اشک آتش

از اسلام ناب آمریکایی بیزارم!از ادعای برتری هویج بر بسیج!از اسلام بی خطر بیزارم...از اسلام آسه برو آسه بیا...اسلام پاستوریزه...اسلام عبدالملک مروان...اسلام بنی امیه و بنی العباس...اسلام شیوخ منطقه!!...اسلام پر عافیت و بی عاقبت...
----------------------------------------------------------------------------------
باید گذشتن از دنیا به آسانی
باید مهیا شد از بهر قربانی
با چهره خونین سوی حسین رفتن
زیبا بود اینسان معراج انسانی

پیام های کوتاه
بایگانی
آخرین نظرات

۱۱ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «انتظار» ثبت شده است

سفرنامه کربلا (قسمت هشتم)

سیدحمید مشتاقی نیا | جمعه, ۱۶ شهریور ۱۴۰۳، ۱۱:۵۱ ق.ظ

photo_2024-09-03_22-04-37_rex5.jpg

 

سفر و ماه صفر تمام شد و باید برگردیم. مسیر بازگشت برای نماز ظهر و عصر توقف و استراحتی کوتاه در امامزاده علی صالح داریم. به محضرش گزارش سفر دادم و یادآور شدم سر قولم مانده و سلامش را به پیشگاه حضرات ائمه رسانده ام. آخر شب به قم می رسیم. صبح به حرم حضرت معصومه رفته و ضمن عرض تسلیت شهادت برادر بزرگوارش بابت خوب و خاطره انگیز بودن سفر از ایشان تشکر کردیم. در نجف راننده پیری از من پرسید کدام شهر زندگی می کنی؟ گفتم قم. گفت: آ ... معصومه! بعد گفت به زودی با زوجه ام به قم می آیم. این معصومه گفتنش یکهو دل مرا برد و هوایی کرد.

 ظهر مسیر مهران و ایلام خیلی گرم بود. شب مسیر بروجرد و اراک سرد شد. این از ویژگیهای خوب و جذاب ایران عزیز است و البته از مظاهر قدرت و حکمت خدا.

دلمان می خواهد باز هم سفر کربلا برویم. در ذهنم خاطرات را مرور میکنم. می خواهم گزارشی کوتاه بنویسم تا آنچه گذشت از خاطرم نرود. سال 82 در رستورانهای عراق چنگال نبود. سرویسهای بهداشتی شیلنگ نداشت و دارای آفتابه های کوچک پلاستیکی بود. ساخت دستشویی در محدوده حرم را اهانت می دانستند. چانه زدن را از ما ایرانی ها یاد گرفتند. می گفتند این کارها را بلد نبودیم. آن موقع انگار راننده ها تعهد بیشتری نسبت به زائر احساس کرده و پیشنهاد می کردند نقاط مختلف زیارتی را بازدید کنند. الان کم حوصله تر و حریص تر شده اند. ایران خودمان هم بعضی راننده ها اینطورند. البته آدم با آدم تفاوت دارد. شاید این بار آن دست آدمهای سال 82 سر راهم قرار نگرفتند. تصاویر علما همه جا به چشم می خورد. سال 82 با خودم حدود دویست عدد برچسب تصاویر آقا و امام را برده و به بعضی مردم هدیه می دادم. اغلب می بوسیدند. هتلهای عراق حالا اغلب صابون و شامپو و بعضی هایشان مایع دستشویی دارند. بیشتر قصابی های عراق گوشت را در یخچال نگه نمیدارند و مانده ام در این گرما واقعاً خراب نمی شوند؟ مردان شلوارکی هم در عراق دیده می شوند. سطل زباله خیلی جاها دیده نمی شود. در سفر به کربلا باید دمپایی و شارژرهای سه ضلعی هم همراه داشته باشید. ترجیحا اینترنت همراه اول خودمان را بخرید. به صرفه است و پولش به جیب مخابرات خودمان می رود. تعداد مامورهای انتظامی و نظامی خیلی زیاد شده. قانون دارد حکمفرما می شود، هر چند هنوز خیلی از ماشینها در صورت لزوم خلاف جهت حرکت می کنند. بهداشت محیط ضعیف است اما خیلی از عراقی ها از ماسک یا پارچه ای مقابل دهان و بینی استفاده می کنند. سبک نوحه های مداحان عراق هم دارد ایرانی می شود به خصوص شبیه حسین طاهری و کرمانشاهی و پویانفر. سال 82 بین الحرمین پر از دستفروش بود. فروش لباس زیر زنانه در آن میدان واقعا آزار دهنده بود. اینها هم سر و سامانی گرفت. اینکه در حرمها اجازه استراحت به زوار را می دهند واقعا کار خوب و ارزنده ای است. سال 82 یکبار در کنار مسجد خرمشهر ایستاده بودم، صفی از ون و اتوبوس می آمد مردم را برای زیارت سوار می کرد و تا نجف می برد. من می خواستم تا شلمچه بروم ماشین نبود. چقدر آن روز مسافران کربلا را دیدم و حسرت خوردم. بعدش قسمتم شد و رفتم. امسال در حرم حضرت معصومه چهره های خسته مسافران اربعین دوباره مرا به حسرت وا داشت.

