اشک آتش

از اسلام ناب آمریکایی بیزارم!از ادعای برتری هویج بر بسیج!از اسلام بی خطر بیزارم...از اسلام آسه برو آسه بیا...اسلام پاستوریزه...اسلام عبدالملک مروان...اسلام بنی امیه و بنی العباس...اسلام شیوخ منطقه!!...اسلام پر عافیت و بی عاقبت...
----------------------------------------------------------------------------------
باید گذشتن از دنیا به آسانی
باید مهیا شد از بهر قربانی
با چهره خونین سوی حسین رفتن
زیبا بود اینسان معراج انسانی

پیام های کوتاه
تبلیغات
Blog.ir بلاگ، رسانه متخصصین و اهل قلم، استفاده آسان از امکانات وبلاگ نویسی حرفه‌ای، در محیطی نوین، امن و پایدار bayanbox.ir صندوق بیان - تجربه‌ای متفاوت در نشر و نگهداری فایل‌ها، ۳ گیگا بایت فضای پیشرفته رایگان Bayan.ir - بیان، پیشرو در فناوری‌های فضای مجازی ایران
بایگانی
آخرین نظرات

۸۶ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «توحید» ثبت شده است

خدایی که ما باشیم!

سیدحمید مشتاقی نیا | يكشنبه, ۱۱ تیر ۱۴۰۲، ۰۴:۴۵ ب.ظ

راز و نیاز با پروردگار در مسجدالحرام

 

سر مزار خدا که رفتید سلام ما را هم برسانید. سالهاست که او را به خاک سپرده ایم. جعبه سنگی یادمانش را زیارتگاه برآوردن حاجتمان می دانیم. حج را در حاجت معنا کرده ایم و حجت و دلیلش را از یاد برده ایم. خدای خوب، خدای مرده است. روح بزرگ از دست رفته ای که گاه میتوان با اتکال به او دستی بر قضا برد لقمه ای بیشتر غذا خورد و نفعی بیشتر به جیب زد. خدایی که مسبب همه بدبختی های ماست و خیری ندارد مگر آنگونه که ما می نوازیم ناز و زیبا به رقص آید.

خدای زنده دردسر دارد. نگرانی که تو را می بیند، شعور دارد، برنامه دارد و هدایتگر است. خدا زمانی خداست برای ما که خوب و حرف گوش کن باشد.

سر قبر خدا که رفتید از طرف ما هم فاتحه ای بخوانید. روحش شاد. هر چه سنگ و ننگ است نثار شیطان که قاتل خداست. ما فقط روزی چند بار در تشییع او شرکت می کنیم و زیر تلّی از خاک نسیان مدفونش می سازیم. بقیه تقصیرها بر گردن شیطان رجیم است. در دعوای رجیم و رحیم، ما بی طرف هستیم. صرفا چون خدا بزرگ است و زور بیشتری دارد کمی هوای ابلیس را داریم. برای خدا قبر درست کردیم، برای شیطان سنگ پرت میکنیم و قصه این دعواها را به تاریخ سپرده ایم. راه خودمان را می رویم و با این دو قطبی ها کاری نداریم. حالا گاهی شیطان خوشش می آید گاهی خدا. اصلا چه کسی گفت این دو با هم قابل جمع نیستند؟ اتحاد چه اشکالی دارد؟ چرا همه اش قهر و دعوا؟ چنگ و دندان؟ ما بین خدا و شیطان سازش بر قرار میکنیم. مگر قرار نیست همه چیز در خدمت انسان باشد؟ خدایی که نگذارد گاهی شیطنت کنیم که خدا نیست. توحید یعنی یگانگی، باور وحدانیت. انیگونه که نمی شود بین خدا و شیطان سرگردان باشیم. خدا و شیطان را که ذیل وجود خودمان تعریف کنیم وحدت برقرار می شود. هر جا خوشی و لذت است با شیطانیم هر جا مشکل و نقص و ضعفی بود از خدا کمک میخواهیم. اعجوبه جهان هستی، ماییم!

  • سیدحمید مشتاقی نیا

امروز شهادت امام جواد و فردا روز ازدواج!

سیدحمید مشتاقی نیا | دوشنبه, ۲۹ خرداد ۱۴۰۲، ۰۸:۱۲ ق.ظ

امام جواد علیه السلام فرمود هر که به کاری راضی باشد در انجام آن سهیم است.

آنکه آمد محضر ولیّ خدا و گفت برادرم دوست داشت در جنگ کنار شما باشد؛ نتوانست. ولیّ خدا از غنائم، سهمی به او بخشید.

 امةً سمعت بذلک فرضیت به؛ آنهایی که از فاجعه عاشورا خشنود شدند در شمار لعنت شدگان خدا و ملائک و مومنان قرار دارند.

در نهی از منکر نیز سه مرحله را ذکر نموده اند که نخستینش انزجار قلبی است؛ کما اینکه اولین مرحله ایمان، باور قلبی است.

مهم است در دل ما چه میگذرد.

کسی میخواهد عیار صدق یا نفاق خود را بسنجد به قلبش رجوع کند و ببیند بین خودش و خدا به آنچه عمل می کند باور دارد یا نه.

از بدیها بدمان بیاید و از خوبی ها خوشحال شویم. این خلق و خو به مرور در رفتار ما نیز تأثیر میگذارد و باعث میشود در شمار نیکان عالم قرار بگیریم.

همین امام میفرماید: هرکس به شخصی سخنران علاقمند و متمایل باشد، بنده اوست؛ پس چنانچه سخنور برای خدا و از خدا سخن بگوید، بنده خداست؛ و اگر از زبان شیطان سخن بگوید، بنده شیطان خواهد بود!

خب این حدیث هم قابل توجه دلدادگان فضای مجازی و شهروندان مطیع رسانه بود که گاه هر چه را از تریبون محبوبشان ببینند و بشنوند چشم و گوش بسته باور میکنند.

حالا که شهادت امام جواد علیه السلام است یک حدیث دیگر هم از ایشان در زمینه ازدواج بخوانیم بد نیست. اولا فردا یعنی اول ذی حجه روز ازدواج است و دوم اینکه بعضی دختر خانمها و خانواده هایشان که زیبایی و خوش تیپی و شهرت و مدرک و ثروت خواستگار را اصل میدانند وقتی بی شوهر می مانند پشت نقاب دین مخفی شده و تقیّد مذهبی خود را علت استمرار تجردشان می شمارند که باید این حدیث را با دقت خوانده و از بر کنند:

مَنْ خَطَبَ إلَیْکُمْ فَرَضیتُمْ دینَهُ وَأمانَتَهُ فَزَوِّجُوهُ، إِلاَّ تَفْعَلُوهُ تَکُن فِتْنَةٌ فِی الأَرْضِ وَفَسَادٌ کَبِیرٌ. [تهذیب الأحکام، ج 7، ص 396، ح 9]
هر که به خواستگاری دختر شما آید و به تقوا و تدیّن و امانتداری او مطمئن می باشید با او موافقت کنید و گرنه شما سبب فتنه و فساد بزرگی در روی زمین خواهید شد.

 

چرا به امام جواد (ع)،باب الحوائج می گویند؟

  • سیدحمید مشتاقی نیا

معنا درمانی و مردمسالاری دینی!

سیدحمید مشتاقی نیا | چهارشنبه, ۱۰ خرداد ۱۴۰۲، ۰۶:۴۸ ب.ظ

کتاب تجدید خاطرات، زندگی نامه خودنوشت ویکتور فرانکل را دقایقی پیش به پایان رساندم. از آن دست کتابهایی بود که با دقت خواندم و به یقین بعضی مطالب آموزنده و بدیع آن به لطف خدا تا مدتها از ذهنم پاک نخواهد شد.

فرانکل صاحب مکتب معنا درمانی در علم روانشناسی است؛ نویسنده اثر مشهور و جهانی "انسان در جستجوی معنا".

او بر این باور است در پس پرده هر اتفاقی ولو بد و ناخوشایند و سخت و تیره، حتما علت و هدفی غایی نهفته است که کشف آن به زندگی معنا بخشیده و ادامه حیات و چیرگی بر ناملایمات را آسان می سازد.

مثلا خودش که در جریان اردوگاه های کار اجباری نازی ها، تالمات جسمی و روحی عمیقی را تحمل کرده، داغ جانکاه همسر، پدر، مادر و برادرش را بر سینه دارد، معتقد است لابد برای همه این مصیبتها هدفی قرار داده شده و انتظاری از او وجود دارد که به سمت آن باید حرکت نموده و مقصود نهان را برآورده سازد. از زبان معلولی که در تنگنا قرار داشته می نویسد: من رنج برده ام اما میدانم بدون رنج، رشدی که کرده ام ناممکن می بود.

او منتقد تفکر سرمایه داری غرب و به خصوص آمریکاست. بر این باور است که توجه بیش از حد به تجملات و ارزش صرف قائل شدن برای داشته های مادی و بی اعتنایی به صاحبان مشاغل خرد و بی ارزش دانستن انسانهای کم برخوردار، مصداق روشن بی هویتی و معنا گریزی از زندگی است که مهمترین ثمره آن انحطاط اخلاقی و فروپاشی نظام خانواده و بی نظمی اجتماعی است.

این از اندیشه فرانکل که در منظومه فکری لذت جو و حقیقت گریز غرب، برجسته شد و خوش درخشید و به یک انقلاب ماهوی انگیزه ساز و معنا بخش بدل گردید؛

اما

خوب است به این نکته توجه شود که فرانکل مانند پدرش یک یهودی معتقد و با ایمان است. پیروان هر دینی ممکن است مومن و یا متظاهر و مدعی و فاقد ایمان باشند. اسلام برای همه ادیان آسمانی احترام قائل است و به اشتراک در کلمه حق توحید، توجه نشان می دهد.

