اشک آتش

از اسلام ناب آمریکایی بیزارم!از ادعای برتری هویج بر بسیج!از اسلام بی خطر بیزارم...از اسلام آسه برو آسه بیا...اسلام پاستوریزه...اسلام عبدالملک مروان...اسلام بنی امیه و بنی العباس...اسلام شیوخ منطقه!!...اسلام پر عافیت و بی عاقبت...
----------------------------------------------------------------------------------
باید گذشتن از دنیا به آسانی
باید مهیا شد از بهر قربانی
با چهره خونین سوی حسین رفتن
زیبا بود اینسان معراج انسانی

پیام های کوتاه
بایگانی
آخرین مطالب
آخرین نظرات

۳۵۰۲ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «مشتاقی نیا» ثبت شده است

مهمتر از همه پرسی

سیدحمید مشتاقی نیا | پنجشنبه, ۳۱ فروردين ۱۴۰۲، ۰۸:۲۱ ب.ظ

حجم پول کثیف در اقتصاد ایران

 

چون بحث رفراندوم دوباره دارد سر باز میکند و عملا به حربه ای دست جناح های سیاسی تبدیل شده است لازم است چند نکته را گذرا مورد اشاره قرار دهم.

یک سری پاسخ هایی هم این روزها مطرح شده که: ما تنها نظامی هستیم بعد از پیروزی و تأسیس حاکمیت، اصل موجودیت خود را به همه پرسی گذاشته یا اینکه متوسط هر سال یک انتخابات برگزار کرده ایم. موارد اختلافی بین مردم یکی و دوتا نیست و اینکه هیچ جای دنیا سر هر مساله ای انتخابات برگزار نمیکنند و نمایندگان مجلس یا رییس جمهور که منتخب مردم هستند به نیابت از آنها حق تصمیم گیری دارند و... اما چند نکته:

یک- امور تخصصی قابل رای گیری نیست. همه جای دنیا به طور مثال قاضی در پرونده ای رای صادر میکند کل مملکت هم مخالف نظر او باشند رای قاضی اجرا میشود. پزشک هر چه بگوید همان می شود و...

 دو- برگزاری انتخابات هزینه بر است اما مهمتر از هزینه های مادی که به کشور تحمیل میشود دعواها و رقابت های بعضا کثیف سیاسی است که در سالهای اخیر هم شاهد بوده ایم و منجر به وجود چند دستگی و شکاف در جامعه گردیده است. به عبارت دقیق تر قبل از آنکه در باره اصل برگزاری همه پرسی صحبت کنیم باید در باره فرهنگ رقابت سیاسی به نقطه مطلوب برسیم.

سه- انتخابات را چه کسی میخواهد برگزار کند؟ اگر حاکمیت برگزار کند که از سوی مخالفین یا بازندگان به تقلب یا مهندسی انتخابات متهم میشود مشابهش را در سال 88 شاهد بودیم. اگر دست سازمانهای بین المللی بسپاریم که اولا منافی عزت و اعتبار یک مملکت است دوم اینکه با توجه به سبقه این نهادها در حمایت از دشمنان ایران و نادیده گرفتن مظالمی که در جنگ و تحریم بر مردم ایران رفت از سوی موافقان حاکمیت در مظانّ اتهام قرار دارند.

مهمتر از برگزاری انتخابات ایجاد رشد فرهنگی در جامعه است.

فرهنگ قانون پذیری در کشور ما دچار آسیب شده است. چه آن کسی که اختلاس میکند و چه آن کسی که دست به کشف حجاب میزند مخرجی مشترک به نام قانونگریزی و خودبرتر بینی و منفعت طلبی دارند.

فرهنگ نقدپذیری در کشور ما کمرنگ شده است. چه به یک مسئول بگویید اسراف نکن و پارتی بازی را کنار بگذار ناراحت شده و درصدد تقابل بر می آید چه به یک جوان هنجارشکن تذکر بدهی خشمگین شده و پرخاش میکند.

حالا شما در جامعه ای که بین مردم و مسئولان بی اعتمادی ایجاد شده و نقدپذیری و قانون مداری رنگ باخته پشت سر هم انتخابات برگزار کن. هر نتیجه ای که حاصل شود در فقدان فرهنگ قانونپذیری به جایی نرسیده و منجر به تعارض و درگیری میشود کما اینکه در کشورهای به ظاهر متمدن و آزاد دنیا هم مدتی است شاهد سخت ترین نزاع بین مردم و حاکمیت هستیم.

اصل امر به معروف و نهی از منکر، تضمین آزادی بیان و اصلی مترقی برای فراگیر شدن نظارت همگانی و تقویت باور نقدپذیری است که اسلام به منظور حفظ سلامت جوامع بشری پیش بینی نموده است. مقام معظم رهبری هم تأکید فرمود امر به معروف و نهی از منکر واجب است به خصوص در حوزه مسئولان!

اگر فرهنگ اجرای امر و نهی و نیز پذیرش امر و نهی بین مسئولان و مردم در همه زمینه ها جا بیفتد از اختلاس و رانت گرفته تا بدحجابی و هرزگی شاهد افول ناهنجاری در جامعه خواهیم بود.

  • سیدحمید مشتاقی نیا

در نیویورک فقط یک اتفاق است

سیدحمید مشتاقی نیا | پنجشنبه, ۳۱ فروردين ۱۴۰۲، ۱۰:۵۷ ق.ظ

ریزش پارکینگ طبقاتی در نیویورک

 

تصویری که می بینید مربوط است به ریزش یک پارکینگ چهار طبقه در شهر نیویورک که در روزهای اخیر به وقوع پیوسته و تلفات جانی هم به همراه داشته است.

این اتفاق هر جای عالم که رخ دهد تلخ و ناگوار است و امیدواریم هیچ وقت شاهد وقوع آن در هیچ کشوری نباشیم.

اما

می دانید که نیویورک یکی از مهمترین و مدرن ترین شهرهای جهان است.

خدای نکرده چنین حادثه ای مشابه متروپل اگر در ایران رخ دهد از نظر جماعت خودباخته نشانه ناتوانی حاکمیت در اداره امور کشور است اما در آمریکا که باشد اصلا مورد اعتنای رسانه های این طیف قرار نمیگیرد یا صرفا یک اتفاق ناگوار تلقی می گردد.

  • سیدحمید مشتاقی نیا

فرشته اجابت دعا و پیرزن پرحاشیه!

سیدحمید مشتاقی نیا | چهارشنبه, ۳۰ فروردين ۱۴۰۲، ۱۰:۳۵ ق.ظ

photo_2023-04-16_08-33-59_4lf3.jpg

 

پیرزن آهی  از ته دل کشید که چرا عمری از او گذشته و دعاهایش اجابت نشده است؟!

فرشته اجابت دعا فرود آمد و پرسید: مگر چه دعایی کرده بودی؟

گفت: دلم می خواست همسری نصیبم شود مهربان و صبور، تندی ها و بد زبانی های مرا تحمل کند و چیزی نگوید، نجیب و سر به زیر باشد، پولش از پارو بالا بزند، قد بلند و جوان و رشید باشد، سالم و قوی باشد، عضلات بدنش خیره کننده باشد، شهرت داشته باشد، حرف که می زند لهجه نداشته باشد، خوش سخن و با سواد باشد، قیافه جذاب داشته باشد، خوش تیپ و خوش لباس و خوش رفتار باشد، از همه مردهای فامیل سر باشد، از شهری بزرگ و مهم آمده باشد، عاشق من باشد، شغل مهمی داشته باشد، به گذشته من کاری نداشته باشد، برایش مهم نباشد عروس با دست خالی به خانه بخت می رود، خانه ای بزرگ تدارک ببیند، انتظار نداشته باشد کار خاصی در خانه انجام بدهم، همیشه مرا به سفر ببرد، هر چه می خواهم جز چشم نگوید و... آرزو کردم یا چنین شوهر با کمالاتی نصیبم شود یا اصلاً هیچ!

