اشک آتش

از اسلام ناب آمریکایی بیزارم!از ادعای برتری هویج بر بسیج!از اسلام بی خطر بیزارم...از اسلام آسه برو آسه بیا...اسلام پاستوریزه...اسلام عبدالملک مروان...اسلام بنی امیه و بنی العباس...اسلام شیوخ منطقه!!...اسلام پر عافیت و بی عاقبت...
----------------------------------------------------------------------------------
باید گذشتن از دنیا به آسانی
باید مهیا شد از بهر قربانی
با چهره خونین سوی حسین رفتن
زیبا بود اینسان معراج انسانی

پیام های کوتاه
بایگانی
آخرین نظرات
  • ۶ ارديبهشت ۰۳، ۱۸:۳۹ - علیرضا محمدی
    چه جالب

۳۳ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «حادثه» ثبت شده است

منهای عقل!

سیدحمید مشتاقی نیا | سه شنبه, ۱۵ فروردين ۱۴۰۲، ۰۸:۳۱ ب.ظ

سه تئوری در مورد عشق و رابطه که باید بدانید | عشق کامل - کلینیک رویا

 

امروز در صفحه حوادث خبرگزاریها دو واقعه برایم جلب توجه کرد که دارای یک مخرج مشترک بودند.

در پرونده ای، یک پسر هفده ساله از طریق فضای مجازی عاشق دختری پانزده ساله شد. از قضا آن دختر فامیل دور خانواده پسر درآمد. پدر و مادر پسر با توج به شناختی که نسبت به فقر فرهنگی خانواده دختر داشتند با این وصلت مخالفت کردند؛ اما پسر دل از کف داده بود و با حمایت خانواده دختر مدتی متواری گشت و سرانجام با رسیدن به سن قانونی در غیاب خانواده ازدواج کرد و دل پدر و مادر را در خون نشاند. چیزی نگذشت که پسر به رفتارهای دختر ظنین شد. از طریق سیمکارتی دیگر با او به طور ناشناش طرح دوستی ریخت که متوجه شد بعله! دختر خانوم این کاره است و... حالا عزم جدایی دارد اما در غیاب خانواده، پانصد سکه را مهر دختر قرار داده بود و...

در پرونده ای دیگر، پسری بیست ساله در پارک عاشق دختری شد. مادر دختر که دید پسر دل از کف داده او را مجاب کرد که شرط رسیدن به دختر، قتل همسرش یعنی پدر دختر است! پسر جوان به این خواسته مادر زن آینده تن داد و پدر دختر را به قتل رساند و اندکی بعد به دام قانون افتاد...

بی شک، عشق، لازمه زندگی مشترک است و شیرینی و گرمای کانون خانواده اما عشق منهای عقل، جنونی عبث و نافرجام است که تمام زندگی فرد و چه بسا چند خانواده را به فنا می برد.

  • سیدحمید مشتاقی نیا

بالا یا پایین؟!

سیدحمید مشتاقی نیا | جمعه, ۲۶ اسفند ۱۴۰۱، ۰۹:۵۲ ق.ظ

بردار نئون ilration بالا و پایین فلش در پس زمینه تاریک 1244695

 

می گویند پست ترین آدم ها کسانی هستند که وقتی به آنها خوبی میشود تشکر نمیکنند که هیچ، میگویند میخواست نکند!

اما قطعا پست تر از آنها کسانی هستند که وقتی خوبی می بینند، جبران نمی کنند که هیچ، تشکر نمی کنند که هیچ، در مقابلش اقدام به ظلم و بدی می کنند.

صبح در صفحه حوادث یکی از سایتها ماجرای تلخی را خواندم از قتل یک پیرمرد خیّر توسط زن و شوهر معتادی که مدتها زیر سایه حمایت مالی او زندگی می کردند.

مرد معتاد طمع کرد، پیرمرد خیّر را به گروگان گرفت تا از او و فرزندانش اخاذی کند و...

روح آن پیرمرد نیکوکار و مظلوم شاد.

این خصلت آدم هاست می توانند در خوبی و طهارت و نیکی به اوج قله های انسانیت صعود کنند، می توانند در حضیض ذلت و حیوانیت و درنده خویی و ناجوانمردی به اسفل السافلین پستی و رذالت سقوط نمایند.

انسان همواره در انتخاب راه خود آزاد است. مواظب باشیم آبروی خدا را جلوی فرشتگانش نبریم آنگاه که به او گفتند انسان را خلق میکنی تا در زمین جنایت کند؟ خدا شهدا را دید و صدیقین و نیکان را و گفت انّی اعلم ما لاتعلمون.

برای عاقبت به خیری خودمان دعا و اراده کنیم. رویآ

  • سیدحمید مشتاقی نیا

بد و بدک!

سیدحمید مشتاقی نیا | چهارشنبه, ۲۶ بهمن ۱۴۰۱، ۱۱:۴۴ ق.ظ

photo_2023-02-15_10-31-53_ens0.jpg

 

صبح برفی روز دوشنبه، اول وقت برای کار بانکی به خیابان بلوار امین قم رفته بودم. پیاده رو، آنجاهایی که موزاییک بود حالت سُر داشت. سنگین و روی سینه پا راه می رفتم. یکجایی ناغافل پایم لغزید اما تعادل خودم را حفظ کردم و زمین نیفتادم. همین باعث شد چند لحظه ای توقف کنم و دوباره به مسیرم ادامه دهم. چند قدم که رفتم صدای قرچ قروچی را شنیدم. بالای سرم را نگاه کردم. یک متری مانده بود برسم به درختی که شاخه اش از سرما و فشار سنگینی برف، ترک خورده بود و ناگهان شکست و روی زمین افتاد. یک نفر آنطرف تر بود ایستاد، خندید و گفت شانس آوردی.

