اشک آتش

از اسلام ناب آمریکایی بیزارم!از ادعای برتری هویج بر بسیج!از اسلام بی خطر بیزارم...از اسلام آسه برو آسه بیا...اسلام پاستوریزه...اسلام عبدالملک مروان...اسلام بنی امیه و بنی العباس...اسلام شیوخ منطقه!!...اسلام پر عافیت و بی عاقبت...
----------------------------------------------------------------------------------
باید گذشتن از دنیا به آسانی
باید مهیا شد از بهر قربانی
با چهره خونین سوی حسین رفتن
زیبا بود اینسان معراج انسانی

پیام های کوتاه
بایگانی
آخرین نظرات

۱۳۸ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «خودباختگی» ثبت شده است

بی وطن

سیدحمید مشتاقی نیا | دوشنبه, ۲۳ بهمن ۱۴۰۲، ۱۰:۴۳ ق.ظ

اصل پناهندگی اقدامی برای ضربه زدن به حیثیت کشور است. مثل این بابا که به دروغ مدعی شده چون به مسیحیت گرویده جایی در ایران ندارد. حالا علاوه بر این اتهامی که نسبت به موطن خود زده با سوءرفتار جنسی، بی آبرویی دیگری را برای کشورش رقم زده است. جالب است همرده های خاطی او در کشور اگر مورد پیگیرد قضایی قرار بگیرند به مدد امپراتوری رسانه ای غرب تبدیل به قهرمان و نخبه و آزادی خواه می شوند.

 

عصر ایران نوشت:

یک پناهجوی ایرانی متهم به آزار جنسی کودکان (پدوفیلی) در آستانه اخراج از بریتانیا قرار گرفت. این فرد در سال ۲۰۱۶ به اتهام دو فقره حمله جنسی مرتبط با کودکان به ۷.۵ سال حبس محکوم شد.

به گزارش ایندیپندنت به نقل از دیلی‌میل، این مجرم جنسی ۴۵ ساله، که ازسوی دادگاه «خطر برای جامعه» توصیف شده؛ مدعی است که چون به مسیحیت گرویده است نمی تواند به ایران بازگردد.

 

پناهنده ایرانی و اتهام آزار جنسی کودکان در بریتانیا

سال گذشته، قاضی دادگاه مهاجرت این ادعای او را رد کرد و حکم داد که «پستی» جرایم مشمئزکننده‌اش نشان می‌دهد که مسیحی نیست.

تاکنون شش قاضی این پرونده را بررسی کرده‌اند و قرار است بار دیگر در دادگاه مهاجرت به آن رسیدگی شود.

مدارک دادگاه نشان می‌دهد که این مجرم جنسی در سال ۲۰۱۰ به‌صورت غیرقانونی از ایران به بریتانیا آمد. اولین درخواست پناهندگی او دو ماه بعد از ورودش رد شد‌ــ که به زنجیره‌ای از درخواست‌های تجدیدنظر منجر شد.

شش سال بعد، وقتی منتظر جواب درخواست اقامت دائم بود، به دو فقره حمله جنسی متهم و به ۷.۵ سال حبس محکوم شد.

مدارک دادگاه نشان می‌دهد که جرایم جنسی او مرتبط با کودکان بوده است.

سایر پرونده‌های اخزاج از بریتانیا در این دادگاه عبارت‌اند از یک مرد بنگلادشی ۴۳ ساله که به جرم قتل همسرش به حداقل ۱۲ سال زندان محکوم شده بود، و یک مجرم سومالیایی ۳۷ ساله که به ۱۲ فقره جرم از جمله حمله و سرقت متهم است.

پریتی پاتل، وزیر کشور سابق، پرونده این مجرم جنسی را «هولناک» توصیف کرد و افزود: «کلیسا باید کمک به مجرمان خطرناک و کسانی را که می‌خواهند از سیستم ما سوءاستفاده کنند متوقف کند. این مجرمان خشن باید از زندان مستقیم سوار هواپیما شوند. این انتظاری است که جامعه دارد.»

کلیسای انگلستان می‌گوید که وظیفه‌اش بررسی سوابق پناهجویان نیست.

  • سیدحمید مشتاقی نیا

حتی مهندس بازرگان هم به زیباکلام اعتماد نداشت!

سیدحمید مشتاقی نیا | يكشنبه, ۲۴ دی ۱۴۰۲، ۰۸:۵۷ ق.ظ

مردم ایران دکتر زیباکلام را در حالت ها و اشکال متفاوتی تماشا کرده اند. گاهی در مقام یک منتقد تاریخی ٬ فرهنگی و اجتماعی در شبکه چهار، گاهی در موضع روشنفکری که آمریکا را از حمله به ایران برحذر می دارد، به عنوان سخنران ستادهای انتخاباتی هاشمی رفسنجانی، مردی که حاضر است چکمه های رضاخان قلدر را بوسه بزند ! و . . .

این بار از زاویه ای دیگر به نکته ای تاریخی درباره شخصیت این صاحب نظر همه فن حریف ! برخورد کردم:

روزنامه اطلاعات . پنج شنبه 26مهرماه 1358 . شماره 15980 .

" . . . آیت الله خلخالی در مورد ربودن زیباکلام نماینده نخست وزیری گفت :

وقتی که در سفر اول به کردستان در پاوه بودم ، آقای زیباکلام نزد من آمد و اظهار داشت که مدت دو یا سه ماهی است که در کردستان به سر می برم ، از اوضاع و احوال کردستان با خبر هستم و اگر شما راجع به این منطقه حرفی دارید بگویید . اما چون من سرم شلوغ بود ، حرفی نزدم تا بار دیگر ایشان را در سقز دیدم و سرانجام با ایشان در مهاباد ملاقات کردم .

در مهاباد تعدادی از پاسداران به من مراجعه کردند و گفتند : آقای زیباکلام با دموکرات ها ارتباط و سر و سرّی دارد و به میان آنها می رود و با آنها همکاری می کند .

پاسداران همچنین گفتند که : زیبا کلام گفته است تا سر پاسداران انقلاب را در کردستان نبریم ، دست بردار نیستیم !

خلخالی سپس گفت : با توجه به این اظهارات من زیباکلام را به محکمه احضار کردم و از ایشان سوال کردم که به چه مناسبت با دموکرات ها رابطه برقرار می کنید ؟

ایشان منکر شد ، ولی پاسداران روبه روی ایشان ایستادند و گفتند که : آقای زیبا کلام علیه پاسداران انقلاب فعالیت وسیعی دارد . در این جا چون شهادت پاسداران به حکم بینه شرعیه در پیش اینجانب حجت بود ، طبق دستور قرآن و اسلام به آقای زیباکلام اخطار کردم که شما حق ماندن در مهاباد را ندارید و باید هر چه زودتر این منطقه را ترک کنید ، در غیر این صورت شما را توقیف می کنم !