خیل عظیم جمعیت زوار در کربلا و نجف مرا به شدت تحت تأثیر قرار داد. به راستی روزی می رسد بتوان از این ظرفیت بزرگ استفاده بیشتری برای توسعه و تقویت اسلام به عمل آورد؟ همین ها اگر تصمیم بگیرند کالای کشورهای اسلامی را مصرف کنند چه می شود؟ راستی هزاران نفر از برادران و خواهران ما در فلسطین در حال قتل عام هستند. این همه آدم نمی توانیم برایشان کاری انجام بدهیم؟ علی علیه السلام اگر بود سکوت می کرد؟ حسین علیه السلام اگر بود یزیدیان دوران را نمی دید؟ پارچه های بزرگی از قول یکی از علما نوشته بودند به این مضمون که زیارت خود را با دعا برای فرج تکمیل کنید. همین؟ فقط دعا؟ این جمله را در کتب و داستانهای مذهبی عراق هم خوانده بودم. انگار ما هیچ تکلیفی جز دعا نداریم. دعا برای فرج به معنی انتظار برای فرج است که بالاترین عمل شمرده شده است. چه کسی منتظر واقعی است؟ کسی اگر منتظر اتوبوس هم باشد در خانه اش بنشیند مسخره اش می کنند. کسی که لباس می پوشد، آماده می شود، از خانه بیرون می رود، حرکت می کند و خودش را به ایستگاه اتوبوس می رساند را می گویند منتظر اتوبوس. منتظر امام زمان یکجا بنشیند و فقط دعا کند مسخره نیست؟ امام زمان چه تفکری دارد؟ دولت او چه شرایطی را لازم دارد؟ یاری او چه آدابی دارد؟ کاش می نوشتند زیارت خود را با تفکر در راه حسین علیه السلام کامل کنید. راه حسین در تاریخ و جغرافیای خاص محدود نیست. حسین می گوید قیام کردم برای امر به معروف و نهی از منکر، می گوید مثل منی با مثل یزید نمی سازد، می گوید اگر دین ندارید لااقل آزاده باشید، می گوید زیر بار ذلت نخواهم رفت... علی علیه السلام فرمود خلخال از پای زن یهود بکشند و از غصه بمیرید رواست، فرمود کونا للظالم خصما و للمظلوم عونا... رسول الله فرمود به امور مسلمین اهتمام نداشته باشید مسلم نیستید. ندای یا للمسلمین را شنیدید حق ندارید سکوت کنید...

