اشک آتش

از اسلام ناب آمریکایی بیزارم!از ادعای برتری هویج بر بسیج!از اسلام بی خطر بیزارم...از اسلام آسه برو آسه بیا...اسلام پاستوریزه...اسلام عبدالملک مروان...اسلام بنی امیه و بنی العباس...اسلام شیوخ منطقه!!...اسلام پر عافیت و بی عاقبت...
----------------------------------------------------------------------------------
باید گذشتن از دنیا به آسانی
باید مهیا شد از بهر قربانی
با چهره خونین سوی حسین رفتن
زیبا بود اینسان معراج انسانی

پیام های کوتاه
بایگانی
آخرین نظرات

۶۳ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «علم و ایمان» ثبت شده است

خالو قربان ها

سیدحمید مشتاقی نیا | چهارشنبه, ۱۴ آذر ۱۴۰۳، ۱۰:۰۰ ق.ظ

همه چیز درباره ریشه ضرب المثل دوستی خاله خرسه

 

دوستی دیشب تماس گرفت. از میزان ارادت من به میرزا اطلاع داشت و این که هر سال در روز شهادتش انواع مطالب و کلیپها را با محوریت شخصیت میرزا کوچک خان به نشانی مجازی دوستان سر ریز میکنم. گله داشت از اینکه چرا میرزا به آدم مشکوک و بدسابقه ای چون خالو قربان با آن عملکردی که در کرمانشاه و وابستگی به اجانب داشت اعتماد کرد؟ آخرش همین خالو قربان به او لطمه زد و نیز یکی از کسمایی ها که نگران اموالش بود و نیز آن آلمانی تبعه روسی که مشکوک بود و در مقام مشورت به حریم فکری میرزا نزدیک شد. گفت بنویس ما از وفاق لطمه میخوریم. البته وفاق بد نیست اما باید معیاری داشته باشد...

حرفش مرا به فکر فرو برد. راستش را بخواهید این طرفی ها هم باید مواظب شعار جذب حداکثری باشند. جذب حداکثری منجر به نفوذ جریان نفاق نشود. کلا باید حواسمان باشد ضمن اینکه بدبینی و دفع نداشته باشیم نسبت به عناصر مشکوک احتیاط به خرج داده و لااقل آنها را پیشنماز خود قرار ندهیم! جایگاه طرف مشخص باشد و از حدی فراتر نرود. دوست من نسبت به اعتماد نسبت به مصدق هم حرفهایی داشت. نقشی که او در سرکوب دلیران تنگستان داشت نگران کننده است...

بگذارید جوری دیگری به این بحث بپردازم. یادم است یکبار از استاد بزرگوارمان آیت الله محمدی که در صحبتهایش چه عمومی و چه خصوصی و مستقیم هشدار میداد مراقب حرمت علما باشیم پرسیدم حفظ حرمت علما واجب، توهین ممنوع، اما سوال چطور؟ گاهی در مطالعات تاریخی با ابهامات و نقدهایی مواجه میشویم که نمیتوان ساده از کنار آن گذشت. مثالش را هم خوب یادم هست درباره آیت الله بروجردی زدم و نیز حاج علی اصغر کرباسچیان. استاد ما البته از هر دو شخصیت تعریفهایی کرد و ضمن توصیه به رعایت تقوا و مطالعه و تحقیق بیشتر، اصل نقد و سوال در روند مسائل تاریخ را جائز شمرد.

بعدها بیشتر مطالعه کردم. یک حرفی هست که به آن رسیدم. آیت الله بروجردی خیلی به اسلام خدمت کرد. خدماتش کم نظیر است. حالا در مساله شهید نواب البته نقدهایی وجود دارد. مرحوم آیت الله کاشانی خیلی به ایران و اسلام خدمت کرد. به قول امام باید کار شاه را یکسره میکرد که نکرد. شاید از همین بابت امام به شخصیت شهید مدرس که مستقیم با رضاشاه درگیر میشد علاقه و ارادت بیشتری نشان داده است. شیخ علی اصغر کرباسچیان خیلی مخلص و زحمت کش بود و دغدغه دین و تربیت را داشت ولی اهل مبارزه نبود. مرحوم آخوند خراسانی شخصیت کم نظیری است. به ایشان در عملکرد و روابطش نسبت به شیخ فضل الله نقدهایی هست. یکبار زندگی او را خواندم. آنقدر به دین خدمت کرده که قابل وصف نیست. خیلی از علما آنگونه که باید پشت سر امام نایستادند و اغلب توصیه میکردند که امام اینقدر نگوید شاه باید برود!

حقیقت ماجرا این است هیچ آدمی مصون از خطا نیست. نباید نسبت به هیچکس تعصب بی جا داشت. آن چه معیار قضاوت درباره زندگی و عملکرد اشخاص است غلبه رفتار و منش و گرایش اوست. اینکه کفه ترازوی خوبی هایش آنقدر بزرگ و سنگین باشد که ضعفهایش را کم مقدار نشان دهد. همین خیلی با ارزش است. خیلی از شهدا هم اشتباهاتی داشتند. خدا به غلبه رفتار و باطنشان رجوع کرد و آنها را گلچین نمود.

نقد جائز است لااقل از باب کسب تجربه و عبرت و البته به سفارس استاد بزرگوارمان باید توأم با تقوا باشد. بزرگان هم بیشتر باید مراقب دفتر و دور و بری هایشان باشند.

  • سیدحمید مشتاقی نیا

برادر حامد

سیدحمید مشتاقی نیا | دوشنبه, ۱۲ آذر ۱۴۰۳، ۰۵:۳۱ ب.ظ

برادر-حامد:-سرگذشت-و-خاطرات-شهید-حامد-جرفی | کرخه-نور | خانه کتاب و ادبیات  ایران

 

حامد جرفی میتواند الگوی یک بسیجی باشد الگوی یک دانشجو، الگوی یک طلبه، الگوی یک معلم، الگوی یک مدیر.

ولی خدایی اش خیلی گمنام است. کسی که میشود درباره اش فیلم سینمایی و سریال هایی دیدنی ساخت. نمی دانم شاید به خاطر شهرتی که سیدحسین علم الهدی به دست آورد این شهید و حماسه سازان هویزه کمتر مورد توجه قرار گرفتند کما اینکه شهرت سید محمدعلی جهان آرا زودتر شکل گرفت و بعدها اسم شهیدان قنوتی و بهروز مرادی و عبدالرضا موسوی و بهنام محمدی سر زبانها افتاد.

اما به طور کل باید پذیرفت برای معرفی شهدا و حماسه های دفاع مقدس خیلی کم کاری و کم لطفی صورت گرفته است.

چند سال پیش در فضای مجازی با شخصیت عجیب و سازنده حامد جرفی، بخشدار بسیجی هویزه آشنا شدم. فوق لیسانس زبان خارجه داشت، نهج البلاغه پژوه بود، بعضی کارمندان خارجی و نیز استاد غربی خود یعنی دکتر جان کوپر را مسلمان ساخت و... درباره او مطلبی نوشتم که بارها در فضای مجازی منتشر شد و میتوانید در لینک زیر بخوانید:

https://ashkeatash.blog.ir/tag/%D8%B4%D9%87%DB%8C%D8%AF%20%D8%AD%D8%A7%D9%85%D8%AF%20%D8%AC%D8%B1%D9%81%DB%8C

از وقتی با شخصیت و خاطرات کم نظیر و تحول آفرین این شهید عزیز آشنا شدم در سفرهای راهیان نور در مقتل شهدای هویزه درباره او هم صحبت کرده ام. برای مخاطبان بسیار جالب بود و از شنیدنش لذت می بردند. متأسفانه درباره حماسه مدافعان هویزه شناخت بسیار اندکی حتی در بین راویان دفاع مقدس وجود دارد.

