اشک آتش

از اسلام ناب آمریکایی بیزارم!از ادعای برتری هویج بر بسیج!از اسلام بی خطر بیزارم...از اسلام آسه برو آسه بیا...اسلام پاستوریزه...اسلام عبدالملک مروان...اسلام بنی امیه و بنی العباس...اسلام شیوخ منطقه!!...اسلام پر عافیت و بی عاقبت...
----------------------------------------------------------------------------------
باید گذشتن از دنیا به آسانی
باید مهیا شد از بهر قربانی
با چهره خونین سوی حسین رفتن
زیبا بود اینسان معراج انسانی

پیام های کوتاه
بایگانی
آخرین مطالب
آخرین نظرات

۴۱۱ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «بهارنارنج بابل» ثبت شده است

پلی برای صیانت از بیت المال!

سیدحمید مشتاقی نیا | دوشنبه, ۱۶ مهر ۱۳۹۷، ۰۴:۱۳ ب.ظ

xgwe_photo_2018-08-06_03-59-18.jpg

28r2_photo_2018-08-06_03-59-32.jpg


عکس نخست، مربوط است به تخریب پلی که راه ارتباطی بین منطقه بندپی شرقی بابل و بابلکنار محسوب می شود. دیروز کانال های خبری شهرستان بابل با درج این تصویر اطلاع دادند که این پل برای چندمین بار با وقوع یک سیلاب تخریب شده و مشکلاتی را برای تردد دانش آموزان و بیماران و ... که مجبور به استفاده از آن هستند، به همراه داشته است.

بیان این نکته را لازم می دانم که هر دو نماینده مردم شهرستان در مجلس اهل منطقه بندپی بوده و این خطه، از فرماندار و استاندار تا معاون وزیر و ... را تا کنون بارها به عرصه مدیریت کشور تحویل داده است.

تصویر دوم مربوط است به جلسه ای که امروز با حضور فرماندار بابل با موضوع صیانت از بیت المال برگزار شد. خبری از محتوای جلسه هنوز به گوش نرسیده است.

خواستم یادآور شوم که صیانت از بیت المال، معادله پیچیده و دشواری نیست. با دلسوزی و تعهد در دو مقوله اجرا و نظارت، می توان در حفاظت از اموال و حقوق عمومی به توفیق رسید.

  • سیدحمید مشتاقی نیا

دعوت از یک نماینده برای مناظره

سیدحمید مشتاقی نیا | دوشنبه, ۱۶ مهر ۱۳۹۷، ۰۸:۱۷ ق.ظ

برادرم حنظله از فعالان خوش ذوق و خط شکن فضای مجازی، طی یادداشتی از نجفی نماینده مردم بابل در مجلس که همواره از حامیان قاطع پذیرش کنوانسیونهای بین المللی بوده در خواست کرد تا با یکی از کارشناسان این عرصه به مناظره بنشیند.

پیشنهاد خوبی است به خصوص اگر این مناظره بین نجفی و سید محمود نبویان از کارشناسان مسلط و همشهری خودمان اتفاق بیفتد. این حقیر به همراهی بعضی از دوستان آمادگی کامل برای برگزاری این جلسه را در فضایی تخصصی داریم. البته امیدوارم جناب آقای نجفی اینگونه استدلال نکند که چون دولت خواست من هم گفتم چشم! به هر حال ایشان یک روز باید بپذیرد که از طرف مردم برای نمایندگی مجلس انتخاب شده است.

از دیگر نماینده بابل در مجلس، جناب آقای نیاز نیز درخواست دارم که به طور شفاف و صریح رأی خود در جلسه دیروز مجلس را به اطلاع همشهریان برساند. او همین قدر که شفاف سازی کند کافی است و بیشتر از این خسته اش نمی کنیم.

  • سیدحمید مشتاقی نیا

بی پرده و صریح درباره حواشی شورای شهر بابل

سیدحمید مشتاقی نیا | دوشنبه, ۹ مهر ۱۳۹۷، ۰۵:۲۰ ق.ظ

یک- به جواد بیژنی علاقه شخصی دارم، اما افکار فرهنگی و البته سیاسی(زیرپوستی) او را نپسندیده و همواره در این باره موضع گرفته ام. دستکم جفای او به آرمان قدس شریف در تغییر نام میدان انتفاضه بابل را نخواهم بخشید و البته هنرمندی او در بازی گرفتن شخصیت هزار چهره شهر را می ستایم. از آن چه برای جواد اتفاق افتاد خوشحال نیستم. خطای او را کمتر از دیگر همکاران خاطی اش می دانم. شاید هر کس دیگر هم در موقعیت او بود دچار این خبط و خطا می شد و هرگز خود را در جایگاهی نمی دانم که به سرزنش و ملامت او بپردازم؛ اما معتقدم با توجه به افشای این موضوع، در شأن نظام اسلامی و اوصاف بایسته کارگزار اسلامی و مردم این شهر نیست که حضور وی در شورا تداوم یابد. معتقدم با توجه به جریحه دار شدن احساسات عمومی، استمرار حضور او در شورا مطابق ادله ای که پیش تر نوشتم، بازی با احکام شرع و تضییع حدود الهی بوده و ثمره اجتماعی و فرهنگی آن چیزی جز هجو ارزش ها و قبح شکنی در جامعه نخواهد بود.

دو- دستگاه قضایی چنان که امام جمعه محترم بابل نیز فرمود، نباید به بهانه پیچیدگی پرونده شورای بابل رسیدگی به آن را به تأخیر بیندازد. همین قدر جرایم اثبات شده، قابل بررسی بوده و چه بسا بتوان موارد اتهامی دیگر را در پرونده ای مجزا به جریان انداخت. عزیرانی که مدعی اختیاراتی نزدیک به اختیار و قدرت خدا بودند (به گواه خبرگزاری میزان)، لااقل در تعلیق اعضای متهم شورا نباید دم از محدودیت اختیارات خود بزنند.

