از نقطه نظرها و گوشه های شخصیت او ناشناخته است و این یکی از آنهاست. اول من یک خاطره ای را برای شما نقل می کنم و بعد پاسخ شما را می دهم.

در سال 1349 در مشهد، در یک مجمعی از طلاب و فضلای مشهد، من درس تفسیر می گفتم در این درس تفسیر یک روز راجع به روحانیت صحبت کردم و نظراتی را که درمورد بازسازی روحانیت یعنی جامعه روحانیت وجود داشت به صورت فرض و احتمال مطرح کردم، گفتم چهار نظر وجود دارد.

یک: حذف روحانیت به کلی، یعنی اینکه اصلا روحانیتی نمی خواهیم.

دو: قبول روحانیت به همین شکلی که هست با همین نظام و سازمان کنونی قبولش کنیم و هیچ اصلاحی را در آن ندانیم.

سه: تبدیل به کلی، یعنی اینها و روحانیت کنونی را برداریم یک روحانیت جدید بیاوریم و بجای این روحانیت، با شرایط لازم و مقرری که برایش می پسندیم روحانیت جدید بنیانگذاری کنیم.

و چهار: اصلا همان چیزی که هست، بحث کردم روی مساله و صحبت کردم. البته طبیعی است که من آن سه نظر اول را رد می کردم و با ارایه دلیل و به نظر چهارم معتقد بودم.

همان اوقاتی بود که تازه زمزمه هایی علیه دکتر شریعتی بلند شده بود و گفته می شد که دکتر شریعتی راجع به افکار شریعت کم عقیده است یا بی عقیده است یا نسبت به روحانیت علاقه ای ندارد و از این قبیل تعبیرات. جلسه ای داشتیم همان روزها با دکتر شریعتی من برای او نقل کردم که من در جلسه درسمان این مطلب را بیان می کردم، با علاقه فراوانی گوش می داد. من برایش گفتم. گفتم بله، یکی اینکه نفی روحانیت بکلی، که گفت این غلط است.
دوم اثبات همین روحانیت موجود به کلی، که هیچ تغییری در او وارد نکنیم. گفت: این هم که غلط است.

سوم اینکه تبدیل کنیم روحانیت را باز به کلی، یعنی این روحانیت را کلا برداریم یک روحانیت دیگر جای او بگذاریم، با شرایط لازم. تا این قسمت سوم را گفتم شریعتی ناگهان گفت: اوه، اوه، این از همه بدتر است. توجه می کنید؟ گفت این از همه بدتر است. از همه خطرناکتر است، این از همه استعماری تر است و رسیدیم به نظر چهارم که آن اصلاح روحانیت موجود بود گفت بله این نظر خوبی است.

شریعتی برخلاف آنچه گفته می شود درباره او و هنوز هم عده ای خیال می کنند، نه فقط ضد روحانی نبود بلکه عمیقا مومن و معتقد به رسالت روحانیت بود، او می گفت که روحانیت یک ضرورت است، یک نهاد اصیل و عمیق و غیرقابل خدشه است، و اگر کسی با روحانیت مخالفت بکند یقینا از یک آبشخور استعماری تغذیه می شود، این ها اعتقادات او بود در این هیچ شک نکنید این از چیزهایی بود که جز معارف قطعی شریعتی بود اما درمورد روحانیت او تصورش این بود که روحانیون به رسالتی که روحانیت بر دوش دارد بطور کامل عمل نمی کنند.

در اینجا هم یک خاطره ای نقل می کنم برای شما در سال 47 یعنی سال آخر عمر جلال آل احمد.

مرحوم آل احمد آمد مشهد، یک جلسه مشترکی داشتیم، من بودم، آل احمد بود، مرحوم شریعتی بود و عده ای هم از دوستان مشهدی ما بودند. بحث درباره روحانیون شد، به مناسبت حضور من در جلسه شاید هر کسی یک چیزی می گفت شریعتی یک مقداری انتقاد کرد. مرحوم آل احمد به شریعتی گفت شما چرا (البته با تعبیر حوزه علمیه می گفتند نه روحانیت) از حوزه علمیه اینقدر انتقاد می کنی بیا از روشنفکران خودمان انتقاد کن و مرحوم آل احمد یک دو سه جمله درباره انتقاد و تعرض به روشنفکران گفت، مرحوم دکتر شریعتی پاسخی داد که از آن پاسخ هم می شود درست نقطه نظر او را نسبت به روحانیت و روحانیون فهمید.

او گفت علت اینکه من از روحانیت انتقاد می کنم، از حوزه علمیه انتقاد می کنم این است که ما از حوزه علمیه انتظار و توقع داریم، از روشنفکر جماعت هیچ توقعی نداریم، نهادی که ولادتش در آغوش فرهنگ غربی بوده این چیزی نیست که ما در او انتظار داشته باشیم اما روحانیت یک نهاد اصیلی هست و ما از روحانیت زیاد انتظار داریم و چون آن انتظارات عمل نمی شود به همین دلیل است که انتقاد می کنم.

او معتقد بود که روحانیون به آن رسالت بطور کامل عمل نمی کنند. بر این اعتقاد بود تا سال حدود 51 و نزدیک 52 از آن سال در اثر تماس هایی که دکتر با چهره هایی از روحانیت به خصوص روحانیون جوان گرفت، کلا عقیده اش عوض شد. یعنی ایشان در سال 54 و 55 معتقد بود که اکثریت روحانیت به آن رسالت عمل می کنند و لذا در این اواخر عمر دکتر شریعتی نه فقط معتقد به روحانیت، بلکه معتقد به روحانیون نیز بود و معتقد بود که اکثریت روحانیت در خط عمل به همان رسالتی هستند که بر دوش روحانیت واقعا هست.

البته با روحانیونی که می فهمید که در آن خط نیستند با آنها خوب نبود و شخصا به امام خمینی بسیار علاقمند و ارادتمند بود. 

گروه های چپ و شبه چپ امروز سعی می کنند شریعتی را قطب و پیشوای خود معرفی کنند از طرفی گروه های سیاسیون غربگرا و یا به اصطلاح رایج لیبرال نیز شریعتی را ملک مطلق خود می دانند. آیا شما می توانید مشکلی که از این دو ادعا حاصل می شود را حل کنید.

آیت‌الله خامنه‌ای: مشکل را خود این دوا دعا حل می کند زیرا که هر کدامی دیگری را تخطئه می کند و بنابراین نتیجه می گیریم نه ملک طلق لیبرالهاست و نه قطب و محور چپ ها و شبه چپ ها اما درمورد چپی ها باید بگویم صریحا و قاطعا شریعتی جزو شدیدترین و قاطع ترین عناصر ضد چپ و ضد مارکسیسم بود.

آن روزی که مجاهدین تغییر ایدئولوژی دادند و کتاب مواضع ایدئولوژیک تازه شان چاپ شد و در اختیار این و آن قرار گرفت، که هم من دیده بودم و هم مرحوم دکتر جلسه ای داشتیم در مشهد یک نفری از مواضع جدید مجاهدین که مارکسیستی بود دفاع می کرد.

