اشک آتش

از اسلام ناب آمریکایی بیزارم!از ادعای برتری هویج بر بسیج!از اسلام بی خطر بیزارم...از اسلام آسه برو آسه بیا...اسلام پاستوریزه...اسلام عبدالملک مروان...اسلام بنی امیه و بنی العباس...اسلام شیوخ منطقه!!...اسلام پر عافیت و بی عاقبت...
----------------------------------------------------------------------------------
باید گذشتن از دنیا به آسانی
باید مهیا شد از بهر قربانی
با چهره خونین سوی حسین رفتن
زیبا بود اینسان معراج انسانی

پیام های کوتاه
تبلیغات
Blog.ir بلاگ، رسانه متخصصین و اهل قلم، استفاده آسان از امکانات وبلاگ نویسی حرفه‌ای، در محیطی نوین، امن و پایدار bayanbox.ir صندوق بیان - تجربه‌ای متفاوت در نشر و نگهداری فایل‌ها، ۳ گیگا بایت فضای پیشرفته رایگان Bayan.ir - بیان، پیشرو در فناوری‌های فضای مجازی ایران
بایگانی
آخرین نظرات

۲۷ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «فاطمیه» ثبت شده است

پابوسی حریم عشق

سیدحمید مشتاقی نیا | يكشنبه, ۳ آذر ۱۴۰۴، ۰۷:۲۹ ق.ظ

ویژگی هاى حضرت معصومه (سلام الله علیها) - مسجدنا

 

السَّلامُ عَلَىٰ آدَمَ صِفْوَةِ اللّٰهِ، السَّلامُ عَلَىٰ نُوحٍ نَبِیِّ اللّٰهِ، السَّلامُ عَلَى إِبْراهِیمَ خَلِیلِ اللّٰهِ، السَّلامُ عَلَىٰ مُوسَىٰ کَلِیمِ اللّٰهِ، السَّلامُ عَلَىٰ عِیسىٰ رُوحِ اللّٰهِ، السَّلامُ عَلَیْکَ یَا رَسُولَ اللّٰهِ، السَّلامُ عَلَیْکَ یَا خَیْرَ خَلْقِ اللّٰهِ، السَّلامُ عَلَیْکَ یَا صَفِیَّ اللّٰهِ، السَّلامُ عَلَیْکَ یَا مُحَمَّدَ بْنَ عَبْدِ اللّٰهِ خاتَِمَ النَّبِیِّینَ،

سلام بر آدم برگزیده خدا، سلام بر نوح پیامبر خدا، سلام بر ابراهیم دوست خدا، سلام بر موسی هم‌سخن خدا، سلام بر عیسی روح خدا، سلام بر تو ای رسول خدا، سلام بر تو ای بهترین خلق خدا، سلام بر تو ای برگزیده خدا، سلام بر تو ای محمد بن عبدالله خاتم پیامبران،

السَّلامُ عَلَیْکَ یَا أَمِیرَ الْمُؤْمِنِینَ عَلِیَّ بْنَ أَبِی طالِبٍ وَصِیَّ رَسُولِ اللّٰهِ، السَّلامُ عَلَیْکِ یَا فاطِمَةُ سَیِّدَةَ نِساءِ الْعالَمِینَ، السَّلامُ عَلَیْکُما یَا سِبْطَیْ نَبِیِّ الرَّحْمَةِ وَسَیِّدَیْ شَبابِ أَهْلِ الْجَّنَةِ، السَّلامُ عَلَیْکَ یَا عَلِیَّ بْنَ الْحُسَیْنِ سِیِّدَ الْعابِدِینَ وَقُرَّةَ عَیْنِ النَّاظِرِینَ، السَّلامُ عَلَیْکَ یَا مُحَمَّدَ بْنَ عَلِیٍّ باقِرَ الْعِلْمِ بَعْدَ النَّبِیِّ؛

سلام بر تو ای امیرمؤمنان علی بن ابیطالب، جانشین رسول خدا، سلام بر تو ای  سرور بانوان جهانیان، سلام بر شما ای دو فرزندزاده پیامبر رحمت و دو سرور جوانان اهل بهشت، سلام بر تو ای علی بن الحسین، سرور عبادت‌کنندگان و روشنی چشم بینندگان، سلام بر تو ای محمد بن علی، شکافنده دانش پس از پیامبر؛

السَّلامُ عَلَیْکَ یَا جَعْفَرَ بْنَ مُحَمَّدٍ الصَّادِقَ الْبارَّ الْأَمِینَ، السَّلامُ عَلَیْکَ یَا مُوسَى بْنَ جَعْفَرٍ الطَّاهِرَ الطُّهْرِ، السَّلامُ عَلَیْکَ یَا عَلِیَّ بْنَ مُوسَى الرِّضَا الْمُرْتَضىٰ، السَّلامُ عَلَیْکَ یَا مُحَمَّدَ بْنَ عَلِیٍّ التَّقِیَّ، السَّلامُ عَلَیْکَ یَا عَلِیَّ بْنَ مُحَمَّدٍ النَّقِیَّ النَّاصِحَ الْأَمِینَ، السَّلامُ عَلَیْکَ یَا حَسَنَ بْنَ عَلِیٍّ، السَّلامُ عَلَى الْوَصِیِّ مِنْ بَعْدِهِ.

سلام بر تو ای جعفر بن محمد، راستگوی نیکوکار امین، سلام بر تو ای موسی بن جعفر، امام پاک و پاکیزه، سلام بر تو ای علی بن موسی‌الرضا امام پسندیده، سلام بر تو ای محمد بن علی تقی، سلام بر تو ای علی بن محمّد نقی اندرزگوی امین، سلام بر تو ای حسن بن علی، سلام بر وصی پس از او.

اللّٰهُمَّ صَلِّ عَلَىٰ نُورِکَ وَسِراجِکَ، وَوَلِیِّ وَلِیِّکَ، وَوَصِیِّ وَصِیِّکَ، وَحُجَّتِکَ عَلَىٰ خَلْقِکَ، السَّلامُ عَلَیْکِ یَا بِنْتَ رَسُولِ اللّٰهِ، السَّلامُ عَلَیْکِ یَا بِنْتَ فاطِمَةَ وَخَدِیجَةَ، السَّلامُ عَلَیْکِ یَا بِنْتَ أَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ، السَّلامُ عَلَیْکِ یَا بِنْتَ الْحَسَنِ وَالْحُسَیْنِ، السَّلامُ عَلَیْکِ یَا بِنْتَ وَلِیِّ اللّٰهِ، السَّلامُ عَلَیْکِ یَا أُخْتَ وَلِیِّ اللّٰهِ، السَّلامُ عَلَیْکِ یَا عَمَّةَ وَلِیِّ اللّٰهِ، السَّلامُ عَلَیْکِ یَا بِنْتَ مُوسَى بْنِ جَعْفَرٍ وَرَحْمَةُ اللّٰهِ وَبَرَکاتُهُ؛

خدایا درود فرست بر نورت و چراغت و نماینده نماینده‌ات و جانشین جانشینت، حجّتت بر آفریدگانت، سلام بر تو ای دختر رسول خدا، سلام بر تو ای دختر فاطمه و خدیجه، سلام بر تو ای دختر امیرمؤمنان، سلام بر تو ای دختر حسن و حسین، سلام بر تو ای دختر ولی خدا، سلام بر تو ای خواهر ولی خدا، سلام بر تو ای عمّه ولی خدا، سلام و رحمت و برکات خدا بر تو ای دختر موسی بن جعفر؛

السَّلامُ عَلَیْکِ عَرَّفَ اللّٰهُ بَیْنَنا وَبَیْنَکُمْ فِی الْجَنَّةِ، وَحَشَرَنا فِی زُمْرَتِکُمْ، وَأَوْرَدَنا حَوْضَ نَبِیِّکُمْ، وَسَقَانا بِکَأْسِ جَدِّکُمْ مِنْ یَدِ عَلِیِّ بْنِ أَبِی طالِبٍ صَلَواتُ اللّٰهِ عَلَیْکُمْ، أَسْأَلُ اللّٰهَ أَنْ یُرِیَنا فِیکُمُ السُّرُورَ وَالْفَرَجَ، وَأَنْ یَجْمَعَنا وِإِیَّاکُمْ فِی زُمْرَةِ جَدِّکُمْ مُحَمَّدٍ صَلَّى اللّٰهُ عَلَیْهِ وَآلِهِ، وَأَنْ لَایَسْلُبَنا مَعْرِفَتَکُمْ إِنَّهُ وَلِیٌّ قَدِیرٌ،

سلام بر تو، خدا بین ما و شما در بهشت شناسایی برقرار کند و در گروهتان محشور دارد و بر حوض پیامبرتان واردمان نماید و به ما با جام جدّتان، از دست علی بن ابی‌طالب بنوشاند درودهای خدا بر شما باد، از خدا خواستارم که به ما درباره شما خوشحالی و گشایش بنمایاند و ما و شما را در گروه جدّتان محمّد (درود خدا بر او و خاندانش) گرد آورد و معرفت شما را از ما باز نگیرد، به راستی که او سرپرستی تواناست.