سه- فرمانداری بابل یا استانداری مازندران یا هر متولی دیگری که مرتبط با نظارت بر عملکرد شوراهاست باید از وضعیت خنثی و تماشاگری صرف، خارج شده و نسبت به تعلیق بعضی از اعضای متهم شورا اعم از بازداشتی یا غیر بازداشتی، اقدام نماید. سطح شایعاتی که در شهر پیچیده، بسیار فراتر از موارد اتهامی است که صرفاً اعضای بازداشتی شورا را در بر گرفته است.

چهار- رفتار دستگاه قضا، ارتباط مستقیم با میزان اعتماد عمومی نسبت به عملکرد نظام اسلامی دارد. در این خصوص لازم است تمامی موارد اتهامی مربوط به صدارت شهرداری بابل در زمان بیژنی که از سوی بازرسی استانداری منتشر شد و نیز اتهامات شهرداری فعلی، بی هیچ اغماضی مورد بررسی قرار گرفته و نتیجه آن به منظور تقویت اعتماد مردم منتشر شود.

پنج- درباره حجر خداداد، معاون شهردار بابل چندی پیش موضوعی مطرح شد که به طور جد مورد بررسی قرار نگرفت. ادامه حضور او در جایگاه معاونت شهردار، به صلاح خودش و شخص شهردار نیست.

شش- نمایندگان مجلس بابل، در تأیید صلاحیت بعضی از چهره های تابلو که دارای حسن شهرت نبودند نقش و سهم جدی دارند که نباید از کنار ضعف نظارتی و گاه مداخله جویانه آنان به سادگی گذشت. ندیدم و نشنیدم هیچ یک از این دو بزرگوار احساس شرمندگی و ندامتی از این موضوع بیان داشته باشد. آن نهاد نظارتی استان که پیش از اعلام رسمی اسامی تأیید صلاحیت شدگان شورا با من تماس گرفت و با زبان خوش و محترمانه تهدید کرد که اعتراض به نحوه تأیید صلاحیت ها عواقبی را برایم به دنبال خواهد داشت نباید الان خفقان بگیرد و به روی مبارکش نیاورد که چه اتفاقی افتاده و چه تقصیری برعهده آنهاست.

هفت-  لزوماً نسبت به همه اعضای شورا یا شناخت ندارم یا اعتماد؛ اما به تیزهوشی و سلامت آقای واثقی و صفای باطن حاج رضا شافعیان ایمان دارم و امیدوارم این دو عزیز به نمایندگی از دلسوزان شهر بیش از پیش در صیانت از منافع مردم تلاش نمایند.

هشت- تشکیل جلسه شبانه و شتابزده شورای شهر با حضور اعضای بازداشتی و استعفای چهار نفر از آنها و روی کارآمدن اعضای علی البدل از آن دست اتفاقاتی بود که ابهاماتی را در ذهن مردم بر جای گذاشت و بعید است بحث و شایعات پیرامون حواشی آن به راحتی از سر زبان ها بیفتد. مانند بسیاری از فعالان سیاسی حزب الله، اصولگرا و اصلاح طلب معتقدم به نفع شهر بود که شورا، منحل می شد. البته این اتفاق هنوز هم دور از ذهن نیست.

نه- از مدیرکل دادگستری استان سوال دارم که با توجه به بروز برخی شایعات، آیا احکام پرونده قضایی به شماره 8809981513600420 درباره تخلفات بعضی از اعضای اسبق شورا و شهرداری بابل به مرحله اجرا رسید یا نه؟

ده- از نگاه نیروهای وفادار انقلاب، افتضاح تاریخی شورای شهر بابل که اعتبار دارالمومنین را خدشه دار ساخت تا صدور احکام قطعی و اجرای آن، هرگز مشمول مرور زمان نخواهد شد. 

یازده- حرف آخر: حشر و نشر بعضی از مدیران دستگاه های مختلف در سطح شهر، استان یا کشور با کلان سرمایه داران و دانه درشت هایی که از نظر مالی خوشنام نیستند برخلاف توصیه امیرالمومنین علیه السلام در توصیف کارگزاران حکومتی بوده و کمترین پیامد آن ایجاد سوءظن در مردم و لطمه به حیثیت نظام اسلامی خواهد بود.

  • سیدحمید مشتاقی نیا

سیاه نوشته های ناتمام

سیدحمید مشتاقی نیا | يكشنبه, ۸ مهر ۱۳۹۷، ۱۱:۰۹ ق.ظ

دوستانی نگران شده و سوال می پرسند که جریان اعتراض دو یا سه باره کانال بابلستان به این قلم چیست و ...؟

اولین باری نیست که با انتشار مطلبی بر ضد خودم مواجه می شوم.

یک بار نویسنده ای مطرح و طراز اول کشور، از این که انتقادی را نسبت به کتاب دوستش در روزنامه جمهوری به چاپ رساندم مطلبی در فضای مجازی نوشت و مرا ضد ولایت فقیه لقب داد!

یک بار قلم فروشی معتاد و بوقلمون صفت به سفارش یکی از اعضای بازداشتی شورای شهر، مطالبی هجوآلود نوشت و هر آن چه  برازنده خودش بود را به من نسبت داد تا به زعم خود مرا از ادامه انتقادهایم نسبت به جریان ضدفرهنگی مرتبط با نهاد خدماتی شهردر سال هایی نه چندان دور، پشیمان سازند.

این بار هم کانال بی هویت بابلستان -که به برکت مسئولان ناتوانی که روشی اشتباه را برای کشف ادمین آن به کار برده و باعث شهرت و ده برابر شدن اعضایش شدند- دو سه باری مطالبی درباره من نوشته و تهدیدهایی بیان کرده که به نظرم کمی نامفهوم و متناقض می باشد.