شریعتی آن شخص را چنان کوبید در آن جلسه ای که برای من حتی تعجب آور بوده که شریعتی اینقدر ضد چپ است و شما آثارش را بخوانید، مقابله و مخالفت او را با اندیشه چپ و مارکسیستی و اصول تعلیمات مارکسیستی به روشنی در می یابید. بنابراین هرکس و هر چپ گرایی (اگرچه زیر نام اسلام) اگر امروز شریعتی را از خودش بداند یقینا گزافه ای بیش نگفته است. همچنین مجاهدی که امروز شریعتی را از خودش بداند یقینا گزافه ای بیش نگفته است.

همین مجاهدین که امروز طرفداری از دکتر شریعتی می کنند. اینها در سال 51 و 52 جزو سخت ترین مخالفین شریعتی بودند. خوب امروز چطور می توانند شریعتی را قطب خودشان بدانند.
اما لیبرال ها، البته عده ای از عناصر وابسته به نهضت آزادی یا عناصر سیاسی میانه، که خیلی اهل خطرکردن و در مبارزات جدی وارد شدن، نبودند، این ها به خاطر امکاناتی که داشتند خانه ای داشتند، باغ بیرون شهری داشتند ،تشکیلاتی داشتند و شریعتی را دعوت می کردند و عده ای را هم با او دعوت می کردند.

ایشان هم در اوقاتی که سخنرانی نداشت در منزل این ها و با استفاده از امکانات این ها برای 50 نفر، 100 نفر، کمتر یا بیشتر جلسه داشت و صحبت می کرد این ارتباطات را شریعتی با این لیبرال ها داشت. البته بیشتر امکانات را بعضی از بازاریان وابسته به این جریان سیاسی به اصطلاح لیبرال فراهم می کردند و بهره برداری های جمعی و سیاسی و فکری را خود آن سیاسی های لیبرال انجام می دادند.

حقیقت این است که شریعتی وابسته به اینها به هیچ وجه نبود.

امروز هم اگر بود با آنها میانه ای نداشت بلکه فقط از امکاناتی که در اختیار آنها بود استفاده می کرد.

امروز هر گروهی این امکان را دارد که بگوید یار شریعتی من بودم، هم فکر شریعتی بودم، شریعتی مال من بود.

اما خوب باید دید چقدر این حرف قابل قبول است. نه مارکسیست ها و نه گروه دیگر هیچ کدام با شریعتی حتی هم خونی فکری و رابطه خویشاوندی فکری هم نداشتند.

اگر شریعتی را مرحله تازه ای از رشد اندیشه اسلامی و در عرصه ذهنیت ایران می بینید مرحله بعد از او را چه می دانید؟

آیت‌الله خامنه‌ای: البته من شریعتی را به صورت یک مرحله می توانم قبول کنم. به این معنا که، همینطور که قبلا گفتم او کسی بود که اندیشه های مطرح شده در جامعه را با زبان درستی با یک سلطه ویژه ای بر فرهنگ رایج آن نسل می توانست بیان کند.

به این معنا که خود او هیچ ابتکاری نداشت. به هیچ وجه قبول ندارم، بلکه خود خود او ابتکارهای زیادی داشت مسایل جدیدی داشت اما به معنای درست کلمه شریعتی یک مرحله بود، مرحله بعدی این است که بیاییم آن مسایلی را که شریعتی با استفاده از آشنایی های خودش با فرهنگ اسلام فهمیده بود و ارایه داده بود با اصول اساسی فلسفی مکتب اسلام بیامیزیم و منطبق کنیم.

آنچه که به دست خواهد آمد به نظر من مرحله جدیدی است که می تواند برای نسل ما مفید باشد، به تعبیر بهتر بیاییم شریعتی را با مطهری بیامیزیم. شریعتی را در کنار مطهری مطالعه کنیم.

ترکیبی از زیبایی های شریعتی با بتون آرمه اندیشه اسلامی مطهری به وجود بیاوریم آن بنظر من همان مرحله نوینی است که نسل ما به آن نیاز دارد.

  • سیدحمید مشتاقی نیا

این تحلیل را پسندیدم

سیدحمید مشتاقی نیا | جمعه, ۲۳ خرداد ۱۳۹۹، ۰۴:۴۲ ق.ظ

 

برخی بدون در نظر گرفتن وزن سیاسی و پایگاه اجتماعی افراد، اهمیت مردمسالاری دینی و تفاوت بنیادین ولایت فقیه و دیکتاتور، انتظار دارند رهبری با نگاهی دیکتاتور مآبانه و بدون توجه و توجیه افکار عمومی و عواقب مورد انتظار، صرفاً با توجه به شناخت خویش از افراد به صورت انقلابی و ضربتی با خواص جامعه برخورد نمایند.

✔️اما توجه نمیکنند اگر رهبری قرار بود با منطق و روش ایشان به هدایت انقلاب بپردازند، اولین چیزی که از بین میرفت و کشور را به هرج و مرج و جنگ داخلی میکشاند، از بین رفتن "وحدت" و چند دستگی جامعه بود.

✔️مگر میشود زمانی که درصد قابل توجهی از مردم مقلد فلان مرجع تقلید هستند و در احکام شرعی به وی اقتدا میکنند، رهبری نسبت به دیدگاه سیاسی و یا حمایت های ایشان از شخصی یا نگاهی یا تفکری، بی اعتنا باشند؟

✔️مگر میشود به هر عنوان، زمانیکه نیمی از مردم طرفدار جریان اصلاحات شده اند و نیمی دیگر دنباله رو جریان اصولگرایی هستند، رهبری ایشان را به رسمیت نشناسند و آنها را منکوب کنند؟ 

✔️رهبری هرچند که بارها و بارها حزب بازی را نفی کرده باشند و یا با تبیین مبانی انقلاب و اسلام، راه و روش و خط یک شخص و یا جریان را زیر سئوال ببرند، دست آخر برای حفظ گوهری گرانبها و بی بدیل و تعیین کننده به نام "وحدت" مجبورند تمام آنچه را که از ابتدا بنا به تشخیص خویش اشتباه می‌دانستند را ولو با هزینه کرد از آبرو و اعتبار خود، درون جامعه اسلامی تحمل کنند تا انقلاب و نظام مقدس جمهوری اسلامی دچار انشقاق از درون و چند دستگی نگردد.

✔️تمام کسانی که امروزه خیانت ها و ضرر هایشان بر ما به نحوی آشکار گشته که به خود جرأت میدهیم صدایمان را در گلو بیندازیم و بخاطر وجود آنها در بدنهٔ نظام به رهبری بتازیم، بلا استثناء در گذشته از جایگاه و پشتوانهٔ اجتماعی و مردمی حداقل پنجاه برابری نسبت به حال حاضر برخوردار بوده اند.

✔️میخواهد هاشمی رفسنجانی و خاتمی و میرحسین موسوی باشد، یا حسن روحانی و علی لاریجانی و صادق آملی لاریجانی.

