اشک آتش

از اسلام ناب آمریکایی بیزارم!از ادعای برتری هویج بر بسیج!از اسلام بی خطر بیزارم...از اسلام آسه برو آسه بیا...اسلام پاستوریزه...اسلام عبدالملک مروان...اسلام بنی امیه و بنی العباس...اسلام شیوخ منطقه!!...اسلام پر عافیت و بی عاقبت...
----------------------------------------------------------------------------------
باید گذشتن از دنیا به آسانی
باید مهیا شد از بهر قربانی
با چهره خونین سوی حسین رفتن
زیبا بود اینسان معراج انسانی

پیام های کوتاه
بایگانی
آخرین نظرات

۴۷ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «الحمدلله» ثبت شده است

فرشته اجابت دعا و پیرزن پرحاشیه!

سیدحمید مشتاقی نیا | چهارشنبه, ۳۰ فروردين ۱۴۰۲، ۱۰:۳۵ ق.ظ

photo_2023-04-16_08-33-59_4lf3.jpg

 

پیرزن آهی  از ته دل کشید که چرا عمری از او گذشته و دعاهایش اجابت نشده است؟!

فرشته اجابت دعا فرود آمد و پرسید: مگر چه دعایی کرده بودی؟

گفت: دلم می خواست همسری نصیبم شود مهربان و صبور، تندی ها و بد زبانی های مرا تحمل کند و چیزی نگوید، نجیب و سر به زیر باشد، پولش از پارو بالا بزند، قد بلند و جوان و رشید باشد، سالم و قوی باشد، عضلات بدنش خیره کننده باشد، شهرت داشته باشد، حرف که می زند لهجه نداشته باشد، خوش سخن و با سواد باشد، قیافه جذاب داشته باشد، خوش تیپ و خوش لباس و خوش رفتار باشد، از همه مردهای فامیل سر باشد، از شهری بزرگ و مهم آمده باشد، عاشق من باشد، شغل مهمی داشته باشد، به گذشته من کاری نداشته باشد، برایش مهم نباشد عروس با دست خالی به خانه بخت می رود، خانه ای بزرگ تدارک ببیند، انتظار نداشته باشد کار خاصی در خانه انجام بدهم، همیشه مرا به سفر ببرد، هر چه می خواهم جز چشم نگوید و... آرزو کردم یا چنین شوهر با کمالاتی نصیبم شود یا اصلاً هیچ!

اکنون سالها گذشته است و در غربت و تنهایی کپک زده ام!

فرشته اجابت دعا لبخندی زد و گفت: مادر جان! دعایت همان بار اول اجابت شد! قرار نیست در این دنیا همه به هر آنچه که دلشان خواست برسند. یکی سرمایه عظیم طلب می کند. کوششی به خرج میدهد، خدا به مالش برکت می دهد؛ اما به هر آن چه رسید قانع است. یکی نمره بیست می خواهد، نوزده هم که می گیرد خدا را شکر می کند. اشکالی ندارد که انسان اهداف بزرگی داشته باشد اما اگر به آنچه خواست نرسید با کمترش کنار می آید.

فلسفه تربیتی خدا این است که انسان ها با نقصی در زندگی خود آزمایش می شوند. هیچ کس صد در صد به همه رویاهایش نمی رسد.

کاش برای رسیدن به ایده آل هایت دعا می کردی اما به یک پله پایین تر هم قانع و شاکر بودی و به قسمت و مصلحت خدا ایمان داشتی. دعا کردی یا همه یا هیچ! هیچش اجابت شد چون منطقی تر و به حقیقت نزدیک تر بود.

تغییر در زندگی، مستلزم تغییر در باورها و افکار است.

تکمله:

تفکر همه یا هیچ یک از تفکرات منفی است که در افراد مبتلا به اختلال پانیک، افسردگی یا سایر مشکلات مربوط به اضطراب رایج است. وقتی به صورت همه یا هیچ فکر می کنید، نظرات خود را افراطی بیان می کنید. همه چیز - از نگاه شما به خودتان تا تجربه زندگی - به عبارات سیاه و سفید تقسیم می شود. این باعث می شود که پدیده ها اصطلاحا در نظرتان خاکستری نباشد.

تفکر همه یا هیچ چیز اغلب شامل استفاده از اصطلاحات مطلق است مثلا هرگز یا همیشهاین نوع تفکر غلط همچنین می تواند ناتوانی در دیدن گزینه های جایگزین در یک موقعیت یا راه حل یک مشکل را شامل شودبرای افراد مبتلا به اضطراب یا افسردگی، این اغلب فقط به معنای تصدیق نقص در یک موقعیت خاص است. افرادی که طعمه یک ذهنیت همه یا هیچ می شوند معتقدند که یا کامل باید در زندگی موفق باشند یا کاملاً شکست می خورند.

