اشک آتش

از اسلام ناب آمریکایی بیزارم!از ادعای برتری هویج بر بسیج!از اسلام بی خطر بیزارم...از اسلام آسه برو آسه بیا...اسلام پاستوریزه...اسلام عبدالملک مروان...اسلام بنی امیه و بنی العباس...اسلام شیوخ منطقه!!...اسلام پر عافیت و بی عاقبت...
----------------------------------------------------------------------------------
باید گذشتن از دنیا به آسانی
باید مهیا شد از بهر قربانی
با چهره خونین سوی حسین رفتن
زیبا بود اینسان معراج انسانی

پیام های کوتاه
بایگانی
آخرین نظرات

۶۹ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «علم و ایمان» ثبت شده است

دانشگاه نباید لجنزار شود

سیدحمید مشتاقی نیا | سه شنبه, ۱۰ ارديبهشت ۱۴۰۴، ۱۲:۴۹ ب.ظ

پنجم اردیبهشت امسال دانشگاه علوم پزشکی بابل در سالن مزّین به نام شهید سرافراز سیدعلی اکبر شجاعیان جشنی دانشجویی برگزار شد. دلقکی بدنام و بی آبرو هم میهمان برنامه بود و به اجرای هجویاتی ننگین و سخیف پرداخت که در شأن خودش و خانواده خودش بود؛ آنهم درحضور بعضی مسئولان دانشگاه.

دانشگاه حراست ندارد؟ نهاد نمایندگی ندارد؟ بازرسی و... ندارد؟

البته بچه های بسیج به این رخداد زننده اعتراض کردند؛ اما سوال اینجاست حقوق بگیران نظام کجا هستند و در ازای آنچه از سفره انقلاب به دست می آورند قرار است چه تعهد و خاصیتی داشته باشند؟

یک روز در همین دانشگاه نگران و مخالف سخنرانی حسن عباسی بودند. روزی نگران و مخالف سخنرانی سید محمود نبویان. امروز کار به جایی رسیده که یکی می آید جلوی جمع و در حضور معاونت خوش غیرت دانشگاه، تعفن را تف می دهد و همانها ساکت و تماشاچی اند.

انتصاب رییس دانشگاه علوم پزشکی بابل از نظر صلاحیت و تخصص و تجربه و... حرف و حدیثهایی داشته است. پیام معروف او در شب یلدا که از موضع اپوزیسیون بود هم از خاطره‌ها فراموش نشده. بعضی منصوبان در دانشگاه نیز حواشی و پرونده‌هایی دارند که خیلی‌ها مطلعند. این واقعه تلخ حالا نشان داد احتمالاً بناست در سایه سکوت و مماشات بعضی دستگاه‌های نظارتی -که برای احراز صلاحیت نیروهای انقلابی و مومن گاه با کوچکترین اختلاف سلیقه‌ای سنگ‌اندازی می کردند- محیط دانشگاه از رویکردهای انقلابی و اسلامی فاصله گرفته و به حیاط خلوت عناصر حاشیه دار و حاشیه ساز و ارزش گریز تبدیل شود.

از جماعت سیاست باز و تاجر مسلک البته انتظاری جز این نیست؛ اما گله اصلی از بعضی دوستان مذهبی است که به صرف وصول اندک‌سهمی از گعده تاریک وفاق، به باورهای ظاهری خود پشت پا می‌زنند، جاده صاف کن و توجیه گر وضع موجود گردیده و چشم بر همه ناترازی‌ها و ضعف‌ها و پلشتی‌ها فرو می‌بندند.

آنچه امام و آقا و شهدا از دانشگاه می خواستند کجا و آنچه مدیران امروز رقم می زنند کجا؟

  • سیدحمید مشتاقی نیا

اندیشه مطهر و طهارت عمل

سیدحمید مشتاقی نیا | چهارشنبه, ۴ ارديبهشت ۱۴۰۴، ۱۲:۱۵ ب.ظ

خرید و قیمت تکامل اجتماعی انسان در تاریخ (صدرا) | ترب

 

کتاب "تکامل اجتماعی انسان در تاریخ" را دوباره خواندم و لذت بردم. یک جایی در اواخر کتاب، شهید مطهری وعده می دهد که بنا دارد در خصوص ویژگی های حکومت مهدوی و عصر ظهور کتاب مفصلی بنویسد به نام "جامعه ایده آل اسلامی". بعد ویراستار پرانتزی باز می کند و توضیح میدهد: استاد فرصت نگارش این کتاب را پیدا نکرد.

سالها پیش جایی صحبت داشتم. جمعی بودند از خانمها که سیر مطالعاتی آثار شهید مطهری را دنبال می کردند. آخر حرفهایم گفتم: کسی گمان نکند با خواندن کتابهای مطهری، اسلام شناس شده است. هدفم این بود هم جلوی غرور کاذب را بگیرم و هم تشویقشان کنم که از ادامه مطالعات دینی دست برندارند. چند نفری اعتراض کردند و از این سخنم رنجیدند. داعیه اسلام شناسی داشتند. پرسیدم: اگر مطهری زنده بود باز هم کتاب می نوشت یا نه؟ جوابشان مثبت بود. گفتم: پس نتوانست همه آنچه درباره اسلام می داند و حرفهایی که دارد را بزند.

البته اسلام شناس بودن که ادعای بزرگی است. آدم با سالها درس طلبگی هم شاید نتواند ادعا کند اسلام را آن طور که حقش است می شناسد. حرف من چیز دیگری است. درباره آثار مطهری و ویژگی های آن بارها مطالب پراکنده ای نوشته ام. آدم حظ می برد یک دانشمند تراز اول دینی اینطور با حوصله و دقیق و روان و خلاصه به بیان دیدگاههای اسلام و حل مسائل موجود جامعه و رفع شبهات و... می پردازد. واقعاً متفکر بودن ویژگی هر نویسنده و سخنران و دانشمندی نیست. چه بسیار عالمانی که صرفا حافظه قوی داشته و به مرحله اجتهاد نرسیده اند. چه بسیار مجتهدانی که قدرت تفکر بالا نداشته و توانایی حل مسائل روز و پاسخ به نیازهای فکری جامعه را پیدا نکرده اند. مطهری حرف که می زند انگار دارد دل بحث را می شکافد، گره ها را باز می کند، موضوع را از همه طرف بررسی می کند، نقاط پیچیده و مغلق را خرد و حقیر می سازد و عطش پرسش و دانایی را در ذهن مخاطب سیراب می نماید.

خدا نگذرد از قاتلان مرتضای مطهر. یک روز حیات بیشتر این شهید هم چشمه برکت و منبع رشد بیشتر جامعه می شد. آدمهای نادان گاه ضربه ای به جامعه و تاریخ می زنند که دیگر به راحتی قابل جبران نیست. قاتلان استاد هم خاستگاه حوزوی داشتند. بی خود نیست گفته اند اگر خیری ندارید مراقب باشید لااقل شرّی هم نرسانید. دهه پنجاه اوج مبارزات فکری و تهاجم عقیدتی مکاتب مادی بود که امثال مطهری و مفتح و ... تواستند با اتکا بر دانش و قدرت فکر و بالندگی اندیشه و توان مساله شناسی و بیان علمی، جامعه را از انحراف و غفلت نجات بدهند. فرقانی ها به اندازه یک خط و یک جمله هم باری بر فضائل جامعه و عرصه قلم و اندیشه و سخن نیفزودند و ثمری نداشتند که هیچ، بهترین و ناب ترین اندیشمندان راهگشا و پیش رو و حرکت آفرین و انسان ساز را در سایه جهل و حسد و عناد و حماقت خویش حذف نموده و تاریخ را از شمع وجود آنان محروم ساختند.

  • سیدحمید مشتاقی نیا

تبار ترور

سیدحمید مشتاقی نیا | يكشنبه, ۱ ارديبهشت ۱۴۰۴، ۰۵:۴۷ ب.ظ

تبار ترور by محمدصادق کوشکی | Goodreads

 

کتاب تبار ترور را خواندم نوشته آقای محمدصادق کوشکی که تا به اینجای کار باید آن را جامع ترین اثر انتشار یافته پیرامون شخصیت فکری و رفتاری منافقین دانست.

 از جمله برداشتهایی که میتوان از محتوای اثر به اشتراک گذاشت چند ویژگی قابل تأمل در رویکردهای اعتقادی و اخلاقی رهبران سازمان است:

1- اینکه آدم خودش را عقل کل و کمال یافته مطلق بداند خوب نیست. هیچ کس نباید خودش را از مصاف فکری با دیگران به خصوص اهل علم و بوته نقد قرار گرفتن دور نگاه دارد. هیچ کس جز معصومین انسان کامل و بی نیاز از دانستن بیشتر و محتاج به رشد و تعالی نیست.

2- هدف وسیله را توجیه نمیکند. هر چقدر هم هدف خود را مقدس بدانیم نمی شود با دروغ و جعل و تقلب و تجاوز و تعرض به مال و جان و منافع دیگران درصدد دستیابی به مقاصد خود باشیم.

