اشک آتش

از اسلام ناب آمریکایی بیزارم!از ادعای برتری هویج بر بسیج!از اسلام بی خطر بیزارم...از اسلام آسه برو آسه بیا...اسلام پاستوریزه...اسلام عبدالملک مروان...اسلام بنی امیه و بنی العباس...اسلام شیوخ منطقه!!...اسلام پر عافیت و بی عاقبت...
----------------------------------------------------------------------------------
باید گذشتن از دنیا به آسانی
باید مهیا شد از بهر قربانی
با چهره خونین سوی حسین رفتن
زیبا بود اینسان معراج انسانی

پیام های کوتاه
تبلیغات
Blog.ir بلاگ، رسانه متخصصین و اهل قلم، استفاده آسان از امکانات وبلاگ نویسی حرفه‌ای، در محیطی نوین، امن و پایدار bayanbox.ir صندوق بیان - تجربه‌ای متفاوت در نشر و نگهداری فایل‌ها، ۳ گیگا بایت فضای پیشرفته رایگان Bayan.ir - بیان، پیشرو در فناوری‌های فضای مجازی ایران
بایگانی
آخرین نظرات

۱۰۱ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «صداقت» ثبت شده است

قرص مسکّن

سیدحمید مشتاقی نیا | شنبه, ۹ آذر ۱۴۰۴، ۰۵:۵۷ ق.ظ

دانلود بازی Chess برای اندروید | مایکت

 

عظیم ابراهیم پور کاره ای نیست و فایل صوتی منتسب به او هم سر کاری است صرفا از باب مهار تاکتیکی خشم و گلایه نیروهای حزب اللهی و دلخوشی موقت این طیف و زمینه چی برای دست به دامن شدن و جلب حمایت آنها در راستای تمرکز بیشتر بر کنترل اعتراضهای احتمالی پیرامون گرانی فصلی بنزین و اوضاع وخیم معیشتی.

چرا؟

تجربه این سه سال ثابت کرده که مجموعه ای از حاکمیت، شکست در مقابل جنبش مهسا را به منظور حفظ عافیت و قدرت پذیرفته و به شکل سازمان یافته از اجرای قوانین شرع عقب نشینی نموده است. مستنداتش زیاد است که فعلا نمیخواهم به آن بپردازم. یک نمونه اش فضای ولنگاری رسمی شبکه خانگی، یک نمونه اش فضای رها شده مراکز دولتی، یک دلیلش تاکید از مابهتران ذی نفوذ مثل دکتر ولایتی بر ضرورت تغییر در شیوه حکمرانی که قطعا منظورشان هر چیزی است غیر از بهبود وضعیت معیشتی.

یک نهاد امنیتی گزارشی از اوضاع نابسامان فرهنگی اعم از فعالیتهای مرتبط با ترویج برهنگی و سرو مشروبات الکلی و قمار و ... را خدمت مقام معظم رهبری ارائه داده و آقا هم فرموده با شبکه های منسجم و برنامه ریزی شده فساد اجتماعی برخورد کنید و کشف حجاب در معابر را هم با برخورد اقناعی پیگیر باشید؟ این بود کل محتوای فایل صوتی.

واقعا نهادهای امنیتی و انتظامی و قضایی خودشان نمی دانستند که باید با شبکه های تشکیلاتی فساد برخورد کنند و نیازمند دستور رهبری بود تازه آن هم بعد از ارجاع به دولت؟ در خصوص کشف حجاب علنی هم که جسته و گریخته مواجهات اقناعی در گوشه و کنار کشور صورت میگیرد و نتیجه اش را در این سه سال دیده اید. الان این فایل چه حرف جدیدی برای گفتن داشت که اینطور با اصرار و متراکم در حال بازنشر در فضای مجازی است؟

اعتراض ما فقط به مساله حجاب نیست. احساس آزار دهنده ای وجود دارد مبنی بر عقب نشینی از مجموعه احکام اجتماعی و حاکمیتی اسلام به خصوص در زمینه اقتصاد و معیشت و عدالت و... به بهانه حفظ موجودیت نظام که به مرور دارد دلسردی ولی نعمتان انقلاب را موجب میشود. از دولت اسلامی انتظار می رود با مجموعه تخلفات اعم از کشف حجاب و لاابالیگری، اشرافیت و تبعیض و شکاف طبقاتی و سودجویی و ویژه خواری و رانت و... برخورد جدی داشته باشد.

  • سیدحمید مشتاقی نیا

ملاقات با پدر

سیدحمید مشتاقی نیا | پنجشنبه, ۱۶ آبان ۱۴۰۴، ۰۹:۵۳ ق.ظ

 

مرحوم طالقانی در بیان مواضعشان به طور قاطع مرز انقلاب و ضدانقلاب را روشن فرموده بودند. آنجا که گفته بودند:

"هر کس مقابل انقلاب بایستد باید هلاک شود."

"مخالفت با رهبری امام خمینی مخالفت با اسلام است."

منتها این فرمایشات ایشان به گوش منافقین فرو نمی رفت. حتی نوارهای صحبت ایشان را سانسور کردند و پس از وفاتشان تکثیر کردند. در همان نواری که بعد از رحلت آیت الله طالقانی با نام "ملاقات با پدر" تکثیر شد مطالبی که ایشان در مورد انحرافات ایدئولوژیکی سازمان و ضرورت تصحیح مواضع و غیره فرموده بودند زیر تیغ سانسور بردند و به صورت یک نوار تبلیغاتی پخش کردند.

در یکی از نشست های ماهانه که با حضور موسی خیابانی در تبریز تشکیل می شد و من هم در آن جلسات شرکت میکردم مطرح شد که آقای طالقانی در خطبه نماز عید فطر فاتحه تمام گروهها را خوانده اند و به طور ضمنی ما را هم محکوم کردند. منظور ما از این سوال اشاره به آن قسمت از صحبت آیت الله طالقانی بود که فرموده بودند:

"جز خودخواهی، جاه طلبی و بلند پروازی مثل همه حزب بازی ها چیست که عده ای را جمع میکنند شعار می دهند غائله به راه می اندازند خدا لعنت کند آنهایی که فتنه ها را ایجاد می کنند. در این روز عید صد بار بر آنها لعنت. ما چقدر سعی کردیم با مذاکره با مهربانی و دور هم نشستن مسائل را حل کنیم. چه با این جوجه کمونیستهای داخل خودمان و چه با آنها. یک مشت جوان احساساتی سی ساله خیال می کنند قیّم همه مردمند. قیّم همه زنان ما هستند."

بعد از اینکه به این صحبت آیت الله طالقانی اشاره ای کردیم موسی خیابانی در پاسخ گفت: بابا آن هم یک آخوند است. شما چه انتظاری از او دارید؟ می خواهید بیاید ماها را تأیید بکند؟

کتاب کارنامه سیاه، جلد دوم/ صفحه 144، از اعترافات ابوالقاسم اثنی عشری

  • سیدحمید مشتاقی نیا

کار نشناس ها!

سیدحمید مشتاقی نیا | چهارشنبه, ۱۵ آبان ۱۴۰۴، ۰۹:۵۴ ق.ظ

در هر رشته و حرفه و تخصصی حتما عده ای هم در مقام کارشناس و صاحب نظر حضور دارند که بعضا به صرف رانت و یا ظاهر نمایی و القاب دهان پرکن توانسته اند این جایگاه را به خود اختصاص دهند.

این متن حاوی چند خاطره از بعضی کار نشناس های عرصه نویسندگی در موسسات و مراکز فرهنگی است که گاهی با آنها مواجه شده ام. البته دور از انصاف است که اعتراف نکنم از دیدگاهها و نظرات بعضی کارشناسان خبره و صاحب فن مثل آقا مفید اسماعیلی و یا آقا رضا مصطفوی و... هم بهره گرفته و از نکته های آموزنده شان در افزایش وزانت کار استفاده نموده ام.

