اشک آتش

از اسلام ناب آمریکایی بیزارم!از ادعای برتری هویج بر بسیج!از اسلام بی خطر بیزارم...از اسلام آسه برو آسه بیا...اسلام پاستوریزه...اسلام عبدالملک مروان...اسلام بنی امیه و بنی العباس...اسلام شیوخ منطقه!!...اسلام پر عافیت و بی عاقبت...
----------------------------------------------------------------------------------
باید گذشتن از دنیا به آسانی
باید مهیا شد از بهر قربانی
با چهره خونین سوی حسین رفتن
زیبا بود اینسان معراج انسانی

پیام های کوتاه
بایگانی
آخرین نظرات

۸۶ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «احسن الحال» ثبت شده است

عقل و سبک زندگی

سیدحمید مشتاقی نیا | چهارشنبه, ۱۶ مرداد ۱۳۹۸، ۱۰:۵۰ ب.ظ

 

قوّه‌ی عاقله چیست؟ عقل چیست؟ عقل در ادبیّات اسلامی فقط آن دستگاهی نیست که محاسبات مادّی میکند برای ما؛ نه، اَلعَقلُ‌ ما عُبِدَ بِهِ‌ الرَّحمٰنُ‌ وَ اکتُسِبَ بِهِ الجَنان؛ عقل این است. اَلعَقلُ‌ یَهدی‌ وَ یُنجی؛ عقل این است. عقل باید بتواند انسانها را تعالی ببخشد. عقل در یک سطح، آن عاملی است که انسان را به مقام قُرب میرساند، به مقام توحید میرساند؛ در یک سطح پایین‌تر، عقل آن چیزی است که انسان را به سبْک زندگی اسلامی میرساند؛ در یک سطح دیگر هم عقل آن چیزی است که ارتباطات مادّی زندگی دنیا را تنظیم میکند؛ همه‌ی اینها کار عقل است.۱۳۹۷/۰۳/۲۰ 

  • سیدحمید مشتاقی نیا

به بهانه سالگرد شهادت کمال کورسل(شهید فرانسوی دفاع مقدس)

سیدحمید مشتاقی نیا | يكشنبه, ۶ مرداد ۱۳۹۸، ۰۵:۱۵ ب.ظ

فطرت های انسان ها پاک و زلال است و اگر زنگارهای روی آن زدوده شود، به حکم و قضای آفرینش، سره را از ناسره تشخیص داده و حق را با جان و دل می پذیرند.

کمال کورسل فقط یک نمونه از این فطرت های زلالی است که در مواجهه با نشانه های حق، راه صحیح رشد و کمال را بازیافته و به مقام عند ربهم یرزقون رسیده است.

تاریخ اسلام مملو از وجود شخصیت هایی است که با ملیّت ها و ادیان و مذاهب گوناگون، چشم بصیرتشان پس از رویارویی با منطق شیوا و مسیر فطری اسلام، گشوده شده و به جبهه یاران حقیقت پیوستند.

آنچه در این میان حائز اهمیت است نقش "ابلاغ" و "تبیین" حقایق است که گاه مورد غفلت قرار می گیرد. بمباران رسانه های تبلیغاتی مادیّون گاه چنان هجمه ای از شبهات و انحرافات را رقم می زند که ثمره آن قلب حقایق، وارونه نمایی وقایع و در نتیجه، ایجاد غفلت و گمراهی در مخاطبان است.

امروز اما ابزار رسانه به همان وجه که واسطه شرّ بدخواهان در زدودن معنویت و حقیقت از جوامع است می تواند با همّت و غیرت مؤمنانه دلسوزان دین، در خدمت ابلاغ راستی و تبیین درستی قرار گرفته و چشم گمراهان را به عالم حق بگشاید.

در این راستا ترجمه و انتشار مضامین معنوی و منطق مستدل جبهه حق، وظیفه ای خطیر است که در تبیین مسیر نورانی اسلام برای جوامعی که از نعمت ولایت و هدایت محرومند ضروری به نظر می رسد.

پیام مقام معظم رهبری به جوانان اروپا از آن دست رسالاتی است که ابلاغ آن به سراسر گیتی، سیاهی ظلمت را به انزوا خواهد کشاند.

  • سیدحمید مشتاقی نیا

اقتضای طبیعتش این است!

سیدحمید مشتاقی نیا | شنبه, ۵ مرداد ۱۳۹۸، ۰۷:۴۰ ق.ظ

پنج مرداد، سالروز عملیات مرصاد در سال 67 است.

پنج مرداد، سالروز مرگ شاه در سال 59 است.

چهارم مرداد هم سالروز مرگ رضاشاه در سال 23 است.

قطعنامه 598 در 27 تیر 67 از سوی ایران پذیرفته شد؛ اما عملیات مرصاد نه روز بعد از آن ثبت شده است. چرا؟ برای این که بعد از پذیرش قطعنامه سازمان ملل از سوی ایران، دشمنی که ادعای صلح دوستی و تمایل به اتمام جنگ داشت به ناگاه با تمام قوا به کشورمان حمله ور شد. در جنوب تا آسفالت جاده اهواز پیشروی کرد و در غرب تا سی کیلومتری شهر کرمانشاه.

مرصاد عبرتی شد که بدانیم دشمن، قابل اعتماد نیست و به اقتضای ذات خود همواره درصدد دشمنی است.

رضاشاه با حمایت دشمنان این مرز و بوم به قدرت رسید و دلش خوش بود که اجانب پشتیبان او هستند. مدتی بعد او توسط همان ها خلع و تبعید شد و در غربت جان سپرد.

