اشک آتش

از اسلام ناب آمریکایی بیزارم!از ادعای برتری هویج بر بسیج!از اسلام بی خطر بیزارم...از اسلام آسه برو آسه بیا...اسلام پاستوریزه...اسلام عبدالملک مروان...اسلام بنی امیه و بنی العباس...اسلام شیوخ منطقه!!...اسلام پر عافیت و بی عاقبت...
----------------------------------------------------------------------------------
باید گذشتن از دنیا به آسانی
باید مهیا شد از بهر قربانی
با چهره خونین سوی حسین رفتن
زیبا بود اینسان معراج انسانی

پیام های کوتاه
بایگانی
آخرین نظرات

۵۲ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «صداقت» ثبت شده است

درد تلخ و آه شیرین

سیدحمید مشتاقی نیا | جمعه, ۱۴ بهمن ۱۴۰۱، ۱۱:۴۹ ق.ظ

بیخود که نیست گفته اند آه یعنی خدا! ترجمانی است از کلمه الله.

خدا را وقتی واقعی میخوانی که دلت واقعاً به درد نشسته باشد. آه از اعماق وجود انسان بر می خیزد. بیخود که نیست گفته اند بین دلِ شکسته و خدا هیچ فاصله ای نیست.

آه گاهی از سر درد هجران و فراق از معبود است. عارفی که غم جدایی از اصل خویش را درک نموده، نی نای وجودش با آه وصل، عجین شده و در فراق معشوق حقیقی اشک می ریزد.

آه آدم دردمندی که در غمی دنیایی می سوزد نیز از جنس بالاست ولو مراتبش پایین تر از آه عرفانی باشد؛ اذعانی است ناخواسته به اصالت وجود که وحدت دارد. ما از خداییم و هر چقدر هم زور بزنیم خود را جدا و مستقل نشان بدهیم و در تغافل و فریب به سر ببریم، جایی که سرمان به سنگ می خورد و طعم تلخ شکست را می چشیم، آه از نهادمان بلند می شود. باطنمان مثل طفل جدا مانده از آغوش مادر، حسرت دامان او را تمنا می کند. دلمان از عمق وجود اقرار می کند که از پشت و پناهش، از خودش، از حقیقت  و اصلش دور مانده است.

آه، یعنی مرا ببیند آن که باید ببیند. پناه آخرم مرا دریابد هر چند مدتها از او فراری بودم؛ اما کبوتر جَلد حریم مهرش هستم.

آه، از این منظر شیرین است؛ هر چند دود بدون آتش نیست، اما آتشی که فلز را می گدازد تا به شکل مطلوب در بیاید، خودش یک نعمت است.

آه، زیباست هر چند تحمل سوختن، دشوار است. آه یعنی سوختم، یعنی دارم ساخته می شوم، یعنی به شانه هایت برای گریستن و جستن از این درد نیاز دارم. آغوشت را بگشا و به استقبال کودک بازیگوش و پر شیطنت درونم بشتاب، راه گم کرده طریقت هدایت، تو را می جوید.

آهِ انسان، ساز است و موسیقی جاماندگی و حسرت دوری و آهنگ خسران و اراده جبران را می نوازد.

آه، انسان ساز است اگر امتدادش به رقص عاشقانه در بزم وصال معبود ختم شود. آه می کشیم که خود را به دامان خدا بکشیم.

کاش فراموش کار نبودیم و استجابت دعایمان، خنکای آرامش حاصل از نگاه خدا، مُهر فراموشی بر حافظه نامرد ما نمی زد و دوباره راهی وادی غفلت و خسران نمی شدیم و روز از نو و...

آه ما آه عارفانه نیست؛ اما صدای ترک دلِ شکسته ای است که بعد از سالها خموشی و فراموشی زیر برگهای پاییزی نسیان و تجاهل، دست پینه زن خالق خویش را طلب می کند. کاش یکبار که شکستیم، دوبار که شکستیم، سه بار... جایی و نقطه ای بالاخره به خود آمده و ظرف ثابت محبت و پرستش معشوق شویم و مراقب باشیم دیگر واژگون نگردیم.