همانطور که گفتم این متن فقط در خصوص بعضی مدعیان کارشناسی عرصه قلم است که این جایگاه را اشغال نموده و از این جهت که بالاخره باید نظری بدهند به اظهار فضل پرداخته اند:

  • درباره شخصیتی تازه درگذشته باید کاری نوشته می شد. من روی کاغذ نوشتم و کار را عرضه کردم. یک بابای دیگری هم که روحش شاد اساسا نویسنده نبود متنی آورد که تایپ شده بود. کارشناس محترم اصلا به خودش زحمت خواندن و مقایسه قلم و محتوا را نداد و به صرف رؤیت ظاهر حکم داد که آن کار در اولویت خواهد بود. آن کار چاپ شد و دیده نشد. شکر خدا مدتی بعد همان اثر دستنویس را به جای دیگری دادم منتشر شد و مورد استقبال خوانندگان قرار گرفت.
  • کاری درباره نقش علما و روحانیون در دفاع مقدس آماده کردم. کارشناس باید میخواند و نظری می داد. یک عالمی را نام بردم اهل استان ایلام که می رفت به جبهه و نواقص و نیازهای رزمنده ها را تأمین می کرد. دید بچه ها حمام ندارند برایشان حمام ساخت. کارشناس مدعی زیرش نوشت: عفت کلام را رعایت فرمایید!!!
  • کاری بود در باره یکی از شهدای مطرح. روحانی پیرمرد شهرشان که عالمی ربانی و مشهور بود با او گرم می گرفت و به زبان مازندرانی به عنوان شوخی می گفت: قِشنگه ریکا. یعنی پسر زیبا. کارشناس که از قضا خودش آدم مقیدی نبود زیرش نوشت: این عالم مشکل اخلاقی داشت؟!
  • درباره شهیدی نوشتم که در نوجوانی اش یعنی دهه سی که در روستا حمام نداشتند اگر غسلی به او واجب می شد می رفت داخل چاه که جای پایی داشت می ایستاد و غسل می کرد. کارشناس گفت: این کار غیر بهداشتی است! خب بنده خدا وظیفه نویسنده و راوی نقل واقعیات است و خواننده خودش متوجه می شود که اقتضائات حکم و برداشت هر موضوع در دوره های مختلف چگونه بوده است.
  • در مجموعه خاطرات یک شهید، خاطره ای از شجاعت او در نبرد با ساواک وجود داشت که طنز بود. شهید خودش را زده بود به آن راه و رفته بود وسط مجلسی که ساواکی ها نشسته بودند با صدای بلند قرآن خواند. آنها عصبانی شدند دست و پایش را گرفتند و پرتش کردند وسط کوچه. کارشناس نوشت: این خاطره طنز است حذف شود!
  • مجموعه ای از خاطرات شهدای یک شهر را آماده کردم. هر شهید یک خاطره معنوی و آموزنده داشت. کارشناس گفت: اثر پژوهشی نیست! خب بنده خدا من هم که گفتم کار پژوهشی نیست و شبه داستانی و خاطره محور است.
  • رزمنده ای خاطراتش را نوشت برایش بازنویسی کردم. کارشناس گیر داد که چرا اسم سرداران را نبرده اید! خب این بنده خدا رزمنده معمولی بود. فرمانده نبود که درباره مقام و منزلت فرمانده هان خاطره بگوید. چیزهایی که خودش دید را نوشت که بسیار هم معنوی و آموزنده و فرهنگ ساز بود.
  • در کاری از بعضی وصایای شهدا هم استفاده شد. کارشناس نوشت منبع ندارد! گفتم پدر بیامرز! من خودم دارم منبع می سازم. این دست خط شهید است که از خانواده گرفتم و در بنیاد شهید و حفظ آثار هم ثبت شده. طرف زیر بار نرفت. وقتی دیدم چیزی بارش نیست یک وبلاگ صوری تشکیل دادم. وصیتنامه های مورد نظر را در آن وارد کردم. بعد همان وبلاگ را به عنوان منبع وصایا معرفی کردم که مورد قبول واقع شد!!
  • سر جریان نشر کتابی، ناشر با من صحبت کرد چند بار هم صحبت کرد که مقدمه اش را عوض کنی بهتر است، کار را سبک میکند. زیر بار نرفتم. کار چاپ شد، چند بار هم چاپ شد. از قضا چند نفر گفتند که چه مقدمه جذابی داشت. حتی یک بنده خدایی که شخصیتی فرهیخته است در جمعی گفت همه متن کتاب یک طرف، مقدمه اش هم یک طرف، می چربید به کل کار. کار تا آنجا پیش رفت که همان ناشر هم از من بابت آن مقدمه تشکر کرد. در گوشی یاداور شدم که شما مخالف آن مقدمه و مصرّ بر حذف یا تغییرش بودی. اصلا و ابدا یادش نیامد! الله اکبر!
  • بعضی مواقع کاملا متوجه می شوید غاصب عنوان کارشناس نه خودش نویسنده است و نه مطالعه تخصصی پیرامون موضوع دارد. طرف اصرار میکرد برای کتابی که حجم چندانی نداشت باید فصل بندی با ذکر عنوان صورت بگیرد. هر چه توضیح میدادی که بابا میشود لااقل بدون ذکر عنوان فصل بندی کرد بخش ها را با عدد شماره گذاری کردو... اساسا باید به نظر و سلیقه نویسنده و فهم مخاطب احترام گذاشت. از قضا به حرف طرف گوش دادم. کار منتشر شد و در نقدی که دیگران برایش نوشتند همین ایراد ذکر شد که کار کم حجم نیاز به فصل بندی ندارد! جالب است این کارشناس همچنان هم به کارش مشغول است و هر اثری پیشش برود می گوید چرا فصل بندی ندارد! غیر این نکته دیگری را یاد نگرفت.

جالب است بدانید همین طیف مدعی کارشناسی که گاهی چنین شروع به ایراد گرفتن و خواباندن اثر میکنند با سفارش فلانی و تماس بهمانی کاری بسیار ضعیف که انتشارش مصداق اسراف در مصرف کاغذ است را تأیید و روانه چاپ می کنند.

متآسفانه آنهایی که کلاس می گذارند و سنگین برخورد میکنند بیشتر در امانند. یک تجربه هم این است که کار را دیرتر تحویل بدهید. می گویند دیر شد وقت نداریم و زود می برند برای انتشار. این ویژگی معمولا به نشریات اختصاص دارد.

 در تقابل با چنین مواجهاتی که از روی کم شانسی است به یک ترفند متوسل میشوم. گاهی چند ایراد فاحش و مضحک را عمدا در کار می گنجانم. مثلا غلطهای تایپی یا جملات بی ربط و... طرف ذوق میکرد که مچ نویسنده را گرفته و به ذکر همین موارد به عنوان کشف کارشناسانه خود بسنده میکرد. در اصلاحیه بعدی هم معمولا جز در همان موارد قبل دقت لازم صورت نمیگیرد و کار از زیر سبیلشان رد می شود. اخیرا کاری را به جایی ارائه دادم. کار با موضوع شهدا و دفاع مقدس بود. چند مطلب بی ربط با شهدا و دفاع مقدس را هم در کتاب گنجاندم که چند صفحه میشد تا دست کارشناس برای حذف آن باز بوده و هیجان شغلی اش حسابی ارضا شود. جناب دکتر کارشناس اصلا متوجه نشد و احتمالا متن را نخواند و صرفا از روی عادت گیر داد که چرا نیم فاصله ها رعایت نشده؟ از تیترها و عناوین جذاب تری استفاده کنید!

  • سیدحمید مشتاقی نیا

موسیقی مقامی

سیدحمید مشتاقی نیا | دوشنبه, ۶ آبان ۱۴۰۴، ۰۹:۳۹ ب.ظ

جلال مقامی - ویکی‌پدیا، دانشنامهٔ آزاد

 

مستندی را تماشا میکردم درباره جلال مقامی. نزدیک به شصت سال دوبلور و گوینده بود. مردم با صدایش انس داشتند. هنرپیشه هم بود و مجری برنامه خوب دیدنی ها. بعد از این همه سال صداپیشگی به دلیل ضایعه مغزی مشکل تکلم پیدا کرد. حتی یک سلام ساده هم از دهانش بیرون نمی آمد. خیلی سخت است آدم عمری را با یک ویژگی و نعمت مأنوس باشد و یکهو آن را از دست بدهد. قدردان و شاکر نعمتهای خدا باشیم. قبلا در مصاحبه ای از هرمز شجاعی مهر هم شنیده بود که دو سالی بر اثر بیماری قدرت تکلم نداشت و ایام را در گوشه ای دنج سپری می کرد. هرمز حالش خوب شد و دوباره به عرصه مجری گری بازگشت. اما جلال مقامی شاید به خاطر سن و سالش اگر چه به مرور بهبود پیدا کرد اما دیگر صدایش صدای سابق نشد و دلتنگ دوبلاژ باقی ماند. دکتر برایش گفتار درمانی را تجویز کرد. توصیه کرد بیشتر باید حرف بزند. جلال در مستند می گوید کسی را ندارم که بیشتر با او صحبت کنم.