در راه حسین و راه دین بیندیشیم. گفته اند زیارتی قبول است که همراه با معرفت باشد. بدانیم محضر چه کسی رفته و مدعی پیروی چه کسی هستیم؟ السنخیة دلیل الانضمام. نمازی جماعت است که ماموم پشت سر امام حرکت کند. هر زیارتی که می رویم یک قدم به اصلاح خود نزدیک شویم. یک قدم جامعه را به سمت اصلاح سوق دهیم. مسلمان بی تفاوت نیست. مومن سیب زمینی نیست. تکامل در گرو حرکت است.

  • سیدحمید مشتاقی نیا

چقدر تو زیبایی پسر!

سیدحمید مشتاقی نیا | جمعه, ۲۶ مرداد ۱۴۰۳، ۰۶:۰۳ ق.ظ

ای دل مباش یکدم خالی ز عشق و مستی

 

از حدود چهل هزار اسیر آزاد شده ایرانی در عراق بیش از نیمی از آنها مفقودالاثر بودند. یعنی نامشان در صلیب سرخ ثبت نشد و خانواده هایشان از زنده بودن آنها خبر قطعی نداشتند. طبعا این اسرا بیشتر در معرض خطر قرار دارند و هر آن دشمنی به خباثت حزب بعث میتواند به راحتی هر بلایی را سرشان در بیارود که سر بعضی ها در آورد. اسرای مفقودالاثر بیشترین تنگناها و فشارهای روحی و جسمی را تحمل کردند اما حتی اسرایی که نامشان در صلیب سرخ ثبت شده و گاهی و با خانواده هایشان نامه نگاری داشتند از سرنوشت خود بی اطلاع بودند. اینکه آیا روزی می رسد که بالاخره آزاد شده و به میهن خویش بازگردند یا نه؟ بارها هم عراقی ها وعده پوچ آزادی و تبادل می دادند تا اینگونه فشار بیشتری را بر اعصاب و روان اسرا تحمیل نمایند.

بسیاری از این اسرا به خصوص در اردوگاههای ده تا بیست و نیز ملحقات اردوگاههای تکریت و زندانهای الرشید و استخبارات، گاه آرزوی نوشیدن آب خنک، استفاده کامل از آفتاب و دیدن آن طرف دیوار را داشتند. یک فضای سبز معمولی برایشان حسرت بود، حمام و سرویس بهداشتی راحت، غذایی که یکبار سیرشان کند، بهداشت و لباس کافی و... یکبار فرمانده یکی از اردوگاهها فرزند خردسالش را با خودش به داخل آورد. اسرا جمع شدند و از اینکه بعد از سالها چشمشان به یک کودک افتاد ذوق زده و خوشحال شدند...

حالا شما می رفتی وسط این اسرا بهشان می گفتی روزی همه تان آزاد می شوید که هیچ، راه کربلا باز می شود که هیچ، صدام سقوط می کند که هیچ، حدود سه دهه بعد اوضاع به گونه ای می شود که می توانید با زن و بچه هایتان بیایید عراق در آرامش و امنیت کامل پیاده روی کنید، عراقی ها از شما پذیرایی کنند. می توانید حتی به بغداد رفته و در خیابانهای آن قدم بزنید و بستنی بخورید و... شاید خیلی هایشان پوزخندی از سر تمسخر و ناامیدی تحویلتان می دادند و شما را افسانه سرایی ماهر خطاب می کردند. مگر این تخیلات در باور کسی می گنجید؟ الله اعلم.

چه کسی می داند آینده چه می شود؟

1- برای همه فروض پیش رو و حوادث پر فراز و نشیب و محتمل آینده باید آماده بود و برنامه داشت.

2- رویاپردازی هم شیرین است. اگرچه نباید به آن دل بست.

3- به خدا باید اعتماد داشت. خدا خدای معجزه هاست.

4- چقدر امید زیباست.