پسرش محمدرضا خیانت و نامردی اجانب در حق پدر را دید و عبرت نگرفت و باز روی حمایت دشمنان ملت حساب باز کرد و ... سال ها بعد در غربت و در به دری در حالی که ایالات متحده به عنوان اصلی ترین پشتیبان او هم دیگر حاضر نبود پناهش دهد در قاهره جان سپرد.

اگر از تاریخ عبرت نگیریم، خودمان عبرت تاریخ خواهیم شد. امروز عرصه ستیز دشمن با ملت ما، جنگ اقتصادی است. اگر روی پای خود نایستیم و یاعلی نگوییم و دلمان را به روابط اقتصادی با اجانب خوش کنیم دیر یا زود به شهادت مکرر تاریخ، زمین خورده و جفا خواهیم دید. آن وقت با این همه درس عبرت که جای هیچ توجیهی برای وابستگی باقی نگذاشته، آیندگان حق خواهند داشت ما را ملامت کنند. یادمان نرود حمایت از تولید ملی و اقتصاد مقاومتی، ضامن استقلال و امنیت میهن مان است. استقلال در اقتصاد، شرط اقتدار یک کشور است.

این که دشمن، دشمنی بورزد عجیب نیست. عجیب این است که ما سهل انگاری ورزیده و به جای اتکا به توانایی های خود به دست یاری او چشم بدوزیم.

  • سیدحمید مشتاقی نیا

این کتاب را یک شهید نوجوان نوشته است

سیدحمید مشتاقی نیا | جمعه, ۴ مرداد ۱۳۹۸، ۰۶:۵۱ ق.ظ


"به طور کلی اجرای تمام قوانین مربوط به حکومت به عهده فقهاست، همان طور که پیامبر(ص) مأمور اجرای احکام و برقراری نظامات اسلام بود... در جامعه اسلامی باید فقیه عادل و جامع الشرایط در رأس کار و حاکم بر جامعه و رهبر و اداره کننده آن باشد. اگر قدرت و ولایت، از فقیه گرفته شود قوانین الهی تغییر یافته و طاغوت زمام امور را به دست خواهد گرفت...

ولایت مورد بحث ما در اینجا یعنی حکومت و اداره جامعه و اجرای قوانین و احکام اسلامی و این یک امتیاز و برتری نیست، بلکه این وظیفه ای مهم و حساس است."

شهید امیرحسین سیفی در هفده سالگی به شهادت رسید. او در شانزده سالگی کتابی را به رشته تحریر درآورد که دغدغه های یک نوجوان در دهه شصت را ترسیم می نماید. "امامت و ضرورت رهبری" نوشته این شهید نخبه و نوجوان است که سال ها بعد توسط انتشارات شهید ابراهیم هادی به زیور طبع آراسته شد.

این دانش آموز شهید معتقد بود که نقش رهبری در یک جامعه مانند شاقول و ریسمان بنّایی است که عیاری برای صحت رفتار و حرکت جامعه به شمار می آید. از دیدگاه این شهید بزرگوار، دشمنان اسلام هیچ گاه تاب تشکیل و برقراری حکومت اسلامی را نخواهند داشت و از هر حربه ای برای به انحراف کشیدن و شکست آن بهره خواهند گرفت تا جامعه ای الگو برای سایر آزادی خواهان شکل نگیرد.

ولی فقیه به عنوان جانشین امامان و انبیا وظیفه دارد در کشاکش بحران های مختلف فکری و فرهنگی و سیاسی و ... از حرکت جامعه بر مدار آموزه های دین مراقبت نموده و راه اصلاح و رشد معنوی و مادی جامعه را در پرتو عمل به دستورات دین به همگان نشان دهد.

این کتاب به همراه خاطرات و تصاویری از شهید در 145 صفحه و با قیمت هشت هزار تومان از طریق فضای مجازی نیز جهت مطالعه علاقمندان قابل تهیه است.

  • سیدحمید مشتاقی نیا

دو دوتا، چهارتا!

سیدحمید مشتاقی نیا | چهارشنبه, ۲ مرداد ۱۳۹۸، ۱۰:۴۶ ب.ظ

اگر کسی به عهدی که با شما بسته است پایبند نباشد، شما هم حق دارید به عهدی که با او بسته اید، عمل نکنید.

پیام، واضح و شفاف است:

"أَوْفُوا بِعَهْدِی أُوفِ بِعَهْدِکُمْ"1

برای خدا چه کرده ای که حالا از خدا طلبکاری؟!



1- بقره 40 (به پیمانم وفا کنید، تا به پیمانتان وفا کنم.)


  • سیدحمید مشتاقی نیا

توقف، ممنوع!

سیدحمید مشتاقی نیا | سه شنبه, ۱ مرداد ۱۳۹۸، ۱۱:۴۸ ق.ظ

یکی از راه های رشد و پیشرفت جوامع، تکثّر کار و فعالیت اقتصادی است. فارغ از رسالت دولت ها، مردم نیز در تحقق این امر نقشی اساسی دارا هستند. گردش سرمایه، راهی درست و تأثیرگذار در رونق اقتصادی جوامع است. بسیاری از ثروت ها در حالتی راکد به سر برده و نفعی از آن عاید دیگران نمی شود:

"انسان از خود چیزی دردناک تر از مال صامت (پول نقد یا طلا و نقره) بر جای نگذاشت. راوی پرسید: پس چه کند؟ امام فرمود: آن را در تولید باغ و مزرعه یا خانه به کار گیرد."1

به کار گیری این سرمایه های راکد علاوه بر رشد کشور و رونق کسب و کار و البته اجر اخروی، معیشت صاحبان سرمایه را نیز بهبود می بخشد. اسلام طرفدار بهره وری از ثروت های بی مصرف است:

"هر نعمتی که خدا بر تو ارزانی داشت، بهره آور ساز ..."2

شاید عده ای به غلط گمان کنند پرداختن به فعالیت های اقتصادی ممکن است دلبستگی به امور دنیا و غفلت از آخرت را به دنبال داشته باشد. ثروت نه یک هدف که ابزاری برای رشد معنوی و آبادانی دنیا و آخرت مؤمنان است:

"مردی به امام صادق علیه السلام عرض کرد: به خدا سوگند ما در پی دنیا هستیم و دستیابی به آن را دوست داریم. آن حضرت فرمود: می خواهی با آن چه کنی؟ گفت: می خواهم زندگی خود و خانواده ام را تأمین و صله رحم کنم و صدقه دهم و حج و عمره بگزارم. امام علیه السلام فرمود: این، دنیا طلبی نیست. این آخرت طلبی است."3

با این وصف، اسلام کار اقتصادی و افزایش ثروت از راه حلال را یک ارزش می داند و سرمایه های مادی را از این جهت که باعث پیشرفت جامعه، اشتغال زایی، فقرزدایی و خیرخواهی نسبت به دیگران شود، مورد توجه و اهمیت می داند.

برخلاف تبلیغات دشمنان دین، اسلام نه تنها عامل عقب افتادگی مادی و اقتصادی مردم نیست، بلکه شور و نشاط اقتصادی را راه برون رفت جامعه از مفاسد ناشی از فقر و بیکاری می داند. از این منظر کسی که برای رضای خدا به فعالیت اقتصادی پرداخته و سرمایه خود را در مسیر کار و تولید به کار بسته و این رویکرد را در راستای خیرخواهی برای خود و دیگران معتبر بداند در واقع علاوه بر نفع مادی، معنویت و آخرت گرایی را رسمیت بخشیده و دین را به معنای واقعی کلمه، درک نموده است.

اسلام معتقد است دو روز عمر مؤمن نباید با هم برابر باشد. این موضوع نشان می دهد رشد مادی و معنوی افراد یک امتیاز و حُسن تلقی شده و از دیدگاه اسلام، توقف و خمودگی و فرسایش معنایی ندارد.

1- الفقیه، ج3، ص170، زاره از امام صادق علیه السلام.

2- امام علی علیه السلام، نهج البلاغه، نامه69.

3- الکافی، ج5، ص72.

  • سیدحمید مشتاقی نیا

سر بلند

سیدحمید مشتاقی نیا | شنبه, ۲۹ تیر ۱۳۹۸، ۱۰:۵۱ ب.ظ


معروف است وقتی امیرکبیر به صدارت اعظمی دربار انتخاب شد اولین دستورش این بود که سفیر انگلیس حق ندارد بی اجازه و بدون هماهنگی، هر وفت که دلش خواست نزد شاه و وزیر برود و ...

این قانون بر سفیر انگلستان گران آمد و توطئه ها بر ضد امیرکبیر از همان جا آغاز شد.

جدایی افغانستان از ایران و نیز تفکیک بخش های دیگری از کشور پهناور ایران با خدعه انگلیسی ها صورت گرفت.

انگلیسی که برای ما شاه تعیین می کرد و دربار را دست می گرفت و منابع را به یغما می برد حالا در پیشگاه تاریخ، توسط سربازان سبز پوش انقلاب به جرم تعرض به اموال ایران، تنبیه می شود.

آیندگان از دوران اقتدار و ابهت ایران اسلامی به نیکی یاد خواهند کرد. 

  • سیدحمید مشتاقی نیا

همدیگر را کامل کنیم

سیدحمید مشتاقی نیا | شنبه, ۲۹ تیر ۱۳۹۸، ۰۶:۰۷ ب.ظ
گاهی باید اخلاق و انسانیت را به همدیگر یادآوری کنیم. آدم است و حواس پرتی!
همه ما گاهی یادمان می رود سر جای خودمان باشیم! گاهی از حقایق عالم خلقت غافل می شویم و راه را گم می کنیم.
ادب به خصوص در مقابل پدر و مادر و بزرگان یکی از همین دست مواردی است که ممکن است از ذهنمان دور شود.
چقدر خوب است ارزش های انسانی را هر از گاه به یکدیگر یادآور شویم.
چندی پیش تصویری از یک هنرپیشه سیما که در حال بوسیدن دست پدرش بود، درسی از ادب و شرافت را در خود جای داد و دست به دست چرخید و به آنهایی که شاید یادشان رفته باشد زندگی را مدیون چه کسانی هستند، اخلاق و انسانیت را یادآور شد.
تصویر زیر هم چند روزی است به عنوان جلوه ای از ادب در فضای مجازی دست به دست می چرخد. پسر جوان به احترام پدر و برای آن که قد کوتاه او در مقابل قامت رعنای پسر باعث جلب توجه نشود، شاید به این خاطر که پدر خجالت نکشد، زانوی ادب بر زمین زد. ارزش های انسانی را در قلم و قدم به همدیگر یادآوری کنیم؛ فَذَکِّرْ إِنْ نَفَعَتِ الذِّکْرَى:


رفتار مودبانه پسر این بازیگر مورد ستایش قرار گرفت +عکس
  • سیدحمید مشتاقی نیا

شما فرق می کنی!

سیدحمید مشتاقی نیا | شنبه, ۲۹ تیر ۱۳۹۸، ۱۲:۵۱ ب.ظ

نگاه ویژه همسران به یکدیگر در جمع خانواده، ارج و قرب متقابل را تقویت نموده و به فرزندان می آموزد که حساب پدر و مادر از آنها جداست و اگر چه در شادی و غم، همه باید در کنار یکدیگر باشند و صمیمیت ها باید پررنگ تر بشود؛ اما به هر حال جایگاه پدری و مادری جایگاهی متفاوت و بالاتر است و حتی رابطه پدر و فرزندی و یا مادر و فرزندی نمی تواند خللی در آن ایجاد نماید.