خدایا ما را برای خودت تربیت کن. کاری کن آهِ مان برای تو باشد. تو را برای خودت بخواهیم نه اینکه دوباره پله ای بسازیم از تو برای آن که به خودمان برسیم. بزرگواری توست که تکه های شکسته مان را هر بار وصله میزنی تا خودمان شویم؛ اما این قلب شکسته از جور زمانه را یکبار برای همیشه به خودت پیوند بزن که دیگر جدا نشود و جز به خاطر تو نشکند و فرو نریزد.

شکستن برای تو شورآفرین و طرب انگیز است و شکستن برای دنیا، ننگ و حرمان و درد تباهی به دنبال دارد. آتش عشق تو جان آفرین است و آتش دنیا، سوز شکست و سقوط و طعم تلخ ویرانی دارد. اگر یک پارچه، آه شویم، هم رنگ خدا می شویم.

  • سیدحمید مشتاقی نیا

سیاه دانه!

سیدحمید مشتاقی نیا | جمعه, ۷ بهمن ۱۴۰۱، ۱۰:۴۰ ق.ظ

اگر فکر سیاهی دارید، طاقت دیدن موفقیت دیگران را ندارید، گاهی باید بد دیگران را بخواهید تا آرامش پیدا کنید، خبث درون به شما اجازه نمی دهد از خبر خوبی که به دیگران می رسد خشنود شوید، حسادت باعث آزار خودتان و اطرافیانتان است، اصل را بر سوءظن می گذارید، نمی توانید اشتباه خودتان را بپذیرید و بابت ظلمی که کردید عذرخواهی کنید، از زمین و زمان طلب کارید و گمان می کنید عالم و آدم باید با بیل، پول و امکانات و امتیاز و... به حلقتان بریزند، درصدد جبران لطف دیگران نیستید که هیچ، نقره داغشان هم می کنید، خدا را نوکر خود می خواهید، دوست دارید اگر در حال غرق شدن هستید بقیه را هم با خود پایین بکشید، از این که دور و بری هایتان به جایی برسند آه می کشید، همه را بد می دانید الا خودتان، برای هر کس چارچوبی از مصرف و سود معیّن کرده اید و بر مبنای آن با دیگران ارتباط برقرار میکنید، سد راه خیر می شوید، با شیطنت خود باعث لغزش دیگران می شوید و بعد از نمد وعظ و اصلاح، کلاهی می بافید، بندگان خدا را از خودتان پایین تر می دانید، از ظاهر دیگران ایراد میگیرید و باطن خودتان را نمی بینید، اشتباه مکرر دارید و فقط دیگران را مسبب می دانید و راه بر اصلاح خویش بسته اید .... خودتان را به بن بست رسانده اید.

خدا را شاکر باشید.

خدا را شکر کنید از این که خیلی زود دنیا را از مدار کام شما خارج می سازد. خدا را شکر کنید که تکثیر نمی شوید و دریچه تمکن مادی به رویتان بسته میشود. شما مستعد هستید دنیای خدا را به ویرانی کشانده و سیاهی دل خود را به رخ نورانیت لطف خدا و نعمت امیدواری به عنایات او بکشانید. خواسته یا ناخواسته بساط خدا به هم ریخته اید و فرشتگان کرامت او را به مبارزه طلبیده اید. خدا اگر راه رشد شما را بسته به خاطر این است که دوستتان دارد و می خواهد بار آخرتتان از این توده های سیاهی که در وجود خود انباشته اید، سنگین تر نشود.

  • سیدحمید مشتاقی نیا

داماد تراز!

سیدحمید مشتاقی نیا | سه شنبه, ۲۰ دی ۱۴۰۱، ۰۹:۰۴ ق.ظ

اهمیت و تاثیر اختلاف قد در ازدواج چقدر است؟

 

درد دل می کرد. دختر دم بخت داشت. دست و بالش باز بود شکر خدا. می ترسید توی این روزگار نامطمئن، دخترش که همه زندگی اش است دست نا کسی بیفتد. دوست داشت دامادی خوب و با اخلاق و با شخصیت نصیبش شود. همه اش حکایت این و آن را تعریف می کرد که داماد نااهل چه بر سر زندگی شان آورده است. بعضی ها هم که سر داماد سخت گیری و احتیاط کردند مبادا طرف آدم حسابی نباشد، دخترشان روی دستشان ماند و حالا غم و غصه اش دارد آنها را اذیت می کند. در این روزگار دیگر آدم نباید سخت گیر باشد. به هر دختر و پسری که نمی شود اعتماد کرد. طرف مومن و سالم و اهل کار باشد، دیگر آدم چه از خدا می خواهد؟ زندگی همین است، دیر یا زود مهر پایان می خورد زیرش. آرامش مهمترین اصل زندگی مشترک و خوشبختی است. جوان خوب، کیمیاست و...