پدر ویکتور فرانکل در اوج ناامیدی یهودیان تبعیدی به اردوگاه کار اجباری نازی ها به آنها دلداری داده و خدا را یادآور شده و توکل به او را آرامش بخش دلهای مضطرب می دانست.

نمی توان تأثیر پذیری فرانکل پایبند به منویات انسانی و الهی آیین یهود و تأسی او به مرام پدر با ایمانش را نادیده گرفت. او در واقع با همین نگرش به نقد فرهنگ سرمایه سالار و مادی زده و منفعت گرا  و لذت جوی غریزه محور غرب روی آورده است.

ابتکار مکتب "معنا درمانی" در واقع یهودی سازی مؤمنانه علم سطحی نگر روانشناسی سکولار است.

آن چه که قرار است تمدن نوین و جهانی اسلام به عنوان نسخه رهایی بخش و تعالی آفرین جوامع بشری معرفی کند ایده مترقی مردمسالاری دینی است. انقلاب اسلامی اصراری بر این ندارد که همه مردم دنیا مسلمان و شیعه شده و حاکمیتی مبتنی بر اصل ولایت فقیه تأسیس نمایند. اما معتقد است گمشده همه ملتها خداست و توجه به معنا و الزامات توحید که خدمت به انسانها فارغ از رنگ و نژاد و مذهب و ملیت و تضمین آزادی سازنده رشد محور سلامت آفرین از ضروریات آن است می تواند در تحقق تمدن الهی مبتنی بر سعادت طلبی و کمال جویی و احترام به حقوق دیگران و دستیابی به عدالت اجتماعی و رفع ظلم و غارتگری و تجاوز، نقش اصلی و کلیدی داشته باشد. اسلامی شدن علوم نیز چیزی جز این نیست که در بطن هر دانشی، یادمان بماند در مقابل خدا و خلق خدا مسئولیم. خلقت جهان بدون هدف و حکمت نیست و انسان موحد با رجوع به فطرت در تلاش است نقش خود را در دایره تدبیر الهی به وجه احسن بازی کند.

 

مشخصات، قیمت و خرید کتاب تجدید خاطرات اثر ویکتور فرانکل نشر آشیان |  دیجی‌کالا

  • سیدحمید مشتاقی نیا

با معرفت

سیدحمید مشتاقی نیا | دوشنبه, ۱ خرداد ۱۴۰۲، ۰۵:۰۴ ق.ظ

امام صادق فرمود خدا حرمی دارد که مکه است، پیامبر، حرمی که مدینه است و امیرالمومنین نیز حرمی دارد که کوفه است؛

اما حرم ما، در قم قرار دارد...

استمرار تفکر شیعه را باید در قم جست. 

گفتند اگر خانم را با معرفت زیارت کنید یعنی بدانید محضر چه کسی هستید، آن وقت سهمی از بهشت خواهید داشت.

بدانید معصومه نه یک امامزاده شفابخش و حاجت ده صرف، که متولی سر و سامان دهی امور حاکمیتی دین و خاستگاه ترویج اندیشه جهانی و تمدنی اسلام و رهبر جریان ساز تفکر حق و عدالت در تقابل با جبهه تباهی و عصیان است. که گفته اند مردی از قم خواهد برخاست و مردانی گرداگردش چون پاره های پولاد، محکم و استوار...

در محضر بانو که می ایستید بدانید در خیمه معارف اهل بیت و در پیشگاه عصاره فضائل و آرمانهای تاریخ ساز و نجات بخش مکتب وحی قرار دارید و در اثبات وفاداری با چنین شخصیتی، چه رسالتی خواهید داشت. آن وقت است که حق زیارت او را به جا آورده و در عرصه عمل به دین، سهمی از بهشت الهی خواهید یافت که اساس دین در حرکت و دوری از رخوت بنا شده است.

بیخود نیست که گفته اند معصومه را به نیابت از مادر بی مزارتان زیارت کنید. 

دامان پر مهر مادری او قرار است تربیت کده رهروان راستین توحید و دلدادگان طریقت هدایت و عشق و ایثار باشد.

 

گلزار شهدای قم (۱۴۰۱)|تمام اطلاعات موردنیاز برای سفر

  • سیدحمید مشتاقی نیا

دختر لور!

سیدحمید مشتاقی نیا | دوشنبه, ۲۵ ارديبهشت ۱۴۰۲، ۰۸:۲۴ ب.ظ

دانلود و خرید کتاب حلوای عروسی اثر فاطمه دانشور جلیل | انتشارات روایت فتح |  طاقچه

 

زن میخواهید بگیرید دختر لر بگیرید. مادر شجاع، فرزندان شجاع تربیت می کند.

حلوای عروسی، کتاب خاطرات بانو صغری ذوالفقاری، مادر قهرمان شهید محمدرضا مرادی است که به قلم خانم دانشور توسط انتشارات روایت فتح راهی بازار نشر شده است.

زنی که بخشی از بینایی اش را از دست داد، در کودکی پدرش را از دست داد، چند فرزندش را سر زا از دست داد، فقر و سختی کشید، گرسنگی کشید، مستأجری و آوارگی کشید، کارگری کرد، دارایی اش را چند بار از دست داد، با دستهای خالی همسر مومنش ساخت، با مادر شوهر غر غرویش ساخت، متلکها و زخم زبان بعضی مردم را تحمل کرد، می گفت تمام دنیا را از دست بدهم تب جوان رعنایم را نبینم؛ جوان رعنایش را هم در راه خدا داد و خواند: الحمدلله... راه خدا بی رهرو و پرچم توحید بر زمین نمانَد.

حالا جالب است این زن که از کودکی زیرک و زبر و زرنگ بود، چندباری هم دمار از روزگار مردهای مزاحم و نفهم درآورده است که ماجرایی خواندنی دارد.

آشنایی با شرح حال مادران و پدران شهدا درست مثل خواندن مقدمه برای ورود به ماجرای یک کتاب است. دیده اید بعضی کتابها حالت مجموعه و سیر مطالعاتی دارند؟ خانواده های شهدا را اینطور ببینید. بعضی مواقع اول باید پدر و مادر شهید را شناخت تا بعد بهتر و راحت تر بتوان خود شهید را شناخت.

قلم خانم دانشور هم روان بود و بدون پردازش های غیر ضروری و ملال آور، سیر خاطرات را در اختیار خواننده قرار می داد. شاید تنها ایرادی که بتوانم به قلم نویسنده بگیریم مربوط به یکی دوباری است که به صورت مستقیم اقدام به القاء پیام و شعار به مخاطب کرد که به نظرم متأثر از مطالعه کتب نشر شهید هادی بوده است!

انتشارات شهید هادی خیلی موفق عمل کرد اما اصرار مکرر و پندانه به مستقیم گویی و نتیجه گیری و پیام دهی به مخاطب روی مخ خواننده می رود که باید مورد توجه تولیدکنندگان آثار این انتشارات باشد. امیدوارم نشر روایت فتح به این بلیه مبتلا نشود.

مطالعه کتاب حلوای عروسی را به شما توصیه میکنم. روح و دلتان را در حال و هوای مومنانه و زلال دهه شصت و صفای باطن شهدا و یاد و نام چمران و وصالی و خمینی و خامنه ای صیقل می دهد.

  • سیدحمید مشتاقی نیا

آه و نگاه

سیدحمید مشتاقی نیا | جمعه, ۱۵ ارديبهشت ۱۴۰۲، ۱۲:۴۰ ب.ظ

quiiiz85@telegram on Pinno: در این صبح زیبا الهی نگاه خدا همراه لحظه...

 

اگر دیدی دعا می کنی و زود اجابت می شود

به خودت غرّه نشو

شاید خدا می داند جنبه صبر را نداری، می داند عجولی و افق نگاهت بلند نیست.

گاهی خدا دعای آن بنده ای را که برای خودش می خواهد، دیرتر اجابت می کند؛

قرار است او در کوره صبر و استقامت، آبدیده شده، درجات قرب را طی نموده و همسایه خدا بشود.

وقتی دعای کسی در ظاهر اجابت نمی شود، یعنی خدا برنامه ای بزرگ تر و بالاتر برای او در نظر دارد.

آن که به خدا اعتماد می کند، شکیباست و خود را طلبکار نمی داند. به وقتش بهتر از آن چه که باید نصیبش خواهد شد.

وقتی اجابت دعایت به طول انجامید، آرام باش و یقین بدان که خدا هنوز دارد نگاهت می کند.

اکرم پوراحمد

  • سیدحمید مشتاقی نیا

نوروز فطر، مبارک

سیدحمید مشتاقی نیا | جمعه, ۱ ارديبهشت ۱۴۰۲، ۰۸:۴۲ ب.ظ

عکس تبریک عید فطر به دوست | عید فطر مبارک رفیق | حیاط خلوت

 

عید فطر بر شما مبارک. مبارک یعنی هر کار خوبی که انجام می دهید بیشتر از انتظارتان ثمر بدهد.

فطرة الله التی فطرالناس علیها خدا همین که به اصالت خودمان برگردیم و فطرت را بر غریزه ترجیح بدهیم خوشحال می شود.

اعمال ما آن قدری نیست که سزاوار لطف بی کران الهی باشد، اما خدا، خداست و به وسعت نظر خودش بال مهربانی زیر پای مان می گستراند.

خدای ماه رمضان خدای بعد از ماه رمضان هم هست. امیدوارم پاکی و صداقت و حس قربی که این ایام نسبت به خدا داشتیم بعد از این ماه هم در سیرت خویش دنبال نماییم.

شب فطر، شب قدر اعمال و نیّات ماست و روز فطر، نوروز خجسته بازگشت به اصالت خویش. اوفوا بعهدی اوف بعهدکم مربوط است به همین شب و روز فطر. اعمالمان را با محک رضایت خدا بسنجیم، تقدیرمان بر سعادت دو عالم رقم خواهد خورد و حیاتی نو را تجربه خواهیم نمود.

