اشک آتش

از اسلام ناب آمریکایی بیزارم!از ادعای برتری هویج بر بسیج!از اسلام بی خطر بیزارم...از اسلام آسه برو آسه بیا...اسلام پاستوریزه...اسلام عبدالملک مروان...اسلام بنی امیه و بنی العباس...اسلام شیوخ منطقه!!...اسلام پر عافیت و بی عاقبت...
----------------------------------------------------------------------------------
باید گذشتن از دنیا به آسانی
باید مهیا شد از بهر قربانی
با چهره خونین سوی حسین رفتن
زیبا بود اینسان معراج انسانی

پیام های کوتاه
بایگانی
آخرین نظرات
  • ۶ ارديبهشت ۰۳، ۱۸:۳۹ - علیرضا محمدی
    چه جالب

۲۵ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «خواب زدگی» ثبت شده است

بی وفایی!

سیدحمید مشتاقی نیا | چهارشنبه, ۱۲ ارديبهشت ۱۴۰۳، ۱۱:۱۵ ق.ظ

دانلود آهنگ بی وفایی دل من از غصه داغون شده بامشاد | با دو کیفیت 320 و 128  | با متن

 

یک مطلبی میخواندم به مناسبت سالگرد درگذشت نخستین زن بازیگر سینمای ایران به نام صدیقه (روح انگیز) سامی نژاد که با فیلم دختر لر درخشید. او دهم اردیبهشت سال 76 در تهران و در تنهایی مرده است. عجیب است فریدون جیرانی به این بهانه نوشته است:

"ریشه سرگذشت تلخ بازیگران در سینمای ایران را باید در جامعه‌ای جستجو کرد که نتوانسته است تفکر مدرن را بومی کند و در خود حل نماید."

یعنی باز هم تقصیر را انداختند گردن جامعه!

یادم می آید وقتی خبر فوت جهانگیر جهانگیری و حسین شهابی را شنیدم واقعا فکر کردم سر کاری است. چرا؟ چون در بین هم صنفی های خودشان هیچ بازتابی نداشت. سینماگرها در حد یک صفحه تسلیت و یادبود هم برایشان اهمیتی قائل نشدند. 

منوچهر نوذری به خاطر ضمانت مالی به زندان رفت چند نفر از همکارانش حالی از او پرسیدند؟ در حالی که اغلبشان در پول غوطه می خوردند. پرویز بهرام در بیمارستان بود. همسرش مصاحبه کرد گفت یک نفر از سلبریتی ها و هنرمندها سراغش را نگرفت.

چقدر هنرپیشه ها وقتی به کهولت رسیدند توسط صنف خودشان فراموش شدند؟ همین الان غلامحسین لطفی و بهروز بقایی و فرامرز صدیقی و محمد کاسبی در بستر بیماری هستند. چند نفر از همکارانشان سراغشان را می گیرند؟ چندی پیش غلامحسین لطفی در مصاحبه با محمدرضا علیمردانی مقابل دوربین نتوانست بغضش را کنترل نموده و از درد تنهایی زار زار گریست.

جماعت خودباخته الکی خوش که گدای نگاه دیگرانند اغلب پای همسران خودشان هم نمیتوانند بایستند و کارشان به جدایی میکشد چه به اینکه بخواهند پای همکارانشان مانده و به وقت پیری و تنهایی هوایشان را داشته باشند. بعد هم طلبکارانه می آیند یقه مردم را چسبیده و ژست روشنفکری می گیرند که اگر هنرمندی در گمنامی است تقصیر جامعه است!

  • سیدحمید مشتاقی نیا

ابتذالی به نام نقاشی با ادرار در تهران!

سیدحمید مشتاقی نیا | پنجشنبه, ۶ ارديبهشت ۱۴۰۳، ۰۵:۴۷ ب.ظ

فروش میلیونی نقاشی با ادرار انسان در تهران! 

 

اقتصاد ایران: گالری در تهران واقع در خیابان مطهری همین قلب پایتخت میزبان یک پرفرمنس عجیب و غریب بود. فروش میلیونی نقاشی با ادرار انسان! با “ادرار خودتان اثر هنری داشته باشید” هنجارشکنی و لگدزدن به فرهنگ و هنر و جذب مخاطب با سخیف‌ترین حالت ممکن هر روز دارد شکل جدیدی به خود می‌گیرد. اینکه با مکاتب مختلف و اسامی‌های ایسم‌دار بخواهیم خود را تبرئه کنیم و اسم این عمل را تابوشکنی بگذاریم حقیقتا به بیراهه خواهیم رفت.

اولین چیزی که در ذوق شما می‌زند بوی تند ادرار در یک محیط هنری است اما شما هر چه بیشتر نزدیک به محل اجرا می‌شوید این بو تندتر و زننده‌تر می‌شود. چهار عدد صابون و آفتابه‌های آویزان به شما می‌گوید رنگ‌ها قرار است چیزی را پنهان کند و یک مانیتور از هنرمند با شما حرف می‌زند و چشم‌هایی که در تمام دیوار به چشم می‌خورند و فضا بیشتر مشمئزکننده‌تر می‌شود.

در فضای اصلی فردی که خود را خالق این محیط می‌داند در حال نقاشی کردن است دستکش به دست و در حال نوشیدن دمنوش یا چیزی شبیه آن اما نقاشی‌ها اگر کمی دقیق‌تر شویم با رنگی تیره کشیده می‌شوند و یک نمونه ادرار که با آن ترکیب می‌شود و به قول خود آقای هنرمند خلق اثر با خط زرد یا همان ادرار. شما می‌توانید اثر هنری خودتان را با ادرار خودتان یا بقیه داشته باشید! این جمله بارها شنیده می‌شود که شبیه یک خیال است از اول ورود که باید خط زرد را دنبال می‌کردید تا خلق اثر و بوی گند، همه و همه به شما یک چیز تفهیم می‌ کند که اینجا خبری از هنر نیست.

ولی انگار کابوس تمامی ندارد و هر لحظه مهیب‌تر می‌شود یک بوم مانند دیوار سرویس‌های عمومی و نوشته‌های مردم که بیشتر شبیه یک لوح منحرف در مقابل شماست. از فحش گرفته تا رکیک بودن الفاظی که انگار نویسنده خود را خالی کرده است.