از شاخه شکسته عکس گرفتم یادگاری نگه دارم. اندازه ای نبود که اگر بالای سرم بیفتد اتفاق بدی رقم بزند هر چند خاطره بدی می شد. به هر حال اگر آن سر خوردن نبود قطعا این شاخه روی سرم می افتاد. گاهی یک اتفاق بد مانع از وقوع اتفاق بدتر است.

  • سیدحمید مشتاقی نیا

باز هم زن مطلقه، باز هم پول و جنایت!

سیدحمید مشتاقی نیا | چهارشنبه, ۲۶ بهمن ۱۴۰۱، ۱۰:۴۳ ق.ظ

کشتن زن مطلقه به خاطر ۴۰ میلیون تومان توسط مرد جوان

 

روزنامه ایران در گزارشی خبر از صدور حکم اعدام برای قاتل یک زن سی و اندی ساله مطلقه در تهران داد.

مرد جوان متأهل دارای ارتباط پنهانی با زن مطلقه بود که در نهایت بخاطر تقاضای 40 میلیون تومان پول از سوی زن و اختلاف سر این ماجرا دست به قتل او زد و مدتی بعد دستگیر شد.

ماجراهای مشابه این اتفاق بارها در نقاط مختلف کشور رخ داده و بر صفحات حوادث جراید نقش بسته است.

بعضی از مردهای متأهل در فضای مجازی یا واقعی از سر هوسرانی دنبال ارتباط با زنان مطلقه هستند و بعضی از زنهای مطلقه نیز نگاهشان به مردان متأهل یا بخاطر سرک کشیدن در زندگی خصوصی آنهاست و یا تمنای پول به بهانه قرض و بخشش که در نهایت به دعوایی خسارت بار ختم میشود.

ضمن احترام به قاطبه مردان پاک و نجیب و اکثریت بانوان محترم مطلقه و با شخصیت ایرانی، تکثر وقوع طلاق در جامعه منشأ رویدادهای تلخ اجتماعی و فرهنگی متعددی است که برای دفع و حل آن چاره ای جدی و همه جانبه باید اندیشید.

  • سیدحمید مشتاقی نیا

اسامی تعدادی دیگر از قاتلان شهید عجمیان

سیدحمید مشتاقی نیا | چهارشنبه, ۲۸ دی ۱۴۰۱، ۰۵:۰۷ ب.ظ

عکس/ منزل شهید مدافع امنیت «سید روح‌الله عجمیان»

 

قاتلان شهید عجیمان فقط آن جوانک های پست و فریب خورده ای نیستند که در جوشش غریزه حیوانی با خوی درندگی به جان یک بسیجی تنها و بی دفاع در کنجی خلوت افتاده و بدنش را با قتل صبر و جانش را ذره ذره به سوی مرگ کشاندند؛ هر چند برای بسیجیان دلداده مکتب عشق، شهادت ولو با سختی و زجر، احلی من العسل است.

در زمره قاتلان سید روح الله عجمیان، نام فرزند دهه هشتادی عضو شورای شهر و همه آقازاده ها و نورچشمی ها و یقه سفیدها را هم بگنجانید که ولع چپاول بیشتر و رانت خواری افزون تر و یغماگری و زیاده خواهی هایشان در زیر نقاب دین و انقلاب، سایه غربت و مظلومیت ولی نعمتان اصیل انقلاب اسلامی همچون خانواده شهید عجمیان را مستدام ساخت و رنج مهجوری و زخم تهمت و زهر جفای فتنه و نفاق را در جان شیدایشان فرو نشانده است. تاوان دست درازی های عناصر انقلابی نمای کاخ نشین چنبره زده بر خزانه بیت المال، همواره بر گرده کوخ نشینان سر به زیر و خط مقدمی جبهه اسلام ناب تحمیل شده است.

پرچم داران و منادیان حقیقی نظام مظلوم اسلامی نه قماشی از جنس تزویرگران غارتگر و باندباز دنیا پرست و اصولگرایان بی اصل و ریشه و اصلاح طلبان دگم و کژ اندیش و پوچ که مردان و زنان بی ادعا و شهیدپرور و جهادگری چون خانواده شهید عجمیان هستند که با آن سابقه درخشان جهاد و ایثار و رشادت در سالهای دفاع مقدس، در خانه استیجاری و کوچک حومه شهر، دلخوش به ماحصل عرق جبین و اندک دستمزد حلال کارگری فصلی، حتی بعد از شهادت فرزند دلبندشان نیز خود را بدهکار انقلاب و مردم دانسته و سهمی که از سفره انقلاب نصیبشان شده را در اطاعت پذیری از ولایت فقیه و پایبندی به عهد ازلی با معبود و حرکت در صراط مستقیم هدایت و رستگاری توصیف می نمایند.

  • سیدحمید مشتاقی نیا

شورایی که به انقلاب فرهنگی نیاز دارد!

سیدحمید مشتاقی نیا | سه شنبه, ۲۰ دی ۱۴۰۱، ۰۴:۵۹ ب.ظ

در سرزمین فَشَلها چگونه باید زندگی کرد؟ - ویرگول

 

این چهار خبر برای همین امروز است. در اغلب سایتها ممکن است خوانده باشید:

پرزنی 81 ساله در اصفهان شناسایی شد که به طور مداوم در یکسال اخیر اقدام به ایجاد مزاحمت تلفنی برای اورژانس می نمود. با شکایت اورژانس و ورود دستگاه قضا، این پیرزن بعد از شناسایی به خانه سالمندان منتقل شد. در خبر ذکر نشده بود که علت این رفتار پیرزن چه بود و تنهایی و بی توجهی احتمالی اطرافیان چه نقشی در مشکلات روحی او داشته است.

