اشک آتش

از اسلام ناب آمریکایی بیزارم!از ادعای برتری هویج بر بسیج!از اسلام بی خطر بیزارم...از اسلام آسه برو آسه بیا...اسلام پاستوریزه...اسلام عبدالملک مروان...اسلام بنی امیه و بنی العباس...اسلام شیوخ منطقه!!...اسلام پر عافیت و بی عاقبت...
----------------------------------------------------------------------------------
باید گذشتن از دنیا به آسانی
باید مهیا شد از بهر قربانی
با چهره خونین سوی حسین رفتن
زیبا بود اینسان معراج انسانی

پیام های کوتاه
بایگانی
آخرین مطالب
آخرین نظرات

۵۸۱ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «بابل دارالمومنین» ثبت شده است

در حاشیه بازداشت شهردار بابل

سیدحمید مشتاقی نیا | يكشنبه, ۱۰ اسفند ۱۳۹۹، ۱۰:۵۴ ب.ظ

 

بازداشت شهردار بابل در بعد از ظهر نهمین روز اسفند 99 بمب خبری این شهرستان بود که حواشی مربوط به آن تا ابد در تاریخ این دیار ثبت خواهد شد. بازتاب این خبر البته در میان غیر بابلی هایی که با مناسبات سیاسی این شهر آشنا هستند نیز دیدنی بود.

در این خصوص یادآوری چند نکته ضروری است:

1-  کسی از زمین خوردن شهردار خوشحال نیست. منتقدان او نیز به حکم اخلاق دینی دعا می کنند مشکل وی حل شده و بتواند به دامن اجتماع باز گردد؛ اما افتخار می کنیم نظام اسلامی به حدی از بلوغ و اعتدال دست یافته که اتهامات مرتبط با هواداران و منتسبان خود را نیز بدون هیچ اغماضی مورد بررسی قرار می دهد. این دستاورد بزرگ در آستانه گام دوم انقلاب اسلامی جای تبریک و خوشحالی دارد.

2- از همان ابتدای طرح بحث انتخاب داماد امام جمعه برای تصدی سکان بلدیه، رسما و مکتوب و در سطح رسانه ها از سوی نیروهای مومن و انقلابی شهر تذکر صریح داده شد که بنا بر قرائنی این تصمیم، مشکوک بوده و نوعی تله سیاسی برای امام جمعه و طیف متعصب وابسته به او محسوب می شود. اما حضرات عالی مقام چنان مشعوف این اتفاق بودند که چشم و گوش خود را بر واقعیت ها بستند و از دلسوزان نیز گله گذاری نمودند.

3- شورای مثلا اسلامی شهر بابل نیز باید پاسخگو باشد که چرا فردی فاقد تخصص را بدون ارائه برنامه، بدون رقیب، بدون حضور در صحن شورا به عنوان شهردار انتخاب کرده و بخش مهمی از اختیارات شورا را نیز به او تنفیذ نمودند؟

4- منتقدین شهردار به حکم مطالبه گری و عدالتخواهی همواره منتقد دستگاه قضا هم بوده اند، اما با توجه به میزان نفوذ شهردار و طیف همراه و جایگاه بستگانش یقین دارند که قوه قضاییه با اشراف به تبعات تشکیل و رسیدگی به این پرونده وارد معرکه شده و با کمترین ضریب خطا به موارد اتهامی او رسیدگی خواهد کرد. شهردار بابل یک شهروند بی کس و کار و ضعیف و محروم از وکیل و وصی و ...نیست که به راحتی حقی از او ضایع شود.

5- دو ماه است که برخورد رسمی و میدانی با مفاسد شورا و شهرداری آغاز شده است. دو تن از اعضای شورا تعلیق شدند؛ اما متأسفانه جریان به ظاهر مذهبی حامی شهردار و پدرخوانده های مادی و معنوی که ید طولایی در افشاگری پیرامون معایب رقبا داشتند این بار زبان به کام گرفته و هجمه تبلیغاتی سنگینی را برای حمایت از بعضی متهمان آغاز نمودند. این جماعت در ابتدا منکر وجود هر نوع اتهام درباره شهردار بودند. بعد از مدتی مدعی شدند طرح اتهامات از سوی سپاه برای تصفیه حساب با امام جمعه! صورت پذیرفته. بعد از آن که متوجه شدند سپاه صرفا ضابط بوده و قضات انقلابی دادگستری استان پیگیر مفاسد شهرداری هستند ادعا کردند بروز خطا امری عادی و صرفا به خاطر سوءمدیریت بوده. این جمع در حالی که صدور حکم جلب و متواری شدن شهردار را انکار می کردند همینک شکوه دارند که چرا خبر صدور جلب و ناپدید شدن شهردار رسانه ای شده است؟!

جای تأسف است معدودی مثلا روحانی یا منتسب به جریان مذهبی و نان خور مکتب اهل بیت که در برابر تمام مصائب و مشکلات مردم و ظلم هایی که به اقشار ضعیف وارد شد سکوت اختیار کرده بودند با دستگیری شهردار و همدستانش ناگهان نطقشان باز شده و سخن از ضرورت انصاف و عدل آنهم با قرائت جانب دارانه خودشان به میان می آورند. به مردمی که این روزها هر چه به دهانشان می آید نثار این دین فروشان می کنند، حق می دهم.

6- به رغم اعمال فشار سنگین چهره های ظاهرالصلاح و مردودین آزمون صداقت و عدالت و انقلابی گری که متأسفانه انقلاب و اسلام را تنها در حد شعار و استفاده ابزاری قبول داشتند، ضابطان سازمان اطلاعات سپاه در کنار دادستان انقلابی و شجاع استان و ریاست و قضات مومن و بی حاشیه، استوار ایستادند و بی اعتنا به تهدیدها و پا در میانی ها و جو سازی ها در راستای دفاع از حقوق مردم سنگ تمام گذاشتند.

7- تکبر و اعتماد به نفس کاذب کانون های قدرت و ثروت و خود نظام پنداری صاحبان زر و زور و تزویر باعث شد حوادث اخیر شهر در سطح یک انقلاب و فجری دوباره نگریسته شود. مردم بر این باورند این دست و پا زدن های طیف حاکم نشانه اعتقاد باطنی آنها به نقه ضعف های پنهان خود و احتمال رصد آن توسط نهادهای نظارتی می باشد. مردم بر این باورند شکسته شدن هیمنه کسانی که حس مالکیت به انقلاب و نظام و جغرافیای حضور خود داشتند گام امیدوار کننده جمهوری اسلامی در بازگشت به دامان صاحبان اصلی و ولی نعمتان انقلاب در بدنه پابرهنگان و محرومان جامعه به شمار می آید.

8- قوه قضاییه در دوره ریاست آیت الله رییسی جهت گیری های مثبتی برای جلب اعتماد عمومی نسبت به سلامت نظام اسلامی داشته است. اما مراقبت از نفوذ و تصدی گری معدود عناصر نامطلوب باید همچنان مورد توجه حفاظت این قوه قرار داشته باشد. لغو تعلیق یکی از کارمندان متهم به فساد به رغم وجود ادله متقن، ظاهرا با سفارش و اعمال نفوذ عناصر نامطلوب صورت پذیرفته که رفع چنین حفره هایی باید بیش از پیش مورد اهتمام قرار بگیرد.

  • سیدحمید مشتاقی نیا

وقتی دادگستری مازندران به ریش خودش می خندد

سیدحمید مشتاقی نیا | جمعه, ۸ اسفند ۱۳۹۹، ۰۳:۵۱ ب.ظ

قرار است شهردار بابل شنبه نهم اسفند خودش را به دستگاه قضا معرفی کرده و آماده طی مراحل قانونی پرونده دوره مدیریتی اش شود اما

دو ماه است که افکار عمومی از تشکیل چند پرونده قضایی برای شهردار و شهرداری بابل مطلع شده است. دو عضو شورا و چند کارمند شهرداری مدتی را در بازداشت گذرانده و تا تشکیل دادگاه از ادامه همکاری و حضور در نهاد مربوطه تعلیق شده اند.

افکار عمومی با علامت سوال هایی پیرامون نقش شهردار در این پرونده ها مواجه شد.

حامیان شهردار در اقدامی شتابزده با فریب یکی از روحانیون توسط افراد مشکوک دفتر وی، دعوت از پدران شهدای مدافع حرم که از ماجرا بی اطلاع بودند، حضور چند رزمنده بساز و بفروش و بازی پشت صحنه عناصری ذی نفوذ اعم از بستگان و مریدان و شرکا و قلدر مآبی یکی از مسئولان سابق و بدنام اطلاعات سپاه، به حمایت از شهردار جوان و بی تخصص پرداختند تا به زعم خود پرونده او را تحت الشعاع قرار دهند. سیل تهدیدها و تخریب ها و تهمت ها نیز برای مسئولان قضایی، ضابطان و فعالان رسانه ای جبهه انقلاب ارسال گردید.

یکی از مسئولان نفوذی و ناسالم در دستگاه قضا نیز تلاش نمود با استفاده از زور و برخورد چکشی منتقدان شهردار را از صحنه فعالیت حذف کند که به جایی نرسید.

حمایت و تشویق علنی یک پیمانکار خاطی و دارای پرونده فساد مالی توسط چند روحانی نمای واداده و کارچاق کن نیز از صحنه های زشتی بود که در این راستا رقم خورد.

افکار عمومی به این نتیجه رسید که این حجم از دست و پا زدن بی علت نیست و حتما ریگی به کفش حضرات است که از حضور در پیشگاه قانون و دفاع از عملکرد خود بیمناک شده اند.

نیروهای حزب اللهی دستگاه قضا و رسانه در این مدت تهمت ها و فشارهای مختلفی را تحمل کردند در حالی که تنها مطالبه شان عمل به شعائر انقلاب در برخورد بدون تبعیض با تخلفات صاحب منصبان یقه سفید و مافیای قدرت و ثروت بود.

در این میان البته حمایت بسیاری از پابرهنگان و مردم عادی کوچه و بازار و دلگرمی های مشفقانه یکی از علمای بزرگ و دعای خیر دلسوزان انقلاب بدرقه راه و پشتیبان مسئولان انقلابی پرونده بود.

سه شنبه گذشته بالاخره دستگاه قضا حکم بازداشت شهردار بابل را بعد از چند هفته بررسی مستندات و استماع دفاعیات صادر کرد. مجتبی الله قلیپور با اطلاع از این تصمیم قضایی ناگهان به اختفا روی آورد و چند روزی را در مکانی نامعلوم به سر برد. با انتشار این خبر در سطح رسانه ها و تمسخر و رسوایی شدیدی که برای او به وجود آمد تلاش ها برای لغو حکم جلب وی قوت یافت. در نهایت با پا در میانی و ریش گرو گذاشتن یکی از بستگانش که همواره مدعی بود در جهش جایگاه سیاسی او نقشی نداشته متأسفانه یکی از مسئولان ارشد دادگستری استان پذیرفت که بی اعتنا به موج امیدواری مردم به صلابت و عدالت قضایی و بر خلاف جهت گیری های قاطع ریاست قوه، جلب او موقتا اجرا نشده و وی با پای خودش در روز شنبه به دادگستری مراجعه کند. این توافق پشت پرده و نامبارک منجر به حضور شهردار متواری در صحن نمازجمعه شد که از نگاه افکار عمومی نوعی دهن کجی به قانون و ریشخند به عدالت تلقی گردید.

در ساعات اخیر تماس های مکرر و واکنش های مستمر مردم حکایت از سلب اعتماد آنان نسبت به عزم دادگستری استان در مواجهه با تخلفات صاحبان قدرت دارد.