کتابی هم در خصوص خاطرات این شهید با عنوان "برادر حامد" توسط بچه های خوزستان و به قلم سرکار خانم اعظم محمدپور منتشر شده که واقعا خواندنی است. قلم ساده و روان و بی آلایش نویسنده بسیار تحسین برانگیز است. به ایشان تبریک میگویم. چقدر دلم میخواهد خانواده او به خصوص کریم و احمد را ببینم. چقدر دلم میخواهد سر مزار حامد و نیز مادر بزرگوارش رفته و روحی تازه کنم. این کتاب را از یکی از دوستان هدیه گرفتم. وقتی خواندم کتاب را بوسیدم و در آغوش فشردم. توصیه میکنم حتما بخوانید و لذت ببرید.

راستی کاش درباره جان کوپر از شخصیتهای مطرح زندگی حامد هم کار مستقلی تولید می شد.

  • سیدحمید مشتاقی نیا

مهر پدری

سیدحمید مشتاقی نیا | يكشنبه, ۱۱ آذر ۱۴۰۳، ۰۶:۱۴ ب.ظ

photo_2024-11-29_08-49-35_pez0.jpg

 

نه آذر تولد آقا صدرا بود. آرزوی پدر و مادرها دیدن خوشبختی فرزندانشان است. این خوشبختی البته هم در قلمرو امور مادی تعبیر میشود هم معنوی. امیدوارم در دنیا و آخرت سربلند باشد، مادی و معنوی سرافکنده و خجالت زده نشود. ایمان، ستون زندگی انسان موحد است. ستون زندگی اش مستحکم و جاودان بماند. هر که خدا را داشته باشد همه چیز خواهد داشت. 

  • سیدحمید مشتاقی نیا

قصاص قبل از جنایت

سیدحمید مشتاقی نیا | شنبه, ۱۰ آذر ۱۴۰۳، ۰۸:۱۹ ق.ظ

بدبینی و پیامدهای آن

 

زندگینامه شهید صدر را میخواندم کودک که بود زیاد سوال می پرسید. معلم عقایدش به برادر بزرگتر او گفت این پسر آخرش ملحد میشود! صدر البته یکی از نوابغ روزگار است که آثار فلسفی و اقتصادی و ... او محل بحث و تعلیم و تدریس محافل حوزوی و دانشگاهی است. جریان سیاسی تربیت شده وی نیز امروز در مدیریت کشور عراق زمینه ساز کمک به جبهه مقاومت و نبرد با صهیونیسم است. 

اوایل طلبگی لااقل درباره سه نفر شاهد ماجرایی مشابه بود. درباره هر یک از آنها گفته می شد به درد حوزه نمی خورند، به جایی نخواهند رسید، باید بروند چوپانی و... نمیدانم شاید روزی اسم بردم و نوشتم هر یک از این افراد مجموعه ای را امروز رهبری نموده و شعاعی از جامعه را تحت تأثیر فعالیت فرهنگی و معنوی خود قرار داده اند.

درباره آینده افراد مبتنی بر حدس و طالع بینی و تحلیل، قضاوت نکنیم. چه بسیار آدم های خوبی که بعدها به جرگه بدهای روزگار پیوستند و چه بسیار آدمهای بدی که متحول شده و در شمار خوبان روزگار درآمدند. چه بسیار انسانهای موفقی که در آینده شکست خورده و به جایی نرسیدند و چه فراوانند کسانی که ضعیف و شکست خورده و عقب افتاده بودند و با جهشی به سمت توفیق و سربلندی حرکت نمودند.

  • سیدحمید مشتاقی نیا

مکافات و جنایت!

سیدحمید مشتاقی نیا | پنجشنبه, ۲۴ آبان ۱۴۰۳، ۰۹:۲۸ ق.ظ

خودکشی یک وکیل پس از قتل همسر و پسرش در ولنجک تهران؛ دختر ۱۴ساله به خانه  همسایه فرار کرد | سایت انتخاب

 

وکلا هم البته مثل هر صنفی آدمهای خوب یا بدی دارند. بعضی وکلا انسانهای حلال خور و دلسوزی هستند که برای احقاق حق تلاش می کنند. بعضی هایشان قالتاق و باج گیر و قانون شکن بوده و شر خر تحصیل کرده به حساب می آیند. از این حرفها که بگذریم در هفته اخیر دو خبر درباره آدم کشی وکلا در رسانه ها منتشر شد. یکی اش وکیلی بود که با همسر خبرنگار خود اختلاف هایی داشت. او را با چاقو و دمبل به قتل رساند. خواست خودش را هم بکشد که پشیمان شد و با پلیس تماس گرفت. یکی دیگر وکیلی بود که بدهی بالا آورد و با مشورت و رضایت همسرش او، یک فرزند و خودش را با سلاح گرم به قتل رساند. فرزند دیگرش البته مخالف این خودکشی خانوادگی بود که جان سالم به در برد. خدا عاقبت همه را ختم به خیر کند. علم، مصونیت آور نیست. دانش به تنهایی چراغ راه نیست. روشنفکری و سواد و مدنیت، منهای اراده، منهای خدا جز به بن بست ختم نمی شود. درست است که جنایت، مکافاتی به دنبال دارد؛ اما در واقع این بی فکری و خلأ فرهنگی و ضعف اعتقادی، خودش مکافاتی بزرگ است که کار را به جنایت می کشاند.

  • سیدحمید مشتاقی نیا

یک کتاب خوب برای علاقمندان به فرهنگ و آموزش

سیدحمید مشتاقی نیا | چهارشنبه, ۹ آبان ۱۴۰۳، ۰۷:۵۸ ق.ظ

photo_2024-10-30_07-45-21_ysid.jpg

 

آ سید محمد نوروزیان امیری، یوسفعلی میرشکاک بچه های حزب اللهی و جبهه فعالان فرهنگی انقلاب در مازندران است. دانشمندی جوان صاحب قلم و اندیشه و علم و هنر و خوش ذوق و ایده پرداز و ادیب و دغدغه مند که مصاحبت با او از شیرین ترین و پرباربرترین لحظات زندگی دوستان به شمار می آید. 

این استاد موفق دانشگاه و عضو برجسته هیات علمی در مباحث تربیتی صاحب مکتب و نگاهی نو و مستقل و سازنده است که دامنه سخنرانی ها و کرسی های نظریه پردازی اش را در گستره دانشگاهها و محافل علمی و فرهنگی کشور بسط داده است.

به تازگی کتابی از او با عنوان "مقدمه ای بر مدیریت آموزشی حکمت بنیان" منتشر شده که خواندن آن برای همه علاقمندان حوزه تعلیم و تربیت مفید خواهد بود.

این اثر به بررسی عمیق حکمت و کاربست آن در مدیریت آموزشی پرداخته و فرصتی برای درک بهتر چالش‌ها و فرصت‌های موجود در سیستم‌های آموزشی ایجاد میکند.
این کتاب به فعالان حوزه تعلیم و تربیت کمک می‌کند تا با دیدگاه‌های نوین و راهکارهای مؤثر به بهبود کیفیت آموزش و پرورش بپردازند.

برای تهیه کتاب به صورت الکترونیک یا چاپی به این دو روش اقدام کنید:

مراجعه به لینک  https://taaghche.com/book/214742

و یا تماس با انتشارات آکادمی علوم


09111418072

  • سیدحمید مشتاقی نیا

شهادت این پزشک را ندیدید؟!