عجیب‌ترین قسمت ماجرا اینجاست که این اثرهای هنری فروخته هم می‌شوند. از یک میلیون تومان به بالا. شما برای خلق اثر هنری با ادرار خودتان که سرتاسر کثافت و بیهودگی است باید پول پرداخت کنید و بسیار خرسند باشید.

انگار بیرون از گالری دنیا چیز دیگری است فشارهای اقتصادی بر روی زندگی مردم و میلیون تومانی که می‌تواند گره‌ای از زندگی را باز کند و اینجا دارد خرج ادرار می‌شود و به همین سخیف بودن شما انسانیت را قربانی ایسم های غربی می‌بینید و با یک مکتب فرانکفورت دهان شما را مهر می زنند.

توجهیاتی مانند اینکه ما از بیهوده ترین چیز ممکن در جهان هستی اثر هنری خلق کردیم قفل دیگر بر دهان شما می زنند. مگر بر روی گالری‌ها نظارتی نیست که به اسم مخاطب خاص داشتن هر ابتذالی باید هنجار شود؟

اینکه برخی اینگونه پاسخ می‌دهند که این افراد که به دیدن گالری‌های مذکور می‌آیند از دسته آدم‌هایی نیستند که نیاز اقتصادی داشته باشد عمل قبیح این گونه هنرمند نماها را توجیه نمی‌کند و باید به حال هنر این کشور زار زار گریست.

  • سیدحمید مشتاقی نیا

زدی ضربتی ضربتی نوش کن

سیدحمید مشتاقی نیا | دوشنبه, ۱۳ فروردين ۱۴۰۳، ۱۰:۳۶ ق.ظ

کیست مرا بشناسد و درباره وضعیت مملکت با من هم بحث و هم کلام شده باشد و نداند چقدر از نیروی انتظامی مثل هر نهاد و ارگان دیگری نقد و گله دارم. منکر خدمات و جانفشانی های نیروهای خدوم فراجا نیستم اما ضرباتی که بعضی عناصر نفوذی و سست عنصر نیرو به بدنه نظام و بچه های حزب اللهی وارد آورده اند را هم نمی شود انکار کرد.

با این حال در ماجرای اخیر حرفم این است:

کسی که دست به اغتشاش و ایجاد آشوب می زند یعنی دارد میگوید من قانون را قبول ندارم و از مجاری خلاف قانون دنبال خواسته خودم هستم.

چه معنی می دهد وقتی احساس میکند حقی از او ضایع شده و آسیبی دیده سریع به دامن قانون پناه برده و دست به شکایت می زند؟

می شود با همین منطق به او فهماند خودت فضا را غبار آلوده کردی و ضربتی هم در هوای تیره و غبارآلود به اشتباه بر پیکر تو نشست؛ خودکرده را تدبیر نیست. کسی که دوست دارد قانون جنگل حاکم باشد نباید از پژواک خواسته خود فرار کند.

راستی دکتر ولایتی نمی خواهد نامه ای بنویسد و ضمیمه پرونده کند تا راحت بشود حکم را برگرداند؟!! عزیزان قضایی که سوراخ سنبه ها را خوب بلدند.

نکته جالب ماجرا اینجاست هم بچه های انقلابی هم ضدانقلاب این اقدام قوه را با توجه به شناختی که از عملکرد آن در مواجهه با دانه درشتها دارند یک شوی تبلیغاتی و نمایش می شمارند. این را از این بابت گفتم عقلهای منفصل نظام گمان نکنند حتی بر فرض اعدام این سرهنگ انتظامی، همه به عدالت دستگاه قضا اذعان نموده و به به و چه چه خواهند گفت. هر وقت پرونده هایی در طراز فولاد مبارکه یا اتهامات جهانگیری و زنگنه و... را رسیدگی کردید بعد برای خودتان نوشابه باز کنید.

  • سیدحمید مشتاقی نیا

هر کسی را بهر کاری ساختند

سیدحمید مشتاقی نیا | جمعه, ۳ فروردين ۱۴۰۳، ۰۹:۵۱ ق.ظ

معنی ضرب المثل هر کسی را بهر کاری ساختند و داستان آن - ستاره

 

از نظر علمی سرآمد بسیاری از علمای معاصر است. تقوایش مثال زدنی است. بارها از او خواستند مقام و منصبی هم برعهده بگیرد. زیربار نرفت. می گفت من در مسائل اجتماعی ساده ام. وقتی خودم را می شناسم بهتر است به درس و بحثم بپردازم و شاگردانی تربیت کنم که هوای اسلام و انقلاب و مردم را داشته باشند. خودش نمیتوانست جبهه برود، اما بسیاری از شاگردانش در زمره شهدا هستند.

یک آقای دیگری را دوره کردند. شما آیت اللهی، استاد اخلاقی، خوب حرف میزنی، پس لابد خوب هم عمل میکنی، توهّم برش داشت. آمد وسط سیاست. آمد وسط اجتماع، موضع و قضاوت و دخالت. رییس دفترش میگفت چون شما سیاستمدار نیستی حرفها و کارهایت را بگذار اول با من هماهنگ شو. گفت چشم. عزل و نصبها را بر مبنای سلیقه دفتری ها طلب میکرد در اموری که اصلا مرتبط با او نبود. دفترش را از یک مفسد و بدهکار بانکی اجاره کردند به قید صلوات! دفتر به دادگاه فشار می آورد این بابا چون به ما دفتر و دستک داده پس خیّر است هوایش را داشته باشید، مسئولی قرار بود محاکمه شود حاج آقا را کشاندند، متهم اقتصادی دیگری آمد گفت ناهار یکسال دفتر حاج آقا با من! و...، الان جوری شده همه یاد گرفته اند سر کیسه را شل کنند یک کار خیر برای دفتر حاج آقا انجام دهند گره مشکلات قانونی شان باز می شود!

شهید مطهری می گوید بالاترین مرتبه عدالت این است که انسان درباره خودش عدالت بورزد.

  • سیدحمید مشتاقی نیا

هامون، دیروز و امروز

سیدحمید مشتاقی نیا | دوشنبه, ۱ آبان ۱۴۰۲، ۰۹:۱۴ ق.ظ

فیلم ایرانی - هامون - خسرو شکیبایی - FULLHD

 

دیشب برای پنجمین بار نشستم و هامون را دیدم. اولین بار یازده یا دوازده سالم بود که آن را در سینما دیدم. چون قهرمان داستان، حمید هامون بود خوشم آمد و باز هم برایش تماشایش به سینما رفتم. درست مثل فیلم عروس که آنجا هم قهرمان داستان، حمید بود.