سپرد: اگر پسر خوب و نجیب و خانواده داری سراغ داشتی معرفی کن.

زنگ زدم. پسر خوب و نجیب و خانواده داری را پیدا کرده بودم. گفتم: سه چهار سالی از دخترت بزرگتر است. اهل کار و تلاش است. دستش به دهانش می رسد. تحصیل کرده است. مسجدی و پاک است. خانواده خوبی دارد. خوش قیافه و مودب است و...

خوشحال شد. گفت همین که شما او را تأیید می کنی برای من کفایت می کند؛ الحمدلله. ان شاءالله هر چه قسمت باشد.

راستی قدش چقدر است؟!

با تعجب گفتم: یک و هفتاد، یا چند سانت بیشتر، چطور؟

خنده ای از سر شرمندگی زد و آهی از حسرت سر داد که: نه! حیف شد! دخترم زیر صد و هشتاد قبول نمی کند! این هم نشد پس، هیییی روزگار ناسازگار!

  • سیدحمید مشتاقی نیا

"بچه زرنگ" را ببینید!

سیدحمید مشتاقی نیا | سه شنبه, ۱۳ دی ۱۴۰۱، ۱۰:۰۱ ق.ظ

بچه زرنگ | شبکه 2

 

مجموعه تلویزیونی و داستانی "بچه زرنگ" که این شبها ساعت بیست و یک و پانزده دقیقه از شبکه دوم سیما پخش می شود از آن دست آثاری است که بر مبنای باور درون و دمیدن روح و با دست دل ساخته شده است، چیزی در مایه های خداحافظ رفیق، او، تویی که نمی شناختمت، مهاجر، دیده بان و...

مهمترین خاصیت تماشای این اثر، بازیابی گمشده های درونی خودمان است و فرصتی برای تأمل درباره مقصدی که داشتیم و راهی که می رویم.

یادمان بیاید که دلخوشی ها و سرمایه هایی چون حضرت رقیه، امام رضا، حضرت زینب، فرهنگ شهادت و... را داریم. ما خدا داریم. اهل بیت را داریم. شهدا را داریم.

داشته هایمان آنقدر زیاد و وسیع هست که بهانه ای برای ناامیدی و حس شکست و سرخوردگی و انزوا و تلقین باخت و ... باقی نماند. ما قلب داریم، بارگاه حریم کبریایی عشق و وصال را درون خود جای داده ایم و خمخانه محبت دوست را بر سجاده دلدادگی طواف میکنیم. یادمان نرود جا مانده قافله نورانی کرب و بلاییم و ...

باید گذشتن از دنیا به آسانی، باید مهیا شد از بهر قربانی.

دم سازندگان سریال دلی "بچه زرنگ" گرم. مشهدی های باصفا که یاد شهیدان بختی و عطایی و ... دیگر مدافعان گلگون کفن حرم آل الله را صیقل روح خسته و جان غبار گرفته مان قرار دادند.

  • سیدحمید مشتاقی نیا

خود خودش بود!

سیدحمید مشتاقی نیا | يكشنبه, ۱۱ دی ۱۴۰۱، ۰۵:۰۵ ق.ظ

افشاگری مقام اسرائیلی درباره عملیات ترور سردار سلیمانی

 

در بحث حفاظت، حاج قاسم همیشه به ما تاکید می کرد کاری نکنید مردم اذیت بشوند. می گفت: «ما هم جزئی از مردیم و از آنها جدا نیستیم، برخی مواقع که ما شدت به خرج می دادیم ، حاجی با ما جدل می کرد. زمانی که به فرودگاه رفتیم تا برای ماموریتی برویم، از ایشان درخواست می کردیم کمی صبر کند تا همه ی مردم که رفتند، بعد ایشان برود. قبول نمی کرد، وقتی هم می خواستیم از گیت رد بشویم ، می رفت انتهای صف می ایستاد و می گفت: من هم مثل بقیه.

