اشک آتش

از اسلام ناب آمریکایی بیزارم!از ادعای برتری هویج بر بسیج!از اسلام بی خطر بیزارم...از اسلام آسه برو آسه بیا...اسلام پاستوریزه...اسلام عبدالملک مروان...اسلام بنی امیه و بنی العباس...اسلام شیوخ منطقه!!...اسلام پر عافیت و بی عاقبت...
----------------------------------------------------------------------------------
باید گذشتن از دنیا به آسانی
باید مهیا شد از بهر قربانی
با چهره خونین سوی حسین رفتن
زیبا بود اینسان معراج انسانی

پیام های کوتاه
بایگانی
آخرین نظرات

۱۵۰ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «خدامحوری» ثبت شده است

حضرت معصومه در کربلا!

سیدحمید مشتاقی نیا | چهارشنبه, ۳۱ خرداد ۱۴۰۲، ۰۴:۵۰ ق.ظ

حضرت معصومه (س) - همشهری آنلاین

 

از روز قبل که در مسیر عملیات به طور مخفیانه به نزدیکی سنگرهای دشمن رفته بودیم آب قمقمه هایمان به اتمام رسیده بود. هوای گرم و آتشین دشت های اطراف مهران و کیلومترها پیاده روی با کوله ای سنگین و مهمات و ... طاقتمان را طاق نموده بود. نیمه های شب عملیات شروع شد. جست و خیز و تکاپوی جنگ، تشنگی را از یادمان برد؛ اما اندکی بعد، جراحتی که بر بدنم نشست و خونی که از تن رفت تشنگی را به خاطرم آورد. همراه چند مجروح دیگر به عقب برگشتم تا توسط نیروهای امداد به بیمارستان صحرایی منتقل شوم.

نشانه هایی که گذاشته بودیم براثر شدت آتش درگیری از بین رفته بود. راه را گم کردیم. یکی دستش یکی پاهایش یکی جای جای پیکرش زخمی بود. به همدیگر کمک می کردیم و زیر پر و بال هم را می گرفتیم. این وضعیت با توجه به ضعف و خستگی شدیدی که داشتیم باعث کندی حرکت ما می شد. گاهی مقابل عراقی ها در می آمدیم. یکی دوبار با آنها درگیر شدیم که به خیر گذشت. احتیاط می کردیم که در تیررس دشمن نباشیم. خمیده و دولا دولا راه می رفتیم. واقعا دیگر نای حرکت نداشتیم. ما گم شده بودیم و اصلا نمی دانستیم در خط دشمن هستیم یا جبهه خودی. خبری از نیروهای خودی نبود. از یافتن آب هم ناامید شده بودیم. سنگ بزرگی پیدا کردیم که حال غار داشت. می شد به عنوان پناهگاه از سایه آن بهره بود و برای ساعاتی از تیررس دشمن خارج شد. خودمان را رساندیم و زیرش دراز به دراز افتادیم. دوست نداشتیم ناامیدی به سراغمان بیاید؛ اما فقط معجزه می توانست ما را از آن وضعیت بغرنج خارج کند. درد داشتیم وناله می کردیم. ان قدر تشنگی به ما فشار آورد که علف های هرز کنار تخته سنگ را چیدیم و به دهان گذاشتیم تا رطوبت آن مقداری از شدت عطش جانکاهمان را کم کند.

سعی کردم به زخم های دوستانم رسیدگی کنم و کمی جلوی خون ریزی شان را بند بیاورم. خواب به چشمانمان نمی آمد. گویا نزدیک اذان صبح بود. شاید این آخرین نماز صبحی بود که می خواندیم. حال معنوی خاصی داشتیم. تیمم کردیم و نماز را خواندیم. به چهره خسته و خون آلود و تشنه همدیگر که نگاه کردیم حسی مشترک در نگاه همه به چشم می آمد. احساس می کردیم اینجا با این حالت یا شهید می شویم یا اسیر. نشستیم و با هم به آهستگی زیارت عاشورا را زمزمه کردیم. چقدر هم در آن شرایط می شد حال و هوای عاشورا را حس کرد و عطش طفلان اباعبدالله را درک نمود و با اصحاب کربلا همنوا شد.

یک آن احساس کردم گنبد زیبای حرم حضرت معصومه مقابل چشمانم می درخشد. نور امید در دلم زنده شد. رو کردم به دوستانم و گفتم: رفقا! بیایید هر کدام برای حضرت معصومه صد تومان نذر کنیم تا آبی پیدا کنیم. این خانم خیلی پیش خدا آبرو دارد. این خانم بانوی کرامت است و دست رد به سینه دلدادگانش نمی زند...

پیشنهادم را پذیرفتند. هر کس در خلوت خود به نجوا نشست و مشغول دعا و زمزمه شد. روشنایی آسمان توی چشم می زد. احساس کردم باوری درونی مرا به بیرون فرا می خواند. یقین داشتم لطفی شامل حال ما شده و در آن تپه ماهور خشک هم دستمان به آب خواهد رسید. هر چند با ظواهر امر جور در نمی آمد.

یاعلی گفتم و در مقابل نگاه های متحیر دوستانم بیرون رفتم. چهار دست و پا حرکت می کردم که از دید احتمالی دشمن در امان باشم. نیم خیز و سینه خیز حرکت می کردم. زانوها و دست هایم از سختی زمین سنگلاخی و سفت و تیغ های تیز بیابان پر خون شده بود. کمی که رفتم چشمم به پرنده کوچکی افتاد که در نقطه ای می نشست و بلند می شد. این حالت را چند بار دیدم. حدس زدم باید خبری باشد. به طرفش که رفتم چشمم به چشمه ای زیبا افتاد که از ته چاله ای می جوشید و بعد در داخل یک شیار جاری می شد. نی هایی کوچک و مقداری علف اطراف آن را پوشانده بود و زیبایی خاصی به آن آب زلال می داد. خدا شاهد است با وجود تشنگی فراوان حتی قطره ای آب از آن چشمه زیبا و زلال ننوشیدم. با هر زحمتی برگشتم و رفقا را خبر کردم. باورشان نمی شد و شاید گمان می کردند خیالاتی شده ام. اما به هرحال پذیرفتند که همراهم بیایند.

بالاخره همه از آن آب گوارا که هدیه حضرت معصومه بود نوشیدیم. هر چند این آب خوردن باعث شد خونریزی زخم هایمان بیشتر شود ولی به هر حال اگر شدت تشنگی ادامه می یافت حیاتمان به اتمام می رسید. خدا را شکر کردیم و مسیری را انتخاب کردیم و به سختی جلو رفتیم. بالاخره به لطف خدا خط خودی رسیدیم و از آن معرکه نجات پیدا کردیم. فکر می کنم چند ساعتی بیهوش شدم. به خودم که آمدم خبر آزادسازی شهر مهران تمام آن لحظات سخت را برایم شیرین ساخت. خدا را شکر کردم که زنده ماندم و خبر این پیروزی را شنیدم. دست بر سینه گذاشتم و از راه دور سلامی به آستان کریمه اهل بیت دادم. من و همرزمانم لطف خانم را هرگز فراموش نمی کنیم.

احمد محلوجیان/ آخرین حلقه رزم جلد دوم ص 130 سید حمید مشتاقی نیا/ اداره کل حفظ آثار و ارزشهای دفاع مقدس استان قم

  • سیدحمید مشتاقی نیا

امروز شهادت امام جواد و فردا روز ازدواج!

سیدحمید مشتاقی نیا | دوشنبه, ۲۹ خرداد ۱۴۰۲، ۰۸:۱۲ ق.ظ

امام جواد علیه السلام فرمود هر که به کاری راضی باشد در انجام آن سهیم است.

آنکه آمد محضر ولیّ خدا و گفت برادرم دوست داشت در جنگ کنار شما باشد؛ نتوانست. ولیّ خدا از غنائم، سهمی به او بخشید.

 امةً سمعت بذلک فرضیت به؛ آنهایی که از فاجعه عاشورا خشنود شدند در شمار لعنت شدگان خدا و ملائک و مومنان قرار دارند.

در نهی از منکر نیز سه مرحله را ذکر نموده اند که نخستینش انزجار قلبی است؛ کما اینکه اولین مرحله ایمان، باور قلبی است.

مهم است در دل ما چه میگذرد.

کسی میخواهد عیار صدق یا نفاق خود را بسنجد به قلبش رجوع کند و ببیند بین خودش و خدا به آنچه عمل می کند باور دارد یا نه.

از بدیها بدمان بیاید و از خوبی ها خوشحال شویم. این خلق و خو به مرور در رفتار ما نیز تأثیر میگذارد و باعث میشود در شمار نیکان عالم قرار بگیریم.

همین امام میفرماید: هرکس به شخصی سخنران علاقمند و متمایل باشد، بنده اوست؛ پس چنانچه سخنور برای خدا و از خدا سخن بگوید، بنده خداست؛ و اگر از زبان شیطان سخن بگوید، بنده شیطان خواهد بود!

خب این حدیث هم قابل توجه دلدادگان فضای مجازی و شهروندان مطیع رسانه بود که گاه هر چه را از تریبون محبوبشان ببینند و بشنوند چشم و گوش بسته باور میکنند.