خلخالی سپس گفت : بعد از آن که از کردستان بازگشتم تازه اسم ایشان را در جراید خواندم که به عنوان نماینده نخست وزیر در آن منطقه است . من البته به نماینده بودن یا نبودن ایشان کاری ندارم و به من مربوط نیست ؛ ولی این امر که دموکرات ها ایشان را ربوده اند و پس از دو روز مذاکره وی را آزاد کرده اند ، کذب محض است و هیچ دلیل و مدرکی مبنی بر ربودن ایشان وجود ندارد و با توجه به این که می گفتند زیباکلام از طرف چپ ها در منطقه فعالیت می کند ، من ربودن ایشان را و ملاقات با سران دموکرات را یک نوع توطئه می دانم ؛ زیرا شاهد ربودن پاسداران و مردم کوچه و بازار بودم که چگونه آنها را می ربودند و کشته تحویل می دادند . حال چطور ایشان را از فرمانداری ربوده اند و پس از دو روز مذاکره آزاد کرده اند ! ، سوالی است که باید به آن پاسخ داده شود . "

مرحوم صادق خلخالی علاوه بر مصاحبه با روزنامه اطلاعات در سال 58 که متن آن را در بالا خواندید یک بار دیگر عین همین مطالب را در سال  1380 در جلد دوم خاطرات خود ص 115 نیز منتشر کرده است .

جالب است بدانید مرحوم مهندس بازرگان که بر خلاف آیت الله خلخالی مشهور به مدارا و خوش بینی بود نیز زیبا کلام را فردی مشکوک دانسته و وی را متهم می کند که توده ای بوده و از نمایندگی دولت در کردستان عزل می نماید .

صادق زیبا کلام که تحصیل کرده انگلیس است ضمن بیان خاطرات خود از اسارت ! دو روزه در کردستان در مصاحبه با مجله شهروند امروز شماره هفتاد و یک به رد ادعایش توسط مسئولین وقت و شخص بازرگان نیز اشاره می کند :

"  اما این مساله ( ادعای اسارت در کردستان ) سبب شد تا طرف خودم یعنی دولت موقت، شورایعالی امنیت ملی، صادق خلخالی، مرحوم سرلشگر ظهیرنژاد (که آن زمان سرهنگ و فرمانده لشگر 64 ارومیه بود) آقای حسنی امام‌جمعه ارومیه و برخی دیگر از شخصیت‌های دست‌اندرکار در کردستان، نسبت به من دچار تردید و سوءظن شوند . . . دولت موقت عذرم را خواست . . . مرحوم بازرگان به چمران گفتند که من از اول هم خیلی به این زیباکلام اعتماد نداشتم و به او اطمینان نمی‌کردم. به خودم هم پس از آن جریان گفتند که شما توده‌ای نیستی؟ ! "

  • سیدحمید مشتاقی نیا

پیام ایتایی یکی از دوستان:

سیدحمید مشتاقی نیا | پنجشنبه, ۷ دی ۱۴۰۲، ۰۹:۴۸ ق.ظ

photo_2023-12-28_11-10-01_a2t6.jpg


سلام  برا رفع خستگی کمی در کتابخانه مسجد اعظم داشتم دور دور میکردم  به کتابهایی جالب برخوردم منجمله این کتاب
اولا چاپ انتشارات فرانکلین ناشر آمریکایی هست
ثانیا پایین نقشه جزیره ایی مشخصه باپرچم ایران و چاه نفت😔یعنی هنوز بحرین عقد رس نشده بود و شاه بیعرضه شوهرش نداده بود😔

  • سیدحمید مشتاقی نیا

خانه ای روی آب

سیدحمید مشتاقی نیا | شنبه, ۲ دی ۱۴۰۲، ۰۵:۰۲ ب.ظ

سیب کرمو

 

غرق در فضای مجازی بود. عکس های عاشقانه و خانوادگی و مجردی شاخ های اینستا را دنبال میکرد. احساس کرد همه خوب و خوش و سرحالند و همه اموراتشان بر وفق مراد می چرخد و هیچ غم و کم و کاستی در زندگی ندارند. هر روز بیشتر از قبل حسرت میخورد.

با شوهرش که نان بخور و نمیری در می آورد و سن و سال جوانی اش را فارغ از دلخوشی های اغواگر و تفریح و رفیق بازی و... به کسب و کار شرافتمندانه اختصاص داده بود سر ناسازگاری گذاشت و نق پشت سر نق که ببین مردم دنیا دارند خوش میگذرانند ما برای داشتن بیشتر در فشار و مضیقه و کار و زحمتیم و... از آن دخترهایی که فکر میکنند باید یک گوشه بنشینند از زمین و زمان برایشان پول ببارد.

حرف بزرگترها هم تأثیری رویش نداشت که دخترجان، شوهرت دارد کار میکند، دستتان جلوی کسی دراز نیست، آبرو دارید، نان حلال دارید، زندگی معمولی و سالم دارید، این نمایشهای مجازی صرفا ظاهر زندگی عده ای است باطنشان را خدا خبر دارد و.... اثری نداشت که نداشت و دختر جوان پایش را در یک کفش کرد که طلاق میخواهم... طلاق گرفت و دختر خردسالش را به آوارگی کشاند. دیگر از منطق و استدلالش هم حرفی نمیزد به این بهانه که بقیه مرا درک نمیکنند، نمی فهمند، چرا باید با کسی بحث کنم، من خودم عقل کلّم، ختم روزگارم ...

مدتی عاطل و باطل چرخید، خوش پوشید و خوش گشت و .... دید اینطوری که نمیشود، داد پدرجان هم دارد در می آید، رفت سر کار. سر کار هم که به اقتضای جامعه امروز مجازی زده، تا چشمشان به دختر جوان مطلقه افتاد انواع پیشنهادها و طرح و نقشه ها ردیف شد و...

چند روز پیش خبر مرگ این دختر را شنیدم، علت؟ خودکشی! رسیده بود به پوچی و بی هویتی.

حتی مهر فرزند هم نتوانست او را به زندگی بند کند. موریانه فضای مجازی، ذهن او را به یک میوه کرم خورده تبدیل ساخته بود. 

اگر نمیتوانید مستقل بمانید، رنگ پذیر و منفعل و ضعیف و فاقد اراده هستید، وارد فضای مجازی نشوید. همین سلبریتی هایی که خیلی ها غبطه ظاهر زندگی لوکس و خنده های نمایشی شان را میخورند اغلب باطن ناآرام و بهم ریخته و زندگی بی ثبات و پر تشتت دارند، مضطرب و عصبی هستند.

آرامش به زرق و برق و عکس های مجلل و قهقهه مستانه و زندگی لوس و پز دادن و .... نیست. فضای مجازی سر تا پایش فیک است، فریب نخورید.