امشب دوباره متولد میشویم اما پاک زیستن یا در سیاهی غلتیدن بسته به اراده و رفتار خودمان دارد. خدا کند از خدا جدا نشویم. یادمان داده اند روزی چند بار در اذان فریاد الله اکبر سر بدهیم تا یادمان نرود بالاتر از خدا چیزی نیست و رنگ خدا بهترین رنگهاست. صبغة الله و من احسن من الله صبغه. حیف که مشکل ما فراموش کاری است.

گمشده ما خداست و آرامش و خوشبختی هر دو عالم در گرو وصلت جاودانه با خالق یگانه ای است که ما را از روح خودش آفریده. از او هستیم و به او بر می گردیم. پس باید با او زندگی کنیم.

  • سیدحمید مشتاقی نیا

ورای این لبخندهای مصنوعی

سیدحمید مشتاقی نیا | پنجشنبه, ۱۷ فروردين ۱۴۰۲، ۰۹:۱۶ ب.ظ

بن بست در زندگی زناشویی - پارسی طب

 

می دانید که اسلام دل خوشی از خودکشی ندارد و حتی بعضی فقها بر این باورند که نباید در تشییع جنازه و مراسم فردی که خودکشی کرده شرکت کرد تا منجر به تقویت و اشاعه منکر نشود. انسان در برابر نفس خودش مسئول است. کسی نمی تواند بگوید چون این انگشت مال من است دلم میخواهد قطعش کنم؛ چه برسد به این که خودکشی کند.

اساس اعتقاد به خدا و باور معاد منافی ناامیدی و افسردگی است. ایمان به خدا منجر به تقویت امید و ایجاد نشاط در زندگی میشود. انسان مومن میداند جایی از زندگی دستی از غیب، او را از ورطه یأس و شکست نجات خواهد داد. لاتیأسوا من روح الله، از رحمت خدا ناامید نمیشوند مگر کافران.

باور به خدا و عالم غیب است که ناممکن ها را ممکن میسازد. باور ما می توانیم در گرو همین ایمان به نیرویی فرا مادی است. لااقل در انقلاب اسلامی ما و دوران پرفراز و نشیب دفاع مقدس بارها به اثبات رسید که انسان ها در اوج محدودیت میتوانند با اتکال به قدرت خدا دستاوردهایی شگرف به چنگ آورند. مملکتی که سربازانش حتی از داشتن سیم خاردار محروم بوده و در مصاف با ارتشی مورد حمایت ابرقدرتهای جهان به ستیز رفته و چهارده هزار کیلومتر از خاکش به اشغال بیگانه درآمده بود در سایه ایمان به غیب آبادان را از حصر نجات داد، بستان و فتح المبین و خرمشهر و... تا آنجا که عبور رزمندگاش از اروند و تصرف گلوگاه بندری فاو، حیرت استراتژیستهای مطرح جهان را به دنبال داشت. معروف است به رزمنده ای گفتند تو چطور با آر پی جی معمولی، تانک تی 72 را شکار میکنی، خندید و گفت با خرج یاابالفضل!

اسلام اتفاقا دین زندگی است و معتقد است معنویت نه یک خلسه بیگانه از واقعیت و ماده که پشتوانه سازنده اصلاح امور مادی و پیشرفت معیشتی و نشاط اجتماعی است. حقیقت آن است دنیای پرادعای روشنفکری باید توضیح دهد چگونه با تعارض بین نسخه بی قیدی و ادعای پوچ فرح بخشی و دلخوشی و شادی ناشی از لا ذهبی، با افسردگی و سرخوردگی و خودکشی ننگین کنار می آید؟ ورای لبخندهای موقت و مصنوعی جماعت خودشیفته و خودفریخته لذت طلب، شادی و آرامش حقیقی و جاودان در گرو اتصال به ذات خدا و تبعیت از فرامین او و بی اعتنایی به زخارف دنیا محقق می گردد. آرامش حقیقی زمانی به دست می آید که بدانی دنیا ماندنی نیست اما شرافت و ارزشش به مزرعه ای میماند که هر چه بذر نیکی و والایی در آن بکاری، آخرتی آباد و مسرت بخش خواهی داشت. جالب آنکه توده به بن بست رسیده ناامید همیشه طلبکار و شکست خورده، همواره مدعی ارائه خط و مشی نجات جوامع بشری نیز بوده و شهرت بادآورده خود را فرصتی برای ترویج فرهنگ پوچ گرایی قرار میدهند و البته بیچاره جماعتی ظاهربین که دل در گرو تقلید از این توده چرکین خودمحور و الکی خوش اما افسرده و بی هدف دارند.

  • سیدحمید مشتاقی نیا

میراث ماندگار

سیدحمید مشتاقی نیا | پنجشنبه, ۳ فروردين ۱۴۰۲، ۰۴:۳۵ ب.ظ

بهشت و دوزخ أبدی هستند یا موقّت و محدود؟ - خبرگزاری حوزه


آدم در بهشت یک اشتباه داشت، جریمه اش شد تبعید در زمین.
فقط آدم که نه، کل نسل آدم تا ابد ساکن در زمین شد.
این یعنی:
اگر میخواهی برای آیندگانت سرمایه ای بزرگ به یادگار بگذاری هیچ اندوخته و ثروتی بالاتر از مراقبه و دوری از گناه نیست. 
می خواهی در دنیا و آخرت موفق باشی و خدمتی نیز به آیندگانت کرده باشی از هوای نفس بپرهیز.
گاهی یک کار خوب یا بد ما در سرنوشت دیگران نیز تاثیر میگذارد.

اکرم پوراحمد

  • سیدحمید مشتاقی نیا

حال احسن

سیدحمید مشتاقی نیا | دوشنبه, ۲۹ اسفند ۱۴۰۱، ۱۲:۱۵ ب.ظ

زمستان، هر سال می آید و می رود، زمین این را می داند؛ اما باز هم از آمدن بهار سر ذوق می آید و لباس نو بر تن می کند. می داند بهار رفتنی است؛ اما یقین دارد زمستان نیز ماندگار نخواهد بود. اصلاً آن که می داند چیزی در این دنیا ایستا و ماندگار نیست چه دلیلی دارد غمگین باشد، دلش بگیرد یا حتی شادی زائدالوصف داشته باشد؟ اعتدال حقیقی در آرامش است و آرامش جز در گرو اعتماد به خدا نیست.

شادیم از اینکه هستیم ولی آماده ایم برای رفتن. پس دل نمی بندیم. دل نبندیم که زمین نیز به بهار و تابستان و پاییز و زمستان، به سیل و طوفان و ابر و آفتاب و باران، به شب و روز و... دل نبسته است.

دنیا با همه فراز و نشیب هایش در گذر است؛ آن چه می ماند، خداست و هر قطره ای که در دریای آفرینش به ذات حق پیوست و ماندگار شد.

می خواهی جاودانه شوی، خدا شو، خدا شو و خدایی کن، به توحید بپیوند و یگانه شو. همه چیز در گذر است و قابل دل بستن نیست. خوش آن روز که در جرگه نیکان روزگار، در ژرفای اوصاف خدا غوطه ور شویم، مخلص خدا باشیم و به مبدأ وجودش شادانه گره خورده و در ذات او هضم شویم. خدایا تو شاهد باش که آماده سفریم و بال پروازمان به سوی ابدیت بی انتهای هستی تو گشوده است. نوروز ما در خلسه عشق و مستی از نظر تامّ به وجه الله رقم می خورد. روزی که جز خدا را نبینیم جشن تولد روحمان را می گیریم. روز فطرة الله التی فطر الناس علیها رستاخیز احیای جانهای غبار گرفته مان است و وقت پایکوبی وصال با معشوق یگانه. هر صبح و شام که می گذرد به سوی او فراخوانده می شویم و به دیدارش نزدیک تر. روح، هر چه سبکبال تر، پرواز آسان تر. پس، از گردش  فصل ها و چرخش روزگار بیاموزیم که قید و دلبستگی و وابستگی به هر چه غیر خداست، بی معناست. هیچ چیزی در این دنیا ارزش دل بستن و وقفه ندارد. جوهره حرکت خلقت، مسیر محتوم سیر الی الله ست. به غیر او دل نبندیم و صعودی زیبا را تجربه کنیم. بشتابید که وعده دیدار نزدیک است. چه حالی احسن از آن دم که در پیشگاه او حلول کرده و حلّ در وجود بی انتهایش شویم؟ خدایا ما را آنگونه بپذیر که خود می پسندی.

 

تصاویری از نقاشی خدا در طبیعت

  • سیدحمید مشتاقی نیا

خدا با چشم سر دیدنی است!

سیدحمید مشتاقی نیا | چهارشنبه, ۲۴ اسفند ۱۴۰۱، ۰۵:۴۳ ب.ظ

خدای مرج البحرین یلتقیان، خدای فبای آلاء ربکما تکذبان، خدای معجزه و ناممکن ها، خدای عجایب و حیرانی ها، خدایی که جز به یقین تو کاری ندارد و دلت را حرم خویش و سکینه تو می طلبد، خدای عشق و غیب و شهود، خدای برکت و حرکت و قیام و قعود... خدای صداقت و ایمان و عمل است.

خدایی که تو را به یکرنگی به رنگ خودش فرا می خواند، تو را خالص برای خودش می خواهد. تو را از خودش می داند.

بسط توحیدش در آینه هستی، جلوه ثبوت کثرت در عین وحدت است. هر جا که بنگری جز خدا نمی بینی، حیف اگر هر چه ببینی و خدا را نبینی.

تصویر زیر، تقابل بهار و زمستان، خنیاگر چشمان مستی طلب اهل معنا، در املش گیلان:

 

تقابل بهار و زمستان در «املش» گیلان

  • سیدحمید مشتاقی نیا

لبخند، نقاشی الحمدلله ست!