3- مبارزه به خودی خود مقدس نیست. مبارزه ای مقدس است که در چارچوب اخلاق و شرافت و انسانیت و حفظ حقوق و شریعت باشد. بالاترین مبارزه هم البته جهاد با نفس و کنار زدن منیّتهاست.

4- مارک سازی و اتهام زنی و تخریب و بداخلاقی از ویژگیهای منافقین برای از میدان به در کردن رقباست. به طور مثال بعد از شکست سازمان در انتخابات مجلس خبرگان قانون اساسی، از آنجا که سازمان خودش را مساوی با انقلاب می دانست رقیب را به ارتجاع متهم ساخته و تلاش کرد در رسانه های خود با تکرار واژه مرتجع اقدام به تخریب چهره انقلابی هایی کند که به نامزدهای سازمان رأی ندادند. شبیه رفتاری که بعضی ها با ابداع واژه سوپرانقلابی و تندرو و... برای تخریب رقبای ارزشی دارند.

5- ارتباط کنترل نشده با جنس مخالف حتی اگر در حوزه علمیه و مسجد باشد هم بالاخره آسیب زاست. اعضای سازمان با عادت به این رویه، عملا دیگر نمیتوانستند زیر چتر فقه اهل بیت که مخالف روابط آزاد بین زن و مرد نامحرم است فعالیت کنند. این مساله نقش بسزایی در تغییر رویکرد ایدئولوژیک سازمان داشت. عادت به گناه، مخدّری است که به مرور انگیزه حاکمیت آموزه های دین را سست و نابود می سازد.

6- برتری دادن تشکیلات بر شریعت و خدا نشانه نفاق است. اینکه بگوییم هر چه مافوق من گفت حتی اگر مخالف امر خدا و وجدان و انسانیت و اخلاق باشد لازم الاجراست علامت سقوط در ورطه نفاق است. طبق کلام امیرالمومنین علیه السلام، مأمور، معذور نیست.

7- استفاده ابزاری از دین برای توجیه مبارزه و دیگر رفتارهای نامعقول و منفعت طلبانه، منافی اخلاص و توحید و اسلامیت است. توقف در پوسته و سطح دین و عدم التفات نسبت به عمق و جوهره شرع یک آسیب جدی است. منافقین همواره داعیه ارادت به اهل بیت را داشته و دارند اما زلال ترین محبین اهل بیت را در خون سرخشان غلتانده اند.

8- آزاد اندیشی خوب است حتی نقد دین و تفکر و سوال پیرامون فلسفه وحی و.... اصلا روشنفکری به معنای منورالفکری هم اشکالی ندارد؛ اما تا کجا؟ لااقل وطن فروشی که باید خط قرمز باشد. شعار ضدامپریالیستی سر دادن و سر در آخور امپریالیسم فرو بردن که باید تلنگری برای نقد و تردید در صحت مسیر خود باشد. منافقین در حالی جمهوری اسلامی را همپیاله آمریکا می دانستند که خودشان جیره خور و سرباز سرسپرده آمریکا و اسرائیل بوده و هستند. حتی مارکسیستهای آمریکای جنوبی و اروپا و ... هم اذعان داشته اند که جمهوری اسلامی بالاترین مبارزه را با منافع امپریالیسم داشته و حامی مستضعفان مستکبر ستیز عالم بوده است.

9- فقدان قرائت انقلابی از دین در شئون زندگی، در دهه های سی و چهل یک نقص غیرقابل کتمان و زمینه ساز انحراف جوانان تشنه دین و عاشق مبارزه بوده است. به مرور با میدان داری حضرت امام و ورود متفکران مبارز اسلامی همچون شهید مطهری و هاشمی نژاد و مفتح و سیدعلی خامنه ای تا امروز با تئوری پردازی مبارزه دینی توسط حسن رحیم پور و محسن قنبریان و... عملا مارکسیسم دیگر جایگاه علمی و عملی در بین جوانان مبارز مسلمان نخواهد داشت به شرط آنکه در ابلاغ این برداشتها و اصول کوتاهی نورزیم.

10- مواظب باشیم خیلی مواقع مستعد تشبّه به منافقین هستیم. یادمان باشد مبارزه یک وسیله است برای تقرّب به خدا. نه اینکه خدا وسیله ای باشد برای پیشبرد مبارزه.

11- بسیاری از عملیاتهای تروریستی منافقین در دهه شصت مثل ترور شهدای مظلوم محراب، جنبه انتحاری داشت. هوادار عضو سازمان به این یقین و باور رسیده بود که کار درستی انجام می دهد و با قتل یک روحانی یا چهره مرتبط با نظام به جامعه خدمت می کند. علت؟ کانالیزه بودن اخبار دریافتی و سیطره فکری و تبلیغی سازمان و به تعبیر معروف، شستشوی مغزی.

امروز این کانالیزه بودن اخبار و سیطره فکری و تبلیغی دشمن به برکت فضای رهای مجازی بسیار گسترده شده و به جای اعضا و سمپاتهای یک سازمان، طیف وسیعی از افراد جامعه را تحت شمول قرار داده است. بعضی اقدامات تروریستی غیرسازمان یافته و خودجوش در سالهای اخیر نتیجه نفوذ رسانه های دشمن در فکر و باور طبقاتی از مردم و البته بی عملی و بی تفاوتی و خونسردی و بلاتکلیفی مسئولان فرهنگی جامعه است که میتواند هر فرد زودباور فاقد اندیشه ای را به یک سرباز غیر رسمی سازمانهای تروریستی بدل سازد.

12- امام یک چیزی می دانست که هیچ گاه منافقین را تأیید نکرد. در حالی که تقریبا اغلب سران انقلاب در برهه ای ولو به شکل محدود موید سازمان بودند امام همواره از تأیید آنان اجتناب می ورزید. امام هیچ گاه معتقد به عملیات نظامی و مسلحانه برای براندازی سلطنت نبود. امام را باید مبدع جنگ نرم دانست که با سلاح کتاب و نوار و کاغذ و منبر به مصاف با حاکمیت طاغوت رفت و رشد فکری و بیداری ملت را متضمن پیروزی انقلاب بزرگ فرهنگی خویش می دانست. رفتارهای خشنونت آمیز منافقین همواره باعث تنفر عموم بود تا جاییکه تقریبا همه گروههای سیاسی حتی در اپوزیسیون از منافقین برائت جسته اند. منافقین هم که هیچگاه توفیقی در به دست آوردن پایگاه مردمی نداشتند از قبل از انقلاب به رغم آگاهی از اینکه مورد تأیید امام نیستند تا سالهای نخست پیروزی انقلاب اسلامی، منافقانه دم از همراهی و حمایت از امام می زدند تا بلکه وجهه ای برای خود در نزد مردم به دست آورند.

13- منافقین در رسانه های خود انواع جنایتها و ترورها را گردن گرفته اند از ترور شهدای بزرگوار محراب و انفجار دادستانی تا ترور شهروندان عادی حامی نظام اعم از معلم پرورشی یا کاسب و راننده و ... و بارها به شرح این حماسه های پوشالی پرداخته اند اما هیچگاه مسئولیت دو انفجار بزرگ در سال شصت که به شهادت عزیزانی چون بهشتی و رجایی و باهنر و .... منجر گردید را برعهده نگرفته اند. این مساله با تحلیلهای متفاوتی همراه بوده است. عده ای ترس از مسئولیت اجتماعی و یا حقوقی این جنایات را دلیل این موضوع دانسته اند؛ عده ای نیز بر این باورند سازمان جاسوسی و جوخه ترور دیگری هم در کشور فعال بوده که تا به امروز در شهادت بزرگ مردانی چون کاظمی آشتیانی و فخری زاده و هنیه و ... نقش داشته است

  • سیدحمید مشتاقی نیا

مبارزه ناتمام

سیدحمید مشتاقی نیا | شنبه, ۲۴ فروردين ۱۴۰۴، ۱۰:۳۳ ق.ظ

خرید و قیمت خاطرات جواد منصوری از غرفه دنیای کتاب و آثار قدیمی سفال و انواع  برس آینه بادکنک

 

سال 44 رئیس دادگاهی که اعضای حزب ملل اسلامی را محاکمه می کرد شخصی بود به نام سرتیپ تاج الدینی. او بسیار متظاهر به اسلام بود، به طوری که روزی نیم ساعت در دفتر کارش قرآن می خواند. روزی کسی به او گفت: این سمت و این احکام خلاف شرع است. در جواب گفت: آراء من هیچ تأثیری ندارد زیرا که همه درخواست تجدیدنظر می کنند. این در حالی بود که وقتی وی رئیس دادگاه تجدیدنظر شد گفت: چون محکومین درخواست فرجامخواهی می دهند، رأی دادگاه هیچ اثری ندارد؛ زیرا شاه و دربار رأی نهایی را می دهند! صفحه 50