✔️ما باید منصفانه به این سئوالات مهم و اساسی پاسخ دهیم که اگر فرصت قبول مسئولیت به نامبردگان داده نمیشد و رهبری بدون در نظر گرفتن حمایت های مردمی و خواص از ایشان، بنا به تشخیص خویش آنها را کنار می‌زدند، وحدت داخلی از بین نمی‌رفت ایشان شمشیر از رو‌ نمی بستند؟

✔️ریزش پایگاه اجتماعی ایشان و تفکراتشان به نحوی اتفاق می افتاد که پس از شمشیر از رو بستن دیگر اعتبار و آبرویی بین مردم برای ایجاد مشکل در مسیر انقلاب نداشته باشند؟ 

✔️ایشان و طرفدارانشان اگر ذیل جمهوری اسلامی ایران تعریف نمیشدند تا پوچ بودن ادعاها و غلط بودن مسیرشان بر مردم آشکار شود، آیا از درون انقلاب
 شمشیر از رو نمیبستند و هرکدام بخشی از مردم را با نیرنگ و فریب برعلیه انقلاب رو در روی یکدیگر قرار نمیدادند؟

✔️حفظ "وحدت" درونی نظام بر علیه دشمن توانمند خارجی، حتی به قیمت هزینه کرد از جایگاه ولایت فقیه، قطع به یقین بسیار ارزشمند تر از شکاف و انشقاق و از بین رفتن پشتوانهٔ منطقی و مردمی انقلاب با رفتاری دیکتاتورمآبانه از سوی رهبری است.

✔️بسیاری از کسانی که از روی بغض و یا از سر نادانی، به حمایت رهبری از تصمیم رؤسای سه قوه در ماجرای افزایش قیمت بنزین میتازند، نمیفهمند که تمام رشته های ده سالهٔ سرویس های امنیتی و اطلاعاتی بیگانه با جلوگیری از نابودی وحدت در جامعه، با این تصمیم شجاعانه و به موقع رهبری پنبه شد.

✔️نمیبینید فساد خاندان های هاشمی رفسنجانی و لاریجانی اظهر من الشمس گشته است، اما هنوز عده ای از مردم و خواص از انقلابی گری و دیانت و کارامدی ایشان افسانه سرایی میکنند؟

✔️بروید ببینید جایگاه آیت الله جوادی آملی، صافی گلپایگانی، مکارم شیرازی و امثالهم در بین مردم چگونه است و نظر ایشان در خصوص حضراتی که نامبرده ام چیست.

✔️اگر به قول صحیح و ارزشمند شهید دکتر علی شریعتی، علی(ع) در دوران پس از پیامبر(ص) "بنیانگذار وحدت" بود تا جامعهٔ نوپای مسلمین در برابر ابرقدرت هایی چون اپراتوری روم و ایران دچار شکاف و جنگ و درگیری داخلی نشود،

✔️این "سید علی خامنه" بود که پس از امام خمینی(ره) ، در جمهوری اسلامی بنیانگذار "وحدت" شد تا انقلاب نوپای اسلامی ملت ایران، به دست اصحابی چون هاشمی رفسنجانی و کروبی و موسوی خوئنی ها و صانعی و میر حسین موسوی و خاتمی و روحانی و لاریجانی ها و حامیانشان در بین مراجع و حوزه های علمیه، دچار شکاف و تقابل از درون در برار ابرقدرت های دندان تیز کردهٔ بیرونی نگردد و تکه تکه نشود.

✔️تا نهال جوان و ضعیف انقلاب بتواند ریشه های خویش را روز به روز مستحکم تر از گذشته نماید و به درختی تنومند و قدرتمند تبدیل شود که دیگر بریده شدن شاخه های پوسیده و خشکیده و خراب، نتواند حیات و بقای آنرا به مخاطره اندازد.

http://t.me/tahlil_haye_fanni

Telegram (http://t.me/tahlil_haye_fanni)
تحلیل فنّی
@mofanni ~ ارتباط با ادمین

  • سیدحمید مشتاقی نیا

به این کنایه آقا دقت کنید

سیدحمید مشتاقی نیا | يكشنبه, ۲۱ ارديبهشت ۱۳۹۹، ۰۷:۱۲ ب.ظ

 

امروز مقام معظم رهبری ضمن تشکر از زحمات مسئولان پزشکی کشور، توصیه ای هم درباره نیاز معنوی مردم به شب های قدر و حضور در مساجد داشتند و جمله ای خاص را بیان کردند که بسیار قابل توجه است و شاید طعنه آمیز:

 

"توصیه‌ام این است که بررسی این مورد را به کسانی بدهید که اهمّیّت حضور دعا و توسّل و مسائل معنوی را به معنای واقعی کلمه درک کرده باشند؛ اینها بررسی کنند مسئله را و تصمیم‌گیری کنند؛ هر چه تصمیم‌گیری کردند، بر عهده‌ی من و همه‌ی مردم است که بر طبق آن تصمیم‌گیری‌ها ان‌شاءاللّه عمل بشود. "

 

یادمان نمی رود بعضی آقایان وزارت بهداشت همان کسانی هستند که در ماه محرم هم بی اطلاع از نشاط معنوی حاصل از ابراز ارادت به ساحت اهل بیت علیهم السلام، حضور در مجالس روضه را باعث افسردگی و اندوه دانستند!!

  • سیدحمید مشتاقی نیا

بلند پرواز باشیم!

سیدحمید مشتاقی نیا | چهارشنبه, ۱۶ بهمن ۱۳۹۸، ۱۱:۴۲ ق.ظ

See the source image

 

یکجا نشینی، قانع بودن به وضع موجود، بی حالی و گوشه گیری، فقدان انگیزه برای رشد و پیشرفت، ترس از شروع کار جدید، خجالت از بیان موضع حق و ... نتیجه ای جز عقب ماندگی کشور و توقف در حرکت انقلاب اسلامی ندارد. آب را هم که می دانید اگر یک جا بماند، می گندد.

"محافظه‌کاری و اکتفای به آنچه که داریم و نداشتن همت و بلندپروازی در همه‌ی زمینه‌های فکر و فرهنگ، قتلگاه انقلاب است.۱۳۷۹/۱۲/۲۲"1

می خواهید به جایی برسید، بلندپرواز باشید و از فکرهای بزرگ و همت بلند، نهراسید. دشمن زمانی می تواند انقلاب اسلامی و میهن عزیزمان را به قهقرا بکشاند که مبتلا به خمودگی و بی حالی شده و درست مثل جماعت معتاد یا الکلی، به خورد و خواب و مصرف گرایی عادت نماییم.  