با یم یلد ولم یولد بچگی های حمید میخندیدم. با آشفتگی هایش، نویسنده بودنش، کتابخوانی هایش، دویدن هایش به وجد می آمدم. از این که بیقرار کشف حقیقت بود او را می پسندیدم. دریا را همیشه دوست داشتم. زیباترین موسیقی خلقت، صدای امواج آب است. از اینکه حمید هامون دل به دریا می سپرد آرامش میگرفتم و...

الان البته آن نگاه را ندارم. هامون، تصویر از هم گسیختگی روانی جماعت روشنفکر است که ماندن در راه و سرگشتگی و حیرانی را به ثبات قدم و یافتن مقصد و اقامت در منزل عبودیت ترجیح میدهند. درست مثل آنهایی که زیارت را بهتر از نماز می پندارند. مثل طلبه ای که نعلین زرد و عطر و سورمه چشم را واجب تر از درس بپندارد.

روشنفکرها اهل بازی و خوشگذرانی اند. دنبال تفاوتند و حاشیه را بر متن ترجیح میدهند. عرفان شیعه اما حقیقتی آرامش بخش در بطن نورانی خود دارد که در گرو همرهی و طیّ طریق با خضر ظلمت ستیز، قابل دستیابی و تحقق است.

رگه های نگاه چپ نیز در گفتگوهای فیلم دیده میشود. آنجا که توسعه مدل آمریکایی سنگاپور و فیلیپین و مالزی را دست و پا زدن سوسک وار در لجنزار برای رفاه بیشتر، حول محور شکم تلقی میکند.

اگر مهرجویی، گاو را گاو نامید، هامون را باید خر می نامید که این تعبیر نه البته از سر بغض و وهن که برگرفته از دیالوگهای مکرر قهرمان قصه است آنگاه که اذعان میدارد در پس این حیرانی چهل و خورده ای ساله، هیچ گُهی نشده است.

همه این ماجرا اما به آنجا که عارف مسلکی خداجو به نام علی عابدینی، در دریای گمگشتگی، دست نجات به سوی هامون دراز میکند قابل اغماض است. هامون را صدباره هم پخش کنند می بینم. دیدن یک فیلم لزوماً به معنای تأیید کامل محتوای آن نیست. همین که آدم میفهمد سازنده فیلم و سراینده داستان به فهم خودش احترام گذاشته و اثری جدی را خلق کرده هزاران بار می ارزد به تماشای سینمای غالب این سالها که معجونی از تلفیق تصاویر وارونه و صحنه های مشوّش بی هدف مبتنی بر ارضای شهوات و امیال حیوانی و اغراض بیگانه پسند سازندگانشان است. هامون لااقل ایرانی است.

  • سیدحمید مشتاقی نیا

ارواح پوک!

سیدحمید مشتاقی نیا | پنجشنبه, ۱۳ مهر ۱۴۰۲، ۰۴:۱۱ ب.ظ

وقتی خدا را نداشته باشی، هویت نداری، گمشده ای در درونت تو را به سرگشتی و پوچی میکشاند اگر از حقیقت فراری باشی. انسان اشرف مخلوقات است. فطرت درونش او را به بزرگی و شرافت فرا میخواند اما متأثر از دنیای مصرف و تکنولوژی، وقتی انسانیت را در چارچوب بدن و هاضمه فیزیک معنا کند حس خلأ و تهی شدن از هویت، ثمره ای جز خودکشی یا میل به پوچی و تنزّل به مقام حیوانیت نخواهد داشت:

 

چندی پیش مردی اهل ژاپن که ۱۲هزار پوند هزینه کرده بود تا با دوخت لباسی شبیه سگ، او را به شکل سگ «بوردرکولی» درآورند گفت، «سگ‌های ظالم و بی‌عاطفه با من بازی نمی‌کنند و این موضوع مرا بسیار ناراحت کرده است.»

این مرد ژاپنی که «توکوسان» نام دارد، پیش از اینکه با لباس سگ «بوردرکولی» قدم به بیرون از خانه بگذارد، یک لباس دیگر سگ داشت که فقط وقتی در خانه بود، آن را می‌پوشید.

این مرد سال گذشته یک شرکت ژاپنی به نام «زپت» (Zeppet) را، که برای ساخت مجسمه‌ها و مدل‌های فیلم شهرت دارد، برای دوخت این لباس به خدمت گرفت. این شرکت لباس حیوان‌نما را در ۴۰ روز ساخته است.

او در این باره می‌گوید: «چهارپایان و به خصوص چهارپایان مهربان حیوانات مورد علاقه من هستند. در میان آنها فکر می‌کردم یک حیوان بزرگ‌تر که نزدیک به جثه‌ام باشد بهتر است، بنابراین تصمیم گرفتم تا یک سگ شوم.»

البته همان‌طور که انتظارش هم می‌رفت، توکو از زمان انتشار ویدیوهایش در رسانه‌های اجتماعی با واکنش‌های منفی بسیاری روبرو شده است. برخی می‌گویند که او به دلیل اختلال روانی باید به دنبال درمان باشد.

حالا او پس از اینکه مدت‌ها درون یک قفس می‌نشست، تصمیم گرفت به پارک رفته و به سگ‌های دیگر نزدیک شود. اما هر بار که سعی می‌کرد به سگی نزدیک شود، آنها ابتدا از دیدن او کمی تعجب می‌کردند و سپس از او فاصله می‌گرفتند که این موضوع او را بسیار ناراحت و شاکی کرده است.

مردی که لباس سگ می‌پوشید، شاکی شده که چرا سگ‌ها با او بازی نمی‌کنند

توکوسان می‌گوید، «پوشیدن لباس سگ، سرگرمی مورد علاقه من است اما دوست داشتم سگ‌ها هم مرا بین خودشان راه می‌دادند و از اینکه این اتفاق نیفتاد، ناراحت شدم.»