البته پیش از درج این مطالب انتقادی، بعضی ها تماس داشتند و مشخص بود که با درکی نادرست از متن سلیس فارسی این قلم به برداشتی توهم آلود از محتوای آن در ماجرای اخیر شورا رسیده اند. گاهی آدم حیران می ماند که چرا باید به توضیح بدیهیات بپردازد. آن زمانی که این قلم و این وبلاگ به افشای ماهیت بیماران فرهنگی شهر می پرداخت و تاوان آن را نیز پس می داد بعضی از این عزیزان شاید مشغول گردو بازی بودند. بگذریم.

با توجه به تشکیل کانال مشابهی از سوی یکی از نامزدهای جدید، پرحاشیه و دو روی انتخابات آتی مجلس بابل، پیش بینی می کنم فضای مجازی شهر در چند ماه آینده عرصه مصاف کانال های زیرزمینی حرمت شکن باشد.

به هر حال خودم را مصون از اشتباه نمی دانم و از این که گفتار و رفتارم نقد شود ابایی ندارم؛ اما واقعاً توهین و تهدید تا به حال به شکر خدا اثری روی من نداشته است. وقتم را هم بیش از این برای چنین موضوعاتی هدر نمی دهم.

  • سیدحمید مشتاقی نیا

ما همان شمعیم در ظلمت!

سیدحمید مشتاقی نیا | شنبه, ۷ مهر ۱۳۹۷، ۱۱:۲۲ ق.ظ

باور کنید تا همین نیم ساعت پیش نمی دانستم حاج مهدی آرام نژاد، رزمنده قدیمی شهرمان، اهل شعر و شاعری هم هست. البته قلم شیوای او را پیشتر دیده بودم.

با کسب اجازه از ایشان، شعر زیر را که متناسب با هفته دفاع مقدس است، به خوانندگان اشک آتش تقدیم می کنم:


جبهه یعنی عشق را باور کنیم

جان خود را هدیه داور کنیم

جبهه یعنی می به رگهای من است

هر دمی شوری به رگهای من است

عشق اول خاک و می را جمع کرد

از گل_این هر دو جمعی شمع کرد

ما همان شمعیم در ظلمت بدان

از وجود ماست نور موبدان!

هر چه کوچک گشته ایم در ظل او

هو زدیم و هو شدیم و هو و هو

عاقبت این جسم خاکی میشود

از جسد این روح خالی میشود

راحت از سنگینی تن میشویم

ناگهان محو سرودن میشویم

عشق را ما بی زبان فهمیده ایم

عشق را در هر کران ما دیده ایم

شاید از نو صفحه ای را تر کنیم

عمر را در زیر پا پرپر کنیم

بی جهت مولا کمک از ما نخواست

خواست اما او ز ناکثها نخواست

باز این مائیم و این لبیک ما

سینه ها و چشم دل لبیک ما

می رسد آیا که ما قربان شویم

در شباب عمرمان تابان شویم؟!

ای عزیز از تو تمنا میکنم

خویش را در عشق ماوا می کنم

من چو هو گفتم دگر من نیستم

روی پا استاده ایمن نیستم

می روم تا اوج هم پر می کشم

من گلیم از آبها در می کشم

عاقبت می سوزم از عشقت چو شمع

میشوم با عاشقاان شمع جمع

جبهه یعنی غیر او در سر مبآد

من ز خود ناگفته ام این شرح را

عاشقان بنوشته اند این طرح را

ماندن اینجا بس زیانکاری بود

رفتن و رفتن نکو کاری بود

۱۳۸۰ - مدینه منوره

مهدی آرام نژاد

  • سیدحمید مشتاقی نیا

شهر حاشیه ها!

سیدحمید مشتاقی نیا | چهارشنبه, ۴ مهر ۱۳۹۷، ۰۹:۳۱ ب.ظ
امروز بعد از تعطیلات مربوط به ایام تبلیغ و منبر دهه محرم، به فیضیه رفتم. کلاسی که شرکت کردم از هفت تا هشت صبح بود؛ اما من تقریبا تا ساعت ده در فیضیه ماندم و در نهایت با بهانه سازی موفق به خروج و نجات از حلقه دوستان شدم!
 رفقای آشنا یا درباره وضعیت شورای شهر بابل و افتضاح تاریخی بعضی اعضای آن سوال داشتند یا درباره فایل صوتی نماینده اصلاح طلب مجلس ما و یا درباره حواشی مربوط به تغییر در امام جمعه های این شهر.
قدیم گاه به شوخی در همین وبلاگ می نوشتم: "بابل، شهر حاشیه ها" که این تعبیر کنایه ای به محله های ایجاد شده و اغلب محروم پیرامون شهر نیز داشت؛ اما الان انگار دیگر داریم واقعاً به شهر حاشیه ها تبدیل می شویم.
امیدوارم دلسوزان شهر، فارغ از رقابت ها و چشم و هم چشمی ها، تدبیری بیندیشند که وجهه دیار مومنان دوباره احیا شود. امیدوارم بزرگ تر ها بزرگواری کنند و گامی اساسی برای مهار التهابات و نگرانی ها بردارند.
  • سیدحمید مشتاقی نیا

بابل، مانور طغیانگری و بازی با حدود شرع

سیدحمید مشتاقی نیا | چهارشنبه, ۴ مهر ۱۳۹۷، ۱۱:۵۸ ق.ظ

"یکی از خصوصیات فرهنگ غربی، عادی‌سازی گناه است" مقام معظم رهبری

پس از آزادی اعضای بازداشتی شورای شهر بابل - به غیر از یک نفر- همان طور که انتظار می رفت، عضوی که حاضر به استعفا نشده بود به واسطه دوستانش به عادی سازی مسائل سهمگین اخیر پرداخت و با انتشار تصاویری از دوچرخه سواری، حضور در جلسه شورا، نشست با دوستانش در اتاق کار و ... تلاش نمود نشان دهد که اصلا و ابدا اتفاق مهمی رخ نداده است.