1. مقام معظم رهبری

  • سیدحمید مشتاقی نیا

در راه قدس

سیدحمید مشتاقی نیا | پنجشنبه, ۱۰ بهمن ۱۳۹۸، ۱۱:۳۴ ق.ظ

کشته شد مالک اگر، غیرت مالک باقی‌ست

 

برخلاف تصور و القای بعضی از رسانه ها درباره خطبه اخیر مقام معظم رهبری در 27 دی 98 که محتوای آن را معمولی و فاقد پیامی نو و نکته ای بکر می دانستند، حوادث این روزهای منطقه، معامله موهوم قرن، ایستادگی مردم در کرانه باختری و غزه، عزم گروه های جهادی فلسطین حتی محمود عباس و دولت خودگردان برای تقابل با زیاده خواهان، آماده باش ارتش رژیم غاصب، شهادت طلبی جوانان مسلح و عملیات متهورانه و مومنانه آنان در راه آزادی قدس شریف و ... شواهدی است که نشان می دهد یک عبارت از بیانات مقام معظم رهبری در خطبه مذکور از ظرافت، برجستگی و اهمیت خاصی برخوردار بوده است. جایی که رهبر فرزانه انقلاب در توصیف سپاه قدس، در حالی که شهرت آن جنگ با داعش و صهیونیسم در عراق و سوریه و لبنان است، نام غزه و فلسطین را به عنوان صحنه حضور این نیروی سرافراز بیان می نماید:

"میهن عزیز ما یک بخش مهمّی از امنیّتش محصول کار همین جوانان مؤمنی است که در زیر فرماندهی سردار شهید عزیزمان سالها کار کردند، تلاش کردند؛ اینها امنیّت‌آورند، برای کشور هم اینها امنیّت می‌آورند؛ بله، به کمک فلسطین و غزّه و دیگر مناطقی که به وجود آنها نیاز هست میروند امّا برای کشور خودمان امنیّت ایجاد میکنند. "

به حول و قوه الهی کمترین خون بهای حاج قاسم سلیمانی، اخراج آمریکا و اذنابش از منطقه خواهد بود. 

  • سیدحمید مشتاقی نیا

زیانی که هم مادی است هم معنوی!

سیدحمید مشتاقی نیا | دوشنبه, ۱۸ آذر ۱۳۹۸، ۰۶:۵۶ ب.ظ

See the source image

 

بعضی ها می گویند چه اشکالی دارد برویم با آمریکا مذاکره کنیم؟ حرف زدن که اشکال ندارد؟ مگر مدعی نیستیم حرف ما منطقی و مستدل است؟ خوب می رویم پای میز مذاکره، حرف های خود را بیان می کنیم و منطق مان را به کرسی می نشانیم!

 

این وسط یک مغالطه ای صورت گرفته است. منطق ما در مواجهه با دشمن، روشن و مستدل است. نکته این جاست که مذاکره، مناظره نیست. ما باید منطق خود را به گوش دشمن برانیم. اصلاً همه مردم دنیا باید بدانند که جمهوری اسلامی چه راهی را در پیش گرفته، حرف تازه اش چیست و چرا جهانخواران با او سر جنگ دارند؟

اما مگر ابلاغ منطق و حقانیت جمهوری اسلامی منوط به حضور در میز مذاکره و اتاق های در بسته است؟ حرف خود را باید از طریق رسانه ها به جهانیان و دوست و دشمن برسانیم. اگر دشمن مدعی آزادی بگذارد، خوب است اندیشمندان اسلامی و انقلابی در حضور اندیشمندان دنیای کفر با استفاده از ظرفیت غول های رسانه ای استکبار به بررسی مبانی انسانیت و شرافت از منظر اسلام و غرب بپردازند تا منطق دین و حقانیت انقلاب اسلامی بر همگان روشن شود. این اتفاق البته در موارد معدودی در گوشه و کنار جهان به وقوع پیوست که با توجه به تبعات مثبت آن در جذب مستضعفان عالم به سوی جمهوری اسلامی، غرب به استمرار و تکرار آن روی خوش نشان نداد.

میز مذاکره اما در حقیقت، میز معامله است. دشمنی در قواره آمریکا که در هیچ جای دنیا حتی به دوستان و سرسپردگان خود هم وفادار نبود و به اقتضای منافع خویش، عناصر همسوی کاخ سفید را نیز ذبح نمود، چگونه می تواند پای میز معامله، منافع کشوری چون جمهوری اسلامی را تأمین نماید؟ حافظه ملت ایران هیچ گاه جریان کودتای 28 مرداد و خیانت ایالات متحده به خوشبینی های دکتر مصدق را از یاد نخواهد برد.

رهبر معظم انقلاب با اشراف بر تاریخ روابط آمریکا با کشورهای دنیا و خوی استثمارگرانه ایالات متحده در مواجهه با ملت های مستضعف و رویکرد آمریکا در چپاول کشورها و خیانت به حکومت های مستقل، تجربه تلخ حاکمان وابسته را چراغ راه آیندگان می داند:

در مورد آمریکا حلّ هیچ مشکلی متصوّر نیست و مذاکره با آن جز زیان مادّی و معنوی محصولی نخواهد داشت.1

 

 

1- بیانیه گام دوم انقلاب اسلامی

  • سیدحمید مشتاقی نیا

نظام اسلامی و پلنگ صورتی!

سیدحمید مشتاقی نیا | سه شنبه, ۱۶ مهر ۱۳۹۸، ۰۷:۵۲ ق.ظ

اینکه بهتان به دیگران را با توجیه ضرورت از میدان به در کردن دشمن! جایز بدانیم،

اینکه ذات دروغ را حرام ندانسته و تنها در مواقعی که پای ضرر و زیان در میان است آن را جایز ندانیم و با اختراع اصطلاح من در آوردی «دروغ سازمانی» و حکم به جواز آن، با خیال راحت به قلب وقایع بپردازیم.

اینکه ورود به حریم خصوصی دیگران را به راحتی و به بهانه پیشگیری از وقوع جرم احتمالی جایز بدانیم،

اینکه دولت و سازمان ها را در نقض یکطرفه قراردادها مجاز بشماریم،

اینکه به بهانه تورم، عدم دریافت سود را به معنای قرض ربوی دانسته! و با این مستمسک، ربای بانکی و غیربانکی را حلال و لازم بدانیم،

اینکه ذات قدرت را به خودی خود معتبر و مقدس شمرده و نه اینکه اصالت آن را منوط به اجرای احکام حق بدانیم،

اینکه حاکمیت را برتر از عدالت بدانیم و ...

نشأت گرفته از ورود مبانی غیردینی در اجتهاد دینی است. نظام اسلامی منهای اسلام، چیزی شبیه به پلنگ صورتی یا همان شیر کاغذی است. لوث نمودن و هجو ارزش ها چیزی جز وارونه نمایی ماهیت احکام الهی نیست که نتیجه آن به اباحه گری و لیبرال مسلکی در پوسته اسلام و انقلابی گری ختم می شود.

همانطور که در هنر و تکنولوژی نباید مقهور فنون و مبانی غرب شد در حاکمیت نیز نباید مبانی اسلام را دستخوش جاذبه های فریبنده دنیایی برآمده از سیاست و اخلاق غرب ساخت.