سیدحمید مشتاقی نیا | پنجشنبه, ۳ آبان ۱۴۰۳، ۱۰:۱۴ ق.ظ

شهادت پزشک ایرانی در لبنان بدست صهیونیست ها - تابناک | TABNAK

 

عزیزان علوم پزشکی و بهداشت و درمان که بابت فوت پزشکی که در استان فارس بر اثر مصرف مشروبات الکی تقلبی جان داده بود پیام تسلیت می دادند و یا از خودکشی فلان پزشکی که توقعات مادی اش برآورده نشده بود تأسف خورده و کیلومترها تحلیل و نقد ارائه می کردند نمیخواهند برای شهادت پزشک شجاع و قهرمان قمی (دکتر علی حیدری) که داخل آمبولانس در حال خدمت رسانی به مجروحان لبنانی توسط رژیم سفاک غاصب فلسطین ترور شد واکنشی نشان بدهند؟!

  • سیدحمید مشتاقی نیا

سیمای فرزانگان

سیدحمید مشتاقی نیا | يكشنبه, ۲۹ مهر ۱۴۰۳، ۰۶:۳۰ ب.ظ

کتاب سیمای فرزانگان | بهشت قلم

 

کتاب سیمای فرزانگان یکی از پر فروش ترین کتابهای حوزوی است. تا اینجای کار میدانم بیست و چند بار تجدید چاپ شده. نویسنده آن حجت الاسلام رضا مختاری در جوانی به تألیف اثر پرداخته و در چاپهای بعدی ویرایشی مختصر بر آن انجام داده است. این کتاب البته مخصوص طلاب نیست و اقشار مختلف جامعه که به مسائل معنوی و خودسازی و حکایتهای آموزنده از زندگی علمای دین علاقمندند نیز به مطالعه آن پرداخته اند.

یک جاهایی با این کتاب به دوران شیرین حجره نشینی، شبهای خوش انس و خلوت با خدا و همجواری با بهترین بندگان او سفر کردم. یک جاهایی داغ حسرت و افسوس بابت جدایی از مسیری که پر نور آغاز شده بود را حس نمودم، یک جاهایی هم با یادآوری خاطرت تلخ مواجهه با بعضی مدعیان ظاهرنما سوختم و بد خلق شدم. از ویژگیهای مثبت کتاب علاوه بر دقت شدید مولف در استناد روایات و نقل قولها، سیر مطالب آن است که با خودسازی و اصلاح نفس آغاز گردیده و با ظلم ستیزی و غیرت و مجاهدت به پایان می رسد. عالم حقیقی نمیتواند مجاهد نباشد؛ علم، مسئولیت آور است. سیمای فرزانگان از آن دست کتابهایی است که خواندنش را میتوان به همه توصیه نمود و اهدای آن به دوستان را از نفیس ترین تحفه ها و سوغات ها برشمرد.

  • سیدحمید مشتاقی نیا

دشمنی به نام خودروساز

سیدحمید مشتاقی نیا | يكشنبه, ۱۵ مهر ۱۴۰۳، ۰۷:۱۹ ب.ظ

سردار رادان: برخی از خودروهای ایرانی "ارابه مرگ" هستند

 

سردار رادان چندمین مسئول در سطوح عالی حاکمیت است که از بعضی خودروهای تولید داخل با عنوان ارابه مرگ یاد می کند. او در ادامه افزود: "به خودروسازان پیشنهاد میدهم خودشان و خانواده هایشان از پایین ترین مدل خودرویی که تولید کرده به مدت زیادی استفاده کنند تا مشخص شود ضریب اعتماد آنها به وسیله ای که تولید کرده اند، چقدر است؟!"

وی همچنین اعلام کرد شصت درصد مرگ و میر تصادفات بخاطر ناایمن بودن خودروهاست. یعنی اگر در تمام این سالها دولتی پیدا می شد که زورش به خودروسازها بچربد در هر سال حدود ده هزار نفر از مرگ نجات پیدا میکردند. بماند آمار مصدومان و نیز مرگ و میر و عوارض ناشی از آلودگی هوا که متأثر از وضعیت همین خودروهای غیر استاندارد است.

یکبار مسئولی در پلیس راهور به کنایه گفت اگر کارخانه های خودروسازی غیراستاندارد داخل تعطیل شده و در عوض خودروهای استاندارد وارد شود با صرفه جویی هایی که در هزینه بیمه و آلودگی و مصرف بنزین و مرگ و میر صورت میگیرد میتوان همه کارگرهای بیکار شده این کارخانه ها را حقوق داد!

بی پرده و صریح باید اذعان داشت بی توجهی خودروسازهای داخلی به جان و سلامت مردم در حد یک جنگ نظامی روی دست ملت تلفات و خسارت گذاشته و همپای دشمنان به کشور آسیب زده است. آیا عمر ما کفاف میدهد روزی شاهد عزم مسئولان نهادهای نظارتی و تصمیم ساز برای برخورد و کنترل وضعیت خسارت بار خودروسازی کشور باشیم؟ ایران عزیزی که در بسیاری از صنایع و علوم در جهان پیشتاز و سربلند است بر اثر سوءمدیریت و منفعت طلبی خودروسازها نباید دچار سرافکندگی و تحقیر شود. 

  • سیدحمید مشتاقی نیا

این روز دوباره تکرار میشود؟

سیدحمید مشتاقی نیا | چهارشنبه, ۲۱ شهریور ۱۴۰۳، ۰۵:۰۹ ب.ظ

کدام عالم شیعه پیشنماز مسجدالاقصی شد؟ نماز جمعه ای با اقتدای یکصدهزار نفری مسلمین به عالم شیعه. چه کسانی تلاش دارند فلسطین نه تنها محور وحدت مسلمین نبوده بلکه مساله اول کشورهای اسلامی تلقی نشود؟ 

خواندن این ماجرای تاریخی، زیبا و غرورانگیز است. امیدوارم روزی قدس آزاد شود و همه مسلمین چه شیعه و چه سنی بتوانند در آن به اقامه نماز بپردازند. روزی برسد دیگر هیچ کودک فلسطینی زیر پنجه خفاشان صهیون دست و پا نزند.

این مطلب را بخوانید:

عکس با کیفیت تمبر پستی شیخ محمد حسین کاشف الغطا - گرافیک با طعم تربچه

 

علامه محمد حسین کاشف الغطاء در سال 1350ه.ق برای شرکت در کنفرانس سراسری اسلامی که در قدس برگزار می‌شد، با دعوت مجلس اعلای اسلامی فلسطین، حاضر شد و در شب اول کنفرانس نماز جماعت باشکوهی با تدبیر مفتی قدس و به امامت کاشف الغطاء برگزار شد که به نوعی نقشه دشمنان اسلام را نقش بر آب کرد.

روز اول کنفرانس

برای نماز مغرب به مسجدالاقصی رفتیم. جمعیت در آن مسجد مبارک موج می زد. پس از اذان، صف ها بسته شد. مسجد دیگر جا نداشت و صفوف به صحن و فضای باز کشیده شد. جناب مفتی امین‌الحسینی(مفتی قدس) که خدایش نگهدار باد، دست مرا گرفت و به صف اول نزدیک محراب برد. پس از فریضه ی مغرب و نماز نافله، قاریان در بالادست مسجد، یک حزب از قرآن کریم را تلاوت کردند. سکوت حکمفرما بود و حتی صدای پچ پچ شنیده نمی شد. پس از خوانده شدن قرآن، جمعیت در همان صفوف خود ماندند و حدود سه ربع ساعت به ذکر و تسبیح یا گفت و گوی آهسته با هم پرداختند.