وقتی زن برای مرد خانه احترام ویژه قائل می شود، توان مدیریت و اقتدار او در صیانت از حریم خانواده را افزایش می دهد و وقتی مرد برای زن خانه احترام و شخصیت خاص در نظر می گیرد، علاوه بر جلب محبت او، مادر را به عنوان مربی اصلی فرزندان در مرتبه ای بالا نشانده و کلام و رفتار او را بر روی فرزندان، نافذ تر می سازد.

همسر خلبان شهید علی رضا یاسینی خاطره ای زیبا را از نحوه رفتار او در جمع خانواده و نگاه ویژه ای که نسبت به خانم خانه داشت، بیان می کند:
"سال تحویل دور هم بودیم. سر سفره نشسته بودیم که پدر بهمون عیدی داد. بعدش علی شروع کرد به همه عیدی داد غیر از من.
گفت: بیا بالا توی اتاق خودمون.
یه قابلمه گرفت و گفت: من میزنم روی قابلمه تو از روی صداش بگرد و هدیه ات رو پیدا کن.
گذاشته بود توی جیب لباس فرمش.
یه شیشه عطر بود و یه دستبند. این قدر برام لذت بخش بود که تا الان یادم مونده."1

1- نیمه پنهان ماه ج 5 ص 32
  • سیدحمید مشتاقی نیا

راه و نگاه!

سیدحمید مشتاقی نیا | سه شنبه, ۲۵ تیر ۱۳۹۸، ۱۲:۱۰ ب.ظ

یک روز توی کوچه کنار تکیه زینبیه، نزدیک خانه پدری ام ایستاده بودم و داشتم زنجیر چرخم را درست می­کردم. دیدم یکی از زنهای محّله مشغول جارو کردن است، آستینش بالا و دستش هم پیدا بود. یک وقت دیدم حسن دارد از طرف کوچه تنگ می آید. سرش زیر بود ولی همینطور که می آمد ناگهان ناپدید شد. با خودم گفتم: حسن کجا رفت؟ من خودم او را دیدم!

 دوچرخه را سوار شدم و به طرف نانوایی سفیدآب رفتم. وقتی رسیدم دیدم حسن دارد از طرف سرحوض می آید. رسید به من و سؤال کردم: مگر تو الان از کوچه تنگ به طرف تکیه زینبیه نمی­ آمدی؟ شوخی و جدی گفت: من نبودم، حتما خواب دیدی! گفتم: چرا تو بودی. گفت: آره من بودم دیدم آن خانم دستش پیداست دور زدم و برگشتم از طرف سرحوض به طرف سفیدآب آمدم تا نگاهم به نامحرم نیفتد. در واقع او برای دوری از گناه تغییر مسیر داده و راهش را دور کرده بود.

خاطره ای از پاسدار شهید حسن محمود نژاد(قم) به روایت حاج حسن نعیمی

  • سیدحمید مشتاقی نیا

نخود آش باشیم!

سیدحمید مشتاقی نیا | دوشنبه, ۲۴ تیر ۱۳۹۸، ۱۱:۲۳ ق.ظ

تعبیر جالبی است منسوب به یکی از بزرگان که می فرمود: نخود آش باشید! یعنی هر جا کار خوبی دیدید سهیم شوید، ولو در حد هزینه یک آجر برای ساخت مسجد و ...

چقدر خوب است در کارهای خیر، همدیگر را تشویق کنیم.

چقدر خوب است در کارهای نیک یکدیگر سهیم باشیم.

مثلا یکی دارد می رود مشهد، زیارت آقا، مبلغی به عنوان خرج سفر، هدیه اش کنیم. این سنت نیک تا حدودی درباره زائران کربلا رواج دارد که البته کمرنگ است.

تصورش را بکنید این سنت خوب، به یک رسم مردمی تبدیل شود. چه بسا بخش قابل توجهی از هزینه سفر زیارتی مشهد و ... مومنین با همین هدیه های کوچک تأمین شود. به شخصیت کسی هم بر نمی خورد، چون دارا و ندار، یکسان از این هدیه برخوردار می شوند. این سنت جا بیفتد چه بسیار از مردم که تشویق به سفر و بهره معنوی از نعمت زیارت می گردند.

چه بسیار از خدمات اجتماعی و عمرانی و درمانی و ... با مشارکت حداقلی هر فرد سر و سامانی به خود می گیرد.

کسانی که آغازگر این رفتار حسنه و کار خیر فرهنگی باشند، باقیات الصالحاتی با ارزش و حقیقی را از خود به جا خواهند گذاشت. وسع ما که نمی رسد مسجد و مدرسه و کتابخانه و ... بسازیم. اندک دارایی مادی خود را در سبد سهام خیرخواهی و نیکوکاری تقسیم کنیم.

خیرخواهی و نیک اندیشی وقتی به یک فرهنگ و سنّت تبدیل شود نفعش به ما و فرزندانمان نیز خواهد رسید. دیگرانی هم دست ما را خواهند گرفت. خدا در دنیا و آخرت جبران می کند. تو نیکی می کن و ... هیچ کار خوبی بی پاداش نمی ماند. هر گلی زدی به سر خودت زده ای:

 إِنْ أَحْسَنتُمْ أَحْسَنتُمْ لِأَنفُسِکُمْ ... (الاسراء7)

  • سیدحمید مشتاقی نیا

فرهنگ، مادر سیاست!