حالا که شهادت امام جواد علیه السلام است یک حدیث دیگر هم از ایشان در زمینه ازدواج بخوانیم بد نیست. اولا فردا یعنی اول ذی حجه روز ازدواج است و دوم اینکه بعضی دختر خانمها و خانواده هایشان که زیبایی و خوش تیپی و شهرت و مدرک و ثروت خواستگار را اصل میدانند وقتی بی شوهر می مانند پشت نقاب دین مخفی شده و تقیّد مذهبی خود را علت استمرار تجردشان می شمارند که باید این حدیث را با دقت خوانده و از بر کنند:

مَنْ خَطَبَ إلَیْکُمْ فَرَضیتُمْ دینَهُ وَأمانَتَهُ فَزَوِّجُوهُ، إِلاَّ تَفْعَلُوهُ تَکُن فِتْنَةٌ فِی الأَرْضِ وَفَسَادٌ کَبِیرٌ. [تهذیب الأحکام، ج 7، ص 396، ح 9]
هر که به خواستگاری دختر شما آید و به تقوا و تدیّن و امانتداری او مطمئن می باشید با او موافقت کنید و گرنه شما سبب فتنه و فساد بزرگی در روی زمین خواهید شد.

 

چرا به امام جواد (ع)،باب الحوائج می گویند؟

  • سیدحمید مشتاقی نیا

همین یک هفته اخیر

سیدحمید مشتاقی نیا | يكشنبه, ۲۸ خرداد ۱۴۰۲، ۰۸:۰۱ ق.ظ

بیوگرافی پیمان آدیداس

فرزاد هنردوست درگذشت علت فوت فرزاد هنردوست خواننده افغان +زندگینامه

تصویر درگذشت دستیار کارگردان و برنامه‌ریز سینما

photo_2023-06-18_07-59-49_gnav.jpg

عکس 4 دخترک بی‌گناه اردبیلی که اسیر سیل ویرانگر شدند + جزئیات مرگ 7 زن و مرد

 

همین یک هفته اخیر، پیمان آدیداس، بلاگر معروف اینستا در گذشت او متولد 1375 بود. فرزاد هنردوست، خواننده جوان هراتی که مدتها در ایران می زیست هم درگذشت. او متولد 1365 بود. فرشاد کلباسی، دستیار کارگردان متولد 1364 بود که دیروز درگذشت. مسعود دهستانی قهرمان سابق کشتی اهل بابل هم در سن 45 سالگی به رحمت خدا رفت. حالا اینها چهره های معروف هستند. چقدر جوانهای دیگر در گوشه و کنار کشور همین چند روزه به رحمت خدا رفتند که ما نمی شناسیم. مثل آن چهار کودک معصوم اردبیلی که بر اثر سیل از دنیا رفتند.

همه آنها برای خودشان یک دنیا آرزو داشتند، برنامه و نقشه و امید و حسرت داشتند؛ اما قافله عمر در پیچ و خم ایام بی آنکه خبر دهد ناگاه به مقصد رسیده و مسافرش را از قطار زندگی پیاده می کند.

مرگ، پیر و جوان نمی شناسد. زمان رسیدنش را هم کسی نمی داند. غافلگیرانه به سراغ آدم می آید. دو روز دنیا را درست زندگی کنیم، بساطمان جمع شد ملت یک خدا بیامرز بگویند، چهار نفر فاتحه ای بخوانند؛ آخش راحت شدیم نگویند!

  • سیدحمید مشتاقی نیا

آینه روزگار

سیدحمید مشتاقی نیا | شنبه, ۲۷ خرداد ۱۴۰۲، ۰۶:۲۲ ب.ظ

سخن اهل دل: آینه چون نقش تو بنمود راست

 

دوست نازنینی دارم که ویژگی های مثبت فراوانی دارد اما چند عیب ریز و درشت هم در کنار آن دارا بود.

یک اینکه هر جا میرسید به هر بهانه ای ولو دیدن لبخند معمولی یک انسان، حسرت میخورد، سفره دلش را پهن میکرد و شکوه و گلایه که آی ما چرا بدبخیتم، چرا شاد نیستیم، پول نداریم، پست نداریم، گرفتاریم، کم شانسیم و... آن قدر هم این حرفها را تکرار میکرد که معمولا اطرافیانش سرسام گرفته و ترجیح میدادند از مصاحبت با او شانه خالی کنند.

دو، از جعل و دروغ برای پیشبرد بعضی کارهایش استفاده میکرد.

سوم اینکه تا یکنفر جنس مخالف را میدید عنان اختیار از کف داده و با توجه به سن و سال بالا و تجردش تلاش میکرد از طریق بحث و گفتگو هم نیازهای روحی خودش را تا حدودی برطرف کند هم اینکه اگر احیانا کسی پیدا شد از نظر مالی چند پله بالاتر از او بود خفتش کند و بکشاند ببرد سر سفره عقد!

از قضا چرخ روزگار اینگونه رقم خورد که شغلی موقت در یک مجموعه خیریه برایش فراهم شد.

در میان انسان های نیازمند شریفی که به او رجوع میکنند، بعضی ها

آنقدر درد دل میکنند و از نداری و بدبختی می گویند که رشته های اعصابش از شنیدن این حرفها پنبه میشود.

بعضی ها با توسل به دروغ و جعل درصدد جذب حمایت هستند که حالا او باید ادعایشان را راستی آزمایی نموده و طبعا با یادآوری سوابق خود دچار عذاب وجدان می شود.

بعضی از مراجعین هم که در تکاپوی ازدواج هستند چون او را چند پله بالاتر از خود می بینند با نگاه صرفا مادی درصدد قرابت و طرح آشنایی بر می آیند.

این چیزها را خودش تعریف میکرد. برایش مایه عبرت بود. به نظرم خدا آنهایی را که دوست دارد در همین دنیا کاری میکند به قبح بعضی اعمالشان پی برده تا زمینه رشدشان فراهم شود.

  • سیدحمید مشتاقی نیا

برداشتی مختصر از تفسیر سوره مبارکه فیل

سیدحمید مشتاقی نیا | جمعه, ۱۹ خرداد ۱۴۰۲، ۰۸:۴۵ ق.ظ

متن و ترجمه سوره فیل + عکس | شبکه قرآن

 

فیل صد و پنجمین سوره از سوره‌های قرآن است به اجماع شیعه و سنی در مکه و به صورت یکباره نازل شده‌است. این سوره دارای پنج آیه است و با توجه به روایتگری داستان اصحاب فیل و ماجرای حمله ابرهه به کعبه، به سوره فیل نام‌گذاری شده‌است.

اساس نزول سوره فیل بر مدار یادآوری و عبرت از وقایع تاریخ است. أَلَمْ تَرَ کَیْفَ فَعَلَ رَبُّکَ بِأَصْحَابِ الْفِیلِ ﴿۱﴾

"مگر ندیدى پروردگارت با پیلداران چه کرد؟!" 

 این واقعه که در آستانه میلاد رسول اکرم (ص) اتفاق افتاد زبانزد خاص و عام بود. شأن نزول سوره زمانی است که جمعی از بزرگان قریش، دعوت رسول الله به اسلام را منافی امنیت مکه و زمینه ساز تهاجم دشمنان می شمردند. آنها با فشار بر ابوطالب و ایجاد واهمه از حساسیت و واکنش ابرقدرتهای وقت، روم و فارس، اینگونه وانمود می ساختند که دعوت عمومی و جهانی محمد(ص) جنگی ناگزیر را برای قریش و اهالی مکه رقم خواهد زد که با توجه به قدرت نظامی دشمن، قطعا به شکست و آوارگی قریش و ویرانی احتمالی کعبه منجر خواهد شد.

نزول این سوره و یادآوری واقعه ای که مدتی نه چندان دور در آن نقطه رقم خورد و هنوز در خاطره ها ثبت بود در حقیقت تلنگری برای بیداری مردم و پاسخ به وادادگان و مخالفان رسول اکرم بود که هیچ قدرتی بالاتر از قدرت خدا نیست. أَلَمْ یَجْعَلْ کَیْدَهُمْ فِی تَضْلِیلٍ ﴿۲﴾

"آیا نیرنگشان را بر باد نداد؟"

 تأکید بر تکرار هر روزه و چندباره عبارت "الله اکبر" و فریاد آن بر مأذنه ها و معابر در وقت نماز یومیه، سیاست تربیتی اسلام در امور فردی و اجتماعی است تا قوّت قلب مومنان گردیده و دست یاری خدا به عنوان قدرتی فراتر از تصور بشر، ملکه اذهان شود. ایمان واقعی به همین عبارت کوتاه، انجام کارهای سخت و بزرگ را قابل دسترس و ممکن جلوه می دهد و فرهنگ "ما می توانیم" را در گرو اتکا به قدرت لایزال خداوند، در بستر فکری جامعه رواج داده و رشد و پیشرفت را به ارمغان آورده و یأس و بی انگیزگی را می زداید.

ابرهه مظهر طاغوت و تکبر بود و یقین داشت کسی را در مکه یارای تقابل با سپاهش نخواهد بود. مبنای محاسبات مادی او البته درست بود. عبدالمطلب به عنوان بزرگ مردم مکه نیز همین نکته را مورد تأکید قرار داد که اهالی شهر توان نبرد با سپاه نیرومند و تشکیلات عظیم نظامی ابرهه را ندارند؛ اما بر این نکته هم تأکید نمود که این خانه بی صاحب نیست... دشمن اما از این حقیقت معنوی غافل ماند و محاسبات خود را بر انگاره ها و موازین مادی متوقف ساخت. چیزی نگذشت که هیمنه سپاه قدرتمند ابرهه که شکوه حرکت و نظم میدانی آن لرزه بر اندام هر تماشاگری می انداخت با حمله پرندگانی به ظاهر ضعیف که مجهز به سنگ هایی بسیار ریز و کوچک بودند از هم پاشیده شد. وَأَرْسَلَ عَلَیْهِمْ طَیْرًا أَبَابِیلَ ﴿۳﴾ تَرْمِیهِمْ بِحِجَارَةٍ مِنْ سِجِّیلٍ ﴿۴﴾

"و بر سر آنها دسته دسته پرندگانى ا بابیل فرستاد، [که] بر آنان سنگهایى از گل [سخت] مى‏ افکندند." 