آن رویداد اسلامی (نماز جماعت مذاهب)

مؤذنان، بانگ نماز عشاء را سر دادند. در آن جرگه، عالمان بزرگی از دیگر کشورها و نیز رجال تمام بلاد اسلامی حضور داشتند؛ کسانی چون التفتازانی، النجار، رشید رضا صاحب مجله‌ی المنار، شیخ نعمان الأعظمی و حتی امثال علامه سید حبیب العبیدی مفتی موصل، سید محمد زبارة وزیر و رییس قصر پادشاهی و نماینده‌ی امام یحیى(امام یمن)، محمدعلی پاشا علوبة ، همچنین علامه أحمد رضا و علامه سلیمان ظاهر و دیگر بزرگانی همطراز آنان و رجال برجسته ی اسلام که برشمردنشان از عهده‌ی این قلم بیرون است. نیز علمای فلسطین و رجال بزرگ صنعاء، یافا، عکا، جنین و جمعی از رجال سوریه.

در پی اذان عشاء که مهیای برخاستن برای نماز بودیم، جناب مفتی به اتفاق امام مسجدالاقصی با جمعی از علمای قدس آمدند و دست مرا گرفتند و گفتند بیا جلو که مسلمانان نماز عشاء را پشت سر تو بخوانند. تدبیر ما این است که همه به تو اقتدا کنند.

من قدری دودل شدم. دچار حیرت گردیدم و درنگی کردم، زیرا امری بی سابقه و ناگهانی بود. اما به هر حال جلو رفتم. منادیان در اطراف و بیرون مسجد بانگ برآوردند که امام جماعت، کاشف الغطاء است. من نماز را با تمام و آداب و سنن آن اقامه کردم. پس از نماز دیدم یک منبر بلند وسط مسجد گذاشته و رویش پرده ها و پارچه های پربها انداخته اند. جمعی از آقایان روحانیان و پیشاپیش آنان جناب مفتی که خدایش یاور باد، پیرامونم را گرفتند و دسته جمعی مرا از محراب تا کنار منبر بردند. بر منبر نشستم و میان آن جمعیت انبوه یک ساعت و نیم بی آمادگی قبلی سخن گفتم. در طلیعه‌ی کلام نیز این فرمایش خداوند جل شانه را به رسم براعت استهلال تلاوت کردم که:

بسم الله الرحمن الرحیم «سبحان الذی أسرى بعبده لیلا من المسجد الحرام إلى المسجد الأقصى الذی بارکنا حوله لنریه من ءایاتنا إنه هو السمیع البصیر» (الإسراء/1)

از سخن مفسران یاد کردم که گفته اند معنای برکت در اطراف مسجد الأقصى، کثرت درختان، نهرهای جاری، پاکی هوا و این چیزهاست. افزودم که اما امشب معنای دیگری برای برکت این مسجد پیدا شد، که همین اجتماع عظیم و آشنایی حاضران باهم است، اگرچه سرزمین هایشان از یکدیگر دور، فاصله‌ی شهرهایشان از هم بسیار و زبان هایشان گوناگون باشد؛ سپس فواید جلسه و مشاورت و تضارب آرا و دیگر جنبه های اجتماعی و اخلاقی را گفتم.

گروهی روزنامه نگار نیز، اطراف منبر سخنانم را می نوشتند؛ از جمله سید بزرگوار آقای منیف الحسینی صاحب جریده الجامعة الاسلامیة.

یکی از آنان گفت از هر ده کلمه ات فقط یکی را توانستیم بنویسیم؛ بس که بیانت روان و کلماتت پیاپی و سیل آسا بود.

منبرم طول کشید، زیرا نمی دانستم خطیبان دیگری نیز هستند که می خواهند پس از من سخن بگویند. مردی آمد و آهسته زیر گوشم گفت: استاد! آقایان دیگری هم در جمع نشسته و منتظرند که فرصت را به آنان بسپارید تا سخن بگویند، پس لطفا به همین مقدار بسنده کنید و به منبرتان پایان دهید. خواسته‌اش را پذیرفتم و موضوعی را که درباره اش سخن می گفتم جمع کردم و از منبر پایین آمدم. پس از من خطیبانی پیاپی به منبر رفتند؛ مانند العزام ، رشیدرضا، تفتازانی و دیگران.

حادثه‌ى العزام

در همین اثناء بود که آن ماجرای مشهور العزام رخ داد، اما جناب مفتی الحسینی که خدایش نگهدار باد، به لطف الهی توانست آن مشکل را مدبرانه حل کند، وگرنه می‌رفت تا کنفرانس در گهواره بمیرد و پیش از تولد جان دهد. دامی گسترده بودند، اما خداوند مسلمانان را از شر آن حفظ فرمود.

[حمید المطبعی در کتاب خود موسوعة المفکرین و الأدباء العراقیین، که شرح حال محمد بهجت الأثری را می نویسد آورده که: «یهودیان و برخی پادشاهان در صدد بودند آن کنگره را به کلی برهم زنند و شایع کردند که کنگره دچار اختلاف نظر و چنددستگی شده است. مراسم افتتاحیه در شب ۲۷ رجب سال ۱۳۵۰ه.ق نا آرام و پر سروصدا شد. اما مفتی الحسینی مدبرانه آن فتنه را خاموش کرد. صهیونیست ها و استعمارگران در روزنامه های خود شایعه پراکنی کردند اما اعضای کنفرانس در نخستین روز جمعه ای که پس از آن فرا رسید، از دفتر رئیس کنفرانس خواستند تا در روزنامه های محلی و بین المللی اعلان گردد اعضای کنفرانس همگی می خواهند امام جمعه‌ی آن هفته‌ی مسجدالاقصی مجتهد نجفی شیخ محمد حسین آل کاشف الغطاء باشد. این خواسته انجام شد و بیش از یکصد هزار نفر مسلمان نماز جمعه را در مسجدالاقصی به امامت آقای کاشف الغطاء برگزار کردند.» (نک: موسوعة المفکرین و الأدباء العراقیین، المطبعی، حمید، بیروت، دار الراقدین، ۲۰۱۴م، ج ۴، ص ۱۰۲)]

بازتاب برگزاری کنفرانس در جهان و خبر آن در رادیو رویترز

وضع به همین منوال بود تا روز جمعه که اهالی دهات فلسطین و حومه در مسجدالأقصی جمع شدند. جمعیت به همان اندازه‌ی شب معراج(شب 27 رجب، افتتاحیه کنفرانس) بود[1]. اقتدای مسلمین به من، در آن شب نیز خیلی سروصدا کرده و در دیگر کشورها با اعجاب و خوشحالی همراه شده بود؛ به ویژه در پایتخت های اروپایی خیلی روی آن موضوع حرف زده بودند. رادیو رویترز همان شب گفته بود: یک حادثه‌ی شگفت آور جهان که از صدر اسلام تا کنون سابقه نداشته، این است که فرقه های مسلمین با تمام اختلافشان در مذهب و مشرب، به یک عالم شیعه اقتدا کرده اند.

[1] این همان نماز جمعه‌ی باشکوهی است که آیة الله کاشف الغطاء در قدس اقامه کرد و یکصد هزار نفر از پیروان مذاهب مختلف اسلام به وی اقتدا کردند.

منبع: کتاب بند بند سرگذشتم(خاطرات علامه کاشف الغطاء)، صص135-142

برگرفته از سایت اخوت

  • سیدحمید مشتاقی نیا

اسلام همیشه در تقابل با ظلم است

سیدحمید مشتاقی نیا | يكشنبه, ۴ شهریور ۱۴۰۳، ۰۶:۴۱ ق.ظ

photo_2024-08-24_18-01-03_ox6m.jpg

 

شایان مصلح پسر خوبی است اگر حرف بدی می زند از روی نفهمی اوست. او بارها در صفحات مجازی به اهل سنت توهین کرده است. فوتبالیست و شاعر اهل بیت است که جذب فرقه شیرازی شده. فرقه ای که بال دوم اسلام آمریکایی و مکمل تفکر داعش در دامن زدن به جنگ بین شیعه و سنی و ایجاد حاشیه امن برای صهیونیسم و آمریکاست.