مردم می پرسند آیا این امتیازها و تبعیض ها تنها منحصر به نور چشمی هاست یا شامل مردم عادی هم می شود؟

چرا وقتی می خواستید آزاده ای جانباز را برای دلخوشی صاحبان قدرت بدون آنکه شاکی وی حکمش را به دایره اجرای احکام ببرد، شلاق بزنید با این که می دانستید او سابقه سکته قلبی دارد مهلت معاینه و تجویز پزشکی قانونی را ندادید اما اینجا برای رفع تکدر خاطر از ما بهتران ترحم نشان داده و به آنها فرصت می دهید؟

چرا تا پستوی خانه بچه های انقلابی را به صرف ظنّ دخالت در مدیریت یک کانال فیک افشاگر مفاسد کانون های قدرت شخم زدید و آنجا سخنی از اخلاق و رأفت در میان نبود؟

آیا می توان به مسئولان قضایی که دپوی 1500 خودرو در کارخانه رجه را نادیده می گیرند اما آلونک مردم محروم را در فصل سرما ویران می سازند، از قتل عام مردم در موج اول کرونا و سوءمدیریت متولیان بی تدبیر شهر می گذرند اما با افتخار گزارش می دهند که چهار خودروی حامل سگ را متوقف کرده اند و ... اعتماد کرد که با این حاتم بخشی و رفتار مودت آمیز با نور چشمی ها، فردا روزی پرونده شهردار را به بهانه مصلحت اندیشی های کاذب و دلخوشی فلان آقای ساده لوح، کنار نزده و از مفهوم عدالت، تصویری چروک و هجو آلود ارائه ندهند؟

مسئولان قضایی استان می دانند با این تصمیم های لابی گرانه چه هزینه ای روی دست دستگاه عدلیه گذاشته و چه ضربه ای به اعتماد عمومی نسبت به سلامت نظام اسلامی وارد می آورند؟

خنده دار نیست کارمندی  با وجود مدارک متقن در خصوص دریافت رشوه از کار معلق می شود اما با لطایف الحیل از شعبه ای دیگر مجوز حضور در کار قبلی و رفع تعلیق را دریافت می کند در حالیکه پرونده مفاسدش هننوز در جریان است؟ مردم حق ندارند احساس کنند قوه قضاییه (دادگستری استان) دارد با عدالت شوخی می کند؟ آیا شما می دانید چه خنجری را از پشت به نهادی که امانت خودن شهدا در دستانتان است وارد می آورید؟

مردم بابل البته یقین بدانند فعالان رسانه ای جبهه انقلاب در بابل با پیش بینی بروز چنین مسائلی تدبیر لازم را برای ادامه پیگیری های خود در سطوح دیگر تدارک دیده و این قول را به ولی نعمتان انقلاب می دهند که پنجه عدالت گریبان متخلفان را در هر سطح و جایگاه و با هر لباس و پیشینیه و نسبی که باشند خواهد گرفت و عهدی که با شهدا در دفاع از حریم عدالت بسته اند به زودی ثمر خواهد داد. لا حول و لا قوة الا بالله

  • سیدحمید مشتاقی نیا

خوش آمدی مادر!

سیدحمید مشتاقی نیا | دوشنبه, ۲۰ بهمن ۱۳۹۹، ۰۳:۳۲ ب.ظ

مسافرملکوت

 

دقیقاً همین اتاق را گفت. اتاقی که بیشتر شب ها، نیمه های شب آن جا می ایستاد و نماز می خواند. همین جا را گفت حاج خانم!

گفت داخل همین اتاق، یک تشت آب بگذارید. دختر معلولم را آن جا بگذارید و شما که مادر شهید هستید روی بدن دخترم آب بریزید. چه کار کنم حاج خانم؟! من به پسر شما اعتقاد دارم. او آن موقع که زنده بود با همه مردم فرق داشت. من اوصافش را زیاد شنیده بودم. رمضان آخر را که یادتان هست؟ وقتی صحبت می کرد حرف هایش، چهارچوب بدنم را می لرزاند. چند روز است می روم سر مزارش و زار می زنم تا خدا به آبروی این شهید، دخترم را شفا بدهد. دیشب آمد توی خوابم. گفت این کارها را انجام بدهم ....

حاج خانم، حرف پسرش را گوش کرد. تشت را گذاشت داخل همان اتاق که او گفته بود. بسم الله گفت و روی بدن دخترک آب ریخت. آب ریخت، آب ریخت ....

یاد پسرش افتاد. یاد زمزمه های زیر لبش، یاد قرآن خواندن دلنشینش. وجعلنا من الماء کل شی ء حیّ ....

صدای جیغِ زن را که شنید به خودش آمد. کودک از تشت بیرون آمده بود و با پای خودش به آغوش مادر رفت.

 

 

 

 

مادر شهید محمد زمان ولی پور چند روزی است که به فرزند عارفش پیوست. این خاطره را از کتاب مسافر ملکوت با موضوع شخصیت طلبه شهید محمد زمان ولی پور انتخاب کردم. این کتاب را با قیمتی نازل می توانید از فروشگاه های اینترنتی تهیه و مطالعه کنید. 

  • سیدحمید مشتاقی نیا

پیرامون پرونده قضایی شهرداری بابل

سیدحمید مشتاقی نیا | جمعه, ۱۷ بهمن ۱۳۹۹، ۰۹:۱۵ ق.ظ

Image result for شهرداری بابل

 

موضوع رسیدگی به پرونده تخلفات شهرداری و شورای مثلا اسلامی شهر بابل مدتی است که بر سر زبان ها افتاده و با توجه به حساسیت های سیاسی این شهر همچنان گزینه نخست مباحث اجتماعی در حلقه های مردمی و گعده های محفلی سیاسیون است. این قلم پیش تر نیز از بعضی زوایا به بررسی موضوع پرداخته و دراین مجال نکات قابل عرض دیگری را به استحضار مردم می رساند:

یک- پرونده ای در خصوص تخلفات شهرداری بابل در دادگستری استان در حال بررسی است که تا کنون منجر به بازداشت و لغو عضویت و فعالیت معدودی از اعضا و کارکنان شورا و شهرداری شده است. جسته و گریخته شنیده می شود پرونده های دیگری نیز در این ارتباط وجود دارد که در مراحل بعد پیگیری خواهد شد. درباره میزان تقصیر و سهم عناصر مرتبط باید تا حصول نتیجه قطعی دادگاه حوصله به خرج داد.

دو- اثبات تخلفات شهرداری بابل در این دوره به معنای پاکدستی و سلامت مدیران قبلی حوزه شهری نیست و اگر چه بعضی شهرداران خاطی بابل در گذشته با استفاده از حفره های قضایی موجود در مدیریت قبلی این نهاد، از پیگرد عملکرد خود در امان ماندند اما مفتوح شدن پرونده آنها نیز دور از انتظار نخواهد بود.

سه- بارها تأکید شده است اثبات تخلفات هیچ فردی به معنای زیر سوال بردن دوستان و بستگان سببی و نسبی او نیست مگر اینکه خودشان اینطور خواسته و به دفاع از متخلفان بپردازند.

چهار- سید مقیم مقیمی، خوب یا بد، به عنوان عضو شورا حق دارد در خصوص عملکرد شهردار به طرح سوال بپردازد و شهرداری هم بدون شامورتی بازی و جنجال رسانه ای باید به شکل مستدل در صحن شورا و در مقابل افکار عمومی پاسخگو باشد. راقم این سطور در دور قبلی انتخابات شورا به آقای مقیمی رأی نداده است و در دور بعد نیز بعید است که ایشان قصد ثبت نام و ورود مجدد به شورا را داشته باشد. بی هیچ حب و بغضی، اصل طرح سوال و جواب مذکور برای ثبت در تاریخ سیاسی شهر بابل ضروری به نظر می رسد.

پنج- مسئولان رسیدگی به پرونده شهرداری در دستگاه قضا، اساساً بابلی نیستند و بی اعتنا به چالش های سیاسی و نفع و ضرر جریان ها و باندهای قدرت تنها بر مبنای وظیفه ذاتی خود و اصل احیای حقوق عامه و صیانت از منافع ملت در حال بررسی ابعاد پرونده های مرتبط با تخلفات شهرداری هستند کما اینکه در ساری نیز شاهد برخورد بی رودربایستی و پیگرد تخلفات همگی عناصر دخیل در مفاسد شورا و شهرداری در هر سطح و جایگاه سیاسی و جناحی بوده ایم. انتساب خودخوانده بعضی جریانها به انقلاب، حاشیه امن تخلفات آنها نخواهد بود.

شش- پرونده شهرداری بابل هم امتحانی بود برای محک همه مدعیان انقلابی گری و عدالت خواهی. آنهایی که بدون توجه به گرایشات سیاسی افراد ار اصل اجرای عدالت استقبال نمودند سربلند بیرون آمدند و کسانی که عدالت را تنها برای همسایه روا دانسته و اطرافیان خود را خط قرمز اجرای عدل تلقی نمودند رو سیاه گردیدند. این خصیصه انقلاب اسلامی به عنوان ترجمان عملی کلام وحی است که ذات نورانی آن، چند رنگی ها را بر ملا ساخته و غیر از "عبادک منهم المخلصین" مجال عبور از غربال آن را ندارند. برای عاقبت به خیری خود دعا و تلاش کنیم.

هفت- دردمندانه باید اذعان داشت هیاهوی سیاسی و جنجال های تبلیغاتی عناصر دخیل در پرونده اخیر مردم را به باوری رسانده که حتی اگر پرونده در همین لحظه نیز متوقف شود بی گناهی مسئولان مرتبط را نخواهند پذیرفت. همه شهرداران بابل به درست یا غلط در اذهان عموم و یا در سطح رسانه های مجازی بارها متهم به تخلفات متعدد شده اند؛ اما این حجم دست و پا زدن ها و اعمال فشار و ... افکار عمومی را به این برداشت رسانده که لابد خرده شیشه ای در کارشان وجود دارد که اینطور به تقلا افتاده اند. یاوران حقیقی انقلاب، اقشار پابرهنه و فاقد سهام سفره نظام هستند که برخورد با تخلفات عناصر دانه درشتی چون اکبر اتباعی، بیژن قاسم زاده، کیومرث نیاز، غفار آری، موسوی، خورشیدی، حسن زاده و ... باعث دلگرمی آنها به استمرار خط شهدا و حیات و پویایی اندیشه انقلاب اسلامی و احقاق حق مستضعفان گردیده است. ولیّ نعمتان راستین انقلاب از برخورد با هر متخلفی با هر نوع وابستگی به هر طیف و شخصیت و جناحی، به آینده نظام اسلامی و تحقق آرمان هایی که قطره قطره خون عزیزانشان را در حفظ و تثبیت آن هدیه داده اند، خوشبین شده و جانانه حمایت می نمایند.

هشت- پس از ورود جدی دستگاه قضا و دستگیری عوامل اصلی دخیل در تخلفات جاری، چنان چه هر شخصیت و طیفی درصدد بهره گیری از نفوذ خود و یا سوءاستفاده از مفاهیم و عناصر ارزشی برای دفاع از متخلفان باشد، سیبل نیروهای انقلابی در فضای رسانه قرار خواهد گرفت. عاقلانه است که با اجتناب از ورود به بازی باندهای قدرت و پرهیز از مکر اطرافیان و دفتری های معامله گر و شیّاد، اجرای قانون به عنوان دستاورد نظام اسلامی را اصلی اساسی و خدشه ناپذیر دانست.

  • سیدحمید مشتاقی نیا

تیغ تیز عدالت شهرداری روی گلوی ضعفا!

سیدحمید مشتاقی نیا | يكشنبه, ۱۲ بهمن ۱۳۹۹، ۰۷:۰۳ ق.ظ

کمانگرکلا منطقه ای است در حاشیه شهر بابل که اغلب اهالی آن از اقشار مستضعف جامعه بوده و منازل شان فاقد سند و در پیچ و خم کمیسیون ماده صد است.

شب گذشته شهرداری بابل حوالی ساعت 23 بدون اطلاع و هشدار قبلی از بین همه ساکنان منطقه -شاید برای ارعاب دیگران- یک منزل را انتخاب نموده و ورودی آن را با نیوجرسی مسدود ساخت.