اکنون سالها گذشته است و در غربت و تنهایی کپک زده ام!

فرشته اجابت دعا لبخندی زد و گفت: مادر جان! دعایت همان بار اول اجابت شد! قرار نیست در این دنیا همه به هر آنچه که دلشان خواست برسند. یکی سرمایه عظیم طلب می کند. کوششی به خرج میدهد، خدا به مالش برکت می دهد؛ اما به هر آن چه رسید قانع است. یکی نمره بیست می خواهد، نوزده هم که می گیرد خدا را شکر می کند. اشکالی ندارد که انسان اهداف بزرگی داشته باشد اما اگر به آنچه خواست نرسید با کمترش کنار می آید.

فلسفه تربیتی خدا این است که انسان ها با نقصی در زندگی خود آزمایش می شوند. هیچ کس صد در صد به همه رویاهایش نمی رسد.

کاش برای رسیدن به ایده آل هایت دعا می کردی اما به یک پله پایین تر هم قانع و شاکر بودی و به قسمت و مصلحت خدا ایمان داشتی. دعا کردی یا همه یا هیچ! هیچش اجابت شد چون منطقی تر و به حقیقت نزدیک تر بود.

تغییر در زندگی، مستلزم تغییر در باورها و افکار است.

تکمله:

تفکر همه یا هیچ یک از تفکرات منفی است که در افراد مبتلا به اختلال پانیک، افسردگی یا سایر مشکلات مربوط به اضطراب رایج است. وقتی به صورت همه یا هیچ فکر می کنید، نظرات خود را افراطی بیان می کنید. همه چیز - از نگاه شما به خودتان تا تجربه زندگی - به عبارات سیاه و سفید تقسیم می شود. این باعث می شود که پدیده ها اصطلاحا در نظرتان خاکستری نباشد.

تفکر همه یا هیچ چیز اغلب شامل استفاده از اصطلاحات مطلق است مثلا هرگز یا همیشهاین نوع تفکر غلط همچنین می تواند ناتوانی در دیدن گزینه های جایگزین در یک موقعیت یا راه حل یک مشکل را شامل شودبرای افراد مبتلا به اضطراب یا افسردگی، این اغلب فقط به معنای تصدیق نقص در یک موقعیت خاص است. افرادی که طعمه یک ذهنیت همه یا هیچ می شوند معتقدند که یا کامل باید در زندگی موفق باشند یا کاملاً شکست می خورند.

افراد مبتلا به اختلال پانیک یا وحشتزدگی اغلب مستعد این نوع تفکر هستند.

  • سیدحمید مشتاقی نیا

آیا کسی بازخواست می شود؟

سیدحمید مشتاقی نیا | چهارشنبه, ۳۰ فروردين ۱۴۰۲، ۱۰:۲۱ ق.ظ

photo_2023-04-19_10-11-42_w8c5.jpg

 

این طور که در کانالهای محلی ذکر شده این پیرمرد کشاورز دارای هشت فرزند بود که عصر روز گذشته موقع افطار از زمین کشاورزی به سمت منزل حرکت کرد و در جاده به دلیل فقدان روشنایی کافی بر اثر برخورد یک دستگاه پراید جان به جان آفرین تسلیم نمود و با زبان روزه به دیدار حق شتافت.

در همان کانالهای محلی ذکر شده چندمین بار است که جاده پر تردد دهستان عزیزک از توایع بهنمیر بابلسر به دلیل کافی نبودن نور و وجود تاریکی شاهد چنین حوادث ناگواری است.

خب این اخبار را فقط ما نمی خوانیم مسئولان مربوطه هم میخوانند. فقدان نور کافی در جاده از کم کاری مسئولان نشأت می گیرد. آیا کسی پاسخگوی فرزندان یتیم امثال این مرد خواهد بود؟ کسی آیا از سوی نهادهای نظارتی به دلیل ترک فعل و کم کاری مورد بازخواست و محاکمه قرار خواهد گرفت؟

 

  • سیدحمید مشتاقی نیا

بهترین ها

سیدحمید مشتاقی نیا | سه شنبه, ۲۹ فروردين ۱۴۰۲، ۰۵:۱۴ ب.ظ

کتاب حاجت روا - مطاف عشق

 

کتاب حاجت روا را خواندم خاطراتی از شهید مدافع حرم علی رضا نوری بود.

راستش با قلم نویسنده حال نکردم ولی خاطرات کتاب برایم جذاب و شرم آور بود! شرم آور؟ میدانید چرا؟

برای شهدای نسل سومی و چهارمی انقلاب احترام خاصی قائل هستم. این بچه ها در دوره ای به سر می بردند که طوفان تهاجم فکری و فرهنگی دشمن از زمین و اسمان همه جا را فرا گرفته بوده و هست. دوره ای که جماعت تربیت شده ماهواره و اینستا و... به سمت خود تحقیری و وادادگی پیش رفته و مبنای لذت طلبی را برگرفته از تعالیم رسانه ای غرب در جان خود رسوخ داده اند. هر کس احساس میکند باید فقط به فکر خودش باشد دنبال نفع بالاتری باشد و لذت بیشتری را نصیب خودش کند و هیچ مسئولیتی در قبال مردم و میهنش برعهده ندارد.

در عصر پوچی انسانها و فرار از فطرت، بچه هایی رشد کردند و درخشیدند که جوان بودند، زن و بچه داشتند، خیانت بعضی از مسئولان را دیدند، دهها تهمت و ناجوانمردی را تحمل کردند، دست از علائق خود شستند و به دیار غربت شتافته و مظلومانه به شهادت رسیدند. دل کندن از جاذبه های رنگارنگ دنیای مادی در این عصر کار هر کسی نیست.

گفتم شرم آور زیرا برای مدعیانی مثل من که نان سفره امام زمان را خورده ایم جای تأسف است که در حیطه عمل، فرسنگها با راه و مرام شهدا فاصله داریم.

یک نکته هم برای من جالب است که وجه اشتراک شهدای نسل سومی و چهارمی مدافع حرم به شمار می آید.

همه شان با زن و فرزندشان عشق بازی عجیبی داشته اند، همه شان حتما ضامن کسی شده اند یا پولی قرض داده اند که طرف خورده و برده است، همه شان به حضرت زهرا ارادت عجیبی داشتند، همه شان با آثار و خاطرات شهدای دفاع مقدس مأنوس بودند، همه شان دست به خیر بوده و هوای فقرا و ضعفا را داشتند، همه شان از ریا فراری بوده و دوست نداشتند تشویق شوند، همه شان بیش از حد وظایف خود کار می کردند که دینی گردنشان نماند و...

عرض کردم بین حرف و عمل خیلی فاصله است. این شهدا شاید نمیتوانستند مانند امثال من خوب بنویسند و خوب سخن بگویند اما تا دلتان بخواهد به هر آنچه از نیکی و راستی و درستی که آموختند عمل نموده و پایبند به عقایدشان بودند.

شما باشید جای خدا، کدام یک را ارجح میدانید؟

بیخود نیست که از رسول الله نقل کرده اند در آخرالزمان شهادت بهترینهای امت مرا گلچین می کند. بهترین بودن به سخن و ادعا نیست. فضّل الله المجاهدین علی القاعدین اجرا عظیما

  • سیدحمید مشتاقی نیا

مطالبه در مقابل مطالبه!