او در جدیدترین پست مجازی خود حمایت از مردم فلسطین در راهپیمایی اربعین را به خاطر سنی بودن خلاف مکتب حسین علیه السلام و همراهی با شمر بر شمرده و توصیه کرده که در اربعین صرفا باید برای ظهور و فرج امام عصر عج دعا کرد!

عده ای درخواست برخورد قضایی با هتاکی ها و تحریفهای مکرر او را مطرح کرده اند. اگر قرار است شیعه لندنی در قم آزادانه دفتر و دستک داشته باشد برخورد با عمله های بیسواد و ابله آنها ضرورتی ندارد. اما خوب است از طرف مدیریت فرهنگی باشگاهها یا تربیت بدنی با او صحبت شود. خوب است دوستانی چون سید رضا نریمانی که برای جذب و دلجویی او را به هیات خود دعوت کرده اند با وی بیشتر صحبت کنند.

والله اگر به زن و بچه شمر هم تعرض و ظلم شود ما سکوت نمی کنیم. والله علی علیه السلام در صفین آب را به روی دشمنان خود نبست و انسانیت را زیر پا نگذاشت. والله علی ما فرمود حق دارید بخاطر کشیده شدن خلخال از پای زن یهودی از غصه دق کنید. مگر می شود دم از حسین علیه السلام زد و در مقابل مظلومیت و گرسنگی کودکان فلسطین و یمن و آفریقا و ... سکوت کرد؟ مگر دستور نداریم در برابر ندای یا للمسلمین مظلوم در هر جای جهان بی تفاوت ننشینیم؟ اسرائیل که جای خود دارد در مکتب عدل اسلام حتی اگر یک به ظاهر شیعه ای به ناحق دست روی کودک اهل سنت بلند کند ما طرفدار کودک بی گناهیم. از مولایمان آموختیم کونا  للظالم خصما و للمظلوم عونا.

مگر می شود روی وجدان پا گذاشت؟ حسین بن علی فرمود اگر دین ندارید لااقل آزاده باشید. یعنی دین وجه تکامل یافته فطرت و آزادگی و شرافت است. یعنی حتی اگر لامذهب هم باشید و حسین را گناهکار بدانید نمی توانید حمله به خیمه زن و فرزندانش را توجیه کنید. نمی شود وجدان داشت و آوارگی زن و کودک فلسطینی را دید و گفت به درک! چون سنی هستید حقتان است؛ ما امام حسینی هستیم!! 

حسینی که آزادگان جهان با هر دین و مسلکی او را در طول تاریخ رهبر خود خوانده اند را اینگونه تخریب کنیم، رواست؟

مگر اسرائیل فقط دشمن سنی هاست و با شیعه کاری ندارد؟ همین دیروز در مسجد «بنی‌صالح» در شمال غزه ریختند قرآنها را به آتش کشیدند. قرآن سوزی بارها در اروپا هم اتفاق افتاده. همانطور که خیلی از مسلمین فرق ارتدوکس و کاتولیک را نمی دانند خیلی از غربی ها هم فرق شیعه و سنی را نمی دانند. در همین فلسطین هم شیعیانی زندگی و مبارزه می کنند، چرا از آنها دفاع نمی کنید؟ بزرگان و مردم غزه بارها اعلام کرده اند مبارزه با ظلم را از مکتب عاشورا آموخته اند. اسرائیل جنوب لبنان را گرفت منطقه شیعه نشین نبود؟ صدها هزار شیعه در جریان اشغال عراق به دست آمریکایی ها کشته شدند چرا رگ غیرت تشیع لندنی تکان نخورد؟ دست اسرائیل و آمریکا برسد ایران را تکه تکه نمی کنند؟ در تمام سالهای نبرد با تکفیری های سوریه و عراق که بهترین جوانهای ما پرپر شدند شایان مصلح و امثال او می توانستند ولو به صورت نمادین سلاح در دست گرفته و به جنگ با داعشی ها که از قضا سنی مسلک بودند بروند؛ اما نرفتند و در گوشه عافیت، پول پارو کرده و گاه و بیگاه پارازیتی ول داده اند. تو خیلی دلداده اهل بیتی چرا به جای نام اصلی ات که "علی" است خودت را "شایان" معرفی می کنی؟ 

چقدر حدیث و آیه داریم در ضرورت اتحاد مسلمین، در ضرورت دفاع از مظلوم و مبارزه با جور؟ اگر می شود با آمریکا و اسرائیل و انگلیس متحد بود چطور نمی شود با مسلمانان اهل سنت که مشترکات بیشتری داریم اتحاد داشت؟!

خدا نیامرزد طیف شیرازی را که با تفکیک عقل از منطق دین، اینطور بچه های ساده ما را به خدمت اسرائیل در می آورند.

  • سیدحمید مشتاقی نیا

حجاب اکبر

سیدحمید مشتاقی نیا | دوشنبه, ۸ مرداد ۱۴۰۳، ۰۵:۳۰ ب.ظ

امام خمینی (س) - علم، حجابی بزرگ

 

درباره عالمی که نمیخواهم اسمش را بیاورم، خواندم که خیلی با سواد بود، فقیه و مجتهد و فیلسوف بود. اصالت قزوینی داشت. در نجف و قم مدتی به درس و بحث پرداخت بعد ساکن تهران شد و قبرش در مسجد بالاسر حضرت معصومه علیها السلام است.

در جریان شکل گیری نهضت امام خمینی و حمایت علمای بزرگی چون آیت الله میلانی و گلپایگانی و اراکی و مرعشی و حتی شریعتمداری از ایشان، وی حاضر به امضای هیچ طوماری برای حمایت از امام نشد. استدلالش یک جمله بود. "ملا باجی هم استاد است". قضیه از این قرار بود که امام در جوانی چند جلسه در درس فلسفه و کلام این بابا شرکت کرده بود. همین مسأله باعث شد او با این استدلال که من با سوادتر از امام هستم حمایت از حرکت بزرگ و تاریخی ایشان را دون شأن خود بپندارد. آدمهای بزرگ گاهی به همین راحتی زمین می خورند. علم و معنویت هم می تواند حجاب باشد اگر با کمک عقل در مسیر بایدها و ادای تکلیف به کار گرفته نشود. "من" نقطه سقوط بشر است. هر که مغرور شد و به خود بالید به جایی نرسید و سرش به سنگ خورد. بزرگی می گفت بزرگی در آن است که در مقابل خدا خاک شوی و خودت را نبینی نه اینکه به داعیه خدایی برسی. فلسفه مالیدن شدن پیشانی و نوک بینی به خاک سجده گاه از همین روست که یادت نرود بدون خدا چیزی نیستی و اگر به جای او به خود اندیشیدی و بالیدی و کبر ورزیدی به جهنم ضلالت سقوط کرده ای. موحد راستین کسی است که در راه خدا فکر جایگاه و منصب و شأن و شهرت و ... نباشد. والعاقبة للمتقین.