برخی مواقع به حدی بدون پیرایه و تشکیلات در اجتماع حضور می یافت که تعجب مردم را برمی انگیخت. خود ایشان در یک جمع خصوصی تعریف می کرد:

یک بار با دخترم زینب رفته بودیم میوه بخریم . به محل میوه فروشی که رسیدیم ، زینب پیاده شد و من داخل ماشین نشستم. زمانی که منتظر بودم، دیدم یک دختر که پوشش مناسبی هم نداشت، به من نگاه می کند. خیلی هم مشکوکانه نگاه می کرد. شنیدم که به دوست همراهش گفت: «این بنده خدا حاج قاسم سلیمانی نیست ، دوستش گفت: «نه بابا! مگر می شود همچین آدمی بدون محافظ و بادیگارد باشد و بودن من را انکار می کرد.

آن دو نفر به خودشان جرأت دادند، آمدند نزدیک، با انگشت به شیشه ماشین زدند و از من پرسیدند: «ببخشید! شما سردار سلیمانی هستید؟ سلام کردم و گفتم: «بله، خودم هستم. بعد از کلی تعجب و ذوق، از من درخواستی کردند و گفتند: «امکانش هست یک یادگاری به ما بدهید؟» تسبیحی دستم بود ، همان را به آنها دادم و گفتم: «بفرمایید. داشتند سرتسبیح با هم جر و بحث می کردند که کدام شان آن را بردارد. وقتی این صحنه را دیدم، انگشتری را که در دست داشتم ، آن را هم در آوردم و به آنها هدیه دادم.

منبع: کتاب متولد مارس، صفحه 117احمد حمزه ای

  • سیدحمید مشتاقی نیا

معرفی سایت خوب و تضمینی همسریابی!

سیدحمید مشتاقی نیا | جمعه, ۹ دی ۱۴۰۱، ۱۲:۱۴ ب.ظ

 

یکهو عاشقت میشود، صدا و تصویرت را یگانه و بی همتا میشمارد، برایت نوشابه باز می کند، قربان صدقه ات می رود، برای سلول سلول لب و دست و صورتت حرف عاشقانه و شعر دلبرانه دارد، دلباخته لباسهایت است، عکس پروفایلت را می پرستد، تو را نیمه گمشده سالهای سیاه تنهایی اش توصیف می کند و چشم بسته و دربست با هر شرطی که پیش پایش بگذاری قبولت دارد، پنج سال یا ده سال کوچکتر از توست اصلا مهم نیست، مذهبی باشی پا به پایت مذهبی و مسجدی میشود، مذهبی نباشی، هم ردیف خودت ادبیاتش را آرایش می دهد. موافق نظام باشی او هم ولایی و جهادی است، مخالف باشی چشم ندارد نظام را ببیند. با هر ساز تو می رقصد فقط به او پا بدهی و چند روزی همقدمش باشی. میگوید حالا یک مدتی هم صحبت و رفیق بشویم شناختمان برای ازدواج بیشتر شود. ادعایی که به ظاهر مستدل به شمار می آید اما یادمان نرود تحقیق، بخشی مهم از همین شناخت قبل از ازدواج است. حتی در ازدواجهایی که جدی و رسمی هستند هم ممکن است پسر یا دختری که می داند تحت نظر و مورد محک و نظارت است چند صباحی خود را صالح و اتو کشیده نشان بدهد تا از این مرحله به سلامت بگذرد. اما تحقیق و بررسی میدانی نقش موثری در شناخت واقعیت اشخاص دارد.

بگذار ماجرا را این گونه جلو ببریم.

من تا به حال کسی را ندیده ام که از طریق سایتهای همسریابی موفق به ازدواج رسمی و دائم شده باشد. من ندیدم دلیل نمیشود این ادعا کذب باشد اما قطعا ادمینهای این نوع کانالها از دروغ گفتن و بزرگنمایی بدشان نمی آید.

سایتهای ازدواج موقت البته گاهی موفق تر هستند. بعضی هایشان کلاهبردارند پولی برای معرفی میگیرند و دیگر جوابی نمیدهند بعضی هایشان واقعا آدمها را به هم می رسانند حالا شرعی و غیر شرعی اش را خدا می داند.