جالب است این منزل که لابد به طور اتفاقی! انتخاب شده متعلق است به خواهر زاده مصی علی نژاد که همسرش طلبه است و چندی پیش به همراه مادر بزرگوارش در سیمای جمهوری اسلامی به اعلام برائت از خاله خود پرداخته بود.

رفتار تحقیرآمیز شهرداری بابل و بازی با آبروی یک خانواده مذهبی و انقلابی درست در شب دوازدهم بهمن و آغاز دهه فجر، اوج کج سلیقگی عوامل شهرداری است. (بر مبنای حسن ظن)

آیا شهرداری بابل توانسته مطالبات خود را از گردن کلفت ها و سرمایه سالاران قانون شکن و صاحبان متخلف املاک تجاری وصول کند که حالا در شب یادبود انقلاب مستضعفان به منطقه ای محروم رفته، نفس کش طلبیده و باعث ایجاد رعب و وحشت و انگشت نما شدن یک خانواده مذهبی گردیده است؟ صاحب این ملک قصد شانه خالی کردن از بدهی خود به شهرداری را نداشته که مستوجب برخورد قهری باشد.

تهیه خوراک تبلیغاتی برای رسانه های بیگانه در جهت وارونه نمایی انقلاب برخاسته از دامان مستضعفان که پنجه عدالت آن باید حلقوم ستمگران و چپاولگران را خراش دهد ضربه ای بزرگ به حیثیت نظام و آرمان های آن است که گاه از عهده ضدانقلاب و منافقین نیز بر نمی آید.

جالب است بدانید مصی علی نژاد که متخصص فضاسازی رسانه ای بر ضد نظام است اخیراً با طرح شکایتی از جمهوری اسلامی به اتهام ایجاد فشار بر خانواده او درخواست غرامتی بسیار سنگین از اموال توقیف شده کشور را داشته است. حالا مدرک او برای اثبات این ادعا با کج سلیقگی مشکوک عوامل شهرداری به خوبی فراهم شده است. از این پس اگر خانواده این خبرنگار فراری بر ضد او به اعلام موضع بپردازند اینگونه تلقی خواهد شد که فشار عناصر حاکمیتی و تهدید آنها به تکرار حادثه تلخی که شب گذشته اتفاق افتاد باعث همراهی آنها با خواسته های نظام گردیده است!!

یک صحبتی هم باید با شاه داماد امام جمعه و شهردار پرحاشیه بابل داشت که این روزها رسیدگی به پرونده تخلفات مجموعه تحت امرش باعث رنجش خاطر او گردیده و گویا تمرکز و تعادل فکری اش را بر هم زده است. زورت را برای صاحبان زور و ظالمانی نگه دار که از قضا در تضییع حقوق شهروندان در بعضی پرونده هایی که مربوط به حیطه کاری خودت است نقش محوری داشته اند. نتیجه احکام قضایی تنها در بعضی پرونده های جاری نشان خواهد داد که تیغ عدالت شهرداری در چه جاهایی کند و در کجا تند و تیز بوده است. سکوت تو و حامیانت در قبال دستگیری و تعلیق دو عضو متخلف شورا و چند کارمند شهرداری چه پیامی برای مردم دارد؟

دقایقی پیش با پیگیری دوستان، شهرداری نیوجرسی را جمع کرد. باز هم عده ای آمدند برای تماشا و از شرمساری مدافعان انقلاب خشنود شدند. بعضی از همان هایی که شب گذشته متلک می انداختند که دیدید انقلاب محرومان را؟! حالا طعنه میزنند که لابد به پاس حمایت از انقلاب مشمول عفو شده اند!

ایکنه میگویند یک ... سنگی به چاه بیندازد صد نفر باید آن را بیرون بکشند حرفی بیراه نیست. خدا عاقبت این مملکت را با بعضی مسئولان بی تدبیر ختم به خیر کند.

الحمدلله این خانواده آگاه و انقلابی اشتباه بعضی مدیران ناکارآمد را به پای نظام ننوشته و مجال سوءاستفاده را به بدخواهان نداده اند که جای تقدیر دارد.

  • سیدحمید مشتاقی نیا

سکون در روند انقلاب به معنای عقبگرد است

سیدحمید مشتاقی نیا | شنبه, ۱۱ بهمن ۱۳۹۹، ۰۹:۲۳ ق.ظ

در نقد یک اتفاق در نماز جمعه دیروز تهران| به کجا بَرد شکایت؟- اخبار سیاست  ایرا - اخبار سیاسی تسنیم | Tasnim

 

از عصر دیروز تا این لحظه کاربران مجازی همشهری اعم ازآشنا یا ناآشنا مطلبی منتسب به طلبه ای اهل ارومیه به نام سید صدرا موسوی را مکرر برایم ارسال کرده اند که حاوی انتقادی مبتکرانه وجالب از امام جمعه این شهر بابت انتصاب بعضی بستگانش در تصدی امور مختلف است.

ناگفته پیداست حجم استقبال گسترده از این نامه در بین مردم بابل که فرسنگ ها از ارومیه دور است چه حکایتی در خود نهفته دارد.

در بابل نیز شاهد تصدی برخی مشاغل مدیریتی در دو حوزه علمیه برادران، یک حوزه خواهران، مخابرات، دانشگاه، شهرداری و ... توسط بستگان نزدیک امام جمعه هستیم. تلاش هایی هم برای دست گرفتن فرمان هدایت سازمان تبلیغات استان توسط اقوام صورت گرفت که تا این لحظه به نتیجه ای نرسیده است.

این نوع معضلات مختص شهرهای یاد شده نیست. ضمن احترام به بعضی عزیزان خالص و متدین در سنگرهای نماز جمعه کشور، دردمندانه باید اذعان داشت که در نقاطی دیگر گاه شاهد اتفاقاتی ناخوشایند هستیم - مواردی از آن اشاره خواهد شد- که به اعتبار نظام اسلامی لطمه وارد می کند.

یک بعد تقصیر را باید متوجه دستگاه سیاستگذاری و نظارت بر ائمه جمعه دانست که از نظام جامع و راهبردی برای انتخاب و نظارت بر ائمه جمعه کشور برخوردار نبوده و اغلب اسیر روزمرگی و مصلحت سنجی های کسل کننده است. سوابق مدیریتی حاج آقای علی اکبری به رغم بهره مندی از اخلاق حسنه فردی نشان از ناتوانی ایشان در حرکت آفرینی منطبق با مطالبات انقلاب لااقل در گام دوم آن دارد. احساس خطر از فراگیری آرمان عدالتخواهی و در تعارض دانستن آن با ساختارهای حاکمیتی که خاستگاه علوی و عاشورایی داشته، رضایت به وضع موجود و تئوریزه سازی رخوت، نشان از اندیشه ای دارد که بر خلاف جریان فکری انقلاب، روز را به شب رساندن و شب را روز کردن، مساوی با نظام مند شدن و درایت تلقی می نماید. عارضه توجیه گری که متأسفانه در بعضی نهادهای به ظاهر انقلابی دیده شده، منجر به توقف رشد و بالندگی جنبش های فکری منبعث از انقلاب اسلامی گردیده است.

نباید فراموش کرد همانطور که مارکسیسم اسلامی، ترکیبی التقاطی و ناهمگون و از اساس باطل است، کاپیتالیسم اسلامی و ماکیاولیسم دینی نیز هرگز مشروعیت نخواهند یافت.

دستگاه نظارتی ائمه جمعه نباید مصادیق ناکارآمدی یک امام جمعه را در گرایش های متفاوت سیاسی، فساد اخلاقی و .... خلاصه بداند. روحیه دو رویی و دروغ گویی، تظاهر، دخالت در عزل و نصب ها، لجاجت، قبیله گرایی و باندبازی، تکبر، معاشرت با مفسدان و متهمان بدنام اقتصادی که منجر به سکوت در قبال دست درازی ها و حمایت پشت پرده از آنان می گردد و ... نیز از مصادیق طاغوت و اشرافی گری مقدس! است که اسلام دمشقی معاویه ها را به مرور جایگزین اسلام مکی و مدنی و ناب محمدی می سازد. امام جمعه ای که برای حفظ مقام، خودش را به در و دیوار می زند شایستگی این مسئولیت را ندارد.

لوازم جنگ نرم دشمن لزوماً ماهواره و ابزار ارتباطی و رسانه ای نیست. اسلامی که بغیر السنتکم تجلی نداشته باشد، افیون ملت و مسبب تحریف معارف وحی و زمینه ساز محرم 61 هجری و مهجور ماندن صدها ساله مکتب راستین نبوی است.

نمی شود برای ائمه جمعه شأن رهبری و جانشینی ولیّ امر را قائل بود و به ضرب و زور، منتقدانش را از دایره تأثیر حذف نمود و متهم به تعارض با ولایت ساخت اما از کنار کیلومترها فاصله ای که  بعضی ها از سلوک و منش و منظومه فکری و رفتاری رهبری دارا هستند به راحتی عبور کرد و به روی مبارک نیاورد.

بعد دیگر تقصیر را هم باید متوجه لایه هایی از اقشار مذهبی و انقلابی دانست که متوجه ضعف و کهولت و عقب ماندگی فکری و رفتاری امام جمعه گردیده و در پستوها به ایراد نقد می پردازند اما شهامت انجام فریضه امر به معروف و نهی از منکر را دارا نیستند و نیز جماعتی که به حکم تأمین منافع و عواید حاصل از همدستی و همداستانی، خود را به خواب زده اند. همه این عوامل و عناصر خواسته یا ناخواسته در تحریف مسیر انقلاب و بی اعتبار سازی اهداف شهدا در منظر مردم به خصوص نسل جدید و کم اطلاع جامعه که رفتارهای متناقض با گفتار مسئولان را به پای اصل نظام می نویسند سهیم هستند. لا حول و لا قوة الا بالله العلی العظیم

  • سیدحمید مشتاقی نیا

قدرت، مصونیت آور نیست!

سیدحمید مشتاقی نیا | شنبه, ۴ بهمن ۱۳۹۹، ۰۸:۱۹ ب.ظ

دستگیری و تعلیق عضویت دو تن از اعضای شورای شهر بابل و کارکنانی از شهرداری و ادامه احضار و بازجویی از بعضی مطلعین و متهمین، گمانه زنی ها پیرامون احتمال برخورد با افراد دیگری از شورا و چهره هایی از شهرداری را تقویت نموده است.

اصرار بعضی جریانها به بهره گیری تبلیغی از فرصت ها و عناصر معنوی برای توجیه کاستی ها و دست و پا زدن برای ایجاد خط رسانه ای در بزرگنمایی از عملکردها و نیز سکوت عجیب بعضی صاحبان تریبون، سوءظن افکار عمومی نسبت به واهمه مسوولان مربوطه از رسیدگی به اتهاماتشان را دامن زده است.

دستگاه قضایی و دادگستری مازندران در یکسال اخیر ثابت کرده است که در صیانت از حقوق عامه، هیچ نوع ملاحظه سیاسی و خطوط جناحی را معتبر نمی داند.

در صورتی که اتهامی متوجه مسوولان شهرداری یا شورای شهر باشد مثل هر شهروند دیگری باید در پیشگاه قانون به دفاع از خود و توضیح پیرامون ابهامات حوزه مسوولیتی شان بپردازند. آرزوی ما هم تبرئه و رفع اتهام مسوولان است و در صورت اثبات جرم، اشتباه یا مفاسد هیچ مدیری را به پای دوستان و بستگان سببی و نسبی اش نخواهیم نوشت مگر آن که خودشان خلاف این را خواسته و درصدد حمایت از مدیر خاطی برآیند.

دستاورد بزرگ انقلاب اسلامی در پاسخگو ساختن مسوولان و بازخواست خاطیان ذی نفوذ را ارج نهاده و در گام دوم انقلاب اسلامی، حمایت از دستگاه قصا در راستای تقویت سلامت نظام اداری و دفاع از اموال عمومی و رعایت حق الناس را تکلیف شرعی و انقلابی خویش می دانیم.

  • سیدحمید مشتاقی نیا

بابل، به رنگ انقلاب 99!