  • سیدحمید مشتاقی نیا

واقعیت و بلوغ

سیدحمید مشتاقی نیا | جمعه, ۱ تیر ۱۴۰۳، ۱۱:۰۷ ق.ظ

دانلود و خرید کتاب خاطرات آیت‌ الله خاتم یزدی عباس خاتم یزدی

 

خاطرات مرحوم آیت الله سید عباس خاتم یزدی را خواندم. مطالعه چنین آثاری را به همه به خصوص جوانهای انقلابی توصیه میکنم. یکی از این بابت که خواندن و غور در احوال و خاطرات دیگران کسب تجربیاتی گرانبها را به دنبال دارد. آشنایی با تاریخ هم شیرین و لازمه تقویت علمی و فکری در مواجهه با شبهات زمانه است؛ اما عامل دیگری که باعث می شود همین کتاب و آثاری مثل آن را مهم بدانم ضرورت شناخت تعاملات و معادلات درونی حوزه برای جوانانی است که می خواهند یک عمر در مسیر اعتلای اسلام و انقلاب حضور فعال داشته باشند.

نگاه صفر و صدی به حوزه ها اشتباه است. نه باید حوزه ها و مجموعه های دینی را منزه از خطا دانست و نه باید در نقد و تضارب آراء به گونه ای افراط کرد که شائبه جدایی از روحانیت را دامن زد.

بیوت و دفاتر علما مثل هر مجموعه و تشکل دیگری دارای نقاط برجسته و یا ضعفهایی است که آشنایی با آن در قوّت محاسبه ذهن و تحلیل شرایط و اتخاذ موضع جامع تر مدد می رساند. همه علما و مراجع قابل احترام و دوست داشتنی هستند و ما حق نداریم کمترین تعرض و بی احترامی نسبت به آنها داشته باشیم؛ اما از توجه به بعضی حوادث تاریخی هم نمی توان غافل ماند. سکوت نا به جا و یا اتخاذ موضع غلط بعضی بزرگان که گاه در ظلّ القای اطرافیان ناباب و بازی خورده به وقوع می پیوندد حرکتی بزرگ و تاریخ ساز را به کنج عزلت و شکست سوق داده و ناخواسته و بدون علم و عمد سبب استیلای نظام طاغوت و تقویت حاکمیت شرک بر مناسبات اجتماع مومنین خواهد شد.

روی بعضی ها در حوزه اصلا نباید حساب باز کرد. بعضی ها را باید هول داد تا برای اسلام قدمی بردارند. دست آنهایی که سرباز عالم و عامل دین هستند را باید بوسید.

خمینی الحق و الانصاف دردانه بود. تا میتوانید از خاطرات امام و ابعاد شخصیتی این ابر مرد بخونید و حظ ببرید.

یک نکته را هم دوستان ناشر توجه داشته باشند حتما بعد از ویرایش و اعمال نظرات کارشناس ها یکبار دیگر کتاب را قبل از چاپ بخوانند. بی ارتباطی بعضی متون و قطع و ناتمامی جملات و عبارات نشانه بی حوصلگی و کم دقتی نمونه خوان و یا ناشر محترم در تکمیل اصلاحات مورد نظر است.

  • سیدحمید مشتاقی نیا

آموزش و غبار جامعه طبقاتی

سیدحمید مشتاقی نیا | دوشنبه, ۲۸ خرداد ۱۴۰۳، ۱۲:۳۰ ب.ظ

photo_2024-06-16_11-50-04_nlo9.jpg

 

دیروز رفتم مدرسه صدرا برای گرفتن کارنامه. شکر خدا مثل سالهای قبل، خوش درخشید. معلم پرورشی مدرسه جناب آقای سعادتی هم شروع کرد به تعریف و تمجید از صدرا و هدیه ای به او داد. گفتم خوبی هایش به پدرش رفته.

خواستم برای پایه بالاتر یعنی کلاس ششم ثبت نامش کنم که مدیر محترم فرمود کارت بکشی کفایت می کند! مدیر مدرسه دولتی شهید آوینی البته روحانی با وقار و دوست داشتنی و بسیار دلسوز است. او نیز به فعالیتهای تربیتی علاقمند است و شخصا در این خصوص زحمت می کشد. بسیاری از مدارس قم از معلمان و مدیران فرهیخته و مومنی برخوردار هستند. وزارت آموزش و پرورش میتواند از مدارسی مثل شهید آوینی قم برای سر و سامان دهی علمی و تربیتی به سایر مدارس کشور الگو بردارد.

 سال قبل را پیچانده بودم و پولی حتی بابت بیمه به مدرسه ندادم مگر برای فعالیت های فوق برنامه و فرهنگی که هر چه توانم بود کمک می کردم. امسال قصدم بود بابت چندبار تشویق و جایزه ای که نصیب صدرا شد حتما موقع ثبت نام مبلغی به حساب مدرسه واریز کنم. پرسیدم: مثل سال قبل سی هزار تومان بابت بیمه کفایت می کند؟ مدیر و ناظم مدرسه را برق سه فاز گرفت. نگاهی به هم انداختند و لبخند زدند. گفتند: پانصدهزار تومان بکشی خوب است. در این اثنا جناب مدیر سوابق پرداخت مالی را مرور کرد. سرش را آورد بالا با تردید پرسید: شما قبلا به مدرسه کمک کرده بودید؟ با اعتماد به نفس جواب دادم: بله هر چه لازم بود انجام دادم. مدیر با تعجب گفت: ولی این جا جلوی اسم دانش آموز شما سفید سفید است! بلافاصله پاسخ دادم: برای اینکه ریا نشود نخواستم ثبت کنم! صدای قهقهه مدیر و ناظم به هوا بلند شد. فهمیدند گیر یکی مثل خودشان افتاده اند. رفتم کارت بکشم. الطاف جلیّه الهی شامل حالم شد و برق رفت. ناظم گفت: اشکالی ندارد حالا که کارت خوان از کار افتاد شماره کارت را بگیرید پانصد تومان را بعدا واریز کنید فیشش را برای ما بفرستید. گفتم: نه امکان ندارد همین الان باید واریز کنم، خیالم راحت شود. گوشی را در آوردم از طریق برنامه آپ کارت به کارت کنم. آنها هم خوشحال شدند؛ اما شماره مقصد را که وارد کردم گفتم با عرض پوزش چون رمز پویا ندارم فقط میتوانم صد هزار تومان واریز کنم. بندگان خدا از دست من خسته شده بودند گفتند: عیبی ندارد همین را می پذیریم، کفایت میکند. گفتم: لیست را ببینم. خیالم راحت شد که ثبت نام کردند، با لبخند تشکر و خداحافظی کردم. البته به زودی بابت تهیه لباس فرم تحمیلی مدرسه دوباره باید خدمتشان برسم.

از شوخی که بگذریم وظیفه خود میدانم در تأمین مالی امور فرهنگی هر چقدر در بضاعتم است مسئولین مدرسه را یاری برسانم. دیروز طوفان تندی راه افتاده بود و سر و صورتمان را حسابی گرد و خاکی کرد. اسم این نوع خاک آلود شدن در غبار و طوفانهای غافلگیر کننده قم را گذاشته ام "تیمم ارتماسی!" به راستی اگر آب هست تیمم چرا؟ اگر می شود به آینده دانش آموز توجه نشان داد چرا باید تبعیض قائل شد؟ اگر بلدید دانش آموزان را درست تربیت کنید چرا برنامه تان را سراسری اجرا نکرده و با راه اندازی مدارسی ویژه مثل مدرسه فرهنگ و... دنبال کاسبی هستید؟ من طرفدار مدرسه دولتی هستم و حتی اگر پولش را هم داشته باشم موافق تحصیل فرزندانم در مدارس غیر دولتی نیستم. هر چند میزان ورود از مدارس غیر دولتی به دانشگاه نشانگر وجود بی عدالتی در نظام آموزشی کشور است که مورد اعتراض رهبر انقلاب هم واقع شد. ولی در کل تعجب میکنم از بعضی دوستان که در اوج فشار مالی و درآمد اندک و نداری اصرار دارند گاه از باب چشم و هم چشمی با قرض و بدهی هم که شده فرزندشان را در مدارس غیرانتفاعی ثبت نام کنند. خدا کند روزی شاهد رفع این نگاه طبقاتی باشیم که به یقین منافی اهداف تربیتی جامعه دینی است و میتواند به ایجاد عقده های اجتماعی منجر شود. آموزش و پرورش در تمام شئون باید آموزش و پرورش کشور اسلامی باشد. اگر معلمی با اهداف اسلام آشنا یا همراستا نیست و یا همواره خودش را طلبکار دانسته و در تعلیم و تربیت کم می گذارد باید در جای دیگری به کار گرفته شود.