  • سیدحمید مشتاقی نیا

پژواک مجازی

سیدحمید مشتاقی نیا | پنجشنبه, ۲۳ آذر ۱۴۰۲، ۰۶:۰۸ ب.ظ

اکو چیست و چرا صدا اکو می شود؟

 

فعالیت در ایتا مثل این می ماند که دور هم نشسته باشیم و با خودمان گپ بزنیم و داد سخن برانیم و قیافه بگیریم و... عین آواز خواندن در حمام. با این فیلتر نیم بند و شل و ول و بساط نون و آب دار فیلترشکن فروشی و عدم انسداد پهنای باند شبکه های معاند، نرم افزارها و برنامه های تولید داخل صرفا محل اجتماع معدودی از فعالان مجازی باقی می ماند. حالا جالب است یک بابایی در کانال خود مدعی میشود با مواضع زیگزاگش در مورد حجاب توانسته هزاران نفر از خانمهای بی حجاب را محجبه کند! اصلا این تعداد خانم بی حجاب در ایتا حضور دارند؟

با این سیاست یکی به نعل و یکی میخ که در مدیریت فضای مجازی در پیش گرفته شده، داریم دور خودمان می چرخیم. این وسط دسترس بودن فیلترشکن در واقع فرهنگ دور زدن قانون را در ذهن مردم نهادینه می سازد. اگر نمیتوانید یا نمیخواهید پهنای باند شبکه های ارتباطی بیگانه را ببندید قبح دور زدن قانون و بی اعتنایی به سیاستهای ملی و جدی نگرفتن مسئولان را نریزید. مردم دارند مطمئن میشوند انقلابی گری بعضی مسئولان صرفا از باب رفع تکلیف و ساکت کردن موقت مومنان است. مثل قضیه حجاب که اصلا نیازی به قانون جدید نداشت و به بهانه تصویب قانون جدید و اطاله مضحک تصویب آن، راه اشاعه بی حجابی و هنجارشکنی، هموار شده است.

  • سیدحمید مشتاقی نیا

پس چی فکر کردید؟

سیدحمید مشتاقی نیا | جمعه, ۱۰ آذر ۱۴۰۲، ۱۰:۴۳ ق.ظ

photo_۲۰۲۳-۱۲-۰۱_۱۱-۴۸-۵۵_08vi.jpg

 

همه انسانها حجاب را قبول دارند. همه مردم عالم محجبه هستند. آنچه مورد بحث و اختلاف است درباره میزان و حد و اندازه پوشش است.

چنانکه در تاریخ ویل دورانت خوانده اید یهود و ایران باستان به حدی در حجاب سخت گیر بودند که حتی دست و صورت زن را هم می پوشاندند و معتقد بودند زن پس از ازدواج حق ندارد حتی صدایش را به برادرش برساند و اگر مردی دید همسرش دارد با برادر تنی خودش صحبت میکند حق طلاق او را دارد.

اسلام اما حد وسط و خط منطق را در پیش گرفت. صورت و دست زن نیاز به پوشش ندارد زیرا وسیله و واسطه حضور و فعالیت او در اجتماع است. اصل اختلاط و حضور در مجامع عمومی نیز در امور ضروری و لازم مجاز شمرده میشود تا جاییکه منجر به ارتکاب حرام نشود.

هر نوع پوشش زن و مرد که باعث تحریک جنس مقابل شود حرام است. امروزه در همه کشورهای دنیا اگر شهروندان حدی از حجاب یا نوع پوشش را رعایت نکنند مجرم شناخته میشوند.

متن داخل عکس را یک ایرانی مقیم آمریکا نوشته است.

  • سیدحمید مشتاقی نیا

زیر بار قرض نرو!

سیدحمید مشتاقی نیا | جمعه, ۱۰ آذر ۱۴۰۲، ۱۰:۰۸ ق.ظ

 

مواطب این کلاهبرداری رسمی باشید. تفکری که در نظام سرمایه داری نهفته مبتنی بر ثروتمندتر شدن ثروتمندان به قیمت فقیرتر شدن فقراست. 

اگر به مرور به خرید استقراضی عادت کنید در واقع به فرهنگ مصرف گرایی تن داده اید و بر اساس این سبک از زندگی همواره بدهکار و عصبی و مقروض و افسرده خواهید بود. تا ضرورتی پیش نیامده زیر بار قرض نروید. فریب تبلیغات دلربا و اغواگر فروشگاههای بزرگ لوازم خانگی را نخورید.

  • سیدحمید مشتاقی نیا

ارز خود میبری و زحمت ما میداری!

سیدحمید مشتاقی نیا | دوشنبه, ۶ آذر ۱۴۰۲، ۰۷:۲۶ ق.ظ

کنسرت گوگوش ده میلیون و پانصد هزار دلار ارز از کشور خارج می‌کند.

جماعت غربزده و خودباخته و نق زن و همیشه طلبکار، این خسارتها را نمی بینند. مشابه این ولخرجی های اسراف کارانه در زندگی قبیله سگ باز و خودبرتر بین البته امری عادی است.

 

  • سیدحمید مشتاقی نیا

بهتر است اسمی نیاورم!

سیدحمید مشتاقی نیا | چهارشنبه, ۱ آذر ۱۴۰۲، ۰۳:۲۱ ب.ظ

حوزه علمیه قم - ویکی‌پدیا، دانشنامهٔ آزاد

 

این بنده خدا را که خیلی ها نمی شناسند چرا اسمش را بیاورم؟

چند سال گذشت؟ پنج سال، شش سال، کمی کمتر یا بیشتر، دقیقش را خاطرم نیست. هر چند روز گاهی اول هر ماه قمری که شهریه طلاب را حضوری تقسیم می کردند، چند طلبه لاغر اندام محجوب می ایستادند دم در فیضیه قم اطلاعیه پخش می کردند با امضای فردی به نام ... که معلوم شد استاد حوزه است. او به ساختار و محتوا و حجم بعضی دروس انتقاد داشت و می گفت اگر حوزه می خواهد کارآمد باشد باید این بخش از فقه و اصولش را اصلاح کرد.

یادم است یک بار هم یک آدم قلمبه ای که به نظر مأمور بود دم در مدرسه فیضیه یکی از این برگه ها را دست گرفته بود و برای دو سه تا سرباز نگهبان ورودی حوزه، با حرارت میخواند. به نظرم داشت جوّ میداد که این اطلاعیه نوشتن یعنی شبنامه دادن و تحریک بر ضد نظام و ...

خب از این جوّ دادن ها و دایه دلسوزتر از مادر شدن ها خاطره خوبی نداشتم و همیشه بدم می آمد.

اصل حرف جناب شیخ درست بود. بسیاری از دروس حوزه نیازمند تغییر و اصلاح هستند. بسیاری از بزرگان حوزه از جمله خود مقام معظم رهبری هم بر تغییر و تکمیل و اصلاح متون تأکید داشته اند. تغییراتی هم انجام شده که البته بسیار کند و ناکار آمد بوده است. اصل حرف جناب شیخ درست بود؛ اما پیشنهادی که مطرح کرد عجیب بود و جای تأمل داشت. او بعد از مدتی در اطلاعیه هایش به طلاب پیشنهاد میداد تا زمانی که اصلاح مورد نظر در متون درسی اتفاق نیفتاده در کلاسهای درس حاضر نشوند!

خب این که یعنی حوزه تعطیل بشود! طلبه بدون درس و بحث که علّاف و بی خاصیت است. به جای درست کردن ابرو که نباید چشم را زد و کور کرد. آن موقع ها یادم است در دانشگاهها هم سر مسائل سیاسی و دعواهای جناحی که نهایتا نفعش به باندهای قدرت بیرون دانشگاه می رسید بلافاصله پیشنهاد تعطیلی کلاسها مطرح میشد که آقا هم فرمود دشمن دنبال تعطیلی فعالیتهای علمی کشور است.