سیدحمید مشتاقی نیا | يكشنبه, ۲۳ تیر ۱۳۹۸، ۱۰:۰۵ ب.ظ


آیا داریم به سمت ایجاد تمدّن اسلامی میرویم، یا داریم به سمت وابستگی به غرب و وابستگی به آمریکا و تحت‌تأثیر قرار گرفتن نسبت به بافته‌ها و یافته‌های بی‌مغز غربی‌ها حرکت میکنیم؟ این خیلی مسئله‌ی مهمّی است که سبک زندگی ما، ما را به کدام طرف دارد میکشانَد؛ این نگاه، نگاه سیاسی است که می‌بینید از فرهنگ سرچشمه میگیرد؛ بنابراین در دل فرهنگ، سیاست هم هست.۱۳۹۵/۰۵/۳۱ 

  • سیدحمید مشتاقی نیا

یک نصیحت از آمریکا!

سیدحمید مشتاقی نیا | جمعه, ۲۱ تیر ۱۳۹۸، ۰۷:۰۵ ق.ظ


امیر سرلشکر خلبان شهید جاویدالاثر ابوالحسن ابوالحسنی درونکلا متولد 1329 شهرستان بابل است. شهید ابوالحسنی در سال 1353 موفق به اخذ نشان و مدرک خلبانی شد و به جمع تیز پروازان هواپیمای شکاری F5 پیوست و بعدها دوره‌های معلمی خلبانی را نیز گذراند.

در دوران جنگ تحمیلی، داوطلبانه پروازهای زیادی را برای حفظ و حراست از دستاوردهای انقلاب انجام داد تا اینکه در ساعت 11 صبح روز پنجم آذرماه 59 به مأموریت برون‌مرزی بمباران تأسیسات برق سد دوکان اعزام شد که پس از انجام مأموریت، براثر اصابت موشک، هواپیمایش به آتش کشیده و مفقودالاثر شد.در تاریخ 22 شهریور 60 بود که گواهی شهادت شهید ابوالحسنی از سوی صلیب سرخ جهانی به خانواده‌اش اعلام‌شده و پیکر پاک ایشان نیز تا کنون مفقود باقی‌مانده است.

او در زمان گذراندن دوره آموزش خود در کشور آمریکا، بی اعتنا به زرق و برق خیره کننده تمدن پوشالی غرب، نامه ای برای خواهر خود نوشت و تأکید کرد:

"خواهر من چیزی که برای یک زن با ارزش است، حفظ حجاب است. خواهر من در هر مرحله زندگی‌ات آن اصل زینبی بودن، زینبی زندگی کردن و حفظ حجاب و عصمت را فراموش نکن."

برگرفته از اسناد شهید در آرشیو سازمان حفظ و نشر ارزش های دفاع مقدس مازندران

  • سیدحمید مشتاقی نیا

استقلال فرهنگی یعنی چی؟!

سیدحمید مشتاقی نیا | پنجشنبه, ۲۰ تیر ۱۳۹۸، ۱۱:۲۰ ق.ظ


استقلال اقتصادی مهم است، [امّا] اوّل در زمینه‌ی فرهنگی عرض بکنم؛ استقلال فرهنگی به اعتقاد بنده از همه‌ی اینها مهم‌تر است. استقلال فرهنگی در این است که سبک زندگی را، سبک زندگی اسلامی - ایرانی انتخاب بکنیم. بنده در باب سبک زندگی دو سه سال قبل از این مفصّل صحبت کردم؛ سبک زندگی از معماری، از زندگی شهری، از زیستِ انسانی، از پیوندهای اجتماعی تا همه‌ی مسائل گوناگون را شامل میشود. تقلید از غرب و از بیگانه در سبک زندگی، درست نقطه‌ی مقابل استقلال فرهنگی است. امروز نظام سلطه بر روی این مسئله دارد کار میکند؛ همین مسئله‌ی مهندسی اطّلاعات، این ابزارهای جدیدی که وارد میدان شده است، اینها همه ابزارهایی هستند برای تسلّط بر فرهنگ یک کشور. بنده با این حرف نمیخواهم بگویم این ابزارها را از زندگی خودمان خارج کنیم؛ نه، اینها ابزارهایی هستند که میتوانند مفید واقع بشوند امّا سلطه‌ی دشمن را از این ابزارها بایستی سلب کرد. نمیتوانید شما برای اینکه مثلاً فرض بفرمایید رادیو و تلویزیون داشته باشید، رادیو تلویزیونتان را بدهید در اختیار دشمن؛ اینترنت هم همین‌جور است، فضای مجازی هم همین‌جور است، دستگاه‌های اطّلاعاتی و ابزارهای اطّلاعاتی هم همین‌جور است، اینها را نمیشود در اختیار دشمن قرار داد؛ امروز در اختیار دشمن است؛ وسیله و ابزار نفوذ فرهنگی است؛ ابزار سلطه‌ی فرهنگی دشمن است.۱۳۹۵/۰۳/۱۴ 

  • سیدحمید مشتاقی نیا

اصلاً فرض کن مال خودت!

سیدحمید مشتاقی نیا | چهارشنبه, ۱۹ تیر ۱۳۹۸، ۰۹:۲۷ ق.ظ

آن موقع که اتوبوس های درون شهری (شرکت واحد) بلیتی بود (بلیت کاغذی)، بعضی ها را می دیدم که یواشکی پیاده می شدند  و بلیت را به راننده نمی دادند! استدلالشان این بود که ما از دولت طلبکاریم و این قدر حق ما را خورده اند که حالا داریم ذره ای را پس می گیریم و ای بابا! نمی دانی کجاها دارند چقدر می خورند و این چیزی نیست در برابر بخور بخورها و ...

خیلی هایمان خودمان را از بیت المال طلبکار می دانیم.