بعد در ادامه از دخترش می گوید که در فرانسه است و این که چقدر دلش برای نوه اش تنگ شده. دختر مهربانش از او خواست به فرانسه برود و با آنها زندگی کند؛ گفت به هیچ وجه نمیتوانم از ایران دل بکنم.

  • سیدحمید مشتاقی نیا

باز هم کالا برگ پرید

سیدحمید مشتاقی نیا | جمعه, ۳ آبان ۱۴۰۴، ۰۷:۰۹ ق.ظ

معرفی فیلم وسترن جدید و قدیمی؛ بهترین‌ های ژانر فیلم کابویی

 

موضوع فقط کالا برگ نیست. این چندمین بار است که دولت از جیب مردم چاله چوله هایش را پر میکند حاضر نیست از حقوقهای نجومی و سفرهای غیرضروری و مأموریتهای دلاری نورچشمی ها بزند. کالا برگ مهرماه پرداخت نشد. چند بار دیگر هم دولت از این کارها کرده بود. نکته این جاست چرا صدایی از نمایندگان مجلس شنیده نمی شود؟ چرا رسانه ها ساکتند و از حقوق مردم دفاع نمیکنند؟ دولت رییسی یا احمدی نژاد یک روز پرداخت یارانه دیر می شد چه الم شنگه ای راه می افتاد؟ چرا مردم باید بازنده وفاق و تقسیم غنائم صاحبان قدرت باشند؟ موضوع فقط کالا برگ نیست. توزیع کالا برگ یک مصوبه قانونی است. دولت نه در بحث حجاب و عفاف نه در بحث استعلام از نهادهای امنیتی برای انتصاب مسئولان نه در به کارگیری مدیران دو تابعیتی در مشاغل حساس نه در موضوع ساخت مسکن و اجرای برنامه هفتم و... تابع قانون نیست. چطور انتظار دارید وقتی مسئولان ما قانون شکن هستند مردم تابع و ملتزم به قانون باشند؟ این کجراهه عاقبتی جز بلبشوی جامعه و اوضاعی بدتر از همگسیختگی اجتماعی و فرهنگی و اقتصادی خواهد داشت که امروز نمونه هایی از آن را در رها شدگی بازار و گرانی روزانه اجناس و افزایش بی بند و باری های اخلاقی مشاهده می کنید.

  • سیدحمید مشتاقی نیا

اختلاس مهم است؛ اما مردم مهم تر!

سیدحمید مشتاقی نیا | پنجشنبه, ۱۸ مهر ۱۴۰۴، ۰۷:۱۲ ق.ظ

آمریکا محمدجواد ظریف وزیر خارجه رژیم ایران را در فهرست تحریم‌ها قرار داد |  خبر نامه شب تاب

 

محمدجواد ظریف در آخرین اظهار نظر خود آنهم در شرایطی که هنوز وضعیت جنگی در منطقه حکمفرماست گفت: موشک مهم است، اما مردم مهم تر!

خب این موشکها هم برای همین مردم است و ضامن سلامت و منفعت و کرامت همانهاست. مبنای فکری ظریف کاملا مشخص است. صدها بار در گفتار و عمل ثابت کرده که اعتقادی به تقابل با آمریکا و اسرائیل (آرمانهای انقلاب) ندارد و معتقد است زندگی بهتر در گرو اطاعت پذیری از استکبار قرار دارد. موشک نداشته باشیم می توانیم یک ساندویچ همبرگر بیشتر بخوریم. به ظریف خرده ای نیست. خیلی ها نگاهشان فراتر از نوک بینی نمی رود و دلباخته غرب و سرباز نظام سرمایه داری هستند. تعجب از مسئولان ارشد لشکری و کشوری است که چرا همچنان در جلسات خود از وی مشورت گرفته و جالب آنکه به رغم شناخت مبنای فکری او که مخالفت با فرهنگ مقاومت است تحت تأثیر افکارش قرار میگیرند!

نکته بعد اینکه بودجه های کشور دو بخش دارد. یک بخش کوچکش می رود برای امور نظامی که ثابت شد در موشک سازی و پرتاب ماهواره و تسلیحات دفاعی هوایی و زمینی و دریایی دستاوردهای خوب و قابل اعتنایی داشته و داد دشمنان را درآورده است. قسمت اعظم بودجه ها برای امور جاری کشور هزینه می شود که متأسفانه بخش قابل توجهی از آن به راحتی هدر می رود. چرا امثال ظریف در قبال ضررهای هنگفتی که پرونده کرسنت به ملت تحمیل کرد جانب مردم را نگرفت؟ چرا در قبال ظلمی که بانکها یا گمرک یا صنعت خودروسازی به ملت تحمیل میکنند صدای او در نمی آید و دم از مردم نمی زند؟ چرا او اینقدر هوای رفقایش دارد و قصور در کمبودها و عقب ماندگی های معیشتی را جدا از عملکرد کانونهای قدرت و ثروت و همپالکی های غربگرای خویش که از قضا بدجوری دستشان در پرونده های مفاسد اقتصادی و حقوقهای نجومی و رانت خواری و... آلوده است دانسته و صرفا تسلیم در برابر غرب را راه پیشرفت کشور می داند؟ ظریف نمیخواهد سکه هایی که بابت کلاه گشاد برجام و تتمه فریبنده فرانچسکو از جیب مردم به چنگ آورده به آنها بازگرداند؟

  • سیدحمید مشتاقی نیا

خشت اول و دیوار کج

سیدحمید مشتاقی نیا | سه شنبه, ۲ مهر ۱۴۰۴، ۰۳:۳۱ ب.ظ

مسئول استانی رفت به عیادت حاج آقا. برای رضای خدا؟ برای عرض ادب و انجام وظیفه؟ برای انسانیت و شادی دل مومن و تکریم علما؟

پیرمرد روی تخت بیمارستان از او تشکر کرد اما وظیفه عالم را مولا علی علیه السلام مشخص نموده، باید تذکر بدهد و حق را به خصوص از حاکمان طلب نماید. عالم راستین با آن دو سه طلبه سلبریتی اداری فاکتور به دست مرکز استان که کارشان مجیزگویی اصحاب قدرت است فرق دارد. تذکر داد درباره فقرا و رعایت حال مردم، مقابله با مفاسد اقتصادی و اجتماعی و ...

به مذاق آقایان خوش نیامد. دستور دادند خبرنگاران همراه، همه این حرفها را سانسور کنند. چند روز بعد کلیپی آماده کردند که طرف از راهروهای بیمارستان می آید به عیادت حاج آقا و حاج آقا لبخندی به لب دارد. زیرش هم از طرف عالم شهر نوشتند: این مسئول چقدر به به و چه چه است! فقط همین بابا برازنده مردم این استان بود که خدا را شکر نصیب ما شد!

دروغ تا کی؟ دغل بازی تا کجا؟ دقیقا در چه زمینه ای قابل اعتماد هستید؟ اگرصداقت و جرأت داشتید فیلم کامل را به همراه صدا منتشر می کردید. او سابقه محکومیت تعزیراتی دارد. کسی که مال حرام خورد از دروغ و نفی احکام و حدود الهی ابایی ندارد.

  • سیدحمید مشتاقی نیا

احزاب و مسلحین مازندران

سیدحمید مشتاقی نیا | سه شنبه, ۲۶ شهریور ۱۴۰۴، ۰۶:۰۶ ق.ظ

کتاب احزاب سیاسی و گروه های مسلح در مازندران و گلستان اثر سیف الرضا شهابی |  ایران کتاب

 

دکتر سیف الرضا شهابی از مبارزان قدیمی ضد ستمشاهی در بابل است که البته گستره فعالیتهایش فراتر از شهر و استان بوده و میشود گفت لااقل در محدوده بابل با سابقه ترین مبارز سیاسی در تراز ملی است. وی مدتی با آیت الله طالقانی در زندان شاه هم بند بوده و همچنان فعال و پر انرژی به نگارش و تحقیق و تحلیل پرداخته و هر از گاه در جمع مبارزان سیاسی پیش از انقلاب در پایتخت نیز به سخنرانی می پردازد.