راستی زائران کربلا، یادتان باشد همه شهدا آرزوی زیارت اباعبدالله را داشتند. محمدرضا کتابی در وصیتنامه اش نوشت دوست دارم کربلا که آزاد شد کنار بارگاه آقا چایخانه بزنم و از زائرانش پذیرایی کنم. محمد مصطفی پور روی سینه اش نوشت آنقدر غمت به جان پذیریم حسین تا قبر تو را بغل بگیریم حسین، تیر درست روی همین نقطه فرود آمد. سید حسن علی امامی در آبهای اروند دوربین انداخت و گفت کربلا را می بینم. علی اصغر خنکدار ایستاد و گفت مگر نمی بینید امام حسین آمده است. سید محمد میرزازاده هم لحظات آخر دستش را روی سینه گذاشت گفت آقا تشریف آورده سلام داد و رفت... نامردی نکنید. می روید کربلا یاد این بچه ها باشید. عشاق حقیقی اباعبدالله را فراموش نکنید.

  • سیدحمید مشتاقی نیا

سیدِ بغداد

سیدحمید مشتاقی نیا | سه شنبه, ۲۹ خرداد ۱۴۰۳، ۱۰:۲۸ ق.ظ

دانلود و خرید کتاب سید بغداد محمد طعان ترجمه محمد رضا شیخی محمدی

 

کتاب سید بغداد را خواندم و لذت بردم اما؛ ضعفی نگران کننده هم داشت که نمی شود کتمان کرد.

تبدیل اندیشه های دینی به اثر هنری از ایده تعزیه خوانی آغاز شد که تا کنون ادامه یافته.

کتاب دکتر و پیر اثر شهید هاشمی نژاد یک گام تاریخی در راستای تبدیل مباحث عمقی ایدئولوژیک به محصول نسبتا هنری جذاب بود. کتابی با موضوع حجاب را در همین وبلاگ معرفی کردم که استدلالهای موافقین و مخالفین آن را در قالب داستان بلند طراحی کرده بود که در نوع خود جالب بود. این کتاب، دختران آفتاب نام داشت که به پیشنهاد یکی از دوستان خواندم و انصافا لذت بردم، هر چند کمی طولانی و گاه ملال آور بود.

کتاب سید بغداد اثر یک پزشک لبنانی ساکن فرانسه به نام دکتر محمد طعان است که پیش تر سناریست بوده و بعدها به عرصه نگارش رمان رو آورده است. این کتاب به زبان فرانسه نوشته و سپش به فارسی برگردانده شده است. یک جورهایی خلق داستان شباهت داشت به سریال شب دهم جناب حسن فتحی که نمیدانم دکتر طعان آن را دیده و ایده اش را از آن برداشت کرده یا نه.

کتاب سید بغداد، تلاش مخلصانه یک پزشک لبنانی برای ادای دین به مکتب شیعه و بیان توحش صدام و حزب بعث و ناجوانمردی و ادعاهای پوچ آمریکاست که از این منظر بسیار با ارزش است. خیلی از اهالی هنر انگار کورند و فراتر از رویاها و خلسه جنسی دغدغه ای نداشته و واقعیتهای اطراف را نمی بینند. محمد طعان تلاش کرد آموزه هایی از مکتب شیعه را در جوامع غربی معرفی کند. به هر حال هر اثری که در فرانسه منتشر یا ارائه شود به طور معمول در دنیای غرب دیده خواهد شد. از این بابت باز هم از این نویسنده توانا باید تشکر کرد؛ اما

برادر بزرگوار ما جایی از کتاب، خرافه ای را هم جزو مذهب جا زده که درست نیست. علمای شیعه معتقد به شناخت میزان نفوذ شیطان در وجود انسان از طریق ریختن سرب مذاب در آب سرد و قضاوت پیرامون شکل حاصل شده نیستند. نویسنده ارجمند اطلاعات خوبی پیرامون تاریخ سیاسی عراق، وضعیت جغرافیایی و تفاوت نگاه قبایل  مختلف عرب و کرد و ... داشت. دو جای داستان هم تأکید کرد صدام آغازگر جنگ بر ضد ایران بوده است. ای کاش زحمت می کشید پیرامون مبانی شیعه در عصر غیبت هم تحقیقی صورت می داد. متأسفانه دو بار در کتاب تأکید می کند وظیفه شیعه در عصر غیبت صرفا عزاداری و گریه و انابه و استغفار است و باید دست روی دست بگذارد، بنشیند تا گناه در عالم فراگیر شده و روزی امام عصر ظهور نماید!