أَتَقَرَّبُ إِلَى اللّٰهِ بِحُبِّکُمْ، وَالْبَراءَةِ مِنْ أَعْدائِکُمْ، وَالتَّسْلِیمِ إِلَى اللّٰهِ راضِیاً بِهِ غَیْرَ مُنْکِرٍ وَلَا مُسْتَکْبِرٍ، وَعَلَىٰ یَقِینِ مَا أَتىٰ بِهِ مُحَمَّدٌ وَبِهِ راضٍ، نَطْلُبُ بِذٰلِکَ وَجْهَکَ یَا سَیِّدِی اللّٰهُمَّ وَرِضاکَ وَالدَّارَ الْآخِرَةَ، یَا فاطِمَةُ اشْفَعِی لِی فِی الْجَنَّةِ فَإِنَّ لَکِ عِنْدَ اللّٰهِ شَأْناً مِنَ الشَّأْنِ.

به درگاه خدا به سبب دوستی شما و بیزاری از دشمنانتان و تسلیم بودن به خدا، تقرّب می‌جویم، در حال خشنودی به آن، نه با انکار و تکبّر بلکه بر پایه یقین به آنچه محمد آن را آورده و به آن خشنودم، به این امور خاطر تو را می‌خواهم ای آقای من، خدایا خشنودی‌ات و خانه آخرت را می‌خواهم. ای فاطمه درباره بهشت برایم شفاعت کن، به درستی که برای تو نزد خدا مقامی از مقامات بلند است.

اللّٰهُمَّ إِنِّی أَسْأَلُکَ أَنْ تَخْتِمَ لِی بِالسَّعادَةِ فَلَا تَسْلُبْ مِنِّی مَا أَنَا فِیهِ، وَلَا حَوْلَ وَلَا قُوَّةَ إِلّا بِاللّٰهِ الْعَلِیِّ الْعَظِیمِ . اللّٰهُمَّ اسْتَجِبْ لَنا وَتَقَبَّلْهُ بِکَرَمِکَ وَعِزَّتِکَ وَبِرَحْمَتِکَ وَعافِیَتِکَ، وَصَلَّى اللّٰهُ عَلَىٰ مُحَمَّدٍ وَآلِهِ أَجْمَعِینَ وَسَلَّمَ تَسْلِیماً یَا أَرْحَمَ الرَّاحِمِینَ.

خدایا از تو می‌خواهم که سرانجام کارم را به خوشبختی ختم کنی و آنچه را در آنم از دستم مگیری و هیچ نیرو و توانى نیست جز به خداى بلندمرتبه بزرگ. خدایا برای ما اجابت کن و آن را به کرم و عزّتت و به رحمت و عافیتت بپذیر و درود خدا بر محمّد و همه خاندان او و بر آنان سلام، سلامی کامل، ای مهربان‌ترین مهربانان.

  • سیدحمید مشتاقی نیا

روضه حضرت زهرا

سیدحمید مشتاقی نیا | جمعه, ۱ آذر ۱۴۰۴، ۰۶:۴۹ ق.ظ

اعمال سفارش شده در روز شهادت حضرت فاطمه زهرا (س) | خبرگزاری صدا و سیما

 

ان شاءالله صبح دوشنبه سوم آذر سالروز شهادت بانوی دو عالم مجلس روضه منزل ما برقرار است البته ویژه آقایان.

دوستانی که قم تشریف دارند افتخار بدهند خوشحال میشویم.

  • سیدحمید مشتاقی نیا

گاهی چقدر حرف نزدن خوب است

سیدحمید مشتاقی نیا | چهارشنبه, ۲۹ آبان ۱۴۰۴، ۱۱:۵۲ ق.ظ

عاقبت شکستن دل دیگران چیست؟

 

راستش دلم نیامد چیزی در این باره ننویسم. بنده خدایی سیگار فروش است. همین قدر دستش بر می آید نانی برای زن و فرزند تهیه کند. خانه اش روضه گرفت برای حضرت زهرا. دوست و آشنا را دعوت کرد. این وسط یکی گفت: نمی آیم! تو سیگار فروشی؛ پس درآمدت مکروه است و نشستن در مجلس روضه ای که با پول مکروه تدارک دیده شده باشد جائز نیست.

طفلک دلش شکست. تماس گرفت با من درد دل کرد. سعی کردم آرامش کنم.

آدم جا نماز آب کش! چیپس و پفک هم مضر است و لابد فروشش مکروه. رب و روغن و ... هم مواد افزودنی دارند و ضرر. گوشت منجمد و... هم. کارمندی که وقت کار میرود برای صبحانه هم کارش درست نیست و درآمدش شبهه ناک است. قرار باشد گیر بدهیم میشود به زندگی و کسب و کار همه گیر داد. فتوای رهبری واضح است. فروش سیگار ایراد ندارد؛ اما حتی اگر مکروه باشد، رد کردن دعوت مومن هم مکروه است و البته شکستن دلش، حرام.

  • سیدحمید مشتاقی نیا

امشب علی شهید شد

سیدحمید مشتاقی نیا | دوشنبه, ۱۳ آبان ۱۴۰۴، ۰۸:۵۳ ب.ظ

خطاطی (السلام علیک ایتها الصدیقه الشهیده) - معلی

 

أَنَّهُ قالَهُ عِنْدَ دَفْنِ سَیِّدَةِ النِّساءِ فاطِمَةَ (علیها السلام)، کَالْمُناجِی بِهِ رَسُولَ اللهِ (صلی الله علیه و آله) عِنْدَ قَبْرِهِ
السَّلامُ عَلَیْکَ یَا رَسُولَ آللّهِ عَنِّی، وَ عَنِ آبْنَتِکَ آلنَّازِلَةِ فِی جِوَارِکَ، وَآلسَّرِیعَةِ اللِّحَاقِ بِکَ، قَلَّ، یَا رَسُولَ آللّهِ، عَنْ صَفِیَّتِکَ صَبْرِی، وَرَقَّ عَنْهَا تَجَلُّدِی، إِلاَّ أَنَّ فِی آلتَّأَسِّی لِی بِعَظِیمِ فُرْقَتِکَ، وَ فَادِحِ مُصِیبَتِکَ، مَوْضِعَ تَعَزٍّ، فَلَقَدْ وَسَّدْتُکَ فِی مَلْحُودَةِ قَبْرِکَ، وَ فَاضَتْ بَیْنَ نَحْرِی وَصَدْرِی نَفْسُکَ، فـَ (إِنَّا لِلّهِ وَ إِنَّا إِلَیْهِ رَاجِعُونَ!) فَلَقَدِ آسْتُرْجِعَتِ آلْوَدِیعَةُ، وَ أُخِذَتِ آلرَّهیِنَةُ! أَمَّا حُزْنِی فَسَرْمَدٌ، وَ أَمَّا لَیْلِی فَمُسَهَّدٌ، إلَى أَنْ یَخْتَارَ آللّهُ لِی دَارَکَ آلَّتی أَنْتَ بِهَا مُقِیمٌ. وَ سَتُنَبِّئُکَ آبْنَتُکَ بتَضَافُرِ أُمَّتِکَ عَلَى هَضْمِهَا، فَأَحْفِهَا آلسُّؤَالَ، وَ آسْتَخْبِرْهَا آلْحَالَ؛ هذَا وَ لَمْ یَطُلِ آلْعَهْدُ، وَ لَمْ یَخْلُ مِنْکَ الذِّکْرُ، وَالسَّلامُ عَلَیْکُمَا سَلامَ مُوَدِّعٍ، لا قَالٍ وَلاسَئِمٍ، فَإِنْ أَنْصَرِفْ فَلا عَنْ مَلالَةٍ، وَ إِنْ أُقِمْ فَلا عَنْ سُوءِ ظَنٍّ بِمَا وَعَدَ آللّهُ آلصَّابِرِینَ.