سیدحمید مشتاقی نیا | دوشنبه, ۲۹ دی ۱۳۹۹، ۰۸:۳۷ ق.ظ

اکبر طبری بازداشت شد + بیوگرافی

 

انقلاب رئیسی، مکمل انقلاب خمینی است. این را لااقل مردم بابل با تمام وجود در ماه های اخیر لمس کرده اند.

چه کسی گمان می کرد روزی برسد فردی در قامت اکبر اتباعی طبری که دو رئیس قوه را بازیچه امیال و نیرنگ خویش ساخته بود چنین به رسوایی و خواری کشانده شده و یوغ عدالت بر گرده اش آویخته شود؟

کیومرث نیاز آذری را مردم مازندران به خوبی می شناسند. کمتر فرد ذی نفوذی در کشور است که به تفرجگاه اختصاصی او قدم نگذاشته و طعم میزبانی او را نچشیده باشد. از مرحوم غریق استخر کوشک و غایب تحلیف 88 تا بسیاری از صاحبان نام و نان، خرد و کلان، نمک گیر الطاف او بودند. کسی باور می کرد روزی برسد کیومرث نیاز که با سران همه جناح ها مراوده داشت در پیشگاه قانون، زانوی مذلت بر زمین نهاده و پاسخگوی اعمال خود باشد؟

بیژن قاسم زاده را داشتند به عنوان نماد جوان گرایی دستگاه قضا و قاطعیت و انقلابی گری قلابی نسل جدید به خورد ملت می دادند که دست او نیز رو شد.

گروه اقتصادی خونه به خونه و حسن زاده ها که از فوتبال تا هیأت داری، چند صباحی بازیگر صحنه اجتماع و سیاست بودند نیز در سیمای جمهوری اسلامی رسوا شدند.

بعضی ها دیگر باورشان شده بود سیستم دیوانسالاری کشور، امثال غفار آری را می پسندد و دیگر امیدی به اصلاح این رویه نیست. اما پاشنه در جور دیگری چرخید و او هم به آخرین روزهای حیات سیاسی خود نزدیک شد. دو سه نفر دیگر از این حلقه نیز  البته مانده اند که به پایان این بیراهه خواهند رسید.

انقلاب اسلامی زنده است و نشان زنده بودن آن، نوسازی سلول های فرسوده و ناکارآمد است.

دستگاه قضا به رغم بعضی ضعف های کوچک (که متأسفانه در شعبه بابل هم مشهود است)، در مسیر اصلاح ساختار اداری و حاکمیتی کشور و بازگشت به ریل آرمان های انقلاب اسلامی قرار گرفته و در مدتی اندک، با هدف قراردادن شاه مهره های یقه سفید، بیش از همه ادوار به مفهوم حقیقی عدالت نزدیک گردیده و نشان داده است که هیچ گونه تبعیض و مصلحت سنجی را در بیرون کشیدن حق مردم از جهاز مرکب صاحبان قدرت چه راست باشند چه چپ، با ریش یا بی ریش، با تاج یا با عمامه در نظر نخواهد گرفت.

مگر انقلاب اسلامی و پیام خون ده ها هزار شهید این مرز و بوم چیزی غیر از ضرورت اجرای عدالت و برخورد بی اغماض با مفاسد ریز و درشت به خصوص در حیطه اصحاب قدرت و ثروت برای ارئه الگوی کامل حکومت مردمسالاری دینی در پهنه گیتی بود؟

تزویر، روی دیگر طاغوت است. طاغوت، یاغی گری عریان و آشکار بوده و تزویر، طغیان خفی در تقابل با حق و تلاش شکست خورده ای برای به بن بست کشاندن اراده الهی در پرچمداری مستضعفان بر اریکه زمین و اطاله تحقق یرثها عبادی الصالحون است.

تزویر همان طاغوت است پوشیده و پنهان که تیغ فتنه آن زهرآلودتر از دشنه کفر و الحاد بوده و از این رو ستیز با عناصر نفوذ را باید دشوارتر و البته موثرتر از نبرد با مظاهر عصیان و لاابالی گری دانست.

امسال رنگ و بوی بهمن بابل باید با همه سال ها تفاوت داشته باشد. پنجاه و هفت دیگری در نود و نه رقم خورد که کام مردم را شیرین ساخت و نور امید را در دل های دردمند یاوران حقیقی و بی دریغ انقلاب نشاند و پابرهنگان و محرومان و تشنگان عدالت و حق طلبی را جان دوباره بخشید. فجر 99 را باید جشنی با شکوه تر گرفت و شعارهای انقلاب را یک بار دیگر بر سر دست ها بالا برد و پویایی نهضت خاموش ناشدنی خمینی کبیر را بر سر اذناب نفاق و تزویر کوبید و شهد عدالت و ظلم ستیزی و فساد گریزی را در جام بلورین عشق و ایمان، گوارای وجود ولی نعمتان انقلاب ساخت.

انقلاب اسلامی زنده است و در گام دوم خود، مکتب سلیمانی ها را نماد طریقت رستگاری خویش می داند. از این منظر، جمهوری اسلامی حرمی است که بیرق خیمه هدایت رسول الله و عَلَم قیام اباعبدالله را برافراشته و بی شک هیچ مصلحت و خیری بالاتر از حرکت در مسیر صیانت از دستاوردهای معنوی و مادی آن حتی به قیمت ریزش منفعت طلبان ظاهر گرا نخواهد بود والله متم نوره ولو کره الکافرون...

  • سیدحمید مشتاقی نیا

رفتار تحقیرآمیز با طلبه بابلی

سیدحمید مشتاقی نیا | جمعه, ۲۶ دی ۱۳۹۹، ۰۷:۵۳ ب.ظ

بسم الله الرحمن الرحیم

ریاست محترم قوه قضاییه حضرت آیت الله رییسی با سلام و اهداء تحیات الهی و آرزوی توفیق؛

احتراماً اینجانب صابر رمضانی از طلاب حوزه علمیه بابل و پیشنماز یکی از مساجد قدیمی شهر و فعال مذهبی فرهنگی استان مازندران، اخیراً به واسطه شکایت یکی از متهمان اقتصادی دستگیر و به دادگاه عمومی منتقل شدم که اخبار مربوط به حواشی آن در این چند روزه بر سر زبان ها افتاده است. در این خصوص شرحی مختصر و گویا از واقعه را به استحضار می رسانم:

پس از افشای رانت خواری گروه اقتصادی "خونه به خونه" در پرونده بانک دی توسط قوه قضاییه و اعلام رسمی آن از سیمای جمهوری اسلامی، این حقیر با انتشار استوری در فضای مجازی، به انتقاد از هیأت غریب مدینه وابسته به این مجموعه پرداختم.

اینکه ادبیات به کار رفته در متن حاوی توهین بود یا نه طبعا در دادگاه مورد رسیدگی قرار خواهد گرفت. هر چند که ناگفته پیداست قصد این قلم، انتقاد نسبت به سوءاستفاده از احساسات مذهبی و نگاه ابزاری به اعتقادات مردمی بوده است.

جمعی از اعضای هیأت غریب مدینه با تحریک مالک گروه اقتصادی مذکور به شکایت از اینجانب اقدام نمودند. در این خصوص احضاریه مکتوب به دست من نرسید.

صبح چهارشنبه 24 دی 99 مأمورینی از کلانتری 15 به در خانه من مراجعه کردند. در حالی که از ماجرای شکایت بی اطلاع بودم و بی آنکه توضیحی درباره موضوع پرونده بدهند اصرار بر جلب حقیر داشتند. توضیح دادم که من طلبه ام و احضار حقیر باید با دستور دادگاه ویژه روحانیت استان صورت بگیرد که مأمور مربوطه اعتنایی به این حرف نداشت. از آنها فرصت خواستم برای حفط آبرو در مقابل همسایگان لااقل لباسم را عوض کنم که متأسفانه اجازه ندادند و با اصرار آنها با همان لباس خانگی و بدون آن که لااقل فرصت اطلاع به خانواده را داشته باشم به کلانتری منتقل شدم.

قبل از ورود به کلانتری با خانواده تماس گرفتم تا لباس مناسبی برایم ارسال کنند. در کلانتری هم توضیح دادم که من طلبه ام و ... اما توجهی صورت نگرفت و متأسفانه همراه یک متهم معتاد با دستبند به دادگستری منتقل شدم. اصرار من برای اجتناب از این کار فایده ای نداشت وهر چه توضیح دادم که مردم شهر مرا به عنوان طلبه و مداح و ... می شناسند و وجود دستبند و همراهی با یک مجرم، بازی با حیثیت من محسوب می شود، افاقه نکرد. تصاویر مربوط به نحوه انتقال حقیر قطعا در دوربین های مدار بسته کلانتری و دادگستری بابل ثبت می باشد.

در دادگاه با تکرار چند باره این موضوع و تماس های پیاپی بعضی دوستان، بازپرس دستور باز کردن دستبند را داد و نهایتا رسیدگی به این پرونده به دادسرای ویژه روحانیت ساری حواله داده شد.

اگر چه اینجانب تمایلی به رسانه ای شدن ماجرا نداشتم اما دوستان هیأتی اقدام به اعتراض به نحوه این برخورد در فضای مجازی نمودند که انتقادهای شدیدی نسبت به برخورد کلانتری به دنبال داشت.

شایان ذکر است بابت شکایت از خود هیچ گونه ناراحتی نداشته و آن را حق شکات می دانم و آماده دفاع از نوشتار خود در محضر قانون می باشم؛ اما نوع برخورد شتابزده و سخت با توجه به جایگاه شاکی باعث بدبینی دوستان نسبت به ضابطین قضایی شده است. جالب آن که نه مأمورین کلانتری و نه بازپرس مربوطه هیچ یک آمریت دستبند زدن و این نوع برخورد را برعهده نگرفته و مسئولیت آن را متوجه دیگری می دانند!

با توجه به التهابات ایجاد شده در فضای ذهنی جامعه و تبعات ناگوار آن برای نیروهای انقلاب استدعا می شود نسبت به پیگیری و رسیدگی به این گزارش اقدام عاجل نمایید. بی تردید به عنوان سرباز فدایی ولایت و انقلاب اسلامی استمرار حواشی این اتفاق در فضای رسانه را به صلاح ندانسته و به نظارت عادلانه نهاد قضا نسبت به رفتار زیر مجموعه، رجاء واثق دارم.

والسلام با تشکر

صابر رمضانی/ دارالمومنین بابل

  • سیدحمید مشتاقی نیا

تنش در پیاده راه!

سیدحمید مشتاقی نیا | سه شنبه, ۲۳ دی ۱۳۹۹، ۰۸:۲۱ ق.ظ

 

آنطور که شنیده ام کسبه اطراف پیاده راه آیت الله سعیدی بابل پس از بارها اعتراض نسبت به تبعات ناهنجار این مکان که تبدیل به پاتوق بعضی اوباش و مزاحمین نوامیس شده بود در حرکتی جمعی، نیمکت های پیاده راه را از جا در آوردند. شنیده شده حضور عوامل شهرداری و تلاش برای نصب دوباره نیمکت ها زمینه تنش فیزیکی بین طرفین را فراهم می آورد که در نهایت با دخالت مسئولان قضایی و انتظامی، ماجرا موقتا فیصله پیدا کرد.

برخی گمانه زنی ها از احتمال تبدیل مجدد این پیاده راه به خیابان خبر می دهد.