کارمند ساده ای بود در یک اداره فرهنگی معمولی و کم خاصیت، می گفت: من چرا نمی توانم با این وضع درآمدم سالی دوبار خانواده ام را با هواپیما به مسافرت خارج از کشور ببرم؟! رویم نشد بگویم بود و نبود تو در این اداره چه نفعی برای مردم دارد که حالا اینطور طلبکاری؟

بعضی ها، عرض می کنم بعضی ها! عاشق مأموریت اداری هستند و گاه برای خودشان مأموریت تراشی می کنند. نه فقط بابت دریافت حق مأموریت که ...

بگذارید برایتان مثال بزنم:

نمایشگاهی بود از جاذبه های گردشگری شهرهای مختلف کشور در جزیره کیش. به شهرداری هر شهر غرفه ای چهار در پنج متر می رسید که بتوانند در همان فضا با ارائه چند تصویر یا محصول سنتی، شهر خودشان را به دیگران معرفی کنند. خیلی از شهرها اصلاً در این نمایشگاه شرکت نکردند. آنهایی هم که شرکت کردند یک یا دو کارمند را برای اداره غرفه به کیش اعزام کردند. آن وقت یازده نفر از اعضای شورای یکی از شهرها به بهانه بازدید از غرفه کوچک دو نفره شهرشان، به خودشان مأموریت دادند که با هواپیما بروند در بهترین هتل کیش مستقر شوند و ...!

از همین بعضی ها، بعضی ها را سراغ دارم که وقتی به مأموریت می روند انگار عقده سال ها بی پولی و محرومیت را در دلشان نگه داشته اند یا این که خدای ناکرده خودشان را جای قوم مغول فرض کرده که به مردم حمله کرده و دنبال غارت اموالشان هستند، باید بهترین غذا، هتل چند ستاره استخر دار و بهترین هواپیما را در اختیار داشته باشند. آدم حتی با اموال خودش هم این کار را نمی کند.

گاه بعضی افراد هزینه هایی را به بیت المال تحمیل می کنند که آدم به این نتیجه می رسد تعطیلی آن میز و جایگاه نفع بیشتری برای مردم دارد تا وجود پرهزینه آن. دیده اید بعضی ادارات دولتی چه بریز و بپاشی در مصرف انرژی دارند و ...

اینها البته مدعی هستند کار خلاف قانونی مرتکب نشده و کار خلاف قانون را تنها کسانی مرتکب می شوند که رسماً از کیسه بیت المال اختلاس کنند و ...

عدالت حکم می کند انسان خزانه بیت المال را متعلق به همه مردم بداند و همان طور که در مصرف دارایی های خود وسواس و دقت نشان می دهد در استفاده درست از بیت المال نیز اهتمام بورزد.

یک مسلمان با تأسی از آموزه های مکتب عدل علوی، می داند که در قبال هر ذره تصرف در بیت المال باید در پیشگاه خدا پاسخی مشروع داشته باشد، می داند که صرفه جویی در هزینه های عمومی می تواند منجر به آبادانی و توشعه کشور و رفاه جامعه شود.

خاطره ای جالب و آموزنده از شهید عبدالحسین برونسی، الگویی از یک مدیر دلسوز و انقلابی را در جامعه اسلامی ترسیم می نماید:

«فرمانده تیپ که شد، یک ماشین اجباراً تحویل گرفت. یک راننده هم به‌ او معرفی کردند و گفتند: ایشون شبانه‌روزی، هر جا که بری، باهاتون هستن. این یکی را قبول نکرد. بهش‌ گفتم: شما گواهینامه که نداری حاجی، پس راننده باید باهات باشه. گفت: تو منطقه که شرعاً عیبی نداره من خودم پشت فرمون بنشینم؟ گفتم: نه. گفت: پس راننده نمی‌خواهم. پرسیدم: تو شهر می‌خوای چه کار کنی؟ کمی فکر کرد و گفت: خوب حالا این شد یک چیزی، تو شهر چون نمیشه بدون گواهینامه رانندگی کرد، اگر خواستم برم، با راننده میرم.

چند وقت بعد که رفتم مشهد، یک روز آمد پیشم، گفت: یک فکری برای این گواهینامه‌ی ما بکن سید. به خنده گفتم: شما که دیگه راننده داری حاج آقا، گواهینامه می‌خواهی چه کار؟ گفت: همه‌ی مشکل همین جاست که یک راننده بند من شده؛ اونم راننده‌ای که حقوق بیت‌المال رو می‌گیره و مخارج دیگه هم زیاد داره. خواستم باب مزاح را باز کرده باشم، گفتم: خوب این بالاخره حق یک فرمانده تیپ هست. گفت: شوخی نکن سید! همین ماشینی هم که دست منه، برام خیلی سنگینه، می‌ترسم قیامت نتونم جواب بدم، چه برسه به راننده. بعد از مدتی گواهینامه گرفت. گفتم: شما هم زیاد سخت می‌گیری حاج آقا. با گریه گفت: خداوند روز قیامت از پول و اموال خصوصی و حلال انسان، که دسترنج خودشه، حساب می‌کشه، چه برسه به بیت‌المال که یک سرسوزنش حساب داره.» 1

1.سعید عاکف، خاک‌های نرم کوشک (خاطرات سردار شهید برونسی)، ص 162؛ راوی سیدکاظم حسینی، انتشارات نسل کوثر.

  • سیدحمید مشتاقی نیا

ریحانه و سایت آقا!

سیدحمید مشتاقی نیا | سه شنبه, ۱۸ تیر ۱۳۹۸، ۰۵:۵۵ ب.ظ


صفحه ریحانه اگر چه زیر مجموعه ای از سایت خامنه ای دات آی آر است؛ اما به نوعی باید آن را یک پایگاه مستقل مجازی در ارائه سبک زندگی اسلامی دانست.

دسته بندی مطالب بر اساس فرمایشات مقام معظم رهبری در حوزه خانواده و بهره گیری از آیات و روایات پیرامون حیات طیبه اسلامی تنها ویژگی این صفحه مجازی نیست.