مردی که لباس سگ می‌پوشید، شاکی شده که چرا سگ‌ها با او بازی نمی‌کنند

  • سیدحمید مشتاقی نیا

همه ایران، نور آباد است!

سیدحمید مشتاقی نیا | دوشنبه, ۲۷ شهریور ۱۴۰۲، ۱۰:۴۴ ق.ظ

مشرق نیوز - تصویری از منزل شهید مدافع امنیت یاسر شجاعیان

 

نمیدانم چرا یاسر شجاعیان را چندباری به اشتباه می گویم یاسر عجمیان. شهدا همه نور واحد هستند اما قرابت خاصی بین یاسر شجاعیان در نورآباد ممسنی با سید روح الله عجمیان در کمال شهر کرج وجود دارد. انقلاب اسلامی هنوز پابرجاست تا چنین حامیان جانبرکفی در قشر مستضعف جامعه دارد. آنهایی که در خارج نشسته و بر تخت راحت طلبی و خوشگذرانی یله داده اند بچه های مستضعف ما را به کشتن می دهند تا کشور را از کجا به کجا بکشانند؟

اعضای اتحادیه خلق کمونیستها همه تحصیل کرده آمریکا بودند. می گفتند آمده ایم مستضعفان را نجات بدهیم. بعد از واقعه ششم بهمن در شهر هزار سنگر، وقتی در سالن ورزشی آمل پای میز محاکمه نشستند گفتند حالا با دیدن کفشهای پاره و گلی مردم فهمیده ایم راه را به اشتباه رفته ایم. چهل شهید حماسه آفرین آمل همه از پایین ترین سطوح اقتصادی کشور بودند.

فردا پس فردا اگر قاتل یاسر شجاعیان شناسایی شد و مثل قاتل سفاک عجمیان دارای مدرک پزشکی و ... بود دکتر ضلالتی دیگری پیدا نشود سر خون بچه های بسیج معامله کند! قوه قضاییه حواسش باشد دل بچه های پابرهنه انقلاب از دست ملاحظه کاری دوستان، غرق خون است.

آن دست مسئولان شکم گنده ماتحت گشاد خوش نشین پول پرست و آقازاده ها و دامادهای رانت خوارشان سر و وضع زندگی امثال شجاعیان و عجمیان را بینند و کمی خجالت بکشند. همه مدیون شهداییم؛ مسئولان، بیشتر.

غفلت و مسامحه و کژ رفتاری ما در محکمه خون شهدا تاوان سختی خواهد داشت.

راستی صحبت از شهر هزار سنگر آمل شد. دیشب شیربچه دیار علویان، امیرحسین زارع دو مدال طلا را در زاگرب به چنگ آورد. یکی اش بابت کسب مقام قهرمانی بود دیگری اش اما مدال اخلاق و منش علوی. در مصاحبه ای که بلافاصله پس از اتمام کشتی انجام داد در حالی که نفس نفس می زد گفت این برد را مدیون عنایت خدا و لطف اهل بیت هستم و تأکید کرد ما کشتی را ورزش اول خود با رویکرد پهلوانی و اخلاق میدانیم. او به رغم رفتار ناپسند حریف، صورتش را بوسید.

درد و بلای این پهلوان های دلیر و پاک بخورد توی سر شوتبالیست های میلیاردری که تا خرخره از آخور بیت المال مسلمین ارتزاق میکنند و اغلب جز ترویج فرهنگ بی بند و باری و بداخلاقی و هنجارشکنی دستاوردی برای جامعه ندارند.

 

photo_2023-09-18_10-32-48_x028.jpg

  • سیدحمید مشتاقی نیا

مرد، زن، دعوا

سیدحمید مشتاقی نیا | پنجشنبه, ۹ شهریور ۱۴۰۲، ۰۵:۴۳ ب.ظ

برای جلوگیری از دعوای زن و شوهر چه کنیم؟

 

ساعت ۹ شب دوشنبه ۶ شهریور پسر جوانی وارد رستوران فست فودی در بلوار فردوس شد. چند مشتری داخل مغازه بودند و مرد جوان در حالی که چاقویی به‌دست داشت، نه تنها مشتری‌ها، بلکه پرسنل فست فود را نیز با تهدید بیرون کرد.

او زن میانسال صاحب فست فود را به گروگان گرفت. نهایتاً با دخالت پلیس این ماجرا به اتمام رسید.

با ورود به مغازه، مشخص شد ستاره از سوی مرد جوان مورد اسید پاشی قرار گرفته بنابراین برای درمان به بیمارستان منتقل شد. متهم نیز در تحقیقات گفت: مدتی است که عاشق این زن شده‌ام اما وقتی به خواستگاری‌اش رفتم جواب رد داد. گفت تو ۲۰ سال از من کوچک‌تری یا اینکه می‌گفت من بچه دارم و بچه هایم دوست ندارند ازدواج کنم و تو جای بچه من هستی.

 

مردها گاهی مثل یک بچه ضعیفند و دل می بازند. مرد جوان بخت زندگی خودش را با چند نگاه گره زد به زنی که سن مادر اوست و چند بچه دارد.

مردها دوست دارند به آنچه که میخواهند حتماً برسند و اگر نرسند گاهی برخوردهای عصبی و تند و لجوجانه دارند. خواهر بزرگواری دیروز در وبلاگش نوشت چرا پسرها اینقدر به خصوصی او پیام داده و دعوت به آشنایی و دیدار و دوستی می کنند و تا جواب رد میشنوند فحش میدهند؟ 

مرد تنوع طلب هرز پسند هم دوست ندارد غرورش نادیده گرفته شود ولو آنکه میداند از مدار منطق خارج شده و درخواستی زیاده خواهانه دارد. به همان اندازه که گاهی بعضی خانمها با مکر و حیله و ناز و کرشمه به دنبال مقصود و ارضای نفس هستند بعضی آقایان هم با قلدری و دعوا و طلبکاری میخواهند به هدفشان برسند.

  • سیدحمید مشتاقی نیا

منهای عدالت

سیدحمید مشتاقی نیا | جمعه, ۳۰ تیر ۱۴۰۲، ۰۹:۲۴ ق.ظ

برای ما چه فرقی میکند چپ باشد یا راست، مدافع هیچ مسئولی نیستیم مگر با عیار خدمت و صداقت. هر که دغدغه کار داشته باشد و مرام دین و آزادگی و آخرت گرایی و گناه گریزی و بیداری و بیدارگری در زمره حزب الله است هر که دنبال خیانت و خباثت و نفاق و لذت و شهوت و منفعت باشد از حزب شیطان ولو با ریش و عمامه.