افراد مبتلا به اختلال پانیک یا وحشتزدگی اغلب مستعد این نوع تفکر هستند.

  • سیدحمید مشتاقی نیا

برای هم دعا کنیم

سیدحمید مشتاقی نیا | سه شنبه, ۲۲ فروردين ۱۴۰۲، ۰۸:۲۰ ب.ظ

photo_2023-04-11_19-57-35_kl0o.jpg

 

دعا سلاح مومن است. دعا در حق خود، نوعی توکل و توسل است که در کنار عمل، بستر تحقق آرزو و هدف را آماده می سازد. دعا در حق دیگران، هدیه ای با ارزش برای مومنان است که اتفاقا به اجابت نزدیک تر است.

خیرخواه دیگران باشیم و دل صاف داشته باشیم. از موفقیت های دیگران رنجیده نشویم و حسادت نورزیم. اصرار بر دعا، یک بعدش همین خودسازی است. انسانی که در حق دیگران دعا می کند در واقع باطن خودش را از بدی ها و بدخواهی ها صیقل می دهد.

دعا باعث رفع بلا هم هست و اساسا نوعی صدقه به شمار می آید.

این شبها در حق دیگران و خود دعا کنیم. فرصتی را خدا قرار داده تا دستهایمان به آسمان استجابت او نزدیک تر باشد. برای عاقبت به خیری خودمان و دیگران دعا کنیم. برای مستأجرها دعا کنیم صاحب خانه شوند. برای پدر و مادر و اولادمان توفیق بیشتر و سلامت طلب کنیم. برای بیکارها آرزوی اشتغال، برای بدهکارها دعا کنیم شرمنده کسی نشوند. برای مجردها به خصوص دختر خانمهای پا به سن گذاشته که گاه از حیطه تعادل خارج میشوند دعا کنیم به حق قران و به حق این شبهای عزیز و به حق مولا امیرالمومنین سر و سامان بگیرند و از علافی و در به دری نجات پیدا کنند.

دعا کنیم دلهای مردم دنیا به خدا نزدیک تر شود. اگر میخواهید زرنگی کنید خدا را زیاد شکر کنید؛ زیاد الحمدلله بگویید. تشکر از خدا هم ادب و عبادت اوست هم نعمتهایی را که داده افزون می سازد. دعا برای تعجیل در فرج امام زمان را از یاد نبریم.

این حقیر را از هم دعای خیر خویش فراموش نکنید. یاعلی مدد. در پناه حق

 

photo_2023-04-11_19-57-10_yzot.jpg

  • سیدحمید مشتاقی نیا

حال احسن

سیدحمید مشتاقی نیا | دوشنبه, ۲۹ اسفند ۱۴۰۱، ۱۲:۱۵ ب.ظ

زمستان، هر سال می آید و می رود، زمین این را می داند؛ اما باز هم از آمدن بهار سر ذوق می آید و لباس نو بر تن می کند. می داند بهار رفتنی است؛ اما یقین دارد زمستان نیز ماندگار نخواهد بود. اصلاً آن که می داند چیزی در این دنیا ایستا و ماندگار نیست چه دلیلی دارد غمگین باشد، دلش بگیرد یا حتی شادی زائدالوصف داشته باشد؟ اعتدال حقیقی در آرامش است و آرامش جز در گرو اعتماد به خدا نیست.

شادیم از اینکه هستیم ولی آماده ایم برای رفتن. پس دل نمی بندیم. دل نبندیم که زمین نیز به بهار و تابستان و پاییز و زمستان، به سیل و طوفان و ابر و آفتاب و باران، به شب و روز و... دل نبسته است.

دنیا با همه فراز و نشیب هایش در گذر است؛ آن چه می ماند، خداست و هر قطره ای که در دریای آفرینش به ذات حق پیوست و ماندگار شد.