فارغ از بعضی گرایشات و اختلاف نظرهای سیاسی به شخصیت ایشان علاقمندم و برای وی احترام بسیاری قائل هستم. بزرگترین خبط سیاسی او را شرکت در انتخابات شورای به اصطلاح اسلامی شهر بابل میدانم که بنظرم مجموعه نامزدهای رقیب و یا همگروه وی نهایتا در سطح نشستن پای سخنرانی هایش بودند، نه بیشتر. این قالب اصلا گنجایش فردی در ظرفیت و تراز او را نداشت.

چند سالی است که در فضای مجازی با دکتر شهابی در ارتباطم. از مطالب ایشان استفاده میکنم و گاهی مطالبی برایشان می فرستم.

چند سال پیش متنی از مرحوم انوشه درباره تاریخ انقلاب در بابل منتشر شد که موجب ناخرسندی بسیاری از اهالی فرهنگ و تاریخ و انقلاب گردید. وی که خود سابقه گرایشات مارکسیستی داشته و هم قبل از انقلاب و هم بعد از انقلاب به زندان افتاده است در کتاب خود که متأسفانه با حمایت ساده لوحانه بعضی چهره های نیک اندیش تدوین گردیده اینطور وانمود کرد که مردم و روحانیت بابل از سال 56 اقدام به شورش! بر ضد رژیم نموده و عده ای از آنها کشته! شده اند. مبارزات قبل از آن مرهون چپها بوده است.

خب، مطلعین می دانند که بسیاری از چهره های مبارز انقلابی بابل همچنان در قید حیات هستند و این تحریف علنی میتواند برای آینده تاریخ نگران کننده باشد.

مرحوم مهندس اردبیلی که از وی بعنوان پدر صنعت مس ایران نیز یاد میشود در کتاب خاطرات خود نقل میکند که از سال 41 در جلسات مذهبی مرحوم حاج آقای یزدانی با نام امام آشنا شده و مبارزه با شاه را آغاز نموده است. در این خصوص به اندازه کافی مدرک سند بر ابطال ادعای مرحوم انوشه وجود دارد.

روحانیت از دیرباز علم مبارزه با شاه را بر دوش کشیده است. از شهید سید حسن مدرس تا آیت الله کاشانی و مرحوم طالقانی که پیش از امام وارد مبارزه گردید و ...

امام رحمت الله نیز از سال 41 بعد از رحلت آیت الله بروجردی که مرجع عظمی بود و به رغم بعضی مخالفتها و ایستادگی هایی که در مقابل شاه داشت چندان معتقد به درگیری مستقیم حوزه با سلطنت نبود، جایگاه علمی و اجتهادی خود را تثبیت نموده و وارد عرصه مبارزه بزرگ و سرنوشت ساز با رژیم طاغوت گردید.

البته روحانیت به شیوه حزب توده یا فداییان خلق و مجاهدین به سمت تشکل سازی نرفت و مبتنی بر فرهنگ ولایی و نگاه هیاتی و ارتباط شبکه ای به مبارزه پرداخت که به نظر من کار درستی بود. در سالهای اخیر تجربه فعالیتهای عدالتخواهانه و ارزشی نیز ثابت کرده است که توصیه به راه اندازی تشکیلات در واقع برای ایجاد محدودیت، شناسایی، اخلال و انهدام حرکت های انقلابی است. نظم بدون تشکیلات و مبارزه جریانی و شناور بهترین روش برای جلب توجه کمتر و امنیت بیشتر در مبارزات مخفی و غیر رسمی به شمار می رود.

البته این روش، آسیب خاص خودش را هم دارد کما اینکه با پیروزی انقلاب اسلامی، آنهایی که تشکل داشتند آمادگی بیشتری برای تصاحب امور و تصدی مسئولیتها نشان داده و اقبال افزون تری را به خود اختصاص دادند.

حوزوی ها هر چند به مثابه توده ای ها یا ملی گراها و خلقی ها اعم از فدایی و منافق دارای تشکیلات مبارزاتی نبودند اما توفیق بیشتری در همراه سازی بدنه مردم کسب نمودند. از همین روست که اگر چه همه سران سیاسی مبارز ضد شاه دستگیر و به زندان افتادند اما تنها این امام بود که دستگیری اش موج اعتراض اجتماعی و قیام عمومی مردم را برانگیخت و در نهایت منجر به تثبیت رهبری بلامنازع او و روحانیت حامی وی گردید.

در  این باره به تازگی از دکتر شهابی هم سوال پرسیدم. ایشان حقیر را ارجاع داد به آثاری که در این خصوص منتشر ساخته. کتاب "احزاب سیاسی و گروههای مسلح در مازندران و گلستان از سال 32 تا 57" به قلم دکتر شهابی را تهیه و مطالعه نمودم.

مطالعه این کتاب واقعا برایم جالب بود و بسیار بر اطلاعاتم افزود. قطعا از آن دست کتابهای ارزشمندی است که در فرصتهای دیگر باید بارها به آن رجوع کنم.

دکتر شهابی در کتاب خود به حضور مبارزاتی روحانیون بابل در سالهای 41 و 42 نیز پرداخته و اسنادی در این خصوص به صورت گذرا منتشر کرده که پاسخ کوتاه همان شبهه مذکور درباره تاریخچه انقلاب در بابل است. البته ایشان ورود حوزه به عالم سیاست در ابتدای دهه چهل را بخاطر فضای باز سیاسی ناشی از روی کار آمدن کندی در آمریکا و امینی مهره آمریکا در ایران میداند که همانطور که پیشتر بیان شد درست به نظر نمی رسد.

تا بحال نمیدانستم چیزی بنام انجمن تبلیغات اسلامی هم در دوران شاه داشته ایم که البته برای نصب بلندگو و برنامه های مذهبی باید مجوز اخذ می کردند. آخرین رییس مجلس قبل انقلاب ساروی بود. (البته بابل هم پیشتر یک رییس مجلس داشته است) تا الان گمان میکردم قائمشهری ها بیشتر از بابلی ها به چپ گرایش داشتند. حتی بعضی پیرمردهای محلی از این شهر بعنوان استالینگراد ایران یاد میکردند! اما خب با مطالعه این کتاب مشخص شد لااقل در سطوح فکری و لیدری جریان مارکسیست، بابلی ها حضور فعال تری داشتند. کشته های زیادی در دوره شاه دادند. پنج نفر از اعضای یک خانواده در راه تحقق افکار مارکس جان باختند. جالب آنکه دستکم دو بابلی در دفاع از کمونیستهای جبهه ظفار عمان کشته شده اند. (شاه هم البته برای مبارزه با چپها به ظفار نیرو فرستاده بود که از میزان هزینه ها و تلفات آن آماری در دست نیست.)

چون بحث استالینگراد یا لنینگراد مطرح شد پرانتزی عرض کنم، جنگی و نه حزبی بخواهیم نگاه کنیم به اعتقاد تحلیلگران دفاع مقدس، چذابه، لنینگراد ایران است، مصاف سهمگین حسن باقری با لشکریان بعث آنهم با حضور و فرماندهی مستقیم صدام در قالب عملیات مولای متقیان یک عملیات رو کم کنی و سخت بود که سرنوشت جنگ را برای عملیاتهای موفقیت آمیز فتح المبین و بیت المقدس مشخص ساخت.

ای کاش خلقیها بعد از انقلاب برای مردم تیغ نمی کشیدند. واقعه آمل اوج حماقت خلقی ها در تقابل با خلق الله بود.

حرمتی پور را قبلا می دانستم که بابلی است. وی از شاخته اشرف دهقان رهبری بعضی فعالیتهای تروریستی بر ضد جمهوری اسلامی را هم برعهده داشت. جایی خوانده ام که جریان حمله از جنگل به ساختمان سپاه شیرگاه و شهادت شش بسیجی و پاسدار زیر سر او بود که بعدها در جریان پاکسازی جنگل که با درایت مثال زدنی شهید طوسی صورت گرفت بساط او و همدستانش برای همیشه جمع شد. البته هنوز بسیاری از مردم فرق فدایی ها با مجاهدین را نمیدانند و همه را جزو منافقین حساب می کنند. سریال سرزمین مادری کمال تبریزی انصافا خوب و زیبا به فعالیت مارکسیستها در جریان انقلاب پرداخت که چند بار دیدنش هم ارزش دارد.