سیدحمید مشتاقی نیا | دوشنبه, ۲۲ اسفند ۱۴۰۱، ۱۱:۱۳ ق.ظ

وقتی طبیعت به مردم استان بوشهر لبخند می‌زند | خبرگزاری فارس

 

ای مرغ سحر عشق ز پروانه بیاموز ...

لبخند بزن لبخند، زیباترین و کامل ترین تشکر از خداست. تابلوی حسن ظن و جلوه حمد خدای بی همتاست.

لبخند بزن شبیه گل شوی در بوستان آفرینش. خدا به خارهایی که در کنارت هست آگاه است اما بی اعتنایی ات به سختی ها و ایستادگی ات در برابر دشواری ها و سربلندی ات در معرکه رنج ها را دوست دارد.

رضایت به معنای ترک تلاش نیست. تا میتوانی برای رشدت مادی باشد یا معنوی بکوش؛ اما به آنچه سهمت شد قانع باش و لبخند بزن.

لبخند بزن و غم ها را از دلت بیرون کن. بگذار این چند صباح زندگی به شکر و رضایت خالق یکتا سپری شود. خدا خودش می داند بر تو چه گذشته، همانطور که خودت می دانی با خدا چه کردی. او بزرگواری اش را بر تو تمام داشته و ضعفهایت را نادیده انگاشته، لبخند بزن که بگویی به سیاق نفخت فیه من روحی از جنس خدایی و ریز و درشت و فراز و نشیب های سخت روزگار را نادیده میگیری. صبغة الله و من احسن من الله صبغه، همرنگ خدا باش که او همواره می خندد. لبخند بزن و منبع امید باش همان طور که خدا هر صبح به تو لبخند می زند و منبع نور و امید است. خورشید، لبخند خداست، باران لبخند خداست، ابر و باد و ماه و ستاره ها و ... گوشه ای از پهنای تبسم خدا هستند.

لبخند بالاترین جلوه شکر خداست. لب های متبسم تو لبخند ابدی هستی را نیز نصیبت می سازد و مسیر سرنوشتت را به سمت مهربانی ها و نیکی ها هموار می سازد. پژواک بلند لبخند خاموشت را در دنیا و آخرت از زمین و آسمان خواهی شنید. خدا کنار ظن توست. بخند تا نعمتت افزون کند و تو را در جایگاه اهل رضا بنشاند. یادت نرود که خدا از هر که از او راضی است، راضی است و این رازی است که در تار و پود فرش و عرش جهان آفرینش بر جویندگان عشق هویداست. شهدا از خدا راضی بودند که می خندیدند تا در قهقهه مستانه و شادی وصولشان عند ربهم یرزقون شدند. شهید بی لبخند و عارف بی تبسم نداریم. با همه دردهایت لبخند بزن و از خدا راضی باش، نفس مطمئن تو رمز ورود به جرگه فادخلی فی عبادی وادخلی جنتی است.... کان سوخته را جان شد و آواز نیامد.

  • سیدحمید مشتاقی نیا

درد تلخ و آه شیرین

سیدحمید مشتاقی نیا | جمعه, ۱۴ بهمن ۱۴۰۱، ۱۱:۴۹ ق.ظ

بیخود که نیست گفته اند آه یعنی خدا! ترجمانی است از کلمه الله.

خدا را وقتی واقعی میخوانی که دلت واقعاً به درد نشسته باشد. آه از اعماق وجود انسان بر می خیزد. بیخود که نیست گفته اند بین دلِ شکسته و خدا هیچ فاصله ای نیست.

آه گاهی از سر درد هجران و فراق از معبود است. عارفی که غم جدایی از اصل خویش را درک نموده، نی نای وجودش با آه وصل، عجین شده و در فراق معشوق حقیقی اشک می ریزد.

آه آدم دردمندی که در غمی دنیایی می سوزد نیز از جنس بالاست ولو مراتبش پایین تر از آه عرفانی باشد؛ اذعانی است ناخواسته به اصالت وجود که وحدت دارد. ما از خداییم و هر چقدر هم زور بزنیم خود را جدا و مستقل نشان بدهیم و در تغافل و فریب به سر ببریم، جایی که سرمان به سنگ می خورد و طعم تلخ شکست را می چشیم، آه از نهادمان بلند می شود. باطنمان مثل طفل جدا مانده از آغوش مادر، حسرت دامان او را تمنا می کند. دلمان از عمق وجود اقرار می کند که از پشت و پناهش، از خودش، از حقیقت  و اصلش دور مانده است.

آه، یعنی مرا ببیند آن که باید ببیند. پناه آخرم مرا دریابد هر چند مدتها از او فراری بودم؛ اما کبوتر جَلد حریم مهرش هستم.

آه، از این منظر شیرین است؛ هر چند دود بدون آتش نیست، اما آتشی که فلز را می گدازد تا به شکل مطلوب در بیاید، خودش یک نعمت است.

آه، زیباست هر چند تحمل سوختن، دشوار است. آه یعنی سوختم، یعنی دارم ساخته می شوم، یعنی به شانه هایت برای گریستن و جستن از این درد نیاز دارم. آغوشت را بگشا و به استقبال کودک بازیگوش و پر شیطنت درونم بشتاب، راه گم کرده طریقت هدایت، تو را می جوید.

آهِ انسان، ساز است و موسیقی جاماندگی و حسرت دوری و آهنگ خسران و اراده جبران را می نوازد.

آه، انسان ساز است اگر امتدادش به رقص عاشقانه در بزم وصال معبود ختم شود. آه می کشیم که خود را به دامان خدا بکشیم.

کاش فراموش کار نبودیم و استجابت دعایمان، خنکای آرامش حاصل از نگاه خدا، مُهر فراموشی بر حافظه نامرد ما نمی زد و دوباره راهی وادی غفلت و خسران نمی شدیم و روز از نو و...

آه ما آه عارفانه نیست؛ اما صدای ترک دلِ شکسته ای است که بعد از سالها خموشی و فراموشی زیر برگهای پاییزی نسیان و تجاهل، دست پینه زن خالق خویش را طلب می کند. کاش یکبار که شکستیم، دوبار که شکستیم، سه بار... جایی و نقطه ای بالاخره به خود آمده و ظرف ثابت محبت و پرستش معشوق شویم و مراقب باشیم دیگر واژگون نگردیم.

خدایا ما را برای خودت تربیت کن. کاری کن آهِ مان برای تو باشد. تو را برای خودت بخواهیم نه اینکه دوباره پله ای بسازیم از تو برای آن که به خودمان برسیم. بزرگواری توست که تکه های شکسته مان را هر بار وصله میزنی تا خودمان شویم؛ اما این قلب شکسته از جور زمانه را یکبار برای همیشه به خودت پیوند بزن که دیگر جدا نشود و جز به خاطر تو نشکند و فرو نریزد.

شکستن برای تو شورآفرین و طرب انگیز است و شکستن برای دنیا، ننگ و حرمان و درد تباهی به دنبال دارد. آتش عشق تو جان آفرین است و آتش دنیا، سوز شکست و سقوط و طعم تلخ ویرانی دارد. اگر یک پارچه، آه شویم، هم رنگ خدا می شویم.

  • سیدحمید مشتاقی نیا

آیت الله سید علی خامنه ای

سیدحمید مشتاقی نیا | يكشنبه, ۹ بهمن ۱۴۰۱، ۰۵:۲۸ ق.ظ

KHAMENEI.IR

 

بعد از پیروزی انقلاب اسلامی در ایران و شکست آخرین شاه این کشور، مردم با شرکت در انتخابات به قانونی رأی دادند که تشکیل حکومت اسلامی به رهبری یک دانشمند دینی سیاستمدار (ولایت فقیه) را به رسمیت می شناخت.

بر اساس خواست مردم، رهبر ایران حتماً باید "آیت الله" باشد. آیت الله به دانشمند دینی گفته می شود که با رفتار و گفتار خود مردم را به سوی خدا دعوت می کند. آیت الله سید روح الله خمینی، نخستین رهبر ایران اسلامی بود و بعد از ارتحال ایشان، آیت الله سید علی خامنه ای عهده دار رهبری مردم ایران گردید.

آیت الله سید علی خامنه ای در ۲۹ فروردین ۱۳۱۸ شمسی/ ۲۸صفر  قمری۱۳۵۸/ ۱۹ آوریل ۱۹۳۹ میلادی در شهر مشهد به دنیا آمد. پدر او نیز دانشمندی دینی و ساده زیست بود.

ایشان در اوایل نوجوانی دروس حوزه های علوم دین را آموخت و با توجه به استعداد قابل توجهی که در آموختن علم داشت به درجات بالای تحصیل علوم دین رسید. او در حوزه های علمیه شهرهای مشهد و نجف (کشور عراق) و قم نزد استادان بزرگ زمان خود به آموختن علم و اخلاق پرداخت.

او در ضمن آموختن، به آموزش نیز توجه داشت و در جوانی استادی موفق به شمار می آمد. در علوم مختلف دینی صاحب نظر شد و آثار بزرگی را تألیف و منتشر نمود. او به ادبیات و هنر نیز علاقمند بود، شعر می گفت، رمان های معروف دنیا را می خواند و در موسیقی نیز مطالعه می کرد و به تاریخ ملت ها مسلط بود.

ظلم حکومت شاه بر او گران آمد و در سخنرانی های خود در شهرهای محتلف کشور به افشای ماهیت آمریکایی رژیم شاه و بیان معارف اسلامی در ضرورت تشکیل حکومت دینی مبتنی بر اراده مردم و حفظ استقلال و خودکفایی و عدالت می پرداخت. این سخنرانی ها و مقالات و کتب و ترجمه های وی در نهایت باعث شد بارها به زندان بیفتد و شکنجه و تبعید شود.