سردار هادیان فر رییس شجاع پلیس راهور برای چندمین بار به انتقاد صریح از صنعت غیراستاندارد خودرو سازی کشور پرداخت. او گفت آمار تصادفات رانندگی در عراق سه و نیم برابر ایران است اما آمار مرگ و میر ناشی از تصادفات در عراق نصف تلفاتی است که در کشور ما رقم می خورد. معلوم نیست چرا مطالبه گری حتی از سوی مسئولان سطوح بالای کشور هم نتیجه موثری ندارد و اساسا گوش شنوا برای ترتیب اثر به نقدهای سازنده به ندرت دیده می شود و البته همچنان تأکید داریم انتقادها و اعتراضها باید در ظرف درست و قانونی چیده شده و قطعا مورد توجه و درایت مسئولان ذی ربط قرار خواهد گرفت. انتقاد از وضع اسف بار خودروسازی و وضعیت بغرنج آلودگی هوا و... که نتیجه ضعف و سوءتدبیر بعضی مسئولان است بارها از تریبونهای رسمی نظام نیز بیان گردیده و اما همچنان بی نتیجه مانده است.

معاون امور زنان ریاست جمهوری امروز خبر از افزایش نگران کننده آمار طلاق در کشور داد.

معاون وزیر بهداشت نیز از افزایش یازده درصدی زنان سیگاری در کشور اظهار نگرانی کرد.

امروز این چهار خبر در صفحه حوادث سایتهای مختلف درج شده بود. بماند که اخباری پیرامون انواع حوادث تلخ از قبیل قتل و نزاع و تجاوز و کلاهبرداری و خیانت و باج خواهی و ... نیز در همان صفحات به وفور به چشم می آید.

دیروز اطلاعیه ای از شورای عالی انقلاب فرهنگی در خصوص حجاب منتشر شد. نخبگان خوش هزینه مجمع بالا دستی فرهنگی کشور، مقاله ای در خصوص تعهد مثال زدنی زنان پاک کشور نسبت به حجاب نگاشته و در نهایت تأکید نمودند که باید همه انواع چادر و حجاب به رسمیت شناخته شود. منتقدان هم گله کردند که اصلا دعوا بر سر چادر نیست و موضوع سر اصل پایبندی به حجاب و عفاف است و ...

شما در تمام سالهای عمر این نهاد بالا دستی که باید اتاق فکر فرهنگی نظام باشد و بارها نیز گلایه صریح رهبری را شاهد بوده است آیا دیده اید پیرامون معضلات اجتماعی جامعه و ضرورت ارائه پیوست فرهنگی برای طرحهای اقتصادی و اجتماعی و... و لزوم آسیب شناسی از انحرافات و چالش های فکری جامعه و اهتمام برای تغییر بنیادین در نظام نامتعادل آموزش و فرهنگ و عزمی برای تحول آفرینی در حرکت تمدنی نظام و ایجاد هماهنگی بین دستگاههای جزیره ای عرصه فرهنگ و اندیشه و... حرف و نکته و سخن و برنامه ای نو مطرح شده و قدمی رو به جلو برداشته شود و شما را به این نتیجه برساند که بود و نبود این شورا تفاوتی دارد؟!

  • سیدحمید مشتاقی نیا

معرفی سایت خوب و تضمینی همسریابی!

سیدحمید مشتاقی نیا | جمعه, ۹ دی ۱۴۰۱، ۱۲:۱۴ ب.ظ

 

یکهو عاشقت میشود، صدا و تصویرت را یگانه و بی همتا میشمارد، برایت نوشابه باز می کند، قربان صدقه ات می رود، برای سلول سلول لب و دست و صورتت حرف عاشقانه و شعر دلبرانه دارد، دلباخته لباسهایت است، عکس پروفایلت را می پرستد، تو را نیمه گمشده سالهای سیاه تنهایی اش توصیف می کند و چشم بسته و دربست با هر شرطی که پیش پایش بگذاری قبولت دارد، پنج سال یا ده سال کوچکتر از توست اصلا مهم نیست، مذهبی باشی پا به پایت مذهبی و مسجدی میشود، مذهبی نباشی، هم ردیف خودت ادبیاتش را آرایش می دهد. موافق نظام باشی او هم ولایی و جهادی است، مخالف باشی چشم ندارد نظام را ببیند. با هر ساز تو می رقصد فقط به او پا بدهی و چند روزی همقدمش باشی. میگوید حالا یک مدتی هم صحبت و رفیق بشویم شناختمان برای ازدواج بیشتر شود. ادعایی که به ظاهر مستدل به شمار می آید اما یادمان نرود تحقیق، بخشی مهم از همین شناخت قبل از ازدواج است. حتی در ازدواجهایی که جدی و رسمی هستند هم ممکن است پسر یا دختری که می داند تحت نظر و مورد محک و نظارت است چند صباحی خود را صالح و اتو کشیده نشان بدهد تا از این مرحله به سلامت بگذرد. اما تحقیق و بررسی میدانی نقش موثری در شناخت واقعیت اشخاص دارد.

بگذار ماجرا را این گونه جلو ببریم.

من تا به حال کسی را ندیده ام که از طریق سایتهای همسریابی موفق به ازدواج رسمی و دائم شده باشد. من ندیدم دلیل نمیشود این ادعا کذب باشد اما قطعا ادمینهای این نوع کانالها از دروغ گفتن و بزرگنمایی بدشان نمی آید.

سایتهای ازدواج موقت البته گاهی موفق تر هستند. بعضی هایشان کلاهبردارند پولی برای معرفی میگیرند و دیگر جوابی نمیدهند بعضی هایشان واقعا آدمها را به هم می رسانند حالا شرعی و غیر شرعی اش را خدا می داند.

اما سایتها و کانالهای مدعی ازدواج دائم چندان مطابق ادعایشان موفق نبوده اند.