بهره گیری از تصاویر جذاب و به روز و گاه نقاشی های فانتزی از دیگر نقاط مثبت این حرکت موثر فرهنگی است که سطح توجه مخاطب را نسبت به مطالب سایت افزایش می دهد.

به نظر می رسد این پایگاه مجازی که یکی از غنی ترین منابع تربیتی در عرصه سبک زندگی و خانواده محوری است هنوز آنگونه که باید به علاقمندان معرفی نشده است. خوب است فعالان فضای مجازی با معرفی اجمالی این پایگاه و ارسال نشانی آن در شبکه ها و پیام رسان های اجتماعی، زمینه معرفی بیشتر این حرکت فرهنگی را فراهم آورند. نشانی صفحه ریحانه: http://farsi.khamenei.ir/reyhaneh/


  • سیدحمید مشتاقی نیا

مهار!

سیدحمید مشتاقی نیا | سه شنبه, ۱۸ تیر ۱۳۹۸، ۰۶:۳۵ ق.ظ

عدالت وجوه مختلفی دارد.  یکی از مهم ترین جلوه های عدالت، عدالت ورزی درباره خود است. این که انسان حق و حد خودش را بداند و خودش تقوا به خرج داده و مانع از آن شود که چیزی فراتر از آن چه باید، نصیبش شده و یا جایگاهی ناحق به او تعلق بگیرد.

رسیدن به این مرحله از خودسازی و معرفت، نیازمند تمرین و مراقبت از هواهای نفسانی است. این که انسان نه تنها امتیازی بیش از دیگران برای خود قائل نباشد بلکه حتی برای درک شرایط دیگران، خودش را از نظر مادی در سطح آنان نگاه دارد، ویژگی زیبای مدیریت و شخصیت مولا امیرالمومنین علی علیه السلام است.

به راستی اگر مدیران جامعه اسلامی همگی با تأسی از سیره امیرالمومنان و درس آموزی از رفتار علوی سرداران شهید دفاع مقدس، زندگی شخصی خود را در سطح مردم عادی قرار داده و امتیازی بیشتر برای خود قائل نباشند سطح اعتماد عمومی به مسئولان افزایشی چشمگیر خواهد داشت.

 مهدی باکری، فرمانده لشکر بود و برادرش حمید، معاونت او را بر عهده داشت. این دو وقتی برای ساده‌ترین نیروهای لشکر در شب عملیات، چلو مرغ تدارک می‌دیدند، خود به نان خشک و آب بسنده می‌کردند.

در خاطره زیبای دیگری از مرام و مروّت فرمانده دلیر لشکر عاشورا، شهید مهدی باکری می خوانیم:

«... به سمت یخچال دستی می‌روم. یکی از خربزه‌ها را برمی‌دارم. بلافاصله پاره‌اش می‌کنم و ریف خربزه‌ی خنک را قاچ قاچ می‌کنم.

ـ بفرما! تو این هوا می‌چسبد!

دست او را می‌بینم که دراز می‌شود. با دو انگشت سبابه و شست، اولین قاچ را می‌گیرد. ناگهان دستش را پس می‌کشد. جای انگشتانش بر روی قاچ خربزه می‌ماند.

 ـ چی شد آقا! چرا میل نمی‌کنید؟

 سکوت می‌کند و نگاه مهربانش را به من می‌دوزد. قلبم می‌خواهد از جا کنده شود.

ـ به خدا از پول خودم خریده‌ام آقا مهدی. خربزه را برای شما قاچ کردم. چرا نمی‌خورید؟

با صدایی که تا آخر عمر در درونم تکرار می‌شود، می‌گوید: بچه‌های توی خط نمی‌توانند به این خنکی خربزه بخورند. بعض راه گلویم را می‌بندد. جای دو انگشت آقای مهدی هنوز روی قاچ خربزه باقی مانده است.»1

1. عبدالمجید نجفی، راهیان شط، ص 68، کنگره‌ی سرداران شهید آذربایجان.

  • سیدحمید مشتاقی نیا

اوست که می ماند!

سیدحمید مشتاقی نیا | دوشنبه, ۱۷ تیر ۱۳۹۸، ۰۹:۳۳ ق.ظ

خیلی وقت ها احساس می کنیم برای خودمان کسی شده ایم، اسم و رسمی پیدا کرده ایم، مال و منالی به هم زده ایم، احساس می کنیم دیگر از دماغ فیل افتاده ایم و تافته جدا بافته هستیم و این ماییم که کن فیکون می کنیم و اراده خود را به واسطه موقعیتی که داریم تحقق می بخشیم و ... بعد یکهو همه چیز خراب می شود، کارها روی روال پیش نمی رود، ورق بر می گردد، حالمان گرفته می شود، انگار پنچر می شویم و می فهمیم نه؛ همچین قدرتی هم نداریم و کسی نیستیم و اصلاً خبری نیست، درست مثل نمرود که حس خدایی داشت و آخرش یک پشه او را از پای درآورد.

یک لیوان آب هم برای خودش کارایی دارد. می تواند کسی را از تشنگی نجات دهد، گیاه خشک شده ای را احیا کند، شعله ای کوچک را خاموش سازد و ... اما همین! کارایی و توانش محدود است. اندکی آفتاب آن را تبخیر می کند و تمام! یک لیوان آب کجا و اقیانوس کجا؟

به سیاق "نفختُ فیه من روحی" حسّ خدایی گاه به سراغمان می آید. خدایی بودن خوب است، انسان اگر خدایی شود تلاش می کند شبیه خدا باشد، دانا، صبور، مهربان، رزاق، عادل و ...؛ خدایی شدن خوب است؛ اما خدا شدن، نه! خدا یکی است و بس.