بیداری، حضور و استقامت مردم بالاخره منجر به پیروزی انقلاب اسلامی و سقوط حکومت 2500 ساله پادشاهی شد. آیت الله سیدعلی خامنه ای در فعالیت های مهمی چون عضویت در شورای انقلاب، تدوین قانون اساسی، نمایندگی مجلس شورای اسلامی و... حضور تأثیر گذار داشت. با حمله ارتش عراق و اشغال بخش هایی از خاک ایران که با حمایت آمریکا و بعضی از کشورهای غربی صورت گرفت، آیت الله خامنه ای به جبهه های جنگ شتافت، سلاح در دست گرفت و همراه با جوانان رزمنده به دفاع از کشور خود پرداخت. او یک بار نیز در تهران موقع سخنرانی مورد سوءقصد تروریستی قرار گرفت که دست راست وی آسیب دید و از کار افتاد. مدتی بعد ایشان با رأی قاطع اکثریت مردم ایران –که دوبار پیاپی اتفاق افتاد- به عنوان رئیس جمهور این کشور انتخاب گردید.

بعد از رحلت امام خمینی(ره) رهبر کبیر انقلاب اسلامی، نمایندگان مردم در مجلس خبرگان رهبری با اکثریت آراء، سید علی خامنه ای را برای رهبری مردم برگزیدند.

جمهوری اسلامی ایران با توجه به مبارزاتی که بر ضد امپریالیسم و استکبار جهانی داشت از ابتدای پیروزی بارها مواجه با توطئه های دشمن از قبیل جنگ تحمیلی، محاصره اقتصادی و انواع تحریم ها، کودتا، ترورها، خیانت و جاسوسی، جدایی طلبی در مناطق مرزی، تهاجم فرهنگی و ... بود. در همه این حوادث، مردم با وحدت خود و با هدایت رهبر انقلاب توانستند از شرایط دشوار عبور کنند. این توطئه ها در دوره رهبری آیت الله خامنه ای نیز با شدت ادامه یافت؛ اما خود دشمنان نیز بارها اعتراف کردند که هوشمندی و مدیریت رهبر ایران در آگاهی بخشی و استفاده از ظرفیتهای مردمی مانع از به سرانجام رسیدن توطئه ها شده است.

 نگاه جامع آیت الله خامنه ای به پیشرفت کشور به منظور جبران عقب افتادگی های های زمان شاه و آسیب های سنگین ناشی از دوران جنگ و... در راستای دستیابی به تمدن نوین اسلامی در همه جهات اقتصادی و فرهنگی و... و ارائه الگو برای ملت های آزادی خواهی قرار داشته است که قصد دارند روی پای خود ایستاده و از وابستگی به ابرقدرتها در امان بمانند.

از این رو است که ایران در این سالها به رغم همه تحریم ها و کارشکنی ها توانسته است در زمینه تحقیقات علمی و فن آوری در سطح جهان درخشیده و به نقطه قابل توجهی برسد. کشوری که در ابتدای پیروزی انقلابش، نهضت "سواد آموزی" را به منظور توسعه توانایی خواندن و نوشتن آغاز کرد، سی سال بعد به "نهضت تولید علم" روی آورد. ترور دانشمندان و نخبگان این سرزمین نشان دهنده حیرت و عصبانیت دشمنان از پیشرفت مردم ایران است. ایران اسلامی هم اکنون تنها کشور تولیدکننده صنعتی بیوایمپلنت، رتبه هشتم صنعت هسته‌ای، رتبه ششم در تولید زیردریایی، رتبه دهم در فناوری لیزر، رتبه هشتم در چرخه کامل فناوری فضایی، رتبه چهارم در علوم باروری و ناباروری، دومین کشور دارای فناوری ساخت پهپاد رادارگریز، دومین ارتش سایبری دنیا، رتبه اول در فناوری نانو و دومین کشور دارای دانش طراحی و ساخت هواپیمای استراتژیک خورشیدی در جهان است. در علوم انسانی نیز پیشرفتهای چشمگیر ایران اسلامی مورد توجه اندیشمندان دنیا قرار گرفته است.

علاوه بر رشد علمی جامعه ایران که سرآمد منظقه خود گردیده، تأثیرگذاری سیاسی و فرهنگی جمهوری اسلامی در تحولات جهانی، عزم ایران را برای صدور آموزه های انسانی و الهی و ارائه الگوی "مردمسالاری دینی" به عنوان راه نجات ملت ها از وابستگی و سرخوردگی به اثبات می رساند.

از نگاه آیت الله خامنه ای، بیداری ملت ها و سلامت و توانمندی رهبران، منجر به استقلال جوامع و هدایت توانایی ها و ظرفیت های ملی و مردمی در راستای استقلال و سربلندی کشورها و دستیابی به جامعه متعالی و سالم و اخلاق محور و پیش رو خواهد گردید. باور "ما می توانیم"، شعاری عملی و نقشه راه و زمینه ساز پیشرفت و شکل گیری جوامع خودکفا و مستقل و متمدن به شمار می آید، فرهنگی سازنده که همواره در آثار فکری و هنری سلطه گران و سیاستهای رهبران زیاده خواه استکبار و عناصر وابسته شان به منظور اسارت و عقب نگاه داشتن ملتها مورد تمسخر و تحقیر قرار می گیرد.

آیت الله خامنه ای مانند امام خمینی(ره) از نظر اقتصادی و معیشتی همواره در سطح پایین ترین اقشار مردم زندگی نموده و با دردها و مشکلات آنها از نزدیک آشناست.

  • سیدحمید مشتاقی نیا

مست باران!

سیدحمید مشتاقی نیا | شنبه, ۳ دی ۱۴۰۱، ۰۶:۴۷ ق.ظ

بارش باران در شرق و جنوب خوزستان ادامه دارد

 

امشب، ساز کیف خدا کوک است. به صدای پنجره ها گوش کن و به آهنگی که از فراز دیوارها و سقف ها شنیده می شود. سر پنجه اعجاز او موسیقی باران می نوازد. یعنی خدا تو را می بیند و لبخند به لب دارد.

سر مستی مبدأ خلقت، طرب روح انگیز عالم ماده و معناست. باران که می بارد یعنی قرار است رقص دلربای آفرینش، نو روزی دیگر را رقم بزند. قرار است غبارها و سیاهی ها زدوده شود. قرار است طبیعت بخندد و شاد باشد و تو هم اگر بر مدار فطرت و طبیعت باشی، شاد و متبسم خواهی شد و شادی و تبسم را به همه هدیه خواهی داد.

ترنم آوای باران، ساز حرکتی دوباره است از مأذنه گیتی. به شکرانه این تغییر باید حرکتی دوباره داشت و تقدیری نو رقم زد و صلاة عشق به جا آورد.  احسن الحال، یعنی لحظه بارش باران، سخاوت ابرها و زایش حیات؛ و جعلنا من الماء کل شیء حی.

وقتی ساز کیف خدا کوک است و قطرات دلربای محبتش را بر چهره ناز هستی روانه می سازد فرصت را باید غنیمت شمرد. دیوانه وار زیر باران نگاهش بایست و دستان نیازت را تا آسمان چشمانش بالا ببر. حالا وقتش است تا تنور لطف و عنایت او داغ است خمیر خام آرزوهایت را به دیواره کرامت جان بخش او بچسبانی و عمری نان سعادت و سربلندی و توفیق و فضیلت را روزی خود سازی و فریاد سرمستی بسرایی و بخوانی: الحمدلله رب العالمین؛ شکر به خاطر هر آنچه که دادی و هست، دیدیم یا ندیدیم؛ فدای تو، خدا!

  • سیدحمید مشتاقی نیا

آشی که خدا برایمان می پزد، آشی که ما برای خدا می پزیم!

سیدحمید مشتاقی نیا | شنبه, ۲۶ آذر ۱۴۰۱، ۱۰:۲۱ ق.ظ

طرز تهیه آش رشته خوشمزه جا افتاده و مجلسی خانگی مرحله به مرحله

 

ایستاده بودم صف توزیع آش نذری و چشم دوخته بودم به ملت.

بعضی ها یک کاسه آش بر می داشتند، تشکر می کردند، پولی هم آنجا می گذاشتند که این سفره در فرصتهای دیگر نیز ادامه داشته و پهن باشد.

بعضی ها یک کاسه آش را می گرفتند تشکر می کردند و می رفتند.

بعضی ها یک کاسه آش را می گرفتند و می رفتند.

بعضی ها دو کاسه آش بر می داشتند.

یک عده سطل آورده بودند و جر و بحث یا خواهش و تمنا داشتند همان را پر کنند و با خود ببرند.

بعضی هم بدون صف داخل جمعیت شدند و...

طبعا به یک عده اصلا آش نرسید.

ما در مقابل نعمت های خدا هم دچار همین تنوع رفتار هستیم. عده ای طلبکاریم؛ یک تشکر خشک و خالی هم نمی کنیم. عده ای حتی برای خدا جفتک می اندازیم. به بهانه و به واسطه نعمتهایی که خدا داده حقی از بندگانش ضایع می کنیم و مرتکب ظلم می شویم.

عده ای هم البته شکر گذار خدا هستند که هیچ، دیگران را نیز از آنچه نصیبشان است بهره مند ساخته و خیرشان به خلق الله می رسد.

ما باشیم جای خدا. اصلا فکر کنیم حدیث و آیه و روایتی نداریم. ما باشیم و عقل خودمان، کدام دسته برایمان قابل تحسین و تشویق هستند؟

بزرگواری و عظمت از آن کسانی است که با بخشش و کرامت و خیر و نیکی، به خالق یگانه و منعِم بی همتا، شبیه تر هستند.

  • سیدحمید مشتاقی نیا

درباره این سه خبر مرگ آور!

سیدحمید مشتاقی نیا | سه شنبه, ۱۵ آذر ۱۴۰۱، ۰۱:۱۰ ب.ظ

 

در صفحات حوادث رسانه ها این  روزها سه خبر تلخ بیشتر جلب نظر می کند.

