دوستی دیشب تماس گرفت. از میزان ارادت من به میرزا اطلاع داشت و این که هر سال در روز شهادتش انواع مطالب و کلیپها را با محوریت شخصیت میرزا کوچک خان به نشانی مجازی دوستان سر ریز میکنم. گله داشت از اینکه چرا میرزا به آدم مشکوک و بدسابقه ای چون خالو قربان با آن عملکردی که در کرمانشاه و وابستگی به اجانب داشت اعتماد کرد؟ آخرش همین خالو قربان به او لطمه زد و نیز یکی از کسمایی ها که نگران اموالش بود و نیز آن آلمانی تبعه روسی که مشکوک بود و در مقام مشورت به حریم فکری میرزا نزدیک شد. گفت بنویس ما از وفاق لطمه میخوریم. البته وفاق بد نیست اما باید معیاری داشته باشد...
حرفش مرا به فکر فرو برد. راستش را بخواهید این طرفی ها هم باید مواظب شعار جذب حداکثری باشند. جذب حداکثری منجر به نفوذ جریان نفاق نشود. کلا باید حواسمان باشد ضمن اینکه بدبینی و دفع نداشته باشیم نسبت به عناصر مشکوک احتیاط به خرج داده و لااقل آنها را پیشنماز خود قرار ندهیم! جایگاه طرف مشخص باشد و از حدی فراتر نرود. دوست من نسبت به اعتماد نسبت به مصدق هم حرفهایی داشت. نقشی که او در سرکوب دلیران تنگستان داشت نگران کننده است...
بگذارید جوری دیگری به این بحث بپردازم. یادم است یکبار از استاد بزرگوارمان آیت الله محمدی که در صحبتهایش چه عمومی و چه خصوصی و مستقیم هشدار میداد مراقب حرمت علما باشیم پرسیدم حفظ حرمت علما واجب، توهین ممنوع، اما سوال چطور؟ گاهی در مطالعات تاریخی با ابهامات و نقدهایی مواجه میشویم که نمیتوان ساده از کنار آن گذشت. مثالش را هم خوب یادم هست درباره آیت الله بروجردی زدم و نیز حاج علی اصغر کرباسچیان. استاد ما البته از هر دو شخصیت تعریفهایی کرد و ضمن توصیه به رعایت تقوا و مطالعه و تحقیق بیشتر، اصل نقد و سوال در روند مسائل تاریخ را جائز شمرد.
بعدها بیشتر مطالعه کردم. یک حرفی هست که به آن رسیدم. آیت الله بروجردی خیلی به اسلام خدمت کرد. خدماتش کم نظیر است. حالا در مساله شهید نواب البته نقدهایی وجود دارد. مرحوم آیت الله کاشانی خیلی به ایران و اسلام خدمت کرد. به قول امام باید کار شاه را یکسره میکرد که نکرد. شاید از همین بابت امام به شخصیت شهید مدرس که مستقیم با رضاشاه درگیر میشد علاقه و ارادت بیشتری نشان داده است. شیخ علی اصغر کرباسچیان خیلی مخلص و زحمت کش بود و دغدغه دین و تربیت را داشت ولی اهل مبارزه نبود. مرحوم آخوند خراسانی شخصیت کم نظیری است. به ایشان در عملکرد و روابطش نسبت به شیخ فضل الله نقدهایی هست. یکبار زندگی او را خواندم. آنقدر به دین خدمت کرده که قابل وصف نیست. خیلی از علما آنگونه که باید پشت سر امام نایستادند و اغلب توصیه میکردند که امام اینقدر نگوید شاه باید برود!
حقیقت ماجرا این است هیچ آدمی مصون از خطا نیست. نباید نسبت به هیچکس تعصب بی جا داشت. آن چه معیار قضاوت درباره زندگی و عملکرد اشخاص است غلبه رفتار و منش و گرایش اوست. اینکه کفه ترازوی خوبی هایش آنقدر بزرگ و سنگین باشد که ضعفهایش را کم مقدار نشان دهد. همین خیلی با ارزش است. خیلی از شهدا هم اشتباهاتی داشتند. خدا به غلبه رفتار و باطنشان رجوع کرد و آنها را گلچین نمود.
نقد جائز است لااقل از باب کسب تجربه و عبرت و البته به سفارس استاد بزرگوارمان باید توأم با تقوا باشد. بزرگان هم بیشتر باید مراقب دفتر و دور و بری هایشان باشند.