در خصوص مورد اتهامی این عضو شورا دو فرض را می توان در نظر گرفت:

یک- همه آن چه درباره تخلف اخلاقی وی اعلام شد کذب محض بود و او بیخود و بی جهت یا بر اثر یک سوءتفاهم، بیش از بیست روز و قریب به یک ماه را در بازداشت گذراند. مطابق این فرض، امام جمعه محترم و رسانه هایی که بی هیچ استثنایی مجموعه اعضای بازداشتی شورا را متهم نمودند باید از او عذرخواهی کرده و حلالیت بطلبند. البته بنا بر قرائن متقن، این فرض قابل قبول نیست که اگر بود مافیای رسانه ای تا کنون ادعای بیگناهی و ادله کافی برای رفع اتهام او را بارها منتشر نموده و دست به قیل و قال می زد.

دو- اتهام وارد شده به او محرز و صحیح است و این عضو جوان شورا بر اثر غفلتی مرتکب خطا شده است. در این صورت تخلف اخلاقی این عضو شورا حتی اگر در سطح تخلف دیگران نباشد به دلیل افشا و آشکار شدن آن، نیازمند واکنشی در خور تخلفات کارگزاران حکومت اسلامی است. عدم عذرخواهی و بی مبالاتی در قبال تخلف و عادی سازی آن با نمایش تصاویر بازگشت او در محیطی منتسب به حکومت اسلامی، علاوه بر وهن احساسات عمومی و ریشخند به خطوط قرمز اخلاقی اجتماع، فرهنگ بی مبالاتی و طغیانگری را دامن زده و بر خلاف آموزهای دین، منجر به اشاعه منکر و تجرّی نسبت به گناه در سطح جامعه خواهد شد. مردم حق دارند بپرسند که چرا آبدارچی یک اداره در صورت نگاه چپ به نوامیس مردم مستوجب برخورد سازمانی حراست و ... است؛ اما عضو شورای شهر بعد از رقم خوردن یک رسوایی تاریخی و بی سابقه که آبروی کهن شهر بابل را تا سال های سال مستمسک تمسخر و هجو دیگران قرار داد بی هیچ توضیح و اعتذاری، به ادامه فعالیت خود در مسندی که با خیر و صلاح جامعه دینی سر و کار دارد، می پردازد؟ شاخص های یک مسئول و مدیر و کارگزار تراز حکومت اسلامی از منظر امیرمومنان چیست و چرا استمرار صلاحیت یک کارگزار مثل آن چه که درباره مینو خالقی شاهد بودیم، این بار در بابل مورد غفلت و سوءنظارت قرار گرفته و قاطعیت دستگاه های مسئول را زیر سوال برده است؟

از مسئولان قضایی به خصوص دادستان انقلابی استان و متولیان امنیتی و فرهنگی شهر و استان انتظار می رود با دقت به پیوست فرهنگی تصمیماتی که بازتاب عمومی دارد یا از نوع برخورد اخیر خود با این فرد عذرخواهی نمایند و یا در صورت اعتقاد به صحت عملکردشان به احترام جایگاه مذهبی، اعتقادی و باورهای اخلاقی مردم این دیار، با تعلیق عضویت وی در شورا تا بررسی و صدور رأی نهایی در مراجع ذی صلاح، از قبح شکنی نسبت به حریم احکام شرع پیشگیری نمایند.

  • سیدحمید مشتاقی نیا

صدای انقلاب را از کنار بابل می شنوید!

سیدحمید مشتاقی نیا | سه شنبه, ۳ مهر ۱۳۹۷، ۰۸:۳۶ ب.ظ

بابلکنار؟ اصلاً خیلی ها همچین اسمی به گوششان نخورده بود. در گروه های مجازی استان های مختلف شاهد بودم کسانی را که از خواندن این اسم تعجب می کردند. بعضی ها گمان می کردند بابلکنار، ترکیبی از نام دو شهر بابل و فریدون کنار است که به اشتباه این طور نوشته شده!

شهرهای کوچک و گمنام بسیاری در کشور است که گاه اسمشان بر اثر یک اتفاق بر سر زبان ها افتاده و مشهور می شوند. شهری به خاطر درخشش در فلان رشته ورزشی، شهری به خاطر آن که مرکز زمین لرزه قرار گرفت، شهری به خاطر فلان جاذبه گردشگری یا ساخت پالایشگاه و بندر و ...

بابلکنار اما نام تنها شهر کوچک و ناآشنایی در ایران اسلامی است که به خاطر خطابه های آتشین و انقلابی نمازجمعه اش بر سر زبان ها افتاده است.

حجت الاسلام بابائیان، رزمنده و جانباز سال های ایثار و مقاومت، خط ایستادگی در برابر دشمن را به یادگار از میادین رزم به صفوف مستحکم نمازجمعه و تریبون این سنگر تسخیرناپذیر انقلاب اسلامی کشاند و با سخنان غرّا و توفنده و پرخروشش، برخلاف آن چه که دشمن در تخریب وجهه نمازجمعه عنوان کرده و ائمه جمعه را سخنگوی دولت ها می نامید، نشان داد که بند بند وجودش، دغدغه حقوق مردم را داشته و حنجره خستگی ناپذیرش، بلندگوی مطالبات به حق جامعه اسلامی است.

خبر انتصاب این روحانی شجاع و صریح اللهجه به امامت شهر انقلابی امیرکلا، شوری وصف ناپذیر را در دل دلدادگان فرهنگ و معارف اصیل انقلاب خمینی رقم زده است.

از این پس تریبون نمازجمعه امیرکلا، بیش از پیش پایه های تفکر شوم استکبار جهانی و داخلی را به لرزه درآورده و صدای رسای انقلاب پابرهنگان و ندای مظلومیت و مجاهدت یاران میرخراسانی را به گوش همگان خواهد رساند.