سیدحمید مشتاقی نیا | سه شنبه, ۲۹ فروردين ۱۴۰۲، ۰۴:۳۰ ب.ظ

تکالیف رانندگان و پلیس در حادثه تصادف چیست ؟

 

رئیس پلیس راهنمایی و رانندگی کشور گفت: "خسارات ناشی از تصادفات ۷ درصد از تولید ناخالص داخلی را به خود اختصاص می دهد و ۸ تا ۱۳ درصد از بودجه کشور صرف خسارت ناشی از تصادفات می شود. آیا یک پیچ برای ایمنی به خودروها اضافه شده است؟"

برای چندمین بار است که مسئولان ارشد پلیس نسبت به کیفیت بد خودرو و خسارتهای عجیب ناشی از آن با ادله و آمار گزارش می دهند. چندی پیش نیز یک مقام مسئول در نهاد مذکور اعلام داشت اگر کارخانه های خودرو ساز داخلی را تعطیل کنیم و خودروی با کیفیت وارد کنیم از صرفه جویی بایت ضرر و زیانهایی که از دست خودروهای داخلی بر کشور تحمیل می شود میتوان حقوق همه کارکنان بیکار شده شرکتهای خودرو ساز را پرداخت کرد.

خوب، این اعتراضات و تذکرات تا به حال به نتیجه نرسیده و گوش شنوایی برای آن وجود نداشته است.

امروز رییس پلیس راهنمایی فریاد برآورد که بعد از این همه پیگیری و تذکر حتی یک پیچ هم برای ارتقای کیفیت خودروها و ایمنی سرنشین اضافه نشده است!

ببینید اگر قرار است از جایگاه حکومتی الکی ژست بگیریم که مطالبه گری باید در جامعه نهادینه شود اما کمترین تأثیری به مطالبات بر حق ندهیم چه فایده ای جز ایجاد یأس در جامعه خواهد داشت؟ 

مطالبه پیرامون وضعیت بد و رنج آور خودروهای مونتاژی داخل از سوی بالاترین مسئولان کشور نیز بیان شده اما اثری نداشته است که این موضوع بسیار نگران کننده است.

خبر مربوط به سخنان رییس پلیس راهنمایی را برای بعضی دوستان فضای مجازی ارسال کردم.

برادر بزرگواری که عضو هیات علمی دانشگاه صنعتی اضفهان است مطالبه ای هم نسبت به عملکرد پلیس مطرح نمود که خواندنش خالی از لطف نیست:

سلام
اگر چه سخنان ایشان در مورد ایمنی خودروها که خلاصه اش اینجا و کاملش در لینک نقل شده درست است، ولی در مورد تلفات و حوادث یک عامل مهم هم خود پلیس و غیبتش از صحنه خیابان‌ها و جاده ها مخصوصا بعد از غروب آفتاب است. شبها بسیاری از خیابان‌های شهرها محل جولان و ویراژ رانندگان جوان ناشی و عبور و مرور خودروهای دستکاری شده در زیر و بند و بی چراغ یا با نورهای مزاحم و کورکننده رانندگان دیگر است.
همچنین در مورد عمر متوسط خودرو در دنیا که ٧ سال ذکر کرده‌اند، در ایران دولت محترم حتی خودروی ١۵ و ٢٠ سال کارکرده را به عنوان خودروی لوکس می‌شناسد و مالیات خودروی لوکس برای آن وضع می‌کند!

  • سیدحمید مشتاقی نیا

آجر کوره جهنم

سیدحمید مشتاقی نیا | دوشنبه, ۲۸ فروردين ۱۴۰۲، ۰۴:۵۵ ب.ظ

 

عکسی منتشر شد با موضوع افطار معاون رئیس جمهور در امور زنان با روزه‌اولی‌ها در کوره‌های آجرپزی.

بله درست خواندید روزه اولی ها در کوره های آجرپزی.

دیده اید بانکها هفته دفاع مقدس که می شود گاهی کیسه های شن را به شکل سنگر مقابل ورودی شعبه می چینند، رییس و معاونین چفیه گردن می اندازند گاهی نوای کجایید ای شهیدان خدایی پخش می کنند و... خوشحالند که به سهم خود دینشان را به شهدا ادا کرده اند!

در حالی که همچنان به مشتری پولدار خدمات بیشتری می دهند، هوای فک و فامیلها و دوست و رفقایشان را دارند و... انگار نه انگار شهدا گفته اند نظام طبقاتی باید از بین برود، ریشه تبعیض و رانت باید خشکانده شود، امکانات نظام اسلامی باید در خدمت محرومان باشد و...

فلسفه روزه یکی اش لااقل این است که به یاد محرومان باشیم، لزوما نه به این معنا که برویم با آنها افطار و سحر نوش جان کنیم و عکس یادگاری بیندازیم بلکه بدین جهت که یادمان نرود برای از بین بردن فقر و محرومیت دارای رسالتی سنگین هستیم. باید برایمان سوال باشد چرا به رقم هدر رفت میلیاردها تومان سرمایه مملکت در زیر پای آقازاده ها و نامشخص بودن مبالغ هنگفت قاچاق و اختلاس و ... بلاتکلیفی پرونده های سنگینی مثل فولاد مبارکه و... همچنان کودکانی با زبان روزه مجبور به کار و تلاش در کوره های آجرپزی هستند تا باری از دوش خانواده هایشان بردارند؟ باید برای شما سوال باشد در نظامی که قرار است زمینه ساز تمدن جهانی اسلام باشد چرا هر که محروم تر است شانس کمتری برای ورود به دانشگاه دارد؟ چرا در شعاع دو کیلومتری مسئولان پایین رده هم یک جوان بیکار پیدا نمی شود و....؟!

  • سیدحمید مشتاقی نیا

بعد از سی سال

سیدحمید مشتاقی نیا | يكشنبه, ۲۷ فروردين ۱۴۰۲، ۰۸:۲۸ ب.ظ

تماشای بازی بارسلونا و ختافه از بالای درخت!

 

سال هفتاد بود یا هفتاد و یک من اوایل دوره راهنمایی بودم. تیم استقلال برای بازی دوستانه به مازندران سفر کرد و یک بازی هم با تیم دریای بابل داشت که یک بر صفر برنده شد. یک مطلب مستقل پیرامون خاطره تماشای این مسابقه و نامه ای که بعد از آن به عابدزاده دادم و جوابی که برایم فرستاد مدتی پیش در وبلاگ منتشر کردم.

بلیت مسابقه آن روز پنجاه تومان بود. ورزشگاه هفت تیر بابل اصلا ظرفیت پذیرش خیل عظیم تماشاگران را نداشت. تمام زمین اطراف مستطیل سبز هم مملو از جمعیت شد. 

این وسط عده ای هم بودند که نمیخواستند پول بلیت بدهند. رفته بودند روی درختهای بلند اطراف. ساختمان فرمانداری نیمه کاره بود. عده ای هم رفته بودند آن جا که باعث تخریب قسمتی از ساختمان شدند. آن روز یک نفر از بالای درخت به پایین سقوط کرد و جان سپرد.

الان داشتم صفحات یکی از سایتها را میخواندم چشمم افتاد به این عکس یاد آن ماجرا افتادم. اینجا یک کشور اروپایی است و بعضی تماشاگران از بالای درخت در حال تماشای مسابقه بین دو تیم فوتبال ختافه و بارسلونا هستند.

  • سیدحمید مشتاقی نیا

باز هم انقلاب، باز هم مستضعفین

سیدحمید مشتاقی نیا | يكشنبه, ۲۷ فروردين ۱۴۰۲، ۰۸:۱۶ ب.ظ

عکس/ شرکت در راهپیمایی روز قدس با وجود کهولت سن!

 

آقایون جمهوری اسلامی، این عکس رو خوب نگاه کنین. قامت پیرزن زیر بار گردش روزگار خم شد اما هنوز پای جمهوری اسلامی ایستاده. حاضرم شرط ببندم سهمی هم از سفره انقلاب برنداشته.