 


که به هنگام دفن سیده زنان جهان، فاطمه (علیها السلام) خطاب به رسول الله (صلی الله علیه و آله) در کنار قبر پیامبر (صلی الله علیه و آله) بیان کرد:
سلام و درود بر تو اى رسول خدا ازسوى خودم و ازسوى دخترت (زهرا) که هم اکنون در جوار تو فرود آمده و به سرعت به تو ملحق شده است. اى رسول خدا! از فراق دختر برگزیده و پاکت پیمانه صبرم لبریز شده و طاقتم از دست رفته است، هر چند پس از روبرو شدن با غم بزرگ فراق و مصیبت دردناک تو، این مصیبت براى من قابل تحمّل شده است. (فراموش نمى کنم) من تو را با دست خود در میان قبر نهادم و هنگام رحلتت، روح تو در میان گلو و سینه من روان شد «فـَ (إِنَّا لِلّهِ وَ إِنَّا إِلَیْهِ رَاجِعُونَ(؛ ما از خداییم و به سوى او بازمى گردیم» (اى رسول خدا) امانتى که به من سپرده بودى هم اکنون بازپس داده شد و گروگانى که نزد من بود گرفته شد؛ ولى اندوهم جاودانى است و شب هایم همراه بیدارى وبى قرارى؛ تا آن زمان که خداوند منزلگاهى را که تو در آن اقامت گزیده اى برایم برگزیند (و به تو ملحق شوم). (اى رسول خدا) به زودى دخترت تو را آگاه خواهد ساخت که امّت تو در ستم کردن به وى دست به دست هم داده بودند. سرگذشت دردناک او را بى پرده از او بپرس و خبر این حوادث را از وى بگیر. این حوادث دردناک در زمانى رخ داد که هنوز مدّت زیادى از رحلت تو نگذشته و یادت فراموش نگشته بود. درود خدا بر شما هر دو باد، درود و سلام وداع کننده؛ نه سلام (و وداع) ناخشنود خسته دل، اگر از کنار قبرت بازگردم به سبب ملالت نیست و اگر اقامت گزینم (و گریه و زارى سردهم) هرگز به دلیل سوءظن به وعده نیک خداوند درمورد صابران و شکیبایان نمى باشد.

نهج البلاغه خطبه 202

  • سیدحمید مشتاقی نیا

اجر شما با رسول الله

سیدحمید مشتاقی نیا | پنجشنبه, ۱۵ آذر ۱۴۰۳، ۰۷:۲۲ ب.ظ

photo_2024-12-05_19-03-45_pjx7.jpg

 

همه شهرهای ایران امروز شاهد عزاداری برای شهادت حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها بودند. قم هم مثل هرسال قیامت بود. از صبح صف طویل دسته های عزاداری برای ورود به حرم مطهر داخل نوبت قرار گرفتند. تا بعد از نماز عشا هم دستجات عزاداری با شکوه و ابهت وارد صحن و صحرای فاطمه ثانی می شدند. بزرگان ما گفتند حالا که دستتان به حرم حضرت زهرا سلام الله نمیرسد به نیابت از مزار بی نشان مادر، مرقد معصومه سلام الله علیها در قم را زیارت کنید. آن قبر که در مدینه شد گم، پیدا شده در مدینه قم. عمه جان ما کار سختی برعهده دارد. هم باید عرض تسلیت میهمانانش را بپذیرد هم به نیابت از ام ابیها برایشان مادری کند. دستجات عزا از شهرهای مختلف به خصوص تهران و کاشان هم آمده بودند. عراقی های مقیم قم، افغانستانی ها و پاکستانی هم مثل هر سال دسته روی داشتند. یکی از با حال ترین دسته ها مربوط به عزاداران پاکستانی است. سوز عجیبی دارند و به شدت اشک ریخته و عزاداری می کنند. انگار از عمق وجودشان می سوزند. به حضرت زهرا بابت داشتن چنین مریدان دلباخته ای تبریک عرض می کنم. طاعت همه عزاداران قبول. ان شاءالله به لطف خانم مشکلات همه شیعیان و نیز محبان غیر شیعی اهل بیت از مسیر زندگی شان زدوده شود. امروز اهل سنت عزادار هم در حرم حضرت معصومه دیدم. خدا به آبروی خانم، اسرائیل غاصب و آمریکای خون آشام را نابود کند. به نگاه اثرگذار حضرت زهرا ان شاءالله روزی برسد از مسجدالنبی تا حرم مطهر ائمه غریب بقیع دسته روی کنیم.

  • سیدحمید مشتاقی نیا

شاید خدا به میدان بیاید

سیدحمید مشتاقی نیا | يكشنبه, ۱۱ آذر ۱۴۰۳، ۰۶:۱۱ ق.ظ

تمرین خوشبینی: 20 راه برای خوشبین بودن و انرژی مثبت داشتن - مجله کسب و کار  بازده

 

سید جمال یک جمله ای دارد با کنایه می گوید در غرب اسلام را دیدم مسلمان را نه و در کشورهای اسلامی مسلمان دیدم و اسلام را نه. آنقدری که دشمن پیام آقا را گرفت که باید محاسبات طرف مقابل را به هم زد خودی ها نگرفتند.

اما

به خدا باید خوشبین بود. شاید تقدیر اینگونه رقم بخورد تجمع بسیجیان جهان اسلام از ایران و لبنان و عراق و افغانستان و پاکستان و... در سوریه علاوه بر شکست مسلحین مزدور ترکیه و صهیون منجر به گشایش جبهه نبرد زمینی بر ضد اسرائیل غاصب شود. سال 1403 زیاد اخبار تلخ شنیدیم؛ اما یقین داریم آه مظلوم هدر نمی رود. فجایعی که در غزه و لبنان رقم خورد را خدا بی پاسخ نمی گذارد.

  • سیدحمید مشتاقی نیا

مقتل شهدای فاطمیه قم

سیدحمید مشتاقی نیا | يكشنبه, ۲۶ آذر ۱۴۰۲، ۰۶:۰۵ ب.ظ

photo_2023-12-17_19-24-55_sqgw.jpg

 

شهر مقدس قم به خصوص خیابان انقلاب اسلامی (چهارمردان) بارها هدف حملات هوایی و موشکی دشمن بعثی قرار گرفت.

یکی از این موشکها در سال 65 به خانه ای در این خیابان اصابت کرد که مجلس روضه زنانه حضرت صدیقه طاهره برقرار بود. هجده زن و کودک بیگناه از محفل اشک و آه فاطمیه تا عرش قدسی حق پر گشودند و جرعه نوش باده ساقی کوثر شدند.

در روز شهادت حضرت زهرا سلام الله علیها نایب الزیاره شما در مقتل این شهدای فاطمی بودم.

  • سیدحمید مشتاقی نیا

امشب علی، جان میدهد

سیدحمید مشتاقی نیا | يكشنبه, ۲۶ آذر ۱۴۰۲، ۰۸:۳۶ ق.ظ

امشب شب شهادت مولا علی است.

علی را نه شمشیر زهرآلود خصم در سحرگاه مسجد کوفه که داغ شهادت زهرا شهید کرد. 

امشب علی، جانش را در تابوتی ساده و سیاه و پوشیده، غریبانه تشییع کرد و مخفیانه به خاک سپرد.

 

 

 

 

آنهایی که میگویند ظلم به حضرت زهرا دروغ است، بگویند قبر مادرمان کجاست؟

  • سیدحمید مشتاقی نیا

عاشوراییان و گروهان فاطمه الزهرا

سیدحمید مشتاقی نیا | سه شنبه, ۷ آذر ۱۴۰۲، ۰۲:۳۷ ب.ظ

شهید هــادی محـــمد زاده

 

به لطف خدا نگارش کتابی را بر اساس خاطرات برادر محمود محمدزاده از فرماندهان دلیر اطلاعات عملیات لشکر 25 کربلا دست گرفتم که مطالبش برای خودم بسیار شیرین و آموزنده بود. این کتاب حاوی خاطراتی از حضور گروهان خط شکن فاطمه الزهرا از گردان عاشورا در عملیات کربلای 4 است. آنچه که بیشتر به فال نیک گرفتم آغاز کار کتاب در ابتدای ماه محرم بود و اتمامش که دیروز در سالروز شهادت حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها صورت گرفت. امیدوارم مورد توجه و قبول حضرت مادر قرار بگیرد.

در این مدت با خاطرات شهدای گرانقدری چون هادی محمدزاده، عبدالله شریفی، ایرج سورکی آزاد، محمدباقر دلدار، محمدباقر ملازاده، عبدالحسین حیدری، حسین بابازاده، محمدرضا مجیدی، خانقاه جهانگرد، وسکره، تازیکه، دباغی، گراییلی، و... زندگی کردم که ساعات خوشی برایم رقم زد.

ان شاءالله آن دنیا از شفاعت شهدا محروم نباشیم.

  • سیدحمید مشتاقی نیا

این یک خبر و این دو عکس!