از حق نباید گذشت که وجود پیاده راه یا میدانی در هسته مرکزی شهر برای اجرای برنامه های فرهنگی و یا استراحت و تفریح شهروندان و تأثیر شگرف آن در چشم انداز بصری و مبلمان شهری امری لازم و طبیعی است؛ اما متأسفانه سرنوشتی که در اغلب پارک ها و فضاهای سبز کوچک و بزرگ شهر دیده شد در این پیاده راه هم مشاهده گردید. بارها و بارها شهروندانی آشنا یا ناشناس تماس و تأکید داشته اند که فضاهای سبز اطراف منزل یا محله شان باعث تجمع معتادان یا اوباش گردیده و با توجه به مزاحمت های پیاپی و سلب آسایش همسایگان، عطای آن را به لقای آن بخشیده و حاضرند هر اقدامی انجام داده تا شرّ وجود این خدمتگزاری بلدیه را از سر خود کم کنند. بی شک برای مأموران انتظامی نیز مقدور نیست که در همه ساعات شبانه روز در همه پارک ها و فضاهای سبز حضور یافته و به ایجاد نظم و اعمال قانون بپردازند.

به این بهانه باید گریزی زد به غفلت بزرگ فرهنگی که متأسفانه در همه این سال ها و دوره ها و در مدیریت همه شهردارها و شوراها شاهد آن بوده ایم. متأسفانه در طول همه ادوار، جهت گیری بخش های فرهنگی شورا و شهرداری خارج از حیطه وظایف اصلی و حول محور علائق شخصی و گروهی قرار داشته است. دغدغه این دوستان یا برگزاری کنسرت و پارتی های مختلط بود یا کار هیأتی و شوهای مذهبی. هزینه های فرهنگی شهر اغلب یا به جیب دلالان رقص و آواز ریخته شد یا به حساب دلاکان نوحه و عزا. با بودجه های فرهنگی یا شعار سیاسی و انقلابی سر داده شد یا تبلیغ سیاست گریزی و لیبرال مسلکی. دردمندانه باید گفت به کار فرهنگی همواره به عنوان فرصتی انتخاباتی نگاه شده است.

حقیقت آن است که نه شهرداری باید اداره ارشاد و سازمان تبلیغات باشد و نه شورا نماینده بی بی سی و من و تو!

اصلی ترین وظیفه نهادهای فرهنگی شهر تقویت فرهنگ شهرنشینی و حیات اجتماعی و آداب زندگی جمعی و آموزش حقوق شهروندی است که متأسفانه در همه این سالها مغفول مانده و یا جدی گرفته نشده است.

  • سیدحمید مشتاقی نیا

جبهه تقلبی انقلاب اسلامی!

سیدحمید مشتاقی نیا | يكشنبه, ۲۱ دی ۱۳۹۹، ۰۸:۵۲ ق.ظ

همیشه هر اصلی، بدلی هم به همراه دارد. موسیقی اصیل، صدای امواج دریا و وزش باد در بین برگهای درختان و آوای آرامش بخش پرندگان و ... است. موسیقی تقلبی اما ابزاری انسانی دارد. در داروخانه ها هم زیاد این عبارت را شنیده ایم: اصلش نیست، مشابهشو بدم؟!

برندهای معروف دنیا همواره یک هووی تجاری! پیدا می کنند. شرکتی تلاش می کند نامی شبیه جنس اصل و معروف و با بسته بندی مشابه و اغلب با قیمتی پایین تر روانه بازار کرده و از این طریق به سودجویی بپردازد.

حزب اللهی تقلبی هم تا دلتان بخواهد داریم. این مصیبت البته ویژگی همه انقلاب های دنیاست؛ یادآور همان مصرع معروف: به غنیمت که رسیدیم به ما پیوستید...!

بحث تحریف که به میان می آید گاهی گمان میکنیم تنها مختص قلب در واقعیات تاریخ است؛ اما بعد دیگر تحریف، مصادره شعارها و آرمان ها و تهی سازی آن از مفاهیم اصیل و جعل در راستای تأمین منافع شخصی و گروهی است.

چقدر شاهد بوده ایم عده ای به نام جبهه انقلاب در همه فراز و نشیب های زندگی دشوار مردم سکوت اختیار کرده و غیبت دارند و درست در بزنگاه انتخابات سر از لاک انزوا و عافیت جویی بیرون آورده و ناگهان با ارائه فهرستی از نامزدهایی که گاه از بسته های لپ لپ بیرون کشیده اند داعیه دار شعائر انقلاب گردیده و منتقدین مطالبه گر ثابت قدم و خط مقدمی را به مخالفت با نظام متهم می سازند؟!

چقدر شاهد بوده ایم عده ای به نام جبهه فرهنگی انقلاب اسلامی، فردی بی لیاقت را با ظاهری غلط انداز اما باطنی تهی از ارزش ها و کارآمدی به نام نیروی انقلابی و مدیر جهادی و جوان مومن و ... به خورد ملت دادند و به خاطر دو روز آبادی ظاهری دنیا باور مردم نسبت به سلامت و صداقت نظام دینی را خدشه دار ساختند؟!

اشرافی گری صرفا در بنز سواری و تجمل پرستی خلاصه نمی شود. خود برتربینی فردی و جناحی، تفکر باندی و قبیله گرایی، منفعت طلبی و رانت خواری و ... نیز جلوه هایی دردناک از اشرافیت و طاغوت گرایی است که گاه در نقاب تظاهر به دین و داعیه داری تفکر انقلاب، کام جامعه را تلخ نموده و روند انقلاب اسلامی را کند و خنثی می سازد.

بخشی از معنای نفوذ را در حزب اللهی نماهای بی عرضه ای بجویید که بی هیچ سواد و تجربه قابل اعتنایی، به صرف خم و راست شدن مقابل اصحاب قدرت و بله قربان گویی به آلاف و الوفی رسیده و داعیه دار اندیشه اسلام و مدعی غرب ستیزی می شوند در حالی که شالوده فکر و کنه پندارشان تسخیر فرهنگ اصیل اسلام ناب در جهت کسب قدرت و ثروت است.

هزاران بار دوره غربشناسی برگزار کنید اما خدا و اسلامیت نظام را برای وجاهت مادی خود بخواهید از هر عنصر غربزده ای غربزده تر هستید.

انقلاب را باید روزی از چنگال انقلابی نماهای اخته شده ای که اوج کارآمدی شان حضور در صف اول نمازهای جمعه و مشت های گره کرده در راهپیمایی هاست پس گرفت. انقلابی نماهای غاصبی که با زالو صفتی بر مساند قدرت تکیه زده اند، هزینه ای برای انقلاب نمی پردازند، قدمی برای اسلام بر نمی دارند مگر آنکه فاکتورش را پیشاپیش نقد کنند، در بحبوحه خطر غایبند و ... مسبب سطحی نگری در مفاهیم ارزشی و به قدرت رسیدن طوایف مزوّر و خود محور و دو رویی هستند که رفتارهای متناقضشان منجر به ایجاد بدبینی در مردم نسبت به کارآمدی نظام اسلامی شده است.

این افراد، جایگاه را مقدس می دانند و میز را معیار سنجش حق. شرف المکان بالمکین را باور ندارند و فیش حقوقی بالاترین شاهراه ارتباطی شان با حکومت اسلامی است. به جای آنکه مشروعیت خود را در عمل به عدل بجویند، عدالت را در چارچوب قدرت به رسمیت می شناسند و... مگر طاغوت غیر از همین فامیل بازی ها و مصلحت سنجی های سودجویانه و خود حق پنداری ها و توجیه سوءمدیریت ها و رانت خواری ها است؟ جالب و دردناک است وقتی گند مدیران فاسد و نالایقشان در می آید فشار می آورند که از حق مردم و فساد دوستان ما بگذرید تا جریان انقلاب تضعیف نشود! غافل از آنکه حیات و مشروعیت نظام به برخورد با همین جریان های خود شیفته و متظاهر و نالایقی است که تعفن شعار زدگی و حقیقت گریزی شان هوای پاک شرافت و فطرت و آسمان صاف عدالت و هدایت و ایمان را غبارآلود ساخته است.

  • سیدحمید مشتاقی نیا

شهید بزاز در این روزهای طوفانی قم

سیدحمید مشتاقی نیا | شنبه, ۲۰ دی ۱۳۹۹، ۱۱:۱۵ ق.ظ

هر چقدر گفتند تدریس در حوزه و مدارس، کمتر از مبارزه مسلحانه ...

 

از در دیوار شهر فریاد بر می خاست. همهمه ای در کوچه ها و خیابان ها، شنیده می شد. قم آبستن فاجعه ای خونین بود. چهارراه بیمارستان (شهدا)، مقابل کلانتری مملو از جمعیت بود. جمعیتی خشمگین که در عصر هجدهم دیماه هزار و سیصد و پنجاه و شش، خود را برای صبح خون بار فردا آماده می کردند. با دخالت پلیس و همدستی ساواک، جمعیت به تلاطم در آمد.

سرهنگ جوادی، بلندگو را دست گرفت و دستور داد مردم پراکنده شوند. عده ای به این سوی و آن سوی می دویدند تا در صورت درگیری، بتوانند از خودشان محافظت کنند. سرهنگ، بادی به غبغب انداخت. او مغرورانه به تماشا ایستاده بود. گاهی با دست و گاه با فریاد، مردم را به عقب می راند. از این که می دید برخی با سر و صدای او صحنه را ترک می کنند بیشتر کیف می کرد. درلابه لای جمعیت، چشمش به جوانی خوش سیما افتاد که سر جایش ایستاده بود و همچنان شعار  می داد. چند بار داد و بیداد کرد تا شاید جوان بترسد؛ اما تاثیری نداشت. او به روی خودش هم نمی آورد. سرهنگ، خشمگین شد. کلتش را درآورد و به سمت او نشانه گرفت. فکر می کرد با این کار می تواند او را فراری دهد. چشم غرّه ای رفت. لبش را گزید: « برو پسر تا نزدم بدبختت نکردم...» جوان با خشم به او نگاهی انداخت. دستش را مشت کرد و به طرفش راه افتاد. سرهنگ، یکه خورد. رفتار جوان برایش غیر منتظره بود. انگشتش را روی ماشه، چسباند و با حیرت به او چشم دوخت. جوان در یک قدمی او قرار گرفت. سینه اش را به لوله چسباند و با صلابت فریاد زد: « بزن نامرد! بزن منو بکش. وقتی به مراجع ما توهین می کنن، همون بهتر که کشته بشیم.»

سرهنگ بک قدم به  عقب رفت. دستانش احساس سستی می کرد.  شاید صلابت او بود که تردید را در دل سرهنگ حاکم کرد. شاید اگر می دانست این طلبه جوان که با پیراهن سفید و یقه شیخی و نعلین زرد، رو به رویش ایستاده همان کسی است که مدت ها دنبالش بودند، تصمیم دیگری می گرفت. اگر می دانست این همان قاسم معروف است که صبح همین روز با لهجه شمالی فریاد می کشید و طلبه ها را تحریک می کرد و به خیابان می کشاند، به این راحتی اسلحه را کنار نمی گذاشت.

عصر هفده دی که روزنامه اطلاعات با مقاله ای توهین آمیز نسبت به امام(ره) در سطح کشور توزیع شد، هیچ کس گمان نمی کرد که تا دو روز دیگر، خشم مردم، دستگاه حکومت را این طور بلرزاند.

صبح هجده دی، کلاس های درس، تعطیل بود. طلبه ها وقتی برای کسب خبر، به مدرسه خان ( آیت الله بروجردی) – که بعد از تعطیلی فیضیه محل تبادل تازه ترین اخبار بود- رفتند، طلبه ای سفید رو را دیدند که با تمام قدرت داد می زد: « چرا نشستید؟ مگه نمی دونید به رهبرتون توهین کردن؟...» کمی بعد، خودش با بیست نفر دیگر از طلبه ها به میدان آستانه رفت و شعار داد. قاسم برای تحریک بقیه، پایش را به زمین می کوبید  و از عمق جان فریاد می کشید. درگیری که شروع شد، مردم هم به آنها ملحق شدند. بعد هم به خانه مراجع رفتند. اما نوزده دی، جمعیت طور دیگری بود. رییس ساواک ترسیده بود، دستور داد مردم را به گلوله ببندند.