می خواهی جاودانه شوی، خدا شو، خدا شو و خدایی کن، به توحید بپیوند و یگانه شو. همه چیز در گذر است و قابل دل بستن نیست. خوش آن روز که در جرگه نیکان روزگار، در ژرفای اوصاف خدا غوطه ور شویم، مخلص خدا باشیم و به مبدأ وجودش شادانه گره خورده و در ذات او هضم شویم. خدایا تو شاهد باش که آماده سفریم و بال پروازمان به سوی ابدیت بی انتهای هستی تو گشوده است. نوروز ما در خلسه عشق و مستی از نظر تامّ به وجه الله رقم می خورد. روزی که جز خدا را نبینیم جشن تولد روحمان را می گیریم. روز فطرة الله التی فطر الناس علیها رستاخیز احیای جانهای غبار گرفته مان است و وقت پایکوبی وصال با معشوق یگانه. هر صبح و شام که می گذرد به سوی او فراخوانده می شویم و به دیدارش نزدیک تر. روح، هر چه سبکبال تر، پرواز آسان تر. پس، از گردش  فصل ها و چرخش روزگار بیاموزیم که قید و دلبستگی و وابستگی به هر چه غیر خداست، بی معناست. هیچ چیزی در این دنیا ارزش دل بستن و وقفه ندارد. جوهره حرکت خلقت، مسیر محتوم سیر الی الله ست. به غیر او دل نبندیم و صعودی زیبا را تجربه کنیم. بشتابید که وعده دیدار نزدیک است. چه حالی احسن از آن دم که در پیشگاه او حلول کرده و حلّ در وجود بی انتهایش شویم؟ خدایا ما را آنگونه بپذیر که خود می پسندی.

 

تصاویری از نقاشی خدا در طبیعت

  • سیدحمید مشتاقی نیا

لبخند، نقاشی الحمدلله ست!

سیدحمید مشتاقی نیا | دوشنبه, ۲۲ اسفند ۱۴۰۱، ۱۱:۱۳ ق.ظ

وقتی طبیعت به مردم استان بوشهر لبخند می‌زند | خبرگزاری فارس

 

ای مرغ سحر عشق ز پروانه بیاموز ...

لبخند بزن لبخند، زیباترین و کامل ترین تشکر از خداست. تابلوی حسن ظن و جلوه حمد خدای بی همتاست.

لبخند بزن شبیه گل شوی در بوستان آفرینش. خدا به خارهایی که در کنارت هست آگاه است اما بی اعتنایی ات به سختی ها و ایستادگی ات در برابر دشواری ها و سربلندی ات در معرکه رنج ها را دوست دارد.

رضایت به معنای ترک تلاش نیست. تا میتوانی برای رشدت مادی باشد یا معنوی بکوش؛ اما به آنچه سهمت شد قانع باش و لبخند بزن.

لبخند بزن و غم ها را از دلت بیرون کن. بگذار این چند صباح زندگی به شکر و رضایت خالق یکتا سپری شود. خدا خودش می داند بر تو چه گذشته، همانطور که خودت می دانی با خدا چه کردی. او بزرگواری اش را بر تو تمام داشته و ضعفهایت را نادیده انگاشته، لبخند بزن که بگویی به سیاق نفخت فیه من روحی از جنس خدایی و ریز و درشت و فراز و نشیب های سخت روزگار را نادیده میگیری. صبغة الله و من احسن من الله صبغه، همرنگ خدا باش که او همواره می خندد. لبخند بزن و منبع امید باش همان طور که خدا هر صبح به تو لبخند می زند و منبع نور و امید است. خورشید، لبخند خداست، باران لبخند خداست، ابر و باد و ماه و ستاره ها و ... گوشه ای از پهنای تبسم خدا هستند.

لبخند بالاترین جلوه شکر خداست. لب های متبسم تو لبخند ابدی هستی را نیز نصیبت می سازد و مسیر سرنوشتت را به سمت مهربانی ها و نیکی ها هموار می سازد. پژواک بلند لبخند خاموشت را در دنیا و آخرت از زمین و آسمان خواهی شنید. خدا کنار ظن توست. بخند تا نعمتت افزون کند و تو را در جایگاه اهل رضا بنشاند. یادت نرود که خدا از هر که از او راضی است، راضی است و این رازی است که در تار و پود فرش و عرش جهان آفرینش بر جویندگان عشق هویداست. شهدا از خدا راضی بودند که می خندیدند تا در قهقهه مستانه و شادی وصولشان عند ربهم یرزقون شدند. شهید بی لبخند و عارف بی تبسم نداریم. با همه دردهایت لبخند بزن و از خدا راضی باش، نفس مطمئن تو رمز ورود به جرگه فادخلی فی عبادی وادخلی جنتی است.... کان سوخته را جان شد و آواز نیامد.

  • سیدحمید مشتاقی نیا

بد و بدک!

سیدحمید مشتاقی نیا | چهارشنبه, ۲۶ بهمن ۱۴۰۱، ۱۱:۴۴ ق.ظ

photo_2023-02-15_10-31-53_ens0.jpg

 

صبح برفی روز دوشنبه، اول وقت برای کار بانکی به خیابان بلوار امین قم رفته بودم. پیاده رو، آنجاهایی که موزاییک بود حالت سُر داشت. سنگین و روی سینه پا راه می رفتم. یکجایی ناغافل پایم لغزید اما تعادل خودم را حفظ کردم و زمین نیفتادم. همین باعث شد چند لحظه ای توقف کنم و دوباره به مسیرم ادامه دهم. چند قدم که رفتم صدای قرچ قروچی را شنیدم. بالای سرم را نگاه کردم. یک متری مانده بود برسم به درختی که شاخه اش از سرما و فشار سنگینی برف، ترک خورده بود و ناگهان شکست و روی زمین افتاد. یک نفر آنطرف تر بود ایستاد، خندید و گفت شانس آوردی.

