غزلی نو سروده از حجت الاسلام سید امیر سخاوتیان
سیدحمید مشتاقی نیا | سه شنبه, ۶ شهریور ۱۳۹۷، ۰۷:۴۴ ب.ظ
«من که یک عمر گرفتار توام، می دانم»
چشم طناز، ز تر دستی غزل می خوانم
این گرفتاری من مژده آن وعده توست
تاب گیسوی تو شد نور مه تابانم
من و این ناز و کرشمه، چه تعحب دارد!
عاقبت خاک حریم حرمت می مانم
صد غزل را نسرودم که به امید شبی
در نماز سحری باد دهم سامانم
گر چه دلبر به بر و دور از ان هجرانم
لیک بازم به دلم شوق تو را خواهانم
صبح گفتا که سخا حسرت دیشب دارد
غافل از آنکه سحر مست شبانگاهانم