سکولاریسم فقط به معنای جدا دانستن دین از سیاست نیست؛ افراط در سیاست بازی و به حاشیه بردن آموزه های دین به بهانه حفظ قدرت نیز مصداق برجسته؛ اما خاموش سکولاریسم است. یادمان نرود قرار نیست هدف، وسیله را توجیه کند و مطابق تأکید مقام معطم رهبری، نظام اسلامی آمده است برای اجرای عدالت و فاصله گرفتن از عدل، منافی اراده تشکیل نظام الهی است.

این زمزمه های ریز خردسالان فکری تازه به دوران رسیده نفت خور وابسته به بعضی مجموعه های علمی – سیاسی البته در برابر اندیشه ورزان مستقل و فقیهان دلسوز و متفکر که دیانت را به معنای حقیقی آن عین سیاست دانسته و حرکت جامعه بر محورر خدا را هدف نظام اسلامی می دانند و نه لزوماً اقتدارگرایی و جناح بازی، فعلاً حنای رنگ سازی نیست. برای آینده هم حواسمان باید بیشتر جمع باشد که دنیازدگی تشنگان قدرت، اسلام را با دستاویزهای فقهی، از خدا جدا نسازد. والعاقبة للمتقین.

  • سیدحمید مشتاقی نیا

خدا، دنیا، عاشورا!

سیدحمید مشتاقی نیا | چهارشنبه, ۶ شهریور ۱۳۹۸، ۱۲:۲۳ ب.ظ

 

به نظر من این پیام عاشورا، از درسها و پیامهای دیگر عاشورا برای ما امروز فوری‌تر است. ما باید بفهمیم چه بلایی بر سر آن جامعه آمد که حسین‌بن‌علی علیه‌السّلام، آقازاده‌ی اول دنیای اسلام و پسر خلیفه‌ی مسلمین، پسر علی‌بن‌ابی‌طالب علیه‌الصّلاةوالسّلام، در همان شهری که پدر بزرگوارش بر مسند خلافت می‌نشست، سر بریده‌اش گردانده شد و آب از آب تکان نخورد! از همان شهر آدمهایی به کربلا آمدند، او و اصحاب او را با لب تشنه به شهادت رسانند و حرم امیرالمؤمنین علیه‌السّلام را به اسارت گرفتند!
حرف در این زمینه، زیاد است. من یک آیه از قرآن را در پاسخ به این سؤال مطرح می‌کنم. قرآن جواب ما را داده است. قرآن، آن درد را به مسلمین معرفی می‌کند. آن آیه این است که می‌فرماید: «فخلف من بعدهم خلف اضاعوا الصّلاة و اتبعوا الشهوات فسوف یلقون غیا» (۱)دو عامل، عامل اصلی این گمراهی و انحراف عمومی است: یکی دور شدن از ذکر خدا که مظهر آن نماز است. فراموش کردن خدا و معنویت؛ حساب معنویت را از زندگی جدا کردن و توجه و ذکر و دعا و توسل و طلب از خدای متعال و توکل به خدا و محاسبات خدایی را از زندگی کنار گذاشتن. دوم «و اتبعوا الشهوات»؛ دنبال شهوترانیها رفتن؛ دنبال هوسها رفتن و در یک جمله: دنیاطلبی. به فکر جمع‌آوری ثروت، جمع‌آوری مال و التذاذ به شهوات دنیا افتادن. اینها را اصل دانستن و آرمانها را فراموش کردن. این، درد اساسی و بزرگ است. ما هم ممکن است به این درد دچار شویم. اگر در جامعه اسلامی، آن حالت آرمانخواهی از بین برود یا ضعیف شود؛ هر کس به فکر این باشد که کلاهش را از معرکه در ببرد و از دیگران در دنیا عقب نیفتد؛ این‌که «دیگری جمع کرده است، ما هم برویم جمع کنیم و خلاصه خود و مصالح خود را بر مصالح جامعه ترجیح دهیم»، معلوم است که به این درد دچار خواهیم شد.۱۳۷۱/۰۴/۲۲

بیانات در دیدار فرماندهان گردان‌های عاشورا
عبرتهای عاشورا, جامعه اسلامی
قرآن


۱ ) سوره مبارکه مریم آیه ۵۹
فَخَلَفَ مِن بَعدِهِم خَلفٌ أَضاعُوا الصَّلاةَ وَاتَّبَعُوا الشَّهَواتِ ۖ فَسَوفَ یَلقَونَ غَیًّا
ترجمه:
امّا پس از آنان، فرزندان ناشایسته‌ای روی کار آمدند که نماز را تباه کردند، و از شهوات پیروی نمودند؛ و بزودی (مجازات) گمراهی خود را خواهند دید!

  • سیدحمید مشتاقی نیا

شما مطیع باش نمی خواهد فدایی شوی!

سیدحمید مشتاقی نیا | پنجشنبه, ۳۱ مرداد ۱۳۹۸، ۰۵:۴۹ ب.ظ

در دیدار اخیر هیات دولت با مقام معظم رهبری، رییس جمهور مثل گذشته باز هم نشان داد که دولت، عرصه سیاست و دیپلماسی را محور فعالیت های خود دانسته و همچنان نگاهش به بیرون است و امیدوار است به گفتگو، البته این بار با کشورهای چهار بعلاوه یک!

در همین دیدار رهبر معظم انقلاب برای چندمین بار در سالهای اخیر تأکید فرمود که اولویت برای دولت باید اقتصاد باشد و فرهنگ.

تمام این سال ها حسن روحانی در امور مختلف نشان داد که نظراتی متغایر با مطالبات مقام معظم رهبری را پیگیری می نماید.

اخیراً یکی از علمای قم فرمود اگر یک نفر در این کشور فدایی مقام معظم رهبری باشد همین جناب حسن روحانی است!

ضمن عذرخواهی از ساحت فداییان حقیقی اسلام و ولایت از جمله شهدای غریب مدافع حرم، هسته ای و ... بابت این نوع تعابیر توسط چهره های سیاسی، بر فرض صحت ادعای گوینده، لازم به تأکید است که مهم تر از فدایی بودن برای رهبری عزیز، اطاعت از رهبری و حرکت بر مدار گفتمان و خط و مشی تعیین شده ایشان و ایستادگی بر سر آرمان های اسلام و انقلاب اسلامی است.

باز هم در این باره خوب است زندگی شهدای گرانقدر مورد بررسی صاحبان تریبون قرار بگیرد تا معنی فدایی بودن را در لحظه به لحظه زندگی این عزیزان درک و لمس نمایند.