 تا جاییکه در قرآن وضعیت آنها به کاه های جویده و خرد شده تعبیر گردید و تکبر و غرورشان بر باد رفت. فَجَعَلَهُمْ کَعَصْفٍ مَأْکُولٍ ﴿۵﴾

و [سرانجام خدا] آنان را مانند کاه جویده‏ شده گردانید.

نمرود نیز تکبر می ورزید و خود را شکست ناپذیر می دانست. پشه ای ریز، بینی اش را به خاک مالید و هیچ قدرت و علم و خدم و حشمی نتوانست نفعی برای نجاتش برساند.

تکبر و توهم شکست ناپذیری البته فقط مختص به دشمن نیست. تجربه ثابت نموده است هر که در زندگی شخصی و احوالات درونی خود نیز توهّم قدرت و غرور پیدا نماید دیر یا زود شکست خواهد خورد. ماهاتیر محمد در کتاب خاطرات خود به ضرب المثلی شرقی اشاره می کند با این مضمون که "خدا هر که را خواست نابود کند او را مغرور می سازد!" سیاست تربیتی ادیان آسمانی مبتنی بر احساس ضعف و فقر در برابر خداوند و توجه دائمی به او است؛ توجه دائمی به خدا علاوه بر ایجاد تواضع و مهربانی در روابط اجتماعی و شهامت در انجام امور سخت و دست نیافتنی، مانع از تضییع حقوق دیگران و ظلم و چپاولگری خواهد شد.

جبهه شرک و طاغوت با همه لوازم و ابزارهای پیشرفته مادی خود شاید بتواند به جبهه حق ضرباتی وارد آورده و در حرکت جوامع بشری به سمت هدایت و رستگاری خلل ایجاد کند؛ اما کعبه، مظهر اندیشه توحید است و خدا در ماجرای اصحاب فیل نشان داد که از حریم قدسی اندیشه و راه و اصالت حق و هدایت دفاع خواهد کرد. نور خدا خاموش شدنی نیست. جمله معروف و وعده حق حضرت زینب سلام الله علیها در برابر یزید که درک آن بعد از 1400 سال برای ما آسان تر است را باید حُسن ختام این گفتار قرار داد که فرمود: فَوَالله لا تَمحُو ذکرَنا و لا تُمیتُ وحیَنا. راه و یاد کسانی که در مسیر حق قدم نهاده و بیرق هدایت و راستی را برافراشته نگاه داشتند از بین نخواهد رفت.

  • سیدحمید مشتاقی نیا

ببین چه می کاری!

سیدحمید مشتاقی نیا | سه شنبه, ۱۶ خرداد ۱۴۰۲، ۰۲:۳۰ ب.ظ

مرغ سیاه گران‌ترین مرغ جهان که تخم آن هم قیمت طلاست!

 

بنده خدایی بود زیاد برایش گره ایجاد شده بود. همه ما در زندگی با گره ها و مشکلاتی مواجه هستیم. فراز و نشیب در زندگی همه وجود دارد اما این بنده خدا پشت هم بد می آورد و ماجراهای تلخ زندگی او تمامی نداشت. برایم سوال شد.

سعی کردم بیشتر به او نزدیک شوم. به مرور متوجه شدم او فردی بسیار بدخواه است و به قول معروف چشم ندارد خوشی و موفقیت دیگران را ببیند. تا میشنید یکی عروسی کرده اخمهایش را در هم می کشید دندان هایش را به هم می فشرد و با خشم آرزو میکرد الهی زیر تریلی برود! یکی در کنکور قبول می شد، می گفت ایشالله فلج بشود! خبر می آمد فلانی ماشین خریده ...

می گفتم چه اشکال دارد از موفقیت دیگران خوشحال شویم بگوییم الحمدلله، خدا بیشتر بدهد، ان شاءالله به سلامتی...؟

اصلاً دعای خیر در مرامش نبود. نمی خواهم این قاعده را همه جا و به همه کس تعمیم بدهم. هر بلا و مصیبتی ممکن است فلسفه خاص خودش را داشته باشد ما لزوما از عالم غیب با خبر نیستیم اما به یقین بدخواهی، بد بیاری هم می آورد. با دل سیاه نمیشود روشنایی را دید.

با یک بنده خدای دیگری آشنا شدم مشکل تجرد داشت! به هر دری می زد هر جا خودش را عرضه میکرد، حقارت می کشید، التماس می کرد، تور می انداخت، نذر و دعا می کرد؛ اما همسری نصیبش نمی شد. ظاهرا آدم خوبی نشان می داد. احساس میکردم دل صافی دارد و به خدا نزدیک است. خواب های خوبی می دید، کارهای خوب هم انجام می داد. برایم سوال بود که چرا ده سال است که بعد از یک تجربه تلخ طلاق، اینطور در فضای واقعی و مجازی، شبانه روز زار می زند اما همسری نصیبش نمی شود، دعاهای خیر دیگران هم درباره اش اجابت نمی شود. گزینه ای هم وسط می آید زود پا پس می کشد یا کار خراب میشود و...؟ خودش می گفت لابد سحر و جادویی در کار است و باید بروم سراغ جن گیر و رمال و ...

یک نکته را در طول چند ماه مراوده با او متوجه شدم. ذهن بسیار مشوّشی داشت. فوق العاده بد بین بود. کمترین حرف و تحرکی را با بدترین گمانه ممکن تحلیل میکرد. گمان می کرد همه حقش را خورده اند، یا دارند به او ظلم میکنند، یا در حقش مرتکب قصور میشوند، یا میخواهند سرش کلاه بگذارند، یا دارند مسخره اش می کنند، یا در حال ترحّم به او هستند، یا میخواهند مچش را بگیرند، یا غرورش را خدشه دار کرده اند، یا قصد توهین و تحقیر را دارند و... به این بهانه پشت سر هم دعوا راه می انداخت.

خدای من! او واقعا پدیده عجیبی بود. سطح بالای بدبینی و بدگمانی اش باعث ناسازگاری با محیط بود. اطرافیان درجه یکش نیز از دست او عاصی شده بودند، هر چند کاری از دستشان بر نمی آمد. با یقین به او گفتم اگر تو ازدواج کنی باز هم کارت به جدایی ختم می شود، خیلی زودتر از آنچه که فکرش را بکنی. خدا خیلی تو را دست دارد، می داند یکبار سابقه طلاق چه بر سرت آورده و چگونه احساس شکست و ناکامی داری، اگر یکبار دیگر طلاق را تجربه کنی در درون خودت و نیز در اجتماع کوچک پیرامونت سرافکنده و نابود خواهی شد، این چیزها را می داند که دعاها و نذرها را اجابت نمیکند. خدا تو را دوست دارد و اینبار از طریق ناکامی ظاهری و مادی، هوایت را داشته است. اگر تو هم خدا را واقعا دوست داری برای درمان خودت و جلب رضایت او اقدام کن.

  • سیدحمید مشتاقی نیا

اشهد انّ خمینی، روح الله!

سیدحمید مشتاقی نیا | شنبه, ۱۳ خرداد ۱۴۰۲، ۰۹:۰۹ ب.ظ

امام خمینی - دانشنامه‌ی اسلامی

 

شهید غلامرضا عالی، شب 22 بهمن 57 هم تا مرز شهادت رفته بود. در خیابانهای تهران گلوله ای به سرش خورد و بدنش از کار افتاد. مراقبت از او کار دشواری بود و خودش از این ماجرا رنج می برد. دلش شکست. به امیرالمومنین علی علیه السلام متوسل شد. شمایلی از حضرت را دید که به او فرمود به دیدار خمینی برو. رفت. امام او را حواله داد به جده اش حضرت زهرا و شفا گرفت.

مادر محمدرضا مرادی میگفت خبر شهادت پسرم را که آوردند نوزادی دختر داشتم که ناگاه به شدت بیمار شد و دکترها جوابش کردند. سه روز بعد ما را برای ملاقات با امام بردند. ماجرای نوزادم را برای ایشان تعریف کردم. با آرامش جواب داد ان شاءالله حالش خوب می شود. فردای آن روز خانمی به منزل ما آمد. خودش را معرفی کرد. معلم آموزشگاهی در محله مان بود. می گفت از خدا خواستم توفیق جهاد در راهش را نصیبم کند. شب خواب امام را دیدم که گفت در همسایگی شما نوزادی است که نیاز به مراقبت دارد. زن، کودک را با خودش برد و به او رسیدگی کرد تا حالش خوب شد.

پدر شهید مدافع حرم حسن رجایی فر پیرمرد خوش قلب روستایی است. می گفت افتخار میکنم غیر از این پسر، یک فرزندم را هم سالهای اول انقلاب در راه امام دادم. امام بیماری قلبی داشت و در بیمارستان بستری بود. از تلویزیون اخبار را دنبال می کردم. مردم جمع شده بودند و دعا می خواندند و اشک می ریختند. از حال و هوای تصاویر احساس کردم کار امام دیگر تمام است. دلم شکست. نیمه های شب وضو گرفتم و دو رکعت نماز خواندم. از خدا خواستم یا جان مرا بگیرد یا جان یکی از فرزندانم را در عوض عمر امام طولانی تر شود. خوابم برد. دیدم گردابی سبز به سمتم آمده و یکی از فرزندانم را با خود برده است. نماز صبح، همسرم را به آرامی صدا زدم. وقتی نشست برایش توضیح دادم امروز یا من می میرم یا یکی از بچه ها؛ اما ناراحت نباش در عوض عمر امام طولانی تر می شود. وسط های روز بود که فرزند خردسالم همین جا وسط اتاق دراز کشید و مرد. شب تلویزیون اعلام کرد حال امام خوب است و به زودی مرخص می شود.