واقعاً این همه احکام دین پیرامون امر به معروف و نهی از منکر، ظلم ستیزی، ضرورت یاری رساندن به مظلوم، حمایت از مستضعفین، اهتزاز شعائر الهی، احکام قضا و دیات و ارث، جهاد و نفی سبیل و... ارزش مطالعه و تدقیق نداشت و نویسنده را با ابعاد اجتماعی دین آشنا نمی ساخت؟ اسلام آیین فردی و مناسکی و اخته شده نیست و برای اداره زندگی بشر از گهواره تا گور برنامه دارد. اسلام اجازه سکوت در قبال ظلم و اعانه بر اثم را نمی دهد. منتظر واقعی حضرت برای یاری رساندن دین و اجرای احکام الهی تلاش می کند و می داند که حضرت در زمان ظهور نیازمند پایگاه اجتماعی و یاورانی آماده و پا به رکاب است. انتظار حقیقی عین شهادت طلبی است. هر که خواهان ظهور حضرت حجت و اشاعه فرهنگ ولایت و امامت است ندای هل من ناصر سالار شهیدان را در هر نقطه ای از تاریخ که ایستاده باشد لبیک می گوید و زمینه ظهور را با ترویج فرهنگ مقاومت و حق باوری و ظلم ستیزی مهیا می سازد.

  • سیدحمید مشتاقی نیا

عشق و آتش

سیدحمید مشتاقی نیا | شنبه, ۵ اسفند ۱۴۰۲، ۰۶:۵۶ ب.ظ

سفر خوبی بود شکر خدا. یکی از بهترین تجربیات و خاطرات عمرم نه فقط در عرصه روایتگری و راهیان نور، رقم خورد. از خدا ممنونم. از حضرت زهرا ممنونم. از سیدالشهدا ممنونم. از امام زمان ممنونم. از شهدا ممنونم. آبروی مرا حفظ کردند. لایق این لباس و این جایگاه نیستم و اگر برکت و خیری هست از سر لطف و کرامت و گذشت و اغماض اهل بیت و شهداست. 

دانشگاه صنعتی نوشیروانی جزو صد دانشگاه برتر جهان و از برجسته ترین دانشگاههای علمی کشور است. بچه های بسیجی این دانشگاه که در قالب دو اتوبوس، افتخار همراهی شان را داشتم از ناب ترین، شادترین و خالص ترین جوانهای این مرز و بوم هستند. از حضور در کنار این عزیزان روحیه گرفتم. این بچه ها قرار است علم فرهنگ ایثار و شهادت را تا جان در بدن دارند سر دست نگه دارند به حول و قوه الهی. چند ساعت نگذشت که دلتنگ هم شدیم و پیامها و تماسها شروع شد. حاج آقا خاکزاد مسئول نهاد نمایندگی ولی فقیه دانشگاه که جوانی عالم و سیدی نورانی و خودساخته است نیز در این سفر حضور داشت. آشنایی با او برای این حقیر آرامش بخش و امیدوارکننده بود؛ کثّر الله امثاله.

شهدا میزبانان خوبی بودند در کمیل و طلاییه و شلمچه و... حال خوشی را برای همسفران به سوغات آوردند؛ الحمدلله. این روزها را تا زنده ام فراموش نخواهم کرد.

این آخرین سفر من در قالب روحانی و راوی کاروان بود و دیگر از نظر جسمی و معنوی خود را مهیای چنین سفرهایی نمیبینم. البته با خانواده ان شاءالله در قالب زائر اگر عمری باشد باز هم به وادی نور سرک خواهم کشید.