  • سیدحمید مشتاقی نیا

به بهانه تودیع امام جمعه امیرکلا

سیدحمید مشتاقی نیا | سه شنبه, ۳ مهر ۱۳۹۷، ۰۸:۰۶ ب.ظ

روحانی اگر روحانی است، یعنی دل از تعلقات دنیایی و جسمانی کنده و یکجا نشینی و سکون و انزوا را کنار گذاشته و در وسط معرکه اجتماع، تأثیرگذار و حرکت آفرین است.

آب حیات و رمز جاودانگی مردان خدا، باقیات الصالحاتی است که از خود به جای می گذارند.

 شیخ عبدالحسین بابایی از آن دست آدم هایی است که رخوت و نخوت برایش بی معنا بوده و به دور از ادعا و منیّت و کبر و حسد، به وسع و بضاعت خود در ایجاد جنبش های فرهنگی و اجتماعی و سیاسی در محیط پیرامونش، نقشی به سزا داشته است.

این عالم نجف دیده هم نفس شهید آیت الله مدنی، دهه پنجم و ششم شمسی، خطیب پرحاشیه سال های مبارزه با طاغوت بود که بی هیچ واهمه ای در صف اول اجتماع راهبردی پیشقراولان انقلاب اسلامی در بابل و مازندران، به عنوان یار امین و انیس مرحوم آیت الله روحانی، هیمنه پوشالی حاکمیت ستمشاهی را به خاک سیاه می نشاند.

رهبری و هدایت مردم در فتح بعضی از مراکز نظامی طاغوت، تأسیس و مدیریت بنیاد مسکن انقلاب اسلامی در شهرهای بابل و بابلسر و فریدونکنار، سازمان تبلیغات اسلامی استان مازندران و ...، امامت وحدت آفرین مسجد جامع بابل، راه اندازی نمازجمعه در بندرترکمن و ایجاد مودتی تاریخی و دشمن شکن میان شیعیان و برادران اهل سنت و ...، تبلیغ شجاعانه دین و تبین احکام فراموش شده شریعت در جمهوری تازه استقلال یافته و کمونیست زده ازبکستان و ...، انتشار آثار علمی و اخلاقی و ...، لایه هایی پیدا از حرکت آفرینی و مجاهدت این روحانی خوش سیما و خوش سیرت و خستگی ناپذیر است.

برشمردن تاریخچه پربرکت حیات این عالم مجاهد حقیقی، خارج از گنجایش این مقال خواهد بود. هدف این قلم، عرض ارادتی است کوتاه به ساحت روحانی آگاه و خط مقدمی عرصه دین، که دانش و تجربه نهفته در سینه اش، دل این پیر طریقت دلدادگی را برنا نگاه داشته است.

بینش عمیق و وحدت آفرین و مدبّرانه او را مردم شهر امیرکلا هرگز از خاطر نخواهند برد.

برای شیخ عبدالحسین بابایی، پدر مبلغان دینی مازندران، در دیگر عرصه های خدمت به مردم و جامعه اسلامی به خصوص در نمایندگی دفتر آیت الله هاشمی شاهرودی در استان، آرزوی توفیق روزافزون نموده و از درگاه الهی، سلامت و طول عمر ایشان را مسألت می نمایم.

  • سیدحمید مشتاقی نیا

تغییر در امام جمعه های بابل

سیدحمید مشتاقی نیا | سه شنبه, ۳ مهر ۱۳۹۷، ۰۷:۵۹ ق.ظ

شهرستان بابل دارای هفت امام جمعه است که شنیده شده به زدوی سه نفر از آنها تغییر خواهند کرد. دو امام جمعه جا به جا شده و یک نفر بازنشست خواهد شد.

امیدوارم این جا به جایی ها در مجموع منجر به خیر و صلاح مردم و اعتماد سازی برای نظام اسلامی شود.

ارتباط با جوانان و تقویت جبهه فرهنگی انقلاب از جمله وظایفی است که انتظار می رود ائمه جمعه فارغ از قیل و قال های سیاسی اطرافیان، به خوبی از عهده آن بر آمده و از ورود به حواشی فرصت سوز اجتناب بورزند.

  • سیدحمید مشتاقی نیا

در حاشیه آزادی بازداشت شدگان شورا

سیدحمید مشتاقی نیا | دوشنبه, ۲ مهر ۱۳۹۷، ۰۷:۵۱ ب.ظ

خیلی واضح و صریح به حامیان رسانه ای بازداشت شدگان شورای شهر بابل هشدار می دهم که دنبال قهرمان سازی از متخلفین نباشند.

قرار نیست جای قاتل و شهید عوض شود و بقیه هم ساکت بمانند.

توصیه می کنم رأی دادگاه را فصل الخطاب دانسته و منتظر صدور آن باقی بمانیم.

بی آبرویی هیچ فردی حتی اگرخاطی باشد نیز پذیرفته نیست؛ اما مظلوم نمایی و قهرمان سازی از خاطی هم قابل تحمل نخواهد بود.

  • سیدحمید مشتاقی نیا

باز هم بابل، باز هم حاشیه!

سیدحمید مشتاقی نیا | دوشنبه, ۲ مهر ۱۳۹۷، ۰۷:۴۴ ق.ظ

حرف های نماینده بابل در مجلس با رئیس اداره تربیت بدنی این شهر زیبنده او و مردم نبود.

 کسی که اقدام به ضبط مکالمه تلفنی و انتشار آن نمود – ولو این که مدعی شود در سطحی محدود بوده-  نیز کار زشتی انجام داد.

مورد اول نیازمند نهی از منکر اجتماعی است.

مورد دوم هم نیازمند نهی از منکر اجتماعی است و هم پیگرد قضایی.

  • سیدحمید مشتاقی نیا

انقلابی که عاشورایی می ماند

سیدحمید مشتاقی نیا | يكشنبه, ۱ مهر ۱۳۹۷، ۰۸:۰۲ ق.ظ

k0yg_photo_Û²Û°Û±Û¸-Û°Û·-Û±Û·_Û°Û²-ÛµÛ·-ÛµÛ´.jpg


این تصاویر مربوط می شود به بیلبوردهایی با طرح شمر زمانه ات را بشناس که به مناسبت ماه پیروزی خون بر شمشیر به همت شهرداری بابل و ستاد اربعین این شهرستان با طراحی خوب هنرمند بسیجی، آقا علی رضا امیرسلیمانی در چند نقطه شهر نصب شده است.