... در پنجم دی ماه 57 برای دیدار از شهر، دانشگاه تهران و بهشت زهرا از منزل خارج شدم. ابتدا به دانشگاه تهران –جایی که در گذشته شاهد چه فضاحتهای سیاسی، فرهنگی و اخلاقی بود- رفتم. در گذشته نام دانشگاه واقعاً یک دروغ، فریب و تحریف بزرگ بود. زیرا از رئیس دانشگاه تا غالب استادان و دانشجویان به چیزی که فکر نمی کردند، دانش، خدمت، تقوی و آزادگی بود. عده زیادی از دانشجویان مشغول بوالهوسی، ولنگاری، هرزگی و مدلهای آنچنانی بودند. دیگر از دختران آنچنانی، حرکتها و رفت و آمدهای مسأله دار و دخترها و پسرهای هرزه و فاسد به نام دانشجو خبری نبود... صفحه 259

کتاب خاطرات جواد منصوری در اواسط دهه هفتاد تدوین شد و اگر امروز قرار بود مورد تحقیق و مصاحبه و نگارش قرار بگیرد قطعا با توجه به تحولات چند دهه اخیر حاوی مطالبی ریزتر و توضیحاتی بیشتر می گردید. نظام هر جا که بر مبنای اصول انقلاب حرکت کرد خیلی به پیشرفت و توفیق و سربلندی رسید و هر جا از شعائر انقلاب غفلت ورزید دچار عقبگرد شد. در بین کتابهای تاریخ شفاهی انقلاب که تا کنون خوانده ام ویژگی این اثر را باید در توجه بیشتر به نحله های فکری مبارزین به خصوص حلقه های متفاوت جریان چپ و آبشخورها، نگرش ها و ضعف و قوتهای گروههای مبارز دانست. امیدوارم روزی شاهد تدوین و ارائه کتابی باشیم که حتی کوچکترین گروههای مدعی مبارزه با شاه و امپریالیسم و ... را مورد رصد و تحلیل جامع و معرفی قرار دهد. بسیاری از مردم تفاوت این گروهها و خط و مشی دقیق آنها و عملکرد خوب و بدشان را نمی شناسند.

هنوز هم بعضی ها به خصوص در محیطهای دانشجویی ادعا می کنند روحانیت انقلاب را از دست پیشتازان این عرصه ربود! منظورشان به مارکسیستها یا التقاطی هاست و هنوز پاسخ این سوال را نداده اند که چرا دستگیری هیچ رهبر و رئیس حزب و دسته ای نتوانست مانند دستگیری حضرت امام منجر به قیام مردم شود؟ چرا خود گروهها و نحله های ضد شاه حتی آنهایی که خدا را قبول ندارند این اواخر مجبور می شدند از باب تقیه و مصلحت برای آنکه جایگاهی بین توده ها پیدا کنند در تبلیغات خود از تصاویر حضرت امام و جملات و آرمانهای ایشان بهره بگیرند؟ قاطبه مردم ایران به دین علاقمندند و البته ترجیح می دهند دین را از طریق کارشناسان حقیقی و امین دین بشناسند. به همین میزان هم البته به شرق و غرب و احزاب و جبهه های حامی یا دست نشانده آنها بی اعتماد هستند.

شایان ذکر است مجلدات دیگری از خاطرات جواد منصوری نیز به انتشار رسیده که هنوز موفق به خواندنشان نشده ام. این اثر با همین عنوان یعنی خاطرات جواد منصوری توسط حوزه هنری سازمان تبلیغات در سال 76 به چاپ نخست رسید. از ویژگی های شخصیتی جواد منصوری، استقامت در مبارزه، علم و تفکر انقلابی مبتنی بر شریعت است که از وی چهره ای پرافتخار و سربلند و خوشنام ساخته است.

  • سیدحمید مشتاقی نیا

سفر سرخ

سیدحمید مشتاقی نیا | پنجشنبه, ۴ بهمن ۱۴۰۳، ۱۲:۰۳ ب.ظ

دانلود کتاب سفر سرخ

 

یک بچه دانشجوی هجده نوزده ساله یتیم در شهری جنوبی میتواند کاری کند که شعاع وجودش در سپهر تاریخ حماسه و معنویت کشورش جاودانه شود.

برخلاف بعضی ها که تصور میکنند آدمها حتماً باید وصل به جایی باشند، اهل شهرهای بالا باشند، مشهور و ذی نفوذ و پولدار و... باشند که به جایی رسیده و تأثیرگذار شوند سید حسین علم الهدی نوجوانی خود را با درد یتیمی در شرجی طاقت سوز اهواز گذراند. راهپیمایی بزرگ و تاریخی بچه دبیرستانیهای اهواز به رهبری سیدحسین، علامت ظهور شخصیتی خوش آتیه و آینده ساز در پهنه روزگار بود. از کلاسهای فرهنگی تا فعالیتهای رزمی، او و دوستانش در سازمان مخفی موحدین، اهواز و کل خوزستان را در صحنه مبارزه با رژیم ستمشاهی پیشتاز ساختند. قطع صدور نفت جنوب، مجازات انقلابی عناصر بیگانه غارتگر نفت، تأدیب ریاست شهربانی کرمان که دستش در خون مردم این شهر آلوده بود، برخورد انقلابی در تهران با نماینده مجلس روحانی نمایی که برای امام شاخ و شانه می کشید، انسجام مبارزاتی حزب الله در دانشگاه فردوسی مشهد، مواجهه با مارکسیستها و عناصر وابسته به رژیم، استمرار بیدارگری و محرومیت زدایی پس از پیروزی انقلاب، اجرای برنامه تفسیری و فرهنگی در صدا و سیمای خوزستان، برخورد با فتنه خلق عرب، پیگیری عالمانه و انقلابی برای احیا و تثبیت اصل ولایت فقیه در قانون اساسی، افشای ماهیت عناصر ملی گرای حاکم در استان، تقابل با تجاوز ارتش بعث، بسیج عشایر برای دیدار با امام و شکست تبلیغاتی دشمن، خلق حماسه ماندگار هویزه و شهادت در سن 22 سالگی... مگر میتوان فهرستی از فعالیتهای تأثیرگذار و جریان ساز این دانشجوی شهید جوان را تهیه نمود؟ سید حسین علم الهدی، علم هدایت جوانان مومن انقلاب در عرصه جهاد فکری و فرهنگی و مبارزاتی است. رحمت الله علیه. سید حسین نهج البلاغه را فقط نخواند که حفظ کند؛ به آن عمل کرد.

کتاب "سفر سرخ" به قلم نصرت الله محموزاده را خواندم و لذت بردم و به همه توصیه میکنم این اثر فاخر و جذاب را حتماً بخوانند. این اثر از آن دست کارهایی است که باید در تاریخ بماند و رائحه ای از فجر انقلاب اسلامی و دفاع مقدس را در افق نگاه نسلهای آینده به میراث بگذارد. زندگی پرماجرای سیدحسین علم الهدی کاملاً قابلیت ساخت فیلم های سینمایی و سریال تلویزیونی پر کشش و اثرگذار را دارد.

راستش یک چیزی در این کتاب حسرت مرا بسیار برانگیخت. شخصیتی در دل زندگی سیدحسین وجود دارد اهل خوزستان به نام شیخ هادی کرمی که رهبری جریان موحدین را برعهده داشته. او بعد از سال 60 ساکن شهر قم شد و در سال 85 درگذشت. حیف شد من از سال هشتاد ساکن قم شدم ولی شناختی از او نداشتم که دنبالش رفته و توفیق آشنایی و ملاقاتش را بیابم. اگر کسی میداند قبر این طلبه مبارز و گمنام کجا قرار داد ممنون میشوم به من اطلاع بدهد.

خدا پدر کسی که این کتاب را به من هدیه داد هم بیامرزد.

  • سیدحمید مشتاقی نیا

معلم باید عاشق باشد

سیدحمید مشتاقی نیا | دوشنبه, ۲۶ آذر ۱۴۰۳، ۰۷:۲۶ ق.ظ

۱۳ عادت کسانی که دلسوز خودشان هستند - چطور

 

دیروز در کانالی مجازی خواندم معلمی نوشته بود چرا حالا که به خاطر آلودگی هوا کارمندهای ادارات تعطیل هستند ما معلمها باید از طریق مجازی به تدریس شاگردان خود مشغول باشیم؟ مگر پول ما حرام است که میخواهند با کار اضافه پاکش کنند؟! متلک هم انداخت. یعنی از ته دل راضی نیست که دارد مجازی به شاگردانش درس می دهد. حقوقش را می گیرد اما حسودی اش می شود چرا بقیه کارمندها تعطیل هستند. خب مأموران انتظامی هم سر کارشان می روند، رفتگرها هم تعطیل نیستند، پرستارها و کادر درمان هم سر پا ایستاده اند و... معلم ها که لااقل در خانه کنار زن و فرزندشان هستند. اصلاً دو سه ماه تابستان معلمها تعطیلند اما حقوق میگیرند چطور؟ بقیه کارمندها بیایند اعتراض بکنند؟ کسی که شغلی را انتخاب میکند جوانب مسأله را هم می سنجد.

معلمها انسانهای شریف، زحمت کش و دلسوزی هستند اما به نظرم با توجه به حساسیت تربیتی و آموزشی شغلشان که مستقیما روی آینده مملکت اثر گذار است اگر به این کار عشق نمی ورزند بهتر است مراقب باشند در حق جامعه اجحاف نشود.