سیدحمید مشتاقی نیا | پنجشنبه, ۸ دی ۱۴۰۱، ۰۴:۱۰ ب.ظ

عکس/ بدرقه زیبای پیکر یک شهید در روستا سوژه شد

 

این یک خبر را امروز منتشر کردند:

"فاطمه؛ در صدر نامگذاری فرزندان دختر در ۹ ماهه امسال

رئیس سازمان ثبت احوال کشور:
🔹در ۹ ماهه امسال، بیشترین اسم در بین نوزادان پسر، محمد و در بین دختران فاطمه بوده است."

 

عکس بالا مربوط است به تشییع پیکر شهیدی گمنام در یک روستای استان چهارمحال و بختیاری. برای همین یکی دو روز گذشته است. تصویر پایین هم عزاداری مشترک مردم شیعه و سنی ایرانشهر، استان سیستان و بلوچستان، در روز شهادت حضرت صدیقه طاهره سلام الله علیهاست.

این یک خبر و این دو عکس را دشمن هم می بیند. می بیند که سرمایه گذاری های فرهنگی اش برای زدودن محبت اهل بیت و محو نمودن شعائر و معارف دین به نتیجه ای که میخواسته نرسیده است. دشمن کارش دشمنی است. از این پس هجمه بیشتری برای تخریب و تحریف آموزه های دین خواهد داشت. ما هم حواسمان را جمع کنیم تا سرمایه دنیا و آخرتمان که محبت به دین و حرکت در صراط مستقیم مکتب وحی است به یغما نرود.

 

  • سیدحمید مشتاقی نیا

دو امامی که دعایشان مستجاب نشد!

سیدحمید مشتاقی نیا | پنجشنبه, ۱۷ آذر ۱۴۰۱، ۰۹:۵۴ ق.ظ

همه ائمه مستجاب الدعوة هستند. انسان کامل با وجودی که همه اجزایش متصل به خداست و واسطه فیض حق و بهانه لطف الهی است و شفیع عالم خلقت، اراده کند به غمزه چشمش آسمان ابری می شود و چشمه از دل سنگ سخت می جوشد و کویر سبزه زار می شود و محتضر شفا می یابد و شرّ و بلا به خیر و برکت بدل می شود و کرامت نامش حلّال مشکلات است چه برسد که خود دست دعا به سجاده عنایت حق بیاویزد و ...

تاریخ اسلام مشحون از ثبت صدها کرامت و اعجاز و عظمت خاندان عترت است که ولایت در تکوین را صورت مجسّم بخشیده و فراتر از خرق عادات، نور حقانیت آل الله را در بستر دگرگونی زمین و زمان و ترجمان انسانی آیه کُن فیکون تجلی داده؛ ولی

تنها یک بار این اتفاق افتاد که دعای دو امام اجابت نشد.

روزهای آخری که مادر در بستر بیماری، شمایل عروج و وصال به خود گرفته بود و هوای رفتن داشت، حسن و حسین بر مزار جدّ بزرگوارشان پناه برده  و درگاه خدا را آستان تضرّع و حاجت خویش و فرصت استجابت دعا برای شفای مادر جوانشان قرار دادند که اجابت نشد.

این سوی تر، مادر؛ اما - که آه دل سوخته اش هفت آسمان خدا را به رعشه می اندازد، که حجة الله علی الحجج است، که مرکز ثقل عصمت و مادر امامت است- دست به دعا بلند نموده و خسته از خلق، لقاء حق را طلب می کند و عزم سفر دارد. او مادرِ پدر نیز هست. قلب زخمی و دل گرفته اش شفای خود را در دیدار او می جوید.

رسول الله هم منتظر است. دستان مبارکش را از خاک آسمانی درگاه بهشت بیرون آورده تا امانتش را از علی تحویل بگیرد.

علی عدل و امانت، دارد قالب تهی می کند. او شرمسار جراحتی است که رخسار ودیعه رسول الله را نیلگون ساخته. امشب علی جان می دهد. او نه در سحرگاه مسجد کوفه که 25 سال قبل در شب ناتمام غسل معشوقه اش، در بیت نورانی اش که غزل سرای ملائک و معراج جبرائیل امین بود به شهادت رسید.

در کل تاریخ یک بار این اتفاق افتاد که دعای دو امام مستجاب نشد.

در طول تاریخ یک بار هم این اتفاق افتاد امام معصوم حرفی به دیگران بزند که خودش به آن عمل نکند. نه آن که نخواهد، که نتواند عمل کند.

نیمه های شب به یتیمان فاطمه سپرد در فراق مادر آهسته تر مویه کنند، صدا از خانه بیرون نرود. تا هنگام غسل، که ناگاه دست علی به برجستگی های بازوی کبود فاطمه خورد و بغض فروخفته اش ترک برداشت؛ دیگر کسی جلودار هق هق گریه های مولا نبود....

  • سیدحمید مشتاقی نیا

پرچم هیأتهای مذهبی بابل بالاست!

سیدحمید مشتاقی نیا | دوشنبه, ۱۴ آذر ۱۴۰۱، ۰۷:۳۱ ب.ظ

photo_2022-12-05_18-27-19_bycj.jpg

 

و من یعظّم شعائر الله فانّها من تقوی القلوب، نقشه راه تبلیغی کتاب خدا در اهتزاز بیرق حقیقت و تقویت فکری و معنوی جبهه فرهنگی اسلام است که در چارچوب وذکّرهم ایام الله، انتقال پیام سعادت و اشاعه باور هدایت و پویش طریقت حق را بر علمداران مکتب وحی، بایسته و لازم شمرده است.

خدمات متقابل انقلاب اسلامی و هیئات مذهبی قابل شماره نیست. به فرموده پیر میکده جماران، محرّم و صفر و محافل اشک و روضه است که جان مایه نهضت مکرر عاشورا در آخرالزمان حاکمیت پوشالی تمدن غرب قرار گرفته و انقلاب جهانی اسلام را در بهمن 57 برای زمینه سازی ظهور منجی بشریت و احیای اندیشه ظلم ستیزی و تحقق حیات انسانی و الهی جوامع، رقم زده است و کیست که نداند انقلاب برآمده از مجالس روضه و معارف عاشورایی فقه حسینی، خود یاریگر درخت تناور هیئات مذهبی و مقوّم مجالس معرفتی توسل و ذکر و استعانت از سفینةالنجاة عالم مادی و مصباح الهداء ظلمات حیرانی تا سرمنزل رستگاری و جاودانگی بوده است؟

به رغم برخی نقدها و تبصره ها هنوز هم باید افتخار کرد که ذات نورانی برگرفته از عقیق سرخ جهاد و شهادت نظام اسلامی، جبهه الحاد و التقاط و طاغوت را در نشیب تقابل با ریشه های قرآنی و عاشورایی انقلاب به رسوایی کشانده و ماهیت پلید جریانهای فاسد را در مصاف با اصالت حاکمیت الله برملا ساخته است.

نظام دیوان سالاری کشور بی عیب و نقص نیست. اساس فریضه امر به معروف و نهی از منکر و تأکید رهبری انقلاب بر ضرورت مطالبه گری و عدالتخواهی، رسالتی است که بستر سلامت نظام و صیانت از حقوق ملت و نسخه اصلاح کژی ها را ترسیم می نماید؛ اما بی شک، نظام ولایی اسلام که خون آورد هزاران لاله گلگون کفن و بی نام و نشان مُلک امام زمان است، با هیاهوی پوچ جماعتی فریب خورده و عناصری هرز و هیز و میوه های کرم خورده فضای مجازی قابل معامله و تغییر نیست.

هیأت های مذهبی که همواره بعنوان کارگاه انسان سازی و پایگاه تربیت نیروهای پیش رو در تمدن اسلامی، نقشی اساسی و سازنده در تأمین منابع انسانی و فکری و فرهنگی در همه چالش های ریز و درشت تاریخ پر فراز و نشیب انقلاب اسلامی از مصاف با گروهکهای مسلح و حضور در خطوط مقدم جنگ تحمیلی تا فرو نشاندن فتنه ها و درخشش در جبهه بین المللی اسلام و دفاع از حرم آل الله و... داشته اند در آوردگاه ستیز با شبهات اغواگر جریان معاند و غوغا سالاری پیاده نظام تراوای مجازی نیز پای عهد خویش با پیام زینبی قافله مستدام نینوا ایستاده و حضور حماسی سپاه توحید را در لبیک به هل من ناصر امام عشق و دلدادگی، جلوه ای دوباره می بخشند.