آقایون مسئول جمهوری اسلامی حواستون باشه. جلوی مردم یقه صاف میکنین، سینه ستبر میکنین، باد به غبغب میندازین که بعله مثلا ما هم برای خودمون کسی هستیم و ژن برتریم و ... پول و پست و مقامتون مرهون خم شدن کمر امثال این پیرزنه و پیرمردها و جوونهای خط مقدمی انقلاب که موقع سختی ها وقتی هوا پس میشه و شماها یا میرین تو سوراخ موش یا یکی به نعل و یکی میخ میزنین پای انقلاب می ایستن کتکشو میخورن و یه قدم از اعتقاداتشون عقب نمیرن.

آقایون پف کرده پشت میزنشین خوش خوراک و خوش نشین و شکم گنده و لپ گلی و آفتاب مهتاب ندیده، حواستون باشه این حامیان صادق و بی ادعای نظامو از دست ندین.

  • سیدحمید مشتاقی نیا

ببین کجا نشسته ای!

سیدحمید مشتاقی نیا | شنبه, ۲۶ فروردين ۱۴۰۲، ۰۸:۱۱ ب.ظ

جلسه ستاد بازی‌های آسیایی

 

حالا این ماجرا که اتفاقی است. خانم آمده است نشسته است روی صندلی آقایی که با عنوان مدیر حراست قرار است در جلسه شرکت کند. خانم هم دارد لبخند میزند انگار یکی به رویش آورده که مقابلش چه نوشته ای قرار داده شده است.

از این عکس و فحوای طنز آن که بگذریم حقیقت آن است که خیلی وقت ها آدم با کسانی مواجه می شود که سر جای خودشان قرار ندارند. این احساس تلخ را بارها در مواجهه با بعضی مسئولان به خصوص در حوزه امور فرهنگی لمس کرده و افسوس خورده ام. مدیران و مسئولانی که بدون تخصص و اشراف کافی صرفا از روی رابطه و حرکت بر مدار بله قربان گویی رشد کرده و مناصبی را اشغال کرده اند که لیاقت اداره و تصدی آن را ندارند.

فارغ از خسارتهایی که این طیف بر پیکره جامعه وارد می آورند یادآوری این نکته حائز اهمیت است که بر اساس فقه اسلام و فتوای صریح رهبری و مراجع تقلید، اگر کسی صلاحیت تصدی مسئولیتی را نداشته باشد اما بر کرسی آن تکیه بزند حکم غاصب را داشته و فعلش حرام بوده و در عواید ناشی از آن نیز جائز به تصرف نیست.

تفکر باندی یکی از آسیبهای ساختار اداری در تمام جوامع است که رابطه و نان قرض دادن و همدستی و بله قربان گویی جای شایسته سالاری و اصالت خدمت به مردم را می گیرد که ثمره آن علاوه بر عقب ماندگی ملتها، ایجاد یأس و سرخوردگی در جوانان و عالمان و متخصصان مستقل و فاقد پارتی خواهد بود.

  • سیدحمید مشتاقی نیا

مطالعه لذیذ!

سیدحمید مشتاقی نیا | جمعه, ۲۵ فروردين ۱۴۰۲، ۰۶:۲۶ ب.ظ

مشخصات، قیمت و خرید کتاب انسان 250 ساله حلقه دوم اثر جمعی از نویسندگان  انتشارات موسسه ایمان جهادی | دیجی‌کالا

 

مطالعه کتاب انسان 250 ساله مقام معظم رهبری را در سحرگاه 23 رمضان المبارک به اتمام رساندم. از مهمترین ویژگی های شخصیتی مقام معظم رهبری، قدرت فکری ایشان است. اگر چه در مبانی منطق، هر انسانی حیوان ناطق و متفکر است اما حقیقت آن است که حتی هر مجتهدی متفکر نیست. قدرت تفکر یک مرحله بالاتر از توان تشخیص و استنباط است. برای همین است که آثار مجتهدین به طور معمول به فراموشی سپرده میشود و یارای باز کردن گره خاصی از جامعه را ندارد اما آثاری مثل کتب شهید مطهری که با توجه به نیاز جامعه و مبتنی بر دانش سودمند دینی و تسلط به آرای اصیل اسلامی و اشراف بر فحوای مکتب وحی به مرحله تدوین رسیده همچنان پویا و راهگشاست.

یک جایی هم خوانده بودم که حضرت امام بعد از شهادت استاد مطهری از سید علی خامنه ای به عنوان بهترین گزینه برای پر کردن خلأ وجود آن اندیشمند شهید در محافل علمی یاد نمودند.

دشمنان نظام نیز البته در سالهای اخیر بعضا زبان به اعتراف گشوده و توانایی فکری رهبری در گذر دادن کشتی انقلاب از بحرانهای نفس گیر جهانی و تمدنی را ستوده اند.

به موازات کتاب طرح کلی اندیشه اسلامی در قرآن، ایده نگارش کتاب انسان 250 ساله در زندان ستمشاهی به ذهن سید علی خامنه ای خطور کرد. برداشت حقیر که البته به صرف مطالعه سر و گوشی در فضای سیاسی دهه پنجاه آب داده ام این است که رقابت جذاب و گیرا و البته انحرافی اندیشه مارکسیسم در تقابل با تفکر سرمایه داری و مصادره انقلابی گری در مجرای چپ و گرایش به کمونیسم، اندیشمندان مبارزی چون سید علی را بر آن داشت تا حقایق ناگفته اسلام در ضرورت عدالت محوری و بیان ابعاد اجتماعی و حکومتی دین را با نظم و جدیت بیشتر به مخاطبان جوان منتقل نمایند.

راستش را بخواهید کتاب انسان 250 ساله یک ضعف خارجی دارد که مربوط می شود به دخالت یکی از محققین که اگر چه نیت پخته تر کردن بحث را داشت اما با افزودن قطعاتی از سخنرانی های مقام معظم رهبری به خصوص در فصول ابتدایی کتاب و تکرار بعضی عبارات مشابه، خواننده را اندکی به ملال می اندازد.

از این ضعف کوچک که بگذریم مطالعه کتاب انسان 250 ساله را به همه دوستان سفارش می کنم. به خصوص عزیران طلبه در منبرهای مناسبتی خود نیز با بهره گیری از غنای تحلیلی کتاب مذکور، وزن علمی خود را افزایش داده و مخاطبان را با دستی پر تر از چشمه معارف دین سیرآب خواهند نمود.

  • سیدحمید مشتاقی نیا

دل

سیدحمید مشتاقی نیا | جمعه, ۲۵ فروردين ۱۴۰۲، ۰۱:۰۱ ب.ظ

نوار قلب چیست؟ | هر آنچه باید بدانید – فرادرس - مجله‌

 

نماز جمعه تمام شد. هوا گرم بود. در آفتاب تابستانی تند ماه رمضان با زبان روزه رفتیم بیمارستان. مقابل در بیمارستان نگهبان جلو ما را گرفت و به بهروز گفت:

آقا! این ساعت کجا؟ ساعت ملاقات نیست!

بهروز گفت: میخواهیم برویم ملاقات زینب شیرسوار!

عموما هر جا می رفتیم بهروز به خاطر سپاهی بودنش و کسانی که اسمش را شنیده بودند خودش را ندیده بودند، طوری خودش را معرفی می کرد که شناخته نشود. نگهبان گفت: همان بچه نوزاد؟

بهروز گفت: بله!

گفت: بچه فوت کرد!

همان جا مقابل در نگهبانی پاهایم شل شد. چنان از این خبر ناگهانی شوکه شدم که نمی دانستم چه کار کنم...