  • سیدحمید مشتاقی نیا

خالو قربان ها

سیدحمید مشتاقی نیا | چهارشنبه, ۱۴ آذر ۱۴۰۳، ۱۰:۰۰ ق.ظ

همه چیز درباره ریشه ضرب المثل دوستی خاله خرسه

 

دوستی دیشب تماس گرفت. از میزان ارادت من به میرزا اطلاع داشت و این که هر سال در روز شهادتش انواع مطالب و کلیپها را با محوریت شخصیت میرزا کوچک خان به نشانی مجازی دوستان سر ریز میکنم. گله داشت از اینکه چرا میرزا به آدم مشکوک و بدسابقه ای چون خالو قربان با آن عملکردی که در کرمانشاه و وابستگی به اجانب داشت اعتماد کرد؟ آخرش همین خالو قربان به او لطمه زد و نیز یکی از کسمایی ها که نگران اموالش بود و نیز آن آلمانی تبعه روسی که مشکوک بود و در مقام مشورت به حریم فکری میرزا نزدیک شد. گفت بنویس ما از وفاق لطمه میخوریم. البته وفاق بد نیست اما باید معیاری داشته باشد...

حرفش مرا به فکر فرو برد. راستش را بخواهید این طرفی ها هم باید مواظب شعار جذب حداکثری باشند. جذب حداکثری منجر به نفوذ جریان نفاق نشود. کلا باید حواسمان باشد ضمن اینکه بدبینی و دفع نداشته باشیم نسبت به عناصر مشکوک احتیاط به خرج داده و لااقل آنها را پیشنماز خود قرار ندهیم! جایگاه طرف مشخص باشد و از حدی فراتر نرود. دوست من نسبت به اعتماد نسبت به مصدق هم حرفهایی داشت. نقشی که او در سرکوب دلیران تنگستان داشت نگران کننده است...

بگذارید جوری دیگری به این بحث بپردازم. یادم است یکبار از استاد بزرگوارمان آیت الله محمدی که در صحبتهایش چه عمومی و چه خصوصی و مستقیم هشدار میداد مراقب حرمت علما باشیم پرسیدم حفظ حرمت علما واجب، توهین ممنوع، اما سوال چطور؟ گاهی در مطالعات تاریخی با ابهامات و نقدهایی مواجه میشویم که نمیتوان ساده از کنار آن گذشت. مثالش را هم خوب یادم هست درباره آیت الله بروجردی زدم و نیز حاج علی اصغر کرباسچیان. استاد ما البته از هر دو شخصیت تعریفهایی کرد و ضمن توصیه به رعایت تقوا و مطالعه و تحقیق بیشتر، اصل نقد و سوال در روند مسائل تاریخ را جائز شمرد.

بعدها بیشتر مطالعه کردم. یک حرفی هست که به آن رسیدم. آیت الله بروجردی خیلی به اسلام خدمت کرد. خدماتش کم نظیر است. حالا در مساله شهید نواب البته نقدهایی وجود دارد. مرحوم آیت الله کاشانی خیلی به ایران و اسلام خدمت کرد. به قول امام باید کار شاه را یکسره میکرد که نکرد. شاید از همین بابت امام به شخصیت شهید مدرس که مستقیم با رضاشاه درگیر میشد علاقه و ارادت بیشتری نشان داده است. شیخ علی اصغر کرباسچیان خیلی مخلص و زحمت کش بود و دغدغه دین و تربیت را داشت ولی اهل مبارزه نبود. مرحوم آخوند خراسانی شخصیت کم نظیری است. به ایشان در عملکرد و روابطش نسبت به شیخ فضل الله نقدهایی هست. یکبار زندگی او را خواندم. آنقدر به دین خدمت کرده که قابل وصف نیست. خیلی از علما آنگونه که باید پشت سر امام نایستادند و اغلب توصیه میکردند که امام اینقدر نگوید شاه باید برود!

حقیقت ماجرا این است هیچ آدمی مصون از خطا نیست. نباید نسبت به هیچکس تعصب بی جا داشت. آن چه معیار قضاوت درباره زندگی و عملکرد اشخاص است غلبه رفتار و منش و گرایش اوست. اینکه کفه ترازوی خوبی هایش آنقدر بزرگ و سنگین باشد که ضعفهایش را کم مقدار نشان دهد. همین خیلی با ارزش است. خیلی از شهدا هم اشتباهاتی داشتند. خدا به غلبه رفتار و باطنشان رجوع کرد و آنها را گلچین نمود.

نقد جائز است لااقل از باب کسب تجربه و عبرت و البته به سفارس استاد بزرگوارمان باید توأم با تقوا باشد. بزرگان هم بیشتر باید مراقب دفتر و دور و بری هایشان باشند.

  • سیدحمید مشتاقی نیا

برادر حامد

سیدحمید مشتاقی نیا | دوشنبه, ۱۲ آذر ۱۴۰۳، ۰۵:۳۱ ب.ظ

برادر-حامد:-سرگذشت-و-خاطرات-شهید-حامد-جرفی | کرخه-نور | خانه کتاب و ادبیات  ایران

 

حامد جرفی میتواند الگوی یک بسیجی باشد الگوی یک دانشجو، الگوی یک طلبه، الگوی یک معلم، الگوی یک مدیر.

ولی خدایی اش خیلی گمنام است. کسی که میشود درباره اش فیلم سینمایی و سریال هایی دیدنی ساخت. نمی دانم شاید به خاطر شهرتی که سیدحسین علم الهدی به دست آورد این شهید و حماسه سازان هویزه کمتر مورد توجه قرار گرفتند کما اینکه شهرت سید محمدعلی جهان آرا زودتر شکل گرفت و بعدها اسم شهیدان قنوتی و بهروز مرادی و عبدالرضا موسوی و بهنام محمدی سر زبانها افتاد.

اما به طور کل باید پذیرفت برای معرفی شهدا و حماسه های دفاع مقدس خیلی کم کاری و کم لطفی صورت گرفته است.

چند سال پیش در فضای مجازی با شخصیت عجیب و سازنده حامد جرفی، بخشدار بسیجی هویزه آشنا شدم. فوق لیسانس زبان خارجه داشت، نهج البلاغه پژوه بود، بعضی کارمندان خارجی و نیز استاد غربی خود یعنی دکتر جان کوپر را مسلمان ساخت و... درباره او مطلبی نوشتم که بارها در فضای مجازی منتشر شد و میتوانید در لینک زیر بخوانید:

https://ashkeatash.blog.ir/tag/%D8%B4%D9%87%DB%8C%D8%AF%20%D8%AD%D8%A7%D9%85%D8%AF%20%D8%AC%D8%B1%D9%81%DB%8C

از وقتی با شخصیت و خاطرات کم نظیر و تحول آفرین این شهید عزیز آشنا شدم در سفرهای راهیان نور در مقتل شهدای هویزه درباره او هم صحبت کرده ام. برای مخاطبان بسیار جالب بود و از شنیدنش لذت می بردند. متأسفانه درباره حماسه مدافعان هویزه شناخت بسیار اندکی حتی در بین راویان دفاع مقدس وجود دارد.

کتابی هم در خصوص خاطرات این شهید با عنوان "برادر حامد" توسط بچه های خوزستان و به قلم سرکار خانم اعظم محمدپور منتشر شده که واقعا خواندنی است. قلم ساده و روان و بی آلایش نویسنده بسیار تحسین برانگیز است. به ایشان تبریک میگویم. چقدر دلم میخواهد خانواده او به خصوص کریم و احمد را ببینم. چقدر دلم میخواهد سر مزار حامد و نیز مادر بزرگوارش رفته و روحی تازه کنم. این کتاب را از یکی از دوستان هدیه گرفتم. وقتی خواندم کتاب را بوسیدم و در آغوش فشردم. توصیه میکنم حتما بخوانید و لذت ببرید.

راستی کاش درباره جان کوپر از شخصیتهای مطرح زندگی حامد هم کار مستقلی تولید می شد.

  • سیدحمید مشتاقی نیا

مهر پدری

سیدحمید مشتاقی نیا | يكشنبه, ۱۱ آذر ۱۴۰۳، ۰۶:۱۴ ب.ظ

photo_2024-11-29_08-49-35_pez0.jpg

 

نه آذر تولد آقا صدرا بود. آرزوی پدر و مادرها دیدن خوشبختی فرزندانشان است. این خوشبختی البته هم در قلمرو امور مادی تعبیر میشود هم معنوی. امیدوارم در دنیا و آخرت سربلند باشد، مادی و معنوی سرافکنده و خجالت زده نشود. ایمان، ستون زندگی انسان موحد است. ستون زندگی اش مستحکم و جاودان بماند. هر که خدا را داشته باشد همه چیز خواهد داشت. 

  • سیدحمید مشتاقی نیا

قصاص قبل از جنایت

سیدحمید مشتاقی نیا | شنبه, ۱۰ آذر ۱۴۰۳، ۰۸:۱۹ ق.ظ

بدبینی و پیامدهای آن

 

زندگینامه شهید صدر را میخواندم کودک که بود زیاد سوال می پرسید. معلم عقایدش به برادر بزرگتر او گفت این پسر آخرش ملحد میشود! صدر البته یکی از نوابغ روزگار است که آثار فلسفی و اقتصادی و ... او محل بحث و تعلیم و تدریس محافل حوزوی و دانشگاهی است. جریان سیاسی تربیت شده وی نیز امروز در مدیریت کشور عراق زمینه ساز کمک به جبهه مقاومت و نبرد با صهیونیسم است. 