مدتی از جناب شیخ دیگر خبری نشد. پیش خودم گفتم نکند برده اند این بنده خدا را گوشه ای و گوش هایش را کشیده اند. حالا درست است پیشنهادش منطقی نبود اما اصل مطالبه گری و نقد، محترم است و حوزه باید پاتوق تضارب آراء باشد. نکند مشابه آن مأمور لباس شخصی قلمبه بالاخره مسئولان امنیتی را مجاب کرده باشند که با این بنده خدا برخورد صورت بگیرد.

از قضا متوجه شدم که دل نگرانی های من بیهوده بوده و حضرتشان با حمایت مالی یکی از نهادها به فعالیتهای مورد نظرش در تهران مشغول و جایش شکر خدا گرم و نرم است.

تا این اواخر که متنی از ایشان دیدم با این عنوان که چرا در انتخابات خبرگان ثبت نام نکرده ام. آقای شیخ که بزرگوار است اما اساساً چهره مطرحی در حوزه نیست و اغلب روحانیون و طلاب شناختی از ایشان ندارند چه برسد به مردم عادی کوچه و خیابان. این اطلاعیه مجازی در پاسخ به سوال چه کسانی نوشته شد خدا میداند.

ایشان اما در متن اطلاعیه خود ژستی قهرمانانه گرفت که اگر به خبرگان می رفتم حتماً ابهامات مردم را از رهبری می پرسیدم و...

خب بپرس برادر من. سوال پرسیدن از مسئولین نیازمند حضور در جایگاه خاصی نیست. این همه در نشریات و رسانه های مجازی از سوالهای درست و نادرست تا هجو و طنز و توهین نسبت به مسئولین در حال انتشار است. همین آقای زائری مگر در جریان اغتشاشات 96 متنی طعنه آمیز خطاب به رهبری ننوشت و به جای دولت وقت، آقا را مسئول وضع معیشتی مردم معرفی نکرد؟ با او برخورد شد؟ نه عزیز دل من. در دولت جدید پست نان و آب داری هم گرفت با حقوقی که مطابق دلار پرداخت می شود.

شما هم حرفت را بزن اما انصاف داشته باش و یکبار جایی نشان بده که چشمت نقص و نقد و نیک و بد همه امور و همه مسئولان همه جناحها را می بیند.

یک سخنرانی هم اما از جناب شیخ بیرون آمد در نفی ولایت مطلقه و بیان تعارض آن با دنیای مدرن امروز. استدلال ایشان اما نه عیار علمی که وزنی به سبکی پر کاه داشت و خوشبینانه بخواهیم قضاوت کینم از موضع ضعف و انفعال و خودباختگی در برابر تمدن پوشالی و شعارهای شیک و توخالی غرب بیان شده بود. او معتقد است دنیای مدرنیسم، ولایت مطلقه را نمی فهمد و دردمندانه باید گفت که این حرف خودش به معنی مقهور واقع شدن در برابر ولایت مطلقه مدرنیسم است. ولایتی مطلقه و تحمیلی که انسان را بی اعتنا به جایگاه و شرافتی که در عالم خلقت دارد، ابزار و پله سود و صعود نظام سرمایه داری شمرده و در زرورق آزادی و لذت و تکنولوژی، او را مسحور منفعت طلبی رندانه دیو هفت سر چپاول و استثمار قرار می دهد.

شیخ داستان ما، نصیری دوم نیست. نصیری از ورطه افراط در نفی تکنولوژی به دامن تفریط در خودباختگی و بیگانه پرستی افتاده است. نصیری یک انقلابی صادق اما کج فهم بود که به یک ضدانقلابی صادق و کج فهم تبدیل شد. اما چینش مواضع و رویکردهای متقدم و متأخر جناب شیخ در کنار هم نشان میدهد حتی در خصوص مواضع اولیه او با داعیه اصلاح حوزه نیز باید به دیده شک و تردید و بی اعتمادی نگریست.

  • سیدحمید مشتاقی نیا

بالاخره چی میخوای؟!

سیدحمید مشتاقی نیا | پنجشنبه, ۲۵ آبان ۱۴۰۲، ۰۶:۵۴ ق.ظ

اضطراب و ابهام: راه‌های برون‌رفت از این شرایط | مرکز روانشناسی بینش |  روانشناس خوب در کرج | مشاور خوب در کرج

 

عده ای پول میگیرند که بگویند فضای مجازی (اینستا و ایکس و...) خوب است اما باید سواد رسانه را بالا برد.

عده ای پول میگیرند که برای اینستا و ایکس و ... تولید محتوا داشته باشند.

عده ای پول میگیرند که فضای مجازی (اینستا و ایکس و...) را رصد کرده و ببینند حرف دشمن چیست.

عده ای پول میگیرند که فعالیت کاربران داخلی را در فضای مجازی رصد کرده و در صورت لزوم برخورد نمایند.

عده ای پول میگیرند که اینستا و ایکس و... را فیلتر کنند.

عده ای پول میگیرند که فیلترشکن تولید کنند تا بشود رفت و فعالیتهای فوق الذکر را انجام داد.

عده ای پول میگیرند که بگویند اینستا و ایکس و ... اساساً باید تعطیل شده و پهنای باند آنها بسته شود.

و....

درباره حجاب، درباره تأیید صلاحیتها، درباره عزل و نصبها، در وضع قوانین، اقتصاد و بانکداری، سبک زندگی، سلوک مدیریتی، عدالت و ... هم اغلب همینطور هستیم؛ دقیقاً نمیدانیم چه میخواهیم و دنبال چه هستیم. شاید هم میدانیم اما تعارض و تناقض را شرط بقا میشماریم.

  • سیدحمید مشتاقی نیا

مسلمان، خمار نیست!

سیدحمید مشتاقی نیا | يكشنبه, ۱۴ آبان ۱۴۰۲، ۰۶:۵۶ ب.ظ

جنگ اسرائیل و حماس به غذا هم سرایت کرده است| تحریم رستوران‌های اسرائیلی در آمریکا

 

نیویورک‌تایمز نوشت: نزدیک به 900 سرآشپز و تجار مواد غذایی در آمریکا با تشکیل گروهی به نام "مهمان نوازی برای بشریت" با امضای تعهدنامه ای درصدد فشار برای آتش بس و پایان حملات اسرائیل به مردم غزه هستند.

تحریم مواد غذایی و رستورانهای اسراییلی در آمریکا در حالی است که کشور مسلمان آذربایجان همچنان مشغول تأمین بخش اعظمی از نفت مورد نیاز رژیم غاصب است، ترکیه به رغم ادعای مسئولانش همچنان محل صدور کالا به آن رژیم غاصب است، اردن و بحرین و... تازه به فکر اخراج سفرای اسراییل افتاده اند و... هر روز خون دهها کودک بی دفاع فلسطین با فجیع ترین وضع بر زمین ریخته میشود. اسلام به صرف نماز و عبادت و ظواهر دینی نیست. اگر نتوانیم به موقع به وظایف انسانی خود عمل کنیم از منویات دین فرسنگها فاصله داریم. 