  • سیدحمید مشتاقی نیا

عقل و سبک زندگی

سیدحمید مشتاقی نیا | چهارشنبه, ۱۶ مرداد ۱۳۹۸، ۱۰:۵۰ ب.ظ

 

قوّه‌ی عاقله چیست؟ عقل چیست؟ عقل در ادبیّات اسلامی فقط آن دستگاهی نیست که محاسبات مادّی میکند برای ما؛ نه، اَلعَقلُ‌ ما عُبِدَ بِهِ‌ الرَّحمٰنُ‌ وَ اکتُسِبَ بِهِ الجَنان؛ عقل این است. اَلعَقلُ‌ یَهدی‌ وَ یُنجی؛ عقل این است. عقل باید بتواند انسانها را تعالی ببخشد. عقل در یک سطح، آن عاملی است که انسان را به مقام قُرب میرساند، به مقام توحید میرساند؛ در یک سطح پایین‌تر، عقل آن چیزی است که انسان را به سبْک زندگی اسلامی میرساند؛ در یک سطح دیگر هم عقل آن چیزی است که ارتباطات مادّی زندگی دنیا را تنظیم میکند؛ همه‌ی اینها کار عقل است.۱۳۹۷/۰۳/۲۰ 

  • سیدحمید مشتاقی نیا

فرهنگ، مادر سیاست!

سیدحمید مشتاقی نیا | يكشنبه, ۲۳ تیر ۱۳۹۸، ۱۰:۰۵ ب.ظ


آیا داریم به سمت ایجاد تمدّن اسلامی میرویم، یا داریم به سمت وابستگی به غرب و وابستگی به آمریکا و تحت‌تأثیر قرار گرفتن نسبت به بافته‌ها و یافته‌های بی‌مغز غربی‌ها حرکت میکنیم؟ این خیلی مسئله‌ی مهمّی است که سبک زندگی ما، ما را به کدام طرف دارد میکشانَد؛ این نگاه، نگاه سیاسی است که می‌بینید از فرهنگ سرچشمه میگیرد؛ بنابراین در دل فرهنگ، سیاست هم هست.۱۳۹۵/۰۵/۳۱ 

  • سیدحمید مشتاقی نیا

استقلال فرهنگی یعنی چی؟!

سیدحمید مشتاقی نیا | پنجشنبه, ۲۰ تیر ۱۳۹۸، ۱۱:۲۰ ق.ظ


استقلال اقتصادی مهم است، [امّا] اوّل در زمینه‌ی فرهنگی عرض بکنم؛ استقلال فرهنگی به اعتقاد بنده از همه‌ی اینها مهم‌تر است. استقلال فرهنگی در این است که سبک زندگی را، سبک زندگی اسلامی - ایرانی انتخاب بکنیم. بنده در باب سبک زندگی دو سه سال قبل از این مفصّل صحبت کردم؛ سبک زندگی از معماری، از زندگی شهری، از زیستِ انسانی، از پیوندهای اجتماعی تا همه‌ی مسائل گوناگون را شامل میشود. تقلید از غرب و از بیگانه در سبک زندگی، درست نقطه‌ی مقابل استقلال فرهنگی است. امروز نظام سلطه بر روی این مسئله دارد کار میکند؛ همین مسئله‌ی مهندسی اطّلاعات، این ابزارهای جدیدی که وارد میدان شده است، اینها همه ابزارهایی هستند برای تسلّط بر فرهنگ یک کشور. بنده با این حرف نمیخواهم بگویم این ابزارها را از زندگی خودمان خارج کنیم؛ نه، اینها ابزارهایی هستند که میتوانند مفید واقع بشوند امّا سلطه‌ی دشمن را از این ابزارها بایستی سلب کرد. نمیتوانید شما برای اینکه مثلاً فرض بفرمایید رادیو و تلویزیون داشته باشید، رادیو تلویزیونتان را بدهید در اختیار دشمن؛ اینترنت هم همین‌جور است، فضای مجازی هم همین‌جور است، دستگاه‌های اطّلاعاتی و ابزارهای اطّلاعاتی هم همین‌جور است، اینها را نمیشود در اختیار دشمن قرار داد؛ امروز در اختیار دشمن است؛ وسیله و ابزار نفوذ فرهنگی است؛ ابزار سلطه‌ی فرهنگی دشمن است.۱۳۹۵/۰۳/۱۴ 

  • سیدحمید مشتاقی نیا

ریحانه و سایت آقا!

سیدحمید مشتاقی نیا | سه شنبه, ۱۸ تیر ۱۳۹۸، ۰۵:۵۵ ب.ظ


صفحه ریحانه اگر چه زیر مجموعه ای از سایت خامنه ای دات آی آر است؛ اما به نوعی باید آن را یک پایگاه مستقل مجازی در ارائه سبک زندگی اسلامی دانست.

دسته بندی مطالب بر اساس فرمایشات مقام معظم رهبری در حوزه خانواده و بهره گیری از آیات و روایات پیرامون حیات طیبه اسلامی تنها ویژگی این صفحه مجازی نیست.

بهره گیری از تصاویر جذاب و به روز و گاه نقاشی های فانتزی از دیگر نقاط مثبت این حرکت موثر فرهنگی است که سطح توجه مخاطب را نسبت به مطالب سایت افزایش می دهد.

به نظر می رسد این پایگاه مجازی که یکی از غنی ترین منابع تربیتی در عرصه سبک زندگی و خانواده محوری است هنوز آنگونه که باید به علاقمندان معرفی نشده است. خوب است فعالان فضای مجازی با معرفی اجمالی این پایگاه و ارسال نشانی آن در شبکه ها و پیام رسان های اجتماعی، زمینه معرفی بیشتر این حرکت فرهنگی را فراهم آورند. نشانی صفحه ریحانه: http://farsi.khamenei.ir/reyhaneh/


  • سیدحمید مشتاقی نیا

تضاد بین سنت و مدرنیته حرف مفت است!!

سیدحمید مشتاقی نیا | پنجشنبه, ۳۰ خرداد ۱۳۹۸، ۰۳:۵۲ ب.ظ

به رغم نگرش بسیاری از صاحبنظرن علوم انسانی در تضاد ذاتی بین سنت و مدرنیته، مقام معظم رهبری، شهید دکتر مصطفی چمران را نمونه ای از قابلیت اجتماع دو مقوله مذکور می داند. ایشان در تاریخ دوم تیرماه سال 89 در توصیف شخصیت آن استاد و مجاهد فرهیخته فرموده است:

من خودم میدیدم شلیک آر.پى.جى را که نیروهاى ما بلد نبودند، به آنها تعلیم میداد؛ چون آر.پى.جى جزو سلاحهاى سازمانى ما نبود؛ نه داشتیم، نه بلد بودیم. او در لبنان یاد گرفته بود و به همان لهجه‌ى عربى آر.بى.جى هم میگفت؛ ماها میگفتیم آر.پى.جى، او میگفت آر.بى.جى. او از آنجا بلد بود؛ یک مقدار هم از یک راه‌هائى گیر آورده بود؛ تعلیم میداد که اینجورى آر.پى.جى را بایستى شلیک کنید. یعنى در میدان عملیات و در میدان عمل یک مرد عملى به طور کامل. حالا ببینید دانشمند فیزیک پلاسماىِ در درجه‌ى عالى، در کنار شخصیت یک گروهبانِ تعلیم دهنده‌ى عملیات نظامى، آن هم با آن احساسات رقیق، آن هم با آن ایمان قوى و با آن سرسختى، چه ترکیبى میشود. دانشمند بسیجى این است؛ استاد بسیجى یک چنین نمونه‌اى است. این نمونه‌ى کاملش است که ما از نزدیک مشاهده کردیم. در وجود یک چنین آدمى، دیگر تضاد بین سنت و مدرنیته حرف مفت است؛ تضاد بین ایمان و علم خنده‌آور است. این تضادهاى قلابى و تضادهاى دروغین - که به عنوان نظریه مطرح میشود و عده‌اى براى اینکه امتداد عملى آن برایشان مهم است دنبال میکنند - اینها دیگر در وجود یک همچنین آدمى بى‌معنا است. هم علم هست، هم ایمان؛ هم سنت هست، هم تجدد؛ هم نظر هست، هم عمل؛ هم عشق هست، هم عقل. اینکه گفتند:
با عقل آب عشق به یک جو نمی‌رود
بیچاره من که ساخته از آب و آتشم‌
  • سیدحمید مشتاقی نیا

گناه مسئولان!

سیدحمید مشتاقی نیا | جمعه, ۳ خرداد ۱۳۹۸، ۰۱:۴۵ ب.ظ

گفتمان عدالت، درون مایه انقلاب اسلامی است. انقلاب اسلامی، انقلابی عدالتخواهانه و قیام در برابر ظلم بود و بقای آن نیز منوط به حفظ همین شرط اساسی است. این ویژگی باعث می شود هر نوع کژی و انحراف از اصول عدالت، اقدامی بر ضد اراده مردم تلقی شده و به عنوان یک ناهنجاری از سوی هر کس که سر بزند، نکوهیده و مذموم انگاشته شود.

برخلاف مباحث شبهه ناک و غلطی که پیرامون رجحان نظام بر عدالت! مطرح می شود، حاکمیت اسلامی منهای عدالت، اسلامی نبوده و ماهیت خود را از دست داده و بحث حفظ آن درواقع نوعی شوخی است!

ایجاد تقابل فرضی بین دو مقوله نظام اسلامی و عدالت، بحثی اشتباه و باطل و زیان بار است. به بیانی صریح و شفاف باید گفت: نظام اسلامی یعنی عدالت و عدالت یعنی نظام اسلامی.

"مشروعیت من و شما وابسته به مبارزه با فساد، تبعیض و نیز عدالت‌خواهی است. این، پایه مشروعیت ماست. الان درباره مشروعیت حرفهای زیادی زده میشود، بنده هم از این حرفها بلدم؛ اما حقیقت قضیه این است که اگر ما دنبال عدالت نباشیم، حقیقتاً من که این‌جا نشسته‌ام، وجودم نامشروع خواهد بود؛ یعنی هرچه اختیار دارم و هرچه تصرّف کنم، تصرّف نامشروع خواهد بود؛ دیگران هم همین‌طور. ما برای عدالت و رفع تبعیض آمده‌ایم."1

از این منظر، آنچه که در تضاد با رویکرد نظام اسلامی است نه اصرار بر عدالت طلبی که در واقع هر رفتار و گفتاری است که منجر به تضعیف عدالت و ناقض حقوق اجتماعی مبتنی بر تعریف و اصالت های دینی باشد.

باور این حقیقت، اعتبار مردمی نظام اسلامی را نمایان ساخته و امید به تحقق حاکمیت مستضعفان را روشن نگاه می دارد و از سوی دیگر، هشداری است به مجموعه مسئولان که مدیریت در نظام اسلامی برخلاف مدیریت در فرهنگ غرب، ریاست بر مردم و اشرافیت و خوی ارباب رعیتی نبوده و نوکری نسبت به ولی نعمتان جامعه در راستای احقاق حقوق آنان و خدمگزاری در راستای منافع کشور می باشد. این گونه است که باید گفت: "هر عمل خلاف و گناه و ترک وظیفه‌یی، عدالت را از والی سلب می کند. وقتی هم که عدالت سلب شد، او از آن منصب منعزل می شود."2

1- مقام معظم رهبری 1382/06/05

2- مقام معظم رهبری 1370/04/10

  • سیدحمید مشتاقی نیا

این رتبه اول را نمی خواهیم!

سیدحمید مشتاقی نیا | شنبه, ۲۴ فروردين ۱۳۹۸، ۰۵:۰۰ ب.ظ

"لایکلف الله نفساً الا وسعها" فقط به این معنی نیست که خداوند انجام تکلیفی که در طاقت ما نباشد را انتظار ندارد. البته یک معنایش قطعاً همین است که مثلاً کسی که توان ایستادن ندارد، واجب نیست نمازش را ایستاده بخواند، باید بنشیند و ...

اما کسی که توان ایستادن دارد هم نباید نماز را نشسته بخواند. این معنای دیگر عبارت "لایکلّف الله نفساً الا وسعها" است.

ما بابت امکاناتی که در اختیار داریم باید پاسخ گو باشیم. شکر نعمت های الهی، بهره گیری به جا و صحیح آن است. کسی که می تواند ده کار خوب انجام بدهد، نباید به انجام یکی دو کار خوب قانع باشد.

یکی از تکان دهنده ترین جملات مقام معظم رهبری در بیانیه گام دوم انقلاب اسلامی در همین باره است:

"گفته شده‌ است که ایران از نظر ظرفیّت های استفاده‌نشده‌ طبیعی و انسانی در رتبه‌ اوّل جهان است. بی شک شما جوانان مؤمن و پُرتلاش خواهید توانست این عیب بزرگ را برطرف کنید."

ایران مستعد پیشرفت است. باید از وسعت امکانات مادی و معنوی خود نهایت بهره را برای رشد کشور گرفته و ظرفیت های موجود را قدر بدانیم.

خدمات و پیشرفت هایی که در جمهوری اسلامی به رغم همه موانع و مشکلات صورت گرفته با هیچ یک از دوره های تاریخ این کشور قابل قیاس نیست؛ اما باید فهرستی از کارهای بر زمین مانده و ظرفیت های دست نخورده را نیز تهیه کرد و در راه بهره گیری مناسب از آن همت نماییم.

  • سیدحمید مشتاقی نیا

رونق اقتصادی نیازمند کار فرهنگی است

سیدحمید مشتاقی نیا | جمعه, ۲۳ فروردين ۱۳۹۸، ۰۸:۴۱ ب.ظ

رونق اقتصادی، راهکار نجات کشور از وابستگی و مسیر پیشرفت و توسعه این مرز و بوم است.

یک کشور با اقتصاد قوی و مستقل می تواند در قبال همه فشارها و تحریم های دشمنان مقاومت نشان داده و اهداف و آرمان هایش را پیش ببرد.

در این بین باید دقت داشت که رونق تولید ملی به عنوان شرط اصلی رشد اقتصادی ممکن است با موانعی مواجه باشد که برای رفع آن باید چاره ای اندیشید و به بعضی ضرورت ها توجه نشان داد:

·         واردات بی رویه کالای خارجی که مشابه داخلی دارد، سمّی مهلک برای حیات اقتصادی کشور است.