چهارشنبه، ساعت 18:30 حرکت عظیم هیأت های مذهبی بابل متشکل از خیل جوانان مکتب فاطمی و مدافعان حریم ولایت و جان نثاران حرم قدسی اسلام انقلابی در شب شهادت بانوی ممتاز عالم خلقت و آموزگار آئین نجابت و قداست و آزادگی زنان مردآفرین و حیات بخش و انسان ساز، از آستان امامزاده قاسم تا دانشگاه صنعتی نوشیروانی که مصلای آن قدمگاه 1750 شهید خطه دارالمومنین است، شکوه ماندگار نسل بیداری و ایمان و حماسه و ایثار و بصیرت را در کتاب عزت و سرافرازی و افتخار دیار عالمان و شهدا و نخبگان و فرهیختگان ثبت و ضبط می نماید.

هر که دارد هوس کرب و بلا بسم الله.

  • سیدحمید مشتاقی نیا

آیا از جده ام حضرت زهرا هم نا امید شده اید؟!

سیدحمید مشتاقی نیا | يكشنبه, ۱۳ آذر ۱۴۰۱، ۱۲:۱۲ ب.ظ

 

... من این حرفها را متوجه می شدم. تحمل این شرایط و این حرفها بسیار برایم سخت بود.

روزها گذشت تا اینکه یک روز با اشاره به مادرم گفتم: مرا رو به قبله بخوابان. دیگر از همه چیز خسته شده بودم. مدتی بود که سربار دیگران شده بودم.

با دلی شکسته، متوسل به مولا امیرالمومنین علیه السلام شدم. با گریه و با زبان بی زبانی به آقا عرض کردم: من خسته شده ام. یا شفای مرا از خدا بگیرید، یا از خدا بخواهید مرا از این دنیا ببرد.

با حالت عنابه و استغاثه خوابدیم. در عالم رویا دیدم، گوشه دیوار ترک برداشت و یک فرد نورانی سوار بر اسب وارد شد. ایشان چیزی شبیه نقاب بر صورت داشت.

با تعجب پرسیدم: شما چه کسی هستید؟

ایشان پرسید: شما چه کسی را خواسته بودی؟

گفتم: من مولا و سرورم حضرت علی بن ابی طالب امیرالمومنین علیه السلام را خواسته بودم.

گفت: من علی هستم.

رکاب اسبش را گرفتم و گفتم: شفای من را از خدا بگیرید. اگر خوب نمی شوم من را از دنیا ببرید. خسته شدم...

حضرت فرمود تو را شفا دادیم. اما باید به دیدار امام خمینی بروید.

به محض اینکه این کلام را شنیدم از خواب پریدم. تمام بدنم خیس عرق شده بود. نفس نفس می زدم.

فقط گریه می کردم. همه دور تخت من جمع شده بودند و می پرسیدند چی شده؟...

بعد از نیم ساعت متوجه شدند من خواب دیده ام. با چشم و ابرو عکس امام را نشان می دادم.1

++++++

آن روز وقتی در خدمت حضرت امام در قم بودیم، بحث پزشکان ایرانی و خارجی به میان آمد و بعد هم پدر ما گفت: همه آنها از درمان پسرم ناامید هستند.

حضرت امام مکثی کردند و فرمودند:

"خب از جده ام حضرت فاطمه زهرا هم ناامید شده اید؟ من قول می دهم که خوب شود. شما صبر کنید."

حضرت امام در این مدتی که با پدرم صحبت می کرد چایی را هم می زد. همین جور که چای را هم می زد، دقایقی هم بر آن دعا خواند. بعد استکان چای را از روی زمین برداشت و مقداری از آن را میل کرد. بعد با دست مبارکشان باقیمانده چای را به دهان غلامرضا نزدیک کرد و از او خواست چای بخورد.

غلامرضا نمی توانست چیزی بخورد. وقتی چای یا آب می خورد از اطراف دهانش به پایین می ریخت. آب دهانش و چای شُره می کرد و به پایین می ریخت.

حضرت امام دستمالی را از جیبش در آورد و لب های غلامرضا را تمیز  کرد. بعد به مادرم فرمودند: این قندها را بگیرید و همراهتان ببرید و بدهید به مریض های اسلام. اینها تبرک حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیهاست.

مادرم قندان قند را برداشت و در گوشه چادرش خالی کرد و با خودش آورد.

پدرم از حضرت امام تشکر کردند و گفتند: ما اینجا نیامده بودیم تا شما را اذیت کنیم. ما آمده بودیم تا غلامرضا شما را از نزدیک زیارت کند.

زمان زیادی طول کشید تا از محضر امام مرخص شدیم. شاید نیم ساعت تا چهل دقیقه.

موقع خداحافظی دوباره حضرت امام فرمودند: "بروید و توسل کنید به جده ام حضرت فاطمه زهرا سلام الله. من به شما قول می دهم بچه شما خوب شود."

بعد از دیدار با حضرت امام، ما از قم به تهران برگشتیم. غلامرضا در منزل پدرم دوران نقاهت را می گذراند.

چند روز بعد از آن دیدار، سیزده رجب سال 1358 یعنی سالروز تولد حضرت علی بن ابی طالب علیه السلام بود.

من متأهل بودم و از پدر و مادرم جدا زندگی می کردم. مادرم به مغازه سر کوچه ما زنگ زد و از صاحب مغازه خواست محمد عالی را بگویید بیاید با من صحبت کند.

شاگرد مغازه دوان دوان آمد و به من گفت: محمدآقا! مادرتان تلفن کرده و با شما کار دارد.

ترسیدم. با خودم گفتم: نکند که غلامرضا...

سریع آمدم. گوشی تلفن را گرفتم و به مادرم سلام کردم.

مادر با یک هیجان خاصی گفت: محمد! پا شو بیا که غلامرضا به صحبت افتاده و دارد حرف میزند. بیا که داداشت شفا گرفته ....

فوری به خانه پدرم آمدم و دیدم غلامرضا پشت سر هم می گوید: علی علی علی.2

1- شهید غلامرضا عالی

2- محمد عالی، برادر شهید

کتاب شب چهلم/ ص 65- 75/ انتشارات شهید ابراهیم هادی

  • سیدحمید مشتاقی نیا

صبر کن، فاطمیه نزدیک است!

سیدحمید مشتاقی نیا | سه شنبه, ۱۷ آبان ۱۴۰۱، ۱۲:۳۸ ق.ظ

فاطمیه

 

آنهایی که حق دختر رسول الله را غصب نمودند، در کوچه های تنگ بنی هاشم مقابل چشم فرزندش حسن، سیلی به صورتش نواختند، در خانه اش را آتش زدند، بین در و دیوار، بازوی ورم کرده، میخ گداخته، سینه آخته، لگد به پهلو، طفل داخل شکم...

مادرمان بزرگان شما را حتی برای دلجویی به حضور نمی پذیرفت. رو ترش می کرد اسم آنها را می شنید و اعلام کرد که از آنها راضی نیست و نمی بخشدشان و وصیت کرد در تشییع پیکرش نیز لیاقت حضور نخواهند داشت. قبر مطهرش را از خشم و اعتراض به این ناجوانمردان مخفی نگاه داشت.

شما خالد بن ولید که مردی را کشت و کنار جنازه اش به همسر او تجاوز کرد، معاویه سگ صفت را که به زنان زیبارویی که شوهر داشتند هم رحم نمیکرد، صحابه و محترم و معصوم میشمارید و برای ما دم از حقوق زن می زنید؟!

فاطمیه دارد از راه می رسد. منطق فاطمه زهرا در مسجد مدینه مقابل چشم همه حضار، بی سوادی خلیفه اولتان و ناآشنایی اش با قرآن را برملا ساخت و او را بی آبرو نمود. منطق فاطمیه هم چشم فتنه را کور و باطن منافقان را رسوا خواهد کرد. صبر کن به زودی ندای یا زهرای بچه های حیدر کرار که همواره لرزه بر اندام دشمنان می اندخت این بار کاخهای عنکبوتی اهدایی سعودی خونخوار را بر سرتان ویران خواهد ساخت.

بر سر هر کوی و برزن به زودی اهتزاز پرچم مبارک یا فاطمه الزهرا، سند رسوایی تاریخی خناسان و غاصبان منبر و مکتب رسول الله خواهد بود.

  • سیدحمید مشتاقی نیا

برای چشم های بسته!

سیدحمید مشتاقی نیا | جمعه, ۱۲ دی ۱۳۹۹، ۰۵:۵۳ ق.ظ

عبدالحمید شهادت حضرت زهرا رو انکار کرده و گفته خانواده ابوبکر از حضرت زهرا پرستاری میکردن و امکان نداره صحابه رسول با جگرگوشه حضرت بد رفتار کرده باشن!

۱. قبر حضرت زهرا کجاست؟

۲. امام حضرت زهرا کی بود؟

۳. صحابه حقیقی حضرت رسول بودن به همفکری و رهروی حضرته مثل سلمان و مقداد و عمار و ...