ما منتظری ها و سید مهدی هاشمی ها و رفیق دوست ها و اکبر طبری ها و رفسنجانی ها و... را پشت سر گذاشته ایم مدیر کل ارشاد گیلان که عددی نیست.

اما

نهادهای اطلاعاتی و نظارتی! سر جدتان درست کار کنید.

تبعیض در برخورد قانونی با دانه درشتهایی مثل طبری و مافیای پتروشیمی و فولاد و بانکداری و ... قابل دفاع نیست. مردم انقلاب را با عدالت محک میزنند. اگر آموزش و بهداشت و رفاه و سربازی و اقتصاد و اشتغال و... از مدار عدالت خارج باشد عمر انقلاب به اتمام میرسد.

  • سیدحمید مشتاقی نیا

فعلا شلوارتان را بالا بکشید!

سیدحمید مشتاقی نیا | سه شنبه, ۲۷ تیر ۱۴۰۲، ۰۶:۵۶ ق.ظ

photo_2023-07-18_06-34-46_0bwt.jpg

 

باور کنید تو چشم ما نگاه میکردند و میگفتند یکماه دیگر چه می کنید؟ حکومت یکماه دیگر بیشتر دوام نمی آورد. شوخی و جدی میگفتم خیالتان تخت از قدیم گفته اند آخوندها چیزی را که بگیرند پس نمیدهند حالاحالاها حکومت تغییر نمیکند. صبح تا شب در بوق و کرنا می کردند که شما خبر ندارید مسئولان دارند یکی یکی اموالشان را می فروشند و فرار می کنند...

چند ماه گذشت؟ سران لمپن اپوزیسیون که علنا افتادند به جان هم. تذکر برای حجاب که دوباره شروع شد. لات های کوچه خلوت با خشتک پاره گرفتار چنگال قانون شدند. دولت هم این وسط دلار را به دو برابر قیمت رساند، کسری بودجه اش جبران شد و دوست و دشمن را نقره داغ کرد.

یک چیزی شنیده اید که سال 57 انقلاب شد و ژاندارم منطقه و مهره آمریکا سرنگون شد ولی نمیدانید انقلاب ما انگیزه الهی داشت، رهبرانی از جنس مردم و اهل علم و دانش و فضلیت داشت... شما شلوارتان را بالا بکشید شاهکار کرده اید. بیخود که نیست منتهای آمالتان شده است بوسیدن در کوچه و آغوش رایگان و سلف مختلط. میوه های کرم خورده فضای مجازی را چه به درک معنای انسانیت و قیام و جهاد و شهادت؟ جنبشی که انگیزه اش حول محور شکم و حومه باشد نهایتا زیر پتو بالانس بزند شاهکار کرده است.

  • سیدحمید مشتاقی نیا

تهاجم فرهنگی داخلی!

سیدحمید مشتاقی نیا | سه شنبه, ۱۹ ارديبهشت ۱۴۰۲، ۰۱:۲۶ ب.ظ

photo_2023-05-06_13-11-39_1egd.jpg

 

ترور حاج آقای سلیمانی در بابلسر را دیدید؟

رسانه کاری می کند که سرویس جاسوسی و امنیتی هم نمی تواند بکند.

گاهی برای ترور یک شخص باید فردی تروریست را آموزش داد و هزینه کرد و به کشور متخاصم فرستاد. اما رسانه کاری می کند که بخشی از مردم منفعل کشور هدف، از نظر عقلی چنان شستشو شوند که بدون اقدام سازمانی و تشکیلاتی به سرباز دشمن تبدیل گردند و همان کار را انجام دهند که دشمن میخواهد.

این نمونه فیزیکی و تروریستی ماجرا بود.

اما نمونه های فرهنگی این رویه سالهاست که در کشور ما قابل مشاهده است. رسانه های دشمن کاری کرده اند که لایه هایی از جامعه به خصوص قشر سلبریتی تبدیل به سرباز فرهنگی بیگانه شده اند. فرهنگ و باورهای ملی و بومی و مذهبی را نشانه حقارت می پندارند و عریانی و دلدادگی نسبت به غرب را افتخار می شمارند.

این گونه فضا به سمتی می رود که حتی اگر شبکه های ماهواره ای دشمن تعطیل شوند از همین درون، عده ای خودباخته با سرمایه های ملی و مردمی آثاری را تولید می کنند که تیشه به ریشه فرهنگ مردم زده و تمدن غرب را بر تمدن غنی ایرانی برتری می بخشد.

شبکه نمایش خانگی، نمونه تهاجم فرهنگی دشمن از درون است.

  • سیدحمید مشتاقی نیا

عمامه سرخ، نگین انگشتر سلیمانی

سیدحمید مشتاقی نیا | پنجشنبه, ۷ ارديبهشت ۱۴۰۲، ۰۶:۳۲ ق.ظ

درخواست حضور مجدد طلاب جهادی در مراکز درمانی

 

بحث قیاس افراد نیست. هیچ کس روحانی باشد یا جسمانی، خاک پای امیرالمومنین هم به شمار نمی آید. افراد را نمی خواهم قیاس کنم اما موضوع همان موضوع است و روش همان روش.

گفتند علی را که از میان بردارید مشکلاتتان حل می شود. علی را که کشتند تازه برایشان سوال پیش آمد او اصلا در مسجد چه می کرد؟ باز هم عده ای بیدار نشدند. معاویه را تحمل کردند، یزید را تحمل کردند اما روی حسین و زن و فرزندش شمشیر کشیدند و گفتند: بغضا لابیک! 

هیچ آخوندی بی نقص و عیب نیست اما اگر دیدید یک روحانی در جایگاهی بالا و شهرتی بسیار، خودش بی هیچ دفتر و دستک و خدم و حشمی راه می افتد امور شخصی خودش را انجام دهد به جای تشکر و تحسین لااقل گلوله نثارش نکنید. در شرایطی که حتی یک مقام دون پایه دولتی هم حاضر نیست امور اداری اش را شخصا به انجام رسانده و به میان مردم برود.