دکتر شهابی در کتاب خود به فجایع تصفیه حسابهای خونین درون سازمانی فداییان خلق هم می پردازد. بیان این واقعیتها به تبیین چهره مبارزات غیر دینی کمک می رساند.

بنازم سبک مبارزاتی امام را که جنگ مسلحانه در آن راه نداشت. امام را باید مبدع جنگ نرم دانست. انقلابش مبتنی بر فرهنگ و اندیشه بود و هدفش بلوغ و رشد و بیداری ملت و سلاحش نوار و کاغذ و کتاب و منبر و بلندگو. با مردم و برای مردم راهبر بود به معنای واقعی کلمه.

مهمترین و عبرت بار ترین آموزه کتاب اما این نکته است که شاه با حمایت و اعمال نفوذ اجانب به قدرت رسید، تاج و تختش داشت به رهبری کاشانی و مصدق سقوط میکرد که باز با حمایت اجانب کودتا کرد و قدرتش را احیا نمود، در همه احزاب را تخته کرد و بعد برای حفظ ظاهر دستور تشکیل دو حزب فرمایشی و نمایشی را صادر نمود، همین دو حزب هم متشکل از عناصر وفادار بودند که بعضا باید به تأیید نهادهای امنیتی می رسیدند، جالب آنکه در انتخابات داخلی همین احزاب من در آوردی هم به استناد مدارک حزبی و امنیتی، تقلب و دعوا رخ میداد و جالب تر آنکه شاه همین دو حزب را هم منحل کرد و امر ملوکانه! بر این مدار تعلق گرفت که همه مسئولان و مردم باید به عضویت یک حزب (رستاخیز) دربیاند... حالا اما شاهزاده و شاه دوستان، مدعی آزادی سیاسی و حق انتخاب و ضرورت توجه به خواست مردم شده و برای ما دم از دموکراسی می زنند! جماعت طاغوتی هر وقت از گذشته خیانت بار و سراسر جنایت دو دیکتاتور پهلوی اعلام برائت کردند بعد برای ما پز روشنفکری داده و ژست آزادی بیان بگیرند.

  • سیدحمید مشتاقی نیا

آواز گنجشکها

سیدحمید مشتاقی نیا | جمعه, ۲۲ شهریور ۱۴۰۴، ۰۶:۰۹ ق.ظ

اسامی بازیگران فیلم آواز گنجشک ها در حل جدول | جدول یاب

 

غصه نخور، همه چیز درست میشود. اوضاع اینطور نمی ماند. نه تلخی های دنیا ماندگار است نه شیرینی هایش.

تو تلاش کن، روزی را خدا می رساند.

حرص نزن. خیلی از داشته هایی که برای جمع کردنشان زحمت کشیدی در دستت نمی ماند.

مال حرام و یا حتی شبهه ناک، برکت ندارد و از کفت می رود.

خیلی از کسانی که فکرش را نمیکنی روزی به دردت میخورند. از مهربانی به دیگران کوتاهی نورز.

خدا همین نزدیکی است صدای تو را می شنود. رحم کنی حتی اگر به پرنده ای کوچک، خدا به تو رحم خواهد کرد. تقدیر به نفع تو رقم خواهد خورد....

آواز گنجشکها را شاید برای دهمین بار تماشا کردم. ارزشش را داشت.

  • سیدحمید مشتاقی نیا

من پاسدار خمینی هستم

سیدحمید مشتاقی نیا | چهارشنبه, ۱۳ شهریور ۱۴۰۴، ۰۵:۳۰ ق.ظ

سرانجام اسیری که صدام هم نتوانست تغییرش دهد/ سیره شهید محمدرضا شفیعی چگونه  بود؟ - تسنیم

 

... همان جا هم به دنبال بچه های سپاه بودند. یک بار یکی از افسران بعثی به بیمارستان آمد و از محمدرضا شفیعی پرسید: انت حرس خمینی؟ شما پاسدار خمینی هستید؟ شفیعی با افتخار گفت: بله من پاسدارم. آن روز خیلی اذیتش کرد. وقتی افسر بعثی رفت من و محمدی گفتیم برادر! فعلا کمی مدارا کن. اما او با قاطعیت گفت: نه، من افتخار میکنم که پاسدار خمینی هستم. اینها کی هستند که ما ازشان بترسیم؟!

چنین حرفی آنهم در اسارت، در حالی که مجروح هم باشی، خیلی حرف است!

شفیعی همیشه می گفت از اینجا فرار میکنم. اینها لیاقت ندارند پیش اینها اسیر باشیم. به ما می گفت: اگر شما هم میتوانید فرار کنید.

گاهی با خود می گفتیم این دیگر کیست که هیچ ترسی ندارد! مثلا من غواص خط شکن بودم، عضو اطلاعات عملیات بودم، برای خودم برو بیایی داشتم؛ اما باز هم در برابر عراقی ها گاهی از ترس دست و دلم می لرزید. ولی هر گاه از شفیعی سوال می کردند: انت حرس خمینی؟ بلند می گفت: من پاسدار خمینی هستم.

خیلی اذیتش کردند که به امام توهین کند. اما همیشه می گفت امام خمینی رهبر من است. آمریکا شیطان است، صدام شیطان شیطان است. سربازان عراقی از گفته هایش می ترسیدند و فرار می کردند. شفیعی روزی در بیمارستان بصره به من گفت: میرزایی شما بر می گردید، ولی من شهید می شوم. شما بروید به خانواده ام خبر بدهید. بگویید من چطور شهید شدم.

حرفش را جدی نگرفتم. بعد از مدتی ما را به زندان الرشید انتقال دادند. وضعیت بسیار بدی از نظر تنگی جا داشتیم. شبی حال شفیعی خیلی بد شد. خودم هم حال خوشی نداشتم. وضعیت بهداشتی خیلی خراب بود و رسیدگی نمی شد. شفیعی تشنه شده بود و مدام می گفت: آب بدهید، آب...

خیلی بی تابی می کرد. پنج شش نفری که در کنارش بودیم به دلیل مجروحیتش نه می توانستیم به او آب بدهیم نه طاقت بی تابی اش را داشتیم. می رفتیم دستمالی را تر می کردیم و به لب هایش می مالیدیم. از سر بی طاقتی گاهی از نگهبان ها هم طلب کمک می کردیم. شفیعی در همان حال با ناراحتی می گفت: برای من از دشمن طلب کمک نکنید. آنها لیاقت کمک به ما را ندارند.

آن شب ما شاهد شهادت شفیعی با لب های تشنه بودیم.

کتاب از دشت لیلی تا جزیره مجنون، این خاطره به روایت رزمنده افغانستانی محسن میرزایی. صفحه 466

 

پیکر شهید محمدرضا شفیعی را در گوشه ای از خاک عراق دفن کردند. شانزده سال بعد که از زیر خاک بیرون کشیده شد همچنان سالم بود. امام جمعه وقت تهران این موضوع را در تریبون نماز جمعه اعلام کرد. وی بعد از تشییعی با شکوه در گلزار شهدای علی بن جعفر علیه السلام قم به خاک سپرده شد.

  • سیدحمید مشتاقی نیا

آبی تر از آسمان

سیدحمید مشتاقی نیا | شنبه, ۹ شهریور ۱۴۰۴، ۰۹:۲۵ ق.ظ

باید مقابل حاج‎ حسن حسین‎زاده و امثال او شرمنده باشیم - ایسنا

 

چند روز پیش داشتم پیاده می آمدم به سمت خانه که چشمم افتاد به جوانی شبیه مازیار بیژنی. شبیه که نه خودش بود. با تعجب صدایش زدم و او هم از دیدن من غافلگیر شد. نزدیک به یک ساعت ایستادیم به خوش و بش و از هر دری سخنی گفتن. این از هر دری سخن گفتن، بحث را کشاند به برادرش شهریار که الان استاد دانشگاه است و دانشمندی نخبه، بعد در ادامه اش رفت سمت ابوترابی خدا رحمتی و کاروان پیاده مشهد و خسروی و خاطره ای از یک فرد عصایی و همینطوری بحث رفت طرف حاج حسن حسین زاده که تازه از آقا مازیار شنیدم به رحمت خدا رفته است. چند دقیقه ای در وصف حالات معنوی او گفتگویی کردیم.