اعیاد شعبانیه به خصوص میلاد جوان رعنای اباعبدالله فرصت خوبی برای انس با علی اکبرهای خمینی و خامنه ای بود. تقارن با میلاد امام عصر هم مجالی برای اندیشیدن پیرامون رسالت حقیقی منتظران پدید آورد. اگر ثوابی برای حقیر بود برسد به روح محمدحسین منصف، حجت الاسلام یزدانی، حاج آقا مویدی و...

امشب شب شادی دل فاطمه زهراست. ان شاءالله زنده باشیم و ظهور حضرت را به یکدیگر تبریک بگوییم. شادی روح امام و شهدا، عاقبت بخیری خودمان و لبخند رضایت حضرت حجت صلواتی بفرستیم.

  • سیدحمید مشتاقی نیا

ماه در ادامه خورشید

سیدحمید مشتاقی نیا | شنبه, ۶ اسفند ۱۴۰۱، ۱۱:۳۲ ق.ظ

عکس های زیبا از ماه و خورشید

 

ماه که هست، حتما خورشید هم هست. خورشید نیز ماه را در کنار خود دارد. ماه، مکمل کار خورشید است. در اوج تاریکی شب، ماه است که عَلَم خورشید را برافراشته نگاه می دارد. خبر از وجود خورشید و ظهور صبح می دهد. ماه، آیینه انعکاس نور خورشید است.

ماه بدون خورشید نمی شود و خورشید بدون ماه، کار ناتمام دارد.

موسی، برادرش هارون را وزیر و یاور خویش خواند.

محمد، برادرش علی را مکمل سلوک خود دانست. انا و علی ابوا هذه الامه، انا مدینة العلم و علی بابها مقدمه ای است برای نزول الیوم اکملت لکم دینکم...

خورشید کربلا نیز بدون قمر نیست. تولد و شهادتش مقارن او، تدبیر و غیرت و شهامت و مرام ابالفضل، مکمل فرهنگ عاشورا و پژواک پیام سرخ نهضت اباعبدالله است.

ماه وارث خورشید است. العلماء ورثة الانبیاء، ولایت نیز در عصر غیبت خورشید، انعکاس نور حق و نوید ظهور صبح حقیقت است.

ماه، پشت ابر نمی ماند. صدای تپش قلوب منتظر، رعشه کاخهای سیاه استبداد خواهد شد و نور محبت و انتظار عملی برای ظهور منجی را بر سینه مستضعفان عالم خواهد تاباند.

  • سیدحمید مشتاقی نیا

چه کسی گفت عیسی پسر خدا نیست؟

سیدحمید مشتاقی نیا | شنبه, ۳ دی ۱۴۰۱، ۱۰:۰۵ ب.ظ

سکانس تولد حضرت مسیح(ع) در فیلم مریم مقدس

 

عیسی پسر خداست، چونان که موسی وابراهیم و نوح و آدم و... پسر خدا بودند و محمد و علی و همه انبیا و ائمه و شهدا و صالحین هم.

همه مومنان حقیقی عالم، فرزند خدا هستند. الناس بامرائهم اشبه منهم بآبائهم. آن که امیر در میخانه قلبش خداست و در جام هستی اش باده مستی طاعت اوست، بنده عشق است و دلداده طریقت دوست و زاده مشرب انس و وفا و حق و پیرو مکتب الیه راجعون. فرزند خدا که بالاتر، خود خداست آن قطره ای که در وجود دریا گم شد.

و

برای آنان که زن را ملعبه پایین تنه پسرکان هرز و هیز حاکمیت غریزه و شهوت و حیوانیت میخواهند چگونه میتوان از مریم سخن گفت که دامن زهرایی اش مرد پرور تاریخ و صبر زینبی اش در شدائد دوران، مسیح آفرین احیاگر انسانیت فطری و خدا محور و کمال گرا بود.