به نوبه خودم از این عزیزان تشکر می کنم.

زمانی نه چندان دور، شاهد حکمرانی عناصری عقده ای در بعضی مراکز فرهنگی بودیم که به هیچ وجه اجازه نصب چنین بنرهایی را نمی دادند و بعضاً معتقد بودند که کمک شهرداری به هیأت ها از اساس ممنوع و حرام است! جالب این که همین طیف با مصرف بیت المال در جهت برگزاری اردوهای مختلط تفریحی موافق بوده و آن را لازم می شمردند. همین طیف بیشترین اصرار را در حذف بنرهای تبلیغاتی هیئات مذهبی به بهانه زیباسازی شهر داشتند در حالی که وابستگان خودشان در ایام تبلیغات انتخاباتی، از نصب داربست و بنر در فضای سبز هیچ ابایی نداشتند.

سرداری پلاستیکی و خاکستری نیز در ماستمالی کردن گرایشات لیبرالی دوستانش استدلال می آورد که امروز شمر زمانه یعنی دروغ! یعنی حسد! یعنی رشوه و ...! در حالی که این جرایم در همیشه تاریخ نیز وجود داشته و شمر اما نماد استکبار و زیاده خواهی و نفاق و توحش و ستمگری است که مبارزه با آن دل شیر می خواهد و ...

همین طیف و لیدر رسوای آن، با استخدام جماعتی قلم فروش و کذاب برای عقب راندن رقبا، مبدع ابتذال و کثافت کاری رسانه ای در شهر بودند؛ اما همواره بیشترین تظلم خواهی و داعیه مخالفت با بداخلاقی های رسانه ای را سرداده اند.

بگذریم.

  • سیدحمید مشتاقی نیا

عبد صالح

سیدحمید مشتاقی نیا | جمعه, ۳۰ شهریور ۱۳۹۷، ۱۱:۴۶ ق.ظ


برای تهیه این کتاب می توانید از طریق سایت موسسه مطاف عشق به نشانی http://mataf.ir اقدام کنید و یا در بابل به فروشگاه کتاب مهتاب واقع در چهارسوق، مجتمع تجاری خاتم الانبیاء، طبقه همکف مراجعه نمایید.


آخرین بار یک دل سیر امتحان بزرگ عبدالصالح (در یک نگاه)
ازدواج لحظه اجابت دست خالی اولین گریه‌های معصومانه‌
بچه‌داری کربلای حضرت زینب(س) تربیت محمدحسین حق مأموریت
دل‌تنگی خبر شهادت بی‌رحمانه بهترین
تو به من عزت دادی طواف عشق شهید گمنام نام زیبا
همکاری در خانه قول بده میوه بهشتی باید بروم

  

در مقدمه کتاب می خوانیم:

عبدالصالح زارع را که اصلاً نمی شناختم. بهمن 94خبر شهادتش که آمد، در روزهایی که اخبار شهادت سربازان بی ادعای سپاه توحید، نوید آزادسازی محاصره شیعیان نبل و الزهراء را می داد از این جهت برایم جلب توجه کرد که این شهید را هم استانی خود یافتم و محل کارش هم در شهر زادگاهم  بابل قرار داشت. تصاویر تشییع پیکرش در بابلسر را دنبال می کردم که صحنه عجیبی مقابل چشمانم نقش بست. پدر شهید، محکم و استوار، بی آن که ذره ای لرزش و خمودگی در زبان و دست و پایش دیده شود، در حالی که نوه کوچکش را در آغوش داشت مقابل دوربین خبرنگاران ایستاده بود و مصاحبه می کرد و از سرو رعنای شهیدش سخن می گفت.

تشییع پیکر اغلب شهدای ایرانی و افغانستانی و پاکستانی مدافع حرم را در قم درک کرده ام. وقتی شنیدم قرار است این شهید را به قم آورده و این جا بعد از تشییع به خاک بسپارند اشتیاقم برای دیدن پدر این شهید بسیار بیشتر از شرکت در خود تشییع و بهره مندی از فیض عظیم آن بود.

همه مسیر از مسجد امام حسن عسکری علیه السلام تا بارگاه ملکوتی بانوی آفتاب و از آن جا تا گلزار شهدای قم، به جای آن که پشت سر تابوت شهید باشم، پشت سر پدر شهید و سایه به سایه او گام بر می داشتم. آن هایی که او را می شناختند در آغوشش گرفته و تبریک و تسلیتی نثارش می کردند او با شکوه لبخندش، همه را به گرمی آغوش شهیدپرور خود پذیرفته و تشکری شیرین را روزی معنوی و نشاط جانشان می ساخت. گاه از ذوق استحکام روح و لبخندهای آسمانی این مرد رو می کردم به رهگذاران و مشایعات کنندگان و با دست نشانش می دادم که ایهاالناس! این مرد خوش رو و محکم و استوار که با گام های بلند، مسیر طولانی حرم تا گلزار شهدا را با شتاب طی می کند پدر همین جوان رعنایی است که چند متر آن طرف تر به روی دوش می کشید و در سوگش به اشک نشسته اید. نگاه عاقل اندر سفیه بعضی مخاطبان نشان می داد حرف من و انگشت نشانه ام برایشان باور پذیر نیست.

همان روز نوشتم و منتشر کردم: " کوه را اگر قرار باشد تصور کنی که راه می رود کافی است به قدم های محکم و استوار پدر شهید عبدالصالح زارع در خیابان چهارمردان قم نگاه کنی. تمام مسیر تشییع پیکر شهید را من در پشت سر این پدر راه رفتم. تبسّم، لحظه ای از قرص ماه چهره او محو نمی شد انگار که به عروسی فرزندش آمده اند و به او شادباش می گویند...."