... بعدها بر حسب اتفاق با دختر همان نگهبان بیمارستان آشنا شدم. فهمیدم نگهبان در سن 24 سالگی فوت کرده است. وقتی دختر نشانی داد و گفت پدرم نگهبان بیمارستان ولی عصر قائمشهر بود به شوخی گفتم:

من یک خاطره بدی از بابایت دارم. خیلی بد اخلاق بود!

+++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++

وقتی که حاجی داشت آن سخنرانی قشنگ و با صلابت را برای ناصر می کرد، ما همراه با جنازه ناصر بهداشت در حال گوش دادن به سخنرانی حاجی بودیم. کنار من هم خانم بلباسی ایستاده بود، هنوز آقای بلباسی شهید نشده بود.

یک خانم که مثل ما ایستاده بود و داشت به حرفهای حاجی گوش می داد با صدای بلند گفت:

نمی دانم این شیرسوار اصلا کی هست که همه را به کشتن می دهد و خودش هنوز زنده است. ان شاءالله زنش بی سرپرست بشود، بچه هایش یتیم بشوند!

من همان لحظه بی اختیار دست محمدعلی را محکم گرفتم و رو برگرداندم، زن را که دیدم شناختم. یادم آمد برادر شوهرش شهید شده بود. با حاجی یکی دو باری خانه شان رفته بودیم، شوهرش رزمنده بود و فوق العاده حاجی را دوست داشت. وقتی این حرفها را زد گفتم:

حرفت تمام شد؟

گفت: بله چی شده مگر؟

گفتم: من زن شیرسوار هستم. این هم بچه شیرسوار هست. آن هم که دارد سخنرانی می کند را که می شناسی، شیرسوار هست. شوهرهای ما در خط مقدم هستند، کنار بقیه رزمنده ها!

همین طور بهت زده داشت نگاهم می کرد. شک نداشتم مرا شناخت. حتم دارم یادش آمد که خانه اش رفته بودیم.

همان جا فامیلی همسرش به یادم آمد. من هنوز همسر حاجی شیرسوار هستم و خبرها زود به من می رسد؛ بعدها زندگی این زن از هم پاشید. پسرش قاتل شد و خودش و همسرش در به در شدند.

حالا گاهی که از خیابان جویبار از همان راهی که به داخل شهر می آید رد می شوم، هنوز هم جگرم را می سوزد. برای آن نفرین هایی که کرد بخشیدمش، ولی نمی دانم چرا بعضی از بخشش ها بی آنکه بخواهی در خاطرت می ماند.

کتاب شیرسوار، خاطرات همسر سردار شهید جعفر (بهروز) شیرسوار، به قلم حسن و حسین شیردل، نشر هاجر، صفحات 70، 73، 157

  • سیدحمید مشتاقی نیا

قهر و آشتی هنرمندان

سیدحمید مشتاقی نیا | پنجشنبه, ۲۴ فروردين ۱۴۰۲، ۰۸:۲۶ ب.ظ

خاطره همسر نیما یوشیج درباره قهر کردن مداوم او

 

کار کردن با هنرمندان یا به عبارتی کنار هنرمندان بودن ظرافتهای خاص خودش را دارد. اغلب هنرمندان روحیه حساسی دارند. زود گرم و سرد میشوند. این ویژگی را هم همسران هنرمندان، هم دوستان و همکارانشان و هم مسئولان حاکمیتی باید مدنظر قرار داده و مواضع احساسی این قشر را چندان جدی نگیرند.

عالیه جهانگیر، همسر نیما، دربارهٔ بهانه‌گیربودن نیما و قهرکردن مداوم او خاطره‌ای را شرح می‌دهد:

«یکی از شب‌ها سبزی‌پلو داشتیم، باز دیر آمد. همه شام خورده، خوابیده بودند. من آهسته در را باز کردم و شام را از پایین آوردم به بالا. وقتی شام را زمین گذاشتم به بهانهٔ این‌که این غذا دست‌خورده و کثیف است، ظرف پلو را روی فرش ریخت و قهر کرد. 
 
اثاثیهٔ خود را که عبارت بود از چندین جلد کتاب در چادر شبی پیچید و روی دوش خود گذاشت و از در بیرون رفت. من پشت در حیاط ماندم و در را باز گذاشتم تا کسی در نزند و اهل خانه بیدار شوند. 

 

مدتی که گذشت از ته کوچه صدایی آمد که دو نفر با هم حرف می‌زنند. صدا نزدیک شد. تا آمدند در بزنند من در را باز کردم و گفتم با کی کار دارید؟ از شکاف در لباس پاسبان به چشمم خورد. پاسبان اسم مرا برد. گفتم چه می‌خواهید در این وقت شب؟ 

گفت خواهش دارم این آقا را اجازه بدهید بیاید امشب بخوابد و فردا برود. چون با این کوله‌بار فکر می‌کنند سارق است. در جواب گفتم خودشان رفته‌اند، من بیرونشان نکرد‌ام. بعد معلوم شد به پاسبان گفته عالیه‌خانم با من نزاع کرده و حالا می‌خواهم بروم منزل مادرم...» 
 
منبع: کتاب زندگینامه نیما؛ به کجای این شب تیره، به‌ قلم مصطفی اسلامیه.

  • سیدحمید مشتاقی نیا

برای هم دعا کنیم

سیدحمید مشتاقی نیا | سه شنبه, ۲۲ فروردين ۱۴۰۲، ۰۸:۲۰ ب.ظ

photo_2023-04-11_19-57-35_kl0o.jpg

 

دعا سلاح مومن است. دعا در حق خود، نوعی توکل و توسل است که در کنار عمل، بستر تحقق آرزو و هدف را آماده می سازد. دعا در حق دیگران، هدیه ای با ارزش برای مومنان است که اتفاقا به اجابت نزدیک تر است.

خیرخواه دیگران باشیم و دل صاف داشته باشیم. از موفقیت های دیگران رنجیده نشویم و حسادت نورزیم. اصرار بر دعا، یک بعدش همین خودسازی است. انسانی که در حق دیگران دعا می کند در واقع باطن خودش را از بدی ها و بدخواهی ها صیقل می دهد.

دعا باعث رفع بلا هم هست و اساسا نوعی صدقه به شمار می آید.

این شبها در حق دیگران و خود دعا کنیم. فرصتی را خدا قرار داده تا دستهایمان به آسمان استجابت او نزدیک تر باشد. برای عاقبت به خیری خودمان و دیگران دعا کنیم. برای مستأجرها دعا کنیم صاحب خانه شوند. برای پدر و مادر و اولادمان توفیق بیشتر و سلامت طلب کنیم. برای بیکارها آرزوی اشتغال، برای بدهکارها دعا کنیم شرمنده کسی نشوند. برای مجردها به خصوص دختر خانمهای پا به سن گذاشته که گاه از حیطه تعادل خارج میشوند دعا کنیم به حق قران و به حق این شبهای عزیز و به حق مولا امیرالمومنین سر و سامان بگیرند و از علافی و در به دری نجات پیدا کنند.

دعا کنیم دلهای مردم دنیا به خدا نزدیک تر شود. اگر میخواهید زرنگی کنید خدا را زیاد شکر کنید؛ زیاد الحمدلله بگویید. تشکر از خدا هم ادب و عبادت اوست هم نعمتهایی را که داده افزون می سازد. دعا برای تعجیل در فرج امام زمان را از یاد نبریم.

این حقیر را از هم دعای خیر خویش فراموش نکنید. یاعلی مدد. در پناه حق

 

photo_2023-04-11_19-57-10_yzot.jpg

  • سیدحمید مشتاقی نیا

چقدر سخیف!

سیدحمید مشتاقی نیا | دوشنبه, ۲۱ فروردين ۱۴۰۲، ۰۴:۵۴ ب.ظ

photo_2023-04-10_16-39-04_uquc.jpg

 

نمی دانم کدام الدنگی از ذهن عقب مانده خود چنین تبلیغی را برای جذب در حوزه های علمیه پسندید و منتشر کرد.