۴. از کسایی که غدیر رو دیدن و حق ولایت که حق رسول و حق همه مردم هست رو پایمال کردن هر کار دیگه ای هم بر میاد تعجب نکن!

  • سیدحمید مشتاقی نیا

شهادت علی علیه السلام تسلیت!

سیدحمید مشتاقی نیا | سه شنبه, ۸ بهمن ۱۳۹۸، ۰۶:۳۲ ب.ظ

See the source image

 

امشب علی جان داد. چه کسی گفت شهادت مولا در بیست و یکم ماه رمضان است؟! بیست و یک رمضان علی پر گشود و جام رستگاری را سر کشید و به خدای کعبه رسید. علی امشب جان داد. امشب که هستی اش را، آسمان را، به خاک سپرد.

مگر نه این است که معصوم اگر حرفی می زند خودش هم عمل می کند؟ ولیّ خدا به کودکانش گفت: جوری گریه کنید که صدای آن از خانه بیرون نرود. هر کس گوشه ای نشست و سر در گریبان فرو برد و هق هق و سوز و ناله را در جان فرو نشاند و آهسته اشک ریخت؛ اما

ناگاه صدای گریه های مولا تا آسمان بلند شد. علی به آنچه که خود سفارش کرده بود نتوانست عمل کند. اسماء آب می ریخت و علی پیکر بانوی بهشتی اش را از زیر لباس غسل می داد که دستش به بازوی ورم کرده زهرا رسید و ... دیگر علی، علی نبود.

علی امشب جان داد وقتی محبوبش را به دستان نبی خدا سپرد و ماند چگونه پاسخ دهد گل معطر بوستان رسول چرا پژمرده که نه پرپر و زخم خورده است؟

امشب علی جان داد. وقتی غربت جگر گوشه محمد را دید، پاره تن رسول الله را که حالا بی نشان و غریبانه، شبانه و در سکوت و بی بدرقه، بر بال فرشتگان نشست و دنیا را به اهل دنیا سپرد. فاطمه، جان علی بود و علی بی فاطمه دیگر جانی ندارد. امشب شهادت علی را به هم تسلیت بگوییم. زهرا که شفا گرفت با آن همه دردهایش. علی ماند و زخم هایی که دیگر مرهم ندارند.

  • سیدحمید مشتاقی نیا

زنِ موثّر!

سیدحمید مشتاقی نیا | دوشنبه, ۷ بهمن ۱۳۹۸، ۱۰:۲۴ ق.ظ

 

فاطمیه که می شود نمی توانی فقط روضه بخوانی و برای دست و پهلوی شکسته و صورت نیلی دخت پیامبر اشک بریزی و از تأثیر شگرف او در تاریخ سخن نگویی. این فاطمه ای که یک تنه در مسجد مدینه می ایستد و با استناد به کتاب خدا، مدعیان فضل و صاحبان نفوذ را درباره جانشینی رسول وحی به چالش کشانده و درون مایه بی مایه علمی آنان را تا ابد رسوای تاریخ می سازد همان بانوی نجیب و خانه نشینی است که روی خود را از مرد نابینا نیز پوشانده و حیا را اوج ارزش یک زن می داند.

همان فاطمه ای که در شام عروسی، لباس زیبای خویش را به زنی مستمند بخشیده و شادی خود را در گرو شادی دیگران می بیند، همان بانوی جوانی که همپای همسر خویش، افطار سه شب را رضایتمندانه به مسکین می بخشد، فاطمه تاریخ سازی است که پشت در خانه به دفاع از حق شتافته و در بستر بیماری، دشمن حق را به حضور نپذیرفته و روی بر ظالمی که با وساطت علی وارد شد، ترش می نماید؛ تشییع شبانه را می پسندد و مزارش را در گمنامی و بی نشانی قرار می دهد تا همیشه تاریخ، خط نفاق آشکار مانده و حقیقت ولایت دستخوش تحریف غاصبان قرار نگیرد.

زن مسلمان، مظهر حیا و محبت و همسرداری است؛ اما خنثی و منزوی نیست و در سطح جامعه، فعّال و تأثیرگذار است. اسلام تک بعدی نیست و زن مسلمان نیز به رغم توصیه به حفظ حریم، نمی تواند تک بعدی و فرد گرا باشد. رهرو فاطمه اهل سکوت و بی خیالی نیست.

  • سیدحمید مشتاقی نیا

بچه های فاطمه

سیدحمید مشتاقی نیا | چهارشنبه, ۱۸ دی ۱۳۹۸، ۱۱:۲۸ ب.ظ

کوثر یعنی خیر کثیر، یاد و راه رسول خدا به واسطه فاطمه سلام الله علیها و فرزندان راستینش به تعداد همه شهدای تاریخ و رهپویانشان تکثیر شده است.

سربند یا زهرا ابهت خاصی داشت. رمز عملیات که یا زهرا بود، ناخودآگاه دل ها ترک می خورد و اشک ها پهنای صورت را پر می کرد. عشقشان بود پشت پیراهنشان بنویسند: می روم تا انتقام سیلی زهرا بگیرم. شیرین ترین زمزمه شان این بیت بود: هان ای شهیدان با خدا شب ها چه گفتید؟        جان علی با حضرت زهرا چه گفتید؟ ذکر یا زهرا از لب هیچ مجروحی قطع نمی شد؛ به خصوص اگر پهلو یا سینه اش زخمی می شد یا زهرا گفتنش تنهایی کوچه های مدینه و غربت شب های بقیع را در خود داشت.

عبدالحسین برونسی رفته بود قابله را خبر کند، نتوانست. دلش شور می زد، توکل کرد. خانمی ناشناس آمد و بچه را به دنیا آورد، اسمش را فاطمه گذاشت و رفت. عملیات داشت به بن بست می رسید. سجده رفت و اشک ریخت و توسل و... صدای خانمی را شنید که راهنمایی اش کرد. بلند شد، قدم ها را شمرد و دستور شلیک داد و ... گره کار باز شد.

راوی خودش سید است. سر ماجرایی با سید مرتضی آوینی دچار مشکل شد و خواست از دفتر و دستک او جدا شود. نامه تندی هم برایش نوشت. شب، خواب حضرت زهرا را دید که در پاسخ شکایت او فرمود: با پسر من چه کار داری؟ چند روز بعد نامه ای از سید مرتضی به دستش رسید که نوشته بود: برای من پارتی بازی شده است! اجدادم هوای مرا دارند.

افتاده بود به جان ضدانقلاب ها. خیلی هایشان را تار و مار کرده بود. سوختش داشت تمام می شد. اگر می نشست شکارش می کردند. بدون بنزین هم سقوطش حتمی بود. همه نگران احمد کشوری بودند. پشت بی سیم می گفت: نگران نباشید، با ذکر یا زهرا خودم را تا پایگاه می رسانم. پشت سر هم یا زهرا می گفت تا بالاخره هلی کوپتر را سالم در پایگاه نشاند.

غلامرضا عالی جانباز انقلاب بود. سال ها قبل از شهادت، در نخستین روزهای پیروزی انقلاب، خواب امیرالمومنین علیه السلام را دید که برای شفا باید برود قم به دیدار امام خمینی(ره). مثل یک تکه گوشت بود و تحرکی نداشت. با هزار زحمت منظورش را به دیگران فهماند. او را بردند محضر امام و توضیح دادند که همه پزشک ها از درمانش ناامید شده اند. امام رحمت الله، پرسید: از جده من فاطمه زهرا هم قطع امید کرده اید؟ به ایشان متوسل شوید و شفا بخواهید. توسل کردند و حاجتشان روا شد.

ایران در گویان حتی سفارت هم نداشت. آیین بسیاری از مردم آن جا هندو است. جمعیت کمی از مردم گویان مسلمان بودند که به دلیل فاصله از کشورهای اسلامی شناخت چندانی از معارف دین نداشتند. گمان می کردند خوب نیست اسم دخترهایشان را زهرا بگذارند. محمدحسن ابراهیمی داوطلب شد و برای تبلیغ رفت به این کشور کوچک و دور دست در آمریکای جنوبی. کاری کرد که حتی هندوها هم به حضرت زهرا ارادت ویژه ای پیدا کردند. وهابی ها که فهمیدند محمدحسن را به شهادت رساندند.

شهید تورجی زاده ارادت خاصی به حضرت زهرا سلام الله علیها داشت، فرمانده گردان یازهرا بود، هیأت یازهرا را در اصفهان پایه گذاشت، مداح بود و روضه حضرت زهرا را بسیار نجوا می کرد، گردان او بارها با توسل به حضرت زهرا خط دشمن را شکست، در عملیاتی با رمز مقدس یازهرا سلام الله علیها به شهادت رسید، سفارش کرده بود روی قبرش بنویسند "یا زهرا" و نزدیک به سه دهه بعد کتاب خاطراتش توسط انتشارات یا زهرا به زیور طبع آراسته شد.