پیرمردی 84 ساله در کرج که همسری میانسال اختیار کرده و خواهرزاده او را نیز  به فرزند خواندگی پذیرفته بود وقتی از محبت و توجه همسرش ناامید شد و احساس کرد او کودکی که فرزند خوانده شان  است را بیشتر دوست دارد، نیمه شبی چاقو به دست گرفت و هر دو را به قتل رساند! و بعد خودش را تسلیم قانون کرد.

مرد 25 ساله ای در مشهد بعد از تماشای چند فیلم کوتاه مستهجن در گوشی همراه رفیقش بر اثر تحریک قوای جنسی، دختر بچه ای سه ساله را برای تجاوز به خانه برد و وقتی فریادهای او را شنید گلویش را فشرد و به قتل رساند!

زهرا جلیلیان دانشجوی دکترای برق دانشگاه تهران وقتی اعمال نفوذ استاد را برای درج نام فردی دیگر کنار نام خود ذیل مقاله پژوهشی اش دید که خودش برای انتشار در نشریه ای علمی و معتبر جهانی تهیه کرده بود اقدام به خودکشی نمود!

میتوانیم برای هر سه این اتفاق و وقایع مشابهی که هر روز درگوشه و کنار کشور رخ میدهد مخرج مشترکی بگیریم؟

آن پیرمرد 84 ساله که پایش لب گور است اگر خدا را در نظر داشت میتوانست رفتار غلط همسرش را نادیده بگیرد و صبر پیشه کند. لااقل از خدا حیا میکرد و طلاق میگرفت. دستکم با آن بچه بیگناه کاری نداشت. همسرش چطور؟ او هم اگر خدا را در نظر میگرفت از کم محلی به مرد خانه هر چند پیر و فرتوت باشد غفلت نمیکرد.

مرد 25 ساله اگر از خدا میترسید فیلم مستهجن نگاه نمیکرد. به همان میزان که فیلم مستهجن در جامعه به وفور قابل دسترس است دسترسی مشروع به جنس مخالف هم کار دشواری نیست. فکر تجاوز آنهم به یک کودک سه ساله و سپس قتل او تنها از ذهن بیمار و روح پریشان و دل آلوده به شهوت سر می زند. وجودی که دیگر از یاد خدا تهی شده در تسخیر شیطان است.

بعضی استادان دانشگاه خیلی چندش آور هستند. خودشان را عقل کل و صاحب نظر و در طبقه خدا میدانند. فساد اخلاقی یا فکری و اعتقادی یا انظباطی بعضی اساتید دانشگاه در سایه سکوت نهادهای ذی ربط واقعا عذاب آور است. آن دختر دانشجو اگر خدا را در نظر داشت بابت این ظلم به او پناه میبرد یا شکایت میکرد. خودکشی در هیچ فرضی از نظر عقل و شرع قابل تایید نیست. استاد دانشگاه هم اگر حیا داشت و از خدا میترسید به حقوق معنوی دانشجویش تعرض نمیکرد. مسئولان نظارتی و فرهنگی و آموزشی هم اگر خدا را در نظر بگیرند و بدانند روزی باید در پیشگاهش بابت کرده ها و نکرده های خود پاسخگو باشند فرصت تصدی امور و تکیه بر تخت قدرت و جاه را مغتنم شمرده و در ترویج احکام و معارف حق و گسترش معنویات و نظارت بر حیطه های تحت سیطره، دقت و دلسوزی بیشتری نشان می دهند.

  • سیدحمید مشتاقی نیا

حتی یک لحظه را از دست ندهیم

سیدحمید مشتاقی نیا | پنجشنبه, ۱۰ آذر ۱۴۰۱، ۰۳:۵۸ ب.ظ

شب محکوم به سپیدی است. روز هم شب می شود و.. این تنوع و تغییر است که گردش ایام را رقم می زند.

زمستان به بهار ختم می شود و بهار به تابستان و...

هیچ حکومتی پایدار نیست. حکومت انبیا و امامان یا حکومت سران شرک و الحاد همه تغییر نمودند. مستحکم ترین بناها و عظیم ترین کاخها و عمارت ها هم فرو می ریزند. هیچ سازه ای ماندگار نیست جز بنای فرهنگ و اندیشه و هنر.

دگرگونی در عناصر بیرونی عالم خلقت نشأات گرفته از حرکت درونی و ذاتی همه پدیده های هستی است و درسی برای آن که از بدی ها و سیاهی ها ناامید نشویم و به پیروزی ها و توفیقات مغرور نگردیم.

آن چه می ماند ارزش هایی است که در نهاد بشریت نفوذ کرده و درونی شوند، خیر باشد یا شرّ که از نگاه ما ضدارزش است و برای معتقدانش شیرین و مراد.

تفکر خیر و حق باقی ماند. هر چه مرقد و بارگاه اباعبدالله را ویران نمودند، نوحه و روضه را منع ساختند به تحقیر و تمسخر وقایع عاشورا پرداختند، پیام عاشورا به همه نسلها رسید و جنبش های بزرگی را در مقابله با ظلم و ستم در سراسر گیتی رقم زد.

تفکر باطل هم ماند و حامیانی برای خود دست و پا کرد. یک زمان عده ای در شهادت طفل شش ماهه اباعبدالله تشکیک می نمودند. مگر می شود انسان ها آنقدر شقی باشند که نوزادی را از مکیدن آب منع کنند که هیچ، حلقوم تشنه اش را با تیر سه شعبه نشانه روند که هیچ، جنازه مطهرش را از خاک بیرون کشیده سر از تنش جدا نموده و بر فراز نیزه به اهتزاز در آورند؟ رذالت و پستی هم حد و مرزی دارد. داعش و پیش تر از آن صربها در توزلا و سربرنیتسا ثابت کردند انسان مدعی تمدن هم میتواند از حیوان درنده ای وحشی تر و خون آشام تر باشد.

به حسن رجایی فر گفتند تو سه بچه قد و نیم قد داری، فرزند کوچکت خردسال است، یکبار که به سوریه رفتی و مجروح شدی، دینت را ادا کردی دوباره برای چه عزم سفر داری؟ گفت: روزی اطراف شهر حلب در خیابانی قدم میزدم. چشمم به سر بریده کودک خردسالی افتاد که روی دیوار گذاشته بودند. وقتی کودکانی اینطور مظلومانه کشته میشوند و خانواده هایشان چنین به داغ می نشینند من چطور میتوانم کنار زن و بچه خود آرام و خوش و شاد در کنج عافیت بنشینم؟

راه و رسم یزیدیان نیز به موازات راه حسینیان تاریخ، استمرار یافت و جای پایی برای خود پیدا کرد.

این ویژگی فرهنگ است که اگر همه ظواهر و ساختارهای تجسمی و خارجی اش را هم از دست بدهد باز ملکه ذهن و وجود عده ای قرار داشته و سینه به سینه به نسلهای بعد منتقل شده و در عرصه روزگار تأثیرگذار خواهد بود.

برای همین است که می گویند اصلاح ساختار اقتصاد و سیاست و دیگر شئون جامعه در وهله نخست نیازمند اصلاح فرهنگ آن جامعه است.

ماهاتیر محمد در خاطراتش می گوید مردم مالزی به بدترین وضع زندگی خو کرده بودند و حقارت را جزو لوازم زندگی خود شمرده و ذره ای به تغییر و پیشرفت اعتقاد نداشتند. او در جایگاه نخست وزیر تلاش کرد استقلال و خودکفایی را در قالب یک ارزش درونی نهادینه سازد تا در نهایت به رغم همه مشکلات و فراز و نشیبها مالزی به کشوری ثروتمند و پیشتار تبدیل شود.

تأکید زعمای انقلاب اسلامی بر تقویت باور "ما می توانیم" نیز از همین مهم سرچشمه میگیرد. از همین باب است که در دوره ای توسط امثال رزم آرا تبلیغ میشد ایرانی لولهنگ هم نمیتواند بسازد اما دیری نپایید که با پیروزی انقلاب اسلامی حتی تهیه فهرستی از ابداعات و اختراعات ثبت شده کشور در قامت چند جلد کتاب قطور رخ می نمایاند.

بنی صدر می گفت ما نمی توانیم با ارتش عراق بجنگیم. توان رزمی دو طرف قابل قیاس نیست. زمین بدهیم زمان بخریم و... خرمشهر و بستان و سوسنگرد و هویزه و مهران و ... پشت سر هم سقوط کرد. بنی صدر در نهایت عزل شد. امام شد فرمانده کل قوا، فرمود حصر آبادان باید شکسته شود. او فرهنگ ما میتوانیم را در روح رزمندگان دمید. نه فرمانده ای جدید نه رزمنده ای تازه نفس نه مهماتی ویژه وارد عرصه رزم شد. فرهنگ و باور رزمندگان که تغییر کرد، همان ارتش منفعل زمان بنی صدر ناگاه غرّش کنان با توسل به یاد ثامن الائمه علیه السلام شکست حصر آبادان را رقم زد. اندک زمانی بعد، بستان و هویزه و سوسنگرد و خرمشهر نیز از چنگ اشغالگران خارج شد که هیچ، فاو و شرق بصره و حلبچه نیز به تسخیر جبهه مقاومت درآمد.

فرهنگ حرف اصلی را در موفقیت یا عدم توفیق انسان و جامعه می زند.

برای شکل گیری و تغییر در فرهنگ راههای مختلفی وجود دارد. تکرار شعارها و تبیین حق و مطالبه و گفتمان، راهی مردمی و خودجوش و آتش به اختیار برای تغییر فرهنگ و اصلاح و تغییر یک جامعه به شمار می آید.

یک زمانی انتقاد از رییس جمهور هم به منزله دشمنی با نبی اکرم (ص) تلقی می شد. نهایت مسیری که برای اطفای حسّ انقلابی نیروهای مومن گشوده شد امر به معروف و نهی از منکر در حیطه مقابله با بدحجابی یا نهایتا مبارزه با گران فروشی در بازار بود.