اوایل طلبگی لااقل درباره سه نفر شاهد ماجرایی مشابه بود. درباره هر یک از آنها گفته می شد به درد حوزه نمی خورند، به جایی نخواهند رسید، باید بروند چوپانی و... نمیدانم شاید روزی اسم بردم و نوشتم هر یک از این افراد مجموعه ای را امروز رهبری نموده و شعاعی از جامعه را تحت تأثیر فعالیت فرهنگی و معنوی خود قرار داده اند.

درباره آینده افراد مبتنی بر حدس و طالع بینی و تحلیل، قضاوت نکنیم. چه بسیار آدم های خوبی که بعدها به جرگه بدهای روزگار پیوستند و چه بسیار آدمهای بدی که متحول شده و در شمار خوبان روزگار درآمدند. چه بسیار انسانهای موفقی که در آینده شکست خورده و به جایی نرسیدند و چه فراوانند کسانی که ضعیف و شکست خورده و عقب افتاده بودند و با جهشی به سمت توفیق و سربلندی حرکت نمودند.

  • سیدحمید مشتاقی نیا

مکافات و جنایت!

سیدحمید مشتاقی نیا | پنجشنبه, ۲۴ آبان ۱۴۰۳، ۰۹:۲۸ ق.ظ

خودکشی یک وکیل پس از قتل همسر و پسرش در ولنجک تهران؛ دختر ۱۴ساله به خانه  همسایه فرار کرد | سایت انتخاب

 

وکلا هم البته مثل هر صنفی آدمهای خوب یا بدی دارند. بعضی وکلا انسانهای حلال خور و دلسوزی هستند که برای احقاق حق تلاش می کنند. بعضی هایشان قالتاق و باج گیر و قانون شکن بوده و شر خر تحصیل کرده به حساب می آیند. از این حرفها که بگذریم در هفته اخیر دو خبر درباره آدم کشی وکلا در رسانه ها منتشر شد. یکی اش وکیلی بود که با همسر خبرنگار خود اختلاف هایی داشت. او را با چاقو و دمبل به قتل رساند. خواست خودش را هم بکشد که پشیمان شد و با پلیس تماس گرفت. یکی دیگر وکیلی بود که بدهی بالا آورد و با مشورت و رضایت همسرش او، یک فرزند و خودش را با سلاح گرم به قتل رساند. فرزند دیگرش البته مخالف این خودکشی خانوادگی بود که جان سالم به در برد. خدا عاقبت همه را ختم به خیر کند. علم، مصونیت آور نیست. دانش به تنهایی چراغ راه نیست. روشنفکری و سواد و مدنیت، منهای اراده، منهای خدا جز به بن بست ختم نمی شود. درست است که جنایت، مکافاتی به دنبال دارد؛ اما در واقع این بی فکری و خلأ فرهنگی و ضعف اعتقادی، خودش مکافاتی بزرگ است که کار را به جنایت می کشاند.

  • سیدحمید مشتاقی نیا

یک کتاب خوب برای علاقمندان به فرهنگ و آموزش

سیدحمید مشتاقی نیا | چهارشنبه, ۹ آبان ۱۴۰۳، ۰۷:۵۸ ق.ظ

photo_2024-10-30_07-45-21_ysid.jpg

 

آ سید محمد نوروزیان امیری، یوسفعلی میرشکاک بچه های حزب اللهی و جبهه فعالان فرهنگی انقلاب در مازندران است. دانشمندی جوان صاحب قلم و اندیشه و علم و هنر و خوش ذوق و ایده پرداز و ادیب و دغدغه مند که مصاحبت با او از شیرین ترین و پرباربرترین لحظات زندگی دوستان به شمار می آید. 

این استاد موفق دانشگاه و عضو برجسته هیات علمی در مباحث تربیتی صاحب مکتب و نگاهی نو و مستقل و سازنده است که دامنه سخنرانی ها و کرسی های نظریه پردازی اش را در گستره دانشگاهها و محافل علمی و فرهنگی کشور بسط داده است.

به تازگی کتابی از او با عنوان "مقدمه ای بر مدیریت آموزشی حکمت بنیان" منتشر شده که خواندن آن برای همه علاقمندان حوزه تعلیم و تربیت مفید خواهد بود.

این اثر به بررسی عمیق حکمت و کاربست آن در مدیریت آموزشی پرداخته و فرصتی برای درک بهتر چالش‌ها و فرصت‌های موجود در سیستم‌های آموزشی ایجاد میکند.
این کتاب به فعالان حوزه تعلیم و تربیت کمک می‌کند تا با دیدگاه‌های نوین و راهکارهای مؤثر به بهبود کیفیت آموزش و پرورش بپردازند.

برای تهیه کتاب به صورت الکترونیک یا چاپی به این دو روش اقدام کنید:

مراجعه به لینک  https://taaghche.com/book/214742

و یا تماس با انتشارات آکادمی علوم


09111418072

  • سیدحمید مشتاقی نیا

شهادت این پزشک را ندیدید؟!

سیدحمید مشتاقی نیا | پنجشنبه, ۳ آبان ۱۴۰۳، ۱۰:۱۴ ق.ظ

شهادت پزشک ایرانی در لبنان بدست صهیونیست ها - تابناک | TABNAK

 

عزیزان علوم پزشکی و بهداشت و درمان که بابت فوت پزشکی که در استان فارس بر اثر مصرف مشروبات الکی تقلبی جان داده بود پیام تسلیت می دادند و یا از خودکشی فلان پزشکی که توقعات مادی اش برآورده نشده بود تأسف خورده و کیلومترها تحلیل و نقد ارائه می کردند نمیخواهند برای شهادت پزشک شجاع و قهرمان قمی (دکتر علی حیدری) که داخل آمبولانس در حال خدمت رسانی به مجروحان لبنانی توسط رژیم سفاک غاصب فلسطین ترور شد واکنشی نشان بدهند؟!

  • سیدحمید مشتاقی نیا

سیمای فرزانگان

سیدحمید مشتاقی نیا | يكشنبه, ۲۹ مهر ۱۴۰۳، ۰۶:۳۰ ب.ظ

کتاب سیمای فرزانگان | بهشت قلم

 

کتاب سیمای فرزانگان یکی از پر فروش ترین کتابهای حوزوی است. تا اینجای کار میدانم بیست و چند بار تجدید چاپ شده. نویسنده آن حجت الاسلام رضا مختاری در جوانی به تألیف اثر پرداخته و در چاپهای بعدی ویرایشی مختصر بر آن انجام داده است. این کتاب البته مخصوص طلاب نیست و اقشار مختلف جامعه که به مسائل معنوی و خودسازی و حکایتهای آموزنده از زندگی علمای دین علاقمندند نیز به مطالعه آن پرداخته اند.

یک جاهایی با این کتاب به دوران شیرین حجره نشینی، شبهای خوش انس و خلوت با خدا و همجواری با بهترین بندگان او سفر کردم. یک جاهایی داغ حسرت و افسوس بابت جدایی از مسیری که پر نور آغاز شده بود را حس نمودم، یک جاهایی هم با یادآوری خاطرت تلخ مواجهه با بعضی مدعیان ظاهرنما سوختم و بد خلق شدم. از ویژگیهای مثبت کتاب علاوه بر دقت شدید مولف در استناد روایات و نقل قولها، سیر مطالب آن است که با خودسازی و اصلاح نفس آغاز گردیده و با ظلم ستیزی و غیرت و مجاهدت به پایان می رسد. عالم حقیقی نمیتواند مجاهد نباشد؛ علم، مسئولیت آور است. سیمای فرزانگان از آن دست کتابهایی است که خواندنش را میتوان به همه توصیه نمود و اهدای آن به دوستان را از نفیس ترین تحفه ها و سوغات ها برشمرد.

  • سیدحمید مشتاقی نیا

دشمنی به نام خودروساز

سیدحمید مشتاقی نیا | يكشنبه, ۱۵ مهر ۱۴۰۳، ۰۷:۱۹ ب.ظ

سردار رادان: برخی از خودروهای ایرانی "ارابه مرگ" هستند

 

سردار رادان چندمین مسئول در سطوح عالی حاکمیت است که از بعضی خودروهای تولید داخل با عنوان ارابه مرگ یاد می کند. او در ادامه افزود: "به خودروسازان پیشنهاد میدهم خودشان و خانواده هایشان از پایین ترین مدل خودرویی که تولید کرده به مدت زیادی استفاده کنند تا مشخص شود ضریب اعتماد آنها به وسیله ای که تولید کرده اند، چقدر است؟!"

وی همچنین اعلام کرد شصت درصد مرگ و میر تصادفات بخاطر ناایمن بودن خودروهاست. یعنی اگر در تمام این سالها دولتی پیدا می شد که زورش به خودروسازها بچربد در هر سال حدود ده هزار نفر از مرگ نجات پیدا میکردند. بماند آمار مصدومان و نیز مرگ و میر و عوارض ناشی از آلودگی هوا که متأثر از وضعیت همین خودروهای غیر استاندارد است.