از آن دختر ترشیده علافی که شب تا صبح در مراوده مجازی با مردان، مشغول "چت ارضایی" است اما می گوید آخوندها مقصرند که من دوست پسر ندارم و مجرد مانده ام! تا آن خر سرمایه داری که افسوس میخورد فقط یک ویلا و چند قطعه زمین و خانه و اتومبیل پس انداز دارد و اگر هنوز نتوانسته خون همه را در شیشه کند مقصرش آخوندها هستند ...

از آن احمقی که به تحریک سلبریتی ها روی طلبه ای در همدان اسلحه کشید به تصور این که آخوندها میخواهند زنهای ایران را به صیغه مسافرین عرب در بیاورند تا آن جوانک های هرز و کف کرده و تنبان شلی که عمامه از سر آخوندها می انداختند و ته خط آمالشان سلف مختلط و بوسیدن در کوچه و رابطه مثلثی است...

سالهاست که تاوان بلاهت جمعی را می دهیم که عقلشان به چشم و گوششان گره خورده و صد البته چوب مرض کانونهای مفسد قدرت و ثروت را می خوریم که اسب تراوای دشمن را در خانه دل و جان مردم راه داده اند و معتقدند بلاهت و سرگرم شدن ملت با فیک نیوزها لااقل شرّ آنها را از سر صاحبان میز کم خواهد کرد ولو پایه های اسلام و انقلاب را موریانه ها بجوند.

  • سیدحمید مشتاقی نیا

خودت باش پسر!

سیدحمید مشتاقی نیا | يكشنبه, ۶ فروردين ۱۴۰۲، ۰۵:۱۷ ب.ظ

عکس/ عروسی سنتی ایل بختیاری

 

این تصویر مربوط است به برگزاری جشن عروسی در ایل بختیاری که با لباس سنتی صورت گرفته است؛ چقدر زیبا و قابل افتخار.

در گوشه گوشه کشورمان لباس های محلی و سبک های پوشش زیبا و افتخارآفرینی وجود دارد که متأسفانه در سایه کم توجهی دستگاههای فرهنگی و باور خودباختگی نشأت گرفته از نفوذ رسانه های زرد داخلی و خارجی مهجور واقع شده است. لباس های عروسی طرح غربی اغلب بدن عریان زن مسلمان را در معرض تماشای عموم قرار می دهد.

بحث فقط بحث لباس عروسی نیست. در کلام و آداب و رسوم و ... نیز بسیاری از آیین های سنتی رو به فراموشی قرار گرفته و بسیاری از جوانان نسل جدید از پایبندی به آداب قومی و محلی که سرمایه گرانسنگ تمدنی است احساس خجالت می کنند و باورشان شده است که هر چه از خود بیخود و بیگانه باشند مدرن تر و پیشرفته تر هستند.

  • سیدحمید مشتاقی نیا

سیاه دانه!

سیدحمید مشتاقی نیا | جمعه, ۷ بهمن ۱۴۰۱، ۱۰:۴۰ ق.ظ

اگر فکر سیاهی دارید، طاقت دیدن موفقیت دیگران را ندارید، گاهی باید بد دیگران را بخواهید تا آرامش پیدا کنید، خبث درون به شما اجازه نمی دهد از خبر خوبی که به دیگران می رسد خشنود شوید، حسادت باعث آزار خودتان و اطرافیانتان است، اصل را بر سوءظن می گذارید، نمی توانید اشتباه خودتان را بپذیرید و بابت ظلمی که کردید عذرخواهی کنید، از زمین و زمان طلب کارید و گمان می کنید عالم و آدم باید با بیل، پول و امکانات و امتیاز و... به حلقتان بریزند، درصدد جبران لطف دیگران نیستید که هیچ، نقره داغشان هم می کنید، خدا را نوکر خود می خواهید، دوست دارید اگر در حال غرق شدن هستید بقیه را هم با خود پایین بکشید، از این که دور و بری هایتان به جایی برسند آه می کشید، همه را بد می دانید الا خودتان، برای هر کس چارچوبی از مصرف و سود معیّن کرده اید و بر مبنای آن با دیگران ارتباط برقرار میکنید، سد راه خیر می شوید، با شیطنت خود باعث لغزش دیگران می شوید و بعد از نمد وعظ و اصلاح، کلاهی می بافید، بندگان خدا را از خودتان پایین تر می دانید، از ظاهر دیگران ایراد میگیرید و باطن خودتان را نمی بینید، اشتباه مکرر دارید و فقط دیگران را مسبب می دانید و راه بر اصلاح خویش بسته اید .... خودتان را به بن بست رسانده اید.

خدا را شاکر باشید.

خدا را شکر کنید از این که خیلی زود دنیا را از مدار کام شما خارج می سازد. خدا را شکر کنید که تکثیر نمی شوید و دریچه تمکن مادی به رویتان بسته میشود. شما مستعد هستید دنیای خدا را به ویرانی کشانده و سیاهی دل خود را به رخ نورانیت لطف خدا و نعمت امیدواری به عنایات او بکشانید. خواسته یا ناخواسته بساط خدا به هم ریخته اید و فرشتگان کرامت او را به مبارزه طلبیده اید. خدا اگر راه رشد شما را بسته به خاطر این است که دوستتان دارد و می خواهد بار آخرتتان از این توده های سیاهی که در وجود خود انباشته اید، سنگین تر نشود.

  • سیدحمید مشتاقی نیا

با مردم در یک طبقه باشید

سیدحمید مشتاقی نیا | يكشنبه, ۲ بهمن ۱۴۰۱، ۰۴:۴۰ ب.ظ

تصاویر مربوط به مراسم ترحیم پدر حاج حسین یکتا در مسجد شهرک غرب -که مبلهایش آن را شبیه کلیسا نموده- دیدم.

حاج حسین آدم بزرگ و پر توانی است

اما

اگر قرار است لیدر جریان انقلاب باشیم باید شبیه نیروهای انقلاب باشیم. تجمل گرایی، اشرافی گری، تبعیض و خودبرتر بینی و باندبازی آفت اندیشه ناب انقلاب است که بارها مورد تذکر مقام معظم رهبری قرار گرفته است.

