اشک آتش

از اسلام ناب آمریکایی بیزارم!از ادعای برتری هویج بر بسیج!از اسلام بی خطر بیزارم...از اسلام آسه برو آسه بیا...اسلام پاستوریزه...اسلام عبدالملک مروان...اسلام بنی امیه و بنی العباس...اسلام شیوخ منطقه!!...اسلام پر عافیت و بی عاقبت...
----------------------------------------------------------------------------------
باید گذشتن از دنیا به آسانی
باید مهیا شد از بهر قربانی
با چهره خونین سوی حسین رفتن
زیبا بود اینسان معراج انسانی

پیام های کوتاه
بایگانی
آخرین مطالب
آخرین نظرات

هاشمی رفسنجانی و کبل عزیز!

سیدحمید مشتاقی نیا | يكشنبه, ۲۶ دی ۱۳۹۵، ۱۲:۳۱ ب.ظ

هنوز یک سال نگذشت از روزی که هاشمی رفسنجانی رجز خواند و گفت: مجلس جدید خبرگان، وظیفه انتخاب رهبر بعدی را بر عهده دارد!

در محله حمزه کلای بابل، پیرمرد باصفا، خمیده و بسیار متدینی بود به نام کربلایی عزیز که حدود 104 سال از خدا عمر گرفت. او که چند باری توفیق دیدارش را داشتم، دایی آیت الله محمدی، تولیت محترم مدرسه روحیه بابل بود که خودش نیز چند سالی را در جوانی به فراگیری علوم دین در مدرسه صدر گذراند.

پیرمرد با صفا و خوش سیما عادت داشت هر روز قبل از نماز صبح، در حیاط خانه اش بایستد و با همان صدای نحیفش اذان بگوید.

معروف است که یک روز جوانی بی ادب در خیابان به او رسید و با قلدری گفت: تو هستی که هر صبح بلند می شوی و اذان می گویی؟! یک بار دیگر اذان بگویی و مزاحم خواب ما بشوی با ماشین، زیرت می گیرم ...!

کربلایی عزیز لبخندی زد و به آرامی گفت: از کجا معلوم خودت زودتر از من نمیری؟!

فردا صبح کربلایی عزیز باز هم اذان گفت. ساعتی بعد خبر آمد، جوان قلدر و بی ادب، جان به جان آفرین تسلیم کرده است!

نظرات  (۱)

  • تبارک منصوری
  • روزگار عجیبیه...

    ارسال نظر

    ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
    شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
    <b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">