اشک آتش

از اسلام ناب آمریکایی بیزارم!از ادعای برتری هویج بر بسیج!از اسلام بی خطر بیزارم...از اسلام آسه برو آسه بیا...اسلام پاستوریزه...اسلام عبدالملک مروان...اسلام بنی امیه و بنی العباس...اسلام شیوخ منطقه!!...اسلام پر عافیت و بی عاقبت...
----------------------------------------------------------------------------------
باید گذشتن از دنیا به آسانی
باید مهیا شد از بهر قربانی
با چهره خونین سوی حسین رفتن
زیبا بود اینسان معراج انسانی

پیام های کوتاه
بایگانی
آخرین نظرات

پرواز

سیدحمید مشتاقی نیا | يكشنبه, ۲ ارديبهشت ۱۴۰۳، ۰۹:۴۰ ق.ظ

photo_2024-04-21_09-28-44_inzi.jpg

 

چقدر زود گذشت. انگار همین دیروز بود مادرشان آمد روی گلدان کاکتوس بالکن خانه ما نشست. دو دانه تخم گذاشت و مراقبشان بود. سعی می کردیم کمتر به بالکن برویم مزاحمش نشویم. یاکریم مادر، ما را می دید می ترسید. هنوز هم می ترسد. کمی صبر میکرد خیلی نزدیک می شدیم دیگر فرار می کرد. جوجه ها بالاخره از تخم درآمدند. ضعیف و کوچک و لرزان بودند. خیلی زودتر از آنچه فکر میکردیم پر و بال درآوردند. الان دیگر از ما نمی ترسند. می رویم مقابلشان و آرام نوازششان می کنیم، نگاهمان می کنند.

خیلی زودتر از آنچه که فکرش را کنیم هوای پرواز به سرشان می زند و از پیش ما می روند. خوش به حال آنهایی که اهل پروازند و می توانند هر جا که دلشان خواست بروند.

دو روز پیش سالگرد شهادت دانشجوی شهید علوم پزشکی، سید علی اکبر شجاعیان بود. دوستش می گفت روزی هلی کوپتری آمد از نزدیک ما رد شد. طبق معمول توجهمان را به خود جلب کرد. وقتی رفت ما هم مشغول ادامه کارمان شدیم؛ اما علی اکبر همچنان به آسمان چشم دوخته بود. بعد از کمی مکث گفت: این وسیله را آدم ساخته است، اینطور می تواند پرواز کند. انسان خودش بخواهد تا کجاها می تواند پرواز کند؟!

  • سیدحمید مشتاقی نیا

اشک آتش

عبرت

مشتاقی نیا

یاکریم

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">