من لااقل ندیده ام و البته موافق این مدل آشنایی و ازدواج هم نیستم.

چطور ممکن است پسری که مثلا مقیم برازجان است و دختری که فی المثل در انزلی می نشیند بدون آنکه هیچ معرف و دوست مشترکی داشته باشند، بتوانند از طریق چت و گفتگو از صداقت یکدیگر مطلع شوند؟ چگونه درباره سوابق و جایگاه فردی و اجتماعی و شغلی یکدیگر تحقیق کنند؟ صفحات حوادث مطبوعات و رسانه ها را ببینید هر روز مملو از اخباری است که نشان میدهد حتی ازدواجهای غیر مجازی هم به دلیل فقدان تحقیق و بررسی کامل گاه دچار التهاب و شکست می شود، چه برسد به ازدواجهای دنیای بی سر و ته مجازی.

حالا این را هم اضافه کنید که دریایی از مردان هوس باز فریبکار اعم از مجرد یا متاهل در فضای مجازی جولان میدهند و با اطلاع از نقطه ضعف خانمها و دختران جوان سعی میکنند ابتدا باب آشنایی را در محیطی مودبانه باز کنند و بعد شانس خود را برای ایجاد وابستگی در طرف مقابل و آزار و هوسرانی امتحان نمایند.

هر از گاه از دختری نجیب و خانواده دار میشنویم که فلان آشنای ناآشنای مجازی بعد از چند بار چت و ابراز علاقه و احترام و ارسال هدیه و... رفته است سراغ بحثهای زیرشکمی و به این بهانه که دلم میخواهد همسری اکتیو داشته باشم انتطار دارد طرف قبل از ازدواج ثابت کند که آدم سر زنده و گرم مزاجی! است و...

مردهای نانجیب که بی در و پیکری فضای مجازی را بستری برای اغواگری و وقت گذرانی خود میدانند ابایی از این ندارند تیری در تاریکی انداخته و با ظاهری متظاهر به اخلاق و نجابت، درصدد وابستگی دختر برآمده و از قِبَل سادگی او شانس خود را برای شکار غریزی خویش امتحان نمایند. طرف تور شد که شد نشد هم ضرری نکرده اند مدتی سرگرم شده اند و می روند سراغ نفر بعد؛ یا شانس و یا اقبال! گور پدر دختر ساده دلی که حالا باید با غرور له شده و روح لطمه دیده خود کنار بیاید و گاه کارش به دوا و درمان روانپزشک برسد.

این نوع مردها و پسرها که اغلب خودشان در دوره کودکی و نوجوانی طعمه مردان هوس باز بوده و مورد تعرض قرار گرفته اند کمتر تمایلی برای رابطه با زنهای فاسد دارند. اتفاقا آتش عقده درونشان زمانی فروکش می کند که دختری پاک و معصوم را به بیراهه کشانده و سوارش شوند و از حس درونی سلطه و استیلا لذت ببرند.

با دختر خانمهای علاف و آویزان مجازی که خودشان اهل شیطنت هستند حرفی ندارم. اما دختر خانمهای نجیب و با شخصیت که در برهوت تجرد و وهم و ترس متصور از احتمال بی شوهری ابدی و عقب ماندگی از دختران متاهل همسال، هر جنبنده مجازی جنس مخالفی را شانس و احتمالی برای گشایش بخت خود میپندارند بیشتر از این ناحیه آسیب دیده و شخصیتشان لگدمال می شود.

 حقیقت آن است کسی که راه گنگ و کدر مجازی را برای همسریابی برمی گزیند نباید از اینکه بعد از مدتی شخصیتش توسط پسر یا مردی دروغگو و زیاده خواه و فاسد مورد وهن و آسیب و تحقیر قرار میگیرد گله و شکایت داشته باشد و در خلوت خود اشک بریزد و بسوزد. همسریابی و ازدواج شایسته برای تشکیل یک زندگی با دوام و سالم، از رهگذر پیام بازرگانی و آگهی سایت دیوار و اعلام مناقصه و مزایده به سرانجام نخواهد رسید. دختر خانم های محترم، آبرو و شخیصت خودشان را در تابلوهای تبلیغات عمومی شهر به حراج نمی گذارند و شماره یا آی دی شان دست به دست نمی چرخد. قبل از انتخاب مسیر خود، به تبعات آن توجه داشته باشید.

یاداوری این نکته را ضروری می دانم حکومت اسلامی وظیفه دارد به منظور حفظ سلامت جامعه دینی، از طریق حذف کتب و برنامه های زائد درسی و سربازی و ایجاد بستر اشتغال و حمایت اقتصادی و ... توجه به نیازهای غریزی و فطری جوانان را مهم دانسته و شرایط ازدواج در سنین جوانی را فراهم آورد.

  • سیدحمید مشتاقی نیا

چرا بعضی زنها اینقدر ساده اند؟!

سیدحمید مشتاقی نیا | پنجشنبه, ۲۴ آذر ۱۴۰۱، ۰۷:۰۹ ب.ظ

پسر عاشق زنش را به قیمت یک ماشین و خانه فروخت!

 

ماجرای دوبار ازدواج ناموفق این خانم را بی کم و کاست و بدون هیچ نظر و تحلیلی بخوانید و خودتان قضاوت کنید:


زن ۳۳ ساله که مدعی بود همسرش او را از خانه بیرون انداخته و چون کسی را در مشهد ندارد عازم شمال کشور است تا نزد پدر و مادرش بازگردد، درباره سرگذشت خود به مشاور و مددکار اجتماعی کلانتری قاسم آباد مشهد گفت: وقتی در رشته رایانه (نرم افزار) وارد دانشگاه شدم در پوست خودم نمی گنجیدم. بالاخره در رشته‌ای که سال ها آرزویش را داشتم پذیرفته شده بودم و بین فامیل زبانزد شدم. آن روز بار و بندیلم را بستم و به مشهد آمدم.
از همان ترم اول که تحصیل در دانشگاه را آغاز کردم جذب نگاه های بهروز شدم. او به هر بهانه ای سر صحبت را با من باز می کرد و جزوه های درسی را در اختیارم می گذاشت؛ چرا که بهروز در هنرستان تحصیل کرده بود و آشنایی کاملی با رایانه داشت به همین دلیل هم شاگرد اول کلاس شد. هنوز سال تحصیلی به پایان نرسیده بود که او به عنوان مهندس یک شرکت خصوصی راه اندازی کرد و به درآمدزایی رسید.