شهید احمد کاکا آن اوایل به منافقین گرایش داشت. با اصرار برادرش، او را به تهران و دیدار امام برد. تمایل نداشت اما بالاخره از سر کنجکاوی رفت داخل حسینیه جماران نشست ببیند این پیرمرد حرف حسابش چیست. می گفت دیدم امام انگار فقط دارد مرا نگاه می کند و جمله ای گفت که چهار ستون بدنم را لرزاند: آیا وقت آن نرسیده است جوانان ما از راه اشتباهی که رفته اند برگردند؟

دوستان شهید محمدزمان ولی پور می گفتند وقتی از دیدار امام بر می گشتیم صحبتها به همراهان امام کشیده شد که آن بالا موقع سخنرانی، اطراف ایشان نشسته بودند. محمدزمان با تعجب میگفت: آن بالا که غیر از امام کسی نبود! هر چه اصرار کردیم و نام افراد را بردیم فایده ای نداشت. محو امام شده بود و کسی را ندید.

حاج حسن مهدیزاده، پیرمردی با صفا و خادم الشهداءست. می گفت روزهای آغاز جنگ، شور اعزام به خط را داشتیم. موقع آموزش، دستم به شدت آسیب دید و باید گچ گرفته می شد. با این وصف جبهه را از دست می دادم. حالم گرفته شد. ناگهان خبر دادند فرصت دیدار با امام فراهم شده است. گفتم این سید خدا اگر نگاهی کند هم دستم خوب می شود و از جبهه نمی مانم. امام موقع سخنرانی انگار فقط دست مرا می دید. طاقت نیاوردم و زیر گریه زدم. بعد از این همه سال هنوز هم اگر دردی سراغ دستم می آید سرش داد می زنم برو! این دست شفا گرفته چشمان امام است.

چند فرمانده و بیسیم چی شهید را سراغ دارید دقایق حساسی که کار بیخ پیدا می کرد و کار تمام بود، آخرین تماسشان با مقر این جمله بود: سلام ما را به امام برسانید و بگویید تا آخر ایستادیم. یکی اش عبدالحمید انشایی، دیده بان ارتش بود. دشمن را که در چند قدمی خود دید، گرای موقعیت خودش را به توپخانه داد و خواست که محکم آنجا را بکوبند. آخرین پیامش این بود: به امام و مادرم بگویید شیاکوه لرزید، اما انشایی نلرزید.

حسین اسدی برادر دو شهید بود. یک بار در ملاقات با امام تصویری از خودش را برد تا امام زیرش را چیزی به یادگار بنویسد. امام نوشت: خداوند این شهید سعید را رحمت فرماید. گفتند لابد امام گمان کرد حسین عکس برادر شهیدش را به ایشان نشان داده. جنگ هم تمام شد برای حسین اتفاقی نیفتاد تا سال 88 همراه با نورعلی شوشتری به سیستان رفته بود که در انفجار تروریستی جامه سرخ به تن پوشید و آسمانی شد.

فرماندهان نظامی آمدند پیش امام مشورت که قرار است عملیات بزرگی در غرب شوش انجام دهیم؛ اما گویا دشمن بو برده و احتمال شکست وجود دارد. به آرامی پاسخ داد: بروید با توکل بر خدا شروع کنید، شما پیروزید. اصرار کردند استخاره بگیرد نپذیرفت و جمله اش را تکرار کرد. با توکل بر خدا آغاز کردند. فتح المبین به یکی از بزرگترین عملیاتهای تاریخ جنگ تبدیل شد.

داشت از پاریس بعد از سالها تبعید و مبارزه به وطن باز می گشت. مهمترین رویداد قرن در شرف وقوع بود. همه رسانه های دنیا پرواز انقلاب را لحظه به لحظه پوشش می دادند. رهبران مبارز غرق در اضطراب بودند. ممکن بود هر حادثه ای برای امام رخ بدهد. شاه و حامیانش از هیچ جنایتی ابا نداشتند. خبرنگار آمد کنار امام و پرسید چه حسی دارید؟ خونسرد و آرام پاسخ داد: هیچ!

سال 42 امثال شیخ محمود حلبی او را مسخره می کردند مگر میشود بر حکومتی با این همه تجهیزات و سلاح و زور و قساوت پیروز شد؟ 21 بهمن 57 آیت الله طالقانی به اصرار اطرافیان با امام تماس گرفت و خواهش کرد دستور شکستن حکومت نظامی را لغو کند. عمال شاه قرار است چنین و چنان کنند. پاسخ امام را که شنید فقط گریه کرد: اگر این دستور از طرف صاحب الامر(عج) باشد چه؟

دشمن از پنج استان مرزی وارد شد و 14 هزار کیلومتر از خاک کشور را به اشغال در آورد. شرایط ابتدایی انقلاب بود و نیروهای مسلح از آمادگی لازم بی بهره بودند. همه مسئولان کشور به تلاطم افتادند جز امام که خونسرد بود و فرمود: دیوانه ای آمده است و سنگی انداخته است!

گفت حصر آبادان باید شکسته شود، شد، آزادی پاوه، مهران، جزایر مجنون.... گفت و شد. صدای شکسته شدن استخوانهای کمونیسم را هم او به گوش رهبران بلوک شرق رساند.

حجت الاسلام رحیمیان می گفت در مسجد سلماسی که امام درس میداد به مرور جمعیت طلاب زیاد شد. هر چه از امام خواستیم روی صندلی برود یا بالای منبر بنشیند عقبی ها هم او را ببینند نمی پذیرفت. نهایتا قبول کرد فقط یک پله از منبر بالا برود. رفت و نشست. همان روز اول نگاهی به جمعیت انداخت و یک جمله گفت: انسان هر چقدر که بالاتر می رود زمین خوردنش سخت تر است. کلام امام مقلّب القلوب بود. نیم ساعت صدای گریه جمع قطع نمی شد.

مثل شاهرخ ضرغام، مثل سیدحمید میرافضلی و... چقدر جوانان این مملکت را سراغ دارید گذشته متفاوتی داشتند و دم مسیحایی امام احیایشان کرد؟ بی دلیل نیست که درباره اش گفته اند: روح خدا بود در کالبد زمان.

پیر خمخانه عشق که انتظار لقاءالله و وعده وصالش در نیمه خرداد را نوید داده بود و آروزی حشر با بسیجیانش را داشت مربی فطرتهای خفته ای بود که آخرالزمان مادی زدگی و لذت جویی و غفلت و هرزگی را از شاهراه یومنون بالغیب، با ملکوت کربلای 61 هجری پیوند داد: "  آنچه برای این‌جانب غرورانگیز و افتخارآفرین است روحیه بزرگ و قلوب سرشار از ایمان و اخلاص و روح شهادت‌طلبی این عزیزان که سربازان حقیقی ولی‌الله‌الاعظم ارواحنا فداه هستند می‌باشد و این است فتح‌الفتوح."

  • سیدحمید مشتاقی نیا

معنا درمانی و مردمسالاری دینی!

سیدحمید مشتاقی نیا | چهارشنبه, ۱۰ خرداد ۱۴۰۲، ۰۶:۴۸ ب.ظ

کتاب تجدید خاطرات، زندگی نامه خودنوشت ویکتور فرانکل را دقایقی پیش به پایان رساندم. از آن دست کتابهایی بود که با دقت خواندم و به یقین بعضی مطالب آموزنده و بدیع آن به لطف خدا تا مدتها از ذهنم پاک نخواهد شد.

فرانکل صاحب مکتب معنا درمانی در علم روانشناسی است؛ نویسنده اثر مشهور و جهانی "انسان در جستجوی معنا".

او بر این باور است در پس پرده هر اتفاقی ولو بد و ناخوشایند و سخت و تیره، حتما علت و هدفی غایی نهفته است که کشف آن به زندگی معنا بخشیده و ادامه حیات و چیرگی بر ناملایمات را آسان می سازد.

مثلا خودش که در جریان اردوگاه های کار اجباری نازی ها، تالمات جسمی و روحی عمیقی را تحمل کرده، داغ جانکاه همسر، پدر، مادر و برادرش را بر سینه دارد، معتقد است لابد برای همه این مصیبتها هدفی قرار داده شده و انتظاری از او وجود دارد که به سمت آن باید حرکت نموده و مقصود نهان را برآورده سازد. از زبان معلولی که در تنگنا قرار داشته می نویسد: من رنج برده ام اما میدانم بدون رنج، رشدی که کرده ام ناممکن می بود.

او منتقد تفکر سرمایه داری غرب و به خصوص آمریکاست. بر این باور است که توجه بیش از حد به تجملات و ارزش صرف قائل شدن برای داشته های مادی و بی اعتنایی به صاحبان مشاغل خرد و بی ارزش دانستن انسانهای کم برخوردار، مصداق روشن بی هویتی و معنا گریزی از زندگی است که مهمترین ثمره آن انحطاط اخلاقی و فروپاشی نظام خانواده و بی نظمی اجتماعی است.

این از اندیشه فرانکل که در منظومه فکری لذت جو و حقیقت گریز غرب، برجسته شد و خوش درخشید و به یک انقلاب ماهوی انگیزه ساز و معنا بخش بدل گردید؛

اما

خوب است به این نکته توجه شود که فرانکل مانند پدرش یک یهودی معتقد و با ایمان است. پیروان هر دینی ممکن است مومن و یا متظاهر و مدعی و فاقد ایمان باشند. اسلام برای همه ادیان آسمانی احترام قائل است و به اشتراک در کلمه حق توحید، توجه نشان می دهد.