دولت سازندگی در خلوت خود به اشاعه فرهنگ رفاه طلبی و تجمل پرستی و ریخت و پاش در بیت المال و ایجاد تبعیض و شکاف طبقاتی و رانت و نورچشم پروری و آقازاده بازی و ... مشغول بود.

یک هفته نامه سیاه و سفید بی کیفیت را مهدی نصیری –فارغ از اینکه در حال حاضر آدم خوبی تصور شود یا بد- راه انداخت به نام صبح. رحیم پور ازغدی پدر و پسر، دکتر گلشنی، شهریار زرشناس، پروفسور مولانا و مددی و... را او اول بار به جامعه انقلابی معرفی کرد با بحثهایی که مبانی تئوریک انقلاب اسلامی در عرصه تمدن سازی و تحقق کامل حاکمیت دینی را برای عموم بازگو میکرد. به مرور بچه های انقلابی بیدار شدند و فهمیدند حرفهای زیادی در عرصه های مختلف برای گفتن دارند و رسالتی جهانی بر دوششان نهاده شده که نباید روی زمین بماند و...

این حرفها و دغدغه ها تکرار و تکرار شد. نشریات دیگر، چهره های دیگر به مرور شکل گرفت از شلمچه ده نمکی تا افشاگری های حسن عباسی و نشست های گفتمان محور نخبگان جوان در حوزه و دانشگاه و دوره های دانشجویی موسسه مرحوم مصباح و... این دغدغه ها به مطالبه و مطالبه به فرهنگ بدل شد که ثمره اش به پیروزی احمدی نژاد – فارغ از اینکه در حال حاضر آدم خوبی تصور شود یا بد- انجامید. احمدی نژاد مستقل با طرح شعارهای انقلابی و عدالتخواهانه توانست قدرتمندترین و با نفوذ ترین رقبای خود را در دو مرحله و سه انتخابات کنار بزند. همین شد که در شب پیروزی او رادیو آمریکا اعلام کرد ایران 25 سال به عقب (یعنی سال 57) بازگشت.

ان الله لایغیر ما بقوم حتی یغیروا ما بانفسهم را برای همین گفته اند.

در دولتهای احمدی نژاد کار کردنِ بیشتر، معیار سنجش و ترازوی ارزش و توانایی بیشتر مسئولان قرار گرفت و سبقت در خدمت رسانی به یک باور کلیدی تبدیل شد. همین است که هنوز با گذشت یک دهه از اتمام دولت دهم، نقطه ای از کشور نیست که اثری از آبادانی زمان مدیریت هشت ساله دولتهای او را به خود ندیده باشد.

دردولت روحانی اما دوباره فرهنگ تبختر و کبر و عافیت جویی رونق گرفت و دوباره مسئولان طلبکار مردم شدند. دست روی دست گذاشتند و آجر روی آجر نگذاشتند که هیچ به خورد ملت دادند که باید ازخارج مدیر وارد کرد و ایرانی جماعت کاری بالاتر از تهیه آبگوشت بز پاش در توانش نیست و...!!

برای ایجاد هر تحولی باید فرهنگ را تغییر داد. هر کس باید به سهم خودش کاری کند. به قول آقا هرکس بایدهمان نقطه ای که ایستاده را مرکز توجهات دنیا بداند و فکر کند خودش محور امور است .

شماتت مسئولان کم کار و مطالبه از آنان به جای خود، اما خودمان را هم مسئول بدانیم. انسان باید برای تحقق دغدغه هایش تلاش کند.

فکرها و حرفها و قدمهای کوچک هم تاثیر دارد. اثر پروانه ای، نظریه ای برای اثبات همین واقعیت سازنده است. برایتان پیش نیامده چیزی که فکر میکنید یا درباره اش حرف زده اید را مجسّم و  تحقق یافته ببینید؟ همیشگی نیست اما خیلی از وقتها حرفهای ساده و زلال ما هم به واقعیت می پیوندد. یک فکر خوب یا یک حرف خوب را هم حتی دست کم نگیریم چه رسد به اقدام خوب.

پدر شهید زین الدین چند دقیقه وقت گذاشت و به رحیم صفوی که فرمانده وقت سپاه بود پیشنهاد داد همانطور که برای علما کنگره بزرگداشت گرفته شده، دبیرخانه ای تأسیس شده و آثارشان معرفی و منتشر میشود چه خوب است برای شهدا هم چنین شود.

چنین شد. با همین چند کلمه، کنگره های استانی شهدا شکل گرفت و صدها کتاب و فیلم و آثار هنری و فرهنگی به گنجینه تاریخ این مرز و بوم افزوده گردید.

ثمره شبهای خاطره و برگزاری راهیان نور و ثبت آثار شهدای دفاع مقدس را در سوریه شاهد بودیم. بی استثنا همه رزمندگان نسل سومی و چهارمی انقلاب که سنشان به درک حال و هوای سالهای دفاع مقدس قد نمیداد با کتابها و محافل شهدا انس داشتند و بر مدار روحیات و افکار آنها پرورش یافته و در تداوم راهشان حماسه دفاع از حرم را در تاریخ مردانگی و غیرت به یادگار گذاشتند و پرچم آزادگی را در نبل و الزهرا برافراشته نگاه داشتند. محمدحسین محمدخانی خاطرات مرحوم ضابط (علمدار روایتگری شهدا) را که شنید مانند او دو زانو بر مزار شهدا می نشست و بابت فعالیتهایش در بسیج دانشجویی به آنها گزارش کار میداد و راهنمایی میخواست. او به همت و باکری علاقمند بود کتابهای خاطراتشان را میخواند و تلاش داشت به شخصیت آنها نزدیک شود. در بحبوحه عاشورایی مدافعان حرم خوش درخشید. حاج قاسم مدیریت و فرماندهی این جوان دهه شصتی را که دید در وصفش فرمود: همت و باکری دیگری را پیدا نمودم.

یک بازاری مومن بر اساس علائق شخصی خود، تصاویر علمای شهر را در تکیه ای کوچک جمع کرده و بر در و دیوار آن  نصب می نمود و در منظر نگاه رهگذران قرار میداد. جوانی نانوا علاقمند به تاریخ، از شور نگاه به تصاویر نورانی علما به وادی تحقیق و تألیف روی آورد و آثاری در خور در باب حیات چند عالم نگاشت و به پیشگاه تاریخ تقدیم نمود.

نوجوانی از ذوق تماشای سینه زنی پیرمردی میاندار، جذب هیأت شد. اندکی بعد مسجدی شد و اهل نماز جماعت و بسیج و در اثر معاشرت با نوجوانان مسجدی که جذب حوزه شدند، به مدارس علمیه پیوست و به مرور زمان آثاری در حیطه امور فرهنگی و ترویجی از خود برجای گذاشت.

خدا به کارهای کوچک و خیر و خالص، برکت میدهد و به دنباله آن می افزاید. از هیچ کار به ظاهرخردی در راه نشر معارف دین غفلت نورزیم.

خدا زبان را به عنوان سنتی ترین و نافذترین رسانه به طور رایگان در اختیار ما قرار داده است که آن دنیا بابت قصور در حق آن باید جوابگو باشیم. به قول حاج آقای قرائتی آن دنیا یوم الحسره همه لحظاتی است که به راحتی از دست دادیم و قدر نشناختیم.

مرحوم حاج آقای ضابط علمدار روایتگری شهدا بود. گاهی در جمعی می نشست به بهانه ای که مثلا میخواهد از جیبش کاغذ یا شانه ای در بیاورد تصویر یکی از شهدا را هم در می آورد و به بقیه نشان میداد و به همین بهانه، خاطره ای از آن شهید را برای بقیه تعریف میکرد.

در خاطرات اعضای جمعیت موتلفه آمده است در دوران ستمشاهی در تاکسی و اتوبوس و... به بهانه ای سر صحبت را با راننده یا مسافر باز میکردند و حدیثی هم لابه لای صحبتشان میخواندند که از آن فرصت اندک هم برای تبلیغ دین استفاده کرده باشند.

روح مصطفی چمران شاد که علاوه بر دانش و رزمش، نقاش زبردستی هم بود. تابلویی کشید با شمعی کوچک و روشن در دل صفحه ای بزرگ و تاریک و زیرش نوشت که من شاید کوچک باشم و با نور اندکم نتوانم همه این سیاهی ها را از بین ببرم اما به اندازه خودم که میتوانم روشنایی ببخشم و...

در ادبیات روایی ما رسیدگی به یتیمان بسیار مورد توجه قرار گرفته است و بعد بر این نکته تأکید شده که بالاترین ایتام کسانی هستند که امام خود را گم کرده اند و باید دستشان را گرفت. همه نسبت به هم مسئولیم. از این رو گفته اند هر کس یکنفر را از مرگ یا گمراهی و انحراف نجات دهد در وزن نجات و بیداری هم عالم اجر و مزد الهی خواهد داشت.

و یاد شهید بهشتی که گفت در جمهوری اسلامی آنقدر کار هست که برای انجامش نیاز به حکم مسئولیت نیست و تأکید مقام معظم رهبری که در جمهوری اسلامی هر کجا که قرار گرفتید همان نقطه را مهم ترین جایگاه و مرکز توجهات عالم بدانید و...

همه مسئولین قابل نقد هستند. به خصوص مسئولان فرهنگی که بودجه ها و ظرفیت های کلانی را هدر دادند اما یادمان نرود که خودمان هم به عنوان مدعی انقلابی گری و تعلق دینی مسئولیم و میتوانیم مبدأ تحول باشیم. هیچ حرف و کلمه و سخنی در عالم خلقت بی تأثیر نیست، تیری را می ماند که دیر یا زود به هدف می نشیند.