قاسم، شجاع تر از آن بود که با این قیل و قال ها از میدان به در رود. او دیگر آبدیده شده بود. او یک انقلابی بود. بارها در شدیدترین درگیری ها حضور داشت. یک بار وقتی ساواک و کماندوهای مذدور، به تجمع متعرضین در حرم حضرت معصومه(سلام الله علیها) حمله کردند؛ قاسم با دیدن مظلومیت زائرین، خونش به جوش آمد. افسری را دید که گوشه ای ایستاده. دوید و با یک حرکت سریع، او را به زمین انداخت. مامورین دنبالش دویدند؛ اما او لا به لای جمعیت رفت و ناپدید شد. کمی  بعد دوباره به مقابل حرم رفت. فرجی را دید که بی سیم به دست، نیروهایش را فرماندهی می کند. مردم قم او را به خوبی می شناختند. فرجی از خون آشام ترین روسای ساواک بود که در شکنجه و قتل بسیاری از مبارزان دست داشت. قاسم خیلی عادی خود را به او رساند و ناگهان در یک فرصت مناسب با لگد به زیر شکم او زد.

فریاد فرجی به آسمان رفت. مردمی که زیر باتوم مامورین به شدت کتک می خوردند با دیدن این صحنه، با صدای بلند،  الله اکبر گفتند و جوان را تشویق کردند. مامورین خشمگین شدند و دنبالش دویدند. یکی از آنها، باتوم را محکم بر سرش کوبید. قاسم بی هوش روی زمین افتاد. مردم به دادش رسیدند و از چنگال ساواک نجاتش دادند. به هوش که آمد، می خندید دیگر به این چیز ها عادت کرده بود. چندبار در بابل و قم از دست مامورین کتک خورده بود و هر بار نیز مردم نجاتش داده  بودند. یک بار، موقع فرار، بالای دیوار رفته بود که تیری به پایش اصابت کرد. یک بار هم در خیابان چهارمردان قم، مامورین دنده های سینه اش را خورد کردند، ولی نتوانستند دستگیرش کنند. قاسم از این موضوع تا آخر عمر رنج می برد. می دانست که این درد، یک روز، کار دستش می دهد....

  • سیدحمید مشتاقی نیا

پرونده ای برای یک دادستان

سیدحمید مشتاقی نیا | چهارشنبه, ۱۰ دی ۱۳۹۹، ۱۱:۱۱ ق.ظ

بعد از استوری اخیر، بعضی دوستان بنا به دلایلی اصرار داشتند که موضوع دادستان بابل را ادامه ندهم. بعضی دوستان نیز اصرار داشتند از انتشار این سلسله استوری پا پس نکشم.

حد وسطش می شود اینکه تنها به بعضی نقدها اشاره کنم. بقیه حرفها بماند برای بعد.

1

با توهین های تند و تیزی که نسبت به دادستان بابل در فضای مجازی و غیره صورت میگیرد موافق نیستم اما اینکه معدودی از دوستان بسیجی هم که عشق پلیس بازی دارند و حکمی از ایشان دریافت کرده اند افتاده اند دنبال جمع آوری طومار برای انتخاب دادستان بابل بعنوان رییس دادگستری استان!! چیزی شبیه طنز است.

2

دادستان بابل فارغ از همه نقدها، کارهای خوب و شایسته ای هم داشته است. او بارها توانست در مواقعی از حقوق عامه دفاع نماید. طرفه آنکه تیغ تیز عدالتخواهی ایشان اغلب روی گردن ضعفا بود و گام شایسته ای در مواجهه با دانه درشتهای متخلف از ایشان دیده نشد. عصبانیت از دست منتقدین هم البته از جمله نقاط ضعف چالش برانگیز وی می باشد.

3

عدم شناخت کافی ایشان نسبت به فضای سیاسی بابل و ناآگاهی از سطح غیرت و شهامت مثال زدنی نیروهای انقلابی شهر نخستین تجربه تلخ او را در مواجهه با یکی  از فعالان رسانه ای جبهه انقلاب در بابل رقم زد. پیگیری دوستان انقلابی و نشست با دادستان ثمر چندانی نداشت. هر چند پرونده مدتی بعد بسته شد؛ اما تناقض در ادعاها که بالاخره معلوم نشد شاکی این بسیجی چه کسی است، سطح خوشبینی نسبت به رفتار دادستان را در اذهان کاهش داد. دادستان در اقدامی عجیب، کانال تلگرامی این بسیجی را غیرقانونی دانست در حالیکه اساسا تلگرام بستری فیلتر شده است و کسی بابت فعالیت در آن مجوزی ندارد.

مشابه چنین برخورد تلخی در خصوص فعالیت مجازی گروههای غیرانقلابی دیده نشد.

4

ماجرای سرباز بابلی رویدادی ناگوار بود که بر اثر بی تدبیری مسئولان مربوطه در سطح رسانه های فارسی زبان جهان نیز انعکاس پیدا کرد. مشکلی که به راحتی میشد با اندکی تواضع در اتاقی در بسته حل و فصل شود متاسفانه بخاطر سوءتدبیر و تکرار لحن و رویکرد تهدید آمیز –ادبیات زننده ای که هیچ گاه دستاوردی جز خشم مخاطبان نداشته- به بحرانی بزرگ تبدیل شد و اگر سرعت عمل نیروهای رسانه ای انقلاب در جهاد تبیین و برتری در جنگ روایتها نبود سوژه ای ناتمام بر علیه نظام در بوقهای رسانه ای ضدانقلاب باقی می ماند. همین سوءتدبیر که آبروی شهر بابل را بعد از ماجرای شوراگیت دوباره بازیچه افکار عموم قرار داد به تنهایی برای عزل دادستان کفایت میکرد.

5

در ماجرای دیگری مربوط به یکی از طلاب منتقد طیف نوکیسه، در اتفاقی عجیب بجای ارجاع پرونده به دادسرای ویژه، دستور دستگیری وی با لباس خانگی و انتقال با دستبند به دادگاه صادر گردید که با اعتراض شدید نیروهای انقلابی مواجه شد.

6

در اتفاقی عجیب و مشکوک، در حالیکه مصی علینژاد با ادعای تحت فشار بودن خانواده خود دنبال دریافت غرامت از جمهوری اسلامی بود، درست در شب12 بهمن و آغاز دهه فجر، کمیسیون ماده صد شهردار معزول، بدون اخطار قبلی، با امضای دادستان در اقدامی بی سابقه در ورودی منزل یکی از نزدیکان مصی علینژاد که از قضا جزو نیروهای مومن و انقلابی است را نیمه شب با نیوجرسی مسدود نمود! با اعتراض شدید نیروهای انقلابی نهایتا اگر چه اقدام به عذرخواهی کردند اما شبهه ای بزرگ را در اذهان باقی گذاشتند.

7

در ماجرای رسیدگی به اتهامات شهردار نابلد و بلندپرواز بابل که منتسب به جریان مقدس مأب بود، دادستان رفتاری زیگزاگ و غیرمطمئن را اتخاذ نمود. عکس یادگاری با شهردار متهم در آستانه دستگیری وی، بازداشت منتقدان شهردار، ارائه خبر دوپلهو به یکی از علما که باعث موضع گیری غلط وی گردید و... نمونه هایی از این سیاست کج دار و مریز است.

در جریان بازداشت منتقدان شهردار که بطور ضربتی و در یک روز صورت گرفت، دستور بازداشت یکی از بسیجیان خوشنام و تحصیل کرده بابل نیز صادر گردید که با بررسی صورت گرفته مشخص شد اصلا شکایت جدیدی علیه وی در دادگستری وجود نداشته که احضاریه ای صادر شده باشد و عدم تمکین وی منجر به دستور بازداشتش شود!

8

آب گل آلود ماجرای شهردار بازداشتی، فرصت مناسبی بود برای رقم خوردن اتفاقی عجیب و بی سابقه در تاریخ انقلاب اسلامی. برای اولین بار در عمر جمهوری اسلامی، یک پاسدار آزاده جانباز پژوهشگر و نویسنده و راوی شهدا بخاطر شکایت شهردار اسبق (بیژنی) در بابل شلاق زده شد! خانه وی نیز در یک روز دوبار مورد تفتیش قرار گرفت. دستگیری وی بدون اطلاع قبلی و ناگهانی بود و به رغم سابقه بیماری و سکته قلبی، حتی اجازه معاینه پزشک قبل از اجرای حکم شلاق به او داده نشد.

9

یکی از بسیجیان شهر امیرکلا بخاطر مطالب نا موجهی که فرد دیگر در گروه تلگرامی او منتشر کرده بود با دستور دادستان احضار شد و بی آنکه اجازه توضیح و لااقل ارائه وثیقه را پیدا کند یک شب را در اوج اشاعه ویروس کرونا در بازداشتگاه گذرانید. صبح روز بعد در دادگاه توضیحات خود را بیان کرد که قاضی اتهام طرح شده را وارد ندانست و پرونده مختومه شد. با رسانه ای شدن این ماجرا یکبار دیگر پرونده او را به جریان انداختند!

10

در اقدامی هماهنگ با چند نهاد دیگر، دادستان پرونده ای برای یکی دیگر از بسیجیان منتقد تشکیل داد و مدعی شد که وی سابقه طولانی در هتاکی به مسئولان شهر دارد! این پرونده نیز به دلیل عدم وجود مستندات کافی در دادگاه ویژه روحانیت مختومه گردید.

11

درباره تخلف برادر دادستان سندی منتشر شد که هیچگاه پاسخی داده نشد. درباره تخلفات بعضی صاحبان مکنت و افراد ذی نفوذ مانند موسوی نیز اسنادی منتشر شد که به جایی نرسید. شهرداری بابل با شکایت یکی از پیمانکاران و سکوت  و اهمال مسئولان مربوطه محکوم گردید و زیانی هنگفت بر گرده بیت المال نشست که حضرات به روی مبارک خود نیاوردند. در حالیکه انتظار میرفت مدعی العموم از اساس قراردادهای دولتی بدون مناقصه را ابطال نماید.

12

اقدام عجیب دیگر ویران ساختن کلبه تعدادی از جنگل نشینان بومی منطقه بندپی بود که گاه تا سی سال سابقه اسکان در آن نقطه را داشتند. دردآور اینکه ویران سازی سرپناه این قشر مستضعف، در سرمای زمستان و در آستانه میلاد امام عدالت علی علیه السلام صورت گرفت در حالیکه مردم بهتر میدانند در مواجهه با تخلفات ساخت و ساز از مابهتران چگونه رفتار شده است.

مدتی بعد نیز در روستای انجیلسی با ایجاد رعب و وحشت و گسیل انبوهی از ماموران اقدام به اخراج هفت خانواده گردید. شگفت آور آنکه ماموران اداره منابع طبیعی همزمان شروع به قطع درختان نمودند و همزمان اخبار تاسف آور و نگران کننده ای از تضییع و نابودی طبیعت بخاطر دفع غیراصولی زباله در جنگلهای بابل منتشر میگردید که هیچگاه مورد توجه و پیگیری مدعیان صیانت از اموال عموم قرار نگرفت.

13

چرا متهم دانه درشتی مثل حسن زاده باید بتونه با اوباش همراهش، بچه های بسیجی رو تهدید و مورد ضرب و شتم قرار بده و مدعی بشه من همه رو خریدم و از قضا صدایی از قضا بلند نشه؟

14

اعتراض مکرر مردم و نیروهای انقلابی به بی در و پیکری و عدم نظارت بر فعالیت معدودی از بلاگرهای شناخته شده که بارها اقدام به هنجارشکنی نموده اند، موجب ناامیدی از کارآیی نهادهای نظارتی و اقدام به نهی از منکر علنی در فضای مجازی گردید. دادستان بابل برای اولین بار در کشور بجای حمایت از ناهیان از منکر و تقبیح اهمال و وادادگی بعضی ضابطین، اقدام به تشکیل پرونده برای بسیجیان منتقد و انقلابی نموده است که در حال حاضر این پرونده در شعبه پنج دادگستری بابل جریان دارد!