اسلام آمریکایی از فرهنگ آمریکایی هم عقب تر است.

  • سیدحمید مشتاقی نیا

خون شهدا پایمال شده است؟

سیدحمید مشتاقی نیا | شنبه, ۱۳ آبان ۱۴۰۲، ۰۷:۲۲ ق.ظ

شهیدان با خون خود درخت اسلام را آبیاری کردند - ایمنا

 

خدا عالم را به گونه ای در دایره تدبیر خود خلق نموده که هیچ چیزی در آن هدر نمی رود. هر کلمه ای اثر دارد، هر شیء ناچیزی به چیز دیگری تبدیل میشود. چه برسد به آه مظلوم که عرش خدا را به لرزه می اندازد و خون شهید که بی شک ماندگار است و اثر دارد.

خون شهید هدر نمی رود. بالاترین ثمره خون شهدای ما بیداری آزادی خواهان جهان و اشاعه نگاه ضداستکباری در جای جای عالم است که آزادی قدس و رفع استبداد و امپریالیسم و غارتگری و زیاده خواهی کانونهای قدرت را در پی خواهد داشت.

اما حالا که صحبت از معامله بر سر خون شهدای فتنه و آشوب است و آه سرد پدر شهید عجمیان در گوش فلک پیچید آنگونه که پیش تر نیز اشک و آه از نهاد پدر شهید احمدی روشن برخاسته بود و پدر شهید محمدحسین حدادیان و... بد نیست از این زاویه هم به موضوع نگاه کنیم که به یک معنا حق شهدا پایمال شده است. هیچ شهیدی سر سازش با فرهنگ تجمل پرستی و اشرافی گری و رانت خواری و باندبازی و شکاف طبقاتی و اژدهای هفت سر فقر و فساد و تبعیض نداشته است. از این منظر تا زمانی که بی عدالتی در جامعه هست و عده ای خودباخته ظاهر فریب اهل تزویر در کنج عافیت در نقاب شعائر دین به ریش دین و دین دار میخندند و ارزشهای انقلاب را در پستوی ویلاهای برآمده از حقوقهای ناحق نجومی بیت المال در خلوت با ژیلاهای ابرو کمان سیه مژگان لپ گلی خویش به سخره میگیرند حق شهید پایمال شده است. تا وقتی در بانکداری و اقتصاد و معماری و صنعت و مدیریت و فرهنگ و ... از سبک زندگی و مدیریت دینی و ملی فاصله داریم در واقع از اهداف شهدا فاصله گرفته ایم.

  • سیدحمید مشتاقی نیا

هامون، دیروز و امروز

سیدحمید مشتاقی نیا | دوشنبه, ۱ آبان ۱۴۰۲، ۰۹:۱۴ ق.ظ

فیلم ایرانی - هامون - خسرو شکیبایی - FULLHD

 

دیشب برای پنجمین بار نشستم و هامون را دیدم. اولین بار یازده یا دوازده سالم بود که آن را در سینما دیدم. چون قهرمان داستان، حمید هامون بود خوشم آمد و باز هم برایش تماشایش به سینما رفتم. درست مثل فیلم عروس که آنجا هم قهرمان داستان، حمید بود.

با یم یلد ولم یولد بچگی های حمید میخندیدم. با آشفتگی هایش، نویسنده بودنش، کتابخوانی هایش، دویدن هایش به وجد می آمدم. از این که بیقرار کشف حقیقت بود او را می پسندیدم. دریا را همیشه دوست داشتم. زیباترین موسیقی خلقت، صدای امواج آب است. از اینکه حمید هامون دل به دریا می سپرد آرامش میگرفتم و...

الان البته آن نگاه را ندارم. هامون، تصویر از هم گسیختگی روانی جماعت روشنفکر است که ماندن در راه و سرگشتگی و حیرانی را به ثبات قدم و یافتن مقصد و اقامت در منزل عبودیت ترجیح میدهند. درست مثل آنهایی که زیارت را بهتر از نماز می پندارند. مثل طلبه ای که نعلین زرد و عطر و سورمه چشم را واجب تر از درس بپندارد.

روشنفکرها اهل بازی و خوشگذرانی اند. دنبال تفاوتند و حاشیه را بر متن ترجیح میدهند. عرفان شیعه اما حقیقتی آرامش بخش در بطن نورانی خود دارد که در گرو همرهی و طیّ طریق با خضر ظلمت ستیز، قابل دستیابی و تحقق است.

رگه های نگاه چپ نیز در گفتگوهای فیلم دیده میشود. آنجا که توسعه مدل آمریکایی سنگاپور و فیلیپین و مالزی را دست و پا زدن سوسک وار در لجنزار برای رفاه بیشتر، حول محور شکم تلقی میکند.

اگر مهرجویی، گاو را گاو نامید، هامون را باید خر می نامید که این تعبیر نه البته از سر بغض و وهن که برگرفته از دیالوگهای مکرر قهرمان قصه است آنگاه که اذعان میدارد در پس این حیرانی چهل و خورده ای ساله، هیچ گُهی نشده است.

همه این ماجرا اما به آنجا که عارف مسلکی خداجو به نام علی عابدینی، در دریای گمگشتگی، دست نجات به سوی هامون دراز میکند قابل اغماض است. هامون را صدباره هم پخش کنند می بینم. دیدن یک فیلم لزوماً به معنای تأیید کامل محتوای آن نیست. همین که آدم میفهمد سازنده فیلم و سراینده داستان به فهم خودش احترام گذاشته و اثری جدی را خلق کرده هزاران بار می ارزد به تماشای سینمای غالب این سالها که معجونی از تلفیق تصاویر وارونه و صحنه های مشوّش بی هدف مبتنی بر ارضای شهوات و امیال حیوانی و اغراض بیگانه پسند سازندگانشان است. هامون لااقل ایرانی است.

  • سیدحمید مشتاقی نیا

احمق ها به بهشت نمی روند!

سیدحمید مشتاقی نیا | جمعه, ۲۸ مهر ۱۴۰۲، ۰۶:۲۴ ق.ظ

یکی از تلخ‌ترین پدیده‌هایی که چند سالی است سروکله‌اش در کشور ما هم پیدا شده، جشن طلاق است. مراسمی تاسف‌بار که در آن، برخی از زوج‌ها برای جدایی از هم جشنی برپا می‌کنند، دوستان و اقوام‌شان را دعوت می‌کنند تا جدایی‌شان را به دیگران اعلام کنند.

 

تلخ‌ترین پدیده‌‌ای که به تازگی در ایران مرسوم شده

 

به‌تازگی، ویدئویی از کادوی یک پدر برای جشن طلاق دخترش در فضای‌مجازی خبرساز شده است. حالا سوال این است که آیا برگزاری چنین جشنی باعث خوب‌شدن حال این دختر بعد از طلاق خواهد شد؟ آیا همراهی بعضی والدین با فرزندشان برای برگزاری جشن طلاق که در این ویدئو هم مورد توجه قرار گرفت، تصمیم درستی است؟

آن‌طور که گفته می‌شود، ریشه و پیدایش این مراسم در ابتدا از آمریکا بوده است و آن‌ها بر این باورند که این جشن، زهر جدایی و تلخی‌اش را می‌گیرد و تحمل رنج زندگی پس از طلاق را می‌کاهد. از منظر روان‌شناسی، این باور کاملا اشتباه و غلط است و متاسفانه این رفتار غلط مانند بعضی از رفتارهای اشتباه دیگر، وارد کشور و فرهنگ ما شده است.