  • سیدحمید مشتاقی نیا

یک حرف حساب فرهنگی

سیدحمید مشتاقی نیا | يكشنبه, ۲۷ خرداد ۱۴۰۳، ۰۵:۰۲ ب.ظ

رابطه قبل از ازدواج چه مزایا و معایبی دارد؟

 

قاضی‌زاده هاشمی: "دوره تحصیل را باید کوتاه کنیم/ نزدیک ۲۵ سال درس خواندم که جراح مغز و اعصاب شوم، نصف این دوره اضافه‌ است."

راستش یکی از درست و حسابی ترین حرفهایی که در انتخابات اخیر شنیدم همین جمله قاضی زاده هاشمی است. مقام معظم رهبری هم تأکید فرمود دروس زائد را حذف کنید. مرحوم هاشمی شاهرودی یکبار در برنامه خانواده سیما که به مناسبت روز قوه قضاییه شرکت کرده بود از مسئولان خواست دروس زائد مدارس و دانشگاه را حذف و نیز دوره خدمت سربازی را کاهش دهند. زیرا فاصله سن بلوغ تا مرحله ازدواج که گاه به حدود پانزده سال می رسد بر خلاف طبع انسان و اهداف عالم خلقت بوده و با آموزه های دین و رویکرد تمدن ساز مکتب وحی منافات دارد.

در این باره بارها در وبلاگ و نیز شبکه های مجازی مطالبی را منتشر کرده ام. سهولت در ایجاد بستر ازدواج یکی از مبنایی ترین برنامه های فرهنگی اسلام است که جامعه را از بسیاری از ناملایمات اجتماعی رهایی می بخشد. از سوی دیگر حس بلوغ و حفظ حریم شخصیت جوان باعث خروج او از مرحله کودکی و خامی و لودگی و ورود به عرصه مسئولیت پذیری است که علاوه بر تأمین هویت و ارتقای شخصیت انسانها در رشد و تعالی اقتصادی و معنوی جامعه نیز تأثیرگذار است. نمی دانم این حرفها تا کی قرار است در پشت تریبون و حصار کاغذ و کلمات باقی بماند. آن قدر باید گفت و تکرار کرد تا به مطالبه و دغدغه عمومی بدل شود.

  • سیدحمید مشتاقی نیا

حمید نوری، عرفه و عاشورای قربان!

سیدحمید مشتاقی نیا | يكشنبه, ۲۷ خرداد ۱۴۰۳، ۰۸:۴۰ ق.ظ

مقاله ای در مورد منطق الطیر عطار نیشابوری | مرکز پژوهشی موسسه آوای توحید

 

حمید نوری در مصاحبه اش گفت دیروز در هواخوری زندان سوئد بودم امروز در تهران و ان شاءالله عید قربان را کنار خانواده ام هستم، در حالی که منافقین می گفتند حتی خدا هم نمی تواند تو را آزاد کند. این کار خداست...

در این ماجرا و ماجراهای مشابه برای ما عبرت و درسی وجود دارد. همه در مقابل خدا هیچیم. اناالرجل و منیت و تکبر در مقابل خدا مسخره و پوچ است. معروف است سازنده کشتی تایتانیک گفت این کشتی را خدا هم نمی تواند در آب غرق کند. در همان سفر اول غرق شد! یا ماجرای نمرود و مرگ دردناک به واسطه یک پشه ... در مقابل خدا غرّه نشویم. ضعف خودمان را بشناسیم و در همه امور به او متصل شویم.

خدا خدای ناممکن هاست. آنقدر اعجاز از خودش نشان داده که ناامیدی از او برای اهل خرد ناممکن است. آنکه خدا را دارد غنی است و بی خدا هر که هست و هر چه که دارد فقیر و محتاج و ذلیل خواهد بود.

امروز روز عرفه است. عرفه یعنی شناخت. فردا عید قربان است، عید قرب و نزدیکی و بندگی خدا. شناخت مقدمه انس و قرب الهی است. کسی می تواند نفس و هر آنچه که بدان تعلق دارد را در پیشگاه الهی ذبح کند که خدا را بشناسد و بداند بدون او هیچ است و با او همه چیز. صبغةالله و من احسن من الله صبغه. هر که به رنگ خدا در امد خدایی شد. آب حیات و رمز جاودانگی ما در اتصال به معبود است. دادن سر نه عجب داشتن سر عجب است. حسین علیه السلام نمونه جهانی و تمدن ساز جاودانگی در محضر خداست. هند و غزه و سومالی و یمن و نیکاراگوئه و بوسنی و... هر جا مقاومتی جانانه و تاریخ ساز در برابر ظلم صورت گرفت نام و یادی از اباعبدالله نیز در میان بود. حسین ماند و هر انکه به شهدای کربلای ناتمام تاریخ پیوست به حکم قاطع "التی حلّت بفنائک"، جاودانه گردید.

به قول عطار:

جان چه خواهی کرد، بر جانان فشان     در ره جانان چو مردان جان فشان

  • سیدحمید مشتاقی نیا

زندگی به صرفه!

سیدحمید مشتاقی نیا | سه شنبه, ۲۲ خرداد ۱۴۰۳، ۰۴:۴۷ ب.ظ

آدم هوس می کند با این خبر شوخی کند. ببینید چقدر در هزینه های خورد و خوراک خانواده صرفه جویی می شود! آدم مهمان داشته باشد اینطوری باشد! ما طلبه ها که این ویژگی را داشته باشیم میتوانیم با روزه استیجاری پولدار شویم! کاش آنهایی که به قدرت می رسند هم این ویژگی را داشته باشند و بخور بخورشان کم شود! و ...

اما واقع امر این است که باید از دیدن هر یک از پدیده های عالم خلقت به علم و قدرت و اعجاز الهی اقرار کرد.

حالا اصل خبر را بخوانید:

زنی که پزشکان دنیا را متحیر کرد/ ۱۶ سال زندگی بدون آب و غذا

در منطقه‌ای دورافتاده از اتیوپی، زنی زندگی می‌کند که بیش از ۱۶ سال است غذا و آب نمی‌خورد!

به گزارش ایسنا، به نقل از خبرآنلاین، مولوورک اُومبائو می‌گوید زمانی که ۱۰ سال داشت، به طور ناگهانی دیگر نیازی به خوردن و آشامیدن پیدا نمی‌کند و آخرین وعده غذایی که مصرف کرده سوپ عدس بوده است.

وی توسط پزشکان در آدیس آبابا، پایتخت اتیوپی، مورد بررسی قرار گرفته است. پس از سه سال آزمایش، آنها گفتند که او در سلامت کامل به سر می‌برد و هیچ غذا، آب یا مواد زائد در دستگاه گوارش او وجود ندارد. این نشان می‌دهد که او حتی نیازی به ادرار و مدفوع نیز ندارد.

سلامت روانی او در دُبی و قطر نیز مورد بررسی پزشکان قرار گرفته که در این زمینه نیز مشکلی در او دیده نشده است.