اما سایتها و کانالهای مدعی ازدواج دائم چندان مطابق ادعایشان موفق نبوده اند.

من لااقل ندیده ام و البته موافق این مدل آشنایی و ازدواج هم نیستم.

چطور ممکن است پسری که مثلا مقیم برازجان است و دختری که فی المثل در انزلی می نشیند بدون آنکه هیچ معرف و دوست مشترکی داشته باشند، بتوانند از طریق چت و گفتگو از صداقت یکدیگر مطلع شوند؟ چگونه درباره سوابق و جایگاه فردی و اجتماعی و شغلی یکدیگر تحقیق کنند؟ صفحات حوادث مطبوعات و رسانه ها را ببینید هر روز مملو از اخباری است که نشان میدهد حتی ازدواجهای غیر مجازی هم به دلیل فقدان تحقیق و بررسی کامل گاه دچار التهاب و شکست می شود، چه برسد به ازدواجهای دنیای بی سر و ته مجازی.

حالا این را هم اضافه کنید که دریایی از مردان هوس باز فریبکار اعم از مجرد یا متاهل در فضای مجازی جولان میدهند و با اطلاع از نقطه ضعف خانمها و دختران جوان سعی میکنند ابتدا باب آشنایی را در محیطی مودبانه باز کنند و بعد شانس خود را برای ایجاد وابستگی در طرف مقابل و آزار و هوسرانی امتحان نمایند.

هر از گاه از دختری نجیب و خانواده دار میشنویم که فلان آشنای ناآشنای مجازی بعد از چند بار چت و ابراز علاقه و احترام و ارسال هدیه و... رفته است سراغ بحثهای زیرشکمی و به این بهانه که دلم میخواهد همسری اکتیو داشته باشم انتطار دارد طرف قبل از ازدواج ثابت کند که آدم سر زنده و گرم مزاجی! است و...

مردهای نانجیب که بی در و پیکری فضای مجازی را بستری برای اغواگری و وقت گذرانی خود میدانند ابایی از این ندارند تیری در تاریکی انداخته و با ظاهری متظاهر به اخلاق و نجابت، درصدد وابستگی دختر برآمده و از قِبَل سادگی او شانس خود را برای شکار غریزی خویش امتحان نمایند. طرف تور شد که شد نشد هم ضرری نکرده اند مدتی سرگرم شده اند و می روند سراغ نفر بعد؛ یا شانس و یا اقبال! گور پدر دختر ساده دلی که حالا باید با غرور له شده و روح لطمه دیده خود کنار بیاید و گاه کارش به دوا و درمان روانپزشک برسد.

این نوع مردها و پسرها که اغلب خودشان در دوره کودکی و نوجوانی طعمه مردان هوس باز بوده و مورد تعرض قرار گرفته اند کمتر تمایلی برای رابطه با زنهای فاسد دارند. اتفاقا آتش عقده درونشان زمانی فروکش می کند که دختری پاک و معصوم را به بیراهه کشانده و سوارش شوند و از حس درونی سلطه و استیلا لذت ببرند.

با دختر خانمهای علاف و آویزان مجازی که خودشان اهل شیطنت هستند حرفی ندارم. اما دختر خانمهای نجیب و با شخصیت که در برهوت تجرد و وهم و ترس متصور از احتمال بی شوهری ابدی و عقب ماندگی از دختران متاهل همسال، هر جنبنده مجازی جنس مخالفی را شانس و احتمالی برای گشایش بخت خود میپندارند بیشتر از این ناحیه آسیب دیده و شخصیتشان لگدمال می شود.

 حقیقت آن است کسی که راه گنگ و کدر مجازی را برای همسریابی برمی گزیند نباید از اینکه بعد از مدتی شخصیتش توسط پسر یا مردی دروغگو و زیاده خواه و فاسد مورد وهن و آسیب و تحقیر قرار میگیرد گله و شکایت داشته باشد و در خلوت خود اشک بریزد و بسوزد. همسریابی و ازدواج شایسته برای تشکیل یک زندگی با دوام و سالم، از رهگذر پیام بازرگانی و آگهی سایت دیوار و اعلام مناقصه و مزایده به سرانجام نخواهد رسید. دختر خانم های محترم، آبرو و شخیصت خودشان را در تابلوهای تبلیغات عمومی شهر به حراج نمی گذارند و شماره یا آی دی شان دست به دست نمی چرخد. قبل از انتخاب مسیر خود، به تبعات آن توجه داشته باشید.