پدر ویکتور فرانکل در اوج ناامیدی یهودیان تبعیدی به اردوگاه کار اجباری نازی ها به آنها دلداری داده و خدا را یادآور شده و توکل به او را آرامش بخش دلهای مضطرب می دانست.

نمی توان تأثیر پذیری فرانکل پایبند به منویات انسانی و الهی آیین یهود و تأسی او به مرام پدر با ایمانش را نادیده گرفت. او در واقع با همین نگرش به نقد فرهنگ سرمایه سالار و مادی زده و منفعت گرا  و لذت جوی غریزه محور غرب روی آورده است.

ابتکار مکتب "معنا درمانی" در واقع یهودی سازی مؤمنانه علم سطحی نگر روانشناسی سکولار است.

آن چه که قرار است تمدن نوین و جهانی اسلام به عنوان نسخه رهایی بخش و تعالی آفرین جوامع بشری معرفی کند ایده مترقی مردمسالاری دینی است. انقلاب اسلامی اصراری بر این ندارد که همه مردم دنیا مسلمان و شیعه شده و حاکمیتی مبتنی بر اصل ولایت فقیه تأسیس نمایند. اما معتقد است گمشده همه ملتها خداست و توجه به معنا و الزامات توحید که خدمت به انسانها فارغ از رنگ و نژاد و مذهب و ملیت و تضمین آزادی سازنده رشد محور سلامت آفرین از ضروریات آن است می تواند در تحقق تمدن الهی مبتنی بر سعادت طلبی و کمال جویی و احترام به حقوق دیگران و دستیابی به عدالت اجتماعی و رفع ظلم و غارتگری و تجاوز، نقش اصلی و کلیدی داشته باشد. اسلامی شدن علوم نیز چیزی جز این نیست که در بطن هر دانشی، یادمان بماند در مقابل خدا و خلق خدا مسئولیم. خلقت جهان بدون هدف و حکمت نیست و انسان موحد با رجوع به فطرت در تلاش است نقش خود را در دایره تدبیر الهی به وجه احسن بازی کند.

 

مشخصات، قیمت و خرید کتاب تجدید خاطرات اثر ویکتور فرانکل نشر آشیان |  دیجی‌کالا

  • سیدحمید مشتاقی نیا

نمرود هم که باشی...

سیدحمید مشتاقی نیا | شنبه, ۶ خرداد ۱۴۰۲، ۰۵:۳۲ ب.ظ

عکسی از حادثه تلخ برای ایرانی مشهور در آمریکا

 

از شنیدن خبر کسالت فیروز نادری دانشمند ایرانی عضو ناسا که از گردن به پایین فلج شده است ناراحت شدم و برای شفای او دعا میکنم.

در رسانه های مجازی اما به این بهانه، فیلمی از مصاحبه این دانشمند ایرانی مقیم آمریکا دست به دست می چرخد که آرزو کرده است همه آخوندها را از بین ببرد و این طعنه زیر آن نوشته شده که حالا یکی باید بیاید خودش را جمع کند، برخی نوشته اند نتیجه بدخواهی همین است و عده ای هم البته به طنز از اثر داشتن آه و نفرین روحانیت نوشته اند و ضرورت در نیفتادن با طلاب و...

از همه این حرفها و خوبی ها و بدیهای این بنده خدا که بگذریم؛

یا ایها الانسان ما غرّک بربک الکریم؟ به قول آیت الله جوادی همه علوم اسلامی هستند و مگر میشود درباره افعال خدا سخن گفت و تحقیق کرد و تسلیم خدا نشد؟

حواسمان باشد به هر میزان قدرت و مقام و پول و شهرت و زیبایی و علم و... که برسیم در مقابل خدا و عظمت جهان خلقت، چیزی نیستیم. ما انسانها ضعیفیم و هر آن ولو در حد بستن بند کفش، به توسل و اتکال به ذات ربوبی نیازمندیم.

با این بابا کاری ندارم خدا به او هم سلامتی بدهد. اما حوادث عالم باید برای همه انسانها عبرتی باشد که دنیا را ماندگار ندانیم، خوشی ها و ناخوشی های آن پایدار نیست و هیچگاه نباید قواعد انسان زیستن را فدای لذتهای زودگذر دنیا نماییم. هر آن فکر کنیم آخرین مهلت خوب بودن ماست تا از شرارت و بدخواهی و کدورت و کینه و حسد و لجاجت فاصله بگیریم.

خیلی از داشته های مادی یا حتی معنوی ما ممکن است ظرف یک چشم بر هم زدن از دستمان برود.

  • سیدحمید مشتاقی نیا

خدا در سینما هم هست!

سیدحمید مشتاقی نیا | جمعه, ۲۹ ارديبهشت ۱۴۰۲، ۰۹:۱۵ ق.ظ

پوستر فیلم «غریب» رونمایی شد

 

اگر قرار باشد به تهیه کننده ای سفارش بدهید بابت فلان حرکت تخریبی و تهاجمی دشمن، محصولی را بعنوان پاتک فرهنگی آماده تولید کند، فارغ از هزینه اش، چقدر وقت لازم داشت تا ایده ای طرح شود بررسی و رد یا تایید شود تبدیل شود به فیلمنامه و برود به مرحله کارگردانی و انتخاب بازیگر و پیش تولید و ... حکم نان بیات را پیدا میکرد و اثر دفعی چندانی نداشت.

اما

درست در سالی که عنکبوت مقدس را برای تخریب وجهه و خاک پاشی به ساحت نورانی امام هشتم تولید میکنند این طرف همزمان فیلم بدون قرار قبلی در عرض ارادت به ساحت امام رئوف تولید و عرضه میشود و اثر پلید عنکبوتیان را خنثی می سازد.

و درست در سالی که قرار است داعیه ژن، ژیان، ئازادی از سوی گروهکهای خون آشام غرب کشور طرح شود، غریب به میدان می آید و ماهیت مدعیان دروغین و آدمکش آزادی که حتی به زنان هم نژاد خود نیز رحم نمی کردند افشا می گردد.

همان خدایی که پیرمردی را با دست خالی و سربازانی در گهواره، بر رژیم مورد حمایت ابرقدرت جهان و معروف به ژاندارم منطقه پیروز می سازد، همان خدای یاری گری مدافعان میهن که با کمترین تسلیحات در مقابل ارتش تا بن دندان مسلح و مورد حمایت بلوکهای شرقی و غربی و عبری و عربی پیروز می گرداند، خدایی که انقلاب نورانی اسلام را از گزند صدها توطئه نفاق و جدایی طلبی و کودتا و نفوذ و خیانت و تحریم و بی عرضگی و... مصون نگاه می دارد در سینما هم هست و بی آنکه بدانی و برنامه ای داشته باشی در وقت مقرر، نقشه بدخواهان را خنثی می سازد.

مواظب باشیم خدایمان را از دست ندهیم.

سلام خدا بر محمد بروجردی، سلام خدا بر ایرج نصرت زاد و همه حماسه سازان اسطوره ای و گمنام این آب و خاک که هر چند دیر اما یاد و نامشان روزی بر لوح دل وجان جوانان مجازی زده ایران غریب، حک خواهد شد.

  • سیدحمید مشتاقی نیا

چرا مرا آفریدند؟

سیدحمید مشتاقی نیا | سه شنبه, ۱۹ ارديبهشت ۱۴۰۲، ۰۱:۳۶ ب.ظ

راهکار و تکنیک های طلایی مبارزه با فساد

 

مقدمه:

انسان به برکت وجود عقل، بر سایر جانداران عالم شرافت دارد. این ویژگی، همه انسانها را در طول زندگی بارها به تفکر پیرامون پیدایش خویش و جهان خلقت وا میدارد. چرایی خلقت، هدف از زندگی، مبدأ و معاد، حوادث عالم و ... از جمله پرسش هایی است که بشریت را همواره به تأمل وا داشته است. سرخوردگی، بن بست و یأس و تباهی از نتایج بی توجهی به پاسخ این پرسش های درونی است که گاه انسان ها را به ورطه خودکشی می کشاند.

هدف آفرینش:

در خصوص اهداف آفرینش، نکات و روایات متعددی از جوانب مختلف بیان شده است. آنچه که به طور مختصر باید اشاره داشت این است که خدا، به اقتضای خدایی خود و دارا بودن وصف خالقیت، به آفرینش موجودات عالم اقدام نموده است. به عبارت دیگر، خدا نمی تواند خدا باشد، خالق باشد اما چیزی خلق نکند. همان خدایی که واجد وصف خالقیت است، انسان را اشرف مخلوقات قرار داده و برنامه ای تربیتی برای او در نظر گرفته است.

خدا جامع جمیع اوصاف متصور در عالم است و انسان را نیز به سمت کمال فرا می خواند. خدا کار بیهوده انجام نمی دهد و از این رو است که انسان را بی هدف نیافریده. انسان در پرتو آموزه های فطری و رسالت راهنمایان الهی، مسیر خدایی شدن و رشد و کمال را در زندگی طی می کند. اصل آفرینش و اعطای هستی، و نیز اصل زمینه سازی برای تعالی انسان، لطف و رحمت خدا به بندگان است اما نباید از یاد برد که انسان مختار آفریده شده و حق انتخاب مسیر خیر یا شرّ را داراست و طبعاً باید مسئولیت انتخاب خود را نیز پذیرا باشد.

خدا مربی است:

اصل وجود اختیار، امتیازی است که خدا در میان همه مخلوقات خود اعم از حیوانات و فرشتگان و اجنه و ... تنها برای انسان قائل شده است. انسان دارای همه ویژگی های خدایی است که در صورت عمل به فطرت و سیرت نیک می تواند به اوج بندگی و سعادت دست یابد و در صورت انتخاب مسیر بد به ورطه هلاکت فرو افکنده شود. حوادث عالم نیز در این راستا به منظور محک ایمان و ایجاد رشد و کمال در انسان ها رقم می خورند.