·         با قاچاق کالا باید مقابله ای جدی صورت بپذیرد.

·         بی کیفیتی در بعضی تولیدات داخلی، منجر به بی اعتمادی نسبت به محصولات ساخت کشور می شود.

·         سیاست های بانکی و اقتصادی کشور باید دارای ثبات بوده و از تولیدکنندگان و صادرکنندگان حمایت نماید.

·         فرهنگ حمایت از تولید داخل باید در سطح جامعه گسترش پیدا کرده و مردم باور کنند که اگر از بیکاری جوانان گله دارند باید به مصرف محصولات داخلی اهتمام بیشتری نشان بدهند. مردم باور کنند که پیشرفت و رفاه کشور در گرو نشاط و استقلال اقتصادی است.

·         تفاخر به خرید کالای خارجی و برندهای معروف، فرهنگی ویرانگر در راستای نابودی اقتصاد کشور است.

·         تن دادن به کارهای سخت و روحیه خودباوری به منظور ورود به عرصه های دشوار تولید اعم از صنعتی و کشاورزی باید به عنوان یک افتخار و باور در جامعه ترویج شود.

·         مفاسد اقتصادی، ناامیدی را در فعالان عرصه تولید دامن خواهد زد.

·         سرمایه های خرد و کلان نباید در مسیرهای بیهوده و گاه مضرّ مثل دلالی و یا سرمایه گذاری های غیر مولّد مانند خرید املاک و ارز و ... به کار گرفته شود. در این خصوص به مشوّق هایی برای ترغیب مردم به سرمایه گذاری های سالم نیازمندیم.

با این وصف به نظر می رسد رونق تولیدات داخلی، نیازمند تقویت مولفه هایی چون اندیشه و فرهنگ در مسئولان و مردم است.


  • سیدحمید مشتاقی نیا

امان از کلیشه های کهنه!

سیدحمید مشتاقی نیا | جمعه, ۱۶ فروردين ۱۳۹۸، ۱۲:۵۵ ب.ظ

یک مزرعه چه خاصیتی برای کشاورز دارد؟

هم نیازهای خودش را با بهره گیری از محصول زمین، تأمین میکند و هم بخشی از محصولش را میفروشد تا سرمایه ای شود برای آینده ای که پیش رو دارد.

عده ای گفتند: دین افیون ملتهاست! اگر دیندار باشید نمیتوانید پیشرفت کنید!

عده ای هم گفتند: لازمه آخرت گرایی، ترک دنیا و بی اعتنایی به امور مادی است!

اسلام گفت: دنیا مزرعه آخرت است. از نعمتهای دنیا بهره میگیریم و از لذتهای حلال آن استفاده میکنیم و دل در گرو طاعت خدا داشته و نعمات و فضایل مادی را اسبابی برای آبادانی آخرت خویش میدانیم. دنیا را دوست داریم؛ اما به خاطر دنیا، آخرت خود را نمیفروشیم و میدانیم که پیشرفت و سعادت مادی و دنیوی در راستای شکرگزاری نعمات خالق یکتا بوده و وسیله ای برای خدمت به خلق و جلب رضایت معبود و ذخیره روز حساب است.

جمهوری اسلامی ایران، نه دنیا را نفی نموده و نه آخرت را؛ بلکه آبادانی هر دو را در سایه لطف و رضایت خداوند، طلب میکند. از اینرو، پیروزی انقلاب اسلامی را باید سرآغاز دوره ای دانست که سعادت بشر را ورای مکاتب مادی و طبقه محور و خودکامه، در پرتو فلسفه عالم خلقت تعریف نموده و مدیریت جوامع انسانی را به محوریت دو اصل توحید و معاد فرا میخواند. بر این اساس است که تمدن نوین اسلامی دین و دنیای مردم را مورد اهتمام قرار خواهد داد.

"آن روز که جهان میان شرق و غرب مادّی تقسیم شده بود و کسی گمان یک نهضت بزرگ دینی را نمیبُرد، انقلاب اسلامی ایران، با قدرت و شکوه پا به میدان نهاد؛ چهارچوب‌ها را شکست؛ کهنگی کلیشه‌ها را به رخ دنیا کشید؛ دین و دنیا را در کنار هم مطرح کرد و آغاز عصر جدیدی را اعلام نمود."1

1-مقام معظم رهبری، بیانیه گام دوم انقلاب اسلامی

  • سیدحمید مشتاقی نیا

دوستی با گرگ!

سیدحمید مشتاقی نیا | پنجشنبه, ۱۵ فروردين ۱۳۹۸، ۱۰:۳۰ ق.ظ

مصدق از گل نازک تر به آمریکا نگفت. دنبال تقویت بنیه نظامی کشور نبود. کاری با سیاست های استثماری ابرقدرت ها در خاورمیانه نداشت. آرمانی در حمایت از مستضعفین عالم و دفاع از محرومان و آزادی خواهان مطرح نکرد. شعار مرگ بر اسرائیل نداد. حرفی از انرژی هسته ای و خودکفایی اقتصادی و استقلال صنعتی و علمی و ... نزد. شاه سرسپرده آمریکا را سرنگون نکرد و ...

فقط خواست نفت را ملی کند که زدند و ناکارش کردند! همین آمریکایی که اتفاقاً جناب مصدق روی خوش به آن نشان داده بود، در 28 مرداد 1332 در ایران کودتا کرد و دولت مصدق را زمین زد.

آن وقت عده ای بدون توجه به وقایع تاریخی و ماهیت پلید کاخ سفید و همدستانش گمان می کنند اگر از انرژی هسته ای دست برداریم، شعار مرگ بر اسرائیل سر ندهیم، از کنار مظلومیت کودکان بیگناه غزه و یمن و بحرین و نیجریه و ... به سادگی عبور کنیم، صنایع نظامی را تعطیل کنیم و ... دیگر آمریکا دست از سر ما برداشته و کاری به کارمان نخواهد داشت!

کودتای 28 مرداد ثابت کرد تا زمانی که تسلیم محض ایالات متحده نبوده و استقلال و شرف خود را به مستکبران نفروشیم، دشمنی با ملت ایران ادامه خواهد داشت.

به جای چشم دوختن به دست یاری دشمن حیله گر، روی پای خود بایستیم و باور کنیم با غیرت و همت خویش می توانیم مشکلات را از سر راه برداریم.

"اینکه کسی گمان کند که «مشکلات اقتصادی صرفاً ناشی از تحریم است و علّت تحریم هم مقاومت ضدّ استکباری و تسلیم نشدن در برابر دشمن است؛ پس راه‌حل، زانو زدن در برابر دشمن و بوسه‌زدن بر پنجه‌ی گرگ است» خطایی نابخشودنی است."1

1- مقام معظم رهبری، بیانیه گام دوم انقلاب اسلامی

  • سیدحمید مشتاقی نیا