هر کس می خواهد وارد جرگه سربازان امام زمان شود بداند پیمودن این مسیر، دل شیر میخواهد، هجمه آتش نفس هر آن ممکن است او را به وادی سقوط بکشاند. به خدا اگر علم دین را آموختیم و عمل نکردیم گناهی چند برابر مردم عادی جامعه داریم. سرباز امام زمان شدن، حکم طبیب دوّار را دارد که باید غم دین خورد و همنوای مردم شد و باری از دوششان برداشت بی هیچ توقع و چشمداشتی در مسیر اهل بیت قدم گذاشت و به یاری امام عصر شتافت.

انگیزه ورود به حوزه های علمیه نباید چیزی جز خداباوری و خدمت به دین و راهبرد معنوی باشد؛ حالا کسی در ادامه مسیر بخواهد انتخاب میکند کدام سنگر را برای خدمت برگزیند مستعدتر و مفیدتر خواهد بود.

اینکه همان اول کار بخواهیم در یک امر معنوی دست بگذاریم روی تحریک انگیزه های مادی و وعده بدهیم که بشتابید و در حوزه ثبت نام کنید فلان و بهمان امتیاز نصیبتان میشود بیانگر بیماری دنیازدگی عناصری است که فقط دنبال افزایش بیلان کار خود هستند.

ده نفر هم در هر شهر طلبه شوند اما سرشان به تنشان بیارزد برای دین آبرو داری کنند حرف و عملشان یکی باشد بهتر از جذب هزاران نفری است که خدای نکرده با انگیزه مادی به دین بنگرند. آقایان جوگیر اداری مسلک سازمان محور مافوق پسند! دقت کنید. آلودگی نیّات خود را به جوانهای پاک مردم تسری نبخشید. ساحت دین را از رویکردهای منفعت طلبانه و تاجرانه در امان نگاه دارید.

  • سیدحمید مشتاقی نیا

گوش کن پدرجان، با شماست!

سیدحمید مشتاقی نیا | دوشنبه, ۲۱ فروردين ۱۴۰۲، ۰۴:۴۰ ب.ظ

مبارزه با فساد! عدالت اجتماعی!/ کاریکاتور – صاحب نیوز

 

حواس پرتی را می بینید؟ پیر شده ام دیگر!

صبح به ذهنم آمد بنویسم: امام جمعه یا عالم بی عملی که همنشین و همسفره متهمان اقتصادی می شود و دغدغه ای جز به قدرت رساندن رانتی دور و بری هایش ندارد و اگر پای نزدیکانش به عدالیه و حساب و کتاب باز شود خودش را به در و دیوار می زند تا قانون بماند فقط برای ضعفا؛ صلاحیت اصرار برای مقابله با بی حجابی و هنجارشکنی را ندارد.

بی حجابی و هنجارشکنی قطعا منکر است و باید از سطح جامعه زدوده شود اما امر به معروف و نهی از منکر را بگذارید برای اهلش. با دستمال کثیف، جز بازی با اعتبار دین و نظام دستاوردی نخواهید داشت.

اینها را صبح به ذهنم آمد بنویسم و بگذارم داخل وبلاگ؛ اما یادم رفت.

لحظاتی پیش این جمله را در کتاب انسان 250 ساله مقام معظم رهبری صفحه 362 خواندم یاد حرفهای بالا افتادم:

"همیشه چنین است که نزدیکی دین داران به دنیا طلبان از آبروی دین داران می کاهد و بر آبروی دنیا طلبان می افزاید."

  • سیدحمید مشتاقی نیا

خط قرمز کانونهای قدرت!

سیدحمید مشتاقی نیا | دوشنبه, ۲۱ فروردين ۱۴۰۲، ۱۰:۴۸ ق.ظ

جزئیات خودکشی خانم روانشناس از زبان خودش

 

یک کارشناس ارشد روانشناس بالینی چهارشنبه 16 فروردین در شهر اردبیل به دلیل فشارهای محل کار و جابه جا شدن در پست دیگری، دست به خودکشی ناموفق می‌زند.

کسی که باید خود در بیمارستان سبلان تأمین اجتماعی اردبیل با مشاوره‌هایش حتی در کاهش آمار خودکشی کمک کند به جایی می‌رسد که با خوردن تعداد زیادی قرص فشار خون، اقدام به خودکشی می‌کند.

خودکشی امری مذموم و غیرقابل توجیه است که هم از نظر شرع و هم از نظر علم روانشناسی به عنوان یک آسیب بزرگ و حرام مورد نهی قرار گرفته است.

اینکه چرا این خانم روانشناس کارش به خودکشی رسید دلیلی از زبان وی نقل شده که هر چند اقدام او را توجیه نمیکند و نشانه ضعف شخصیت ایشان است اما نکته ای در خود دارد که خوب است بدان توجه شود.

خانم جاویدنیا در خصوص علت کار خود اینطور توضیح داده که از بازرسی آمده بودند برای تحقیق و او مطالبی را در خصوص یکی از مسئولان مافوق خود با مأمور مربوطه در میان نهاد. گزارش وی به اطلاع مسئول مافوق رسید و او نیز در انتقام از کار خانم روانشناس تصیمیم گرفت وی را با 22 سال سابقه کار به بخش پایین تری منتقل نموده و در سطح اپراتور مشغول به کار کند.

عرض کردم تصمیم خانم روانشناس برای خودکشی در واکنش به این اتفاق بد قابل توجیه نیست. اما میخواهم یک نکته را عرض کنم که چرا کسانی که تخلفات پیرامون خود را گزارش میدهند نباید احساس آرامش کنند؟ نتیجه این ناامنی برای گزارش گران تخلف و فساد جز توسعه دامنه فعالیتهای متخلفین چیز دیگری نخواهد بود.

چندی پیش جوانی بسیجی در بابل که اتفاقا او هم زیرمجموعه بهداشت و درمان است برایم تعریف کرد که موردی مالی را که از نظر او تخلف بوده صرفا از مجاری قانونی و نظارتی درون سازمانی برای بررسی بیشتر اطلاع داده که متأسفانه مبغوض مسئولان مافوق قرار گرفت و از قسمت اداری خود به بخش پذیرش آنهم صرفا برای شیفت شب منتقل شده است! جالب آنکه تغییر دولت هم تأثیری در رفع مشکل او نداشته و اتحاد نانوشته افراد ذی نفع باعث شد او همچنان از حق خود محروم بماند. گو اینکه مدیران و ذی نفعان تلاش دارند با تنبیه گزارشگران، درس عبرتی به سایر دلسوزان و منتقدان داده و راه اصلاح را برای همیشه مسدود نگاه دارند. سازمانهای بالا دستی نظارتی هم برای حمایت از گزارشگران فساد و تخلف هیچ برنامه روشنی ندارند.

  • سیدحمید مشتاقی نیا

زن برای لذت

سیدحمید مشتاقی نیا | دوشنبه, ۲۱ فروردين ۱۴۰۲، ۱۰:۲۸ ق.ظ

مشرق - فیلم/ تجربه مرگ موقت از زبان دختر جوانی که بی‌حجاب بود - صاحب‌خبر

 

شاید هنوز هم عده ای باشند که گمان کنند شعار زن، زندگی و آزادی، پیرامون حق انتخاب حجاب شکل گرفته است. اما واقع امر آن است که این شعار از سوی خیل عظیم مردان هوسباز و زنان هرزه حمایت می شود. هدف آنها آزادی حجاب نیست بلکه ممنوعیت حجاب است. مدعیان آزادی بیان و رفتار و ... کمترین تحملی برای شنیدن حرف و رفتار مخالف را نداشته و آن را به شدت سرکوب میکنند:

 

عباس موزون، در یک گفت‌وگوی زنده مجازی گفت: در فصل دوم برنامه که دو سال پیش پخش شد بعد از آنکه خانم نعمت‌اللهی یکی از تجربه‌گران مرگ موقت از این گفت که قبلا حجابش طور دیگری بود و حتی پدرش از حجابش ناراحت بود، وقتی رفتم و برگشتم و آن‌جا نتیجه این کارها را دیدم، حجابم درست شد... در فضای مجازی آن‌قدر به او حمله کردند که همین یکی دو ماه قبل به‌خاطر این حملات، عمل مغز باز انجام داد.