آخرین حرف هایی که رزمندگان بوسنی از محمدحسین نواب به خاطر دارند سخنرانی و روضه ای بود که به زبان انگلیسی درباره حضرت زهرا برایشان خواند.

بچه های ارتش دلشان برای پیرزن تنها سوخت. رفتند تا در چیدن محصول کمکش کنند. پیرزن گفت: بروم برای کارگران حضرت زهرا هندوانه بیاورم. تعجب فرمانده را که دید توضیح داد: دیشب وقتی از تنهایی خود و شهادت تنها پسرم شکوه کردم خانم فاطمه زهرا سلام الله در خواب خبر داد که فردا صبح کارگرهایم خواهند آمد.

جانباز بود و زجر می کشید. مار شیمیایی، زهرش را در تار و پود وجودش ریخته بود. درد می کشید، سرفه می کرد و دور خودش می پیچید. بی تاب شده بود. حاج عبدالله ضابط آمد به عیادتش. خواب حضرت زهرا را برایش تعریف کرد که پیغام داده بود: چرا اینقدر بی تابی می کنی؟ صبور باش، درد جانبازی تو که از درد  سینه و پهلوی من سخت تر نیست. بی تابی نکن... اینها را که شنید، آرام گرفت.

سید مجتبی علمدار هم درد داشت. گاهی دراز می کشید و از درد  پهلو که یادگار جنگ بود به خود می پیچید و اشکش در می آمد. می خواستند تسکینش دهند. می گفت: کاری به کار من نداشته باشید، این درد ارث من از مادرم حضرت زهراست. می خواهم به یاد او و با همین درد به آرامش برسم.

کاروان راهیان نور دانش آموزان یزد بدون هماهنگی برای استراحت وارد پادگان آباده شد. تعجب کردند از اینکه همه چیز مهیا بود. انگار از قبل کسی اطلاع داده بود. اصرار که کردند فرمانده گفت که دیشب خواب دیده زائرانی از کوی فاطمه زهرا سلام الله علیها میهمانش خواهند بود.

از عشایر منطقه بود. نشانی پیکر سه شهید را آورده بود. می گفت: مدتی است که استخوان های آنها را در گوشه ای از بیابان دیده ام. هر بار خواستم اطلاع بدهم، نشد. دیشب خواب خانمی را دیدم که گفت: چرا تماس نمی گیری بیایند پیکر بچه هایم را ببرند؟

یک بار کتاب خاطرات شهید ابراهیم هادی را خواند. خاطره ای او را در فکر فرو برد. ابراهیم هادی جنازه یکی از شهدا را بعد از مدتی پیدا کرده و به عقب انتقال داده بود. پدر شهید رفت پیش ابراهیم هادی و خواب پسرش را برای او بازگو کرد. پسرش گله داشت که چرا پیکر مرا به عقب آوردید. آن مدت که پیکرم روی زمین بود و در غربت و بدون مزار بودم، فاطمه زهرا سلام الله علیها بالای جنازه ام می آمد و برایم مادری می کرد ...

ابراهیم هادی از شنیدن این خاطره منقلب شد. پیکرش در کانال کمیل ماند و باز نگشت.

ابراهیم عشریه هم از این خاطره منقلب شد. مدتی در سوریه دنبال پیکرش بودند و اثری از آن پیدا نکردند. یکی گفت: یادتان رفته موقع خواندن روضه حضرت زهرا، ابراهیم چطور گریه می کرد؟ او حالا همدم مادرش فاطمه زهرا سلام الله علیهاست.

یک نکته ای دارد، شهید ابراهیم هادی که گاه به دوستان خاصش توصیه کرده و البته توصیه ای مجرّب و کاربردی است.

می گفت: پیامبر وقتی دید حضرت زهرا سلام الله علیها، غمگین است و فشار زندگی روی دوشش سنگینی می کند آن تسبیحات معروف را به او سفارش کرد ...

هر وقت خسته شدیم و می خواهیم مشکلات از سر راهمان برداشته شود، ذکر تسبیحات حضرت زهرا را بگوییم.

همسر محمدتقی گراییلی با او تماس گرفت و خبر داد دخترشان بیمار است. شهید مکثی کرد و گفت: من که اینجا گرفتارم، اما... مگر اسم دخترمان فاطمه نیست؟ چرا به صاحب این نام متوسل نمی شوید و از او شفا نمی خواهید؟

مصطفی ردانی پور به نیابت از حضرت زهرا، کارت دعوت عروسی اش را انداخت به ضریح فاطمه معصومه، شب عروسی خواب دید بانو با زنهایی نورانی به مجلس آمده و به او می گوید: شما عزیز ما هستی، چرا به مراسم شما نیاییم؟ دلش نمی خواست حالا که مادرشان بی قبر و نشان است از او هم نشانی بماند و ... نماند!

رحمت الله میثمی در همه روضه ها می سوخت و گریه می کرد؛ اما روضه مادر را که می شنید گاه از خود بی خود می شد و از حال می رفت. بعدها به یکی گفت: مگر می شود در بین روضه، مادر را ببینی و خودت را کنترل کنی؟

مصطفی صدرزاده را که می خواستند دفن کنند، وسط آن همهمه و هیاهو و اشک و آه و ذکر و روضه و نوحه، صدای یک نفر بیشتر و بلندتر از بقیه به گوش می رسید. محمد آژند بود که فریاد می زد: سلام به حضرت زهرا برسان. مدتی نگذشت که خودش در دفاع از حرم عقیله بنی هاشم به محضر حضرت زهرا رسید و سلام جاودانه اش را تقدیم نمود.

پدر حسن رجایی فر می گفت: اگر پسرم را از سوریه آوردند که هیچ، اگر نه، هرسال روزهای شهادت بی بی دو عالم برای شهید بی نشانم سالگرد می گیرم. به بهانه او برای غریبی مادرمان اشک بریزند.

عبدالصالح زارع در فاطمیه حال و هوای دیگری داشت. پیراهن مشکی را از تن در نمی آورد. دوست داشت در قم زندگی کند که مزار فاطمه معصومه را به نیابت از فاطمه زهرا زیارت کند. وقتی احساس کرد با حضور در یکی از استان های مرزی می تواند در بزرگداشت ایام فاطمیه و مبارزه با وهابیت، موثر باشد کوتاهی نکرد. پوست تنش از گرما تاول زده بود؛ اما به عشق بی بی می ایستاد و بی وقفه این طرف و آن طرف می دوید و مراسم را هماهنگ می کرد. شاید همین زحماتش بود که باعث شد ایام بزرگداشت خودش با ایام فاطمیه گره بخورد.

سید حسن علی امامی، موقع شناسایی دوربین انداخت و ناگهان ذوق زده شد که دارد کربلا و گنبد آقا را می بیند. بعد حرفش را خورد و قول گرفت تا زنده است کسی چیزی دراین باره نگوید. بعد از آن که خواب حضرت زهرا را دید و برات شهادت گرفت، برای آن که خودش را به عملیات برساند به گریه افتاد و دست به دامان خیلی ها شد تا فرماندهان را راضی کند. بالاخره خودش را به والفجر هشت رساند تا با رمز مقدس یازهرا، به ملاقات مادر بشتابد.

محمد مصطفی پور هم علاوه بر گلوله ای که روی سینه داشت تیری به یادگار بر پهلویش نشست تا با سربلندی به دیدار مادر بشتابد.

آخرین لحظات عمر محمدزمان ولی پور بود. تیر و ترکش روی بدنش جا خوش کرده بود. نفسش بند آمد. حسرت آه و ناله را بر دل زخم هایش گذاشت. به سختی لب هایش را تکان داد: یا زهرا...  یا زهرا...  یا زهرا... دستش را روی سینه اش آورد. سلامی داد و...  رفت.

سید علی اصغر غلامزاده سبزیکار نیز این گونه بود. صدایش را از پشت بی سیم می شنیدند که سه بار به خانم حضرت زهرا سلام داد. مکثی کرد. با صدای سوزناکی گفت: مادر... و رفت.

محمد منیف اشمر قبل از آن که برای عملیات برود، برایش سوال پیش آمده بود که شهادت چگونه است. در خواب، برادرش علی منیف اشمر معروف به قمرالاستشهادیون را دید که به او گفت: شهادت مانند این می ماند که سوزنی به پوستت فرو رود و ناگهان از خوابی عمیق بیدار شوی و خودت را در دامان حضرت زهرا ببینی.

علی رضا جیلان را که از سوریه آوردند فقط یک درخواست داشت. گفته بود: بچه های هیأتی دور تابوتش کوچه باز کنند و به یاد حضرت مادر بر سینه بکوبند.