در این میان من هم آرام آرام به او علاقه مند می شدم که روزی «بهروز» عشقش را به من ابراز کرد و این گونه ماجرای عشق و عاشقی من و او در کلاس درس سرزبان همکلاسی هایمان افتاد. بالاخره این ارتباط عاشقانه به خواستگاری و در نهایت ازدواج انجامید، اما خانواده بهروز که از نظر اقتصادی در سطح بالایی بودند، از همان روزهای اول خواستگاری به شدت با این ازدواج مخالفت می کردند؛ چرا که من و خانواده ام را در شأن خودشان نمی دانستند و از سوی دیگر هم مخالف این نوع عشق و عاشقی ها بودند!
با وجود همه این مخالفت ها من و بهروز یکدیگر را دوست داشتیم و به همین دلیل هم زندگی مشترک خودمان را در حالی آغاز کردیم که آن ها مدعی بودند «شما به درد هم نمی خورید!» اما من فکر می کردم فقط عشق و علاقه برای ادامه یک زندگی مشترک کافی است و هیچ گاه به ذهنم خطور نمی کرد که بسیاری از این عاشقی ها بر پایه احساس و هوس بنا می شود و بعد از مدتی همه این ابراز علاقه ها و مردن برای یکدیگر به قصه ای تلخ بدل خواهد شد.
خلاصه زندگی من و بهروز به گونه ای ادامه یافت که او ادعا کرد باید به خانواده ام ثابت کنم که تو را چقدر دوست دارم و تو هم به خاطر ثروت با من ازدواج نکرده ای! او چند روز بعد نزد من آمد و گفت: «بیا مهریه ات را ببخش! تا خانواده ام بدانند که تو به دنبال مادیات زندگی نیستی و عشق و علاقه برایت اهمیت دارد! من هم بدون تامل قبول کردم و همه ۱۰۰ سکه طلا را به او بخشیدم! تا عشقم را اثبات کنم!

ولی هنوز یک سال بیشتر از این ماجرا سپری نشده بود که روزی بهروز با چهره ای غمگین و گرفته به خانه آمد و از من سوال کرد ،مرا دوست داری؟ گفتم ،این چه حرفیه! تو همه زندگی من هستی! خیلی راحت گفت: اگر به من علاقه مند هستی باید از زندگی من بیرون بروی! چرا که خانواده ام شرط کرده اند اگر تو را طلاق بدهم، خانه و خودرو را به من بازمی گردانند. بالاخره زن پیدا می شود اما در این شرایط اقتصادی نمی شود خانه و خودرو خرید!
با این حرف ها از تعجب و حیرت چشمانم گرد شده بود، باورم نمی شد کسی که برای اثبات عشقم به او، حتی مهریه ام را بخشیدم اکنون مرا به یک خانه و خودرو می فروشد! آیا این همان بهروز بود که روزی در دانشگاه چشم از من برنمی داشت! تازه فهمیدم دیگران راست گفته اند! این عشق و عاشقی ها فرجام تلخی دارد.
به همین دلیل به مرکز مشاوره رفتم، ولی آن ها هم مرا ترغیب به جدایی کردند. این گونه بود که از بهروز به صورت توافقی طلاق گرفتم و برای آن که آرامش خودم را بازیابم یک واحد آپارتمانی اجاره کردم.
چند ماه بعد نگهبان مجتمع مسکونی به من پیشنهاد ازدواج داد. به درخواست من، خانواده اش به طور سنتی به خواستگاری ام آمدند و به این ترتیب من با «فرید» در حالی ازدواج کردم که او مدعی بود بعد از جدایی از همسرش، تنها فرزند او نزد پدربزرگش زندگی می کند و دخالتی در زندگی مشترک ما نخواهد داشت اگرچه می دانستم «فرید» سیگاری است و آهی در بساط ندارد، اما به دلیل شکست در زندگی با «بهروز» به چیزی جز ازدواج اهمیت ندادم، اما خیلی زود ورق برگشت و آن روی سکه نمایان شد.

«فرید» نه تنها مردی مشروب خوار و خشن بود بلکه پسر ۱۸ ساله اش نیز چند روز بعد از ازدواج به خانه ما آمد و سر ناسازگاری با مرا گذاشت. حالا باید از سوی دو نفر تحقیر و سرزنش می شدم و کتک می خوردم.
در این شرایط بود که فهمیدم همسرم دچار مشکلات اخلاقی است و همسر سابق او هم به همین دلیل جدا شده بود!
خلاصه رفتارهای خشن «فرید» به جایی رسید که بعد از چهار ماه مرا از خانه بیرون انداخت! اکنون به کلانتری آمده ام تا به صورت قانونی ماجرای ترک منزل را به پلیس اطلاع بدهم و خودم نیز به شمال کشور می روم تا نزد خانواده ام زندگی کنم.
با صدور دستوری ویژه از سوی سرهنگ احمد زمانی (رئیس کلانتری قاسم آباد) بررسی های کارشناسی و روان شناختی درباره ادعاهای این زن جوان توسط مشاوران زبده کلانتری آغاز شده است.

  • سیدحمید مشتاقی نیا

قاتل این مرد را شناسایی کنید!