یکبار مسئولی در پلیس راهور به کنایه گفت اگر کارخانه های خودروسازی غیراستاندارد داخل تعطیل شده و در عوض خودروهای استاندارد وارد شود با صرفه جویی هایی که در هزینه بیمه و آلودگی و مصرف بنزین و مرگ و میر صورت میگیرد میتوان همه کارگرهای بیکار شده این کارخانه ها را حقوق داد!

بی پرده و صریح باید اذعان داشت بی توجهی خودروسازهای داخلی به جان و سلامت مردم در حد یک جنگ نظامی روی دست ملت تلفات و خسارت گذاشته و همپای دشمنان به کشور آسیب زده است. آیا عمر ما کفاف میدهد روزی شاهد عزم مسئولان نهادهای نظارتی و تصمیم ساز برای برخورد و کنترل وضعیت خسارت بار خودروسازی کشور باشیم؟ ایران عزیزی که در بسیاری از صنایع و علوم در جهان پیشتاز و سربلند است بر اثر سوءمدیریت و منفعت طلبی خودروسازها نباید دچار سرافکندگی و تحقیر شود. 

  • سیدحمید مشتاقی نیا

این روز دوباره تکرار میشود؟

سیدحمید مشتاقی نیا | چهارشنبه, ۲۱ شهریور ۱۴۰۳، ۰۵:۰۹ ب.ظ

کدام عالم شیعه پیشنماز مسجدالاقصی شد؟ نماز جمعه ای با اقتدای یکصدهزار نفری مسلمین به عالم شیعه. چه کسانی تلاش دارند فلسطین نه تنها محور وحدت مسلمین نبوده بلکه مساله اول کشورهای اسلامی تلقی نشود؟ 

خواندن این ماجرای تاریخی، زیبا و غرورانگیز است. امیدوارم روزی قدس آزاد شود و همه مسلمین چه شیعه و چه سنی بتوانند در آن به اقامه نماز بپردازند. روزی برسد دیگر هیچ کودک فلسطینی زیر پنجه خفاشان صهیون دست و پا نزند.

این مطلب را بخوانید:

عکس با کیفیت تمبر پستی شیخ محمد حسین کاشف الغطا - گرافیک با طعم تربچه

 

علامه محمد حسین کاشف الغطاء در سال 1350ه.ق برای شرکت در کنفرانس سراسری اسلامی که در قدس برگزار می‌شد، با دعوت مجلس اعلای اسلامی فلسطین، حاضر شد و در شب اول کنفرانس نماز جماعت باشکوهی با تدبیر مفتی قدس و به امامت کاشف الغطاء برگزار شد که به نوعی نقشه دشمنان اسلام را نقش بر آب کرد.

روز اول کنفرانس

برای نماز مغرب به مسجدالاقصی رفتیم. جمعیت در آن مسجد مبارک موج می زد. پس از اذان، صف ها بسته شد. مسجد دیگر جا نداشت و صفوف به صحن و فضای باز کشیده شد. جناب مفتی امین‌الحسینی(مفتی قدس) که خدایش نگهدار باد، دست مرا گرفت و به صف اول نزدیک محراب برد. پس از فریضه ی مغرب و نماز نافله، قاریان در بالادست مسجد، یک حزب از قرآن کریم را تلاوت کردند. سکوت حکمفرما بود و حتی صدای پچ پچ شنیده نمی شد. پس از خوانده شدن قرآن، جمعیت در همان صفوف خود ماندند و حدود سه ربع ساعت به ذکر و تسبیح یا گفت و گوی آهسته با هم پرداختند.

آن رویداد اسلامی (نماز جماعت مذاهب)

مؤذنان، بانگ نماز عشاء را سر دادند. در آن جرگه، عالمان بزرگی از دیگر کشورها و نیز رجال تمام بلاد اسلامی حضور داشتند؛ کسانی چون التفتازانی، النجار، رشید رضا صاحب مجله‌ی المنار، شیخ نعمان الأعظمی و حتی امثال علامه سید حبیب العبیدی مفتی موصل، سید محمد زبارة وزیر و رییس قصر پادشاهی و نماینده‌ی امام یحیى(امام یمن)، محمدعلی پاشا علوبة ، همچنین علامه أحمد رضا و علامه سلیمان ظاهر و دیگر بزرگانی همطراز آنان و رجال برجسته ی اسلام که برشمردنشان از عهده‌ی این قلم بیرون است. نیز علمای فلسطین و رجال بزرگ صنعاء، یافا، عکا، جنین و جمعی از رجال سوریه.

در پی اذان عشاء که مهیای برخاستن برای نماز بودیم، جناب مفتی به اتفاق امام مسجدالاقصی با جمعی از علمای قدس آمدند و دست مرا گرفتند و گفتند بیا جلو که مسلمانان نماز عشاء را پشت سر تو بخوانند. تدبیر ما این است که همه به تو اقتدا کنند.

من قدری دودل شدم. دچار حیرت گردیدم و درنگی کردم، زیرا امری بی سابقه و ناگهانی بود. اما به هر حال جلو رفتم. منادیان در اطراف و بیرون مسجد بانگ برآوردند که امام جماعت، کاشف الغطاء است. من نماز را با تمام و آداب و سنن آن اقامه کردم. پس از نماز دیدم یک منبر بلند وسط مسجد گذاشته و رویش پرده ها و پارچه های پربها انداخته اند. جمعی از آقایان روحانیان و پیشاپیش آنان جناب مفتی که خدایش یاور باد، پیرامونم را گرفتند و دسته جمعی مرا از محراب تا کنار منبر بردند. بر منبر نشستم و میان آن جمعیت انبوه یک ساعت و نیم بی آمادگی قبلی سخن گفتم. در طلیعه‌ی کلام نیز این فرمایش خداوند جل شانه را به رسم براعت استهلال تلاوت کردم که:

بسم الله الرحمن الرحیم «سبحان الذی أسرى بعبده لیلا من المسجد الحرام إلى المسجد الأقصى الذی بارکنا حوله لنریه من ءایاتنا إنه هو السمیع البصیر» (الإسراء/1)

از سخن مفسران یاد کردم که گفته اند معنای برکت در اطراف مسجد الأقصى، کثرت درختان، نهرهای جاری، پاکی هوا و این چیزهاست. افزودم که اما امشب معنای دیگری برای برکت این مسجد پیدا شد، که همین اجتماع عظیم و آشنایی حاضران باهم است، اگرچه سرزمین هایشان از یکدیگر دور، فاصله‌ی شهرهایشان از هم بسیار و زبان هایشان گوناگون باشد؛ سپس فواید جلسه و مشاورت و تضارب آرا و دیگر جنبه های اجتماعی و اخلاقی را گفتم.

گروهی روزنامه نگار نیز، اطراف منبر سخنانم را می نوشتند؛ از جمله سید بزرگوار آقای منیف الحسینی صاحب جریده الجامعة الاسلامیة.

یکی از آنان گفت از هر ده کلمه ات فقط یکی را توانستیم بنویسیم؛ بس که بیانت روان و کلماتت پیاپی و سیل آسا بود.

منبرم طول کشید، زیرا نمی دانستم خطیبان دیگری نیز هستند که می خواهند پس از من سخن بگویند. مردی آمد و آهسته زیر گوشم گفت: استاد! آقایان دیگری هم در جمع نشسته و منتظرند که فرصت را به آنان بسپارید تا سخن بگویند، پس لطفا به همین مقدار بسنده کنید و به منبرتان پایان دهید. خواسته‌اش را پذیرفتم و موضوعی را که درباره اش سخن می گفتم جمع کردم و از منبر پایین آمدم. پس از من خطیبانی پیاپی به منبر رفتند؛ مانند العزام ، رشیدرضا، تفتازانی و دیگران.

حادثه‌ى العزام

در همین اثناء بود که آن ماجرای مشهور العزام رخ داد، اما جناب مفتی الحسینی که خدایش نگهدار باد، به لطف الهی توانست آن مشکل را مدبرانه حل کند، وگرنه می‌رفت تا کنفرانس در گهواره بمیرد و پیش از تولد جان دهد. دامی گسترده بودند، اما خداوند مسلمانان را از شر آن حفظ فرمود.