15

بقیه حرفها بماند برای بعد؛ اما بی تفاوتی محتمل مسئولان قضایی کشور در قبال هزینه هایی که دادستان بابل بر اعتبار این شهر و جایگاه نیروهای انقلابی تحمیل نموده، در حقیقت بازی با اعتبار نهاد قضا و تخریب وجهه آن در افکار عمومی و سلب اعتماد جامعه خواهد بود؛ ارتقای وی به پست بالاتر که قطعا یک شوخی است.

16

  • سیدحمید مشتاقی نیا

خون شما رنگین تر نیست!

سیدحمید مشتاقی نیا | دوشنبه, ۸ دی ۱۳۹۹، ۰۴:۵۲ ب.ظ

بیانیه انصار حزب الله شهرستان بابل در آستانه انتخاب شهردار دارالمؤمنین

 

بیانیه انصار حزب الله شهرستان بابل پیرامون حواشی اخیر شهرداری و شورای شهر
بسم الله الرحمن الرحیم
فان حزب الله هم الغالبون
"از نظر من، هیچ کس مصونیت آهنین ندارد. همه در مقابل قانون و مسوولیتهاى خودشان پاسخگو هستند و باید جواب بدهند" مقام معظم رهبری
یکی از بزرگترین دستاوردهای نظام اسلامی، برخورد با عناصری است که در پوسته وابستگی به نظام، دست به خیانت زده و حقوق عمومی را تضییع می نمایند.
در روزهای اخیر خبر دستگیری چند تن از اعضا و کارکنان شورا و شهرداری بابل، به رغم ایجاد خوشبینی و امیدواری در دل مردم و ولی نعمتان انقلاب اسلامی نسبت به سلامت و عدالت نظام اسلامی، موجی کمرنگ و متزلزل از نگرانی بعضی عناصر ذی نفع و حامیان متهمان را نیز به دنبال داشت. این طیف تلاش نموده اند با سوءاستفاده از اعتقادات مذهبی و انقلابی جامعه، جایگاه خود و اطرافیانشان را مساوی با نظام دانسته و متأسفانه برخورد با مسئولان متهم را حرمت شکنی و مخالف وحدت! تلقی نمایند.
با توجه به واکنش منفی افکار عمومی نسبت به این تبلیغات جهت دار و بیمار، ضرورتی برای پاسخ به جوّسازی جریان مذکور نمی بینیم؛ اما به راستی مسئولانی که مدعی هستند ریگی به کفش ندارند چرا از ایستادن در محضر قانون و پاسخگویی به نهادهای نظارتی طفره می روند؟
از برکات نظام اسلامی برخاسته از آرمانهای شهدا و امام شهداست که مسئول، باید مورد سوال قرار گرفته و نسبت به عملکرد خود پاسخگو باشد. هر متهمی، لزوماً مجرم نیست و می تواند در دادگاه صالحه از موارد اتهامی خود دفاع نموده و تبرئه شود؛ اما اینکه عده ای اصل احضار و پاسخگویی به نهادهای نظارتی و قضایی را بر نمی تابند به یقین با شعارهای انقلابی شان سازگار نیست.
انصار حزب الله شهرستان بابل در آستانه حماسه بزرگ نه دی و سالگرد شهادت سردار رشید اسلام، حاج قاسم سلیمانی، ضمن دعوت از همه مسئولان، مردم و جریان های سیاسی به بصیرت و نگاه محوری به اساس نظام مقدس جمهوری اسلامی و پرهیز از جناح بازی و منفعت گرایی، حمایت قاطع خود را از دادستان شهرستان بابل و مرکز استان، ریاست دادگستری استان و همه عوامل قضایی و سازمان اطلاعات سپاه که بی توجه به هیاهوی کانون های قدرت و ثروت، بی پروا به بررسی پرونده های موجود مسئولان و مدیران شهری می پردازند، اعلام نموده و موکداً توصیه می نماید مدیران و مسئولان خاطی را از هر مقام و منصبی که غصب کرده اند، خلع ید نمایند.
بی تردید مردم هوشیار و متدین از عدالت و استقلال قضات انقلابی و عزم مستحکم آنان در پالایش سطوح مدیریتی کشور از وجود عناصر نااهل و صیانت از منافع ملت حمایت نموده و باندهای فساد و چپاولگری را رسوا خواهند ساخت.
والسلام علی عبادالله الصالحین
انصار حزب الله شهرستان بابل

  • سیدحمید مشتاقی نیا

از زنگ حساب نهراسید!

سیدحمید مشتاقی نیا | جمعه, ۵ دی ۱۳۹۹، ۰۷:۵۳ ب.ظ

برای یکی از مدیران شهر بابل مثل خیلی دیگر از مدیران ریز و درشت کشور، پرونده ای از اتهامات اقتصادی به جریان افتاده است. او هم مثل بقیه متهمین باید در پیشگاه قانون حاضر شده و از موارد مطروحه دفاع کند. خدا را چه دیدید شاید بیگناه شناخته شد شاید هم مجرم. تا اینجای کار مساله تازه ای اتفاق نیفتاده است؛ اما شامورتی بازی های رسانه ای، مانور کاسه لیسی و جنجال آفرینی گروه های فولکس واگنی ذی نفع برای اخلال در روند رسیدگی قانونی به ماجرا، این شائبه را در اذهان دامن می زند که لابد آقایان ریگی به کفش دارند که از محاسبه بیمناک شده اند. اتفاق عجیب دیگر، بازی گرفتن مفاهیم ارزشی و استفاده ابزاری از عناصر اعتقادی برای کسب وجهه و فشار به دستگاه قضایی است. دستاویز دیگر اما ادعای وهن به پدر خوانده ها بود که آخرش کسی نفهمید کی و کجا اتفاق افتاده است؟! ولی از سوی دیگر باید این پرسش را مطرح کرد اگر به شخصیتی غیر مرتبط با پرونده، توهینی صورت گرفته آیا باید رفت از شخصیت دخیل در پرونده دلجویی و حمایت کرد؟! اساسا چرا افرادی خارج از پرونده، ناخواسته خود را شریک متهمان جلوه داده و سرنوشتشان را به این پرونده گره می زنند؟ این افراد چگونه به این نتیجه رسیده اند که با هیاهو و غوغا سالاری می توانند پرونده را از مسیر قانونی خارج ساخته و از صندلی داغ پاسخگویی رها شوند؟

آیا معدود عزیزانی که اعتبار ارزشی خود را خرج دفاع از افراد متهم می سازند حاضرند در صورت اثبات تخلف آنان از ساحت ملت عذرخواهی کرده و از جایگاهی که با لطف مردم به چنگ آورده اند استعفا دهند؟ دقت کرده اید مردم عادی کوچه و بازار به ما مذهبی ها میخندند که چرا جنبه رسیدگی به پرونده فردی که لااقل در ظاهر منتسب به خودتان است را ندارید؟ به نظر شما این حمایت های سست و نمایشی باعث اعتماد بیشتر مردم به ما و نظام می شود یا اینکه پوزخند آنها را به شعارها و درس اخلاق های ما به دنبال دارد؟ تحلیل این مساله خیلی دشوار است؟

چند روز از دستگیری دو تن از اعضای شورای شهر و حداقل یک کارمند و یک پیمانکار شهرداری بابل می گذرد. خبر آن به طور رسمی اعلام شده است و احتمالا این روند در هفته های آتی ادامه داشته باشد. سکوت عجیب خواص شهر که حتی حاضر به یک تشکر خشک و خالی از دستگاه قضا نبوده و لااقل توصیه ای مرسوم بر ضرورت برخورد با هر فرد خاطی در هر جایگاهی را به زبان یا قلم نمی آورند، باعث تعجب مردم نمی شود؟ حواسمان هست که مردم ما را می بینند و رفتارهای متناقض ما را تحلیل می کنند؟ این که فقط شعار ولایت مداری بدهیم اما در عمل منفعت گرا بوده و دنبال باند بازی باشیم با منظومه فکری رهبری و گفتمان نظام دینی همخوانی دارد؟ چرا در ماجرای رسوایی اخلاقی شورا اینطور بی محابا وارد شده و عالم و آدم را با خبر ساختیم اما حالا که بعضی متخلفین در زمره مرتبطین ما هستند سکوت محض اختیار نموده ایم؟ سیره امیرالمومنین افشای تخلفات مالی کارگزاران بود یا تخلفات اخلاقی؟ ما دقیقا قرار است ستون خیمه کدام نظام حاکمیتی باشیم؟ از جمهوری اسلامی فقط فیش حقوقی اش به ما رسیده و رفتار و کردارمان هنوز میراث طاغوت را در خود دارد؟ مایی که حتی نمی توانیم با هم صنف های خودمان زیر یک سقف جمع شده و جلسه ای مشترک داشته باشیم ناگهان جیغ بنفشمان بلند می شود که زیر سوال رفتن فلان فرد مرتبط با ما باعث وحدت شکنی است؟! حواستان هست مردم دارند به ما می خندند؟

پول که دارید و می توانید وکلای خوبی استخدام کنید. به دادگاه بروید و از خودتان دفاع کنید ما هم دعا می کنیم تبرئه شوید؛ اما این دست و پا زدن ها و جیغ کشیدن ها و ننه من غریبم بازی ها و ندای وااسلاما و ... را امیدوارم مردم فرهیخته ما به حساب دین و مسلک و مرام انقلاب نگذارند. مردم حساب ما را از اسلام و طریقت شهدا جدا بدانند.

به نیابت از دوستان انقلابی و سلحشور حزب الله به عرض مسئولان قضایی رسانده و می رسانم  بنا بر آموزه ها و مبانی اصیل اندیشه انقلاب اسلامی، نظارت بر رفتار مسئولان و پیگیری خطاهای احتمالی آنان را دستاورد محتوم انقلاب دانسته و به حول و قوه الهی تا پایان این ماجرا به هر نقطه ای که ختم شده و پای هر مسئولی در هر رده و عنوانی که به میان آید محکم و قاطع از سیستم قضایی و ضابطین مرتبط حمایت کرده و قلدرمآبی و شارلاتان بازی تاجران سیاسی و سوداگران اقتصادی را در هر لباس و منصبی که باشند دفع خواهیم کرد.

  • سیدحمید مشتاقی نیا

این موضوع برای ما اولویت ندارد

سیدحمید مشتاقی نیا | چهارشنبه, ۳ دی ۱۳۹۹، ۰۷:۵۴ ق.ظ

از نظر ما ماجرای سرباز بابلی و بازپرس به پایان رسیده است از نظر بعضی ها نه.

این که می گویم ما منظورم طیف بچه های انقلابی است که در خیزشی متحد، خواهان روشنگری پیرامون ماجرای سرباز و بازپرس گردیدند. برای اولین بار بود که این جمع متشکل و منظم از نیروهای انقلاب در موضوعی اجتماعی توانستند دست رسانه های معاند را بسته و مطالبه گری را در چارچوب معارف انقلاب دنبال نمایند. از نظر این جمع صرف عذرخواهی بازپرس از سرباز و قول پیگیری مسئولان ذی ربط، پایان ماجرا تلقی می شود.

این وسط اما بعضی دوستان قضایی احساس ضرر کرده و با ارائه تحلیل های عجیب و غریب همچنان دنبال امتیازگیری از ماجرا هستند. ظاهرا سوءتفاهماتی قدیمی بین بعضی ضابطین و بعضی عوامل قضایی وجود داشته که در ماجرای اخیر سر باز کرده و هنوز ادامه دارد. بعضی عناصر قضایی بر این باورند که منتقدان بازی رقبا را خورده و باعث تضعیف رییسی و نظام قضایی کشور شده اند. این حرف از اساس باطل است زیرا همه این بچه ها بارها در متون و پست های خود از ریاست دستگاه قضا و ریاست دادگستری استان تعریف و تمجید نموده اند. بعضی ضابطین نیز از بد رفتاری های مکرر تعدادی از کارمندان جوان و کم تجربه دستگاه قضا همچنان گلایه می کنند.