سیدحمید مشتاقی نیا | سه شنبه, ۸ آذر ۱۴۰۱، ۱۰:۴۴ ق.ظ

نقشه‌های جنایتکارانه زن خیانتکار برای قتل شوهر

 

دیروز گزارشی از پرونده یک قتل را در سایتی می خواندم. مردی توسط همسرش با خوراندن قرص، مسموم شد و از دنیا رفت. زن را یکسال بعد با شهادت دخترش دستگیر کردند.

او در اعترافاتش گفت که مرحوم شوهر با کار کردن او در مغازه لباس فروشی مخالف بوده است و چون نخواسته زیر بار حرف شوهر برود اقدام به قتل وی کرد.

او با مردی که مشتری مغازه بود درد دل کرد و با راهنمایی او قرص هایی را تهیه نمود و...

در اعترافاتش گفت یکبار هم پسری جوان که شاگرد میکانیکی بود به او ابراز علاقه کرد و گفت چقدر شبیه عشق سابقش است! زن با او نیز درد دل کرد. جوان یکبار با دستکاری ترمز ماشین قصد داشت شوهر زن را دچار سانحه مرگبار کند که به خیر گذشت.

زن اعترف کرد که یکبار هم دو مرد افغانستانی را در ازای پرداخت مبلغ پنجاه میلیون تومان برای قتل شوهر اجیر کرد که آنها هم پول را هاپولی کردند و غیب شدند.

واقعا قاتل این مرد نگون بخت چه کسی است؟

اسلام گفته است مرد به عنوان حافظ و مدافع حریم خانواده حق دارد اگر شغل یا محیطی را منافی حقوق خانواده میداند زن را از ورود به آن منع کند. مرد انگار متوجه شیطنتهای همسر شده بود که دلش به این شغل رضا نبود. اما زن زیر بار نمی رفت.

اسلام گفته است مرد غریبه غلط میکند به زن متاهل نزدیک شود و به او ابراز علاقه کند.

اسلام گفته است زن غلط میکند جلوی نامحرم سفره دلش را پهن کند و از کسی که جایگاهی در مشاوره ندارد راهنمایی بخواهد. زن مسلمان نجیب است و پیش هر کس ونا کسی خودش را حقیر نمی کند. مرده شور مشاوره این دوعوضی را ببرد که بیشتراز آنکه دنبال حل مشکل باشند دنبال زیاده طلبی و غریزه پرستی خود بودند.

قاتل اصلی آن مرد بی گناه، فرار و پشت پا زنی لایه هایی از جامعه نسبت به باورهای اخلاقی و دینی است. هر چقدر جامعه از آموزه های الهی وانسانی تهی شود، پوچی و بطالت و هرزگی و جنایت در آن فوران بیشتری خواهد داشت. متأسفانه فضای مجازی هم بستر ارتباط با نامحرم را در اجتماع گسترش داد ودیوار بسیاری از حریمهای اخلاقی را فرو ریخت. دختر یا پسری مذهبی هم به خود اجازه میدهد تا پاسی از شب در چت و گفتگوی بی حاصل با جنس مخالف، زمان بسوزاند و روزگار سپری کند.

  • سیدحمید مشتاقی نیا

نامحرم ها دل و قلوه ندهند!

سیدحمید مشتاقی نیا | يكشنبه, ۱۵ آبان ۱۴۰۱، ۰۸:۴۴ ب.ظ

عکس تابلو علائم هشدار مثلثی خطر

 

یک سال قبل خبر شلیک گلوله به مردی به ماموران پلیس داده شد. با حضور پلیس و بررسی صحنه جرم مشخص شد مقتول، مهندسی جوان است که با هیچ‌کس دشمنی یا اختلاف حسابی نداشته است. بررسی‌های بعدی ماموران نشان داد اختلافی کهنه و ریشه‌دار میان مقتول و همسرش که دکتر روانشناس است وجود دارد.

هرچند دکتر روانشناس به نام مریم مدعی بود اختلاف چندانی با شوهر نداشته اما بررسی تلفن همراه این زن نشان داد او از مدتی قبل رابطه‌ای عاشقانه با مردی به نام رامین برقرار کرده است. با مشخص شدن راز خیانت این زن، پلیس مریم و رامین را بازداشت کرد.

رامین ۳۵ساله به قتل اعتراف کرد و گفت: هشت سال است با همسرم ازدواج کرده‌ام و یک پسر هفت‌ساله دارم، اما همیشه با همسرم اختلاف داشتم. به همین خاطر به پیشنهاد یکی از دوستانم پیش دکتر روانشناس رفتم. من و همسرم چندین جلسه از دکتر روانشناس مشاوره گرفتیم و به این نتیجه رسیدیم که نمی‌توانیم این زندگی را با هم ادامه دهیم. به همین خاطر تصمیم به جدایی گرفتیم. در مدتی که با خانم دکتر مشاوره می‌کردم به او علاقه‌مند شدم. مریم ۳۹ سال داشت و همیشه می‌گفت از زندگی‌اش راضی است؛ اما وقتی فهمید به او علاقه‌مند شده‌ام حقیقت زندگی‌اش را برایم برملا کرد. او می‌گفت از زندگی‌اش راضی نیست و همسرش هم او را طلاق نمی‌دهد.

متهم ادامه داد: من و مریم به یکدیگر علاقه‌مند شدیم. او با حرف‌هایش مرا تحریک کرد تا شوهرش را حذف کنم. حرف‌های او باعث شد تصمیم به قتل شوهرش بگیرم. او گفت صبح زود همسرش به محل کار می‌رود. من هم اسلحه و سه تیر جنگی تهیه کردم و مقابل خانه‌شان منتظر ماندم و در فرصتی مناسب به آن مرد شلیک و فرار کردم.