یاداوری این نکته را ضروری می دانم حکومت اسلامی وظیفه دارد به منظور حفظ سلامت جامعه دینی، از طریق حذف کتب و برنامه های زائد درسی و سربازی و ایجاد بستر اشتغال و حمایت اقتصادی و ... توجه به نیازهای غریزی و فطری جوانان را مهم دانسته و شرایط ازدواج در سنین جوانی را فراهم آورد.

  • سیدحمید مشتاقی نیا

تحفه یلدایی تقدیم به یک پاسدار ولایت

سیدحمید مشتاقی نیا | پنجشنبه, ۱ دی ۱۴۰۱، ۰۷:۳۹ ق.ظ

photo_2022-12-22_06-32-26_qrg4.jpg

 

خودش گفته که همه چیز را برای بشر می خواهد. اومانیسم حقیقی را باید در مکتب عاشقانه خدا جست، در نگاه تمامیت خواه او به مسجود جن و ملک؛ آن جا که تمام عالم را مسخّر و در استیلای اشرف مخلوقاتش آفریده است. خدا می گوید به خودت برس تا به من برسی؛ من عَرَف نفسه ... او همه چیز را برای انسان می خواهد و انسان را برای خودش که ملکوت انسان ورای جسم و هر آنچه که در منظر جهان مادی است، بازگشت به مبدأ کمال و همرنگی با معبود است. صبغةالله و من احسن من الله صبغه... برنده زندگی کسی است که به خدا برسد و خدایی کند.

پاسداری از حریم دل، شرط پاسداری از حرم دلدار است. نصرت محتوم خدا شامل صاحبدلانی است که ترجمان توحید را سوره اخلاص دانسته و به هر چه از جنس ناخالصی است، نه گفته اند و جز در آینه وجود یار، وجودی را معتبر ندانسته اند.

اصلا برای همین است که واژه شهدا و صدیقین در جوار و مکمل و مبیّن هم ذکر شده اند. آن که شهیدانه زیسته و شهیدانه بار سفر بسته، با خدای خودش در نهان و آشکار صادق و رو راست و یکرنگ است و باطن اعتقادش به وحدانیت و معاد، خرده شیشه و ناخالصی و غشّ در معامله ندارد.

سید محمد حسین نژاد عارف طریقت خانقاه بازی دراز و از آن دست سبز پوشان راست قامتی است که پاسداری از معارف قرآن را نه در چارچوب خشک و مرسوم سازمانی که رسالت فطری عبادالله الصالحین دانسته و مبتنی بر این فهم عمیق، تار و پود وجودش را با نور وصال و رایحه معراج حق در آمیخته است. نمونه ای از خرمن تربیت یافتگان مکتب کمال و تعالی و مست جام شیدایی و مدهوش روشنای سپیده بیداری و معرفت است.

او از تبار راهیان وادی ومنهم من ینتظر است که مهر دلباختگی اش را در سالها استقامت و معرکه پایداری صراط عملی حق و نیز در خلوت مجاهدت نفس، در طومار حَلّت بِفِنائِک دُردانه هستی جای داده است.

سید محمد ما با آن چه داشته و دارد –جان و مال و آبرو- بر عهد ازلی خویش با انقلاب نورانی وحی ایستاد و ایستاده و در فتنه های هزار رنگ و پر شرر درون و برون، پای اراده اش مسیر رستگاری و سبیل عاشورایی حق را برگزیده و به برکت گوشه چشم حضرت مادر، در زمره الذین انعم الله علیهم، حُسن ختام حیات ظاهری اش شهد جاودانگی و پیوست به قافله کربلاییان تاریخ خواهد بود؛ ان شاءالله.

  • سیدحمید مشتاقی نیا

دستانت را به من می دهی؟!

سیدحمید مشتاقی نیا | سه شنبه, ۲۲ آذر ۱۴۰۱، ۰۷:۲۹ ق.ظ

 

آن که که عاشق باشد استوار است، راهی را که شروع کرده در خلوت یا جلوت، ادامه میدهد، معشوق بداند یا نه.