یک آن، یک نفس، یک ثانیه، یک حادثه ... فاصله بین این دنیا با جهان آخرت است. یک آن ممکن است همه آنچه که داریم به فنا برود. یک لحظه ممکن است نفس بیرون نیاید، سنگی گذر کند، پایی بلغزد و ... تمام! وقتی نمی دانیم یک ثانیه دیگر زنده هستیم یا نه، وقتی می دانیم دوام هر آنچه داریم منوط به اراده و لطف خداست و یک آن ممکن است حادثه ای هر آنچه از عالم ماده نصیبمان شد را از دستمان بستاند، چرا غرّه شویم و تکبّر بورزیم و فخر بفروشیم و خدا شویم؟!

ما فقط بنده حضرت یکتاییم و بس. خلیفة اللهی شده، خدایی شدن است؛ بنده بودن و بندگی کردن. یقین بدانیم تنها این خداست که می ماند و مسبب الاسباب اوست و بس. صفرها کم باشند یا زیاد، زمانی ارزش پیدا می کنند که در کنار عددی قرار بگیرند. یک لیوان آب در مقابل اقیانوس چه ارزشی دارد؟ ما بی خدا، هیچیم.

أَلَمْ تَعْلَمْ أَنَّ اللَّهَ لَهُ مُلْکُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَ مَا لَکُمْ مِنْ دُونِ اللَّهِ مِنْ وَلِیٍّ وَلَا نَصِیرٍ  *البقرة107*

مگر ندانستى که فرمانروایى آسمان ها و زمین از آن خداست؛ و شما جز خدا سرور و یاورى ندارید؟

  • سیدحمید مشتاقی نیا

آقا سلام علیک

سیدحمید مشتاقی نیا | دوشنبه, ۳ تیر ۱۳۹۸، ۰۵:۵۷ ق.ظ

گنبد حرم آقا برای ما حکم یک کپسول بزرک اکسیژن را دارد. باید هر چند وقت یکبار بیاییم و مخزن حیاتمان را شارژ کنیم و دوباره جان بگیریم.

دلخوشی ما در این عالم همین است که گفته اند به تعداد دفعاتی که به زیارت آقای جان مشرف شدید علی بن موسی الرضا نیز پس از مرگ به دیدارتان خواهد آمد.

سرمایه ای بیش از این وعده روح افزا و طرب انگیز برای آخرتمان نداریم.

به حرم که وارد می شوی و میگویی سلام آقا یعنی آقای من تو از طرف من خیالت راحت باشد سلامت می مانی و روح و راه و اندیشه ات گزندی از جانب من نخواهد دید و دلت از دست من به درد نخواهد آمد.

یک نفر که مهمانتان کند انصاف داشته باشید و معرفت به خرج دهید دغدغه تان می شود اینکه هوایش را داشته باشید و محبتش را به طریقی جبران کنید. محبت امام را چگونه میتوان پاسخ داد؟ امام رضا جلوه ای از ثبوت آیه "راضیة مرضیه" است. هم از خدا و آنچه مقدر دانسته راضی است و خدا هم از او چنین است.

رضا مدخل ورود به جمع باصفای عباد الرحمن است "وادخلی جنتی" را نوید می دهد اگر اهل باشیم و حصن "انا من شروطها" را پذیرفته باشیم.

امام بعد از مرگ به دفعات زیارتت به دیدار تو می آید و چادر ضد حریق "أمن من عذابی" را بر سرت می کشد اگر از باب رحمتش به "کلمة لااله الاالله" وارد شده و قلعه گنج توحید را به کسی و چیزی نفروخته باشی.

اگر از امام حاجت می خواهی جز شکر زیارت ذکری بر زبان نیاور که این شکر، نعمتت را افزون نموده و دنیا و آخرتت را با زیارت مکرر جمال رضایت حق، برکت خواهد داد.

دخیل ارادت ما به پنجره فولاد عشق آقا بسته باد تا ابد ان شاءلله.

  • سیدحمید مشتاقی نیا

طبیب دوّار!

سیدحمید مشتاقی نیا | شنبه, ۱ تیر ۱۳۹۸، ۰۴:۱۷ ب.ظ

آیت الله مرحوم شیخ محمد فاضل، موسس فیضیه مازندران در شهرستان بابل بود که خلق و خوی مردمی وی همواره باعث جذب طبقات مختلف جامعه گردیده و دفتر یا منزل ایشان همیشه محل رجوع مردم بود. این عالم بزرگوار هیچ فرصتی را برای تبلیغ دین از دست نمی داد.

در مسیر ایشان قهوه خانه ای وجود داشت. یک بار حاج آقا از راننده خواست تا برای دقایقی توقف کند. وقتی صاحب قهوه خانه و جوان هایی که در آن جا نشسته بودند چشمشان به آیت الله فاضل افتاد با تعجب هم دیگر را نگاه می کردند. برایشان سوال بود که این عالم بزرگ برای چه به قهوه خانه آمده است؟!

حاج آقا با همه سلام و علیک و خوش و بشی کرد. بعد رو کرد به صاحب قهوه خانه و گفت: همین قدر که در این جا گناه نمی شود و از قمار و پاسور و محرمات دیگر خبری نیست، کفایت می کند. دست شما هم درد نکند. همه مشتری های شما الان مهمان من هستند. بعد دستش را در جیبش برد و پول چای مشتریان را حساب کرد. همین اتفاق باعث شد اهالی قهوه خانه هم از ارادتمندان حاج آقا بشوند و گاه و بی گاه به ایشان سر زده و مسائلشان را مطرح کنند.

راوی: حجت الاسلام تقی نیا

  • سیدحمید مشتاقی نیا