[حمید المطبعی در کتاب خود موسوعة المفکرین و الأدباء العراقیین، که شرح حال محمد بهجت الأثری را می نویسد آورده که: «یهودیان و برخی پادشاهان در صدد بودند آن کنگره را به کلی برهم زنند و شایع کردند که کنگره دچار اختلاف نظر و چنددستگی شده است. مراسم افتتاحیه در شب ۲۷ رجب سال ۱۳۵۰ه.ق نا آرام و پر سروصدا شد. اما مفتی الحسینی مدبرانه آن فتنه را خاموش کرد. صهیونیست ها و استعمارگران در روزنامه های خود شایعه پراکنی کردند اما اعضای کنفرانس در نخستین روز جمعه ای که پس از آن فرا رسید، از دفتر رئیس کنفرانس خواستند تا در روزنامه های محلی و بین المللی اعلان گردد اعضای کنفرانس همگی می خواهند امام جمعه‌ی آن هفته‌ی مسجدالاقصی مجتهد نجفی شیخ محمد حسین آل کاشف الغطاء باشد. این خواسته انجام شد و بیش از یکصد هزار نفر مسلمان نماز جمعه را در مسجدالاقصی به امامت آقای کاشف الغطاء برگزار کردند.» (نک: موسوعة المفکرین و الأدباء العراقیین، المطبعی، حمید، بیروت، دار الراقدین، ۲۰۱۴م، ج ۴، ص ۱۰۲)]

بازتاب برگزاری کنفرانس در جهان و خبر آن در رادیو رویترز

وضع به همین منوال بود تا روز جمعه که اهالی دهات فلسطین و حومه در مسجدالأقصی جمع شدند. جمعیت به همان اندازه‌ی شب معراج(شب 27 رجب، افتتاحیه کنفرانس) بود[1]. اقتدای مسلمین به من، در آن شب نیز خیلی سروصدا کرده و در دیگر کشورها با اعجاب و خوشحالی همراه شده بود؛ به ویژه در پایتخت های اروپایی خیلی روی آن موضوع حرف زده بودند. رادیو رویترز همان شب گفته بود: یک حادثه‌ی شگفت آور جهان که از صدر اسلام تا کنون سابقه نداشته، این است که فرقه های مسلمین با تمام اختلافشان در مذهب و مشرب، به یک عالم شیعه اقتدا کرده اند.

[1] این همان نماز جمعه‌ی باشکوهی است که آیة الله کاشف الغطاء در قدس اقامه کرد و یکصد هزار نفر از پیروان مذاهب مختلف اسلام به وی اقتدا کردند.

منبع: کتاب بند بند سرگذشتم(خاطرات علامه کاشف الغطاء)، صص135-142

برگرفته از سایت اخوت

  • سیدحمید مشتاقی نیا

اسلام همیشه در تقابل با ظلم است

سیدحمید مشتاقی نیا | يكشنبه, ۴ شهریور ۱۴۰۳، ۰۶:۴۱ ق.ظ

photo_2024-08-24_18-01-03_ox6m.jpg

 

شایان مصلح پسر خوبی است اگر حرف بدی می زند از روی نفهمی اوست. او بارها در صفحات مجازی به اهل سنت توهین کرده است. فوتبالیست و شاعر اهل بیت است که جذب فرقه شیرازی شده. فرقه ای که بال دوم اسلام آمریکایی و مکمل تفکر داعش در دامن زدن به جنگ بین شیعه و سنی و ایجاد حاشیه امن برای صهیونیسم و آمریکاست.

او در جدیدترین پست مجازی خود حمایت از مردم فلسطین در راهپیمایی اربعین را به خاطر سنی بودن خلاف مکتب حسین علیه السلام و همراهی با شمر بر شمرده و توصیه کرده که در اربعین صرفا باید برای ظهور و فرج امام عصر عج دعا کرد!

عده ای درخواست برخورد قضایی با هتاکی ها و تحریفهای مکرر او را مطرح کرده اند. اگر قرار است شیعه لندنی در قم آزادانه دفتر و دستک داشته باشد برخورد با عمله های بیسواد و ابله آنها ضرورتی ندارد. اما خوب است از طرف مدیریت فرهنگی باشگاهها یا تربیت بدنی با او صحبت شود. خوب است دوستانی چون سید رضا نریمانی که برای جذب و دلجویی او را به هیات خود دعوت کرده اند با وی بیشتر صحبت کنند.

والله اگر به زن و بچه شمر هم تعرض و ظلم شود ما سکوت نمی کنیم. والله علی علیه السلام در صفین آب را به روی دشمنان خود نبست و انسانیت را زیر پا نگذاشت. والله علی ما فرمود حق دارید بخاطر کشیده شدن خلخال از پای زن یهودی از غصه دق کنید. مگر می شود دم از حسین علیه السلام زد و در مقابل مظلومیت و گرسنگی کودکان فلسطین و یمن و آفریقا و ... سکوت کرد؟ مگر دستور نداریم در برابر ندای یا للمسلمین مظلوم در هر جای جهان بی تفاوت ننشینیم؟ اسرائیل که جای خود دارد در مکتب عدل اسلام حتی اگر یک به ظاهر شیعه ای به ناحق دست روی کودک اهل سنت بلند کند ما طرفدار کودک بی گناهیم. از مولایمان آموختیم کونا  للظالم خصما و للمظلوم عونا.

مگر می شود روی وجدان پا گذاشت؟ حسین بن علی فرمود اگر دین ندارید لااقل آزاده باشید. یعنی دین وجه تکامل یافته فطرت و آزادگی و شرافت است. یعنی حتی اگر لامذهب هم باشید و حسین را گناهکار بدانید نمی توانید حمله به خیمه زن و فرزندانش را توجیه کنید. نمی شود وجدان داشت و آوارگی زن و کودک فلسطینی را دید و گفت به درک! چون سنی هستید حقتان است؛ ما امام حسینی هستیم!! 

حسینی که آزادگان جهان با هر دین و مسلکی او را در طول تاریخ رهبر خود خوانده اند را اینگونه تخریب کنیم، رواست؟

مگر اسرائیل فقط دشمن سنی هاست و با شیعه کاری ندارد؟ همین دیروز در مسجد «بنی‌صالح» در شمال غزه ریختند قرآنها را به آتش کشیدند. قرآن سوزی بارها در اروپا هم اتفاق افتاده. همانطور که خیلی از مسلمین فرق ارتدوکس و کاتولیک را نمی دانند خیلی از غربی ها هم فرق شیعه و سنی را نمی دانند. در همین فلسطین هم شیعیانی زندگی و مبارزه می کنند، چرا از آنها دفاع نمی کنید؟ بزرگان و مردم غزه بارها اعلام کرده اند مبارزه با ظلم را از مکتب عاشورا آموخته اند. اسرائیل جنوب لبنان را گرفت منطقه شیعه نشین نبود؟ صدها هزار شیعه در جریان اشغال عراق به دست آمریکایی ها کشته شدند چرا رگ غیرت تشیع لندنی تکان نخورد؟ دست اسرائیل و آمریکا برسد ایران را تکه تکه نمی کنند؟ در تمام سالهای نبرد با تکفیری های سوریه و عراق که بهترین جوانهای ما پرپر شدند شایان مصلح و امثال او می توانستند ولو به صورت نمادین سلاح در دست گرفته و به جنگ با داعشی ها که از قضا سنی مسلک بودند بروند؛ اما نرفتند و در گوشه عافیت، پول پارو کرده و گاه و بیگاه پارازیتی ول داده اند. تو خیلی دلداده اهل بیتی چرا به جای نام اصلی ات که "علی" است خودت را "شایان" معرفی می کنی؟ 

چقدر حدیث و آیه داریم در ضرورت اتحاد مسلمین، در ضرورت دفاع از مظلوم و مبارزه با جور؟ اگر می شود با آمریکا و اسرائیل و انگلیس متحد بود چطور نمی شود با مسلمانان اهل سنت که مشترکات بیشتری داریم اتحاد داشت؟!

خدا نیامرزد طیف شیرازی را که با تفکیک عقل از منطق دین، اینطور بچه های ساده ما را به خدمت اسرائیل در می آورند.

  • سیدحمید مشتاقی نیا

حجاب اکبر

سیدحمید مشتاقی نیا | دوشنبه, ۸ مرداد ۱۴۰۳، ۰۵:۳۰ ب.ظ

امام خمینی (س) - علم، حجابی بزرگ

 

درباره عالمی که نمیخواهم اسمش را بیاورم، خواندم که خیلی با سواد بود، فقیه و مجتهد و فیلسوف بود. اصالت قزوینی داشت. در نجف و قم مدتی به درس و بحث پرداخت بعد ساکن تهران شد و قبرش در مسجد بالاسر حضرت معصومه علیها السلام است.

در جریان شکل گیری نهضت امام خمینی و حمایت علمای بزرگی چون آیت الله میلانی و گلپایگانی و اراکی و مرعشی و حتی شریعتمداری از ایشان، وی حاضر به امضای هیچ طوماری برای حمایت از امام نشد. استدلالش یک جمله بود. "ملا باجی هم استاد است". قضیه از این قرار بود که امام در جوانی چند جلسه در درس فلسفه و کلام این بابا شرکت کرده بود. همین مسأله باعث شد او با این استدلال که من با سوادتر از امام هستم حمایت از حرکت بزرگ و تاریخی ایشان را دون شأن خود بپندارد. آدمهای بزرگ گاهی به همین راحتی زمین می خورند. علم و معنویت هم می تواند حجاب باشد اگر با کمک عقل در مسیر بایدها و ادای تکلیف به کار گرفته نشود. "من" نقطه سقوط بشر است. هر که مغرور شد و به خود بالید به جایی نرسید و سرش به سنگ خورد. بزرگی می گفت بزرگی در آن است که در مقابل خدا خاک شوی و خودت را نبینی نه اینکه به داعیه خدایی برسی. فلسفه مالیدن شدن پیشانی و نوک بینی به خاک سجده گاه از همین روست که یادت نرود بدون خدا چیزی نیستی و اگر به جای او به خود اندیشیدی و بالیدی و کبر ورزیدی به جهنم ضلالت سقوط کرده ای. موحد راستین کسی است که در راه خدا فکر جایگاه و منصب و شأن و شهرت و ... نباشد. والعاقبة للمتقین.