وی افزود: در فصل سوم هم وقتی خانم عبداللهی گفت که حجابش کامل نبوده و بعد از این تجربه حجابم کامل شد، در محل کارش چنان طرد شد که خانه‌نشین شد و به ما زنگ زد و ‌گریه‌کنان گفت که بیچاره‌اش کرده‌اند! مسائلی که برای خانم مختارزاده در فصل دوم یا خانم قربانی در فصل سوم هم رخ داد.


مجری «زندگی پس از زندگی» افزود: این اتفاقات قبل از جریانات امسال رخ دادند، ما هیچ کدام از این موارد را دستچین نکردیم و اصلا موضوع برنامه ما این نبوده، موضوع برنامه ما عالم غیب است.
موزون یادآور شد: خانم خمسه هم مثل موارد قبلی بود و امسال برنامه‌اش پخش شده و کار تحقیق و پژوهشش سال گذشته انجام شده بود؛ مادرش با ما تماس گرفته و گفته که به‌خاطر نظراتی که علیه او نوشتند نگران است.

  • سیدحمید مشتاقی نیا

و اما جعفر شیرسوار!

سیدحمید مشتاقی نیا | يكشنبه, ۲۰ فروردين ۱۴۰۲، ۰۵:۱۳ ب.ظ

کتاب «شیرسوار» منتشر شد - خبرگزاری حوزه

 

کتاب خاطرات شهید جعفر شیرسوار را به روایت همسر بزرگوارش با قلم خوب برادران شیردل خواندم و لذت بردم. اسم کتاب دقیقا همین است: "شیرسوار" که توسط نشر هاجر فعلا با تیراژی اندک به چاپ رسیده است.

یک- کلا از خواندن کارهای مربتط با دفاع مقدس لذت میبرم ضعیف باشد یا قوی. شیرسوار جزو کارهای متوسط حسن شیردل است. البته نگاه خودم را دارم عرض میکنم. حسن اوایل شروعش مثل هر نویسنده ای کارهایی داشت که نمره اش شاید چندان بالا نباشد اما یکهو خیلی درخشید. کارهایی مثل زمین ناله میکندِ او حسابی مطرح شده بود. سیمای جمهوری اسلامی چندباری از آن نام برد. کتاب خطرات شهید شالیکار را که اصلا نتوانستم به صفحات پنجاه و شصت برسانم. بال بال زدم همان قدر را هم که خواندم. حسن با قلمی که جوهرش را در خون دلش زده بود روح مرا به تلاطم و اشک انداخت؛ اسپندی شدم روی آتش. طاقت نیاوردم. حس و حالی داشتم که جانم را زیر و رو میکرد. من حسن شناسم. کار شهید صفری با نام حسن منتشر نشد. میدانستم نویسنده اش نویسنده نیست. همان چند صفحه اول را خواندم یقین کردم این قلم حسن شیردل است که دورش زده اند.

من حسن شناسم. از وقتی که قرار بود با هم روانه قم و ثبت نام در حوزه علمیه شویم و من البته احساس کردم او جدی نیست و خبرش نکردم و بعدا حسابی از دستم شاکی شد. حسن شناسم از وقتی که وسط سینه زنی و دسته عزا از حال می رفت. گاهی هم توی فکر خودش غرق میشد و گمان میکردند بیهوش شده، بلندش میکردند ببرند آبی به سر و صورتش بزنند و حسن که یکه میخورد دست روی صورتش میگذاشت یک وقت لو نرود!

حسن برای فرهنگ این مملکت زحماتی بسیار کشید و در غربت و مظلومیت ماند. مدتی هم حتی بایکوتش کرده بودند. حال میکردند انگار شاخ او را بشکنند. حسن که شاخ نشده بود و ادعایی نداشت. دردهایی را که کشید خبر دارم. شاید روزی یکی راه بیافتد ضبطی به دست بگیرد و خاطرات حسن و امثال حسن را از مرارتهایی که در راه ثبت خاطرات شهدا کشیدند ماندگار سازد. حسن شیردل یک رزمنده مخلص و داش مشتی جبهه فرهنگ انقلاب ناب اسلامی است. یک جایی در کتاب شیرسوار، دختر شهید به نام زینب که جام شراب جاری لب لعلش صنم عشق پدر بود، حرفی درباره فرزندان پدر ندیده شهدا بیان میکند که باعث تلنگری در ذهنم شد. او شش ماه داشت که پدر را از دست داد. کاش روزی یکی ضبط و میکروفنی دست بگیرد و خاطرات فرزندان شهدا از نبودن پدر را ثبت و منتشر نماید.

دو- خانم جعفر شیرسوار را دو سه باری در دفتر مفید اسماعیلی دیدم. شبیه زنهای معمولی نبود. پر شکوه و صریح و مشتی، روح همسرش انگار در کالبد او دمیده شده بود. گویا آن ایام یکی ادعایش شده بود و کتابی درباره خاطرات شهید نوشت. همسر شهید متن اولیه آن را خواند و نپسندید و آمده بود سراغ مفید، شوخی و جدی گفته بود این کتاب را بکوبم توی سرت؟! خوشحال شدم همسر شهید روی آثاری که قرار است درباره شهید منتشر شود حساس است. آن کتاب چاپ نشد. پس حالا که کار حسن چاپ شده معلوم است همسر شهید با همان وسواس همیشگی وقت گذاشته و خوانده و پسندش کرده است.

سه- از جعفر شیرسوار همین قدر میدانستم جزو لات های داش مشتی قائمشهر بوده و حتی بعد از شهادتش بعضی از داش مشتی ها آمدند و تابوتش را روی دوش تا درگاه بهشت بدرقه کردند. بچه های گردانش هم بگی نگی به خودش شباهت داشتند. میدانستم خط شکن است و دل شیر دارد. از اسمش پیداست از شیر هم سواری میگیرد و رامش میکند! خیلی ها رام شده مرام و معرفت این شهید خودساخته و اهل دل بودند. و این را هم میدانستم که شهید بمباران هفت تپه است. دیگر همین.

چند سال پیش در گروهی مجازی که همه رزمنده بودند جز من، بحثی وسط آمد درباره شهید شیرسوار. یکی نوشت وقتی هفت تپه بمباران شد من کنار جعفر شیرسوار بودم او شهید شد اما من ماندم هیییی دل غافل چقدر بی توفیق بودم!

حس خبرنگاری ام زنده شد و زیرش ریپلای کردم و پرسیدم عذر میخواهم وقتی هواپیمای دشمن شروع به بمباران کرد شما چه کردی؟ گفت پریدم گوشه ای و پناه گرفتم. پرسیدم شیرسوار چه کرد؟ گفت: دوید سمت بچه ها و داد زد پناه بگیرید هواپیمای دشمنه...

خب فرق ما و شهدا دقیقا همین یک تکه است. آنها در بزنگاههای زندگی، دیگران را بر خود ترجیح می دهند.

حالا که کتاب شیرسوار را دست گرفتم با همین ذهنیت به خاطرات شهید نگاه کردم. خوشحال شدم که نثر کتاب روان است و از توضیحات عاطفی معمول نویسندگان در امان مانده است و اینکه خاطراتی از زبان همرزمان شهید نیز لابه لا به روایت همسر اضافه شده که بر غنای کار افزوده است.