مرتضی عبداللهی در وصیتنامه‌اش نوشته بود: «سخت است که من سنگ مزار داشته باشم در صورتی که حضرت فاطمه سلام الله علیها بی‌نشان باشد.» هم اکنون مزار خاکی‌اش در قطعه ۲۶ بهشت زهرا هر شب جمعه پذیرای زائرانی است که تربت مرتضی آن‌ها را یاد مظلومیت قبور بقیع و مزار بی‌نام و نشان خانم می‌اندازد.

مجید قربانخانی می گفت خواب مادر را دیدم. پایم که به سوریه برسد هفته بعد میهمان او خواهم بود. با رفتنش موافقت نشد. به حضرت زهرا قسم شان داد و کارش راه افتاد. هفته بعد در محاصره دشمن، چهار گلوله به پهلویش نشست. ذکر یازهرا گفت و رفت و پیکرش مدتی همان جا ماند تا نشانی از مادر بی نشان داشته باشد.

دختر شهید کابلی برای بازگشت پیکر پدر بی تابی می کرد. خواب پدر را دید که گفت: ما این جا میهمان حضرت زهرا هستیم.

رحمت خدا بر پیر خمین که فرمود: سلام ما بر این پاره های تن ملت که مونسی جز نسیم صحرا و همدمی جز مادرشان حضرت زهرا ندارند.

شهید محمد ابراهیمیان قبل از عملیات خیلی دنبال سربندی می گشت که رویش نوشته باشد یا فاطمة الزهرا. می گفت: من که مادر ندارم. دلم می خواهد بعد از شهادت، خانم فاطمه زهرا بیاید کنار پیکرم بنشیند و برایم مادری کند.

ضدانقلاب، یوسف داورپناه را که به شهادت رساند به مادرش پیغام داد که به مقر دمکرات ها رفته و جنازه یوسفش را تحویل بگیرد. مادر وقتی رسید بدن فرزند رشیدش را قطعه قطعه کرده بودند. گفتند باید همین جا جلوی چشمان ما با دست های خودت دفنش کنی. با دست هایش زمین را کند، انگشت های بریده، اعضا و جوارح و جگر پاره پاره شده پسر را صبورانه به خاک سپرد. این کارها برای یک مادر تنها سخت و ناممکن است. می گفت: خدایا تو شاهدی که در همه آن لحظات بانویی با چادر سیاه بالای سرم ایستاده بود و می گفت: آرام باش، ذکر خدا را بگو، الله اکبر، لااله الاالله بگو...

سید علی اکبر ابوترابی می گفت: سرباز بعثی برای آزار یکی از اسرا که در سلول انفرادی بود، آب می برد و از پشت پنجره صدایش می زد. هوا گرم بود و اسیر، تشنه. تا می رفت نزدیک پنجره، سرباز آب را روی زمین می ریخت و پوزخند می زد. چند روز که گذشت اسیر دید دیگر طاقت تشنگی را ندارد و انگار وقت رفتن است. با خودش عهد کرد که دیگر سمت پنجره نرود و عزتش را حفظ کند. با خانم فاطمه زهرا نجوا می کرد: مثل جگرگوشه ات، تشنه لب به دیدار شما می آیم... سرباز بعثی آمد صدایش زد، اعتنایی نکرد. سرباز بغض کرد و قسمش داد تو را به جان فاطمه زهرا بیا و آب بنوش و حلالم کن! خانم کار خودش را کرده بود. مادر سرباز بعثی به پسرش گفته بود: چه کردی که من پیش دختر پیامبر شرمنده شدم؟ دیشب خواب خانم فاطمه زهرا را دیدم که گفت به پسرت بگو اگر دل اسیری را که درد آورده به دست نیاورد همه شما را نفرین می کنم.

حضرت زهرا ام الشهداست. بانوی بی نشانی که برای همه شهدا مادری کرد، چگونه ممکن است برای فرزند خودش مادری نکند. آنگاه که هلال بن نافع کاسه ای آب به دست داشت. نانجیب را دید که از گودی قتلگاه بیرون می آید. رو کرد به هلال و گفت: دیگر دیر شده، کار حسین را یکسره کرده ام. با تعجب پرسید: تو که کار حسین را یکسره کردی، دیگر چرا بدنت به رعشه افتاده است؟ شنید: در آن لحظات آخر که سر از بدن او جدا می ساختم صدای جانسوزی در وجودم پیچید که جگرم را آتش زد و بدنم را به لرزه انداخت. صدای بانویی بود که از ته دل ناله می زد: غریب مادر حسین ...

  • سیدحمید مشتاقی نیا

بخند سردار!

سیدحمید مشتاقی نیا | جمعه, ۱۳ دی ۱۳۹۸، ۰۸:۵۶ ق.ظ

See the source image

 

بخند سردار! تو از جنس آسمان بودی.

بخند که به  آغوش آسمان رفتی.

در قهقهه مستانه و در شادی وصولت، جاماندگان قافله عشق را هم دریاب. انّا انشاءالله بکم لاحقون.

همه این بازی ها و آشوب های منطقه فقط برای همین یک لحظه بود. لحظه ای که تو دیگر نباشی، غافلگیرت کنند و ظلمت شب به خیال خام خفاش ها، عالمیگر شود.

ان الله اشتری من المومنین انفسهم؛ همان خدایی که خریدار جان های عاشق پیشه ای مثل توست وعده داد: ان الباطل کان زهوقا.

خون تو هدر نمی رود سردار آنگونه که خون قاسم ها و علی اکبرهای حسین به هدر نرفت؛ آن گونه که خون علی اصغر در آغوش آسمان به امانت ماند و جهانی شد. سلام ما را به عماد برسان، به حاج حسین، به محمدابراهیم، به مهدی و حمید و به همه مردانی که از جنس آسمان بودند.

فاطمیه نزدیک است. سربندهای یازهرای مان را آماده کرده ایم. دشمن می داند نغمه یا زهرا یعنی چه!

  • سیدحمید مشتاقی نیا

عقده دل

سیدحمید مشتاقی نیا | شنبه, ۲۰ بهمن ۱۳۹۷، ۰۶:۵۸ ق.ظ

ویژگی ائمه چنین بود که به حرفی که می زدند عمل می کردند و اساساً به کسی توصیه ای نمی کردند که خودشان اهل انجام آن نباشند.

ماجرای رطب خوردن و منع رطب که دیگر تبدیل به یک ضرب المثل شده است. زن به رسول خدا گفت: شما می توانستید همان دیروز که نزدتان آمدم به درخواست من عمل کرده و فرزندم را از خوردن خرما منع کنید، چرا فرمودید بروم و فردا بیایم؟ پیامبر پاسخ داد: چون دیروز خودم رطب خورده بودم نمی خواستم کودکت را از خوردن آن نهی کنم.

علی علیه السلام نیز اینگونه بود. با ساده ترین وضع ممکن زندگی می کرد و بعد از کارگزارانش می خواست که مثل مردم مستضعف زندگی کنند. به داد ایتام و فقرا می رسید و دیگران را به کمک رسانی نسبت به مستمندان تشویق می نمود.

فقط یکجا در تاریخ ثبت شده که علی دیگران را از ارتکاب عملی بازداشت؛ اما خودش نتوانست به آن پایبند بماند. لحضات غسل بدن زهرا بود. علی از دردانه هایش خواست درد بی مادری را درون خویش ریخته و طوری گریه نکنند که صدایشان به همسایه ها برسد؛ اما چیزی نگذشت که صدای ناله علی سکوت و سیاهی شب را شکافت. وقتی دست علی از زیر لباس به بازوی ورم کرده زهرا رسید، دیگر علی قرار از کف داد ...

لحظات شهادت مولا همان لحظات غسل و تدفین فاطمه است. فاطمه بی مزار ماند و مدفن علی نیز در وفاداری به او تا سالها مخفی بود. آنهایی که به ام الشهداء اقتدا کرده و هر شب نوحه سر می دادند: یا فاطمه من عقده دل وا نکردم، گشتم ولی قبر تو را پیدا نکردم ... در چنین روز و ساعاتی، سی و سه سال پیش، والفجر هشت را با رمز مقدس یازهرا آغاز نمودند و در اروند، بزرگترین گلزار آبی دنیا جاودانه شدند و پیکرشان بی نشان ماند.

تمام شهدای مفقودالاثر افتخارشان اقتدا به فاطمه زهراست. 

"سلام ما بر این پاره های تن ملت که مونسی جز نسیم صحرا و همدمی جز مادرشان حضرت زهرا ندارند." امام خمینی(ره)

  • سیدحمید مشتاقی نیا