علم خدا:

خدا به همه آن چه که هست و بود و خواهد آمد آگاه است. فلسفه امتحانات و ابتلائات عالم نه افزایش آگاهی خدا که اتمام حجت بر بندگان است. خدا ظلم نمی کند و قبل از عمل، تنبیه یا تشویق نمی نماید. انسان که مورد احترام خداست در بستر عملکرد خویش در دوره حیات، امکان اصلاح خود و یا کژ روی را داراست و در آخرت نیز به عدل و انصاف خویش درباره عملکردش قضاوت خواهد نمود و به حقانیت حکم خداوند اقرار خواهد کرد.

ورای ظواهر:

دنیا، همه گستره خلقت نیست. دنیا را باید در کنار آخرت و حساب و کتاب قیامت دید. جهان آخرت، محدوده اصلی حیات حقیقی انسان هاست که البته مقدمات آن بسته به نیکی ها یا شرارت های این دنیا فراهم می گردد. از این رو نباید تلخی ها و ناکامی های ظاهری این دنیا و یا خوشی ها و کامروایی های ظاهری آن را نهایت و نتیجه پایانی پرونده زندگی کسی دانست. چه بسیار سختی ها و تلخی هایی که مقدمه حیات نورانی و بهشت جاودانی است و چه بسیار خوشی هایی که آفت حیات اخروی و مقدمه نکوهش ابدی است.

اعتماد به خدا:

راز آرامش، اعتماد به خداست. این اعتماد البته مستلزم شناخت حقیقی نسبت به خداوند است. کسی که خدا را حکیم و خیرخواه و مدبّر و عالم و قادر مطلق می داند نه از خوشی های عالم دچار غرور و خودبرتربینی می گردد و نه در برابر شکست ها و تلخی ها مبتلا به افسردگی و انزوا و حیرانی می شود. خدایی که دنیا را با این عظمت و پیچیدگی و نظم و خرد خلق نموده، حوادث و فراز و نشیب های عالم را نیز مبتنی بر خیر و صلاح بندگانش ترسیم نموده است. این اعتماد و حسن ظن به خدا البته منافی تلاش برای پیشرفت و تغییر و اصلاح نیست. انسان مکلف است در راه کمال و پیشرفت خود در دایره امور معنوی و مادی قدم بردارد. اصل کمال جویی، وصفی خدا دادی و مشروع و بایسته است. اما در کنار تلاش برای صعود و در عین توکل بر خدا، به دلیل اعتمادی که به خالق خود دارد در صورت عدم دستیابی به بعضی اهداف و برنامه ها، صبر و قناعت و رضا پیشه نموده و دچار یأس نخواهد شد.

رابطه با خدا:

خدا بندگانش را برای عبادت آفریده است اما این عبادت منحصر به انجام تکالیف دینی روزمره مانند نمازه و روزه و ... نیست. در عین ضرورت التزام به مناسک و تکالیف شرع، آن چه که سازنده انسان و هدف خدا در راستای ایجاد تکامل در بشریت است، یاد خدا در همه احوال و امور زندگی است. این یاد خدا بودن مسئولیت آور است و هر لحظه و هر جایی مانع از تخطی از حق و ظلم به دیگران و انحراف از مسیر درست خواهد بود.

جهان توحیدی:

ناگفته پیداست جهانی که سراسر مملو از یاد خدا و تربیت انسانهایی باشد که در همه حال، خدا را در نظر دارند و به حساب و کتاب قیامت ایمان آورده اند از ظلم و زیاده خواهی و بی اخلاقی و تباهی، تهی خواهد بود و حیات طیبه الهی در آن رقم خواهد خورد. برنده واقعی خلقت کسی است که دنیا را هدف و انتهای هستی ندانسته، از هر فرصتی برای رشد و تعالی خویش بهره برده و آخرتی نیک و شرافتمند را برای خویش رقم می زند.

اکرم پوراحمد

  • سیدحمید مشتاقی نیا

آه و نگاه

سیدحمید مشتاقی نیا | جمعه, ۱۵ ارديبهشت ۱۴۰۲، ۱۲:۴۰ ب.ظ

quiiiz85@telegram on Pinno: در این صبح زیبا الهی نگاه خدا همراه لحظه...

 

اگر دیدی دعا می کنی و زود اجابت می شود

به خودت غرّه نشو

شاید خدا می داند جنبه صبر را نداری، می داند عجولی و افق نگاهت بلند نیست.

گاهی خدا دعای آن بنده ای را که برای خودش می خواهد، دیرتر اجابت می کند؛

قرار است او در کوره صبر و استقامت، آبدیده شده، درجات قرب را طی نموده و همسایه خدا بشود.

وقتی دعای کسی در ظاهر اجابت نمی شود، یعنی خدا برنامه ای بزرگ تر و بالاتر برای او در نظر دارد.

آن که به خدا اعتماد می کند، شکیباست و خود را طلبکار نمی داند. به وقتش بهتر از آن چه که باید نصیبش خواهد شد.

وقتی اجابت دعایت به طول انجامید، آرام باش و یقین بدان که خدا هنوز دارد نگاهت می کند.

اکرم پوراحمد

  • سیدحمید مشتاقی نیا

پیرامون نقش شوروی سابق در ماجرای طبس چه می گویند؟

سیدحمید مشتاقی نیا | سه شنبه, ۵ ارديبهشت ۱۴۰۲، ۰۱:۰۵ ب.ظ

صحرای طبس تفسیر مجدد سوره فیل / تنها شهید واقعه طبس در گمنامی است -  خبرگزاری مهر | اخبار ایران و جهان | Mehr News Agency

 

در سالروز واقعه عبرت آموز طبس، اشاره به یک موضوع لازم و ضروری است.

از ابتدای وقوع این ماجرا، روایت رسمی حاکی از عملیات کماندویی ایالات متحده برای رهایی گروگان های این کشور در خاک ایران بود که طوفان شن برخاسته از کویر طبس در دل تاریکی شب، باعث برخورد دو هلی کوپتر آمریکایی گردید و منجر به لغو عملیات شد. هنوز هم بیان نشده است که کماندوهای آمریکایی از خاک کدام کشور همسایه برای ورود به ایران استفاده نمودند و چه کسی دستور خاموشی رادارهای پدافندی کشور را داده بود. البته بمباران بی معنایی که روز بعد به دستور بنی صدر خائن انجام گرفت و منجر به شهادت فرمانده سپاه طبس شد تا حدودی پرده از بعضی حقایق بر می دارد.

قرائت جمهوری اسلامی از این اتفاق، مبتنی بر امداد غیبی است. شن ها مأمور خدا برای به خاک مالیدن دماغ نمرودهای زمانه تلقی گردیدند.

بعد از حدود دو دهه از این اتفاق، مقالاتی به ظاهر افشاگرانه در خصوص چند و چون این ماجرا منتشر شد که در آن تلاش می شد تا اصل ماجرا به شکلی دیگر بیان شود. نویسندگان مجهول الهویه این مقالات این گونه وانمود می کردند که سیستم جاسوسی کا گ ب بعد از اطلاع از عملیات آمریکا در خاک ایران اقدام به حمله نظامی نموده و نقشه ایالات متحده را ناکام گذاشته است.

این ادعا البته هیچ گاه فراتر از یک فرضیه و داستان نرفت و استنادی برای آن بیان نگردید اما به مرور توانست در ذهن لایه هایی از جامعه که نگاهشان به رسانه های بیگانه دوخته شده اثر بگذارد.

در کنار این تحلیل بی سند باید به آثار دیگری نیز اشاره داشت که در دو دهه اخیر ذهنیت مخاطبان را از طریق وارونه نمایی تاریخ به سمت وابستگی مسئولان ایران به شوروی سابق سوق می دهند.

کتاب "رفیق آیت الله" که در آمریکا منتشر گردید و کتاب "شنود اشباح" که در کشور خودمان توسط یکی از عناصر وابسته به گروههای رقیب امنیتی انتشار یافت نیز کوشیده اند اتفاقاتی مانند شهادت دکتر مصطفی چمران و تسخیر لانه جاسوسی و ... را به دخالت مسئولانی ارتباط دهند که وابسته به سیستم اطلاعاتی ابرقدرت شرق بوده اند.

این رویکرد تبلیغی دو هدف را دنبال می نماید:

1- نفی استقلال جمهوری اسلامی به منظور ایجاد بدبینی در مردم و عدم الگوپذیری نهضتهای مستقل آزادی بخش در جهان

2- تضعیف اعتقاد عمومی به خاستگاه ایمانی نظام دینی و تضعیف باورهای معنوی جامعه

پاسخ مختصر به این رویکرد شبهه آلود دستگاه تبلیغاتی دشمن:

1- درباره وابستگی مقامات ارشد نظام اسلامی به شوروی سابق هیچگاه هیچ دلیل و سندی منتشر نگردید و جالب آنکه ادعاهای مطرح شده همواره توأم با تناقضاتی مضحک بوده است. مثلا ادعای تحصیل یکی از روحانیون سرشناس وقت در دانشگاه پاتریس لومومبا در حالی طرح گردید که نامبرده در حضور دهها تن از طلاب حوزه علمیه، سالهای مذکور را در قم گذرانده است. یا میزان ارادت یکی از بزرگان نظام نسبت به شخصیت شهید چمران همواره زبانزد دوستان مشترک بوده و...