جشن طلاق عمدتا در گروه‌هایی رخ می‌دهد که بین 20 تا 40سالگی هستند و از نظر طبقاتی در سطوح بالای اقتصادی و اجتماعی جامعه قرار دارند. شاید به‌عبارتی بتوان گفت بیشتر نوکیسه‌ها این کار را می‌کنند که بی توجه به مشکلات اقتصادی جامعه، از دل هر اتفاقی دنبال فخرفروشی هستند.

خودشیفتگی، تخریب همسر و جلب توجه دیگران

یکی از دلایل تصمیم برخی افراد برای برگزاری چنین جشنی، می‌تواند آگاهی‌رسانی و اطلاع به دیگران از این اتفاق تلخ باشد. یعنی می‌گویند که از طریق جشن طلاق، می‌خواهیم به همه خبر بدهیم از هم جدا شده‌ایم! طبیعتا این شیوه باعث ریخته شدن قبح طلاق می‌شود و به همین دلیل، توصیه نمی‌شود.

دلیل دیگر به ویژگی‌های شخصیتی خاص افراد برمی‌گردد. برخی افراد بزرگ نمایی می‌کنند و مایل اند همیشه کارهایشان سروصدا داشته باشد و با جشن طلاق می‌خواهند به دیگران بگویند که ما حتی در طلاق چنین کاری کرده‌ایم. در واقع آن‌ها با قصد و نیت مطرح‌کردن خودشان بیشتر دست به این‌گونه فعالیت‌ها می‌زنند. بعضی افراد هم خودشیفته هستند و با برگزاری این جشن، می‌خواهند به دیگران بگویند که خودشان هیچ تقصیری در آن نداشتند. بعضی از افراد هم این موضوع را دستاویزی برای جلب ترحم دیگران قرار می دهند تا همسر سابق خود را به عنوان یک دیو ‌صفت معرفی کنند و نشان دهند که چقدر در زندگی با چنین فرد پلیدی، رنج و دشواری را تحمل کردند.

تلاش بی‌فایده برای کوچک‌شمردن دردهای طلاق

از آن جا که طلاق امر بسیار ناخوشایندی است و می‌تواند آسیب‌های جدی به روحیات افراد وارد کند، با به نمایش گذاشتن و برگزاری این نوع جشن‌ها و کوچک شمردن موضوع، فقط صورت مسئله را پاک می‌کنیم. جدایی یک ناکامی بزرگ و تجربه سنگین است، حالا چه فرد به آن اعتراف کند و چه نکند، چه به ازدواجش علاقه داشته باشد و چه نداشته باشد. افراد در زمان جدایی واکنش‌های متفاوتی از خود نشان می‌دهند. برخی بدون انجام کار خاصی روال زندگی خود را در پیش می‌گیرند، برخی دیگر ممکن است به سرعت دوباره ازدواج کنند یا با فرد دیگری وارد رابطه شوند. در واقع با انجام چنین کارهایی نوعی همپوشانی ایجاد می‌کنند تا آسیب‌های ناشی از جدایی برای‌شان کمتر و قابل هضم‌تر شود. بنا بر مقتضیات روزگار حالا مد به سمتی رفته است که برخی افراد برای اعلام جدایی خود متوسل به برگزاری مراسمی به نام جشن طلاق می‌شوند تا با توسل به چنین رفتارهایی خشم و ناکامی و سرخوردگی خود را تسکین دهند. البته برگزاری این نوع مراسم‌ و توسل به روش‌های مشابه هرگز درد ناشی از جدایی را در افراد کاهش نمی‌دهد و تلاشی بی‌فایده است.

اشتباه والدین در همراهی با فرزند در جشن طلاق

متاسفانه برخی والدین در برپایی این جشن با فرزند خود همکاری می‌کنند اما آن‌ها نباید فکر کنند چنین جشن‌هایی تاثیر روانی مثبت بر روحیه فرزندشان دارد. این پدیده نه تنها به آن‌ها کمک نمی‌کند بلکه فرزندشان با برپاکردن جشن طلاق، نفرت و شکست خودش را پشت نقاب شادی پنهان می‌کند که رفتاری بسیار اشتباه و فرار رو به جلو بعد از شکست محسوب می‌شود. به طور کلی، عوارض ناشی از جدایی و طلاق در هر فردی متفاوت است اما با برگزاری چنین جشن‌هایی معمولا عمیق‌تر می شود و بسته به میزان سرخوردگی و آسیب ناشی از آن، می‌تواند دردسرهای بیشتری داشته باشد.

جشن طلاق باعث حال خوب نمیشود

ذات از دست دادن و طلاق با افسردگی در ارتباط است. وقتی ما چیزی و فردی مهم را از دست می‌دهیم، احتمال آن که دچار افسردگی شویم بسیار زیاد است. در این جا هم مشخص است زوج ها دارند یکدیگر را از دست می‌دهند و افسرده می‌شوند. آیا فرار از این افسردگی با برگزاری جشن طلاق، فایده‌ای خواهد داشت؟ مسلما حال فرد خوب نخواهد شد و جشن طلاق، فرار کردن از اصل موضوع است و از تلخی طلاق کم نخواهد کرد.

خراسان

  • سیدحمید مشتاقی نیا

بیدارشو عزیز!

سیدحمید مشتاقی نیا | چهارشنبه, ۲۶ مهر ۱۴۰۲، ۰۷:۴۷ ق.ظ

فوری؛ حمله وحشیانه اسرائیل به یک بیمارستان در غزه با 500 شهید+ عکس/ اعلام  آماده باش کامل پنتاگون به نیروهای آمریکا در منطقه/ افزایش تعداد شهدای غزه  به 4200 نفر/ تبادل آتش

 

سال 65 شدیدترین حملات هوایی به مناطق مسکونی کشورمان صورت گرفت. مدارس بروجرد، زمین فوتبال سنندج، کارخانه های اراک، خیابانهای اندیمشک و ... دهها زن و کودک بیگناه در خون غلتیدند. کمی بعد حملات گسترده شیمیایی به شهرهای مرزی مثل سردشت را هم شاهد بودیم. رسانه های دنیا منعکس کردند؟ خیر. دولتهای غربی محکوم کردند؟ خیر. در جریان جنایات فجیع و نسل کشی صربها در نبرد بوسنی نیز همین روند را در رسانه های غربی شاهد بودیم. توحّش صربها در مواردی بالاتر از جنایات داعش بود. اما غرب نمیخواست خودش را زیر سوال ببرد. حالا هم در فلسطین شاهد فجیع ترین جنایات ضدبشری مثل حمله به بیمارستان و ... هستیم اما رسانه ها و دولتهای غربی ساکتند.