یکی دو روز بعد لا به لای کتابهای پستی نمایشگاهی نخوانده ام کتاب کوچکی را کشیدم بیرون برای خواندن به نام "آبی تر از آسمان" که دیدم از قضا پیرامون شخصیت همین حاج حسن آقای حسین زاده است؛ رحمت الله علیه. ده سال پیش به برکت مرارتهای جانبازی اش به شهادت رسید.

حاج حسن نه سال در زمان شاه زندانی بود. نزدیک به پنج سال هم بعد از انقلاب در غل و زنجیر حزب بعث اسیر بود آن هم با پیکری زخمی و نزدیک به فلج. همه مبارزان قدیمی از مقام معظم رهبری تا مهندس بازرگان او را می شناختند. هیچ سهمی از سفره انقلاب بر نداشت. در خانه پدری نشست و تا آخر عمر خودش را بدهکار نظام و شهدا می دانست.

دائم الصوم و دائم الذکر و دائم الوضو بود. به قول دوستانش ولع عبادت داشت. سیر نمی شد این بشر از یاد خدا و عبادت در خلوت شام و سحر. من سالهای سال است در حوزه و دیگر محیطهای معنوی حضور داشته ام. این ولع عبادت را در وجود هر کس حتی بعضی علما هم نمی توان پیدا کرد. کتاب آبی تر از آسمان خیلی کوتاه و اشاره وار به زندگی حاج حسن پرداخت. نمیدانم آیا کسی دیگر قدمی بزرگتر برای معرفی او برخواهد داشت یا نه؟ دوست دارم تاریخ بداند در دل این انقلاب و جنگ، در میدان مبارزه و سلاح و جهاد و شهادت، انسانهایی درخشیدند که جان مایه معنوی درونشان در وجود عرفا و سلکای منزوی و تارک دنیا نیز یافت نمی شد. ره صدساله ای را در پرتو عمل خالصانه به آموزه های مکتب وحی، یک شبه طی نمودند که از عهده هیچ صوفی و درویش و زاهد گوشه نشینی بر نمی آمد. حاج حسن با آن تن نحیفش به اردوهای راهیان نور می رفت، به جمع های دانشگاهی و خوابگاهها می رفت، هر جا مشکلی بود چه فکری و اعتقادی و فرهنگی و چه معیشتی و اداری خودش را می رساند و در حد توان قدم بر می داشت و گره از کار می گشود. نورانیت و صفای باطنش در دلها اثر می کرد و عطش معنویت و خلوت با معبود را در جانها می افروخت. افتخارم این است در مسیر پیاده روی عرفه چند قدمی را هم دوشادوش این مرد خدا برداشتم. دلخوشم شاید به لطف و عنایت شهدا آن دنیا نیز چند صباحی توفیق همراهی با اولیای گمنام الهی نصیبم گردد، ان شاءالله.

  • سیدحمید مشتاقی نیا

منطق سطحی یک استاندار

سیدحمید مشتاقی نیا | چهارشنبه, ۲۳ مرداد ۱۴۰۴، ۰۶:۴۱ ب.ظ

یکی از استانداران کشور افاضه فرموده که تا مردم گرسنه اند اعتقادی به اجرای قانون حجاب ندارم!

جوابهای متعددی به این بابا داده شده است. از جمله اینکه مگر اجرای قانون دل بخواهی است که هر مسئولی به سلیقه خود به آن نگاه کند؟ یا اینکه اتفاقا قشر هنجارشکن جامعه اغلب جزو طبقه محروم و آسیب دیده اقتصادی نیستند و از سر شکم سیری رو به ابتذال آورده اند و نیز اینکه اساسا مسبب بحران و فقر اقتصادی لایه هایی از مردم، خود دولت است که باید پاسخگو باشد نه طلبکار. نکته دیگر اینکه چرا نمگویید تا مردم گرسنه هستند تعرفه های خدماتی دولت را چند برابر نکرده و اجازه گرانی نمی دهیم؟ چرا این طور مواقع از اجرای قانون کوتاه نیامده و پدر ملت را در می آورید؟ چرا بازار و معیشت را به حال خود رها کرده اید؟

حالا از همه این حرفها گذشته این بابا طبق انتشار خبر رسمی در ابتدای تصدی پست استانداری جزو کلان سرمایه دارهای کشور بوده و بالا صدها میلیارد تومان املاک و مستغلات دارد و جالب آنکه سابقه محکومیت تعزیراتی بابت دریافت هزینه های غیرقانونی پزشکی از بیماران هم در سوابق مشعشع او به چشم می خورد؛ آن وقت مدعی است که به فکر گرسنگان جامعه است؟!

  • سیدحمید مشتاقی نیا

تبریک به بعضی از خبرنگارها

سیدحمید مشتاقی نیا | شنبه, ۱۹ مرداد ۱۴۰۴، ۱۰:۲۹ ق.ظ

قلم فروشی! - ایرنا

 

روز خبرنگار را باید تبریک گفت اما نه به هر خبرنگاری. این شغل هم مثل هر صنف و دسته دیگر آدم خوب و درست دارد و آدم بد و ناصالح.

به یقین بخشی از خبرنگارها انسانهایی شریف و زحمت کش هستند که در راستای روشنگری و استیفای حقوق ملت تلاش می کنند و باید قدر دان شان بود. اما عده ای هم با سوءاستفاده از جایگاه خبرنگاری به قلم فروشی و خیانت به مردم روی می آورند. این عده دلبسته کارت هدیه سازمانها و افراد ذی نفوذ هستند و در ازای دریافت وجه یا رانت و امتیازی، چشم بر حقیقت بسته و به توجیه مشکلات و نارسایی ها می پردازند. از حقوق مردم دفاع نمی کنند و به پاچه خواری صاحبان قدرت روی می آورند. از ربا خوار بزرگ شهر، خیّر نیک اندیش درست نموده و چهره کریه ابر بدهکاران بزرگ بانکی را با اهرم رسانه، بزک و تدلیس می نمایند. بعضی از مسئولین رگ خواب خبرنگارها را پیدا کرده و با چرب کردن سبیل آنها راه نقد و رسوایی خود را می بندند. روز خبرنگار را نباید به این عده آدم باج گیر و حقیقت گریز و قلم فروش و منفعت طلب تبریک گفت. آنهایی که با پول به هر سازی می رقصند آفت عرصه رسانه و روشنگری محسوب می شوند.

  • سیدحمید مشتاقی نیا

ما مرد جنگیم

سیدحمید مشتاقی نیا | پنجشنبه, ۱۰ مرداد ۱۴۰۴، ۰۶:۳۶ ب.ظ

شعار «مرگ بر آمریکا» را چگونه باید به خارجی ها توضیح داد؟

 

برشهایی از مصاحبه حسن روزی طلب با خبرگزاری فارس:

رئیس سازمان در جلساتی با مدیران، ضمن تشریح برخی اسناد و نامه‌ها، خواستار آمادگی کامل رسانه برای مواجهه با وضعیت جنگی شده بود. لذا از مدت‌ها پیش در سازمان جلسات محرمانه، رزرو استودیوها و طراحی سناریوهای بحران در جریان بود.

 

حضور شخص رئیس سازمان در میدان بحران باعث دلگرمی کارکنان شد. او در همان روز در میان همکاران ایستاد و گفت: «من مسئول آنتن هستم، نه مسئول جان شما؛ هرکس می‌خواهد برود، آزاد است.» اما هیچ‌کس نرفت و همه ایستادند.

 

در حالی که هنوز پیکر همکاران‌مان خاک نشده بود، جلساتی برگزار می‌شد برای فشار به رسانه. برخی حتی پیشنهاد می‌دادند که مهمانی را روی آنتن بیاوریم تا علیه جنگ حرف بزند. وسط جنگ، روز پنجم یا ششم، این نوع فشارها واقعاً غیرقابل‌قبول بود.

 

خط قرمز ما حفظ سیاست‌گذاری رسانه و فرماندهی مستقل بود. حتی زمانی که شبکه خبر به زیرپله‌ای موقت تبدیل شده بود و تنها سه نفر در صحنه بودند، اجازه ندادیم کسی در هدایت محتوایی ما دخالت کند.