و یادمان نرود که شرط اثر گذاری در دایره زلال معارف حق، اخلاص و بی ریایی و فرار از حبّ نفس بیان شده است. اینکه چرا خیلی از کارهای فرهنگی اثر ندارد و چه باید کنیم تا کردار و گفتارمان انسان ساز باشد کتابی مفصل و فصلی جدا و قطور میطلبد که خلاصه اش میشود نکته دقیق و راهبردی سردار دلها که فرمود باید به این بلوغ برسیم که دیده نشویم. جنس انقلاب اسلامی از ماده نور و پاکی است و آلایندگی ها با طبع آن ناسازگار بوده و از دریای زلال حقیقت بیرون انداخته خواهد شد.

همه این خونها و مصیبتهای اخیر اگر باعث بیداری ما شود و بدانیم هر لحظه از زندگی یعنی یک فرصت برای رشد و تغییر، می ارزد. می ارزد اگر بدانیم همه این هیاهو برای زدودن غبار از وجود جوانان تراز انقلاب اسلامی همچون آرمان علی وردی و سید روح الله عجمیان و مهدی زاهدلویی و... بود. می ارزد که باور کنیم میتوان در دوره ای زندگی کرد که بیرون زدن صفرهای حساب بانکی ارزش باشد، دست درازی به سفره بغل دستی افتخار باشد، ادبیات ملت بشود پیچاندمش و دورش زدم و کمتر کار کردن و بیشتر در آوردن زیرکی تلقی شود و باز هم همه طلبکار باشند وبه تصور اینکه حقشان آنطور که باید ادا نمیشود کم کاری های خود را توجیه کنند و ناگاه مردی در مقابلتان رخ نشان دهد که سی ماه سابقه جبهه دارد، کارگری ساده و فصلی و مستاجر در خانه ای محقر در منطقه ای کم برخودار است و پسر جوان خودساخته اهل روزه و جهاد و معنویت را که در راه خدا تقدیم میکند لبخند میزند، سجده شکر می رود و می گوید دینم را به انقلاب ادا نمودم. آوینی را با خونش شناختند، آثار مطهری با خونش در جان و فکر مردم رسوخ کرد، حیات و نشاط و بالندگی ارزشهای انقلاب در عهد ناجوانمردی و تیز بازی و چپاولگری و سهم خواهی با خون روح الله های مکرری چون عجمیان و دیگر جوانان و نوجوانان شهادت طلب بی ادعا شفاف و نمایان شد.

محمد جهان آرا در چارچوب نگاه اداری امروز، میتوانست دست روی دست بگذارد، معطل کند و به این دلیل موجه که نیازمند پشتیبانی از مرکز است قدم از قدم برندارد، اما اگر جهان آرا چنین می اندیشید خرمشهر همان روز اول، المحمره می شد و آبادان، عبادان و حساب اهواز و اندیمشک هم با کرام الکاتبین بود.

از همین جا که ایستاده ایم شروع کنیم. هر کس میتواند رسانه حق باشد. با زبان و قلم. همین فضای مجازی فرصتی غنیمت است که میتوان به جای انفعال، اثر گذار بود و صدای حق و نور هدایت را به صفحات دل ملت تاباند حتی اگر یک نفر به راه رستگاری برسد؛ چه برسد به این که یقین داریم همین حرفها و گفته ها و تکرار مطالبات، به مرور به دغدغه و فرهنگ عموم تبدیل خواهد شد؛ بأذن الله تعالی.

  • سیدحمید مشتاقی نیا

عینک دودی ات را بردار!

سیدحمید مشتاقی نیا | سه شنبه, ۱۷ آبان ۱۴۰۱، ۰۸:۲۶ ق.ظ

عینک آفتابی دو پل مردانه دودی پر رنگ آرمانی

 

اینکه گفته اند نگه داشتن دوست خوب مهمتر از پیدا کردن دوست خوب است، لزوما منحصر به یک موضوع خاص نیست.

کلاهمان را قاضی کنیم ما باشیم و عقل خودمان باز هم به همین نتیجه می رسیم.

دوست خوب یا هر یک از نعمتهای خداوند مثل همسر، شغل، هنر، پول، موقعیت اجتماعی و... شاید در مرحله دستیابی، سختی هایی داشته باشد؛ اما مهمتر و دشوارتر از آن، مرحله نگاه داری و حفظ آن است.

اگر با کمترین بهانه ای، حساسیت نا به جا، خودخواهی و خود برتر بینی، لجاجت، افسردگی، زیاده خواهی، اسراف و... قدر نعمت را ندانیم و یکهو بزنیم زیر میز، آن نعمت و موقعیت از چنگمان خارج می شود و چه بسا بعدها بیشتر باعث آزار روحی و عذاب وجدانمان گردد. چه اینکه گاه آدمهایی که طعم شیرین نعمتی را چشیده اند و از دستش داده اند بیشتر از کسانی که اصلا به آن نعمت نرسیده اند دچار غم و سرخوردگی می شوند.

راز اجابت نشدن بعضی از دعاهایمان می تواند همین نکته باشد. خدا می داند خیر ما چیست. بنده ای را که خوب می شناسد و خیرش را می خواهد گاه از اجابت دعا دور نگاه می دارد چون می داند او آدم قدرشناسی نیست یا از نظر روحی کسالت و بیماری دارد، خلق و خوی او مانع از ثبات شخصیتش می شود، اگر همسر خوبی هم پیدا کند یا مال و مکنت ویژه ای بیابد با بی تدبیری و... زود از دستش می دهد و ضربه ناشی از فقدان آن موقعیت، بعدها آسیب جدی تر و خطرناکتری برای او رقم خواهد زد.

قبل از آن که حاجتی را از خدا بخواهیم ظرفیت پذیرش آن حاجت را هم از خدا بخواهیم و البته خودمان هم برای ایجاد یا تقویت ظرفیت آن قدم برداریم. حوّل حالنا الی احسن الحال یعنی ممکن است هر کاری را هر وقتی بتوان شروع کرد اما تا نجنبیم و متحول نشویم معلوم نیست آغاز آن کار پایان خوشی داشته باشد.

ان الله لایغیر ما بقوم حتی یغیروا ما بانفسهم هم جنبه اجتماعی دارد هم جنبه فردی. دنبال تغییر خود باشیم تا خدا هم تغییر در زندگی مان را امضا کند. آب هم که یکجا بماند می گندد. دنبال حرکت باشیم، خودمان ر اصلاح کنیم و رو به جلو برویم خدا هم راه ها را برایمان هموار می سازد.

  • سیدحمید مشتاقی نیا

خدا را شکر که تو خدایی!

سیدحمید مشتاقی نیا | شنبه, ۲۸ خرداد ۱۴۰۱، ۰۱:۵۷ ب.ظ

گفتگو با خدا

 

"خدایی" هم شغل سختی است. من بودم تا به حال استعفا داده بودم. میرفتم پی کار دیگر...

حوصله کنی بخواهی حرف این همه آدم را بشنوی، یکی و دوتا و ده تا و صدتا که نیستند...

تمام هم نمیشوند هی میآیند و میروند.

یکضرب حرف میزنند و فهرست خواسته هایشان هم ته ندارد. همه هم طلبکار و حق به جانب. جواب ندهی یا بگذاری برای بعد، فحش و بد و بیراه میشنوی. جواب بدهی شاید معدودی یک "دستت درد نکند" خشک و خالی بگویند ولی همه شان میروند سراغ تقاضای بعدی. جواب ندهی باز هم یقه ات را میگیرند و اصلاً یادشان میرود برایشان چه کرده ای و دوباره تو میشوی بدهکار و روز از نو...

حوصله باید داشته باشی. حالا مهربان هم که باشی و دلت بخواهد همه را خوشحال کنی؛ اما میدانی که این نفهم نمیفهمد گاهی لطفت میشود همینکه خواسته اش را ندهی، نفع خودش را نمیداند... نمیداند که باید برای آنچه از نعماتت که ندیده هم سپاسگزار باشد و صبور.

بدترین قسمت ماجرا هم مال آنجاست که طرف میآید جلوی ملت برایت نوشابه باز می کند؛ ولی خودش تا ته شیشه را سر میکشد. از نام تو نان میخورد. تو باطنش را میشناسی و میدانی که خودش نیست. حقش یک افشاگری مشتی است. پته اش را بریزی روی آب، بزنی پس کله اش که بیشعور، خودتی، تو انسانی یا تخم کدو؟ دوست داری چلغوزت کنم؟... اما باید به اعصابت مسلط باشی و صلوات بفرستی، چرا؟ چون خدایی و خدایی هم دردسرهای خودش را دارد. شغل سختی را انتخاب کردی دیگر.

این جماعت هزار فرقه را میبینی که دم از تو میزنند و خلاف مسیری که تو گفتی میروند، توبه میکنند و میزنند زیرش، کار دستی هایت را ویران میکنند و از تو انتظار لبخند هم دارند. من بودم می گفتم دندان لق همه تان. شما میدانید و دنیای خودتان گند بکشید و بروید... پشه هم میتواند شما را خاک کند؛ برای من شاخ و شانه میکشید؟

خدا بودن سخت است، خدایی شدن هم سخت. برای آدمیزادی که هر آن ممکن است سراب را آب پنداشته، از اشتباه عبرت نگیرد، زیر قولش بزند و پشت پا به هر آنچه که بوده، هر لحظه مردد بین خیر و شر است؛ اشرف مخلوقات هم باشد و بخواهد شبیه تو بشود.

باز تو چه دل خجسته ای داری که امید داری همینها بشوند جانشینت روی زمین. که میشوند معدودی و رنگ تو را میپذیرند و دلت را میبرند و نظر میکنند به صورت و راهت؛ اما اکثریت چه؟ دمت گرم که اینهمه با جنبه ای. خدا بمان و باز هم برایمان خدایی کن که فقط خودت لایق این جایگاهی.

  • سیدحمید مشتاقی نیا