دو سالی گذشت تا بدانم او دقیقاً در روزهایی تشییع شد که چند سال قبل در همان ایام رخت دامادی به تن کرده بود.

شناخت عظمت روحی و دل دریایی مادر عبدالصالح هم به تنهایی، کتاب مستقلی را نیاز دارد. این که می گویند موقع هدیه دادن و بخشش، بهترین های خود را هدیه بدهید، یک مصداق اتمّ و کاملی دارد به نام مادر عبدالصالح زارع که وقتی خواست هدیه ای به خدا بدهد، بهترین داشته خود را در طبق اخلاص، قربانی مسلخ عشق الهی کرد و تمثیل زیبای "راضیةً مرضیة" را جلوه ای دوباره بخشید. این زوج صالح، عاشق پرورش گل بودند. عبدالصالح، ناب ترین و زیباترین گل معطر بوستان این دو بود که در دامان حبّ معبود پرورش یافت و به آسمان وصال، عروج کرد.

من هم مثل خیلی از نویسندگان دلسوخته خادم فرهنگ ایثار و شهادت دلم می خواست به سهم خود ادای دینی نسبت به این شهید داشته باشم؛ اما نشد. این که می گویم مثل خیلی ها، به این معنی نیست که اسم همه این عزیزان دلسوخته را می دانم؛ اما مدتی نگذشت که فهمیدم سرکار خانم معصومه حیدری از نویسندگان عرصه دفاع مقدس در ساری هم قصد نوشتن کتابی را برای این شهید داشته، گام هایی را هم برداشت؛ اما به هر حال قسمتش این نبود. دوستان پاسداری چون برادر زین العابدینی نیز در این مسیر گام هایی موثر را برداشتند. برادر عزیزم آقا ابراهیم باقری حمیدآبادی با همکاری خانم آتنا طبری نیز برای ادای دین به این شهید پا پیش گذاشتند که قسمت آنها هم نبود. همه این عزیزان البته با خلوص نیّت، ثمره زحماتشان را در اختیار این اثر قرار دادند.

مهندس رضا کاظمی و برادرم مهدی منصوریان از انتشارات مطاف عشق وابسته به موسسه روایت سیره شهدا، تماس گرفتند؛ درست اواخر شهریور 96 و از حجم کار و فرصت های از دست رفته، شکوه نمودند. گفتند بیشتر خاطرات شهید جمع آوری شده و ... قرار شد نهایتاً ظرف یک ماه، کاری را در حد بضاعت، آماده انتشار کنم که حاصلش شد همین اثر که الان پیش روی خود می بینید.

اهل مبالغه و درشت نویسی و یا دستبرد در خاطرات شهدا نیستم. کسی نمی تواند ادعا کند با خواندن یا نوشتن یک کتاب توانسته شهیدی را شناخته یا معرفی کند، نه؛ اما آن چه را شنیدم و خواندم صادقانه خدمتتان ارائه دادم. با این خاطرات برای خودم یک درس قدیمی باز هم تکرار شد: جنس شهدا با جنس امثال من تفاوت دارد. خودمان را معطل حرف و ادعا نسازیم.

حرف آخر: عمر و فرصت و بضاعت همه ما محدود است. ناگفته ها درباره شهدا چه شهدای قبل از دفاع از حرم و چه شهدای مدافع حرم اعم از بسیجی و ارتشی و پاسدار چه ایرانی و افغانستانی و پاکستانی و .... یکی و دو تا نیست. کمترین وظیفه ما در ادای دین به این شهدا ثبت یاد و نام و خاطرات آنهاست. تعارف که نداریم. دست بنجنبانید که مبادا شکوه ایثار و منظر حماسه و اوج ایمان این جوانان نسل سومی سپاه خامنه ای، در گرد و غبار رسانه های اغواگر به فراموشی سپرده و میراث خون شریفشان که همان فرهنگ ماندگار جهاد فی سبیل الله و اخلاص در عمل به تکلیف است به دست نسل های بعد نرسد. دست بجنبانید که وقت تنگ است.

سید حمید مشتاقی نیا. حوزه علمیه قم اول آبان 1396

  • سیدحمید مشتاقی نیا

حیا!

سیدحمید مشتاقی نیا | جمعه, ۳۰ شهریور ۱۳۹۷، ۱۰:۴۹ ق.ظ

See the source image


خاطره ای جالب از دوست و همرزم طلبه شهید محمد زمان ولی پور:


موقع سینه زنی، محکم به سینه می زد. پیراهنش را در می آورد و عزاداری می کرد. چراغ ها خاموش بود، با این حال، زیرپیراهنی نازکش را در نمی آورد.

سر زمین، موقع نشاء، همه عادت دارند آستین های پیراهن و لنگه های شلوارشان را بالا بزنند. شیخ، از آنها تقلید نمی کرد. آستین ها و لنگه هایش پایین بود. مرد، این قدر با حیا ندیده بودم.


  • سیدحمید مشتاقی نیا

واقعاً روحانی!

سیدحمید مشتاقی نیا | سه شنبه, ۲۷ شهریور ۱۳۹۷، ۰۴:۳۳ ب.ظ

tse0_photo_Û²Û°Û±Û¸-Û°Û·-Û±Û´_Û°Û¶-Û²Û³-Û±Û³.jpg


نمی دانم آن دنیا چند روحانی به بهشت می روند؛ اما در بین روحانیونی که وارد بهشت می شوند به یقین می توان نام حجت الاسلام مهدی پور را دید. روحانی ساده زیست و خوش برخورد و مخلصی که بی آن که دعوتنامه خصوصی برایش فرستاده باشند، ماشینی دنبالش برود و ... می آید یک گوشه مراسم شیرخوارگان حسینی در کنج مصلای بابل، پشت سر جمعیت می نشیند، تعارفش هم که می کنند بلند نمی شود که برود تکیه بدهد. سرش را خم می کند؛ آهسته اشکی می ریزد و یاعلی مدد، بی هیچ تکلّفی می رود دنبال کارش.