2- ادعای فاقد سند پیرامون واقعه طبس و تلاش برای وابسته نشان دادن نظام اسلامی به جماهیر شوروی در حالی طرح گردیده که شوروی همپای ابرقدرت بلوک غرب از نظام اسلامی ایران رویگردان و به دنبال اسقاط آن بوده است:

الف- تجهیز و حمایت از شبهه نظامیان جدایی طلب کمونیستی در شمال و غرب کشور

ب- تشکیل شبکه های مخوف جاسوسی که با دستگیری ناخدا افضلی فرمانده وقت نیروی دریایی و باند کیانوری متلاشی گردید

ج- پشتیبانی اطلاعاتی و تسلیحاتی و موشکی از ارتش متجاوز عراق که منجر به شهادت صدها تن از مردم بی دفاع در شهرها گردید

نمونه هایی از دشمنی ذاتی اتحاد جماهیر شوروی سابق و اندیشه های کمونیستی و مارکسیستی پیرامون آن با مبانی نظام اسلامی است.

3- ظهور امدادهای غیبی آنچنان که در کتاب خدا و در وصف متقین بیان شده است "الذین یومنون بالغیب..." هزاران مصداق مکرر در طول سالهای مبارزه با طاغوت و کوران دفاع مقدس داشته است چنان که پیروزی های حیرت انگیز جوانان این مرز و بوم در ستیز نابرابر با ارتش تا بن دندان مسلح دشمن که حمایت همه ابرقدرتها و ائتلاف غربی و عربی را پشت سر خود داشت "فتح ارزشهای اسلامی" لقب گرفت و "عرفان بازی دراز" تجسم معرفت حقیقی اهل معنا گردید. شرح عملیاتهای محیرالعقول و اعجازآمیز فتح المبین، الی بیت المقدس، والفجر هشت و ... که حتی در آثار تخصصی استراتژیستهای غرب نیز بازتاب گسترده داشت جلوه هایی از شکوه قدرت ایمان در مصاف با جبهه ظلم و تباهی را رقم زده است. واقعه طبس فقط یک نمونه از این سلسله حقایق تاریخی و انسان ساز است.

مجموعه این نکات، ضرورت توجه به دو موضوع را پررنگ تر می نمایاند:

1- دشمن همواره در تلاش برای قلب حقایق و تحریف تاریخ است. نهادهای فرهنگی و مجموعه نیروهای دلسوز باید تلاش بیشتری برای انتقال مفاهیم و حقایق و معارف تاریخی انقلاب اسلامی به نسل جدید داشته باشند.

2- عنایات معنوی خدا به این مردم و مملکت در پرتو اتصال به معنویات و محوریت باورهای الهی رقم خورده است. فاصله مسئولان و مردم از این باورها و تغییر فرهنگ معنوی و اصالت بخشی به مادیات، شکست نظام اسلامی را هموار می سازد.

  • سیدحمید مشتاقی نیا

نوروز فطر، مبارک

سیدحمید مشتاقی نیا | جمعه, ۱ ارديبهشت ۱۴۰۲، ۰۸:۴۲ ب.ظ

عکس تبریک عید فطر به دوست | عید فطر مبارک رفیق | حیاط خلوت

 

عید فطر بر شما مبارک. مبارک یعنی هر کار خوبی که انجام می دهید بیشتر از انتظارتان ثمر بدهد.

فطرة الله التی فطرالناس علیها خدا همین که به اصالت خودمان برگردیم و فطرت را بر غریزه ترجیح بدهیم خوشحال می شود.

اعمال ما آن قدری نیست که سزاوار لطف بی کران الهی باشد، اما خدا، خداست و به وسعت نظر خودش بال مهربانی زیر پای مان می گستراند.

خدای ماه رمضان خدای بعد از ماه رمضان هم هست. امیدوارم پاکی و صداقت و حس قربی که این ایام نسبت به خدا داشتیم بعد از این ماه هم در سیرت خویش دنبال نماییم.

شب فطر، شب قدر اعمال و نیّات ماست و روز فطر، نوروز خجسته بازگشت به اصالت خویش. اوفوا بعهدی اوف بعهدکم مربوط است به همین شب و روز فطر. اعمالمان را با محک رضایت خدا بسنجیم، تقدیرمان بر سعادت دو عالم رقم خواهد خورد و حیاتی نو را تجربه خواهیم نمود.

امشب دوباره متولد میشویم اما پاک زیستن یا در سیاهی غلتیدن بسته به اراده و رفتار خودمان دارد. خدا کند از خدا جدا نشویم. یادمان داده اند روزی چند بار در اذان فریاد الله اکبر سر بدهیم تا یادمان نرود بالاتر از خدا چیزی نیست و رنگ خدا بهترین رنگهاست. صبغة الله و من احسن من الله صبغه. حیف که مشکل ما فراموش کاری است.

گمشده ما خداست و آرامش و خوشبختی هر دو عالم در گرو وصلت جاودانه با خالق یگانه ای است که ما را از روح خودش آفریده. از او هستیم و به او بر می گردیم. پس باید با او زندگی کنیم.

  • سیدحمید مشتاقی نیا

برای هم دعا کنیم

سیدحمید مشتاقی نیا | سه شنبه, ۲۲ فروردين ۱۴۰۲، ۰۸:۲۰ ب.ظ

photo_2023-04-11_19-57-35_kl0o.jpg

 

دعا سلاح مومن است. دعا در حق خود، نوعی توکل و توسل است که در کنار عمل، بستر تحقق آرزو و هدف را آماده می سازد. دعا در حق دیگران، هدیه ای با ارزش برای مومنان است که اتفاقا به اجابت نزدیک تر است.

خیرخواه دیگران باشیم و دل صاف داشته باشیم. از موفقیت های دیگران رنجیده نشویم و حسادت نورزیم. اصرار بر دعا، یک بعدش همین خودسازی است. انسانی که در حق دیگران دعا می کند در واقع باطن خودش را از بدی ها و بدخواهی ها صیقل می دهد.

دعا باعث رفع بلا هم هست و اساسا نوعی صدقه به شمار می آید.

این شبها در حق دیگران و خود دعا کنیم. فرصتی را خدا قرار داده تا دستهایمان به آسمان استجابت او نزدیک تر باشد. برای عاقبت به خیری خودمان و دیگران دعا کنیم. برای مستأجرها دعا کنیم صاحب خانه شوند. برای پدر و مادر و اولادمان توفیق بیشتر و سلامت طلب کنیم. برای بیکارها آرزوی اشتغال، برای بدهکارها دعا کنیم شرمنده کسی نشوند. برای مجردها به خصوص دختر خانمهای پا به سن گذاشته که گاه از حیطه تعادل خارج میشوند دعا کنیم به حق قران و به حق این شبهای عزیز و به حق مولا امیرالمومنین سر و سامان بگیرند و از علافی و در به دری نجات پیدا کنند.

دعا کنیم دلهای مردم دنیا به خدا نزدیک تر شود. اگر میخواهید زرنگی کنید خدا را زیاد شکر کنید؛ زیاد الحمدلله بگویید. تشکر از خدا هم ادب و عبادت اوست هم نعمتهایی را که داده افزون می سازد. دعا برای تعجیل در فرج امام زمان را از یاد نبریم.

این حقیر را از هم دعای خیر خویش فراموش نکنید. یاعلی مدد. در پناه حق

 

photo_2023-04-11_19-57-10_yzot.jpg

  • سیدحمید مشتاقی نیا

ورای این لبخندهای مصنوعی

سیدحمید مشتاقی نیا | پنجشنبه, ۱۷ فروردين ۱۴۰۲، ۰۹:۱۶ ب.ظ

بن بست در زندگی زناشویی - پارسی طب

 

می دانید که اسلام دل خوشی از خودکشی ندارد و حتی بعضی فقها بر این باورند که نباید در تشییع جنازه و مراسم فردی که خودکشی کرده شرکت کرد تا منجر به تقویت و اشاعه منکر نشود. انسان در برابر نفس خودش مسئول است. کسی نمی تواند بگوید چون این انگشت مال من است دلم میخواهد قطعش کنم؛ چه برسد به این که خودکشی کند.

اساس اعتقاد به خدا و باور معاد منافی ناامیدی و افسردگی است. ایمان به خدا منجر به تقویت امید و ایجاد نشاط در زندگی میشود. انسان مومن میداند جایی از زندگی دستی از غیب، او را از ورطه یأس و شکست نجات خواهد داد. لاتیأسوا من روح الله، از رحمت خدا ناامید نمیشوند مگر کافران.

باور به خدا و عالم غیب است که ناممکن ها را ممکن میسازد. باور ما می توانیم در گرو همین ایمان به نیرویی فرا مادی است. لااقل در انقلاب اسلامی ما و دوران پرفراز و نشیب دفاع مقدس بارها به اثبات رسید که انسان ها در اوج محدودیت میتوانند با اتکال به قدرت خدا دستاوردهایی شگرف به چنگ آورند. مملکتی که سربازانش حتی از داشتن سیم خاردار محروم بوده و در مصاف با ارتشی مورد حمایت ابرقدرتهای جهان به ستیز رفته و چهارده هزار کیلومتر از خاکش به اشغال بیگانه درآمده بود در سایه ایمان به غیب آبادان را از حصر نجات داد، بستان و فتح المبین و خرمشهر و... تا آنجا که عبور رزمندگاش از اروند و تصرف گلوگاه بندری فاو، حیرت استراتژیستهای مطرح جهان را به دنبال داشت. معروف است به رزمنده ای گفتند تو چطور با آر پی جی معمولی، تانک تی 72 را شکار میکنی، خندید و گفت با خرج یاابالفضل!