به دنبال اعتراف‌های این مرد روشن شد زن روانشناس با حرف‌هایش رامین را تحریک کرده تا شوهرش را بکشد. ارسال بیش از ۴۰ پیامک در روز نشان از عشق ممنوع میان آنها می‌داد و مشخص بود آنها دلبسته یکدیگر شده بودند.

ماموران در ادامه بررسی‌ها دریافتند مریم در این مدت با رامین قرار ازدواج گذاشته است. با افشای این ماجرا خانم دکتر نیز بازجویی شد اما جرمش را گردن نگرفت.

او گفت: رامین یکی از مراجعان به مطب روانشناسی من بود. او پس از مدتی به من ابراز علاقه کرد؛ اما به او گفتم متاهل هستم. وقتی یک بار با او درد دل کردم و گفتم شوهرم مردی بی‌اعتقاد است و مرا همیشه مورد تمسخر قرار می‌دهد خودش تصمیم به قتل او گرفت و من از این تصمیم بی‌اطلاع بودم.

پسر ۲۰ساله و دختر ۱۰ساله قربانی، اظهارات مادرشان را مبنی بر بی‌اعتقاد بودن پدرشان تایید نکردند و گفتند مادرشان به دروغ چنین اظهاراتی را مطرح کرده است.

به این ترتیب برای رامین به اتهام قتل و خرید سلاح جنگی و برای مریم به اتهام معاونت در جنایت کیفرخواست صادر و پرونده‌شان به شعبه هفتم دادگاه کیفری یک استان تهران فرستاده شد تا به جرم آنها رسیدگی شود. این در حالی است که دو فرزند قربانی درخواست قصاص کرده‌اند.

اعتمادآنلاین

  • سیدحمید مشتاقی نیا

کافه مری، شیخ اصغر، حامد و دیگران!

سیدحمید مشتاقی نیا | دوشنبه, ۲۳ خرداد ۱۴۰۱، ۱۰:۴۱ ق.ظ

این تازه عروس و داماد  دل ایران را لرزاندند ! + فیلم داستان کافه مری متروپل آبادان

 

حامد همیشه داشت میدوید. یعنی هر بار او را دیدم در حال تلاش بود و مضطرب. انگار از چیزی و کاری و قراری جا مانده. چه زمانی که در موسسه ای فرهنگی با هم کار می کردیم، با حرف زدنهایش هم تلاش داشت پله ای بالاتر برسد، چه زمانی که دید کارهای ساعتی و شهریه ناچیز طلبگی، راه عافیت نیست و باید طرحی نو دراندازد. طرحی نو در انداخت و وارد بازار آزاد شد. مبادله و معامله و دلالی و سرمایه گذاری... کارش هم گرفت شکر خدا. گاهی موقع دویدن دستی هم برای دوستان تکان می داد. ماشین شاسی بلند هم خرید؛ الحمدلله. تازه داشت به جایی می رسید.

عصری رفته بودم برای کاری. کمی تعجب کردم از این شلوغی غیر عادی دم مجتمع. برگشتنی بیشتر دقت کردم. خدای من! بنر تسلیت زده بودند روی دیواری با تصویر جوانی میانسال، که در مظلومیت چشمانش اصلا آن هم تکاپو به چشم نمی آمد. حامد رفته بود، در حادثه ای تلخ...

علی اصغر می گفت: آدم موقع رقابت باید مثل شیر باشد، رقیبش را ضربه فنی کند. بعضی ها را هم توانست ضربه فنی کند مردانه یا ...! خوب اشکال ندارد، برای خودش راهی انتخاب کرده بود. خوب هم جلو رفت. صدای گرمی داشت و چهره ای گیرا و بیانی شیوا. منبرهایش که معروف شد او را به بزرگی شهری برگزیدند. آمد توی رسانه و خودی بیشتر نشان داد. رفت شهری بزرگتر. باز هم در رسانه بود. یکهو خبری مرا در جای خود میخکوب کرد. عالمی ایستاده بود در بیمارستان بالای سرش برای عیادت. گفتند سرطان گرفته است. سرطان بالاخره او را با خودش برد.

شیخ بزرگوار دیگری را می شناسم برای خودش برنامه ای ریخته بود در قم. بی آنکه کسی بداند و ببیند می رفت دانشگاه آزاد درسی می خواند و همپای حوزه، مدرکی دانشگاهی برای خودش دست و پا کرد. یک بار آمد در جمع طلبه های کم سن و سال از تجربیاتش گفت و راهی که خودش رفت را نسخه سعادت همگان دانست. گفت حالا دکترایم را گرفته ام. سطح چهار حوزه را هم خوب گذرانده ام. بر می گردم به شهرم، هم استاد حوزه و دانسگاه می شوم. هم دفتر ثبت ازدواج و طلاق راه می اندازم، هم محوریت مسجد و محلی را می پذیرم. اگر خدا خواست صندلی شورا یا مجلس را هم مدنظر دارم. برگشت به شهرش یکی دو سالی نشد بخاطر مریضی به کنج عزلت رفت.

خدا رحمت کند آقای کریمی را. رییس دادگستری استان قزوین بود. چه شد مرحوم شاهرودی او را پسندید و آورد تهران و شد سخنگوی دستگاه قضا نمی دانم. احمدی نژاد که انتخاب شد به پیشنهاد آقای شاهرودی، کریمی را آورد گذاشت بعنوان وزیر دادگستری. این سیر پیشرفت در نوع خودش جالب و تحسین برانگیز است. همان سال اول، نمی دانم چه مناسبتی بود اما شلوغ بود و تعطیل. بالاتر از سلفچگان با خانواده جایی دچار سانحه می شود و تمام. حتی آمبولانس نبود پیکرها را به قم منتقل کند گویا پشت نیسانی گذاشتنشان...