از نگاه نیروهای انقلابی، دادگستری و انتظامی و ... همه از برادران دینی و انقلابی به حساب می آیند که باید از رویکردهای مثبتشان دفاع کرد و از خطاهایشان نیز به منظور اصلاح، انتقاد نمود. این امر یک مساله طبیعی در فرآیند تسکیل دولت اسلامی و تحقق تمدن نوین اسلامی به شمار می آید.

هنوز تماس ها در این ارتباط ادامه دارد و حقیر سعی نموده ام ظرفیت دوستان را در این خصوص بالا ببرم. همچنان هم معتقدم کاش درایت لازم در سطح شهرستان برای مدیریت ماجرای وجود داشت تا کار به بحران نکشد.

  • سیدحمید مشتاقی نیا

مردم در غربت مدینه تزویر

سیدحمید مشتاقی نیا | سه شنبه, ۲ دی ۱۳۹۹، ۰۷:۵۵ ق.ظ

رانت‌خواری پدیده‌ای که آسیب‌های فراوان اجتماعی و اقتصادی برای برخوار و شاهین‌شهر داشته است

 

هفته پیش از شهری به قم می آمدم. راننده که ظاهر مذهبی مرا دیده بود فایل های مداحی اش را ردیف کرد و ... یک ساعتی که گذشت فهمید شمالی هستم. با ذوق و شوق گفت: زیباترین مداحی که تصویری هم هست و در گوشی دارم مربوط به شمال است. بنده خدا همانطور پشت فرمان کلی گشت تا بالاخره فایل مورد نظرش را پیدا کرد. گوشی را کنار من گرفت و منتظر واکنش من شد.

درست حدس زده بودم. مداحی مربوط به شوری زیبا از سینه زنی در هیأتی شمالی بود که از قضا در شهر من قرار داشت. سعی کردم واکنشم برای این جوان دل پاک، باعث خوشحالی اش شود. پیش خودم گفتم اگر بخواهم سر حرف را باز کنم و بگویم این هیأت وابسته به گروهی است که با پول های بادآورده مشکوک مشغول به فعالیت هستند نگاه زلال او به هیأت و عزاداری و مذهبی ها و .... چه آسیبی می بیند؟

شب گذشته اخبار بیست سی در لا به لای گزارش مربوط به بدهکاران بانکی و مفاسد اقتصادی، نام این گروه را هم به عنوان یکی از رانت خوارهای نوکیسه به زبان آورد و ...

شهر ما این روزها بعد از ماجرای سرباز و بازپرس و بعدش دستگیری چند عضو شورا و عناصری از شهرداری حال خوشی ندارد.

اما می خواهم از زاویه ای دیگر به ماجرای این برادران نوکیسه فعال در فوتبال و هیأت اشاره کنم.

این افراد در کشور هیچ عددی نیستند و تنها دایی شان بود که به برکت اتصال به دستگاه هاشمی و روحانی به نان و نوایی رسید. بنابراین شائبه واسطه گری او برای این رانت کلان دور از ذهن نیست اما آیا کسی به این مساله رسیدگی خواهد کرد؟

چرا وقتی چند جوان نوکیسه ناگهان به مال و منالی رسیده و بریز و بپاش راه می اندازند شاخک های نهادهای بازرسی حساس نمی شود؟

چرا عده ای بدون سابقه ای قابل اعتنا تنها به واسطه پولی بادآورده می توانند به  راحتی در امور سیاسی یک شهر هم دخالت کنند؟

پدر آنها که به رحمت خدا رفت چرا بعضی مسئولین مذهبی سیاسی استان با عجله به صف شدند و خودشان را به نماز رساندند اما همان ها را هیچ گاه در تشییع پیکر جانبازان شهید و ... ندیده ایم؟

چرا بعضی ها ذلیلانه نامه سرگشاده می نوشتند و بی اعتنا به جایگاه مذهبی خود به کاسه لیسی آنها می پرداختند؟

چرا این افراد به راحتی با بعضی ائمه جمعه سر و سرّی پیدا کرده و معضلات مربوط به فعالیت های کثیف اقتصادی و پولشویی در قالب فعالیت ورزشی را از تریبون رسمی به گوش مسئولان می رساندند؟

از آقای رییسی و نهادهای امنیتی بابت ورود به این پرونده تشکر می کنم اما واقعا چقدر امثال این افراد در گوشه و کنار کشور منابع عمومی و منافع مردمی را به یغما برده اند؟ چرا سر پل های رانتی آنها معرفی نمی شوند؟ چرا مسئولیت های سیاسی مذهبی به کسانی سپرده می شود که در قبال پول، ضعف دارند و دست و پایشان می لرزد و در مقابل هر تازه به دوران رسیده ای سر تعظیم خم می کنند؟

اساس تحریف در روند انقلاب اسلامی، ظهور مسئولانی است که در پوسته دین و انقلاب به آموزه های طاغوت عمل می کنند. چرا کسی تنگه احد انقلاب را نمی بندد و جلوی زیاده خواهی عناصر به ظاهر خودی اما خودباخته و سست عنصر را که نتیجه تناقضات گفتاری و رفتاری شان بی دینی شماری از نسل جوان است، نمی گیرد؟

  • سیدحمید مشتاقی نیا

حاشیه ای بر حاشیه سازی هیأت رزمندگان بابل

سیدحمید مشتاقی نیا | دوشنبه, ۱ دی ۱۳۹۹، ۰۶:۲۸ ب.ظ

کمترین اتهام هیأت رزمندگان در دیدار شبهه ناک با دو تن از مسئولان حاشیه دار شهر بی سلیقگی و فقدان بصیرت است.

هر چند منتقدان معتقدند این کار با توجه به توصیفات و تیترهای حماسی! رسانه های بودجه خور شهرداری نوعی حمایت از میز متزلزل مسئولان شهری است؛ اما دوستان هیأت مذکور در پاسخ به تماس های اعتراضی شهروندان عنوان می دارند که این جلسه به منظور تجلیل از بعضی مدافعان حرم از پیش برنامه ریزی شده بوده و ربطی به حواشی ناتمام اخیر ندارد.

دقت فرمودید؟ این دوستان از قبل به منظور تجلیل از بعضی مدافعان حرم به مناسبت میلاد حضرت زینب سلام الله علیها با پای خودشان به دفتر مسئولان رفتند و این تواضع درس آموز در قبال مسئولان را به گونه ای پیش بردند که حتی در قبال سوءاستفاده رسانه های وابسته هم حاضر به صدور بیانیه و ادای توضیحات نیستند!

حرف هایی که باید در این باره زده می شد را دوستان بیان کرده اند. مردم به نیکی می دانند هیأتی به نام رزمندگان از نظر ساختار و هویت، متفاوت از هیأت های مذهبی مرسوم محلات شهر است و بودجه آن را هم معمولا خدا می رساند! این جماعت نماینده قشر وسیع رزمندگان بی ادعای شهرستان نیستند و قطعا رویکردهای این عزیزان نباید به پای نیروهای ارزشی و ایثارگران بی نام و نشان این دیار نوشته شود. خود این دوستان نیز با توجه به سن و سالی که دارند باید تدبیر بیشتری به خرج داده و سرنوشت خود را با سرنوشت مدیران موقت گره نزنند.

این روزها و هفته ها سوژه ها و مسائل مهم تری در پیش داریم که معطلی بیشتر در این واقعه تلخ، جائز به نظر نمی رسد.

  • سیدحمید مشتاقی نیا

برخورد عجیب با سرباز، این بار در سپاه بابل!

سیدحمید مشتاقی نیا | جمعه, ۲۸ آذر ۱۳۹۹، ۱۰:۱۷ ق.ظ

کمک کردن

 

این روزها که بحث برخورد نامناسب بازپرس دادگستری بابل با یک سرباز وظیفه -که با تأیید و پیگرد ستاد کل مواجه شد- بر سر زبانها است نمونه ای دیگر از برخورد با سرباز نگهبان، این بار در سپاه بابل در نوع خود جالب توجه می باشد.

چند ماه پیش در نخستین روزهای انتصاب سردار مسلمی به فرماندهی سپاه مازندران، وی و همراهانش نیمه های شب در حال عبور از شهرستان بابل، بدون اطلاع قبلی به سپاه این شهر مراجعه می کنند که با ممانعت سرباز نگهبان مواجه می شوند. با اینکه سردار لباس رسمی به تن داشت و همراهانش نیز او را معرفی کرده و خواهان ورود به ساختمان سپاه شدند سرباز از پذیرش حرف آنها امتناع ورزیده و درخواست مشاهده کارت شاسایی شان را مطرح کرد که در نهایت سردار با ارائه کارت شناسایی موفق به جلب اعتماد سرباز می گردد.

نکته قابل توجه آن که سردار (به عنوان بالاترین مقام نظامی استان) که دقایقی را در نگهبانی سپاه توسط سرباز (در جایگاه پایین ترین رده نظامی) معطل مانده بود بلافاصله پس از ورود به محوطه سپاه، هدیه ای نقدی از جیب خود درآورده و به سرباز وظیفه شناس می دهد. وی همچنین طی دستوری از سرهنگ رمضانی، فرمانده سپاه بابل می خواهد که سرباز مذکور را به خاطر حسن انجام وظیفه، مورد تشویق قرار دهد که این کار نیز صورت می پذیرد. به قول ما طلبه ها کثر الله امثاله!

  • سیدحمید مشتاقی نیا

سرباز بابلی!

سیدحمید مشتاقی نیا | چهارشنبه, ۲۶ آذر ۱۳۹۹، ۰۷:۵۴ ق.ظ

 

بخشی از ماجرای سرباز بابلی به سرانجام رسید.

در وهله نخست آنچه مهم است لاپوشانی بازپرس و همکاران اوست. عجیب است این طیف بدون درکی درست از جایگاه حساس و شرعی خود به راحتی دروغ گفته و بخواهند حقیقتی را انکار نمایند. خدا می داند چقدر از حقوق مردم زیر دست و پای چنین افرادی له شد و چه میزان از ارباب رجوع نسبت به سیستم قضایی و چه بسا اصل نظام بدبین شده اند.

نکته بعد اما از آنجا آغاز می شود که پس از بر ملا شدن دروغ بازپرس و دوستانش و اثبات برخورد زننده او با سرباز بابلی که البته همراه با اخراج سرهنگ مسئول انتظامی دادگستری بود که از سربازش حمایت کرد، ذهن مردم نسبت به نحوه واکنش نهادهای نظارتی حساس شده است.

اگر چه سرباز و خانواده اش که از ابتدا خواهان عذرخواهی خصوصی بازپرس خاطی بودند اما با مقاومت او و تکبر مسئول مربوطه مواجه گردیدند و در نهایت با درایت رییس دادگستری استان شاهد عذرخواهی او شدند از حق خود گذشتند اما مردم می خواهند بدانند چقدر از این نوع اتفاقات در گوشه و کنار به وقوع می پیوندد و رسانه ای نمی شود؟ مردم می خواهند بدانند واکنش نظام اسلامی نسبت به بازپرسانی که هتاکی و دروغگویی می کنند چیست؟

چرا دادستان بابل درایت لازم برای مدیریت فضا را نداشت که کار به آبروریزی و رسانه ای شدن ماجرا کشید؟ چندمین بار است که دادستان بابل رفتاری انجام می دهد که خلاف منطق و اصول مدیریتی است؟ چرا عده ای به خود اجازه می دهند به راحتی روی دست نظام هزینه بگذارند و جالب آنکه منتقدان خود را مخالف نظام جلوه بدهند؟

حرف دیگر اینکه به لطف و عنایت خدا، حقانیت سرباز اثبات شد؛ اما باید تأکید کرد اینکه یک سرباز و جمعی بسیجی و مردم حامی او می توانند حق پایمال شده خود را بدون لکنت از صاحبان قدرت بستانند برکت نظامی اسلامی است که محصول خون شهدای مکتب آزادگی و شرافت است. انشاءالله شرمنده خون شهدا نگردیده و راهشان را در هیچ منصب و جایگاهی از یاد نبریم.

  • سیدحمید مشتاقی نیا