اسلام اتفاقا دین زندگی است و معتقد است معنویت نه یک خلسه بیگانه از واقعیت و ماده که پشتوانه سازنده اصلاح امور مادی و پیشرفت معیشتی و نشاط اجتماعی است. حقیقت آن است دنیای پرادعای روشنفکری باید توضیح دهد چگونه با تعارض بین نسخه بی قیدی و ادعای پوچ فرح بخشی و دلخوشی و شادی ناشی از لا ذهبی، با افسردگی و سرخوردگی و خودکشی ننگین کنار می آید؟ ورای لبخندهای موقت و مصنوعی جماعت خودشیفته و خودفریخته لذت طلب، شادی و آرامش حقیقی و جاودان در گرو اتصال به ذات خدا و تبعیت از فرامین او و بی اعتنایی به زخارف دنیا محقق می گردد. آرامش حقیقی زمانی به دست می آید که بدانی دنیا ماندنی نیست اما شرافت و ارزشش به مزرعه ای میماند که هر چه بذر نیکی و والایی در آن بکاری، آخرتی آباد و مسرت بخش خواهی داشت. جالب آنکه توده به بن بست رسیده ناامید همیشه طلبکار و شکست خورده، همواره مدعی ارائه خط و مشی نجات جوامع بشری نیز بوده و شهرت بادآورده خود را فرصتی برای ترویج فرهنگ پوچ گرایی قرار میدهند و البته بیچاره جماعتی ظاهربین که دل در گرو تقلید از این توده چرکین خودمحور و الکی خوش اما افسرده و بی هدف دارند.

  • سیدحمید مشتاقی نیا

مسعود نبی، پیرمرد خوش قلب زیباکنار خلقت

سیدحمید مشتاقی نیا | دوشنبه, ۱۴ فروردين ۱۴۰۲، ۰۸:۱۵ ب.ظ

زندگی پس از زندگی» /آقای مسعود نبی؛ آنجا به من گفتند این ۶ نفر که در دنیا  هستند می‌میرند! + فیلم - رادار اقتصاد

 

به نام خودت دقت نکردی پیرمرد؟ تو قرار است "نبی" باشی. پیامبر درونت برانگیخته شود تا پیامبر بیرون مردم باشی. خبر بشنوی و خبر ببری که ایهاالناس! مرگ در دو قدمی شماست. برای دل کندن آماده شوید. دنیا را با همه آنچه که در آن است هیچ بدانید. ایهاالناس! حساب و کتابی هست. برای بدی هایتان "تنبیه" می شوید و اگر می خواهید بار گناهانتان سبک تر شود خوبی هایتان را بیشتر کنید. حقد و کینه و حسادت و قهر و لج را کنار بگذارید و در وادی محبت سکنی گزینید. گام هایتان را که درست بردارید به منزلگاه نور خواهید رسید و در شادی وصول در معراج حق، جاودانه خواهید شد.

مسعود نبی چنانی، پیرمرد زلال و با صفای گیلانی، همه عشقش در گرو همسرش بود. از سوم دبستان که تسبیحی از او به یادگار گرفت تا لحظات آخر عمر که بانو سر به شانه اش گذاشت، دستش را بوسید و حلالیت طلبید این عشق پایدار ماند و چقدر با صفا تأکید کرد او را از سوم دبستان دوست داشتم تا 24 سالگی که ازدواج کردیم، دست به او نزدم، حرام بود!

خدا عشق پاک پیرمرد رشتی را می شناخت. فصل جدایی که از راه رسید، عشق دیگری را جایگزینش ساخت. عشقی بالاتر را در دل او زنده نمود، دنیا را دوباره ببیند، نشانه های خدا را بشناسد، با معبود یکتا خلوت کند و با طبیعت عشق بازی نماید. این چند صباح زندگی جز گره ابروی یار نبیند و جز تشعشع وجود او را نشناسد.

شاید نداند این خداست که دارد با او عشق بازی می کند.

  • سیدحمید مشتاقی نیا

کار فرهنگی خدا!

سیدحمید مشتاقی نیا | جمعه, ۱۱ فروردين ۱۴۰۲، ۰۳:۳۹ ب.ظ

مهم‌ترین شرط خداباوری چیست؟

 

ماه رمضان به ظاهر دارد جسمت را درگیر میکند اما در واقع روحت را نشانه رفته است.
تشنه میشوی، گرسنگی را تحمل میکنی، جسمت شاید خسته شود ولی روحت انگار سبکبال می شود و لذت می بری. انرژی ات دو برابر می شود، حال خوشی داری که روزهای عادی زندگی نداری. حس زیبایی در تو شکل می گیرد که جای دیگری نمی توانی تجربه کنی.
خدا استاد کار فرهنگی است! برنامه ای برای تربیتت دارد که مو لای درزش نمی رود. تو را به نقطه ای می رساند که می فهمی هدفی داری و پوچ آفریده نشدی. گرسنگی و تشنگی و فشار را تحمل میکنی و لذت هم میبری چون می دانی آنکه باید ببیند می بیند و تو را این گونه می پسندد. تو را سبکبال و عاشق می خواهد. روح تو را برای خودش می خواهد. 
ماه رمضان، کارگاه انسان سازی خداست.
جذبه شگرف آن تار و پود وجودت را درگیر خود می سازد. درست مثل آهن ربا تو را هر آنچه هستی به خود جذب می کند. روح و جسمت، هر دو را پرورش می دهد و تعالی می بخشد. بزرگ می شوی و دیگر به امور کوچک دنیا مشغول نمیگردی. هدف داری و دنبال رشدی.
خدا را که باور کنی و در محاسبات زندگی ات دخیل بدانی دیگر از وعده فقر و تنگدستی و بیچارگی که وسوسه شیطان است به خود نمی لرزی و آماده گام های بزرگ میشوی. وسعت روزی خدا در ماه رمضان، توجه ویژه او به عباد خویش را یاداور میشود. 
 انسان روزه دار، پوچی و بن بست را بی معنا می داند. دیگر آرامش را نه در تمنیات مادی که در گرو اتصال به خدا می یابد.

اکرم پوراحمد

  • سیدحمید مشتاقی نیا

میراث ماندگار

سیدحمید مشتاقی نیا | پنجشنبه, ۳ فروردين ۱۴۰۲، ۰۴:۳۵ ب.ظ

بهشت و دوزخ أبدی هستند یا موقّت و محدود؟ - خبرگزاری حوزه


آدم در بهشت یک اشتباه داشت، جریمه اش شد تبعید در زمین.
فقط آدم که نه، کل نسل آدم تا ابد ساکن در زمین شد.
این یعنی:
اگر میخواهی برای آیندگانت سرمایه ای بزرگ به یادگار بگذاری هیچ اندوخته و ثروتی بالاتر از مراقبه و دوری از گناه نیست. 
می خواهی در دنیا و آخرت موفق باشی و خدمتی نیز به آیندگانت کرده باشی از هوای نفس بپرهیز.
گاهی یک کار خوب یا بد ما در سرنوشت دیگران نیز تاثیر میگذارد.

اکرم پوراحمد

  • سیدحمید مشتاقی نیا

سلام خدا! باز ما اومدیم!

سیدحمید مشتاقی نیا | چهارشنبه, ۲ فروردين ۱۴۰۲، ۰۷:۳۷ ب.ظ

سلام خدا! باز ما اومدیم. باز داریم می شینیم سر سفره رحمتت. باز یه مشت آدم آویزون جمع شدیم زیر پر و بالت، باری ببندیم و حظّی ببریم.

تو خودت بهتر از ما ما رو میشناسی. میدونی جماعتی طلبکار و پر توقعیم. دوتا قدم برداشته برنداشته، فهرست بلند بالای حاجت و دعا رو پیشکشت میکنیم. انتظار داریم صد قدم برامون بر داری. انتظار داریم هر چی میگیم تو بگی چشم. و تو چه بزرگوارانه همه این ژستها و خلق و خوی بچگونه ما رو زیر سیبیلی تحمل میکنی و به روی مبارک نمیاری. باز هر سال بساط مهمونیتو پهن میکنی و دعوتمون میکنی بشینیم سر سفره کرامتت. روزی حسابی به ما میدی، گناهامونو می ریزی که هیچ، این وسط از بین فهرست بلند بالای حاجاتمون چن تایی رو هم که به صلاحمون باشه انتخاب میکنی و اجابت میکنی.

خدایی کردن هم شغل سختیه، خداییش! دمت گرم که اینقد بزرگی و حقارت ما رو نادیده میگیری. 

سلام خدا باز ما اومدیم. با کشکولی خالی و نگاهی پر توقع. دوباره از تو بخشش می خوایم، ببخشی و بگذری از سیاهی های ما بریم دوباره تا سال بعد با روی سیاه برگردیم. ببخشی هر چه بیشتر بهتر از پیمانه محبتت و عطا و کرمت. دنیا و آخرتو ازت طلب داریم. 

سلام خدا! ممنونیم که دوباره ما رو دعوت کردی و گوشه خوان عنایتت جا دادی. دل ما رو سفید کن، ذهن ما رو سفید کن. مشکلات ما رو از سر راهمون بردار. آرزوهایی که برا دیگران و خودمون داریم برآورده کن.

بیا یه کاری کن. کاری کن ما هم بزرگ شیم. شبیه تو بشیم. کوچیکی و اشتباه دیگرانو ببخشیم و خیر و صلاح همه رو بخوایم و نامردهای کسی رو به روش نیاریم. سخته اما بزرگی لذت داره. جان خدا کاری کن دیگه ازت جدا نشیم. کاری کن دیگران که ما رو میبینن یاد تو بیفتن نه فقط از حرفامون کارامون رنگ و بوی تو رو داشته باشه. امسال بهار در بهار شد. خیلی بده که تو زمستون جا بمونیم و یخهای دلمون باز نشه و شکوفا نشیم. هوامونو بیشتر داشته باش خدا؛ فدای تو.

 

مهمونی خدا

  • سیدحمید مشتاقی نیا