 

برخی این اقدام (پخش زنده آتش گرفتن ساختمان سازمان) را نشانه ضعف می‌دانستند اما ما معتقدیم که لاپوشانی واقعیت در رسانه‌ای که هدف حمله قرار گرفته بی‌معناست؛ اتفاق افتاده و باید روایت آن در اختیار مردم قرار گیرد.

 

تمهیداتی که از اسفند ماه در نظر گرفته شده بود، به‌سرعت فعال شد. ظرف کمتر از ۳۰ ثانیه، آنتن از استودیو رزرو تحویل گرفته شد و خانم امامی به‌عنوان مجری، پیام پایداری رسانه را مخابره کرد. این تصمیم، سیگنالی مستقیم به دشمن بود.

 

در لحظه‌ای که وی (دکتر عابدینی) روی آنتن رفت، تصور می‌کرد خانواده‌اش که در استودیو بودند، شهید شده‌اند. اما حتی در آن وضعیت هم آنتن را نگه داشت و به کار خود ادامه داد.

 

روزی‌طلب همچنین از فداکاری همکاران شهید از جمله نیما رجب‌پور و همراهانش در شبکه خبر یاد کرد و افزود: این عزیزان تا لحظه اصابت در استودیو ماندند و حتی بعد از اصابت، با وجود مجروحیت یا خطر مستقیم، آنتن را ترک نکردند. آقایان وثوق و صائب نیز با تخلیه نفر به نفر همکاران از حجم تلفات کاستند.

  • سیدحمید مشتاقی نیا

نخ نما

سیدحمید مشتاقی نیا | يكشنبه, ۶ مرداد ۱۴۰۴، ۰۵:۱۳ ب.ظ

ترمیم فرش نخ نما چگونه انجام می شود؟ | قالیشویی توحید

 

شاید تلقی بعضی مسئولان عالی رتبه سیاسی این باشد که اگر در مصابحه با رسانه های غربی به گونه دلخواه آنها حرف بزنند و در مصاحبه  با رسانه ها داخلی و یا متعلق به کشورهای اسلامی به گونه ای دیگر، باعث سردرگمی و فریب دشمنان خواهند شد!

خب عصر عصر ارتباطات است و دشمن هم به همه رسانه های داخلی و اسلامی و عربی دسترسی دارد. پس فرضیه فریب برای سیاستمداران دنیا هم محتمل و قابل پیش بینی است. آنها البته به خوبی می دانند که سیاستهای کلی نظام اسلامی ایران را رهبری معظم آن تعیین و ترسیم می کند. این وسط تنها مردم و دلدادگان انقلاب در ایران و سایر کشورهای جبهه مقاومت هستند که از دیدن مواضع دوگانه و گاه منفعلانه مسئولان دچار یأس و دلسردی و سرخوردگی و بی اعتمادی می شوند.

چارچوبهای فکری و شعارهای مبنایی جمهوری اسلامی در بیان امامین انقلاب کاملاً واضح است و عدول از آنها حتی اگر بعنوان تاکتیک دیپلماسی باشد نتیجه ای جز نگرانی حامیان انقلاب و تمسخر و سوءاستفاده و امتیازخواهی دشمنان نخواهد داشت.

  • سیدحمید مشتاقی نیا

یک وقت هوس عوامفریبی نکنید!

سیدحمید مشتاقی نیا | دوشنبه, ۳۱ تیر ۱۴۰۴، ۰۶:۴۱ ب.ظ

اشرافی گری :: اشک آتش

 

بعد از نصب تصویر بی حجاب یکی از بانوان شهید جنگ اخیر در پشت سر رییس جمهور، حالا دکتر ولایتی در جایگاه مشاور رهبری این توییت مشکوک را منتشر نموده است:

"حفظ انسجام ملی مورد تاکید رهبر معظم انقلاب می‌تواند شامل تغییر برخی رویکردهای اجتماعی حاکمیت و محور قراردادن رضایت مردم، به گونه‌ای که برای آن‌ها ملموس باشد. مردم خود را اثبات کردند و اکنون نوبت مسئولین است. شیوه‌های منقضی شده دیگر پاسخگوی جامعه پس از جنگ نخواهد بود."

 

منظور از رویکردهای اجتماعی حاکمیت چیست؟ تجربه بازی های انتخاباتی ثابت کرده که تغییر در رویکردهای اجتماعی از منظر سیاسیون منحصر در آزادی پوشش و رفع فیلترینگ و رقص و آواز بوده که بیشتر جنبه عوامفریبی دارد تا خدمت به جامعه.

اگر واقعا قرار است تغییری در رویکردهای حاکمیتی دیده شود بهتر است این تغییر در جنبه عدالت اجتماعی و قضایی و اقتصادی و رفاهی صورت بگیرد. دولت طرح مشخصی برای تأمین مسکن و اشتغال و ازدواج و... ندارد. شکاف طبقاتی و رانت و ویژه خواری و حقوقهای نجومی و اشرافی گری و تجمل پرستی باعث آزار و بدبینی مردم به لایه هایی از حاکمیت شده است. بانکها در خدمت دلال بازی و سرمایه داری هستند نه کمک به مردم و محرومان. فقدان شایسته سالاری در بعضی انتصابها موجب رنجش و ناامیدی مردم می شود. نهادهای امنیتی نباید وقتشان را برای حفظ میز مسئولان هدر بدهند. عدم ساماندهی به پرونده دانه درشتهای مفاسد اقتصادی از بانک دی و آینده گرفته تا کرسنت و فولاد مبارکه و... مفهوم عدالت را به سخره گرفته است. آقازاده های مسئولان کجا به خدمت سربازی می روند؟ چرا هیچ دولتی حریف بانکها و گمرکات و خودروسازها نمی شود؟ چرا جامعه به سمت پیری و فرسودگی و انقطاع نسل می رود و مشوقها برای فرزند آوری که باید از منظر یک اصل ملی و استراتژیک به آن نگریسته شود تا کنون ضعیف و بی فایده بوده است؟ دامن زدن به فرهنگ مصرف گرایی و بی تفاوتی در قبال هویت ستیزی فرهنگی، باعث حس فقر و یا خودباختگی و طبعا گسست نسلها شده است. در برقراری عدالت آموزشی مشکل داریم. نظام اگر میخواهد رضایت اجتماعی را جلب کند یکبار دیگر باید به اهداف و شعارهای مبنایی در شکل گیری جمهوری اسلامی بازگردد. مسئولان و خانواده هایشان باید شبیه مردم زندگی کنند. رفاه عمومی باید به یک رسالت تخطی ناپذیر تبدیل شود. الان دولت دو ماه است که سبد معیشت اکثریت مردم را پیچانده و صدایی از کسی شنیده نمی شود. بساط باندبازی و رابطه بازی و پارتی بازی و تبعیض باید جمع شود. دانه درشتهای مفسد اقتصادی از هر جناحی که هستند باید محکم و قاطع محاکمه شوند. جوان نباید از ازدواج و تأمین مخارج یک زندگی معمولی بهراسد و به امکانات اولیه تشکیل زندگی دسترسی داشته باشد. شما را به خدا با چهارتا رقص و آواز و ... مردم را بازی ندهید. نشود بچه های شما با گرگهای وال استریت برقصند و از مردم توقع داشته باشید لنگ به خودشان ببندند. شهید حسن طهرانی مقدم وقتی می دید نیروهایش ماشین خوب سوار می شوند خوشحال می شد. می گفت شأن ایرانی این است که ماشین خوب سوار شود نه پراید و پژو! 

مردم از شهرداری ها راضی اند؟ از بیمارستان ها راضی اند؟ از آموزش و پرورش؟ از دادگاهها؟...

قانون برای همه باشد. رفاه برای همه باشد. اصلاح حقیقی یعنی برقراری عدالت در همه شئون اقتصادی و اجتماعی و قضایی. اگر این کاره اید بسم الله اگر نه، عوامفریبی ممنوع. جمله معروفی آقا دارد خطاب به مسئولان که اگر میخواهید با آمریکا مبارزه کنید بیشتر کار کنید.

ایران مترقی و متعالی، خار چشم دشمنان و الگوی نهضتهای آزادی بخش و مستضعفان عالم خواهد بود.