در جریان مرگ مهسا همین رسانه های غربی چه جنجالی بلند کرده و چگونه دم از حقوق بشر و انسانیت و ... می زدند؟

آنهایی که دل در گرو آزادی های غربی و حاکمیت رسانه های دشمن بسته و به گمانشان غرب بهشت گمشده آزادی و حقوق بشر است و دولتهای اروپایی دلسوز مردم دنیا هستند کی قرار است از خواب غفلت بیدار شوند؟

  • سیدحمید مشتاقی نیا

شما آزادید آنگونه که ما میخواهیم!

سیدحمید مشتاقی نیا | چهارشنبه, ۱۹ مهر ۱۴۰۲، ۱۱:۱۲ ق.ظ

اهتزاز پرچم فلسطین در این کشور جرم شد

 

«سوئلا بریورمن»، وزیر کشور انگلیس در نامه‌ای خطاب به افسران ارشد پلیس گفته اهتزار پرچم فلسطین یا سر دادن شعار در حمایت از آزادی فلسطین می‌تواند جرم تلقی شود.

 

قابل توجه عزیزانی که غرب را مهد آزادی شمرده و آتش زدن قرآن را امری عادی در راستای تحقق دموکراسی تلقی می نمایند.

برافراشتن پرچم فلسطین را هم در انگلیس ممنوع کرده اند. پلیس فرانسه نیز تظاهرات در حمایت از مردم فلسطین را به خاک و خون کشید. پیشتر بیان شده بود حتی برگزاری یک کنفرانس دانشجویی در نقد اشغالگری قدس در کشورهای اروپایی ممنوع است. آن چنان که دیدید مورّخ ناقد دروغ هلوکاست را به زندان انداختند. چنان که تصویر و نام حاج قاسم را در اینستاگرام با شعار آزادی ملتها منع کرده اند. آنگونه که پیروان فرقه داوودیه را در آمریکا زنده زنده سوزاندند و... دلدادگان غرب کی از خواب ناز بیدار میشوند؟

  • سیدحمید مشتاقی نیا

پز روشنفکری به شما نمی آید

سیدحمید مشتاقی نیا | شنبه, ۱۵ مهر ۱۴۰۲، ۱۰:۲۷ ق.ظ

 

خبرگزاری فارس وابسته به سپاه این عکس مربوط به سخنرانی سردار سلامی را با ذوق و شوق منتشر کرده. همان انگیزه ای که در باغ موزه دفاع مقدس وابسته به سپاه نیز مانع از برخورد با بی حجابی شده اینجا در انتشار تصویر دختر خانمی با ناخن های لاک زده و صورت آرایش کرده و موهای بیرون از روسری دچار شعف و شتابزدگی میشود. یعنی ببنید ما چقدر لارجیم، مبادا قشر خاکستری از ما برنجد و...

واقع امر این است هیچ کس حاضر نیست تبعات دفاع از حکم شرع را بپذیرد. قدرت شیرین است. همین خبرگزاری فارس که تسامح در دفاع از شرع را عادی تلقی نموده گاه برای تخریب منتقدان و دفاع از میز صاحبان قدرت و باند قالیباف، بدترین ورارونه نمایی ها و بی اخلاقی های خلاف شرع را مرتکب میشود.

  • سیدحمید مشتاقی نیا

یا زنگی زنگ یا رومی روم

سیدحمید مشتاقی نیا | جمعه, ۱۴ مهر ۱۴۰۲، ۱۰:۳۸ ق.ظ

 

ترکمن ها را دوست دارم. به این شهر سفر داشته ام. هر جا هم مردمانش را دیدم با آنها مأنوس شدم. یک حس قرابت با اهالی این بندر زیبا دارم. شاید بخاطر سکونت بیست ساله بعضی اقوام نزدیک در این شهر، اخبار و مسائل مربوط به این قوم فرهیخته را دنبال میکنم.

امروز تصویری از عروسی سنتی مردم بندرترکمن را دیدم. خوشحال شدم فقط ای کاش آقا داماد دقت میکرد که کراوات جزو رسوم سنتی اهالی ترکمن صحرا نیست. ان شاءالله زندگی شاد و موفقی داشته باشند. خواستم به این بهانه اشاره کنم به بعضی تخلیط های فرهنگی که گاه از سر ناآگاهی صورت می گیرد. مثلاً طرف شعار ملی گرایی میدهد و به خاطر اثبات علقه به ایران، نام مذهبی خود را تغییر میدهد اما حواسش نیست یا نمیداند که همین فرهنگ و تمدن ایرانی همواره مزیّن به حجاب بوده و نمیشود جایی که به نفعمان نیست از زیر تقّید به آداب ملی شانه خالی کنیم و...

یا بعضی ها که دغدغه دین را دارند اما سبک زندگی و رفتارشان غیر دینی است. اگر ادعای راه و مسلکی را داریم سعی کنیم جوانب آن را هم آموخته و به آن ملتزم باشیم.

  • سیدحمید مشتاقی نیا

ارواح پوک!

سیدحمید مشتاقی نیا | پنجشنبه, ۱۳ مهر ۱۴۰۲، ۰۴:۱۱ ب.ظ

وقتی خدا را نداشته باشی، هویت نداری، گمشده ای در درونت تو را به سرگشتی و پوچی میکشاند اگر از حقیقت فراری باشی. انسان اشرف مخلوقات است. فطرت درونش او را به بزرگی و شرافت فرا میخواند اما متأثر از دنیای مصرف و تکنولوژی، وقتی انسانیت را در چارچوب بدن و هاضمه فیزیک معنا کند حس خلأ و تهی شدن از هویت، ثمره ای جز خودکشی یا میل به پوچی و تنزّل به مقام حیوانیت نخواهد داشت:

 

چندی پیش مردی اهل ژاپن که ۱۲هزار پوند هزینه کرده بود تا با دوخت لباسی شبیه سگ، او را به شکل سگ «بوردرکولی» درآورند گفت، «سگ‌های ظالم و بی‌عاطفه با من بازی نمی‌کنند و این موضوع مرا بسیار ناراحت کرده است.»

این مرد ژاپنی که «توکوسان» نام دارد، پیش از اینکه با لباس سگ «بوردرکولی» قدم به بیرون از خانه بگذارد، یک لباس دیگر سگ داشت که فقط وقتی در خانه بود، آن را می‌پوشید.

این مرد سال گذشته یک شرکت ژاپنی به نام «زپت» (Zeppet) را، که برای ساخت مجسمه‌ها و مدل‌های فیلم شهرت دارد، برای دوخت این لباس به خدمت گرفت. این شرکت لباس حیوان‌نما را در ۴۰ روز ساخته است.

او در این باره می‌گوید: «چهارپایان و به خصوص چهارپایان مهربان حیوانات مورد علاقه من هستند. در میان آنها فکر می‌کردم یک حیوان بزرگ‌تر که نزدیک به جثه‌ام باشد بهتر است، بنابراین تصمیم گرفتم تا یک سگ شوم.»

البته همان‌طور که انتظارش هم می‌رفت، توکو از زمان انتشار ویدیوهایش در رسانه‌های اجتماعی با واکنش‌های منفی بسیاری روبرو شده است. برخی می‌گویند که او به دلیل اختلال روانی باید به دنبال درمان باشد.