میلاد عیسی پسر نورانی مریم قدسی، تلنگر بیداری امت آخرالزمان و بهانه اتحاد منتظران ظهور منجی آخر خواهد بود، اگر یادمان نرود مهدویت، استمرار زمینی خط توحید است و نسخه عملیاتی عدالت الهی که گفته اند بقیت الله خیرٌ لکم ان کنتم مومنین.

آن که فرهنگ انتظار را منافی نفع و طمع و نفس خویش می داند در باطن سیاه خود، نه مهدی را قبول دارد، نه محمد را، نه عیسی و موسی و نوح و ابراهیم و آدم را؛ پشت نقاب هر ژست و آئین و مکتب و مذهبی که باشد، می داند دین و معنویت و خدا خواهی و آسمان طلبی، مانع از فساد و تباهی و چپاول و خوی تجاوزگری است.

  • سیدحمید مشتاقی نیا

صدای مرا می شنوی خانم؟!

سیدحمید مشتاقی نیا | پنجشنبه, ۵ آبان ۱۴۰۱، ۰۵:۱۰ ب.ظ

photo_2022-10-27_17-04-59_7cnp.jpg

 

خوشا به حال شهدا، کبوتر حرم شاه چراغ شدند. امشب دست در دست ملائک تا کبریایی ترین جلوه عشق و دلدادگی پرواز نموده و بر خوان کرامت سیدالشهداء در بزم وصال و در وادی لایتناهی توحید، میِ ناب از جام طهور جاودانگی می نوشند.

خوشا به حال کبوتران مقیم بارگاه مستی و خدا پرستی.

خانوم جان! آن برادرت مشهد و این برادرت شیراز، گلچین زائرانشان را تا معراج رستگاری بدرقه نمودند؛ پله صعود و سکوی پرتاب ما جاماندگان غافل باش  با این دل رسوای منجمد و سیاه، چند صباحی است سودای پرواز در کوی عصمت خاندان تو را داریم و حسرت کبوترانه جلوس بر گنبد حبّ و مودّت تو را در سینه پرورانده ایم.

شراب ناب وصال را میهمان این کام تشنه و تلخی چشیده ایام، ساز.

بگذار مزد عاشقی ما هم غلتیدنی سرخ بر فرش عرشی صحن و سرای بهشتی ات باشد، معصومه جان.

ای تیر غمت را دل عشاق نشانه ...

نظری کن بر آه دل سوخته ای که منتهای آمالش عنایت کریمانه توست شاید بار عصیان سالهای غفلت و تباهی از شانه های خمیده آن زدوده گشته و لبخند رحمانی دوست، آغوش کهکشانی جنت الحسین را به رویش بگشاید. نسیم رحمتت جواز ورودمان به قافله نور باشد و تربت پاک وادی ایمن را رزق ابدی این دل سازد؛ ان شاءالله.

  • سیدحمید مشتاقی نیا

خورشید آخرین

سیدحمید مشتاقی نیا | يكشنبه, ۲۴ فروردين ۱۳۹۹، ۰۷:۳۹ ب.ظ

 

آخرش می آید

نه اول

نه وسط

درست آخر وقت

خورشید ما

هر وقت که بتابد

صبح می شود

ولو

در «عصر» آخرالزمان

 

1383

  • سیدحمید مشتاقی نیا

«انتظار نور»

سیدحمید مشتاقی نیا | سه شنبه, ۱۹ فروردين ۱۳۹۹، ۰۷:۳۴ ب.ظ

 

آتشین مهر تابستان

مژده سیل پائیزی

آسمان کی زند فریاد

نغمه های سحرخیزی

زرد ساقه نیلوفر

چون ثنا گوی هجران است

عاقبت جای کفتر ها

گر نیایی به زندان است

آینه نور تاباند

در نگاه حضور تو

حمل بر شانه های اشک

انتظار ظهور تو....