از شاخه شکسته عکس گرفتم یادگاری نگه دارم. اندازه ای نبود که اگر بالای سرم بیفتد اتفاق بدی رقم بزند هر چند خاطره بدی می شد. به هر حال اگر آن سر خوردن نبود قطعا این شاخه روی سرم می افتاد. گاهی یک اتفاق بد مانع از وقوع اتفاق بدتر است.

  • سیدحمید مشتاقی نیا

خود خودش بود!

سیدحمید مشتاقی نیا | يكشنبه, ۱۱ دی ۱۴۰۱، ۰۵:۰۵ ق.ظ

افشاگری مقام اسرائیلی درباره عملیات ترور سردار سلیمانی

 

در بحث حفاظت، حاج قاسم همیشه به ما تاکید می کرد کاری نکنید مردم اذیت بشوند. می گفت: «ما هم جزئی از مردیم و از آنها جدا نیستیم، برخی مواقع که ما شدت به خرج می دادیم ، حاجی با ما جدل می کرد. زمانی که به فرودگاه رفتیم تا برای ماموریتی برویم، از ایشان درخواست می کردیم کمی صبر کند تا همه ی مردم که رفتند، بعد ایشان برود. قبول نمی کرد، وقتی هم می خواستیم از گیت رد بشویم ، می رفت انتهای صف می ایستاد و می گفت: من هم مثل بقیه.

برخی مواقع به حدی بدون پیرایه و تشکیلات در اجتماع حضور می یافت که تعجب مردم را برمی انگیخت. خود ایشان در یک جمع خصوصی تعریف می کرد:

یک بار با دخترم زینب رفته بودیم میوه بخریم . به محل میوه فروشی که رسیدیم ، زینب پیاده شد و من داخل ماشین نشستم. زمانی که منتظر بودم، دیدم یک دختر که پوشش مناسبی هم نداشت، به من نگاه می کند. خیلی هم مشکوکانه نگاه می کرد. شنیدم که به دوست همراهش گفت: «این بنده خدا حاج قاسم سلیمانی نیست ، دوستش گفت: «نه بابا! مگر می شود همچین آدمی بدون محافظ و بادیگارد باشد و بودن من را انکار می کرد.

آن دو نفر به خودشان جرأت دادند، آمدند نزدیک، با انگشت به شیشه ماشین زدند و از من پرسیدند: «ببخشید! شما سردار سلیمانی هستید؟ سلام کردم و گفتم: «بله، خودم هستم. بعد از کلی تعجب و ذوق، از من درخواستی کردند و گفتند: «امکانش هست یک یادگاری به ما بدهید؟» تسبیحی دستم بود ، همان را به آنها دادم و گفتم: «بفرمایید. داشتند سرتسبیح با هم جر و بحث می کردند که کدام شان آن را بردارد. وقتی این صحنه را دیدم، انگشتری را که در دست داشتم ، آن را هم در آوردم و به آنها هدیه دادم.

منبع: کتاب متولد مارس، صفحه 117احمد حمزه ای

  • سیدحمید مشتاقی نیا

آب و آفتاب

سیدحمید مشتاقی نیا | يكشنبه, ۱۶ تیر ۱۳۹۸، ۱۰:۱۹ ق.ظ

mrlr_1557146452613.jpg


qamk_1561401090191.jpg

تصویر اول مربوط است به روستایی در اطراف قم، همین شهر گرم و کویری که حالا به برکت بارش های خیره کننده بهاری، آب در رودخانه های آن جریان دارد. دوستانی که این روزها به قم و حرم بانو مشرف شوند می بیینند که مردم در رودخانه ای که در جاده ساحلی و پیرامون حرم گذر می کند بساط پهن کرده و بچه هایشان در حال آب بازی هستند. 

تصویر دوم هم مربوط است به مشهد.

تماشای چنین مناظری در تابستان سال های پیش غیر ممکن بود. لطف خداست که امسال تابستان می توان گرما را با خنکای لذت بخش آب رودها دلپذیر ساخت.

به ما گفته اند که شکر نعمت سبب افزایش نعمات است. خدا را شکر کنیم و قدردان این لطف بی انتها و کریمانه او باشیم.

  • سیدحمید مشتاقی نیا