حالا او پس از اینکه مدت‌ها درون یک قفس می‌نشست، تصمیم گرفت به پارک رفته و به سگ‌های دیگر نزدیک شود. اما هر بار که سعی می‌کرد به سگی نزدیک شود، آنها ابتدا از دیدن او کمی تعجب می‌کردند و سپس از او فاصله می‌گرفتند که این موضوع او را بسیار ناراحت و شاکی کرده است.

مردی که لباس سگ می‌پوشید، شاکی شده که چرا سگ‌ها با او بازی نمی‌کنند

توکوسان می‌گوید، «پوشیدن لباس سگ، سرگرمی مورد علاقه من است اما دوست داشتم سگ‌ها هم مرا بین خودشان راه می‌دادند و از اینکه این اتفاق نیفتاد، ناراحت شدم.»

مردی که لباس سگ می‌پوشید، شاکی شده که چرا سگ‌ها با او بازی نمی‌کنند

  • سیدحمید مشتاقی نیا

باز هم سینما، باز هم تعرض

سیدحمید مشتاقی نیا | چهارشنبه, ۱۲ مهر ۱۴۰۲، ۰۴:۴۳ ب.ظ

تعرض جنسی یا تجاوز جنسی - از پیشگیری تا درمان - دکتر طاهری

 

جماعت مدعی روشنفکری بیشترین سر و صدا بر سر آزادی را دارند، مدعی دفاع از حقوق زن هستند، در همه مسائل هم اظهار نظر کرده و نسخه شفایخش ارائه می دهند؛ اما هر از گاه صدای گندکاری یکی از آنها در آمده و کوس رسوایی شان به صدا در می آید. پیش از شروع ماجرای مهسا، شاهد افشاگری های حیرت آوری از پشت پرده فساد جنسی سینما توسط بعضی زنان سینماگر بودیم. در خبر زیر، تعرض به چند دختر نوجوان، موضوع پرونده تعرض یک کارگردان عنوان شده است:

 

روزنامه ایران: شهریور سال ۱۴۰۱ دختر نوجوانی به نام ملیکا ادعا کرد از سوی یک کارگردان میانسال مورد آزار و اذیت قرار گرفته است .

وی که با مادرش به پلیس آگاهی رفته بود، در توضیح ماجرا به مأموران گفت: من به یک آموزشگاه خصوصی می‌رفتم.مربی ما خانمی ۴۰ ساله بود که یک روز درباره بحث آرامش روح و پاک کردن ذهن و روح از شیاطین صحبت می‌کرد، بعد هم وقتی اشتیاق مرا برای ادامه این بحث دید گفت که یک کارگردان سرشناس را می‌شناسد که می‌تواند روح انسان‌ها را از شر شیاطین پاک کند. من تحت‌تأثیر حرف‌های خانم مربی قرار گرفتم و به او اعتماد کردم و خواستم من را به آن کارگردان معرفی کند.

دو روز بعد با من تماس گرفت و گفت به سختی توانستم برایت وقت ملاقات بگیرم و باید به خانه آقای کارگردان در شمال تهران برویم. من هم روز قرار با ذوق و شوق به خانه ویلایی کارگردان ۴۵ ساله رفتم. خانم مربی هم آنجا بود. کارگردان مورد نظر از همان ابتدا با دیدن من حرف‌های عجیبی زد. از خودش تعریف کرد که ارتباطات ماورایی دارد و بعد هم مدعی شد شیاطین مرا احاطه کرده‌اند اما گفت نگران نباش چون هنوز دختری نوجوان هستی و روحت پاک است، بزودی از دست آنها رها می‌شوی و به همه خواسته‌هایت می‌رسی.

پس از آن خانم مربی با این بهانه که محیط باید خلوت باشد ما را تنها گذاشت. لحظاتی بعد آقای کارگردان به من گفت برای شروع کار باید لباس‌هایم را دربیاورم و من هم که در جو محیط قرار گرفته بودم حرفش را گوش کردم اما او من را آزار داد و بعد هم گفت برای به سرانجام رسیدن هدفم نباید درباره این موضوع با کسی حرف بزنم.

شب وقتی به خانه برگشتم آنقدر حالم بد بود که موضوع را به مادرم گفتم و حالا هم از آقای کارگردان و مربی‌ام شاکی هستم.

پس از ثبت این شکایت و در حالی که مأموران تحقیقات خود را آغاز کرده بودند، دومین شکایت مشابه از آقای کارگردان به پلیس اعلام شد.

میترا ۱۶ ساله که با پدرش به پلیس آگاهی رفته بود، در توضیح ماجرا گفت: یک ماه قبل از طریق مربی‌ام در یک آموزشگاه با کارگردان و تهیه‌کننده‌ای آشنا شدم.

خانم مربی می‌گفت تهیه‌کننده میانسال می‌تواند روحم را از ناپاکی‌ها خلاص کند و پس از آن می‌توانم به خواسته‌هایم برسم. به همین خاطر با او قرار گذاشتم و به خانه مرد میانسال رفتم اما او مرا آزار داد. من از ترسم نزدیک یک ماه سکوت کردم تا اینکه فهمیدم یکی دیگر از دوستانم هم با همین ترفند به دام سیاه همین کارگردان افتاده و مورد آزار قرار گرفته است. به همین دلیل ماجرا را به خانواده‌ام گفتم، اما دوستم از ترس آبرویش سکوت کرده و موضوع را به خانواده‌اش نگفته است.

با اظهارات شاکی دیگر، مأموران به خانه ویلایی کارگردان رفته و او را بازداشت کردند. در ادامه مربی آموزشگاه نیز دستگیر شد. سپس پرونده برای تحقیق و رسیدگی به شکایت‌ها به شعبه ششم دادگاه کیفری استان تهران فرستاده شد.

در آن جلسه نخستین شاکی گفت: روز حادثه وقتی حرف‌های این مرد را شنیدم اول تعجب کردم اما وقتی مربی گفت نگران نباش من هم برای دور کردن شیاطین خودم را به دست آقای کارگردان سپردم و او شیاطین را از من دور کرده و با خیال راحت به او اعتماد کن، خام حرف‌های این زن شدم و خودم را تسلیم آقای کارگردان کردم.

میترا نیز گفت: من به تازگی فهمیده‌ام که چند دختر دانش‌آموز دیگر هم به دام این دو شیاد افتاده‌اند، اما آنها از ترس آبرویشان سکوت کرده و پیگیر پرونده نشده‌اند. این مرد باید به سزای عملش برسد چون زندگی چندین دختر را تباه کرده است.

سپس دو متهم با انکار اتهام‌شان عنوان کردند هیچ‌کدام از شاکی‌ها را آزار نداده‌اند. زن جوان مدعی شد خودش قربانی خواسته‌های شوم این کارگردان شده اما او دختران نوجوان را اغفال نکرده است.

با تکمیل تحقیقات، دو متهم بزودی در دادگاه کیفری یک استان تهران محاکمه می‌شوند.

  • سیدحمید مشتاقی نیا