  • سیدحمید مشتاقی نیا

واقعیت و بلوغ

سیدحمید مشتاقی نیا | جمعه, ۱ تیر ۱۴۰۳، ۱۱:۰۷ ق.ظ

دانلود و خرید کتاب خاطرات آیت‌ الله خاتم یزدی عباس خاتم یزدی

 

خاطرات مرحوم آیت الله سید عباس خاتم یزدی را خواندم. مطالعه چنین آثاری را به همه به خصوص جوانهای انقلابی توصیه میکنم. یکی از این بابت که خواندن و غور در احوال و خاطرات دیگران کسب تجربیاتی گرانبها را به دنبال دارد. آشنایی با تاریخ هم شیرین و لازمه تقویت علمی و فکری در مواجهه با شبهات زمانه است؛ اما عامل دیگری که باعث می شود همین کتاب و آثاری مثل آن را مهم بدانم ضرورت شناخت تعاملات و معادلات درونی حوزه برای جوانانی است که می خواهند یک عمر در مسیر اعتلای اسلام و انقلاب حضور فعال داشته باشند.

نگاه صفر و صدی به حوزه ها اشتباه است. نه باید حوزه ها و مجموعه های دینی را منزه از خطا دانست و نه باید در نقد و تضارب آراء به گونه ای افراط کرد که شائبه جدایی از روحانیت را دامن زد.

بیوت و دفاتر علما مثل هر مجموعه و تشکل دیگری دارای نقاط برجسته و یا ضعفهایی است که آشنایی با آن در قوّت محاسبه ذهن و تحلیل شرایط و اتخاذ موضع جامع تر مدد می رساند. همه علما و مراجع قابل احترام و دوست داشتنی هستند و ما حق نداریم کمترین تعرض و بی احترامی نسبت به آنها داشته باشیم؛ اما از توجه به بعضی حوادث تاریخی هم نمی توان غافل ماند. سکوت نا به جا و یا اتخاذ موضع غلط بعضی بزرگان که گاه در ظلّ القای اطرافیان ناباب و بازی خورده به وقوع می پیوندد حرکتی بزرگ و تاریخ ساز را به کنج عزلت و شکست سوق داده و ناخواسته و بدون علم و عمد سبب استیلای نظام طاغوت و تقویت حاکمیت شرک بر مناسبات اجتماع مومنین خواهد شد.

روی بعضی ها در حوزه اصلا نباید حساب باز کرد. بعضی ها را باید هول داد تا برای اسلام قدمی بردارند. دست آنهایی که سرباز عالم و عامل دین هستند را باید بوسید.

خمینی الحق و الانصاف دردانه بود. تا میتوانید از خاطرات امام و ابعاد شخصیتی این ابر مرد بخونید و حظ ببرید.

یک نکته را هم دوستان ناشر توجه داشته باشند حتما بعد از ویرایش و اعمال نظرات کارشناس ها یکبار دیگر کتاب را قبل از چاپ بخوانند. بی ارتباطی بعضی متون و قطع و ناتمامی جملات و عبارات نشانه بی حوصلگی و کم دقتی نمونه خوان و یا ناشر محترم در تکمیل اصلاحات مورد نظر است.

  • سیدحمید مشتاقی نیا

آموزش و غبار جامعه طبقاتی

سیدحمید مشتاقی نیا | دوشنبه, ۲۸ خرداد ۱۴۰۳، ۱۲:۳۰ ب.ظ

photo_2024-06-16_11-50-04_nlo9.jpg

 

دیروز رفتم مدرسه صدرا برای گرفتن کارنامه. شکر خدا مثل سالهای قبل، خوش درخشید. معلم پرورشی مدرسه جناب آقای سعادتی هم شروع کرد به تعریف و تمجید از صدرا و هدیه ای به او داد. گفتم خوبی هایش به پدرش رفته.

خواستم برای پایه بالاتر یعنی کلاس ششم ثبت نامش کنم که مدیر محترم فرمود کارت بکشی کفایت می کند! مدیر مدرسه دولتی شهید آوینی البته روحانی با وقار و دوست داشتنی و بسیار دلسوز است. او نیز به فعالیتهای تربیتی علاقمند است و شخصا در این خصوص زحمت می کشد. بسیاری از مدارس قم از معلمان و مدیران فرهیخته و مومنی برخوردار هستند. وزارت آموزش و پرورش میتواند از مدارسی مثل شهید آوینی قم برای سر و سامان دهی علمی و تربیتی به سایر مدارس کشور الگو بردارد.

 سال قبل را پیچانده بودم و پولی حتی بابت بیمه به مدرسه ندادم مگر برای فعالیت های فوق برنامه و فرهنگی که هر چه توانم بود کمک می کردم. امسال قصدم بود بابت چندبار تشویق و جایزه ای که نصیب صدرا شد حتما موقع ثبت نام مبلغی به حساب مدرسه واریز کنم. پرسیدم: مثل سال قبل سی هزار تومان بابت بیمه کفایت می کند؟ مدیر و ناظم مدرسه را برق سه فاز گرفت. نگاهی به هم انداختند و لبخند زدند. گفتند: پانصدهزار تومان بکشی خوب است. در این اثنا جناب مدیر سوابق پرداخت مالی را مرور کرد. سرش را آورد بالا با تردید پرسید: شما قبلا به مدرسه کمک کرده بودید؟ با اعتماد به نفس جواب دادم: بله هر چه لازم بود انجام دادم. مدیر با تعجب گفت: ولی این جا جلوی اسم دانش آموز شما سفید سفید است! بلافاصله پاسخ دادم: برای اینکه ریا نشود نخواستم ثبت کنم! صدای قهقهه مدیر و ناظم به هوا بلند شد. فهمیدند گیر یکی مثل خودشان افتاده اند. رفتم کارت بکشم. الطاف جلیّه الهی شامل حالم شد و برق رفت. ناظم گفت: اشکالی ندارد حالا که کارت خوان از کار افتاد شماره کارت را بگیرید پانصد تومان را بعدا واریز کنید فیشش را برای ما بفرستید. گفتم: نه امکان ندارد همین الان باید واریز کنم، خیالم راحت شود. گوشی را در آوردم از طریق برنامه آپ کارت به کارت کنم. آنها هم خوشحال شدند؛ اما شماره مقصد را که وارد کردم گفتم با عرض پوزش چون رمز پویا ندارم فقط میتوانم صد هزار تومان واریز کنم. بندگان خدا از دست من خسته شده بودند گفتند: عیبی ندارد همین را می پذیریم، کفایت میکند. گفتم: لیست را ببینم. خیالم راحت شد که ثبت نام کردند، با لبخند تشکر و خداحافظی کردم. البته به زودی بابت تهیه لباس فرم تحمیلی مدرسه دوباره باید خدمتشان برسم.

از شوخی که بگذریم وظیفه خود میدانم در تأمین مالی امور فرهنگی هر چقدر در بضاعتم است مسئولین مدرسه را یاری برسانم. دیروز طوفان تندی راه افتاده بود و سر و صورتمان را حسابی گرد و خاکی کرد. اسم این نوع خاک آلود شدن در غبار و طوفانهای غافلگیر کننده قم را گذاشته ام "تیمم ارتماسی!" به راستی اگر آب هست تیمم چرا؟ اگر می شود به آینده دانش آموز توجه نشان داد چرا باید تبعیض قائل شد؟ اگر بلدید دانش آموزان را درست تربیت کنید چرا برنامه تان را سراسری اجرا نکرده و با راه اندازی مدارسی ویژه مثل مدرسه فرهنگ و... دنبال کاسبی هستید؟ من طرفدار مدرسه دولتی هستم و حتی اگر پولش را هم داشته باشم موافق تحصیل فرزندانم در مدارس غیر دولتی نیستم. هر چند میزان ورود از مدارس غیر دولتی به دانشگاه نشانگر وجود بی عدالتی در نظام آموزشی کشور است که مورد اعتراض رهبر انقلاب هم واقع شد. ولی در کل تعجب میکنم از بعضی دوستان که در اوج فشار مالی و درآمد اندک و نداری اصرار دارند گاه از باب چشم و هم چشمی با قرض و بدهی هم که شده فرزندشان را در مدارس غیرانتفاعی ثبت نام کنند. خدا کند روزی شاهد رفع این نگاه طبقاتی باشیم که به یقین منافی اهداف تربیتی جامعه دینی است و میتواند به ایجاد عقده های اجتماعی منجر شود. آموزش و پرورش در تمام شئون باید آموزش و پرورش کشور اسلامی باشد. اگر معلمی با اهداف اسلام آشنا یا همراستا نیست و یا همواره خودش را طلبکار دانسته و در تعلیم و تربیت کم می گذارد باید در جای دیگری به کار گرفته شود.

  • سیدحمید مشتاقی نیا