این دختر معتقد است که وضعیت غیرمعمول او «کار خدا» است و نمی‌داند چرا شروع شده است. او معتقد است که دیگر هرگز غذا نخواهد خورد.

 

63063806_5y87.jpg

منبع: dailystar

 

  • سیدحمید مشتاقی نیا

مقتدر باشیم

سیدحمید مشتاقی نیا | جمعه, ۱۸ خرداد ۱۴۰۳، ۰۷:۳۲ ق.ظ

روانشناسی زرد چیست و آیا موثر است؟ - مجله سلامت روان دکتر بهشتیان

 

این مطلب را دیروز در یکی از کانالهای خبری خواندم:

خانواده‌هایی که با نسخهٔ روان‌شناس‌نماها از هم می‌پاشند

🔹امروزه فضای مجازی پر شده از تصاویر افرادی که خود را پزشک، روان‌شناس، مشاور خانواده و... جا می‌زنند و با دادن اطلاعات بی‌پایه و اساس به خورد زندگی‌ها، بنیان یک خانواده را خراب می‌کنند.

🔹رئیس سازمان نظام روان‌شناسی گفته خیلی از این مشاورنماها خودشان هم نمی‌دانند که با دادن اطلاعات زرد به کاربران چه بلایی بر سر آیندهٔ جوانان می‌آورند؛ چون آن‌ها حتی در خصوص عواقب اطلاعاتی که برای نجات زندگیِ شما می‌دهند، آگاهی ندارند.

🔗«اگر این کارها را برایت انجام می‌دهد، یعنی به تو علاقه‌مند است.» یک نمونه از توصیه‌های غلط و فراگیر این مشاورنماهاست.

 

یک نکته را لازم است اضافه کنم. از بعضی مدعیان دروغین آشنایی با علم روانشناسی که بگذریم، در روانشناسی، مبانی مختلفی وجود دارد. از این بابت هم باید در انتخاب و مراجعه به کارشناس دقت نمود. 

انفعال، تسلیم و پذیرش بی چون و چرای شرایط موجود در راستای اطفای غرایز و لذت جویی و راحت طلبی از جمله مبانی غلط عده ای است که انسان را فراتر از چارچوب حیوانی تصور نمی کنند. اومانیسم حقیقی از آن خداست. خداست که انسان محور است؛ اما سعادت و لذت را در محدوده تن و دنیا و عالم ماده خلاصه نمی کند. 

انسان مبتنی بر داشته های فطری از قبیل خرد و اراده و ایمان می تواند به افق هایی غیرقابل باور دست یافته و ...

به قول شاعر:

چرخ بر هم زنم ار غیر مرادم گردد

من نه آنم که زبونی کشم از چرخ فلک

مطالعه زندگی شخصیتهای موفق و بزرگ و تأثیرگذار در اصلاح سبک زندگی و خودباوری و شهامت و رفع سستی و ناامیدی بسیار مفید خواهد بود.

  • سیدحمید مشتاقی نیا

پدرانه

سیدحمید مشتاقی نیا | چهارشنبه, ۲ خرداد ۱۴۰۳، ۰۱:۵۵ ب.ظ

photo_2024-05-09_17-56-39_bmxl.jpg

 

دوم خرداد سالروز تولد پسرم سید علی است. دنیا زود می گذرد و بچه ها زود بزرگ می شوند. به احترام حادثه تلخ اخیر برایش جشن نگرفتیم. آرزو می کنم درخت عمرش همیشه پر برکت و تنومند و سبز باشد. شکر خدا تا اینجای کار از من پاک تر و سالم تر و با ایمانی محکم تر بوده است. امیدوارم او و نسل او همچنین برادرش صدرا و نسل او تا ابد در مسیر حق و ایمان و جهاد پایدار بمانند.

  • سیدحمید مشتاقی نیا

امام جمعه تراز انقلاب

سیدحمید مشتاقی نیا | دوشنبه, ۳۱ ارديبهشت ۱۴۰۳، ۰۵:۲۵ ب.ظ

عکسی که آیت الله آل هاشم وصیت کرده بود بعد از شهادت منتشر شود - خبرآنلاین

 

باور کنید یک نفر وقتی در کانال تلگرامی اش که هفتصد هشتصد نفر عضو هم نداشت نوشت چرا نرده های نمازجمعه شهر ما را بر نمی دارند توسط فامیل امام جمعه که مسئولیتی انتظامی داشت احضار شد و از او تعهد کتبی خواستند دیگر درباره نرده های نمازجمعه چیزی ننویسد! حالا آن شهر اصلا بزرگ و در اهمیت کلان شهرها نبود و نمازگزار چندانی نداشت.

باور کنید امام جمعه ای در شهری که شاید هفتاد درصد مردم کشور اسمش را هم نشنیده باشند رفت پشت تریبون مصلا و گفت آنهایی که از من انتقاد می کنند -از قضا منتقدانش بچه های بسیجی و انقلابی بودند- یک مشت آدم نفهم هستند! آنچه خودش لایقش بود را بیان کرد.

امام جمعه هایی هستند که مسئولان قضایی شهر و استانشان را تحت فشار می گذارند که دهان منتقدان را گل بگیرند.

باور کنید بعضی امام جمعه ها شهامت برگزاری نشست علمی و پرسش و پاسخ با جوانان و دانشجویان و اساتید و اهل نظر را ندارند. تعارف که نداریم دستشان خالی است.

بعضی ائمه جمعه به بهانه جذب بودجه برای مخارج دفتر و اجرای برنامه های فرهنگی و خیریه رفته اند زیر بلیت باندهای ثروت و قدرت و نمک گیر مفسدان اقتصادی شده و سر بزنگاه هم حق نمک را ادا می کنند.

سید محمد علی آل هاشم، مصداقی از حدیث ورثةالانبیاء بود، میراث دار و به جا مانده ای از فرهنگ و سیرت بنی هاشم. آیت الله مملکت در کلان شهر تبریز و نماینده ولی فقیه در یکی از بزرگترین و مهمترین استانهای کشور، خاکی و مردمی بود. بسیاری از قید و بندهای من درآوردی را شکست. نه فقط نرده های نماز جمعه که هر نوع مانعی در برقراری رابطه با ملت را از سر راه برداشت؛ در دسترس همه بود، شد طبیب دوّار؛ روحانیت حقیقی بدون مادّی پرستی و اشرافی گری و خودبرتر بینی را به تصویر کشاند. شد علمدار اسلام ناب و پرچمدار انقلاب حقیقی اسلام در شمال غرب ایران.

اهل علم و سواد و اندیشه بود. بی پروا با جوانها و صاحب نظران گعده بحث و مساله شناسی و تبادل نظر داشت. منتقدینش را هم تکریم میکرد. سر سفره های چرب و نرم از ما بهتران نرفت. سوار وسایل نقلیه عمومی می شد. با محاسن سفیدش گاه به سینما می رفت و در نقد فیلمها سخن می گفت.

می گویند دوست خوب کسی است که شما را به یاد خدا بیندازد. می گویند نگاه به چهره عالم عبادت است. می گویند عالم ربانی یعنی آنکه شما را نه به سوی خود که به سوی خدا بخواند. می گویند دعوت به حق نه با زبان که با رفتار و سلوک متقیانه باشد...

سید محمدعلی آل هاشم الگویی از یک امام جمعه تراز انقلاب شناخته می شود که حق سنگر مستحکم عبادی سیاسی مصلا را ادا کرد.

روحش شاد. آرزوی شهادت داشت. در پرتو امضای کریمانه خورشید خراسان به  سید محمدعلی قاضی طباطبایی و سید اسدالله مدنی پیوست و در بزم وصال شهدا از جام طهور ساقی کوثر سیراب گردید.

  • سیدحمید مشتاقی نیا