هیچ یک از مراجع و بزرگان و مجاهدان جبهه حقیقی اسلام جز در مساجدی معمولی مجلس و محفل به راه نمی اندازند و تلاش دارند به سیاق مولای متقیان، شبیه مردم باشند. پول پاشی برای دکور موسسه فرهنگی، اینکه بگوییم شرط صلاحیت فرهنگی منوط به عضویت در فلان جمع خودمانی است، اینکه به ملت بگوییم با پای برهنه به قتلگاه شهدا بروند و خودمان با ماشین در آن سیر کنیم و... با داعیه نظام سازی و الگو برداری از سیرت شهدا که وصفی جز صداقت نداشته در تنافی است. 

حواسمان باشد سبک سنتی محافل مذهبی را دستخوش سلایق فردی و امیال درونی خویش نسازیم.

 

علی فروغی مدیر شبکه سه صدا و سیما در مراسم ختم پدر حسین یکتا

امیر احمدرضا پوردستان فرمانده سابق نیروزمینی ارتش در مراسم ختم پدر حسین یکتا

سرلشکر محمدعلی جعفری فرمانده قرارگاه فرهنگی اجتماعی بقیه‌الله (عج) در مراسم ختم پدر حسین یکتا

 

  • سیدحمید مشتاقی نیا

مردانگی به ریش یا سبیل نیست

سیدحمید مشتاقی نیا | سه شنبه, ۲۷ دی ۱۴۰۱، ۰۹:۱۵ ب.ظ

نحوه شهادت بهنام محمدی,درباره شهید بهنام محمدی,وصیت نامه شهید بهنام محمدی

 

بهنام محمدی نوجوان ریز اندام و چابک خرمشهری وقتی دید بعثی ها روی یکی از ساختمان های بلند شهر، پرچم عراق را برافراشته اند طاقت نیاورد.

به هر زحمتی بود خطر کرد و خودش را بالای ساختمان رساند؛ پرچم بیگانه را پایین کشید و پرچم ایران را به اهتزاز درآورد.

وقتی برگشت عقب، دستانش بابت سرعت عملی که در بالا و پایین کشیدن طناب ضخیم پرچم داشت زخم شده و خون از آن بیرون می زد. یکی آمد دستانش را پانسمان کند، اجازه نداد. گفت باندها را نگه دارید برای رزمنده هایی که تیر و ترکش می خورند، این بچه ها واجب ترند.

.........

آنهایی که همنوا با اجانب به پرچم و نشان کشور خود بی حرمتی کرده و به هویت خویش لگد می زنند؛

و

آنهایی که بر سفره بیت المال چنبره زده و خودشان را طلب کار مردم می دانند؛

بهنام محمدی فقط سیزده سال داشت؛

اما

مرد بود و غیرت داشت.

  • سیدحمید مشتاقی نیا

حواشی یک جنایت عجیب در تهرانپارس

سیدحمید مشتاقی نیا | شنبه, ۲۴ دی ۱۴۰۱، ۱۱:۲۶ ق.ظ

انتشار کلیپ دلخراش پای پلیس را به «آدم ربایی » باز کرد

 

کلیپ شکنجه وحشتناک یک جوان 25 ساله از ماجرایی عجیب پرده برداشت.

مجید، برای کار از سوی دوستانش به کارگاهی دعوت شده بود که دریافت آنجا مخفیگاه تولید مشروبات الکلی است.

او قصد انصراف از این کار را داشت که توسط سه نفر در کارگاه زندانی و مورد شکنجه قرار گرفت.

هشت شبانه روز دستها و پاهای او را به حالت فیتیله پیچ بستند و بدترین شکنجه ها از ضرب و شتم با کمربند و مشت و لگد تا کشیدن چاقو را بر بدن او وارد آوردند. او مدتی بعد در حالی که تا یک قدمی مرگ رفته بود آزاد شد. در این مدت هر روز ده تا پانزده نفر از دوستان آن سه نفر به محل نگهداری وی آمده و وضعیت رقت بار مجید را تماشا می کردند و بعضی هایشان مشت و لگدی هم حواله اش می نمودند. ماجرا دو سال بعد با انتشار این فیلم آزار دهنده، کشف گردید و  ضاربان شناسایی و دستگیر شدند.

چند نکته مهم را باید در این اتفاق مورد بررسی قرار داد.

بعضی آدمها چقدر می توانند وحشی باشند که هر جنایتی را با هم نوع خود انجام داده و احساس عذاب وجدان نکنند.

آنهایی که هر روز به محل نگهداری جوان محبوس می رفتند چقدر بی تفاوت از کنار شکنجه و آزار یک انسان عبور کردند.

این افراد آدمهایی خلاف کار بودند که با تولید و توزیع مشروبات الکلی به تجارتی نجس و کسب و کار حرام روی آوردند. مطمئن باشید چنین افرادی با این سطح از توحش در اغتشاشات اخیر که به زعم آشوبگران، نظام را در آستانه فروپاشی قرار داده و طبعا با از بین رفتن نظام، آزادی های حیوانی مطلوب آنها رونق می گرفت، نیز دخالت داشتند. 

تصور کنید چنین افراد متوحشی که به دوست و همکار خود رحم نکرده و بدترین رفتار ناجوانمردانه را در قبال او انجام میدهند دستشان به یک بسیجی تنها و بی دفاع برسد چه بر سر او خواهند آورد؟ البته نمونه هایی از این خوی حیوانی جماعت سگ باز و عرق خور را در شکنجه ددمنشانه شهدای مظلومی چون آرمان علی وردی و سید روح الله عجمیان و... شاهد بودیم.

نکته آخر اینکه چرا جوانی که اینطور مورد آزاد و شکنجه قرار گرفت حتی پس از آزادی و نجات از دست آن سه یاغی، حاضر نشد به قانون اعتماد کرده و اقدام به شکایت نماید؟

  • سیدحمید مشتاقی نیا

داماد تراز!