 

یادگار 1379

  • سیدحمید مشتاقی نیا

انتظار عملی

سیدحمید مشتاقی نیا | جمعه, ۱ آذر ۱۳۹۸، ۰۹:۵۴ ق.ظ

ای تلالو فروغ امامت، ای زمزمه هدایت، ای نور درخشان شمس فضیلت، و ای تاج ولایت بیا که تورا انتظار می کشیم.

ای که تیر عشق را نشانی و در جسم شیعه همچو جانی و بر نور چون آسمان، ای مهدی صاحب زمان بیا که قلب تشنگان شراب وصال تو، از «ثبات» فراقت «متزلزل» گشته است.

آقا... بنگر این اسیران در بند دنیا و گرفتاران آفت سرای تمدن را.

اگر فریاد نیاز ما را لبیک نگویی ترسیم که در گرداب تغافل، بدل به مرداری متعفن گردیم و آن قدر عفن شویم که فرشتگان لطف تو از آسمان دولتت، بر جبینمان ننگ فراق جاودانه ات را انگ زنند.

مهدی جان بیا و از قید تعفن نفس رهایمان ساز.

با تمام وجود به آسمان چشم دوخته ایم و با گوش جان انتظار شنیدن صوتی آشنا و ازلی را داریم؛ ندای ملکوتی«جاء الحق و زهق الباطل» را.

در هجر تابناک تو مهدی جان اشک نیز مرثیه حزن فراق را سر داده است. بی شک  اشک گویا ترین بیان را در رثای غم جانسوز جدایی تو نجوا می کند.

ای آفتاب ظلمت سوز، طلوع کن.

ای منتقم خون نسل هابیل، نظاره کن بر جاده ی سرخ تشیع.

ای تعادل عدالت، نزدیک است کز تماشای شط سرخفام عدل، «فلق» نیز «شفق» آلود شود.

ای آئینه جمال قدسی حق. ای فروغ بارگاه کبرایی؛

در معصیت آباد کشور تمدن، «خداگریزی» فخر اهل عصیان گشته و همچون عصرجاهلیت، سوسمارهای رایانه ای خوراک فکری دنیا زدگان شده و با اینهمه هنوز هم آیا زمینه ظهورت فراهم نشده است؟

مهدی جان در انتظار فرج، پشتمان از کوله بار طعنه دشمنانت خمیده گشته است.

مولا جان... ای نور دل مستضعفین و ای فخر زمان و زمین.

ای میوه باغ رسول الله آجرک الله ای وارث انبیا...

ای گل سرسبد آل طاها نظر بنما به ما.

ای ضامن بقای نسل ولایت. ای کشتی نجات بشریت. ای ساقی می عدالت، ای اقیانوس بی کران رحمت، ما را نیز در تلاطم امواج لطف خویش غرق نما.

ای عصاره امامت و ای هادی امت.

ای عشق شهیدان و امید منتظران؛

غمگنانه دم از انتظار تو می زنیم در حالی که منتظران واقعی ات  از شوق وصال تو و اجداد گرامی تو در مسلخ عشق بر بالینت سر سجده فرود آوردند. آری شهادت اوج انتظار است.

شهادت رکن اساسی اقامه توست ای صلاه عشق.

مهدیا!... طوفان عشق تو عرشیان را نیز مجنون کرده است، وای بر ما اگر جز با خون خویش طومار انتظارت را امضا نماییم.

انتظار عملی عین شهادت طلبی است.

«اللهم عجل لولیک الفرج»

دی /75

  • سیدحمید مشتاقی نیا

میدان انتظار!

سیدحمید مشتاقی نیا | جمعه, ۲۴ خرداد ۱۳۹۸، ۱۲:۲۸ ب.ظ

انتظار یعنی چشم به راه بودن

برای چشم به راه بودن باید سر به راه بود ...!

کدام راه؟!

فضّل الله المجاهدین علی القاعدین اجراً عظیما

انتظار، یکجا نشستن نیست، حرکت به سمت مقصد است.

پس

راه را باید شناخت.

  • سیدحمید مشتاقی نیا