لا به لای تصاویر درگذشتگان متروپل آبادان، تصویر دو جوانی که به پشتوانه شمایل دلبرانه شان کافه ای راه انداخته بودند و کسب و کاری شروع کرده و خلوت جوانهای آرزو به دل و دم بخت یا عاشق پیشه را رونق بازارشان ساخته بودند بیشتر از همه توی چشم می آمد. روحشان شاد. می ماندند کافه مری شاید برند اختصاصی می شد برای خودش و شهرت ملی هم به دست می آورد.

دنیا همین است ولی. گاه تا می آیی به خودت بجنبی به قول قیصر می بینی ناگهان چقدر زود دیر می شود.

اینها را نگفتم که خیال کنی نباید انگیزه داشت و دوید و تلاش کرد؛ خیر. باید دوید و دغدغه و همت و اراده داشت؛ اما ... به این دنیا دل نبست. هر لحظه باید برای رفتن آماده بود.

  • سیدحمید مشتاقی نیا

این برگ را برای تاریخ نگه دارید!

سیدحمید مشتاقی نیا | دوشنبه, ۱۳ مرداد ۱۳۹۹، ۰۶:۵۵ ق.ظ

قاضی شهریاری گفت: به نظر می رسد از لحاظ سیاسی خوب عمل نکردیم و به جای مطالبه‌گری و پیگیری قاطع سرنوشت شهدای فاجعه منا، فقط در پی ایجاد رابطه و جلوگیری از بهم خوردن رابطه و برقراری مجدد مناسک حج رفتیم.
به گزارش گروه اجتماعی خبرگزاری تسنیم، محمد شهریاری سرپرست دادسرای جنایی تهران در صفحه شخصی خود درباره سالگرد فاجعه منا نوشت: پنج سال از فاجعه منا می‌گذرد. ابعاد حقوقی این فاجعه هنوز پنهان است.آل سعود نه تنها تا کنون مسئولیت آن را نپذیرفته بلکه از شفاف‌سازی در این خصوص نیز خودداری کرده است.

عدم اتحاد کشورهای اسلامی آسیب‌دیده از این حادثه مجال بیشتری را برای پنهان کاری به آل سعود داد.

در هر حال نزدیک به 500 نفر از هموطنان ما در این فاجعه جان خود را از دست دادند که بسیاری از آنها نخبگان این مرز و بوم بودند. شهدایی چون: آیت‌الله مویدی قمی ، غضنفر رکن آبادی (سفیر سابق ایران در بیروت)، دکتر ناصر قربان‌نیا استاد حقوق دانشگاه مفید، محمدصادق اخوان (معاون مرکز شورای حل اختلاف قوه قضایٔیه)، محمدرحیم آقایی‌پور (سفیر سابق ایران در اسلوونی) احمد فهیما (معاون ادارهٔ تشریفات وزارت خارجه) حسن حسینی مقدم (سرکنسول ایران در مرو) مرجان نازقلیچ (فرماندار بندرترکمن) و قاری قرآن حسنی کارگر از جمله این افراد بودند.

به یاد دارم به عنوان قاضی پرونده وقتی ما سرنوشت شهید غضنفر اصل رکن‌آبادی را از عربستان مطالبه کردیم با اینکه مراسم برایٔت از مشرکین توسط ایشان اجرا شده بود و قطعاً مقامات امنیتی عربستانی هویت وی را می‌دانستند در جواب ما گفتند چنین فردی را نمی‌شناسیم و فقط پروفایل DNA به ما بدهید تا بررسی و اعلام کنیم.

پس از ارسال پروفایل DNA مقامات آل سعود اعلام کردند پیکر این شهید را در فلان مکان دفن کرده‌اند که با پیگیری به ایران منتقل شد.

به نظر می رسد از لحاظ سیاسی خوب عمل نکردیم و به جای مطالبه‌گری و پیگیری قاطع سرنوشت شهدای فاجعه منا، فقط در پی ایجاد رابطه و جلوگیری از بهم خوردن رابطه و برقراری مجدد مناسک حج رفتیم.

بی تردید تاریخ این جنایت آل سعود را فراموش نخواهد کرد و این لکه ننگ برای همیشه بر دامان آل سعود خواهد ماند.

  • سیدحمید مشتاقی نیا

مدرسه، دانشگاه، سربازی و ... تعطیل!!

سیدحمید مشتاقی نیا | پنجشنبه, ۶ دی ۱۳۹۷، ۰۶:۰۷ ب.ظ

اتوبوس دانشجوها دچار سانحه شد و تعدادی از بهترین جوان های کشورمان از دست رفتند. بی انصافی نیست که بگوییم باید دانشگاه ها را تعطیل کرد تا دیگر شاهد چنین حوادثی نباشیم؟!

کلاس درسی به خاطر سهل انگاری یا عدم ایمنی لازم آتش گرفت و چند نوگل بوستان ایران زمین پرپر شدند، مضحک است نتیجه بگیریم که دیگر نباید هیچ دانش آموزی را به مدرسه فرستاد!

چند سرباز وطن و مرزبان غیور کشورمان را عناصر دشمن به گروگان گرفتند. آیا می شود نتیجه گرفت که سربازی رفتن از اساس کار اشتباهی است و به منظور پیشگیری از چنین حوادثی باید نظام وظیفه را برای همیشه تعطیل نمود؟!!

به همان میزان که بستن در دانشگاه ها و مدارس و تعطیلی خدمت سربازی به خاطر بروز چند حادثه، حرفی مضحک و دور از منطق است، زیرسوال بردن ازدوهای راهیان نور و تعطیلی این اقدام بزرگ و سازنده فرهنگی به خاطر یکی دو حادثه ناگوار، سخنی نامعقول به نظر می رسد.

  • سیدحمید مشتاقی نیا