جعفر یا همان بهروز شیرسوار همان موقع هم که لات و بزن بهادر است ضعیف کش نیست و حواسش به ناموس مردم هست. اصلا با مردم عادی کاری ندارد و برایشان شاخ و شانه نمی کشد که هیچ، ضعیفی را هم ببیند پشتش در می آید، لات هست برای لات ها.

انقلاب دارد به سرانجام میرسد. جنس انقلاب از نور است. جعفر میرود مشهد آب توبه میریزد سر خودش و بر می گردد. شیر بچه های سپاه استان است. قائمشهر برای خودش مرکزیت دارد بین منافقین. حتی معروف است چپ ها در قدیم از آن بعنوان استالینگراد یاد میکردند. جعفر شیرسوار از سطح شهر قائمشهر (شاهی آن زمان) تا جنگلهای سوادکوه و آمل و چالوس و حتی گیلان، قدم به قدم منافقین مسلح و نامرد را دنبال کرده و سرجایشان نشانده است. امنیت مازندران که همجوار پایتخت و همسایه ابرقدرت دنده چپ عالم بود مرهون تلاش و مجاهدت جعفرهای شیرسوار است. سفره اش برای همه پهن است سفره دل دیگران برای او پهن. رنج می زدود و رنج خود را فراموش میکرد زود. دستگیر بود در حالیکه دستش به جایی جز آسمان بند نبود. در هفت تپه که به شدت مریض شد، نیروهایش میپرستیدنش، جوجه ای برای او کباب کردند بخورد تقویت شود لب نزد چون بقیه نیروها از آن بی بهره بودند. اتاق های خانه اش را هم با دوستانش شریک میشد کسی بی سرپناه یا غریب نماند. همان جوان لات بزن بهادر که دم انقلاب، نماز را شروع کرد حالا با دوست مداحش که روی موتور می نشست می گفت روضه حضرت زهرا بخوان. آخرین تماسش هم که ضبط شده و موجود است شوخی و جدی به خانمش گفت این بار اگر پشت گوشت را دیدی مرا هم خواهی دید و بعد مکثی کرد و گرا داد کربلا را دارم می بینم. همسرش که همسر شیر بود جز به رضای خدا راضی نمی شد. 

چهار- بانو سوسن ملکیان، همنفس سالهای تعالی یک مرد عاشورایی، امانت دار فرهنگ رشادت و غیرت و آزادگی است که دیدنش برای دختران امروز بایسته و ضروری است. نسلی که به برکت شوم! فضای مجازی، خاطرات شهدا را گاه، فیک دانسته و پیام شیرسوارها را نخوانده و نشنیده که ما آگاهانه در این راه قدم نهاده ایم لااقل همسر شیرسوار را ببیند و چند کلامی با او مصاحب شود از باب فبشر عبادالذین یستمعون القول، مباد رایحه گل سوسن ها به مشام این نسل ناشنیده و ناآشنا بماند.

کتاب شیرسوار را باید حسن شیردل می نوشت. روایت از شیر، دل شیر میخواهد. حسن خودش لوتی عرصه فرهنگ و ادب است و به رغم بعضی ضعفهای قابل اغماض اثر، بهتر می داند چگونه از شیر سخن بگوید.

این کتاب را بخوانید. نکات جالب دیگری در بطن متون آن نهفته که چند قدمی شما را در زندگی جلو می اندازد.

  • سیدحمید مشتاقی نیا

راهی برای حل معضل گنجینه بابل

سیدحمید مشتاقی نیا | جمعه, ۱۸ فروردين ۱۴۰۲، ۱۲:۱۹ ب.ظ

موزه گنجینه بابل - سامانه جامع گردشگری استان مازندران - ویزیت مازندران

 

دعوای بر سر اجاره بهای ساختمان موزه بابل دوباره بالا گرفته و بر اساس شواهد امر قرارشده است (احتمالا) ظرف هفته آتی گنجینه یا همان موزه تاریخی، ساختمان فعلی را با حکم دادگاه تخلیه نماید.

جریان چیست؟

ساختمانی که موزه بابل در آن قرار دارد وقف حوزه های علمیه است. این ساختمان بر اساس قرارداد اجاره با مبلغی اندک در اختیار اداره میراث فرهنگی قرار گرفته است اما اداره مذکور در تمام این سالها با گردن کلفتی از پرداخت مبلغ اجاره بها اجتناب ورزیده و هر بار که کار به دادگاه کشیده و بحث تخلیه ساختمان مطرح گردیده سرباز پیاده های میراث با این ترفند قدیمی که قرار است موزه بابل به ساری منتقل شود اقدام به تحریک افکار عمومی در فضای مجازی نموده و مسئولان امر نیز عقب نشینی کرده اند.

از نظر شرع و قانون حق با مدیریت مدارس علمیه و سازمان اوقاف است؛

اما

به هر حال وجود این موزه در شهر قدیمی و تاریخی بابل، حق مردم فرهنگ  دوست و متمدن این دیار بوده و زوایایی اندک از تاریخچه پر ارزش ساکنان کهن این خطه را به تماشا گذاشته است.

راه نخست حل این مسأله تمکین اداره میراث از قانون است که تحقق آن کمی بعید به نظر می رسد.

راه حل دیگر انتقال موزه به سایر ساختمان های تحت مالکیت میراث در سطح شهر است که البته گویا با استناد به دلایل امنیتی و حفاظتی از انجام آن نیز اجتناب گردیده است.

بر فرض پذیرش دلیل قبل، و نیز با توجه به ضرورت تمکین نسبت به احکام شرع، میتوان پیشنهاد دیگری را نیز مدنظر قرار داد که راه برون رفت از این بن بست باشد. بر اساس قرائن موجود، مدارس علمیه بابل که به لطف خدا همواره منشأ برکات عظیم معنوی و فرهنگی برای دارالمومنین بوده اند نیاز خاصی به این ساختمان قدیمی که البته مدتی هم در اختیار بلدیه بود ندارند مگر آنکه در مسیری فرهنگی مرتبط با علوم ومعارف و تمدن دین مورد استفاده قرار بگیرد. از این منظر برای حل گره شرعی این موقوفه، میتوان بخشهایی از آن را به گنجینه آثار دینی و حوزوی و قرآنی این شهر اختصاص داد (از قبیل معرفی علما، بیان تاریخچه معنوی و حماسی شهر مانند نبرد با بهائیت، معرفی ابنیه مذهبی شهر، نگهداری آثار شهدا و...) که اینگونه هم دعوای حقوقی بین ادارات مذکور حل میشود، موزه در بابل میماند، صورت مسأله شرعی استفاده از موقوفه در امور غیر مرتبط از بین میرود، بخشی دیگر از گنجینه فرهنگ و تمدن و افتخارات مردم این شهر ثبت گردیده و به اطلاع عموم رسانده میشود.

یک نکته را هم بد نیست در پایان یادآور شوم که بابل دارای بناهای کهن مذهبی با قدمت بیش از هفت قرن است که معلوم نیست چرا مدتها تصویری از برج دیدبانی مرتبط با کاخ شاه با قدمت معماری عصر اول پهلوی به عنوان نماد این شهر در سربرگهای اداری و گزارشهای خبری و ... مورد استفاده قرار گرفته و البته هیچگاه هم مورد اعتراض مدعیان تاریخ و تمدن این دیار واقع نشده است. اگر بابل را دارالمومنین میدانیم لااقل از معرفی آثار معماری و فرهنگی مرتبط با جامعه ایمانی این شهرستان در قالب موزه یا تبلیغات فرهنگی و رسانه ای غفلت نورزیم.

  • سیدحمید مشتاقی نیا