  • سیدحمید مشتاقی نیا

خنجر جنتلمن ها

سیدحمید مشتاقی نیا | چهارشنبه, ۱۲ تیر ۱۴۰۴، ۰۳:۴۲ ب.ظ

جنتلمن های پشت میز مذاکره... - عکس ویسگون

 

آیت‌الله حائری شیرازی (ره):

آن روزی که به ما موشک می‌زنند، خطرناک نیست...

کسانی که قبل از انقلاب، گرفتار زندان و شکنجه بودند، این حرف را خوب می‌فهمند.

بازجو وقتی شلاق به دست می‌گرفت و می‌زد، موقع خطرناکی نبود.

اما وقتی می‌گفت چلوکباب برای آقا بیاورید، خطرناک بود!

وقتی تلفن را در اختیارش می‌گذاشت، یا می‌گفت نامه‌ای به خانواده‌ات بنویس...

وقتی نمازخوان‌شان را می‌آوردند تا با زندانی نمازخوان صحبت کند، خطرناک بود...

همان لحظه‌ای که دلش می‌گفت: "این‌ها آن‌طور هم بد نیستند"، سقوط آغاز می‌شد. یک ذره حسن‌ظن، انسان را ساقط می‌کرد...

افرادی بودند که با آبرو به زندان رفتند، اما بی‌آبرو بیرون آمدند؛

مشی‌شان تغییر کرد، و حتی آخرش ساواکی شدند!

چرا؟ چون یک ذره تصور کردند که در دشمن رحم و انسانیتی هست.

 آن روزی که به این مملکت موشک می‌زنند، خطرناک نیست؛

آن روزی که برای صلح می‌آیند، باید دست به دعا برداشت و به خدا پناه برد!

  • سیدحمید مشتاقی نیا

با معرفت ها

سیدحمید مشتاقی نیا | پنجشنبه, ۲۳ خرداد ۱۴۰۴، ۰۴:۴۹ ب.ظ

کتاب 39 کیلو تمام خاطرات اسارت محمد علی کریمی چاپ اصل و نو با تخفیف نشر  روایت فتح - فروشگاه کتاب باشیا

 

شهرام بچه اراک بود. اولین چیزی که از قیافه اش آمد در ذهنم، چشم های به گود نشسته و موهای شلال و بلندش بود. همیشه ریش و سبیلش را از ته می تراشید. چندان هم مذهبی نبود، اما خیلی نترس بود. بچه های شیرازی همیشه سرزنشم می کردند که چرا با شهرام میرزایی اینقدر صمیمی شده ام؛ اما من خیلی دوستش داشتم. هر چه از او دیده بودم، مرام و معرفت بود. یکبار با هم مرخصی گرفتیم و رفتیم ترمینال، ولی برای شیراز ماشین نبود. با اینکه یک ماشین در حال حرکت به تهران بود، هر چه اصرار کردم، سوار نشد تا تنها نمانم. دو سه ساعت در ترمینال علاف شد و تا من را سوار اتوبوس نکرد، خودش نرفت.

فقط دو روز مانده بود، سربازی اش تمام شود که در عملیات والفجر 10 شهید شد.

کتاب 39 کیلو تمام/ صفحه 106/ زندگینامه داستانی آزاده جانباز محمدعلی کریمی به قلم سمیرا اکبری

  • سیدحمید مشتاقی نیا

ساعت بیداری کی فرا می رسد؟

سیدحمید مشتاقی نیا | چهارشنبه, ۲۲ خرداد ۱۴۰۴، ۰۶:۰۹ ب.ظ

کتاب‌ها نقش سید جمال الدین اسدآبادی را ماندگار می‌کنند - ایبنا

 

سال 1402 نام خیابانی در مشهد که کنسولگری عربستان در آن قرار داشت و به یاد شیخ مجاهد مظلوم شهید باقر النمر نامگذاری شده بود برای رفع کدورتهای بین دو کشور حذف گردید. آیا این نرمش تأثیری در رفتار دولت سعودی با شیعیان و ایرانیان داشت؟ نفعی برای عالم اسلام و اتحاد برای ستیز با صهیون به ارمغان آورد؟ 

چند روز پیش سخنرانی حجت الاسلام قاسمیان در دانشگاه علامه که با دعوت هیاتهای دانشجویی و تایید نهاد رهبری صورت گرفته بود لغو گردید. در بیان علت هم گفتند که او اخیرا حاشیه هایی را در خصوص دولت سعودی رقم زده است. خبرنگار زن سعودی اما در سکوت و بی تفاوتی مسئولان نظام اسلامی آزادنه در خیابانهای تهران به کشف حجاب پرداخت و فیلمش را منتشر کرد.

الان هم تصمیم گرفته شده برای رفع کدورت با دولت مصر نام خیابان شهید خالد اسلامبولی از پایتخت جمهوری اسلامی برداشته شود. نمی دانم این نرمش در رفتار دولت مصر تغییری ایجاد خواهد کرد یا نه. به یقین طرفدار هر وحدتی ولو با طیف جولانی برای درهم کوبیدن منافع اسرائیل هستم. اما امیدوارم سیاست های ما حالت یکطرفه به خود نگرفته و باعث سرخوردگی و ناامیدی متحدان آزادی خواه ما در منطقه نشود. یک روی خوش هم لااقل از آن طرف ببینیم. روح سید جمال شاد. امیدوارم بیداری و اتحاد اسلامی مدّ نظر او برای تقابل با دشمنان مشترک به یک فرهنگ و باور عمیق در دولتمردان و حکام اسلامی تبدیل شود. رفتار دولت عثمانی و متحدانش در سوریه که در بزنگاه مصاف حزب الله و حماس با رژیم غاصب صورت گرفت بسیار منافقانه بود و پشت جبهه مقاومت را خالی کرد. به هر حال امیدوارم روزی تحقق آرزوی یکپارچگی دولتهای اسلامی برای نبرد با غاصبین قدس شریف را شاهد باشیم. خوی ذلت پذیری و انفعال و دنیاطلبی و نفاق بعضی حکام به ظاهر اسلامی کمر مستضعفین را خم نموده و زیاده خواهی مستکبران و استیلای بدخواهان را توسعه بخشیده است. ظرفیت عظیم حج را ببینید. این همه مسلمان مظلوم و بی پناه در فلسطین به خاک و خون می افتند؛ آیا حتی پژواکی از صدای مظلومیت آنها در کنار پرده کعبه به گوش جهانیان رسید؟ در چند کشور اسلامی میتوان لااقل در حد بعضی کشورهای غیرمسلمان که این روزها به پا خاسته اند فریاد مرگ بر اسرائیل سر داد؟ با مسلمین خفته و دولتهای بی غیرت اسلامی چه باید کرد؟

بدبین نیستم و دعا میکنم تلاشهای وزارت خارجه نتیجه بدهد.

  • سیدحمید مشتاقی نیا

نظام دوباره ایستاد

سیدحمید مشتاقی نیا | دوشنبه, ۲۰ خرداد ۱۴۰۴، ۰۶:۰۷ ق.ظ

نماهنگ «ایستاده ایم؛ تا آخرین قطره خون» | پایگاه اطلاع رسانی رجا

 

در سالهای اخیر نظام ضربات سختی را در عرصه های فرهنگی و سیاسی و امنیتی دریافت کرد. البته پاتکهایی هم داشت؛ اما عقب نشینی در بعضی مواضع باعث شد که به مرور بخشی از دوستداران نظام هم به این تلقی برسند که دوره انقلابی گری پایان یافته و دیگر عزمی برای پیشبرد اهداف و احیای شعائر وجود ندارد.

در روزهای اخیر سه خبر مهم از ممنوعیت سگ گردانی در معابر تا دستگیری پسران کاظم صدیقی و شوک اطلاعاتی ایران به اسرائیل نشان داد نظام یکبار دیگر قامت راست نموده و برخلاف گمانه زنی ها به انفعال و رکود دچار نشده است.

 برخورد با کشف حجاب و کنترل مفاسد اجتماعی و مجازی، برخورد با دانه درشتهای متهم اقتصادی مانند اطرافیان شمخانی و بانک آینده و فولاد مبارکه و... و قیچی کردن دم اسرائیل، استمرار این حرکت سازنده محسوب خواهد شد. ان شاءالله به تاریخ ثابت شود ایران اسلامی گام دوم انقلاب را به منظور تحقق مدنیت نوین دینی در گستره عالم با عزمی راسخ و خلل ناپذیر دنبال خواهد نمود.

  • سیدحمید مشتاقی نیا