عشق لزوما مختوم به وصل نیست. اصلا عشق، خودش نوعی وصال است. چه بسیارند آنان که در کنار هم غافل از همند؛ اما آن که قلبش را خانقاه یاد دوست قرار داده، دور باشد یا نزدیک، قاب چشم دلش تابلوی تصویر یار است و ترّنم اشکش، عطش مهر لقای اوست. بُعد منزل نبُود در سفر روحانی ...

آن که به یاد توست و هر آن دعاگویت، عاشق توست، بدانی یا ندانی در اعماق دل، حبّ تو را به تار و پود روحش گره زده و همه چیز را برای خوشبختی تو می خواهد؛ حتی اگر گمان کنی به یادت نیست که دیگر پیامک نشانه اش آن گونه که سلیقه تو باشد به صفحه مسدود نگاهت ارسال نمی شود، با این که می داند به مقصودت برسی باز هم سهمی برایش قائل نیستی که شکرش را به جا آوری. او قرار است راه خودش را برود هر چند که تو هم بخواهی راه خودت را بروی. عاشق حقیقی در ازای دلدادگی اش باج نمی خواهد و دنبال اجر و مزد نیست. او تو را می خواهد هر چند که تو او را نخواهی. همه دنیا را برای تو می خواهد هر چند تو دنیا را بدون او بخواهی.

گاهی آن که کنار کشیده تا جلوه حضورش تو را از معنای بودنش غافل نسازد و عطر قدومش عادت مشام تنوع طلبت قرار نگیرد، به فکر توست بیش از آن که خودت به فکر خودت باشی. تویی که با سیاهی وهم و تباهی پندارت سراشیب سقوط را راه کمال دانستی؛ اما آن طرف تر یکی است که در قنوت لبخندهایش، فهم حقایق خلقت و درک مؤمنانه پسا پرده غیب را نصیب تو می خواهد.

صبور باش و اعتماد کن به آن که هر چند عاشقش نباشی، اما به یقین، معشوق او به شمار می آیی. وکان الله علیماً حکیما.

  • سیدحمید مشتاقی نیا

صفحه آخر پرونده!

سیدحمید مشتاقی نیا | يكشنبه, ۱۸ اسفند ۱۳۹۸، ۰۸:۱۱ ب.ظ

 

آخر هر سوره میگیم: صدق الله ...

یعنی خدا راست گفت و به هر چی که گفت عمل کرد.

 

عاقبت به خیری یعنی آخر کارت بگن فلانی صادق بود.

  • سیدحمید مشتاقی نیا

همان که می گویی باش!

سیدحمید مشتاقی نیا | دوشنبه, ۱۱ شهریور ۱۳۹۸، ۰۷:۲۴ ب.ظ

"بزرگوار کسى است، که گفتارش با عملش یکى باشد". این را امام حسین علیه السلام فرمود.

"إِنّ الْکَریِمَ إِذَا تَکَلّمَ بِکَلاَمٍ، یَنْبَغِى اَنْ یُصَدّقَهُ بِالْفِعْلِ". مستدرک الوسائل، ج ۷ ص ۱۹۳ ح۶

این جمله معروف امام سجاد علیه السلام را هم که شنیده اید:  "... و کرامتنا الشهادة" بحارالانوار، ج45، ص11

در قرآن کریم هر جا سخن از شهید و شهادت است صداقت در گفتار و عمل نیز بیان شده است: "مِنَ الْمُؤْمِنِینَ رِجَالٌ صَدَقُوا مَا عَاهَدُوا اللَّهَ عَلَیْهِ..." احزاب 23

رهرو حسین راست می گوید و درست عمل می کند. ایمان بدون عمل معنی نمی دهد. رهرو حسین فقط مدعی نیست، مرد روزهای سخت است و ایمان را فقط در قلمرو عمل تفسیر می کند. چنانکه سید و سالار شهیدان، قیام، عزت، مقاومت و شهادت را فراتر از سخن و توصیه و نامه و روایت، در عرصه عمل جامه حقیقت پوشاند و صداقتش را با خون سرخ خویش امضا نمود.

  • سیدحمید مشتاقی نیا

چرا زمین کج است؟!