یک وقت فکر نکنید این متن را به خاطر همین اتفاق نوشته ام؛ نه. این روحانی اهل ادب و شاعر بی نام و نشان را بیش از دو دهه است که می شناسم. راه و رسمش این گونه است. خودش را نمی بیند.

  • سیدحمید مشتاقی نیا

ریحانه درفشی، قربانی سوخته نیست

سیدحمید مشتاقی نیا | دوشنبه, ۲۶ شهریور ۱۳۹۷، ۱۰:۴۷ ب.ظ


ریحانه درفشی، بانوی پرافتخار بابلی است که در اقدامی ارزشی، سوت داوری بین المللی کاراته را به شهدای مدافع حرم هدیه داد و مبغوض رسانه های ضدانقلاب قرار گرفت و تصویرش به عنوان زنی که متهم پرونده شورای شهر بابل است منتشر گردید.

خواهر بزرگوار ما بانو درفشی بر خلاف روایت ناقص بعضی رسانه های خودی، قربانی سوخته این ماجرا نیست. نقشه تخریبی ضدانقلاب آشکار است و مردم بابل بی اعتنا به جوسازی کاذب وطن فروشان تا ابد به وجود چنین بانویی حماسه ساز و افتخارآفرین مباهات خواهند نمود.

  • سیدحمید مشتاقی نیا

پاسخی کوبنده به یک کلاهبرداری پیامکی!

سیدحمید مشتاقی نیا | دوشنبه, ۲۶ شهریور ۱۳۹۷، ۱۱:۰۴ ق.ظ

تا الان چند بار از این پیامکا برا من و شما ارسال شده که یه بابایی مدعیه چوپانه و تو کوه های لرستان یه کوزه پر از سکه طلا پیدا کرده و چون نمیدونه که باید چطور آبش کنه شانسی پیامک داده و از قضا شماره ما رو گرفته و حالا کمک میخواد. خب این روش دیگه تکراری شده.

دیروز یه پیامک دستم رسید از شماره ای ناشناس که نوشته بود:

"نسرینم از خونه فرار کردم فاطمه خودت میدونی من مادر ندارم کمکتو لازم دارم" !!!

نمیدونم چی ما رو فرض کرده بود که پیش خودش گفت لابد زودی باهاش تماس میگیرم و با شنیدن صداش دست و پام میلرزه و دعوتش می کنم و اونم عشوه میاد که پول کرایه نداره و منم گاگول میشم که پس شماره کارت بده و ...

این طور مواقع بحث کردن که فایده نداره. تازه شاید طرف خوشش بیاد و بازم بخواد ادامه بده. قضیه رو باید از ریشه خشکوند. براش یه جمله پیامک کردم و قال قضیه رو کندم:

آبجی زدی به کاهدون. من عضو شورای شهر نیستم!

  • سیدحمید مشتاقی نیا

روزگار وصل

سیدحمید مشتاقی نیا | شنبه, ۲۴ شهریور ۱۳۹۷، ۰۷:۳۳ ب.ظ

این که می گویند هیچ جا برای آدم خانه خودش نمی شود تقریباً حرف درستی است اما درست تر از آن این است که هیچ محرمی برای آدم هیات و تکیه و مسجد زادگاهش نمی شود.

بعضی ها به من حسرت می خورند که دهه محرم را در قم هستم که البته زیر سایه دخت موسی بن جعفر بودن را نمی توان نا شکری کرد.

من دلم این روزها پیش بچه های بابل است. دلم هوای عطر گلپر و اسپند روزهای دسته روی پیرعلم را دارد، هوای شیر داغ صبحگاه عاشورا در سه راه سیدجلال و بیدآباد و شربت های شیرین و خنک که از صف دسته نگاه کنی و به یاد تشنگی اباعبدالله، لبت را خشک نگاه داری.

بچه های باصفای بیت العباس

آینده دارهای بیت الشهداء

یلان راست قامت علمدار حسین

نوکرهای بی ادعای محبان المعصومین

انصارالحسینی های هیات نوستالوژیک قهاریه

دلدادگان یافاطمه الزهرا

و همه سینه زنهای دلسوخته اباعبدالله، حسرت این دل بی نصیب را دریابید و در کنج ذهنتان یادی هم از این جامانده بی توفیق داشته باشید.

  • سیدحمید مشتاقی نیا

عرق شرم بهارنارنج در آمد!

سیدحمید مشتاقی نیا | دوشنبه, ۱۹ شهریور ۱۳۹۷، ۰۹:۵۰ ق.ظ

هیچ دقت کرده اید در این چند روز هر کسی که درباره اوضاع شورای شهر بابل بیانیه می دهد یا قلم میزند و سخن می راند، چپ باشد یا راست یا کج یا روشنفکر بی فکر و شرق و غرب زده و ... اعتنایی به عنوان "بهارنارنج" نداشته و از این شهر با القابی چون دارالمومنین و دارالعلماء و پایتخت شهیدان شمالی و ... یاد می کند؟

میلیاردها تومان هزینه کرده اند در این چند سال و بودجه بیت المال که از عرق جبین مردم در کیسه شهرداری ریخته می شد را به باد فنا دادند و دیمبال و دامبول راه انداختند که هویت این شهر را از دارالمومنین برگردانند به سمت و سوی واژه زیبا اما پوچ و بی خاصیتی چون بهارنارنج. حالا هم دارند محصول همین عملیات فرهنگی شان را درو می کنند؛ اما خودشان را زده اند به آن راه.

الان اوضاع به گونه ای است که وقتی کسی از کنار برج دیدبانی عبور کرده و تابلوی بهارنارنج را در میدان انتفاضه می بیند، ناخودآگاه تنبانش را دودستی می چسبد.

  • سیدحمید مشتاقی نیا