سیدحمید مشتاقی نیا | سه شنبه, ۲۰ دی ۱۴۰۱، ۰۹:۰۴ ق.ظ

اهمیت و تاثیر اختلاف قد در ازدواج چقدر است؟

 

درد دل می کرد. دختر دم بخت داشت. دست و بالش باز بود شکر خدا. می ترسید توی این روزگار نامطمئن، دخترش که همه زندگی اش است دست نا کسی بیفتد. دوست داشت دامادی خوب و با اخلاق و با شخصیت نصیبش شود. همه اش حکایت این و آن را تعریف می کرد که داماد نااهل چه بر سر زندگی شان آورده است. بعضی ها هم که سر داماد سخت گیری و احتیاط کردند مبادا طرف آدم حسابی نباشد، دخترشان روی دستشان ماند و حالا غم و غصه اش دارد آنها را اذیت می کند. در این روزگار دیگر آدم نباید سخت گیر باشد. به هر دختر و پسری که نمی شود اعتماد کرد. طرف مومن و سالم و اهل کار باشد، دیگر آدم چه از خدا می خواهد؟ زندگی همین است، دیر یا زود مهر پایان می خورد زیرش. آرامش مهمترین اصل زندگی مشترک و خوشبختی است. جوان خوب، کیمیاست و...

سپرد: اگر پسر خوب و نجیب و خانواده داری سراغ داشتی معرفی کن.

زنگ زدم. پسر خوب و نجیب و خانواده داری را پیدا کرده بودم. گفتم: سه چهار سالی از دخترت بزرگتر است. اهل کار و تلاش است. دستش به دهانش می رسد. تحصیل کرده است. مسجدی و پاک است. خانواده خوبی دارد. خوش قیافه و مودب است و...

خوشحال شد. گفت همین که شما او را تأیید می کنی برای من کفایت می کند؛ الحمدلله. ان شاءالله هر چه قسمت باشد.

راستی قدش چقدر است؟!

با تعجب گفتم: یک و هفتاد، یا چند سانت بیشتر، چطور؟

خنده ای از سر شرمندگی زد و آهی از حسرت سر داد که: نه! حیف شد! دخترم زیر صد و هشتاد قبول نمی کند! این هم نشد پس، هیییی روزگار ناسازگار!

  • سیدحمید مشتاقی نیا

یکی از تاریخی ترین اظهار نظرهای مسئولان!

سیدحمید مشتاقی نیا | چهارشنبه, ۷ دی ۱۴۰۱، ۰۹:۳۸ ق.ظ

محاسبه عجیب پلیس راهور از سود تعطیلی ایران‌خودرو و سایپا و واردات خودروی خارجی

 

این گفته مقام پلیس راهور درباره کیفیت خودروی داخلی که اوایل اردیبهشت امسال بیان داشت را باید یکی از ماندگارترین و تاریخی ترین اظهارنظرهای مسئولان کشور دانست. متأسفانه آمارهای نگران کننده از میزان تلفات جاده ای و هزینه های درمانی و بیمه و خسارات ناشی از آلودگی هوا و ... صنعت بی قانون خودروسازی کشور که گویا حیاط خلوت باندهای قدرت و ثروت است را به موقعیتی برای زیر سوال بردن صنایع ملی و گسترش بی اعتمادی به نهادهای نظارتی تبدیل نموده است.

 

"سردار تیمور حسینی، جانشین رئیس پلیس راهور گفت: با یک حساب دو دو تا چهارتا، ایران‌خودرو و سایپا اگر تعطیل شوند، ما با واردات خودرو و صرفه‌جویی در مصرف سوخت ناشی از آن، حقوق تمام کارکنان این دو کارخانه را پرداخت می کنیم!!"

  • سیدحمید مشتاقی نیا

نوجوانانی که هیپنوتیزم شدند!

سیدحمید مشتاقی نیا | پنجشنبه, ۳ آذر ۱۴۰۱، ۰۲:۴۴ ب.ظ

                                                   بازداشت شدگان می‌گویند، «هیپنوتیزم» شده‌اند!

 

یادداشت کوتاه روزنامه همشهری که در ادامه میخوانید مرا یاد مطلبی انداخت که دوستان متعددی در شهرهای مختلف در این دو ماه اخیر برایم نقل کرده اند. آنها میگویند اکثر این جوانان و نوجوانانی که دست به اغتشاش میزنند به محض دستگیری شروع به گریه و زاری و التماس میکنند و از ته دل زار میزنند که آزادشان کنیم. اغلب دلمان برایشان میسوزد. در زمان بازداشت چه یک ساعت باشد چه چند روز نیز در حال گریه و بغض و گوشه گیری و اظهار پشیمانی هستند. معمولا برای اینها اگر شاکی خصوصی نداشته باشند پرونده ای درست نشده و آزاد میشوند. عده ای متنبّه شده و دنبال درس و بازی و کارشان میروند. عده ای دوباره در فضای مجازی شیر میشوند، باز تصور میکنند که در حال بازی یارانه ای هستند و به قهرمانی شکست ناپذیر تبدیل شده اند. باز به خیابان می آیند و چیزی می شکنند و به جایی حمله میکنند. دوباره به محض دستگیری بی آنکه حتی یک سیلی به صورتشان بخورد احساس شکست نموده، رویاهایشان پودر میشود و دوباره به عجز و التماس و گریه و آه و فغان می افتند.

این خصلت فضای اغواگر مجازی است که آدمها را تهی و غافل از واقعیتها بار می آورد همچون مخدری آنها را دچار توهم ساخته و به اشتباه می اندازد.

روزنامه همشهری نوشت: جامعه شبکه‌ای شبیه کمپ‌های منافقین رابطه فرد با واقعیت را قطع و چشم، گوش و قلب او را مشحون و مملو از اغوا و القاهای یک‌سویه رسانه‌ای می‌کند. این سطح از جنون چنان می‌کند که اساسا فرد برایش صدق و کذب اخبار مهم نیست و غوطه‌ور در یک خلسه رسانه‌ای، چنان دچار حیوان‌وارگی می‌شود که ممکن است دستش به خون پاک‌ترین‌های روی زمین نیزآغشته شود.

آقایان مسئول متوجهیم با ساده‌نگری و فهم ظاهرگرا از رسانه‌های جدید چه بلایی سر جامعه آوردیم؟ راهکارتان چیست؟ نشستن و نظاره آتش؟

پلتفرم محل زندگی واقعی است؛ نه صرفا یک پیام‌رسان مجازی؛ هیچ جای عالم اداره شهر و دیارشان-بخوانید ذهن‌ها - را به دشمن نمی‌سپارند، اما ما با خوش‌خیالی چنین می‌کنیم و ژست مردمی هم می‌گیریم.

  • سیدحمید مشتاقی نیا