سیدحمید مشتاقی نیا | پنجشنبه, ۱۰ مرداد ۱۳۹۸، ۰۶:۵۸ ب.ظ

اول گفتند: سریال گاندو وزیر خارجه ما را آدم ضعیف و منفعلی نشان داد و این یعنی توهین و ...

 بعد گفتند: آمریکا از قدرت وزیر خارجه ما می ترسد و برای این که او را محدود کند و جلوی اقتدار و نفوذش را بگیرد اقدام به تحریمش کرده است.

حالا می گویند: سریال گاندو (یعنی همانی که مدعی بودند ظریف را ضعیف نشان داده) باعث شده که آمریکا وزیر ما را تحریم کند!

خداییش باید برای شفای بعضی ها دعا کرد. بالاخره آمریکا به خاطر قوت ظریف او را تحریم کرد یا به خاطر ضعفش؟!

به در و دیوار می زنند که زیر بار شکست برجام و فروپاشی دیپلماسی لبخند و وادادگی نروند. مثلا می خواستند عزت را به پاسپورت ایرانی برگردانند و آمریکا را در جهان منزوی نموده و با تحریم ها برای همیشه خداحافظی کنند.

خدا رحمت کند شهدای مظلوم هسته ای را که سر دستاوردی تقریباً هیچ با خونشان معامله شد. تاوان خیانت، نزدیک است.

  • سیدحمید مشتاقی نیا

توپ و نامردی!

سیدحمید مشتاقی نیا | دوشنبه, ۲۰ خرداد ۱۳۹۸، ۰۶:۵۹ ب.ظ

می گوید: فوتبال قواعد خودش را دارد. خطای عمد یکی از واقعیت های فوتبال است. این که وقتی می بینی ممکن است حریف به تیمت گل بزند و نتیجه برایتان به شکست منتهی شود، خوب چاره ای نیست جز این که بزنی پای طرف را یا هلش بدهی و خلاصه یک جوری بیندازی اش زمین که نتواند دروازه تان را نشانه برود. این کار یعنی هوش فوتبالی! همه جای دنیا در مستطیل سبز رنگ همین اتفاق می افتد و اصلاً چیز عجیبی نیست! توصیه مربی هاست و گزارشگرها هم تحسین می کنند و تماشاگران نیز تشویق.

می دانید منظورش چیست؟ همان که می گویند هدف، وسیله را توجیه می کند! یعنی اخلاق، هیچ؛ جوانمردی، هیچ؛ دین و فرهنگ و شخصیت و عدالت و شرافت، هیچ؛ مهم این است که شما برنده بشوی!

انگار نه انگار که فوتبال فقط یک بازی است. انگار نه انگار که قرار نیست فرهنگ ما متأثر از فرهنگ همه دنیا باشد. همه دنیا خیلی کارهای دیگر هم می کنند، پس ما هم؟!!

یادش به خیر فرهنگ پهلوانی و مردانگی ورزش های سنتی. طرف می دید حریفش از ناحیه یک دست دچار مشکل است، او هم یک دستی کشتی می گرفت. سعی می کرد به نقطه آسیب دیده حریف فشار نیاورد و ... چقدر تاریخ ورزش های پهلوانی ما مملو از این خلق و خوی انسانی است و چقدر یک فرهنگ مهاجم می تواند زیر ساخت های ادب و فرهنگ و اخلاق یک سرزمین را تحت الشعاع قرار بدهد.

بیخود نیست پیرامون بعضی ورزش ها ده ها مورد حواشی تلخ و ناگوار شکل می گیرد. عادی شدن نامردی و خطا و تخلف در یک ورزش، تسری و تعمیم فرهنگ خودخواهی و طغیانگری و زیاده خواهی و ناسازگاری است که ورای مستطیل سبز و حتی فراتر از صندلی های چند ده هزار نفری استادیوم فوتبال، روح و روان علاقمندان آن را نیز ناخواسته با بی اخلاقی و هنجارشکنی عجین می سازد.

هنر و ورزش و رسانه و هر آن پدیده انسانی که در غربال فرهنگ فاخر ایران و اسلام، تصفیه و زلال نشود، ممکن است ابزار آسیب زای ضد اخلاقی تلقی شده و سبک زندگی سالم و فطری بشر را به سبک زندگی غریزه محوری و خودکامگی و منعفت طلبی سوق بدهد.

  • سیدحمید مشتاقی نیا